تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت0%

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت نویسنده:
گروه: تاریخ اسلام

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت

نویسنده: علی دوانی
گروه:

مشاهدات: 17442
دانلود: 3539

توضیحات:

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 101 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17442 / دانلود: 3539
اندازه اندازه اندازه
تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت

نویسنده:
فارسی

ولادت علیعليه‌السلام

هنگامی كه پيغمبر آينده اسلام به سن سی سالگی رسيد، حادثه ای بس بزرگ در شهرمكه روی داد كه از هرجهت بی نظير بود، و بيش از هر كس به خاندان آن حضرت مربوط می شد. اين حادثه بزرگ ولادت علیعليه‌السلام در خانه كعبه بود كه گدشته از عموم دانشمندان شيعه، جمعی از علمای منصف عامه نيز آن را اعتراف دارند.

علامه فقيد معاصر شيخ آقا بزرگ تهرانی می نويسد: «آقا مهدی بن محمد تقی بن ابراهيم نقوی معاصر و متولد در سال ١٣١٦ ه ازاحفاد سيد دلدار علی هندی دانشمند و فقيه مشهور شيعه در ديار هند، در كتاب «علی و الكعبه» كه در ٤٤ صفحه چاپ شده است، از ٢٢ كتاب از كتب علمای عامه نقل می كند كه تصريح كرده اند علیعليه‌السلام در كعبه متولد شده است.

و هم می گويد: علامه ميرزا محمد علی اردوباردی متولد ١٣١٢ ه (از علمای بزرگ معاصر درنجف اشرف) كتاب «اميرالمؤمنين و الكعبه» در اثبات ولادت حضرت امير در بيت الحرام را تاليف نموده كه در باب خود كتابی ابتكاری است.(الذريعه الی تصانيف الشيعه ج ٢ ص ٣٥٢)

علامه امينی به تفصيل پيرامون ولادت علیعليه‌السلام دركعبه بحث نموده و ازجمله از دانشمند عاليقدر عامه حاكم نيشابوری در كتاب «مستدرك صحيحين» ج ٣ ص ٤٨٣ نقل می كند كه گفته است: «اخبار به تواتر رسيده كه فاطمه دختر اسد، اميرالمؤمنين علی بن ابيطالب كرم الله وجهه را در درون كعبه زائيد. «وقد تواتر الاخبار ان فاطمة بنت اسد ولدت اميرالمؤمنين علی بن ابيطالب كرم الله وجهه فی جوف الكعبه »

و از كنجی شافعی دركتاب «كفايه» نقل كرده كه از طريق ابن نجار از حاكم نيشابوری روايت نموده كه گفته است: «امير المؤمنين علی بن ابيطالب درمكه در خانه خدا، شب جمعه سيزدهم ماه رجب سی سال گذشته از عام الفيل متولد گرديد.

نه قبل و نه بعد از وی مولودی در بيت الله الحرام جز او متولد نگرديد، و اين كرامتی برای آن حضرت بو به خاطر مقام با عظمت او بود.»

به پيروی از وی، احمد بن عبدالرحيم دهلوی مشهوربه «شاه ولی الله» پدر عبدالعزيز دهلوی مصنف كتاب «تحقه اثنی عشريه» (تحفه اثنی عشريه كتابی بزرگ در در شيعه است، و هموطن او سيد عاليقدر مير حامد حسين نيشابوری هندی كتاب باعظمت «عقبات الانوار» را در رد آن نوشت.) در كتاب «ازالة الخفاء» نوشته» نوشته است: «اخبار متواتر است كه فاطمه دختر اسد اميرالمؤمنين علی را در درون كعبه زائيد. آن حضرت درروز جمعه سيردهم ماه رجب سی سال بعد ار عام الفيل در كعبه متولد گرديد، و هيچ كس جز او نه قبل و نه بعد از وی در كعبه متولد نگرديد».

شهاب الدين سيد محمود الوسی صاحب تفسير كبير در كتاب شرح قصيده عينية عبدالباقی افندی عمری ص ١٥ در ذيل اين بيت قصيده او در مدح مولای متقيان: «انت العلی الذی فوق العلی رفعا ببطن مكة عندالبيت اذ وضعا »

می نويسد: «اينكه امير كرم الله وجهه در خانه خدا متولد شده، در دنيا امری مشهور، و در كتب فرقين سنی و شيعه ذكر شده است ».

