آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 48449
دانلود: 9520

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48449 / دانلود: 9520
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

الف - عظمت و شكوه علم و علماء و متعلمان از ديدگاه قرآن كريم

بايد توجه داشته باشيم كه خداوند متعال ، علم و دانش را علت كلى و اساسى آفرينش همه پديده هاى هستى جهان - اعم از آسمان و زمين - معرفى كرده است همين نكته براى نشان دادن عظمت و ارزش علم و علماء و افتخار آنها، بهترين دليل گويا و قاطع ترين گواه مى باشد.

وقتى خداوند متعال ميخواهد چشم بصيرت انسان را در برابر اين نكته و حقيقت باز كند و دلهاى خردمندان را در مقابل اين واقعيت ، آگاه و بيدار سازد در نبشتار استوار بنياد و كتاب آسمانى خود مى فرمايد:

(( (الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير) )) (27)

خدائى كه هفت آسمان را آفريد و زمين را همسان و همانند با آن خلق كرد (تا فرمانش ميان اين دو پديده شگرف فرود آيد). هدف اين است كه از علم و بصيرت برخوردار گرديد، بصيرتى كه شما را به قدرت و توانائى همه گير و گسترده خداوند رهنمون باشد.

براى روشن شدن مسئله فضيلت علم - بويژه علم به توحيد و يگانگى خداى متعال - همين آيه كفايت مى كند، بالاخص علم توحيد يعنى اطلاع از يگانگى و يكتائى پروردگار عالم كه اساس و بنياد هر دانش ، و محور هرگونه شناخت و معرفت است ؛ (يعنى همه دانشها و معارف ، سرانجام ، انسان را به خدا رهنمون مى گردد). بهمين جهت پروردگار عالم ، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده است

خداوند متعال با نخستين نعمت خويش - يعنى علم و بينش -، بر آدم ابوالبشر منت نهاد؛ آنگاه كه پروردگار جهان ، آدم را آفريد و او را از بوته تيره عدم رهائى بخشيد و لباس نورانى هستى را بر قامت وى پوشاند، بر او از آن جهت منت گذارد كه وجود او را با زيور علم بياراست لذا در اولين سوره اى كه بر پيامبرش ‍ محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرو فرستاد ارزش علم و دانش را بازگو فرموده و بر تمام افراد بشر چنين منت نهاده كه در ميان تمام پديده هاى هستى ، وجود آنان را با علم ، ويژگى بخشيده و مشخص و ممتازشان ساخته است ، آنجا كه مى فرمايد:

(( (اقرء باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرء و ربك الاكرم ، الذى علم بالقلم ) )) (28)

اى پيامبر، بنام پروردگارت خواندن را آغاز كن ، پروردگارى كه آفريننده است انسان را از خون بسته و لخته شده و يا چيزى شبيه كرم و زالو آفريد. بخوان اى پيامبر، و پروردگار تو كريم ترين كريمان است ، از آنجهت كه با خامه و قلم ، بشر را با علم و دانش آشنا و ماءنوس ساخت

بايد دقت نمود كه خداوند با چه كيفيتى كتاب آسمانى مسلمين را افتتاح فرمود، و با چه طليعه اى برگهاى زرين اين نبشتار اعجازآميز را آغاز كرد. كتابى كه بيهوده سخن در پيش و پس آن راه ندارد، و از وجودى منشاء گرفته است كه در عين دانائى ، در تمام جوانب گفتار و رفتارش ستوده است

اين كتاب الهى ، نخست با سخن از نعمت ايجاد عالم و آدم ، آغاز گرديده ، و سپس نعمت علم و بينش را بلافاصله به گوش هوش انسان ميخواند.

كمترين دقت و تاءمل در اين آيات ، انسان را واميدارد كه چنين بينديشد كه : اگر در اين موقف و جايگاه - پس از نعمت ايجاد - نعمت و احسانى والاتر از علم وجود مى داشت ، خداوند، انسان را بويژه با چنين احسان ، و نعمتى - يعنى علم - ممتاز نمى ساخت (و بلافاصله از نعمتهاى ديگر ياد مى كرد) و نور هدايت و طريق هدايت به صراط مستقيم را با علم آغاز نمى فرمود، آنهم به گونه اى كه براعت و تناسب ديباچه و مطلع با مباحث و مطالب قرآن كريم و دقايق معانى و حقايق بلاغت در چنين افتتاحى نيز جلب نظر مى كند.

