ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات0%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله میرزا جواد ملکی تبریزی
گروه: مشاهدات: 24531
دانلود: 7880

توضیحات:

ترجمه المراقبات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24531 / دانلود: 7880
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ساير اعمال شب قدر

(١ نمازى در شب قدر وارد شده كه در آن يك بار حمد و هفت بار ( قل هو الله احد ) خوانده مى شود و بعد از پايان نماز هفتاد بار ذكر ( استغفر الله و اتوب اليه ) گفته مى شود و سپس حوائج از خدا خواسته مى شود.

(٢ صد ركعت نماز و خواندن دعاهايى كه در بين آن وارد شده از مهمترين امور مهم است زيرا مضامين آن برآمده از سينه امامان دين مى باشد كه عالمان به خدا هستند. در اين ادعيه علوم گرانبهايى است كه بجز پيامبران و جانشينان آنان كسى از آن آگاه نيست دانشهايى از قبيل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نيك و مراتب فضل و حكمت عدل و مقتضاى كار و ادب مناجات با خداوند متعال

لازم است در خلال خواندن اين ادعيه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه مى گويد، تاءثير پذيرفته و اين مطلب را نيز در دعايش بخواهد، بايد به او تبريك گفت زيرا اگر اين ادعيه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامين آن در انسان مؤ ثر باشد، عاقل بايد روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا كند. چه رسد به اين كه خداوند براى هر حكم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است كه جهانيان نمى توانند قيمتى بر آن بگذارند.

همچنين بايد درباره معنى كلماتى كه مى گويد تاءمل نموده و آن را درك كند. و اگر اين مقدار نيز نمى تواند بهتر است به جاى خواندن اين دعاها بر مصيبت خود و مجازات خدا بخاطر آن ، گريه كرده و بگويد:( إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ) ، چه مصيبت و چه مجازات بزرگى ) درباره اهل آخرت ، در حديث قدسى آمده است : ( دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و كلام آنان را مى شنود. فرشتگان به واسطه آنان خوشحال مى گردند... پروردگار باندازه اى دوست دارد دعاى آنان را بشنود كه مادرى فرزند را. )

بنابراين اى فقير! در مورد دعايى كه بدون حضور قلب مى خوانى ، انصاف بده آيا دوست دارى ، در حالى كه خدا مى بيند كه زبانت او را خوانده و دلت با دنيا سخن مى گويد، دعايت به خداوند برسد! دنيايى كه درباره آن آمده است كه دشمن خدا و دوستان اوست و مى خواهد با شكوفه هاى اين دنياى فانى ، تو را از خداوند دور نمايد. آيا عاقل مى تواند مصيبتى بزرگتر از اين را تصور كند.

(٣ خواندن دعاى گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن ؛ باين نيت كه عقل و انديشه او با اين عمل تقويت شده و با دانشهاى قرآن كامل شود و نور عقل با نور قرآن ضميمه گردد. و ساير نيتهايى كه مناسب با اين عمل است

(٤ زيارت امام حسينعليه‌السلام با بعضى از زيارتهايى كه وارد شده است

(٥ خواندن سوره روم ، عنكبوت و دخان در شب بيست و سوم

(٦ خواندن دعاهايى كه در اين شبها وارد شده است ؛ بخصوص ‍ دعايى كه سيد از بعضى از كتابهاى كهن نقل نموده و اول آن چنين است : اللهم ان كان الشك فى ان ليلة القدر فيها او فيما تقدمها واقع فانه فيك و فى وحدانيتك و تزكيتك الاعمال زائل ؛ خداوندا! اگر در اين كه شب قدر، امشب يا شبهاى پيش از آن است ، شكى هست ، ولى در مورد يكتايى تو و اين كه اعمال را پاكيزه مى نمايى شكى نيست و اگر توانست معنى از بين رفتن شك در خدا و يكتايى او را بفهمد، همين پاداش براى عبادت آن شب براى او كافى خواهد بود.

(٧ دعاى كوچكى كه سيد از امام سجادعليه‌السلام روايت نموده و اول آن ( يا باطنا فى ظهوره ) مى باشد. دعايى كه در يكتا دانستن خداوند كامل مى باشد و اگر وجود ائمهعليهم‌السلام . هيچ نفعى نداشت ، مگر همين كه با اين گونه دعاها پرده از يكتايى خدا برداشته ، و ما را از اين مطلب آگاه نمودند، لازم بود مؤ من تمام وجودش را فداى اين عمل آنان نمايد. و حتى فدا كردن تمام وجود خود را ناچيز شمرده و خود را ناتوان از اداى شكر نعمتهاى آنان ببيند.

