شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام

شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام 0%

شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام نویسنده:
گروه: متون حدیثی

شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه: مشاهدات: 10913
دانلود: 2817

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 68 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10913 / دانلود: 2817
اندازه اندازه اندازه
شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام

شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

كلمه ٩٠

متن حديث :

من كتم سره كانت الخيرة بيده.٢٥٧

ترجمه :

هر كه پنهان كرد سر خو را از غير خود اختيار افشا و كتمان سرش بدست خودش است بخلاف آنكه اگر افشا كند كه ديگر متمكن از كتمان آن نيست.

پس اى عزيز من رازى كه پنهان خواهى با كسى در ميان منه اگر چه دوست مخلص باشد كه مر آن دوست را دوستان بسيار است همچنين

مسلسل.

فلا تفش سرك الا اليك فان لكل نصيح نصيحاً دانايان گفته‏اند: كل سر جاوز الأثنين شاع.٢٥٨ هر چه از ميان دو لب خارج شد شايع شد.

گر آرام در اين آب و گل مگو تا توانى بكس راز دل و نظير اين كلمه شريفه است كلمه ديگر آنحضرتعليه‌السلام :

الكلام فى وثاقك ما لم تتكلم به فاذا تكلمت به صرت فى وثاقه فاخرن لسانك كما تحزن ذهبك و ورقك فرب كلمة سلبت و نعمة و جلبت نقمة.٢٥٩

يعنى كلام در بند تو است ماداميكه تكلم نكرده‏اى به آن پس هر گاه كه تكلم نمودى به آن تو در بند آن ميشوى پس به گنجينه بنه زبان خود را همچنان كه به گنجينه مينهى طلا و نقره خود را پس بسا يك كلمه كه ربود نعمتى را و پديد آورد عقوبتى را.

سخن تا نگفتى بر او دست هست

تو پيدا مكن راز دل با كسى

جواهر بگنجينه‏داران سپار

چه گفته شود يابد او بر تو دست

كه او خود بگويد بر هر كسى

ولى راز با خويشتن پاس دار

كلمه ٩١

متن حديث :

من كساه الحيآء ثوبه لم ير الناس عيبه.٢٦٠

ترجمه :

هر كه بپوشاند به او حياء جامه خود را نبينند مردمان عيب او را.

بدانكه حياء انقباض نفس است از قبايح و از خصائص انسانست و آن خلقى است مركب از جبن و عفت و فضيلت بسيار براى او وارد شده و او را لباس اسلام و قرين ايمان گرفته‏اند و فرموده‏اند: كه ايمان ندارد كسى كه حياء ندارد.٢٦١

و فى الحديث: لم يبق من امثال الانبياء الا قول الناس اذا لم تستح فاصنع ما شئت.٢٦٢

يعنى در حديث است كه باقى نمانده از مثلهاى پيغمبران مگر قول مردم يعن قولى كه در ميان مردم است كه ميگويند: هر گاه حيا نميكنى پس بجا آور آنچه بخواهى.

يعنى حيا نميگذارد كه صاحبش مرتكب هر عمل قبيحى بشود بخلاف آنكه حيا نداشته باشد.

و بدانكه اگر حيا از روى عقل باشد ممدوح است و اگر از روى حمق باشد مذموم است مثل حيا كردن از آموختن مسائل علميه و از اتيان به عبادات شرعيه كه جهال آنرا قبيح شمرند مثل سرمه كشيدن و تحت الحنك افكندن و تلقين كردن ميت بعد از انصراف مردم از سر قبر و حمل كردن شخص شريف سرير ميت را بر دوش چنانچه علامه بحرالعلوم رحمه الله فرمايد:

لاياب من ذلك اهل الشرف فليس امر الله بالمستنكف‏٢٦٣

٢١٢) نهج البلاغه ص ١١٥٣ حكمت ١٣٤.

٢١٣) سوره اسراء آيه ٢٩.

٢١٤) سوره فرقان آيه ٦٧.

٢١٥) روى انه قالت حرقة بنت النعمان بن منذر لسعد بن ابى وقاص حين ولى العراق: والله ماطلعت الشمس و ما شيى يدب تحت الخورنق الا و هو تحت ايدينا فغربت شمسنا و قدرحمنا جميع‏من كان يحسدنا و ما من بيت دخلته حبرة الا و اعقبته عبرة ثم انشأت تقول:

فبينانسوق (نسوس خ ل) الناس والامر امرنا.

