اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت0%

اخلاق معاشرت نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

اخلاق معاشرت

نویسنده: جواد محدثی
گروه:

مشاهدات: 14820
دانلود: 2065

اخلاق معاشرت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 31 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14820 / دانلود: 2065
اندازه اندازه اندازه
اخلاق معاشرت

اخلاق معاشرت

نویسنده:
فارسی

این کتاب مجموعه اى از رهنمودهاى اخلاق دينى در معاشرت با ديگران است.
آداب برخورد، ديد و بازديد، رفت و آمدهاى خانوادگى و دوستانه ، نحوه گفتار و رفتار بـا اقـشـار مـخـتـلف ، دوسـتـى و حـد و حـدود آن ، مراعات آن ، مراعات حقوق ديگران ، ادب و سـپاس و احترام ، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است

22 - تشویق

هرچند از مقوله هایى چون تشویق و تنبیه، در مباحث تربیتى گفتگو مى شود، ولى از آنجا كه رفتار تشویق آمیز، یكى از شیوه هاى نیك در معاشرت و برخورد با دیگران است، مورد بحث قرار مى گیرد.

انسان و نیاز به «تشویق»

اغلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه حب نفس، دوست دارند كه مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. توجه به این نیاز، در حدى كه به افراط كشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى در جهت تغییر رفتار یا ایجاد انگیزه عمل در انسانهاست.

وقتى كسى را مورد تشویق قرار مى دهیم و به خاطر داشتن صفتى یا انجام كارى مى ستاییم، در واقع حس خود دوستى او را ارضاء كرده ایم. این هم، جاذبه و محبت مى آفریند، هم، نیت و انگیزه پدید مى آورد یا تقویت مى كند.

همچنان كه از لفظ تشویق نیز بر مى آید، به معناى بر سر شوق آوردن و راغب ساختن در ماهیت تشویق نهفته است. این كار، نیازمند شناخت ما از روحیات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و از ویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است. در تشویق، باید لفظ، شیوه و برخوردى استفاده كرد كه در درون شخص، شوق و نیت و علاقه ایجاد كند و این محرك درونى، او را به تلاش بیرونى وادار كند، نه اینكه صرفا یك تحریك بیرونى باشد.

بعضى خصلت تشویق دیگران را ندارند و به دلیل خودخواهى، غرور، حسد یا هر عامل دیگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید از خوبیهاى دیگران نمى گشایند و گفتن یك كلمه تشویق آمیز، برایشان بسیار سنگین است، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند كه مورد تشویق دیگران قرار بگیرند.

برخى هم به گونه اى تربیت شده اند كه براحتى زبان به تعریف از دیگران و خوبیهایشان مى گشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان سنگین نیست، بلكه از این كار، لذت هم مى برند. و... چقدر تفاوت میان این دو گونه افراد است!

داشتن زبان و لحن تشویق آمیز، موهبتى خدایى است. نشان كمال روحى و همت بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست. تشویق، در نیكان و نیكوكاران، زمینه بیشتر براى عمل صالح پدید مى آورد و نسبت به بدان و بدیها، اثر غیر مستقیم باز دارندگى دارد. اگر در جامعه اى میان نیك و بد فرقى گذاشته نشود و به شایستگان فرزانه و فداكار و فرومایگان تبهكار به یك چشم نگاه كنند، این عامل سقوط اخلاقى و ارزشى جامعه است؛ صالحان ماءیوس و دلسرد مى شوند و فاسدان جراءت و گستاخى مى یابند. این مضمون كلام حضرت على عليه‌السلام است كه در عهد نامه اى به مالك اشتر نخعى نوشت، او را به این ارزش گذارى و بها دادن به نیكان صالح فرمان داد:

( لا یكونن من المحسن و المسیى ء عندك بمنزلة سواء، فان فى ذلك تزهیدا لاهل الاءحسان فى الاءحسان و تدریب لاءهل الاءسائة؛ (274) )

اى مالك... هرگز نیكو كار و بدكار نزد تو یكسان و در یك جایگاه نباشند، چرا كه در این كار، بى رغبتى نیكو كاران در امر نیكو كارى است، و ورزیدگى و شوق بدكاران براى بدى است.

