ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات0%

ترجمه المراقبات نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ترجمه المراقبات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله میرزا جواد ملکی تبریزی
گروه: مشاهدات: 24250
دانلود: 7807

توضیحات:

ترجمه المراقبات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24250 / دانلود: 7807
اندازه اندازه اندازه
ترجمه المراقبات

ترجمه المراقبات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دو ركعت نماز در اين روز

روايت شده است : پيش از ظهر، دو ركعت نماز با يك بار حمد و پنج بار شمس و ضحى خوانده و بعد از سلام بگويد: لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و دعا كرده و بگويد: يا مقيل العثرات ! اءقلنى عثرتى يا مجيب الدعوات ! اءجب دعوتى يا سامع الاصوات اسمع صوتى و ارحمنى و تجاوز عن سيئاتى و ما عندى ، يا ذالجلال و الاكرام !

نيز مستحب است دعايى را كه اول آن ( يا داحى الكعبه ) است بخواند.

نعمت نصب كعبه و گسترش زمين

نعمت نصب كعبه و گسترش زمين شكلى دارد و ماهيتى شكل ظاهرى آن همانگونه كه در ( اقبال ) به آن اشاره شده اين است كه خداى متعال در اين روز زمين را براى سكونت و زندگى انسانها آفريد و از رحمتى كه در اين روز نازل گرديد، زمين و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بوجود آمد. بنابراين تمام نعمتها از هر جنس ، نوع و صفت ، كه كسى قادر به شمارش آن نيست ، در اين روز فرود آمده و پخش شده است

بنابراين لازم است بنده اى كه مراقب مولايش بوده و در پى شكر نعمتهاى اوست ، درباره نعمتهايى كه از آن آگاهى داشته و با آفرينش زمين و آنچه در آن است از آن بهره مند گرديده ، بينديشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نمايد كه با فراوانى و لطافت آن قطعا نمى تواند تمام آن نعمتها را درك كند. كه براى توضيح بيشتر مى توان به علم تشريح پزشكى مراجعه نمود. در كتاب جديدى از يكى از نويسندگان اروپايى عكسهايى ديدم كه پوشش عضوى را با عضو ديگر و رگها و مويرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى ديگر بدن را نشان مى داد بگونه اى كه انسان و حتى پزشك به شگفت مى آيد كه چگونه تمام اينها بطور مستقيم يا غير مستقيم در سلامتى آن عضو و بطور غير مستقيم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمتهايى كه با حس درك مى شوند بالغ بر چند ميليون هستند. و از اينجا مى توانيم بفهميم نعمتهاى غير محسوس بيش از نعمتهاى محسوس است

اين گونه اى از نعمتهاى بدنى است كه انواع ديگرى نيز دارد كه شايد تعداد آن بيشتر و عجيب تر از اين باشد. از جمله نعمتها نيروهايى نامرئى است كه در اين اجزاء با تكثير، تحريك ، شكل دادن ، تغذيه ، رشد، هضم ، دفع و... فعاليت مى كنند. و هر كدام علامت و آثار خاص خود را دارند. يكى ديگر از نعمتها وجود ملكوتى اين نيروها، قوايى كه از آنها تبعيت نموده ، كاركرد و تاءثير آن بر كار نيروهاى نامرئى كه به شرايط زمانى ، مكانى ، وضعيت جسمى و روحى و ساير شرايط خارجى بستگى دارد، مى باشد؛ كه هيچكس قادر به شمارش عناوين اين گونه نعمتها نمى باشد، مگر خدا يا كسى كه از جانب او از آن مطلع شده باشد؛ چه رسد به شمارش تك تك آن و اگر انسان شكل ارتباط عوالم با يكديگر را بفهمد، به روشنى مى يابد كه تمام اين عوالم در سلامتى كامل هر كدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند؛ و مى فهمد كه خداوند متعال براى اعطاى يك نعمت بظاهر جزئى به او اين همه مقدمات را ايجاد نموده است

آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبيل خوردنى ، نوشيدنى ، لباس ، چيزهايى كه در آن دخل و تصرف مى كند و حواس ظاهرى و باطنى كه در عوالم مختلف هستند انديشه نمايد، فرموده خداوند: ( قادر به شمارش ‍ كامل نعمتهاى خدا نيستيد ) و ( لشكريان پروردگارت را بجز خود او كسى نمى داند. ) را بهتر درك مى كند.

