ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات7%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28949 / دانلود: 9237
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

سخنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ماه مبارك رمضان

(٣ سيدقدس‌سره در ( اقبال ) از كتاب ( بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ) با استناد آن به ( حسن بن على بن فضال ) از امام رضا از پدرانش ، از اميرالمؤ منين - درود و سلام بر آنان - روايت نموده كه حضرت فرمودند: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روزى براى ما سخنرانى نمود و فرمود:

( مردم ! ماه خدا با بركت و رحمت و بخشش گناهان نزديك است ؛ ماهى كه نزد خدا برترين ماه ها، روزهايش برترين روزها، شبهايش بهترين شبها و ساعتهاى آن بهترين ساعتهاست ؛ ماهى است كه در آن به ميهمانى خدا دعوت شده و شما را در اين ماه از كسانى قرار داده اند كه شايسته كرامت خدا هستند. نفس كشيدن شما در آن تسبيح و خوابيدنتان در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است پس ‍ با نيتهايى راست ، و دلهايى پاك از خدا بخواهيد شما را موفق به روزه آن ، و خواندن كتابش نمايد. بدبخت كسى است كه از آمرزش خدا در اين ماه بزرگ محروم شود.

با تشنگى و گرسنگى خود در آن ، گرسنگى و تشنگى روز قيامت را بياد آوريد. به فقيران خود صدقه بدهيد؛ بزرگان خود را در آن احترام كنيد؛ كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهيد و صله رحم بجا آوريد. زبانهاى خود را حفظ كرده ، ديدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نيست و گوشهاى خود را از آنچه گوش دادن به آن حلال نيست ، نگهداريد. با يتيمان مردم مهربانى كنيد تا با يتيمان شما مهربانى شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه كنيد. هنگام نماز دستهايتان را با دعا بطرف بالا بلند كنيد؛ زيرا اين وقت بهترين اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه كرده و هنگامى كه از او بخواهند و با او مناجات نمايند، جواب آنان را مى دهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبيك مى گويد. و اگر دعا كنند، دعايشان را مستجاب مى كند.

مردم ! شما زندانى اعمال خود مى باشيد، با استغفار خود را آزاد كنيد. پشتهايتان از گناه سنگين است با طولانى نمودن سجده هاى خود آن را سبك نماييد. بدانيد خداوند به عزت خود سوگند خورده است كه سجده كنندگان و نمازگزاران را عذاب نكند و در روزى كه مردم براى پروردگار جهانيان بر مى خيزند، آنان را با آتش نترساند.

مردم ! كسى كه به مؤ من روزه دارى افطار بدهد، ثواب آزاد كردن يك بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض كردند: رسول خدا! همه ما نمى توانيم اين كار را انجام دهيم حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: از آتش بپرهيزيد، گر چه با نيم دانه خرمايى از آتش بپرهيزيد گر چه با جرعه آبى

مردم ! هر كدام از شما كه اخلاق خود را در اين ماه اصلاح كند، روزى كه در صراط پاها مى لغزد، جوازى بر صراط خواهد داشت و هر كدام از شما كه بر بنده و كنيز خود آسان بگيرد، خداوند در حساب بر او آسان خواهد گرفت ؛ و كسى كه شر خود را در آن باز دارد، خداوند در روزى كه او را ببيند غضب خود را از او باز مى دارد. كسى كه يتيمى را بزرگ بدارد، خداوند در روزى كه او را ببيند او را بزرگ خواهد داشت ؛ و كسى كه در اين ماه صله رحم كند، خداوند روزى كه او را ببيند او را به رحمت خود وصل مى كند. كسى كه در آن قطع رحم كند، خداوند روزى كه او را مى بيند رحمت خود را از او قطع خواهد نمود. و كسى كه يك نماز مستحبى بخواند خداوند براى او خلاصيى از آتش مى نويسد. و كسى كه عمل واجبى انجام دهد ثواب كسى كه هفتاد واجب را در ماهى غير از اين ماه انجام دهد، خواهد داشت و كسى كه در اين ماه زياد بر من صلوات بفرستد، روزى كه ترازوها سبك است ، خداوند ترازوى او را سنگين مى نمايد. و كسى كه يك آيه از قرآن بخواند، مانند پاداش كسى كه قرآن را در ماهى غير از اين ماه ختم كند، خواهد داشت

مردم ! درهاى بهشت در اين ماه باز است ، از پروردگار خود بخواهيد آن را به روى شما نبندد؛ درهاى جهنم نيز بسته است از پروردگار خود بخواهيد آن را به روى شما باز نكند؛ شياطين هم در زنجيرند، از پروردگار خود بخواهيد آنان را بر شما مسلط نكند.