بعضى از دانشمندان در توضيح وجوه و جهات تناسبى كه در آيات نخستين سوره (علق ) به چشم مى خورد بيانهاى جالبى دارند. توضيح آنكه : بخشى از آيات اين سوره مربوط به آفرينش انسان است كه او از خون لخته شده يا چيزى شبيه زالو بوجود آمد. بخش ديگر اين سوره در بيان اين حقيقت است كه خداوند به انسان ، حقايقى را آموخت كه قبلا درباره آن حقائق ، اطلاع و آگاهى نداشته است با توجه به دو توجيه زير به نظم جالب و ترتيب سنجيده اين آيات پى مى بريم :

1- خداوند در اين آيات از نخستين مرحله و حالات انسان در دوران جنينى ياد مى كند كه او بصورت خون لخته شده و يا همچون زالوئى كه به جدار رحم مادر چسبيده تكون مى يابد. و از چنين مرحله اى پست و تنفرانگيز، حيات و زندگانى خود را آغاز مى كند. و همين موجود غيرقابل توجه و اشمئزازآور، چنان تكامل مى يابد كه در اوج همه پديده هاى هستى از نظر كمالات قرار مى گيرد. يعنى انسانى كه در چنين حضيض و نشيب دوران جنينى ، وارد عرصه حيات گرديد چنان اوج مى گيرد كه بصورت يك انسان عالم و آگاه ، به والاترين مراحل حيات دست مى يابد.

گويا خداوند از رهگذر اين آيات به انسان هشدار مى دهد كه اى انسان ! تو در نخستين مراحل حيات ، در چنين وضع و شرائطى ، زندگانى را آغاز كردى ، شرائطى كه نمايانگر منتهاى پستى و ابتذال تو بوده است و اين همان توئى كه در واپسين مراحل زندگانى به چنان پايه و مرتبتى تعالى مى يابى كه عاليترين منازل شرافت و پرارج ترين دوران زندگانى انسان و والاترين نحوه وجود در ميان همه پديده هاى هستى است

اين سخن بر اين اساس است كه چون علم و دانش ، شريفترين حالات ارج آفرين انسان مى باشد؛ زيرا اگر - جز علم - جهات و حيثيات ديگرى معيار برترى انسان به شمار ميرفت ، و اين حيثيات از لحاظ اهميت در درجه اول قرار ميداشت چنين شايسته بنظر ميرسد كه خداوند در اين مورد - بلافاصله پس از گفتار درباره آفريش عالم و آدم - از اين حالات و حيثيات ، سخن بميان ميآورد.

همين نكته اساسى است كه ترتيب منطقى آيات مذكور را به ما ارائه داده و تناسب عميق آنرا روشن مى سازد.

2- توجيه در اثبات تناسب و همبستگى درخور ترتيب آيات نخستين سوره (علق ) آنست كه خداوند (در پى سخن از آفرينش جهان و انسان ) مى فرمايد:

(( (و ربك الاكرم ، الذى علم بالقلم ، علم الانسان مالم يعلم ) )) (29) .

و پروردگار تو، كريم ترين كريمان است ؛ از آنجهت كه با خامه و قلم ، علم و آگاهى را به وى ارمغان داده است كه از آن محروم بود (و از اين رهگذر، كرامت والاى خود را بدو ارزانى داشته است ).

