عصر ظهور

عصر ظهور6%

عصر ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

عصر ظهور
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43775 / دانلود: 4453
اندازه اندازه اندازه
عصر ظهور

عصر ظهور

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

اين روايت را بخارى و ديگران در باب فرود آمدن عيسى آورده اند١ .و ابن حماد در نسخه خطى كتاب خود از ص ١٥٩ تا ١٦٢ حدود سى روايت را تحت عنوان فرود عيسى بن مريم سلام الله عليه و روش او و عنوان مدت زندگانى آن حضرت بعد از فرود آمدن وى آورده است ، از آن جمله روايتى كه در صحاح و بحار از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:

سوگند به آنكه جانم بدست اوست بطور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرودخواهد آمد و صليب را شكسته و خوك را مى كشد و ماليات جزيه وضع مى كند و آن قدر مال مى بخشد كه ديگر كسى نمى پذيرد.٢ و در همين ماءخذ آمده است:

پيامبران با يكديگر برادرند به سبب هايى ، آئين شان يكى و مادرانشان مختلف است ، سزاوارترين ايشان نسبت به من عيسى بن مريم است ، چرا كه بين من و او پيامبرى نيست ، او در ميان شما فرود خواهد آمد پس او را بشناسيد، مردى چهارشانه و درشت اندام و سرخ و سفيد گونه است ، خوك را مى كشد و صليب را مى شكند و ماليات وضع مى كند و بجز اسلام آئينى را نمى پذيرد و دعوت او يك جهت داشته كه منحصر به پروردگار جهانيان است.

در شمارى از روايت هاى ابن حماد آمده است كه محل فرود آمدن عيسىعليه‌السلام در قدس خواهد بود و در برخى ديگر آمده كه در محل پل سفيد بر دروازه دمشق و در بعضى ديگر، در كنار مناره اى در محل دروازه شرقى دمشق بر طبق پاره اى از روايات در دروازه لد در فلسطين مى باشد. التبه ممكن است همانگونه كه مشهور است ، نخست در قدس فرود آيد و سپس ‍ رهسپار شام و ديگر نقاط شود.

در بعضى از روايات آمده است كه او پشت سر امام مهدىعليه‌السلام نماز مى گزارد و هر سال به حج خانه خدا مشرف مى شود و مسلمانان به همراهى وى به نبرد يهود، روم و دجال مى پردازند. آن بزرگوار مدت چهل سال زندگى مى كند و آنگاه خداوند جان او را مى گيرد و مسلمانان وجود مقدس او را بخاك مى سپارد.

در روايتى از اهل بيتعليهم‌السلام آمده است كه حضرت مهدىعليه‌السلام مراسم دفن او را بطور آشكار و در برابر ديدگان مردم برگزار مى كند كه ديگر مسيحيان حرفهاى گذشته را بر زبان نياوند و پيكر او را با پارچه اى كه دستباف مادرش ‍ حضرت مريمعليها‌السلام است كفن نموده و در كنار قبر مادر در قدس به خاك مى سپارد.

در زمينه فرود آمدن حضرت عيسىعليه‌السلام احتمال قوى بنظر من اين است كه با توجه به گفتار خداوند متعال در قرآن كريم:

هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر اينكه به او ايمان مى آورد.

مى توان گفت همه ملل مسيحى و يهودى به او ايمان مى آورند. و فلسفه عروج او به آسمان و طولانى شدن عمر آن حضرت اين است كه خداوند او را براى ايفاى نقش بزرگ وى در مرحله حساس تاريخى كه امام مهدىعليه‌السلام ظهور مى كند و مسيحيان بزرگترين قدرت جهانى را تشكيل مى دهند. و اين خود بزرگترين مانع رسيدن پرتو اسلام به ملت هاى جهانى و برپايى حكومت و تمدن الهى وى مى باشد ذخيره نموده است.

از اين رو جا دارد كه تظاهرات مردمى و يك نوع خوشحالى عمومى جان مسيحيت را فراگيرد زيرا آنها فرود آمدن عيسىعليه‌السلام را براى خود و در برابر ظهور مهدىعليه‌السلام براى مسلمانان ، موهبتى مى پندارند و طبيعى است كه حضرت مسيحعليه‌السلام از كشورهاى مختلف آن ديدن مى كند و خداوند نشانه و معجزه هايى را بدست او آشكار مى سازد و جهت هدايت تدريجى مسيحيان به اسلام در درازمدت اقدام مى نمايد. نخستين ثمره هاى و نتايج سياسى فرود آمدن آنحضرت كاهش دشمنى حكومت هاى غربى نسبت به اسلام و مسلمانان و به گفته روايات ، قرارداد صلح و آتش بس بين آنها و حضرت مهدىعليه‌السلام خواهد بود.

و چنانكه روايات مى گويد ممكن است نمازگزاردن پشت سر حضرت مهدىعليه‌السلام در پى نقض قرارداد صلح و آتش بس توسط غربى ها و اقدام به جنگ نمودن آنان با لشكرى انبوه در منطقه باشد كه حضرت مسيح موضع صريح خود را در طرفدارى از مسلمانان اعلان نموده و پشت سر حضرت مهدىعليه‌السلام نماز مى گزارد.

اما شكستن صليب و كشتن خوك ، بعيد نيست كه بعد از جنگ غربى ها در منطقه و شكست آنها در اين نبرد بزرگ بدست مهدىعليه‌السلام باشد... چنانكه سزاوار است حركت موج مردمى غرب طرفدار حضرت مسيح را بحساب آورد كه بر حكومت هاى غرب قبل از نبرد بزرگ آنها با حضرت مهدىعليه‌السلام و پس از آن تاءثير شگرفى خواهد داشت.

اما ظاهر شدن دجال ، با توجه به روايات مربوط به آن ، احتمال قوى نزد من اين است كه آن جنبش بعد از مدتى نه چندان كوتاه ، پس از برپائى حكومت جهانى حضرت مهدىعليه‌السلام و رفاه عمومى ملت هاى جهان و پيشرفت حيرت انگيز علوم خواهد بود.

و خروج دجال جنبشى نشاءت گرفته از يهود و همانند جريان هيپى گرى غريب است كه ناشى از عيش و نوش و خوشگذرانى مى باشد. منتها جنبش ‍ دجال يك چشم بسيار پيشرفته و داراى ابعاد عقيدتى و سياسى گسترده اى است بگونه اى كه دجال كليه ابزار علم را در تبليغات و ترفندهايش بكار مى گيرد و يهوديان كه خود در حقيقت پشتوانه حركت او مى باشند از او پيروى كرده و با فريب دختران و پسران جوان آنان را استثمار مى نمايند و خلاصه اينكه فتنه و آشوب دجال بر مسلمانان سخت و ناگوار خواهد بود.

درباره رواياتى كه مى گويد: مسيحعليه‌السلام دجال را مى كشد، بايد دقت و بررسى به عمل آيد زيرا اين عقيده مسيحيان است كه در كتابهاى انجيل آمده است در حاليكه فرمانرواى حكومت جهانى ، بنابر اتفاق نظر مسلمانان ، حضرت مهدىعليه‌السلام مى باشد و حضرت مسيحعليه‌السلام بعنوان معاون و ياور او خواهد بود و در روايات اهل بيتعليهم‌السلام آمده است كه مسلمانان به رهبرى حضرت مهدىعليه‌السلام دجال را به هلاكت مى رسانند.

