آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 44573
دانلود: 8501

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44573 / دانلود: 8501
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ب - والائى مقام علم و علماء و متعلمان در منطق سنت و احاديث نبوى

سنت و احاديث نبوى(50) در ارائه ارزش و اعتبار علم و علماء و متعلمان به اندازه اى فراوان و چشمگير است كه مى توان گفت از حد احصاء و شمار بيرون است

احاديث منقول از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان و رهبران واقعى بشر راجع به فضيلت علم و علماء و متعلمان - در حد بسيار گسترده اى نظر هر محققى را در كتب حديث به خود جلب مى كند و ما به عنوان نمونه پاره اى از اين احاديث را از نظر گذرانديم

(احاديثى كه از اين پس ياد مى شود سخنان رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه درباره ارزش و اعتبار علم و علماء و دانش جويان ، بيان فرموده است ):

(كسى كه خداوند، خير و سعادت او را خواهان است ، وى را از بينش دينى و درك و فهم حقايق الهى برخوردار مى سازد)(51) .

(دانش طلبى و علم آموزى بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) لازم و ضرورى است )(52)

(اگر كسى در صدد پويائى از دانش برآيد، (و سعى خويش را در بازيافتن علم ، مصروف دارد، و در ظل مساعى و كوششهاى خويش ) علم و دانش را بازيابد خداوند متعال دو بهره و نصيب را براى او مقرر مى فرمايد. ولى اگر (علي رغم كوشش هايش ) در پويائى از علم ، ناكام و ناموفق باشد، يك اجر و پاداش در نزد خداوند متعال براى او منظور مى گردد)(53)

(كسى كه دوست ميدارد نگاهش به چهره كسانى افتد كه از آتش دوزخ درامانند، بايد به متعلمان و دانشجويان بنگرد. سوگند به كسى كه جان در يد قدرت او است ، هر شاگرد و دانشجوئى كه به منظور تحصيل علم - به در خانه عالم و دانشمند رفت و آمد مى كند، در هر گامى كه بر ميدارد، ثواب و پاداش عبادت يكساله عابد را براى او منظور مى فرمايد. و براى هر قدمى كه در اين مسير مى نهد، شهر و ديار معمور و آبادى را در بهشت براى او آماده مى سازد. و او كه بر روى زمين راه ميرود، زمين نيز براى او طلب آمرزش مى كند. در تمام لحظات و آنات - آنگاه كه روزش را به شامگاهان مى پيوندد، و شامگاهان را به روز ميرساند - مشمول رحمت و مهر و آمرزش الهى است

فرشتگان آسمانى گواهى دهند كه اينگونه شاگردان پوياى علم و جوياى بينش الهى ، از شكنجه آتش دوزخ ، آزاد و درامانند).(54)

(دانش جو و شاگرد دوستدار علم ، همانند كسى است كه روزها روزه دار و شبها بيدار و سرگرم عبادت بوده (و داراى اجر و پاداشى همسان او مى باشد) و هر بابى از علم - كه دانشجو بدان دست مى يابد و آن را فرامى گيرد از كوه ابوقبيس - كه اگر سراسر آن طلا باشد و آن را در راه خدا انفاق كند - بهتر و سودمندتر است )(55) .

(دانشجوئى كه هدف او از علم آموختن ، احياء دين و آئين الهى اسلام است اگر به هنگام تحصيل علم ، مرگش فرارسد، فاصله ميان او و ميان پيامبران از لحاظ مقام و منزلت بهشتى در حد يك پايه و يك درجه است )(56) (يعنى دانشجويان واقعى فقط در رابطه با نبوت - از لحاظ مقامات اخروى - نسبت به پيامبران ، در يك درجه پائين تر از آن قرار دارند و از نظر فضيلت در مقايسه با ساير مردم داراى قرب بيشترى نسبت به انبياءعليهم‌السلام ميباشند).

