شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد 0%

شیوه های یاری قائم آل محمد نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

شیوه های یاری قائم آل محمد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ایه الله محمد باقر فقیه ایمانی
گروه: مشاهدات: 16288
دانلود: 1848

توضیحات:

شیوه های یاری قائم آل محمد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16288 / دانلود: 1848
اندازه اندازه اندازه
شیوه های یاری قائم آل محمد

شیوه های یاری قائم آل محمد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آداب انتظار

و امّا آداب انتظار ; يعنى امورى كه وجود آنها در مؤمن سبب كامل شدن فضل و ثواب انتظار او مى شود، اگر چه بعد از حاصل شدن حقيقت انتظار و شرايط لازمه آن; نبود آن امور موجب نقصان اصل فضائل انتظار نمى شود.

و اين مانند وجود انسان است كه وقتى كه همه اعضايش صحيح باشد، و لباس اش به قدر پوشش بدن و عورت باشد، و آلوده به نجاسات و كثافات هم نباشد ، پس آنچه لازمه آثار انسانى است چون بينائى و شنوائى و جميع حركات و سكنات و انتفاعات و اكتسابات از او ظاهر خواهد شد و نقصانى در آن آثار نخواهد بود.

و لكن اگر لباسهاى فاخر بپوشد و خود را زينت نمايد به آنچه متعارف است، پس اين سبب ; زيادتى حسن جمال او در انظار و واقع شدن او در قلوب مى شود، و به سبب آن درمجالس و محافل در نزد اعيان و اشراف; تشريفات و تعظيمات و احترامات خاصّه پيدا مى كند.

و همچنين هر گاه آن آداب خاصّه در مؤمن در حال انتظارش موجود شد موجب رفعت مقام و درجه او نزد خداوند و در نزد اولياء او مى شود، و در درجات عاليه بهشت قرار مى گيرد.

و مهمترين آداب انتظار دو امر است كه بر اين وجه بيان مى كنيم:

امر اوّل: آنكه همچنانچه در بيان حقيقت و معناى انتظار گفتيم كه انتظار كامل ظاهرى و قلبى آن است كه حال بنده مؤمن در مقام انتظار فرج و ظهور حضرت بقيّة الله صلوات الله عليه و اشتياق به سوى آن بايد مانند حال كسى باشد كه انتظار مسافرى را دارد از دوستان خود كه در راه سفر به وطن مى آيد، پس واضح است كه چنين كسى بر حسب شأن آن مسافر هرگاه شخص جليلى باشد و به مقتضاى درجه محبتش با آن شخص جليل ; و بر حسب مقدور خود سعى مى كند تا قبل از ورود آن مسافر براى او منزلى را تهيّه و آن را نظافت نموده و زينت دهد، و همچنين نسبت به حال خود مهمان، و نيز نسبت به موجود نمودن هدايا و تعارفات از خوردنى و پوشيدنى و امثال آن از براى آن مسافر جليل تهيّه و تدارك مى بيند.

پس بنده مؤمن هم هرگاه واقعاً انتظار ظهور فرج مولاى خود صلوات الله عليه را دارد، و حقيقتاً اشتياق به سوى لقاى جمال بى مانند آن مظهر كمال حضرت ذو الجلال و نيز ديدار جمال مبارك جميع آباء طاهرين آنحضرت صلوات الله عليه را و لقاى همه اولياء الهى را كه در زمان ظهور ايشان ميسّر خواهد شد ; دارد، و اگر واقعاً آرزومند درك حضور مبارك آنها مى باشد چه بر وجهى كه امر ظهور فرج ايشان مقارن شود با زمان حيات او، يا به نوعى كه بعد از موت او را زنده نمايند و فائز به فيض خدمت آنحضرت گردد پس بر چنين كسى لازم است بعد از آنيكه حدّ واجب انتظار را به نوعى كه بيان شد تحصيل كرد ; سعى و كوشش كند تا آنكه باطن و قلب خود را به محاسن و مكارم اخلاق زينت دهد، از قبيل متصّف شدن به صفت حلم و وقار و عفّت و بى نيازى از غير خدا و توكل و ترحم و خضوع و خشوع و تواضع و جود و كرم و امثال اينها، و ظاهر خود را به آداب و سنن نبويّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زينت دهد، بر وجهى كه در مقام خود مسطور است از قبيل انجام دادن نوافل و مستحبات، خاصّه مؤكده از آنها را و ترك نمودن مكروهات.

