ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات0%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله میرزا جواد ملکی تبریزی
گروه: مشاهدات: 24599
دانلود: 7909

توضیحات:

ترجمه المراقبات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24599 / دانلود: 7909
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ساير مراقبتهاى ماه رمضان

(١) ابتدا پاك كردن دل با توبه صادقانه

(٢) پاكيزه نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس ، مكان و هر چيزى كه روزه دار در آن دخل و تصرف مى كند پاك شود. همانگونه كه در روايات آمده خداوند براى تطهير مال دادن خمس را كافى دانسته است بنابر اين بهتر است خمس خود را در اول ماه حساب كرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل و تصرفات او از حلال باشد.

(٣) تلاش براى شروع خوب سال روايات زيادى داريم كه : ( ماه رمضان اول سال است و اين كه اگر اين ماه سالم شد تمام سال بسلامت خواهد ماند. ) انسان بيدار تاءثير كارهاى خود را در حالات و خواسته هايش ديده و بجهت اين كه ماه رمضان اول سال بوده و خير و شر در آن مقدر مى شود، مى داند كه عمل او در اين ماه تاءثير بزرگى در تمام جوانب زندگيش دارد؛ بخصوص در رزق و اجل او، و توفيق انجام خيرات و عبادات و همينطور تاءثير اول اين ماه را نسبت به بقيه اين ماه مى داند. به همين جهت مراقبين اهميت زيادى به اعمالى كه در اين روز وارد شده ، مى دادند. بخصوص دعايى طولانى كه مختص به اين روز است اين دعا در ( اقبال ) از ( تلّعكبرى ) با مستند كردن آن به امام صادقعليه‌السلام نقل شده است دعايى است بزرگ ، شامل تمام مطالب دين ، دنيا و آخرت ولى آنچه مهم است كوشش در بدست آوردن شرايط دعا و اداى حق اين دعاست و به جان خود قسم كسى حق اين دعا را نمى فهمد، مگر اين كه تلاش و اهميت او براى تكميل شرايط و اخلاص ‍ در آن ، بيشتر شده ، و مقدار محبت كسى كه اين دعا و امثال آن را به ما ياد داده ، مى فهمد؛ و قدر نعمت الهى معصومينعليهم‌السلام را خواهد دانست زيرا اگر آموزش آنان نبود، از كجا ادب سخن گفتن با خداى متعال را، آنگونه كه شايسته است ياد مى گرفتيم و چطور مى فهميديم كه چگونه با خدا سخن گفته و با او مناجات نماييم ، از او خواسته و شكر او را بجا آوريم ، كه او راضى باشد. و از كجا مقدار ناتوانى و تقصير خود را در رعايت مراسم بندگى او مى فهميديم در عوالم نادانى و گمراهى باقى مانده و با چارپايانى كه هلاك شدند هلاك مى شديم

داشتن حضور قلب در دعا

مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مى گويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان و مكان بزرگ ، عرض مى كند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در ادعاى خود دروغ مى گويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مى كند كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است زيرا كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مى داند، اگر بنده اش با اين اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست : يا من نهانى عن المعصية فعصيته فلم يهتك عنى ستره عند معصيته اى كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم ، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد... او را مخاطب قرار داده ، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مى گويد، و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به عدالت رفتار كرده است ، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است ، ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخره گر چه حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مى داند؟

از سه حالتى كه در بالا گفتيم ، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر كمتر است

بنده اى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود به همراه اولياى پاكش دعوت نموده ، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه كه شايسته است ، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مى گويد، عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراهِ گمراهتر از چهار پايان مى داند؟

كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مى انگارى ! خجالت نمى كشى در اين شرايط بگونه اى با من روبرو مى شوى كه راضى نيستى كسى با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى ندارى آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اينگونه سبك مى شمارى ! پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مى شمارى كه حاضر نيستى به بندگان خوارم اينگونه توهين كنى ؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى ؟ زيرا با اين عمل مى گويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.

