ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات7%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28932 / دانلود: 9224
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

.ترجمه المراقبات

نویسنده : مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزىرحمه‌الله

مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

تقريظ مرحوم علامه طباطبائىرحمه‌الله بر كتاب المراقبات

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

بسمه تعالى

خداوندا! پروردگارا! نامهاى نيك ، برترين نشانه ها، بزرگى و نعمتها فقط از آن توست همانگونه كه تو خود را ستودى تو را ستايش نموده و همانطور كه خود را مدح نمودى تو را مدح مى كنيم بر بنده و رسولت محمد و آل اوصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود مى فرستيم پروردگارا! از تو مى خواهيم دلهاى ما را پس از هدايت ، گمراه ننموده و رحمت خود را نصيبمان سازى كه فقط تو داراى بخشش فراوانى

چند سطرى درباره كتاب اعمال سال(١) تاءليف پيشواى طايفه ، حجت حق ، آيت الله ، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزىقدس‌سره مى نويسيم نه با اين هدف كه اين كتاب گرانسنگ يا مؤ لف بزرگ آن را بستايم ؛ زيرا اين كتاب درياى لبريزى است كه در سنگ و پيمانه نگنجد و مؤ لف آن پيشواى والا مقامى است كه بلنداى زياد شخصيت او را هيچ مقياسى قابل اندازه گيرى نيست ، و ناتوانى ، عذرى موجه ، و ياءس ‍ از رسيدن به مقصد، براى استراحت كافى است ؛

بلكه با هدف تذكر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا. كه ( تذكر براى مؤ منين سودمند است )(٢)

برادرانم ! زندگى دنيا بازيچه اى بيش نبوده و زندگى حقيقى سراى آخرت است انسان در زندگى پست دنيا وظيفه اى جز آماده شدن براى زندگى آخرت ، پيمودن راه نزديكى به خداوند، پيشه كردن بندگى و تواضع در مقابل خدا ندارد. حجابى بين او و پروردگارش نيست و چاره اى جز ايستادن در پيشگاه خداوند نمى باشد.

بنابراين انسان بايد در جايگاه نياز ايستاده و علامت بندگى را در خود آشكار نمايد؛ به پروردگار عزت روى نموده و متوجه ساحت بزرگى و عظمت او شود و با نامها و صفات نيكوى او و بوسيله دعا به او نزديكى جويد؛ و با مراقبت در روزها و شبهاى مختلف و ماهها و سالها به او متوسل و خود را در مسير وزش بادهاى انس و نسيمهاى قدس او قرار دهد. چنانكه فرمودصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : در طول زندگانى شما نسيمهايى از رحمتهاى پروردگار مى وزد، بهوش باشيد! به آن رو كنيد و به آن پشت نكنيد.

بجان خودم سوگند، روش گذشتگان مقرب و روندگان راه بندگى ، يعنى محمد و آل پاك او و ساير پيامبران ، راستگويان ، شهدا و صالحين همين بوده است و آنان چه همراهان خوبى هستند.

كتابى كه پيش رو داريد از بهترين كتابهايى مى باشد كه در اين زمينه نگارش يافته است در اين كتاب لطايفى كه اهل ولايت خدا از آن مراقبت نموده و نكات ظريفى كه در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى كه مربيان درباره عبادت خدا فهميده اند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤ لف بزرگ آن را نورانى ، از بارانهاى رحمت و بخشش ‍ خود بر آن سيراب و او را به پيامبر و آل پاك او ملحق نمايد.

محمد حسين طباطبائى

مقدمه مترجم

بسمه تعالى

خواننده گرامى ! كتابى كه در پيش رو داريد حاصل عمر عارف بالله و سالك الى الله مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزىقدس‌سره مى باشد. او در اين كتاب علاوه بر يادآورى و ذكر مهمترين اعمال و مراقبات سال و ذكر نكاتى درباره سير و سلوك ، به مناسبتهاى مختلف در زمينه معارف اسلامى مباحث ارزنده اى دارد. مسائلى از قبيل : ذكر برخى از وقايع تاريخ اسلام ، حقيقت قرآن ، آداب قرائت قرآن ، آداب و شرايط دعا، راز عدم استجابت برخى از دعاى نيكان ، بعثت ، غدير، ولايت ، اخلاص ، ريا، عالمهاى مختلف هستى ، اسرار حج ، مباهله ، آداب وعظ، آداب افطار و سحرى ، حقيقت عيد و آداب آن و...

بنا به پيشنهاد آقاى هاشمى مدير محترم مؤ سسه نشر اخلاق مبنى بر ترجمه اين كتاب و به اين جهت كه ترجمه هاى موجود آن ، با وجود تلاش ‍ مشكور مترجمان ، ناقص و همراه با پاره اى اغلاط بود، اين ترجمه را از زمستان ٧٢ شروع و به خاطر مشغله هاى فراوان و دقتى كه در ترجمه داشتم با توفيق الهى آن را در بهار ١٣٧٤ به پايان بردم در اين ترجمه كه تا حدى آزاد است سعى شده مقاصد مؤ لف به شكل جامع و مانع و با عباراتى سليس و روان منعكس شود. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

لازم به توضيح است كه همه پاورقيها از مترجم مى باشد.

و الحمد لله رب العالمين

ابراهيم محدث

بهار ١٣٧٤

زندگى مؤ لفقدس‌سره

عالم عامل ، فقيه كامل ، اخلاقى مهذب ، استاد باتقوا، مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تحصيلات خود را در نجف اشرف نزد علماى برجسته عصر خود به پايان رسانيد. مراتب سلوك و اخلاق را از مظهر انوار هدايت ، انسان ملكوتى ، استاد بزرگ ، مشهور به مولى حسينقلى همدانى اخذ كرده و فضايل نفسانى را نزد او تكميل نمود. در فقه و اصول شاگرد علامه شيخ آقا رضا همدانى و ساير علما بود. سپس به ايران بازگشته ، در سراى ايمان ( قم مشرفه ) ساكن و مشغول به وظايف علمى و عملى خود گرديد. او مصداق بارزى از آنچه درباره علامات ايمان و آثار يقين مى گويند بود. آتش محبت خداى متعال و جانشينان اوعليهم‌السلام چنان در دل شريفه زبانه مى كشيد كه گويى قلب او پاره اى از آتش بود. او در روز عيد قربان سال ١٣٤٣ از اين دنيا رحلت كرد. يكى از شاگردان او در رثايش قصيده اى به نام قصيده جواديه سروده كه ماده تاريخ وفاتش ‍ (از جهان ، جان رفت و از ملت ، پناه ) بود. خداوند او را غريق رحمت خود بگرداند.

تاليفات او عبارتند از:

١- اسرار الصلوة

٢- سير الى الله معروف به رساله لقاييه

٣- المراقبات يا اعمال السنه (همين كتاب ).

٤- رساله اى در فقه

٥- رساله اى در اصول

دو كتاب آخر چاپ نشده است(٣)

مقدمه مؤ لف

بسم الله الرحمن الرحيم

تنها خدا را سزاوار ستايش دانسته و بر محمد و دودمان پاك او سلام كرده و بر آنان درود مى فرستم

خطاب به خود مى گويم : اى بنده پست بيكاره ! روزهاى زندگى تو از هنگام تولد تا زمان مرگ ، مانند ايستگاههاى مسافرت تو به وطن اصليت مى باشد. همان جايى كه خلق شده اى تا در آن ساكن شده و زندگى جاويد داشته باشى و پروردگار، سرپرست و مالكيت تو را به اين سفر فرستاده است تا فوايد زياد و كمالات انبوه و بى شمارى را كه خرد خردمندان و دانش دانشمندان و تصور حكيمان تمام آنها را نمى توانند بفهمند بدست آورى فوايدى از قبيل : رسيدن به روشنايى و زيبايى ، شادمانى و نعمت ، بلكه فرمانروايى و شوكت ، و شكوه و زيبايى و كمال اگر در پى خوشنودى او بوده ، و بدنبال هدايت او حركت كرده و سفارشات او را انجام دادى به سودهاى كلان و فراوانى مى رسى كه كسى قادر به شمارش ‍ گونه هاى آن نيست ؛ چه رسد به شمارش تك تك آنها. و كسى توان تصور بزرگى آن را ندارد. كسى آن را نديده و درباره آن چيزى براى ما نقل نشده است

