نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها0%

نقش امامت در زندگی انسانها نویسنده:
گروه: اصول دین

نقش امامت در زندگی انسانها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيّد حميد فتاحى
گروه: مشاهدات: 16157
دانلود: 2325

توضیحات:

نقش امامت در زندگی انسانها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16157 / دانلود: 2325
اندازه اندازه اندازه
نقش امامت در زندگی انسانها

نقش امامت در زندگی انسانها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

انبياء و اوصياءعليه‌السلام به تمام تخصّص ها مجهّز هستند

مسئله مهمى كه كه در هر عصر و زمان طرفدار زيادى پيدا مى كند و با سرعت بيشترى دلها را مجذوب خود مى سازد موضوع علم است هر انسان كه بتواند خود را به اين وسيله مجهّز نمايد و در برابر مشكلات از آن بهترين استفاده را بدست آورد بطور قطع ، افكار عمومى را مجذوب خود خواهد ساخت و اگر فردى ازميان تمام دانشوران و عالمان قيام كند وبراى رفع مشكلات و ايجاد تسهيلات ، اعمال وحركات خارق العاده اى از خود نشان دهد وكارهاى نشدنى را به امكان تبديل كند وآنچه براى عموم محال بود ليكن وى ممكنش سازد در اين صورت همه مردم حتى دانشمندان و صاحبان حرفه و فنّ، در مقابل ايشان تعظيم كرده و از او در هر زمينه يارى و مدد خواهند.

در يك آشنائى كوتاه با تاريخ بشر، نكات مهمّى از گرايشات انسانها به سمت علم و دانش بچشم مى خورد براى اينكه عمده ترين عامل در جذب شدن مردم حل مشكلات زندگى وايجاد تسهيلات بوسيله علم است و علم از جهات خودش ‍ موضوعيت ندارد چون طريق است در آسايش و آرامش هاى مردم ، و لذا بدان توجه خاصّى شده است

گاه شيوه علما از راه معالجات جسمى وگاهى روحى ودر مواردى بوسيله دعا، چهره خودش را نشان مى داد و چون توجه مردم بسوى علم ، بخاطر حل مشكلات شان بوده است و لذا كيفيت خاص از آن مدّنظر نيست كه همه بگويند بيمارى بايد از طريق معالجات جرّاحى ، عافيت يابد زيرا ممكن است اغلب بيماريهاى از مسير روانكاوى و ايجاد اعتماد به نفس ، و توجه دادن قلب بيمار به قدرت خداى عزوّجل شفاپيدا كند براى اينكه وجود بشر از يك قابليّتى برخوردار است كه با يك توجه قلبى فعل وانفعالات شكل مى گيرد وكسالت را پايان مى دهد.

مطابق نقل تاريخ ، در هر عصر و زمان گروهى با بدست آوردن اطلاعات و تجارب علمى مى توانستند كارهاى تعجّب بر انگيزى انجام دهند مثلا بيماريهاى خطرناك بَرَص پيسى را معالجه نمايند.

دراين حال انبياء الهى وارد ميدان شده ومرده را زنده ، نابينا را بينا و مشابه آنها را كه براى انسانها محال بود انجام دهند در اين مرحله پزشكان و معالجه كنندگان ، جلوتر از ديگران جذب مى شدند و به ناتوانى خود از انجام دادن چنين كارهاى اعتراف مى نمودند.

در هر زمينه اى اعم از علم طبّ، رياضى فيزيك شيمى يا در فصاحت وبلاغت ، و... پيشوايان معصومعليهم‌السلام صاحبان امتياز بوده اند وكسى نمى توانست خود را درمقابل علم و دانش آنها، قرار دهد.