تا آنجا كه می گويد: «جز او كرم الله وجهه كسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است كه امام ائمه در محلی كه قبله مسلمين است متولد گردد. «سبحان من يضع الاشياء فی مواضعها و هو احكم الحاكمين » (الغدير ج ٦ ص ٢٢)

در تكميل سخن نغز شهاب الدين دانشمند و مفسر بزرگ سنی می گوئيم جالبتر اينكه امام ائمه مسلمين حضرت اميرالمؤمنين علیعليه‌السلام ، تنها كسی كه در خانه خدا «كعبه» قبله همه مسلمانان جهان متولد شد، سرانجام نيزدر محراب مسجد كوفه خانه خدا ربت خورد كه بر آثرآن با فرق شكافته به افتخار شهادت نائل گرديد.

شيعيان جهان نيز اين افتخار را يافته اند كه چنين مولود مبارك و وجود مقدس را امام اول مسلمين و خليفه بلافصل پيغمبر خاتمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدانند.

در كعبه شد پديدار و به محراب شد شهيد نازم به حسن مطلع و حسن ختام وی جلال الدين محمد دوانی فيلسوف مشهور درگذشته سال ٩٠٨ ه كه از مفاخر علمای عامه بوده و فقط در اواخر عمر شيعه شده است، در كتاب فارسی «نور الهدايه فی اثبات الولايه» می نويسد: «اين كه جمهور اهل سنت از ميان تمام صحابه پيغمبر فقط به علیعليه‌السلام «كرم الله وجهه» می گويند (يعنی گرامی باد رخسار او) به دو علت است:

يكی اين كه در ميان صحابه تنها علیعليه‌السلام بوده است كه قبل ازبلوغ اسلام آورد، و هرگز در مقابل بت نايستاد و كرنش نكرد، و ديگر اين كه نشته اند؛ زمانی كه فاطمه دختر اسد مادر علیعليه‌السلام آبستن به حضرت بود، هرگاه محمد بن عبداللهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درا می ديد، ناگهان به احترام آن حضرت برمی خواست و ادای احترام می كرد.

پيغمبر آينده اسلام روزی گفت: ای مادر! تو آبستنی، من راضی نيستم برای من اين طور از جا برخيزی، فاطمه گفت: به خدا قسم هرگاه شما را می بينم،جنينی كه در شكم دارم طوری جابجا می شود كه مرا ناگزير می سازد از جا بلند شوم! (كتاب نور الهدايه جلال الدين به ضميمه شرح زندگانياو تاليف نويسنده اين سطور به طبع رسيده است. به آنجا مراجعه شود.)

فاطمه مادر علیعليه‌السلام و دختراسد بن هاشم، يعنی دختر عموی شوهر خود ابوطالب بود، و آنها نخستين همسرانی بودند كه به هاشم نسبت می رساندند. اين بانوی بزرگزاده كه افتخار پرستاری از پيغمبر خدا را داشت، در روز ١٣ رجب آن سال كه درد زائيدن بروی فشار وارد ساخت، آمد و در مقابل كعبه، خانه خدا ايستاد و گفت: پروردگار! تو را به عظمت اين خانه و به مقام كسی كه آن را بنا كرده است، سوگند می دهم درد زائيدن را بر من آسان گردان!

كسانی كه ناظر بودند با كمال تعجب ديدند ناگهان ضلع بالای حجر الاسود شكست، و فاطمه همسرابوطالب به درون كعبه رفت و شكاف ديوار بهم آمد. (اين نقطه تا اين اواخر در ديوار كعبه مشخص بود. بيشتر زائران شيعه هنگام طواف خانه كعبه چون به آن نقطه می رسند كه هنوز هم علامتی دارد آن را می بوسند.) موضوع بلافاصله دهن به دهن گشت و به گوش مرد و زن مكه رسيد، و همه منتظر بودند ببينند سرانجام آن ماجرای شگفت انگيز چه خواهد بود.

همسر ابوطالب سه روز در خانه كعبه به سر برد. روز چهارم كسانی كه پيرامون كعبه گرد آمده بودند ديدند ديوار كعبه از همان جا بار ديگر شكاف برداشت و آن بانوی سرفراز در حالی كه نوزاد خود را در آغوش داشت از درون خانه خدا بيرون آمد.