منزه است پروردگار بردبار و كريم و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين ، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائين ترين طبقات عذاب شوندگان ، عذاب مى نمود. آنگاه ما را براى هميشه از درگاهش رانده ، و در ميان جهنم قرار مى داد.

بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سه گانه اى كه گفتيم دچار مى شوند؛ و كمتر به حالت دوم دچار مى شوند كه عبارت بود از اين كه خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و به همين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مى گويند. و گمان نمى كنم قسم سوم ، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا شود.

آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم ، باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و بجاى عدلش ، با ما دارد، همان است كه امامعليه‌السلام بيان فرمودند: ( خداوند آبروى ما را حفظ كرده ، و سلامتى كامل خود را از ما نمى گيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فريب نمى دهد.

گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مى نمايد. و با ما مانند كسى كه از او اطاعت كرده ، رفتار نموده و ما را به غير خودش واگذار نمى كند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مى كند. ما را دعوت نموده تا به درگاه دعا كنيم و وعده اجابت داده است و بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته ؛ و با اين كه احترام او را نگه نداشته ايم ، مؤ منين را از هتك حرمت ما نهى مى نمايد.

عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمى گذارد و ما را از كفايت نمودن خود خارج نمى فرمايد... تا آخر فرمايشات آن حضرتعليه‌السلام كه اجمالا به نيكى هاى خداوند و رفتار كريمانه اش اشاره مى نمايد. )

آنگاه در فرمايش آن حضرتعليه‌السلام بنگر كه فرمود: ( من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمى شوم ، من تشنه محبت تو هستم كه سيراب نمى گردم ) آيا اثرى از محبت او در خود مى بينى ! چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى زيرا دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست به همين جهت بعد از اين فرمودند: ( چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مى بيند ولى او را نمى بينم ) و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمى شود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده ، برسد.

خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است ، ولى متصف شدن به حقيقت آنچه مى گويد، كارى مشكل ، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است دوستان خدا آنگونه هستند كه امامعليه‌السلام قبل از اين به آن اشاره نمودند: ( آنها كسانى هستند كه به روزه روز و رنج شب راضى نشده ، تا جايى كه قدم بر سر نيزه ها گذاشته و چهره ها را خاك آلوده كردند. ) آيا اثرى از اين مطالب در خود مى بينى ؟ اگر مى بينى ، گواراى وجودت و خوشابحال تو، و اگر از كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نيزه ها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ نگو.

(٤ - توسل در شب اول ) مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن شب است مراجعه ، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگاش ، به درگاه خدا روى آورد - زيرا چهره تاريك و بى آبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن ، خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است ، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمى كند؛ بخصوص اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده ، و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است

سالك مى تواند با يك ساعت توسل به همراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابر اين فرصت را غنيمت شمار و بعد از عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض ‍ كن : ( مولايم ! در اين شب تو حامى امت و نگهبان آنانى تويى برترين مخلوقات پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ ماءمور به پناه دادن مى باشى بنده تو، ميهمان خدا و ميهمان تو و پناه جوى از خدا و تو است ، بنده ات را پناه ده و حمايتش نما. و پذيرايى خود را در اين شب ، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرار ده و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد، و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان مقرب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام ارجمندى كه نزد او دارى رد نمى كند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو عنايت فرموده است از تو مى خواهم ، مولايم ! كه آنچه از تو خواستم به من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى آقايم ! به حقارت ، خوارى و بدحاليم نگاه نكن ؛ چون كريمان در پذيرايى از ميهمان هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده ، و كرامت و عطاياى خود را با ميهمان و درخواست كننده ، اندازه گيرى نمى كنند. زيرا عطا باندازه عطا كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است

سرورانم ! شماييد كه به كريمان ، آداب كرامت ، و به بخشندگان خوى سخاوت و بلندنظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مى باشيد، خواهنده از شما، رد نمى شود و آرزومند از شما نااميد نمى گردد.

سرورانم ! شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مى رسد. پس مرا از ابرهاى راءفت خود محروم نفرماييد؛ باران رحمت شما بر من نيز ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم راضى نشويد كه ميهمان شما شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.

