سیری در تربیت اسلامی

سیری در تربیت اسلامی0%

سیری در تربیت اسلامی نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

سیری در تربیت اسلامی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مصطفي دلشاد تهراني
گروه: مشاهدات: 21983
دانلود: 2875

توضیحات:

سیری در تربیت اسلامی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 145 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21983 / دانلود: 2875
اندازه اندازه اندازه
سیری در تربیت اسلامی

سیری در تربیت اسلامی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

وراثت

از جمله عوامل مهم و مؤ ثر در تربيت انسان به نحو اقتضا وراثت است ، بدين معنا كه خصوصيات آبا و اجداد به نسلهاى بعد منتقل مى شود، چنانكه در تعريف وراثت گفته اند:

((وراثت عبارت است از نيرويى طبيعى در موجود زنده كه به وسيله آن صفات از اصل به نسل منتق مى شود، خواه اين صفات مخصوص اين نسل باشد، خواه مشترك ميان تمام افراد اين نوع يا بخشى از آنها باشد.))(٢٥١)

بنابراين وراثت عبارت است از انتقال صفات و خصوصيات جسمانى و روانى و حالات و ويژگيهاى اخلاقى و رفتارى از پدر و مادر و يا خويشاوندان و اجداد به نسلهاى بعدى(٢٥٢)

اين ويژگيها و خصوصيات ، به نحو اقتضا در جهت مثبت يا منفى در افراد تاءثير مى گذارند، چنانكه خداى متعال از زبان حضرت نوحعليه‌السلام فرموده است :

((و قال نوح رب لاتذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لايلدوا الا فاجرا كفارا.)) (٢٥٣)

و نوح گفت : پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار، زيرا اگر تو آنان را باقى گذارى ، بندگانت را گمراه مى كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.

البته چنانكه اشاره شد وراثت عالمى مؤ ثر در تربيت است و نه عاملى مسلط در تربيت ، به گونه اى كه انسانى با وراثت نادرست مى تواند به درستى گرايد و انسانى با وراثتى درست به نادرستى ميل كند.

((يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى .)) (٢٥٤)

زنده را از مرده بيرون مى آورد، و مرده را از زنده بيرون مى آورد.

در روايات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه اطهارعليه‌السلام درباره معنا و مصداق بيرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده چنين آمده است :

((يخرج المؤ من من الكافر و يخرج الكافر من المؤ من .))(٢٥٥)

مؤ من را از كافر بيرون مى آورد، و كافر را از مؤ من بيرون مى آورد.

در هر حال نقش وراثت در تربيت انسان نقشى مهم و كارساز است و در سخنان معصومينعليه‌السلام تاءكيدى بسيار بر اهميت آن شده است ، چنانكه از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمود:

((انظر فى اى شى ء تضع ولدك فان العرق دساس .))(٢٥٦)

دقت كن كه نطفه خود را در كجا مستقر مى كنى زيرا خصوصيات اجداد به فرزندان منتقل مى شود.

در بيان اين امر از امير مؤ منانعليه‌السلام چنين وارد شده است :

((حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق .))(٢٥٧)

نيكويى اخلاق دليل پاكى و فضيلت ريشه خانوادگى است

و نيز چنين وارد شده است :

((اذا كرم اصل الرجل كرم مغيبه و محضره .))(٢٥٨)

وقتى اصل و ريشه انسان خوب و شريف باشد، نهان و آشكارش ‍ خوب و شريف است

وراثت با همه اهميت و نفوذى كه دارد تحت تاءثير عوامل ديگر قرار مى گيرد و آنچه زمينه اش وجود دارد رشد مى كند و دچار شدت و ضعف يا دگرگونى و تغيير مى شود. در اين باره از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمود:

((السعيد قد يشقى و الشقى قد يسعد.))(٢٥٩)

گاهى خوشبخت بدبخت مى شود و گاهى بدبخت به راه خوشبختى مى رود.