(٨. ساعتى از شب را مخصوص مراقبت قرار داده ، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را بر نجات دادن او، فضل و بخشش و كرم او را در نظر گرفته و سپس با اميدوارى ، بر در بخشش و كرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.

بستن وسوسه هاى شيطان

اگر مراقب به آنچه گفتيم عمل كرد كه خوشا بحالش ، و اگر عمل نكرد مبادا شيطان او را وسوسه كرده و بگويد: تو! آنگونه كه شايسته توست عمل را انجام نمى دهى ، بنابراين ، اين كار اندك نيز فايده اى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مى باشد. زيرا اگر به اين نداى شيطان گوش دهد او را از ساير اعمال نيز باز داشته و او را با غفلت هلاك مى نمايد. ولى اگر همان عمل را كه قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل كمى نيز باشد، ممكن است نور اين عمل كم ، نور ديگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل ديگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد.

خلاصه شيطان هيچ قصدى ندارد، مگر اين كه انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولايش باز دارد بنابراين اگر از او فرمانبردارى نمايد در دل او تاريكى بوجود مى آيد كه سبب قطع يارى او گرديده و موجب مى شود تا عبادت ديگرى را نيز ترك كند تا جايى كه يارى خداوند كاملا قطع شده و به هلاكت جاويد دچار شود. مگر اين كه عنايت خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شيطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفيق كاملى برسد.

سالك نبايد هيچ عمل خيرى را اگر چه بسيار كوچك باشد، كم شمرده و بخاطر كم بودن آن را ترك نمايد كه زيان خواهد ديد. و هيچ عمل خيرى را نيز نبايد بزرگ بيند، چون گرفتار عجب مى گردد. نيز اگر نمى تواند آن را انجام بدهد بمقدارى كه مى تواند آن را انجام داده و بعد از انجام ، آن را در مقابل خدا كوچك ببيند. زيرا بنده هر عملى را كه انجام بدهد و آن را كوچك بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شايد همين مطلب باعث شود كه خداوند متعال آن را قبول كند. و هنگامى كه عملى قبول شد كمى آن اهميتى نخواهد داشت چون اگر خداوند عملى را از بنده اش قبول نمايد، گرچه كم باشد، پاداش زيادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نكند، فايده اى براى او نخواهد داشت ؛ گرچه زياد باشد. زيرا خداوند عمل كم آدم را قبول و اعمال زياد ابليس را رد نمود.

بنابراين بنده نبايد هيچ عملى را بزرگ ببيند. گرچه عبادت جن و انس ‍ باشد. زيرا اين عجب است و عجب انسان به عملش ، ثواب آن را از بين مى برد. بلكه نور آن را به تاريكى تبديل مى كند. و نيز نبايد عمل كم را كوچك بداند؛ زيرا ممكن است قبول شده و تبديل به عمل بزرگى شود.

تفاوت قضاوت در مورد عمل خود و ديگران

آنچه درباره دقت در مراتب اخلاص و صدق در آن گفتيم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و غير خالص را مانند معدوم بداند بلكه آن را گناه به شمار آورده ولى نبايد اينگونه اعمال را از ديگران ، مانند معدوم يا گناه به حساب آورد. زيرا اگر اعمال ديگران را بخواهد اينگونه بداند، نه تنها فايده اى نداشته بلكه باعث ترك عمل و بستن درِ صلاح و خير مى گردد.