شما، آقايم ! اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما، گرسنه خوابيده و به هلاكت مى رسم تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار نمى نمايى ، هرگز. ) خلاصه اين كه بايد كاملا حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى خوش ‍ زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان تلاش كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب ، بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشه اى از آنچه در اينجا ذكر كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.

(٥ - انجام متناسب نوافل و مستحبات ) آنگاه سزاوار است سالك حال خود را بررسى و نشاط و كسالت ، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجيده و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترين ها را انتخاب نمايد.

در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است ، بايد آنها را انجام دهد و نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست و بايد در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش ، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به حقيقت آنچه مى گويد، رسيده و حال و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى سعادتمندانه در انتظار اوست مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى بر من ! و در اين هنگام به ياد آورد كه : آنقدر گناه كرده است كه اگر زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مى ريزند. و اگر درياها بفهمند او را غرق مى كنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از دعاها آمده است و گمان مى كنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤ منى ؛ بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولايش ، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه همين مطلب در اين دعا آمده است و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى يافت نمى گردد، مگر اينكه پروردگارش ‍ از او راضى خواهد بود. مضامين اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مى آورند كه نفس و قلب را زنده و از مهلكه ها نجات مى دهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مى رسانند.

ملاكى براى انجام عمل به هنگام كسالت

مطلبى كه لازم به توضيح است اينكه : كسى كه مى خواهد عمل كند اگر گاهى ببيند كسل است و نشاطى براى عمل ندارد، بايد مواظب حالش ‍ باشد و ببيند اگر در اين حال مشغول عمل شود - گرچه عمل صورى - نشاط مى يابد بايد مشغول عمل شده و آن را ترك نكند تا شيطان بر او مسلط نشود. زيرا انسان اگر بصرف كسالت عمل را ترك كند اعمال را بطور كلى ترك خواهد نمود. بايد حال خود را بررسى كند و ببيند كه اگر عملى را ترك كند، اشتياق او به آن در آينده بيشتر خواهد شد، در اينجا بايد عمل را ترك نموده ، و خود را به عملى كه همراه با كسالت است عادت ندهد. ولى اگر ببيند كه ترك اين عمل باعث انجام ندادن عمل ديگرى نيز خواهد شد، بايد آن عمل را انجام دهد. و خيلى اوقات اتفاق مى افتد كه سالك در عملى دلتنگ و كسل مى گردد، ولى در اثناى عمل بيش از حد تصور نشاط مى يابد. اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه كسالت براى انسان از عسل شيرينتر است و به همين جهت گاهى واقعيت را آنگونه كه هست ، نمى بيند. بنابراين بايد مواظب باشد كه در بررسى خود براى يافتن ترجيح ترك عملى اشتباه نكند.

(٦) از كارهاى مهم در اين ماه قرائت قرآن ، دعا و ذكر است كه بايد از هر كدام مقدار معينى انتخاب و در هر روز انجام شود. در اين انتخاب اولويت با مواردى است كه باعث افزايش نشاط انسان براى عبادت گرديده و در قلب او فكر و نورى به وجود مى آورد. البته منظور اين نيست كه نبايد غير اين موارد را اصلا انجام دهد؛ بلكه بايد اين اعمال را بيشتر انجام دهد.

دعاهايى را كه براى شب اول انتخاب مى كند، بايد مشتمل بر دعايى كه بعد از نمازها وارد شده و با ( يا على يا عظيم ) شروع مى شود و ( دعاى افتتاح ) باشد. دعايى كه با عبارت ( اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه ) شروع مى شود نيز بايد يكى از دعاهايى باشد كه در سحر مى خواند. دعاى ابى حمزه را هم بايد باندازه اى كه حال دارد، در تمام شبها يا يك شب در ميان بخواند. بايد هر روز يكى از دعاهاى روزها را خوانده و براى توفيق در شب قدر و شب عيد فطر زياد دعا نمايد. و نبايد در روزهاى جمعه نمازى را كه روايت شده است ترك كند.