قرارداد صلح و آتش بس بين امام عليه‌السلام و غربيان

روايات مربوط به اين صلح فراوان است و دلالت دارد بر اينكه اين قرار داد صلح و عدم تجاوز و همزيستى مسالمت آميز بر اساس يك پيمان و قرار داد خواهد بود و بنظر مى رسد كه هدف امامعليه‌السلام از اين پيمان ايجاد زمينه و فرصت عمل براى حضرت مسيحعليه‌السلام است تا بتواند به روال طبيعى در هدايت ملل غربى گام بردارد و تحولى در عقايد و سياست آنها در اين فرصت بوجود آورد و انحرافات حكومت ها و تمدن هاى غرب را برملا سازد. بطوريكه در روايات مربوط به اين قرار داد ملاحظه مى كنيم بين اين صلح و صلح حديبيه كه پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با قريش منعقد كرد شباهت زيادى وجود دارد. در آن صلح ، متاركه جنگ به مدت ده سال مورد توافق طرفين قرار گرفته بود و خداوند آن را فتح المبين ناميد، اما زمامداران ستمگر قريش اين عهد و پيمان را يك جانبه شكستند و از نيات پليد خود پرده برداشتند و همين عمل آنها، انگيزه روى آوردن مردم به اسلام و مجوزى براى سركوبى قدرت مشركان و كفر آنها گرديد. در اين صلح نيز غربيها با مسلمانان پيمان شكنى مى كنند و از خصلت طغيان و تجاوز خود پرده بر مى دارند و بگفته روايات با يك ميليون سرباز منطقه را به جنگ و آشوب مى كشانند و پيكار بزرگى بوجود مى آيد كه بر اساس توصيف روايات ، اين نبرد از كارزار آزادى قدس نيز بزرگتر است از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمود:

بين شما و روم چهار پيمان صلح برقرار مى گردد كه چهارمين آنها بدست مردى از خاندان هرقل است و سالها دو سال بطول مى انجامد و مردى از عبدالقيس بنام سئوددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم چه كسى خواهد بود؟ فرمود: مهدى از فرزندان من است٣ و اين دوازدهمين روايت از چهل روايت حافظ ابونعيم درباره حضرت مهدىعليه‌السلام است از حذيقه بن يمان منقول است كه گفت:

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بين شما و بنى اصفر زردپوستان صلحى برقرار مى شود كه آنها بمدت باردارى زنى بعد از٩ ماه به شما خيانت مى كند و با هشتاد لشكر از راه زمين و دريا به شما حلمه ور مى شوند كه هر لشكر شامل دوازده هزار سرباز است كه بين يافا و عكا فرود مى آيند و فرمانرواى آنها كشتى هايشان را به آتش مى كشاند و به ياران خود دستور مى دهد كه از سرزمين و كشورتان دفاع و مبارزه كنيد، آنگاه جنگ و كشتار از دو طرف آغاز مى شود. و سربازان و سپاهيان به كمك يكديگر مى شتابند حتى كسانى كه در حضر موت يمن هستند به يارى شما مى آيند. در آن روز خداوند با نيزه و شمشير و تير خود آنها را ضربه و آسيب مى رساند و به سبب آن در ميان آنها بزرگترين كشتار واقع مى گردد.٤ و نيز آمده است:

كشتى هاى روميان در حد فاصل صور تا عكا، لنگر انداخته و مستقر مى شوند و آن آرايش جنگى و كارزار بزرگى خواهد بود.٥ و همچنين آمده كه : خداوند را دو نوع كشتن در ميان نصارى مى باشد يكى از آنها گذشته و ديگرى باقى مانده است٦ و معناى اينكه گفته شد: خداوند با نيزه خود و... به آنها آسيب و صدمه وارد مى سازد اين است كه خداوند مسلمانان را به كمك فرشتگان و امدادهاى غيبى خود عليه دشمنان يارى مى فرمايد.

و نيز آمده است:

آنگاه خداوند باد و پرندگان را بر روميان مسلط مى كند تا پرندگان بالهاى خود را به صورت هاى آنها بكوبند كه چشمهايشان از حدقه در آيد و زمين بسبب آنها شكافته شود و بعد از آن دچار صاعقه و زمين لرزه مى شوند و در دره و پرتگاهى سقوط مى كنند و خداوند صبر كنندگان را يارى نموده و آنان را پاداش نيك مى دهد همچنانكه ياران محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پاداش بخشيد و دلها و سينه هايشان را مالامال از شجاعت و قوت مى گرداند.٧ چنين بنظر مى رسد، هدف آنها از پياده كردن نيروهاى دريايى بين يافا و عكا يا بين صور و عكا چنانكه در اين دو روايت ملاحظه مى شود باز گرداندن فلسطين و بخشيدن دوباره آن به يهوديان است كه در واقع هدف نظامى استراتژيك و مجوز هجوم آنها مى باشد.

و در روايت بعدى آمده است كه آنان نيروهاى خود را در طول سواحل عريش در مصر تا انطاكيه در تركيه پياده مى كنند. از حذيفة بن يمان نقل شده كه گفت:

پيامبر خدا را پيروزى و فتحى نصيب گرديد كه همانندش از زمان بعثت از وى رخ نداده بود عرض كرديم : اى رسول خدا اين فتح و پيروزى بر شما مبارك باد، با اين پيروزى جنگ پايان يافت ؟ فرمود: هرگز، هرگز، سوگند به كسى كه جانم بدست اوست ، اى حذيفه ، پيش از آن شش ‍ ويژگى وجود دارد... و آخرين جنگ را فتنه روم ياد كرد كه آنها به مسلمانان خيانت كنند و با هشتاد لشكر پيمان صلح را نقض كنند و در فاصله بين انطاكيه تا عريش فرود آيند.٨ در روايات مربوط به فرود آمدن عيسىعليه‌السلام آمده است كه جنگ در آن زمان پايان خواهد يافت و مؤ يد اين مطلب ، واقعيت جنگ هاى ما با روميان غربى ها است كه پايان نيافته و نخواهد يافت تا حضرت ظهور كند و مسيحعليه‌السلام از آسمان فرود آيد و خداوند ما را بر آنها در مرحله طغيان جهانى شان پيروز گرداند.

و در روايت آمده است كه:

در فلسطين دو درگيرى با روميان اتفاق مى افتد كه يكى از آنها گل چين و ديگرى درو ناميده مى شود.٩ به اين معنا كه دومى نابود كننده تر از اولى خواهد بود.

روايت بعدى به اين معنا اشاره دارد كه نبرد مهدىعليه‌السلام با غربى ها جنگى نابرابر است و البته به ظاهر موازنه قدرت در دست و به نفع آنهاست از اين رو برخى بردلان عرب به آنها مى پيوندند و بقيه بى طرف هستند. ابن حماد از محمد بن كعب در تفسير اين آيه : شما بزودى بسوى قومى بسيار قدرتمند فراخوانده مى شويد آورده است كه گفت : روميان را روز نبردى بزرگ است ، و گفت : خداوند اعراب را در آغاز اسلام دعوت به جنگ با كفار نمود، گفتند: مال و زن و فرزندان ما را سرگرم و مشغول داشته است آنگاه فرمود: شما بسوى قومى بسيار نيرومند فرا خوانده شويد، روز جنگ باز آنها همان گويند كه در آغاز اسلام گفتند و اين آيه درباره آنها تحقق يابد كه خداوند شما را به عذابى دردناك كيفر دهد و صفوان گفت : استاد ما گفت كه در آن روز بعضى از اعراب از دين برگشته و مرتد مى شوند و برخى ديگر دچار ترديد شده از نصرت و يارى اسلام و سپاه آن خوددارى مى كنند.

از دين برگشتگان آنانند كه از روميان حمايت مى كنند و روى گردانان از يارى اسلام ، همان افراد بى طرف هستند و آنها بدست تواناى حضرت مهدىعليه‌السلام بعد از پيروزى بر روميان ، به عذابى دردناك گرفتار شوند، روايتى را ابن حماد نقل كرده است كه اجر شهيدان اين جنگ را معادل پاداش شهداى بدر در كنار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى داند:

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهترين كشتگان در زير اين آسمان از آغاز خلقت عبارتند از نخستن : هابيل كه بدست قابيل ملعون ، ظالمانه كشته شد، پس از او پيامبرانى كه بدست امت هاى خود شهيد شدند در حاليكه براى هدايت آنها مبعوث شده بودند و سخن آنها اين بود كه پروردگار ما خداست و مردم را به سوى او دعوت مى كردند، سپس مؤ من آل فرعون و آنگاه صاحب ياسين و بعد حمزة بن عبدالمطلب ، و بعد كشتگان جنگ احد، آنگاه كشتگان حديبيه و پس از آن كشته هاى جنگ احزاب و سپس كشتگان حنين و پس از آن كشتگانى كه بعد از من بدست خوارج نابكار كشته مى شود بعد از اينها مجاهدان راه خدا... تا آنكه كارزار بزرگ روم اتفاق افتد كه كشتگان آن همچون شهداى بدر خواهند بود.١٠ شايد عبارت كشتگان حديبيه كه در روايت وارد شده است اشتباه و يا اضافه باشد، زيرا منابع تاريخى وقوع جنگ و كشته هايى را در حديبيه درج نكرده اند.