از دو راه مى توان اين مطلب را اثبات كرد: با دليل عقلى و دليل نقلى

دليل نقلى عبارت است از آيات و روايات زير:

( هيچكس نمى داند به پاداش نيكوكاريش ، چه نعمت و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است ، براى او مخفى (ذخيره ) شده است ) و ( اگر نعمتهاى خداوند را بشماريد، نمى توانيد تمام آنها را بشماريد. ) و در روايات متواتر آمده است : ( در هر روز جمعه نعمتهاى بهشت دو چندان شده و اين مطلب پايانى ندارد. ) و در حديث معراج است كه : ( خداوند متعال مى فرمايد: در هر روز هفتاد بار به آنها (اهل بهشت ) مى نگرم در هر بار با آنان سخن گفته و دارايى آنان را هفتاد برابر مى گردانم )

دليل عقلى اين است كه : از زمانى كه خداوند ماديات را در اين دنيا آفريده تاكنون به آن نظر نيفكنده است با اين وجود اين همه نعمت در اين دنيا وجود دارد. با سنجش اين جهان با جهان آخرت كه جهان نزديك شدن و ديدار او مى باشد به اين نتيجه مى رسيم كه نعمتهاى آن جهان و قابل مقايسه با نعمتهاى دنيا نيستند.

بعضى از دانشمندان خداشناس گفته اند: چيزهايى كه در بعضى از جهان هاى آخرت مى باشد، همگى سرشار از بى نيازى و زندگى مى باشند. گويا زندگى در آن جوشيده و فوران مى كند. جريان زندگى آنها فقط از يك منبع سرچشمه گرفته و اينطور نيست كه چيزى مثلا فقط ( گرما ) باشد يا فقط ( باد ) باشد. بلكه تمام اين چيزها از يك جنس ‍ مى باشند؛ ولى جنسى كه در آن هر مزه اى احساس مى شود؛ مزه نوشيدنى و شيرينى و هر چيزى كه مزه اى داشته باشد؛ و نيز نيروى هر چيزى كه نيرويى داشته باشد (در همان يك جنس يافت مى شود)؛ و نيز بوى تمام چيزهاى خوشبو؛ رنگ تمامى رنگها، و تمام آوازهاى زيبا و آهنگهاى موزون موسيقى ؛ و تمام چيزهايى كه حس مى شود. و تمام اينها همانطور كه گفتيم در يك حالت غير مركب و بسيط مى باشد.

زيرا اين حالت حالتى حيوانى و عقلى مى باشد كه در برگيرنده تمام حالات پيش گفته است و تمام اين حالات در اين حالت وجود دارد، بدون اين كه بعضى از اين حالات با بعضى ديگر مخلوط شود و عده اى از اين حالات عده ديگرى را از بين ببرد. بلكه تمام اين حالات در همان يك حالت محفوظ و موجود است كه گويا هر كدام از اين حالات به تنهايى وجود دارد.

بنابراين فكر كن ؛ اى انسان ! تو در رابطه با منافع اين دنياى زبون در حركات و سكنات خود آنگونه عمل مى كنى كه سود بيشترى برده و منافع بيشترى را كسب نمايى به همين جهت چيزهايى را انتخاب مى كنى كه مزيت و برترى بيشترى داشته باشد. بلكه از اين هم بالاتر، بخاطر آب و غذا و رختخواب بهتر خود را خسته و وقتت را صرف مى كنى ؛ در حالى كه بخوبى مى دانى كه از اين خستگى بجز تفاوت كمى بدست نمى آيد كه آن هم هميشگى نبوده و بزودى از بين مى رود.

پس چرا در رابطه با آخرت خود اينگونه نيستى ، با وجود اين كه نعمتهاى آخرت پايدار و جاويد بوده و نعمتهاى اين دو جهان با هم قابل قياس ‍ نيستند. مثلا اگر كالايى را جهت تجارت خريده و سپس متوجه شوى كه اگر بجاى آن ، كالاى ديگرى مى خريدى ، استفاده تو دو چندان مى بود، اندوهگين و ناراحت شده و خود را سرزنش مى كردى كه چرا از اين مطلب غافل بودم ؛ و تصميم مى گرفتى كه از اين به بعد بى گدار به آب نزنى ولى اگر در تجارت آخرت هفتاد برابر سود يا بيش از آن را از دست بدهى غمگين نمى شوى مثلا نماز جماعت در مسجد جامع با امامت عالم باتقوا بخصوص اگر جمعيت زيادى به او اقتدا كرده باشند، ثواب آن هزاران بار بيش از نماز فراداى در خانه است با اين وجود در مورد آن كوتاهى كرده و براى از دست دادن آن حتى باندازه يك دهم از دست دادن مال دنيا هم ناراحت نمى شوى

باعث اين همه سستى چيزى جز ضعف ايمان است ! بترس از اين كه اين ايمان ضعيف را در ترسهاى زياد - بخصوص در سختيهاى مرگ - از دست داده و با بد عاقبتى و بى ايمانى از دنيا بروى خود را براى مجازات بزرگتر بودن خواست دنيا از خواهش آخرت آماده نموده و اين سخن معصومعليه‌السلام را بياد آور كه : ( كسى كه صبح كند و همت و خواست بزرگتر او دنيا باشد پيوند خود را با خداوند بريده و خداوند چهار چيز را در قلب او جايگزين مى نمايد: غمى كه هيچگاه از او جدا نشود، كارى كه هيچگاه از آن فراغت نيابد، فقرى كه هيچگاه به بى نيازى نرسد و آرزويى كه به پايان آن نرسد. ) و از اين عبارت كه ( پيوند خود را با خدا بريده است ) غافل مشو كه اين خود مجازات بسيار بزرگى است

اى عاقل ! اين ضرر و بدبختى بزرگ را در ترازوى عقل خود با هر ضرر دنيايى كه تصور مى شود مقايسه كن و ببين آيا بين اين دو نسبتى هست درباره مصيبت خود در زمان مهلت بينديش ؛ فرصتها را از دست نداده و براى روز افسوس و پشيمانى و طولانى بودن روز قيامت و ترسهاى آن خود را آماده كن از عذاب ، انتقام و مجازات سخت روز قيامت بر نفس ‍ خود گريه كن ؛ نفسى كه در اين دنيا به نعمت و آسايش عادتش داده اى و بگو ( اى پروردگار و آقا و مولاى من ! از چه چيزى به تو شكايت كنم و براى كدام فرياد بكشم و گريه كنم ! براى درد عذاب و شدت آن ! يا بخاطر طولانى بودن عذاب و مدت آن ! يا از عقرب و مار يا از گرز آهنين و زنجير! ) شايد از اين تفكر پندى گرفته و با توبه راستين آماده سفر شوى و با انجام نيكيها گناهان را از بين ببرى زيرا پروردگار ما را خيلى دوست داشته و گناهانمان را مى بخشد. خداوندى مهربان و سپاسگزار كه توبه را پذيرفته ، با پاداشهاى زياد از خوبيهاى كم سپاسگزارى نموده ، لغزشها را از بين مى برد و گناهان را تبديل به چند برابر نيكى مى كند.