بنابراين نبايد با اين ملاك با ديگران برخورد كند. بلكه بايد با بندگان خدا به ملاك ظاهر عملشان ، و حتى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد نموده ، و گمان كند كه اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است و اميدوار باشد كه از فضل خدا و قبول او محروم نمى شوند، گرچه اعمال آنها ناقص و ناخالص باشد. و بعيد نشمرد كه خداوند دعاى بندگانش را فقط بخاطر شكل دعا قبول كند. گرچه اين دعا جز جنبانيدن زبان چيزى نباشد - و با عفو عالى خود با آنان معامله كند. و مبادا انسان كسى را از رحمت خدا ماءيوس نموده يا باعث شود اعمال را بجا نياورد؛ گرچه عمل او مخلوط با تيرگى باشد. شايد اگر همين شكل عمل ترك نشود گاهى اوقات با بعضى از عنايات الهى همراه باشد و باعث ايجاد روح و حقيقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤ ثر باشد؛ بگونه اى كه بكلى عمل او عوض شود و بيشتر و يا همه اعمال او با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران ، رستگار گردد. و خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگويد: ( يا الله ) گمان نمى كنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت نكند.

دعايى در شب بيست و هفتم

از زيد بن على روايت شده است كه گفت : در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرمعليه‌السلام از اول شب تا آخر آن عرض مى كرد: اللهم ارزقنى التجافى عن دار الغرور و الانابه الى دار الخلود، و الاستعداد للموت ، قبل حلول الفوت ؛ خداوند آرام نگرفتن در سراى فريب ، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما. اگر بتوانى معنى اين دعا را تصور كنى ، اين دعا را بسيار خواهى خواند.

توضيح سراى فريب بودن دنيا

در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت : آنچه قرآن كريم ، روايات آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود. بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حس ‍ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود؛ و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست ؛ و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حس را قبول دارى ؟ و در صورت قبول كردن خطاى حس از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حس و عدم خطاى حس وجود دارد و در صورتى كه بين آنها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم : ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حس خطا نداشته ، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حس آن را منكر است تعدادى از آنها درباره حالتهاى قبر كه عبارتند از ايستادن ، فرياد زدن ، آتش ، سخن گفتن ، باغ و نعمتهاست كه باز هم حس آن را انكار مى كند. و تعدادى ، دال بر وجود فرشتگان و دخل و تصرف آنها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است ، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دال بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حس آن را انكار مى كند.

به هر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكلهايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيتهاى خارجى آن مانند سراب است چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقتهاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم بوجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب ، توهم و خيال است و مؤ منى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همانگونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب ( تجافى عن دار الغرور؛ آرام نگرفتن در سراى فريب ) و آشكار شدن حقايق ( انابه الى دار الخلود؛ بازگشت به سراى جاويد ) ناميده مى شود.

ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى

در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده ، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمين نموده است بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخششهاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد.

پايان دادن شب قدر

آنگاه همانطور كه بارها در مورد شبهاى شريف گفتيم - اين شبها را با توسل به حاميان معصومعليهم‌السلام . سپردن عمل به آنان ، عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان ، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند - اين شب را به پايان برساند.

تلازم شرافت شب و روز

در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مى كند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مى نمايد. بنابراين مراقبت از روزهاى اين شبها با اخلاص در عبادت لازم است ؛ همانگونه كه در شبها لازم مى باشد.

فصل يازدهم : اعمال شب آخر ماه رمضان

اعمال مهمى در اين شب براى اهل بيدارى وجود دارد از قبيل :

عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان

(١ براى قبول شدن اعمال ماه رمضان اين عمل وارد شده است : عمل شريفى كه سيدقدس‌سره . آن را در ( اقبال ) از ( جعفر بن محمد الدوريستى ) از كتاب ( حسنى ) از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه فرمودند: ( كسى كه در شب آخر ماه رمضان ده ركعت نماز بجا آورد؛ در هر ركعت يك بار فاتحة الكتاب و ده بار قل هو الله احد بخواند و در سجده و ركوع خود ده بار بگويد: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و در هر دو ركعت يك بار تشهد خوانده و سپس سلام بدهد؛ و در پايان ده ركعت نماز بعد از سلام دادن صد بار ( استغفر الله ) بگويد و هنگامى كه از استغفار فارغ شد سجده كند و در سجده بگويد: يا حى يا قيوم يا ذوالجلال و الاكرام يا رحمن الدنيا و الاخره و رحيمهما، يا اله الاولين و الاخرين اغفر لنا ذنوبنا، و تقبل منا صلواتنا، و صيامنا و قيامنا قسم به كسى كه مرا بحق به پيامبرى برانگيخت ، جبرئيل به نقل از اسرافيل و او از پروردگار متعال به من خبر داد كه : او سرش را از سجده برنمى دارد مگر اين كه خداوند او را آمرزيده ، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهش ‍ مى گذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده باشد كه هر كدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد؛ و از تمام اهالى منطقه اى كه در آن است قبول مى كند تا اين كه فرمود: اين هديه ، مخصوص من و مردان و زنان امتم مى باشد و خداوند متعال آن را به هيچكدام از پيامبران و مردم قبل از من نداده است )

