عصر ظهور

عصر ظهور0%

عصر ظهور نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

عصر ظهور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی کورانی
گروه: مشاهدات: 36054
دانلود: 3174

توضیحات:

عصر ظهور
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 36054 / دانلود: 3174
اندازه اندازه اندازه
عصر ظهور

عصر ظهور

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دومين نتيجه : اين است كه ، قومى را كه خداوند بار اول بر ضد آنان بر مى انگيزد، به آسانى بر آنان چيره مى گردند، و به جستجوى خانه به خانه مى پردازند، آن گاه داخل مسجد اقصى شده و نيروهاى نظامى آنان را متلاشى مى كنند آنگاه خداوند بار دوم آنها را مى فرستد و بر خلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان ، ضربات شديدترى را در سه نوبت بر آنها وارد مى سازند، كه در اولين نوبت ، چهره هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و چنانكه نخستين بار وارد مسجد اقصى شدند، فاتحانه وارد مسجد مى گردند. و سپس خوى تكبر و برترى جوئى آنان بر ملتها را، پايمال مى كنند.

سؤ ال اساسى كه مفسران مطرح مى كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه يكى همراه با برترى طلبى است پايان يافته و يا آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان واقع شده است يا خير؟

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه و فساد نخستين بنوخذ نصر بخت النصر و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست تيتوس رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است.

اما نظريه درست اين است كه : اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست مسلمانان انجام پذيرفته ، و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت ، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان در زمين ايجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. و بر اساس همين تفسير از امامانعليهم‌السلام رواياتى رسيده ، از جمله آنكه ، آن قومى را كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى انگيزد، حضرت مهدىعليه‌السلام و ياران وى اند كه اهل قم مى باشند و هم آنان كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت قائمعليه‌السلام برمى انگيزد، در تفسير عياشى از امام باقرعليه‌السلام روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه( فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا ) را قرائت نمود، فرمود:

مراد از اين آيه حضرت قائمعليه‌السلام و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند.

و نيز در تفسير نور الثقلين ، از كتاب روضه كافى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود:

خداوند قبل از خروج حضرت قائم ، قومى را برانگيزد كه دشمنى از دشمنان آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را رها ننموده ، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.

و در كتاب بحارالانوار، از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟ امام سه بار فرمود: آنان به خدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم مى باشند.١ اين سه روايت از نظر مراد و مقصود يكسان و هماهنگ بوده و هيچ گونه اختلافى بين آنها وجود ندارد ، زيرا اهل قم يعنى اهل ايران ، همان ياران حضرت مهدىعليه‌السلام هستند كه خداوند آنان را براى زمينه سازى ظهور آن بزرگوار بر مى انگيزد و به طورى كه روايات دلالت دارد ، به هنگام ظهور تعدادى از اصحاب خاص ايشان در بين آنها وجود دارند علاوه بر اينكه مقاومت يهوديان در مقابل اين مردم و مسلمانان هواداران آنان در چند نوبت انجام مى گيرد ، تا آنكه حضرت مهدىعليه‌السلام ظهور كند كه نابودى نهائى يهوديان را به رهبرى وى و بدست با كفايت او ، ارواحنا فداه خواهد بود.

و از مطالبى كه دلالت دارد بر اينكه ، دومين كيفر وعده داده شده يهوديان بدست مسلمانان انجام خواهد گرفت ، اين است كه آن قومى را كه خداوند وعده فرمود ، دوبار عليه يهوديان برمى انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاى جنگ آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى كند. زيرا پادشاهان مصر و بابل و يونان و ايران و روم و ديگران كه بر يهوديان تسلط يافتند با صفت عبادالنا بندگان ما سازگار نيستند وآنگهى طبق بيان آيات بعد از كيفر اول حادثه اى پيش نيامده كه يهوديان بر آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان ، بدست ما در صدر اسلام ، آنان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى داد، به گونه اى كه افزايش هواداران آنها در جهان بيش از طرفداران مسلمانان گشته و با پشتيبانى ابر قدرتها عليه ما قيام نمودند .و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده ، و بر ما و ملتهاى محروم ،برترى طلبى وفخر مى كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر و چهره كريه آنها وارد مى سازند.