تفاوت گذاشتن میان نیك و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه تنها با عدالت منافاتى ندارد، بلكه سوق دادن جامعه به سوى صلاحیتهاست و ارج نهادن به نیكها و نیكان است. این تفاوت افكار به خاطر تفاوت عمل دیگران، هم در محیط خانه و میان فرزندان قابل عمل است، هم در محیط درسى و میان دانش آموزان و دانشجویان. هم نسبت به كارمندان، سربازان، خدمتگزاران و اقشار مختلف دیگر.

تناسب تشویق و عمل

هم در بحث تنبیه و توبیخ، هم در مقوله ستایش و تشویق، باید تناسب میان عمل و میزان تشویق مراعات شود، تا اثر مطلوب را ببخشد. بدون این تناسب، یا افراط مى شود یا تفریط، و هر دو زیانبار است. البته هریك از این زیاده روى یا كوتاهى در تشویق هم ریشه ها و عللى دارد

على عليه‌السلام مى فرماید:

( الثناء باكثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عى او حسد؛ (275) )

ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگى، تملق و چاپلوسى است. و كم گذاشتن و كوتاهى از حد استحقاق، ناتوانى یا حسادت است.

این سخن، ضمن تاكید بر همان تناسب، دو جنبه افراط و تفریط را در این مساله یادآور مى شود و به ریشه آن هم اشاره دارد. زیاده روى در مدح، یا یا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش كارها و اشیاء سرچشمه مى گیرد، یا نشانه روحیه چاپلوسى و نوكر صفتى و حقارت نفس و روح است. حضرت امیر عليه‌السلام در سخنى دیگر مى فرماید:

( اكبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم؛ (276) )

بزرگترین نادانى، زیاده روى در ستایش یا بدگویى است.

هر چند سخن از تشویق است، ولى مدح و ستایش نیز، یكى از جلوه هاى تشویق و روشهاى رغبت آفرینى در افراد به شمار مى آید

از آنجا كه تشویق براى انگیزش به كار نیك است، اگر كمتر از ارزش كار و فضیلت صفات باشد، موجب كم اهمیت جلوه یافتن آن كار و صفت مى گردد. مثلا اگر یك دانش آموز، پس از یك سال تلاش پیگیر در امر تحصیل و داشتن معدل بیست، فقط با یك بارك الله و احسنت تشویق شود، روحیه خود را از دست مى دهد، یا اگر ددر برابر فداكارى عظیم و ایثار چشمگیر یك انسان وارسته، تنها به ستایش مختصرى اكتفا شود، حق او ادا نشده است. بر عكس، اگر در برابر كار نیك كوچكى عظیم ترین تشویقها بعمل آید، مثلا در یك جلسه و در یك مسابقه حضورى براى كسى كه یك پرسش عادى را فى المجلس جواب داده، یك سفر حج جایزه بدهند، این نیز بد آموزى دارد، هم ارزش آن جایزه لوث مى شود، هم براى آنان كه براى تلاش بیشتر، شایستگیهاى والاترى را از نظر علمى و عملى دارند ولى در مورد تشویق قرار نمى گیرد، دلسرد و مایوس مى كند.

روشهاى تشویق

اینكه هركس را چگونه مى توان بر سر شوق آورد و از كار شایسته او تجلیل و تقدیر گرد، در شرایط مختلف و نسبت به افراد مختلف متفاوت است. یكى را با لفظ محبت آمیز و كلمات تحسین كننده مى توان تشویق كرد یكى را با تحویل گرفتن و برخورد احترام آمیز، یكى را با پول و جایزه، یكى را با مطرح ساختن و نام آوردن. یكى با كتاب و هدیه هاى فرهنگى تشویق مى شود، یكى با لوازم مصرفى و خانگى، یكى هم با خوراك و اطعام. در همین زمینه هم مراعات تناسب میان نوع تشویق با فرد مورد تشویق، مهم است. به این خاطر آنان كه به مناسبتهاى مختلف به افراد، هدیه و جایزه مى دهند، یا مى خواهند افراد شایسته را مورد تشویق قرار دهند، به این ریزه كاریها باید توجه كنند