(فضيلت و برترى عالم و دانشمند بر عابد و پارسا به ميزان هفتاد پايه و درجه است ، درجاتى كه ميان هر دو درجه آن ، فاصله دور و درازى وجود دارد كه اگر اسب راهورى بخواهد اين فاصله را با تك و دويدن طى كند هفتاد سال به طول مى انجامد تا مسافت ميان دو درجه از درجات هفتادگانه را بپيمايد. علت وجود چنين فضيلت قابل توجه براى فرد عالم و دانشمند اين است كه شيطان (و انسانهاى شيطان گونه ) بدعتها و نوآورى هاى نابخردانه اى را در ميان مردم ، طرح ريزى و مقرر مى كنند؛ ولى عالم و دانشمند (هشيار و بيدادگر)، آن نوآوريهاى زيان بخش و نامشروع را شناسائى مى كند، (و مى كوشد تا مردم را هشدار دهد و آنان را به مضار آن آگاه سازد) و آن را از بيخ و بن بركند (كوششهاى بى دريغ عالم و دانشمند در شناسائى بدعتها و از ميان بردن آن ، زمينه را براى احراز چنين مقامات والائى براى او فراهم مى آورد) در حالى كه عابد صرفا به عبادت خويش روى آورده )(57) ، (و سعى و كوشش او فقط براى خود او سودمند است و نفعى از عبادت او به جامعه عائد نميگردد).

(فضيلت و برترى مقام عالم بر عابد، همسان با فضيلت و رجحان من (پيغمبر) بر پائين ترين افراد مردم است ؛ زيرا خداوند و فرشتگان و ساكنان آسمان و زمين - حتى مورچگان در لانه خود و ماهيان دريا در ميان آب - بر عالم و دانشمندى - كه معلم مردم است و آنان را به خير و سعادت رهنمون مى باشد - درود مى فرستد)(58) .

(آنگاه كه دانشجو - براى دانش آموختن - خانه خود را ترك مى گويد تا آن لحظه اى كه دوباره به خانه خويش بازمى گردد - (بايد اين مدت رفت و بازگشت او را فرصتهاى طلائى او به شمار آورد؛ زيرا سعى او در اين رفت و آمد همچون ) سير و جهاد در راه خدا محسوب مى گردد)(59)

(اگر كسى بدين منظور پا از خانه بيرون نهد تا بابى از علم فراسوى او گشوده گردد و از رهگذر آن ، امر باطل و نادرستى را به ماءمن و جايگاه حق و درستى بازگرداند و گم كرده رهى را به راه راست رهنمون شود، خروج او از خانه - البته با چنين هدفى - با عبادت چهل سال از نظر اجر و پاداش برابرى مى كند )(60)

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام فرمود: (اگر يك فرد به وسيله تو - به مدد الهى - طريق هدايت را بازيابد و به حق ، رهنمون گردد، پرارزشتر و بهتر از آنست كه مالك شتران سرخ موى اصيل و نجيب فراوانى باشى )(61) .

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به معاذ فرمود: (اگر خداوند متعال يك فرد را به دست تو هدايت كند چنين كارى از دنيا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است )(62)

گويند كه نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خطاب به اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام نيز چنين سخنى را ايراد فرمود.

(خداوند، جانشينان مرا مشمول لطف و مرحمت خود قرار دهاد. (رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه اين جمله را در ميان جمعى از ياران خود ايراد فرمود)، آنان عرض كردند: جانشينان شما چگونه مردمى هستند؟ فرمود: كسانى هستند كه سنت و روش مرا احياء نموده و آن را به بندگان خدا تعليم ميدهد)(63) .

