آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 44601
دانلود: 8502

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44601 / دانلود: 8502
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تتمه كتاب : سفارش و اندرزهاى شهيد ثانى به دانشجويان

اى دانشجو - يعنى اى كسى كه چنين اميد دارم به مدد لطف الهى ، موفق و كامياب گردى - من در لابلاى اين كتاب ، راه و رسم دانشجوئى و علم آموزى را در برابر تو روشن و گشوده ساختم ، و كيفيت درنورديدن اين راه را به تو آموختم ، و كمال ادب و آئين زندگانى دانشجوئى را به خاطر تو آشكار و پديدار نموده و بيان كردم ، و ترا بر آن واداشتم كه سعى كنى وارد اين بارگاه پرشكوه علم شوى

عليهذا بر تو لازم است كه بكوشى و دامن همت به كمر زنى ، و روزگار كوتاه و فرصتهاى زودگذر عمر خويش را - براى دست يافتن به فضائل روحى و فراهم آوردن نيروهاى سازنده علمى - غنيمت بشمارى ؛ زيرا تحصيل اين فضائل و ملكات علمى ، علت اساسى نيكبختى جاويد و سازنده كمال نعمت و سرور دائمى تو مى باشد؛ چون همين حقايق به عنوان كمال نفس انسانى تو، به شمار مى آيد؛ و نفس انسانى و سعادت و يا شقاوت آن نيز براى هميشه پايدار است و فناء و نيستى بدان راه ندارد؛ چنانكه اين حقيقت در علوم و معارف حكمى و فلسفى كاملا محرز و مسلم گرديده است ، و آيات قرآنى و احاديث نبوى نيز ما را به همين حقيقت رهنمون است

بنابراين ، كوتاهى و سهل انگارى تو در تحصيل كمال - آنهم در ايام و لحظات چنين مدت و مهلت كوتاه - موجب مى گردد كه حسرت و تاءسف تو در درازمدتى (پيش بينى نشده )، مستمر و طولانى گردد.

اگر تو داراى بصيرت و بينش هستى ، به خود آى و با خويشتن بينديش كه از انديشيدن خود بدين حقيقت واقف مى گردى كه : اگر نسبت به همگنان و همالان خود - كه آنها همشهرى و هموطن و هم برزن تو هستند - اگر تو نسبت به آنها از لحاظ تحصيل علم و كمال ، گرفتار نارسائى و نقصى باشى ، قطعا در درون خويش ، احساس رضايت نخواهى كرد، آنگاه كه احساس كنى كه علم و دانش آنان بر علم و دانش تو فزونى دارد و مقام علمى آنها از مقام علمى تو، برتر و والاتر است ؛ مسلما رنجيده و آزرده مى شوى با اينكه تو و آنها در زير يك آسمان و در دنياى پست و فرومايه اى به سر مى بريد، آن دنيا و زندگانى كم ارزشى كه قريبا از دست رفته و نابود خواهد گشت ، و ممكن است تو نسبت به نقص خود - از ناحيه ديگران - جز به مقدار كمى از آن توجه نداشته باشى

اگر تو فردى عاقل و خردمند باشى بايد از تو پرسيد كه چگونه احساس رضامندى مى كنى كه فرداى قيامت در منزلگاه ابدى - آنگاه كه افراد برجسته و پديده هاى والاى الهى از قبيل : انبياء و مرسلين و شهداء و صالحين و علمائى كه به درون و ژرفاى علم و دانش راه يافته اند و فرشتگان مقرب ، گردهم آيند و منازل و مقامات آنان در چنين خانه و عرصه پايدار، بر حسب كمالاتى باشد كه آنها در همين دنياى فانى و در همان مدت كوتاه و زودگذر فراهم آورده اند - تو در صف النعال و پائين ترين و دوردست ترين مقامات قرارگيرى ؟ در حاليكه هم اكنون مى توانى كه كمالات مذكور را به دست آورده و مساعى خود را ذخيره و توشه اى براى وصول به چنان مقامات قرار دهى

اگر تو با توجه به اين حقايق ، به سهل انگارى خويش تن دردهى و احساس رضايت نمائى و به داشتن چنين مقام و منزلتى فرومايه ، قانع باشى بايد بدانى كه اين حالت ، ناشى از قصور و نارسائى عقل و يا خواب و غفلت و بى خبرى تو است كه بايد از چنين خواب غفلت و بى خبرى و لغزشهاى بد، به خداوند متعال پناه بريم

اين حسرت و تاءسف تو وقتى است كه فرضا در روز قيامت از خطرهاى بزرگ و شكنجه هاى آتش دوزخ آن محفوظ بمانى ؛ ولى از كجا مى پندارى كه از اينگونه مهلكه ها - در چنان روز بلاخيزى - در امان هستى ؟

پيش از اين متوجه شدى كه تحصيل اكثر اين علوم و دانشها الزامى بوده و به سر حد وجوب عينى و يا كفائى مى رسند، و نيز آگاه گشتى كه هرگاه ديگران در مورد واجب كفائى به مقدار كافى و به اندازه اى كه نياز محيط را تاءمين كند بدان قيام ننمايند، همگى افراد چنين محيطى - به خاطر ترك اين امر واجب - گناهكار محسوب مى گردند. بنابراين واجب كفائى از اين ديدگاه ، همسان و هموزن با واجب عينى ، داراى ضرورت اجراء خواهد بود.

