آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 48456
دانلود: 9520

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48456 / دانلود: 9520
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

3- خشم و غضب

سومين عارضه سوء و آفت مناظره نادرست ، خشم و غضب است مناظره كننده غالبا نمى تواند خود را از تيررس خشم دور نگاه دارد، و بيشتر اوقات اين دو از هم جدائى پذير نيستند. به ويژه اگر به سخن او ايراد و اشكال كنند و گفتار او را مردود اعلام كنند، و بيان او مورد اعتراض و انتقاد واقع شود، و استدلال او در حضور مردم ، غيرقابل قبول تلقى گردد. در چنين شرائطى ، ناگزير خشمگين مى شود.

خشم و غضب مناظره كننده ، گاهى به حق ، و احيانا نادرست و نا به حق است خداوند متعال و رسول گرامى او، خشم و غضب را - به هر كيفيتى كه اتفاق افتد - نكوهش كرده و نسبت به آن ، همه مردم را سخت - و بيش از حد انتظار - به عذاب تهديد فرموده است خداوند متعال مى فرمايد:

(( (اذا جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحمية حمية الجاهلية فانزل الله سكينته على رسوله (414) ) ))

آنگاه كه افراد كافر و ناسپاس ، حميت و غيرت را در دلهاى خود برقرار ساختند، آن هم غيرت و تعصب جاهلى ؛ لذا خداوند متعال آرامش و اطمينان خاطر را بر فرستاده خود فروآورد.

به همين جهت خداوند متعال ، كفار را به خاطر تظاهر به عصبيت – آن هم عصبيتى كه بازده خشم است - نكوهش كرده و مؤ منين را به خاطر آرامشى كه پروردگار متعال به آنان مرحمت فرموده مورد ستايش قرار داده است

از عكرمه (مولى ابن عباس ) در تفسير (سيدا و حصورا) روايت شده است كه (سيد) عبارت از كسى است كه خشم و غضب بر او چيره نگردد.

روايت كرده اند كه شخصى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد: مرا به عملى راهنمائى و توصيه فرما، ضمن آنكه آن عمل ، مختصر است ، مفيد و سودمند هم باشد، فرمود: خشمگين مشو. آن مرد دوباره همان درخواست را تكرار كرد، باز هم فرمود: خشمگين مشو(415)

از معصومعليه‌السلام سؤ ال شد كه چه عاملى مى تواند انسان را از خشم الهى دور سازد؟ فرمود: خشم روائى مكن (تا گرفتار غضب الهى نگردى ).

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه فرمود: (اگر كسى از خشم و غضب خوددارى كند، خداوند متعال بر روى عيوب و زشتيهاى او پرده مى افكند(416) ) .

ابودرداء مى گويد: به پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كردم يا رسول الله مرا به عملى ارشاد كن كه زير سايه آن وارد بهشت گردم ، فرمود: خشم مگير(417) ).

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (خشم و غضب ، ايمان انسان را تباه مى سازد آنچنانكه (صبر) يعنى گياه تلخ و تبرزد، عسل را فاسد مى كند و، شهد و شيرينى آن را از ميان برمى دارد(418) ) .

و نيز فرمود: (هيچ كسى دچار غضب نگرديد مگر آنكه بر لبه پرتگاه دوزخ قرار گرفت(419) ) .

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از پدرم شنيدم كه مى گفت : مردى صحرانشين و بيابانگرد، حضور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد و عرض كرد: روزگار و زندگانى من در بيابان سپرى مى گردد، به من مطالبى جامع و سودمند تعليم فرما. حضرت فرمود: من به تو دستور مى دهم كه خشمگين نشوى اين مرد صحرانشين درخواست مذكور را سه بار تكرار كرد و همان پاسخ را دريافت نمود. سپس گفت : از اين پس راجع به چيزى پرسش نخواهم كرد؛ چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرابه چيزى جز خير و خوبى ، امر نفرموده است(420) ) .

از همان امامعليه‌السلام است كه گفت : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (خشم روائى ، ايمان انسان را تباه مى كند همانطور كه سركه ، عسل را تباه مى سازد(421) ) .

