آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 5%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 50536 / دانلود: 9980
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آداب تعليم و تعلم در اسلام

مؤ لف : دكتر سيد محمد باقر حجتى

زندگى نامه شهيد ثانى

مقدمه :

شهيد ثانى يكى از اختران فروزان و ستارگان درخشان سپهر علوم و دانشهاى اسلامى است كه در سايه زندگانى پربارش ، بركاتى را براى دنياى اسلام به ارمغان آورده ، و آثار گرانبهائى در علوم مختلف دينى - در ظل مساعى آميخته با اخلاص و موفقيت آميزش - از او به جاى مانده است كه هر يك از اين آثار همچون مهر تابان در ميان تمام ميراثهاى علمى دانشمندان اسلامى ، برجسته و نمايان است و نظرهاى فضلاء و دانشمندان را به خود معطوف مى سازد. اين دانشمند گرانمايه - چنانكه خواهيم ديد - از فرهنگ و معارفى مايه و الهام مى گرفت كه بايد آنها را محصول كوششهاى بى دريغ او در تحصيلات و مطالعات مداومش در مذاهب مختلف اسلامى برشمرد. آرى او در مكاتب فقهى مذاهب پنجگانه اسلامى ، اندوخته هائى سرشار و گرانبها در خويشتن فراهم آورد، و با مسافرتها و گشت و گذارهاى متعددى كه به صوب ممالك اسلامى در پيش گرفته بود، اساتيد بزرگ و برجسته اى را درك كرد، و از محضر زبده ترين دانشمندان اين ممالك بهره هاى فراوانى در علوم متنوع كسب نمود، و از ژرفاى اين ذخاير ارزشمند، درر و اصدافى را بيرون كشيد كه در ساحل و كرانه هاى آثارش ، به رايگان در اختيار علاقه مندان قرار دارد.

شهيد ثانى گامهاى بلندى در پهنه علوم مختلف ، از قبيل : هيئت ، طب ، رياضى ، ادب عربى ، فلسفه ، عرفان و ساير علوم برداشت كه ثمرات آن عبارت از كتب و آثار پرارزشى است كه در رابطه با اين علوم و فنون از او به جاى مانده ، و يا پاره اى از آنها از ميان رفته ، و يا شناسايى نشده است

اين دانشمند عاليقدر - كه در فقه اسلامى ، شخصيتى كم نظير مى باشد - فقيهى صاحب نظر و برخوردار از استقلال در استدلال و استنباط و اجتهاد بوده و نظرياتى را ارائه كرده است كه بايد آنها را گشايشگر مشكلات و عويصات علمى در ارتباط با فقه و اصول عقايد به شمار آورد.

يكى از نكات جالب و شگفت انگيز زندگانى اين عالم بزرگوار اين است : علي رغم آنكه فرصتهاى او را مى توان در مجموعه اى از مسافرتها و كوچهاى شاق و درازمدت و فرساينده خلاصه كرد، معهذا در طى عمر نسب تا كوتاهش به اين همه ذخاير علمى دست يافت و آثار بسيار ارزشمندى در دسترس شيفتگان علم قرار داد. چنين موفقيت شايان توجهى را نمى توان تحت هيچگونه محاسبات و مساعى عادى قرار داده و در نتيجه ، آن را بازده كوششهاى بى دريغ او در تحصيلات و مطالعات ، تلقى كرد؛ بلكه هر فرد واقع بينى ، چنان توفيق خارق العاده اى را محصول كوششهائى برمى شمارد كه قرين و همپاى با امداد غيبى و توفيقات الهى بوده است

(آرى ، بايد او را دانشمندى برشمرد كه شبانگاهانش به ياد خدا و استغفار و نماز و نيايش به درگاه پروردگار متعال ، و مجال و فرصتهاى روزانه اش به تدريس و تاءليف و رسيدگى به حوائج مردم و ارشاد آنها، و اوقاتش غالبا در سفرهاى علمى مصروف مى گشت ، و لحظه اى از پويش علمى و يا خدمت به خلق بازنمى ايستاد.

بنابراين سراسر زندگانى اين فقيه عاليمقدار عبارت از يك زنجيره پيوسته اى است كه حلقات آنرا علم و عمل و تحصيل و تدريس و عبادت و جهاد در راه خدا تشكيل مى دهد.

و از همه جالبتر آنكه : حلقات اين زنجيره در نهايت ، با حلقه اى ارتباط مى يابد كه اين شخصيت عظيم را به كاروان شهدائى مى پيوندد كه در راه فضيلت و علم ، جان باختند).

اين چنين زندگانى نمونه و الگوپرداز، توانست شخصيتى را بيافريند كه بايد او را مثل اعلاى تقوى و عمل دانست ميراثهاى علمى را كه از او به يادگار ماند، و نژاد پاك و خدمت گزارى كه از او به ثمر رسيد، استمرار و تداوم چنان زندگانى پربركتى بود كه بايسته است سرمشق همه انسانهاى پوياى حقيقت و جوياى سعادت باشد.

نام و نسب و بيت شهيد ثانى :

زين الدين بن نورالدين على بن احمد بن محمد بن جمال الدين بن تقى بن صالح بن مشرف عاملى جبعى ، معروف به (شهيد ثانى ) در سيزدهم شوال ۹۱۱ ه‍ ق در (جبع ) زاده شد، و در روز جمعه ، رجب ۹۶۶ يا ۹۶۵ ه‍ ق در (قسطنطنيه ) به شهادت رسيد.

او در ميان خاندانى پرورش يافت كه به فضل و دانش و تقوى نامبردار بوده اند: پدرش ، شيخ امام نورالدين على ، معروف به (ابن الحجة ) يا (ابن الحاجة ) از افاضل زمان خود به شمار مى رفت ، و بدين سان نياهاى ديگرش : جمال الدين و تقى ، و نيز جد والاترش : شيخ صالح - كه از شاگردان علامه حلى بود - همگى از دانشمندان و فضلاء زمان خويش محسوب مى شدند.

خوانسارى مى نويسد:

(در زندگانى شهيد ثانى ، آن نكته جالب و شگفت انگيزى (كه بايسته است مورد توجه قرار گيرد اين است ) كه اين بزرگوار، همچون مركز و كانونى به نظر مى رسيد كه پيرامونش با دایره علوم ، احاطه شده ، و يا بسان نقطه ميانينى بود كه فضائل گروهى از ارباب فواضل ، اعم از سلف و نياكانش و نيز خلف و بازماندگانشان با يك نسبت و شمار و عددى مساوى بدو مى پيوست و به اين نقطه مركزى مى رسيد، چون شش فرد از سلف و نياكانش از فظلاء نامور زمان خود بوده اند، چنانكه تا اين زمان (يعنى زمان خوانسارى ) دانشمندان نامورى با چنين شمارش و تعداد، بلافاصله و از پى هم ، از او به ثمر رسيدند). بدين مناسبت مى توان گفت : اعطاء عنوان (سلسلة الذهب ) به اين بيت و خاندان ، عنوانى در خور و شايسته بوده است كه در تاريخ ، چنين عنوانى را به اين بيت ارزانى داشت

شهيد ثانى در چنان خاندانى پرورش يافت ؛ بدون ترديد، اصالت دينى و علمى خاندان و نياكان بزرگوارش در تكوين شخصيت علمى و روانى او بى تاءثير نبوده است ، چون ما نمى توانيم تاءثير محيط پاكيزه و باارزشى مانند محيط خانواده عريق و اصيل شهيد ثانى را در پيدائى شخصيتى چون او ناديده انگاريم اين انسان با فضيلت در خانواده اى ديده به جهان گشود كه فضاى آن را علم و فقه و فضيلت و معنويت ، عطرآگين و روح افزا ساخته ، و سامعه اين دانشمند بزرگوار از گاهواره تا گاه شكوفائى عقل و خردش با سخن و نغمه هائى از علم و فضيلت و فقه و بينش دينى آنچنان خو گرفته و به آنهاانس يافته بود كه تا واپسين لحظات حيات و رخداد شهادتش هرگز از رشته علم و فضيلت نگسسته و از كوشش هاى نستوهانه اش در راه دانش و دين حتى براى لحظه اى باز نايستاده بود.

سيما و اندام شهيد ثانى :

ابن العودى در رساله خود مى نويسد: (شهيد ثانى ، داراى اندامى خوش و معتدل و قامتى متوسط و در اواخر عمرش كمى فربه بود. چهره اش زيبا و داراى موهاى صاف و متمايل به سرخى ، چشمان و ابروانى مشكى و اندامى سپيد و بازوان و ساقهاى ستبرى بوده است انگشتان دستهايش بسان قلم هاى سيمين جلوه گر بود. هر بينده اى كه به چهره اش مى نگريست و بيان دلنشين وى را مى شنيد حاضر نبود از او جدا شود، و از گفت و شنود با وى از هر هم و غمى دل آرام مى گشت ، چشمها از مهابتش سرشار مى شد و دلها در برابر شكوه معنويتش به نشاط در مى آمد. و سوگند به خداوند متعال ، كه او برتر از آن اوصافى بود كه من از آنها ياد كردم ، و خصلتهائى ستوده در وجودش جلب نظر مى كرد كه اين خصلتها از آنچه بازگو كردم فزونتر بوده است ).