بايد يادآور شد كه در دوره معاصر و بلكه در اكثر دوره ها، افرادى كه در اداء واجب و تكاليف الزامى ، امثال تحصيل علوم دينى بپاخيزند و مقام و مرتبتى را كه مورد رضاى الهى باشد - به ويژه در رابطه با تحصيل فقه - به دست آورند، بسيار كمياب هستند.

چنانچه ما تحصيل فقه را واجب و الزامى بدانيم ، لااقل واجب كفائى است و دست كم ، اداء چنين امر واجبى مقتضى است كه در هر منطقه و هر محيطى ، يك فرد، به اين وظيفه - در حد رفع نياز آن محيط - قيام كند. و اداء چنين وظيفه اى ايجاب مى نمايد كه عده زيادى فقيه در اقطار مختلف گيتى به وجود آيند؛ راستى كسى در اين دوران ، چنين شرائط و اوضاعى ، تحقق يافته و مى يابند (كه مردم سراسر جهان از وجود فقهاء بهره مند بوده و باشند؟).

علاوه بر آنكه تحصيل فقه ، داراى وجوب و ضرورت است ، تحصيل و فراهم آوردن لوازم و مقدمات آن از قبيل : تحصيل علوم پايه علوم شرعى و كتبى كه اين علوم بر آنها مبتنى است ، مانند حديث و امثال آن و نيز تصحيح و ضبط اين احاديث و كتب ، واجب و ضرورى مى باشد؛ در حاليكه هيچيك از اينگونه اقدامات در زمان حاضر: (عصر مؤ لف ) به چشم نمى خورد.

عليهذا تقاعد و خانه نشينى و كسالت و تن آسانى و سرگرمى هاى غيرعلمى و شانه خالى كردن از زير بار تحصيل فقه و اشتغالات ديگر علمى ، و يا شانه خالى كردن از اشتغالاتى كه بايد در زمينه علوم پايه فقه انجام گيرد از بزرگترين گناهان محسوب مى شود؛ اگرچه اينگونه تقاعد و خانه نشينى به عبادت - اعم از دعاء و قرائت قرآن كريم - صرف گردد، (در عين حال چنين عبادتى كه او را از انجام وظيفه شرعى و ضرورى بازمى دارد به عنوان فرار از تكليف و ارتكاب گناه به شمار مى آيد).

بنابراين به چه دليل مى توان گفت كه يك فرد خانه نشين كه بدينسان از اشتغال به علوم دينى شانه خالى مى كند - بر فرض آنكه اوقات خود را صرف عبادت كرده و با چنين اهتمام ناچيز و فرومايه اى ، قانع و راضى ، و از ارتقاء به مقامات و منازل افراد والامقام ، محروم است - از مصائب هول انگيز و دهشت زاى روز رستاخيز در امان مى باشد.

ثالثا چنين فرض كن كه از هول و هراسهاى قيامت در امان هستى ؛ ولى اين نكته را فراموش مكن كه امتياز تو از ساير جانوران ديگر به خاطر همين قوه عاقله و نيروى خرد تو است ، نيروئى كه خداوند متعال به وسيله آن ، ترا از ميان همه حيوانات و جانوران ، ممتاز و مشخص ساخته و آنرا به ويژه در اختيار تو قرار داده است همين قوه و نيرو است كه مى تواند ترا در بازيافتن درست از نادرست ، يارى دهد، و براى تو امكاناتى فراهم آورد كه در همين دنيا، دانشهاى سودمند به امر دنيا و آخرت خويش را فراگيرى

لذا اگر تو اين نيرو را در همان جهاتى - كه اين نيرو به خاطر همان جهات آفريده شده است - بكار نگيرى و خويشتن را در لابلاى عوامل شخصيت سوز و انسانيت برانداز از قبيل حرص به خور و خواب و نوش ، و اعمالى امثال آنها سرگرم سازى ، اعمالى كه تو با ساير حيوانات - حتى با كرمها و خيزدوكها و حشرات در چنان اعمالى ، شريك و همسان هستى ؛ زيرا كرمها و حشرات نيز به مانند تو مى خوابند و مى خورند و مى نوشند و آذوقه فراهم مى آورند و از راه اعمال غريزه جنسى به توليد نسل مى پردازند. (با وجود اينكه ميان تو و اين پديده هاى پست از نقطه نظرهاى مذكور، تفاوتى وجود ندارد) معهذا مى توانى از طريق بكارگرفتن نيروى عقل و تمرين و ورزش آن به وسيله تحصيل علم ، و عمل بر طبق موازين آن ، در رده فرشتگان و يا در مقام و پايه اى شكوهمندتر از آنها قرارگيرى چنانچه از اين قوه و نيروى عالى بهره گيرى نكنى ، و اين نيرو را با ترك تحصيل علم ، عاطل و باطل سازى ، و به خور و خواب و شكم و دامن بپردازى ، اين كار تو عين زيان و ضرر آشكارى است (كه هيچ زيانى را نمى توان با آن برابر دانست ).