يكى از عالم هايى كه انسان با نيروى خيال در آن دخل و تصرفات جزيى دارد عالم مثال است كه بشر توانايى فهم و و گستردگى آن را ندارد. چه رسد به دخل و تصرفاتى كه با عقل محيط خود در تمام اين عالمها، مى نمايد. اى مسكين ! تو كجا و فهم تفصيلى يكى از امور يكى از عالمهايى كه عقل تو در آن دخل و تصرف مى كند كجا. به اين نعمتها بنگر و خود قضاوت كن كه چگونه بايد شكر اين نعمتها را بجا آورى

تازه اينها ظاهر نعمتهايى است كه آفريننده زمين با گسترش زمين به تو عنايت نموده است و اگر درباره عطاياى مالك دنيا و آخرت كه با آفريدن زمين به تو عنايت نموده ، انديشه كرده و آن را كاملا درك كنى ، شگفتيت افزون خواهد شد.

در اين مورد باختصار مى توان گفت : آنچه اهل حق و مكاشفه دريافته و روايات اهل بيت وحىعليهم‌السلام به آن اشاره دارد اين است كه خداى متعال آدم را آفريده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمى كه در بعضى از روايات از آن به بهشت و در بعضى ديگر به شهر ( جابلقا ) تعبير شده است و اين همان بهشت آدم است كه از آن به زمين فرود آمده ، تا با عبور از اين دنيا از نعمتهاى مثالى ، كه در عالم برزخ براى او آماده شده بهره بردارى كند؛ كه اين عالم در برابر بهشت آدم بوده و ( جابلسا ) ناميده مى شود؛ و نيز به اين جهت فرود آمد كه در عالم آخرت و در بهشتهاى جاويد از نعمتهايى كه براى او مهيا شده ، استفاده نمايد. و اگر آدم به اين دنيا نمى آمد، هيچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمى رسيد؛ و تمام نعمتهايى كه خداوند به پيامبران ، جانشينان آنان ، اوليا و مؤ منين وعده داده است از فوايد سفر به اين عالم بوده و اين عالم ايستگاهى از ايستگاههاى سفر آخرت مى باشد. حتى از يك جهت منشاء و سرچشمه نعمتهاى آن است بهمين جهت نيز در روايات ( مزرعه آخرت ) ناميده شده است و شايد اين آيه قرآن نيز به همين مطلب اشاره داشته باشد: ( اين همان چيزى است كه قبلا روزى ما بوده و اكنون مانند آن روزى ما شده است )

بنابراين تمام نعمتهاى جاويد و فناناپذير كه قابل مقايسه با نعمتهاى اين دنياى پست نمى باشد - و خالق آن از هنگام آفرينش دنيا هيچگاه به آن نظر نكرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نيست - منشاء و سرچشمه آن همين عالم دنيا است بنابراين عارف مراقب در روز ( دحوالارض ؛ گسترش زمين ) بر خود لازم مى بيند كه در مقابل تمام اين نعمتها شكرگزارى نمايد.

و در اين هنگام بخوبى مى يابد كه نمى تواند حق مقدار كمى از اجزاى گوشه كوچكى از آن را ادا نمايد؛ گرچه تمام عابدين شاكر را به كمك طلبيده و تا ابد مشغول شكرگزارى گردند. نه باين جهت كه شكر اين نعمتها نيز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نيز شكرى واجب است ، بلكه بخاطر بزرگى ، فراوانى ، ظرافت و ديده نشدن آن نعمتهاست و آنگاه كه بنده به اين شناخت رسيده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت ، نشانه كسانى را كه بخوبى ناتوانى و كوتاهى خود را در شكرگزارى خداى متعال فهميده اند پيدا كرده و خجالت مى كشد كوشش خود را - هر مقدار كه باشد - شكرگزارى بداند. و مى فهمد كه خداوند با قبول اين شكرگزارى كم و ناچيز اين نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى اين انجام دادن اين شكرگزارى ، سپاس مى گويد. و معنى شكور (بسيار شكرگزار) را كه از نامهاى خداوند است ، تا اندازه اى مى فهمد. گرچه شناخت كنه نامهاى خداوند متعال محال است