چنانچه به اين مطلب يعنى اهتمام داشتن در مكارم و محاسن اخلاق و سنن و آداب در ضمن احاديثى كه در بيان فضائل انتظار فرج ذكر شد ; اشاره گرديد.

و لكن عمده تأكيد در اين مورد آن است كه بنده مؤمن در مقام اتصاف به آن اخلاق حسنه و آداب نبويّه بر وجهى سعى نمايد كه معروف و شناخته به آن اخلاق و آداب شود، از آن جهت كه او در آن آداب ; در هر حال و در هر زمانى كمال سعى و اهتمام را داشته باشد، بواسطه آنچه در «بحار» از «خرائج» از حضرت امام محمّد باقعليه‌السلام روايت شده كه حضرتش در ضمن حديثى فرمود:

(وعوّدوا أنفسكم الخير و كونوا من أهله تعرفوا فإنّي امر بهذا ولدي و شيعتي)(١) .

يعنى: خودتان را به امر خير عادت بدهيد، و از اهل آن شويد تا آنكه نزد هر كسى به وصف خير و نيكى شناخته شويد، و هركس شما را به طريق صلاح بشناسد، پس بدرستيكه من به اين طريق و اين نحو اولاد و شيعيان خود را امر مى كنم.

و روايت ديگرى در «كافى» از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام نقل شده كه حضرت كه فرمودند:

(بارها از پدر بزرگوارم شنيدم كه مى فرمود: شيعه ما نيست كسيكه مخدرات; پرهيزكارى او را در حجله ها و خانه هايشان ذكر نكنند، و از اولياء ما نيست كسيكه او در قريه اى باشد كه در او ده هزار نفر مرد باشد و در ما بين آنها پرهيزكارتر از او پيدا شود)(٢) .

و در حديث ديگر فرمود: (در شهرى كه در او صد هزار نفر يا بيشتر باشد و در مابين آنها پرهيزكارتر از او پيدا شود).

پس از اين احاديث استفاده مى شود كه: آنچه وسيله تقرّب به ائمّه اطهارعليهم‌السلام است ، و موجب لياقت انس با آنهامى شود، اهتمام در اتّصاف به وصف صلاح و محاسن اخلاق و مكارم سنن و آداب است، خصوصاً بر وجهى كه از او اين اوصاف از جهت شدت مواظبت بر آن و محافظت در آنها نمايان و هويدا باشد.

علاوه بر آنكه به مقتضاى براهين و ضرورت عقل وسيله محبت مابين دو شخص بر وجهى كه موجب انس آنها با هم شود و سبب اتّحاد و اتّصال تامّ گردد سنخيت و جنسيّت آن دو در احوال و اوصاف است ، پس بنده مؤمن هم هرگاه كمال اشتياق به درك فيض حضور مبارك مولاى خود صلوات الله عليه دارد، و فوز به مقام انس به خدمت آنحضرتعليه‌السلام را در حال ظهور فرج ايشان، بلكه قبل از آن هم در ساير احوال ; دارد، بايد در اين دو امر ; يعنى محاسن اخلاق قلبى، و حسن آداب ظاهرى نبويّه ; سعى نمايد.

پس بر اين وجه كمال تهيّأ حاصل مى شود، و به كمال انتظار آن حاصل مى شود، و كمال فضائل و آثار بر آن مترتّب مى شود.

امر دوّم: و از آداب ظاهرى تهيّأ و انتظار ; مهيّا نمودن اسلحه است، و لو اينكه يك تير باشد چنانچه ذكر آن و ذكر فضل آن از حضرت صادقعليه‌السلام در باب تمنّى و آرزوى نصرت حضرت قائمعليه‌السلام گذشت.

علائم انتظار

علائم انتظار ; يعنى: چيزهائى كه بواسطه وجود آنها مؤمن مطمئن مى شود كه حقيقت معناى انتظار در او موجود شده است، و به آن علامت معلوم مى شود كه: آنچه از آثار انتظار در او مشاهده مى شود ; صِرف آداب ظاهرى و صورى نيست.