برادران و دوستان من - كه اميدوارم خداوند متعال ما و شما را از خواب غفلت و بى خبرى ، بيدار سازد - به هوش باشيد، و مهلت عمر و روزگار محدود زندگانى خويش را مغتنم شمرده ، و گذشته تباه گشته خود را - پيش از دست دادن امكانات و گذشت آنات - تدارك و تلافى و جبران كنيد، و سعادت از دست رفته خود را بازيابيد.

جاى بسى تاءسف است براى كسى كه گذشته از دست رفته و ندامت محنت زاى دائمى را از پيش جبران نمى كند.

اميدوارم خداوند متعال همه ما را از بسترهاى سكوت و سكون و آرامگاههاى طبيعت و جبلت و غفلت ، هشيار و بيدار سازد و به ما توفيق دهد تا بازپس مانده عمر و ايام چنين مهلت كوتاهى را در طريق تحصيل علوم دينى مصروف سازيم

خداوند متعال جايگاه همگى ما را در خانه كرامت و در مراتبى والا و بر اوج منازل شرف قرار دهد؛ چون او كريم ترين بزرگواران و با بخشش ترين بخشايش گران است

اين رساله را تا همينجا به پايان مى بريم (و به خاطر توفيق در نگارش آن و نيز در برابر نعمتهاى بزرگ الهى )، خداوند متعال را سپاسگزاريم ، و بر خاتم رسالت و آخرين فرستادگان و نيز بر خاندان او عليهم‌السلام - كه همگى داراى مقام عصمت و عدالت هستند - درود و تحيات خويش را تقديم مى داريم ، و از گناهان خود از پيشگاهش آمرزش مى جوئيم چراكه او آمرزنده مهربان است

مؤ لف اين رساله : زين الدين على بن احمد شامى عاملى - كه نيازمند عفو و مرحمت الهى است - در روز پنجشنبه بيستم ربيع الاول سال نهصد و پنجاه و چهار (هجرى قمرى )، از نگارش آن فراغت يافت

مترجم اين رساله : سيد محمد باقر ابن سيد محمد ابن سيد محمد باقر ابن سيد ابراهيم ابن سيد محمد ابن سيد شريف حسينى حجتى طبرستانى بارفروشى (بابلى ) ملامحلى ، مسوده ترجمه را در ساعت دوازده شب چهارشنبه ، نوزدهم ربيع الاول سال يكهزار و چهارصد هجرى قمرى به پايان برده ، و نگارش مبيضه آن را در ساعت شش بعد از ظهر روز شنبه ، پنجم جمادى الاولى - همزمان با زادروز حضرت زينب كبرى (سلام الله عليها) - به سال يكهزار و چهارصد هجرى قمرى ، مطابق دوم فروردين يكهزار و سيصد و پنجاه و نه هجرى شمسى در تهران به انجام رسانده است

ضمن سپاس الهى و تقديم درود و تحيات بر پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندان بزرگوار اوعليهم‌السلام ، از خداوند متعال مى خواهم كه اين بنده گناهكار را مشمول الطاف خويش قرار داده و اين خدمت ناچيز را به عنوان اندك توشه اى براى اين تهيدست در روز قيامت محسوب فرمايد.

پيوست ترجمه كتاب منية المريد در: آداب سكنى و اقامت در مدارس(571 )

چون محصلان - اعم از مبتدى و يا دانشجويان مقطع نهائى - غالبا در مدارس بسر مى برند و در معظم ساعات شبانه روزى در مدرسه ها اقامت دارند، آداب و آئينهاى براى سكنى و اقامت آنان در مدارس مقرر است كه اين آداب ، طى يازده نوع ، گزارش مى شود:

1- انتخاب مدارس با توجه به حال و هدف بنيانگذاران و وقف كنندگان آنها

محصل و شاگرد بايد به گزين بوده ، و تا حدودى كه امكانات اجازه مى دهد سعى كند براى اقامت و سكناى خود، مدرسه اى را انتخاب نمايد كه واقف و بنيانگذار آن داراى تقوى و پرهيزكارى فزونترى از ديگران بوده ، و از بديها و بدعتها و نوپردازيهاى سخيف و اهداف نادرست ، دورتر و بيگانه تر باشد؛ (يعنى دستش به ظلم و تجاوز از حدود الهى آلوده نباشد).

بنابراين بايد محصل ، مدرسه اى را براى سكناى خويش جويا باشد و در پى يافتن محلى براى اقامت خويش برآيد كه آن محل يعنى مدرسه در جهت و هدف مطلوب و مرضى خداوند متعال تاءسيس شده و از رهگذر جريانى خداپسندانه - كه به منظور بنيانگذارى يك مؤ سسه علمى و دينى - بر سر پا گشته ، و شهريه و مقررى و هزينه هاى جارى آن نيز از مال حلال و پاكيزه اى تاءمين شده باشد، و بايد در اين جهات ، اطمينان نسبى در او به هم رسد تا محل و مدرسه اى را كه واجد اين جهات است براى اقامت خويش انتخاب كند؛ زيرا نياز به حزم و احتياط و دورانديشى و احتياج به ملاحظات دينى در امر مسكن ، همانند نياز به احتياط و دقت در امر خوراك و پوشاك و امثال آن ، از اهميت خاصى برخوردار است

اجتناب از مدارسى كه بنيانگذارانشان ناشناخته و يا فاقد تقوى به نظر مىرسند:

محصل و دانشجو (و حتى مدرس و استاد) بايد حتى الامكان از سكنى گزيدن در مدارسى كه ملوك و پادشاهان (و اعوان و انصارشان ) بناء كرده اند خوددارى نمايند، ملوك و پادشاهان و دولتمردانى كه حال و هواى آنان از نظر هدف تاءسيس آن مدارس و غرض آنان از وقف آن مدارس ، كاملا معلوم نيست بنابراين بهتر آن است كه مدرسه اى براى سكنى انتخاب گردد كه چنان افرادى آنها را بناء نكرده اند؛ چون نظر و هدف اينگونه افراد و نيز هزينه هائى كه در تاءسيس اين مدارس صرف نموده اند داراى وضع مشخص و مطلوبى نيست و در صورتى كه وضع و حال و هدف بنيانگذاران مدارس از نظر مشروعيت و عدم مشروعيت كاملا معلوم باشد، وظيفه محصل و يا مدرس در چنين صورتى ، واضح و روشن است (و نيازى به توضيح ندارد)؛ لكن بايد يادآور شد كه در ميان (پادشاهان ) و اعوان و انصارشان ، كمتر افرادى به چشم مى خورند كه دستشان به ظلم و تجاوز آلوده نبوده و اهدافشان خالص و بى شائبه باشد.

2- ويژگيها و وظائف مدرس و معيد: (دستيار) در مدارس

مدرس :

مدارسى كه از نظر تاءسيس و بنياد در رابطه با واقف و مدرس آنها داراى وضع مطلوب و مشروعى مى باشد بايد مدرس آنها نيز از لياقت و صلاحيت برخوردار باشد. يعنى داراى فضل و رياست و ديانت و بخردى و مهابت و جلالت و آوازه نيك و عدالت بوده ؛ و نسبت به فضلاء، علاقه مند، و در برابر ضعفاء، دلسوز و مهربان باشد، و محصلين را از قرب به خويشتن بهره مند ساخته و دانشجويان شاغل و سرگرم به درس را تشويق نموده ، و افراد بازيگوش و ياوه كار و بى بند و بار را از خود براند، و نسبت به اهل بحث و تحقيق و مذاكره منصف باشد؛ آرى ، مدرس و استاد بايد در جهت سود رساندن و افاده و افاضه به شاگردان داراى حس اشتياق بوده ، و سعى كند از فيض رساندن به ديگران دريغ نورزد و در اداء اين وظيفه ، غفلت نكند، ما قبلا درباره آداب معلم و مدرس ، وظائف اخلاقى و آدابى را كه بايد در رابطه با شاگردانش رعايت كند مطالب مفصل ترى را بازگو نموديم

معيد:

اگر لازم است مدرس و معلم داراى معيد و دستيارى باشد بايد اين معيد از ميان صلحاء فضلاء، و فضلاء صلحاء انتخاب شود و واجد صبر و تحمل در برابر اخلاق و رفتار ناخوش آيند شاگردان باشد، و از رهگذر معيد بودن به شاگردان سود رسانده و شاگردان نيز بتوانند از او سودمند گردند و نسبت به كار و وظيفه اش حريص و پراشتياق بوده و در امر تحريص شاگردان به درس و اهتمام به اشتغال آنها در اداء تكاليف درسى ، كوشا و نستوهانه به وظيفه خويش قيام نمايد.

وظائف مدرس و معلم ساكن در مدرسه :

شايسته است مدرسى كه در مدرسه سكنى دارد، خود را زياده از حد در تيررس ديد ديگران قرار ندهد، و بدون نياز و ضرورت از محل سكنى و حجره خويش بيرون نيايد، زيرا زياده روى در اين كار موجب سقوط حرمت و حيثيت ابهت آميز مدرس در نظر ديگران مى گردد، و به اصطلاح (از چشم ) مردم مى افتد.

مدرس و استاد بايد در محيط مدرسه به اقامه نماز به صورت جماعت اهتمام ورزد تا اهل مدرسه از او تاءسى كرده و بدين شيوه و سيره استاد، انس و عادت برقرار سازند و همواره نماز را به جماعت برگزار نمايند.

رعايت برنامه و وقت معين براى جلوس در مدرس ومحل افاضه درس :

سزا است كه مدرس در تمام روزهاى درسى هفته در ساعت و وقت معينى در جايگاه تدريس خود جلوس كند تا گروه شاگردان و علاقه مندان محضرش در چنين وقت مشخصى همواره او را در دسترس خود بيابند، و شاگردانى كه سرگرم مطالعه درس از روى كتب هستند و يا به تصحيح اين كتب اشتغال دارند، و يا به ضبط مشكلات كتب و لغات و واژه هاى آن مى پردازند، و يا اختلاف نسخه ها: (نسخه بدل ها) و الفاظ و عباراتى را كه به صحت مقرون تر است يادداشت مى كنند و در چنين ساعت معين در محل جلوس و مدرس استاد حضور يابند با نظرخواهى از او مطالعات و بررسيهاى درسى آنها بر اساس اطمينان و يقين ادامه پيدا كند و كوششهاى فكرى و تحقيقى آنان ، دچار ضايعه و تباهى نگشته ، و چون بدون استاد احيانا ممكن است شك و ترديد در مطالعات آنها راه يابد دل و جان و درون و فكرشان رنج و آزار نبيند و خستگى و بى حالى در روحشان پديد نيايد.