از بزرگترين نعمتهاى اين روز اين است كه كعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است كه مردم آن را زيارت نموده و با پاداش و رضايت فراوان اين عمل را از آنان مى پذيرد. و اين نهايت لطف ، مهربانى و كرم است آنگاه كه انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تاءمل نمايد به لطف بزرگ خدا پى مى برد. و بالاتر از اين ، مى يابد كه او تا چه اندازه دوست دارد كه دست عنايت خود را روى سر مؤ منين نگهدارد. نيز نهايت عنايت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزديكى و پناه خود را درك كرده و قدر نعمت وجود اين پيامبر بزرگوار را كه بواسطه آن ما را به اين عالمهاى گرانقدر هدايت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده ، و اين دلهاى مرده را با نور ايمان حيات بخشيده و گمراهى آن را با نور يقين تبديل به هدايت نموده ، خواهد دانست

بطور اختصار درباره نعمت نصب كعبه مى توان گفت : خداوند متعال انسان را از خاك آفريده و او را به ديدار و پناه خود دعوت نمود. نزديكى و پناه او نيز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنويت است و به جهت اين كه انسان در اوايل كار، به جهت فرو رفتن در تاريكيهاى عالم طبيعت و اسارت در كره خاكى و ميان آب و گل ، به اين عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ايجاد مكانى آباد كرده و آن را خانه خود ناميد. و آن را زيارتگاه زائرانش و طالبين حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخيده ، زيارتش كرده ، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان ماءنوس ‍ شده و با اين امور آماده عالمهاى قدس و نزديك شدن به خدا گردند. براى اين زيارت نيز عبادتهايى مقرر فرموده كه تمامى آنان باعث پرواز از عالم خاكى به عالم ملكوت ، جبروت و لاهوت است به عبارت ديگر اين عبادتها عبادت كننده را آماده زيارت كعبه حقيقى مى نمايد كه درباره آن در روايت آمده است : ( زمين و آسمانم گنجايش من را ندارد بلكه قلب بنده مؤ منم گنجايش مرا دارد ) بعبارت ديگر اين عبادات باعث شناخت نفس مى شود كه شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه كه در مناجات شعبانيه به آن اشاره شده است : ( چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا ديدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره كرده و آنگاه به معدن بزرگى رسيده و روحهاى ما به پاكى گرانقدرت آويزان گردد. )

انسان بخاطر حجابهاى تاريكى و نورى نمى تواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاريكى همان عالم طبيعت است كه آنرا ديده و حس مى كنيم البته بعضى از عالمهاى مثال نيز به حجابهاى تاريكى ملحق مى شوند. حجابهاى نورى نيز از آنجا شروع مى شود كه انسان با واگذاشتن ماده و شكل از عالم طبيعت ترقى ، نفس خود را مجرد از اين دو ديده ، نفس و حقيقت او بدون پوسته ماده و شكل براى او آشكار شده و نفس خود را امر بزرگى ببيند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف كشفى بر او گشوده مى شود و آنگاه باندازه اى كه اين حجابها كنار رفته و در عوالم نورى انديشه نمايد، علم به مبداء، معاد و حقايق مقامات دينى كه در اين آيه آمده است : ( و كسى كه به خداوند، فرشتگان ، كتابها و پيامبران او و روز قيامت ايمان آورد... ) براى او منكشف مى شود. تا جايى كه ديدگان دلها حجابهاى نورى را پاره كرده و به معدن بزرگى برسد؛ و در اين هنگام به مقام قرب رسيده ، و با مشاهده جلوه هاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرين و پناه داده شده هاى او محسوب مى گردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل اين عالم خانه اى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فيض زيارتش محروم نمانده و براى اين خانه نيز عباداتى را مقرر داشته كه باعث آماده نمودن ديدار كننده و شايسته گرداندن او براى ديدار خانه حقيقى اش مى گردد.

