آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 48441
دانلود: 9520

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48441 / دانلود: 9520
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

2- بايد نويسنده داراى خلوص نيت باشد

بر هر نويسنده اى لازم است كه خداوند متعال و خواسته او را خالصانه ، هدف نگارش خويش قرار دهد - چنانكه بر او لازم است در دانش آموختن و طلب علم نيز داراى خلوص نيت باشد؛ زيرا كتابت و نگارش به عنوان يك امر عبادى و نوعى از تحصيل و صيانت علم و دانش به شمار مى آيد. اگر كسى در مسئله كتابت و نگارش ، جز خداوند متعال ، امثال : حظوظ و بهره هاى نفسانى و لذتها و بالاخره مطامع دنيوى را هدف و منظور خود قرار دهد، همانند كسى است كه در طلب علم ، چنين اهدافى را در مد نظر خود قرار داده باشد. (مسلما چنين فردى - كه در كار نگارش و نويسندگى ، خود را به رنج وامى دارد - بهره و نصيبى در آخرت نداشته ، و در مسير كوشش خود با ناكامى مواجه خواهد بود).

قبلا در بحثهاى مربوط به آداب تعليم و تعلم ، مطالبى درباره اهميت اخلاص نيت و حس جهت يابى مشروع ، مطالبى بيان شد كه اگر انسان در اين مسير مقدس ، داراى هدفى غيرالهى باشد، شايسته نكوهش است و بيان شد كه اين گونه افراد به كيفرهاى اخروى و معنوى تهديد شده اند. و همان گزارشى كه قبلا در مسئله لزوم خلوص نيت در امر دانش آموختن بيان شد درباره موضوع كتابت و نگارش نيز جارى است

تهديد و نكوهش و يا تشويق و ستايشى كه در مورد دانش جوئى و علم اندوزى براى غير خدا يادآورى شد؛ در مورد كتابت و بازده خير و شر آن فزونى مى يابد؛ به اين صورت كه كاتب و نويسنده ، با دست خود حقائقى را مى نگارد كه ممكن است نبشتار او در روز قيامت به عنوان حجت و دليلى به نفع و يا ضرر او درآيد.

پس بايد نويسنده دقت كند كه چگونه مطالبى را مى نگارد، و بر نبشتار او چه نتايجى از لحاظ خير و شر مترتب است ، خير و شر و يا بدعت و سنتى كه همزمان با حيات او و نيز پس از مرگ او، در مدتهاى دور و درازى مورد عمل و استناد قرار مى گيرد.

بنابراين ، نويسنده كتاب و يا نگارنده هر مطلبى بايد متوجه باشد كه در پاداش كسانى كه از نوشته او بهره مند مى گردند و آن را ماءخذ و دستاويز كار خود قرار مى دهند، و در وزر و گناه مردمى كه از رهگذر نوشته او دچار آن مى شوند، سهيم و شريك خواهد بود.

پس بايد هر نويسنده اى ، دقيق بنگرد كه چه انگيزه و علتى او را به نوشتن وامى دارد، و بايد بداند كه پاداش نگارش مطالب سودمند دينى - احيانا - در برخى از موارد، فزونتر از پاداش علم و دانش مى باشد؛ چون نبشتار مفيد - از لحاظ امكان انتفاع بيشتر، و دوام و استمرار منافع آن - بر علم و دانشى كه شفاها به ديگران منتقل مى شود، داراى اهميت فزونترى است ، به همين جهت است كه در منطق حديث ، نوشته هاى دانشمندان دينى بر خون شهداء و جانبازان راه حق مزيت دارد؛ زيرا نوشته هاى دانشمندان - پس از مرگ آنها نيز - به مردم سود مى رساند، و سود آن استمرار دارد؛ ولى براى خون شهداء - پس از مرگ آنان - چنين منافع و مزايائى پربار و مستمر وجود ندارد.؟!

3- اهميت جمع آورى كتب مفيد و مورد نياز

بايد دانشجو در فراهم آوردن كتب علمى سودمندى كه مورد احتياج او است - به قدر امكانات خويش - اهتمام ورزد، و از راه نگارش و خريدن(483) - و اگر نه ، با اجازه و عاريه گرفتن كتب مورد نياز - كوشش خود را به كار گيرد؛ زيرا كتب سودمند علمى ، ابزار تحصيل علم مى باشد.