و بگو: ( اى كم خرد بى ادب و ديوانه اى كه امروز و فردا مى كنى ! اى كسى كه كارهاى زشت تو باعث بدبختيت مى شود! چه زمانى اين كارها پايان مى يابد و چگونه ! چرا اين همه سستى و كسالت و كارها را به آينده واگذار نمودن و امروز و فردا كردن ! اين سرپيچى و شورش و انكار و كفران نعمت چرا! چرا به ضعيفى بدن ، نازكى پوست و باريكى استخوانت رحم نمى كنى ! چگونه مى توانى با اين ترسهاى بزرگ روبرو شده و فشارهاى زياد تحمل نمايى ! بدنى كه هميشه بهترين لباسها را مى پوشيد، وقتى كه ( قطران ) و لباسهاى آتشين پوشيده و با شياطين در كند و زنجير شود و در چاه آتش خيلى عميقى كه زيورآلات آن آهن است انداخته شود، چه حالى خواهد داشت ! چاهى كه نوشابه آن آب بسيار گرم و چرك آلوده به خون است ( آب بسيار گرمى روى سر آنها ريخته مى شود كه امعا و احشا و پوست آنها را مى گدازد. و گرزهاى آهنين براى آنها مهياست ) چه سختى و گرفتارى بد و چه عذاب دردناك و چه مجازات سخت و رسواكننده اى

آيا تو نبودى كه در دنيا با امثال خودت مسابقه مى گذاشتى ؛ به اعيان و اشراف حسد ورزيده و با ثروتمندان و عزيزان چشم هم چشمى كرده و فخر مى فروختى و از ندارى و ذلت پيوسته غصه مى خوردى

هنگامى كه تو را در زنجير و دستبند به دست با چهره سياه و چشم كبود به صف محشر بياورند و ببينى ديگران چنين نيستند چه حالى خواهى داشت به چپ و راست خود مى نگرى و مى بينى ( در آن روز بعضى از چهره ها شاداب بوده و به پروردگارشان مى نگرند. در آن روز بعضى از چهره ها تابان ، خندان و خوشحال است ) آنان لباس امان از عذاب پوشيده و تاج عظمت و پادشاهى بر سر گذاشته اند. فرشتگان رحمت گرداگرد آنان را فرا گرفته و در شادى و ناز و نعمت بسر مى برند. و زنان سياه چشم و جوانان زيباى بهشتى آنان را احاطه مى كنند. آيا نمى گوئى : ( اى پروردگار و آقا و مولاى من ! فرض كن بر حرارت آتشت صبر كردم ولى چگونه مى توانم كرامت تو را ببينم و باز هم صبر كنم و در حالى كه به بخشيدن تو اميدوارم چگونه مى توانم در آتش بمانم )

اگر به خدا، رسول او و كتابى كه بر رسول خود نازل كرده است ايمان دارى بايد به دستورات الهى عمل كرده و با تمام توان جهت رفع مصيبتهاى بزرگى كه بر خود وارد كرده اى تلاش كنى مبادا شيطان تو را با كرم خداوند فريب داده و يا فريب حلم و بردبارى خدا را بخورى

زيرا حلم او گرچه زياد است ولى مجازات او نيز شديد است آيا عاقبت كسانى را كه فريب حلم خدا را خوردند نشنيده اى ! ( آيا نديده اى كه خداوند با قوم عاد چه كرد! و نيز ارميها را كه داراى قدرت و عظمت بودند (چگونه كيفر داد) (شهر ارم ) كه هيچ كجا شهرى به زيبايى و استحكام و بزرگى و تنعم آن نبود. و نيز به قوم كه سنگ را شكافته و كاخهاى سنگى براى خود مى ساختند (چه كيفر سختى داد)! و نيز فرعون صاحب قدرت و سپاه فراوان (را چگونه در دريا غرق كرد) كسانى كه در زمين ظلم و طغيان كردند! ) آيا بياد نمى آورى كه خداوند با شنبه اي ها چه كرد، هنگام خواب انسان بودند ولى صبح خود را ميمون و خوك يافتند يا آنان كه شب در سلامتى كامل بودند ولى صبح از جهنم سر درآوردند! آيا نمى ترسى كه تو نيز مانند آنان باشى

چگونه از شبيخون و خوارى ايمن شده اى ! كسى كه از مرگ در خواب مى ترسد چگونه مى خوابد! كسانى كه مواظب اعمال خود بوده و در طاعت خدا تلاش مى كردند، در هر روز چندين بار صورتهاى خود را به دقت بررسى مى كردند كه ببينند آيا بحال خود باقى مانده يا از ستم و سرپيچى سياه شده است با اين اوصاف كسانى كه در امور دينى سهل انگار هستند، خود را به فراموشى زده و در انجام گناهان و سرپيچى خداوند جدى هستند چه سرنوشتى خواهند داشت !

بنابراين لازم است براى بهره مند شدن از رحمت و بخشش فورا اقدام كنى خطاهايى را كه در گذشته مرتكب شده اى جبران نموده و آماده تعمير قبرت شوى اگر در توبه صادق بوده و در تدارك گذشته و بازگشت تلاش نمايى خواهى ديد كه درها به روى تو باز بوده و لغزشهايت ناديده گرفته شده است ؛ پروردگار به تو روى آورده ، گناهان تو را محو نموده ، زشتيها و گناهان را تبديل به چند برابر خوبى نموده و تو را به درجات بلندى مى رساند؛ و مانند پدر و مادرى مهربان و دوستى دلسوز و عاشق تو را پذيرفته با تو با مهربانى سخن گفته جواب مثبت به تو داده و حجابهاى عقلت را برطرف مى نمايد؛ تو را ملحق به دوستان عاقل خود نموده و پرده هاى بين تو و خودش را برمى دارد؛ با تو بخوبى سخن گفته و تو را گرامى خواهد داشت كه اوست سلطان سلاطين و مالك مالكها.

بشتاب بشتاب ! كه خداوند بخشنده اى مهربان و سرورى دوستدار و علاقه مند است ؛ بخشايشگرى نيكوكار، دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مى كند.

و مژده ، اى عاقل و با معرفت و صاحب نظر و اختيار! كه راه رونده بسوى او نزديك است او خود را از خلق خود نمى پوشاند مگر اين كه آرزوهاى مردم خداوند را از آنان بپوشاند. بنابراين آرزوها و خواهشهاى نفسانى را رها كن كه او داراى بزرگى ، زيبايى ، نيكى و بخشش است و بسوى او بشتاب كه دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مى كند.

عقل و دل را بيدار كرده ، انكار و دشمنى را ترك نما و به طرف آن آقاى بخشنده حركت كن همان پروردگار بندگان و جهانيان كه حاضر و آشكار است و اى نفس ! بدان كه مى توانى نزديكى و رضايت او را در مدت يك روز بلكه در يك ساعت و يك لحظه بدست آورى ؛ بشرط اين كه بداند نيت تو در ترك غير خدا و قصد ديدار او صادقانه و پاك است زيرا او حاضر است نه غايب ؛ روآورنده است نه روگردان ، و مشتاق است نه غير آن

آيا فرمايش خداوند به حضرت عيسىعليه‌السلام را نشنيدى كه به آن حضرت فرمود: ( اى عيسى ! چقدر چشم بدوزم و با بهترين شكل ، بندگانم را بخوانم ولى آنها به طرف من نيايند. ) آيا اين حديث قدسى را نشنيده اى كه (خداوند فرمود): ( اگر كسانى كه به من پشت كردند، مى دانستند كه چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتياقى به بازگشت آنان دارم از شوق من مى مردند و اعضاى بدن آنها از هم جدا مى شد. )

نيز روايت شده است كه خداوند متعال مى فرمايد: ( بنده من ! قسم به حق تو بر من كه من تو را دوست دارم ، قسم به حق تو بر من ، تو نيز مرا دوست بدار. ) آه ، آه از تاءسف و افسوس و آه از زيان و آه از نابودى و آه از بلا! ( كه امر خدا را اطاعت ننمودم ؛ در حق خود ستم كرده و وعده هاى خدا را مسخره كردم )

و اگر چنين همتى ندارى ، با تلاش و كوشش و با نرمى مداراى با نفس و سخت نگرفتن به خود از ضايع شدن و بيهوده گذشتن اوقات جلوگيرى كن تا بدين ترتيب به انجام خيرات عادت كنى زيرا خير، عادت است و از شر بپرهيز كه پرهيز از آن عبادت است و مبادا كه هميشه در غفلت از خداوند بسر برى كه در اين صورت از حيوانات و از پست ترين مردم پست تر خواهى بود.