بعضى از اسرار عبادات حج

در اينجا بد نيست به بعضى از اسرار عبادات حج كه باعث رسيدن به زيارت حقيقى و باطنى شده و در روايات آل محمد - درود خدا بر همه آنان باد - آمده است ، اشاره نماييم :

در ابتدا روايتى را كه از امام زين العابدينعليه‌السلام درباره اسرار عبادت حج رسيده و در آن هدف اصلى از هر كدام از اعمال حج را براى شبلى (راوى حديث كه به حج رفته و اعمال آن را انجام داده بود) بيان نموده اند ذكر مى كنيم : آن حضرتعليه‌السلام فرمودند: ( اگر اين اعمال را به اين نيتها انجام نداده باشى گويا اصلا آن را انجام نداده اى : فرود آمدن به ميقات به نیت بيرون آمدن از گناهان و پوشيدن لباس طاعت ، كندن لباس را به نیت در آمدن از ريا و نفاق ، غسل را به نیت پاك شدن از خطاها و گناهان ؛ پاكيزه شدن با داروى نظافت را به نیت توبه خالصانه براى خدا؛ محرم شدن را به نیت حرام داشتن آنچه خدا حرام كرده ؛ پيمان بستن بر حج را به نیت شكستن تمام پيمانها بجز پيمان خدا، ورود به ميقات بعد از محرم شدن به نیت زيارت خدا، نماز در اين زمان را به نزديك شدن به خدا، لبيك گفتن را به نیت سخن گفتن در راه طاعت خدا و نگهدارى آن از هر گناهى ، وارد شدن به حرم به نیت تحريم غيبت هر مسلمانى ، ديدن خانه به نیت ديدن خانه خدا، قصد خداى سبحان ، بريدن از غير خدا و تلاش ‍ براى فرار بسوى خدا، لمس كردن حجرالاسود به نیت مصافحه با خدا، توقف در مقام ابراهيم به نیت توقف در هر طاعت و انجام ندادن هيچ نافرمانيى ، و نماز در اين مقام به نیت نماز ابراهيم خليلعليه‌السلام - شايد اين مطلب اشاره باشد به اين كه به نيت دوستى و رفاقت رسيده است - رفتن به چاه زمزم و نوشيدن از آن به نیت رفتن بر سر طاعت و چشم پوشى از نافرمانى ، راه رفتن بين صفا و مروه به نیت در ميان ترس و اميد بودن ، رفتن به منى بقصد در امان گذاشتن مردم از زبان ، قلب و دست ؛ توقف در عرفه به نیت شناخت خدا و اطلاع او از باطن و دل ، بالا رفتن از كوه رحمت به نیت اعتقاد اين كه خدا با هر مرد و زن مؤ منى مهربان است ؛ رفتن به مزدلفه و جمع كردن سنگريزه به نیت از بين بردن هر نافرمانى و نادانى و بدست آوردن علم و عمل ؛ رفتن به مشعر به نیت بوجود آوردن احسان و شعور اهل تقوى و ترس در دل ، رسيدن به منى و سنگسار كردن جمره ها به نیت رسيدن به هدف و بر آورده شدن نيازها، تراشيدن سر به نیت پاك شدن از چركها؛ خارج شدن از گناهان و جبران كارهاى بدى كه در حق ديگران انجام داده اى ؛ ورود در مسجد خيف به نیت نترسيدن مگر از خدا و اميدوار نبودن جز به او، ذبح قربانى به نیت سر بريدن طمع و پيروى كردن از خليل الرحمن در سر بريدن فرزندش ؛ و بازگشت به مكه و طواف به نیت بازگشت به رحمت و فرمانبردارى خدا و نزديك شدن به خداى متعال

هدف اصلى از تشريع حج و ساير عبادات تقويت بعد روحانى است تا انسان با معنويت شده و از عالم جسم به عالم معنى ترقى نموده و شناخت خدا، دوستى و انس او را بدست آورد و در سراى كرامت او با اوليايش بسر برد. و بجهت اينكه تمام انسانها بجز عده نادرى قبل از بلوغ ، بخاطر نداشتن عقل ، علم و عمل بعد حيوانى آنان كامل شده و درندگى ، حيوانيت و شيطنت در آنان نيرومند و قواى عقلانى و معنوى آنان ضعيف مى شود؛ بگونه اى كه موجودى است كه بجز حيوانيت چيزى نداشته و گويا سگ ، خوك و شيطان بالفعل و انسان ضعيفى است بالقوه ؛ لطف خداى متعال اقتضا نمود كه آنان را بحال خود رها نكرده و پيامبرانى براى آنان فرستاده و براى آنان شريعتها، عبادات و اعمالى تشريع نمايد تا آنان را از بعد جسمانى به بعد روحى ، از گمراهى به هدايت ، از حيوانيت به انسانيت ، از تاريكى به نور و از دورى به نزديكى بكشاند. در اين راستا تكاليف و عباداتى براى آنان مقرر فرمود كه بعضى از آنها در از بين بردن تاريكيها و بعضى ديگر در جلب نور و بدست آوردن آن مؤ ثر است ...بعبارت ديگر بعضى از آنها باعث دور شدن صفات بد بوده و بعضى ديگر در متصف شدن به صفات نيك مؤ ثرند و بعضى از آنها هر دو جنبه را دارا هستند كه حج اينگونه است حج دارويى الهى و مركب از اجزاء بسيار نافعى براى بيماريهاى دل مى باشد. بيماريهايى كه قلب را از عالم نور باز مى دارد. مثلا خرج كردن در حج بيمارى بخل را معالجه نموده و تواضع و خوارى در اعمال حج و طواف و نماز مرض تكبر را معالجه مى كنند؛ بخصوص اعمالى كه فلسفه آن را نمى دانيم ، مانند هروله يا تحمل سختيهاى اعمال آن كه تنبلى را معالجه مى كند. و ساير اعمال آن