در دوره هاى سابق براى جمع كثيرى از فضلاء و فرزانگان علمى اين حقيقت به تجربه رسيد، و نيز بسيار اتفاق افتاد كه آنان در سايه جمع آورى كتب سودمند و مورد نياز، از لحاظ علمى به ترقيات و پيشرفتهائى فزاينده و جالب توجه نائل شدند؛ در حاليكه چنين توفيق و پيشرفتى - براى كسانى كه موفق به تهيه كتب مورد نياز نشدند - دست نداد. در اين باره داستانهاى فراوانى وجود دارد كه نقل و گزارش آنها موجب اطاله سخن خواهد گشت(484)

ضمنا بايد بدانيم كه شايسته نيست دانشجو، حظ و نصيب خود را از لحاظ علم و فهم صرفا به فراهم آوردن كتب و افزودن شمار آنها محدود و منحصر كرده و خويشتن را به داشتن كتب متعدد و فراوان ، دلخوش سازد؛ بلكه او - علاوه بر اهتمام به جمع آورى كتب مورد نياز - به كوشش و تحمل رنج تحصيل علم و مطالعه و جلوس در محضر استادان ، نيازمند است شاعرى در اين مورد (مبنى بر اينكه صرف جمع آورى كتب نمى تواند، توان علمى و حوائج معنوى و روحى انسان را برآورده سازد) مى گويد:

(( اذا لم تكن حافظا واعيا

فجمعك للكتب لاينفع ))

اگر در فهم و درك و دريافت و حفظ مطالب علمى ، كوشا نباشى ، صرف جمع آورى كتب به تو سودى نمى رساند.

4- استنساخ كتب در چه شرائطى روا است ؟

تا وقتى كه دانشجو قادر به خريدن و يا امانت گرفتن كتاب و يا امثال آن مى باشد نبايد خود را به نسخه بردارى از آن سرگرم سازد؛ زيرا اشتغال به تحصيل علم ، مهمتر و پرارزش تر از استنساخ كتب است

اما چنانچه خريدن كتب براى دانشجو امكان پذير نباشد، به اين معنى كه دانشجو، فاقد امكانات مالى است و يا اينكه افراد دست اندر كار استنساخ كتب ، كمياب اند، مى تواند كتاب مورد نظر خود را به منظور استفاده خويش استنساخ نمايد. و نيز در صورتيكه واجد امكانات مالى براى خريدن و تملك كتاب باشد نبايد با عاريه گرفتن آن ، خويشتن را قانع سازد. و اگر ناگزير به استنساخ كتاب باشد بايد بدان همت گماشته و در تكميل آن بكوشد؛ چون خداوند متعال نيز او را از مدد خويش بهره مند كرده و حظ و بهره او را نسبت به علم و دانش در اين مسير، ضايع نمى سازد؛ زيرا جز به علت كسالت و تن آسانى - حظ و نصيب انسان در زندگانى ، ضايع نمى گردد. اگر كسى وقت و فرصت خود را بپايد و قدر عمر را بشناسد به هدف خويش دست مى يابد. در اين باره قبلا مطالبى سودمند و سخنانى مناسب ، به نظر مطالعه كنندگان رسيد.

5 - فوائد معنوى عاريه و امانت دادن كتب به ديگران

اگر كسى كتاب را به ديگران عاريه دهد، به گونه اى كه خود از رهگذر عاريه دادن كتاب خويش ، متضرر نگردد و شخصى كه آن را عاريه مى گيرد به كتاب زيانى نرساند، چنين كارى بسيار به جا و به مورد مى باشد، و به عنوان يك عمل (مستحب مؤ كد)، اجر و پاداش جالبى را به دنبال دارد؛ زيرا امانت دادن كتاب ، نوعى از اعانه علمى ، و معاضدت و هميارى در كار نيك ، و مساعدت به احسان و تقوى به شمار مى آيد. علاوه بر آنكه عاريه دادن هر چيزى كه مورد نياز ديگران مى باشد، پاداش آفرين و داراى فضيلت است

يكى از پيشينيان گفته است : (عاريه و امانت دادن كتب به ديگران ، موجب خير و بركت و فزونى سرمايه هاى علمى و انسانى مى گردد).

دانشمند ديگرى گفته است : (اگر كسى از بذل علم و دانش دريغ كند و از عاريه دادن كتاب ، بخل ورزد؛ به يكى از عواقب و فرجام هاى نامطلوب ، دچار مى گردد: 1- نسبت به آن علم و كتب و يا محتواى آن ، گرفتار نسيان و فراموشى مى شود. 2- و يا تا وقتى كه زنده است از اين علم و كتب ، سودى نمى برد. 3- و سود نابرده از اين كتب ، مى ميرد و يا آنكه كتابهاى او از ميان مى رود.

ضمنا بايد متذكر شد كه اگر كسى به عاريه گرفتن كتاب از كسى ديگر موفق گشت بايد از عاريه دهنده - به خاطر احسانش - تشكر كند، و پاداش نيكى او را عملا و لسانا بپردازد.

6- لزوم صيانت و اعاده سريع كتب عاريتى به صاحبان آنها

كسى كه كتابى از ديگرى به امانت و عاريت مى گيرد بايد در حفظ و صيانت آن بكوشد كه مبادا تلف شود و يا عيب و نقصى در آن پديد آيد. او نبايد كتاب را حبس كرده و نگاهدارى آن را طولانى سازد؛ بلكه بايد آن را پس از رفع احتياج به صاحب آن برگرداند. و آنگاه كه نياز خويش را از كتاب برگرفت به چند دليلى كه ذيلا ياد مى شود نبايد آن را نزد خود نگاه دارد:

1- حبس كتاب ، موجب مى شود كه صاحب آن احيانا بدان نياز پيدا كند، ولى نتواند بهره خويش را از آن برگيرد.