مؤ منى كه در پى اصلاح مردم بوده و بهره اى از رحمت خداوندى دارد، بايد اين نماز را بخاطر خير زيادى كه براى بندگان خدا دارد بخواند. عالمى كه در طول ماه براى هدايت مردم و اصلاح اعمال آنان در جايگاه وعظ نشسته بود چگونه مى تواند نسبت به اين عمل جزئى كه حتى باندازه يك جلسه وعظ نيز زحمت ندارد بى تفاوت باشد در حالى كه بخوبى مى داند كه موعظه هاى او براى تمامى كسانى كه در مجلس وعظ او حضور پيدا مى كنند سودمند نيست ؛ چه رسد به اهل منطقه اش كه ممكن است گاهى جمعيت آن به چند ميليون نفر برسد. و نيز فايده وعظ براى آنان يك دهم فايده آمرزش و قبول تمامى اعمال اين ماه كه در روايت آمده نيست

اگر كسى بگويد كه روايت قطعى نيست در جواب او بايد گفت : با تمسك به ( روايات تسامح ) اين مشكل حل مى گردد. و اگر باز بگويد: فرض كن ( روايات تسامح ) اين روايات را مانند روايات قطعى گردانيد، ولى از كجا يقين كنيم كه اين عمل قبول مى گردد تا به فايده مذكور يقين پيدا كنيم ؟ در جواب مى گوييم : اين اشكال در وعظ نيز موجود است ؛ در حالى كه اين مشكل در اين عمل كمتر از وعظ مى باشد. زيرا اصلاح نيت در وعظ از چند جهت مشكلتر از اصلاح نيت در عبادت است كه واضح ترين آن همين است كه وعظ مناسب با دوستى مقام است ؛ همچنين وعظ فقط در ميان جمعيت كثيرى از مردم امكان پذير است كه موجب مشكل شدن اصلاح نيت مى گردد.

عملى از امام زين العابدينعليه‌السلام در اين شب

(٢ از كارهاى مهم مطالعه مطالب و كارهايى است كه از امام زين العابدينعليه‌السلام. در اين شب نقل شده و انديشيدن در مقام ، عبادت ، تلاش زياد و عمل اوست آنگاه ببيند كه خود با اين بدحالى ، مقام پست و كوتاهى در عبادت پروردگارش ، چه بايد بكند.

سيد ماقدس‌سره . در كتاب اقبال از شيخ ابى محمد هارون بن موسى التلع كبرىرحمه‌الله و او از محمد بن عجلان نقل كرده است كه گفت : از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: ( هنگامى كه ماه رمضان مى آمد على بن الحسينعليه‌السلام هيچ غلام و كنيزى را نمى زند و اگر گناهى از آنان سر مى زد، آنان را مجازات نمى كرد و فقط پيش خود در كاغذى مى نوشت فلان كنيز روزى چنين و چنان كرد و تاءديب آنان را تا آخرين شب ماه رمضان به تاءخير مى انداخت و در اين شب آنان را مى طلبيد و گرد خود جمع مى كرد. آنگاه نوشته خود را آشكار كرده و مى فرمود: فلانى ! چنين و چنان كردى و تو را تاءديب نكردم آيا اين مطلب را بخاطر دارى ؟ مى گفت : بله فرزند رسول خدا! تا از تمامى آنها اقرار مى گرفت سپس در وسط آنان ايستاده و به آنان مى فرمود: با صداى بلند بگوييد: على بن الحسين ! پروردگارت تمام اعمال تو را ثبت نموده است ؛ همانگونه كه تو تمام كارهاى ما را نوشتى و او نوشته هايى دارد كه حقيقتهايى را كه به زيان تو است ، مى گويد و تمام گناهان كوچك و بزرگ تو را مى نويسد؛ همانگونه كه تو نوشته هايى دارى كه حقيقتهايى را كه به زيان ماست مى گويد و تمام كارهاى كوچك و بزرگ ما را نوشته است هر عملى را كه انجام داده اى در پيشگاه او حاضر مى يابى ؛ همانگونه كه ما تمام كارهايمان را نزد تو حاضر يافتيم پس عفو كن و ناديده بگير، همانطور كه از سلطان مى خواهى تو را عفو كند. اگر از ما در گذرى ، او را با گذشت ، مهربان و بخشنده خواهى يافت و پروردگارت به هيچ كس ظلم نمى كند. پس على بن الحسين ! مقام پست خود را در پيشگاه پروردگار حكيم و عادلى كه به اندازه دانه خردلى ستم نمى كند در نظر داشته باش كه اگر باندازه وزن ذره خردلى باشد خداوند آن را مى آورد و فقط خداوند را شاهد و حسابرس بدان گذشت كن و نديده بگير؛ تا پادشاه نيز از تو نيز بگذرد و نديده بگيرد. خداوند مى فرمايد: ( بايد گذشت كنند و نديده بگيرند، آيا دوست نداريد خداوند گناهان شما را ببخشد. )