و در منابع شيعه به نقل از اهل بيتعليهم‌السلام آمده است كه با فضيلت ترين شهدا در پيشگاه خداوند ياران سالار شهيدان امام حسينعليه‌السلام و شهدايى مى باشند كه ياران امام مهدىعليه‌السلام هستند.

اما زمان هجوم اخير، سرزمين هاى اسلامى : طبق روايات ، مدت پيمان صلح با غربيان هفت سال است اما آنان بعد از گذشت دو سال و به نقل برخى سه سال ، خيانت نموده و پيمان شكنى مى كنند، چنانكه در روايت ابن حماد بنقل از ارطات آمده است:

بين مهدى و فرمانرواى طغيانگر روم پس از كشته شدن سفيانى و به غنيمت در آمدن هستى قبيله كلب ، صلحى برقرار مى شود. بگونه اى كه بازرگانان شما و آنها به كشورهاى يكديگر رفت و آمد مى كنند و آنها سه سال به ساختن كشتى هاى خود مى پردازند نيروى دريائى خود را مجهز مى سازند. تا آنكه كشتى هاى روميان در سواحل بين صور تا عكا لنگر مى اندازند و آنجا صحنه كارزار خواهد بود.١١ روايتى كه گذشت خيانت و نقض پيمان آنها را به مدت باردارى زنى يعنى بعد از نه ماه پس از امضاء قرار داد صلح بازگو مى كند. والله العالم.

غربيان به اسلام مى گروند

شكست فاحش غربيها در فلسطين و سرزمين شام بدست حضرت مهدىعليه‌السلام تاءثير فراوانى بر ملل غرب و آينده آن خواهد داشت و بى ترديد نفوذ كلمه و قدرت ، در غرب ، از آن مسيح و مهدىعليه‌السلام و از آن موج مردمى پشتيبان آن بزرگوار، از بين ملتهاى غربى مى باشد كه همين موج نيروهاى انسانى عهده دار براندازى حكومت هاى كفر پيشه و برپايى حكومت هايى است كه با دولت حضرت مهدىعليه‌السلام اعلام همبستگى مى نمايند.

به بيان روايات ، در منابع شيعه و سنى ، مهدىعليه‌السلام رهسپار غرب شده و باتفاق يارانش شهر بزرگ روم را فتح مى كند برخى از اين روايات مى گويند: وى به همراه يارانش با گفتن تكبير آنها را فتح مى نمايد.

قسطنطنيه و روم و سرزمين چين را مى گشايد.

١٢ و نيز آمده است:

او رهسپار سرزمين روم شده و به اتفاق يارانش شهر بزرگ روم را آزاد مى كند.١٣ همچنين آمده است:

شهر روم كه مهدىعليه‌السلام آنرا فتح مى كند كه ظاهرا مركز و كانون سرزمين روم است١٤ و از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

آنگاه روميان بدست آن حضرت اسلام مى آورند و امامعليه‌السلام براى آنان مسجدى بنا مى كند و مردى از يارانش را جانشين و نماينده خود قرار مى دهد و باز مى گردد.١٥ از عكرمه و سعيد بن جبير در تفسير اين گفته خداوند كه الهم فى الدنيا خزى نقل شده است كه گفت:

شهرى در روم است كه آزاد مى گردد.١٦ و نيز آمده است:

شهرى رومى را با تكبير هفتاد هزار تن از مسلمانان آزاد مى سازد.١٧

___________________

يار صفحه:

١صحيح بخارى ج ٢ ص ٢٥٦.

٢نسخه خطى ابن حماد ص ١٦٢.

٣بحار، ج ٥١، ص ٨٠.

٤نسخه خطى ابن حماد ص ١٤١

٥نسخه خطى ابن حماد ص ١٤٢.

٦نسخه خطى ابن حماد ص ١١٥.

٧نسخه خطى ابن حماد ص ١٢٤.

٨نسخه خطى ابن حماد ص ١١٨.

٩نسخه خطى ابن حماد ص ١٣٦.

١٠نسخه خطى ابن حماد ص ١٣١.

١١نسخه خطى ابن حماد ص ١٤٢.

١٢بشارة الاسلام ص ٢٥٨ به نقل از غيبت طوسى

١٣الزام الناصب ج ٢ ص ٢٢٥.

١٤ملاحم و فتن ص ٦٤.

١٥بشارة الاسلام ص ٢٥١ به نقل از بحار.

١٦نسخه خطى ابن حماد ص ١٣٦.

١٧بشارة الاسلام ص ٢٩٧ به نقل از فتوحات مكيه ابن عربى

سيماى حكومت جهانى امام مهدىعليه‌السلام

آيات و روايات روشنگر و نويد بخش ظهور امام مهدىعليه‌السلام دلالت مى كند كه ماءموريت الهى آن حضرت بسيار سترگ و داراى ابعادى مختلف و اهدافى بسيار والاست اين اءمر اقدامى است گسترده كه زندگى بشريت را در زمين دگرگون مى سازد و فصل نوينى را به تمام معنا به روى انسانيت مى گشايد.

حتى اگر ماءموريت آن حضرت منحصر به زنده كردن اسلام از نو و برپايى تمدن عادلانه و الهى و پرتوافشانى آن بر جهان باشد كافى است ، اما علاوه بر اين همه ، ترقى و تكامل زندگى بشر را از لحاظ مادى در عصر خود و بعد از آن به گونه اى تاءمين خواهد كرد كه با مراحل گذشته ، هر چند كه مترقى و پيشرفته بوده قابل مقايسه نخواهد بود.

و نيز، رسالت تحقق بخشيدن سطحى مهم در گشايش و راهيابى به ژرفاى هستى و جهان بالا و اهل آن است ، كه خود مقدمه اى است براى راه يابى و يكپارچگى كاملى كه با برپائى قيامت و رستاخيز آخرت ، بين عالم غيب و شهود حكمفرما مى شود.

و اينك شمه اى از ابعاد اين رسالت را به تناسب گنجايش اين كتاب بيان مى كنيم.

پاكسازى زمين از وجود ستم و ستمكاران

در نگاه نخست چنين بنظر ميرسد كه پاك ساختن زمين از لوث ستم و برچيدن بساط طاغوتها و ستمگران امرى ناممكن است و گوئيا زمين با آه و ناله مظلومان خو گرفته و فريادرسى ندارند و جهان به تحمل وجود شوم ستم پيشگان عادت كرده است تا جائيكه دوره اى را سراغ نداريم كه خالى از وجود ستمگران باشد. چرا كه آنان به سان درخت هرزه و پليد مى ماند كه داراى ريشه هاى محكمى در جامعه است بگونه اى كه اگر يكى از آنها بركنده شود، ده برابر به جاى آن مى رويد و اگر ظالمان در نسلى نابود شوند گروه گروه در نسلهاى ديگر بوجود مى آيند.

ولى خداوند حكيم چنين مصلحت دانسته است كه زندگانى انسانى بر اساس قانون نزاع حق و باطل و خير و شر برقرار باشد و براى هر چيز حد و مرزى و براى هر عصر و زمان سرنوشتى و بالاخره براى ظلم و بيداد هم سرانجامى تعيين نمودن است.

در تفسير اين آيه شريفه: آن روز بدكاران به صورت هايشان شناخته شوند پس به اموى پيشانى و با پاهايشان گرفتار شوند١ از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمود:

خداوند آنها را همواره مى شناسد ولى آيه در مورد قائم نازل گرديده كه مجرمان را از سيما و صورتشان مى شناسد و او و يارانش با شمشير آنها را تنبيه كردنى

٢ و از اميرمؤ منانعليه‌السلام منقول است كه فرمود:

خداوند، ناگاه بوسيله مردى از ما اهل بيت گشايشى براى مسلمانان بوجود آورد، پدرم فداى آن فرزند بهترين كنيزان باد... هم اوست كه دشمنان در مدت هشت ماه بجز شمشير و كشتار از او چيزى دريافت نخواهند كرد٣ از امام باقرعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با ملايمت و نيكى در ميان امت خود رفتار مى كرد و با مردم انس مى گرفت و قائم با كشتار دشمنان رفتار مى كند و توبه كسى را نمى پذيرد. او با عهدنامه اى كه همراه دارد به اين كار ماءمور مى گردد واى بر كسى كه با وى دشمنى كند٤ مراد از عهدنامه اى كه همراه اوست ، همان عهدنامه معروف است كه از جد بزرگوارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خود دارد و چنانكه وارد شده است در آن نامه اين جمله وجود دارد. بكش ، باز هم بكش و توبه كسى را نپذير يعنى توبه هيچ مجرم و جنايتكارى را قبول مكن.