و از مهمترين دعاها در شب و روز، دعا براى ولى امر، خليفه خداوند، باقيمانده از جانب خداوند بر روى زمين و حجت او بر مردمان و امام زمان - روح ما و تمامى جهانيان فدايش باد - مى باشند. و بايد در دعاى خود بگويد: ( اللهم ارنا فيه و...؛ خدايا به ما بنمايان ، در او و اهل بيتش ، و پيروان و عامه و خاصه اش ، آنچه را كه آرزو دارد؛ و در دشمنانش آنچه را كه از آن پرهيز مى كنند. و بر ما با بدست آوردن فرمانبردارى و خوشنوديش منت گذار، ما را به شيعيان مقرب و دوستان قديمش ملحق ساز و بر او و پدران پاكش درودى كامل فرست اى مهربانترين مهربانان ! )

و بايد براى پدر و مادر و معلمين و برادران دينى و نزديكان و همسايگان و هر كسى كه به گردن او حقى دارد و تمام مؤ منين دعا و استغفار نموده و آنان را در دعاهايى كه براى خود مى نمايد، شريك كند.

(٧ - غسل ) از اعمال مهم ماه غسل در شب اول و شبهاى فرد و روز اول آن است و در روايت است : ( كسى كه شب اول ماه رمضان در رودى جارى غسل كرده و سى مشت آب بر سرش بريزد تا ماه رمضان آينده پاك مى شود. ) و ( كسى كه در اولين روز سال در آب جارى غسل كرده و سى مشت آب بر سرش بريزد، همين عمل داروى يك سال خواهد بود ) و ( كسى يك مشت گلاب به صورت خود بزند، در آن روز از خارى و فقر ايمن مى گردد. و كسى كه مقدارى گلاب بر سر خود بگذارد در آن سال از برسام ايمن مى شود. بنابراين چيزهايى را كه به شما سفارش ‍ نموديم ، ترك نكنيد. )

خاصيت اشياء و افعال

شايد بعضى از مردم مشكل بتوانند اينگونه احاديث را كه عقل نمى تواند حكمتهاى آن را درك كند، باور نمايند. و علتش هم اين است كه خاصيت كارها و حركات براى آنها مجهول است ؛ بخصوص كارها و حركاتى كه مردم زياد با آن سر و كار ندارند. والا چه فرقى بين تاءثير آتش و تاءثير كارهاى مردم وجود دارد كه مردم آن را ديده و مى پذيرند و در آن تعجب نمى كنند. و همين طور چه فرقى بين اثر حركتهاى افلاك و حركتهاى كارهاى بندگان است مگر اينكه اولى به خاطر زياد شنيدن مردم از آن تعجب نمى كنند. و عجيب ترين اين موارد اثر حركات الفاظ است مردم درباره اثر حركات لب سلطان و گفتن يك حكم كه باعث قتل ، خونريزى ، ويرانى شهرها و از بين رفتن اموال شده و تا ابد اثر آن باقى مى ماند، چه مى گويند! و تو اى فقير! همانگونه كه علت آن را با نورى كه خداوند در تو قرار داده است درك مى كنى و از آن تعجب نمى نمايى ، پيامبران نيز علت آن را با نورى كه خداوند در آن قرار داده مى فهمند، همان نورى كه با آن اثر كارها و حركات را در عالم انسان درك مى كنند.

بنابراين كسانى كه اديان و پيامبران را قبول دارند، نبايد در چيزهايى كه پيامبر راستگو درباره اثر كارها به آن مى گويد، شك كنند. زيرا شك از شاخه هاى كفر بوده و با ايمان سازگار نمى باشد. و كسى كه به عمل اينگونه احكام كه علت آن بر عقل پوشيده است از روى تعبد عمل كند، برتر از كسى است كه به احكام عمل مى كند كه عقل علت و جهت آن را درك مى كند. و اين اعمال به اخلاص نزديك تر است تا غير آن مبادا خود را به سهل انگارى در اينگونه اعمال عادت دهى بلكه بايد با تلاش و كوشش بيشترى به انجام اين اعمال بپردازى