اذا نحن فيهم سوقة تتنصف.

بحار ٧٨/٤٥٦ با كمى تفاوت.

٢١٦) نهج البلاغه ص ١٢٢٤ حكمت ٢٧٨.

٢١٧) -

٢١٨) نهج البلاغه ص ١١٤١ حكمت ١١٥.

٢١٩) بحار ٧٣/٧٩ و كافى ٢/١٣٦.

٢٢٠) كافى ٢/١٣٤.

٢٢١) نهج البلاغه ص ١١٩٦ حكمت ٢٤٣.

٢٢٢) نهج البلاغه ص ٥٦٦ با كمى تفاوت.

٢٢٣) بحار ٦/١٥٤.

٢٢٤) سفينة البحار ماده فطم.

٢٢٥) نهج البلاغه ص ١١٥٩ حكمت ١٤٠.

٢٢٦) نهج البلاغه ص ١٢٧٢ حكمت ٣٨٤.

٢٢٧) قال عليه السلام: كما تعرف اوانى الفخار بامتحانها باصواتها فيعلم الصحيح منها من المكسور كذلك يمتحن الانسان بمنطقه فيعرف ما عنده.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٢٩٤ حكمت ٣٦٣.

ترجمه: همانطور كه ظروف سفالين با صداهايش امتحان مى‏شود و سالم و شكسته آن معلوم مى‏گردد. همچنين انسان با گفتارش امتحان مى‏شود و آنچه دارد شناخته مى‏شود.

٢٢٨) بحارالانوار ٧١/٢٩٣.

٢٢٩) نهج البلاغه ص ١١١٤ حكمت ٥٨.

٢٣٠) قال عليه السلام: لا ينبغى للعاقل ان يمدح امراته حتى تموت و لا طعاما حتى يستمريه و لا صديقا حتى يستقرضه و ليس حسن الجوار ترك الاذى و لكن حسن الجوار الصبر على الاذى.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٢٩٥ حكمت ٣٧٨.

قال المراه كالنعل يلبسها الرجل اذا شاء لا اذا شاءت.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٢٨٩ حكمت ٢٩١.

٢٣١) قال عليه السلام: الجماع للمحن جماع و للخيرات مناع حياء يرتفع و عورات تجتمع اشبه شى‏ء بالجنون و لذلك حجب عن العيون نتيجته ولد فتون ان عاش كدوان مات هد.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٢٨٨ حكمت ٢٩٥.

٢٣٢) نهج البلاغه ص ١١٩٢ حكمت ٢٣٠.

٢٣٣) قال عليه‌السلام ان الله خلق النساء من عى و عوره فدا و اعيهن بالسكوت و استروا العوره بالبيوت.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٣١٠ حكمت ٥٥٧ واضح است كه رواياتى كه در نكوهش زنان آمده است مربوط به زنان خوب و شريف كه كم هم نيستند نمى‏باشد.

٢٣٤) نهج البلاغه ص ١٢٨٢ حكمت ٨٠.

٢٣٥) نهج البلاغه ص ١٢٩٥ حكمت ٤٤٥.

٢٣٦) نهج البلاغه ص ٦٠٣ خطبه ١٨٢.

٢٣٧) سوره بقره آيه ٢٤.

٢٣٨) نهج البلاغه ص ١٠٩٨ حكمت ٢٢.

٢٣٩) غررالحكم چاپ نجف ص ١٦٥ با كمى تفاوت.

٢٤٠) نهج البلاغه ص ١١٦٩ حكمت ١٦٤.

٢٤١) نهج البلاغه ص ١١٦٥ حكمت ١٥٢.

٢٤٢) نهج‏البلاغه ص ١١٠٣ حكمت ٣٤.

٢٤٣) سفينةالبحار ١/٦٩٧.

٢٤٤) سفينةالبحار ١/١٨١.

٢٤٥) بحار ٧٨/١٦٠.

٢٤٦) نهج البلاغه ص ١١٨٥ حكمت ٢١٣.

٢٤٧) غبى = جاهل و كودن. المتغابى كسى كه جاهل نيست ولى خود را به جهالت مى‏زند.

٢٤٨) قال عليه السلام: ما استقصى كريم قط.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٢٦٤ حكمت ٨٦

ترجمه: شخص كريم هرگز زياد تفحص نمى‏كند.