و نيز از امام باقرعليه‌السلام روايت شده است كه فرمود:

اما شباهت داشتن مهدىعليه‌السلام به جد گراميش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قيام و ظهور او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و رسول او و ستمگران و طاغوت هاست وى بوسيله شمشير و ايجاد ترس در دل دشمنان پيروز مى گردد و لشكريان او شكست نمى خورند٥ .

از امام جوادعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

پيوسته به كشتن دشمنان خدا ادامه مى دهد تا خداى از وى خشنود گردد و او زمانى از خشنودى خداوند آگاه مى شود كه در دل خود احساس رحم و دلسوزى كند٦ و نيز از آن بزرگوار در همين ماءخذ روايت شده است كه فرمود:

وقتى شمار لشكر او مهدى به حد نصاب يعنى ده هزار تن برسد به فرمان خدا خروج نمايد و پيوسته دشمنان خدا را از دم تيغ بگذراند تا آنكه خداوند از او خشنود شود. پرسيدم : چگونه از خشنودى خدا آگاه مى گردد؟ فرمود: خداوند مهر و رحمت در دل او مى افكند

بلكه در روايات آمده است كه برخى از ياران او دچار شك و ترديد شده و نسبت به كثرت خونريزى و كشتار ظالمان بدست وى به او اعتراض ‍ مى كنند. از امام باقرعليه‌السلام روايت شده كه فرمود:

وقتى او مهدى به ثعلبيه مى رسد مردى از بستگان وى كه از لحاظ جسمانى و شجاعت قوى ترين مردم ، بجز حضرت مهدى است بر مى خيزد و مى پرسد، اى فلان چه مى كنى ؟ به خدا قسم كه تو مردم را همچون گوسفندان از جلوى خود مى رانى يعنى همچون شبان و يا گرگ گله گوسفند را رم مى دهد آيا عهدنامه اى از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارى و يا چيز ديگر؟ در اين هنگام شخصى كه عهده دار بيعت يعنى مسئول گرفتن بيعت از مردم براى امام است مى گويد: ساكت باش وگرنه گردنت را مى زنم ، آنگاه قائم مى فرمايد: اى فلان خاموش باش ، آرى به خدا سوگند من منشورى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خود دارم ، اى فلان آن صندوقچه را بياور، صندوق را نزد او مى آورد و امام منشور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مى خواند در اين وقت مرد معترض مى گويد: فدايت شوم اجازه بده سرت را ببوسم امام سر را جلو مى برد و او بين دو چشم وى را بوسه مى دهد باز مى گويد خدا مرا فداى تو گرداند دوباره با ما تجديد بيعت كن امام مجددا با آنها بيعت مى كند٧ بى ترديد نشانه ها و يا نشانه اى وجود دارد كه بوسيله آن ياران امام پى مى برند كه آن نامه همان منشور معروف پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است اما درخواست مجدد آنها براى تجديد بيعت با امامعليه‌السلام بدين جهت است كه ايراد و اعتراض آنها خود نوعى اخلال در بيعت محسوب مى شود، از اين رو درخواست بيعت دوباره مى كنند

.

ممكن است برخى افراد، مجازات و قتل و نابودى ستمگران از سوى امامعليه‌السلام را سنگدلى و افراط در كشتار تعبير كنند اما در واقع آن كار مانند يك عمل جراحى است كه براى پاكسازى جامعه اسلامى و ساير جوامع جهانى از لوث وجود سركشان و ستم پيشگان ضرورت دارد و بدون آن هرگز بساط ظلم برچيده نشده و عدالت حاكميت پيدا نمى كند و اگر امامعليه‌السلام با سياست ملايمت و گذشت با آنان رفتار نمايد هرگز ترفندها و توطئه هاى جديد استكبارى كه ادامه حياتشان به آنها بستگى دارد از بين نخواهد رفت زيرا ستمگران در جامعه هاى كنونى همچون شاخه هاى خشكيده يك درخت ، بلكه مانند غده سرطانى هستند كه بايستى براى نجات بيمار آن را ريشه كن نمود هر چند دشوار باشد.

و اما آنچه موجب آرامش خاطر ترديد كنندگان در اين سياست مى گردد اين است كه امام عهدنامه معروفى را از ناحيه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خود دارد و خداوند متعال به آن حضرت دانش و آگاهى نسبت به مردم و شخصيت هاى آنان عنايت مى فرمايد و او در پرتو نور الهى به اشخاص ‍ مى نگرد و آنها را مى شناسد و دواى دردشان را مى داند از اين رو بيم آن نمى رود افرادى كه اميد هدايت در آنها وجود داشته باشد بدست امامعليه‌السلام كشته شوند، چنانكه خداوند در داستان خضر و موسىعليه‌السلام راجع به كشته شدن آن جوان بدست خضرعليه‌السلام خبر داده كه او بگونه اى عمل كرد كه آن نوجوان ، پدر و مادر خويش را به گردنكشى و كفر نكشاند. بلكه روايات نشانگر اين معناست كه خضرعليه‌السلام با حضرت مهدىعليه‌السلام ظاهر شده و از ياران آن حضرت خواهد بود و ظاهرا آن بزرگوار از علم لدنى خويش : ما او را از جانب خود رحمت بخشيديم و از سوى خود وى را علم آموختيم٨ در بارور ساختن بذر خوبيها و دفع شر از مؤ منان و از بين بردن تخم فساد و تباهى پيش از آنكه درخت تنومند پليدى گردد، استفاده مى كند... به احتمال قوى فعاليت هاى خضرعليه‌السلام و يارانش در حكومت مهدىعليه‌السلام آشكارا و علنى است و آن بزرگواران بر مردم حق ولايت و بر قوانين و مقررات و اوضاع ظاهرى در آن حكومت ، حق نقض دارند. در روايات آمده است كه حضرت مهدىعليه‌السلام بين مردم با حكم واقعى خداى سبحان ، كه خداوند آنرا به وى ارائه مى دهد، داورى مى كند از اين رو از هيچكس گواه و يا دليل و برهان نمى خواهد او در كشتن ظالمان و تبهكاران از دانش و بينش واقعى و لدنى خود استفاده مى كند. و گاهى ياران او نيز در قضاوت و داورى بين مردم و بهلاكت رساندن مجرمان همين شيوه را انتخاب مى كنند. اما در ساير كارها با مردم بر اساس ظاهر افراد رفتار مى نمايند ولى خضرعليه‌السلام و يارانش داراى صلاحيت هاى ويژه اى مى باشند.

فتنه همگانى و فتنه سرزمين شام

روايات ، فتنه ويژه اى را در سرزمين شام ياد مى كند كه قبل از خروج سفيانى واقع خواهد شد. و اين فتنه غير از فتنه غربى و شرقى است كه مسلمانان گرفتار آن مى شوند و قبلا درباره اش سخن گفتيم به احتمال قوى تر، فتنه ياد شده متصل به فتنه همگانى و يا ثمره آن است كه گاهى روايات مربوط به آنها و حالات راويان درباره اين دو فتنه با هم مخلوط مى شود.