همسر ابوطالب خطاب به حاضران گفت: ای مردم! خداوند مرا به خاطر نوزاد پاك سرشتم بر زنان ديگر برتری داد. زيرا هيچ زنی تا كنون اجازه نداشته است كه در خانه خدا وضع حمل كند.

ولی خداوند خانه اش را در اختيار من گذاشت تا فرزند خود را در آن جايگاه مقدس بزايم (راجع به ولادت علیعليه‌السلام دركعبه و خانه خدا گذشته از «الغدير » به كتب ياد شده متن هم مراجعه شود، و چه خوبست كه يكی از دانشمندان، آنها را در كتابی به فارسی و عربی منتشر سازد.)سپس به خانه آمد.

پيغمبر آينده اسلام كه از ماجرا اطلاع يافته بود، در خانه ابوطالب بود. نوزاد تا آن لحظه چشم باز نكرده بود. نخستين باری كه چشم گشود، لحظه ای بود كه پيغمبر ضمن تبريك به زن عمويش نوزاد را از آغوش او گرفت و اولين نگاه نوزاد هم به روی محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.

پيغمبر صورت نوزاد را بوسيد و نام او را «علی» گذارد، و به عمو و زن عمويش مژده داد كه نوزاد، آينده ای بس درخشان دارد.

به گفته شاعر: صدف آسا جهان آفرينش درخشان گوهری والا گهر زاد ز بعد قرنها گيتی هنر كرد كه اينسان قهرمانی باهنر زادپدرها بعد از اين هرگز نبينند كه ديگر مادری اينسان پسر زاد فری بر مادر نيكو سرشتش غزال ماده گوئی شير نر زاد

نصب حجر الاسود توسط پيغمبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

در زمانی كه پيغمبر آينده اسلام سی و پنج ساله بود، خانه كعبه به وسيله سيل مهيبی كه از كوه های مجاور مكه سرازير شده بود، ويران شد. رؤسای قريش اجتماع كردند و ديوار كعبه را بار ديگر بالا آوردند.

چون در آن روزها يك كشتی مصری در نزديكی مكه به ساحل برخورد كرده و درهم شكسته بود، بزرگان قريش چوبهای آن را خريدند و كار ساختمان سقف كعبه را به وسيله يك نجار مصری كه ساكن شهر مكه بود با آن چوبها به انجام رساندند.

نوبت به آن رسيد كه «حجرالاسود » را در جای خود كار گذارند. افراد سرشناس قبيله «عبدالدار» و «عدی » در صدد برآمدند كه نگذارند اين افتخارنصيب ديگران شود.

بدين گونه ميان بؤسای قريش بر سر كار گذاشتن «حجرالاسود» اختلاف افتاد، و موجب تعصيل كار شد. بيم آن می رفت كه بر سر آن موضوع نزاع سختی درگيرد. در آن ميان «ابوامية بن مغيره مخزومی» كه پيری سالخورده و محترم بود، پيشنهاد كرد به منظور رفع غائله همگی توافق كنند نخستين كسی كه از در مسجدالحرام از سمت كوه صفا وارد شود، او را به حكميت بپذيرند.

همه حاضران اين رای را پذيرفتند، و چشم به دری كه از سمت صفا باز می شد دوختند. لحظه ای نگذشت كه «محمد امين» نمودار گرديد، و قريش شاد شدند، و گفتند: محمد امين است، به حكميت او رضا می دهيم!

وقتی موضوع را به حضرت اطلاع دادند، دستور داد، گليمی آوردند و با دست خود «حجر الاسود» را برداشت و به نمايندگی از طرف قبائل عرب و مردم قريش در آن نهاد، سپس دستور داد، سران قبائل اطراف پارچه را بگيرند و ببرند به محل نصب آن نزديك ركن يمانی. همين كه نزديك آوردند، «محمد» آنرا گرفت و در جای خود كار گذاشت و بدين گونه غائله در ميان هلهله و شادی عموم خاتمه يافت. در حقيقت محمد امين رؤسای بقيه قبائل را نيز در كار گذاشتن حجرالاسود شركت داد.!