گاهى یك لوح تقدیر و متن زیبا و آراسته شده و قاب شده، قیمت مادى چندانى هم ندارد، براى كسى بسیار نفیس و ارزشمند و شوق انگیز تر از آن است كه مثلا صد هزار تومان پول نقد به او داده شود. البته گاهى هم برعكس است، چون، لوح تقدیر براى كسى آب و نان نومى شود ولى وجه نقد را مى تواند در پرداخت قرض و قسط یا تا مین نیازهاى زندگى به كار بندد.

حتى اگر تشویقهاى مادى و لوازم مصرفى باشد، باز این نكته كه به چه كسى، چه چیز هدیه شود، مهم است. طرف به تناسب شغل، سن، شرایط زندگى و ویژگیهاى شخصى، گاهى از یك پتو، یا یك ضبط صوت، دوره ترتیل قرآن، آلبوم عكس، لباس و كفش ورزشى، سفر عمره 9 و سوریه، اردوى تفریحى، كتاب، مدال و... خوشش مى آید و برایش ارزش دارد.

در مورد كتاب هم حتى نوع كتاب به تناسب مخاطب مورد تشویق باید گزینش شود. به بعضى باید قرآن و صحیفه سجادیه هدیه داد، به بعضى رساله احكام، به بعضى اخلاق و تربیت، به برخى كتاب طباخى و آشپزى، به بعضى كتابهاى علمى و فنى، به بعضى فرهنگ لغت، به بعضى دوره تفسیر تا به برخى كتاب قصه و رمان، به بعضى دیوان شعر، به بعضى مجموعه اى نفیس از نقاشى یا خط و... مى بینیم كه هركس از نوعى كتاب كه مورد علاقه یا نیاز او است، بیشتر لذت مى برد و آن هدیه، بیشتر براى او نقش تشویقى دارد.

حضرت على عليه‌السلام در نهج البلاغه نسبت به رفتار با فرماندهان نظامى و سران سپاه و ارتش، به مالك اشتر توصیه مى كند كه آنان را براساس میزان مواسات و خدمت و تلاش، مورد احترام و تقدیر قرار بده و براى آنكه براى امر مبارزه با دشمن و جهاد، یكدل باشند، زندگى آنان را تامین كن و خواسته هایشان را برآور. آنگاه مى فرماید:

( و واصل فى حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلى ذوو البلاء منهم، فان كثرة الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناكل؛ (277) )

پیوسته ستایش نیك نسبت به آنان داشته باش و رنجها و بلاها و آزمونهاى آنان را برشمار، چرا كه یاد كردن بسیار از كارهاى نیك آنان، شجاع را به شور و جنبش وا مى دارد و سست و بى حال را هم به حركت مى كشاند.

امام امت (ره) از این شیوه تشویقى چه در آغاز پیروزى انقلاب و چه در طول سالهاى دفاع مقدس استفاده مى كرد. در آغاز انقلاب كه عده اى طرح انحلال ارتش را مطرح مى كردند، امام از فداكاریها و همدلیهاى آنان با ملت ستایش كرد و آنان را به صحنه انقلاب كشید، و در سالهاى حماسه نیز، زبان و بیان و قلم تشویق آمیز حضرت امام (قدس سره) نسبت به رزمندگان و ارتش و سپاه، نقش عمده در حماسه آفرینى و خط شكنى و شهادت طلبى و پیروزیهاى ماندگار و پرافتخار داشت.