بارزترين چيزى كه در فتنه سرزمين شام وجود دارد، اختلافات و درگيرى هايى است كه سبب ضعف حكومت و عدم مقاومت شاميان در برابر دشمنان خود مى گردد تا جايى كه از اداره كشور ناتوان مى شوند. و امير مؤ منانعليه‌السلام آن را فتنه اختلاف احزاب كه در قرآن از آن ياد شده است ، مى نامد، چه اينكه درباره اين گفته خداى سبحان از آن حضرت سؤ ال شد:

طوائف مردم از پيش خود درباره مسيح اختلاف كردند واى بر اين مردم كافر هنگام آن روز بزرگ قيامت٨ فرمود:

از سه نشانه ، انتظار فرج داشته باشيد، پرسيدند اى اميرمؤ منان آنها كدامند؟ فرمود: اختلاف اهل شام در بين خودشان درفش هاى سياه از خراسان ، صيحه آسمانى در ماه رمضان سؤ ال شد صيحه آسمانى در ماه رمضان چيست ؟ آيا نشنيده ايد گفته خداوند را در قرآن اگر بخواهيم از آسمان نشانه اى را بر آنها فرو فرستيم به گونه اى كه همه در برابر آن سر تسليم فرود آورند.٩ نشانه اى كه دختر جوان را از سراپرده برون مى آورد و خفته را بيدار مى كند و بيدار را به وحشت مى اندازد.١٠ البته دو نشانه از نشانه هاى ظهور تحقق يافته است ، يكى آنگاه كه ميان اهل شام اختلاف بوجود آمد و ديگرى زمانيكه پرچمهاى سياه از خراسان آشكار گرديد، اما اميرمؤمنانعليه‌السلام زمان شروع اختلاف اهل شام و ظاهر شدن درفش هاى سياه تا صيحه ماه رمضان را معين نفرموده است و ممكن است سالهاى درازى به طول انجامد.

و در روايت آمده است كه فرياد يا ندا و يا بانگ آسمانى در سال ظهور رخ مى دهد كه پس از آن در ماه محرم ، ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام واقع مى شود.

از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه فرمود:

قبل از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام فتنه اى پديد مى آيد كه مردم را سخت در محاصره قرار مى دهد، پس مبادا اهل شام را دشنام دهيد زيرا مؤ منان حقيقى از آن سامان هستند، بلكه ستمگران آنها را نفرين كنيد و خداوند بزودى قضا و قدرى از آسمان مى فرستد تا آنها را پراكنده سازد بگونه اى كه اگر روبهان با آنها درآويزند، بر آنان پيروز مى گردند، آنگاه خداوند حضرت مهدىعليه‌السلام را حداقل در ميان دوازده هزار و حداكثر در بين پانزده هزار تن بر مى انگيزد و نشانه آنها كلمه بميران بميران است سه گروه پرچمدار هستند كه طرفداران هفت درفش با آنان مبارزه مى كنند هيچ پرچمدارى نيست مگر اينكه طمع حكومت و رياست دارد آنگاه حضرت مهدىعليه‌السلام ظهور مى فرمايد و مهربانى و دوستى و نعمتهاى مسلمانان را به آنان باز مى گرداند.١١ در روايتى آمده است:

خداوند كسى را بر شاميان مى فرستد كه جمعيت آنها را پراكنده مى سازد حتى اگر روبهان با آنها درگير شوند بر آنان چيره مى شوند، در اين هنگام مردى از خاندان من با سه گروه پرچمدار ظهور مى كند تا آخر حديث١٢ و معنى كلمه ابدال كه در روايت منقول از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده يعنى مؤ منان راستين و واقعى و شرح معنى آن در ذكر اصحاب حضرت مهدىعليه‌السلام خواهد آمد.

و در روايتى به جاى قضا و قدر سبب آمده است و معنى اينكه خداوند كسى را بر شاميان مى فرستد كه جمعيت آنها را پراكنده مى سازد يعنى مردمى را بر آنها بر مى انگيزد كه سبب تفرقه جمعيت آنها و كشمكش ‍ ميان آنها مى شود.

و جمله هاى بميران بميران و يا، اى يارى شده از ناحيه خدا، بميران شعار نظامى در ميان برخى از ياران مهدىعليه‌السلام مى باشد.

و عبارت سه گروه پرچمدار يعنى ياران حضرت مهدىعليه‌السلام سه فرقه هستند كه هواداران هفت زمامدار، جهت كارزار با حضرت مهدىعليه‌السلام و يارانش ، با يكديگر متحد مى شوند و از آن جا كه هر يك از آنها به پادشاهى و رياست طمع مى ورزد بين آنان اختلاف بوجود مى آيد، اما اين اختلاف مانع آن نيست كه فرمانده همه آنها سفيانى باشد، زيرا در اثر حملات نظامى به عراق و حجاز و شكستهاى لشكريان او حكومت وى بسرعت ضعيف مى شود و اين از چيزهايى است كه فرصت مناسبى را براى ياران طمعكار و مخالفين وى ، در رسيدن به قدرت مهيا مى سازد در حاليكه آنان درگير كارزار با حضرت مهدىعليه‌السلام مى باشند.

روايات ديگر، پيرامون محاصره اقتصادى غرب در مورد سرزمين شام و بحران ارزاق و قحطى است كه مردم بدان گرفتار مى شوند، بدون آنكه مدت آن مشخص گردد و طبيعى است كه اين بحران همراه با فتنه خارجى و داخلى است و ابزارى است در دست غرب براى تحت فشار قرار دادن مسلمانان...

برخى از روايات مى گويد: امر گرسنگى و تشنگى در سال ظهور به اوج خود مى رسد، از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمود:

ديرى نمى پايد كه مردم شام ، دينار و پيمانه اى نزدشان يافت نمى شود، پرسيديم اين امر از كجاست ؟ فرمود: از جانب روميان آنگاه اندكى سكوت كرد سپس فرمود: در آخرالزمان خليفه اى مى آيد كه به مردم اموال كمى داده و آن را به شمارش نمى آورد.١٣ باعث اين فشار اقتصادى و مالى و مواد غذائى ، روميان يعنى غربى ها هستند.

______________

يار صفحه:

١خبر واحدى است كه راويان آن از سه نفر تجاوز كنند.

٢بحار ج ٥٢ ص ١١.

٣مستدرك حاكم ، ج ٤، ص ٢٣٩.

٤ارشاد مفيد ص ٣٦٤.

٥بحار، ج ٥٢، ص ٢١٤.

٦بحار، ج ٥٢، ص ٢٣١.

٧بحار، ج ٥٢، ص ٣٥٥.

٨مريم ٣٧.

٩شعراء ٤.

١٠بحار، ج ٥٢، ص ٢٢٩.

١١بشارة الاسلام ص ١٨٣.

١٢نسخن خطى ابن حماد ص ٩٢.

١٣بحار، ج ٥١، ص ٩٢.

از جابر جعفى نقل شده است كه از امام باقرعليه‌السلام درباره اين گفته خداى سبحان سؤ ال كردم:

براستى ما شما را با چيزهايى هم چون ترس و گرسنگى مورد آزمايش قرار مى دهيم

حضرت فرمود: گرسنگى بر دو گونه است عام و خاص اما گرسنگى خاص ‍ در كوفه است كه خداوند آن را ويژه دشمنان آل محمد مى گرداند و آنان را هلاك مى سازد، اما گرسنگى عام در شام خواهد بود و آن ترس و گرسنگى است كه تا آن زمان هرگز بدان گرفتار نشده اند لكن ، گرسنگى ، قبل از قيام حضرت قائم و وحشت و اضطراب ، بعد از قيام آن حضرت خواهد بود.١ از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

پيش از ظهور قائم ، بطور حتم سالى فرا مى رسد كه مردم در آن دچار قحطى گرفتار ترس شديدى از كشته شدن و كمبود اموال و جان ها و ثمرات مى گردند و اين مطلب در قرآن به روشنى ديده مى شود، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:

براستى ما شما را با چيزهايى همچون ترس و گرسنگى و كاهش مال و جان و ثمر مورد آزمايش قرار مى دهيم و صبر پيشگان را بشارت بده٢ زمان اين فشار و تنگنا در سال ظهور طبق اين روايت ، مانع آن نيست كه اين وضع مدتى قبل از ظهور وجود داشته و سپس در سال ظهور شديدتر از گذشته بوجود آيد، آنگاه ظهور بوقوع پيوندد.

اما روايات مدت اين فتنه را در سرزمين شام ، طولانى ياد مى كند، هر وقت مى گويند تمام شد طولانى مى گردد. و از آن راه فرار مى جويند اما نمى يابند٣ و روايات اين فتنه را با همان اوصاف فتنه غربى و شرقى توصيف مى كند كه داخل هر خانه اى از خانه هاى عربها و مسلمانان خواهد شد و اينكه هرگاه آن را از سوئى اصلاح كنند از سوى ديگر گسيخته مى شود و يا از جانب ديگر آشوب برخيزد.٤ اينها ويژگيهاى طبيعى اين فتنه است ، ماداميكه ثمرده اى از ثمرات فتنه بزرگ خارجى باشد.. بلكه پاره اى از روايات بطور صريح آن را فتنه فلسطين مى نامد، چنانكه قبلا از نسخه خطى ابن حماد ص ٦٣ گذشت.