بنابراين حج و ساير عبادات بايد آنطور انجام شود كه خدا مى خواهد. و تنها زمانى به اين امر رسيده و از نتيجه عبادت برخوردار مى شويم كه هدف از آن عبادات را بدانيم و اگر كسى حج را همانگونه كه در اين روايت آمده بود انجام داده و به تك تك اعمال و نيتهايى كه در آن آمده بود عمل كند، مى توان گفت : آنگونه حج را بجا آورده است كه خدا مى خواهد.

لازمه به توضيح است مراد حضرتعليه‌السلام از اين كه فرمود: نيت تو از فلان عمل فلان چيز باشد، اين است كه بايد آن نيت و قصد را در خارج از دل نيز بوجود آورد نه اين كه فقط نيت را از دل بگذراند ولى خلاف آن عمل كند مثلا آنجا كه فرمود: آيا قصد تو از در آوردن لباس اين بود كه لباس نافرمانى را در آورده اى ؟ مراد اين است كه واقعا در حال حاضر گناهان را ترك نموده و تصميم جدى بگيرد كه در آينده مرتكب گناهان نشود. و باقى نيتها و قصدهايى كه در اين روايت آمده نيز همينطور است زيرا به كسى كه كارى بر خلاف قصد خود انجام بدهد، نمى گويند قصد فلان عمل را نموده است و از دل گذراندن نيت و انجام كارى بر خلاف آن همزمان با هم استهزاء و غفلت است نه نيت

در يك كلام ، مراد از نيت ، ايجاد آنچه قصد كرده در خارج است ، نه از دل گذراندن آن ، گرچه در اين حال مشغول انجام كارى كه مخالف آن است باشد. مثلا آنجا كه مى فرمايد: ( منظور تو از سعى بين صفا و مروه اين بود كه بين ترس و اميد هستى ) منظورش اين است كه در حالى بين صفا و مروه رفت و آمد كن كه واقعا در حالت ترس و اميد باشى ؛ مانند كسى كه در آستانه سراى سلطان قدم زده و بزودى او را مى بيند، كه چگونه هم اميد دارد كه با كرم و جود با او برخورد نموده و او را بپذيرد و هم مى ترسد كه او را رد نموده و مجازات نمايد؛ و در حالى كه فكرش ‍ مشغول اين دو است ، قدم مى زند و حتى رغبت و ترس دو محرك براى اين قدم زدن هستند.

سعى در جهت اخلاص

علاوه بر رعايت موارد فوق بايد به اصلاح نيت نيز بپردازيم زيرا اولين چيزى كه بر هر مكلفى و در هر عبادتى واجب مى باشد، اصلاح نيت و خالص كردن صادقانه آن است و آنچه در اين بحث بطور اجمال در اين باره مى توان گفت اين است كه بايد انگيزه او براى بجا آوردن حج ، اين باشد كه حج عاملى در جهت از بين رفتن پرده ها بين او و پروردگار بوده و او را به زيارت خدا برساند و از همراه ساختن هر چيزى با اين نيت بايد خوددارى نمايد.