يعنى گاهى انسانى كه از وراثتى نيكو و سعادتمندانه بهره مند است تحت تاءثير عوامل ديگر راهى نادرست پيش مى گيرد و خود را بدبخت مى سازد و گاهى انسانى كه از وراثتى نادرست و تباه كننده برخوردار است ، تحت تاءثير عوامل ديگر راهى درست پيش مى گيرد و خود را خوشبخت مى سازد.

محيط

محيط تربيتى عبارت است از تمام عوامل عادى خارجى كه انسان را احاطه كرده و او را از آغاز رشدش يعنى از زمانى كه به صورت نطفه در رحم منعقد مى شود تا زمان مرگش تحت تاءثير قرار مى دهد.

چنانچه در عوامل محيطى دقت كنيم ، آنها را بسيار و فراوان مى يابيم ، به طورى كه هر چه انسان رشد مى كند، دايره عوامل محيطى او نيز گسترش مى يابد.(٢٦٠) در ذيل به اجمال در مهمترين عوامل محيطى مرور مى كنيم

محيط خانه و خانواده

خانه و خانواده نخستين محيطى است كه انسان را تحت تاءثير فضا و روابط و مناسبات خود قرار مى دهد. همه چيز اين محيط و به خصوص عوامل انسانى آن بسيار تاءثيرگذار است ؛ و تاءثيرپذيرى كودك و روابط عاطفى درون خانواده بر آن مى افزايد.

سالهاى نخست تربيت بسيار اهميت دارد زيرا در اين سالهاست كه ساختار جسمانى ، عاطفى ، اخلاقى و عقلانى شكل مى گيرد. كودك در خانواده چشم به جهان مى گشايد و عادات و اخلاق خود را از خانواده فرامى گيرد، و روابط انسانى و عاطفى را در آنجا مى آموزد. پدر و مادر به كفالت كودك قيام مى كنند و به تربيت او اهتمام مى ورزند و كودك به سبب ميل به تقليدش ، از پدر و مادر تقليد مى كند و به شدت تحت تاءثير امورى قرار مى گيرد كه او را احاطه كرده است

رشد جسمانى كودك تحت تاءثير محيط خانوادگى و مسائل مختلف زندگى خانوادگى است فقر و غنا، فراوانى امكانات مناسب يا فقدان آنها، از جمله هواى آزاد، آفتاب ، روشنايى و نور كافى ، پاكيزگى و نظافت ، استراحت كافى ، غذاى سالم و بهداشتى ، امكانات مقاومت در برابر بيماريها و وسايل پيشگيرى ، و درمان بيماريها همگى در رشد جسمانى كودك مؤ ثر است

كودك از تمام گرايشها و محركهاى درون خانواده تاءثير مى پذيرد و رفتار او به تبع رفتار خانواده شكل مى گيرد. كودك به مجرد اينكه زبان مادرى را در خانه فرا مى گيرد، از طريق گفتگو و پرسش افكار و آراى اعضاى خانواده را فرا مى گيرد و تحت تاءثير آنها واقع مى شود. والدين نه تنها ماءمن و پناه كودكند بلكه نخستين آموزگار و راهنما و الگوى اويند.

وقتى عادات افراد را در امور مختلف از قبيل خوردن ، آشاميدن ، راه رفتن ، خوابيدن ، لباس پوشيدن و رفتار با ديگران مورد دقت قرار مى دهيم ، پى مى بريم كه خانواده عاملى بسيار مهم در شكل گيرى شخصيت افراد و اين عادات و رفتار است ، زيرا كودك رفتار و عادات خود را از خانواده مى آموزد و از اعضاى خانواده تقليد مى كند. اگر ما در بسيارى از اعمال و رفتار روزمره خود دقت نماييم و آنها را تجزيه و تحليل و ريشه يابى كنيم ، درمى يابيم كه بيشتر آنها از تربيت خانوادگى سرچشمه مى گيرد.(٢٦١)