برخى از احاديث مدت آن را ١٢ و ١٨ سال تعيين كرده است و ممكن است اين مدت مربوط به مرحله پايانى آن باشد نه تمام مدت آن و ما اميدواريم اين آخرين زمان مرحله جنگ داخلى لبنان باشد.

..

از سعيد بن مسيب روايت شده كه گفت:

فتنه اى در سرزمين شام پديد مى آيد كه ابتداى آن همچون بازى كودكان است و پس از آن ديگر كارشان سامان نپذيرد و ديگر نيرويى نخواهند داشت تا آنكه ندا كننده اى از آسمان فرياد سردهد، بر شما باد، به فلانى روى آوريد و در آنحال دستى بر آيد و اشاره كند.٥ و بانگ آسمانى ياد شده نام مهدىعليه‌السلام را مى خواند همچنين دستى كه از آسمان اشاره مى كند نيز جزء نشانه هاى ظهور آمده است.

در روايتى ديگر از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده است كه فرمود:

فتنه چهارم ١٨ سال طول مى كشد و بهنگام خود پايان مى پذيرد و نهر فرات از كوهى از طلا بيرون مى آيد و مردم به گونه بر آن هجوم مى آورد كه از هر نه نفر هفت نفر به هلاكت مى رسند.٦ و بزودى گفتگو پيرامون درگيرى قرقيسيا بر سر گنج فرات خواهد آمد.

زمين لرزه اى در دمشق و اطراف آن

روايات فراوان و روشنى درباره اين زلزله وجود دارد به گونه اى كه برخى از مكانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پيش از ورود سپاهيان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روايات استفاده مى شود كه سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنين احاديث ، اين زمين لرزه را الرجفة ، والخسف ، و الزلزله تكان شديد، فرو رفتن ، لرزش مى نامد، مانند روايتى كه از امام باقرعليه‌السلام از اميرمؤ منانعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

وقتى در شام دو گروه نظامى اختلاف كنند، نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى شود، پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟ فرمود: زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد هزار در اثر آن هلاك مى گردند و اين را خداوند رحمتى براى مؤ منان و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سوارانى داراى اسبهاى سفيد و درفشهاى زرد رنگ ، باشيد كه از مغرب روى مى آورند تا وارد شام مى شوند و در آن لحظات است كه فرياد و بى تابى بزرگ و مرگ سرخ فرا مى رسد. وقتى آن وضع پيش آمد پس بنگريد فرو رفتن آبادى اى از روستاهاى دمشق را كه به آن حرشا خريشا مرمرستا نسخه بدل مى گويند، در اين هنگام فرزند هند جگرخوار سفيانى از بيابان خروج كرده و بر منبر دمشق قرار مى گيرد در اين بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام باشيد.٧ و احتمال مى رود زلزله مذكور در اين روايت و روايات ديگر غير از فرو رفتن دمشق و اطراف آن باشد و ممكن است بين آن دو فرو رفتن ، مدتى طولانى يا كوتاه فاصله باشد. اما اينكه چرا آن زلزله براى مؤ منان رحمت و براى كافران عذاب خواهد بود؟ ممكن است علت آن اين باشد كه به خانه هاى كافران و پيروانشان زيان وارد مى شود، نه بر مؤ منان مستضعف ، و يا اينكه به سبب آن زلزله و يا پس از آن تغييراتى سياسى بنفع مؤ منان ، صورت مى گيرد.

و در روايات ديگر دو مكان را مشخص ساخته است كه در آنها زمين فرو مى رود بنام : حرستا و جابيه ، و به نظر مى رسد كه كلمه حرستا در اين روايت اشتباه ذكر شده است چنانكه در روايت مربوط به لشكريان غرب خواهد آمد، و ديوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.

منظور از عبارت اسبهاى سفيد : اسبهاى ابلق غربى هاست كه گوشهاى آنها بريده شده و وسيله سوارى آنهايند.

و مقصود از پسر جگرخوار: يعنى فرزند هند زن ابوسفيان ، زيرا سفيانى از فرزندان معاويه است چنانكه خواهد آمد و در روايتى محل خروج سفيانى از وادى يابس بيابان خشك آمده كه در منطقه حوران نزديك اذرعات درعا در مرز سوريه و اردن قرار دارد.

ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام

روايات مربوط به ورود نيروهاى مغربى به شام روشن است كه در پى برخورد و درگيرى تند و يا جنگ ميان دو گروه مى باشد، مانند روايتى كه قبلا گذشت:

وقتى در شام دو گروه نظامى اختلاف كنند، نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى شود، پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟ فرمود: زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد هزار نفر در اثر آن هلاك مى گردند و اين را خداوند رحمتى براى مؤ منان و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سوارانى داراى اسبهايى سفيد و درفشهايى زردرنگ باشيد كه از مغرب روى مى آورند تا وارد شام مى شوند.

ابن حماد از ابوسحاب روايت كرده است كه وى در زمان هشام پسر عبدالملك گفت:

سفيانى را نمى بينيد مگر آنكه مغربيها نزد شما بيايند، پس ‍ هرگاه ديديد كه او خروج نمود و بر منبر دمشق قرار گرفت ، اندكى نمى گذرد كه اهل مغرب را مى بينى٨ و رواياتى اين چنين ، دلالت دارد كه معروف نزد راويان تابعين ، اين است كه ورود نيروهاى مغربى به شام قبل از خروج سفيانى خواهد بود.

و مراد از اهل مغرب و مغربى در اين روايات ، مغرب دولت اسلامى است كه در برگيرنده ليبى و تونس و الجزائر و مغرب مراكش كنونى مى باشد و منظور، نيروهاى دولتهاى غربى و يا دولت مغرب كه با آن مراكش گفته مى شود نيست و آنچه كه اين گفته را تاءييد مى كند اين است كه نيروهاى مغربى در برخى از روايات ، لشكر بربر و بربر ناميده شده است.

و روايت ديگر، آغاز رسيدن آن نيروها را معين مى كند كه همزمان با زمين لرزه و فرو رفتن زمين خواهد بود. ابن حماد از محمد حنفيه نقل كرده است كه فرود:

نخستين گروههاى لشكريان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حاليكه مشغول تماشاى ديدنى هاى شگفت انگيز آن هستند، ناگهان زمين فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در اين هنگام سفيانى خروج مى كند.٩ اما اين نيروها براى چه مى آيند و نقش آنها چيست ؟ احتمال مى رود، جهت يارى مردم شام بر ضد دشمنان خارجى آنها، يعنى يهوديان و رومى ها و يا به منظور كمك رساندن به بعضى از طرفهاى درگير در داخل شام حضور پيدا كنند.. اما از برخى روايات بر مى آيد كه آنها براى روياروئى با نيروهاى خراسانى زمينه ساز كه داخل شام گرديده اند وارد مى شوند.. از آنجا كه هدف طرفداران درفشهاى سياه ، طبق همه روايات ، قدس مى باشد، ناگزير آمدن قواى مغربى مخالف آنها براى بازداشتن آنها از دست يافتن به هدف خود خواهد بود، بويژه با ملاحظه روايتى كه از نبرد بين آن دو گروه در قنيطره سخن مى گويد، پيداست كه قنيطره همين شهر اشغال شده كنونى سوريه مى باشد.