قال تعالى فى وصف نبيه: عرف بعضه و اعرض عن بعض.

سوره تحريم آيه ٥.

٢٤٩) سفينة البحار ٢/٦٦٤.

٢٥٠) نهج البلاغه ص ١١٢٦ حكمت ٨٦.

٢٥١) نهج البلاغه ص ١١٩٣ حكمت ٢٣١.

٢٥٢) نهج البلاغه ص ١٢٢٢ حكمت ٢٧٢.

٢٥٣) نهج البلاغه ص ٦٥٥ با كمى تفاوت.

٢٥٤) نهج البلاغه ص ١١٢٤ حكمت ٨٢.

٢٥٥) نهج‏البلاغه ص ١٠٩٥ حكمت ١٨.

٢٥٦) بحار ج ٧١ ص ٣٢٤.

٢٥٧) نهج البلاغه ص ١١٦٦ حكمت ١٥٣.

٢٥٨) كل علم ليس فى القرطاس ضاع.

٢٥٩) نهج البلاغه ص ١٢٦٧ حكمت ٣٧٣.

٢٦٠) نهج البلاغه ص ١١٨٥ حكمت ٢١٤.

٢٦١) سفينة البحار ١/٣٦١ و ٣٦٢.

٢٦٢) سفينةالبحار ١/٣٦١.

٢٦٣) صاحبان شرف نبايد از حمل جنازه خوددارى كنند زيرا دستور و امر خدا چيزى نيست كه كسى از انجام آن عار داشته باشد.

كلمه ٩٢

متن حديث :

من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب.٢٦٤

ترجمه :

از كفاره‏هاى گناهان بزرگ فريادرسى بيچاره مظلوم و غم را بردن از اندوهگين مغموم است پس اى برادر جان پيوسته اهتمام كن در اغاثه مظلومان و قضاء حوائج محتاجان و سعى كردن در برآوردن مهمات مسلمانان.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من اصبح لا يهتم بامر المسلمين فليس من الاسلام من شى‏ء و من شهد رجلاً ينادى يا مسلمين فلم يجبه فليس من المسلمين.٢٦٥

يعنى كسيكه صبح كند در حالى كه غمخوارگى به امر مسلمانان نداشته باشد از مسلمانى به چيزى نيست و كسى كه آگاه شود بر مردى كه استغاثه ميكند كه اى مسلمانان پس اجابت او نكند و بفرياد او نرسد از مسلمانان نخواهد بود و بدان نيز كه افضل قربات سعى در مهمات ذوى الحاجات و مسرور كردن دل مؤمنانست.

بدست آوردن دنيا هنر نيست كسيرا گر توانى دل بدست آر قال امير المؤمنينعليه‌السلام : لكميل بن زياد رحمة الله يا كميل مر اهلك ان يروحوا فى كسب المكارم و يدلجوا فى حاجة من هونائم. الخ‏٢٦٦

طريقت بجز خدمت خلق نيست

به تسبيح و سجاده و دلق نيست

ره نيكمردان آزاده گير

چه استاده‏اى دست افتاده گير

كسى نيك بيند به هر دو سراى

كه نيكى رساند بخلق خداى

خدا را بر آن بنده بخشايش است

كه خلق از وجودش در آسايش است

كلمه ٩٣

متن حديث :

من لان عوده كثفت اغصانه.٢٦٧

ترجمه :

كسيكه نرم باشد چوب درخت او پر برگ باشد شاخهاى او.

يعنى كسيكه نرم باشد طبيعت او و خوش خلق و لين القول باشد همه كس با او الفت و محبت گيرد پس محبين و اعوان او بسيار شود.

قال الله تعالى: و لو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك‏.٢٦٨

و سبب نرمى چوب درخت تازگى و پر آبى اوست و شاداب بودن درخت سبب فربهى شاخه و پر برگ شدن او است بخلاف آنكه يبوست بر او غلبه كند كه برگش كم ميشود و اگر برگى باقيماند اتصالش سست است بنحوي كه به اندك بادى از او بريزد و شاخها مهزول شود انسان نيز چنين است هر كس كه يبوست و سودا بر او غلبه كرده لاغر و نحيف و كم دوست ميباشد بخلاف مرطوبى و بلغمى مزاج.