در زمان فرعون ، سحر و جادو رونق زيادى داشت تا جائى كه همگان را مجذوب كرده بود حضرت موسىعليه‌السلام قدم به ميدان نهاد و با عصاى خود كه به اژدها تبديل نمود تمامى ساحران را مجذوب خود ساخت وهمگى بخداى او ايمان آورده اند.(٢٧٧)

در زمان حضرت عيسىعليه‌السلام علم طبّ رونق زيادى داشت كه به امراض خطرناكى معالجه مى كردند و همگان را مجذوب علم پزشكى كرده بودند پيامبر خدا آمده و مرده را زنده كرد نابينائى را به بينائى مبدل نمود عظمت كار حضرت عيسىعليه‌السلام بجائى رسيده بود كه پزشكان هم مبهوت و حيران شده بودند.

در زمان ظهور اسلام ، فصاحت و بلاغت كلام مورد توجه بود وهركس اشعار و مطالب خود را به صورت اعلاميه هاى ديوارى ، در مراكز عمومى قرار مى داد تا امتيازات خويش را از جهت فن بلاغت دريافت كند.

و از نام آوران عصر مردى بنام (امرء القيس ) بود كه در مضاعف و بلاغت كلام زبان زد عام و خاص بود ليكن وقتى كه با آيه اى از قرآن مجيد مواجه شد مضاعف وبلاغت آيه شريفه وى را چنان جذب كرد كه از تمام نوشته هاى خويش دست برداشت

وقتى كه دوران حضرت علىعليه‌السلام مورد مطالعه قرار مى گيرد مراتب علمى آن بزرگوار در تمام زمينه ها، افكار عمومى را مبهوت و حيران ساخته است كه در بالاى منبر مى فرمايد از من هر چيز كه مى خواهيد سئوال كنيد، از آسمانها وكهكشانها و ستاره گان بپرسيد كه من به راه هاى آنها از راههاى زمين آشناترم(٢٧٨) مصدر تمام علوم حضرت اميرعليه‌السلام هستند كه مى فرمود:

(عَلَّمنى رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اءلفَ بابٍ من العلم ، فى كُلِّ بابٍ اَلْف باب ).(٢٧٩)

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى من هزار باب از علم آموخت كه از هر بابش هزار باب ديگر شناخت مى شد.

۶

علوم و فضائل پيشوايان دينى در قرآن

احمد بن حنبل دركتاب مسند خود مى گويد:

لم يَكُنْ اَحدٌ منْ اصحاب النَّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يقول : سَلُونى الاّ على بن ابيطالب(٢٨٠)

(هيچ فردى از صحابه رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نگفته است از من هرچه مى خواهيد سئوال كنيد مگر على بن ابيطالبعليه‌السلام .)

تمامى اصحاب پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حضرت علىعليه‌السلام مراجعه مى كردند و مشكلات خود را برطرف مى ساختند و در تمام زمينه ها از ايشان استفاده مى نمودند و اين حقيقتى است كه دركتابهاى عامه و خاصّه نقل شده است(٢٨١)

آنچه معلوم و مبرهن است اينكه پيشوايان معصومعليهم‌السلام سرچشمه تمام فضائل و كمالات هستند و هر ترقى و پيشرفت در زندگى انسانها، در هر زمينه اى باشد از آنها دريافت شده است زيرا راه ورود به خزينه علم خداوندى براى آنها بدون مانع است و لذا در هيچ موردى از پاسخ دادن عاجز نشده اند و در عصر و زمان خودشان از تمام مردم ممتاز بوده اند و حضرت امام رضاعليه‌السلام به اين نكته اشاره مى كند:

ان الانبياء و الاوصياءعليهم‌السلام يوفقهم الله و يسدِّدهم ويؤ تيهم من مخزون علمه و حكمته مالايؤ تيه غيرهم ، يكون علمه فوق علم اهل زمانه(٢٨٢)

نبياء و جانشينان آنها را خداى متعال توفيق داده و يارى مى كند واز مخزن علم و حكمش به آنها مى دهد كه به غير آنها ندهد علم و دانش او [امام ] برتر از دانش همه اهل زمان خودش مى باشد.