روزى در حضور امام باقرعليه‌السلام سخن از غضب به ميان آمد، فرمود: (فردى كه دچار غضب مى گردد هرگز روى سعادت به خود نمى بيند و قانع و راضى و آرام نمى شود مگر آنگاه كه وارد آتش دوزخ گردد(422) ). (يعنى تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكين نمى يابد).

همو فرموده است : (در كتاب توراة آمده است : وقتى موسىعليه‌السلام با خداى عز و جل مناجات مى كرد خدا به او فرمود: اى موسى ، نسبت به كسى كه زمام اختيار او را در دست تو قرار داده ام و ترا بر او مسلط ساختم از خشم روائى بر او، خويشتن دارى كن تا من از خشم روائى بر تو خوددارى كنم(423) ).

از ابى حمزه ثمالى است كه گفت امام باقرعليه‌السلام فرمود: (اين خشم و غضب ، پاره اى از آتش شيطانى است كه در قلب آدمى برافروخته مى گردد، و آنگاه كه يكى از شما دچار خشم مى شود چشمانش برافروخته شده و رگهاى گردن او برآمدگى پيدا مى كند و از اين طريق است كه شيطان به قلب آدمى راه مى يابد و در آن نفوذ مى كند(424) ).

اخبار و احاديث در مذمت و نكوهش غضب ، فراوان مى باشد:

در اخبار كهن آمده است : يكى از انبياء به كسانى كه با او مصاحب بودند گفت : چه كسى با من پيمان مى بندد كه خشمگين نشود تا بدينوسيله از لحاظ مقام و مرتبت نبوت با من همطراز گردد و پس از من جانشينم باشد؟ يكى از جوانان مجلس گفت : من چنين تعهدى را قبول مى كنم سپس آن پيامبرعليه‌السلام سخن و پيشنهاد خود را تكرار كرد، باز هم همان جوان گفت : من اين مسئوليت انسانى را به عهده مى گيرم او عملا نيز نسبت به تعهد خود وفادار ماند (و هرگز خشمگين نشد). وقتى آن پيامبرعليه‌السلام از دنيا رفت ، جوان مذكور به مقام و مرتبت او (پس از رحلتش ) نائل آمد، و آن جوان همان (ذوالكفل نبى )عليه‌السلام است كه متكفل و متعهد شد خشمگين نگردد و به تعهد خود نيز كاملا وفا نمود.

4- حقد و كينه توزى

چهارمين آفت زيانبار مناظره ، حقد و كينه توزى است كه خود نيز بازده و زاده غضب مى باشد؛ چون وقتى انسان به خاطر عدم توانائى بر اعمال غضب و تشفى قلب ، خشم خويش را فرو مى نشاند و آن را به دل مى گيرد اين حالت به درون او بازمى گردد و در آن نفوذ كرده و در آنجا پايدار و پنهان و محفوظ مى ماند، و بالاخره به صورت حقد درآمده و از كينه سر برمى آورد.

مقصود از حقد اين است كه قلب انسان همواره با احساس سنگينى و بغض و نفرت دست به گريبان است با اينكه مى دانيم كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (يك فرد مؤ من ، كينه به دل خود راه نمى دهد و كينه توز نيست ).

بنابراين حقد و كينه توزى ، ثمره و ميوه تلخ خشم و غضب مى باشد كه ضمنا امور زشت و حالات ناپسندى را براى انسان به ارمغان مى آورد كه اين امور عبارتند از: حسد، ناسزاگوئى در برابر حوادث ناخوش آيندى كه به طرف وى آسيب مى رساند، عزلت و كناره جوئى و قهركردن ، بريدن از خويشاوندان و نزديكان ، سخنهاى ناروا و نامشروع از قبيل : دروغ ، غيبت ، افشاى اسرار مردم ، پرده درى ، نقل مطالبى كه به استهزاء منجر مى گردد، آزار رساندن با زبان و كردار. و تا آنجا كه امكانات فرد كينه توز به وى اجازه مى دهد (در اين مسير، توسنى مى كند).

