همسردارى

همسردارى0%

همسردارى نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

همسردارى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ابراهيم امينى
گروه: مشاهدات: 19522
دانلود: 3349

توضیحات:

همسردارى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 74 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19522 / دانلود: 3349
اندازه اندازه اندازه
همسردارى

همسردارى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

رضايت‏شوهر نه مادر

دختر ماداميكه در خانه پدر و مادر زندگى ميكند بايد رضايت آنهارا فراهم سازد،ليكن وقتى كه پيمان زناشويى را امضاء نمود و به خانه شوهرقدم نهاد وظيفه‏اش تغيير ميكند.

در آنجا بايد شوهردارى كند و رضايت و خشنودى او را بر همه چيزمقدم بدارد،حتى در جاييكه بين خواسته‏هاى پدر و مادر و بين خواسته‏هاى‏شوهرش تزاحم پيدا شد صلاحش در اينست كه از شوهر اطاعت نموده‏اسباب رضايت او را فراهم سازد،گر چه پدر و مادرش رنجيده شوند،زيرابا جلب رضايت‏شوهر،رشته انس و محبت كه بهترين ضامن بقاى عقدزناشويى است محكم ميگردد،ليكن اگر مطابق ميل مادرش رفتار كردممكن است آن پيمان مقدس متزلزل يا از هم گسيخته شود،زيرا بسيارى ازمادرها از تربيت صحيح و رشد فكرى بهره كافى ندارند.

آنها هنوز اين مطلب را درك نكرده‏اند كه بايد دختر و داماد رابه حال خود آزاد گذاشت تا با هم مانوس شده تفاهم نمايند،برنامه زندگى رابر طبق اوضاع و شرائط خودشان تهيه نموده باجرا گذارند،و اگر در اين‏بين بمشكلى برخورد نمودند با مشورت و تفاهم حل كنند.

چون اين مطلب را كه عين صلاح است درك نكرده‏اند در صددهستند به خيال خودشان،داماد را بر طبق دلخواه بار بياورند،بدين جهت مستقيم و غير مستقيم در امور آنها دخالت ميكنند. در اين راه از دخترشان‏كه جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشيده و به همه مصالح حقيقى‏خودش آگاه نيست استفاده مى‏نمايند.او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرارمى‏دهند، مرتبا دستور مى‏دهند با شوهرت چگونه رفتار كن،چه بگو،چه‏نگو.دختر ساده‏لوح هم چون مادرش را خيرخواه و آشناى به مصالح مى‏دانداز او اطاعت نموده نقشه‏هايش را پياده ميكند. اگر داماد تسليم خواسته‏هاى‏آنها شد حرفى نيست ليكن اگر خواست اندكى مقاومتى نشان بدهد كار به‏نزاع و كشمكش و لجبازى خواهد كشيد،در آن صورت آن زنهاى نادان‏ممكن است آنقدر پافشارى كنند كه دختر و دامادشان را فداى لجبازى وخيره‏سرى خويشتن ساخته زندگى آنها را از هم بپاشند،به جاى اينكه دختررا بزندگى و سازگارى تشويق نموده دلداريش بدهند مرتبا از شوهرش‏بدگويى ميكنند:دخترم را بدبخت كردم.چه شوهر بدى نصيبش شد! چه‏خواستگارهاى خوبى برايش آمدند!پسر عمويت چه زندگى خوبى دارد!

دختر خاله‏ات چه سر و لباسى دارد!فلانى براى خانمش فلان لباس راخريده!دختر خانم من از كى كمتر است؟چرا بايد اينطور زندگى كند؟آخ‏بميرم براى دختر بدبختم!

با اين قبيل سخنان كه به عنوان دلسوزى و خيرخواهى ادا مى‏شوددختر ساده‏لوح را از شوهر و زندگى دلسرد نموده اسباب نارضايتى وبهانه‏گيرى او را فراهم مى‏سازند.به وسيله اين تلقينات سوء وادارش‏ميكنند ناسازگارى و بهانه‏جويى كند،و كار را به شوهرش سخت‏بگيرد، درموارد لازم خودشان نيز به حمايت‏برخاسته قولا و عملا او را تاييدمى‏نمايند،و براى پيروزى، به همه چيز حتى طلاق گرفتن و بدبخت كردن دخترشان حاضرند.