كودك ، نخستين درس محبت و دوستى ، و بغض و دشمنى را در خانه فرامى گيرد. محيطى سالم و پر از آرامش و عاطفه و دوستى بهترين بستر براى رشد عواطف و كمالات انسانى كودك است ، در چنين محيطى ، كودك احساس آرامش و امنيت مى كند و خصلتهاى انسانى در او شكوفا مى شود. خداى سبحان خانواده را كانون آرامش ‍ و دوستى معرفى مى كند، چنانكه مى فرمايد:

((و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون .)) (٢٦٢)

و از نشانه هاى او اينكه از (نوع ) خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمتى نهاد. آرى ، در اين (نعمت ) براى مردمى كه مى انديشند قطعا نشانه هايى است

ريشه بسيارى از ناهنجاريها در روابط و مناسبات خانوادگى است و آنجا كه آرامش و دوستى و رحمت آسيب مى بيند، ناهنجاريها ظهور مى كند.

اعتقادات فرد در خانواده ريشه مى زند و در زمينه مناسبات خانوادگى رشد مى كند، تا جايى كه كودك دين خانواده را مى پذيرد و در نتيجه افكار و رفتارش شكل مى گيرد، چنانكه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است :

((كل مولود يولد على الفطرة ، فابواه يهودانه ، و ينصرانه ، و يمجسانه .))(٢٦٣)

هر نوزادى بر فطرت الهى به دنيا مى آيد، پس پدر و مادر او را به دين يهود و نصرانى و زرتشتى گرايش مى دهند.

بدين ترتيب خانواده مهمترين محيط تربيتى به نحو اقتضا است و اساس شخصيت فرد از آنجا شكل مى گيرد.

محيط رفاقت و معاشرت

انسان به فطرت خود در سراسر زندگى خويش ميل به رفاقت و دوستى دارد؛ و رفقا و دوستان نه تنها با هم انس مى گيرند و با مصاحبت و همنشينى ، موجبات شادمانى و نشاط يكديگر را فراهم مى آورند، بلكه هر رفيقى به مقياس درجه رفاقت و دوستى در امور مادى و معنوى دوست خود نفوذ مى كند و هر يك دانسته يا ندانسته روى عقايد و اخلاق و رفتار و گفتار ديگرى تاءثير مى گذارد.(٢٦٤) اين تاءثيرگذارى و تاءثيرپذيرى به نحو اقتضا تا آنجاست كه در كلام پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است :

((المرء على دين خليله و قرينه .))(٢٦٥)

انسان بر دين و آيين دوست و همنشين خود است

تاءثير دوست و همنشين در جهت مثبت و منفى تاءثيرى شگفت است زيرا نفس انسانها در پى رفاقت و معاشرت بر يكديگر نفوذ مى كند و خوى و خصلت يكى به ديگرى سرايت مى كند، خواه موضوع سرايت درستى و نيكويى باشد و خواه سرايت پليدى و تبهكارى از اين روست كه رفاقت و معاشرت از جمله عوامل سعادت و شقاوت بشر شمرده شده است در حديثى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اين حقيقت چنين آمده است :

((مثل الجليس الصالح مثل العطار، ان لم يحذك من عطره علقك من ريحه ، و مثل الجليس السوء مثل الكير، ان لم يحرقك نالك من شرره .))(٢٦٦)

حكايت همنشين صالح مثل عطار است كه اگر از عطر خود تو را بهره مند نسازد، بوى خوش آن در تو آويزد، و حكايت همنشين بد مثل آهنگر است كه اگر شرار آتش آن تو را نسوزاند، بوى بد آن در تو آويزد.

همنشينى و رفاقت با صالحان ، انسان را به كمال سوق مى دهد و همنشينى و رفاقت با تبهكاران ، انسان را به تباهى مى كشاند.