پس نوع تشویق و تقدیر از نظامیان، كارمندان، محصلان، كارگران، كوچكها، بزرگها، خانمهاى خانه دار، پزشكان و پرستاران و... باید فرقى كند و متناسب با خود آنان باشد و نشان دهنده ارج گذارى به كار خاص آنان باشد. تشویق به نحوى باید باشد كه تشویق شونده، احساس كند كه دیگران به ارزش كار او پى برده اند و از كارى كه او كرده، خوشحال و سپاسگذارند.

البته نباید تشویق، ایجاد غرور كند. ظرفیت افراد را هم باید نسبت به تشویق سنجیده شود. گاهى بچه ها به خاطر تشویق لوس و بى ادب و پر توقع مى شوند. گاهى بزرگترها به خاطر نداشتن ظرفیت لازم براى تقدیر، خود را مى بازند و متكبر و بى اعتنا مى شوند یا از رشد و پویایى مى مانند. به این عوارض منفى هم باید توجه داشت. به فرموده حضرت امیر عليه‌السلام : ( كم من مغرور بحسن القول فیه؛ (278) )

چه بسا كسانى كه با سخن نیك دیگران در مورد آنان، مغرور مى شوند.

شرایط تشویق

در یك كار تشویقى باید نكاتى مورد توجه قرارا گیرد كه به اثر بخشى تشویق، كمك مى كند و بدون آنها یا از اثر مى افتد، یا اثر منفى به بار مى آورد. برخى از این نكات از این قرار است.

1 - تشویق، همراه با درك و تشخیص و كشف استعدادهاى رشد طرف مقابل باشد.

2 - ارزش عمل نیك و خصلت شایسته، شناخته شود و به فرد مورد تشویق هم شناسانده شود.

3 - تشویق رشوه به حساب نیاید و حق و حساب تلقى نشود.

4 - به اندازه و بجا باشد و از حد معمول و متناسب و متعارف، تجاوز نكند، تا خاصیت خود را از دست ندهد.

5 - همراه و توام با عمل فرد باشد، چون فاصله زیاد بین تشویق و كار نیك، آن را ارزش و اثر مى اندازد و نقش شوق آورى آن از بین مى رود. در حدیث است كه: مزد كارگر را پیش از آن كه عرقش خشك شود بپردازید.

6 - تشویق همراه با توجیه و تبیین باشد و فرد بداند كه چرا و به خاطر چه كارى مورد تشویق قرار گرفته است. این مساله در توبیخ و تنبیه هم هست. همچنان كه مجازات، بدون آنكه طرف بداند كه براى چه تنبیه مى شود، عامل بازدارنده نیست، تشویق بدون توجیه و تبیین هم اثر انگیزه آفرینى دارد و تحریكى به كار خیر ندارد.

7 - تشویق، با عمل خوب، تناسب داشته باشد، نه مبالغه آمیز، نه كمتر از حد مطلوب. تشویق، مثل مصرف دارو براى بهبود یك بیمارى است. مصرف بیش از حد یا كمتر از مقدار توصیه شده، اثر درمانى ندارد، بلكه گاهى هم زیانبار است.

گاهى مى توان با تشویق انسانهاى شایسته، راهى براى جلوگیرى از فساد فاسدان یافت. این تاثیر غیر مستقیم تشویق است. پیامبران الهى، هم مبشربودند، هم منذر. ولى گاهى كار بشارت و تشویق كارسازتر از تهدید و تنبیه و توبیخ است.

حضرت على عليه‌السلام مى فرماید: با پاداش دادن و تشویق نیكو كار، شخص بدكار و فاسد را از بدى و فساد باز دارید: ازجر المسیئى بثواب المحسن. (279)

تشویق نسل جوان، در زرورق پیچیدن و باد زدن و هندوانه زیر بغل آن دادن نیست و تشویق واقعى عبارت است از درك و كشف استعدادهاى فرزندان و ایجاد فرصت و محیط مساعد براى تجلى و شكوفایى آن... محیط تشویق آمیز، عبارت است از پیوند دادن آموزش و پرورش به زندگى اجتماعى، آگاه ساختن نسل جوان از مسؤ ولیتهاى خویش دادن فرصت مناسب براى ایفاى این مسؤ ولیتها. (280)

به امید آنكه با بهره گیرى از تشویق (بیش از توبیخ و سرزنش)، زمینه هاى مناسبترى براى رشد فضایل اخلاقى در جامعه و خانواده و در رفتار و اخلاق افراد پدید آوریم.