به داستانهاى زير توجه فرماييد:

«زن ٣٠ ساله‏اى به نام...مادر ٥٠ ساله‏اش را كه باعث جدا شدن اواز شوهرش شده بود كتك زد. زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بى‏اعتنايى نسبت‏به خانواده كرد با شوهرم اختلاف پيداكردم،و حاضر شدم از او طلاق بگيرم،ولى فورا پشيمان شدم. ليكن اين‏پشيمانى سودى نداشت.زيرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من‏دختر خاله‏اش را نامزد كرد و من از فرط ناراحتى مادرم را كتك زدم.»(٣)

«مرد ٣٩ ساله‏اى به نام...از دست زن و مادر زنش فرار كرد و درنامه‏اى كه به جاى گذاشته نوشته است:به خاطر اينكه زنم راضى نشد به‏آبادان بيايد و با رفتار ناشايست‏خود مرا آزار ميداد از دست او فرار كردم.

مسئول مرگ من زن و مادر زنم مى‏باشند.»(٤)

«مردى كه از دخالتهاى مادرزنش ناراحت‏بود خودكشى كرد».(٥)

مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادرزنش به تنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت‏»(٦)

ناگفته پيداست دختريكه از اين قبيل مادران نادان و خودخواه‏اطاعت كند و از افكار غلطشان سرمشق بگيرد بدون ترديد به سعادت وخوشبختى خودش لطمه غير قابل جبرانى وارد خواهد ساخت.

بنابراين،هر زنى كه به سعادت خويشتن و ادامه پيمان زناشويى علاقه دارد نبايد بى‏فكر و تامل تحت تاثير افكار مادرش قرار گرفته آنها راصد در صد صحيح و بر طبق مصالح واقعى بپندارد.

يك زن دانا و باهوش احتياط و عاقبت انديشى را از دست‏نمى‏دهد،در گفتار و پيشنهادهاى مادر و پدرش خوب دقت مى‏كند و عواقب‏و نتائج آنها را مورد بررسى قرار مى‏دهد،و بدينوسيله مادرش رامى‏شناسد،اگر ديد به زندگى و سازگارى و انتخاب يك روش عقلائى‏تشويقش ميكند مى‏فهمد كه آدم فهميده و كاردان و خيرخواهى است،دراين صورت مى‏تواند رضايتش را فراهم كند و از راهنماييهاى عاقلانه‏اش‏بهره‏مند گردد،ليكن اگر ديد با گفتار جاهلانه و پيشنهادات غير عقلائى‏خودش اسباب دلسردى و ناسازگارى او را فراهم مى‏سازد يقين پيدا ميكندكه شخص نادان و كج‏سليقه و بد اخلاقى است.

در اينجا يكى از دو طريق را مى‏تواند انتخاب كند:يا بر طبق‏دستورات و راهنماييهاى مادرش ناسازگارى و بهانه‏جويى را شروع كند وبا شوهرش اعلان جنگ و ستيز بدهد،يا گوش به حرف مادرش ندهد واسباب رضايت‏شوهرش را فراهم سازد.ليكن يك زن دانا و با هوش هرگزروش اول را انتخاب نخواهد كرد،زيرا فكر ميكند كه من اگر به حرف‏مادرم گوش كردم يكى از اين نتيجه‏ها عائدم خواهد شد:يا بايد تا آخر عمربا شوهرم در حال نزاع و كشمكش و قهر و دعوا باشم و آب خوش ازگلوى خودم و شوهرم و فرزندانم پايين نرود،يا طلاق بگيرم و به خانه پدر ومادرم مراجعت كنم،در آن صورت يا ناچار ميشوم تا آخر عمر در خانه پدر ومادر و تحت تكفل آنها باشم،با اينكه ميدانم حاضر نيستند مرا به عنوان‏يك عضو اصلى خانواده بپذيرند،بلكه مرا به عنوان يك عضو زائد و سربار خودشان محسوب مى‏دارند،لذا سعى دارند مرا از زندگى خودشان‏بيرون كنند،پس ناچارم با خوارى و خفت زندگى كنم و از خواهران وبرادرانم زخم زبان و سرزنش بشنوم،و اگر بخواهم از خانه پدر و مادربيرون بروم و جدا زندگى كنم كجا بروم و چگونه تنها زندگى كنم؟و اگرشوهرى برايم پيدا شد معلوم نيست از شوهر اولم بهتر باشد،زيرا معمولامردهايى به خواستگارى زنهايى مثل من مى‏آيند كه همسرشان مرده باشد ياطلاق گرفته باشد،و غالبا بى‏بچه هم نخواهند بود،در آنصورت ناچارمى‏شوم از بچه‏هايش پرستارى كنم،و صدها اشكال و دردسر از اين راه‏ايجاد خواهد شد، و اصلا معلوم نيست آن شوهر احتمالى از اين شوهرم‏بهتر باشد،شايد او هم عيبهاى بيشتر و بدترى داشته باشد و ناچار گردم بااو بسازم،ممكن است در اثر ايرادها و ناسازگاريهاى من جان شوهرم‏به ستوه آمد با يك تصميم خطرناك،چشم از زندگى بپوشد و از شهر و ديارفرار كند يا احيانا دست‏به خودكشى بزند،ممكن است در اثر لجبازيها وكشمكشها خودم به ستوه آيم به طوريكه جز خودكشى چاره‏اى نجويم و با آن‏عمل غير مشروع دنيا و آخرتم را بر باد دهم.

