ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)0%

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید بن طاووس
گروه: مشاهدات: 41913
دانلود: 6646

توضیحات:

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 190 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41913 / دانلود: 6646
اندازه اندازه اندازه
ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اشكال و جواب‏

اگر گفته شود كه: چگونه تكبير امام حسن(عليه‌السلام) در حال كودكى متابعت رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از او سنّت گرديده؟

جواب آن است كه: پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از امام حسن(عليه‌السلام) متابعت ننمود، بلكه وى از رسول اللّه(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) متابعت نمود، و سخن گفتن وى بعد از خوددارى از سخن گفتن بسان معجزه‏اى از پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و در نتيجه معجزه‏اى براى اسلام است، و به همين جهت از شرايع و احكام محسوب شده است.

جواب ديگر آنكه: هيچگاه پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از روى هوا و هوس سخن نمى‏گفت، و سخن آن بزرگوار تنها از ناحيه خدا به او وحى مى‏شده است، بنابراين ممكن است كه خداوند - جلّ جلاله - به حضرت وحى فرموده كه اين گونه تكبير گفتن را به خاطر امام حسن -صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - سنّت قرار دهد. [يا: وحى فرموده كه از امام حسن(عليه‌السلام) متابعت نموده، و آن را سنّت قرار دهد.]

همچنين در روايتى آمده است كه: آغاز تكبير نماز عيد نيز به واسطه سخن گفتن امام حسن بن علىّ(عليه‌السلام) بوده است، ولى شيخ طوسى در تهذيب‏١٩٦ آن را درباره‏ى امام حسين(عليه‌السلام) نقل كرده است.

دعايى پيش از شروع نافله‏هاى ظهر از جمله دعاهايى كه پيش از شروع نافله‏هاى ظهر خوانده مى‏شود، دعايى است كه جدّم ابى جعفر طوسى در مصباح كبير١٩٧ خود ذكر نموده. به اين صورت:

أَلّلهُمَّ، إِنَّكَ لَسْتَ بِإِلهٍ اسْتَحْدَثْناكَ، وَ لا بِرَبٍّ يَبيدُ ذِكْرُكَ، وَ لا كانَ مَعَكَ شُرَكآءُ يَقْضُونَ مَعَكَ، وَ لا كانَ قَبْلَكَ مِنْ إِلهِ فَنَعْبُدَهُ وَ نَدَعَكَ، وَ لا أَعانَكَ على خَلْقِنا أَحَدٌ فَنُشْرِكَ فيكَ. أَنْتَ اللّهُ [الدَّيّانُ‏]١٩٨ لاشَريكَ لَكَ، وَ أَنْتَ الدّآئِمُ لايَزُولُ مُلْكُكَ، أَنْتَ أَوَّلُ الاْوَّلينَ وَ آخِرُ الآخِرينَ وَ دَيّانُ يَوْمِ الدّينِ، يَفْنى كُلُّ شَىْ‏ءٍ وَ يَبْقى وَجْهُكَ الْكَريمُ، لا إِله إلاّ أَنْتَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ فِى الْعِزِّ مُشارَكاً، وَ لَمْ تُولَدْ فَتَكُونَ مَوْرُوثاً هالِكاً، وَ لَمْ تُدْرِكْكَ الاَْبْصارُ فَتُقَدِّرَكَ شَبَحاً ماثِلاً، وَ لَمْ تُعاوِرْكَ زِيادَةٌ وَ لانُقْصانٌ، وَ لا تُوصَفُ بِأَيْنٍ وَ لا ثَمَّ وَ لا مَكانٍ، بَطَنْتَ فى خَفِيّاتِ الْأُمُورِ، وَ ظَهَرْتَ فِى الْعُقُولِ بِما نَرى مِنْ خَلْقِكَ مِنْ عَلاماتِ التَّدْبيرِ، أَنْتَ الَّذى سُئِلَتِ الاَْنْبيآءُ عَنْكَ فَلَمْ تَصِفْكَ بِحَدٍّ وَلا بِبَعْضٍ، بَلْ دَلَّتْ عَلَيْكَ مِنْ آياتِكَ بِما لا يَستَطيعُ الْمُنْكِرُونَ جَحْدَهُ، لاَِنَّ مَنْ كانَتِ السَّماواتُ وَالاَْرضُونَ وَ ما بَيْنَهُما فِطْرَتَهُ، فَهُوَ الصّانِعُ الَّذى بانَ الْخَلْقَ فَلا شَىْ‏ءَ كَمِثْلِهِ.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ السَّماواتِ وَالاَْرضينَ وَ ما بَيْنَهُما آياتٌ دَليلاتٌ عَلَيْكَ، تُؤَدّى‏ عَنْكَ الْحُجَّةَ وَ تَشْهَدُ لَكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ، مُوسَماتٍ بِبُرْهانِ قُدْرَتِكَ وَ مَعالِمِ تَدْبيرِكَ، فَأَوْصَلَتْ إِلى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ مِنْ مَعْرِفَتِكَ ما آنَسَها مِنَ وَحْشَةِ الْفِكْرِ وَ وَسْوَسةِ الصُّدُورِ، فَهِىَ عَلَى اعْتِرافِها شاهِدَةٌ بِأَنَّكَ قَبْلَ الْقَبْلِ بِلاقَبْلٍ، وَ بَعْدَ الْبَعْدِ بِلا بَعْدٍ، إِنْقَطَعتِ الْغاياتُ دُونَكَ.