شهيد ثانى همزمان با حيات پدر:

از آغاز طفوليت ، آثار نبوغ و هوش فوق العاده از رهگذر گفتار و رفتارش به چشم مى خورد، و با اينكه عمرش از نه سال تجاوز نمى كرد - طبق نوشته ابن العودى - قرائت قرآن كريم را ختم نمود، و از آن پس به خواندن و فراگرفتن فنون ادبى و فقه نزد پدرش همت گماشت تا آنكه پدر در سال (۹۲۵ ه‍ ق ) درگذشت از جمله كتابهائى كه شهيد ثانى نزد پدرش قرائت كرد، كتاب (المختصر النافع ) از محقق حلى ، و (اللمعة الدمشقية ) از شهيد اول بود. اين كتابها علاوه بر كتابهائى بود كه در ادب عربى نزد پدر خواند. پدر در ازاء تحصيلات فرزندش ، شهريه اى را مقرر كرده و به او مى پرداخت

سفرهاى علمى

۱ - ميس :

علي رغم آنكه شهيد ثانى ، پدر را از دست داده بود، اين حادثه نتوانست كمترين خللى در اراده او براى ادامه تحصيلاتش وارد سازد، و با اينكه هنوز دوران نوجوانيش را پشت سر نگذاشته بود به منظور ادامه كارش به قريه (ميس ) كوچيد و در محضر استاد دانشمند و بزرگوار: على بن عبد العالى كركى از سال (۹۲۵ ه‍ ق ) تا (۹۳۳ ه‍ ق ) به تحصيلاتش ادامه داد، و كتابهاى (شرايع الاسلام ) محقق حلى ، و (ارشادالاذهان ) علامه حلى ، و نيز قسمت مهمى از كتاب (قواعدالاحكام ) همان علامه حلى را بر او خواند.

شهيد ثانى آنچنان با محضر درس اين استاد، ماءنوس گشت كه هيچ يك از مجالس درس اختصاصى و درسهاى عمومى ديگران را از دست نمى نهاد. و در تمام اين مجالس درسى شركت مى جست و مدت هشت سال و سه ماه از محضر درس او مستفيض بود؛ و تا گاهى كه نزد اين استاد به سر مى برد و بالغ بر بيست و دو سال از عمرش را گذرانده بود همواره تا اين ايام ، مشمول اهتمام و عنايت و توجه خاص استادش بوده ، و بهره هاى وافرى از علم و فضيلت را از پيشگاهش كسب كرد.

۲ - كرك نوح :

شهيد ثانى در اين تاريخ ، يعنى سال (۹۳۳ ه‍ ق ) احساس كرد كه بايد براى پربار ساختن تحصيلاتش ، قريه (ميس ) را به سوى (كرك نوح ) ترك گويد، و آهنگ ديارى كند كه شيخ على ميسى ، شوهرخاله او در آنجا مقيم بود. پس از چنين سفر بود كه با دختر شيخ على ميسى ازدواج كرد، و او همسر بزرگ و نخستين شهيد ثانى بوده است

در كرك نوح با سيد حسن بن سيد جعفر، مؤ لف كتاب (المحجة البيضاء) آشنائى بهم رساند، و اين استاد جديد را آنچنان پذيرا گشت كه پيوسته در محضر بحث و مذاكرات گوناگون او شركت مى كرد، و كتاب (قواعد) ميثم بحرانى ، و نيز كتابهاى (التهذيب ) در اصول فقه ، و (العمدة الجلية فى الاصول الفقهيه ) - كه از مؤ لفات استاد بوده است - و كتاب (الكافيه ) ابن حاجب در نحو را بر او خواند.

مراجعت به وطن

بيش از هفت ماه از اقامت شهيد ثانى در (كرك نوح ) سپرى نشده بود كه اشتياق و علاقه به زادبوم ، وى را در سال (۹۳۴ ه‍ ق ) به (جبع ) باز گرداند، و تا سال (۹۳۷ ه‍ ق ) در وطن اقامت گزيد؛ و در طى اين مدت همواره سرگرم بحث و مذاكره علمى و ارشاد مردم و برآوردن حوائج دينى آنها بود، و ضمنا فضلاء و دانشمندان از اطراف و اكناف ، با اورفت و آمد برقرار ساخته و به مراوده با وى ماءنوس شدند. و سرانجام محضر او به صورت كانونى براى رفت و آمد متراكمى در آمد كه در طى آنها با دلسوزيهاى فراوانى به كارسازى و تدبير امور مراجعان - در كنار درس و مطالعاتش - قيام مى كرد.

۳ - دمشق :

شهيد ثانى به دنبال گم گشته و نايافته اى در حال پويش و جستجو به سر مى برد كه موجودى معلوماتش و نيز شدآمدهاى علمى و اقبال مردم به او، نمى توانست روح پوياى او را قانع و به گم گشته اش رهنمون سازد. لذا موقعيت علمى و اجتماعى او، از ديدگاهش هيچ جاذبه و فريبائى نداشت و نتوانست وى را شيفته و فريفته سازد تا به همان مقدار بسنده كند. به همين جهت بر آن شد كه (جبع ) را رها كرده و به سوى (دمشق ) ره سپرد. سرانجام در سال (۹۳۷ ه‍ ق ) از ديار خويش به دمشق كوچيد، و يك سال و اندى در آنجا درنگ نمود و به محضر درس شمس الدين محمد بن مكى ، فيلسوف محقق راه يافت ، و كتابهاى (شرح الموجز) و (غاية القصد فى معرفة الفصد) - كه در طب و از مؤ لفات همين استاد بود - و نيز كتاب (فصول فرغانى ) در هيئت و بخشى از (حكمة الاشراق ) سهروردى را بر او خواند و كتاب (شاطبية ) در علم قرائت را نزد احمد بن جابر تحصيل كرد، علاوه بر آن ، قرآن كريم را طبق قرائت نافع و ابن كثير و ابى عمر و عاصم بر او قرائت نمود.

۴ - مصر:

اهتمام علمى شهيد تا همين جا، با مسافرت به دمشق و ادامه تحصيل در اين ديار اشباع نشد و مى خواست عرصه هاى گوناگون فكر و انديشه را بازيافته و نمونه هاى متنوعى از فرهنگها و معارف را تحصيل كند، لذا در سال (۹۴۳ يا ۹۴۴ ه‍‍ق ) تصميم گرفت دمشق را پشت سر گذاشته و راه مصر را در پيش بگيرد تا فضاى جديدى از فكر و انديشه را براى خود جستجو كرده و با جهات و ابعاد نوينى - در سايه ارتباط با شخصيتهاى علمى و اجتماعى -آشنا گردد.

نكته قابل ذكر اين است كه هزينه هاى سفر شهيد ثانى به وسيله فرد خيرخواهى به نام (حاج شمس الدين محمد بن هلال ) تاءمين مى شد، كه اين مرد شريف از ديرباز، مقررى ويژه اى در ايام تحصيلش به او مى پرداخت و نيز خرج و نفقه او و خانواده اش را به عهده گرفته بود. از اين شخص بزرگوار، اطلاع بيشترى در دست نيست و فقط آن نويسندگانى كه از شرح حال شهيد ثانى ياد كرده اند نوشته اند كه شخص مذكور در سال (۹۵۲ يا ۹۵۶ ه‍ ق ) در ميان خانه اش با زن و فرزندانش - كه يكى از آنها شيرخواره بوده است - به قتل رسيد.

مدت مسافرت شهيد ثانى از دمشق به مصر، حدود يك ماه به طول انجاميد، و كرامات و خوارق عاداتى در ميان راه از او مشاهده شد كه شاگرد او، ابن العودى از آنها ياد كرده است

مصر در آن روزگاران يكى از مراكز مهم جنبشهاى علمى در ميان بلاد و ممالك اسلامى به شمار مى رفت شهيد ثانى در اين سرزمين استادانى از مذاهب مختلف اسلامى را درك كرده بود كه در فقه و حديث و تفسير از تخصص و كارآئى عميقى برخوردار بوده اند.

هدف شهيد ثانى چنين بوده است كه مى خواست از رهگذر شركت در حلقات درس استادان مختلف ، اطلاعات گسترده و عميقى را در مذاهب مختلف اسلامى كسب كند و به اهداف اين مذاهب دست يابد، و در نتيجه از ژرفاى درون اين مذاهب ، حق وباطل ، و درست و نادرست را دقيقا شناسائى نمايد. (ما ضمن بر شمردن اساتيد شهيدثانى ، مطالعات و تحصيلات او را در اين ديار گزارش خواهيم كرد).

شهيد ثانى توانست در مدتى كه در مصر به سر مى برد موفق به تحصيل و مطالعات سودمندى شود، و مجالس گوناگونى را - كه به منظور درس و يامناقشات دائر مى شد - درك كند و با اساتيد بزرگى آشنا گردد.

با اينكه توقف او در مصر نسبتا كوتاه بود توفيق يافت كه ذخائر فراوان و جالب توجهى از علم و دانش را براى خويشتن فراهم آورده و كتابهاى درسى متعددى را نزد اساتيد نخبه و برجسته مصر بخواند.