نيز آنچه بر اين معنى دلالت دارد و با بررسى تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسىعليه‌السلام روشن مى گردد، اين است كه فساد در زمان گذشته ، و حال يهود تحقق يافته ، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما بوجود آمده است و همين غلبه آنهاست كه در پى آن دومين كيفر وعده داده شده فرا رسيده و آنها را نابود مى سازد.

و اين مطلب براى كسانى كه مختصرى تاريخ يهوديان را، كه به زودى از آن ياد خواهيم نمود، مورد مطالعه قرار دهند، اءمرى روشن است.

وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان

خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد:

پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.٢ معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او خداى بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند.

ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمانعليهم‌السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند.

گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند.

اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند.

و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال ١٩٣٦ م بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟

پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛ سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد.

در اين زمينه روايات زيادى از امامانعليهم‌السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد، و همين معنى از امام باقرعليه‌السلام نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقرعليه‌السلام نقل نموده است.

وعده خداوند در فرونشاندن آتش جنگ يهوديان برگرفته از كتاب : عصر ظهور

خداى متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

يهوديان گفتند دست خدا بسته است ، دست آنان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خداى دور شدند. بلكه دستهاى خدا گشوده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند

.... آنچه كه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده ، بر سركشى و كفر آنان مى افزايد و ميان آنان تا روز رستخيز، كينه و دشمنى انداختيم ، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست نمى دارد.٣ اين وعده خداست ، به فرو نشاندن آتش جنگ هايى كه يهوديان برمى افروزند، خواه مستقيما خود آنان خوى جنگ افروزى داشته ، و يا اينكه ديگران را به اين عمل تحريك كنند و اين وعده الهى بدون استثناء خواهد بود، زيرا با لفظ كلما اوقدوا يعنى هر وقت آتش افروزى نماينده آمده است.

تاريخ گذشته و حال آنان گواهى مى دهد كه آنها همواره در پى آتش افروزى بسيارى از آشوب و جنگها بوده اند، اما خداوند متعال وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت با عنايت خويش تحقق بخشيده ، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه هايشان را خنثى كرده و آتش جنگ آنان را فرونشانده است و شايد بزرگترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانها و جهانيان برافروخته اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن ، شرق و غرب را تحريك نموده ، و خودشان در فلسطين مستقيما، و در اكثر كشورهاى جهان بطور غيرمستقيم طرف درگير مى باشند، و چيزى نمانده كه وعده خداوند با فرونشاندن اين جنگ تحقق يابد و از آيه شريفه ياد شده چنين استفاده مى شود كه دشمنى و درگيريهاى داخلى آنها، خود يكى از راه هاى لطف خداوند، براى فرونشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود، به دليل ذكر جمله اطفاء النار بعد از طرح دشمنى و درگيريهاى داخلى در آيه شريفه ، گوئيا كه خاموش نمودن آتش افروزى آنان ، فرع بر ايجاد كينه در بين آنها مى باشد.

و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروزند، خداوند آن را فرو مى نشاند.

اين شمه اى از تاريخ آنان بود، و ما به تفسير آيه هايى كه وعده هاى سه گانه خدا درباره يهوديان را در بردارد، با اندكى شرح در كتاب الممهدون للمهدى زمينه سازان ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام پرداخته ايم.