دل تو را در كوى اهل دل كشد

تن تو را در حبس آب و گل كشد(٢٦٧)

صحبت صالح تو را صالح كند

صحبت طالح(٢٦٨) تو را طالح كند(٢٦٩)

دوست خوب و صالح ميل به اصلاح و كمال را در آدمى تقويت مى كند و انسان را در سير به سوى سعادت يارى مى دهد، امام صادقعليه‌السلام از پدران گرامى اش روايت كرده است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

((اسعد الناس من خالط كرام الناس .))(٢٧٠)

سعادتمندترين مردم كسى است كه با مردمى بزرگوار معاشرت و آميزش داشته باشد.

دوست بد و تبهكار ميل به فساد و تباهى را در آدمى تقويت مى كند و انسان را در مسير سقوط و شقاوت يارى مى دهد. خداى متعال به نتايج چنين رفاقت و معاشرتى اشاره مى كند و مى فرمايد:

((و يوم يعض الظالم على يديه يقول يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا، يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا، لقد اضلنى عن الذكر بعد اذ جاءنى و كان الشيطان للانسان خذولا.)) (٢٧١)

و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را بالامیبرد (و) مى گويد: اى كاش با پيامبر راهى برمى گرفتم اى واى ، كاش فلانى را دوست (خود) نگرفته بودم او (بود كه ) مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه ياد حق قرآن به من رسيده بود. و شيطان همواره فروگذارنده انسان است

با توجه به همين تاءثيرگذارى و تاءثيرپذيرى است كه پيشوايان حق ، پيروان خود را با تاءكيد بسيار از رفاقتها و معاشرتهاى نادرست پرهيز داده اند. در نامه اى كه امير مؤ منان علىعليه‌السلام به ((حارث همدانى ))(٢٧٢) نوشته ، او را چنين يادآورى كرده است :

((و احذر صحابة من يفيل رايه و ينكر عمله ، فان الصاحب معتبر بصاحبه و اياك و مصاحبة الفساق فان الشر بالشر ملحق .))(٢٧٣)

از همنشينى با كسى كه راءيش سست و كردارش ناپسند بود بپرهيز، كه هر كس را از آن كه دوست اوست شناسند... و از همنشينى با فاسقان بپرهيز كه شر به شر پيوندد.

همچنين در سخنان منسوب به امير مؤ منانعليه‌السلام آمده است :

((لا تصحب الشرير فان طبعك يسرق من طبعه شرا و انت لا تعلم .))(٢٧٤)

با انسانهاى شرور همنشينى مكن زيرا طبع تو بديها را از آنان مى دزدد در حالى كه بدان آگاه نيستى

بنابراين بايد دوستى و همنشينى امرى حساب شده باشد و با كسانى بايد رفاقت كرد كه شايسته دوستى و رفاقتند و اين امر جز با شناخت درست و پى بردن به صحت و صلاحيت افراد امكان پذير نيست ؛ و اين همان چيزى است كه در سخنان پيشوايان حق با تعبير ((اختبار دوست )) آمده است رفاقتى كه بر اساس شناخت وضع اخلاقى و راه و رسم فرد صورت مى گيرد، رفاقتى نيكو و استوار است از امير مؤ منان علىعليه‌السلام چنين نقل شده است :

((من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تاءكدت مودته .))(٢٧٥)

هر كه پس از خوب آزمودن براى خويش دوست و برادرى گيرد، رفاقتش پايدار و دوستى اش استوار پايد.

بر اين اساس است كه امام مجتبىعليه‌السلام به يكى از فرزندانش فرمود:

((يا بنى لا تواخ احدا حتى تعرف موارده و مصادره ، فاذا استنبطت الخبرة و رضيت العشرة فآخه .))(٢٧٦)

فرزندم ، با كسى دوستى و برادرى مكن تا بدانى كجاها مى رود و مى آيد، و چون خوب از احوال و اوضاعش آگاه شدى و معاشرتش ‍ را پسنديدى ، با او دوستى و برادرى كن

اين همه تاءكيد براى آن است كه تاءثيرى پذيرى انسان در رفاقت و معاشرت بسيار زياد است و دوستيها و رفاقتهاى حساب نشده و بى معيار مى تواند نتايجى تلخ و مصائبى سنگين در پى داشته باشد، چنانكه امير مؤ منان علىعليه‌السلام فرموده است :

((من اتخذ من غير اختبار الجاه الاضطرار الى مرافقة الاشرار.))(٢٧٧)

هر كه ناسنجيده دوست و برادر گزيند، ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن دهد.