همه اين امور نابخردانه و نكوهيده ، پاره اى از نتايج و آثار سوء حقد و كينه ورزى است حداقل نتيجه سوء كينه توزى تو - در صورتيكه بتوانى از اين امور زشت هم بر حذر باشى - اين است كه از وجود اين حالت در قلب و درون خود احساس سنگينى مى كنى ، و نمى توانى دلت را از بغض نسبت باو بازدارى تا آنجا كه ناگزير مى شوى از اداء وظيفه در مورد كارهاى مطلوب و مورد پسند خداوند - از قبيل : خوشروئى و رفق و مدارا و عنايت و اهتمام نسبت به طرف مناظره و قيام و اقدام در احسان به او و هميارى و تعاون با او - امتناع ورزى

تمام اين حالات درونى و جنبشهاى روانى ، درجه و پايه دين و ايمان تو را به انحطاط و سقوط و نقصان مى كشاند و ميان تو و تفضل عظيم و پاداش بزرگ پروردگار متعال ، فاصله و جدائى برقرار مى سازد، اگرچه ، ترا در معرض كيفر و عذاب قرار ندهد.

بايد متوجه بود كه فرد كينه توز - در صورتيكه قادر بر مجازات طرف مناظره خود باشد - مى تواند سه حالت را در پيش گيرد:

1- حق طرف خود را به طور كامل و بدون كم و كاست اداء نمايد، كه اين كار، عين (عدل ) و عدالت خواهى است

2- نسبت به او از طريق عفو و گذشت احسان كند، كه البته چنين گذشتى را مى توان (تفضل ) ناميد.

3- ناروا عمل كند و بى جهت و بدون آنكه مستحق ظلم باشد به وى ستم نمايد كه چنين عملى را (جور) مى نامند.

رفتار سوم ، شيوه اراذل و اوباش مى باشد، يعنى افرادى فرومايه ، چنين شيوه اى را انتخاب مى كنند.

رفتار دوم ، راه و رسم صديقين و افراد راستين است

و رفتار اول ، اوج پايه و درجه مردمان صالح و شايسته اى است ، كه بايد فرد مؤ من - اگر نتواند مقام و فضيلت عفو را تحصيل كند - با چنين خصلتى خو گرفته و شخصيت او با همان خصلت درآميخته و بدان نامور گردد. عفوى كه خداوند متعال ، افراد بشر را بدان امر و دعوت كرده و فرستاده گرامى خودصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام را به خاطر داشتن چنين حالتى ، ويژگى بخشيده ، و آنان را از ساير مردم ممتاز ساخته است خداى متعال به پيامبرش فرمود:

(( (خذ العفو (425) ) ))

عفو و گذشت را در پيش گير.

و يا فرمود:

(( (و ان تعفوا اقرب للتقوى ) )) (426)

اگر عفو كنيد، چنين شيوه اى با تقوى و پرهيزگارى ، در خور و مناسب تر و داراى پيوند نزديك ترى است

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (سوگند به خدائى كه جان و حيات من در يد قدرت او است سه چيز است كه اگر در مورد آن ها قسم ياد كنم بجا و به مورد است :

1- هيچ صدقه و انفاقى ، مال و خواسته بشر را كم نمى سازد و از آن نمى كاهد، بنابراين صدقه بدهيد و انفاق كنيد.

2- هر فردى كه بر او ستم رفته اگر به منظور كسب رضاى خداوند، راه و رسم عفو و اغماض را در پيش گيرد، خداوند متعال بر عزت و سرفرازى او در روز قيامت مى افزايد.

3- هر كسى كه درى از سؤ ال و درخواست مالى خويش را به روى مردم بگشايد، خداوند متعال درى از فقر و تهيدستى را فراسوى او باز مى كند)(427) .

و نيز فرمود: (تواضع و فروتنى ، جز رفعت و والائى مقام چيزى بر انسان نمى افزايد؛ پس فروتنى كنيد تا خداوند متعال مقام و منزلت شما را رفيع گرداند. عفو و گذشت ، پايه هاى عزت و سرفرازى انسان را بالا مى برد؛ لذا عفو را پيشه خود سازيد تا خداوند متعال شما را سرفراز گرداند. صدقه و انفاق مالى ، مال و ثروت انسان را فزاينده تر مى سازد پس صدقه دهيد تا مشمول رحمت الهى باشيد(428) )

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: موسىعليه‌السلام به خدا عرض كرد: (پروردگار من ، كدام يك از بندگانت در پيشگاه تو عزيزتر است ؟ فرمود: آن كسى كه در عين توانائى بر مجازات ، عفو و گذشت نمايد(429) ) .