ابن حماد از زهرى نقل كرده است كه او گفت:

ياران درفش هاى سياه و دارندگان درفش هاى زردرنگ يعنى مغربى ها در محل قنيطره با يكديگر برخورد نموده و به كارزار مى پردازند تا اينكه وارد فلسطين مى گردند در اين هنگام سفيانى بر اهل مشرق خروج مى كند وقتى مردم مغرب زمين در اردن فرود مى آيند، سركرده آنان مى ميرد و آنها به سه گروه تبديل مى شوند: دسته اى به جايگاه خود باز مى گردند و دسته اى حج انجام مى دهند و دسته اى باقى مى مانند. سفيانى با آنها به نبرد پرداخته و آنها را شكست مى دهد و آنان به اطاعت او در مى آيند.١٠ اين روايت مرسل١١

، از يكى از تابعين نقل شده كه دلالت دارد بر اينكه فتنه و درگيريهاى داخلى در سرزمين شام به نيروهاى ايرانى اجازه مى دهد كه براى مبارزه با يهوديان ، در منطقه ، دخالت نمايند اما روميان و يا غير روميان ، نيروهاى مغربى را جهت روياروئى با آنها تحريك مى كنند و محل اين نبرد را در قنيطره مى داند، تا اينكه ايرانيها در فلسطين حضور پيدا مى نمايند و نيروهاى مغربى را كه اندكى بعد از شكست در اردن مستقر مى شوند، منهدم مى سازند در همين زمان سركرده آنها در مغرب و يا حاكم اردن كه ميزبان نيروهاى مغربى است از دنيا مى رود و در نتيجه كارشان به ضعف مى گرايد، آنگاه سفيانى بقيه را تحت اطاعت خود در مى آورد، و بطوريكه برخى از روايات اشاره مى كند نيروهاى ايرانى پس از خروج سفيانى از شام عقب نشينى مى كنند.

ما توجه خواننده و پژوهشگر در اين زمينه را جلب مى كنيم به اينكه روايات مربوط به سپاهيان مغرب و ياران درفش هاى سياه در اين مورد و ديگر موارد، با جنبش فاطميون مغربى و جنبش درفش هاى سياه عباسيان در هم آميخته است همچنانكه روايات مربوط به روميان با حملات صليبى و بلواى كور و كر اخير آنان آميخته شده است و راه شناخت بين حركت هاى قبل از زمان ظهور و جنبش هاى متصل به آن زمان اين است كه در روايات ، بطور صريح ، پيوند اين حادثه به خروج سفيانى و ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام آمده است ، همچنانكه در رواياتى كه ما به آن استشهاد نموديم و يا نشانه هاى ديگر مربوط به زمان ظهور و حوادث آن و جنبش نيروهاى مؤ ثر در آن نيز آمده است.

از اين رو شمار زيادى از روايات ، بين احاديث ظهور، نسبت به جنبشهاى فاطمى هاى مغربى يا عباسيان كه داراى درفش هاى سياه اند و يا حركت هاى رومى هاى صليبى و استعمارگران وجود دارد و تا روايت و يا قرينه اى بر وجود اين گونه حركتها در زمان ظهور موجود است ، صحيح نيست كه آن حديث دليلى بر نفى جنبش هاى آنان در زمان ظهوربحساب آيد.

كشمكش بر سر قدرت بين اصهب و ابقع

از امام باقرعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

در آن سال در تمام سرزمين هاى ناحيه مغرب اختلاف بسيار خواهد بود نخستين زمينى كه ويران مى شود شام است ، هواداران درفش هاى سه گانه طرفداران اصهب ، لشكريان ابقع و سپاه سفيانى ، با يكديگر اختلاف مى كنند.١٢ بنظر مى رسد كه ابقع فرمانروا، يعنى كسى كه نقطه سياه و سفيد در چهره دارد در فرمانروائى شام از رقيبش اصهب يعنى زرد چهره سابقه دارتر است ، زيرا روايات خاطرنشان مى سازد كه قيام اصهب از خارج پايتخت يا مركز بوجود مى آيد و وى بر سر استيلاى بر آن شكست مى خورد.. در حاليكه ابقع قدرتمند اصلى و يا انقلاب گرى است كه تا اندازه اى پيروز مى شود و اصهب به رقابت با او برخاسته و از خارج پايتخت بر او حمله ور مى شود اما هيچكدام نمى توانند بر ديگرى پيروزى قطعى را بدست آورند، از اين رو سفيانى از اين فرصت استفاده نموده و از خارج پايتخت دست به يورش مى زند و هر دوى آنها را تارومار مى كند احتملا اصهب غير مسلمان است زيرا برخى از روايات او را با صفت علج كه معمولا وصف كفار است تعريف نموده است.

چنانكه بنظر مى رسد، مروانى ، كه در منابع درجه اول همچون كتاب غيبت نعمانى از او ياد شده است همان ابقع است و زمامدارى بعنوان رقيب سفيانى محسوب نمى گردد.

اما گرايش سياسى ابقع و اصهب ، از رواياتى كه آن دو را نكوهش نموده است بر مى آيد كه آنها مخالف و دشمن اسلام و طرفدار هواداران دشمنان اسلام و كفار مى باشند و از روايت بعدى استفاده مى شود كه اصهب هوادار روس تركان مى باشد.

وقتى آن كافر، اصهب قيام كند و اقامت در پايتخت يا مركز بر او دشوار شود طولى نمى كشد كه او كشته مى شود و آنگاه تركان فرمانرواى آن حكومت مى گردند.١٣ چنانچه اين روايت صحيح باشد بواسطه ضعف ابقع كه طرفدار غرب است ، در اندك مدتى روس ها با نفوذ خود بر آنان چيره خواهند شد آنگاه غربى ها و يهوديان براى اعاده سلطه خويش بر ساير سرزمينها براى جنبش ‍ سفيانى هم پيمان خود برنامه ريزى مى كنند، كه بيان خواهيم كرد.

بنابراين ، معناى اختلاف و درگيرى دو گروه نظامى در سرزمين شام كه در روايات آمده است اختلاف دو زمامدار و نماينده روميان و تركها يعنى غربيها و روس هاست كه بين آنها درگيرى و رقابت شديدى بر سر زمامدارى منطقه بوجود مى آيد بگونه اى كه نيروهاى خود را بدآنجا گسيل داشته و منجر به جنگ مى شود. در همان روايت پيشين از امام باقرعليه‌السلام آمده است كه به جابر جعفى فرمود:

پيوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهايى را كه براى تو بيان مى كنم مشاهد كنى : اختلاف در بين خاندان فلان و پيدايش ندا كننده اى كه از آسمان پيام مى دهد و اين صدا از ناحيه دمشق شنيده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام كه آن را جابيه نامند و هواداران تركها روى آورده تا در جزيره فرود آيند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمين از ناحيه غرب اختلاف و درگيرى وجود دارد نخستين سرزمينى كه نابود مى شود شام است و ميان سه لشكر اصهب و ابقع و سفيانى اختلاف ايجاد مى شود.

مراد از نزاع و اختلاف بين خاندان فلان ، چنانكه در مبحث حركت ظهور از آن آگاه خواهيد شد، اختلاف و كشمكش بين اعضاء خاندان حاكم بر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام مى باشد.

و صدايى كه از ناحيه دمشق مى آيد همان پيام آسمانى است كه مردم تصور مى كنند از جانب شام يا غرب مى آيد. و يا اينكه براى مردم عراق اينگونه جلوه مى كند. زيرا گفتگوى آن حضرت امام باقرعليه‌السلام با جابر جعفى كوفى است و عبارت آن چنين است:

آن صدا پيام آسمانى از جانب دمشق به گوش مى رسد.

نكته قابل ملاحظه در اين روايت آوردن عبارت برادران حاميان ترك و از دين برگشتگان رومى است كه تفسير تركان را به روس ها تاءييد مى كند.

در روايتى ديگر چنين آمده است:

گروه شورش كننده اى از جانب تركان خروج مى كند و در پى آن فته روم رخ مى دهد..١٤ كه خروج اين دسته از خوارج را از جانب تركان بيان كرده است.

خيلى روشن است كه هر كسى در روايات مربوط به كشمكش و نزاع بين ابقع و اصهب و بر سر به قدرت رسيدن در اين برهه و نيز بين آن دو و سفيانى و حضور نيروهاى مغربى و ايرانى در سرزمين شام مطالعه كند.. در مى يابد كه تمام اين حوادث ارتباط و پيوستگى محكمى با حركت ابرقدرتها و اختلافات آنها و حكام دست نشانده آنان و ايستادگى امت در برابر آنها دارد.

_________________

يار صفحه:

١بحار، ج ٥٢، ص ٩٢.

٢بحار، ج ٥٢، ص ٢٢٩.

٣بحار، ج ٥٢، ص ٢٩٨.

٤نسخه خطى ابن حماد ص ٩ و ١٠.

٥نسخه خطى ابن حماد ص ٩٣.

٦نسخه خطى ابن حماد ص ٩٢.

٧بحار، ج ٥٢، ص ٢٥٣.