و از آشكارترين آن علائم; دو علامت است كه اجمالا بيان مى شود:

اوّلين علامت انتظار ; اشتياق قلبى است ، چون واضح گرديد كه اين انتظار نسبت به امر فرج آنحضرت از لوازم كمال اشتياق به سوى آنحضرتعليه‌السلام است، و بديهى است كه اشتياق قلب سوى امرى از لوازم كمال محبّت و دوست داشتن آن امر است.

پس هرچه محبوب در نظر حبيب عزيز باشد و محبّت حبيب نسبت به او بيشتر باشد ، اشتياق او به ديدار محبوب بيشتر مى شود، و هرچه اين اشتياق بيشتر شد مفارقت دوست مشكل تر و تلخ تر خواهد شد، و هرچه زمان مفارقت طولانى شود ناچاراً موجب شدّت حزن و غم خواهد شد، تا به حدّى كه باعث بكاء و گريه شديد بلكه، موجب جزع و ندبه مى شود.

پس بنابراين ; هرگاه بنده مؤمن در حال انتظارش حقيقت كمال اشتياق را به ديدار مولاى خود صلوات الله عليه از جهت كمال مودت با ايشان داشته باشد، پس بايد بواسطه طول زمان مفارقت و زمان غيبت ايشان شدّت حزن و غم در قلب او ظاهر و هويدا گردد، و از لوازم اين شدّت حزن; بكاء و گريه از جهت مفارقت آنحضرتعليه‌السلام است.

چنانچه در «كافى» روايت شده از حضرت صادقعليه‌السلام كه حضرتش در بيان ذكر حال مؤمنين در غيبت ايشان ; فرمودند:

(و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين)(٣)

يعنى: براى او در حال طول غيابش چشمهاى مؤمنين گريان مى شود.

و نيز از لوازم كمال اين حزن قلبى; جزع و ندبه كردن است، چنانچه در جمله اى فقرات شريفه «دعاء ندبه» آمده است، و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده كه در چهار عيد اين دعاى شريف خوانده شود:

(هل من معين فاُطيل معه البكاء ؟ هل من جزوع فاُساعد جزعه إذا خلا ؟ هل قذيت عين فتسعدها عنّي على القذى؟)(٤) .

يعنى: آيا يارى كننداى هست تا آنكه با او ناله و گريه را طول دهم؟ آيا جزع كننده اى هست تا آنكه يارى نمايم جزع او را هر گاه ساكن شود ؟ آيا چشم مجروحى هست تا آنكه او را چشم من بر مجروح شدن آن يارى نمايد؟)

و در فقرات ديگرش نيز به همين مضمون آمده است.

و از لوازم اين درجه از همّ و غم و جزع ناگوار بودن لذائذ در كام انسان است ، و اين بخاطر طول مفارقت محبوب او است، و نيز سلب شدن خواب راحت از او، بلكه اين همّ و غمّ قهراً موجب كمبود شديد خواب مى شود.

و باز از لوازم آن است هميشه به ياد محبوب خود بودن است و از او مگر اندكى غافل نباشند.

دومّين علامت انتظار ; عزلت و گوشه گيرى از بيگانگان است، و از لوازم آن ; قلّت كلام خصوصاً در لهويّات است.

پس هركس اين آثار را در وجود خود به صورت بيشتر و كاملتر چه از نظر ظاهرى و چه از نظر باطنى ; مشاهده كرد ; علامت آن است كه مقام اشتياق و حقيقت انتظار او براى ظهور و فرج مولاى خودعليه‌السلام و زيارت جمال منيرش كاملتر است.

بديهى است كه به همه اين امور ده گانه يعنى حزن قلبى، افسردگى چهره ، بكاء و گريه، جزع و ندبه، ناگوارى لذائذ، كمى خواب ، عزلت و گوشه گيرى، هميشه به ياد او بودن، قلّت كلام، در اخبار به طور عموم و خصوص چه ما بين هر حبيب و محبوبى و چه مابين آنحضرت و اوليائشان اشاره شده است.