براى كشف نيت و انگيزه اى كه دارد مى تواند خود را امتحان كند. مثلا اگر بعد از اين كه براى سفر حج آماده شد و مردم از اين مطلب مطلع شدند، بفهمند كه هدف او با صرف هزينه سفر، در جاى ديگر برآورده شده و مردم نيز از آن مطلع نخواهند شد و صرف هزينه در آن مورد، نزد خدا مطلوبتر از صرف آن در حج است كه اگر در اين صورت نرفتن به حج براى او سخت نبوده ، و از مردم خجالت نكشد و وجود مردم و آگاهى آنان در اين مورد براى او يكسان باشد و براى او فرقى نداشته باشد كه مردم او را مطيع يا گناهكار بدانند و براى او سخت نباشد كه مردم با او مانند ساير كسانى كه به حج نرفته اند، رفتار كنند، معلوم مى شود كه نيت او از حج فقط نزديك شدن به خدا بوده و نيت خود را براى خدا خالص نموده است

و اگر علاوه بر اين براى رفتن به حج اشتياق كاملى نشان داده و در راه رسيدن به حج و زيارت او از هيچ كوشش و تلاشى فرو گذار نكرده ؛ سختيها را راحت ديده و با كمال جديت تمام موانع را از سر راه بردارد، معلوم مى شود نيت او چيزى جز نزديكى به خدا و زيارت او نيست

درباره تفسير اين فرمايش خداوند متعال كه از كليم نقل قول نموده است : ( پروردگارم ! بسويت شتافتم تا خوشنودى شوى ) روايت شده : ( موسى چهل روز از خوردن غذا و نوشيدنى خوددارى نموده و نخوابيد. ) آنگاه به لوازم اين نيت عمل كند. كه اگر اين قصد بوجود آمد لوازمش خود بخود بوجود مى آيد و احتياج به ياد دادن و يادآورى ندارد، و ياد دادن لوازم اين قصد مثل ياد دادن گريه و شيون به مادر بچه مرده است و پر واضح است كه هر چيزى كه او را از ياد خدا باز دارد خواه حرام ، مكروه يا مباح باشد مانع رسيدن او به آرزويش مى شود. بنابراين بايد به هيچ شهوت و خواسته اى جز رسيدن به خدا علاقه اى نداشته باشد.

كسى كه در اين ميدان وارد مى گردد، بايد با تمام جديت و توان و كمك گرفتن از عنايات خداى مهربان و كشش هاى او براى حضور در پيشگاه پروردگار جهانيان آماده شود. و بهترين كارى كه در اين جهت مى تواند انجام دهد؛ علاقمند شدن و اشتياق به آن است

در كتاب مصباح الشريعه از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است كه درباره صفات مشتاق فرمودند: ( ميلى به خواب و آب و خوراك نداشته و با دوستى انس نمى گيرد؛ در خانه اى منزل نكرده در هيچ منطقه اى ساكن نمى شود؛ لباس نپوشيده آرام و قرار نداشته و شب و روز خداوند را عبادت مى كند با اين اميد كه به مشتاق خود برسد؛ با زبان شوق با او مناجات نموده و آنچه در دل دارد را بر زبان مى آورد؛ چنانچه خداوند از حضرت موسى در وعده گاه پروردگارش نقل نمود: ( پروردگار من ! شتافتم بسويت تا خوشنود گردى ) و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او فرمود: نخوريد، نياشاميد و نخوابيد و به خاطر شوقى كه به پروردگارش داشت در چهل روز رفت و آمد ميلى هم به هيچ كدام از اينها نداشت بنابراين آنگاه كه وارد ميدان شوق شدى ، دست از هواهاى نفسانى و خواسته هاى دنيايى بشوى ، تمام چيزهايى را كه با آن انس ‍ گرفته اى فرو گذار، از هر چيزى بجز آنچه به آن اشتياق دارى ، روى گردان و در بين زندگى و مرگ خود به جمله ( لبيك اللهم لبيك ) لبيك بگو.