٨ابن حماد ص ٧٦.

٩نسخه خطى ابن حماد، ص ٧١.

١٠نسخه خطى ابن حماد.

١١روايتى است كه راوى آن را از معصومعليه‌السلام نقل كرده ، اما او را بدون واسطه درك نكرده و اگر بواسطه هم بوده فراموش كرده مثل اينكه بگويد پيامبر فرمود: چنين و چنان و يا بگويد از مردى و يا از بعضى اصحاب ما نقل شده است

١٢بحار، ٥٢، ص ٢١٢.

١٣الزام الناصب ، ج ٢ ص ٢٠٤.

١٤بحار، ج ٥٢، ص ٢٣٧.

اينك به روايتى اشاره مى كنيم كه درباره سه گروه كه در شام با يكديگر اختلاف پيدا مى كنند وارد شده است كه آن گروهها عبارتند از: لشكريان حسنى و اموى و نيروهاى قيس و سفيانى با آمدن خود آنها را شكست مى دهد، اين روايت در بحار از امام صادقعليه‌السلام چنين روايت شده است:

اى سدير!: همواره در خانه باش ، همچون گليم فرش شده آن و آرامش گزين همچون شب و روز، پس همينكه سفيانى خروج كرد بسوى ما كوچ كن ولو با پاى پياده گفتم : فدايت شوم آيا پيش از آن چيزى هست ؟ فرمود: بلى و با سه انگشت دست خود به شام اشاره نمود و فرمود: در شام سه درفش لشكر حسنى ، اموى و قيس جمع مى شوند در حاليكه با يكديگر اختلاف دارند، ناگاه سفيانى خروج مى كند و آنها را همچون كشتزار درو مى كند و من هرگز نظير اين را نديده ام.

قبول اين روايت مشكل است ، زيرا با روايات زيادى كه گروههاى سه گانه را تعيين مى كند و آنها را مربوط به ابقع و اصهب و سفيانى مى داند در تعارض ‍ است بعلاوه مرحوم كلينى در كافى ج ٨، ص ٢٦٤ اين روايت را فقط تا ولو با پاى پياده نقل كرده است و احتمال مى رود اين قسمت آخر اضافه و يا تفسيرى از بعضى راويان باشد كه با اصل روايت در آميخته است تا آخر.

و بر فرض صحت آن ، بايد درفش حسنى با حسينى اشتباه شده باشد كه همان درفش خراسانيان و ياوران درفش هاى سياه است و چنانكه سابقا گفتيم نيروهاى آنها با قواى مغربى در شام خواهند بود و درفش اموى همان درفش اصهب است و درفش قيس همان درفش ابقع كه تعدادى از روايات ارتباط او را با مصر بيان مى كند. بلكه برخى از آن روايات نشانگر اين است كه وى حركت خود را از مصر آغاز مى كند و يا اينكه از اهالى مصر و از قبيله قيس مى باشد.. همانگونه كه رواياتى وجود دارد كه خاطر نشان مى سازد، سفيانى بر مصر حكمرانى مى كند.. و الله العالم.

همچنين روايت ديگرى است كه مى گويد:

مردى از بنى هاشم فرمانروائى مى كند و بنى اميه را به قتل مى رساند بگونه اى كه جز اندكى از آنها را باقى نمى گذارد و غير ايشان را نمى كشد، آنگاه مردى از بنى اميه خروج مى كند و در برابر هر مردى دو مرد را مى كشد به طورى كه جز زنان كسى را باقى نمى گذارد در اين هنگام حضرت مهدىعليه‌السلام ظهور مى كند.١ اما اين روايت قلمرو حكومت اين مرد هاشمى را قبل از سفيانى است مشخص نمى سازد كه آيا حجاز است يا عراق و اگر روايات ، قلمرو حكومت را سرزمين شام مى داند بايد پيش از ابقع باشد، چرا كه روايات هم داستانند بر اينكه سفيانى عليه وى و اصهب قيام مى كند و آن دو را بقتل مى رساند و احاديث آن دو را از دشمنان اهل بيت و شيعيان ايشان توصيف مى كند.

جنبش سفيانى

سفيانى از شخصيتهاى بارز در نهضت حضرت مهدىعليه‌السلام است او دشمن سرسخت و روياروى آن حضرت مى باشد، هر چند كه امامعليه‌السلام در حقيقت با نيروهاى كافرى كه از سفيانى پشتيبانى مى كنند روبروست ، چنانكه آشنا خواهيد شد.

روايات تصريح كرده است كه خروج سفيانى از وعده هاى حتمى خداوند است ، از امام زين العابدينعليه‌السلام روايت شده است كه فرمود:

امر قائم از سوى خداوند حتمى است و امر سفيانى نيز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى كند مگر پس از آمدن سفيانى٢ روايات مربوط به سفيانى متواتر اجمالى است٣ و پاره اى از آنها متواتر لفظى است٤ و اينك ما شمه اى از چگونگى شخصيت و جنبش او را ذكر كرده سپس به ارائه اخبار آن بطور پيوسته ، آنطور كه روايات نقل كرده اند مى پردازيم

بيوگرافى سفيانى

بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است ، چرا كه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد، همانگونه كه فرزند زن جگرخوار نيز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفيان كه در جنگ احد وقتى حمزه سيدالشهداء به شهادت رسيد هند كوشيد تا جگر حمزه را از فرط كينه بدندان بكشد.

از اميرمؤ منان علىعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

فرزند هند جگرخوار از وادى يابس دره خشك خروج مى كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عيينه عنبسه نسخه بدل او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين با آرامش و آبى گوارا مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيرد.٥ ميان شيعه معروف است كه او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند كه كلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است و در روايتى ديگر كه شيخ طوسى آن را روايت كرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مى كند٦

. و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه ، معاويه ، يزيد، عنبسه و حنظله.

ولى در يكى از نامه هاى اميرمؤ منانعليه‌السلام به معاويه ، بطور صريح آمده است كه سفيانى از فرزندان معاويه است.

اى معاويه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگون دل و سختگير و عصبانى است خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئيا من ، هم اينك او را مى بينم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصيف مى كردم كه او پسرى چند ساله است ، لشكرى به سوى مدينه گسيل مى دارد. آنها وارد مدينه مى شوند و بيش از اندازه دست به كشتار و فحشاء مى زنند در اين حال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مى كند، كسى كه زمين را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم كه در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چيست.

از امام باقرعليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

او از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان است٧ و ممكن است جدش عنبسه يا عتبه يا عيينه يا يزيد از نسل معاويه پسر ابوسفيان باشد كه در اين صورت اشتباه ، برطرف مى شود.

و مشهور نزد علماى سنت اين است كه نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص ٧٤ نامش عبدالله پسر يزيد است و نيز در روايتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است٨ ولى همچنانكه گفتيم ، مشهور اين است كه نام او عثمان است.

پليدى و سركشى سفيانى

راويان حديث ، در نفاق و بدسرشتى و دشمنى او با خدا و پيامبرشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم و حضرت مهدىعليه‌السلام اتفاق نظر دارند و رواياتى كه شيعه و سنى درباره شخصيت و كردار او نقل كرده اند يكسان يا تقريبا نزديك بهم است ، چنانكه از اين قبيل روايت شده است كه گفت:

سفيانى بدترين فرمانرواست ، دانشمندان و اهل فضل را مى كشد و نابود مى سازد و از آنها براى رسيدن به مقاصد خود يارى مى خواهد هركس سر باز زند او را به قتل مى رساند.٩ و در جائى ديگر از ارطاة نقل شده است كه گفت:

سفيانى در مدت شش ماه كسانى را كه نافرمانى وى كنند مى كشد و با اره آنها را سر مى برد و در ديگها مى پزد.١٠ و از ابن عباس ‍ روايت شده است كه گفت:

سفيانى خروج مى كند و دست به كشتار مى زند حتى شكم زنان را مى درد و اطفال را در ديگهاى بزرگ مى جوشاند.١١ از امام باقرعليه‌السلام روايت شد است كه فرمود:

اگر سفيانى را مشاهده كنى ، در واقع پليدترين مردم را ديده اى وى داراى رنگى بور و سرخ و كبود است ، هرگز سر به بندگى خدا فرو نياورده مكه و مدينه را نديده است مى گويد: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است١٢


7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30