اين ترتيب موجود در گفتار الهى ، نكته ديگرى را به ما اعلام مى كند؛ ولى پيش از آنكه نكته مزبور را توضيح دهيم بايد مقدمة بگوئيم :

در علم اصول فقه ، چنين مقرر و مسلم گرديده است كه (ترتب حكم بر وصف ، مشعر به عليت آن وصف براى حكم مذكور است ) (بعبارت ديگر: اگر حكمى ، مبتنى بر وصف و حالتى خاص باشد به اين نتيجه مى رسيم كه اين وصف و حالت ، علت آن حكم مى باشد). توضيح اين قاعده اصولى درباره آيات سوره علق ، بدينگونه است : خداوند متعال به وصف (اكرميت ) و والا بودن كرامتش از آن جهت توصيف شده است كه چون علم و دانش را به بشر ارزانى داشته است اگر هر مزيت ديگرى - جز علم و دانش - معيار فضيلت بشمار مى رفت شايسته بود همان مزيت با وصف (اكرميت ) پروردگار در ضمن آيات ، قرين و همپايه گردد، و آن مزيت بعنوان معيار كرامت والاى خداوند بشمار آيد.

كرامت الهى در طى اين آيات در صيغه و قالب (افعل تفضيل ) يعنى با تعبير (الاكرم ) بيان شده است و چنين تعبيرى به ما مى فهماند كه عاليترين نوع كرامت پروردگار نسبت به انسان ، با والاترين مقام و منزلت او - يعنى علم و دانش وى – هم طراز است (بعبارت ديگر: بايد والاترين كرامت پروردگار جهان را در اعطاء علم و دانش به بشر، جستجو كرد).

بنابراين چنين ترتيبى ، علت (اكرميت ) خداوند متعال را براى ما روشن مى كند و آن عبارت از تعليم و اعطاء علم به انسان مى باشد. ضمنا به ما هشدار مى دهد كه اعطاء نعمت علم و دانش به انسان ، نمايانگر والاترين كرامت الهى نسبت به بشر مى باشد.

فرازهائى ديگر از شكوه و عظمت علم و علماء :

خداوند متعال مسئله پذيرش حق و ملازمت و همبستگى با آن را بر اساس تذكر (و خوديابى ) و خدايابى انسان قرار داده ، و تذكر و خدايابى را بر پايه خشيت و بيم از خويشتن مبتنى ساخته است و نيز خشيت و تقوى را ويژه جامعه علماء و دانشمندان معرفى كرده است آنجا كه مى فرمايد:

(( (سيذكر من يخشى ) )) (30)

آنكه از خدا بيمناك است ب ه زودى خود و خداى خويش را بازمى يابد. (و قلبش به ياد پروردگار، آرام گيرد)

و يا مى فرمايد:

(( (انما يخشى الله من عباده العلماء) )) (31)

در جمع بندگان الهى فقط علماء هستند كه خداشناس اند، و ترس و بيم از او و حس تقوى و پرهيزكارى در دل آنها راه دارد.

و نيز خداوند از علم به (حكمت ) (و استوارانديشى و سنجيدگى گفتار و رفتار) تعبير فرموده است و حكمت را نيز سرشار از شكوه و عظمت و خير و بركت معرفى كرده است چنانكه مى فرمايد:

(( (و من يوت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا) )) (32)

و كسى كه از حكمت و دانش و استحكام در انديشه و گفتار و رفتار برخوردار باشد بايد بداند تحقيقا به خير و بركت فراوانى دست يافته است

حاصل و فشرده سخن مفسران قرآن كريم در تفسير كلمه (حكمت ) عبارت از پند و اندرزهاى قرآن كريم و آگاهى و بصيرت و نبوت است اگر كسى از چنين آگاهى هائى بهره مند گردد بدون شك ، خير و بركت فراوانى را عائد خويش مى سازد؛ چون همه اين آگاهى ها از مجراى علم و دانش به روى انسان چهره مى گشايد.