فَسُبْحانَكَ لاشَريكَ لَكَ، سُبْحانَكَ فَلا وَزيرَ لَكَ، سُبَحانَكَ لا عِدْلَ لَكَ، سُبْحانَكَ لا ضِدَّ لَكَ، سُبْحانَكَ لانِدَّلَكَ، سُبْحانَكَ لا تَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ، سُبْحانَكَ لاتُغَيِّرُكَ الاَْزْمانُ، سُبْحانَكَ لا تَنْتَقِلُ بِكَ الاَْحْوالُ، سُبْحانَكَ لايُعْييكَ شَىْ‏ءٌ، سُبْحانَكَ إِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، إِلاّ تَغْفِرْلى وَ تَرْحَمْنى أَكُنْ مِنَ الْخاسِرينَ.

أَلّلهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ صَفَيّكَ وَ حَبيبِكَ وَ خاصَّتِكَ وَ أَمينِكَ عَلى وَحْيِكَ، وَ خازِنِكَ عَلى عِلْمِكَ، أَلْهادى‏ إِلَيْكَ بِإِذْنِكَ، أَلصّادِعِ بِأَمْرِكَ عَنْ وَحْيِكَ، أَلْقآئِم بِحُجَّتِكَ فى عِبادِكَ، أَلدّاعى إِلَيْكَ، أَلْمُوالى أَوْلِيآءَكَ مَعَكَ، وَالْمُعادى أَعْدآءَكَ دُونَكَ، أَلسّالِكِ جُدَدَ الرَّشادِ إِلَيْكَ، أَلْقاصِدِ مَنْهَجَ الْحَقِّ نَحْوَكَ.

أَللّهُمَّ، صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلَ وَ أَكْرَمَ وَ أَشْرَفَ وَ أَعْظَمَ وَ أَطْيَبَ وَ أَتَمَّ وَ أَعَمَّ وَ أَزْكى وَ أَنْمى وَ أَوْفى وَأَكْثَرَ ما صَلَّيْتَ عَلى نَبِىٍّ مِنْ أَنْبِيآءِكَ وَ مَلآئِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ عِبادِكَ الصّالِحينَ، إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ.

أَللّهُمَّ، اجْعَلْ صَلاتى بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَ ذُنُوبى بِهِمْ مَغْفُورَةً، وَ سَعْيى بِهِمْ مَشْكُوراً، وَ دُعآئى بِهِمْ مُسْتَجاباً، وَ رِزْقى بِهِمْ مَبْسُوطاً، وَ انْظُرْ إِلَىَّ فى هذِهِ السّاعَةِ بِوَجْهِكَ الْكَريمَ نَظْرَةً أَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرامَةَ عِنْدَكَ، ثُمَّ لاتَصْرِفْهُ عَنّى أَبَداً، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ،

- خداوندا، براستى كه تو معبودى نيستى كه ما تو را آفريده انگاشته باشيم، و پروردگارى نيستى كه يادت فنا پذير باشد، و شريكى ندارى كه همراه با تو حكم براند، و معبودى پيش از تو نبوده كه ما او را بپرستيم و تو را رها كنيم، و اَحَدى در آفريدن ما، ياور تو نبوده كه ما او را شريك تو قرار دهيم، تويى خداوند بسيار پاداش دهنده‏] كه شريكى براى تو نيست، و تويى پايدار و جاودانى كه هرگز سلطنتت زوال نمى‏پذيرد، تويى اوّل اوّلين و آخر آخرين و بسيار پاداش دهنده‏ى روز جزا، هر چيز نابود مى‏شود و وجه [و اسماء و صفات‏] بزرگوار تو باقى مى‏ماند، معبودى جز تو نيست، نه زاده‏اى تا كسى و در عزّت و سرافرازى شريك تو باشد، و نه زاده شده‏اى تا كسى و از تو ارث ببرد و نابود گردى، و ديده‏ها تو را درك نمى‏كنند تا تو را به صورت شَبحَ ايستاده [يا: آشكار] فرض كنند، و افزودنى و كاستى بر تو عارض نمى‏شود، و به كجايى و آنجايى و داشتن مكان توصيف نمى‏شوى. در امور مخفى نهان گشته، و در عقلها - به واسطه‏ى نشانه‏هاى تدبير و كاردانى كه در آفريده‏هايت مى‏بينيم - آشكارى، تويى خداوندى كه از پيامبران پيرامون تو پرسيدند و ايشان تو را به داشتن حدّ و مرز و و داشتن اجزاء توصيف ننمودند، بلكه نشانه‏ها و آياتت به گونه‏اى بر تو راهنمايند كه منكران نمى‏توانند آن را انكار نمايند؛ زيرا كسى كه آسمانها و زمينها و آنچه در بين آنهاست آفريده‏ى او باشد، تنها او صانعى است كه با مخلوقات فرق دارد و لذا چيزى همانند او نيست.