و فى معنى كلامهعليه‌السلام قوله: من لانت كلمته و جبت محبته.٢٦٩

وقوله قلوب الرجال و حشية فمن تالفها اقبلت عليه.٢٧٠

و قوله ايضاً من لان استمال و من قسانفر و ما استعبد الحر بمثل الاحسان.٢٧١

معنى فقره اول هر كه نرم شده كلمه او واجب است محبت او.

معنى فقره دوم دلهاى مردم وحشى است پس كسيكه خو گرفت و دوستى كرد با آن روى ميكند بر آن.

معنى فقره سوم هر كه نرم شد ميل داد مردم را بسوى خود و كسيكه سخت دل شد نفرت داد مردم را از خود و هيچ چيز بنده نميكند آزاد را بمثل احسان با او٢٧٢ پس اي عزيز با دوست و دشمن طريقه احسان پيش گير كه دوستان را مهر و محبت بيفزايد و دشمنان را عدوات كم شود.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انكم لن تسعوا الناس باموالكم تسعوهم بالخلاقكم.٢٧٣

يعنى رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با خويشان خود از آل عبدالمطب فرمود كه شما توسعه نميدهيد مردم را باموال خود پس توسعه دهيد ايشان را باخلاق خود.

و قال اميرالمؤمنينعليه‌السلام البشاشة حبالة المودة.٢٧٤

يعنى اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: خوشروئى دام مودت است.

از اين نامورتر محلى مجوى

كه خوانند خلقت پسنديده خوى

بدوزخ برد مرد را خوى زشت

كه اخلاق نيك آمده است از بهشت

روى الحسن عن الحسن عن الحسن ان احسن الحسن الخلق الحسن.٢٧٥

يعنى روايت كرده حسن بن عرفه از حسن بصرى از امام حسن مجتبىعليه‌السلام كه بهترين حسنها خلق نيكو است.

كلمه ٩٤

متن حديث :

من لم ينجه الصبر اهلكه الجزع.٢٧٦

ترجمه :

كسي را كه نجات ندهد صبر و شكيبائى هلاك خواهد كرد او را جزع و بيتابى مراد از هلاكت يا هلاكت دنيوى است يا اخروى يا هر دو زيرا كه جزع سبب از براى هر سه است.

و فى الحديث: الجزع عند البلاء تمام المحنة.٢٧٧

و در حديث است كه بيتايى نزد بلا تمام محنت است.

بدانكه آيات و اخبار بسيار در فضيلت صبر وارد شده.

و در احاديث است كه نسبت صبر به ايمان نسبت سراست بجسد.

و هم روايت شده كه مؤمنى كه مبتلا شود به بلائى و صبر كند از براى اوست اجر هزار شهيد.٢٧٨

و قالعليه‌السلام افضل العبادة الصبرو و الصمت و انتظار الفرج.٢٧٩

يعنى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: كه افضل عبادت صبر و سكوت و انتظار فرج است.

كلمه ٩٥

متن حديث :

من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومن من اسآء به الظن.٢٨٠

ترجمه :

كسى كه بگذارد نفس خود را در جايهاى تهمت يعنى برود در آن مواضع و بنشيند در آنجاها پس بايد ملامت و سرزنش نكند كسى را كه گمان بد به او ببرد.

دانايان گفته‏اند: هر كه با بدان نشيند اگر چه طبيعت ايشان در او اثر نكند لكن به طريقت ايشان متهم گردد و اگر بخرابات رود از براى نماز گذاردن منسوب شود به خمر خوردن.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اتقوا مواضع التهم.٢٨١

ابن ابى‏الحديد نقل كرده كه وقتى آنحضرت با يكى از زوجات خود بر در يكى از دوازه‏هاى مدينه ايستاده بود يكى از اصحاب از آنجا بگذشت آنجناب را با آن زن آنجا ديد سلام كرد و بگذشت رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را ندا كرد و فرمود: اى فلان اين زن، فلانه زوجه من است عرض كرد يا رسول الله مگر در شما هم گمان ميرود كه اين فرمايش نموديد فرمود: ان الشيطان يجرى من ابن ادم مجرى الدم.٢٨٢

همانا شيطان ميگردد در بدن بنى آدم مانند گشتن خون.

كلمه ٩٦

متن حديث :

الناس اعداء ما جهلوا.٢٨٣

ترجمه :

مردمان دشمنان چيزي اند كه جاهلند به آن.