بآسانى مى توان از روزهاى سال مراقبت كرده و براى يك بار بعضى از اعمال سال را انجام داد. و من در اين كتاب بطور اختصار مهمترين اعمال وارده و لازمترين مراقبات را مى نويسم

يقين داشته باش كه هيچگاه نمى توانى ظاهر خود را اصلاح نمايى مگر با اصلاح باطن زيرا سرچشمه اعمال قلب است و از همين رو است كه از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد برنمى آيد. بنابراين مهمترين كارها اصلاح قلب است و قلب از ملكات نفسانى پيشين و خطورات قلبى تاءثير مى پذيرد. خطورات قلبى نيز از محسوسات و ملكات نفسانى و خلق و خوى سرچشمه مى گيرد. اكنون اگر كسى نتوانست قلب خود را از اين راه اصلاح كند، چاره اى جز كوبيدن درِ لطف و بخشش خداى كريم و رحيم (براى توفيق ، تاءييد و هدايت ) نخواهد داشت به همين جهت اگر كسى واقعا بفهمد كه نمى تواند نفس و قلب خود را اصلاح نمايد و چاره اى جز درخواست رحمت پروردگار خود ندارد - و خود را مانند كسى ببيند كه در درياى عميقى در حال غرق شدن يا در آتش گرفتار شده است - و خود و دل و عمل و كارش را به خدا سپرده و به عنايت او خوشبين باشد حتما نجات يافته ، سعادتمند شده و به خواسته خود مى رسد. زيرا او توانايى است كه ناتوان نشده ، بخشنده اى است كه بخل نورزيده و امينى است كه خيانت نمى كند. و گفته اند - و چه خوب گفته اند -: مبارزه با فريب هاى نفس و شيطان پايانى ندارد مگر اين كه عجز خود را بخوبى درك كرده و صادقانه به خداوند پناه بريم

پس بايد عمل خود را به خدا سپرده ، باطن ، روح ، قلب ، بدن ، ايمان و عمل را به خداوند تسليم نمايد كه خداوند در حق كسى جفا و خيانت نمى كند.

آنگاه فرض كند كه در مقابل خداوند متعال ايستاده و در حالى كه بدون واسطه با او در حال سخن گفتن است به او مى گويد: آيا پاسخ تو ( نه ) خواهد بود - و گفتن كلمه ( نه ) براى او سنگين تر از كوهها باشد - سپس بگويد: اگر بگويى ( نه ) واى بر من ! واى بر من ! و بفريادم برس ! بفريادم برس !

سپس درباره خوارى رد خداى متعال در جميع ابعاد و آثارش ، در عقل و روح و بدنش فكر كرده و آنگاه براى تمام اين مصيبتها يكى پس از ديگرى گريه كند و بگويد: واى بر عقل من اگر پروردگار و آقاى من آن را بپوشاند! عقل من چه حالى خواهد داشت اگر نتواند به مقام نور، شرف ، حضور، آبرومندى و منزلت داشتن نزد خدا و رسيدن به مقام فرماندهى فرشتگان و امين وحى خدا بودن برسد؛ عبادت كننده هواى نفس ، مطيع خوك شهوت و خدمتگزار سگ غضب شده و نتواند به همسايگى بهترينها و نزديكى پروردگار جهانيان برسد؛ و سرانجام ماهيت انسانى او تغيير كرده و تبديل به شيطانى گمراه كننده و فريبكار شود.

سپس مجازات سختى را كه همان رد خداى متعال باشد - و اين مجازات به روح او مى رسد - را در خاطر آورده و بگويد: واى بر روح من اگر خداوند به او پناه نداده و نتواند به خدا بپيوندد؛ از مجلس انس او طرد شده ، او را به قسمت صدرنشين بهشت راه نداده و در جهنم با شياطين همراه شود!

سپس قلبش را بياد آورده و بگويد: واى بر قلب كسى كه مثل قلب من باشد؛ هنگامى كه از ياد خدا و دوستى بخشنده اى كه احسان او فراوان است منع ، به شيطان مايل و دلداده اين دنياى پست شود؛ بطورى كه تمام ذكر و فكرش دنيا بوده و عاقبت در چاه آن بيفتد! ( چنين كسى مانند سگى است كه اگر او را تعقيب كنى ، زبان خود را بيرون مى آورد و اگر او را ترك كنى زبان خود را بيرون مى آورد. ) از تاريكى معصيت سياه شده ، به جاى ياد خدا خود را به فراموشى زده ، به جاى علوم به وسوسه ها روى آورده و در نهايت بر دل او مهر خورده و راه نجاتى براى او باقى نماند!

سپس بر اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى بگريد و خطاب به سرِ خود بگويد: اى سر! اگر خداى رحمان تو را در دنيا عذاب و تو را تبديل به سر ميمون و خوك نمايد يا روى تو را سياه كرده و در ميان جهانيان رسوايت نمايد يا چشمت را كور يا گوشت را كر يا زبانت را لال يا تو را بدريخت نمايد چه حالى خواهى داشت ! آيا نديده و نشنيده اى كه خداوند بر بسيارى از عصيان گران خشم گرفت و باين شكل آنها را عذاب نمود. يا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنيا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش ‍ جهنم فرستاد! آيا نمى ترسى كه مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نمايد كه بسيار ناگوارتر و سخت تر است !

پس اى صاحب عقل و شناخت و داراى راءى و نظر و اختيار! چرا احوال قبر و پوسيدگى و كرمها و مصيبت هاى آن را در خاطر نمى آورى ! هنگامى كه در خاك مدفون شده ، خاك گوشت تو را خورده و كرمها در بينى تو وارد شوند؛ مردمك چشم بر چهره افتاده ، قيافه تميز، زيبا و لطيف تو تبديل به هيزم زيادى شود. و علاوه بر اين كه صورتت در گل فرو رفته و در زمين مدفون شده است ، ذلت ، فلاكت ، شكستگى ، بلا و شكنجه هم ببينى

در آينه عقلت زيبايى صورتت را ديده و در مورد بد قيافگى و زشتى خود تاءمل كن و از مصائبى كه پس از مرگ بر تو وارد مى شود پند و اندرز بگير. سپس فكرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسيار گرمى كه بر سرت ريخته مى شود - كه ( پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مى سوزاند. و گرزهاى آهنين براى آنهاست ) - بينديش ! در آتشى بسيار سوزان كه عمق آن زياد است انداخته مى شوى ! آتشى كه زيورآلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرك آلوده به خون است !

و بدين ترتيب بر تمام اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى گريه كرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهايى را بايد تحمل كنند. و اگر بخواهد مى تواند هر شبى بر يكى از اعضاى بدنش بگريد. همچنين مى تواند نوحه امام سجادعليه‌السلام را بر خود - كه ( زُهَرى ) آن را با نظم و نثر روايت كرده است - بخواند.

در يكى از شبها هم بر كمى حيات خود گريه كند. باين ترتيب كه ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزديكى و مجلس انس خود را بياد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببيند در مقابل اين گراميداشتهاى بزرگ چه وظيفه اى دارد. بر مروت ، حيا و وفاى خود گريسته و بگويد: واى از كار زشت و سرافكندگيم ، از رسوايى و كمى حيايم ! اين پروردگار و آقا و نعمت دهنده من ، مالك مالكها، حاكم حاكمان و بخشنده ترين بخشندگان است كه مرا دعوت به ذكر، همنشينى و انس با خود مى كند؛ در حالى كه مالك مالكها، بى نيازترين بى نيازها و پروردگار زمين و آسمان است

ولى من قبول اين گراميداشتهاى بزرگ را بر خود سنگين مى دانم ؛ در حالى كه من ذليلترين ذليلها، فقير از همه جهات ، بلكه فقر محض ورشكسته ، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنايت او، زنده به حيات او، روزى خور او، مسامحه كار و مجرم در رابطه با خدمت به او مى باشم