(مسئله هدايت و ارشاد مردم - كه هدف بعثت و رسالت مرا تشكيل ميدهد - عينا مانند قضيه ريزش باران است بارانى كه در مناطق و سرزمينهاى متفاوتى فرو مى ريزد: برخى از سرزمينها آنچنان پاكيزه و آماده است كه آب را در خود مى پذيرد و در نتيجه ، ريزش باران در اين سرزمين ها گياه ها و سبزه هاى فراوانى را مى روياند. برخى از سرزمين ها (همچون سنگستان )، سفت و سخت است كه آب در آن نفوذ نمى كند و فرونمى رود؛ بلكه روى زمين جمع مى شود و آب را در خود نگاه ميدارد، و خدا مردم را بدينوسيله سودمند ساخته تا از آن آب بياشامند و سيراب گردند و منطقه هاى كشاورزى خود را با اين ذخائر، آبيارى كرده و بارور سازند. و برخى از سرزمين ها پست و كوير و شنزار است كه نه آب را بر روى خود نگاه ميدارد و نه گياهى را مى روياند.

اين مثل ، بازگوكننده حالات متفاوت كسانى است كه زير بارش هدايتها و ارشادهاى من قرار مى گيرند: بعضى از آنها از راه آوردهاى الهى من به گونه اى بهره مند مى گردند كه نه تنها خود داراى بصيرت دينى مى شوند و از اين بصيرت در زندگانى علمى سودمند مى گردند، بينش خود را به ديگران نيز منتقل ساخته و آنان را تحت تعليم قرار مى دهند. و بعضى ديگر در برابر فيض و بارش دست آورد آسمانى من ، چنان سخت و غيرقابل انعطاف هستند كه اساسا سرشان را بالا نميگيرند و به ريزش و فيضان الهى توجه نمى كنند و باران هدايت الهى را در خود نمى پذيرند و نگاه نميدارند، هدايتى كه من نسبت به آن ، احساس رسالت و مسئوليت مى كنم و آن را براى مردم بازگو مى نمايم )(64)

(رشك و حسد - جز درباره دو كس - روا نيست و نميتوان آن را حسد مذموم ناميد:

1- كسى كه خداوند، او را دولتمند ساخته و مال فراوانى در اختيارش قرار ميدهد، ولى او اموال خويش را در راه حق صرف مى كند و در طريق احياء فضيلت ، سرمايه هاى مالى خود را به نابودى مى كشاند. (افراد با فضيلت ، بايد به حال چنين مردمى غبطه خورند و نسبت به آنان رشك برند).

2- كسى كه خداوند متعال وجود او را با حكمت و دانش سرشار ساخته و سرمايه هاى علمى را در كفش نهاده است او خود نيز از اين سرمايه در زندگانى انسانى و معنوى خويش بهره مى گيرد و ديگران را با اين اندوخته علمى بهره مند مى سازد و از راه تعليم ، جامعه را با آن مايه ها مجهز

مى كند)(65)

(كسى كه مردم را به هدايت و رشد فكرى و معنوى دعوت مى كند و در اين راه موفق مى گردد، برابر پاداش پيروان و ره بازيافتگان خود، اجر و مزدى از خدا دريافت مى كند به گونه اى كه به هيچ وجه - برخودارى راهبر از پاداش مذكور - از ميزان پاداش رهروان تعليمات او نمى كاهد.

و آنكه مردم را به گمراهى سوق مى دهد (و راه انحراف و گناه رابراى آنان هموار مى سازد) جرم او برابر جرمى است كه ره گم كردگان ، دچار آن جرم گشتند. البته اين وضع ، از بار جرم گمراهان نيز چيزى نمى كاهد)(66)

(آنگاه كه آدميزاد مى ميرد (حساب جارى ) اعمال او - جز نسبت به سه چيز - گسيخته (و مسدود) مى گردد:

1- خير مستمر و عام المنفعه (از قبيل ساختن پل ، خيابان ، مسجد، بيمارستان و امثال آن ).

2- علم و دانشى كه مردم بدان سودمند گردند (مانند كتب و آثار علمى ).