امام برخى از روايات مربوط به نقش يهوديان در زمان ظهور، مربوط به گرد آمدن آنها در فلسطين قبل از جنگ نابود كننده آنها است كه تفسيرى براى اين آيه شريفه است:

و بعد از او به بنى اسرائيل گفتيم زمين را ساكن شويد و زمانى كه روز قيامت فرا رسيد شما را آميخته با يكديگر مى آوريم٤ يعنى شما را از هر ناحيه اى و يا همگى شما را گرد آورديم ، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است و از اين حديث شريف درباره آمدن آنان و كارزارشان در عكا استفاده مى شود، از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه فرمود:

آيا شنيده ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند آرى ، فرمود: قيامت به پا نمى شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به شهر يورش مى برند.٥ و از امير مؤمنانعليه‌السلام است كه فرمود:

در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى رانم و با همين چوب اعراب را خواهم راند، راوى اين حديث عبايه اسدى گويد: پرسيدم اى اميرمؤ منان ، شما به گونه اى خبر مى دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد؟ فرمود:اى عبايه ، به روشى غير روش ما صحبت كردى مردى از تبار من يعنى حضرت مهدىعليه‌السلام اين كارها را انجام مى دهد٦ .

اين روايت دلالت دارد، كه يهوديان در بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا حضور مؤ ثر دارند و ما پيرامون نبرد حضرت مهدىعليه‌السلام با سفيانى و يهوديان ، در بيان حوادث سرزمين شام ، و حوادث حركت ظهور، سخن خواهيم گفت.

و از جمله روايات ، حديث كشف معبد توسط آنهاست ، و جمله كشف هيكل معبد در شمار نشانه هاى ظهور آمده ، كه ظاهرا معبد حضرت سليمانعليه‌السلام كشف خواهد شد، از اميرمؤمنانعليه‌السلام نقل شده كه فرمودند:

ظهور آن حضرت نشانه ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، تعطيل مساجد به مدت چهل شب ، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن پرچمهائى گرداگرد مسجد بزرگ مسجد الحرام كشنده و كشته شده هر دو در آتش اند.٧ ولى احتمال دارد كه كشف معبد از ناحيه زمينه سازان ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام اندكى قبل از ظهور وى ، صورت پذيرد، زيرا روايت خاطرنشان نمى كند كه چه كسى آن را كشف مى نمايد همچنانكه ممكن است آن معبد، آثارى تاريخى و غير از معبد حضرت سليمان و يا در محل ديگرى غير از قدس ‍ باشد، چون عبارت و جمله كشف معبد بطور مطلق ياد شده است.

بخش هاى اول اين روايت نشان گر حالت جنگ در كوفه است كه در روايات ، از آن به عراق ياد شده ، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محاصره و سنگ باران آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و زواياى خيابانهاى آن شهر مى باشد، اما پرچم هاى گوناگون در اطراف مسجدالحرام ، اشاره به درگيرى و كشمكش قبيله ها با حكومت مركزى حجاز است كه اندكى پيش از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فروانى وارد شده است.

دسته ديگرى از احاديث ، رواياتى است كه افرادى را كه خداوند بعد از فساد آفرينى و برترى طلبى يهوديان برآنان مسلط مى گرداند، مشخص و معين مى كند، كه پاره اى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت ، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است ، مانند روايت درفش هاى سياه كه به طور تواتر اجمالى وارد شده و غير آن.

درفش هايى سياه ، از خراسان خارج مى شود كه هيچ چيز قادر بر باز گرداندن آنها نيست ، تا آنكه سرانجام در قدس برافراشته مى شود.

و روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غار انطاكيه و كوهى در شام و در فلسطين و درياچه طبريه ، توسط حضرت مهدىعليه‌السلام و استدلال آن حضرت بر يهوديان ، بوسيله تورات نيز از جمله همين روايات است.

از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه فرمود:

تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى شود بيرون مى آورد.٨ و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند:

صندوق مقدس را از غارى در انطاكيه و بخش هاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن كتاب با يهوديان به استدلال مى پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى آورند.٩ هم چنين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وى آشكار مى شود و آن را آورده و در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مى دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى نمايند، به جز اندكى بقيه آنان ايمان مى آورند.١٠ و تابوت سكينه، صندوق مقدس همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است:

پيامبرشان گفت : دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه تابوتى به سوى شما مى آيد، كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را كه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته اند، و آن تابوت بوسيله فرشتگان حمل مى شود، به راستى در آن معجزه و دليل براى شماست چنانكه مؤ من باشيد.١١

__________________

يار صفحة:

١بحار ج ٦٠ ص ٢١٦.