وظائف معيد و دستيار مدرس نسبت به شاگردان رسمى و غيررسمى :

بايد معيد و دستيار موظف مدرسه در اداء وظيفه خويش ، اهل مدرسه را - چه در ساعت عادى و روزمره و چه در ساعات مشروط و معين - بر غير اهل مدرسه مقدم دارد؛ البته در صورتى كه اداء اين وظيفه مربوط به امورى باشد كه اعاده آنها بر وى تكليف شده و نسبت به او داراى وجوب عينى باشد؛ در چنين شرائطى بايد نخست درسهاى اهل مدرسه و شاگردان رسمى را اعاده نمايد؛ چون اين وظيفه براى او - تا وقتى كه در سمت (معيد) كار مى كند - تعيين شده است و نيز چون اداء وظيفه نسبت به شاگردان غيررسمى و كسانى كه اهل مدرسه نيستند در حد استحباب و يا وجوب كفائى است لذا بايد نخست وظيفه خويش را در مورد اهل مدرسه ايفاء نموده و سپس به اداء تكليف خود درباره سايرين قيام كند.

بايد مدرس و يا ناظر مدرسه ، فردى را كه به موفقيت و پيشرفت او اميدى هست (به تدريج ) در سمت (معيد)، به شاگردان معرفى و اعلام نمايند تا بهره گيرى و استعانت از او رو به فزونى گذارده و شرح صدر و ظرفيت گسترده ترى در افاده به ديگران در او بارور گردد. و چنانچه فرد ديگرى را به عنوان (معيد) تعيين نكرده باشند بايد از محصلين بخواهند كه محفوظات و فراورده هاى علمى خود را بر چنين فردى عرضه نمايند، و او نيز آن بخش از مطالبى را - كه در طى درس مدرس ، فهمش براى شاگردان مبهم مانده است - بر آنها اعاده كند. به خاطر همين نكته است كه چنين فردى را (معيد) ناميده اند.

اگر واقف مدرسه چنان شرط كند كه بايد معيد - در هر ماه و يا در هر فصل - عرضه كردن محفوظات را از شاگردان بخواهند، او بايد در مورد محصلينى كه داراى شايستگى كافى در بحث و تحقيق و مناظره و مناقشه علمى هستند از لحاظ كميت و مقدار عرضه آنها تخفيف دهد؛ زيرا جمود بر كميت نوشته ها، محصل پويا و انديشمند را از تدبر و انديشيدن - كه اساس و مبناى تحصيل و علم آموزى است - بازداشته و موجب ركود در تحرك فكرى مى گردد.

اما در مورد افراد مبتدى و تازه كار و نيز درباره محصلينى كه در سطح نهائى سرگرم تحصيل هستند براى عرضه معلومات و محصولات علمى ، آن مقدارى را از آنها مطالبه نمايد كه در خور حال و ذهن و هوش آنها است

سائر آداب و مطالب مربوط به روابط مدرس و محصل قبلا در مباحث مناسب خود گزارش شد.

3- آگاهى از شرائط مدرسه و اهتمام در عمل به آنها

بايد شاگرد و يا مدرسى كه در مدرسه سكنى و اقامت دارند از شرائط آن آگاهى به دست آورند تا از طريق چنين آگاهى به اداء حق و حقوق مدرسه قيام كرده و اين شرائط را عملا رعايت نمايند.

ضمنا تذكر اين نكته لازم است كه بهتر است ، مدرس يا محصل حتى الامكان از دريافت شهريه و مقررى مدرسه خوددارى كنند؛ به ويژه در مورد مدارسى كه داراى شرائط سخت و دقيق و سنگين مى باشند؛ چنانكه غالب محصلين دينى در زمان معاصر به اين امر مبتلا هستند و از چنين مدارسى شهريه دريافت مى كنند (از خداوند متعال درخواست مى كنيم كه با نعمت خير و عافيت در سايه احسان و كرم خويش ، ما را از روح قناعت برخوردار ساخته و به ما روحيه كفاف و عفاف مرحمت فرمايد).

اما بايد يادآور گرديد: اگر محصل و مدرس در شرائطى باشند كه چنانچه در پى تحصيل معاش و حوائج زندگانى تلاش كنند وقت و فرصت تحقيق و تحصيل علمى آنها ضايع گردد و چنان تلاش و فعاليتهاى مادى ، آنانرا از اشتغال كامل در تحصيل و تدريس بازدارد، و يا آنكه داراى حرفه و شغل ديگرى نيستند كه از مجراى آن ، حوائج زندگانى مادى خود و خانواده خويش را تاءمين كنند، دريافت شهريه و مقررى مدرسه - براى تاءمين معاش - در چنين صورتى بلامانع است البته بايد هدف آنها چنان باشد كه در تعليم و يا تعلم و به عبارت ديگر: در بهره رساندن به ديگران از نظر علمى ، و نيز در بهره گيريهاى علمى ، فارغ البال بوده و گرفتار دل مشغولى مسائل ديگرى نباشد. لكن بايد سعى كنند كه به تمام شرائط مدرسه عمل كرده و بدان سخت اهتمام ورزند.