اين كلمات را خطاب به خود مى گفت و به آنان ياد مى داد و آنان با او مى گفتند. و در حالى كه بين آنان ايستاده بود گريه مى كرد و مى گفت : پروردگار ما! ما را امر كردى كه از كسى كه به ما ستم روا داشته در گذريم ما به خود ظلم كرديم و همانگونه كه فرمودى از كسانى كه به ما ظلم كردند گذشتيم پس ما را عفو فرما. زيرا تو از ما و كسانى كه آنان را به عفو امر فرمودى ، به آن سزاوارتريم و امر فرمودى گدا را از در خانه هاى خود رد نكنيد و اكنون در حالى كه گدايان و فقيرانى هستيم به سوى تو آمده و در آستانه و درت اقامت گزيده و بخشش ، احسان و نيكى تو را خواهانيم بدين وسيله بر ما منت گذار و ما را نااميد مگردان ؛ زيرا تو از ما و كسانى كه به اين كار امر شده اند، به اين مطلب شايسته ترى خداى من ! اكرام نمودى بنابراين مرا كه از گدايان تو هستم اكرام كن و با بخشش ، نيكى نمودى پس مرا از عطاياى خود بهره مند ساز.

آنگاه به آنان رو كرده و مى گفت : و شما را عفو كردم آيا شما نيز از من و بدرفتاريم مى گذريد؟ من پادشاه بد، پست ستمكار، و مملوك پادشاهى كريم ، باسخاوت ، عادل ، نيكى كننده و بخشنده ام آنگاه آنان مى گفتند: آقاى ما! تو و بديهايت را عفو كرديم سپس به آنها مى فرمود: بگوييد: خداوندا! از على بن الحسين در گذر همانگونه كه ما را عفو كرد. و او را از آتش رها كن همانگونه كه ما را از بردگى خارج كرد؛ آنان نيز همين را مى گفتند. آنگاه مى گفت : خداوندا! آمين ، پروردگار جهانيان ! برويد من شما را عفو و شما را آزاد كردم به اميد گذشت از خود و رهايى خودم و آنان را آزاد مى كرد. هنگامى كه روز فطر فرا رسيد عطايايى به آنان عنايت نموده تا محفوظ مانده و از مردم بى نياز شوند. و سالى نبود كه در شب آخر ماه رمضان حدود بيست نفر را آزاد نكند.

و مى فرمود: خداوند متعال در هر شب ماه رمضان هفتاد ميليون نفر را از آتش رها مى كند كه همگى سزاوار آتش هستند. و هنگامى كه شب آخر ماه رمضان فرا رسد به تعداد همه كسانى كه در اين ماه رها نموده است نجات مى دهد. و من دوست دارم خداوند مرا ببيند كه به اميد نجات خودم از آتش ، عده اى از كسانى كه مالك هستند در سراى دنيا در راه خدا آزاد مى نمايم هيچگاه خادمى را بيش از يك سال كامل به خدمت نگرفت زيرا اگر برده را در اول يا وسط سال مى خريد در شب فطر آزاد مى كرد و عده ديگرى را در سال بعد مى خريد و سپس آزاد مى نمود. و تا زمانى كه به خداوند ملحق شد همينگونه بود. و نيز در حالى كه هيچ نيازى به سياه پوستان نداشت تا با خريدن آنان نيازش را بر آورده سازد، آنان را مى خريد و هنگام بازگشت از عرفات دستور مى داد آنان را از بردگى آزاد نموده و اموالى به آنان ببخشند. )

