ابراهیم و لوط علیهما السلام

ابراهیم و لوط علیهما السلام0%

ابراهیم و لوط علیهما السلام نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

ابراهیم و لوط علیهما السلام

نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 9235
دانلود: 3383

ابراهیم و لوط علیهما السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 10 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9235 / دانلود: 3383
اندازه اندازه اندازه
ابراهیم و لوط علیهما السلام

ابراهیم و لوط علیهما السلام

نویسنده:
فارسی

 

در اين كتاب از دو نفر استاد و شاگرد، ابراهيم و لوط، دو دلاور مرد و نستوه و خستگى ناپذير تاريخ سخن گفته شده است اين كتاب داستان و ماجراى حقيقى دو نفر از پيامبران است، و با توجه به اينكه، همه كس، از فيلسوف و محقق و دانشمند گرفته تا دانش آموز، مى تواند استفاده كند و يك كتاب همگانى است، به زبان مردم نوشته شده تا نوجوانان و دانش آموزان نيز بهره مند گردند.. اين كتاب در دو بخش تنظيم گرديد: بخش اول اين كتاب در مورد حضرت ابراهيم (ع) است كه در بيست فصل تنظيم شده، و در هر فصل آن فرازى از زندگى پرماجرا و سازنده ى ابراهيم، سخن به ميان آمده و سپس در موارد بسيار به نكات و درسهاى آن اشاره شده است. حضرت لوط شاگرد و دست پرورده و پسر برادر يا پسر خاله ابراهيم بود، و در فراز و نشيب ها يار مخلص و شاگرد صديق و باوفا و نستوه براى ابراهيم بود و چنانچه شرح خواهيم داد جزء اولين ايمان آورندگان به ابراهيم بود و در قرآن به عنوان اسوه و الگو ياد شده. در بخش دوم اين كتاب به زندگى حضرت لوط از آغاز تا وقتى كه با قوم آلوده اش روبرو شد و سرانجام عذاب قومش، در ضمن شش فصل اشاره شده است.

بخش دوم: حضرت لوط، پيامبر مهربان و مقاوم

فصل اول: لوط شاگرد و دست پرورده ى ابراهيمعليه‌السلام

كلمه لوط در اصل از لاط يلوط به معنى پيوند قلب است، و در زبان عرب جمله الولد الوط به معنى بچه ى در رحم است كه به كبد چسبيده باشد.(۱۷۰) بنابراين به اين پيامبر خدا لوط مى گفتند كه پيوند محكم قلبيى به خداى بزرگ داشت، به عكس قومش به لوط و ارتباطات نامشروع، آلوده بودند.

حضرت لوط پسر برادر يا پسر خاله ابراهيم است، او و ساره اولين كسانى هستند كه به حضرت ابراهيمعليه‌السلام ايمان آوردند.

و در بعضى نقلها آمده كه: ابراهيم با روميان جنگيد تا لوط را از دست آنها خارج نمود(۱۷۱) شايد اين موضوع مربوط به اواخر زندگى لوط باشد.

پدر لوط (بقولى برادر ابراهيم) هاران بن تارخ است.

لوط اين شاگرد شجاع و دلاور ابراهيم، در زمانى به ابراهيم گرويد، كه نمرود در اوج قدرت بود، و هر لحظه خطر جدى جان لوط را تهديد مى كرد(۱۷۲) در همان سرزمين بابل در خط ابراهيم قرار گرفت، ساره نيز در آن شرائط سخت به ابراهيم گرويد (بنابر قول اينكه ساره خواهر لوط بوده است).(۱۷۳)

لوط همواره در سختيها در كنار ابراهيم بود، و او را در مبارزه با بت پرستى و طاغوت زدائى، كمك مى كرد.

نتيجه اينكه: (ظاهراً) لوط در سرزمين بابل (بين النهرين فعلى عراق) متولد شد و از آن وقتى كه خود را شناخت يكتاپرست و مكتبى بود و بعد كه توفيق مصاحبت با ابراهيم را پيدا كرد به درجه ى عالى معنويت و كمال رسيد، در حدى كه به مقام نبوت و رسالت نائل گرديد، چنانكه در قرآن آيه ۱۳۳ سوره صافات و ان لوطا لمن المرسلين به عنوان رسول، ياد شده است.