و گواهى مى‏دهم كه آسمانها و زمينها و آنچه در بين آنهاست نشانه‏هايى هستند كه بر تو راهنمايند، حجّت و دليل را از جانب تو ادا نموده و به ربوبيّت تو گواهى مى‏دهند، و داغ و نشانه‏ى بُرهانِ قدرت و نشانه‏هاى تدبير و كاردانى‏ات را با خود دارند، و لذا به گونه‏اى معرفت و شناختت را به دلهاى مؤمنان رسانيده‏اند كه آنان را از تنهايى و وحشت انديشه و وسوسه‏ى دلها رهانيده و مونس آنان گرديده‏اند، بنابراين، آنها [يعنى آسمانها و زمينها و آنچه در بين آنهاست‏] با اعتراف خويش شهادت مى‏دهند كه تو پيش از پيش بوده‏اى بدون اينكه پيشى براى تو فرض شود، و بعد از بعد خواهى بود بى آنكه بعد بودن براى تو فرض شود، تمام غايتها در نزد تو پايان پذيرفته است.

پس پاك و منزّهى تو شريكى براى تو نيست، پاك و منزّهى تو وزيرى براى تو نيست، پاك و منزّهى تو و همتايى براى تو نيست، پاك و منزّهى تو و ضدّى براى تو نيست، پاك و منزّهى تو مشابهى براى تو نيست، پاك و منزّهى تو هيچگاه چرت و خواب تو را نمى‏گيرد، پاك و منزّهى تو و زمانها تو را تغيير نمى‏دهند، پاك و منزّهى تو و حالات تو را دگرگون نمى‏سازند، پاك و منزّهى تو و هيچ چيز نمى‏تواند تو را ناتوان سازد، پاك و منزّهى تو، براستى كه من از ستمكاران بودم، اگر مرا نيامرزى و رحم نيآرى، از زيانكاران خواهم بود.

خداوندا، بر حضرت محمّد درود فرست، هم او كه بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و دوست و ويژه‏ى درگاه و امين تو بروحى، و گنجينه دار دانش تو بود، هم او كه به اذن تو مردم را به سوى تو رهنمون گرديد، و به دستور تو وحى‏ات را كاملاً آشكار، و حجّتت را در ميان بندگانت برپا نموده، و به سوى تو دعوت فرمود، و همراه با تو دوستانت را دوست، و دشمنانت را دشمن گرفت، و راههاى شوسه‏ى رشد و هدايت به سوى تو را پيمود، و راه روشن حقّ به سوى تو را طىّ نمود.

خداوندا، برترين و گرامى‏ترين و با شرافت‏ترين و بزرگترين و خوشترين و كاملترين و شاملترين و پاكيزه‏ترين و بالنده‏ترين و كاملترين، و بيشترين درودهايى را كه بر پيامبرى از پيامبران و فرشتگان و فرستادگان و بندگان شايسته‏ات فرستاده‏اى، بر او بفرست، براستى كه ستوده و بلند پايه‏اى.

خداوندا، نماز مرا به واسطه‏ى آنان قبول، و گناهانم را آمرزيده، و سعى و كوششم را مورد سپاس، و دعايم را مستجاب گردان، و روزى‏ام را وسعت ده. و در اين لحظه و ساعت با روى [و اسماء و صفات‏] گرامى‏ات يك نظر رحمتى به من افكن، نگريستى كه به واسطه‏ى آن در نزد تو به كمال كرامت نايل گردم، سپس نظرت را هيچگاه از من برنگردان. به رحمتت، اين مهربانترين مهربانها.

و بعد از خواندن اين نافله‏ى ظهر را شروع مى‏كنى.

١٦٩) جامع البيان، ج ١، ص ٨٠.

١٧٠) اشاره است به آيه ١٩ از سوره‏ى علق كه در همين فصل گذشت.

١٧١) جاثيه (٤٥): ٢٣، و فرقان(٢٥): ٤٣.

١٧٢) توبه (٩): ٣١.

١٧٣) حجّ (٢٢): ٧٨.

١٧٤) ظاهراً اشاره است به آيه شريفه از سوره‏ى منافقون (٦٣) كه مى‏فرمايد: إِذا جآءَكَ الْمُنافِقُونَ‏قالُوا:نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرُسُولُ اللَّهِ، وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرُسُولُهُ، وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ تكاذِبُونَ.: (هرگاه منافقون نزد تو آمده و گفتند كه ما براستى گواهى مى‏دهيم كه تو حقيقتاً فرستاده‏ى خدا هستى، [آن را قبول منما، ]كه خداوند براستى مى‏داند كه تو حقيقتاً فرستاده‏ى خدا هستى، و خداوند گواهى مى‏دهد كه براستى منافقان حقيقتاً دروغگويند.)

١٧٥) حجرات(٤٩): ١٧.

١٧٦) اعراف(٧): ١٧٢.

١٧٧) انابه: عبارت است از توبه‏اى خاصّ و رجوع به تمام‏وجود به خداوند جلّ‏جلاله.