23 - تقدیر و سپاس

در برخوردهاى اجتماعى، یكى از عوامل محبت آفرین و تحكیم روابط، داشتن حالت و روحیه سپاسگزارى وقدردانى و حق شناسى نسبت به مردم است.

همواره سپاس و تشكر، در مقابل نعمت است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوى خدا به ما مى رسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیكى بر دست آنها جارى مى شود و ما از نیكوكاریها و یاریها و مساعدتهاى مردم بهره مند مى شوى و نعمت الهى از این طریق شامل ما مى گردد.

تصور نشود كه شكر خدابا سپاس از مردم منافات دارد، بلكه گاهى شكر الهى در سایه تقدیر و تشكر و حق شناسى از مردم تحقق مى پذیرد و خداوند به این گونه سپاسگذاریها راضى است، بلكه به آن دستور مى دهد.

پس، بحث شكر، اختصاص به زبان ذاكر و قلب شاكر و سجده شكر در برابر نعمتهاى الهى و در پیشگاه خداوند متعال ندارد، بلكه جلوه اى از شكر هم در ارتباط با نعمتها و نیكیهایى است كه از مردم به ما مى رسد و نسبت به آنها هم باید شاكر باشیم.

جلوه هاى نعمت

در شكر گام اول شناختن نعمت است، و گام دوم شناخت ولى نعمت. از این دو شناخت، حالتى در قلب انسان نسبت به نعمت دهنده نعمت پدید مى آید كه او را نسبت به نعمت و صاحب آن، قدر دان و ستایشگر و سپاسگذار مى سازد. براى اینكه بنده هاى شكورى باشیم، ابتدا باید نعمتهاى خدا را كه از آن برخورداریم، چه نعمتهاى آشكار و روشن، چه نعمتهاى پنهان و ناشناخته بشناسیم، تا حق نعمتها را ادا كنیم.

در سپاسگزارى نسبت به مردم نیز توجه به نعمتهاى مادى و معنوى كه از دیگران به ما مى رسد، گام نخست پیدایش حالت سپاس نسبت به آنها است. برخى از این نمونه ها از این قرارند:

پدر و مادرى كه در تربیت و رشد ما سهم عمده اى داشته اند،

معلمان و مربیانى كه در تعلیم و تربیت ما كوشیده اند،

هدایتگرانى كه ما را با دین خدا و قرآن و معارف اسلامى آشنا ساخته اند،

آنان كه در خوب شدن ما سهمى داشته اند،

كسانى كه در موفقیت علمى، شغلى، ادارى، اقتصادى و رفاه و آسایش ما بهره اى داشته اند،

آنان كه امنیت اجتماعى ما را تامین مى كنند،

آنان كه در گرفتاریها به كمكمان مى شتابند و در مشكلات، با ما همدردى مى كنند،

كارگران، كشاورزان، دامداران، باغبانان، تولید كنندگان، صنعتگران، مخترعان و... كه وسایل زندگى و رفاه انسانها را فراهم مى سازند،

دوستى كه نظر مشورتى اش ما را در كارمان كمك مى كند،

همكلاسى كه در درسها به ما یارى مى رساند،

همسایه اى كه هنگام نیاز، از مساعدت دریغ نمى كند،

رسانه هاى گروهى و مراكز اطلاع رسانى و چاپ و نشر، كه در ارتقاى سطح فكر و دانش و شناخت ما مى كوشند

و... دهها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مركزى كه از سوى آنها متنعم و برخوردار مى شویم.

قدر دانى از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان، آنان را در كارشان با انگیزه تر و مصمم مى سازد و ناسپاسى از آنان، سست و مایوس و دلسردشان مى سازد.