2- اين كار باعث مى شود كه عاريه گيرنده كتاب در استفاده از آن دچار سستى و ملال خاطر گردد.

3- حبس كتاب و عدم اعاده سريع آن احيانا موجب مى شود كه صاحب كتاب از عاريه دادن آن به ديگران استنكاف و دريغ نمايد.

اگر صاحب كتاب ، بازگشت آن را از امانت گيرنده مطالبه كند - از آن پس - حبس و نگاهدارى آن حرام مى گردد، و نيز موجب ضمان او خواهد بود. (به اين معنى كه حتى اگر بدون افراط و تفريط، كتاب عاريتى از ميان برود و يا دچار نقص و عيب گردد امانت گيرنده ، ضامن جبران آن مى باشد).

از بزرگان سلف ، سخنان فراوانى به نظم و نثر، جلب نظر مى كند كه آنها را در مقام نكوهش مماطله در رد و اعاده كتب عاريتى اظهار داشته اند. و نيز همان بزرگان يادآور شده اند كه افراد زيادى به خاطر حبس كتاب و سهل انگارى در حفظ و صيانت آن و عدم اعاده به صاحبانش و يا مماطله در اعاده آن ، از عاريه دادن كتب به ديگران امتناع ورزيدند.

7- حدود استفاده و بهره گيرى از كتب عاريتى

كسى كه كتابى را - به عنوان عاريه و يا اجاره - از ديگرى مى گيرد حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، اشتباهات آن را اصلاح كند، و يا در حاشيه آن چيزى بنويسد. و نيز مجاز نيست در جاهاى سفيد و نانوشته آن - چه در آغاز و چه در پايان صفحه - چيزى را بنگارد، مگر آنگاه كه بداند و احراز كند مالك آن به چنين كارى راضى است

بايد نوشتن او نيز همانند نوشتن (محدث ) باشد كه بايد به نوشتن بر همان جزئى كه شنيده است اكتفاء نمايد، يعنى بايد عاريه گيرنده بر حسب آنچه شنيده و به همان اندازه اى كه اجازه دارد روى كتاب عاريتى بنويسد.

عاريه گيرنده نبايد كتاب را سياه و كثيف كند، و يا آن را - بدون ضرورت - به عنوان عاريه و يا وديعه و امانت در اختيار شخص ديگرى قرار دهد؛ حتى در موردى كه چنين كارى شرعا جائز مى باشد. او همچنين حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، از روى كتاب نسخه بردارى كند؛ زيرا استنساخ از كتاب ، يك نوع بهره بردارى و استفاده ديگرى است كه با بهره بردارى از كتاب به عنوان مطالعه ، فرق دارد و از آن ، سنگين تر و فزون تر است

اگر كتابى به صورت (وقف عام ) باشد و بهره بردارى از آن براى افراد مشخصى محدود نباشد، نسخه بردارى از آن - براى كسى كه نگاهدارى كتاب وقفى و انتفاع و استفاده از آن براى وى جائز باشد - بلامانع است البته بايد اين استنساخ تواءم با حزم و احتياط انجام گيرد. و اگر ناظر كتاب وقفى و يا كسى كه از طرف ناظر، ماءذون و مجاز است داراى اهليت اصلاح كتاب باشد مى تواند آن را اصلاح كند؛ بلكه مى توان گفت گاهى چنين اصلاحاتى به سر حد وجوب مى رسد. و چنانچه كتاب داراى ناظر خاصى نباشد، حق نظارت بر آن ، با حاكم شرع خواهد بود.

آنگاه كه عاريه گيرنده با اجازه صاحب كتاب و يا ناظر، در صدد استنساخ كتاب برمى آيد، نبايد (از كتاب عاريتى به عنوان زيردستى استفاده كند و) كاغذ را در ميان صفحات آن قرار دهد، و نيز حق ندارد قلمدان را روى آن بگذارد و روى نوشته هاى كتاب ، خط بكشد.

و به طور خلاصه : بايد كتاب را از هر گونه ضايعه - كه ناشى از مسامحه و سهل انگارى و كوتاهى ورزيدن در نگاهدارى آن است - حفظ و صيانت كند.