ادلّه عقلى ونقلى حقيقت موضوع را ثابت مى كند كه پيشوايان معصومعليهم‌السلام در زمان خودشان اعلم و افضل از ديگران بوده اند در غير اين صورت معانى براى امام و يا پيشوائى باقى نمى ماند و عقل اجازه نمى دهد كه انسان با وجود فرد اَعْلم و افضل ، از مفضول پيروى و تبعيّت كند و معنى واقعى امام اين است كه او در جايگاه و رتبه ويژه اى قرار گرفته است كه از تمام مردم هم عصر خودش مقدم است و اين تقدّم از كمالات روحى و معنوى امام حكايت مى كند كه در ديگران نيست و اگر باشد در مرتبه خيلى پائين است

و علمى كه امتيازات انسانى را مشخص مى كند و او را براى مطالعه كردن در جهان هستى و كشف اسرار آن يارى مى كند معناى وسيعى دارد كه از برنامه هاى دبستان تا پايان دانشگاه تجارب واندوخته هاى حرفه اى وبجريان انداختن سيستم تفكر و انديشه و دريافتن مغز مطالب وو... را شامل مى شود و آن علمى كه در امامعليه‌السلام است همه اين نكات را تحت پوشش خود قرار مى دهد بلكه علوم و تجارب موجود در اختيار بشر امروزى ، سهم خيلى كوچك و ضعيفى از علم است اساسى ترين علمى كه معدن و مخزنش امام معصومعليه‌السلام است معرفت و شناخت به پروردگار متعال است و در اثر همين شناخت ، نيرو و قدرتى در انسان ايجاد ميشود كه مى تواند دست به بزرگترين اختراعات واكتشافات بزند و در يك چشم بهم زدن مسافتها را طى كند با اينكه امروزه انسان بوسيله علم و دانش دست بكارهائى مى زند كه همگان را مبهوت و حيران مى كند و بتدريج افكار عمومى را بخود متوجه نموده است اما اگر مقدارى معتدل بوده و مطالعات در روى پديده ها از راه اعتدال صورت گيرد روشن مى شود كه بشر نمى تواند به اتكاء فكر و انديشه خودش دست به اختراع واكتشاف بزند زيرا چنين حركتى بر او ميسّر نيست اما اگر علم و دانش و مطالعات خويش را در شعاع شناخت و معرفت بخداى متعال قرار داده باشد مى تواند در مصداق اين حديث شريف واقع شود حضرت امام صادقعليه‌السلام فرمود:

العَلِمُ نورٌ يَقْذِفُهُ اللّهُ فى قَلْبِ مَنْ يَشآء.(٢٨٣)

علم نور و روشنائى است كه خداوند در قلب كسانى كه مى خواهد قرار مى دهد.

در يك نگاه به آثار همين علمى كه از راه شناخت خداى متعال صورت مى گيرد كاربُرد كوچك و ضعيف علم و دانش ‍ امروز، واضح مى شود در اينجا به يك داستانى كه آيات واحاديث مؤ يّد آنست توجه كنيم :

حضرت امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: علم الكتاب كلُّه واللّه عندنا وما اعطى وزير سليمان بن داودعليهم‌السلام انما عنده حرف واحد من الاسم الاعظم وعلم بعض الكتاب كان عنده قال تعالى :( قال الذّى عنده علم من الكتاب اَنَا اَتيكَ به قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اليكَ طرفُك ) (٢٨٤)

در زمان حضرت سليمان حكومتى در كشور صبا بدست فردى بنام بلقيس بود هركسى در باره آوردن وى با تاج و تختش ‍ پيشنهاداتى مى كرد يكى مى گفت در مدت چند روز ديگرى مى گفت در مدت چند دقيقه وزير حضرت سليمانعليه‌السلام پيشنهاد كرد كه من آن را تا چشم بهم زنى حاضر مى كنم وبقولش وفا نمود و او را با تاج و تختش در يك لحظه در مقابل حضرت سليمانعليه‌السلام حاضر كرد.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: بخداقسم علم تمام كتاب آسمانى پيش ماست وآنچه وزير سليمان بن داودعليهم‌السلام انجام دادبخاطر اينكه يك حرف از اسم اعظم وعلم بعضى از كتاب را در اختيار داشت كه خداوند در قرآن به آن اشاره مى كند: آن كسى كه در پيش او علم بعضى از كتاب بود چنين گفت : كه من او را زودتر از آنچه چشمت را بازكنى دراينجا حاضر مى كنم(٢٨٥)