به من فرصت داده و با پوشش خود بديهاى مرا پوشانده و با شناخت خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمايى نموده ، و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است مرا در راه نزديك شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشكار نموده است براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گراميترين مخلوقات در نزد خود و محبوبترين بندگانش را فرستاده است و براى گراميداشت من به يك نعمت اكتفا ننموده و نعمتهاى ديگر را از من سلب نكرده بلكه پيوسته نعمتى را بر نعمت ديگر اضافه نموده تا اين كه با فرستادن فرشته اى در هر شب براى دعوت من ، مرا محترم داشته است ولى من جواب خوبيهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشته ام ؛ بر چيزهايى كه موجب خشم او مى شده حريص بوده و با سرعت كارهايى را كه دور از رضايت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفته ام

از ( روزى ) اندك او خشمگين بوده و در حالى كه مشغول گناه بودم پاداش نيكوكاران را از خدا خواسته ، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ايمن مى دانستم

انا لله و انا اليه راجعون ! چه مصيبت بزرگى كه مجازات آن نيز بزرگ است ! واى از رسوايى ، كم حيايى و بى وفايى ! چرا در حضور او گناهان كبيره را انجام دادم ؛ در حالى كه آن را از كوچكترين آفريدگان او پنهان مى كردم و چرا در حالى كه همراه من بود ملاحظه او را نكردم او بديها و گناهانم را پوشانيد ولى احترام اين پوشش را نگه نداشتم آه از سيه روزى من در لحظه ورود بر او! با چه رويى با او ديدار كنم ! با چه زبانى با او نجوا كنم در حالى كه پيمانها و سوگندها را بعد از محكم نمودن آنها شكستم هنگامى كه او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود؛ در حالى كه احتياجى به من نداشت در حالى كه با او بيگانه بودم مرا دعوت كرد ولى من به او پاسخى ندادم ؛ به من روى نمود ولى از او روى گرداندم واى از كار زشت من و بدكاريم ! چگونه جراءت كردم و چطور خود را فريب دادم ! خدايا بخاطر اين كارهاى بسيار زشت و اين حالات دردناك و بد به فريادم برس !

قسم به عزت و بزرگيت اى آقا و مولاى من و اى پناهگاه و نجات دهنده من ! اگر پوست من مى توانست عذاب تو را تحمل كند و نيرويى داشتم كه مى توانستم مجازات تو را تحمل نمايم ، از تو نمى خواستم مرا ببخشى بلكه بخاطر خشمى كه بر خود دارم و پستى خودم ، از تو مى خواستم مرا عذاب و مجازات نمايى كه چرا بعد از اين گراميداشتهاى بزرگ از اوامر تو سرپيچى كرد. تو، به او روى آوردى ولى او بعد از اين همه لطف از تو روى گردانده و به تو پشت كرد چه پروردگار مهربان ، چه بردبارى بزرگ و چه لطف فراوانى درِ ( توبه ) را براى عاصيان پست و تجاوزگران خطاكارى مانند من گشود، از بازگشت آنان جلوگيرى ننمود، به توبه كننده وعده قبول داد؛ از گناهان درگذشته و آنها را تبديل به چند برابر اعمال شايسته گردانيد.

و در يك كلام ، بايد در ابراز حقيقت جنايات خود و بخششهايى كه مى داند از طرف پروردگارش به او شده ، جديت نمايد. تا بدين وسيله تاءسف و وجد و گريه او بيشتر شده و سبب نازل شدن رحمت و بهره مندى خود از بخشش خداوند شود.

از مهمترين مهم ها توسل پيدا كردن در آخر هر شب به پناهان آن شب و حاميان پيروان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه از معصومينعليهم‌السلام هستند، نيز سلام نمودن بر آنان مى باشد و درخواست شفاعت آنان از او در پيشگاه خداوند براى قبول نمودن اعمال ، تبديل بديها به خوبى و خواستن اين مطلب كه او را در نظر داشته ، او را در دسته و گروه و دعوت كنندگان خود قرار داده و از خدا بخواهند از او راضى شده ، او را قبول نموده و او را به معصومينعليهم‌السلام ملحق نمايند. و او را از شيعيان نزديك و دوستان قديمى آنان قرار دهند.

فصل اول : مراقبات ماه محرم

مصايب امام حسينعليه‌السلام

سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.

خداوند متعال مى فرمايد: ( بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشيمان و زيانكار شويد ) ).

يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش‍ مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.

حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسينعليه‌السلام را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.

مواسات با امام حسينعليه‌السلام و اهل بيتعليهم‌السلام رحمت خدا بر آنان باد نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد. ولى از اين مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرتعليه‌السلام وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرتعليه‌السلام كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را آسان مى نمود.

بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى گويد: هر چه شرايط بر امامعليه‌السلام سخت تر مى گرديد، سيماى او برافروخته تر و خوشحال تر مى شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرتعليه‌السلام و بر دل اهل بيت محترم او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.

بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر مواسات با آن حضرتعليه‌السلام در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده است زيرا امامعليه‌السلام بفرموده جدشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و زنان ، و زينب و سكينهعليها‌السلام كه سلام خدا بر آنان باد رضايت داده و اصغر و اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مواسات كه از صفات عالى انسانى است ، لازم است كه همان چيزى را كه امامعليه‌السلام به آنان عنايت كرده است ، آنان نيز به امامعليه‌السلام تقديم نموده و همانگونه كه امامعليه‌السلام خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست باين جهت كه او مانند پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علت آفرينش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست

نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد نمى شد.

اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : حاضرم اين بلاها را بجاى امامعليه‌السلام تحمل نمايم ، حال و دل تو به مقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايين ترين درجات منافقين مى رسى پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امامعليه‌السلام مواسات نمايى ، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم و اگر مى بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : ( اى يهود! اگر گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ كنيد. )(٤)

و در آخر روز عاشورا زيارت تسليت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى كامل به حمايت كننده و پناه آن روز كه از معصومينعليهم‌السلام مى باشند به پايان رسانيده و در توسل ، اصلاح حال و پذيرش ‍ عزادارى را خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.

ساير اعمال دهه اول

١ - يكى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است و بجهت اينكه اول اين ماه اول سال بوده و از طرف ديگر دعاهاى قبل از وقت نيز تاءثير خاصى در برآورده شدن حاجات و رسيدن به امور مهم دارد، اين دعا تاءثير زيادى در سلامتى و دورى از آفات دينى و دنيايى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نيكيها دارد. و دعايى كه براى اول ماه در اقبال روايت شده دعاى بسيار مفيدى براى مطالب مذكور است

٢ - بهتر است در شب اول ، بعضى از نمازهايى را كه در اين شب وارد شده به مقدار حال و توانايى خود خوانده - حداقل دو ركعت نمازى را كه شامل حمد و يازده بار ( قل هو الله احد ) است -، بعد از آن دعايى را كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از اين نماز خوانده است و در كتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگيرد. در روايت آمده است : كسى كه چنين عملى را انجام دهد، مانند كسى است كه بمدت يك سال كارهاى خوب انجام داده و تا سال آينده محفوظ خواهد بود.

٣ - روزه روز سوم در روايت آمده است : حضرت يوسفعليه‌السلام در اين روز از چاه خارج شد. و اگر كسى اين روز را روزه بگيرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختيها را بر او آسان مى نمايد.

٤ - روايت شده : مستحب است تمام ماه را روزه بگيرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روايت مخصوص داريم اما احتياط اين است كه روز عاشورا را روزه نگيرد ولى از خوردن و آشاميدن تا عصر خوددارى نمايد و آنگاه چيزى بخورد يا بياشامد بجهت اين كه امام حسينعليه‌السلام و ياران حضرت در عصر از غصه هاى اين دنياى پست رهايى يافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود كه عبارت بود از ديدار خداوند بزرگ ، رسيدند. و شايد به همين جهت است كه دوستان عزادار آن حضرتعليه‌السلام در عصر اين روز غم و غصه آنها كاهش پيدا كرده و از بين مى رود.