٢اعراف ١٦٧١٦٨.

٣مائده / ٦٤

٤اسراء/ ١٠٤.

٥مستدرك ج ٤ ص ٤٧٦.

٦بحار ج ٥٣ ص ٦٠.

٧بحار ج ٥٢ ص ٢٧٣.

٨بحار ج ٥١ ص ٢٥.

٩منتخب الاءثر ص ٣٠٩.

١٠الملاحم و الفتن ص ٥٧.

١١بقره / ٢٤٨.

در تفسير آيه فوق آمده است كه اين صندوق مقدس كه در آن ميراث پيامبرانعليهم‌السلام وجود دارد، دليل و نشانه اى است براى بنى اسرائيل مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروائى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوتعليه‌السلام قرار مى دهند، سپس طالوتعليه‌السلام آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى كند، و بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان به علت اينكه از او فرمان بردارى ننموده و ديگرى را اطاعت مى كنند آن صندوق را از دست مى دهند.

و مراد از جمله فيسلم كثير منهم بسيارى از آنان ايمان مى آوردند و يا اسلمت الا قليلا منهم به جز اندكى از آنان بقيه ايمان آوردند ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى بينند و يا كسانى كه حضرت مهدىعليه‌السلام بوسيله تورات با آنان استدلال مى نمايد و يا افرادى كه آن حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين و شكست آنان در آن جا باقى مى گذارد.

در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر يهودى به وى ايمان مى آورند كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است.

ديگر روايات مربوط به نبردهاى زمينه سازان ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام با يهود و راجع به بيرون راندن آنان توسط آن حضرت از جزيره العرب است ، مانند روايتى كه گذشت ، و اين عمل امكان پذير نيست مگر با پيروزى بر آنها و بيرون راندن آنان از فلسطين ، همچنين روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدىعليه‌السلام است كه طرف درگير در اين نبرد مستقيما سفيانى و پشتيبانان يهودى وى و روميان هستند و خط درگيرى در اين جنگ از انطاكيه تا عكا، يعنى در طول ساحل سوريه لبنان فلسطين كشيده شده و سپس به طبرستان و دمشق و قدس ادامه مى يابد. شكست بزرگ و وعده داده شده آنان در آنجا تحقق مى يابد بگونه اى كه سنگ و درخت بر مى آورد كه اى مسلمانان ! اين شخص كه در پناه من است يهودى مى باشد او را هلاك نما و اين مطلب در حوادث حركت ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام ارواحنا فداه خواهد آمد.

در زمره احاديث گذشته ، روايات نبرد مرج عكا است كه جزئى از جنگ بزرگ پيشين است ، اما احتمال بيشتر اين است كه آن ، جزئى از دومين نبرد حضرت مهدىعليه‌السلام با غربيها و پشتيبانان يهودى آنهاست ، كه پس از گذشت دو سه سال از آزادى فلسطين و شكست يهوديان و غربى ها به وقوع مى پيوندد. به گفته روايات ، حضرت مهدىعليه‌السلام پس از آن ، پيمان صلح و عدم تجاوزى را به مدت ٧ سال با روميان منعقد مى سازد.

به نظر مى رسد حضرت عيسىعليه‌السلام ميانجى و واسطه آن پيمان نامه باشد، اما آنان پس از دو سال پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از ١٢ هزار تن مى باشد، به كارزار بر مى خيزند و اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تعداد بسيارى از دشمنان خدا در آن كشته خواهند شد.

تا جائى كه اين نبرد را به حماسه بزرگ و سفره مرج عكا توصيف مى كنند، يعنى سفره اى كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از گوشت بدن ستمگران استفاده مى كنند.

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

شهر رم را با تكبير ٧٠ هزار مسلمان مى گشايد در حالى كه شاهد حماسه بزرگ و خوان گسترده خدا در مرج عكا خواهند بود كه ستم و ستم گران را نابود خواهند كرد.١ از جمله روايتها، احاديث مربوط به موقعيت نظامى شهر عكا در زمان حضرت مهدىعليه‌السلام است كه آن حضرت آنجا را پايگاه دريائى براى فتح اروپا قرار خواهد داد.