در آن ايام اين كار را يكی از دلائل عقل و تدبير و هوش و فراست محمد امين جوانمرد محبوب قريش به شمار می آورند.

فرزندان پيغمبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

مشهور اين است كه پيغمبر خاتمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حضرت خديجه كبری دارای دو پسر و چهار دختربوده است. پسران نخست قاسم بود كه به نام او پيغمبر را «ابوالقاسم» می گفتند. پسر دوم موسوم به عبدالله بوده كه چون بعد از بعثت متولد شد او را طيب و طاهر ناميدند. برخی از مورخان خاصه و عامه، طيب و طاهر را به تربيب لقب قاسم و عبدالله دانسته اند، و بعضی هم گفته اند هر دو نام پسر سوم پيغمبر بوده، و عده ديگر اسامی پسر سوم و چهارم رسول خدا دانسته اند.

می دانيم كه پيغمبر در مدينه از «ماريه » همسر مصری خود صاحب پسری ديگر به نام ابراهيم شد كه در ١٨ ماهگی درگذشت.

دختران هم زينب، رقيه، ام كلثوم، و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بودند. در بعضی از روايات شيعه و سنی زينب ام كلثوم و رقيه را از همسران قبلی خديجه دانسته اند، و بنا بر نقلی كه خواهرزادگان خديجه بوده اند.

ابن شهر اشوب ازكتابهای «الانوار» و «البدع» نقل می كند كه رقيه و زينب دختران «هاله » خواهر خديجه بودند.(مناقب آل ابيطالب ج ١ ص ١٥٩)

در هر صورت قاسم و ساير دختران منسوب به پيغمبر پيش از بعثت متولد شدند، و فقط فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بنابر مشهور مولود اسلام و يادگار دوران بعد از نبوت پيغمبر است.

پيغمبر با ثروت خديجه چه كرد؟

درست روشن نيست ثروت خديجه چقدر بوده است. تصور نمی رود كه مال فراوانی داشته است. چنانكه پيشتر گفتيم در آن روزگار مرد و زن قريش در تجارت شركت داشتند و درسرمايه و سود و زيان تجارت مكه در سوريه و فلسطين و مصر و يمن و حبشه و احيانا حيره سهيم بودند.

اگر هم خديجه مال فراوانی داشته كه از پدر و دو شوی سابق خود به ارث برده، و سود تجارت هم بر آن افزوده بود، باز چندان نبوده كه شهرت يافته، بلكه او هم مانند بسياری از زنان مكه ثروت نسبی داشته است.

آنچه مسلم است خديجه هر چه داشت به پيغمبر بخشيد، و حضرت نيز به اعتراف دوست ودشمن كسی نبود كه مال و ثروت بيندوزد، و چيزی برای روز مبادا نگهدارد.

هر كس به او روی می آورد، دست خالی بر نمی گشت. از حال مستمندان و افراد تهيدست بی خبر نبود. خديجه خود نيز چنين بود. اينك كه مرد نمونه مكه همسر او شده است، باز خانه وی ملجا نيازمندان و مايه اميد دردمندان است.

در مواقع قحط و غلا كه به واسطه نيامدن باران، اهل باديه در سختی به سر می بردند، حليمه مادر رضاعی پيغمبر به مكه می آمد و به فرزند شيرداده خود سر می زد، و محمد امين او را سخت عزيز می داشت. عبايش را زير پای او پهن می كرد و با وی به گفتگو می نشست، و چون آهنگ بازگشت می كرد، به نحو شايسته ای به وی مساعدت می نمود.

اگر هم چيزی ازمال خديجه باقی مانده بود، به طور حتم و چنانكه در پاره ای از احاديث آمده، درمدت اقامت اجباری سه ساله در «شعب ابيطالب» به مصرف محاطه شدگان رسيد. و اينكه شهرت دارد (و بيشتر از شايعات بيگانگان است) و می گويند: اسلام با مال خديجه و شمشير علیعليه‌السلام پيشرفت كرد، شايعه و تهمتی بيش نيست.

دين پيغمبر قبل از بعثت

دراعتقاد ما جامعه شيعه و پيروان خاندان نبوت، پيغمبر اسلام از آغاز زندگی و پيش از آن كه رسما پيغمبری خود را اعلام كند، معصوم و پيغمبر بوده است. خواوند روح القدس را مامور حفاظت او كرده بود، و در مدت چهل سال پيش ازرسالت و بعثت، با شريعت خود عمل می كرد. بنابر اين پيرو دين و شريعت پيغمبر ديگری نبوده است.