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: برخاستم و عرض كردم يا رسول خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست ؟ فرمودند: اباالحسن ! برترين اعمال در اين ماه دورى گزيدن از حرامهاى خداى عزيز و بزرگ است سپس گريه كرد. عرض كردم چرا گريه مى كنى رسول خدا؟ فرمود: على ! بخاطر حلال شمردن تو در اين ماه است ؛ گويا با تو هستم و تو براى پروردگارت نماز مى خوانى و بدبخت ترين اولين و آخرين ، همانند ( پى كننده شتر ثمود ) ضربه اى به جلو سرت مى زند كه موى صورتت با آنان رنگين مى شود.

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: عرض كردم : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! آيا در آن حال دينم سالم است ؟ فرمود: آرى دينت سالم است سپس فرمود: على ! كسى كه تو را بكشد مرا كشته و كسى كه با تو دشمنى كند با من دشمنى نموده و كسى كه به تو ناسزا بگويد، به من ناسزا گفته ، زيرا تو مانند نفس من هستى روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است ؛ خداى عزيز و بزرگ مرا آفريد؛ تو را نيز آفريد و مرا برگزيد! و تو را؛ من را براى پيامبرى انتخاب نمود و تو را براى امامت اختيار كرد.

بنابراين كسى كه امامت تو را انكار كند پيامبرى من را انكار كرده على ! تو وصى من ، پدر فرزندانم ، همسر دخترم و جانشين من در ميان امتم در زندگى من و بعد از مرگ من هستى امر تو امر من و نهى تو نهى من است به كسى كه مرا به پيامبرى برانگيخته و مرا بهترين مردم قرار داد، قسم مى خورم كه تو حجت خدا بر خلق او و امين او بر رازش ، و جانشين او در ميان بندگانش مى باشى )

(٤ - از رساترين بشارتهايى كه درباره ماه رمضان وارد شده ، نفرين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر كسى كه در آن آمرزيده نشود، مى باشد، آنجا كه فرمود: ( كسى كه ماه رمضان را بگذراند و آمرزيده نشود، خدا او را نيامرزد. ) زيرا اين نفرين با توجه به اين كه او به پيامبرى برانگيخته شد تا رحمتى براى جهانيان باشد، مژده بزرگى براى گستردگى رحمت و عمومى بودن آمرزش در اين ماه مى باشد. و اگر غير از اين بود - با توجه به اين كه رحمتى براى جهانيان است - مسلمانى را، گر چه گناهكار باشد، نفرين نمى كرد.

(٥ - از مهمترين رواياتى كه در اين مورد وارد شده روايات زيادى است كه درباره زنجير شدن شياطين متمرد، باز شدن درهاى بهشت ، گشودن درهاى رحمت ، بسته شدن درهاى آتش ، ايستادن خداوند در مقابل دشمنان جنّى و صداى منادى خدا از اول ماه تا آخر آن وارد شده است ؛ چيزى كه مانند آن در هيچ ماهى نيامده است زيرا در مورد ساير ماه ها وارد شده كه فقط در ثلث آخر شب چنين مناديى ندا مى كند مگر در شب جمعه كه از اول شب تا صبح اين منادى ندا مى كند و همينطور در ماه رجب ؛ ولى در ماه رمضان اين ندا از ماه آخر آن و تمام شبها و روزهايش ‍ وارد شده است

(٦ - در روايات آمده است كه ماه رمضان مخصوص اجابت دعا و آيه( ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ) ؛ بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را ) مى باشد.

هر كدام از اين فضايل ارج فراوانى نزد اهلش داشته ، با آن منت خدا را بر خود درك نموده ، با تشكر و سرور زيادى به استقبال آن رفته و از آن استفاده مى كنند ولى غافل و منكر بخاطر از بين بردن امكانات و فرصتها و سهل انگارى ، از آن كم بهره يا بى بهره است

از بعضى نقل شده كه مى گويند: به زنجير كشيدن شياطين در ماه رمضان فايده زيادى ندارد و گويا تصديق اين مطلب برايش مشكل بوده يا منظور از آن را نفهميده است ؛ در حالى كه اين مطلب در ماه رمضان محسوس ‍ بوده و آثار آن از جهت ازدياد عبادات و خيرات در آن ، آشكار است ؛ و كسى در آن شكى ندارد. و كسى كه ماهيت شيطان را شناخته و جهت ارتباط او را با بشر و طريقه تاءثير او را بداند، مى فهمد كه صرف خوددارى از خوردنى و آشاميدنى بخصوص اگر همراه با نگهداشتن زبان از پرگويى باشد. باعث منع دخل و تصرف شيطان در دل روزه دار مى شود؛ همانگونه كه در فرمايش معصومينعليهم‌السلام به آن اشاره شده است : ( با گرسنگى مجارى او (شيطان ) را تنگ نماييد، كه او مانند خون در بدن انسان جارى است )

به هر صورت زيادى عبادات و خيرات و طاعاتى كه از مردم مى بينم ، قابل انكار نيست بله اين مطلب نسبت به همه شياطين و نسبت به جميع مكلفها نيست و اين مطلب براى اهل آن روشن است ، چنانچه در بعضى از روايات باب صريحا گفته شده كه مراد از شياطين ، شياطين متمرد هستند.