بايد مدرس و محصل رفتار و فعاليتهاى خود را - در جهت اداء وظيفه نسبت به شرائط مدرسه - تحت محاسبه قرار داده و به اصطلاح در رابطه با شرائط مدرسه (به محاسبه نفس ) خود برخيزند، و در خويشتن مطالعه كنند كه آيا به اين شرائط پاى بند هستند و به آنها عمل مى كنند يا نه ؟

بنابراين اگر اداء شرائط مدرسه از آنها مطالبه شود و يا در اين رابطه مورد بازخواست قرار گيرند و يا به خاطر كوتاهى و سهل انگارى در عمل به شرائط و تكاليف واجب مدرسه ، هدف سرزنش واقع شوند نبايد در خويشتن فرو رفته و نگران و آزرده خاطر گردند، بلكه بايد چنين پيش آمد و هشدار را به عنوان نعمتى از جانب خداوند متعال برشمرده ، و به خاطر چنين تنبيهى ، خداى خويش را سپاسگزار باشند؛ زيرا خداوند متعال به مدد فردى هشداردهنده و بيدارگر، به آنان توفيقى ارزانى داشته كه آنها را در قيام به تكاليف و شرائط مدرسه يارى داده است نتيجه و بازده چنين تنبيهى ، عبارت از رهائى از جرم و گناه مى باشد، (جرم و گناهى كه ثمره تقصير و اهمال در عمل نسبت به شرائط مدرسه بوده كه چنان فرد بيدارگرى از استمرار و تداوم اين گناه و تخلف پيش گيرى كرده است ).

يك فرد عاقل و هوشيار، عبارت از كسى است كه داراى همتى عالى و برخوردار از جان و روحى واقع بين بوده ، و در برابر هشدارها و تنبيه و انتقاد بجا و به مورد، هيچگونه آزردگى خاطر و دلسردى به خود راه ندهد.

4- وظائف محصلين غيررسمى نسبت به دروس و شاگردان رسمى مدرسه

اگر واقف مدرسه ، سكناى در آن را فقط به (مرتبين ) يعنى افراد حقوق بگير و رسمى ، منحصر كرده باشد نبايد افراد غيررسمى و غير موقوف عليهم در آنجا سكنى اختيار كنند. لذا سكناى افراد غيررسمى در چنين مدرسه اى يك عمل غاصبانه و عاصيانه محسوب مى شود؛ ولى اگر وقف مدرسه ، منحصر به افراد رسمى و مرتبين نباشد، سكناى افراد غيررسمى در آنجا - در صورتى كه واجد اهليت اقامت در مدرسه باشند - بلامانع خواهد بود.

اگر فرد و يا افراد غيررسمى در مدرسه اى كه منحصرا براى اقامت افراد رسمى وقف نشده است سكنى گزينند بايد به اهل مدرسه و ساكنان رسمى آن احترام گذاشته ، و آنانرا در استفاده از لوازم و تشكيلات ديگر مدرسه بر خويشتن مقدم دارند، و در جلسات درس مدرسه حضور به هم رسانند؛ زيرا شركت در درس ‍ و مسئله علم آموزى ، مهمترين شعارى است كه مى توان گفت : هدف اساسى تاءسيس و بنيانگذارى مدرسه مى باشد؛ چون جلسه درس با قرائت قرآن و دعاى به واقف و تجمع و تشكل افراد در مجلس ذكر و مذاكره علمى همراه مى باشد. اگر فردى كه در مدرسه سكنى دارد و در آن بسر مى برد در جلسات درس آن حضور بهم نرساند و مجالس درس آنرا بكلى ناديده انگارد، در واقع آن هدفى را ناديده انگاشته كه بر اساس آن ، مدرسه وقف و تاءسيس شده است ، آنهم مدرسه اى كه خود در آن بسر مى برد. و اين بى اعتنائى به جلسات درس و عدم شركت در آن ظاهرا به هيچوجه با هدف و مقصود واقف و مؤ سس مدرسه سازگارى ندارد.

در صورتى كه نخواهد در جلسه درس حضور يابد بايد هنگام دائر شدن درس ، در خارج از مدرسه بسر برد؛ زيرا در صورتى كه در مدرسه حضور داشته باشد و بدون داشتن عذر موجه با اهل مدرسه در درسشان اشتراك مساعى نكند و در جلسه درس آنها حضور بهم نرساند و با آنان همنشين نگردد، اين عدم مشاركت به عنوان اسائه ادب و تكبر نسبت به اهل مدرسه و بى نياز وانمود ساختن خويش از فوائد تجمع و تشكل شاگردان و بى باكى و بى بند و بارى نسبت به جمع و گروه آنان تلقى مى شود.

اگر در مدرسه حضور داشته باشد؛ لكن در درس شركت ننمايند نبايد در حال گردهم آئى اهل مدرسه در جلسه درس - جز براى انجام كارهاى ضرورى - از حجره و اتاق خود بيرون آيد و يا به رفت و آمد بپردازد. او نبايد كسى را به طرف خود دعوت كند و يا فردى را از اتاقش به بيرون فراخواند. او نبايد همزمان با انعقاد جلسه درس ، در مدرسه راه برود، و صداى خود را براى قرائت درس و يا تكرار و مباحثه و مذاكره آن بيش از اندازه بلند سازد. و درها را تواءم با سر و صدا نبندد و نگشايد. و بالاخره بايد از ارتكاب اينگونه كارها - كه به عنوان اسائه ادب و جهالت و حماقت و نابخردى نسبت به اهل مدرسه تلقى مى شود - جدا خوددارى كند.