لوط در بابل تا آخر، همراه ابراهيم بود، و هنگامى كه ابراهيم از آن سرزمين مهاجرت كرد يا تبعيد شد، لوط نيز همراه ابراهيم بود تا به سرزمين بابل و مصر همچون يك يار و همكار با وفا، همراه ابراهيم بود تا به سرزمين فلسطين و شامات رسيدند، قرآن در آيه ۷۱ سوره انبياء به اين مطلب اشاره كرده است.(۱۷۴)

فصل دوم: مأموريت لوط براى هدايت مردم فلسطين

لوط و خواهرش ساره (كه همسر ابراهيم بود) همراه ابراهيم از بابل پايتخت نمرود، بيرون آمدند و به فرمان خدا به سوى سرزمين پر بركت از نظر معنوى و مادى يعنى فلسطين روانه شدند و از سيطره ى ظالمانه ى نمروديان نجات يافتند.

ابراهيم همراه ساره و هاجر و لوط به سرزمين فلسطين و شامات رسيدند، اين سرزمين، بسيار پر درخت و آباد بود، و مردم آن از انواع نعمتهاى الهى برخوردار بودند.

ابراهيم و ساره و هاجر در بيابانى كنار راه عمومى يمن و شام و... سكنى گزيدند، هر كسى كه از آنجا مى گذشت، ابراهيم او را به توحيد و آئين حق دعوت مى كرد و خبر آتش افكندن او و نسوختنش، در دنيا شايع شده بود، بعضى به او مى گفتند: با آئين شاه (نمرود) مخالفت مكن، زيرا او مخالفانش را مى كشد، اما ابراهيم به راه خود ادامه مى داد.

يكى از كارهاى ابراهيم اين بود كه هر كس از كنار خيمه اش رد مى شد، او را مهمان مى كرد، و در محل سكونت او تا هفت فرسخ، شهرها و روستاهاى پر از نعمت و درخت ميوه وجود داشت. و وفور نعمت در همجا به چشم مى خورد و هر كس از مسافرين از اين شهرها مى گذاشت بدون جلوگيرى، از ميوه درختان مى خورد.

ابليس كه در كمين انسانها است، بخصوص اگر غرق در وفور نعمت باشند، زودتر مى تواند آنها را فريب داده و غافل سازد، از عيش و نوش مردم استفاده كرد و به آنها لواط را ياد داد، نخست خودش بصورت انسانى آماده شده كه با او لواط كنند و كم كم اين كار زشت شايع و عادى گرديد، بطورى كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا مى كردند.

عده اى از مردم از اين وضع بسيار پست ناراحت شده و به حضور ابراهيمعليه‌السلام آمدند و به شكايت كردند، ابراهيم حضرت لوط را به عنوان مبلغ به سوى آنها فرستاد تا آنها را نصيحت كند و از عواقب شوم اين اعمال زشت برحذر دارد.

لوط به سوى اين قوم (كه در شهرهاى سدوم و عمورا و ادوما و صاعورا و صابورا) بودند روانه شد(۱۷۵) و چنانكه قبلا (در بخش اول بخش ۱۳) گفتيم ابراهيم در قسمت بلند فلسطين، و لوط در قسمت پايين به فاصله ۸ فرسخ قرار گرفته اند آنها وقتى كه لوط را ديدند، گفتند كه تو كيستى؟ فرمود: من پسر خاله ابراهيم هستم، همان ابراهيمى كه شاه (نمرود) او را به آتش افكند، آتش نه تنها او را نسوزاند بلكه براى او سرد و گوارا شد، و او در چند فرسخى نزديك شما است.

از خدا بترسيد، راه پاكى را بپيماييد اين كارهاى زشت را نكنيد، خدا شما را هلاك خواهد كرد، گستاخى به خدا نكنيد از او بترسيد و خوددار باشيد و خدا را از ياد نبريد...