هدف اين فقيه عاليقدر و عارف گرانمايه از شركت در مجالس درسى مصر، چنان نبود كه صرفا از محضر آنها علوم را فرا گيرد؛ چون او اكثر اين علوم را قبلا در (جبع )، (ميس )، (كرك نوح ) و (دمشق ) تحصيل كرده بود؛ علوم بلاغت و نحو و صرف ، قراءات ، و حديث ، در مصر براى شهيد ثانى مسائلى تازه و ناآشنا نبود. بنابراين در وراء اين مطالعات بايد هدف ديگرى را شهيد ثانى جستجو كرد، و آن اين بود كه مى خواست با روشهاى متنوع - در رابطه با تدريس علوم - آشنا گردد، و درباره مذاهب و مكاتب مختلف فكرى احاطه اى به هم رساند، و نحوه هاى گوناگون انديشه هاى علمى را بازيابد. چنين هدفى بود كه شهيد ثانى را بر آن داشت كه به مصر مسافرت كند و دمشق را ترك گويد. به همين جهت است كه مى بينيم توانست در مدت بسيار كوتاه توقفش ‍ در مصر، به اندوخته هاى وافرى در علوم دست يابد و كتابهاى فراوانى را بخواند كه معمولا حتى در مدتى كمتر از ربع قرن ، تحصيل اين فراورده ها امكان پذير نبوده است مدت توقف شهيد ثانى در مصر فقط هجده ماه به طول انجاميد.

در سوى بازگشت به وطن

۵ - سفر به حجاز:

ماندن در مصر و يا دمشق از آن پس نمى توانست بر موجودى و ذخائر علمى شهيد بيفزايد؛ لذا مصر را در هفدهم شوال ۹۴۳ ه‍ ق ، به سوى حجاز ترك گفت ، و در اين سفر به زيارت خانه خدا و انجام مراسم حج و عمره

و زيارت نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه بقيععليهم‌السلام موفق گرديد و در ماه صفر ۹۴۴ ه‍ ق به وطن خويش بازگشت و چون داراى سابقه شهرت علمى و فضل بود مردم شديدا شائق مراجعت وى به زادبومش بودند كه ابن العودى در اين باره مى نويسد:

(ورود شهيد ثانى به سرزمين نياكانش همچون باران رحمتى بود كه زير بارش معارف خود، دلهاى جهل زده و مرده را دوباره احياء كرد و ارباب فضل و علم بدو روى آوردند، آن هم در روزگارانى كه ابواب علم ، فراسوى مردم ، بسته بود و با ورود شهيد ثانى اين درها گشوده شد، و بازار علم و دانش كه از رونق افتاده بود از بركات قدوم او سرشار، و انوار فيضان وجودش بر تيرگيهاى جهل پرتوافكن شد، و قلوب اهل معارف ، بهجت و نورانيتى يافت ...).

دانش جويان و مشتاقان علم از آن پس از نواحى مختلف ، آهنگ سوى او مى كردند. و فضلاء پيرامون وى گرد مى آمدند و او نيز دست اندركار تدريس و ارشاد مردم و اداره شئون دينى آنها شد و مسجد و مؤ سسات ديگرى را در آنجا بناء كرد.

۶- زيارت اعتاب مقدسه در عراق :

در صفر ۹۴۶ ه‍ ق ، به زيارت ائمه اطهارى كه مرقدشان در عراق بود موفق گرديد، و در پنجم شعبان هما ن سال به موطن خود، (جبع ) بازگشت و چند سال در آنجا ماند.

۷- بيت المقدس :

در ماه ذيحجه سال ۹۴۸ ه‍ ق ، مسافرت به بيت المقدس را در پيش گرفت ، و در آنجا در محضر شيخ شمس الدين بن ابى اللطيف مقدسى ، بخشهائى از (صحيحين )، يعنى صحيح بخارى و صحيح مسلم را قرائت نمود و از او اجازه روايت را دريافت كرد. و پس از آن به موطن خود بازگشت و در آنجا سرگرم تحقيق و مطالعه گشت

۸- بلاد روم شرقى و قسطنطنيه :

از اين پس شهيد ثانى به صوب روم شرقى ، عزم سفر نمود و مى خواست - به منظور آنكه مقام استادى و تدريس را در پاره اى از مدارس آنجا احراز نمايد - به قسطنطنيه برود، و با مسئولان مربوطه در اين زمينه ملاقاتى به عمل آورد. ميان تركهاى آن زمان چنين معمول بود كه بايد مراجعان به پايتخت ، همراه خود داراى معرفى نامه اى از طرف قاضى آنجا باشند قاضى وقت هم شخصى به نام (معروف شامى ) و مقيم در صيدا بود. ميان شهيد ثانى و اين قاضى ، سابقه آشنائى وجود داشت شهيد ثانى ، شاگردش : ابن العودى را به سوى او گسيل داشت تا صرفا آمدن او را - بدون درخواست معرفى نامه - به وى اعلام كند. ابن العودى نزد قاضى آمد و سفر شهيد ثانى را به او گزارش نمود و درخواستى از او به عمل نيامد.

بارى ، شهيد ثانى به قسطنطنيه مسافرت كرد، چنانكه خود مى گويد:

(ورود ما به قسطنطنيه ، هم زمان با روز دوشنبه ، هفدهم ربيع الاول ۹۵۲ ه‍ ق اتفاق افتاد، و خداوند متعال براى ما منزلى فراهم فرمود كه بسيار زيبا و مناسب ، و از بهترين مساكن آن شهر بوده ، و به حوائج خود نيز در اين منزل دسترسى داشتيم پس از ورود به اين شهر، هجده روز با هيچ يك از بزرگان تماس برقرار نكردم و قضاء الهى بر آن مقرر گرديد كه در اين ايام كوتاه به نگارش رساله جالب توجهى توفيق يابم كه حاوى ده مبحث مهم از مباحث عقلى و فقهى و تفسير و امثال آنها بوده است اين رساله را نزد قاضى عسكر - كه به (محمد بن قطب الدين بن محمد بن محمد بن قاضى زاده رومى ) نامبردار بود - فرستادم اين قاضى عسكر، مردى فاضل و اديبى خردمند و انديشمند بود كه از لحاظ اخلاق و ادب از بهترين شخصيتهاى آن ديار به شمار مى رفت فرستادن اين رساله ، تاءثير مطلوبى در او به جاى گذاشته ، و موقعيتى جالب براى من به ارمغان آورد، و در نتيجه ، بهره اى عظيم عايد من گشت و اين قاضى عسكر فاضل ، نزد افاضل و دانشمندان آن شهر، مرا بسيار مى ستود، و مرا بدآنها مى شناساند. در اين مدت ميان من و قاضى مذكور، بحث و مذاكراتى در مسائل مختلف علمى ، اتفاق افتاد.

پس از آنكه دوازده روز از مجالست ، با قاضى زاده رومى ، سپرى گشت دفترى را كه صورت وظائف و مدارس در آن ثبت و ضبط شده بود نزد من فرستاد، و مرا در انتخاب هر مدرسه دلخواهم مخير ساخت ؛ ولى تاءكيد مى كرد كه تدريس در شام يا حلب را انتخاب كنم شهيد ثانى مى گويد: من مدرسه (نوريه ) بعلبك را براى انجام وظيفه تدريس انتخاب كردم و اين به دو علت بود: اولا آنجا را مقرون به صلاح مى ديدم و ثانيا استخاره نيز با انتخاب آنجا مساعد بود. پس از آنكه شهيد ثانى مدت سه ماه و نيم در قسطنطنيه درنگ كرد، تصميم گرفت بلاد مهم روم شرقى (تركيه فعلى ) را زير پا گذاشته و بر تجاربى كه اندوخته بود بيفزايد، لذا به شهر (اسكدار) كه در روبروى قسطنطنيه قرار داشت و فقط دريا در ميان آنها فاصله انداخته بود - مسافرت كرد، و در اين شهر - طبق معمول - با شخصيتهاى بزرگ علمى ارتباط و گردهم آئى برقرار ساخت كه در ميان آنها دانشمندى هندى كه فاضل و آشنا به فنون متنوع ، از جمله : علم رمل و نجوم بود، جلب نظر مى كرد.

آهنگ زيارت دوباره اعتاب مقدسه در عراق

سفر شهيد ثانى در بلاد روم شرقى قريب نه ماه به طول انجاميد كه در خلال اين مدت ، بسيارى از شهرهاى آن را درنورديد، و يا بسيارى از دانشمندان و بزرگان آن ديار، ملاقات به عمل آورده ، و نوشته هاى دقيقى راجع به شهرهائى كه از آنها بازديد كرده بود به نگارش آورد. همين نكته نمايانگر علاقه شديد شهيد ثانى به فراهم آوردن اطلاعات و معلومات ، در هر جائى بود كه وارد بر آن مى شد. حتى از ياد كردن حال و هواى شهرها و انواع ميوه ها و پاره اى از عادات محلى و امثال آنها دريغ نمى نمود.

۹- ورود به عراق :

شهيد ثانى نمى خواست سفرش تا همين جا پايان گيرد و به موطن خود بازگردد، و قبل از اينكه به زيارت اعتاب مقدسه در عراق توفيق يابد و دانشمندان آن ديار را درك كند راه بازگشت به زادبوم خويش را در پيش گيرد، لذا آهنگ سوى عراق نموده و در روز چهارشنبه ، چهارم شوال ۹۵۲ ه‍ ق ، وارد (سامراء) گشت و در شهرهاى عراق جابه جا مى شد و سرانجام اين توفيق نصيبش شد كه مشاهد مشرفه و مزار بزرگان دين در بغداد و حله و كربلا و كوفه و نجف اشرف و جز آنها را زيارت كند.