بدين ترتيب رفاقت و معاشرت يكى از عوامل مهم تربيت به نحو اقتضاست كه لازم است مورد عنايت جدى قرار گيرد.

محيط مدرسه

مدرسه و به بيان كلى تر محيط تعليم و تربيت ، همچون خانواده از مهمترين عوامل مؤ ثر در تربيت است ، زيرا به سبب الگوطلبى و الگوپذيرى آدمى كه ريشه در فطرتش دارد تاءثير عناصر گوناگون مدرسه و تعليم و تربيت بر انسان بسيار زياد است

نقش معلم و مربى در شكل گيرى شخصيت انسان و ساختار روحى و رفتارى او نقشى كليدى است ، به گونه اى كه متعلم و متربى ممكن است در تمام حركات و سكنات خود تحت تاءثير قرار گيرد و همه چيز خود را از معلم و مربى نمونه بردارى كند.(٢٧٨) پس بايد بدين امر توجهى تام داشت

((فلينظر الانسان الى طعامه .)) (٢٧٩)

پس بايد انسان به خوراك خود بنگرد.

و كدام خوراك مهمتر و در خور توجه تر از خوراك روح و تعليم و تربيت است ؟ از اين روست كه در خبر ((زيد شحام )) آمده است كه از امام باقرعليه‌السلام درباره اين آيه پرسش كردم كه معنى خوراك چيست ؟ فرمود:

((علمه الذى ياءخذه ، عمن ياءخذه .))(٢٨٠)

علمى كه فرامى گيرد، بنگرد از چه كسى فرامى گيرد.

پيام آوران الهى برترين معلمان و مربيان بشر بهترين مدرسه تعليم و تربيت را بنيان گذاشتند. به بيان امام خمينى (ره ):

((عالم مدرسه است و معلمين اين مدرسه ، انبيا و اوليا هستند، و مربى اين معلمين ، خداى تبارك و تعالى است خداى تبارك و تعالى انبيا را تربيت كرده است و آنها را براى تربيت و تعليم كافه ناس ‍ ارسال كرده (است ). انبياى بزرگ اولوالعزم بر تمام بشر مبعوثند و سمت معلمى و مربى نسبت به تمام بشر دارند، و معلم آنها و مربى آنها حق تعالى است و آنها هم بعد از اينكه به تعليمات الهى تعليم شدند و تربيت پيدا كردند ماءمورند كه بشر را تربيت كنند و تعليم (دهند).))(٢٨١)

اين مدرسه از چنان اهميت تربيتى برخوردار است كه خداى متعال با آن بر مؤ منان منت نهاده است ، كه هيچ چيز با آن قابل قياس ‍ نيست

((لقد من الله على المؤ منين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين .)) (٢٨٢)

به يقين ، خدا بر مؤ منان منت نهاد (كه ) پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت ، تا آياتش را بر ايشان بخوانند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسالت خود را رسالت تعليم و تربيت مى دانست و مى فرمود:

((بالتعليم ارسلت .))(٢٨٣)

براى تعليم فرستاده شده ام و رسالت من تعليم است

اين همه به خاطر تاءثير شگفتى است كه تعليم و تربيت بر انسان دارد. ((ابوالحسن ندوى )) در اين باره مى نويسد:

((من امانتى مسئوليت آفرين تر و پرخطرتر و مؤ ثرتر در آينده يك امت و زندگى آن از امر تعليم و تربيت نمى شناسم لذا گاهى يك لغزش تربيتى امتى را بيكباره در آتشى سوزان سقوط مى دهد و گاهى در اثر بى دقتى به راهى مى رود كه جز اضمحلال ، از هم پاشيدگى ، بى بند و بارى در اخلاق ، اجتماع ، سياست ، تعليم ، بى دينى و الحاد راهى نخواهد داشت ، به همان گونه كه تربيت صحيح مى تواند به تنهايى عقول و ارواح را در جهت صلاح و سداد هدايت كند، نسلى زنده و پويا به بار آورد و امت را به آينده اى درخشان بشارت دهد.))(٢٨٤)