كتاب خدا (قرآن) و سنت خود آن حضرت نيز گواه بر آن است.

دليل ما از قرآن مجيد نخست اين آيه شريفه است: «بدين گونه ما روح را برای اينكه وحی ما را به تو برساند به فرمان خود به سوی تو فرستاديم، در آن وقت تو نمی دانستی كتاب آسمانی چيست و ايمان كدام است »( وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ ) (سوره شوری آيه ٥١)

آنچه ازكتاب و سنت در تفسير آيه مزبور استفاده می شود اين است كه روح، در اين آيه «روح القدس» است، نه جبرئيل.

خدا روح القدس را مامور حفاظت پيغمبر و ائمه معصومين كرده بود. اين آيه گواه ماست: «خداوند مراتبی دارد، و دارای عرش عظيم است، روح را به امر خود بر هر كسی از بندگانش كه بخواهد می فرستد، تا مردم را از روز برخوردها (قيامت) بترساند»( رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَیٰ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ) (سوره مؤمن آيه ١٥)

از آيات قرآنی استفاده می شود كه القای «روح القدس » مشترك بين انبيا و رسولان بوده است. يعنی خدا او را مامور حفاظت و مراقبت از همه آنها كده بود. روايات شيعه می گويد: پس از آخرين پيامبر «روح القدس» مامور نگهداری و حفاظت از ائمه اطهار بوده است.

در رواياتی كه كلينی در «كافی» نقل می كند امام علی االنقیعليه‌السلام می گويد: پس از پيغمبر خاتم ديگر روح القدس به آسمان برنگشت و او در ميان ماست.

امير مؤمنان علیعليه‌السلام درنهج البلاغه می فرمايد: از لحظه ای كه پيغمبر را از شير گرفتند خدا بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را قرين او نمود تا اخلاق برجسته و صفات پسنديده را شب و روز به وی بياموزد. من پيوسته در كنار پيغمبر بودم، هر روز ازصفات ممتازش دانشی به من می داد، و امر می كرد در هركاری از وی پيروی كنم پيغمبر (پيش از بعثت) مدتير در هر سال در كوه حرا به سر می برد. در آن حال من او را می ديدم، ولی ديگر جز من او را نمی ديد.(و لقد قرن الله به صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره و لقد كنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه يرفع لی فی كل يوم من اخلاقه علما و نامرنی بالاقتداء به. و لقد كان يجاور فی كل سنة بحراء فاراه و لا يراه غيری (خطبه فاصعه).)

از اين سخن علیعليه‌السلام كاملا پيداست كه پيغمبر پيش از بعثت هم حالت پيغمبری داشته است ولی مامور نبوده قوم را باخبر گرداند. اين كار به طور رسمی در چهل سالگی حضرت اتفاق افتاد كه شرح آن را خواهيم نگاشت.

درباره عيسی بن مريم هم قرآن می گويد: او در گهواره پيغمبر بود. يحيی نيز در همان زمان كودكی، پيغمبر بوده است. بنابراين پيغمبر خاتم كه از آنها برتر است به طريق اولی بايد قبل از بعثتو رسالت ظاهری دارای مقام نبوت باشد. بايد توجه داشت كه «نبی» با «رسول » فرق دارد.

نبی كسی است كه از جانب خدا اخبار غيبی به وی می رسد، يا به وسيله جبرئيل و يا روح القدس. ولی رسول كسی است كه بايد اخبار الهی را به مردم برساند، و رسالت خود را ايفا كند.

عيسی و يحيی در زمان كودكی نبی و پيغمبر بودند، ولی در آن سن و سال برای تبليغ و ادای رسالت، ماموريت نداشتند.

پيغمبر خاتم نيز چنين بود. او از آغاز كودكی به وسيله روح القدس با الهامات غيبی آشنائی داشت، و از تعاليم دينی و احكام آسمانی با خبر بود، و خود بر وفق آن عمل می كرد، ولی مامورنبود آن را به آگاهی قوم برساند. اين ماموريت در سن چهل سالگی به وی محول شد.