شهيد ثانى به هر شهرى در عراق وارد مى شد سيل علاقه مندان و ارادت پيشه گان به او - از هر طبقه - به سوى او سرازير بود كه ورود او را تهنيت گفته و مقدم او را گرامى مى داشتند.

اين امر نشان مى دهد كه دانشمند بزرگوار ما از شهرت بسيار گسترده در ميان علماء كشورهاى مختلف ، برخوردار بوده است

رفت و آمدها و زيارت مردم و ديد و بازديدها، مانع از آن نبوده است كه شهيد ثانى رسالت علمى خويش را فراموش كند، و دست از تحقيقات و كاوشها و پژوهشهاى خود بردارد. در همين عراق بود كه دست اندركار تحقيق درباره قبله عراق به طور عموم ، و به ويژه ، قبله مسجد كوفه و حرم اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام شد؛ چون دريافته بود كه قبله در اين نقاط از سمت واقعى خود منحرف مى باشد؛ لذا مقدار انحراف آن را اثبات كرده ، و بر خلاف معمول اهالى اين منطقه ها - كه قبلا نماز مى گزاردند - در جهاتى نماز را برگزار مى نمود كه طبق نظر و استنباط او بايد آن جهات را قبله واقعى و درست تلقى مى كردند.

اين كوشش علمى و دينى شهيد ثانى باعث شد كه مردم ، سخت احساس رفاه و شادمانى كنند، و فقط يك نفر با راءى شهيد ثانى در مورد سمت القبله به مخالفت برخاست كه از آن پس با مردم ديگر به ديدار شهيد نمى رفت ؛ لكن پس از چند صباحى با پوزش خواهى فراوان به ديدار او شتافت و در سلك ارادتمندان به او درآمد. گويند اين مرد، نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به خواب ديد و مشاهده كرد كه آن حضرت وارد بقعه و بارگاه اميرالمؤ منينعليه‌السلام شده ، و به همان سمتى نماز جماعت برگزار فرمود كه شهيد ثانى با انحراف از معمول ، بدان سو نماز گزارد.

۱۰- بعلبك :

پس از آنكه شهيد ثانى وظيفه خويش را در زيارت اعتاب مقدسه عراق به انجام رسانيد، به سوى بعلبك روى آورد، و ارادتمندانش در شهر به انتظار قدوم مبارك او به سر مى بردند تا از سرچشمه فياض معارف او عطش علمى خود را فرونشانده و از كمالات اخلاقى او بهره مند شوند.

شهيد ثانى در نيمه صفر ۹۵۳ ه‍ ق به بعلبك رسيد، و هنوز كاملا در آنجا استقرار نيافت كه مردم ، تك تك و دسته دسته به ملاقات او مى آمدند. و وى چنين فرصت مساعد و مناسبى را از دست نداد، لذا سرگرم تدريس و افتاء - بر طبق مذاهب اهل سنت و مذهب شيعه - گرديد.

و در حقيقت شهيد ثانى در اين شهر، تدريس جامعى را آغاز كرد، به اين معنى - كه چون نسبت به مذاهب پنجگانه جعفرى ، حنفى ، شافعى ، مالكى و حنبلى ، از لحاظ علمى ، كاملا محيط و مسلط بود - بر اساس تمام اين مذاهب ، تدريس مى نمود. و در واقع فقه و عقايد تطبيقى را تدريس مى كرد. و چنانكه سلف صالح او، يعنى شيخ طوسى (قدس سره ) براى نخستين بار كتابى تحت عنوان (مسائل الخلاف ) در زمينه فقه و حقوق تطبيقى اسلام تاءليف كرده بود، شهيد ثانى نيز براى اولين بار، تدريس فقه تطبيقى را در شهر بعلبك بنياد كرد. توده مردم نيز مطابق مذهب خود، پاسخ استفتاآت خويش را از محضر او دريافت مى كردند.

بديهى است وقتى شخصيتى مانند شهيد ثانى - كه خود مهياى تدريس و افاضه در منطقه اى ساخته بود - بايد آنجا مركز مهمى براى نشر علوم و تربيت علماء و افاضل باشد. آرى بعلبك نيز بدين سان يكى از مراكز مهم علمى به شمار مى رفت كه علماء و دانشمندان از نواحى مختلف بلاد اسلامى - از دور و نزديك – بدان سو آهنگ مى نمودند، و ورود و اقامت شهيد ثانى در اين شهر، باعث رونق فزونترى از لحاظ تحرك علمى در آنجا گرديد.

ابن العودى در اين باره مى نويسد:

(در اين ايام ، من در خدمت شهيد ثانى به سر مى بردم - و شهيد ثانى در اين زمان ، مرجع عامه مردم به شمار مى رفت - و تا وقتى كه در آنجا مقيم بود مقصد و مقصود همگان بود. فراموش نمى كنم كه من او را در قله رفيعى از موقعيت علمى و اجتماعى و به صورت مرجع و پناهگاه مردم ، احساس مى كردم كه به هر فرقه - مطابق مذهب آنها - فتوى مى داد، و كتب مذاهب مختلف اسلامى را تدريس مى نمود، علاوه بر آنكه در مسجد اعظم بعلبك نيز تدريس مى كرد. همه مردم شهر، مطيع و منقاد او بوده و او - در برابر قلوبى كه سرشار از محبت و حسن اقبال و اعتقاد بود - به عنوان مراد آنها به شمار مى رفت ، و بازار علم در اين ديار بر وفق مراد بوده و رو به رونق گذاشت ، فضلاء از دورترين نقاط به وى مراجعه مى كردند... و بالاخره ايام اقامت شهيد ثانى در بعلبك همچون روزهاى عيد و شادى مردم آن ديار تلقى مى شد.

بازگشت دائمى به موطن اصلى

شهيد ثانى تا سال (۹۵۵ ه‍ ق )، در بعلبك ماند و بدون انقطاع و نستوهانه به انجام وظائف سرگرم بود؛ لكن اشتياق به موطن و ديدار خويشاوندان و دوستان - كه از پنج سال قبل ، آنها را ترك گفته بود - او را بر آن داشت كه به شهر خود بازگشته و در آنجا مقيم گردد. لكن از لابلاى نوشته هاى ابن العودى چنين استنباط مى شود كه انگيزه مراجعت او عبارت از احساس فشار شديد و مراقبت جاسوسان و بدخواهانى بود كه او را در تنگناى روحى مى آزرد.

ابن العودى مى گويد:

(اين تاريخ - يعنى تاريخ مراجعت شهيد به (جبع )، پايان نقطه فرصت امنيت و سلامت او از حوادث ناگوار بوده كه آن بزرگوار، مرا از آن آگاه ساخت ، و در منزل من ، واقع در (جزين ) در حال اختفاء از دشمنان و بدخواهان به سر مى برد).

علت اين فشار شديد، اقبال و توجه فزون از حد مردم به شهيد ثانى بوده است كه همزمان با اقامتش در بعلبك از آن برخوردار بود، و حسودان و بدخواهان نمى توانستند اين همه حيثيت و احترام و شهرت را در شهيد ثانى تحمل كنند. پاره اى از مورخين را عقيده بر آن است كه (معروف شامى ) يعنى همان قاضى كه قبلا از او ياد كرديم در اين مراقبت و فشار روحى و ايجاد مزاحمت براى اين شخصيت بزرگوار نقش داشت ، و او همان كسى است كه سرانجام در قتل شهيد ثانى سعايت كرد.

اساتيد شهيد ثانى

الف - جبع :

1- پدرش : نورالدين على ، معروف به (ابن الحجة ) (م 925 ه‍ ق ) درباره كتابها و درسهائى كه شهيد ثانى نزد پدرش قرائت كرد و آنها را فراگرفت ، قبلا گفتگو شد.

ب - ميس :

2- على بن عبدالعالى ميسى كركى (م 938 ه‍ ق ). كه شرح تحصيلات او - ضمن بحث از سفرهاى شهيد ثانى - بازگو شده است

ج - كرك نوح :

3- سيد حسن بن سيد جعفر، كه گزارش مربوط به تحصيلات شهيد ثانى نزد او، قبلا گزارش شد.

د- دمشق :

4- شمس الدين محمد بن مكى حكيم و فيلسوف ، كه سخن درباره تحصيلات شهيد ثانى نزد وى ، ضمن گفتگو از سفرهاى علمى شهيد ثانى بازگو شد.

5 - احمد بن جابر.

6- شمس الدين طولون حنفى دمشقى

ه‍- مصر:

شهيد ثانى در مصر، در حلقات گوناگونى - كه در مساجد و مدارس تشكيل مى گرديد - شركت مى كرد، و درس اساتيد بزرگى را در فقه و حديث و تفسير درك نمود. ابن العودى از شانزده استادى كه (گويا شهيد ثانى در مصر) نزد آنها تلمذ كرد نام مى برد و مى نويسد كه شهيد ثانى گفته بود: استادان (مصرى من ) بدين شرح است :

7- شيخ شهاب الدين احمد رملى شافعى ، كه (منهاج نووى ) در فقه ، و بخش مهم كتاب (مختصرالاصول ) ابن حاجب ، و (شرح عضدى ) - همراه با مطالعه حواشى (سعديه ) و (شريفيه ) - را بر او قرائت نمودم ؛ و كتابهاى زيادى در فنون و علوم عربى و عقلى و جز آنها را از او سماع كردم كه از جمله آنها (شرح التلخيص ) از ملا سعدالدين تفتازانى ، و (شرح تصريف عزى ؟) و (شرح كتاب امام الحرمين ، جوينى ) در اصول فقه - كه از نوشته هاى خود استاد بوده است - و (شرح جمع الجوامع ) (محلى ) در اصول فقه ، و (توضيح ) ابن هشام در نحو، و غيرذلك بوده است كه ذكر آنها به طول مى انجامد. اين استاد در سال 943 ه‍ ق ، براى من اجازه عامى صادر كرد كه بر اساس آن ، مجاز بودم رواياتى را - كه نقل آنها براى او روا بود - روايت كنم(1) .