بنابراين محيط مدرسه از جمله مهمترين عوامل مؤ ثر در تربيت به نحو اقتضاست كه مى تواند استعدادهاى آدميان را در جهات مثبت و منفى سامان دهد و اشخاص عالم ، عاقل ، متفكر، مهذب ، موحد، عدالت جو، فداكار و يا خلاف اينها را تحويل جامعه دهد. به بيان امام خمينى (ره ):

((معلم است كه انسانها را يا مهذب بار مى آورد، متعهد بار مى آورد و يا انگل بار مى آورد و وابسته ؛ همه از مدرسه ها بلند مى شود، همه سعادتها و همه شقاوتها انگيزه اش از مدرسه هاست و كليدش دست معلمين است .))(٢٨٥)

محيط اجتماع

كليه افراد و مناسبات اجتماعى غير از خانواده و مدرسه محيط اجتماع ناميده مى شود. از اين مجموعه تمام روابط و پيوندهاى اقتصادى ، سياسى ، شغلى ، عاطفى ، روحى و فرهنگى بر انسان تاءثير تربيتى مى گذارد.(٢٨٦) انسان در تعاملى دائم با محيط اجتماع است و عناصر آن پيوسته در جهت سازندگى يا ويرانگرى شخصيت افراد به نحو اقتضا عمل مى كند. روابطى سالم ، عاطفى ، مبتنى بر كرامت و عزت و بر پايه انصاف و عدالت در شكل گيرى شخصيت انسانى افراد نقشى اساسى دارد، همان گونه كه روابطى ناسالم ، خشن ، مبتنى بر حقارت و لذت و بر پايه ستم و بى عدالتى در تخريب شخصيت انسانى افراد نقش دارد.

انسان در بستر اجتماع رشد مى كند و بشدت از آن تاءثير مى پذيرد، زيرا رابطه ميان فرد و اجتماع رابطه اى حقيقى است افراد انسان با وجود كثرتى كه دارند انسانند و انسان هم يك نوع واحد است و همچنين افعال و اعمال انسانها با اينكه متعدد و متكثر است ولى آنها نيز از نظر نوع واحد است و به گونه اى ميان آنها الفت و جمع برقرار است ، درست مانند آبى كه در ظرفهاى متعدد ريخته شود كه اگرچه اين آبها به تعداد ظرفها متعددند امام داراى قسمى وحدت نوعى اند و اين آبها داراى خواص و آثار متكثرى اند كه باز از نظر نوع واحدند و هرگاه تمام اين آبها در مكانى واحد گرد آيند آن خواص قوى تر و آن آثار بيشتر خواهد بود. همين امر درباره افراد و اجتماع صادق است رابطه حقيقى اى كه ميان فرد و اجتماع برقرار است سبب مى شود كه خواص و آثار فرد، در اجتماع نيز پديد آيد و به همان نسبت كه افراد از نظر خواص و آثار وجودى خويش در اجتماع تاءثير مى گذارند و آن را بهره مند مى سازند، اين آثار و خواص وجودى ، خود هويتى مستقل را تشكيل مى دهد و يك موجوديت اجتماعى پديد مى آيد كه اين موجوديت اجتماعى به نحو اقتضا افراد را تحت تاءثير و تربيت خويش قرار مى دهد. قرآن كريم براى اجتماع وجود، اجل ، كتاب ، شعور، فهم ، عمل ، طاعت و معصيت اعتبار كرده است كه گوياى موجوديت اجتماعى و نقش آن در تربيت انسانهاست ، چنانكه در آيات زير آمده است :

((و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لايستاءخرون ساعة و لايستقدمون .)) (٢٨٧)

و براى هر امتى اجلى است ، پس چون اجلشان فرا رسد، نه (مى توانند) ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش

((كل امة تدعى الى كتابها اليوم تجزون ما كنتم تعملون .)) (٢٨٨)

هر امتى به سوى كارنامه خود فراخوانده مى شود (و بديشان مى گويند:) آنچه را مى كرديد امروز پاداش مى يابيد.