١٧٨) در عدّة الداعى، ص ٢٢٨، و نيز در بحارالانوار، ج ٧٠، ص‏٢٤٦، روايت ٢٠ كه اين حديث را نقل كرده‏اند در اين قسمت آمده است: عمل بنده را كه نماز و روزه و حجّ و عمره است از آن عبور داده بالا مى‏برند.

١٧٩) نازعات (٧٩): ٢ - البتّه در رابطه با معناى اين آيه شريفه و اصولاً پنج‏آيه‏ى نخست سوره‏ى نازعات‏اختلاف بسيار در ميان مفسّرين است. به تفسير شريف الميزان (ج ٢٠، ص ١٧٨ - ١٨٢) رجوع شود.

١٨٠) اَوّاب يعنى كسى كه پيوسته به درگاه الهى توبه و انابه‏و رجوع مى‏نمايد.

١٨١) اسراء (١٧): ٢٥.

١٨٢) اسراء (١٧): ٧٨.

١٨٣) در نتيجه: سيصد سال از روزهاى دنيا، تقريباً برابر با سه ازروزهاى آخرت ساعت‏مى‏شود، كه فاصله عصر تا شام و نماز مغرب نيز به اين مقدار يعنى تقريباً سه ساعت است.

١٨٤) روم: (٣٠): ١٧

١٨٥) همسر امام صادق (عليه‌السلام).

١٨٦) مقصود از عالِم (عليه‌السلام) در روايات، امام كاظم (عليه‌السلام) است.

١٨٧) يعنى سوره‏ى قُل يا أَيُّهَا الْكافِرون

١٨٨) ظاهراً مقصود دو آيه‏ى آخر اين سوره يعنى از آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ‏إِلَيْهِ تا آخر سوره‏است.

١٨٩) آل عمران (٣): ١٩٠ - ظاهراً مقصود خواندن تمام اين آيه تاآخر آيه ١٩٤ مى‏باشد.

١٩٠) ظاهراً مقصود آيه‏ى ٥٤ سوره‏ى اعراف (٧) است كه پيرامون‏مسخّر بودن تمام موجودات در برابر امر خداوند - عزّوجلّ - مى‏باشد.

١٩١) انعام (٦): ١٠٠.

١٩٢) حشر (٥٩): ٢١.

١٩٣) چه وقت گذشته باشد و چه نگذشته باشد.

١٩٤) مواردى كه به شماره درآمده ششن جا مى‏باشد، و ظاهراً نماز يك ركعتى وتر از قلم‏افتاده‏است كه بعداً مؤلّف بزرگوار بدان اشاره مى‏فرمايند، و در عروة الوثقى (ج ١، ص ٤٨١، مسأله ١٠) نيز همين هفت مورد ذكر شده است.

١٩٥) در برخى از نسخه‏ها: وُتيره.

١٩٦) رجوع شود به تهذيب، ج ٢، ص ٦٧، روايت ٢٤٣.

١٩٧) مصباح المتجهِّد، ص ٣٣.

١٩٨) داخل ][ از مصباح المتهجّد افزوده شده اس

7 - كيفيّت انجام نافله‏هاى ظهر

وتعقيب و دعا وابتهال‏وتضرّح مخصوص بعداز هر دو ركعت‏ازآن‏ به همان صورتى كه شرح و تفصيل آن گذشت‏١٩٩ بنده بايد با ذلّت و بندگى و مراقبه‏ى خداوند - جلّ جلاله - در امور خرد و كلان خود بپا خاسته، و در حالى كه توجّه مى‏كند كه در برابر مولاى خويش قرار گرفته و وى را مى‏بيند، رو به قبله مى‏بايستد، و با حالت شكستگى و خضوع براى معبود خويش، در حال قيام نماز به جاى سجده‏اش نگاه كند، و فاصله‏ى ميان دو گامش تقريباً به اندازه‏ى چهار انگشت باشد، و نيّت كند: كه: نافله‏ى ظهر را به جهت استحبابش به جا مى‏آورم در حالى كه بدين وسيله خداوند - جلّ جلاله - از آن جهت كه زيبنده‏ى پرستش است، عبادت مى‏كنم. سپس دستهايش را تا لاله‏ى دو گوش خود بالا برده و يك بار تكبير بگويد، و با وقار آنها را بر روى پهلوهايش پايين آورد، سپس به همين صورت تكبير دوّم و سوّم را گفته و بعد از تكبير سوّم، در حالى كه دستانش را به صورت برخى از انواع حالات دعا كننده كه پيشتر شرح داديم‏٢٠٠، بالا برده و دعايى را كه از امام صادق(عليه‌السلام) بعد از تكبير سوّم روايت شده است بخواند، كه:

أَللّهُمَّ، أَنْتَ الْمَلِكُ الْحَقُّ [الْمُبينُ‏]، لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ، عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى، فَاغْفِرْلى ذَنْبى، إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ .

- خدايا، تويى پادشاه و فرمانرواى حقِّ [آشكار]، معبودى جز تو نيست، تو را همراه با حمد و ستايشت، به پاكى و منزّه بودن از آلايشها مى‏خوانم، عمل ناپسند انجام دادم و به خود ستم نمودم، پس گناهم را بيامرز، كه بى‏گمان جز تو كسى گناهان را نمى‏آمرزد.