قرار گرفتن در مسير بخشش هاى خداوند

در اين ماه مبارك رحمت و بخشش الهى گسترده است و شرع و عقل و عرف همگى مى گويند كه بايد در مسير بخششهاى پروردگار متعال قرار گرفته و از الطاف او در توفيق بنده براى كسب نزديكى و خوشنوديش ، با شوق و شكر و ادب استقبال نمود. كمترين كارى كه براى قرار گرفتن در مسير بخششها مى توان انجام داد، اين است كه بنده جوابى به منادى اين ماه داده كه شامل اظهار تشكر و قبول منت ، عذر خواستن از كوتاهى و اعتراف به فرمانبردارى باشد. براى فهم چگونگى جواب دادن به اين منادى بهتر است پيش خود مجسم نماييم كه فرستاده بزرگ يكى از پادشاهان دنيا از طرف او براى دعوت به مجلس ميهمانى سلطان ، نزد كسى آمده و به او بگويد: پادشاه به او نهايت لطف را دارد، لغزشهاى او را بخشيده و به او هديه ها و فرمانهاى حكومت بر مناطق و لباسهاى گرانقيمت عطا مى كند؛ حتى بالاتر از اين ، سلطان از او خوشنود بوده و مشتاق ديدار، انس ، نزديك شدن و وفاست و او را يكى از دوستان خود مى گرداند و آنگاه در ذهن خود مجسم كند كه او چگونه به اين دعوت پاسخ داده و جان خود را در اين راه مى دهد. و عزيزان و نزديكان و خودش را فداى اين دعوت مى كند. سپس بزرگى پروردگار مهربان و سلطان بزرگ را با تمام سلاطين دنيا سنجيده و بدين ترتيب چگونگى پاسخ به اين دعوت را دريابد. و آنگاه جواب شايسته اى به آن بدهد. و اگر نمى تواند جواب خوبى آماده كند، همان جوابى را كه در جواب منادى رجب گفتيم ، با تغيير دادن بعضى از فرازهاى آن ، بخواند. و بهتر است آن را در اول ماه بلكه در شب اول و در بعضى از اوقات مخصوص آن بخواند.

نيز براى قرار گرفتن در مسير رحمت و بخشش الهى بايد با دعاها و مناجاتهايى كه از معصومينعليهم‌السلام بدست ما رسيده يا غير آنها، دعا و مناجات نمايد و نيز درباره آياتى كه در اين مورد نازل شده است بسيار تاءمل نمايد؛( لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا ) ؛ اگر دعاى شما نبود، پروردگارم به شما اهميت نمى داد. ) و( ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ) ؛ مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را. )( وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌأُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِفَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ) هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سؤ ال كردند، همانا من نزديك بوده ، دعاى كسى كه مرا بخواند اجابت كنم پس بايد دعوت مرا اجابت كرده و به من ايمان بياورند؛ شايد به راه راست هدايت شوند ) و( أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ ) ؛ اى كسى كه وقتى كه او را بخوانند بيچاره را اجابت كرده و گرفتارى را برطرف مى نمايد. ) و( فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ ) ؛ چرا وقتى عذاب ما به آنها رسيد تضرع و زارى نكردند! )( وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْإِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ) ؛ همانا آنان كه از دعا و عبادت من از روى تكبر اعراض كنند، بزودى با لذت و خوارى وارد دوزخ مى شوند. ) و ( و اسئلوا الله من فضله ان الله كان بكم رحيما؛ از خدا درخواست كنيد، از فضلش زيرا خداوند با شما مهربان است ) و آيات فراوان ديگر.

تاءمل در روايات و عمل ائمهعليهم‌السلام در اين رابطه ، و دعاهاى آنان نيز مفيد است زيرا در مى يابيم كه با چه نامهايى بايد او را صدا زده و ادب را در مقابل او چگونه رعايت نماييم ؛ و ادب بندگى را در هر حال چگونه بجا آوريم ؛ چگونه او را بر سر لطف و مهر و محبت آورده و از عفو، كرم و فضل او بهره مند گرديم ؛ چگونه به لذت و خوارى خود به درگاه مهر و رحمت او اعتراف نماييم و در مى يابيم كه كارهايى كه در اين رابطه انجام داده اند، بالاتر از توان انسان مى باشد. و به جان خودم سوگند كه همين دعاها و مناجاتها براى كسى كه اهل درك و تفكر باشد كافى بوده و او را از هر دليل و معجزه اى براى اثبات رسالت و امامت بى نياز مى نمايد.