قرآن و روايات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شاهد بر تاءثير طهارتهاى گوناگون در عوالم مكلف است ، تاءثيرى كه باعث شده است خداوند بعضى را واجب و بعضى را مستحب بگرداند. در بعضى از روايات وارد شده است كه طهارتها در عوالم غيب نورى دارند كه به نفع صاحب آن است ؛ بخصوص در روز قيامت و از بعضى روايات بر مى آيد كه آنها شكلهاى خاصى مانند شكل ساير اشياء و حتى اشخاص دارند كه در روز قيامت با اين شكل آمده و دست صاحب خود را گرفته و او را از آتش و از مهلكه ها نجات مى دهد. و از يكى از كاملين نقل شده كه نور وضوى خود را بصورت نور بسيار بزرگى ديده است

خلاصه همانگونه كه خدا و پيامبران و كتابهاى او و روز قيامت را قبول دارى ، و به احاديث آنان در مورد حالات عالم برزخ معتقد هستى آثار اين اعمال را هم بپذيرى زيرا اين آثار نيز از روايات ثابت شده است روايات متواترى در اين مورد رسيده است كه اعمال و حركات در عالمهاى غيب داراى شكل و زندگى و درك بوده كه مى آيد و مى رود؛ سخن مى گويد، صاحب خود را شفاعت كرده و او را از ترسها ايمن مى كند؛ با او همراه بوده و با او انس مى گيرد.

درباره وقت غسل شبها در بعضى روايات آمده است كه اول شب است ، و در بعضى ديگر، وقت آن را كمى قبل از غروب آفتاب ذكر نموده اند و در بعضى ديگر بين نماز مغرب و عشا آمده است شب بيست و سوم چنانچه خواهد آمد دو غسل دارد يكى در اول شب و ديگرى در آخر آن

پيش از اين درباره قصد و نيت روزه و بهترين نيتهاى روزه توضيح داديم كه براى يادآورى مى توانيد به آنجا مراجعه نماييد.

تفاوت افطار كنندگان

افطار نيز با تفاوت حالت روزه داران متفاوت مى شود:

(الف كسى كه روزه او امساك از خوردنى و نوشيدنى و موارد مذكور در فقه است ، و بخاطر ترس از عذاب يا اشتياق رسيدن به بهشت نعمتها مى باشد و روزه خود را تكليفى از جانب خداى متعال مى داند، افطار او نيز طبعا بخاطر از بين بردن سختى گرسنگى ، و رهايى از بند تكليف ، يا فقط بخاطر ميل به غذا هنگام پايان تكليف خيالى مى باشد.

(ب كسى كه هنگام روزه از تمام كارها و حركاتى كه خداى متعال حرام كرده اجتناب مى كند، و هدف او بدست آوردن خوشنودى پروردگار و رسيدن به درجات بالا مى باشد، افطار او نيز - كه انجام بعضى از چيزهايى است كه در حال روزه از آن اجتناب مى نمود - با اجازه مولايش بوده و به قصد نيرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن شناخت و كمالات افطار مى كند؛ گرچه از خوردن و آشاميدن هم لذت مى برد.

(ج كسى كه در روزه خود علاوه بر موارد مذكور، از هر فكر پستى گرچه مباح نيز باشد خوددارى مى كند، افطارش نيز براى خدا و در راه خدا و و با يارى او خواهد بود. بهمين جهت افطار اين گروه براى ميل به غذا و خوراكشان بيش از اندازه نبوده و آنان را از ياد حضور پروردگار باز نمى دارد.

اى فقير! بنگر كه افطار و غذاى حلال تو اگر فقط بخاطر ميل به غذا باشد شبيه غذا خوردن حيوانات است ؛ بخصوص اگر زياده روى نمايى و اگر حرام باشد از حيوانات نيز پايين تر خواهى بود. ولى اگر بخاطر انجام دستور خداوند و نيرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن نزديكى و قرب خدا باشد، شبيه عمل پيامبران و اوليا و فرشتگان مقرب مى باشد. اگر فرض كنيم آنان هنگام غذا خوردن لذتى نفسانى نيز دارند ولى همين لذت هم به همراه نيتهاى عالى مى باشد. چنانچه نگاه آنان به اين دنيا و استفاده از آن و دخل و تصرف در آن با كارهاى عموم مردم فرق مى كند. آنان با اين كه در اين دنيا بوده و توجهى به دنيا ندارند؛ باين معنى كه آنها نعمتها را نگريسته ولى نه از اين جهت كه نعمت است بلكه از اين جهت كه آنها در آن مى ديدند كه اين نعمتى است از جانب خدا و حتى بخشنده نعمت را در اين مى ديدند، و باين جهت لذت مى بردند. بنابراين تو نيز نيت خوبى را براى روزه خود انتخاب كن