8- ملاحسين جرجانى كه پاره اى از كتاب (شرح تجريد) ملا على قوشجى را همراه (حاشيه ملا جلال دوانى )، و (شرح اشكال التاءسيس )قاضى زاده رومى در هندسه و (شرح چغمينى ) در هيئت را بر او خواندم(2).

9- ملامحمد استرابادى ، كه قسمتى از (مطول ) را همراه با (حاشيه سيد شريف جرجانى ) و (شرح كافيه ) در نحو را بر او قرائت كردم(3).

10- ملا محمد على گيلانى ، كه پاره اى از علم معانى را در محضر او سماع نمودم(4) .

11- شيخ شهاب الدين ابن النجار حنبلى ، كه تمام كتاب (شرح شافيه ) جاربردى و نيز تمام كتاب (شرح الخزرجية ) در عروض و قافيه ، از شيخ زكريا انصارى را بر او قرائت كردم ؛ و نيز كتاب هاى فراوانى در فنون مختلف و حديث ، از جمله : (صحيح بخارى ) و (صحيح مسلم ) را در محضر او سماع نمودم اين استاد درباره آنچه كه در محضر او سماع و يا قرائت كردم ، و نيز رواياتى كه خود درباره آنها اجازه داشت در همان سال 943 ه‍ ق ، به من اجازه روايت داده بود(5).

12- شيخ ابوالحسن بكرى ، (نويسنده كتاب (الانوار فى مولدالنبى المختار) كه در مجلسى در كتاب (بحارالانوار) از اين كتاب مطالبى را آورده است ، و شهيد ثانى مى گويد: من قسمتى از كتب فقه و تفسير پاره اى از شرح وى بر (منهاج ) را از محضر او سماع نمودم(6).

13- شيخ زين الدين ، جرمى مالكى ، كه (الفيه ) ابن مالك را بر او خواندم(7).

14- استاد محقق ، ناصرالدين لقانى - يا - ملقانى مالكى ، پژوهشگر زمان و دانشمند برجسته مصر - و من در اين سرزمين به استادى ، فاضل تر از او برنخوردم كه در علوم عقلى و عربى ، چيره دست تر از او باشد - نزد اين استاد، (تفسير بيضاوى ) و فنون ديگر را سماع نمودم(8).

15- شيخ ناصرالدين طبلاوى شافعى ، كه قرآن كريم را - طبق قرائت ابن عمرو، و نيز رساله اى در قرائت را - كه خود تاءليف كرده بود - بر او خواندم(9).

16- شيخ شمس الدين محمد بن ابى نحاس ، كه در قرائت ، كتاب (الشاطبيه )، و قرآن كريم - طبق قرائت قراء سبعه - را بر او خواندم ، و بار دوم به خواندن قرائت قراء عشره نزد او آغاز كردم كه نتوانستم آن را به پايان رسانم

ابن العودى مى گويد: شهيد ثانى غالبا اين استاد را از نظر صلاح و تقوى و حسن اخلاق و تواضع مى ستود و فضلاء مصر - براى فراگرفتن فنون مختلف علوم قرآنى - بدو مراجعه مى كردند و از محضر او مستفيض مى گشتند، چون اين استاد در علوم قرآنى به عنوان دانشمندى برجسته و سرشناس به شمار مى رفت ، حتى مردم - آنگاه كه خود سرگرم كار بود و چكش (مسگرى ) را از دستش زمين نمى گذاشت - مطالب علوم قرآنى را بر وى قرائت مى كردند. فقط آنگاه دست از كار و صنعت مى نهاد كه يكى از فضلاء بزرگ بر او وارد مى شد، و براى او فرش مى گستراند و خود بر روى حصير مى نشست(10) .

17- استاد فاضل كامل ، عبدالحميد سنهورى ، كه فنون سودمندى را بر او خواندم ، او نيز اجازه عام براى من صادر كرده بود. ابن العودى مى گفت : شهيد ثانى (قدس سره )، اين استاد را - به خاطر آنكه جامع فضيلت علم و كرم بوده است - بسيار مى ستود(11) .

18- شيخ شمس الدين محمد بن عبدالقادر فرضى شافعى ، كه كتابهاى زياد در حساب ، و (المرشد) در حساب هند، و (الياسمينيه ) و شرح آن در علم جبر و مقابله را بر او خوانده ، و در محضر او (شرح الوسيلة ) را سماع نموده ، و اجازه عام از او دريافت كردم(12).

سپس شهيد ثانى مى گفت : در مصر از محضر استادان زيادى ، علوم را فرا گرفتم كه ذكر تفضيلى آنها، مطلب را به نحو ناخوش آيندى طولانى مى سازد، و اجمالا پاره اى از آنها عبارت بوده اند از:

19- شيخ عميره(13) .

20- شيخ شهاب الدين بن عبدالحق(14) .

21- شيخ شهاب الدين بلقينى(15) .

22- شيخ شمس الدين دير وطى(16) و اساتيد ديگر.

و- بيت المقدس :

23- شيخ شمس الدين ابى اللطيف مقدسى ، كه شهيد ثانى بخشهائى از (صحيح بخارى )، و (صحيح ) مسلم را بر وى قرائت كرد، و از او اجازه روايت دريافت نمود.

ز- قسطنطنيه :

24- سيد عبدالرحيم عباسى ، نويسنده كتاب (معاهدالتنصيص ).

مؤ لفات و آثار علمى شهيد ثانى

مقدمه :

اين دانشمند عالي مقدار اكثر فرصتهاى زندگانى خود را در سفر و در محضر علماء گذراند، و اوقات او در افتاء و قيام به امور مهم دينى و اجتماعى در هر جا مصروف مى گشت روزها را در شهر خود به تدريس و برآوردن حوائج مردم سپرى مى ساخت ، و شبها به تهيه هيزم و سوخت منزل و رسيدگى به انگورستان مى گذراند، مع ذلك آنچنان به مدد تاءييدات الهى ، مؤ يد و موفق بود كه توانست آثار جالبى در علوم مختلف از خود به جاى گذارد كه از لحاظ نظم و دقت و پختگى ، بى اندازه جالب توجه و ارزشمند مى باشند. مسافرتهاى زياد و حضور او نزد اساتيد مختلف و تلمذ در محضر دانشمندان مذاهب مختلف ، و مطالعات درازمدت و مداوم ، و حوصله شايان توجه او در بررسى مصادر و مراجع علمى ، همه اينها عواملى بود كه مؤ لفات و آثار شهيد ثانى را به گونه اى پرداخت كه پاره اى از آنها عملا به صورت كتب درسى درآيند و از عمق فكرى و وضوح در تعبير و روانى بيان و نظم و ترتيب خوش آيند و عرضه صحيح مطالب و حسن ذوق و سليقه در ابواب بندى و ترتيب مباحث ، برخوردار گردند.

نكته قابل توجه در آثار شهيد ثانى اين است كه همه نوشته ها و آثار او محدود به استفاده طبقه خاصى از علماء و دانشمندان نيست ، و علي رغم آنكه او گاهى به تاءليف آثارى پرداخت كه بايد آنها را علمى بحت و صد در صد تحقيقى و تخصصى برشمرد، دست اندركار نگارش موضوعاتى مى شد كه صرفا اخلاقى و ساده و آسان بوده كه حتى براى توده مردم و افرادى كه از بضاعت علمى محروم بودند، سودمند مى افتاد، و مى توانستند به سهولت از آن بهره گيرند.

بدين سان ، شهيد ثانى از شرائط و اوضاع محيط اجتماعى خود الهام مى گرفت و دست اندر كار آفرينش آثار علمى و اخلاقى مى شد، مثلا مى بينيم كتابى در مذمت (غيبت ) نوشت ، چون مى ديد:

(مردم فرصتهاى زندگانى را به بطالت صرف مى كنند، و در مجالس و محافل و محاورات روزمره خويش سرگرم فكاهه و تفريح مى شوند، و نفوس خود را به وسيله آبروريزى برادران دينى و بى حيثيت ساختن اقران و همنوعان مسلمان ، تغذيه مى كنند، و چنين كارى را در شمار سيئات و گناهان نمى آورند، و معذلك از مؤ اخذه و بازپرسى جبار سماوات و خداى منتقم بيمى ندارند).(1)

و آنگاه كه طفل عزيز خود را از دست مى دهد، كتاب ديگرى را تحت عنوان (مسكن الفؤ اد عند فقد الاحبة و الاولاد) مى نگارد، كتابى در تسكين خاطر خود و ديگران در برابر مصائب روزگار، كه همه طبقات مردم را به كار مى آيد و آنها را از هم و غم آسيبها مى رهاند، و مترجم ، اين كتاب را ترجمه نموده است كه - ان شاء الله - به زودى منتشر خواهد شد.