خداوند درباره عيسی می فرمايد: ما به عيسی پسر مريم علائم نبوت داديم، و او را با روح القدس تاييد كرديم.( وَآتَيْنَا عِيسَی ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ) (سوره بقره آيه ٨٧ و ٢٥٢) كه كاملا می رساند، پيش از رسميت يافتن مقام رسالتش با تاييدات الهی و ارتباط با روح القدس، مورد توجه خاص خداوند بوده است.

بايد دانست كه روح القدست جبرئيل نيست. زيرا خداوند درباره جبرئيل می فرمايد: «قرآن را روح الامين بر قلب تو نازل كرد»( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَیٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ) (آيه ١٩٢) و می فرمايد: «جبرئيل قرآن را بر قلب تو به امر خدا نازل كرد»( قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَیٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ ) (سوره بقره آيه ٩٦)

بنابر اين كا جبرئيل اين بود كه قرآن را بر قلب پيغمبر نازل می كرد، نه اين كه خود وی مامور مراقبت از حضرت باشد. اين ماموريت را روح القدس به عهده داشت.

محدث بزرگوار كلينی در «كافی» از ابوبصير ار امام صادقعليه‌السلام روايت می كند كه در تفسير آيه( وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ) فرمود: خداوند فرشته ای بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل خلق نمود، و او با رسول خدا بود. به وی خبر می داد و او را حفظ می كرد، و بعد از آن حضرت، با ائمه است.

برای اطلاع بيشتر از چگونگی وضع پيغمبر قبل از بعثت لازم است. آنچه را شيخ طوسی - سرآمد فقهای شيعه و دانشمندان عاليقدر اسلامی متوفای سال ٤٦٠ هجری - دركتاب پرارج «عدة الاصول» گفته است، در اينجا بياوريم؛ شيخ طوسی می نويسد: «پيغمبر نه قبل از نبوت و نه بعد از آن پيرو دين پيغمبران پيش از خود نبوده است. هر عملی را كه او انجام می داده، ازجانب خدا به وی الهام می شده است.قبل از بعثت امور خاصی به آن حضرت وحی می شد.»

عموم دانشمندان شيعه در اين خصوص اتفاق نظر دارند، و اجماع آنها نيز حجت است.

بيشتر متكلمان عدليه (يعنی معتزله و شيعه) مانند ابوهاشم و ابوعلی (جبائی) عقيده دارند كه پيغمبر تابع شريعت پيش از خود نبوده است. بلكه آنچه عمل می كرده است به خود وی وحی می شده است.

دليل ما اين است كه پيغمبر اسلام به اعتقاد عموم مسلمين از همه انبياء افضل بوده است. به همين جهت نيز نمی بايد فاضل پيرو مفضول باشد.

اگر بگويند از كجا بدانيم كه پيغمبر قبل از بعثت هم از ساير انبيا افضل بوده است؟ می گوئيم كه هيچ كس افضليت حضرت را مربوط به وقت معينی ندانسته است. بلكه گفته است پيغمبر در تمام دوران زندگی از ولادت تا وفات از همه انبياء افضل و برتر بوده است.

ادله ای كه مخالفين دارند از جمله اين آيه است: «آن گاه به تو وحی كرديم كه از آيين پاك ابراهيم پيروی كن »( ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ) (سوره نحل آيه ١٢٣) آيه دوم؛ «پس با هدايت آن پيغمبران، پيروی كن »( فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ) (سوره انعام آيه ٨٩)

آيه سوم؛ «ما تورات را نازل نموديم كه در آن هدايت و نور است، و پيغمبران حكم به آن می كنند»( إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًی وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ ) (سوره مائده آيه ٤٤)به نظر می رسد اين سه نظر آها را تاييد كند و برساند كه پيغمبر وضيفه ه داشته است كه از اديان سابق پيروی نمايد.

ولی بايد توضيح داد كه «ملت ابراهيم » توحيد و عدل بوده نه احكام و قوانين دينی. بنابر اين ترجمه آيه آن است: «ای پيغمبر! به تو وحی كرديم كه در يكتا پرستی و عدالت گستری ازآئين ابراهيم پيروی كن ».