3- فرزند صالح و شايسته اى كه (همواره ) دعاى خير، نثار پدر نمايد)(67)

(پرارزش ترين و بهترين چيزى كه انسان ، پس از مرگ خود به يادگار مى گذارد سه چيز است :

1- فرزند صالح و شايسته اى كه او را با دعاى خير ياد كند.

2- صدقه جاريه (و مؤ سسه عام المنفعه مستمرى ) كه پاداش به او برسد.

3- علم و دانشى كه پس از مرگ او مورد استفاده ديگران قرار گرفته و بدان عمل شود)(68)

(فرشتگان آسمانى - براى ابراز رضايت و شادمانى نسبت به كار دانشجويان و علم آموزى طالبان علم - پر و بال خويش را فرو مى نهند)(69) . (جوياى علم و دانش باشيد، هر چند كه آن را در چين (و نقاط بسيار دوردست ) سراغ گرفته باشيد)(70) (منظور، معرفة النفس و خداشناسى است ).

(اگر كسى صبحگاهان خويش را در پويائى از علم آغاز كند، فرشتگان (با بال و پر خويش ) بر او سايه لطف و مرحمت مى افكنند، و نيز در طول زندگانى خود از يمن و بركت و فراخ روزى برخوردار گشته ، و كاهشى در رزق و روزى او پديد نمي آيد )(71) .

(اگر كسى طريقى را – به منظور دانش آموختن - بپيمايد، خداوند متعال در فراسوى وى ، راهى به سوى بهشت و نيكبختى او هموار مى سازد)(72)

(خوابيدن با علم ، بهتر و سودمندتر از نمازى است كه در عين جهل و بر مبناى نادانى برگزار مى شود)(73)

(وجود يك فقيه و فرد واجد بينش و بصيرت دينى - از ديدگاه شيطانها و اهريمن صفتان - طاقت فرساتر و تحمل ناپذيرتر از وجود هزار عابد است )(74)

(قضيه و جريان زندگى افراد عالم و دانشمند بر روى پهنه زمين و جهان خاكى ، همانند وجود ستارگان برفراز آسمانها است كه انسان به مدد درخشش آنها در خشكى و دريا، در دل شب و تاريكيها راه خويش را بازمى يابد (و قافله و كاروان سفر را به مقصد رهنمون مى گردند) آنگاه كه اين ستارگان زير پوشش ابر قرار گيرند و ناپديد گردند اين احتمال وجود دارد كه كاروانسالاران و راهبران مسافران نيز - علاوه بر خود كاروانيان - دچار گمراهى و سرگشتگى شوند(75) ) .

(هر نوآموزى كه در فضا و محيط علم و عبادت و بندگى خدا پرورش يابد تا آنگاه كه به بزرگسالى برسد، خداوند در روز قيامت ، اجر و پاداش نود و دو فرد (صديق ) و راستين در گفتار و كردار را بدو ارزانى مى كند).(76)

(خداى ، در روز قيامت به دانشمندان و حاملان علم چنين خطاب مى كند: علماء و دانشمندان ! من بدان جهت علم و حلم و دانش و بردبارى خود را به شما سپردم كه ميخواستم صرفا از رهگذر آن دو يعنى علم و حلم ، شما را مشمول آمرزش و رحمت خويش قرار دهم و هيچگونه ايرادى در چنين مشيتى بر من وارد نيست و باكى از آن ندارم )(77)

(هيچ مجموعه و پيوندى ، خوش آيندتر و برتر از پيوند علم و دانش با حلم و بردبارى نيست )(78) (يعنى تركيب و گردهم آئى علم با حلم ، پرفضيلت ترين تركيبها است به عبارت ديگر: اگر در يك فرد، علم با آميزه حلم تواءم باشد شخصيت او از معجونى پرداخته شده است كه هيچ تركيب و معجونى از لحاظ فضيلت و ارزش به پاى آن نمى رسد).