ابن ابى عمير از عبدالله بن سنان و او از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه آن حضرت گفت ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ضمن يكى از سخنرانى ها فرمود:

(هان اى مردم ، مى خواهيد شما را به بهترين پديده هاى آفرينش و عاليترين خصلت و اخلاق پاداش آفرين دنيا و آخرت آگاه سازم ؟ (اين خصلتها عبارتند از اينكه ):

1- نسبت به كسى كه بر تو ستم روا داشته است عفو و اغماض را در پيش گيرى

2- با كسى كه ارتباط خود را از تو گسسته و قطع رحم كرده ، صله رحم كنى و با وى در ارتباط باشى

3- به كسى كه نسبت به تو بدى كرده است نيكى كنى

4- از عطاء و بخشش نسبت به كسى كه ترا از بخشش و عطاى خويش محروم ساخته ، دريغ نورزى(430) ).

اخبار و احاديث درباره فضيلت عفو و گذشت ، بسى فراوان و چشمگير است ؛ لكن ذكر همه آنها در خور اقتضاء اين كتاب نيست

.

5 - رشك و حسد

پنجمين آفات و عوارض مضر مناظره عبارت از رشك و حسد است كه خود نيز بازده و نتيجه حقد و كينه ورزى است ، و حقد و كينه ورزى نيز ثمره خشم غضب مى باشد، چنانكه قبلا در اين باره سخن گفتيم

غالبا مناظره كننده از حسد نسبت به طرف خود در امان نيست ؛ زيرا گاهى بر طرف خود، غالب و گاهى در برابر او مغلوب مى گردد؛ و گاهى فقط سخن او مورد ستايش قرار گرفته و نيز گاهى فقط سخن طرف او مشمول تمجيد و تحسين ديگران واقع مى شود.

آنگاه كه غلبه با او نباشد و يا سخن او مورد ستايش ديگران قرار نگيرد چنين آرزو مى كند كه غلبه و پيروزى از آن او بوده و ديگران نيز از سخن او ستايش كنند و طرف او از اين مزايا محروم باشد. اينگونه تمنى و آرزو، عين حسد است ؛ چون علم و دانش از بزرگترين و مهمترين نعمت هاى الهى است پس وقتى مناظره كننده آرزو كند كه چنين غلبه و پيروزى و لوازم آن از آن او باشد، (و طرف مناظره وى از چنين مزايائى محروم بماند)، در حقيقت نسبت به او حسد ورزيده است چنين حالتى به هر مناظره كننده اى دست مى دهد و دچار چنين روحيه ناستوده اى مى گردد. البته – به جز كسانى كه خداوند متعال آنانرا در پناه صيانت خود قرار مى دهد - اكثر مناظره كنندگان از چنين گرفتاريهاى روحى مصون نيستند؛ لذا ابن عباس گفته است : (علم و دانش را در هر جائى كه يافتيد فرا گيريد و آن را در اختيار خود قرار دهيد، و گفتار و ايراد برخى از فقهاء درباره برخى ديگر را نپذيريد، و برخورد و اختلاف آنها را ملاك و معيار قرار ندهيد؛ چون اختلاف ورزيدن آنها و در نتيجه ، تفاوت آراء آنان ، همانند مخالفت بزهاى نر و يا آهوان نر در ميان آغل و يا در كمينگاه شكارچى است ).

اما آنچه درباره نكوهش حسد و تهديد نسبت به آن به ما رسيده است از حد شمار و آمارگيرى بيرون است راجع به مذمت حسد، همين قدر كافى است كه همه رويدادهاى آميخته به گناه و فساد - كه در روى زمين اتفاق افتاده است از نخستين زمان آفرينش آدم تا آخرين هنگام برپائى جهان هستى - از همين رشك و حسد ريشه مى گيرد.

آنگاه كه ابليس نسبت به آدم ابوالبشرعليه‌السلام حسد ورزيد، فرجام كار وى بدانجا انجاميد كه خداوند متعال او را از درگاه رحمت خويش طرد فرمود، و شكنجه آتش دوزخ را براى وى آماده كرد تا جاودانه در آن رنج بيند.