آنگاه كه در اطراف و جوانب قضيه خوب تامل كرد و نتائج وآثارش را بررسى نمود و آينده‏اش را در نظر مجسم گردانيد با يك تصميم‏قاطع بنا مى‏گذارد كه به ولنگاريها و بدگوييها و پيشنهادهاى غير منطقى‏مادر يا ساير بستگانش خاتمه داده شوهرش را نگهدارى كند.

در اين هنگام به مادرش مى‏گويد:مادر جان اكنون كه مقدرم بوده بااين مرد پيمان زناشويى را امضا كنم صلاحم در اينست كه با كوشش وجديت تمام اين زندگى مشترك را كه مى‏تواند مرا خوشبخت كند حفظ كنم،و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضايت‏شوهرم را فراهم سازم، اوست كه مى‏تواند مرا خوشبخت گرداند،شريك زندگى و يار غمخوار من‏است،كسى را بهتر از او سراغ ندارم،برنامه زندگيمان را خودمان بايدطرح كنيم،و اگر مشكلى داشته باشيم حل خواهد شد،و دخالتهاى توممكن است‏به كلى مرا بدبخت كند،اگر ميخواهى رفت و آمد و خويشى مامحفوظ بماند در زندگى داخلى ما اصلا دخالت نكن و از شوهرم بدگويى‏منما و الا ناچار مى‏شوم با شما قطع رابطه كنم.

اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند مى‏تواند باآنها رفت و آمد كند ليكن اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمايندصلاح زن در اينست كه به طور كلى با آنها قطع رابطه كند و بدين وسيله‏خودش را از يك خطر بزرگ يعنى از هم پاشيدن كانون خانوادگى برهاند.

و با فكر آزاد به زندگى ادامه دهد.

در اين صورت ممكن است در بين خويشانش از عزت و احترام اوكاسته شود ليكن در عوض، محبت و رضايت‏شوهرش چند برابر شده نزداو عزيز و محترم خواهد گشت.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:«بهترين زنان شما زنى است‏كه زياد بچه‏دار شود،شوهر دوست و عفيف و محجوب باشد.در مقابل‏خويشانش تسليم نباشد ليكن مطيع شوهرش باشد،براى شوهرش زينت‏كند،خودش را از بيگانگان محفوظ بدارد.حرف شوهرش را بشنود و ازوى اطاعت كند.وقتى با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار كند اما درهر حال،شرم و حيا را از دست ندهد.

سپس فرمود:بدترين زنان شما زنى است كه در مقابل خويشانش مطيع باشد ليكن زير بار شوهرش نرود،عقيم و كينه‏توز باشد،از كارهاى‏زشت پروا نداشته باشد،در غياب شوهرش زينت و آرايش كند،درخلوتگاه از خواسته‏هاى شوهرش امتناع ورزد.عذرش را نپذيرد و گناهش‏را نبخشد».(٧)