عظمت دعاهاى معصومين

اگر عالمى بخواهد مقدارى از عظمت دعاهاى آنان را بفهمد، بايد، بدون اقتباس از دعاها و مناجاتهاى آنان ، دعا يا مناجاتى را تهيه و آن را با آنچه از آنان رسيده مقايسه كند؛ تا ببيند تفاوت از كجا تا به كجاست و كسى كه ذره اى از معرفت نفس را داشته و در درياى دعا و مناجات آن فرو رود، فراوانى معارف و حد اعجازش را در آن تصديق مى كند؛ و من محتاج و نادان جزء كوچكى از معارفى را كه در ادعيه و مناجاتها بيان شده در روايات و حتى خطبه هاى آنان نيافته ام ، مگر آن دسته از آنها كه در خطاب به خدا بوده و در مقام توحيد، تسبيح و حمد او باشد. و فكر مى كنم باين جهت باشد كه روايات سخن گفتن با مردم است ولى دعا و مناجات سخن گفتن با خداوند بزرگ است و علومى كه از سخن گفتن با عالم آشكار مى شود از سخن گفتن با نادان پيدا نخواهد شد.

و خلاصه ، ادعيه اى كه از آنهاعليهم‌السلام به ما رسيده ، گويا جواب قرآن است ؛ به عبارت ديگر گويا آن دعاها قرآنى مرفوع و بالا رفته ، در جواب قرآن نازل است ؛ و قرآن كلام پروردگار متعال و مناجات او با بنده و رسولشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و ادعيه كلام و مناجات رسول و اولياى او با خداى بزرگ است و بجز عده خيلى محدودى حقيقت اين مطلب را نمى فهمند. ادعيه نعمت بزرگى است كه از ائمه دينعليهم‌السلام به ما رسيده و به همين نيز منت زيادى بر ما دارند، كه شاكرين نمى توانند شكر آن را بجا آورند. و يكى از راههاى شكر آن ، اين است كه آن را ضايع نكرده بلكه با ايجاد شرايط در دعا و مناجات كمال استفاده را از آن ببرند.

آداب قرائت قرآن و دعا

ماه رمضان بهار دعا و قرآن است ؛ به همين جهت بطور اختصار به شرايط واجب دعا اشاره مى كنيم ؛ زيرا بيان تفصيلى آن جاى ديگرى دارد؛ و همچنين شرايط قرائت قرآن ؛ كه در اينجا براى رعايت ادب و حق تقدم قرآن ، ابتدا شرايط قرائت آن را بيان مى كنيم

تدبر در قرآن

خداى متعال مى فرمايد: َلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ) ؛ چرا در قرآن انديشه نمى كنند؛ يا بر دلهايشان قفلهايى است ) كسى كه در قرآن تدبر و انديشه مى كند بايد به اندازه تدبرش معنى كلام و بزرگى آن و عظمت گوينده را فهميده ، و در هنگام قرائت با حضور قلب بوده و در آن انديشه نمايد؛ منظور از كلام را بفهمد و موانع فهم را از بين ببرد؛ تا آنگاه انديشه و درك او بيشتر شده و به عوالم زيبا و مقامات بالايى برسد. رعايت بعضى از امور مذكور لازم بوده و رعايت بعضى از آنها واجب نيست ، گر چه خيلى مفيد و سودمند است

فهم معناى قرآن

منظور از فهميدن معناى كلام خدا اين است كه اجمالا بداند كه كنه قرآن از انوار خدا بوده و در عالمها مظاهرى دارد كه اين مظاهر نيز تاءثيراتى دارد. در عوالم آخرت صورتى مانند صورت پيامبران ، فرشتگان و بندگان صالح خدا داشته ، در اين شكل سخن گفته ، در پيشگاه خداوند شفاعت كرده و شفاعت او قبول مى شود و شافعى است پذيرفته شده و راستگويى است كه تصديق شده است در حقيقت جلوه اى از جلوه هاى خداى بزرگ است مطالبى كه درباره قرآن گفتيم همگى برگرفته از روايات اهل بيتعليهم‌السلام بود؛ كسانى كه متولى قرآن بوده و از آن جدا نمى شوند. هر چيزى در قرآن بيان شده ، و دانش آنچه بوده و خواهد بود، در آن است ؛ و نورى است كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه پيرو خوشنوديش باشند به راههاى سلامتى راهنمايى نموده ، و با اذن خود آنان را از تاريكيها خارج و به راه راست هدايت مى كند؛ حتى حقيقت آن در بعضى عوالم با حقيقت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و جانشينان پاك او يكى است چنانچه اين فرمايش اميرالمؤ منينعليه‌السلام : ( انا القرآن الناطق ؛ من قرآن ناطق هستم ) از اين مطلب پرده بر مى دارد.