گمان مى كنم اغلب مردم مثل من بوده و همت اين كارها را ندارند. بنابراين بهتر است بيش از اين ، در اين باره سخن نگوييم اگر اهل محبت و شوق نيستى ، لااقل از يكى از افراد معمولى اهل يمين باش كه از رسوايى در مجلس اهل معنى مى ترسند. توبه كن ، با راستى ، توبه اى كه بر هر مكلفى واجب است نمى گويم توبه اولياء، برگزيدگان و خواص ، بلكه توبه اى كه بر هر كدام از افراد معمولى واجب مى باشد و با آن از گناهان فقهى توبه مى نمايند و تا آنجا كه مى تواند گذشته خود را جبران و واجبات را ادا نموده ، كفاره ها را پرداخته و به رد حقوق و مظالم مى پردازد همانگونه كه در جاى خود آمده است بهتر است عملى را كه براى كسانى كه مى خواهند توبه كنند و در ماه ذى القعده وارد شده و مشتمل بر غسل ، نماز و دعا مى باشد انجام داده و به اندازه تكليفش امور خود، خانواده و امانتهاى پروردگار را سر و سامان ببخشد؛ بطورى كه از اين جهت خيالش ‍ راحت شود و نيز وصيت كرده و فرض كند كه از سفر حج برنمى گردد.

چيزى كه بايد توجه داشته باشد، اين است كه اين كار بايد فقط بخاطر خدا و باندازه اى باشد كه او مى خواهد.

آمادگى براى سفر

و در باطن و قلبش در رابطه با تمام متعلقات خود در شهر و ديار، و خانواده و پروردگارش توكل نمايد. امور آنان و امور خود و آنچه در سفر بهمراه دارد را به صاحب خانه اى كه مى خواهد آن را زيارت كند، واگذار كرده و اميدوار باشد كه خداوند بخوبى امورى را كه به او سپرده سرپرستى نموده و در راه زيارت و خود مقصد، تو و همراهان را بخوبى همراهى و از شما حمايت مى نمايد. زيرا او بهترين جانشين ، همراه و ديدار شونده است

نيز سزاوار است در سفر حج علائقى را با خود به همراه نياورد كه موجب پراكندگى فكر و خيال او شود، مثل زن ، فرزند و رفيقى كه با انسان موافق نباشد يا وسايلى كه لازم نيست البته وسايل ضرورى را بايد همراه داشته باشد. و نيز بايد وضع اقتصادى رفيقش مانند او باشد تا مبادا مؤ منى را ذليل يا خود را خوار كند يا سربار ديگران باشد. شايسته است رفيق او داناتر و با تقواتر از خودش باشد، تا از همراهيش استفاده و با پيروى از او خود را كامل كرده و با يادآورى او متذكر شود.

خلاصه اين كه خانواده ، اموال و تمام دارائيش را كه در محل زندگيش ‍ باقى مى گذارد، فراموش نموده و فقط به هدفش فكر كند. و چيزى بهمراه خود نياورد كه او را از ياد پروردگار و زيارت و نزديكى جستن به او و بدست آوردن رضايتش باز دارد. تا بدين ترتيب جز زيارت دوست و بندگى كامل در حضور مولى چيزى در انديشه او نباشد. طبيعى است كه در اين صورت با رفقايش مهربان شده ، بخوبى با آنان رفتار كرده ، از احسان و نيكى به آنان خوشش آمده ، اذيت آنان را تحمل و با آنان انس ‍ مى گيرد و از همراهى آنان لذت مى برد حتى از كسانى كه وسايل نقليه را در اين سفر عهده دار بوده و حتى از خود وسايل نقليه و استراحتگاههايى كه در آن فرود مى آيد نيز خوشش مى آيد.

( آنگاه كه از شهر ليلى مى گذشتم ديوارها را مى بوسيدم دلم از محبت او لبريز بود نه از دوستى شهر او. )

جمال كعبه چنان مى دواندم بنشاط كه خارهاى مغيلان حرير مى آمد به همين جهت بود كه طبق نقلى كه از سرور سجده كنندگان و امام زاهدين شده ، بادام ، شكر و ساير شيرينيجات به حاجيها مى داد. و در راه خدا و براى ديداركنندگان خدا و در مقابل چشم او خيلى خرج مى كرد.

و در اين صورت نمى توان گفت ، او براى چيزهايى كه از دست مى دهد، يا با اختيار خود از مال و مقام و غذاى خود مايه مى گذارد، ناراحت مى شود. و نيز از جفاى خدمتكار و رفيق بدش نيامده و حتى تلخى آزار آنان براى او شيرين است ؛ بدرفتارى و آزار آنان را با مهربانى و نيكى پاسخ داده و آزار آنان را منتى بر خود مى داند؛ زيرا رضايت خالق در جفاى مخلوق است چنانچه در حديث قدسى به اين مطلب اشاره شده است