در خانه هم تميز و زيبا باشيد

مرسوم اكثر خانمها چنين است:وقتى مى‏خواهند به گردش برونديا در مجلس جشنى شركت نمايند يا به مجلس شب نشينى و مهمانى بروندآرايش ميكنند،بهترين لباسها را مى‏پوشند و به بهترين وجهى كه برايشان‏مقدور است از منزل خارج ميشوند،ليكن هنگاميكه به منزل برگشتند فورالباسهاى خوب و زيبا را از تن خارج ساخته لباسهاى معمولى و مندرس رامى‏پوشند،در داخل خانه مقيد به پاكيزگى و نظافت نيستند،آرايش و زينت‏نميكنند،با موهاى ژوليده و لباسهاى به اصطلاح،خانه‏دارى در منزل‏ميگردند،لباسهاى لكه‏دار و جورابهاى پاره را در خانه مى‏پوشند،در صورتيكه بايد كار بر عكس باشد.زن بايد در خانه و براى شوهرش‏آرايش و دلبرى كند،بايد براى شوهرش كه شريك زندگى و يار و مونس‏دائمى و پدر فرزندانش ميباشد زينت و دلربايى كند،بايد دلش را به دست‏آورد تا دلبران كوچه و خيابان نتوانند در دلش جا باز كنند،ديگران چه‏ارزشى دارند كه برايشان آرايش و زينت كند؟!حيف نيست زن آرايش وزيبايى خويش را در مقابل چشم چرانى بيگانگان قرار دهد و براى جوانان‏و بانوان اشكالاتى بوجود آورد؟

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:«هر زنيكه خودش را خوشبو كند و ازمنزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمت‏خدا دور خواهد بود(٨) ».

رسول خدا فرمود:«بهترين زنان شما زنى است كه مطيع شوهرش‏باشد.براى او آرايش كند ولى زينتش را براى بيگانگان ظاهر نسازد.وبدترين زنان شما زنى است كه در غياب شوهرش زينت كند(٩) ».

خانم گرامى،به دست آوردن دل يك مرد آن هم براى هميشه كارساده‏اى نيست.پيش خود نگو: او كه مرا دوست دارد پس چه احتياجى‏دارم به سر و وضع خودم برسم و برايش دلربايى كنم؟ بايد عشق او رابراى هميشه نگهدارى كنى.

يقين بدان كه شوهرت دوست دارد هميشه تميز و مرتب و زيبا باشى‏و لو به زبان نياورد،اگر بر طبق خواسته‏هاى باطنى او رفتار نكنى و در منزل‏به خودت نرسى ممكن است در خارج منزل چشمش به زنان تميز آرايش‏كرده بيفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد،وقتى خانمهاى تميزو مرتب را ديد و آنها را با سر و وضع كثيف و نامرتب تو مقايسه كرد خيال‏ميكند فرشتگانى هستند كه از آسمان نازل شده‏اند!تو هم در خانه برايش‏آرايش كن و لباس خوب بپوش و دلبرى و طنازى كن تا بفهمد كه تو ازآنها كمتر نيستى بلكه بهتر و زيباتر هستى،در آنصورت مى‏توانى به دوام‏عشق او اميدوار باشى و براى هميشه دلش را مسخر گردانى.

به نامه يك شوهر توجه فرماييد:

«خانم بنده در خانه با خدمتكارمان قابل تشخيص نيست.به خدا گاهى اوقات فكر ميكنم اى كاش يكى از اين لباسهاى قشنگ و مامانى راكه براى محيط كار و مهمانى دوخته در خانه مى‏پوشيد و دست از سر،اين‏بلوزهاى كهنه و دامن‏هاى گشاد برميداشت.چند بار به او گفتم: عزيزم‏لااقل روزهاى جمعه و تعطيل يك دست از آن لباسهاى قشنگ را بپوش.

با ترشرويى گفت:من در مقابل تو يا بچه‏ام مقيد نيستم.اما اگر يك روزسر و وضعم نامرتب باشد جلو همكارهايم خجالت ميكشم(١٠) ».

ممكن است‏بگوييد:در منزل زيبا گشتن با شغل خانه‏دارى وآشپزى سازگار نيست،ليكن اگر ارزش اين عمل را بدانيد به طور حتم‏مى‏توانيد اين مشكل را حل كنيد.چه مانع دارد براى انجام كارهاى خانه‏لباس مخصوصى داشته باشيد كه در موقع كار از آن استفاده كنيد ليكن‏وقتى از كار فارغ شديد و وقت آن رسيده كه شوهرتان به منزل بيايد بدنتان‏را تميز كنيد،موها را شانه بزنيد،لباسهايتان را تغيير دهيد،و مرتب و منظم‏در انتظار او باشيد.

حضرت باقرعليه‌السلام فرمود:«بر زن لازم است‏خودش راخوشبو كند،بهترين لباسهايش را بپوشد،به بهترين وجه زينت كند و باچنين وضعى صبح و شب با شوهرش ملاقات كند(١١) ».