كيفيت نگاهدارى و صيانت كتب ديگران با كيفيت نگاهدارى كتبى كه ملك شخصى است تفاوت دارد؛ زيرا نوعى از تصرفاتى وجود دارد كه درباره كتب ملكى ، جائز و روا مى باشد؛ ولى همان تصرفات در مورد كتب عاريتى و امانتى روا نيست ؛ به ويژه در مورد كسانى كه در امر نگاهدارى كتب ، سهل انگار هستند؛ چون بسيارى از مردم بي حال و سردمزاج در مورد كتابهاى خود تصرفات و روش هائى تحقيرآميز و نامناسب در پيش مى گيرند (و از كتابهاى شخصى به گونه اى بهره كشى مى كنند) كه در مورد كتاب هاى امانتى و عاريتى ، اعمال چنين روش هائى به هيچ وجه روا نمى باشد.

8 - دقت در نگاهدارى كتاب به هنگام مطالعه و استنساخ

هنگام نسخه بردارى از كتاب و يا مطالعه آن ، نبايد آن را به صورت باز و گسترده بر روى زمين قرار دهد؛ بلكه موظف است - به همان صورتى كه معمول و متداول مى باشد – آن را ميان دو كتاب و يا روى ميز مخصوص به كتاب ، يعنى (رحل ) بگذارد تا رشته ها و پيوندهاى اوراق آن از هم گسيخته نشود و جلد و برگهاى آن سائيده و فرسوده و پاره نگردد.

9- كيفيت چيدن كتب و ترتيب آنها

وقتى كه مى خواهد كتاب را در كنار كتب ديگر قرار دهد و آنها را پهلوى هم بچيند بايد اين كار را روى ميز و يا تخته چوب و يا تخت بند و امثال آن بگذارد. بهتر است ميان كتب و زمين فاصله اى وجود داشته باشد و آنها را در جائى مرتفع تر از زمين بگذارد تا دچار رطوبت و آبديدگى و سائيدگى نشود.

اگر مى خواهد كتاب ها را روى تخته چوب مرتب سازد بايد زير و روى آن با عائقى صاف پوشانده شود، و نيز بايد ميان كتاب و چيزى كه ممكن است احيانا بدان صدمه اى وارد سازد و همچنين ميان كتاب و تكيه گاه آن ، ديواره و مانند آن ، قرار دهد كه موجب فرسايش و سائيدگى كتاب نگردد.

لازم است در امر چيدن و نهادن كتب ، ادب و نزاكت را از لحاظ ارزش و حيثيت علوم و شرف آنها و شرف مصنفان و مؤ لفان آنها، رعايت كند. بنابراين بايد ارزشمندترين و شريف ترين كتاب را بر روى همه كتابها قرار داده ، و بقيه كتب را بر حسب ارزش و اهميت مذكور، به تدريج بر روى هم بچيند.

اگر در ميان كتب ، قرآن كريم وجود داشته باشد بايد آنرا بر فراز همه كتب و بر تارك تمام آنها قرار دهد؛ ولى بهتر است قرآن كريم را در كيف دسته دار بر ميخ آهنين و يا هر نوع ميخى كه بر روى ديوار طاهر كوبيده شده است بياويزد؛ و به ترتيبى كه در زير ياد مى شود كتابهاى ديگر را بچيند:

كتب حديث صرف ، (يعنى كتبى كه صرفا سخنان معصومين عليهم‌السلام در آن نگارش شده است )، تفسير قرآن مجيد، شرح و تفسير حديث ، اصول دين و اعتقادات ، اصول فقه ، فقه ، قواعد و دستور زبان عربى (صرف و نحو و معانى و بيان و و).

ضمنا بايد دانست كه نبايد كتابهاى داراى قطع بزرگ و پرحجم را بر روى كتابهاى داراى قطع كوچك تر قرار دهد تا مرتبا فرو نيفتند. و نيز نبايد دريچه جلد كتاب را - كه متصل به جلد طرف چپ مى باشد و روى كتاب را مى پوشاند - مرتب به منظور نشانه گذارى ، در ميان اوراق كتاب جا دهد؛ چون زياده روى در اين كار، موجب سرعت فرسايش و شكنندگى كتاب مى گردد، و لذا لازم است براى جلوگيرى از چنين فرسايشى ، در اين كار، زياده روى نشود.

شايسته است نام و عنوان كتاب را در كنار آخر صفحات ، از پائين آن بنويسد. فائده چنين كارى آنست كه مى تواند به هنگام نياز، كتاب مورد نظر را شناسائى كرده و آنرا از لابلاى كتابهاى ديگر بيرون بكشد.

10- نبايد كتاب را دست افزار حوائج روزمره قرار داده ، و به آن صدمه اى وارد ساخت

(براى اينكه به كتاب ، صدمه اى وارد نشود) نبايد آنرا مخزن و جايگاه ذخيره جزوه ها و كاغذپاره ها و امثال آنها قرار داده و لابلاى آنرا با اينگونه چيزها انباشته نمود. و نيز نبايد از كتاب به عنوان : مخده ، بادزن ، ابزار كوبيدن و فشردن ، پشتى ، محل اتكاء، متكا، قتلگاه كك و حشرات ديگر و امثال آنها بهره بردارى كرد؛ به ويژه بايد سعى نمود كه لابلاى اوراق كتاب از رهگذر كشتن حشرات ، آلوده نگردد.