در روايات آمده است كه:

آن حضرت تعداد چهار صد كشتى را در ساحل عكا تدارك ديده و با ياران خويش به سرزمين روميان روى آورده و آنجا را فتح مى نمايد.٢ و به زودى در ضمن بيان پيشامدهاى نهضت ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام ، پيرامون آن سخن خواهيم گفت.

خلاصه تاريخ يهوديان

اين مختصر، وضع سياست كلى يهوديان را از دوران حضرت موسىعليه‌السلام تا زمان پيامبر گرامى ما حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شامل مى شود و ما آن را بر اساس كتاب قاموس كتاب مقدس از انتشارات جامعه كليساهاى خاور نزديك و كتاب تاريخ يهود از كتب آنان تاءليف مرحوم محمد عزت در وزه ، آورده ايم.

تاريخ يهوديان در اين مدت به ده دوره تقسيم مى شود:

١دوره حضرت موسى و يوشععليها‌السلام ١٢٧٠ ق .م ١١٣٠ ق .م

٢دوره داوران ١١٣٠ ق .م ١٠٢٥ ق .م

٣دوره حضرت داود و سليمانعليها‌السلام ١٠٢٥ ق .م ٩٣١ ق .م

٤دوره تجزيه و كشمكش هاى داخلى ٩٣١ ق .م ٨٥٩ ق .م

٥دوران تسلط آشوريان ٨٥٩ ق .م ٦١١ ق .م

٦دوران سلطه بابليها ٥٩٧ ق .م ٥٣٩ ق .م

٧دوران سلطه ايرانيان ٥٣٩ ق .م ٣٣١ ق .م

٨دوران سلطه يونانيها ٣٣١ ق .م ٦٤ ق .م

٩دوران تسلط روميان ٦٤ ق .م ٦٣٨ م.

١٠ دوران تسلط اسلام ٦٣٨ م ١٩٢٥ م.

دوران حضرت موسى و يوشععليها‌السلام

موسىعليه‌السلام پيامبر خدا، يك صد و بيست سال زندگى كرد، قريب به سى سال از اوان عمر شريف خود را در كاخ فرعون مصر، و نزديك به ده سال نزد شعيب پيامبرعليه‌السلام در قادش برنيع واقع در انتهاى سينا از سمت فلسطين نزديك دره عربه سپرى كرد.

تورات موجود، در كتاب خروج باب ١٢:٣٧ و كتاب عدد، باب ٣٣:٣٦ تعداد اسرائيليانى را كه همراه موسىعليه‌السلام خارج شدند، به جز فرزندانشان ششصد هزار پياده از مردان ، ياد مى كند.

برخى از پژوهشگران غربى تعداد آنان را شش هزار نفر تخمين مى زنند.

و مورخين ، احتمال بيشتر مى دهند كه خارج شدن از مصر در اوائل قرن سيزدهم قبل از ميلاد، يعنى حدود ١٢٣٠ ق .م در زمان فرعون منفتاح رخ داده است.

حضرت موسىعليه‌السلام در كوه نزديك قادش در گذشت و وصى او يوشع ين نونعليه‌السلام وى را در آنجا دفن كرد و قبرش را پنهان ساخت ، موسىعليه‌السلام انواع اذيت و آزار را از بنى اسرائيل در زمان حيات و پس از مرگش تحمل نمود. تورات آنها، درباره او و هارونعليهما‌السلام مى گويد: خدا، موسى را گفت : در اين كوه بمير همان گونه كه برادرت هارون در كوه هور جان داد. چون شما دو تن به من خيانت ورزيديد، چونكه مرا در محل آب سرزمين قادش در زمين سينا تقديس ‍ نكرديد. پس به راستى تو زمين را از مقابل آن مى نگرى اما تو بدآنجا، به سرزمينى كه من به بنى اسرائيل اعطاء كرده ام داخل نمى شوى٣ و مى گويد: يوشع بن نون به آنجا وارد خواهد شد.٤ رهبرى بنى اسرائيل را پس از موسىعليه‌السلام وصى او يوشع پيامبر بر عهده گرفته و آنها را به كرانه غربى رود اردن كوچ داد و از شهر اريحا آغاز نمود، كه به اضافه آن شهر ٣١ مملكت كوچك را كه هر يك از آنها عبارت از شهر يا شهركى بوده داراى روستاهاى كشاورزى فتح نمود كه ساكنين آنجا بت پرستان كنعانى بوده اند.