سپس به صورتى كه ياد آور شديم، دو تكبير ديگر را بگويد، و دستهايش را بالا ببرد، و با دل و زبان و تمام وجود و با تمام توان به دعوت خداوند - جلّ جلاله - لبّيك گفته و آن را اجابت كند، كه مولايمان امام زين العابدين(عليه‌السلام) در حال گفتن لبّيك حجّ بيهوش گرديد؛ زيرا اگر بنده در حالى كه دلش به غير او مشغول است و با تمام وجود بر خدا توجّه ندارد، به خداوند - جلّ جلاله - لبّيك بگويد، به دروغ لبّيك گفته است، بنابراين بايد كاملاً از اين امور بر حذر بوده و قلب و تمام قواى خود را بدان مكلّف است جمع نموده و با تمام توان به اين صورت لبّيك بگويد:

لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ، وَ الْخَيْرُ فى يَدَيْكَ، وَالشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ، وَالْمَهْدِىُّ مَنْ هَدَيْتَ، عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ، مِنْكَ وَ بِكَ وَ إِلَيْكَ، لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجى وَ لا مَفَرَّ مِنْكَ إِلاّ إِلَيْكَ، سُبْحانَكَ وَ حَنانَيْكَ، سُبْحانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ .

- آرى و آرى، خير تنها در دو دست [جلال و جمال‏] توست، و شرّ و بدى را به سوى تو راهى نيست، و هدايت شده كسى است كه تو راهنمايى‏اش فرموده باشى، منم بنده و بنده زاده‏ى تو، از تو به وسيله‏ى تو و به سوى تو مى‏گريزم، هيچ پناهگاه و محلّ نجات و گريزگاهى از تو جز به سوى تو نيست، پاك و منزّه و مهربانى، پاك و منزّهى اى پروردگار خانه‏ى كعبه.

سپس به صورتى كه اشاره نموديم دو تكبير ديگر را بگويد و نيز توجّه نموده و بگويد:

وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ عَلى مِلَّةِ إِبْراهيمَ وَ دينِ مُحَمَّدٍ وَ مِنْهاجِ عِلِىٍّ حَنيفاً مُسْلِماً، وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ، إِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى للَّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتَ، وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ.

- روى و تمام وجود خويش را به سوى پديد آورنده‏ى آسمانها و زمين نمودم، بر اساس آيين حضرت ابراهيم و دين حضرت محمّد و روش حضرت علىّ(عليه‌السلام)، در حالى كه استوار و تسليم هستم، و هرگز از مشركان نيستم. براستى كه نماز و عبادتها و زندگانى و مردنم از آنِ خداوندى است كه پروردگار عالميان مى‏باشد، شريكى براى او نيست، و به اين دستور داده شده‏ام، و از مسلمانان هستم، پناه مى‏برم به خدا از گزند شيطان رانده شده.

سپس سوره‏ى حمد وقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را آهسته و با حالت اخفات بخواند، البتّهبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم را در تمام نمازها بلند و با حالت جهر مى‏خواند، سپس به صورتى كه پيش از اين شرح داديم تكبير ركوع را بگويد و با حالت خشوع و خضوع ركوع مى‏كند، و در حال ركوع به ميان دو پايش نگاه كند، و با حالت افتادگى و فروتنى كه پيش از اين نگاشتيم‏٢٠١ دعايى را كه محمّد بن يعقوب از امام باقر(عليه‌السلام) نقل نموده - و به روايت ديگر مطالب افزون بر آن را دارد - در حال ركوع بگويد، كه:

أَللّهُمَّ، لَكَ رَكَعْتُ، وَ لَكَ خَشَعْتُ، وَ بِكَ آمَنْتُ، وَ لَكَ أَسْلَمْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وَ أَنْتَ رَبّى، خَشَعَ لَكَ سَمْعى وَ بَصَرى وَ مُخّى وَ عَصَبى وَ عِظامى وَ ما أَقَلَّتْ [يا: ما أَقَلَّتْهُ‏] قَدَماىَ، للَّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ .

- خدايا، تنها براى تو ركوع نمودم، و فقط براى تو خشوع و فروتنى نمودم، و تنها به تو ايمان آورده و تسليم تو شده و بر تو توكّل نمودم، و تويى پروردگارم، چشم و گوش و مغز و عصب و استخوانهايم و تمام آنچه قدمهايم آن را حمل مى‏كند، [يعنى تمام اعضاى بدنم‏] براى تو خشوع و فروتنى نموده، براى خداوندى كه پروردگار عالميان است.

سپس هفت بار بگويد:

سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ .

- همراه با حمد و ستايش، پاك و منزّه مى‏دانم پروردگار بزرگم را.

البتّه هفت بار گفتن افضل و بهتر است، پنج يا سه بار گفتن آن نيز كفايت مى‏كند، و اكتفا نمودن بر يك بار نيز جايز است. بعد از آن سر از ركوع برداشته و راست بايستد به گونه‏اى كه تمام اعضايش به همان حالى كه در حالت ايستاده بود برگردد، و در تمام اين حالات متذكّر اين مطلب مى‏شود كه در پيشگاه خداوند - جلّ جلاله - است، و اينكه اين ركوع و خضوع براى عظمت و جلالت او، و براى پرستش او به جهت ذات اوست‏٢٠٢، و اينكه اين سر بلندكردن نيز به امر او، و به خاطر اوست، و بگويد:

سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، أَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، أَهْلِ الْكِبْرِيآءِ [وَالْعَظَمَةِ] وَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ .

- خداوند، ستايش هركس را كه ستايش او را بكند مى‏شنود، سپاس خدايى را كه پروردگار عالميان است، خداوندى كه اهل كبرياء و بزرگمنشى [و عظمت‏] و بخشش و كبر و سركشى است.

سپس همراه با گفتن تكبير، دستهايش را به همان صورتى كه يادآور شديم بلند نموده و با حالت خضوع و خشوع و فروتنى، در برابر خداوند - جلّ جلاله - به خاطر ذات او - جلّ جلاله - به سجده مى‏رود، و ابتدا دو دست خود را بر زمين برمى‏گذارد، و بر هفت استخوان بدن - يعنى پيشانى و دو دست و دو زانو و قسمتى از سر انگشتان دو پا - سجده مى‏كند، و سر بينى‏اش را نيز از روى خاكسارى و بندگى بر خاك قرار مى‏دهد، و حالت تجافى را حفظ نموده و هيچ قسمت از بدنش را بر روى قسمت ديگر نمى‏گذارد، و با نيّت صادق و باطن خالص و پاك و از روى عبوديّت بندگى كه پيش از اين ذكر نموديم‏٢٠٣، دعايى را كه محمّد بن يعقوب و غير او از امام صادق (عليه‌السلام) روايت نموده‏اند - و به روايت ديگر مطالب افزون بر آن دارد - بخواند كه:

أَللّهُمَّ، لَكَ سَجَدْتُ، وَ بِكَ آمَنْتُ، وَ لَكَ أَسْلَمْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وَ أَنْتَ رَبّى، سَجَدَ لَكَ سَمْعى وَ بَصَرى وَ شَعْرى وَ عَصَبى وَ مُخّى وَ عِظامى، سَجَدَ وَجْهِىَ الْبالِى الْفانى لِلَّذى خَلَقَهُ وَ صَوَّرَهُ وَ شَقَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ، تَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ.

- خداوندا، تنها براى تو سجده نمودم، و فقط به تو ايمان آورده، و تسليم تو شده، و بر تو توكّل نمودم، و تويى پروردگارم، گوش و چشم و موى و عصب و مغز و استخوانهايم براى تو سجده نموده است. روى [و تمام وجود] پوسنده و فناپذيرم براى كسى كه آن را آفريد و صورت نگارى نموده و براى او گوش و چشم قرار داده، سجده نموده است. منزّه و بلند مرتبه باد خداوند، كه بهترين آفرينندگان مى‏باشد.

سپس هفت بار بگويد:

سُبْحانَ رَبِّىَ الاَْعْلى وَ بِحَمْدِهِ .

- همراه با حمد و ستايش، پاك و منزّه مى‏دانم پروردگار والا و برتر خود را.

البتّه جايز است كه بر پنج يا سه يا يك بار بسنده نمايد. بعد با حالت وقار و به آرامى سر از سجده برداشته و بر روى ران چپ خويش مى‏نشيند، به گونه‏اى كه پشت پاى چپش بر روى پاى راستش قرار بگيرد. و مى‏گويد:

أَللّهُمَّ، اعْفُ عَنّى، وَ اغْفِرْلى، وَ ارْحَمْنى، وَاجْبُرنى [يا: وَ أَجِرْنى‏]، وَ اهْدِنى، [وَ] إِنّى لِما أَنْزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ .

- خدايا، از من درگذر، و مورد مغفرت و رحمت خويش قرارم ده، و مرا بى‏نياز [و يا: اصلاح، ويا: پاداشم عنايت‏] فرما، و هدايتم نماى، كه من به آنچه براى من از خير و خوبى نازل فرموده‏اى، نيازمندم.

البتّه مى‏تواند دعاى ديگرى را بخواند، و هرگاه دعا را تمام كرد، به صورتى كه يادآور شديم دو دستش را همراه با گفتن تكبير بالا برده، و براى انجام سجده پايين مى‏آيد، و دعا و ذكرى را كه مشروحاً بيان نموديم گفته، و بعد با حالت وقار مى‏نشيند، سپس آنچه را كه محمّد بن يعقوب كلينى از امام صادق(عليه‌السلام) روايت نموده، مى‏گويد. كه فرمود: هرگاه خواستى پس از انجام يك ركعت بپاخيزى، بر كف دستهاى خويش تكيه بده و بگو:

بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقوُمُ وَ أَقْعُدُ.

- به دگرگون كردن و نيرو و قدرت خداوند برمى‏خيزم و مى‏نشينم.

كه علىّ(عليه‌السلام) نيز چنين مى‏نمودند.٢٠٤

و ابتدا سوره‏ى حمد و سپس سوره‏ىقُلْ يا أَيُّهَا الْكافِروُن را آهسته و با حالت اخفات مى‏خواند، و پس از فراغت از آنها به همان صورتى كه پيش از اين يادآور شديم، يعنى با حالت ذلّت و عبوديّت و حضور خاطر و قلب و توجّه به اينكه در پيشگاه جلال بزرگوار و معظّم الهى قرار دارد، دو دستش را براى گفتن قنوت بالا مى‏برد.