((زينا لكل امة عملهم .)) (٢٨٩)

براى هر امتى كردارشان را آراستيم

((منهم امة مقتصدة .)) (٢٩٠)

از ميان آنها امتى ميانه رواند.

((امة قائمة يتلون آيات الله .)) (٢٩١)

امتى درستكردارند كه آيات الهى را مى خوانند.

((و همت كل امة برسولهم لياءخذوه و جادلوا بالباطل ليدحضوا به الحق فاخذتهم فكيف كان عقاب .)) (٢٩٢)

و هر امتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند، و به باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم ، پس (بنگر) كيفر من چگونه بود.

((و لكل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لايظلمون .)) (٢٩٣)

و هر امتى را پيامبرى است پس چون پيامبرشان بيايد، ميانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود.

رابطه حقيقى ميان فرد و اجتماع سبب به وجود آمدن قوا و خواصى اجتماعى مى شود كه در صورت تعارض و تزاحم قوا و خواص فرد با آن ، از هر جهت بر قوا و خواص فرد غلبه مى كند، مشاهده و تجربه نيز اين حقيقت را تاءييد مى كند، چنانكه مى بينيم در انقلابها و شورشهاى اجتماعى هيچ گاه اراده يك فرد قدرت مقابله و معارضه با همت و اراده اجتماع را ندارد و براى فردى كه جزئى از اجتماع است چاره اى جز همراهى و پيروى كامل از اجتماع نيست بنابراين فرد به شدت تحت تاءثير اجتماع واقع مى شود تا جايى كه اجتماع قدرت هرگونه فكر و شعورى را به نحو اقتضا از افراد خود سلب مى كند. نقش فرهنگ حاكم و آداب پذيرفته شده و متعارف اجتماعى و رسوم معمول و مرسوم ملى نيز بر همين منوال است

از اين روست كه تربيت افراد جز با اهتمام به تربيت اجتماع و ايجاد تحولات اجتماعى در جهت اهداف تربيتى ممكن و ميسر نيست و آنچه در تربيت فردى فارغ از حركتهاى اجتماعى صورت مى پذيرد، آن قدر اندك است كه در مقايسه با عملكرد اجتماع در خور توجه نيست

به همين دليل است كه اسلام به شدت به تربيت اجتماعى اهتمام دارد و مهمترين دستورهاى دينى خود را از قبيل نماز، حج ، انفاق و بالاخره هرگونه تقواى دينى را بر اساس اجتماع بنيانگذارى كرده است(٢٩٤)

سيري در تربيت اسلامي

محيط جغرافيايى و طبيعى

انسان از نظر تربيتى متاءثر از محيط جغرافيايى و طبيعى خويش ‍ است آب و هوا، نور و حرارت ، گرما و برودت ، خشكى و بارندگى ، مكان زندگى ، مسكن و نوع خوراك و مانند اينها در ساختار جسمى و روحى انسان در خلق و خوى و رفتار آدمى تاءثير دارند. بخشى از تفاوتهاى فردى و جمعى به محيط زندگى بازگشت مى كند. محيط كوهستانى ، محيط ساحلى ، محيط كويرى ، محيط جنگلى ، محيط روستايى ، محيط شهرى ، آرامش محيط، ازدحام محيط و جز اينها هر يك تاءثيرى خاص بر روحيات و اخلاقيات انسان دارد.