و سببش آنست كه جاهل خوف دارد كه در مجلسى كه با آن عالم است مبادا او را توبيخ و تقريع به جهلش كنند يا آنكه چون اهل علم خوض ميكنند در چيزى كه او جاهل به آنست از اين جهت حقير ميشود در ديدگان و اذيت ميباشد براى او و اين اذيت از ناحيه علم به او رسيده لاجرم با آن علم دشمن است.

و فى معنا قولهعليه‌السلام و الجاهلون لأهل العلم اعدآء.٢٨٤

يعنى نادانان مر اهل علم را دشمنانند.

كلمه ٩٧

متن حديث :

نوم على يقين خير من صلوة فى شك.٢٨٥

ترجمه :

خواب شخصى كه بر يقين باشد بهتر است از نماز گذاردن در حال شك.

اين كلمه را وقتى فرمود كه شنيد يكى از خارجيان نماز شب ميگذاشت و قرائت قرآن ميكرد گويند كه به آواز حزين آن خارجى اين آيه را مى‏خواند و ميگريستامن هو قانت انآء اليل الاية ٢٨٦ كميل بن زياد رحمه الله در خدمت آنحضرت ايستاده از خواندن قرآن او آهى كشيد حضرت سبب آه از او پرسيد عرض كرد از صوت حزين اين قارى و كاش من موئى بودم در بدن او تا هميشه اين كلام حزين را از او مى‏شنيدم فرمود آه مكش و اين آرزو مبر پس از چندى كه واقعه نهروان روى داد آن مرد خارجى بجنگ آنحضرت شد و كشته شد آنوقت آنجناب كميل را طلبيد و فرمود اين مقتول همان قاريست كه آروز ميكردى هنوز آن آروز دارى عرض كرد: استغفر الله من كل خطأء يجرى على اللسان.٢٨٧

و من كلامهعليه‌السلام : كم من صآئم ليس له من صيامه الا الجوع و العطش و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العنآء يا حبذا نوم الأكياس و افطارهم.٢٨٨

يعنى چه بسيار روزه دارى كه نيست از براى او بهره‏اى از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى و چه بسيار شب زنده دارى كه نيست از براى او از برخاستن در شب جز بيدارى و رنج اى خوشا خواب زيركان در امر آخرت و افطار ايشان.

كلمه ٩٨

متن حديث :

والله لدنياكم هذه اهون فى عينى من عراق خنزير فى يد مجذوم.٢٨٩

ترجمه :

بخدا سوگند كه اين دنياى شما خوارتر است در ديدگان من از استخوان بي گوشت خوكى كه باشد در دست جذام.

و اين نهايت تحقير است از دنيا چه استخوان از هرچيز بي قدرى خوارتر است خصوص اگر از خوك باشد و خصوص در دست مجذوم باشد كه در اينحال هيچ چيز از اين پليدتر نيست.

و كسيكه تأمل كند در سيره آنحضرت در حاليكه خانه‏نشين و مغلوب از حقش بود و در حاليكه خلافت و ولايت به آنجناب رسيد يقين ميكند كه دنيا در نظر آنحضرت به هيمن حال بلكه خوارتر از اين بود. صلوات الله عليه بابى انت و امى يا ابا الحسن يا آية الله العظمى يا اميرالمؤمنين.٢٩٠

اگر اين مقام گنجايش ميداشت ببرخى از زهد آن وجود مقدس اشاره ميكرديم لكن اقول:

متى احتاج النهار الى دليل

تعاليت عن مدح فابلغ خاطب اذا طاف قوم فى المشاعر و الصفا و ان ذخر الاقوام نسك عبادة بمدحك بين الناس اقصر قاصر فقبرك ركنى طائفاً و مشاعرى فحبك او فى عدتى و ذخائرى‏٢٩١

كلمه ٩٩

متن حديث :

يابن ادم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤثر ان يعمل فيه من بعدك.٢٩٢

ترجمه :

اى فرزند آدم خودت وصى خودت باش و عمل كن در مال خود آنچه كه اختيار ميكنى كه عمل كنند در آن مال از پس تو پس اي عزيز من:

خور و پوش و بخشاى راحت رسان

زر و نعمت اكنون بده كان تست

تو با خود ببر توشه خويشتن

غم خويش در زندگى خور كه خويش

غمخوارگی چون سر انگشت من نگه

مى چه دارى زبهر كسان

كه بعد از تو بيرون زفرمان تست

كه شفقت نيايد ز فرزند و زن

بمرده نپردازد از حرص خويش

نخارد كسى در جهان پشت من

دانايان گفته‏اند كه دو كس مردند و حسرت بردند يكى آنكه داشت و نخورد و ديگر آنكه دانست و نكرد.