علاوه بر اين ; به مقتضاى آنچه در مورد درجه خلوص اشتياق به امر فرج بيان شد ; مهمترين درجه خلوص آن نصرت و يارى مظلومين اولياء الهى است، و بعد از آن رسيدن به كمال معرفت و كمال عبادت است، و بعد از آن رسيدن به وسعت نعمت و رحمت است، پس در واقع با هر كدام از اين درجات خلوص حاصل شود قهراً قلب او به خاطر طولانى بودن زمان رسيدن به مقصود و محبوب محزون خواهد شد.

و در «كمال الدين» در قضيه ابراهيم بن مهزيار روايتى از مولاى ما حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه نقل شده كه حضرتش در ضمن فرمايشات زيادى در رابطه با آنچه پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام به ايشان فرموده بودند به ابراهيم بن مهزيار فرمودند:

(واعلم أنّ قلوب أهل الطاعة و الإخلاص تزع إليك مثل الطّير إذا امّت إلى أوكارها و هم معشر يطّلعون بمخائل الذلّة و الاستكانة، و هم عند الله برده أغرّاء يبرزون بأنفس مختلة محتاجع، و هم أهل القناعة و الاعتصام، استنبطوا الدين فواردوه على مجاهدة الأضداد، خصّهم الله باحتمال الضيم في الدنيا ليشملهم باتّساع العزّ في دار القرار، و جلبهم على الخلائق الصبر ليكون لهم العاقبة الحسنى و كرامة حسن العقبى)(٥)

يعنى: بدان، بدرستيكه قلبهاى اهل طاعت و اخلاص به شدّت به سوى تو توجّه دارد، مانند توجّه مرغان هنگامى به جانب آشيانه هاى خود توجّه مى كنند و رو مى آورند، و آنها جماعتى هستند كه در مغرصهاى ذلّت و حقارت واقع مى شوند، و حال آنكه ايشان در نزد خداوند نيكويان و روسفيدان اند، آنها در مابين مردم ظاهر مى شوند در حالتيكه به شدّت به فقر و حاجت مبتلا هستند، و ايشان اهل قناعت و اهل تمسّك بوسيله هائى هستند كه از فتنه ها سالم بمانند.

و آنها بر وجه تحقيق دين را به دست آورده اند ، پس آن را به مجاهده نمودن در امورى كه ضديّت با دين آنها دارد ; يارى مى نمايند يعنى: آن امور را ترك مى كنند يا با كسانيكه ضديّت به امر دين دارند مجاهده مى نمايند، بنا بر يك احتمال در معنى اين فقره شريفه خداوند آنها را به قوّت تحمّل سختى هاى دنيا مخصوص فرموده است، تا آنكه سعه عزت در دار القرار آخرت را شامل حال آنها فرمايد و چگونگى صبر در هر مكروهى را جبلّى و در نهاد آنها قرار فرموده، تا آنكه از براى آنها عافيت نيكو و بلند مرتبه گى نيك در آخرت بوده باشد.

و از لوازم ديگر اين اشتياق و اين شدّت اهتمام نمودن به همّ و حزن در دعا و طلب تعجيل فرج از خداوند است، بواسطه آنكه واضح است كه هرگاه كسى كمال اشتياق را به امرى بر وجهى كه مفارقت آن سبب شدّت همّ و غمّ و بكاء و جزع و ندبه شود داشته باشد، پس اگر بداند با هر وسيله اى كه ممكن است با آن وسيله به آن امر برسد ، يا وسيله كم شدن زمانِ مفارقت از آن گردد، يا وسيله سهولت در حاصل شدن آن امر شود، حتماً بر حسب آنچه در قدرت و امكان او باشد، در تحصيل و تهيّه آن وسيله سعى و اهتمام خواهد نمود.

بنابراين ; در بيان كيفيّت نهم از كيفيّات نصرت و يارى امامعليه‌السلام معلوم شد كه دعا و توبه مؤمنين در طلب تعجيل فرج و ميسّر شدن آن و كم شدن طول زمان غيبت آنحضرتعليه‌السلام تأثير تمام و مدخليّت كامل دارد.