فرهنگ تقدیر و تشكر و سپاس و حق شناسى از نیكیها و نیكوكاران از تعالیم اسلامى و برنامه هاى دینى است و هر چه این فرهنگ در بین مردم رواج یابد، كمكى به توسعه خیرات و افزایش و تداوم نیكوكارى و احسان در جامعه است.

در روایات اسلامى، هم به سپاس از مردم و خوبیهایشان سفارش شده و هم از ناسپاسى و قدر نشناسى نكوهش شده است و ناسپاسان به عنوان رهزنان قلمداد شده اند.

سپاس از مردم

در مقابل نیكى هایى كه از مردم به ما مى رسد، سه حالت مى توانیم داشته باشیم:

1 - مكافات و جبران (كه عالیترین برخورد است)

2 - شكر و سپاس با قلم

3 - ناسپاسى و قدر نشناسى (كه بدترین برخورد است)

از حضرت على عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود: بر عهده كسى است كه به او انعام و احسانى شده، اینكه به خوبى و به نحو شایسته، بر نعمت دهنده نیكى كند و نعمت و احسان او را جبران نماید. اگر از جبران عملى و مكافات ناتوان بود، با ستایشى شایسته و ثناى نیك برخورد كند، اگر از ستایش زبانى هم ناتوان بود، حداقل نعمت را بشناسد و به نعمت دهنده محبت داشته باشد. اگر این را هم ندارد و نتواند، پس شایسته آن نعمت نیست (281) !

در روایتى هم از امام باقر عليه‌السلام روایت شده كه: هركس، آن گونه كه به او نیكى شده، رفتار كند، مكافات و جبران كرده است و اگر ناتوان باشد، شاكر است و اگر شاكر باشد، بزرگوار است (282) .

از حضرت على عليه‌السلام روایت است:

( من لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر الله عزوجل؛ (283) )

هر كس مخلوقهاى نعمت دهنده را سپاس نگوید، خدا را سپاس نگفته است.

این حقیقت، به تعبیرهاى گوناگون و به صور مكرر در روایات اسلامى آمده است.

از امام سجاد عليه‌السلام نقل شده است:

( اشكركم لله اشكركم للناس؛ (284) )

شكر گزارترین شما نسبت به خدا، كسى است كه نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.

و از پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده كه فرموده: ( من لا یشكر الناس لا یشكر الله (285) )

كسى كه مردم را سپاس نگوید، شكر خدا را هم انجام نمى دهد.

و به فرموده امام كاظم عليه‌السلام : خداوند، بنده سپاسگزار را دوست مى دارد. در قیامت، خداوند به برخى از بندگانش خطاب مى كند: آیا نسبت به فلانى سپاس و تشكر كردى؟ مى گوید: پروردگارا! من تو را شكر كردم. خداوند مى فرماید: اگر او را تشكر نكرده اى، پس مرا هم تشكر نكرده اى (286) !

امام سجاد عليه‌السلام در رساله الحقوق، در مورد حق كسى كه بر شما نیكى كرده و وظیفه اى كه در برابر او دارید، چنین فرموده است:

( و اما حق ذى المعروف علیك فان تشكره و تذكر معروفه...؛ (287) )

حق كسى كه صاحب نیكى بر توست، این است كه سپاسگزار او باشى و كار نیك او را یاد كنى و خالصانه بین خود و خدایت در حق او دعا كنى و گفتار نیك درباره او داشته باشى، اگر چنین كنى در نهان و آشكار او را سپاس گفته اى و اگر روزى قدرت بر جبران داشته باشى، نیكى او را جبران كنى.

تشكر از والدین

از میان همه صاحب نعمتها، خداى متعال از خدمتى كه والدین، بخصوص مادر در حق فرزند انجام مى دهد و زحمتى كه مى كشد، یاد كرده و شكر از والدین را در كنار شكر خدا آورده است. در وصیتهاى حكیمانه حضرت حق به انسان، یكى هم همین نكته است. در قرآن كریم مى خوانیم، ضمن آنكه پروردگار، انسان را وصیت و سفارش نسبت به پدر و مادر كرده و یاد اینكه مادر، او را در مدت دو سال دوران باردارى و زایمان و شیر دادن و جدا كردن از شیر، با همه سختیها و ضعفها او را حمل كرده است، مى فرماید: ( ... ان اشكر لى ولوالدیك؛ (288) )

نسبت به من و پدر و مادرت شاكر باش!