خداوند در مقام بيان منزلت والاى يحيىعليه‌السلام مى فرمايد:

(( (و آتيناه الحكم صبيا) )) (33)

ما به يحيىعليه‌السلام - آنگاه كه كودكى بيش نبود - حكمت و حكم و داورى متين و راءى و انديشه اى استوار عطا كرديم

و يا آنگاه كه مى خواهد شخصيت شكوهمند خاندان ابراهيم پيامبرعليه‌السلام را به جهان بشريت اعلام نمايد از آن مجرى بيان مى كند كه حكمت و نزول كتاب آسمانى را به وى ارزانى داشته و چنين مى فرمايد:

(( (فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة ) )) (34)

ما به خاندان ابراهيم ، (فرستاده بت شكن خود) نبشتار آسمانى و حكمت و انديشه و گفتار و رفتار استوار عطاء نموديم

كلمه (حكم ) و (حكمت ) در اين دو آيه به معنى علم و دانش است ؛ چون عالم و دانشمند، استوارتر از جاهل و نادان مى انديشد و گفتار و رفتار او با متانت و استحكام و سنجش و ابرام ، تواءم است

خداوند متعال دانشمندان را برتر و والاتر از همه رده هاى ديگر جامعه هاى انسانى معرفى فرموده ، و آنان را در تارك تمام طبقات مردم قرار داده است ، و امتياز و ويژگى آنان را نسبت به ساير افراد، چنين بازگو مى فرمايد:

(( (هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوا الالباب ) )) (35)

آيا آنان كه با سلاح علم مجهزند و افرادى كه با جهل و نادانى دست به گريبان اند با هم برابرند (آيا ميتوان اين دو دسته را در يك رده قرار داده و با يك ديد به آن نگريست ؟) صرفا انديشمندانند كه تفاوت عظيم و بعد مسافت معنوى اين دو گروه را درك ميكنند و امتياز ميان آنان را باز مى يابند و از اين رهگذر پند مى گيرند.

آرى خداوند متعال در خلال آيات قرآنى ، سلسله واژه هائى آبدار و پرمعنى را در نقطه مقابل واژه هائى ديگر قرار داده است تا از اين رهگذر، اوصاف و مزاياى گويائى را درباره دانشمندان متذكر گردد. چنانكه با به كار بردن لغات ديگر، اوصاف و احوال گروه بى بهره از علم را به گونه اى بيان مى كند كه بيانگر وضع اسف آور و شرائط دردناك زندگى آنان مى باشد.

(براى نشان دادن امتياز اين دو گروه در قرآن كريم از كلمه (خبيث ) براى نادان و كلمه (طيب ) براى دانا استفاده شده است ، و از خردمندان داورى ميخواهد كه آيا ميان اين دو عنصر آلوده و پاكيزه ، تفاوتى وجود ندارد؟!)

لذا مى فرمايد:

(( (قل لا يستوى الخبيث و الطيب ) )) (36)

بگو اى پيامبر. عنصر پليد و آلوده با عنصر نظيف و پاكيزه برابر نيست

در اين آيه ، پليد، نقطه مقابل پاكيزه قرار گرفته است ، چنانكه در آيه اى ديگر، كوردر برابر بينا، تاريكى در برابر روشنائى ، حرارت آزاردهنده در برابر سايه آرامبخش ، و زنده ها در نقطه مقابل مردگان(37) قرار دارد. اگر كمى ژرف بنگريم وتفسير اين آيات را بررسى كنيم مى بينيم كه مقصود از مفاهيم واژه هاى : (بصير بينا.نور = روشنائى ظل = سايه آرام بخش ، و جنت = بهشت )، عبارت از علم و دانش و دانشمنداست ، چنانكه منظور از لغات : (اعمى = نابينا. ظلمات = تاريكيها. حرور = گرماى آزاردهنده و نار = آتش ) عبارت از جهل و نادانى و نادان مى باشد.

خداوند متعال ارباب علم و دانشمندان را در كنار نام خود و فرشتگان آسمانى خويش ياد كرده و آنان را با چنين افتخارى ، سرافراز فرموده است چنانكه مى فرمايد:

(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))

(38)

خدا بر وحدانيت و يگانگى خود گواهى مى دهد. و نيز فرشتگان و دانشمندان گواهند كه جز خداوند معبودى دگر نيست

خداوند متعال در قرآن كريم براى بزرگداشت و تجليل از علماء به همين مقدار بسنده نكرده است ؛ بلكه (با بيانات ديگرى نيز مقام آنان را ارج نهاده و آنان را مانند خود به عنوان افرادى آگاه به اسرار و رموز قرآن قلمداد كرده و آنها را از لحاظ بينش در مرتبتى پس از خويش آورده است ، و) در گرامى داشت فزونتر آنان چنين مى فرمايد:

(( (و ما يعلم تاءويله الا الله والراسخون فى العلم ) )) (39)

تاءويل و ارجاع صحيح و تشخيص هدف و منظور آيات متشابه قرآن و تحقق آن را جز خداوند متعال و دانشمندان ژرف نگر و نافذ در علم ، نمى دادند.