اگر بتواند، بايد خود را شبيه به امامش گردانيده و در شكل اين عمل بزرگ به او اقتدا نمايد كه اين كار گواراى او باد. و اگر نمى تواند حتما باندازه اى كه مى تواند آن را انجام بدهد. و كمترين كارى كه در اين جهت مى تواند انجام بدهد اين است كه ستمهايى كه زن ، فرزند، خدمتكار و اجيرش ‍ نسبت به او روا مى دارند را ثبت كرده و در شب آخر ماه رمضان از آنان گذشت نمايد. و بهتر است آنچه را كه ثبت كرده است يك يك گفته و با پروردگار خود مناجات نمايد و بگويد: خداوندا! فلان بنده ات در فلان مورد به من ظلم كرد و من صبر كردم و... آنگاه بگويد: خدايا! مى دانى به من ظلم كردند و فقط به خاطر ترس از تو از آنان انتقام نگرفتم باين اميد كه تو نيز عذاب خود را از من باز دارى بندگانت را امر به عفو نمودى پس آنان را از عفو خود محروم مفرما كه شما به عفو شايسته تر از كسانى هستى كه آنان را به عفو دستور دادى

خدايا! به من توفيق دادى كه كسانى را كه به من ستم كردند ببخشم و بدين وسيله بر من منت گذاشتى پس مرا از عفوت محروم مفرما. زيرا منت تو بجهت گذشت من از ديگران ، بزرگتر از منت گذشت تو از من مى باشد. و بخاطر اين منت بزرگ آن منت كوچك را هم نصيبم بفرما. خداوندا! بنده ، مالك حقيقى نيست و حق مال مالك اوست پس كسى كه به من ستم كند حق تو را از بين برده و هنگامى كه امر فرمودى كه او را عفو نمايم در حقيقت تو او را عفو نمودى پس آنگاه كه او را عفو مى نمايى از من نيز درگذر.

خداوندا! دستور دادى كسى را كه به ما تحيت و درود مى فرستد بهتر از او جواب گوييم و اكنون پاسخ بهتر اين است كه در مقابل اين عمل من كه بخاطر رضاى تو از كسانى كه به من ظلم نمودند گذشتم مرا با آتش ‍ نسوزانى و در مقابل اميد من به عفو فراوان و فضلت بعد از عفو، گناهانم را به چند برابر نيكى تبديل نموده و بدين وسيله من را به درجات بلندى رسانيده و اميدم را نااميد نگردانى

آثار اين عمل

گرچه صرف قصد اين مطالب در دل مؤ ثر است ولى گفتن تمامى آن و انجام آن با اعضاى بدن اثرات مخصوصى دارد از قبيل :

(الف همانگونه كه عمل قلبى عبادتى قلبى محسوب مى شود، همانطور نيز انجام آن با اعضاى بدن عبادتى بدنى محسوب مى گردد.

(ب اين عمل باعث تاءثير خاص و رقتى در قلب مى شود كه عمل قلبى به تنهايى اين اثر را ندارد. و نيز باعث انجام عملى ديگر مى گردد كه او نيز مؤ ثر بوده و بدين ترتيب فيض ادامه پيدا مى كند.

(ج اكتفا نكردن به كفار، بلكه انجام آن با اعضاى بدن ، باعث تاءثير گذاشتن بر ديگران و الگو گرفتن آنان و رواج اين سنت نيكو در ميان جامعه مى شود. به همين جهت اگر امامعليه‌السلام فقط به عبادت قلبى اكتفا مى فرمودند اين مطلب به ما نمى رسيد و نمى توانستيم به آن عمل كنيم و بطور كلى اعضاى بدن نيز بهره اى از نور عمل داشته و انجام عمل با اعضاى بدن باعث ايجاد نور ديگرى در قلب علاوه بر نور عمل قلبى آن مى گردد.