تمام كلام اين كه قرآن حقيقتى دارد. و حقيقت او بگونه اى است كه اين علوم به كنه شناخت آن نمى رسد. و او چنان است كه خداى متعال فرموده است : ( جز دست پاكان به آن نمى رسد. ) درك حقيقت قرآن ملازم با شناخت عظمت آن و شناخت عظمت آن ملازم با درك عظمت گوينده آن است ؛ بنابراين كسى كه آن را بدينگونه شناخت ، بايد هنگام تلاوت آن حضور قلب داشته و هنگام قرائت ، سعى كند در آن تدبر كرده و سعى كند منظور سخن ، اشارات و نكات قرآن را بفهمد. و بدين ترتيب به علم مبداء و معاد - كه همان علم به خدا، فرشتگان ، كتابهاى او و روز قيامت و شناخت حقيقت اشيا مى باشد - كه در قرآن هست دست يابد. از اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت شده است كه فرمودند: اسرارى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با من در ميان مى گذاشت از مردم نمى پوشاندم و فقط در جايى آن را كتمان مى كردم كه كسى كه توان فهم كتاب خدا را داشته باشد نمى يافتم

نمونه اى از تدبر و فهم در قرآن

اكنون بد نيست نمونه اى از تدبر و فهميدن قرآن بيان كنيم تا براى كسانى كه مى خواهند به اين امر بپردازند، مفيد باشد: وقتى انسان در سوره واقعه مى خواند( أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ ) ؛ آيا آبى را كه مى آشاميد، ديدند؟ ) مى تواند فكر خود را محدود به مزه آب نكند و درباره مطالب مختلفى پيرامون آن بينديشد. از جمله درباره بوجود آمدن تمام اشيا از آن بينديشد. مثلا فكر كند كه آب چگونه در اشكال گوناگون دانه ، گياه ، حيوان و انسان يافت مى شود. آنگاه درباره اجزاى انسان فكر كند، اجزاى ظاهرى مانند گوشت و استخوان و... چشم و گوش و... نيروها و اخلاق عالى و اخلاق رذيله و آثار آن در دنيا و آخرت ، تا نوبت به تفكر درباره مراتب عقلهاى خود رسيده و در مورد عقل مستفاد فكر كند و ببيند كه گويا عالم كوچكى است و حتى آن را عالم بزرگى ببيند. آنگاه در تفكر خود به مبداء آب بازگشته و همانگونه كه در قرآن است ، بفهمد آب از آثار رحمت خداوند بوده و نيز بفهمد كه رحمت از صفات خداوند است و بدين ترتيب آب را نعمتى از نعمتهاى خداوند بداند.

اين نوع از تدبر از چيزهايى است كه علم مكاشفه با آن آغاز مى شود و اگر كسى كه تدبر مى كند، فكر خود را غرق در اين مطلب كند شايد چيزى ببيند كه اين فرمايش امام صادقعليه‌السلام : ( چيزى نديدم ، مگر اين كه قبل و همراه و بعد از او خداوند را ديدم ) را تصديق نمايد.

و اگر خواننده قرآن در اين موارد نيز تدبر نمايد قرآن را بهتر خواهد فهميد:

(الف ) انديشيدن درباره حالات پيامبران كه با توجه به نزديكى آنان به خداوند و داشتن مقام بالايى نزد او چرا اين همه گرفتار بلاها و مصيبت ها بودند؛ مصيبتهايى مانند فقر، بيمارى و اذيت مردم از قبيل دروغگو خواندن ، تهمت ، دشنام ، كتك زدن و كشتن و فكر كند كه خدا چگونه آنان را با بلاها و محنتها تربيت نمود تا جايى كه سرور پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با اين كه حبيب خدا بود، فرمود: ( هيچ پيامبرى مانند من اذيت نشد. ) و درباره هر كدام از اين مطالب بينديش تا موارد زير را از آن بفهمى

(١) بزرگى خداوند متعال را از آن بفهمى ، از اين جهت كه امثال اين بزرگان تحت سيطره قدرت و حكمت او بودند. و او هر چه بخواهد انجام مى دهد و كسى نمى تواند از كارهاى او سؤ ال كند.

(٢) متوقع نباشى كه بايد در مقابل طاعاتى كه دارى خداوند نيز امور را طبق اراده تو در آورد.

(٣) هنگامى كه تو را در دنيا مبتلا به فقر و خوارى يا ساير بلاها مى كند، از فضل او ماءيوس نشوى

(٤) هيچ مؤ منى را بخاطر بلاهايى كه به او رسيده شماتت نكن

(٥) هيچ مؤ منى را بخاطر ذلت و فقرى كه در دنيا دارد، تحقير نكن ؛ شايد خداوند او را بجهت بزرگواريش مبتلا كرده است

(٦) پستى دنيا را نزد خدا ببين خود نيز آن را بزرگ ندانسته و كوچك شمار. و بخاطر از دست دادن آن غصه نخور.