و مستحبّ است كه در قنوت كلمات فَرَج را بخواند، و ما آن را پيش از اين ضمن تلقين محتضر ذكر نموديم، اينك نيز يادآور مى‏شويم تا براى جويندگان راحت‏تر باشد. در قنوت خويش مى‏گويد:

لا إِلَهِ إِلاَّ اللَّهُ الْحَليمُ الْكَريمُ، لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ و ما بَيْنَهُنَّ [وَ ما فَوْقَهُنَ‏] وَ ما تَحْتَهُنَّ، وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ، وَ الْحَمْدُللَّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ .

- معبودى جز خداوند بردبار بزرگوار نيست، معبودى جز خداوند بلند مرتبه‏ى بزرگ نيست، پاك و منزّه است خداوندى كه پروردگار آسمانها و زمينهاى هفتگانه و تمام آنچه در آنها و در ميان آنها [و بالا] و زير آنها وجود دارد، و پروردگار عرش بزرگ مى‏باشد. و درود بر فرستادگان، و ستايش براى خداوندى كه پروردگار عالميان است.

سپس براى بزرگوارترين و عزيزترين خلايق‏٢٠٥ در نزد خداوند - جلّ جلاله - دعا مى‏كنى، تا خداوند درهاى دعا را به روى تو بگشايد، و گرنه آن بزرگوار از دعاى تو بى‏نياز است و نيازى به آن ندارد.

بعد از آن به هر چه نياز دارد به صورتى كه خداوند - جلّ جلاله - او را بدان رهنمون مى‏گردد، دعا مى‏نمايد، سپس ركوع و دو سجده را درست به همان صورتى كه در ركعت اوّل بجا آورد انجام مى‏دهد.

وقتى سر از سجده‏ى دوّم برداشت، به كيفيّتى كه توضيح داديم مى‏نشيند سپس مى‏گويد:

بِسْمِ اللّهِ وِ بِاللَّهِ، وَالاَْسْمآءُ الْحُسْنى كُلُّها للَّهِ‏ِ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ فى أُمَّتِهِ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتهُ.

- به نام خدا، و به [وسيله‏ى‏] خدا، و نيكوترين نامها [و كمالات ]همگى از آن خداست، گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداوند وجود ندارد، كه يگانه است و شريكى براى او نيست، و گواهى مى‏دهم كه حضرت محمّد بنده و رسول خداست، خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و شفاعت او را درباره‏ى اُمّتش بپذير، و درجه و منزلتش را بلند گردان.

و اگر تنها بر شهادت به يگانگى خداوند - جلّ جلاله - و رسالت حضرت محمّد-(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) -، و صلوات بر او و خاندانش(عليهم‌السلام) -عليهم‌السلام - بسنده نمايد، كافى است.

سپس سلام نماز را رو به قبله مى‏گويد، و با گوشه‏ى دو چشم به سمت راست اشاره نموده و مى‏گويد:

أَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ .

- سلام و رحمت و بركتها و خيرات خداوند بر شما باد.

تعقيبات و دعاهاى نافله‏هاى ظهر

١ - در حالتى كه دو دستش را به سوى لاله‏ى دو گوش خود بالا مى‏برد، سه بار تكبير مى گويد، سنّت مؤكّدى كه پيامبر اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در برخى از بشارتهايى كه به آن بزرگوار داده شده، آن را سنّت قرار داد.

٣ - سپس شروع مى‏كند به گفتن تسبيح حضرت زهراء، فاطمه، دختر رسول خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) كه عبارت است از سى و چهار بار تكبير و سى‏وسه بار حمد و سى‏وسه بار تسبيح، همان گونه كه در روايت آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هنگام گفتن تسبيح حضرت فاطمه(عليهما‌السلام) ابتدا سى وچهار بار تكبير، و سپس سى و سه بار حمد، و سپس سى و سه بار تسبيح مى‏گويى.

فضيلت تسبيح حضرت زهراء(عليهما‌السلام)

در روايتى آمده كه امامصادق (عليه‌السلام) فرمود: تسبيح حضرت فاطمه(عليهما‌السلام) در تعقيب نمازها، از خواندن هزار ركعت نماز [نافله ]در هر روز در نزد من محبوبتر است.

البتّه ترتيب تسبيح حضرت فاطمه(عليهما‌السلام) به گونه ديگرى نيز روايت شده است، چنانكه در حديث آمده كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: هركس [بخواهد ]تسبيح حضرت زهراء، فاطمه(عليهما‌السلام) را بگويد، ابتدا سى و چهار بار تكبير گفته، و بعد سى‏وسه بار تسبيح مى‏گويد، و تسبيح را به تكبير متّصل مى‏كند، و بعد سى‏وسه بار حمد مى‏گويد و حمد را به تسبيح متّصل مى‏كند.