حسد - پس از سقوط و ابتلاء ابليس به سرنوشت شوم خود - بر بشر مسلط گرديد و همچون روح و خون در بدن انسانى راه يافته و در آن نفوذ كرد، و سرانجام بصورت عامل و انگيزه دائمى فساد و تبه كارى درآمد.

آرى حسد، نخستين لغزش و گناهى بود كه بلافاصله پس از آفرينش آدم روى داد، و همين حالت نابسامان روانى ، موجب قتل و شهادت فرزند آدم ابوالبشر (يعنى هابيل ) به وسيله برادرش (يعنى قابيل ) گرديد؛ چنانكه خداوند متعال داستان اين دو برادر و مسئله برادركشى را در نبشتار گرامى خود بازگو نمود، و نيز در قرآن كريم حاسد را با شيطان و ساحر و افسونگر، قرين و همپايه معرفى كرده و فرموده است :

(( (و من شر غاسق اذا وقت ، و من شر النفاثات فى العقد، و من شر حاسد اذا حسد )) (431)

و از شر تاريكى آنگاه كه فراگيرد و يا فرو رود و از شر زنانى كه در گرهها مى دمند، و از شر حسود آنگاه كه حسادت مى ورزد، به پروردگار خود پناه مى برم

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (حسد، حسنات و كارهاى نيك (و ايمان ) انسان را مى بلعد و نابود مى سازد آنچنانكه آتش ، هيزم را(432) ) .

و همو فرمود: (دردها و بيماريهاى جامعه هاى پيشين - كه عبارت از حسد و كينه ورزى است - به طرف شما آرام آرام و بى سر و صدا به حركت درآمده و به شما روى آورده است ، دردهائى كه مى تراشد و مى زدايد، نمى گويم كه موى بدن را مى تراشد و آن را مى زدايد؛ بلكه دين و ايمان شما را مى تراشد و آن را از صفحه درون و خاطر شما دور مى كند. سوگند به خدائى كه جان محمد در يد قدرت او است هيچ يك از شما وارد بهشت نخواهيد شد مگر آنگاه كه با سلاح دين و ايمان مجهز باشيد. و نمى توانيد سلاح ايمان را در بر گيريد مگر آنگاه كه نسبت به هم محبت ورزيده (و به هم حسادت نكنيد)(433) ) .

و نيز فرمود: شش فرقه از مردم - بدون محاسبه و بازپرسى ، به خاطر شش امر - وارد دوزخ مى شوند. عرض كردند اين شش فرقه چه كسانى هستند؟ فرمود:

1- امراء و فرمانروايان به علت جور و ستم

2- عرب ها و تازيان به خاطر حميت و عصبيت جاهلى

3- رؤ سا و اشراف و مالداران به علت تكبر و خودبزرگ بينى

4- تجار و سوداگران به خاطر خيانت

5 - روستائيان به علت نادانى

6- علماء و دانشمندان به خاطر حسد(434) ).

محمد بن مسلم از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده است كه فرمود: (شخصى كه خشم آلود با شتابزدگى وارد هر كارى مى گردد (و سخنى عارى از انديشه بر زبان مى آورد و به شدت خشمگين مى شود)، در نتيجه دچار كفر مى گردد. و حسد، ايمان انسان را مى بلعد آنچنانكه آتش ، هيزم را در كام خود فرو مى برد(435) ).

امام صادقعليه‌السلام فرمود: (آفتهاى دين و ايمان بشر عبارتند از: حسد، عجب و خودبينى ، و فخر و مباهات بر ديگران(436) ).

همان امامعليه‌السلام فرمود: خداوند متعال به موسىعليه‌السلام چنين خطاب كرد:

اى پسر عمران ، نسبت به مردم - به خاطر اينكه لطف و تفضلم را به آنها ارزانى داشته ام - حسادت مكن و به مزاياى آنها چشم ندوز، و در دل خود، آنرا پى گيرى مكن ؛ زيرا انسان حسود نسبت به احسان من به ديگران ، خشمگين مى باشد و مى خواهد از كم و كيف بهره هائى كه ميان مردم تقسيم كرده ام جلوگيرى كند؛ اگر او بدينسان باشد من از آن او نيستم و او نيز از آن من نخواهد بود)(437) . (يعنى نسبت به هم بيگانه ايم ).