آثار علمى اين دانشمند پاك نهاد به دهها كتاب و رساله تحقيقى مى رسد. و علي رغم اشتغالات ديگر و تدريس ، حدود هفتاد اثر علمى از خود به جاى گذاشت كه ما به برخى از آنها دست يافته و يا به نام پاره اى از آنها- ضمن ترجمه احوال او در مراجع مختلف - آگاهى يافته ايم

مجموعه تاءليفات شهيد ثانى كه از (روض الجنان ) افتتاح مى شود و به (الروضة البهية ) - از لحاظ تاريخ تاءليف - پايان مى گيرد واقعا همچون روضه و بوستانى است كه هر پژوهشگر دانشهاى دينى و علوم انسانى را با مناظر دل انگيز خود بر سر نشاط مى آورد تا گمشده خود را در ميان آنها بيابد، و قلب او با مشاهده هر زاويه اى از اين بوستان و آبشخورهاى آن سيراب گردد.

آثار شناخته شده اين عالم بزرگوار و فقيه عاليقدر را بر حسب ترتيب موضوعى در زير ياد مى كنيم :

الف - كتب و رساله هاى فقهى

1- روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان : شرحى است مزجى بر (ارشادالاذهان ) علامه حلى ، كه يك مجلد از اين شرح در (طهارت ) و (صلوة ) پس از ظهور اجتهاد او در سن 33 سالگى در جمعه 25 ذى القعده 949 ه‍ ق ، به انجام رسيده ، و اولين بار با (منية المريد) در 1307 ه‍ ق چاپ شده(2) و همانگونه كه از رساله ابن العودى استفاده مى شود، نخستين كتابى است كه شهيد ثانى در فقه استدلالى تاءليف كرده و تاءليف آن را به كسى اظهار ننموده است تا آنكه ابن العودى بر آن اطلاع يافت و اين قضيه را ضمن داستان مفصلى در رساله خود ياد كرد(يك ).

2- مسالك الافهام فى شرح شرايع الاسلام : شرحى است مزجى بر (شرايع الاسلام ) محقق حلى كه تاريخ پايان كتاب (ديات ) آن 8 ربيع الاخر 964 ه‍ ق مى باشد. روش شهيد در شرح اين كتاب ، نخست مبنى ، بر اختصار بوده ، و سپس به تفصيل و گسترش در شرح و گزارش آن گرايش يافت به گونه اى كه سرانجام به هفت مجلد كتاب پر حجم رسيد(3) (دو) .

3- الفوائدالملية فى شرح النفلية : شرحى است بر (الرسالة النفليه ) شهيد اول ، كه مستحبات نماز در آن ياد شده ، و شهيد ثانى اين رساله را به اختصار و به صورت مزجى ، شرح كرده ، و احيانا متعرض پاره اى از ادله شده است(4) (سه ).

4- المقاصدالعلية فى شرح الالفية : اين كتاب عبارت از شرح كبير شهيد ثانى بر (الرسالة الالفيه ) شهيد اول مى باشد كه آن را در 19 ربيع الاول 950 ه‍ ق به انجام رسانيد. شهيد ثانى سه شرح بر (الرسالة الالفية ) نوشته است كه (المقاصدالعلية ) عبارت از شرح كبير و استدلالى بر رساله مزبور مى باشد.(چهار).

5 - شرح الرسالة الالفية (الوسيط): كه اهم مسائل را در آن ياد كرده ؛ ولى آنچنان گسترده در آن به بحث نپرداخته است(پنج ) .

6- شرح الرسالة الالفية (الوجيز): كه بر روي هم عبارت از تعليقات و شروح و حواشى فتوائى بر (الرسالة الالفية ) مى باشد كه آن را به منظور عمل كردن مقلدين ، تحرير كرده ، و لذا بايد آنرا نوعى از (رساله عمليه )برشمرد(شش ).

7- نتايج الافكار فى حكم المقيمين فى الاسفار: كه آن را در روز دوشنبه 27 رمضان 950 ه‍ ق به پايان رسانيد. اين رساله نوشتارى است فشرده در بيان حكم مسافرى كه در بلد خود قصد اقامه ده روز كرده باشد. اين مساءله در اين رساله به اقسام مشهور، تقسيم شده است(5) (هفت ) .

8 - رسالة فى ارث الزوجة من العقار: كه در ظهر روز پنجشنبه 956 ه‍ ق ، آنرا تاءليف كرد(هشت ).

9- رسالة فى احكام الحبوة : كه در روز سه شنبه 25 ذى الحجه 956 ه‍ ق ، آنرا تاءليف نمود(نه ).

10- رسالة فى وجوب صلوة الجمعة : شهيد ثانى ، معتقد بود كه نماز جمعه ، واجب عينى است ، و رساله مزبور را در اثبات همين مساءله تاءليف كرد و بسيارى از علماء در كتب فقه استدلالى خود از آن نقل مى كنند(ده ).

11- رسالة فى الحث على صلوة الجمعة : اين رساله ، غير از رساله مذكور در شماره 10 مى باشد(يازده ).

12- رسالة فى اعمال يوم الجمعة :(دوازده ).

13- رسالة فى تحريم طلاق الحائض الحامل المدخول بها، الحاضر زوجها(سيزده ) .

14- رسالة فى حكم طلاق الحائض ، الغائب عنها زوجها(چهارده ).

15- رسالة فى تحقيق النية(پانزده ).

16- رسالة فى منسك الحج و العمرة (الكبيرة )(شانزده ).

17- رسالة فى منسك الحج و العمرة (الصغيرة )(هفده ).

18- رسالة فى نيات الحج و العمرة(هجده ).

19- رسالة فى عدم جواز تقليد الميت(نوزده ).

20- رسالة فى انفعال ماءالبئر(بيست ).

21- رسالة فى ما اذا احدث المجنب حدثا صغيرا فى اثناء الغسل(بيست و يك ).

22- رسالة فى ما اذا تيقن الحدث و الطهارة ، و شك فى السابق منها(بيست و دو).

23- جواب المباحث النجفية : كه آنرا هنگام مراجعت از استانبول به نجف نگاشته است(بيست و سه ).

24- جواب المسائل الهندية(بيست و چهار).

25- جواب المسائل الشامية(بيست و پنج ) .

26- اجوبة شيخ زين الدين(بيست و شش ).

27- اجوبة الشيخ احمد(بيست و هفت ).

28- اجوبة على ثلث مسائل لبعض الافاضل(6) (بيست و هشت ).

29- جواب المسائل الخراسانية(بيست و نه ).

30- اجوبة مسائل جبل عامل : كه پس از مراجعت از مكه ، در جبل عامل ، به آنها پاسخ نوشته است(سى ).

31- الفتاوى المختصرة : غالبا در مسائل مربوط به عبادات است(سى و يك ).

32- رسالة فى عدم قبول الصلوة الا بالولاية: (سى و دو).

33- الرسالة الاسطنبولية فى الواجبات العينية : كه هم در فقه و واجبات عملى ، و هم در مسائل اعتقادى است ، كه آن را در 12 صفر 952 ه‍ ق نگاشته است(سى و سه ).

34- حاشيه ارشادالاذهان : حاشيه اى است بر قسمتى از مبحث (عقود) ارشاد كه تحقيقات مهمى در آن منعكس است(7) (سى وچهار) .

35- حاشية شرايع الاسلام : حاشيه اى است مختصر در دو مجلد كه ابن العودى گفته است : قسمت قابل توجهى از آن نگارش يافته است(سى و پنج ).

36- حاشية قواعدالاحكام : حاشيه اى كه نكات مهم مباحث (قواعد) علامه را مورد تحقيق قرار داده ، و بر روند حاشيه معروف به (النجارية ) مى باشد، و مجلدى لطيف از اين حاشيه - تا كتاب تجارت - فراهم گشته است(8) (سى و شش ).

37- حاشية المختصرالنافع(سى و هفت ).

38- جواهر الكلمات فى صيغ العقود و الايقاعات : مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى پس از ياد كردن اين كتاب مى نويسد:(در كتابخانه سيد محمد على هبة الدين ، نسخه (صيغ العقود) شهيد را رؤ يت كردم كه در آغاز آن چنين آمده است : (( (الحمد لله حمدا كثيرا كما هو اهله ) )) اين نسخه به خط مقصود على بن شاه محمد دامغانى بوده است كه آن را به سال 996 ه‍ ق ، تحرير نمود؛ لكن در اين رساله ، نامى از (جواهر الكلمات ) ياد نشده است(9) (سى و هشت ).

39- الاقتصاد فى معرفة المبدء و المعاد، و احكام افعال العباد، و الارشاد الى طريق الاجتهاد: كه بر اساس دو بخش تنظيم شده است : 1- اصول عقائد 2- فروع و واجبات فقهى ، روش شهيد ثانى در اين كتاب ، مبنى بر اختصار بوده است(سى و نه ).

40- الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية (شرح لمعه ): شرحى است مزجى و استدلالى و فشرده كه همانند شهيد اول ، آن را مختصر و پرشمول و جامع گزارش كرده است(چهل ).