گاه مى شد كه مردى از آن ديار عبور مى كرد، مردم زشت كار آن ديار به سوى او مى رفتند تا با آن عمل زشت لواط انجام دهند، لوطعليه‌السلام او را از دست آنها نجات مى داد...(۱۷۶)

ازدواج لوطعليه‌السلام

يكى از سنت هاى صحيح آئين هاى حق، ازدواج است كه راه طبيعى براى ارضاع غريزه ى جنسى، و بقاى نسل مى باشد، لوط در همان محل مأموريت ازدواج كرد تا بلكه آنها نيز از اين روش پيروى كنند و از انحراف جنسى دست بردارند، ثمره ى اين ازدواج اين شد كه لوط پس از مدتى داراى چند دختر گرديد.

لوط همچنان به امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با فساد ادامه مى داد، اما بيانات مستدل لوط در آنها اثر نمى كرد، و اين جريانات سالها طول كشيد، تا اينكه به لوط گفتند اگر دست از سرزنش ما برندارى تو را تبعيد خواهيم كرد، در اين وقت بود كه ديگرى اميدى به اصلاح آنها نبود و آنها مستحق هيچ چيز، جز عذاب سخت الهى نبودند، از اين رو دل حضرت لوط كه سالها نسبت به آنها مهربان بود تا اينكه به سوى حق برگردند، ناراحت شد و بر آنها نفرين كرد.(۱۷۷)

اشاره بعضى از كارهاى زشت قوم لوط

از كارهاى زشت قوم لوط گلوله پرانى با كمان، و هسته انداختن به يكديگر (و حتى در بعضى موارد شرطبندى مى كردند كه هسته به هر كسى خورد با او عمل زشت انجام دهند) و آدامس جويدن در معابر عمومى (براى جذب افراد بخاطر شهوترانى).

و از جمله لباسهاى فاخر بلند مى پوشيدند (كه امروز رقاصه هاى دنيا در جهان غرب مى پوشند) و دكمه هاى كت و پيراهنشان را مى گشودند.(۱۷۸) و قلم از بيان بعضى از زشتكاريهاى آنها شرم دارد، از جمله از كارهاى آنها اين بود كه راهها را براى زشتكارى مى بستند و آشكارا در معرض ديد مردم، منكرات را انجام مى دادند و در تفسير آيه ۲۹ عنكبوت و تاتون فى ناديكم المنكر آمده: با همديگر در ملا عام كارهاى ركيك و زشت انجام مى دادند.(۱۷۹)

و در بعضى از تفاسير، كلمه منكر به هسته انداختن آنها تفسير شده كه آنهم به خاطر هوسهايشان بود.(۱۸۰)

از آيات قرآن از جمله از آيه ۲۸ سوره ى عنكبوت استفاده مى شود، كه زشتكارى قوم لوط به گونه اى زننده بود كه در ميان هيچ قوم و ملتى سابقه نداشت، چنانچه لوط به آنها گفت: انكم لتأتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين شما كار بسيار زشتى انجام مى دهيد كه احدى از مردم جهان، قبل از شما آن را انجام نداده است

به اين ترتيب آنها چون بنيانگذار اين فساد بودند، بار گناه كسانى را كه در آينده از آنها پيروى مى كنند نيز به دوش خواهند كشيد، بى آنكه از گناه آنان چيزى كم شود.

از زشتكارى قوم لوط اينكه: كف دست بر پشت يكديگر مى زدند، كلمات زننده به همديگر مى گفتند، بازيهاى بچه گانه داشتند، قماربازى مى كردند، با انواع آلات موسيقى سر و كار داشتند، سنگ پرانى و متلك گفتن از كارهاى معمول آنها بود، و در حضور جمع خود را برهنه مى كردند و...

حضرت لوط هرچه آنها را نصيحت كرد، در دل آن آلودگان و منحرفان اثر ننمود، پاسخ آنها به حضرت لوط اين بود كه: ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين اگر راست مى گوئى عذاب خدا را براى ما بياور.(۱۸۱)