و در اين مورد مطالب ديگرى نيز هست كه ان شاء الله تعالى در كيفيّت دوازدهم بيان خواهد شد

پس بنده مؤمن بعد از شناخت به اين نوع تأثير در توبه و دعا هرچه قدر مرتبه اشتياق او به سوى امر فرج آنحضرتعليه‌السلام و فوز به زيارت جمال منيرش كاملتر باشد، و به اين سبب حزن او در طول زمان غيبت ايشان شديد تر باشد، پس سعى و اهتمام او در توبه و دعاى در تعجيل فرج و ظهور امر ايشان شديدتر و بيشتر خواهد شد ، و دعاى او در اين امر در نظر او و در قلبش از دعاى او در بليّه شدائد و احزان و مهمّات ديگر كه از براى خود در امور دنيوى بلكه در امور اُخروى نيز مهمتر خواهد بود.

در اينجا سزاوار است كه حال او مانند حال حضرت اباذررضي‌الله‌عنه باشد كه روايت شده است كه: چشم ايشان مبتلا به رَمد چشم درد شد ، پرسيدند: چرا معالجه نمى كنى؟ فرمود: امرى مهمتر ازاين دارم، گفتند: چرادعا نمى كنى ؟ فرمود: دعاى مهمتراز اين دارم(٦)

نتيجه كلّى از بحث انتظار

از آنچه در باب انتظار فرج بيان شد; معلوم و واضح گرديد كه: هرگاه حقيقتاً معنا و مصداق انتظار بر وجهى كه بيان شد چه از نظرظاهرى و چه از نظر قلبى، با شرايط لازمه آن و با آن آداب خاصه اش در كسى محقّق شد طوريكه آثار وعلائم آن آشكار و هويدا باشد، پس عنوان نصرت و يارى به وجود مبارك حضرت حجة الله صلوات الله عليه، بلكه نصرت به جميع آباء طاهرينشانعليهم‌السلام ، بلكه به جميع اولياء الهى در او موجود و محقّق شده است.

و اين نصرت و يارى در واقع با همه اقسام نصرت تحقّق پيدا كرده ، يعنى: هم نصرت و يارى است نسبت به قلب مباركشان كه ارتفاع هموم از آن مى شود، و هم نسبت به وجود اقدس شان كه دفع شدائد و بليّات دوران غيبت از ايشان مى شود، و هم نسبت به حقّ جليل ايشان، و هم نسبت به دوستان و شيعيانشان، هم در جهات اُخروى آنها و هم در جهات دنيوى آنها كه در همه آن جهات براى آنها فرج مى شود، و از هر خوفى و هر شرّى و هر حزنى و هر بلائى ; آسوده خاطر و راحت مى شوند.

و در هركدام از اين جهات ; آن حضرت را با قلب و زبان و جسم خود نصرت ويارى كرده است، پس بوسيله همين حال انتظار هرچند امر فرج قبل از مرگ او واقع نشود در زمره انصار و ياورانِ واقعى آنحضرتعليه‌السلام محسوب خواهد شد، بواسطه آنكه جميع اين خصوصيّات نسبت به ايشان در زمان ظهورشان حاصل مى شود، و بنده مؤمن در آنچه وسيله وقوع ظهور و تعجيل آن مى شود با حال اميدوارى به وقوع آن و با كمال اشتياق و فرح بر آن، سعى و كوشش كرده است.

چنانچه حضرت ابراهيم خليلعليه‌السلام بعد از آنكه در رؤيا; جريان امر به ذبح حضرت اسماعيلعليه‌السلام را مشاهده نمود; و همه اسباب و مقدّمات آن را بجا آوردند، ولى وقوع آن به امرى از جانب خداوند متعال ممنوع شد، پس خطاب شد:( قَدْ صَدَّقْتَ الرُؤيا ) (٧) يعنى : به آنچه مأمور شديد در مورد ذبح اسماعيلعليه‌السلام عمل كرديد، و از اين جهت ; فيض عظيم الهى و اجر جزيل او را ولو با حال واقع نشدن آن دريافتند.

پس بنابراين ; و با ملاحظه آنچه در انواعى از اخبار تصريح شده است چنين استفاده مى شود كه هرگاه بنده در هر عمل برحسب مقدور خود با صدق نيّت در جميع اسباب و مقدّمات وقوع آن سعى نمايد، ولكن بواسطه مانعى از جانب خداوند متعال بدون آنكه به اختيار خود او باشد آن عمل بوقوع نپيوندد، پس آن بنده واقعاً عند الله از اهل آن عمل خواهد بود، و به فضل كامل آن فائز خواهد گرديد.