شهيد ثانى در اين كتاب ، پای بند اختصار، و استخوان بندى قوى ، و سلاست و حسن تعبير بوده ؛ و در اكثر موارد به دليل مساءله و پاره اى از آراء مهم فقهى و رد بر پاره اى از آراء و نظريات شهيد اول - در صورتيكه نادرست به نظر مى رسيد - اشاراتى دارد، و راءى شخصى خود را نيز در اينگونه موارد اظهار نموده است

اين كتاب در ميان كتب فقهى از موقعيت خاصى برخوردار است ، به گونه اى كه علماء و دانشجويان دينى در درس و مطالعات خود بدان روى آور گشته اند و از زمانى كه تاءليف آن به پايان رسيد تاكنون به عنوان (كتاب درسى ) مورد اعتناء و اقبال همه علماء و دانشجويان دينى در حوزه هاى علميه شيعى است

درباره اهميت اين كتاب مى توان گفت : كه فقهاء بزرگ به شرح و تعليق و حاشيه نويسى بر اين كتاب و توضيح مشكلات آن آنچنان گرايش يافته اند كه طبق نوشته حاج شيخ آقابزرگ تهرانى ، قريب به نود شرح و حاشيه بر آن نگارش شده است(10) . گويند: شهيد ثانى اين كتاب را در مدت شش ماه و شش روز و يا پانزده ماه ، تاءليف كرده است ، و بارها در ايران و مصر و نجف به طبع رسيد. ضمنا بايد يادآور شد كه ممكن است رسالاتى كه از آنها ياد كرديم برخى از آنها با برخى ديگر قابل تداخل بوده ، و به صورت يك رساله با نامهاى متعدد معرفى شده باشد. تحقيق در اين باره ، به فرصتى بيشتر و پژوهشى فزونتر، نيازمند مى باشد

ب - كتب اصول فقه

41- تمهيد القواعد الاصولية و العربية لتفريع الاحكام الشرعية : در دو بخش : 1- صد قاعده اصول فقهى 2- صد قاعده ادب عربى و در پايان ، داراى فهرست مبسوطى براى تسهيل استخراج مطالب آن مى باشد.

شهيد ثانى اين كتاب را در اول محرم 958 ه‍ ق ، به پايان رسانده است ؛ و در 1272 ه‍ ق با كتاب (ذكرى الشيعه ) شهيد اول به طبع رسيده است. (11) (يك ).

42- تفصيل ما خالف الشيخ الطوسى اجماعات نفسه : در روضات آمده است : اين كتاب ، در حقيقت ، رد بر مطلق اجماعات و نيز رد بر كسانى است كه به اجماعات اعتماد كرده اند.(دو).

ج - كتب مربوط به علوم حديث

43- بداية الدراية : شهيد ثانى كتاب فشرده اى با اين نام در علم درايه نگاشت كه مى توان گفت : وى اولين دانشمند شيعى است كه در اين زمينه دست اندركار تاءليف كتاب گشت (يك ).

44- شرح بداية الدراية : اين كتاب تواءم با متن ، در ايران و نجف به چاپ رسيد. (دو).

45- غنية القاصدين فى معرفة اصطلاحات المحدثين : ابن العودى درباره اين كتاب مى نويسد: (در ميان علماء شيعه ، تصنيف اين كتاب بى سابقه بوده و قبل از شهيد ثانى هيچ يك از دانشمندان شيعه در چنين موضوعى ، كتابى تاءليف نكرده بود). احتمال مى رود كه غير از (بداية ) باشد(سه ).

46- شرح حديث (الدنيا مزرعة الآخرة ). (چهار).

47- كتاب فى الاحاديث : مرحوم شيخ حر عاملى مى گويد: حدود هزار حديث به خط شهيد ثانى ديده ام كه از (مشيخه ) حسن بن محبوب ، انتخاب شده بود. (پنج ).

48- كتاب الرجال و النسب : ظاهرا كتاب خاصى در رجال ، و غير از كتاب (فوائد خلاصة الرجال ) و يا كتابى است كه در پاره اى از آثار مؤ لف به عنوان (التعليقات على كتب الرجال )، معروف مى باشد.(شش ).

49- فوائد خلاصة الرجال (هفت ).

د- كلام

50 - حقايق الايمان - يا - (تحقيق الايمان و الاسلام ) - يا - (حقيقة الايمان و الاسلام )، كه بحثها و تحقيقات غنى و سرشارى است درباره مفهوم (ايمان و اسلام ) و رد پاره اى از شبهات در اين باره در پايان اين كتاب ، مبحثى در اصول دين - با تفصيل فزونترى - آمده است ، و شهيد ثانى ، آن را در شب دوشنبه ، هشتم ذى القعده 954 ه‍ ق ، تاءليف كرد؛ و ضمن مجموعه اى از كتب به سال 1307 ه‍ ق در ايران به طبع رسيد.(يك ).

51 - البداية فى سبيل الهداية : ظاهرا اين كتاب درباره بحث از عقائد مى باشد؛ لكن پاره اى از مؤ لفين را گمان بر آن است كه همان (بداية الدراية ) مى باشد. آقا بزرگ تهرانى مى گويد: (شيخ حر عاملى از اين كتاب پس از (بداية الدراية ) ياد كرده است ، و چنين به نظر مى رسد كه دو كتاب مى باشد، و نام آن نيز نشان مى دهد كه درباره عقائد، نگارش يافته است )(12) (دو).

الاقتصاد فى معرفة المبدء و المعاد و احكام ...: از اين كتاب ، ضمن كتب فقهى شهيد يادكرديم

ه‍- اخلاق و عرفان

52 - منارالقاصدين فى اسرار معالم الدين : ظاهر عنوان كتاب نشان مى دهد كه در طى آن از اسرار احكام شرعى و عللى كه موجب تشريع اين احكام ، - يعنى واجبات و محرمات و... - مى باشد، بحث و تحقيق به عمل آمده است ، و شهيد ثانى از اين كتاب در (منية المريد) ياد مى كند(يك ).

53 - منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد: در آداب دينى و اخلاقى تعليم و تعلم و قاضى و مفتى و افتاء، كه آنرا در 20 ربيع الاول 954 ه‍ ق به پايان رسانيد، كه بارها در ايران و هند و نجف به طبع رسيده است.(دو).

54 - مختصر رسالة منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد(سه ).

55 - مسكنة - يا- مسكن الفؤ اد عند فقد الاحبة و الاولاد: رساله اى است كه وظائف انسان را به هنگام مواجهه با مصائب و شدائد - از قبيل : از دست دادن فرزند و خويشاوندان و سایر مصائب ديگر - مشخص مى سازد. شهيد ثانى اين كتاب را در چاشت روز جمعه اول رجب 954 به منظور تسليت خود - آنگاه كه فرزند و يا فرزندانى قبل از تولد شيخ حسن صاحب معالم را از دست داده بود - و نيز براى تسليت و دلدارى ديگران نگاشته است نگارنده سطور در سال 1361 ه‍ ش ، آن را به فارسى برگردان كرده و ان شاء الله به زودى چاپ و منتشر خواهد شد. متن كتاب بارها در ايران به طبع رسيد(چهار).

56 - مبرد الاكباد فى مختصر مسكن الفؤ اد: اين كتاب فشرده اى از (مسك -ن الفؤ اد) ياد شده است كه به منظور استفاده همگان ، تلخيص شد.(پنج ).

57 - كشف الريبة عن احكام الغيبة : كتاب جالبى است كه در آن از غيبت ، و دلالت كتاب و سنت بر حرمت آن ، و نيز از مواردى كه غيبت كردن ، جايز مى باشد، و از كيفيت احتراز از غيبت و امثال آن گفتگو شده ، و شهيد ثانى ، آنرا در 13 صفر 949 ه‍ ق ، تاءليف كرده است و بارها در ايران و نجف به طبع رسيده ، اخيرا نيز به فارسى نيز برگردان شده است(شش ).

58 - التنبيهات العلية على وظائف الصلوة القلبية - يا - (اسرار الصلوة ): كه در بيان اسرار عرفانى و آداب و نكات درونى و باطنى نماز مى باشد، و ترتيب واجبات نماز در مد نظر مؤ لف بوده ، و با استمداد از احاديث و آيات قرآنى تاءليف شده است ، و تاريخ فراغ از آن ، نهم ذى الحجه 951 ه‍ ق مى باشد.(هفت ).

و- تفسير

59 - رسالة فى شرح البسملة(يك ).

ز- ادعيه

60- رسالة فى الادعية(يك ).

61- رسالة فى آداب الجمعة(دو).

ح - نحو

62- المنظومة فى النحو(يك ).

63- شرح المنظومة فى النحو. كه شرح شماره 62 مى باشد، و در رساله ابن العودى آمده است كه او بخشى از اين رساله را به خط خود شهيد ثانى ديده است(دو).

ط - اجازات

64- الاجازات : شهيد ثانى در اين كتاب ، اجازاتى كه از مشايخ حديث صادر شده گردآورى نموده است ؛ لكن معلوم نيست آيا اين كتاب ، عبارت از همان كتابى است كه محتواى آن اجازاتى باشد كه از مشايخ و اساتيد شهيد ثانى براى او صادر شده است ، و يا مطلق اجازات مشايخ براى اشخاص ديگر مى باشد. (يك ).