و همان امامعليه‌السلام فرمود: يك فرد باايمان ، غبطه مى خورد (يعنى خواهان همانگونه نعمتى است كه خداوند متعال به ديگران عطاء فرموده است )؛ ولى او نسبت به ديگران ، حسد نمى ورزد (يعنى خواهان سلب نعمت از ديگران و جلب آن به خود نيست )؛ لكن منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد(438) ) .

6- بريدن از افراد و كناره جوئى از مردم

ششمين آفت مناظره ، قهر و فاصله گرفتن از مردم و قطع رابطه با آنها است ، و اين حالت نيز از لواحق و پى آمدهاى حقد و كينه توزى مى باشد؛ زيرا وقتى ميان اهل مناظره ، نفرت و انزجار برانگيخته مى شود و بالا مى گيرد و خشم و غضب از رهگذر آن ، چهره مى نماياند، و هر يك از دو طرف مدعى مى گردد كه حق با او است و ديگرى اشتباه مى كند، و چنين مى پندارد و يا چنين اظهار مى كند كه طرف وى روى امر باطلى اصرار مى ورزد و با اراده اى مستحكم برخلاف راءى او در مخالفت خويش پافشارى مى نمايد (خشم و كينه ، نتيجه قهرى چنين روشى خواهد بود)، و لازمه كينه و خشم او اين است كه با او قطع رابطه كرده و از او فاصله گيرد. و اين كار از بزرگترين گناهان و از معاصى كبيره است

داود بن كثير مى گويد از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه گفت پدرم روايت كرد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود: (اگر دو فرد مسلمان از هم دورى گزينند (و به اصطلاح از هم قهر كنند) و مدت سه روز با چنين حالتى بسر برند و با هم صلح و سازش و آشتى ننمايند از حوزه اسلام بيرون هستند و نمى توان ميان آنها هيچگونه ولايت و پيوند دوستى تصور كرد. اگر هر يك از آن دو در اعاده ارتباط، پيشقدم گردند و سر صحبت را با يكديگر باز كنند، آن كسى كه در اين كار پيشقدم مى شود در روز حساب به سوى بهشت ، پيشتاز است(439) ).

از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه فرمود: (هيچ وقت دو فرد مسلمان از هم قهر و دورى نمى كنند مگر آنكه يكى از آنها مستوجب برائت و بيزارى خداوند و مستحق لعنت او مى باشد؛ و گاهى هر دو، مستحق چنين كيفرى هستند. (معتب(440) ) به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم اين يكى كه قهر كرد و در قطع رابطه پيشقدم شد ظالم و متجاوز است و مستحق چنين كيفرى مى باشد. پس بنابراين به چه دليل آن ديگرى كه مظلوم است بايد كيفر بيند؟ فرمود: چون او برادرش را به ارتباط و آشتى دعوت نمى كند و براى خاطر او خشمش را فرو نمى خورد، و از سخن او صرف نظر نمى نمايد. از پدرم شنيدم كه مى فرمود: اگر دو فرد با هم درگير شوند و با هم به نزاع برخيزند و يكى از آنها به ديگرى چشم زخمى وارد سازد و بدو آزار روحى رساند و بر او غالب آيد بايد مظلوم و ستمديده به رفيق ستمگر خود بازگردد و به او بگويد: برادر! من ستم كارم و مرا عفو كن تا بدينوسيله خلاء و جدائى قهر و قطع رابطه ميان او و رفيقش ‍ جبران گردد؛ زيرا خداوند متعال ، داور عادل و دادگرى است كه حق مظلوم را از ظالم مى ستاند(441) ).