پس همچنين است در مقام يارى حضرت ولىّ الله صلوات الله عليه ، هرگاه بنده بر حسب مقدور خود در اسباب آن سعى و اهتمام نمايد، كه از اعظم آنها امر انتظار فرج است، كه اكثر اسباب و وسائل نصرت را در بر دارد، كه با شرايط و آداب خاصه مزبوره آن حاصل شود.

بخصوص كه هرگاه متوجّه به حاصل شدن نصرت آنحضرتعليه‌السلام به آن باشد، و قصد و نيّت آن را هم بخصوصه در آن بنمايد، پس چنين بنده اى داخل در زمره انصار و ياوران آنحضرت خواهد شد و به فيض آن فائز خواهد گرديد، هر چند بر حسب مصالح و حكمتهاى ظاهره يا خفيّه الهيّه ظهور امر فرج آنحضرتعليه‌السلام تأخير افتد.

كيفيت يازدهم

يارى حضرت قائمعليه‌السلام با طلب مغفرت وآمرزش براى مؤمنين

طلب مغفرت و آمرزش براى جميع مؤمنين و مؤمنات است، و اين شامل همه مؤمنين عالم مى باشد چه آنهائيكه در زمان ائمه معصومينعليهم‌السلام بوده اند و چه آنهائى كه در حياتند و يا از دنيا رفته اند. و نصرت بودن آن بر اين وجه است:

مقتضاى تعداد زيادى از اخبار كه در «كافى» و غير آن روايت شده چنين است كه: خداوند عالم همه آنچه از فرج آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين را وعده فرموده است كه به ظهور موفور السرور حضرت خاتم الوصيين صلوات الله عليه ظاهر فرمايد ، مقدّر بود كه قبل از واقعه كربلا واقع شود، و چون واقعه كربلا وقوع يافت غضب الهى بر اهل زمين تشديد گرديد، امّا اين غضب بر اعداء بواسطه آن بود كه اساس آن را بر پا كردند، و امّا بر اهل ايمان بواسطه آنكه ترك نصرت و يارى كردند تا آنكه اعداء غلبه كردند.

پس اين فرج تأخير شد و مقدّر گرديد كه در سال صد و چهل واقع شود، پس در زمان حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام شيعيان تقيّه را ترك كردند، و اسرار آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين را افشاء نمودند، از آن زمان هم تأخير شد، و ديگر وقت معينى براى آن بيان نشد، و فرمودند:( يَمْحُوالله ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ ) (٨) .

في الكافي عن أبي حمزه الثمالي قال: سمعت أباجعفرعليه‌السلام يقول:

«يا أبا حمزة ! إنّ الله تبارك و تعالى قد كان و قّت هذا الأمر في السبعين، فلمّا قتل الحسينعليه‌السلام إشتدّ غضب الله على أهل الأرض فأخّره إلى أربعين و مائة، فحدثناكم فأذعتم الحديث فكشفتم قناع السرّ و لم يجعل الله له بعد ذلك وقتاً عندنا، (يَمْحُوالله ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ)

قال أبو حمزة: فحدّثت بذلك أبا عبداللهعليه‌السلام فقال: قد كان ذلك(٩).

و در «نجم الثاقب» نيز مضمون همين حديث را از «غيبت» شيخ طوسى و حديث ديگرى از «خرائج» راوندى ره روايت فرموده.

و نيز در «كافى» روايت فرموده از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام فرمود:

خداوند عزّوجلّ بر شيعه غضب كرد، پس مرا مخيّر فرمود در آنكه بلاى آنها را خود قبول كنم يا بر خود آنها وارد شود ، پس والله آنها را به جان خودم محافظت نمودم، كه بلا بر خودم وارد شود(١٠).

و از اين حديث چنين فهميده مى شود كه بزرگى گناه ترك تقيّه شيعه و افشاء نمودن اسرار آل محمّدعليهم‌السلام را نزد دشمنان آنها بر وجهى بود كه علاوه بر آنكه موجب تأخير فرج شد، و اگر نبود بواسطه شفاعت حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام كه خود قبول بلا را فرمودند آنها به عقوبت آن گناه استحقاق بلاهاى شديدى را كه مستاصل در آن شوند داشتند.