محاسبه نفس

٣ - از كارهاى مهم اين است كه مانند شريكى كه در پايان كار با شريك خود تسويه حساب مى كند، از نفس خود حساب كشيده ، و سرمايه خود را كه همان عمر، ايمان و بركات ماه رمضان و نورهاى آن مى باشد را در نظر آورد؛ و ببينيد آيا ايمان او به خدا، رسول ، كتاب و حجتهاى او و روز قيامت بيشتر شده است يا نه ؟

اخلاق او كه از اين معارف سرچشمه گرفته ، چگونه است ؟ خوف و رجا، صبر، زهد، خلوت نمودن براى ذكر خدا و تفكرى كه باعث انس است ، شناختى كه محبت را بدنبال داشته و محبتى كه به رضايت ، تسليم و توحيد منجر شود، شرح صدر ناشى از نور شناخت در ديدن غيب و گشادگى قلب او در تحمل بلاها و حفظ اسرار، تا چه اندازه اى است ؟ چگونه در ( سراى فريب ) آرام نگرفته و به ( سراى جاويد ) بازگشت كرده است ؟ آيا ماه رمضان و اعمال اين ماه تاءثيرى در اين امور داشته است يا نه ؟

در مورد افعال و حركتهاى اعضاى بدنش بينديشد. آيا همانگونه باقى مانده يا در اين مورد بيشتر به احكام الهى توجه نموده است ؟ بخصوص ‍ نسبت به حركتهاى زبانش هنگام سخن گفتن در مورد آنچه به او مربوط نبوده ، سخنان باطل ، دروغ ، غيبت ، تهمت ، تعرض به آبروى مؤ منين ، فحش ، اذيت ، و غيره اگر ببينيد كه تمام اين موارد همانطور كه بوده باقى مانده ، بايد بداند كه اين مطلب ناشى از كارهاى بد او در اين ماه پربركت بوده و تاريكى گناهانش بر نورهاى اين شهر درخشان و روشنى بخش ‍ فائق آمده است زيرا ممكن نيست كه نورهاى ماه رمضان ، شبهاى قدر و اين دعاهاى گرانقدر قلب او را روشن كند ولى باز هم به گناه سابق خود ادامه دهد.

كسى كه چنين ضررى كرده است ، بايد از خطر دعاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بترسد؛ آنجا كه مى فرمايد: ( خداوند كسى را كه از ماه رمضان خارج شود و آمرزيده نشود نيامرزد. ) زيرا يكى از سخت ترين مصيبتها و بزرگترين بلاها همين است بايد با يارى خدا، پناه آوردن به رحمت و رفتن به درگاه او و در حالى كه با زبان حال مى گويد: ( اى كسى كه به داد بيچاره مى رسى هنگامى كه تو را بخواند و گرفتارى او را برطرف مى نمايى ! ) خود را اصلاح نموده ، بر گناهان خود گريسته و آثار اين اعتراف صادقانه را در خود هويدا سازد و با زبان حال بگويد: ( هيچ خدايى بجز تو نيست تنزيه مى كنم تو را و منم كه ستمكارم )

يكى از نشانه هاى اصلاح حال داشتن علامت گناهكاران و ترس آنان و آمرزش خواستن از خداى متعال باندازه گناهان مى باشد. و اگر نفس او كه عبادت به تنبلى نموده است ، نتواند او را براى بجا آوردن حق استغفار يارى كند، بايد از درى كه شيطان از آن در وارد شد و به مراد خود رسيد كه همان در نااميد نشدن است بر خداوند وارد شود. و بالاخره بايد در آخر ماه تمام چيزهايى را كه از دين خود ضايع كرده جبران نمايد؛ تا براى روز عيد و ديدار با خداوند در اين روز آماده شده و از فوايد آن محروم نشود. و بدين ترتيب به زيانى جبران ناپذير گرفتار نگردد.

وداع با ماه رمضان

(٤) - كار مهم ديگر وداع ماه رمضان و متاءثر شدن بخاطر جدايى از آن است در اين رابطه دعاها و مناجاتهايى پرارزش با ماه بزرگ خدا رسيده است

توضيح وداع با ماه رمضان

اگر خداحافظى با ( زمان ) - كه فاقد درك سخن ما و خداحافظى است - برايت مشكل است به جواب سيدقدس‌سره در اقبال مراجعه كن و اگر به آن قانع نشدى اين مطالب را بخوان

زمان و مكان و ساير چيزهايى كه از قبيل حيوانات نيستند، گر چه در اين عالم به اين شكل درك و شعورى ندارند ولى تمام آنها در بعضى از عالمهاى بالاتر داراى زندگى ، درك ، توانايى سخن گفتن و بيان نمودن و دوستى و دشمنى مى باشند. و روايات بسيارى كه درباره احوال عالم برزخ و قيامت رسيده و نيز مكاشفات اهل مكاشفه اين مطلب را ثابت مى كند. تمام موجودات اين عالم ، قبل از بوجود آمدن ، در عالمهاى ديگرى بوجود آمده اند و موجودات در هر عالمى شكل و خصوصياتى مخصوص به آن را دارند كه با شكل و خصوصيات اين عالم فرق مى كند.