من به چشم خود ديده ام : يكى از علماء و دانشمندانى كه در سمت قاضى شخصيت هاى صالح و برجسته ، انجام وظيفه مى نمود محصل و دانشجوئى را كه همزمان با اشتغال شاگردان به درسشان ، در مدرسه راه مى رفت سخت مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و از كار او با خشونت نهى كرد؛ با اينكه اين محصل ، سرگرم تيمار و پرستارى بيمارى بود كه آن بيمار در محلى نزديك به جايگاه تدريس بسرمى برد، و اين محصل به منظور رسيدگى و تاءمين حوائج اين بيمار، ناگزير به رفت و آمد بود.

5 - ترك معاشرت بى ثمر با همگنان و اهتمام به اداء وظائف مربوط به اهداف مدرسه

محصلى كه در مدرسه اقامت دارد بايد خويشتن را به مصاحبت و معاشرت هاى بى ثمر، با ديگران سرگرم نسازد و وقت و فرصتهاى گرانبهاى خود را در اختيار چنين بطالت و سرگرمى هاى بى فائده قرار ندهد. و در دلش رضايت ندهد كه در كوچه و راه عبور و مرور، جا خوش كند؟ بلكه بايد از رهگذر ترك هرگونه معاشرتهاى بى فائده ، به كار و تحصيلات خويش روى آورده و در جهت تحقق بخشيدن آرمان و اهداف مربوط به بناء و تاءسيس مدرسه بكوشد؛ زيرا عشرت بارگى و اعتياد به مصاحبتهاى بى ثمر، حال و مآل و فرصت هاى دور و نزديك عمر آدمى و شرائط و اوضاع موجود و آينده انسان را تباه مى سازد.

يك محصل عاقل و هشيار بايد مدرسه را به صورت منزلى در نظر گيرد كه بايد در طى اقامت خويش در آن ، نيازهاى اساسى خود را برآورده ساخته و از آن براى تحصيل علم بهره بردارى كند، و پس از رفع نياز علمى ، آنجا را ترك گويد و از آن بكوچد.

لكن اگر محصل باكسى مصاحبت و معاشرت كند كه از رهگذر آن ، او را بر تحصيل اهداف و مقاصد دينى و علمى و تكميل بهره هاى معنويش يارى دهد، و در او جنبش و تحرك و نشاطى در جهت ازدياد معلوماتش بارور سازد، و رنج و افسردگى خاطر را از جان و روحش بسترد، و چنين معاشرى آنچنان از دين و امانت و مكارم اخلاق برخوردار باشد كه بتوان به مصاحبتش اطمينان كرد، در چنين شرايطى همنشينى و معاشرت با او مانعى ندارد؛ بلكه چنين معاشرت و مصاحبتى پربركت ، مطلوب و پسنديده است ؛ البته به شرط آنكه چنين يار و رفيق و همدم محصل با هدفى الهى نسبت به او خيرخواه و دلسوز بوده و گرفتار هوس و بازيگوشى و بطالت گرائى نباشد.

محصل بايد در هر شرائط از نظر علمى و در جهت استفاده و علم آموزى ، حريص وپراشتياق باشد:

اگر سكنى و اقامت محصل در مدرسه و مصاحبت او با فضلاء و تكرار سماع درس ، طولانى گردد و ملاحظه كند كه ديگران بيش از او در اندوختن ذخائر علمى موفق هستند؛ ولى او از چنين پيشرفت و پس انداز جالب ، محروم مى باشد عليرغم چنين وضع نامطلوبى بايد همتش را والا نگاهداشته و حميت و غيرت تحصيلى خود را از دست ندهد. او بايد از خود بخواهد و خويشتن را وادارد كه هر روز به استفاده معلومات جديدى دست يازد، و با خود در كميت و كيفيت فراورده هاى علمى اش به محاسبه برخيزد، و سعى كند كه از كوششهاى تحصيلى بازنايستد تا دريافت شهريه و مقررى مدرسه بر او حلال و روا بوده و استفاده از آن براى وى مشروع باشد.

6- رعايت حقوق اهل مدرسه و عفو و گذشت از بديهاى آنها

بايد محصل ، خود را موظف بداند كه با سلام گرم و صميمانه خود، ديگران را محفوظ ساخته و نسبت به آنها اظهار محبت و احترام نمايد، و حق جوار و همسايگى و مصاحبت و اخوت دينى و حرفه اى را در مورد آنها كاملا رعايت و اداء كند؛ زيرا همه آنها را مى توان حاملان علم و اهل دانش و طالبان علم ناميد، از آنجهت كه رگه هاى مشتركى ، ميان آنها پيوند و خويشاوندى معنوى برقرار مى سازد.

بايد محصل در برابر تقصير و اهمال كاريهاى همگنان (از لحاظ آنكه به او چندان محبت نمى ورزند و يا احترام شايسته اى درباره او معمول نمى دارند) راه عفو و اغماض را در پيش گرفته ، و از لغزشهاى آنها چشم پوشى كرده ، و در صدد برآيد كه عيب آنها را بپوشاند، و از نيكوكارانش سپاسگزارى كند، و از كسانى كه به او بدى نمودند درگذرد.