پس به مقتضاى چنين احاديث و نيز قائده كلّى در اين آيه شريفه است

( اِنَّ الله لا يُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ ) (١١)

يعنى: بدرستيكه خداوند نعمتهاى خود را كه به جمعى عطا فرموده است تغيير نمى دهد، تا زمانى كه خودشان احوال و اعمال خيريه اى را كه دارند و بجاى مى آوردند; تغيير دهند، و نيز به مقتضاى اخبار زيادى كه به مضمون اين آيه شريفه وارد شده است، در نتيجه اينكه بندگان حال خود را تغيير داده و ترك نصرت و يارى حضرت ابى عبد الله الحسينعليه‌السلام را نمودند و ترك تقيّه كرده و اسرار اهلبيتعليهم‌السلام را افشاء كردند، و حرمت اولياء الهى را هتك نمودند، و به اين سبب در زمان حضرت موسى بن جعفر صلوات الله عليه عاقبت عمل آنها اين شد كه از آنها نعمت عظماى الهى كه فرج كلّى آل محمّدعليهم‌السلام بود تغيير داده شود، كه اگر تغيير حال در هريك از آن دو مورد نشده بود، خداوند عالم جلّ شأنه در آن فرج كلّى اذن فرموده بود.

پس اگر امامعليه‌السلام مجادله و مقاتله با همه دشمنان جهان مى فرمودند همه آنها مخذول مى گرديدند ، و در هر كدام از آن دو موعد; آثار و بركات و رحمتهاى كامل و نعمتهاى زياد و فراوان الهى كه در زمان ظهور فرج وعده داده شده است ; ظاهر مى گرديد.

و چون تغيير حال داده شد فرج نيز تاكنون به تأخير افتاد، و بر حسب تصريح بعضى از اخبار كَهَنه كه تعجيل و تأخير ظهور آن فرج كلّى بعد از آن دو موعد از امور بدائى است، و آنكه هرگاه بندگان جميعاً و بالاتّفاق هم عهد شوند در آنكه به درگاه حضرت احديت جلّ شأنه توبه و تضرّع نمايند، و تعجيل در آن فرج را طلب نمايند، پس تعجيل در آن خواهد شد ، و اگر چنين نكنند تأخير خواهد شد. چنانچه در بيان كيفيّت هفتم بعضى از اخبارى كه در اين مورد وارد گرديده بود ; ذكر كرديم.

و لكن چون هر گناهى واقع شود ; موجب سلب نعمتى مى شود، بايد اهل گناه از آن گناه توبه واقعى نمايند تا آن نعمت بر گردد، و اگر از اين گناه بزرگ; توبه نكنند يا توبه آنها مورد قبول نشود ; آن نعمت بر نمى گردد، زيرا اگر توبه بر وجه صحيح بود ; آن نعمت دو مرتبه عطا مى شد.

و چون در اخبار زيادى وارد است كه: دعاى مؤمن در حقّ برادران مومنين در غياب آنها; البته مستجاب است، و از جمله دعاهائى است كه رد نمى شود، هرچند دعا كننده دعايش در حقّ خودش بخاطر گناهانش مستجاب نشود، و هرچند آنهائى هم كه درباره آنها دعا مى شود اگر خود در حقّ خودشان دعا كننده ; مستجاب نشود(١٢) .

و همچنين در روايتى است كه هرگاه يكى از شما بندگان دعا مى كند آن را به نحو عموم قرار دهد، يعنى ديگران را در آن چيزى كه براى خود طلب مى كند شريك نمايد، پس بدرستيكه اين نوع دعا زودتر مستجاب مى شود(١٣) .

بنابراين احاديث ; هر گاه مؤمنين در هر زمانى همه آنها يا يك نفر از آنها علاوه بر توبه از جانب خود ; دعا و طلب مغفرت و آمرزش همه گناهانى كه از هر كدام از مؤمنين در هر زمانى كه واقع شده است ; نمايند، پس كمال اميدوارى در آن است كه اين نوع توبه مورد قبول درگاه الهى شود.