امير مؤ منانعليه‌السلام درباره تاءثير محيط جغرافيايى و طبيعى بر خلق و خوى و رفتار آدمى تعبيرى زيبا و لطيف دارد، آنجا كه از زندگى ساده و سخت خود سخن مى گويد و اينكه گوينده اى اشكال كند كه اگر خوراك پسر ابوطالب اين گونه (ساده و ناگوار) است ، بى گمان ناتوانى بر او چيره گردد و نتواند با همآوردان خود مقابله كند و از نبرد با دلاور مردان بازماند:

((الا و ان الشجرة البرية اصلب عودا، و الرواتع الخضرة ارق جلودا، و النباتات البدوية اقوى وقودا و ابطا خمودا.))(٢٩٥)

بدانيد درختى كه در بيابان خشك رويد چوبش سخت تر بود، و سبزه هاى خوشنما پوستش نازكتر، و رستنيهاى صحرايى را آتش ‍ افروخته تر بود و خاموشى آن ديرتر.

زندگى در فضاى آزاد و هواى پاك و همراه با مشكلات طبيعت در صحت و سلامت تاءثير مى گذارد، چنانكه رسم اشراف مكه در عصر بعثت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين بود كه كودكان خويش را در دوران شيرخوارى در صحرا نزد زنانى كه كارشان نگهدارى از كودكان بود مى فرستادند تا كودكانشان در محيط سالم و پاك صحرا به دور از مسائل شهر رشد كنند و پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز چند سال آغازين حيات خود را در صحرا گذراند.(٢٩٦)

البته استمرار زندگى در بيابان روحيه را سخت و فرد را به سوى خشونت و جمود و خودمحورى مى كشاند،(٢٩٧) همان طور كه عرب جاهلى اين تاءثيرات را از محيط خود گرفته بود. امير مؤ منان علىعليه‌السلام در سخنى صريح و گويا در اين باره فرموده است :

((ان الله بعث محمداصلى‌الله‌عليه‌وآله نذيرا للعالمين و امينا على التنزيل ، و انتم معشر العرب على شر دين ، و فى شر دار، منيخون بين حجارة خشن ، و حيات صم ، تشربون الكدر، و تاءكلون الجشب ، و تسفكون دماءكم ، و تقطعون ارحامكم ، الاصنام فيكم منصوبة ، و الآثام بكم معصوبة .))(٢٩٨)

همانا خداوند محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را برانگيخت ، تا مردمان را انذار كند و فرمان خدا را چنانكه بايد برساند. آن هنگام شما اى مردم عرب ! بدترين آيين را برگزيده بوديد و در بدترين سراى خزيده بوديد. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشينتان گرزه مارهاى زهردار، آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلوآزار، خون يكديگر را ريزان ، از خويشاوند بريده و گريزان ، بتهايتان همه جا برپا و پاى تا به سر آلوده به خطا.

بنابراين عوامل طبيعى و جغرافيايى نيز مانند ساير عوامل به نحو اقتضا در تربيت انسان مؤ ثر است و اين تاءثيرات به خوبى قابل مشاهده و مقايسه است معمولا صحرانشينان اهل سخاوت و شجاعت مى شوند و كوه نشينان اهل بزرگوارى و استقلال طلبى و كشاورزان اهل رضا و قناعت و ساحل نشينان اهل بردبارى و ملايمت ؛ محيطهاى گرم كسالت و سستى مى آورد و محيطهاى سرد علاقه به كار و كوشش(٢٩٩)

البته محيطهاى ديگر نيز كه به نحوى انسانها را در بر مى گيرند، به نحو اقتضا بر خلق و خوى و رفتار و كردار انسانها تاءثير مى گذارند؛ مانند حكومت و حاكميت ، و قوانين و مقررات كه بسيارى از ويژگيهاى اخلاقى و رفتارى مردمان را شكل مى دهند.(٣٠٠)

همچنين رسانه ها و وسائل ارتباط جمعى اعم از كتاب ، روزنامه ، مجله ، راديو، تلويزيون ، سينما، ويدئو و جز اينها هم به وجود آورنده محيطهاى خاص و فضاهايى ويژه در شكل دادن ساختار تربيتى انسانهايند و از عوامل مهم محيطى به شمار مى آيند.(٣٠١)