(٧) رو آوردن دنيا را علامت دور شدن از خدا و پشت كردن آن را علامت صالح بودن خود بدان ؛ همانگونه كه به حضرت موسىعليه‌السلام وحى شد: ( اگر فقر آمد، بگو: آفرين بر نشان صالحين و هنگامى كه غنا آمد، بگو: گناهى است كه مجازات آن زود آمد. )

(ب ) يكى ديگر از چيزهايى كه براى فهم قرآن مفيد است ، انديشيدن درباره مجازات و حدود و تعزيراتى است كه براى گناهان وضع شده است ؛ مثلا بريدن دست بخاطر دزديدن ربع دينار كه يكى از احكام الهى است ، ترس بزرگى براى عاقل بوجود مى آورد از اين جهت كه او هر روز گناهان قلبى و بدنى زيادى مرتكب مى شود. و اگر مجازات ربع دينار چنين باشد مجازات او با اين بار سنگين چه خواهد بود!

(ج ) انديشيدن درباره اعمال و مجازات امتهايى است كه نابود شده اند؛ نيز از اين جمله است حضرت عيسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) از عمل كسانى كه گرفتار نزول عذاب شده بودند سؤ ال كردند، و خود جواب دادند ( آنان دنيا را باندازه بچه اى كه مادرش را دوست مى دارد، دوست داشتند. و با ترس اندكى از اهل گناه فرمانبردارى مى كردند. داراى آرزوهاى طولانى بوده و لهو و لعب آنان را غافل كرده بود. از يكى از آنان سؤ ال كرد چگونه هلاك شده و عذاب مى شويد؟ گفت : شب با سلامتى خوابيديم ولى صبح در ( هاويه ) بوديم پرسيد: هاويه چيست ؟ گفت : كوهى آتشين است كه تا روز قيامت بر ما افروخته مى شود. پرسيد: چه گفتيد و چه جوابى شنيديد؟ گفت : گفتيم : ما را به دنيا برگردان تا در آن زهد پيشه كنيم ، جواب شنيديم : دروغ مى گوييد، فرمود: عجيب است كه ديگران با من سخن نمى گويند، گفت : روح الله ! فرشتگانى خشن و نيرومند بر دهان آنها دهنه اى آتشين زده اند، من در ميان آنان بوده ولى از آنان نبودم ، وقتى عذاب نازل شد، من را نيز در بر گرفت ، و اكنون با تار موئى به كناره جهنم آويزانم ، نمى دانم در آن مى افتم يا از آن نجات مى يابم

و درباره گناه ( اصحاب سبت ) و عذابشان كه در ابتدا تبديل به ميمون و خوك شده و سپس هلاك گرديدند، فكر كن آنگاه به اعمال خود بينديش ، آيا مطمئنى كه عمل تو مانند اعمال آنها نباشد؟ امثال اين تفكرات نمى گذاشت كه صالحين و اوليا با اطمينان بخوابند و مى گفتند: كسى كه از شبيخون مى ترسد چگونه مى خوابد! و صورت خود را هر روز چندين بار بررسى مى كردند كه ببينند آيا از ستم گناهان سياه شده يا به حال خود باقى است ؟

موانع فهم قرآن

به هر صورت لازم است كسى كه مى خواهد قرآن را بفهمد موانع فهم را از بين ببرد و الا آنگونه كه بايد، نمى تواند از قرآن استفاده كند و حتى گاهى به عوض سود، زيان مى بيند. موانعى از قبيل :

(١) تقيد به اداى دقيق حروف از مخارج آن و رعايت دقيق قواعد تجويد. اين مطلب از تدبر در آيه جلوگيرى كرده و مانع فهميدن قرآن مى شود.

(٢) يكى از صفات و اخلاق رذيله سبب مى شود كه قلب نتواند معانى قرآن را بفهمد چنانچه مفاد بعضى از آيات نيز همين است مانند:

( و خدا اينچنين بر دل هر منكر ستمكارى مهر بدبختى مى زند. ) و ( بجز كسانى كه دائم رو به درگاه خدا دارند، كسى آن را نمى فهمد. ) اين صفات باعث كدورت قلب شده و مانع فهميدن حقيقت اشياء مى شود؛ مانند آينه اى كه زنگار گرفته و شكلها را بخوبى منعكس نمى كند.

(٣) اعتقاد به مطلبى باطل و درست پنداشتن آن و اعتقاد به اين كه خلاف آن كفر يا گمراهى مى باشد، نيز از موانع فهم است زيرا قبل از اين كه قلب بتواند حق را ببيند و با آن روشن بشود، آن را كفر پنداشته و آن را توجيه و تاءويل مى كند. و تا زمانى كه چنين تعصب باطلى در شخص باشد، هيچگاه توانايى رسيدن به حق را نخواهد داشت

(٤) هنگام تفسير آيه تفسير ظاهر و آشكارى را ببيند و خيال كند تمامى مراد آيه همين است و برداشتى غير از اين ، تفسير به راءى و حرام مى باشد.