امام صادقعليه‌السلام فرمود:«زن نبايد آرايش و زينت را ترك‏كند گر چه به يك گلوبند باشد،نبايد دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه‏به كمى از حنا باشد،حتى زنهاى پير هم نبايد زينت و آرايش را ترك‏نمايند(١٢) ».

-------------------------------------------

١-بحار ج ٥٧ ص ٢١٨

٢-اطلاعات ٢٧ آبان ١٣٥٠

٣-اطلاعات هفتگى شماره ١٦٢٨.

٤-اطلاعات ٩ آذر ماه ١٣٤٨

٥-اطلاعات ١٢ ارديبهشت ١٣٤٩

٦-اطلاعات ١٣ ارديبهشت ١٣٤٩

٧-بحار جلد ١٠٣ ص ٢٣٥

٨-بحار ج ١٠٣ ص ٢٤٧.

٩-بحار ج ١٠٣ ص ٢٣٥

١٠-اطلاعات ٣ اسفند ماه ١٣٥١.

١١-بحار ج ١٠٣ ص ٢٢٨.

١٢-شافى ج ٢ ص ١٣٨.

برايش مادرى كن

انسان در مواقع گرفتارى و بيمارى احتياج به پرستار و غمخواردارد،دلش ميخواهد كسى با وى همدردى كند،به وسيله نوازش و دلجويى‏دردهايش را تسكين دهد.به وسيله دلداريها و تقويتهاى روحى اعصابش‏را آرامش بخشد،مردها همان كودكان سابق هستند كه بزرگ شده‏اند،هنوزهم احتياج به نوازشها و محبتهاى مادر دارند،مرد وقتى با زنى پيمان‏زناشويى بست انتظار دارد كه در مواقع گرفتارى و بيمارى درست ماننديك مادر مهربان از وى پرستارى و دلجويى كند.

خانم محترم،اگر شوهرت مريض شد بيش از سابق مهربانى كن،اظهار همدردى و تاسف كن، چنان وانمود كن كه از بيمارى او شديداناراحت هستى،دلداريش بده،اسباب استراحت را برايش فراهم ساز،بچه‏ها را ساكت كن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتياج به دكتر و دارو داردوسيله‏اش را فراهم ساز،هر غذايى را كه ميل دارد و برايش خوبست فوراتهيه كن،دم به دم از او احوالپرسى و دلجويى كن،سعى كن هر چه بيشتر دركنار بسترش بنشينى،اگر از شدت درد خوابش نمى‏برد سعى كن تا ميتوانى‏بيدار بمان،وقتى به خواب رفتى گاهى كه بيدار ميشوى سرى به او بزن و اگرخواب نيست احوالپرسى كن،اگر شب را به بيخوابى گذرانده بامداداظهار ناراحتى كن،در روز اتاق را خلوت كن شايد خوابش ببرد،نوازشهاو دلسوزيهاى تو دردهايش را تسكين ميدهد و در بهبوديش كمك ميكند،به‏علاوه،اين قبيل كارها را از علائم وفا و صميميت و محبت‏حقيقى‏مى‏شمار،در نتيجه،به زندگى دلگرم ميشود،نسبت‏به تو علاقه بيشترى پيداميكند،اگر مريض شدى همين عمل را نسبت‏به تو انجام ميدهد. آرى اين عمل يك نوع شوهردارى است و رسول خدا فرمود:

«جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند(١) ».

راز نگهدار باش

معمولا خانمها ميل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاع‏شوند،ميخواهند از وضع كسب، مقدار درآمد،موجودى،اسرار كسبى،تصميمات آينده‏اش با خبر شوند.و بطور خلاصه از شوهرشان انتظار دارندكه تمام اسرارش را در اختيار آنها بگذارد و چيزى را پنهان نكند،بر عكس‏اكثر مردها هم حاضر نيستند تمام اسرارشان را در اختيار همسرشان قراردهند،و همين موضوع گاهى سبب دلخورى و حتى بدبينى ميشود.

خانم شكايت ميكند كه شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفى ميكند،با من يك رنگ و صريح نيست،گويا سر و سرى دارد.