امّا نسبت به ديگران ; بواسطه آنكه گناه خود اين توبه كننده مانع از قبول توبه و دعاى او در حقّ غير او نمى شود، و امّا نسبت به خودش بواسطه آنكه همان توبه و دعايش در حقّ غير خودش از برادرانش وسيله قبول شدن توبه و دعاى او در حقّ خودش مى شود، و كمال اميد از فضل الهى در قبولى آن دعا هست ، كه بواسطه آن زمان فرج يك مرتبه نزديك شود يا آنكه تخفيف در زمان طول تأخير بشود، مثلا اگر در واقع تا صد سال است ; پنجاه سال يا كمتر شود.

پس اگر همه بندگان در اين نوع توبه و دعا ; هم عهد و متّفق شوند ; قسم اوّل خواهد شد، چنانچه در توقيع رفيع هم از آنحضرت صلوات الله عليه اشاره به آن شده است، و ذكر آن توقيع با اخبار ديگر به مضمون آن در كيفيّت هفتم ذكر شد.

واضح است كه هرگاه مؤمنين در هر زمانى بر اين وجه توبه و دعا كرده بودند و آن مورد قبول واقع شده بود ; وسيله تعجيل در ظهور فرج گرديده بود ، و اين نصرت كامله اى از براى امامعليه‌السلام بود، با بيانى كه در كيفيّت هفتم معلوم شد.

كسانيكه علاوه بر توبه و دعا از جانب خود ; از جانب مؤمنين هم توبه و دعا مى كنند، پس توبه و دعاء آنها از جانب خود يك عنوان و مصداق نصرت و يارى براى امامعليه‌السلام است، و توبه و دعا آنها از جانب غير خود يعنى برادران مؤمنين عنوان ديگرى از نصرت و يارى است، و عنوان دوّم وسيله تكميل عنوان اوّل است.

و اين مانند آن است كه هرگاه كسى مسلّح و مهيّاى جهاد باشد، پس اگر به ديگران هم اسلحه جنگى داده و آنها را هم مهيّا و آماده جهاد نمايد ، پس مهيا شدن خود او يك عنوان جهاد است، و آماده كردن ديگران هم عنوان جداگانه و ديگرى براى جهاد است، و بسا باشد كه مهيّا بودن او به تنهائى مصداق جهاد مى شود و لكن بخاطر تنهائى پيشرفت نكرده و نتواند بر دشمنان پيروز شود ، ولى بواسطه مهيّا و مسلّح كردن ديگران بر دشمنان غلبه مى نمايد.

همچنين است امر در مورد توبه و دعا كه عنوان نصرت و يارى امامعليه‌السلام به آن حاصل مى شود، كه بسا باشد دعاهاى جمعى يا بعضى از جانب خودشان تأثير كامل ننمايد، كه نتيجه نصرت و يارى از او حاصل شود، هرچند همان هم; ظاهرش عنوان نصرت و يارى است.

و لكن هر گاه ديگران را شريك گردانيده و از جانب آنها هم دعا كنند، و از براى آنها طلب مغفرت نمايند، پس آن سبب تأثير كامل دعا شود، و از دعا و توبه او واقعاً نتيجه نصرت و يارى ظاهر شود.

_____________________

يار صفحه:

(١)بحارالانوار ج ٤٦ ص ٣١ حديث ٣١، خرائج ص ٥٩٦.

(٢)كافى ج٢ ص٧٩ حديث١٥.

(٣)كافى ج١ ص٣٣٦ حديث ٣.

(٤)بحارالانوار ج١٠٢ ص١٠٨.

(٥)كمال الدين ص ٤٤٨.

(٦)بحارالانوار ج٢٢ ص٤٣١ حديث٤٠.

(٧)سوره صافات آيه ١٠٥.

(٨)ترجمه: خداوند هر چه خواهد محو و هرچه خواهد اثبات مى كند، و اصل كتاب (مشيّت) در نزد او است. (سوره رعد آيه ٣٩).

(٩)كافى ج ١ ص ٣٦٨ حديث ١.

(١٠)كافى ج ١ ص ٢٦ حديث ٥.

(١١)سوره رعد آيه ١٣.

(١٢)رجوع شود به وسائل الشيعة ج٧ ص١٠٦ باب ٤١.

(١٣)وسائل الشيعه ج٧ ص١٠٧ حديث ٨٨٦٧.