آن گاه ، آن منطقه را ميان فرزندان يعقوب كه نسبت به يكديگر حسادت مى ورزيدند. تقسيم نمود و باب هاى ١٥ تا ١٩ از كتاب يوشع ، شهرها و شهركهاى منطقه را كه طبق برآورد خود ٢١٦ پارچه مى باشد، نام مى برد.

يوشععليه‌السلام قريب سال ١١٣٠ ق .م نزديك يك صد و ده سالگى بدرود حيات گفت.

روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان

رهبرى اسرائيليان پس از يوشععليه‌السلام به داوران منتقل شد و پانزده تن از آنان به فرمانروائى رسيدند، دوران اينان داراى دو ويژگى است كه مى توانيم آن دو را پيوسته با بنى اسرائيل مشاهده نمائيم.

يكى انحراف آنان از خط پيامبرانعليهم‌السلام و ديگرى مسلط گردانيدن خداوند كسانى را كه عذاب دردناكى را به آنان بچشانند، كه در قرآن از آن ياد شده است.

كتاب داوران در باب سوم و پنجم از انحراف بنى اسرائيل بعد از يوشععليه‌السلام چنين سخن به ميان آورده است : در ميان كنعانيان و حيثى ها و اموريها و فرزيها و حيوى ها و يبوسيان ، ساكن شده و دختران آنان را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدايان آنها را پرستيدند.

و در باب ٣:٨ مى گويد: نخستين كسى كه بر آنها سلطه يافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود در آوردرشتعام فرمانرواى آرام النهرين بود.

آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اريحا استيلاء يافتند٥ سپس يابين فرمانرواى كنعان به مدت ١٠ سال در حاصور بر آنان تسلط يافت٦ بعد از آن بنى عمون و فلسطينيان ١٨ سال آنان را به بردگى خود در آوردند.٧ و پس از آن فلسطينى ها آنها را كيفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند.٨ و فرمانروائى داوران پس از يوشععليه‌السلام تا زمان صموئيل پيامبرعليه‌السلام ادامه يافت ، همان پيامبرى كه خداوند متعال در قرآن وى را چنين ياد نموده است:

آيا نديدى آن گروه بنى اسرائيل را كه پس از وفات موسى از پيامبر خود درخواست كردند كه فرمانروائى براى ما برانگيز تا بسركردگى او در راه خدا جهاد كنيم پيامبرشان گفت : آيا اگر جهاد بر شما فرض ‍ شود نافرمانى مى كنيد؟ گفتند: چگونه مى شود كه ما در راه خدا مبارزه نكنيم در حالى كه ما و فرزندانمان را از ديارمان بيرون رانده اند. پس چون جهاد بر آنان مقرر گرديد بجز اندكى همه روى گردانيدند و خداوند از كردار ظالمان آگاه است٩ تاريخ نويسان اين دوره را حدود يك قرن از ١١٣٠ ق .م تا دوران طالوت و داودعليه‌السلام ١٠٢٥ ق .م مى دانند، در حالى كه از كتاب داوران در تورات مدت اين زمان بيش از اين استفاده مى شود.

دوره داود و سليمانعليها‌السلام

دوران طالوت شاول را بخشى از دوران داود و سليمانعليه‌السلام قرار داديم ، زيرا او گرچه پيامبر نبود اما فرمانروائى بود در خط انبياء، مورخين مدت فرمانروائى وى را پانزده سال از سال ١٠٢٥ تا ١٠١٠ قبل از ميلاد ذكر نموده اند. و پس از او داود و سليمانعليه‌السلام از سال ١٠١٠ ق .م تا ٩٣١ ق .م يعنى سال وفات حضرت سليمان فرمانروائى كردند.