زرارة بن اعين از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: (شيطان - تا آنگاه كه يكى از مؤ منان از دينش برنگردد - ميان آنها دشمنى و جدائى و بيگانگى به وجود مى آورد و ميان آنها افساد مى كند. وقتى آنها از هم فاصله گرفتند به پشت مى خوابد و به تمدد و استراحت مى پردازد و سپس مى گويد: من پيروز و كامياب شدم آن حضرت فرمود: بنابراين ، خداى ، آن كسى را بيامرزاد كه ميان دو دوست ، انس و آشتى به وجود آورد. اى گروه مؤ منان نسبت به هم ماءنوس ‍ باشيد و به يكديگر مهربانى كنيد(442) ) .

ابى بصير از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: (تا آن وقتى كه دو فرد مسلمان از هم دورى مى جويند شيطان همواره خرسند و شادمان است و وقتى به هم رسند و دوستى خود را تجديد كنند زانوهاى شيطان سست مى گردد و مى لرزد به گونه اى كه نمى تواند در جائى قرار گيرد، و رگ و پيوندش از هم گسيخته شود و فرياد ميزند: واى بر او (يعنى بر من ) كه سقوط و نابودى و بدبختى بدو آسيب رسانده(443) (يعنى بر من آسيب وارد ساخت ).

7- سخنان ناروا و گفتارهاى حرام

هفتمين آفت مناظره ، سخنان ناروا از قبيل دروغ و غيبت و امثال آنها است كه از لوازم كينه توزى و بلكه از نتايج مناظره مى باشد؛ زيرا مناظره نادرست ، هرگز از نقل سخنى كه به منظور نكوهش و توهين به صاحب آن سخن ، ايراد مى شود عارى نيست بنابراين مناظره كننده سخنان طرف را تحريف و دگرگونه وانمود مى كند، و در نتيجه مرتكب دروغ و افتراء و دغلكارى مى گردد. و گاهى نيز آشكارا طرف خويش را جاهل و احمق قلمداد مى نمايد و نادان و نابخرد برمى شمارد. پيدا است كه ثمره اين كار عبارت از اين است كه فرد آبرومندى را بى آبرو مى سازد و حرمت او را از ميان مى برد.

همه رفتار سابق الذكر از گناهان كبيره مى باشد، و به گونه اى در قرآن و حديث نسبت به آنها تهديد شده است كه مى توان گفت كه شعار آن از حد احصاء بيرون است براى اطلاع از نكوهش غيبت ، همينقدر كافى است كه خداوند متعال اين عمل را به (اكل ميته ) يعنى خوردن گوشت مردار تشبيه كرده و مى فرمايد:

(( (و لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياءكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه (444) ) .

نبايد هيچ يك از شما در غياب ديگرى از او بدگوئى كند، آيا هيچ يك از شما دوست مى دارد كه گوشت بدن برادر مرده خود را بخورد؟ بديهى است كه از چنين كارى متنفر و بيزار مى باشيد.

نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (تمام شئون و حيثيات يك مسلمان بر مسلمان ديگر حرام ، يعنى از حرمت و اعتبار برخوردار است : خون ، مال و آبروى او داراى حرمت مى باشد(445) ) و غيبت ، مسئله اى است كه در ارتباط با آبروى مسلمان مى باشد، (يعنى كسى كه از ديگرى غيبت مى كند در حقيقت به حريم آبروى او تجاوز مى كند).

و نيز فرمود: (از غيبت كردن بر حذر باشيد؛ زيرا غيبت از لحاظ جرم و گناه ، سخت تر و بدتر از زنا است ؛ چون ممكن است گاهى انسان ، گرفتار زنا گردد و توبه كند و خداوند هم توبه او را بپذيرد. اما كسى كه غيبت مى كند - تا آنگاه كسى كه از او غيبت شده است ، او را مورد عفو و گذشت قرار ندهد - مشمول آمرزش پروردگار واقع نمى شود(446) ).

براء مى گويد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى ما سخنرانى مى كرد كه حتى جوجه پرنده ها و يا دختران نوجوانى كه در لانه ها و خانه هاى خود اقامت داشتند صداى آن حضرت را مى شنيدند و آنرا درك مى كردند. رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن اين سخنرانى فرمود: اى مردمى كه با زبان اظهار ايمان مى نمائيد؛ ولى قلب و درون شما از دين و ايمان تهى است ، از غيبت كردن بپرهيزيد و در صدد پى جوئى از عيوب و نقائص برادران مسلمان برنيائيد؛ زيرا اگر كسى نسبت به عيوب ديگران ، كنجكاو باشد خدا نيز از عيوب وى پى جوئى مى كند. و كسيكه خداوند متعال از خرده ها و عيوبش پى جوئى كند او را - حتى در ميان خانه اش - رسوا و بى آبرو مى سازد(447) ).