زمانى كه خواننده قرآن حقيقت و بزرگى قرآن را دريافت ، بايد در آيات او تدبر كند و وقتى تدبر كرده و موانع فهم را از سر راه برداشته و در صدد فهميدن آن بر آمد، طبيعتا منظور خدا در كلامش براى او، آشكار مى شود. - البته بمقدار ايمان خود - و آنگاه كه از اين آبشخور جامى نوشيد، مست مى شود. و زمانى كه از جلوه هاى معارف الهى مست شده ، قلب او از آيات مختلف ، كه هر كدام اثر مخصوصى دارند، تاءثير پذيرفته و با هر معنايى حال و سرورى براى او پيدا مى شود. به اين دليل كه نگرش او به هر آيه بگونه اى است كه گويا خود مخاطب آن آيه بوده ، يا براى او نازل شده و اين آيه فقط براى اوست آنگاه حالت غم يا خوشحالى ، ترس يا اميدوارى ، توكل يا خوشنودى يا يكتا دانستن خدا به او دست داده و سپس بحسب حالى كه از تاثيرات قرآن پيدا كرده ، با پناه بردن و استعمار، اعتراف و توبه ، دعا و شكر، تسبيح و حمد نمودن و با گفتن ( لا اله الا الله ) يا ( الله اكبر ) به آيات جواب مى دهد.

زمانى كه ترس او را فرا گيرد، فكر مى كند كه از تمام خيرات و سعادتهايى كه در آيات ، براى بندگان صالح خدا آمده محروم شده است و در اين حال براى رفع بدبختى خود به پرودگارش پناه مى برد. و هنگامى كه اميدوار شد، آرزوى رسيدن به مقامات بالاى كاملين ، عارفين و مقربين را مى ناميد و از خدا مى خواهد او را نيز از آنان بگرداند. و هنگامى كه اين تاثرات براى او كامل شد، با بركات وحى و عطاياى خداوند، يقينا ترقى كرده تا جايى كه گويا خدا را مى بيند كه با او سخن گفته و او را مخاطب قرار داده است و گويا با دل مى بيند كه خداوند با الطافش به او خطاب و با نعمت بخشيدن و نيكى كردن با او مناجات مى كند، و در اين صورت حال تعظيم ، گوش فرا دادن ، فهميدن و حيا در او پيدا مى شود.

اگر موفق شد شكر اين نعمت را آنطور كه سزاوار است ، بجا آورد و با اين عطيه الهى آنطور كه بايد، روبرو شد، خداوند مقام بهتر و بالاترى به او عنايت مى فرمايد، بگونه اى كه گوينده را در سخنش و صفات او را در كلماتش مى بيند؛ چنانچه امام صادقعليه‌السلام بنابر روايتى در ( توحيد صدوق ) مى فرمايد: ( خداوند در كلامش براى بندگانش آشكار مى شود، ولى آنها نمى بينند. ) در اين حال او فقط متوجه گوينده است و به خود يا قرائتش يا چيزهاى ديگر ابدا توجهى ندارد.

خداوند بحق اين مقام ، اين مقام را به ما و جميع مؤ منين عنايت فرمايد.

و بحق اولياى مقرب و دوستان سعادتمندش - كه درود خدا بر همه آنان باد - اين نعمت و حال را نصيب ما نيز بنمايد.

تعريف دعا

بعضى از شرايط دعا بحكم عقل ، بعضى بحكم شرع و بعضى بحكم هر دو مى باشد. قبل از هر چيز دعا را در اصطلاح خود، تعريف مى كنيم : ( درخواست شخص پست و پايين ، با خضوع و فروتنى ، چيزى را از شخص بلند مرتبه ، دعا مى باشد. )

شرايط دعا

چند شرط از شرايط دعا از اين تعريف بر مى آيد كه ابتدا آنها را برشمرده و سپس ساير شرايط را كه در روايات آمده است بدنبال آنها ذكر مى كنيم :

(١) حضور قلب با توجه به اين كه دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است ، نتيجه مى گيريم كه دعاى بدون حضور قلب ، دعا نيست

(٢) خضوع و فروتنى

(٣) اميدوارى چون خواستن بدون اميدوارى تحقق نمى يابد، اميدوارى نيز از شرايط دعاست

(٤) شناخت خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نياز. زيرا اميدوارى كه يكى از شرايط دعا مى باشد در صورتى تحقق مى يابد كه دعا كننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.