این قدر دانى خدا از زحمات مادر و توصیه حضرت او است كه انسان هم قدر شناس و شاكر مادر و پدر باشد. در همین مورد نیز، امام زین العابدین عليه‌السلام مى فرماید:

حق مادرت بر تو آن است كه بدانى او تو را در جایى حمل و نگهدارى كرده كه هیچ كس به نگهدارى دیگرى در آنجا اقدام نمى كند، و از میوه دلش و از شیره جانش به تو داده است، با هم اعضا و جوارحش تو را نگهدارى و حمایت كرده است و باكى از این نداشته كه گرسنه بماند و تو را سیر كند، تشنه باشد و تو را سیراب گرداند، عریان باشد ولى تو را پوشیده نگاه دارد، خود در برابر آفتاب بماند ولى سایه بان تو شود، به خاطر تو بى خوابى بكشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آن او باشى. و باید بدانى كه تو هرگز قدرت و توان سپاس او را ندارى، مگر با یارى و توفیق خداوند (289) .

آیا با این حقى كه والدین، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد، ما نعمت وجود مادر را قدر مى دانیم و از زحماتش تشكر مى كنیم و به یادمان مى ماند كه درباره ما چه رنجها كشیده و چه فداكاریها كرده است؟ آیا سپاس از مادر، تنها با یك كارت تبریك یا لوح تقدیر یا قاب عكس یا جشن شادى، انجام شدنى است؟ و آیا فرمان الهى كه سپاسگزار پدر و مادرتان باشید، از سوى ما انجام و امتثال مى شود؟ در سخنى از حضرت رضا عليه‌السلام آمده است كه طبق همین آیه، هركس كه از والدین خود سپاسگزارى نكند، خدا را هم سپاس نگفته است (290) .

رهزنان خیر

پیشتر اشاره شد كه ناسپاسى از مردم، موجب دلسردى و سلب انگیزه از آنان مى شود. البته وظیفه كسى كه احسان و نیكى به مردم مى كند، آن است كه به خاطر خدا خدمت كند و انتظار پاداش هم از خدا داشته باشد و قدر نشناسى مردم او را سرد نكند. در نهج البلاغه است كه:

( لا یزهدنك فى المعروف من لا یشكره لك؛ (291) )

كسى كه سپاسگزار نیكیهاى تو نیست، تو را در انجام كار معروف و شایسته، بى رغبت نسازد. این، یك سوى قضیه است، اما در سوى دیگر وظیفه مردمى قرار دارد كه از خدمات و احسانها برخوردار مى شوند. مردم اگر با سپاس و تقدیر، اهلیت و شایستگى خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نیكو كاران از عمل خیر مى گردند. و این نوعى رهزنى ددر كار خیر است كه در روایات نیز آمده است.

از امام صادق عليه‌السلام روایت است:

( لعن الله قاطعى سبیل المعروف، و هو الرجل یصنع الیه المعروف فتكفره، فیمنع صاحبه من ان یصنع ذلك الى غیره؛ (292) )

خدا لعنت كند رهزنان راه معروف نیكى را، رهزن خیر كسى است كه به او خوبى مى شود و او ناسپاسى و كفران مى كند، در نتیجه آن نیكوكار را مانع از آن مى شود كه به دیگرى نیكى كند.

وقتى ببینند نیكى هایشان مورد توجه و تقدیر نیست و گاهى هم بدتر از بى توجهى مى شود، یعنى خوبى را با بدى مقابله مى كنند، مى گوید بخشكد این دست كه نمك ندارد. و آنگاه تصمیم مى گیرد كه دیگر به كسى خوبى نكند، چون قدر نمى شناسند.