نيامد كسى در جهان كو بماند

نماند مگر آن كز او نام نيكو بماند

نمرد آنكه ماند پس از وى بجاى

توان گفت با اهل دل كو نماند

بزرگى كزو نام نيكو

پل وبركه و خوان و مهمانسراى

الاياعين لاترق وجودى

الاياعين لاترق وجودى

كلمه ١٠٠

متن حديث :

يا ابن ادم ما كسبت فوق قوتك فانت فيه خازن لغيرك.٢٩٣

ترجمه :

اى پسر آدم آنچه اندوختى از درهم و دينار زياده از قوت خود پس تو خزينه دارى براى غير خودت از حادث يا وارث.

و از اينجا است كه شاعر گفته:

ما لى اراك الدهر تجكع دائباً تو را اينقدر تا بمانى بس است پس از بردن و گرد كردن چه مور از اين نصيحت نگويد كست ألبعل عرسك لا ابا لك تجمع‏٢٩٤

اگر عاقلى يك اشارت بس است

چه رفتى جهان جاى ديگر كس است

بخور پيش از آن كت خورد كرم گور تمام شد صد كلمه شريفه در ماه صفر سنه ١٣٣١ در ايام شهادت سبط اكبر پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام و چون در اين ايام اين رساله تمام شد مناسب ديدم كه ختم آن كنم آن را بذكر موعظه آن حضرت كه مناسبت با مقام دارد نيز.

جناده بن ابى اميه‏٢٩٥ روايت كرده است ٢٩٦ كه در مرض امام حسنعليه‌السلام بخدمت آنحضرت رفتم ديدم در پيش روى آنجنانب طشتى گذاشته بودند و پاره پاره جگر مباركش در آن طشت ميريخت گفتم اى مولاى من چرا خود را معالجه نميكنى فرمود اى بنده خدا مرگرا به چه چيز معالجه ميتوان كرد گفتم: انا لله و انا اليه راجعون. پس بجانب من ملتفت شد و فرمود كه خبر داد ما را رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه بعد از او دوازده خليفه و امام خواهند بود كه يازده كس ايشان از فرزندان علىعليه‌السلام و فاطمهعليهما‌السلام باشند و همه ايشان بتيغ يا بزهر شهيد شوند پس طشت را از نزد آنجناب برداشتند آنجناب گريست من عرضكردم يابن رسول الله مرا موعظه كن قالعليه‌السلام نعم استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك. فرمود: كه مهياى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پيش از رسيدن اجل تحصيل نما و بدانكه طلب دنيا ميكنى و مرگ تو را طلب ميكند و بار مكن اندوه روزى را كه هنوز نيامده است بر روزى كه در آن هستى. و بدانكه هر چه از مال تحصيل نمائى زياده از قوت خود در آن بهره نخواهى داشت و خزينه‏دار ديگران خواهى بود و بدانكه در حلال دنيا حسابست و در حرام دنيا عقاب و مرتكب شبهات آن شدن موجب عتابست پس دنيا را در نزد خود بمنزله مردارى دان و از آن مگير مگر بقدر آنچه تو را كافى باشد كه اگر حلال باشد زهد در آن ورزيده باشى و اگر حرام باشد و زرى و گناهى داشته باشى و از اين نوع موعظه فرمود تا آنكه نفس مقدسش منقطع شد و رنگ مباركش زرد گرديد پس حضرت امام حسينعليه‌السلام با اسود بن ابى‏الأسود از در در آمد برادر بزرگوار را در بر گرفت و سر مباركش را با ميان دو ديدگانش ببوسيد و نزد او نشست و راز بسيار با يكديگر گفتند و امام حسنعليه‌السلام امام حسينعليه‌السلام را وصى خود گردانيد و اسرار و ودايع امامت را به وى سپرد و روز پنجشنبه آخر صفر٢٩٧ سال پنجاهم هجرى بسن چهل و هفت‏٢٩٨ وفات يافت و در بقيع مدفون شد صلوات الله عليه.٢٩٩

٢٦٤) نهج البلاغه ص ١٠٩٧ حكمت ٢٣.