دو نكته

(الف در ساير اعمال شب و روز عاشورا، از قبيل نمازها و دعاهاى آن - غير از زيارتها و نمازهاى آن - اشكالهايى وجود دارد. و ممكن است اين اعمال ساخته و پرداخته مخالفين شيعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه كشيدن و غير آن ؛ و حتى اگر از معصومينعليهم‌السلام نيز روايت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امامعليه‌السلام و اصحاب او و لعنت نمودن كشندگان آنها بهتر از انجام چيزهايى است كه در آن روايات وارد شده است زيرا در روايت بر اين اعمال نيز تاءكيد شده است

(ب از چيزهايى كه عقل آنها را همراه با زيارت آن حضرتعليه‌السلام لازم مى داند، زيارت اهل بيت و ياران شهيد اوست ؛ بخصوص با زيارتهايى كه وارد شده است

رعايت اخلاص

آنچه در اين باب و غير آن اهميت دارد، اين است كه اين كارها را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد؛ حتى اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدمعليه‌السلام و شيطان فهميده مى شود، زيرا عبادتهاى چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى يك توبه حضرت آدمعليه‌السلام باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد. صدق در اخلاص تنها با لطف خاص خداوند در بندگانش به وجود مى آيد. و اگر بنده فقط سعى خود را بكار گيرد و بفهمد كه نمى تواند به آن دست يابد و در پى آن از خَ داوند كمك خواسته و اين آيه( أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء ) ؛ اى كسى كه جواب مضطر را مى دهى و مشكلات او را حل مى كنى شامل حال او شود، درهاى عنايت پروردگار كريم بر او گشوده مى شود. زيرا او كريم و بخشنده است بخشش به بندگان مضطرى را كه درب او را مى كوبند دوست دارد.

در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستى ستايش ‍ مردم در نيت او وارد نشود. و براى اينكه بفهمد رياء در نيتش وارد شده يا نه ، مى تواند بجاى اينكه مثلا در خانه خود عزادارى را برپا كند در منزل دوست خود اين كار را انجام دهد بطورى كه مردم ندانند او مجلس را برگزار كرده است آنگاه ببيند حال قلب او از اين كار تغيير پيدا مى كند و حال او در سنگين بودن مخارج عزادارى و كمى آن يا خوشحالى او از شكوه مجلس يا سادگى آن متفاوت است ، در صورتى كه مردم بدانند كه او برپا كننده مجلس عزا مى باشد يا ندانند. و اگر در تمام اين مسائل تفاوتى نديد، ببيند كه آيا دوست دارد ( سخنران ) يا ( روضه خوانى ) را كه براى عزادارى دعوت مى كند از كسانى باشد كه معروف بوده و در مجالس اعيان و اشراف به ذكر مصايب امامعليه‌السلام مى پردازند يا نه ؛ بخصوص در صورتيكه مصايبى را كه غير معروفين از امامعليه‌السلام نقل مى كنند از منابع معتبر بوده و از اين جهت از لحاظ شرعى بهتر باشد. و يا ببيند آيا براى او فرق مى كند كه اهل مجلس او از فقرا يا ثروتمندان باشند. و اگر در اين ملاكهايى كه براى تشخيص رياء ذكر نموديم تاءمل كند مى بيند كه راه براى ورود رياء در عزاداريش بسيار وسيع مى باشد و براى بستن اين راه بايد عمل خود را از ديگران بپوشاند و آن را مخفى نمايد؛ بدين شكل كه مجلس عزادارى را در منزل دوستش منعقد نمايد و بگونه اى عمل كند كه كسى نداند مجلس ‍ را او برگزار نموده است و تلاش كند عمل خود را از هر جهت صحيح انجام دهد به اين ترتيب كه كسى را براى خواندن مصيبت دعوت كند كه باتقوا و در خواندن مصيبت راستگو باشد. و نيز در احترام به شركت كنندگان فقير و غنى براى او فرقى نكرده و براى احترام گذاشتن به آنان امتيازات دينى را رعايت كند نه امتيازات دنيوى را. زيرا صحت اعمال اسرار زيادى دارد كه در قبول و افزايش پاداش آنها مؤ ثر است

٥ - از جمله چيزهايى كه تاءكيد شده اين است كه شب عاشورا تا صبح پيش قبر امام حسينعليه‌السلام بماند. شيخ صدوق و شيخ طوسى از معصومعليه‌السلام روايت نموده اند كه : ( كسى كه در شب عاشورا، امام حسينعليه‌السلام را زيارت نمايد و تا صبح در كنار قبر او بماند خداوند در روز قيامت او را برمى انگيزد در حاليكه آغشته بخون امام حسينعليه‌السلام بوده يا خداوند را در روز قيامت ديدار مى كند در حاليكه آغشته بخون خود مى باشد. )

بيست و يكم محرم

از شيخ مفيدرحمه‌الله روايت شده كه شب بيست و يكم محرم شب زفاف سرور تمام زنان جهان حضرت زهراعليها‌السلام است و به همين جهت روزه روز آن مستحب مى باشد.

در استحباب روزه اين روز علماء اختلاف دارند كه آيا مستحب مى باشد يا نه ولى كسى كه مى داند خداوند چه نعمت بزرگى در اين شب شريف به دوستان خود و عموم مسلمين عنايت نموده و مى داند تمام خيراتى را كه در عالم گسترده شده از بركت وجود دوازده امامعليهم‌السلام و ارشادات و اعمال و نورهاى مزار شريفشان مى باشد، بخصوص بركت انوار امام قائم كه خداوند متعال بواسطه او عنايات دينى و دنيايى خود را بر متدينين اين امت و بقيه امتها تمام نموده ، و مى داند بوسيله او نور عدل الهى آشكار شده و هيچ دين باطلى در روى زمين باقى نخواهد ماند؛ و نيز منشاء تمام اين نعمتها در همين شب است ، بايد در اين روز با روزه يا ساير عبادتها و طاعات از بخشنده نعمتها سپاسگزارى نمايد. و كسى كه چنين روزهايى را بزرگ مى دارد، اميد است از كسانى باشد كه خداوند در اين آيه ( رعايت شعائر الهى برخاسته از تقواى دل است )(٥) با تقواى دل از آنان ياد كرده است و بايد بدانيم رعايت اين امور بظاهر جزئى تاءثير و پاداش مراقبتهاى انسان را افزايش مى دهد.

پايان ماه

با پايان اين ماه حرام ، انسان نيز از حمايتهاى الهى بيرون مى رود.

به همين جهت بندگان حقوقى پيدا مى كنند. يكى از اين حقوق اين است كه بنده مى تواند با واسطه پناه آن روز كه از معصومينعليهم‌السلام است با خداوند، مناجات نمايد. در اين مناجات ابتدا به عدم شايستگى خود براى اين امنيت الهى اعتراف نموده و بگويد: بخاطر بدى كردار و انديشه ، سزاوار خوارى و عذاب دردناك تو بودم اكنون كه با لطف خود مرا در اين ماه در پناه و حمايت و امان خود قرار دادى بعد از اين ماه نيز، هيچگاه ما را از حمايت خود خارج مفرما. بخاطر كوتاهى در سپاسگزارى تو آنگونه كه سزاوارى ، و عدم رعايت ادب و احترامت ما را مجازات نكن مانند هميشه ما را مشمول عفو بى مانند خودت قرار بده تا گناهان ما تبديل به چندين برابر اعمال شايسته گرديده و به مقام بالايى برسيم و در پايان مناجات خود را با گفتن ( ان شاء الله ) و صلوات فرستادن به اتمام برساند.