تباه شدن عمل صالح و ضایع شدن احسان و نیكى گاهى هم از همین رهگذر است. در حدیثى حضرت امیر عليه‌السلام پنج چیز را تباه شده و ضایع مى شمارد، از جمله بارش باران به شوره زار و افروختن چراغ در روز روشن و تقدیم غذا به انسان سیر و یكى هم نیكى كردن به كسى كه سپاسگزارى از آن نمى كند و معروف تصطنعه الى من لا یشكره (293) .

آثار و نتایج سپاس

در كنار آثار سوء و پیامدهاى منفى ناسپاسى، نتایج درخشان و ثمربخش قدر شناسى و سپاس قابل طرح است. همچنان كه گفته شد، تقدیر و سپاس، هم ایجاد الفت و محبت و محبوبیت مى كند، هم فرهنگ نیكوكارى را ترویج مى كند، هم موجب رضایت الهى است. در توصیه هاى دینى هم سفارش به سپاس از صاحبان خیر و نیكى شده است. هم به نیكوكاران توصیه شده كه بر شاگردان، احسان و نیكى بیشترى كنند.

وقتى سپاس از نیكوكار، و نیكى بیشتر به سپاسگزار، در كنار هم و با هم مورد عمل قرار گیرد، جامعه رو به نیكوكارى و خدمات بیشتر و ایثارهاى بزرگتر مى رود.

به روایت امام صادق عليه‌السلام ، در تورات چنین نوشته شده است:

( اشكر من انعم علیك، و انعم على من شكرك، فانه لازوال للنعماء اذا شكرت و لا بقاء لها اذا كفرت و الشكر زیادة فى النعم و امان من الغیر؛ (294) )

نسبت به كسى كه بر تو نعمتى داده، سپاسگزارى كن، و نسبت به كسى كه از تو سپاسگزارى كرده، احسان و انعام كن، چرا كه اگر نعمتها سپاس شود، زوال نمى پذیرد و اگر ناسپاسى شود، دوام نمى یابد. شكر و سپاس، موجب افزایش نعمتها و ایمنى از تغییر و دگرگونى است. داشتن زبان تقدیر و تشكر، نرم كننده دلها، افزاینده عطوفت و زداینده كدورتها و دشمنى هاست.

مهم، داشتن چنین تربیت و ترویج چنین فرهنگ در جامعه است. مقدارى حال و حوصله و مجال، و مقدارى هم هزینه و مخارج لازم دارد كه به صورت شفاهى، كتبى، تلفنى، با ارسال هدیه، با ارتقاء رتبه، دادن جایزه و ابراز محبت و نشان دادن عنایت و توجه، قدردانى خود را از كارهاى خوب كه عمل مى شود و از خوبان و شایستگان جامعه، نشان دهیم.

امام على عليه‌السلام مى فرماید:

سپاسگزارى تو از كسى كه از تو راضى است، رضایت و وفاى او را مى افزاید، و سپاسگزارى تو از كسى كه بر تو خشمگین است، موجب سلاح و تمایل از سوى او نسبت به تو مى گردد:

( شكرك للراضى عنك یزیده رضا و وفاء، شكرك للساخط علیك یوجب لك منه صلاحا و تعطفا. (295) )

مقوله سپاس از مردم بى ارتباط با فرهنگ تشویق نیست كه در مباحث پیشین در آن مورد بحث شد.

چه خوب كه همیشه گله انتقاد از بدیها و نارساییها و عیوب نكنیم، بلكه چشم نیك بین هم داشته باشیم و از خوبیها و از خوشرفتاریها و محاسن اخلاقى و عملهاى شایسته همسرانمان، دوستانمان و همكارانمان، خدمتگذاران جامعه، تلاشگران زحمت كش و فداكاران گمنام، به هر نحو و با هر زبانى كه مى توانیم، تقدیر و تشكر كنیم، كه... سپاس از خوبیها و خوبان، تكثیر خوبى هاست!