٢٦٥) كافى ٢/١٦٤ با تفاوت كمى.

٢٦٦) نهج البلاغه ص ١٢٠٠ حكمت ٢٤٩.

ترجمه: اى كميل خانواده خود را وادار كن دنبال كسب مكارم باشند و شبها در انجام حوائج آن كه در خواب است تلاش كنند يعنى گر چه نيازمندان در خواب باشند آنها به فكر رفع نياز آنان باشند.

٢٦٧) نهج البلاغه ص ١١٨٣ حكمت ٢٠٥.

٢٦٨) سوره آل عمران آيه ١٥٩.

ترجمه: اى پيامبر اگر تندخو و سخت دل بودى از دورت پراكنده مى‏شدند.

٢٦٩) غررالحكم چاپ نجف ص ٢٦٨.

٢٧٠) نهج البلاغه ص ١١١١ حكمت ٤٧.

٢٧١) -

٢٧٢) يا: بنده نمى‏شود مرد آزاد به هيچ چيز مانند احسان (شعرانى).

٢٧٣) بحارالانوار ٧٧/١٦٦.

٢٧٤) نهج البلاغه ص ١٠٩٠ حكمت ٥.

٢٧٥) خصال صدوق باب اول حديث شماره ١٠٢.

٢٧٦) نهج البلاغه ص ١١٧٣ حكمت ١٨٠.

قال عليه السلام: جزعك فى مصيبة صديقك احسن من صبرك و صبرك فى مصيبتك احسن من جزعك.

شرح نهج البلاغه ٢٠/٣٤٤ حكمت ٩٥٧.

ترجمه: بى‏تابى در مصيبت دوستت بهتر از صبر و شكيبائى است و صبر و شكيبائى در مصيبت خودت بهتر از جزع و بى‏تابى‏است.

٢٧٧) شرح صد كلمه ابن ميثم ص ١٤٣.

٢٧٨) وسائل الشيعه ٢/٩٠٢.

٢٧٩) بحار ٧٨/٣٨ و كنزالفوائد ٥٨.

٢٨٠) نهج البلاغه ص ١١٦٥ حكمت ١٥١.

٢٨١) بحار ٧٥/٩٠ با مختصر تفاوت.

٢٨٢) شرح نهج‏البلاغه ١٨/٣٨٠.

٢٨٣) نهج البلاغه ص ١١٦٨ حكمت ١٦٣.

٢٨٤) از اشعار منسوب به آن حضرت است.

٢٨٥) نهج البلاغه ص ١١٣٠ حكمت ٩٣.

٢٨٦) سوره ٣٩ آيه ٩.

٢٨٧) سفينة البحار ماده كمل.

٢٨٨) نهج البلاغه ص ١١٥٤ حكمت ١٣٧ و در اين چاپ به جاى (العطش) (الظماء) دارد.

٢٨٩) نهج البلاغه ص ١١٩٢ حكمت ٣٢٨.

٢٩٠) اين دو لقب از القاب ويژه حضرت است.

٢٩١) تو از مدح و ثنا فراترى و بليغ‏ترين افراد هنگام مدح تو عاجزترين افراد است آنگاه كه گروهى به حج مى‏روند و در مشاعر و صفا طواف مى‏كنند قبر تو ركن و مشاعر من است و گرد آن طواف مى‏كنم.

و اگر مردم عباداتى را براى خود ذخيره كرده‏اند براى من دوستى تو بهترين سرمايه و ذخيره است.

٢٩٢) نهج البلاغه ص ١١٩٩ حكمت ٢٤٦.

٢٩٣) نهج البلاغه ص ١١٧٥ حكمت ١٨٣.

٢٩٤) چه شده مى‏بينم دائماً مال جمع مى‏كنى؟ آيا براى شوهر آينده زن خود مى‏اندوزى.

٢٩٥) نام جناده (كثير) و در سال ٦٧ از دنيا رفت.

٢٩٦) بحار ٤٤/١٣٩ - ١٤٠.

٢٩٧) قول ديگر هفتم صفر است.

٢٩٨) آن حضرت مسموم و شهيد شد.

٢٩٩) تنظيم اين پاورقى‏ها و نيز آماده ساختن اين كتاب شريف براى چاپ جديد در ماه شوال ١٠٤٦ پايان يافت.