نميگذارد نامه‏هايش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودى خودش را به من‏نميگويد،با من درد دل نميكند،در جواب سؤالهاى من طفره ميرود و حتى‏گاهى دروغ ميگويد،اتفاقا مردها هم بى‏ميل نيستند كه اسرار و رموززندگى‏شان را در اختيار همسرشان قرار دهند.ليكن عذرشان اينست كه‏زنها راز نگهدار نيستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفيت ندارند مطلبى‏را به طور كلى كتمان كنند،هر چه را شنيدند فورا براى ديگران بازگوميكنند،با اندك بهانه‏اى ممكن است اسرار انسان را فاش كنند و اسباب‏دردسر او را فراهم سازند.اگر كسى بخواهد اسرار انسان را كشف كند به‏آسانى مى‏تواند همسرش را فريب داده به وسيله او به مقصد خويش نائل گردد،ممكن است‏بعض خانمها از دانستن مطالب سرى سوء استفاده‏نمايند و حتى آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمكين‏اسباب گرفتارى او را فراهم سازند.

البته عذر مردها تا حدودى موجه است،زنها زودتر از مردها تحت‏تاثير عواطف و احساسات قرار ميگيرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشان‏غلبه دارد،وقتى عصبانى شوند خويشتن دارى برايشان دشوار است،درآن مواقع ممكن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتارى‏مرد را فراهم سازند.شايد خوانندگان از اين قبيل حوادث زياد سراغ‏داشته باشند ليكن از باب نمونه به داستان زير توجه فرماييد:

«زنى به نام...راز شوهرش را فاش كرد و او محكوم به يك سال‏زندان شد،خانم ميگويد:من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولى اخيرابه من كم محبت‏شده بود،اين كار را كردم تا از اين به بعد بيشتر دوستم‏بدارد،اين خانم گردنبند گران قيمت‏خواسته بود ولى...زير بار نرفت.او هم‏تقلب در ازدواجشان را فاش كرد تا بزندان بيفتد(٢) ».

بنابراين اگر زن ميل داشته باشد كه شوهرش كاملا يك رنگ بوده‏چيزى را از او مخفى نكند بايد به قدرى راز نگهدار و با احتياط باشد كه‏بدون اجازه شوهرش براى هيچكس و در هيچ حال چيزى را نقل نكند،حتى براى خويشان و دوستان صميمى خودش اسرار شوهرش را فاش‏نكند،در راز نگهدارى اين مقدار كافى نيست كه اسرارش را به ديگرى‏بگويد و سفارش كند به كسى نگو،زيرا او هم به طور حتم دوستانى دارد،ممكن است اسرار شما را در اختيار آنها قرار دهد و سفارش كند به كسى نگوييد،يك وقت انسان متوجه ميشود كه اسرارش فاش شده است.

بنابراين شخص عاقل اسرارش را به احدى نميگويد.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود:«سينه عاقل صندوق اسرارش‏ميباشد(٣) ».

علىعليه‌السلام فرمود:«خوبيهاى دنيا و آخرت در دو چيز جمع‏است:راز نگهدارى و دوستى با خوبان،و تمام بديها در دو چيز جمع شده:

فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار»(٤)

مديريت او را بپذير

هر مؤسسه يا اداره يا كارخانه يا كارگاه و بالاخره هر تشكيلات‏اجتماعى احتياج به يك مدير مسئول دارد.گر چه بايد بين افراد آن مؤسسه‏تعاون و همكارى وجود داشته باشد ليكن به هر حال بدون مدير به خوبى‏اداره نخواهد شد.اداره يك منزل يقينا از اداره هر مؤسسه‏اى دشوارتر وبا ارزش‏تر است و احتياج بيشترى به مدير دارد.

در اين جهت ترديد نيست كه بايد در بين اعضاى يك خانواده‏تفاهم كامل و تعاون و همكارى وجود داشته باشد ليكن وجود يك‏سرپرست عاقل و با تدبير هم برايشان ضرورت دارد،هر خانه‏اى كه يك‏مدير با تدبير و نافذ الكلمه‏اى نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضايت بخشى نخواهد داشت،سرپرستى خانه يا بايد به عهده مرد باشد و زن‏از او اطاعت كند، يا به عهده زن باشد و مرد فرمانبردارى كند،ليكن از آنجا كه اينكار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشان‏بر احساساتشان غلبه دارد خداوند حكيم اين مسؤوليت‏بزرگ را بر دوش‏او نهاده در قرآن شريف ميفرمايد:

«مردان سرپرست زنانند،زيرا خدا بعض افراد را بر بعض ديگربرترى داده است و براى اينكه از مالهاى خويش خرج كرده‏اند.پس زنان‏شايسته فرمانبردارند(٥) ».