به دليل آيه؛ «هركس از ائين ابراهيم سرباز زند، خود را به نادانی زده است »( وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ ) (سوره بقره آيه ١٣٠) در اين آيه باز لفظ «ملت» با كهار رفته است، و می دانيم كه آنچه موجب می شود كسی كه از ملت ابراهيم سرباز زند و متصف به «سفاهت» گردد، عقليات است.

در آيه دوم نيز منظور از هدايت انبيای سابق، استدلال های عقلی آنها برای اثبات توحيد و يگانگی خداست كه پيغمبر خاتم نيز بايد از همان راه وارد شود و با همان منظق مردم را به خدای يگانه فراخواند.

راجع به آيه سوم بايد گفت هدايت و نوری كه در تورات بوده است، چيزی است كه همه انبيا پيش از موسی و بعد از او بر اساس آن حكم می كردند، و نمی توان آن را حمل بر شرعيات كرد.

فتال نيشابوری دانشمند مشهور شيعه در كتاب معروفش «روضة الواعظين» می نويسد: «طائفه شيعه اجماع دارند كه پيغمبر پيش از بعثت درخفا پيامبر بود. از اول تكليف روزه می گرفت، نماز می گزارد، عكس آنچه در ميان قوم معمول بود. وقتی به سن چهل سالگی رسيد، خداوند به جبرئيل امر نمود بر پيغمبر فرود آيد و او را به طور آشكار مامور ايفای مقام رسالت خود سازد».

ميرزای قمی از فقهای بزرگ شيعه در كتاب «قوانين » در اين باره می نويسد: «حق اين است كه پيغمبر قبل از بعثت قمل به احكام شرع می نمود، ولی نه به دين پيغمبران پيش از خود. زيرا ما آن حضرت را از همه انبيا برتر می دانيم. اگر او پيرو دين قبل از خود بود، می بايد مفضول بر فاضل مقدم گردد، و آن هم از نظر عقلی درست نيست.

ديگر اين كه اگر پيغمبر تابع شرع قبل ازخود بوده است، يا اين وظيفه از راه وحی به وی ابلاغ شده بود، و يا به وسيله علمای اديان. اگر بگوئيم از راه وحی بوده می بايد قبل ازبعثت مرسل باشد و اين درست نيست، و چنانچه علمای يهود و نصارا در آن نقشی داشته اند، قطعا شايع می شد، و يهود و نصارا به ان افتخار می كرد، و موضوع مكتوم نمی ماند.

علاوه شيعه و سنی روايت كرده اند كه پيغمبر فرمود: «من در زمانی كه آدم در بين آب و گل بود (يعنی وقتی كه او را می سرشتند) پيغمبر بودم » «كنت نبيا و آدم الماء و الطين »

علاوه بر اين وقتی عيسی در گهواره پيغمبر باشد، و يحيی در كودكی به مقام نبوت برسد، پغمبر نبودن خاتم انبيا قبل از بعثت با افضليت آن حضرت منافات دارد.

اينكه پيغمبر قبل از بعثت عمل به دين انبياء سابق نمی نموده است، نيازی به ذكر ندارد. زيرا اگر چنين نباشد، می بايد پذيرفت كه آن حضرت كمبود داشته است، كه آن هم درست نيست. در اخبار هست كه آن حضرت پيش از بعثت بعضی از اعمال و حج را معمول می داشته است.

بعد از بعثت نيز حق اين است كه تابع شريعت پيش از خود نبوده است. موافقت با آنها در بسياری از اعمال، عين متابعت نيست! آيات( ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ ) و( فَبِهُدَاهُمُ ) و( شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّیٰ بِهِ نُوحًا ) همه و همه حمل بر اصول عقايد می شود، نه فروع احكام و اعمال عبادی، وگرنه جايز نبود آن احكام نسخ شود. بخصوص با ملاحظه آيه( وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ ) .

همچنين منظور از«هدايت» در آيه( فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ) كليه اموری است كه همگان بر آن اتفاق دارند، و آن هم اصول عقايد است، چون در غير اين صورت اديان مختلف بود. از همين جا پاسخ ساير آياتی كه مخالفين دستاويز قرارداده اند، هم آشكار می گردد.

فخر رازی دانشمند مشهور سنی در كتاب «معالم اصول الدين» می نويسد: «حق اين است كه محمد پيش از نزول وحی پيرو هيچيك از انبيا نبود. زيرا اديان پيش ازدين عيسی به وسيله دين وی منسوخ شده بود.