از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود: (اگر يك فرد باايمان درباره يك فرد مؤ من ، آنچه از زشتيها كه با چشمان خود در او ديده و يا با گوش خود راجع به وى شنيده ، براى ديگران بازگو كند (در صورتيكه طرف راضى نباشد) از جمله كسانى است كه خداوند در مورد آنها مى گويد:

(( (ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم (448) ) .

محققا كسانى كه مايلند بديها و زشتيهاى افراد باايمان در ميان جامعه شايع و افشاء گردد، براى آنان شكنجه اى دردناك در پيش است

نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (غيبت مؤ من - از لحاظ اهميت جرم و گناه - سخت تر از سى بار زنا كردن است ). و در حديثى ديگر آمده است كه (غيبت ، سخت تر از سى و شش بار زنا كردن مى باشد).

بحث و گفتار درباره غيبت - اگر به طور كامل مطرح گردد - به طول مى انجامد، و هدف ما در اينجا اشاره به اصول و ريشه هاى اينگونه رذائل اخلاقى است

مفضل بن عمر از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: (اگر كسى راجع به مؤ منى ، مطالبى را بازگو كند كه بدانوسيله آبروى او را از ميان ببرد، و سازمان شخصيت و جوانمردى او را ويران نمايد، و حيثيت او را لكه دار سازد، تا آنكه از ديدگاه مردم سقوط كند، خداوند متعال وى را از حدود و مرزهاى ولايت و دوستى خود بيرون مى راند و در حوزه ولايت و دوستى شيطان وارد مى سازد، و شيطان نيز از دوستى وى استقبال نمى كند و او را نمى پذيرد(449) ).

امام صادقعليه‌السلام در گزارش حديثى كه مى گويد: (عيب مؤ من بر مؤ منان ديگر حرام است ) فرمود: (منظور، صرفا اين نيست كه عيبى و نقصى از يك فرد مؤ من ، نمايان و مكشوف گردد و فقط تو آن را ببينى ؛ بلكه مقصود اين است كه تو آن عيب و نقص را براى ديگران نقل نموده و از اين طريق از او انتقاد كنى(450) ) .

زراره از امام باقر و امام صادقعليهما‌السلام روايت كرده است كه فرمودند: (نزديكترين مرزى كه بنده خدا را به وادى كفر نزديك مى سازد اين است كه او بر اساس دين و ايمان با فرد ديگرى طرح برادرى و دوستى برقرار سازد؛ ولى در زير ماسك دوستى ، لغزشها و عيوب وى را برشمرده و در روز مبادا او را به وسيله آنها سرزنش كند(451) ).

ابوبصير از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (ناسزا گفتن به مؤ من ، فسق و گناه محسوب مى شود. جنگ با او به عنوان كفر و خروج از ايمان به شمار مى آيد. خوردن گوشت او (يعنى غيبت كردن از او)، معصيتى است (نابخشودنى ). و حرمت مال او همسان با حرمت خون او مى باشد(452) ).

(اگر يك فرد مؤ منى به برادر ايمانى خود (اف ) بگويد (و بدينوسيله نسبت به او اظهار دلتنگى و تنفر كند)، در حقيقت از حدود و مرزهاى دوستى با وى خارج مى شود. و اگر به او بگويد (تو دشمن من هستى ) قهرا يكى از آن دو كافر و ناسپاس خواهند بود. خداوند متعال از مؤ منى كه در باطن خود نسبت به برادران ايمانى خويش داراى نظر سوئى باشد هيچ عملى را نمى پذيرد(453) ).

فضيل (بن يسار) از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: (هر انسانى - اگر در پيش روى مؤ منى به وى طعنه زند و شخصيت او را مخدوش سازد - به بدترين وضع مى ميرد، و او نيز در خور آنست كه به خير و نيكى بازگشت نكند و بهره اى از آن نبرد(454) ).