در باره حضرت موسىعليه‌السلام مى فرمايد: وَ كَتَبَنا لَهُفى اَلاْلواحِ مِنْ كُلّ شَىٍ مَوْعِظَة.(٢٨٦) و براى او در الواح از بعض ‍ چيزهاى مواعظه نوشتيم در باره حضرت عيسىعليه‌السلام مى فرمايد: و( ليبيّنَ لكم بعض الذّى تَختلفون فيه ) (٢٨٧) تا براى شما روشن كند بعضى از آن چيزها را كه مورد اختلاف شماست

در اين چند آيه انبياء اولوالعزم مورد خطاب هستند ليكن خداى متعال بعضى از مطالب را در اختيار آنها قرار مى دهد اما در باره حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:( قُل كَفى بِاللّه شهيدا بينى و بينكُمْ و مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكتاب ) : اى پيامبر بگو درميان من و شماها خدا و كسى كه علم كتاب پيش اوست كفايت مى كند. ابوسعيد خدرى از رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اين آيه سئوال كرد آن كسى كه علم كتاب پيش اوست كيست پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آن برادرم على بن ابيطالب است(٢٨٨)

و مراد از كتاب ممكن است همان قرآن باشد و شايد مقصود از آن كتاب تكوين است و چون قرآن مجيد درمقام( تبيانا لكل شى ) (٢٨٩) قرار گرفته است و هر چيزى كه در عالم هستى وجود پيدا كرده است توسط آيات الهى معرفى مى شود واگر قول اول و دوم را جمع كنيم كه مراد از كتاب همان قرآن است و حضرت اميرعليه‌السلام به تمام رموزات قرآن عالم بود واز همين راه مى توانست از گذشته و حال و آينده و زمين و آسمان و ملائك و... و تمام مخلوقات الهى خبر دهد قرآنى كه توضيح دهنده كتاب تكوين ،ومعدن رموزات آن مى باشد كه به صريح آيات مى فرمايد: ما فَرَّطْنا فى الكِتابِ مِنْ شَى : وما در كتاب از گفتن هيچ چيزى فروگذار ننموديم(٢٩٠)

در آيه ديگر مى فرمايد:( وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِس اِلاّ فىِ كِتابٍ مُبين ) : هيچ خشك وتَرى نيست مگر اينكه دركتاب بيان و مطرح شده است(٢٩١)

در هر حال مراد از كتاب همان قرآن است كه تمام رموزات و مطالب جهان تكوين را با خود دارد و هركس نمى تواند آنها را بفهمد مگر آن بزرگوارى كه تمام علم كتاب پيش او باشد.

علوم و فضائل پيشوايان دينى در قرآن

اگر در باره علم و فضائل انبياء و امامان معصومعليهم‌السلام به قرآن مجيد مراجعه كنيم واينكه اين همه علم و دانش چگونه در وجود يكفرد شكل مى گيرد آيات زيادى دستگير ما مى شود براى اينكه بشر هر اندازه از نبوغ فكرى هم برخوردار باشد در يك جزء خيلى كوچك و ضعيف مى تواند تخصص پيدا كند اما پيشوايان دينىعليهم‌السلام كه دركل عالم و ذرّاتش صاحب تخصّص هاى خيلى بالائى بوده اند وحضرت علىعليه‌السلام ويا ساير امامانعليه‌السلام به تنهائى براى تمام سئوالات در هر زمينه اى كه بود پاسخ مى دادند شكل گرفتن چنين علم گسترده اى در وجود آنها، مطلبى است كه بايد از آيات الهى رموزاتش را فهميد همانطور كه حضرت امام رضاعليه‌السلام در ادامه سخنانش به آياتى چند، در اين زمينه اشاره فرمودند:

١ - قال الله عزوّجل :( اَفَمنْ يَهْدى اِلى الحَقِّ،اَحَقُّ اَنْ يُتَّبع اَمَّن لا يَهدّى الاّ اَنْ يُهْدى فما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمون ) .(٢٩٢)

آن كسى كه بسوى حق هدايت يافته سزوار تبعيت و پيروى است يا آن كسى كه هنوز هدايت نيافته مگر اينكه بعدا هدايت پيدا كند شما چگونه قضاوت مى كنيد؟ وكداميك را انتخاب مى كنيد.

٢ - قال الله تعالى : فى قصة طالوت :( إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ. ) (٢٩٣)

خداوند او را براى شما انتخاب كرده در علم و قدرت جسم بوى گسترده گى خاصّى داد و خداوند ملك و پادشاهى را بر هر كسى كه دوست مى دارد عنايت مى كند. ٣ - و قال الله تعالى فى قصة داودعليه‌السلام :( وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ) (٢٩٤)

حضرت داودعليه‌السلام جالوت را بقتل رساند و خداوند به او پادشاهى وحكمت عنايت فرمود و از چيزهائى كه مى خواست به او تعليم داد.

٤ - و قال لنبيّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :( وَأَنزَلَ اللَّـهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا ) (٢٩٥)

خداوند به پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: به تو (اى پيامبر) كتاب و حكمت نازل كرديم تو را بر آن چيزهائى كه نمى دانستى آگاهى دادم توجه و فضل الهى براى تو خيلى بزرگ است

٤ و در باره اهل بيت وعترت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: ( ام يَحْسدون الناسَ عَلى ما آتاهم اللّه مِنْ فضله .)

چرا مردم بر نعمتهائى كه خداوند به آنها تفضّل نموده است حسادت مى كنند.

آنچه از آيات استفاده مى شود:

علم پيشوايان معصومعليهم‌السلام كه از ناحيه خداى متعال در اختيار آنها قرار داده شده است از تحصيلات و آموزشهاى كلاسيك امروز جداست با اينكه علم در غير خداى سبحان كسبى وتحصيلى است وتنها علم او ذاتى است ليكن كسب وتحصيل علم الهى ، متناسب با خودش ، دانشگاه ويژه اى دارد وآن تحقّق مراتب يقين است يقين وقتى كه در قلب بشر شكل بگيرد متناسب با آن ، آگاهى و علم در اختيار انسان قرار مى دهد كه مى تواند از حقايق و اسرار جهان و موجودات با خبر شود و بر محيطى كه حواسّ پنجگانه بشر نفوذ ندارد وارد مى شود و از آن محيط مخفى خبرها وگزارشها مى دهد شعاع علم وگسترده گى آن به يقين وابسته است هركسى كه اين مرحله را به نهايت رسانده و با تمام وجودش از مراحل علم اليقين وحق اليقين گذشته و در عين اليقين قرار گرفته است مى تواند از تمام جهان هستى و مخلوقات موجود در آن گزارشها دهد زيرا در اين صورت عالم هستى يك پارچه در مقابل وى حاضر است در آيه اول هدايت يافتن مورد توجه قرار گرفته است فردى كه به اين مقام نائل شده است لياقت و شايستگى علم الهى را دارا مى باشد پيشوايان دينى خصوصا امامان معصوم (صلوات اللّه عليهم اجمعين ) مصداق روشن [اَفَمنْ يَهدى الى الحق ...] هستند در آيه دوم و سوم و قابليّت انسان از جهت كمالات معنوى براى گسترده گى علم وبدست آوردن پادشاهى و حكومت الهى ملاك قرار گرفته است

در آيه چهارم شخصيّت رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مدّنظر قرار گرفته است بعد از عنايت كتاب و حكمت ، تعليم دادن هر چيزى كه نمى دانست براى ايشان از ناحيه خداوندى ، بزرگترين تفضّل را معنى مى دهد كه در آخر آيه مى فرمايد:( وَكَانَ فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا ) يعنى قابليّت پيامبر اسلامعليهم‌السلام و مقام و منزلت در پيشگاه ذات اقدس تعالى در يك سطح خيلى بالائى بوده كه مى توانست در شعاع تفضّل وكرامات بزرگ الهى واقع شود.