دين عيسی هم عنوان اصلی خود را به واسطه ناقلين آن كه به خاطر اعتقاد به تثليث كافر بودند، از دست داده بود. از اين رو آنچه به نام دين عيسی مانده بود، اعتبار نداشت و نمی شد به آن اطمينان كرد. روی اين اصل مسلم است كه محمد پيش از بعثت بر دين هيچ كس نبوده است » (حاشيه نقد المحصل (تلخيص المحصل) چاپ مصر ص ١١١)

به توجه به آنچه مسطور گشت می گوئيم: پيغمبر اسلام قبل از بعثت به آنچه فرشته مامور خود، «روح القدس» به وی تلقين می كرد عمل می نموده است، هر چند جزئيات آن اعمال را ندانيم و تاريخ و احاديث اسلامی نقل نكرده باشد.

او دراصول اعتقادی همچون ابارهيم خليل يكتاپرست بوده است. همه انبياء بعد از ابراهيمنيز چنين بوده اند، و به ورش او می رفتند، و در فروع عملی تابع الهاماتی بوده كه به وسيله روح القدس به وی می رسيده و آن را معمول می داشته است.

پس او قبل از بعثت مانند عيسی و يحيی نبی و پيغمبر بود، اما نه رسول و مامور به تبليغ! رسالت وی در سن چهل سالگی بر فراز كوه حرا آغاز شد.

بهترين گواه بر اين كه پيغمبر قبل از بعثت مانند عيسی و يحيی پيغمبر بوده است، حالات و روحيات اوست كه در تورايخ آمده است.

زيرا اين حالات و روحيات از كودكی و نوجوانی در محيط مكه و ميان مردمی آنچنان،كاملا غير عادی می نمايد، و نظير آن از هيچيك از اقوام و بستگان خود او حتی عبدالمطلب جدش و عبدالله پدرش و ابوطالب عمويش كه همگی يكتاپرست و موحد بودند، هم ديده نشده و نقل نكرده اند (نگاه كنيد به گفتار دانشمند محترم آقای قاضی طباطبائی در كتاب «جنة الماوا».)

وضع عمومی پيغمبر قبل از بعثت

از آنچه تا كنون گفته شد به اين نتيجه می رسيم كه پيغمبر اسلام يك فرد به تمام معنا خودساخته بود. او زندگی را از صفر شروع كرد. پيش از ولادت پدر جوانش وفات يافت. نج ساله بود مادرش را نيز از دست داد.

درنه سالگی سرپرست و غمخوار خود عبدالمطلب جد بزرگوارش بدرود زندگانی گفت، و او به خانه عموی بزرگوارش ابوطالب آمد. در سن دوازده سالگی همراه عمويش ابوطالب به سفر تجاری شام رفت. در همان سن و سال چنان ممحبوبيت يافت كه مردم مكه به وی لقب «امين» دادند.

محمد امين هرگز با مردم مكه و بزم های شبانه و عبش و نوشهای آنها ميانه ای نداشت. از آنها كناره می گرفت و روی به خارج شهر می نهاد و در افكار عميقی فرو می رفت. به پاس زحماتی كه عمويش ابوطالب برای او متحمل شده بود، گوسفندان او را به چرا می برد، و در اطراف مكه چوپانی می نمود.

هميشه مشغول به خود بود، و از وضع موجود رنج می برد. رنج می برد كه چرا مردان و زنان مكه آلوده اند، و اوقات گرانبهای خود را به ميگساری و بی بند و باری می گذرانند؟ رنج می برد كه تا كی اكثريت مردم مفلوك عرب بايد در منجلاب زندگی مرگ آور غوطه ور باشند، و تا كی بايد در اين خواب طولانی به سر برند؟ هرچند او فردی از قريش بود، ولی از راه و رسم بت پرستی و ماديگری آنها سخت در عذاب بود. عذابی كه پيوسته او را می آزرد.

به طور خلاصه آداب و رسوم خرافی كه ميان اعراب جاهلی و به خصوص مردم مكه و قريش معمول بود، چنان او را رنج می داد كه سالی چند بار پناه به دامنه كوه حرا می برد، و در آنجا قله كوه به تنهائی می گذرانيد، و به عبادت خداوند اشتغال داشت.