نبايد حاشيه كتاب و دو گوشه اوراق آنرا تا نمود، و براى نشانه گذارى از خرده چوب و يا چيزهاى خشك و زمخت استفاده كرد؛ بلكه بايد با كاغذى لطيف و نازك ، محل مورد نظر را نشانه گذارى نمود. و چنانچه بخواهد محل مورد نظرش را با ناخن ، مشخص سازد نبايد آنرا به شدت روى اوراق كتاب بفشارد.

11- بايد كتب خريدارى شده را - به منظور اطمينان به صحت و تماميت آن - بازبينى ووارسى كرد

آنگاه كه كسى ، كتابى را به عاريت گرفت شايسته است به هنگام گرفتن و نيز هنگام اعاده ، آنرا با دقت نگاه كرده و در شناسائى آن اهمال ننمود. و نيز وقتى كتابى را خريدارى مى كند بايد آغاز و انجام و ميانه ها و ترتيب ابواب و اجزاء اوراق آنرا وارسى نمود و صفحات آنرا بازبينى كرد، و بالاخره صحت و درستى (و كمال و تماميت ) آنرا معاينه نمود و بدان اهتمام ورزيد.

يكى از طرقى كه مى تواند - به هنگام ضيق مجال و فرصت انسان براى بازرسى كتاب - در جهت اطمينان نسبى نسبت به صحت و كامل بودن كتاب ، آدمى را يارى دهد، وجود پيوستها و اصلاحات موجود در خود كتاب است ؛ چون وجود همين پيوستها و اصلاحات ، نمايانگر و شاهد و گواه بر صحت و تماميت آن مى باشد(485)

يكى از بزرگان گفته است :

(( (لايضى ء الكتاب حتى يظلم ) )) :

كتاب نمى تواند درون خود را از لحاظ صحت و تماميت ، بنماياند و روشنگر درستى و كمال خود باشد مگر آنگاه كه از رهگذر اصلاح و الحاق ، دچار تيرگى گردد (و يا از راه اصلاح و الحاق ، بر آن ستم رود و به حدود نوشته ها تجاوز شود).

منظور اين است كه انسان با مشاهده حك و اصلاح و تصرف در نوشته ها نسبة مطمئن مى گردد كه از طريق (ضرب و كشط و الحاق )(486) ، كوششهائى در جهت اصلاح و تكميل آن انجام گرفته است

12- بايد نگارش نام خداوند متعال و پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وائمه عليهم‌السلام و بزرگان دين (رضوان الله عليهم )، باتجليل و احترام از آنهاتواءم باشد.

بهتر است انسان به هنگام نگارش و استنساخ كتب دينى ، طاهر و رو به قبله بوده ، و بدن و جامه و مركب و كاغذ (و ساير نوشت افزارهاى ديگر)، پاك و طاهر باشند، و نبشتار خود را با نام خداى مهربان و سپاس و ستايش او، و درود بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندانشعليهم‌السلام آغاز كند. به عنوان نمونه : نبشتار خود را با عبارات زير افتتاح نمايد:

(( (بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد لله رب العالمين ، و الصلوة و السلام على رسوله محمد و آله الطاهرين ) ))

بايد استنساخ ‌كننده كتاب با چنان جمله هائى ، كار خود را شروع كند؛ اگرچه مؤ لف كتاب ، اين جمله ها را در آغاز كتاب خود نياورده باشد. در چنين صورتى بايد استنساخ ‌كننده كتاب ، مراتب را اعلام نمايد و هشدار دهد كه مؤ لف در كتاب خود، چنين جمله هائى را به كار نبرده است به عبارت ديگر: بايد استنساخ ‌كننده كتاب - پس از نوشتن نام خداوند متعال و ستايش او، و درود بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام - بنويسد: (مؤ لف يا استاد، چنين گفته و يا نوشته است ). و بالاخره بدين ترتيب ، يادآور گردد كه مؤ لف كتاب ، (بسمله و حمدله ) را در كتاب خود نياورده است

و بدينسان نيز بايد با ستايش و سپاس خداوند متعال و درود بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و درود بر خاندانش ، نگارش و يا استنساخ كتاب را پايان برد. و البته بايد اين كار را - پس از آنكه كيفيت و كميت تمام بودن و يا ناتمام بودن مجلدات و اجزاء كتاب را اعلام كرد - انجام دهد. به اين معنى كه قبل از نگارش ‍ (حمدله و صلوة ) - در صورتى كه كتاب به پايان خود نرسيده باشد - چنين بنويسد:

(اين است پايان جزء فلان ، و پس از آن جزء فلان ، نگارش خواهد شد). و سپس بنويسد:

(الحمد لله والصلوة ...).