در آيه بعد فضل الهى بر امامان معصومعليهم‌السلام مورد توجّه قرار گرفته است آنها به تمام نعمتهاى الهى متنعّم بودند مقام و منزلت آنها در پيشگاه خداى متعال ، به جز خاتم انبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تمام پيامبران بالاتر است مطابق احاديثى كه قبلا اشاره كرديم تمامى انبياء به ولايت و امامت چهارده اختران عالم هستى يعنى حضرت محمد و فاطمه و على و يازده فرزندان معصومشعليهم‌السلام مقرّ و معترف بوده و آن را سبب نيل به اين مقام مى دانند.

خلاصه مطلب حق مى باشد يعنى به تمام معلومات علم حضورى دارد و زمان و مكان و... مانع آن نمى شود وقتى كه خداى سبحان متناسب با قابليّت ها ازآن علم نامحدودش بر كسى مى بخشد همين اثر را ايفاء مى كند كه امام معصومعليه‌السلام در كره زمين نشسته و از تمامى عالم و كرات ديگر خبر دهد.

مقام بندگى ، فضل الهى را جذب مى كند

نكته مهمّى كه براى مطالعه كنندگان در شخصيت و مقامات معصومينعليهم‌السلام ضرورت دارد توجه به مقام بندگى است زيرا بدون احراز مقام بندگى هيچ قابليتى در انسان پيدا نمى شود منشاء تمام قابليّت ها براى كسب فضل و كرامات الهى ، بدست آوردن مقام بندگى است و هر پيامبر و امامى كه به آن مقام شامخ نائل شده است از راه بندگيش بوده است همانطورى كه در تشهّد هر نماز اين نكته مورد اقرار نماز گزاران است كه مى گوئيم : اَشْهَدُ اَنَّ محمّدا عَبْدُه و رَسولُه

گواهى مى دهم كه حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و رسول خداست

اولين مطلب اشاره به مقام بندگى است وقتى كه مقام بندگى وى در برابر خداى متعال محرز شد مقام رسالت نبوت و امامت بعد از آن شكل مى گيرد حضرت امام رضاعليه‌السلام در اين زمينه مى فرمايد:

و انّ العَبْدَ اذا اَخْتارَه اللّه لاِمور عِبادِه شَرَح صدره لذلك و اءودع قَلْبَهُ يَنابِيع الحكمة واَطْلَق عَلى لِسانِهِ فلم يَعْى بَعده بِجَواب و لم يَجِدْ فيه غَير صَوابٍ...(٢٩٦)

اگر بنده اى را خداوند براى امورات بندگانش انتخاب نمايد حوصله و آمادگى وى را كه همان شرح صدر است براى اين كار كامل مى كند و چشمه هاى حكمت را در قلب وى پايه گذارى نموده و آن را بر زبان وى جارى مى سازد كه بعداز آن در برابر هيچ سئوالى عاجز نمى ماند و هر جوابى كه مى دهد همه صواب و مطابق دستور الهى خواهد بود.

انتخاب خداى متعال انسانى را براى مقام نبوت يا رسالت وامامت يا هر مقامى كه براى پياده كردن دستورات الهى لازم باشد ملاك و الگوى خاصى دارد و آن احراز نمودن مقام بندگى است و در ادعيه و مناجات تكرارا اين نكته مورد اشاره قرار گرفته است و حتى در آيات و روايات مقام بندگى ملاك كسب تمام ارزشهاى معنوى معرّفى شده است در داستان حضرت يوسفعليه‌السلام ميفرمايد:( و لَمّا بَلَغ اَشُدَّهُ آتَيناهُ حُكْما وعِلْما وكذلِكَ نَجْزِى المُحسِنينَ ) :(٢٩٧) هنگام كه به مرحله بلوغ و قوت و تكامل جسم و جان رسيد [و آماده گى براى دريافت وحى پيدا كرد] ما حكم و علم به او داديم و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم

در آخر آيه كه مى فرمايد:( وكذلِكَ نَجْزِى المُحسِنينَ ) بهترين دليل بر مدعى است كه دريافت مقامات معنوى و رسيدن به آن علم ودانش و حكمتى كه بر كل عالم رسوخ و نفوذ دارد از همين راه بندگى ميسّر است و چون در مبارزه با نفس و مهار كردن غرائز، مجاهدتهاى زيادى كرده است وتنها شيرينى و لذت بندگى خدارا انتخاب نموده است و لذا حضرت رضاعليه‌السلام ميفرمايد: فَهُو موَفّقٌ مُسدَّد مؤ يَّد، قد اءَمِنَ مِنَ الخَطاءِ والذَّلِلَ، خَصّهُ بِذلك ليكُونَ ذلكَ حُجَّةً على خَلْقِهِ، شاهِدا على عِبادِهِ، فهَل يقدِرُونَ عَلى مِثل هذا فيختارونه فَيَكُونَ مختارهم بهذه الصِّفةِ.(٢٩٨)

امام از ناحيه خداوندى موفق و مسدد و مويَّد است و از خطا و لغزش در امان است خداوند آنها را به چنين ويژه گى وامتياز مزيّن نموده است تا براى مخلوقاتش حجت وبر بندگانش گواه باشند آيا آنان [يعنى مردم ] قدرت دارند كسى را به مقام امام انتخاب نمايند كه صاحب اين همه امتياز و صفات كماليه بوده باشد؟

چنانكه در بحث عصمت اشاره شد يك انسان الگو بايد به تمام كمالات مجهز و مسلّح باشد براى اينكه فرد ناقص ، هر مقدار توفيق پيدا كند منحصرا نقص خود را بر طرف خواهد كرد و نمى تواند معيار ارزشهاى الهى قرار گيرد واين عمده ترين دليل براى اثبات ولايت و امامت حضرت على و يازده فرزندان معصومشعليهم‌السلام مى باشد ادعيه و زيارات خصوصا زيارت جامعه اگر مورد دقت قرار بگيرد امامان معصومعليهم‌السلام را بطور صريح و روشن معرفى مى كند زيرا دعاها و زيارات روزنه و پنچره هائى هستند كه انسان را با عالم معنويت آشنا مى كند وپيشوايان دينى را در آن عالم به ما نشان ميدهد كه مى فرمايد:

( عَصَمكُم اللّه مِنَ الذَّلَلِ واَمَنَكُم من الفِتَن ) (٢٩٩)

خداوند شما را از لغزشهاى باطن و ظاهر منع كرد واز فتنه ها نجات داد.

( اَنْتُم الصِّراطُ الاَقْوَم و شُهداء دار الفَناء... و الرَّحْمَةُ المُوصُولَة ) (٣٠٠)

شما قوى ترين و محكمترين راه توحيد، و گواهان دنياى فانى ، و رحمت متصل الهى مى باشد.

ما نمى توانيم در اين زمينه بطور كامل مطلب را هضم كنيم براى اينكه ويژه گيهائى امامت در يك سطح خيلى بالائى هستند فكر و انديشه ، انسانها عادّى نمى تواند آنها را بطور كامل حل نمايد بعنوان مثال : نوزادى كه از دنياى رحم مادر جدا مى شود به غذا نيازمند است ليكن معده و دستگاه گوارش وى خيلى كوچك و ظريف است كه به غير از شير مادر، چيز ديگرى را نمى تواند هضم كند اگر غذاى جوان بيست ساله اى را در اختيارش قرار بدهى نمى تواند ميل كند واگر به زور وارد معده اش ‍ بشود دستگاه گوارش قادر نيست آن را هضم نمايد.