به طورى كه ملاحظه مى شود مؤ لفان تورات موجود نسبت به موسى و داود و سليمانعليهم‌السلام ستم و افتراء بسيار روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى ، سياسى و عقيدتى بر آنان بسته اند.

و بيشتر تاريخ نويسان غربى مسيحى ، نه تنها از آنان پيروى نموده بلكه مطالبى را برگفته هاى آنان افزوده اند. آنگاه طرفداران فرهنگ غرب كه نام مسلمانى بر خود نهاده اند نيز از اين دسته تبعيت نموده اند. درود و سلام خدا بر تمام پيام آوران او و ما به پيشگاه خداوند از كسانى كه نسبت به آن بزرگواران كفر ورزيده و بهتان مى زنند بيزارى مى جوئيم.

داودعليه‌السلام اسرائيليان را از ورطه بت پرستى و از سلطه بت پرستان نجات بخشيد و نفوذ دولت الهى وى به مناطق مجاور كشيده شد و با ملتهايى كه تحت فرمانروائى او در آمده بودند با حسن سلوك رفتار نمود، بگونه اى كه خداوند متعال در كتاب خود و از زبان پيامبرش حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وصف نموده ، داودعليه‌السلام خواست در محل عبادت جدش ‍ حضرت ابراهيمعليه‌السلام در قدس بر بالاى كوه مريا مسجدى بنا كند اما آنجا خرمنگاه يكى از ساكنان قدس از يبوسها به نام ارونا بود كه داودعليه‌السلام آن قطعه زمين را به پنجاه شاقل نقره از آن مرد خريد و طبق گفته تورات موجود: در آنجا مسجدى ساخته و در آن اقامه نماز كرد و در قسمتى از آن براى خداوند قربانى مى كردند.١٠ حضرت سليمان وارث سلطنت و فرمانروائى پدر بزرگوارش داودعليه‌السلام گرديد و دولت او به همان پايه رسيد كه خداوند در قرآن و سنت رسول خودصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ياد نموده است كه وى مسجد پدرش داود و جد اعلاى خود ابراهيم را بنائى نو و با شكوه ساخته و به نام معبد سليمانعليه‌السلام معروف گشت!

دوره فرمانروايى حضرت سليمانعليه‌السلام دروه اى استثنائى در تاريخ انبياءعليهم‌السلام است كه خداوند نمونه اى از امكانات شگفت آور و متنوع را در آن آشكار ساخت ، كه اگر ملتها موجوديت سياسى خويش را به رهبرى پيامبران خدا و جانشينان آنان به پا نموده و آن امكانات را در سركشى و طغيان عليه برخى از خودشان بكار نمى گرفتند، خداوند اين نعمتها را به آنان نيز ارزانى مى داشت ، خداوند در قرآن مى فرمايد:

اگر خداوند روزى را براى مردم فراوان قرار داده بود، آنها در زمين ستم مى نمودند، اما خداوند به مقدارى كه خواهد، فرو مى فرستد، و او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست١١ حضرت سليمانعليه‌السلام در حالى كه بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرين تسليم نمود، كه مورخين وفات وى را به سال ٩٣١ ق .م ياد آور شده اند.

به مجرد وفات آن حضرت انحراف در بنى اسرائيل و تجزيه در دولت آنها پايدار گشت و خداوند كسى را بر آنان مسلط ساخت كه آنان را عذابى دردناك بچشاند.

تورات فعلى بعد از آنكه در كتاب اول فرمانروايان ، بر سليمانعليه‌السلام افتراء مى بندد كه او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت ، مى گويد: و به سليمان گفت : علت اين كار نزد توست و تو پيمان و واجبات مرا كه به تو سفارش نمودم پاس نداشتى من نيز كشور را از دست تو گرفته و جزء جزء مى گردانم١٢