خوردن سحرى

خوردن سحرى مستحب است روايت شده است : ( سحرى بخوريد؛ گرچه جرعه آبى باشد. توجه داشته باشيد كه خدا بر كسانى كه سحرى مى خورند درود مى فرستد. ) علاوه بر خوردن سحرى خواندن سوره ( انا انزلناه ) نيز مستحب است در روايت آمده است : ( هيچ مؤ منى روزه نمى گيرد و در موقع سحرى و افطار ( انا انزلناه ) را نمى خواند، مگر اين كه مابين اين دو مانند كسى است كه در راه خدا آغشته به خون باشد. ) و بايد به نيت استحباب سحرى نزد خدا، و نيرو گرفتن بر عبادتها در طول روز، سحرى بخورد.

دعا براى درك شب قدر و فطر

از مهمترين دعاها در ماه رمضان ، دعاى زياد براى توفيق عبادت شب قدر و شب فطر، از اول ماه تا رسيدن اين دو شب است اگر در دعاى خود راست بگويد، كريم متعال دعاى او را رد ننموده و به اين خير بزرگ مى رسد. خيرى كه در قرآن كريم آمده و سزاوار است مؤ من جهت اطمينان از رسيدن به آن ، يك سال شب زنده دارى نموده و به عبادت مشغول باشد، و چرا چنين نكند در حالى كه در قرآن كريم تصريح شده است كه آن بهتر از هزار ماه است و هزار ماه بيش از هشتاد سال مى باشد. پس كسى كه عمل يك سال را بجا آورد و به پاداش هشتاد سال برسد از برندگان خوشبخت مى باشد؛ چه رسد به اين كه با دعاى توفيق عبادت شب قدر در كمتر از يك ماه به اين پاداش دست يابد.

كسى كه همتى به اين مقدار كم نيز براى درك شب قدر در خود نبيند، ايمان او مريض است ؛ كه بايد آن را معالجه نمايد.

شب عيد فطر و روز آن نيز همين قدر اهميت دارد. از امام سجادعليه‌السلام روايت شده است كه مى فرمودند: ( اين شب كمتر از آن شب - يعنى شب قدر - نيست ) و افراد بلندنظر همتشان اين بود كه در اين شب فرشتگان و مقدراتى را كه از آسمان به زمين فرود مى آيد ببينند. بنابراين چرا ما براى توفيق عبادت اين شب همت ننماييم ؛ گرچه بخوبى نمى دانيم كدام شب است

شناخت شب قدر و درك فضيلت آن

در روايتى ، صد بار خواندن سوره دخان ، تا شب بيست و سوم ، براى شناخت اين شب ، آمده است ؛ و در روايت ديگر آمده است كه بجاى آن مى توان هزار بار سوره قدر خواند. در اقبال روايتى آمده است كه گرچه صحت آن ثابت نشده ولى بخاطر اهميت زياد آن و باميد صحت و ثبوت آن در واقع ، سزاوار است به آن عمل شود. و آن روايتى است از ابن عباس ‍ كه مى گويد: به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كردم : ( رسول خدا! درود و سلام خدا بر تو. خوشا به حال كسى كه شب قدر را ببيند؛ فرمودند: ابن عباس ! آيا نمازى به تو ياد ندهم كه در صورت بجا آوردن آن در هر شب ، بيست بار و بيشتر شب قدر را ببينى عرض كردم : بفرماييد - درود خدا بر تو. فرمود: يك نماز چهار ركعتى بعد از نماز مغرب و قبل از نماز ( وتر ) بجا مى آورى ؛ در هر ركعت يك بار فاتحة الكتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحيد مى خوانى ؛ و بعد از سلام سيزده بار ( استغفرالله ) مى گويى بحق كسى كه من را به پيامبرى برانگيخت ، كسى كه اين نماز را بجا آورد و در آخر آن سيزده بار تسبيح بگويد و از خدا آمرزش بخواهد، شب قدر را خواهد ديد. و روز قيامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار نفر از امتم قبول مى شود. و خداوند او را و پدر و مادرش را مى آمرزد. اگر خدا بخواهد. )