65- اجازاته لتلاميذه : شهيد ثانى به گروهى از شاگردانش اجازات متنوعى صادر كرده است كه پاره اى مفصل ، و پاره اى ديگر، مختصر مى باشد. و حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى اجازات زير را در اين مورد ياد كرده است :

1- اجازه به شيخ ظهيرالدين ميسى در 957 ه‍ ق

2- اجازه به شيخ محيى الدين ميسى عاملى در 954.

3- اجازه به شيخ تاج الدين جزائرى در 965.

4- اجازه به شيخ عزالدين بن زمعه مدنى در 948.

5 - اجازه به شيخ عبدالصمد، پدر شيخ بهائى در 941.

6- اجازه به شيخ سلمان جبعى عاملى در 954.

7- اجازه به سيد عطاءالله حسينى موسوى در 950.

8 - اجازه به ابن صائغ حسينى موسوى در 958.

9- اجازه به شيخ محمود لاهيجى در 953 (13) (دو).

ى - جنگ و مجموعه

66- رسالة فى عشرة علوم : رساله اى است كه در قسطنطنيه درباره ده علم نگاشته و آن را به قاضى زاده رومى تقديم كرد، و در نتيجه ، حكمى درباره وى براى تدريس و اداره مدرسه (نوريه ) بعلبك صادر گرديد.

اين بود قسمتى از آثار علمى شهيد ثانى كه گويند مجموعا به هشتاد كتاب و رساله مى رسد.

نويسندگانى كه شرح حال شهيد ثانى را ياد كرده اند به حوصله و صبر او در تاءليف و تصنيف و نسخه بردارى از كتب و آثار ديگران ، اشاراتى دارند؛ با اينكه مى دانيم مراجعان به شهيد ثانى ، زياد بوده و خود پى در پى در مسافرت به سر مى برد، و مساعى خويش را در راه نشر اسلام به كار مى گرفت لذا بايد اين آثار علمى فراوان و عميق و تحقيقى را موهبتى ربانى تلقى كرد كه اين دانشمند بزرگوار به مدد توفيق الهى از آن برخوردار بوده است

خوانسارى - آنگاه كه از (مسالك ) (شهيد) ياد مى كند - مى نويسد. (و گويد: او اين كتاب را در مدت نه ماه نگاشت و خدا مى داند كه اگر يك محرر و نويسنده اى مزدور بخواهد چنين كتابى را استنساخ كند، تحرير آن در چنان مدتى بر او دشوار مى باشد ) تا چه رسد به آنكه بخواهد كتابى را با اين حجم زياد - تواءم با تحقيق -، تاءليف نمايد.

مؤ يد چنين توفيق شگفت آور، سخن صاحب كتاب (حدائق المقربين ) است كه آن را از جمعی از علماء نقل كرده ، مبنى بر اينكه شهيد ثانى اين كتاب را در مدتى كوتاه تاءليف نمود،چنانكه مى دانيم اين عالم عالي مقدار، به تاءليف كتاب (الروضة البهية شرح لمعه )در طى چند ماه موفق گرديد، كتابى كه از بهترين كتابهاى فقه استدلالى به شمار مىرود. و نيز صاحب (امل الآمل ) از دانشمندى موثقنقل مى كند كه شهيد ثانى ، دو هزار كتاب از خود باقى گذاشت كه دويست كتاب - از ميان جمع كتب مزبور - به خط شريف او، اعم از آثار علمى خود او و آثار ديگران ، بوده است

مرحوم شيخ اسدالله فقيه كاظمى در مقدمات كتاب (مقابيس ) خود، يكى از كرامات او را چنين برمى شمارد كه او يك بار، قلم را با دوات آشنا مى كرد و با آن حدود بيست تا سى سطر مى نوشت ، و بلكه گويد: چهل يا هشتاد سطر را به نگارش درمى آورد(14)

شهيد ثانى از ديدگاه علماء و دانشمندان اسلامى

شهرت شهيد ثانى - از آنگاه كه به درنورديدن بلدان اسلامى آغاز كرد، و در محضر اساتيد بزرگ راه يافت - جهان اسلامى آن روز را فرا گرفت تا آنجا كه تدريجا منزلت علمى او و نيز مقام اجتهادش مورد قبول و اعتراف همگان بوده ، آن هم در حاليكه هنوز بيش از سى و سه سال از عمرش را پشت سر نگذاشته بود - نتيجه اين شهرت ، چنان بود كه زبانها به ستايش او آن هم با آميزه اى از قداست روحى وى - گشوده شده ، و با عبارات مختلفى به مدح و ثناء وى ، سخن آغاز كردند. و ما نمونه هائى چند از اين سخنها را در زير مى آوريم

1- ابن العودى :

شهيد ثانى از خصلتهاى كمال ، محاسن و نخبه هائى را واجد بوده و قامت شخصيت او با انواعى از مفاخر كمال آراسته بوده ، و كالبد او به جان و روح فرازمندى مى باليد كه خويشتن را در جوار او مى يافت او شيخ و بزرگ و جوانمرد اين امت بوده است لحظه اى از عمرش را جز در كسب فضيلت مصروف نداشت اوقات شبانه روزى خود را چنان برنامه ريزى مى كرد كه وى را در تمام لحظات سودمند افتد.

2- صاحب (المقابيس ):

شهيد ثانى ، افضل متاءخرين ، اكمل متبحرين ، نادره پسينيان ، يادگار پيشينيان ، مفتى همه طوائف اسلامى ، راهنماى دينى مردم به راهى پايدار و صراطى مستقيم ، مقتداى شيعه ، و نور شريعت بود كه سخنان بزرگان از برشمردن مزايا و استيفاء حق او در بيان فضائل پرارزشش نارسا است و گفتار خردمندان و انديشمندان سترك ، در گزارش مناقب و خصلتهاى بلندش بسى ناچيز و حيرت گونه مى باشد. در بلنداى فضل و كمال و سعادت در لابلاى شخصيت خود، ميان مراتب علم و عمل و شكوه و جلال و شهادت ، گردهم آئى برقرار ساخت ؛ و او در سايه لطف نهان و آشكار خداوند متعال ، بسى موفق و مؤ يد بوده است(15)

3- شيخ حر عاملى :

موضع و موقعيت شهيد ثانى در فقه و علم و فضل و زهد و عبادت و تقوى و تحقيق و تبحر و عظمت مقام و شكوه منزلت و جامعيت فضائل و كمالات ، مشهورتر از آن است كه آنها را بازگو نمائيم محاسن و اوصاف پسنديده اش بيش از حد احصاء و شمار است ، و مصنفات و آثار علمى او، مشهور و بر سر زبانها است او فقيه و مجتهد و نحوى و حكيم و متكلم و عالم به قرآن و جامع انواع علوم و دانشها بوده ، و نخستين كسى است كه در جمع علماء شيعه به تصنيف كتابى در (دراية الحديث ) آغاز كرد. (16)

4- شيخ يوسف بحرانى ، صاحب كتاب (الحدائق ):

شهيد ثانى در ميان دانشمندان شيعه از برجستگان و رؤ ساء و اعاظم فضلاء و ثقات ، برشمار است عالمى است عامل ، و محققى است موفق و موشكاف ، و زاهد و پارسائى است مجاهد كه محاسن و اوصاف خميده اش فزونتر از آن است كه به شمارش درآيد، و فضائلش بيش از آن است كه كسى بتواند كاملا آنها را بررسى كند.(17)

5- تفرشى در كتاب (نقدالرجال ):

شهيد ثانى از دانشمندان موجه و آبرومند شيعه و از رجال مورد اعتماد مى باشد كه در خزانه خاطر خويش مايه هاى فراوانى از علم را اندوخته ، و سخنانش ‍ پاكيزه از لغزشها بوده است شاگردان برجسته اى را پرورد، و كتابهاى نفيس و جالبى را تاءليف كرد، و به خاطر تشيع در قسطنطنيه به شهادت رسيد.(18)

6- خوانسارى ، صاحب (روضات الجنات ):

تاكنون ، يعنى حدود سال 1263 ه‍ ق ، در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه كسى را به ياد ندارم كه از لحاظ شكوه شخصيت ، سعه صدر، خوش فهمى ، حسن سليقه ، نظام و برنامه تحصيلى ، كثرت استادان ، ظرافت طبع ، معنويت سخن ، و پختگى و بى نقص بودن آثار علمى ، به پاى او برسد. بلكه اين استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت ، چنان مى نماياند كه تالى تلو معصومعليه‌السلام است ، يعنى بلافاصله در رده پس از معصومان پاك قرار دارد.(19)

7- حاج ميرزا حسين نورى محدث :

شهيد ثانى در جمع متاءخرين ، فاضلترين علماء و كاملترين دانشمندان متخصص به شمار مى آيد، وى نادره دوران و شخصيت شگفت انگيز پسينيان ، و يادگار بزرگان پيشين ، و مفتى همه طوائف اسلامى و راهنماى مردم به صراط مستقيم ، و مقتداى شيعه و...(20) بوده است

7- علامه مامقانى :

شهيد ثانى ، داراى محفوظاتى سرشار و نيز پاكيزه گفتار بوده است و كتاب ما - اگر چه در جهت شرح حال دانشمندان تاءليف نشده است ، بلكه صرفا رجال حديث در آن گزارش مى شود -؛ لكن از امثال اين استاد بزرگوار، سطرى و گوشه اى از شرح حال آنها را به منظور تبرك و تيمن در اين كتاب ياد مى كنيم(21)


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37