بنابراين صلاح خانواده در اينست كه مرد را به عنوان بزرگ وسرپرست‏خانواده بشناسند و با نظر و صلاح ديد او كار كنند،اين موضوع‏بدان معنا نيست كه مقام زن كوچك شده باشد بلكه حفظ نظم و انضباط منزل چنين اقتضائى را دارد،اگر خانمها احساسات خام و تعصبهاى بيجارا كنار بگذارند وجدان خودشان نيز بدين موضوع قضاوت ميكند.

خانم...ميگويد:ما در ايران رسم خوبى داشتيم كه متاسفانه به‏تدريج‏خلل يافته است.سنت اين بود كه هميشه مرد در خانواده ايرانى‏رئيس خانواده بود ولى امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئيس سرگردان مانده است.ولى بهتر است زن امروزى كه دربسيارى از موارد اجتماعى حقى برابر با مرد يافته است در خانه مرد را به‏عنوان رئيس قبول داشته باشد...بايد به همه كسانى كه ميخواهند ازدواج‏كنند اين فكر قديمى توصيه شود كه وقتى قدم به خانه بخت ميگذارند بالباس عروسى وارد خانه شوهر شوند و با كفن خارج شوند(٦) ».

البته اين مطلب هست كه گرفتاريهاى زندگى و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نميدهد كه در تمام امور خانواده دخالت كند و در واقع مى‏توان‏گفت كه قسمت عمده كارها عملا در اختيار كدبانوى خانه است و اكثريت‏قريب به اتفاق كارها بر طبق ميل و اراده او انجام ميگيرد ليكن به هر حال‏حق حاكميت و سرپرستى مرد بايد محترم شمرده شود.اگر در جايى اظهارعقيده و دخالت كرد و لو در امور جزئى خانه‏دارى باشد نبايد در مقابل‏پيشنهادش استقامت‏به خرج داد و بدينوسيله حق حاكميت او را مورد انكارقرار داد،و الا به شخصيتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الاراده‏و همسرش را يك زن بى‏ادب و حق نشناس و لجباز حساب ميكند،اززندگى دلسرد و به همسرش كم علاقه ميشود.چون شخصيتش جريحه‏دارشده ممكن است در صدد تلافى و انتقام بر آيد و حتى در مقابل خواسته‏هاى‏بجا و معقول همسرش سر سختى نشان دهد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرش‏گوش ميدهد و مطابق دستوراتش عمل ميكند».(٧)

زنى از رسول خدا پرسيد:«زن نسبت‏به شوهرش چه وظيفه‏اى‏دارد؟فرمود:بايد از وى اطاعت كند و از فرمانش تخلف ننمايد(٨) ».

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:«بدترين زنها زن لجباز ويك دنده است(٩) ».

رسول خدا فرمود:«بدترين زنها كسانى هستند كه هم نازا و هم كثيف و لجباز و نافرمان باشند(١٠) ».

خانم گرامى،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرست‏خانواده‏بپذير،با نظر و مشورت وى كارها را انجام بده،از دستوراتش تخلف‏نكن،اگر در كارى دخالت كرد در مقابلش سرسختى نشان نده،و لو اينكه‏از امور خانه‏دارى باشد كه تو بهتر از آن اطلاع دارى،شوهرت را عملايك فرد مسلوب الاختيار قرار نده،بگذار گاه گاه در كارها دخالت كند وبدين رياست صورى دلخوش باشد،موضوع رياست او را عملا به‏فرزندانت نشان بده،به آنها تذكر بده در كارها از پدرشان اجازه بگيرند واز فرمانش تخلف ننمايند.از كودكى آنها را بدين رفتار عادت بده تا حرف‏شنو و فرمانبردار و با ادب بار آيند،و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.

در سختيها سازگار باش

دنيا براى هيچكس يكسره نميرود،و چرخ روزگار هميشه بر طبق‏دلخواه نمى‏چرخد،زندگى هزاران نشيب و فراز دارد،ممكن است انسان‏به بيمارى سختى مبتلا شود،ممكن است‏بيكار و خانه‏نشين گردد،ممكن‏است مال و ثروتش را از دست داده تهيدست‏شود،و صدها از اين قبيل‏حوادث كه براى همه كس امكان وقوع دارد.