و نيز مى فرمايد:

(( (قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب ) )) (40)

بگو، خدا و كسانى كه از علم و آگاهى نسبت به كتاب آسمانى برخوردارند به عنوان گواه ميان من و شما كافى و بسنده اند.

در آيه فوق ، عالم و دانشمند به عنوان شاهد و گواه بر نبوت ، در كنار خدا قرار گرفته و قرب و منزلت او نسبت به پروردگار به خوبى در آن ، نمودار است

(در آيه اى ديگر، مؤ منان در جنب دانشمندان ، از درجات و پايه هاى رفيعى بهره مندند كه اين درجات را خداوند همراه مؤ منان ، به دانشمندان اعطاء فرموده است )، آنجا كه مى فرمايد:

(( (يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات ) )) (41)

خدا به آنان كه در جمع شما جامعه بشرى ، به حق ايمان آوردند، و نيز به آنانكه از علم و دانش بهره مند هستند، رفعت مقام اعطاء مى كند (تا در ظل چنين مقام رفيعى از ساير مردم ، ممتاز باشند).

چهار گروه از گروههاى مختلف جامعه انسانى - در منطق قرآن كريم - در سايه ايمان از امتيازات و مقامات ويژه اى برخوردارند:

1- مؤ منان جنگ بدر: (و اصولا هر مؤ من واقعى ) كه خداوند متعال درباره آنها مى فرمايد:

(( (انماالمؤ منون : الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا... اولئك هم المؤ منون حقالهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كريم ) )) (42)

مؤ منان (واقعى ) صرفا كسانى هستند كه به گاه ياد خدا دلهايشان بيمناك گشته ، و آنگاه كه آيات خداوند بر آنان خوانده مى شود بر نيروى ايمانشان مى افزايد... اينان حقا همان مؤ منان مورد نظر مى باشند كه در پيشگاه الهى از درجات و پايه هاى رفيع و آمرزش و روزى آبرومندانه اى برخوردار هستند.

2- مجاهدان راه خدا: (كه در احياء حق و حقيقت از بذل مال و جان دريغ ندارند)، خداوند متعال درباره آنها مى فرمايد:

(( (فضل الله المجاهدين باموالهم وانفسهم على القاعدين درجة ) (43)

خداوند با يك درجه و پايه ، مجاهدان و افراد سخت كوشى را - كه در راه خدا از بذل مال و جان دريغ نمى ورزند - بر خانه نشينان تن آسان ، برترى داده است

3- صالحان و نيكوكاران : (كه داراى رفتارى شايسته و در خور انسانهاى واقعى هستند). قرآن كريم راجع به آنها مى فرمايد:

(( (و من ياءته مؤ منا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلى ) )) (44)

و كسانى كه با ايمان و اعتقاد راسخ ، به خدا روى مى آورند، در حاليكه كردارى شايسته و در خور انسانهاى واقعى را دارا هستند، اين گروه از مردم در پيشگاه الهى واجد درجات و مقاماتى والا مى باشند.

4- علماء و دانشمندان : (كه در سايه بينش و آگاهى خود، مقامات ارجمندى را احراز مى كنند، چنانكه قبلا نيز ديديم در جنب مؤ منان و افراد دلبسته به حق و حقيقت ، شايستگى نيل به درجات و مقامات رفيعى را كسب مى نمايد) كه خدا درباره آنان چنين مى فرمايد:

(( (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ) ))

(قريبا ترجمه آن ، گذشت ).