يكى از خصوصياتى كه بعضى از عالمهاى برتر دارند اين است كه تمام موجودات آن زنده بوده و داراى شعور مى باشند و شايد اين آيه هم اشاره به همين مطلب داشته باشد: ( و همانا سراى آخرت بهترين زندگى است ) زيرا فقط سراى آخرت را زندگى ناميده است

رواياتى كه درباره سخن گفتن ميوه ها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تكيه زدن مؤ من بر آن وارد شده است نيز دلالت بر حيات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى از روايات دلالت بر سخن گفتن زمين با مؤ من و كافر دارد.

سخن گفتن سنگريزه در دست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه از معجزات آن بزرگوار است نيز از همين قبيل است ؛ زيرا سخن گفتن آن در ملكوتش مى باشد. و اعجاز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقط در رسانيدن سخن گفتن (با زبان ملكوتى ) او به گوش مردم اين جهان است

حتى تمام معجزاتى كه پيامبران و اولياء از خود بروز داده اند، از قبيل به سخن واداشتن جمادات و زنده كردن آنها، از همين قبيل است زندگى عصاى موسى و پرنده عيسى يك زندگانى ملكوتى و بر اهل اين عالم پوشيده بود و زمانى كه خداوند لازم ديد اين زندگى را براى مردم آشكار نمود. زمان نيز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور است پس ‍ وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشكالى دارد!

مهم اين است كه وداع كننده بايد در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد؛ تا مبادا با دروغ و نفاق - در چنين زمان گرانقدرى - اين ماه را به پايان برساند؛ گر چه چنين صداقتى فقط براى كسانى تحقق پيدا مى كند كه با اشتياق و علاقه با نارضايتى و زحمت اين ماه را بسر برده باشند.

بطور كلى غم در ماهيت وداع وجود دارد، و فقط كسى غمگين مى شود كه به همراه وداع كننده خود علاقمند باشد و چنين كسى نه تنها با او مخالفت نمى كند، بلكه آنچه را كه مورد علاقه اوست بجا مى آورد. بنابراين اگر از آمدن ماه رمضان و روزه و عبادتهاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام اعمالى كه در اين ماه وارد شده ، با توجه و در اين جهت جدى و به كرامت ، فضل و فايده آن - آنگونه كه بايد - معتقد باشى ، طبيعى است كه از جدايى آن غمگين شده و بسر آمدن آن براى تو سخت است و در چنين صورتى اگر بگويى : السلام عليك من قرين جل قدره موجودا و افجع فراقه مفقودا سلام بر تو كه همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و جداييت فاجعه است ؛ راستگو خواهى بود. و نيز اگر در مناجات با پروردگار خود بگويى : نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا؛ ما با او مانند كسى كه جدايى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است ، وداع كرده و غمگين شديم گفتار تو صادقانه خواهد بود. ولى اگر - پناه بر خدا - اين ماه براى تو سخت بوده و با سختى روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پايان ماه با چنين سخنانى با اين ماه وداع كنى ، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در جواب تو مى گويد: ( از سخنانت خجالت نمى كشى ؛ به همراهى من راضى نبودى و من براى تو سخت بودم ؛ به خيرات و هدايا و تحفه هايى كه براى تو بود بى اعتنايى مى كردى و با اشتياق و رغبت به استقبال من نيامدى ؛ با انس و علاقه مرا همراهى نكرده و مشتاق تمام شدن و جداييم بودى و اكنون در قلبت از جدايى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و اندوه مى نمايى ) در اين صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده يا بخاطر دروغ گفتن و كوچك دانستن جناب قدسش تو را مجازات نمايد، چه حالى خواهى داشت !