زن و شوهرى كه دست‏بيعت را به هم داده پيمان زناشويى را امضاميكنند بدان منظور است كه در همه حال با هم و يار و غمخوار همديگرباشند،بايد پيمان زناشويى چنان استوار و رشته الفت و محبت‏به قدرى‏نيرومند باشد كه در همه حال بر سر عهد و پيمان خويش باقى بمانند، در خوشى و ناخوشى با هم باشند،در بيمارى و سلامتى،در حال وسعت وتنگدستى با هم باشند.

خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهيدست‏شد مباداغمى بر غمهايش بيفزايى و بناى ايراد و ناسازگارى را بگذارى.اگر به‏بيمارى سختى مبتلا شد و مدتى در خانه يا بيمارستان بسترى گشت رسم‏وفادارى و انسانيت چنان است كه مانند سابق بلكه بيشتر اظهار محبت‏نموده با كمال صفا از وى پرستارى كنى،از پرستارى و خرج كردن دريغ‏نكن،اگر شوهرت ندارد ليكن تو دارى باز هم از اموال خودت براى بهبوداو خرج كن،اگر تو مريض ميشدى او تا قدرت داشت از مال خودش براى‏معالجه تو صرف ميكرد تا بهبود حاصل كنى، اكنون كه او ندارد ليكن تودارى آيين وفادارى و عاطفه اقتضا دارد كه اموالت را در راه او صرف‏كنى،اگر در اين موقعيت‏حساس به دادش نرسيدى تورا يك زن بى‏وفا وخودخواهى مى‏شمارد كه مال دنيا را بر وجود شوهر ترجيح ميدهد،در اينصورت مهر و علاقه‏اش نسبت‏به تو كم ميشود،و حتى ممكن است‏به‏قدرى دلسرد شود كه ترا لائق مقام همسرى ندانسته طلاق را ترجيح دهد.

به داستان زير توجه فرماييد:

«مردى...به دادگسترى آمده بود تا همسرش را طلاق گويد.اظهارداشت:بيمار بودم دكتر گفته بود بايد تحت عمل جراحى قرار گيرم.از زنم‏خواستم پس‏انداز خود را به عنوان وام در اختيارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر كرد.ناچار در يك بيمارستان دولتى تحت عمل جراحى قرارگرفتم و اينك كه بهبود يافته‏ام محال است‏با او زندگى كنم.چون پول را برمن ترجيح داد و چنين زنى را نمى‏توان يك همسر ناميد(١١) ».

هر فرد با وجدانى تصديق ميكند كه حق با مرد مذكور بوده است.

چنين زن خودخواهى كه در يك چنين موقعيت‏حساسى كه جان شوهرش‏در معرض خطر بوده حاضر نشده پس‏انداز خويش را براى نجات‏شوهرش خرج كند،او را رها كرده و به خانه پدرش رفته لايق مقام محترم‏همسرى نيست.

خانم محترم،مواظب باش در چنين مواقعى انسانيت و عاطفه را ازدست ندهى،اگر شوهرت به بيمارى سختى مبتلا شد كه تا آخر عمردامنگير اوست‏يا به زندان محكوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگيرى و اوو فرزندانت را تنها و بى‏سرپرست رها كرده كنار بكشى،آيا وجدانت‏راضى ميشود كه شوهر بيچاره‏ات را كه در ايام خوشى با هم بوده‏ايد اكنون‏كه درمانده گشته تنها رها كرده بروى؟از كجا كه خودت چند روز ديگر به‏همين بليه گرفتار نشوى؟بر فرض اينكه طلاق گرفتى و شوهرى هم پيداكردى از كجا كه برايت‏بهتر بشود؟ دست از خودخواهى و هوسبازى‏بردار.از خود گذشتگى و فداكارى به خرج بده،عاطفه و وجدان داشته باش،براى رضاى خدا و براى حفظ حيثيت و شرافت‏خودت با شوهر وفرزندانت‏به هر حال بساز،بردبارى و صبر داشته باش،فرزندانت راخوب تربيت كن و عملا به آنها درس فداكارى و سازگارى بياموز،ومطمئن باش كه در دنيا و آخرت بهترين پاداش را خواهى داشت، زيرا اين‏عمل تو بهترين مصداق شوهردارى است كه در رديف جهاد قرار داده شده‏است.

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:«جهاد زن در اينست كه‏خوب شوهردارى كند(١٢)».