با توجه به مجموعه اين آيات - كه ضمن آنها خداوند متعال براى چهار گروه از طبقات مختلف مردم با ايمان ، درجات و امتيازاتى مقرر فرمود - به اين نتيجه مى رسيم كه پروردگار متعال ، افرادى را كه در جنگ بدر شركت جستند از لحاظ پايه و درجه بر ساير مؤ منان برترى داده ، و علماء و دانشمندان را بر تمام اصناف و گروههاى جامعه بشرى مزيت بخشيده است برجسته ترين و سرفرازترين افراد مى باشند (و طبق منطق آيات قرآنى در ميان قشرهاى گوناگون انسانى ، همچون گوهرهاى تابناكى بر تارك جامعه بشريت مى درخشند).

امتيازات ويژه علماء و دانشمندان :

در قرآن كريم ، علماء و دانشمندان با پنج امتياز برجسته از ساير گروهها ممتازند:

1- ايمان :

(( (و الراسخون فى العلم يقولون آمنا) )) (45)

آنانكه گامهاى راسخ و نافذى را در پهنه علم برداشتند و به درون محيط و فضاى دانش راه يافتند مى گويند ما سراپاى قرآن كريم را باور مى داريم

2- اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند:

(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))

(ترجمه اين آيه قريبا از نظر مطالعه كنندگان محترم گذشت ).

3- اندوه و تاءثر و گريستن از بيم پروردگار:

(( (ان الذين اوتوالعلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجدا... يبكون و يزيدهم خشوعا) )) (46)

حقا مردمى كه پيش از آن ، از علم بهره مند گشتند - آنگاه كه آيات خداوند بر آنان خوانده شود - با چانه هاى خويش بر زمين فروافتند... و گريستن را آغاز كنند. و خواندن قرآن كريم ، بر خشوع و زارى و انعطاف و فروتنى آنها بيفزايد.

4- خشوع و انعطاف درونى :

(( (و يزيدهم خشوعا) ))

تلاوت قرآن و تابش خورشيد حقيقت كتاب آسمانى ، بر مراتب خشوع و نرمى و فروتنى و انعطاف آنان مى افزايد.

5 - ترس و بيم از خدا:

(( (انما يخشى الله من عباده العلماء) ))

(ترجمه اين آيه نيز قبلا ياد شد).

(اين پنج امتياز برجسته صرفا از آن دانشمندانى است كه داراى بصيرت معنوى و بينش الهى هستند).

با وجود اينكه پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از بينش كافى و حكمت و ژرف انديشى و جهان بينى عميق برخوردار بود، معهذا خداوند متعال به او امر مى فرمايد كه بگويد:

(( (و قل رب زدنى علما) )) (47)

بگو پروردگارا بر مراتب دانش و بينشم بيفزا.

ونيز در نماياندن روشن بينى دانشمندان مى فرمايد:

(( (بل هو آيات بينات فى صدورالذين اوتواالعلم ) )) (48)

بلكه قرآن ، نشانه هاى روشن و آشكارى است در سينه هاى مردمى كه علم و دانش به آنها ارزانى شده است

قرآن كريم ، مسئله درك و نوشيدن ضرب المثل هاى خود را ويژه علماء و دانشمندان مى داند، و آنجا كه مى فرمايد:

(( (و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون ) )) (49)

اين ضرب المثل ها را (كه همچون انگيزه هاى هشداردهنده و بيدارگر است ) براى مردم بازگو مى كنيم اما جز علماء و دانشمندان نمى توانند (آن ها را به گوش ‍ هوش بشنوند و ژرفاى آن را بازيابند، و) درباره آن درست بينديشند.

اين مطالب و تعابير قرآنى - كه ارزش و فضيلت علم و علماء را به ما مى نماياند - بخشى از فضائل و امتيازهائى است كه در قرآن كريم به چشم مى خورد. و گرنه ، آيات كتاب الهى در ارج نهادن و بزرگداشت علم ، و اعتبار و ارزش علماء، فزونتر از آن است و ما (به خاطر اختصار) برخى از آن ها را ياد كرديم