و اگر كتاب ، به پايان كامل خود رسيده باشد بايد بنويسد:

(كتاب ، كامل گشت ) و يا (جزء فلان از كتاب ، به پايان رسيد، و با كامل شدن اين جزو، مجموع كتاب ، كامل گرديده و به پايان خود رسيده است )؛ سپس ‍ بنويسد: (الحمدلله ، والصلوة ...).

و امثال اينگونه يادداشتها كه متضمن فوائد فراوانى مى باشد.

در هر جا كه نام خداوند متعال را مى نگارد بايد به دنبال آن ، عباراتى را بنويسد كه حاكى از تعظيم و احترام است ، امثال : (تعالى )، (سبحانه )، (عز و جل )، (تقدس ) و مانند آنها. و يا شايسته است هنگام نگارش نام خداوند متعال ، اين اوصاف احترام آميز را به زبان آورد.

و آنگاه كه اسم مبارك پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مى نگارد، (صلوة و سلام )، يعنى درود و تحيات خداوند بر او و خاندانش را پس از آن بنويسد، مثلا بدينصورت :صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و همين (صلوة و سلام ) را - علاوه بر نگارش - به زبان آورد.

در مسئله نگارش (صلوة و سلام )، فشرده نويسى نكند و آنرا به رمز ننگارد، و از اينكه ناگزير مى گردد كه (صلوة و سلام ) را بارها و مكرر بنويسد آزرده خاطر و ملول نشود؛ اگر چه ناچار باشد اين (صلوة و سلام ) را - به خاطر تكرار نام آنحضرت در يك سطر - مكررا بنگارد. چنانكه عده اى از افراد محروم و بى بهره ، يا محررين متخلف ، در (صلوة و سلام ) و درود بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فشرده نويسى پناه مى آورند، مثلا مى نويسند: (صلعم )، (صلم )، (صم )، (ص -) و (صلسم )(487) كه چنين كارى بايد به عنوان (ترك اولى ) و شانه خالى كردن از زير بار تكليف و وظيفه اى شايسته ، و مغاير با نصوص دينى(488) تلقى كرد.

حتى يكى از دانشمندان گفته است : (نخستين كسى كه (صلعم ) نوشت ، سرانجام ، دستش از بدنش جدا گشت ).

كمترين نتيجه و عاقبت سوئى كه از رهگذر اهمال در تكميل و تفصيل درود بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - به هنگام نگارش نام آنحضرت - عارض ‍ انسان مى گردد عبارت از: دست دادن پاداش عظيمى است كه فقط ممكن است از طريق نگارش درود و (صلوة و سلام ) تفصيلى بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عائد او شود(489)

از رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه فرمود: (اگر كسى در نبشتارى (كه نام من در آن ياد مى شود) بر من درود فرستد (و آن درود را در پى نام من بنگارد) فرشتگان الهى - مادامى كه نام من در آن نبشتار، باقى است - همواره از خداوند متعال براى او طلب مغفرت مى نمايند)(490)

كاتب و نويسنده - آنگاه كه در نوشته خود به نام يكى از صحابه و بخصوص ،صحابه برجسته و بزرگوار پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى رسد - بايد بهدنبال آن ، عباراتى از قبيل : ( رضي‌الله‌عنه ه خداى از او راضى باشد)، (رضوانالله عليه = رضاى خدا بر او باد) را بنويسد. و چنانچه به نام يكى از بزرگانسلف رسيد بايد در پى آن بنويسد: (رحمة الله = خداى او را رحمت كناد)، (تغمدهالله برحمته = خداى ، او را زير پوشش رحمت خويش قرار دهاد)؛ وامثال اينگونه عبارات (را كه نمايانگر تجليل و احترام و دعاء نسبت به كسى است كه نويسنده ، نام او را در نبشتار خود ياد مى كند).

رسم و عادت علماء و بزرگان دينى بر آن بوده است كه (صلوة و سلام ) را به دنبال نام هر يك از انبياء و پيامبران (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين )، و (سلام ) را در پى نام هر يك از ائمهعليهم‌السلام مى نگاشتند. اگرچه تخلف از اين قاعده و رسم معمول ، جائز و روا است و حتى جائز است (صلوة ) را به دنبال نام هر فرد مؤ من و متدينى ، نگاشته و يا بر زبان آورد؛ چنانكه قرآن و حديث نيز اين مسئله را تاءييد مى كند.

بايد نگارش عبارات ستايش آميز را به دنبال اسامى اين برجستگان ، به عنوان دعائى تلقى كرد كه بايد كاتب و نويسنده ، آنرا انشاء كرده و در پى اين اسامى بياورد، و نبايد اين عبارات را به عنوان سخنى برشمرد كه بايد نويسنده ، آنرا از يك اصلى روايت مى كند.