وقتى كه مقام عصمت مطرح مى شود عمده گناه نكردن و ميل به سمت آن ننمودن مورد توجه واقع مى شود لكن در باره بنده گى و تمسّك واعتصام امامان بخداى متعال ، مطالعات خيلى محدود است و مغز انسان نمى تواند حتى شنيدن ويژه گيهاى ائمهعليهم‌السلام را تحمّل كند.

ولى در يك صورت ممكن است كه انسان به پيشرفتهاى نائل شود وآن اينكه در ساختمان قلبش طرح و نقشه هاى جديد پياده كند و خود را بتدريج وارد اين مباحث و مراحل بنمايد وقتى كه سلمان (رضوان اللّه عليه ) مدت زيادى از عمرش را در اين مسير قرار داد توانست به مقام محرميّت اهل بيت در معارف نائل شود كه رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود: سلمان از ما اهل بيت است

عصمت آن اثر و نمودى است كه ازبنده گى و اتصال به خداى سبحان ايجاد مى شود حتى اشتغال به مباحات هم ، بر ايشان يكنوع فاصله از خداى متعال تلّقى شده كه در دعاهاى وارده با بيان استغفار روشن مى كنند در هر حال علم و كمال و مقام عصمت و هر صفت كاملى كه در وجود شان متبلور است از مقام تسليم و بندگى براى ذات اقدس تعالى ريشه مى گيرد يك نمونه از مقام تسليم حضرت اميرعليه‌السلام نقل مى كنيم تا روشن شود اين همه عزّت و عظمت آن بزرگوار در پيشگاه الهى به بنده گى و اطاعتش وابسته بود.

در داستان ليلة المبيت (شبى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آن شب مخفيانه از مكه به مدينه هجرت فرمود و علىعليه‌السلام در بستر او خوابيد) مى خوانيم : هنگامى كه سران قريش بخانه ريختند وعلىعليه‌السلام را در بستر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يافتند، صدا زدند محمد كجا است ؟

فرمود: شما او را به من نسپرده بوديد شما نخواستيد او در شهر شما باشد او خود بيرون رفت در اين هنگام (سراقه بن مالك مخزومى ) گفت : اكنون كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيست علىعليه‌السلام را از دست ندهيد وجهان را از وجودش خالى كنيد (ابو جهل ) گفت : دست ازاين ساده لوحى برداريد كه محمد او را فريفته و فدائى خود ساخته است اينجا بود كه حضرت علىعليه‌السلام رو به ابوجهل كرده فرمود: يا اباجَهْلُ بلِ اللّه قَدْ اَعْطانى مِنَ العقل ما لو قُسِّمَ عَلى جميعِ حُمَقاء الدُّنيا و مَجانِيِنها لَصارُو بِه عُقَلاء وَ مِنَ القوَّةِ ما لَوْ قُسِّم عَلى جميعِ ضُعَفاءِ الدُّنيا لَصارو به اَقْوِياء و مِنَ الشُجّاعَة ما لو قُسِّمَ عَلى جميع جُبَناء الدُّنيا لَصارُوا شَجْعانا ومِنَ الحِلمِ ما لَو قُسِّمَ على جميعِ سُفَهاء الدُّنيا لَصارُو بِهِ حُلَماءِ...(٣٠١)

اى ابو جهل ، خداوند آن قدر به من عقل وخرد بخشيده كه اگر بر تمام ابلهان و ديوانه هاى دنيا تقسيم كنند همگى عاقل خواهند شد وآن قدر قوت داده است كه اگر بر همه ناتوانهاى جهان قسمت كنند همگى نيرومند مى شوند و آن قدر شجاعت عطا فرموده كه اگر بر تمام ترسوهاى دنياتقسيم نمايند همگى شجاع خواهند شد و آن قدر حلم و تدبير و حوصله در امور بخشيده كه اگر برتما سفيهان جهان تقسيم نمايند همگى صاحب تدبير مى شوند.(٣٠٢)