و بعد از آنكهأَلْحَمْدُللَّهِ‏ِ تسبيح حضرت فاطمه زهرا(عليهما‌السلام) را به پايان برد مى‏گويد:

لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، إِنَّ اللَّهَ وَ مَلآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ، يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا، صَلُّوا عَلَيْهِ، وَ سَلِّمُوا تَسْليماً .٢٠٦ لَبَّيْكَ رَبَّنا وَ سَعْدَيْكَ. أَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍٍ وَ عَلى أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلى ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ، وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ، وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ التَّسْليمَ مِنّا لَهُمْ وَ الاِْئْتِمامَ [يا:الاِْيمانَ ]بِهِمْ وَ التَّصديقَ لَهُمْ، رَبَّنا، آمَنّا وَ صَدَّقْنا وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَ آلَ الرَّسُولَ، فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ،

أَللّهُمَّ، صُبَّ عَلَيْنَا الرِّزْقَ صَبّاً صَبّاً، بَلاغاً لِلْآخِرَةِ وَ الدُّنْيا، مِنْ غَيْرِ كَدٍّ وَ لا نَكَدٍ وَ لا مَنٍّ مِنْ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، إِلاّ سَعَةً مِن رِزْقِكَ وَ طيباً مِنْ وُسْعِكَ مِنْ يَدِكَ الْمَلاْى عِفافاً، لا مِنْ أَيْدى لِئآمِ خَلْقِكَ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.

أَللّهُمَّ اجْعَلِ النُّورَ فى بَصَرى، وَ الْبَصيرَةَ فى دينى، وَ الْيَقينَ فى قَلْبى، وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى، وَ السَّعَةَ فى رِزْقى، وَ ذِكْرَكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ عَلى لِسانى، وَالشُّكْرَ لَكَ أَبَداً ما أَبْقَيْتَنى. أَللّهُمَّ، لاتَجِدْنى حَيْثُ نَهَيْتَنى، وَ بارِكْ لى فيما أَعْطَيْتَنى، وَ ارْحَمْنى إِذا تَوَفَّيْتَنى، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.

- معبودى جز خدا نيست، براستى كه خداوند و ملائكه‏اش تقاضاى رحمت بر پيامبر اكرم‏[(صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) ] مى‏كنند، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، براى او درخواست رحمت كنيد، و براستى تسليم او شويد. آرى، اى پروردگار ما آرى، خداوندا، بر محمّد و آل محمّد و بر اهل بيت و فرزندان حضرت محمّد درود فرست، و سلام و درود و رحمت و بركات خداوند بر او و ايشان باد، و گواهى مى‏دهم كه ما بايد تسليم آنان شويم، و به ايشان اقتدا كنيم، [يا: ايمان آوريم‏]، و ايشان را تصديق كنيم. پروردگارا، ايمان آورديم و تصديق نموديم و از پيامبر و خاندان او پيروى نموديم، پس ما را از جمله‏ى شاهدان و گواهان بنويس.

خدايا، روزيى كه ما را به [خواسته‏هاى‏] آخرت و دنيا برساند، بسيار بسيار بر ما فرو بار، بدون اينكه بسيار و سخت بكوشيم و كم بدست آوريم، و يا كسى از آفريدگانت بر ما منّت نهد، بلكه روزى وسيع و گسترده و پاكيزه‏ات را از دست پُرتر رحمت خويش همراه با پاكدامنى، و نه از دست خلايق پستت [به من ارزانى دار].

خداوندا، در ديده‏ام روشنايى، و در دينم بصيرت و روشندلى، و در عملم اخلاص، و در روزى‏ام وسعت، و يادت را در شبانه روز بر زبانم قرار ده، و سپاسگزارى از خويش را پيوسته و تا زمانى كه [در اين دنيا] پاينده‏ام داشته‏اى، ارزانى‏ام دار، خداوندا، هرگز مرا در آنجا كه نهى فرموده‏اى [يعنى گناهان و غفلت‏] نياب، و آنچه را كه عطا فرموده‏اى پر خير و بركت گردان، و هنگامى كه جانم را مى‏ستانى بر من رحم آر، براستى كه تو بر هر چيز توانايى.

خداوند، تمام گناهان او را آمرزيده، و از همان روز و ساعت و لحظه و ماه و سال تا سال ديگر از نادارى و نيازمندى و ديوانگى و جذام و پيسى و از مرگ بد، و از هر گرفتارى و بلايى كه از آسمان به زمين فرو مى‏آيد عافيت مى‏بخشد. و براى او در برابر اين عمل شهادت به كلمه‏ى اخلاص لا إِلَه إِلاَّ اللَّه همراه با ثواب آن تا روز قيامت نوشته مى‏شود، كه ثواب و پاداش آن مسلّماً بهشت است.

راوى مى‏گويد: عرض كردم: آيا اين ثوابها و نتايج براى كسى است كه آن را در هر روز، تا يك سال بگويد؟ فرمود: خير، اينها براى كسى است كه از امسال تا سال ديگر يك بار آن را گفته باشد، همه‏ى آن ثوابها براى او نوشته مى‏شود، و تا مثل همان روز و ساعت و ماه از امسال تا سال ديگر كه گردش خورده و فرا رسد، او را كفايت مى‏كند.