لازم به ذكر است درجه اى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مى شود در حالى كه همين درجه از خضوع در مقابل كسى كه بزرگى بيشترى داشته باشد خضوع نيست و خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او مخالف خضوع در مقابل اوست و خداوند نه تنها اجازه داده بلكه با اين آيه از ما خواسته است : ( و هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سوال كنند، (بگو) من نزديك بوده و دعاى دعاكنندگانى كه مرا بخوانند، اجابت مى كنم پس به من روى آورده و به من اعتماد نمايند. )(١٨)

مطلب ديگر اين كه خواستن حقيقى كه در تعريف دعا آمده بود بوجود نمى آيد مگر هنگام درخواست خير واقعى ؛ و بنده خير و شر خود را تشخيص نمى دهد چنانچه خداى متعال مى فرمايد: ( و انسان با دعاى خيرش ، شر را مى خواهد. ) گرچه خير واقعى كه هيچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزديكى و رضايت اوست در ( مصباح الشريعه ) آمده است : دعا يعنى در حالى كه انديشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده و اختيار را از كف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسليم و واگذار كرده اى ، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى بنابراين لازم است دعا كننده توجه كند، كه دعاى او خير باشد و از خدا چيزى نخواهد كه شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى كه آثار اجابت را نديد از اجابت مايوس نشود. چون ممكن است چيزى را كه در دعايش خواسته به زيان او بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خير او را برايش پيش آورد. و نبايد به خدايى كه صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود.

راز عدم اجابت دعاى خوبان

عدم استجابت دعاى خوبان باين جهت است كه خداوند نسبت به بندگان صالحش عنايت كامل دارد. و اين عنايت باعث مى شود كه او را از چيزهايى كه باعث ضرر اوست حفظ كند؛ گرچه به خيال خود سعادتش در آن است ؛ مانند قصه حضرت خضرعليه‌السلام كه آن بچه را كشت ؛ اگر فرض كنيم پدر و مادرش از روى نادانى فكر مى كردند خير آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مى باشد و از خدا همين را مى خواستند، ولى خداوند مى دانست كه در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر، كافر و هلاك مى شوند؛ در اين صورت اجابت دعاى آنان فقط در كشتن فرزندشان بود. دعا كننده ، دعا مى كند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر اين كه فكر مى كند سعادت او در همان چيزى است كه مى خواهد و وقتى خداى متعال مى بيند كه او اشتباه مى كند و خير او در خلاف آن است ، در اينجا اجابت واقعى اين است كه چيزى به او بدهد كه خير واقعى اوست ، نه چيزى كه او آن را خير مى داند ولى باعث هلاكت اوست و مردم نيز با يكديگر همينطور رفتار مى كنند: مثلا اگر كسى خيال كند در ظرفى كه زهر است ، پادزهر مى باشد و در ظرفى كه پادزهر است ، زهر مى باشد و از پدرش بخواهد مايع درون ظرف را به او داده تا بنوشد و شفا پيدا كند ولى پدرش بداند، آنچه را مى خواهد سم است ، اجابت او اين است كه از دادن آن به او خوددارى كرده و به او پادزهر بدهد و اگر بداند مايع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت : من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.

خداوند نيز كه از تمام جزئيات و خصوصيات بندگانش مطلع است ، مى داند فلان بنده طورى است كه اگر مثلا مالى را كه مى خواهد، به او عنايت كند، از رضايت و قرب پروردگار دور مى شود؛ گر چه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنايت كامل خدا در اينجا، اين است كه او را از آن مال محروم كند و آن مال را به فقرى تبديل كند كه از او فرار مى كرد. زيرا فقير تنها به اين جهت مال را مى خواست كه خيال مى كرد سعادت او در آن است ؛ مانند كسى كه خيال مى كرد محتويات ظرف پادزهر است خداوند متعال نيز كه مى داند بزرگترين سعادت براى او فقر است و بى نيازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مى خواهد، اگر مال را به او عنايت نمايد، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقيقى فقير نمودن اوست زيرا اعطاى مال شكل اجابت داشته ، ولى خالى از روح اجابت است ولى عدم اعطاى مال بر عكس است آنچه گفتيم بر گرفته از روايات بود؛ حتى در بعضى از روايات داريم : ( خداوند بخاطر عنايتى كه به بندگان مؤ منش دارد، اى بسا آنان را به گناهان كوچك مبتلا مى كند تا به عجبى كه بدتر از گناه و مايه نابودى اوست ، گرفتار نشود. )

به هر صورت خداوند در رابطه با مؤ منين جز خير انجام نمى دهد گرچه اعمال او با توجه به ويژگيها و حالات فردى و با توجه به حكمت الهى ، متفاوت باشد. و هر خيرى كه مخالف با حكمت و عدل خدا نبوده و با ويژگيهاى مؤ من سازگار باشد، خداوند متعال با عنايت خود آن را به مؤ من عطا مى فرمايد گرچه مؤ من آن را نخواسته باشد.

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26