بنابراين ، كاتب و نويسنده در نوشتن اين عبارات ، نيازى به مشاهده آن در كتاب مورد استنساخ ندارد، و نيز اداء اين وظيفه هيچ ارتباطى با طرز نوشته مؤ لف كتاب ندارد؛ بلكه بايد كاتب و نويسنده احساس وظيفه كند كه بايد اينگونه تعابير ستايش آميز را در پى نامهاى مذكور بنگارد، اگر چه در نسخه اصل و يا سخنانى كه شنيده ، چنين تعابيرى را نيابد.

اگر استنساخ ‌كننده كتاب ، امثال اينگونه تعابير تجليل آميز را در پى اين اسامى - ضمن روايت و حديث و يا در نسخه اصل مصنف و مؤ لف - مشاهده كرد، اقدام او به نگارش آنها داراى اهميت و ضرورت فزونترى خواهد بود.

نظريه فوق - كه بايد پس از نگارش اسامى مذكور، كتبا و شفاها از آنها تجليل كرد) - نظريه اى است كه بر ساير نظريه هاى ديگر رجحان دارد؛ و اكثر دانشمندان نيز همين راءى و نظريه را تاءييد و انتخاب كرده اند. ولى گروهى از علماء معتقدند كه مى توان اين عبارات تجليل آميز را - در صورتيكه آنها را نويسنده و يا استنساخ ‌كننده بر زبان آورده باشد - از نبشتار حذف كرد.

روي هم رفته بهتر است (سلام ) را تواءم با (صلوة ) بدنبال نام گرامى پيامبر اسلام( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) چه در گفتار و چه در نبشتار، ياد نمود (يعنى بدنبال نام شريفش بايد گفت و يا نوشت :( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) تا نگارش او بر طبق آيه اى باشد كه مى فرمايد:

(ان الله و ملائكته يصلون على النبى ، يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما) )) (491)

(خداوند متعال و فرشتگان ، بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود مى فرستند. شما مؤ منان ، صلوة و سلام خود را بر آنحضرت نثار كنيد).

اگر نويسنده به (صلوة ) تنها اكتفاء كند و (سلام ) را ننويسد مانعى ندارد.

13- نبايد نويسنده ، اهتمام خويش را به حسن خط محدود سازد؛ بلكه بايد روشن وخوانا بنويسد

دانشجوئى كه سرگرم تحصيل و اندوختن ذخائر علمى است نبايد به خاطر حسن خط و زيبا نوشتن - در حين استنساخ و يا تاءليف كتاب - خويشتن را به رنج و زحمت واداشته و همه قواى خود را در اين جهت مصروف سازد؛ بلكه بايد به صحت و خوانا بودن و يا تصحيح آن اهميت دهد.

نگارنده هر نوشته اى بايد از (تعليق ) در نگارش سخت بپرهيزد، تعليق عبارت از آميختن حروفى است كه بايد به صورت گسسته از هم و جداى از حروف ديگر نگارش يابد. و نيز از (مشق ) بپرهيزد، و آن عبارت از سرعت در نگارش و تندنويسى است كه با لغزش و افتادگى حروف ، تواءم است

يكى از دانشمندان مى گويد: معيار ارزش و سنجش خط و نگاره هر كسى عبارت از سهولت قرائت ، و به اصطلاح : خوانا بودن آنست بهترين قرائت عبارت از قرائتى است كه كاملا آشكار و روشن باشد، چنانكه بهترين خط و نگاره عبارت از نگاره اى است كه حروف و كلمات آن كاملا پديدار و روشن و خوانا باشد.

شايسته است كه كاتب از ريزنويسى و نازك نگارى در نگارش كتاب و حتى در نگارش هرگونه نوشته هاى ديگر خوددارى كند؛ چون از چنين شيوه اى ، هيچ بهره اى عائد او نخواهد شد، يا آنكه بهره كاملى براى كسانى كه دچار ضعف باصره و بينائى هستند به ارمغان نخواهد آورد. و نيز احيانا ممكن است چنين شيوه اى در نگارش ، قوه بينائى نويسنده را از اين پس ضعيف ساخته و خود نتواند از نوشته خويش بهره مند گردد.

يكى از پيشينيان به نويسنده اى - كه همين شيوه را در نگارش پيش گرفته و بسيار نازك و ريز مى نوشت - گفته بود: چنين مكن ؛ زيرا اين روش به چيزى كه بدان نياز فزونترى دارى خيانت مى كند و براى تو زيانبار است

دانشمندى ديگر گفته است : به گونه اى بنويس كه به هنگام نياز، به كار تو آيد و ترا سودمند افتد؛ طورى ننويس كه به هنگام نياز و حاجت - يعنى در بزرگسالى و به گاه ضعف قوه بينائى - سودى از آن عائد تو نگردد.(492)

همه اين رهنمودها در امر نگارش ، مربوط به غير مسوده ها و سياهه هاى نوشته مصنفان كتب است ، (يعنى درباره مسوده ها، رعايت اين ضوابط، ضرورى نيست )؛ زيرا دقت و تاءمل مصنفان در شيوه نگارش مسوده كتاب ، موجب از دست رفتن بسيارى از اغراض و فوائدى مى گردد كه اين اغراض از مسئله خط و خوشنويسى ، بسيار مهمتر و پرارزش تر مى باشد. به همين جهت است كه مى بينيم خواندن مسوده ها و چرك نوشت هاى مصنفان كتب ، بسيار دشوار بوده و حروف و كلمات اين نوشته ها - به علت سرعت در نگارش و اشتغال فكرى و توغل در محتواى علمى نوشته ها - به هم آميخته شده و در هم فرورفته است (بطوريكه تشخيص و بازيافتن آنها سخت ناهموار است ).