اگر قلب و درون محصلى - به علت سوء رفتار همجواران ، و حالات زشت و

گزنده آنان - دچار نگرانى و ناامنى و ناآرامى گردد و موجب شود كه استقرار روانيش را از دست دهد بايد از چنين مدرسه و اهل آن بكوچد، و با سكنى گزيدن در مدرسه اى ديگر، موفق به اعاده استقرار نفسانى خويش گردد. و آنگاه كه چنين استقرار و آرامشى در مدرسه جديد براى او فراهم آمد نبايد بى جهت و بدون نياز و ضرورت از آن مدرسه منتقل گردد؛ زيرا اينگونه انتقال و جابجا شدن شاگرد از مدرسه اى به مدرسه ديگر، براى افراد مبتدى جدا مكروه و زشت و زيانبار مى باشد.

نوع ديگرى از انتقال و جابجا شدن در رابطه با كار محصل وجود دارد كه داراى كراهت فزونتر و شديدترى است ، و آن اين است كه بى جهت (و پى در پى ) از كتابى به كتاب ديگر جابجا شود. قبلا راجع به مضرت و زيانبار بودن اينگونه انتقال سخن گفتيم كه نمايانگر دلسردى و آزردگى خاطر و تنفر و بازيگوشى و بى بند و بارى و ناكامى محصل مى باشد و چنين اوضاع نابسامان ثمره چنين جابجائى است

7- بايد قبل از سكناى در مدرسه و انتخاب اتاق ، همسايگان را ارزيابى كرد

محصل بايد - در حد امكان و توانائى خود -، صالح ترين و پركارترين و كوشاترين و نيك طبع ترين و آبرومندترين حجره و يا غرفه بپردازد تا همسايه و مجاور او با او در جهت رسيدن به اهداف عاليه علمى و معنوى هميارى كرده و بدو مدد رساند.

در مثل ها آمده است :

(( (الجار قبل الدار. و الرفيق قبل الطريق و الطباع سراقة و من داءب الجنس ، التشبه بالجنس ).

همسايه را قبل از انتخاب خانه در نظر گير، و قبل از پيمودن راه سفر، يار و رفيقى براى خويش برگير. طبع و سرشت آدمى رباينده طبع ديگران است و هر جنسى را عادت بر آن است كه همانند هم جنس خود گردد.

بايد يادآور شد كه انتخاب اتاقهاى طبقات فوقانى براى سكناى كسانى كه از نيرو و توانائى كافى براى پيمودن و بالا رفتن از پله ها برخوردارند، كار مناسب تر و شايسته ترى است ، و چنين اتاقها براى تجمع خاطر و تمركز فكر و حواس آدمى سازگارتر مى باشد. البته نبايد فراموش كند كه علاوه بر اين بايد همجواران او در طبقات فوقانى ، افرادى صالح و لايق باشند.

قبلا (در اين كتاب ) يادآور شديم كه خطيب بغدادى مى گفت : (غرفه ها، يعنى اتاقهاى طبقات فوقانى براى حفظ و ايمنى از تشتت خاطر، و يا حفظ كردن مطالب علمى ، جاى مناسب ترى است ).

اما افراد ضعيف و ناتوان ، و يا كسانى كه متهم هستند، و نيز كسانى كه مردم در فتوى و اشتغالات علمى به آنها مراجعه مى كنند، سكنى و اقامت آنها در طبقه پائين مناسب تر و شايسته تر است

صعود از پله ها و نردبانهائى كه به در ورودى مدرسه و يا دهليز و دالان آن نزديك است در خور افرادى است كه مورد اعتماد و خوش نام مى باشند. اما پله هاى داخل مدرسه - كه اهل مدرسه ناگزيرند براى پيمودن و بالارفتن از آن ، از حياط مدرسه عبور كنند - مناسب افراد ناشناخته و متهم و بدنام است

كسانى كه شايسته سكنى و بيتوته در مدارس نيستند:

بهتر است محصل خوش سيما و زيباچهره و نيز افراد خردسالى كه سرپرست و مراقبى هشيار بر آنها گمارده نشده است در مدرسه سكنى اختيار نكرده و در آن بيتوته نكنند. و نيز (دانشجويان و محصلين از طائفه ) نسوان ، بهتر است از سكناى در جايهائى كه مردها از كنار در آنها عبور و رفت و آمد مى كنند و يا اقامت در محلى كه داراى پنجره و روزنه اى مشرف بر حياط مدرسه مى باشد خوددارى نمايند.

محصلى كه در مدرسه اقامت دارد نبايد وارد اتاق كسى گردد كه مشكوك و يا بدنام و يا متهم به ضعف دينى مى باشد. و نيز شايسته است كسى بر او وارد نشود كه اهل مدرسه از او بدشان مى آيد، و يا بديهاى ساكنان مدرسه را بر سر زبانها مى اندازند، و يا به ضرر آنها نمامى و سخن چينى مى كند، و يا اهل مدرسه را با هم درگير مى سازد، و يا آنانرا از تحصيل و اشتغالات منصرف ساخته و موجب بيگانگى آنان با علم مى گردد.

بارى ، محصل نبايد در محيط مدرسه ، جز با اهل مدرسه ، با هيچ فرد و يا قشر ديگرى معاشرت و شدآمد كند.