منظور از بيست بار ديدن شب قدر و بيشتر در اين روايت به روشنى معلوم نيست و ممكن است منظور اين باشد كه پاداش او بهتر از لذت بيست بار ديدن شب قدر است ؛ مانند اين روايت كه : ثواب يك تسبيح بهتر از ملك سليمان است كه چنين چيزى هم بعيد نيست ولى اين كه بگوييم مراد اين است كه ثواب اين نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بيش از بيست برابر ثواب عبادت شب قدر مى باشد، بعيد است ؛ چنانچه صاحب كتابى كه سيدقدس‌سره اين روايت را از آن نقل كرده اينطور فهميده است

مراد از ديدن شب قدر و لذت آن

چنانچه قبلا اشاره كرديم ، ديدن شب قدر بمعنى كشف وقايعى است كه در اين شب اتفاق مى افتد. يعنى فرود آمدن مطالب مهم بر زمين ؛ همانگونه كه براى امام عصرعليه‌السلام در اين شب آشكار مى گردد.

توضيح مطلب اينكه : خداوند متعال بين عالم ارواح و عالم اجسام عالمى بنام عالم مثال و برزخ دارد. عالمى كه بين اين دو عالم است نه مانند عالم اجسام تنگ و تاريك و نه مانند عالم ارواح وسيع و روشن است زيرا عالم ارواح عارى از كدورت ماده و تنگى شكل و اندازه بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شكل است و عالم مثال عارى از ماده ولى در بند صورت و اندازه است كه خود مشتمل بر عالمهاى زيادى است و هر موجودى در عالم اجسام ، شكلهاى مختلفى غير از شكلى كه در عالم اجسام دارد در عالمهاى مثال دارا مى باشد. و هر موجودى در اين عالم بعد از پيدايش در دو عالم اول ، بگونه اى كه مناسب با آن دو عالم است ، بوجود مى آيد. بلكه منشا هر موجودى در عالم مثال از گنجينه هاى خداوند است كه در اين آيه به آن اشاره شده است : ( چيزى نيست مگر اين كه گنجينه هاى او نزد ماست )(١٩) و هر جسم يا حسيّى در اين عالم از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره مى گيرد.

روايات دال بر اين است كه مقدار ارزاق موجودات اين عالم و اجلهاى آنان ، در شب قدر بر زمين نازل مى شود. و اين مطلب براى خليفه خداوند در اين شب آشكار مى گردد و هويدا شدن نزول اين مطلب مهم ، توسط فرشتگان براى او، ديدن شب قدر ناميده مى شود. و لذت اين آشكار شدن و ديدن نزول اين مطلب مهم و فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درك مى كنند و شايد ملكوت آسمانها و زمين كه ابراهيم خليل آن را ديد از همين قبيل باشد.

هر انسانى نصيب كاملى از اين عالمها دارد كه مخصوص به خود اوست ؛ ولى بيشتر مردم از عالمهاى مثالى خود غافل بوده و از غفلت خود نيز غافل هستند، و همينطور نسبت به عالمهاى روحانى خود؛ مگر كسانى كه خداوند با اعطاى معرفت نفس به آنان بر آنان منت گذاشته است معرفت عالم مثال از راه معرفت نفس مى باشد. زيرا روح حقيقت نفس است بنابراين كسى كه حجاب ماده از روى روح و نفسش برداشته شود و نفس ‍ خود را در عالم مثال مجرد از آن ببيند، مى تواند براحتى ، به حقيقت روح خود كه مجرد از شكل است ، نيز منتقل شود. و اين شناخت همان است كه در اين فرمايش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است : ( كسى كه خود را شناخت ، پروردگار خود را شناخته است ) و وجه ارتباط شناخت نفس با معرفت پروردگار را نمى داند مگر كسى كه به اين شناخت رسيده باشد. براى برطرف كردن انكار و استبعاد درك شب قدر براى عاملين عابد، و ايجاد شوق براى رسيدن به آن همين مقدار بيان كافى است