14- كيفيت انتخاب و آماده ساختن قلم براى نگارش

علماء و دانشمندان چنين نظر داده اند كه نبايد قلم آنچنان سخت و سفت باشد كه مانع سرعت عبور آن از روى كاغذ گشته و از روانى باز ماند، و نه آنچنان سست و قابل انعطاف و نرم باشد كه به سرعت سائيده شده و از كار افتد و از نوشتن لنگ ماند.

يكى از بزرگان گفته است : (اگر مى خواهى خط و نگاره تو، خوش و زيبا گردد، خانه قلم (يعنى از مبداء تراش تا زبان و نوك آنرا) بلند و درشت گردان و نوك و زبان آنرا اندكى متمايل به راست قطع كن )(493)

بايد چاقو و قلم تراشى كه براى تراشيدن قلم و نيز چاقوئى - كه براى كشط و حك و محو كردن نوشته هاى كاغذ از آن استفاده مى شود - كاملا تيز و برا بوده و اختصاصا براى تراشيدن قلم و يا براى (كشط) بكار رود: لذا نبايد از چنين چاقوها براى كارهاى ديگر استفاده نمود.

وسيله اى كه قلم را روى آن ، نوك زنى مى كنند و يا شكافى در آن به منظور سهولت نگارش ايجاد مى نمايند بايد سفت و سخت (و صاف ) باشد.

در اين باره ، بزرگان علم ، قلم نى ايرانى را كه سخت خشك مى باشد، و نيز آبنوس سفت و براق را براى نگارش مى ستودند.

15- شيوه نگارش حروف و كلمات

بجا و شايسته است كه حروف را بريده و ناقص و ناتمام ننويسد، و آنها را مبهم و مشتبه و همانند يكديگر نگارش نكند؛ بلكه لازم است حق هر حرفى را از لحاظ طرز نگارش ، اداء نموده و آدابى را كه درباره كتابت حروف وارد شده است مراعات نمايد:

از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است كه به يكى از نويسندگان خود فرمود: (ليقه را در دوات قرار ده ، و قلم را كج و منحرف نگاهدار، و يا نوك آنرا اندكى منحرف قط كن ، و باء(بسم الله ) را برافراز و آنرا كشيده و بلند بنگار، دندانه هاى سين را مشخص و روشن بنويس ، و ميم را كور و توپر و زشت ننويس ، و(الله ) را نيكو و زيبا بنگار، و(رحمن ) را كشيده ، و(رحيم ) را خوش بنگار. (پس از فراغ از نگارش )، قلم را روى گوش چپ خود قرار ده ؛ زيرا اينكار بهتر مى تواند ترا به قلم دسترسى داده و بدان يادآورت گردد)(494) .

از زيد بن ثابت است كه گفت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (آنگاه كه مى خواهى(بسم الله الرحمن الرحيم ) را بنگارى ، سين را واضح و دندانه هاى آنرا روشن بنويس )(495)

ابن عباس گويد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (باء)بسم الله را به (ميم ) نپيوند و بدان نكشان ، مگر آنگاه كه دندانه هاى سين را بلند و برافراشته بنويسى )(496)

انس ميگويد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (چنانچهكسى (بسم الله الرحمن الرحيم ) را بنويسد، بايد(الرحمن ) را كشيده بنگارد(497)

همان انس گفته است رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (اگر كسى(بسم الله الرحمن الرحيم ) را بنگارد و آنرا به منظور تجليل از خداوند متعال ، با خط خوش و زيبا بنويسد، خداى متعال او را مورد رحمت و مغفرت خويش قرار مى دهد)(498) .

از اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه فرمود: مردى در (خوش نگارى) (بسم الله الرحمن الرحيم ) اظهار اشتياق كرد و بدان اهتمام ورزيد و مورد آمرزش ‍ الهى قرار گرفت ).(499)

جابر (بن عبدالله انصارى ) گويد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (آنگاه كه يكى از شما چيزى نوشته باشد بايد بر آن خاك افشانى كند) (و رطوبت مركب آن را بدينوسيله بخشكاند)؛ چون اين كار از لحاظ حفظ خط و نگاره ، موفقيت آميزتر و به هدف ، نزديك تر است ).(500)