مراقبتى را كه براى آخر ماه محرم گفتيم با مراقبت پايان اعمال در آخر هر ماه فرق مى كند. زيرا در آخر ماه محرم مراقبات مخصوصى از قبيل محاسبه ، استغفار و دعا براى اصلاح حال وجود دارد كه در فصل محاسبه كتابهاى اخلاقى بيان شده است

فصل دوم : مراقبات ماه نيك صفر

نحوست اين ماه

معروف است كه ماه صفر بخصوص چهارشنبه آخر آن نحس مى باشد كه در اين مورد روايتى نداريم شايد اين نحوست بخاطر رحلت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين ماه و نيز اين سخن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد كه فرموده اند: ( كسى كه مرا به تمام شدن ماه صفر مژده بدهد، او را به بهشت بشارت مى دهم ) كه باين ترتيب مى توان اين مطلب را ثابت كرد. و هنگامى كه نحوست اين ماه ثابت گرديد بايد به انجام اعمال مناسب در آن پرداخته ، آن را از مراسم بزرگ مصيبت دانسته و با خداى بزرگ در مورد نبودن آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از دست دادن سعادتهاى زمان حضور او و گمراهى مردم بعد از وفاتش مناجات نموده و از سركشى منافقين و ستم ستمكاران و پليدى دشمنان براى او بگويد.

اربعين امام حسينعليه‌السلام و زيارت اربعين

اربعين امام حسينعليه‌السلام در اين ماه و دفن سر شريف آن حضرت نيز احتمالا در همين روز است

سيد در كتاب اقبال مى گويد: ( قرآن بزرگ گواهى به برگرداندن سر مقدس مولاى ما حسينعليه‌السلام كه درود خدا بر او باد به جسد او مى دهد آن جا كه مى فرمايد: و گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند، بلكه آنها در پيشگاه پروردگار خود زنده بوده و (از جانب خدا) روزى مى خورند.(٦) و اين آيه گواهى مى دهد كه او از همان زمانى كه شهيد شد در كنار پروردگار روزى مى خورده است (و از اين مطلب استفاده مى شود كه پيكر او بدون سر نبوده است ) كه باين ترتيب ترديدى باقى نمى ماند كه سر آن حضرت از زمان شهادت به بدن او متصل شده است و اين بى ادبى است كه از خداوند سؤ ال كنيم كه آن حضرتعليه‌السلام بعد از شهادت چگونه زنده شد و چگونه بعد از جدا شدن سر شريف ، دوباره سر به جسد ملحق شد. زيرا لازم نيست خداوند بنده را از چگونگى كارهاى خود آگاه نمايد. و اين پرسش نادانى بنده را مى رساند. زيرا از چيزى مى پرسد كه بنده مكلف به آگاهى از آن نشده است و انسان فقط وظيفه دارد سخنان قرآن را در مورد او تصديق كند نه بيشتر. )

ظاهر گفتار آقا و سرمشق ماقدس‌سره اين است كه گويا از ظاهر آيه كريمه اين را فهميده ، كه زندگى كشته شدگان در راه خدا، كه در اين آيه به آن اشاره شده است ، با كامل بودن اين بدن ملازمه دارد و به همين جهت چنين سخنانى فرموده است در حالى كه اين سخنان همانگونه كه مى بينى نادرست است و شايد اين ملازمه بين زندگى و تمام بودن اين بدن را از غير آيه شريفه و از دلايلى كه بدست ما نرسيده ، فهميده است

يا شايد ما منظور او را نفهميده ايم و نيز مقصود او از اين سخن كه سؤ ال بنده از خداوند در مورد چگونگى كارهايش بى ادبى است ، معلوم نيست زيرا اينگونه سؤ الات در ميان دانشمندان معمولى بوده و خيلى به آن تمايل دارند و با اين پرسشها دانش خود را افزايش مى دهند. و شايد منظور او چيزى غير از ظاهر كلامش باشد كه ما نمى دانيم

به هر صورت بر مرد مراقبت واجب است روز اربعين را روز اندوه خود دانسته و تلاش نمايد حتى براى يك بار در عمر كنار مزارش او را زيارت نمايد. زيرا روايت شده است : ( شيعه يا مؤ من پنج علامت دارد: پنجاه و يك (ركعت ) نماز (در شبانه روز)، زيارت اربعين ، انگشتر به دست راست نمودن ، پيشانى را در سجده بر خاك گذاشتن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم ) و اگر آمدن به كنار قبر شريف امكان نداشت از هر مكانى كه باشد مى تواند او را زيارت نمايد. بعد از ديدن اين روايت بايد خود را مقيد به عمل به آن نموده و عمل به آن را براى خود چيزى بيش از مستحب بداند بگونه اى كه تا جايى كه لازم نيست هيچگاه انگشتر به دست چپ نكند. و به حرف كسانى كه مى گويند: اگر در دست راست انگشتر داشتى مى توانى در دست چپ نيز انگشتر داشته باشى ، نبايد اعتنا كند گرچه از علما باشد. زيرا رواياتى داريم - بخصوص رواياتى كه در مستدرك الوسائل فاضل نورىقدس‌سره آمده كه از آنها بر مى آيد، رواياتى كه انگشتر نمودن در دست چپ را جايز مى داند، در مقام تقيه بوده است ، گرچه اين روايات از اشخاص معتبر به دست ما رسيده باشد.

در پايان روز اربعين نيز مانند ساير روزهاى مهم از خداوند بخواهد حال و عمل او را اصلاح نموده و به حامى آن روز كه از معصومينعليهم‌السلام مى باشد توسل جويد.

وفات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

بايد در روز وفات رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بگونه اى اندوهگين بوده و عزادارى نمايد كه شايسته اتفاق بزرگ اين روز و ناگواريهائى كه بعد از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رخ داده است ، باشد زيرا حوادث تلخ بعد از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ناشى از وفات او بوده است و او را با زيارتهايى كه وارد شده يا با زيارتى كه خود با يارى خداوند مى سازد، او را زيارت نمايد. بهتر است در زيارتنامه اى كه خود مى سازد اين سخن آن حضرت را نيز بياورد كه : ( زندگى و مرگ او هر دو براى پيروان او نيكوست ) و خجالت خود را از خبرهاى بدى كه از گناهان او به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى رسد، اظهار نمايد. سپس به مهمترين مصيبتهايى كه بر دختر عزيز و پاره جگر و بر خود او، جانشين ، خانواده ، فرزندان و دودمانش وارد آمده ، اشاره نمايد و بگويد: اى رسول خدا چه حالى به تو دست مى داد اگر مى ديدى سرور تمام زنان جهان را كه گريه كرده ، تو را خوانده ، ( وا ابتاه ) مى گفت و يارى مى خواست و براى اسلام و براى خود كه به عزاى پسرش نشسته حيران و سرگردان بود، يارى مى طلبيد. چه حالى پيدا مى كردى اگر او را بين در و ديوار مى ديدى چه حالى پيدا مى كردى اگر در حالى كه پهلويش سياه و دنده اش شكسته بود او را مى ديدى چه حالى پيدا مى كردى اگر مى شنيدى كه مى گفت : ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش با آه ها جانم بيرون مى آمد! بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام فقط از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود! )(٧) واى از داغ تو، پدرم ! واى از مرگ پسر محبوب تو، ابى الحسن مورد اعتماد و پدر نوه هايت حسن و حسين اى بهترين مردمان ! اكنون او را در اسارت مى كشند؛ همانگونه كه شتر را مى كشند. و چه حالى پيدا مى كردى ، اگر مى شنيدى كه ناله مى كرد، از اندوه و مصيبتهاى خود شكايت مى نمود، تو را صدا مى زد و يارى مى طلبيد. و معتقدم كه شكايت دخترت را مى شنيدى و مى ديدى كه چه رفتارى با نزديكان و دودمان تو مى شود و مى توانم تصور كنم چه حالى از ديدن و شنيدن آن به تو دست مى داد. خداوند بخاطر اين مصيبتهاى بزرگ و وقايع دردناك ، بهترين پاداشى را كه خداوند به پيامبرى بخاطر امتش ‍ مى دهد به تو عنايت فرمايد. و چگونه خداوند چنين پاداشى به تو ندهد كه اگر صبر تو در راه خدا و به كمك او نبود و امتت را بخاطر اين ظلمتها نفرين مى نمودى ، تمام جهانيان از اين جرائم نابود مى شدند.