افطارى دادن و خوردن

از كارهاى مهم در اين ماه افطارى دادن به روزه داران است كه پاداش آن را در سخنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدى و مهمترين مطلب در آن اخلاص نيت و بجا آوردن آداب الهى است و اين كه انگيزه او فقط بدست آوردن رضايت او باشد؛ نه اظهار شرف دنيايى يا آخرتى يا تقليد يا پيروى از عادات مرسوم و بايد در خالص كردن عمل خود از اين قصدها همت نموده و نيت خود را امتحان كند و از پوششهاى هواى نفس ‍ و شيطان مطمئن نشده و در اين مورد و در مورد اصل افطار و تعيين مؤ منينى كه مى خواهد دعوت كند، و تعيين غذايى كه براى افطار مصرف مى كند، و روش برخورد با ميهمانها از خداوند كمك بخواهد. زيرا كيفيت هر كدام از موارد مذكور به نيت و قصد وابسته است ؛ و اهل بيدارى راههاى ورود شيطان را در آن دانسته و از انجام اوامر او اجتناب و بدنبال دستور مولاى خود و خوشنودى مالك دين و دنياى خود حركت نموده و با رسيدن به قبول و پاداشهاى او رستگار شده و به بالاتر از آرزو و خواسته هاى خود مى رسند.

و همينطور بايد در خالص كردن نيت براى قبول دعوت افطارى ديگران همت و تلاش كند. زيرا گاهى انسان مخلص از قبول كردن دعوت مومنين و حضور در مجلس او و افطار با او به اندازه اى منتفع مى شود كه ديگران با عبادتى بسيار طولانى به اين مقدار سود نمى برند.

به همين جهت اولياء با پند گرفتن از عمل آدم و ابليس ، در پى خالص كردن عمل بودند نه زياد كردن آن عبادت چند هزار ساله آن ناپاك رد شد ولى يك توبه خالصانه آدم قبول شده و باعث انتخاب و برگزيدن او شد.

امامت جماعت و وعظ

از كارهاى مهم در اين ماه براى اهل علم ، امامت جماعت و وعظ مى باشد. آنچه بطور اختصار درباره اين دو مى توان گفت اين است كه اگر عالم ، قوى و مجاهد بوده و از كسانى باشد كه مدتى با نفس خود جهاد كرده ، و در طول جهاد راههاى پنهان نفوذ شيطان و پوششهاى هواى نفس را پيدا كرده نبايد امامت جماعت و وعظ را بكلى رها كند. زيرا اين دو، مورد اهتمام شرع است ؛ بخصوص وعظ. زيرا هيچكدام از كارهاى خوب فايده وعظ را نداشته و تمامى اعمال خير نتيجه وعظ است و سخن گفتن بطور مفصل در اين مورد و ذكر فوايد آن از عهده اين كتاب خارج است

عالم بايد با جديت در جهت اخلاص نيت ، و صدق در اخلاص تلاش ‍ نمايد. زيرا آفات وعظ و امامت نيز خيلى زياد است و كمتر از فضايل و فوايد آن نيست بنابراين پس از مراقبت كامل ، اگر انگيزه خود را خالص ‍ ديد، اقدام كند. و اگر ديد برعكس است ، يا هم براى خدا و هم براى غير اوست يا نفهميد كه مخلص است يا نه ، بايد آن را ترك و به تحصيل صدق و اخلاص بپردازد. و اگر در بدست آوردن صدق در اخلاص راستگو باشد، خداوند به حكم اين آيه : ( و آنان كه در راه ما تلاش و كوشش ‍ كردند، آنان را حتما به راه خويش هدايت مى كنيم(٢٠) ) او را هدايت مى كند.