آنگاه امام ابى محمد حسن مجتبىعليه‌السلام را زيارت نمايد كه شهادت او نيز در همين روز است و مظلوميت او كه دل را پاره پاره مى كند و اندوهها را بر مى انگيزاند، بياد آورد. بر او درود فرستاده و كشنده او معاويه پسر ابى سفيان - لعنت خدا بر او - را لعنت نمايد.

فصل سوم : مراقبات ماه ربيع الاول

نعمت ميلاد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

اين ماه همانگونه كه از اسم آن پيداست بهار ماه ها مى باشد؛ بجهت اينكه آثار رحمت خداوند در آن هويداست در اين ماه ذخاير بركات خداوند و نورهاى زيبايى او بر زمين فرود آمده است زيرا ميلاد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرينش ‍ زمين رحمتى مانند آن بر زمين فرود نيامده است زيرا برترى اين رحمت بر ساير رحمتهاى الهى مانند برترى رسول خدا بر ساير مخلوقات است و همانطور كه او داناترين مخلوقات خداوند و برترين آنها و سرورشان و نزديكترين آنها به خداوند و فرمانبردارترين آنها از او و محبوبترينشان نزد او مى باشد، اين روز نيز برتر از ساير روزهاست و گويا روزى است كه كاملترين هديه ها، بزرگترين بخششها، شاملترين رحمتها، برترين بركتها، زيباترين نورها و مخفى ترين اسرار در آن پى ريزى شده است

پس بر انسان مسلمان كه برترى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را قبول داشته و مراقب رفتار با مولايش مى باشد واجب است اين روز را بگونه اى وصف ناپذير برتر از هر وقت و روز ديگرى بداند. چون در مثل چنين روزى سرچشمه فضايل و برتريها بر اين امت فرود آمد؛ تمام بركتهاى نبوت و امامت و كتاب و شريعت فقط با وجود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آشكار شد كه ابتداى آن در اين روز مبارك بود. و زمانى كه با عقل و شرع برترى اين روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شكرگزارى اين نعمت بزرگ كوشش و سعى كند كه اين رحمت وسيع را توسعه داده و اين روز را بزرگترين عيد خود بداند؛ با طاعات تام و تمام به خداوند نزديك شده و با توسلات كامل به رسول خدا توسل پيدا كند.

از مراقبات اين روز، اين است كه تمام ماه را در اين روز با تلاشهاى نيكو و اطاعتهاى گرانقدر و بزرگ ، بزرگ داشته و با پروردگار خود در مورد اين نعمت بزرگ مناجات نمايد.

و بدان اگر تو عبادت انس و جن را انجام داده و اخلاص پيامبران را داشته باشى باز هم نمى توانى واقعا شكر اين نعمت را بجا آورى البته نه باين جهت كه اين اعمال نيز از نعمتهاى اوست و شكر ديگرى را واجب مى كند. بلكه بخاطر بزرگى نعمت ، كسى توان شكر آن را ندارد.

پس بحكم عقل واجب است بعد از درك ناتوانى ، باندازه توان شكر آن را بجا آورى و خداوند نيز شكر خالصانه تو را با فضل خود مى پذيرد كه خداوند با تشكر زياد عمل كم را قبول مى كند.

ولى مهم ، داشتن حالت قلبى مناسب در اين عيد بزرگ و شرمسار بودن از عجز و كوتاهى است ؛ و نيز انجام اعمالى كه انسان را از غفلت و تلف كردن وقت خارج نمايد؛ نيز تلاش زياد براى بدست آوردن صدق اخلاص همراه با شرمسارى ؛ و مهم دانستن اين روز بمقدار اهميت واقعى آن ؛ گرچه در بجا آوردن حق شكر آن ناتوان بوده يا كوتاهى كرده باشى

خلاصه ، بنده بايد تمام توان خود را در انجام عبادات قلبى از قبيل شناخت ، يادآورى ، شكر و... بكار گيرد. زيرا شرع گرچه در عبادات بدنى خواهان ميانه روى بوده نه زحمت زياد، ولى در عبادتهاى قلبى مثل شناخت ، ذكر و شكر و لطيف نمودن قلب با شناخت و صفات پسنديده اى كه در پى آن مى آيد، بكار بردن تمام توان را مى طلبد. تا به جايى برسد كه امام صادق درباره عارف مى فرمايند: ( اگر دل او به مقدار يك چشم بهم زدن خدا را فراموش نمايد از شوق او مى ميرد و هنگامى كه پرده هاى اوهام و حجابهاى تاريكى از جلو او برداشته شده و نورهاى زيبايى صفات و نشانه هاى عظمت و بزرگى خداوند در قلب او جلوه گر شود و نور بسيار درخشانى را ببيند، ممكن نيست اشتباه يا غفلت نمايد؛ و حالات قلب او با جلوه گريهاى مخصوص صفات جمال و جلال خداوند دگرگون مى شود. و خداوند بزرگ عهده دار رياضت دل او با ترس ‍ و اميدوارى از اين راه مى شود تا زمانى كه او را در جايگاه راستى و در پناه خود وارد كند و او را در بهشت بهتر، بهشت نور همراه با پيامبران و شهدا و نيكوكاران سكونت دهد. )

فصل چهارم : مهمترين اعمال اين ماه

دعاى اول ماه و توسل

از مهمترين اعمال اين ماه ، دعا كردن در اول اين ماه با دعاهايى كه روايت شده است ، مى باشد؛ و نيز دعاهايى كه براى ورود به اين منزل از منازل سفر به سوى پروردگار مناسب بوده و دعاهايى كه حال او اقتضا مى كند. در پى آن ، براى پيدا كردن حال مناسب در تمام ماه و روزهاى مخصوص ‍ آن به نگهبان آن روز كه از ائمه مى باشد، توسل جسته و شفاعت ، دعا و درخواست توفيق آنان از خدا براى خود را بخواهد.

روز هشتم

روايت شده وفات امام حسن عسكرىعليه‌السلام در اين روز است پس مراقب واجب است در اين روز اندوهگين باشد بخصوص با در نظر گرفتن اين مطلب كه صاحب مصيبت حجت عصر و امام زمانشعليه‌السلام جان جهانيان فداى او، و رحمت خدا بر او و بر پدرانش بادعليه‌السلام مى باشد بايد آن امامعليه‌السلام را با هر زيارتى كه به ذهنش مى رسد زيارت نموده و به امام زمانعليه‌السلام تسليت بگويد. سپس از خداوند بخاطر جانشينى امام زمانعليه‌السلام تشكر نموده و بخاطر غيبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متاءثر شده و زمان ظهور و فوائد نورهاى او و خير و بركت آن را در ذهن مجسم نمايد.

روز نهم

در روايت گرانقدرى آمده است كه اين روز، روز نابودى دشمن خدا بوده و اين روز و خوشحالى در آن فضيلت داشته و روز شادى پيروان آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحمت خدا بر جميع آنان باد مى باشد. و در ميان شيعيان نيز اين روز به همين مطلب مشهور شده است البته ساير روايات اين روايت را تاييد نمى كند، ولى ممكن است بخاطر تقيه وقت را تغيير داده باشند. و با وجود اين احتمال ، دور نيست اين دو وقت بگونه اى با هم منطبق باشند.

به هر صورت سزاوار است دوستان آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شادى خود را در اين روز بخاطر نابودى دشمن خدا آشكار كنند؛ اگر چه فقط به خاطر عمل به اين روايت باشد و به نابودى او در اين روز يقين نداشته باشند.

ولى با توجه به اين كه شادى براى از بين رفتن دشمنان فقط برازنده دوستان و علاقمندان است بنابراين كسى كه كارهاى او با دوستى و علاقه با اهل بيت سازگارى ندارد، سزاوار است بهمراه شادى نمودن ، بخاطر كوتاهى در انجام آداب و رسوم دوستى شرمگين باشد؛ و دست كم در شادى براى نابودى دشمن خدا و دشمن دوستان او كارهاى حرام را انجام نداده و شبيه دشمنان خدا نشود. زيرا مخالفت ضد دوست داشتن است و اين مخالفت با خدا و اين ضديت آشكار، برخلاف شادى بر نابودى دشمن مولى است


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26