هيچ صدقه و بخششى - از لحاظ ميزان پاداش و بازده معنوى - نميتواند با نشر و تعليم علم ، برابرى كند)(79) .

(هرگونه هديه و ارمغانى كه يك فرد مسلمان به برادر دينى خود اهداء مى كند، برتر و والاتر از سخن حكمت آميز نيست ، سخنى كه خداوند - از رهگذر آن - بر مراتب هدايت آن برادر ايمانى افزوده و از سقوط و نابودى شخصيت او جلوگيرى كرده و پستى و تبهكارى و نابودى را از او طرد مى سازد)(80)

(پربهاترين و والاترين صدقه و بخشش اين است كه انسان بر علم و دانشى دست يابد و آن را به برادر دينى خود تعليم دهد)(81) :

(عالم و دانشمند با متعلم و شاگرد از لحاظ اجر و پاداش الهى ، شريك و انباز يكديگرند. خير و سعادت (واقعى ) را نمى توان در ميان ساير طبقات جامعه بازيافت )(82)

(عالم و دانا - هر چند مايه علمى او اندك و ناچيز باشد - بهتر و ثمربخش تر از عابدى است كه عبادت و مراتب بندگى او، زياد (و چشمگير) باشد)(83) .

(اگر شخصى ، بامدادان ، راه مسجد را در پيش گيرد و صرفا هدف او چنين باشد كه راه خير و نيكبختى را فراگيرد و يا آن را به ديگران تعليم دهد - از لحاظ اجر و پاداش اخروى - همسان كسى است كه عمره كامل انجام داده باشد.

و اگر شبانگاه با چنان هدفى به مسجد روى آورد اجر و پاداش او برابر با اجر و پاداش كسى است كه مراسم حج كامل را برگزار كرده باشد)(84) .

(طليعه روز خود را - در حاليكه عالم و دانشمند و يا متعلم و دانش جو و يا مستمع و شنونده علم و يا دوستدار و علاقه مند به دانش ، هستى - آغاز كن ، از گروه پنجم (كه از مرز اين چهار فرقه بيرون هستند) مباش كه در (پرتگاه ) انحطاط و نابودى قرار ميگيرى )(85) .

(رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مردم فرمود): (آنگاه كه از بوستانهاى بهشت عبور مى كنيد خود را از نعمتهاى آن اشباع سازيد. عرض كردند: يا رسول الله بوستانهاى بهشت چيست ؟ فرمود: حلقات و جلسات بحث و مذاكره است ؛ زيرا خداي را فرشتگان سيارى است كه همواره در گردش اند و در جستجوى جلسات بحث و مذاكره علمى هستند. آنگاه كه بر اهل جلسات بحث و گفتگوهاى علمى وارد مى شوند پيرامون آنان را احاطه مى كنند)(86) (و مراتب عشق و علاقه به علم و دانش را با چنان كيفيتى ابراز مى نمايند).

بعضى از دانشمندان درباره اين حلقات يادآور شده اند كه منظور از آن ، جلساتى است كه در آن از حلال و حرام ، سخن به ميان مى آيد. در اين حلقات ، گفتگوهائى درباره قوانين دين از قبيل : خريد و فروش ، نماز، روزه ، نكاح ، طلاق ، حج و امثال آنها مطرح مى گردد. (به عبارت ديگر: موضوع بحث و مذاكره اينگونه جلسات ، عبارت از تشريح قوانينى است كه كيفيت رابطه انسان را با خدا تنظيم مى كند كه ما آن را قوانين مربوط به (عبادات ) مى ناميم از قبيل نماز، روزه ، حج و امثال آنها. و يا آنكه بحث و مذاكره اين جلسات مربوط به تشريح و گزارش قوانينى است كه چگونگى رابطه مردم را با يكديگر مشخص مى سازد كه در فقه به عنوان (معاملات ) نام دارد از قبيل خريد و فروش ، اجاره ، رهن و امثال آنها. و يا راجع به كيفيت تشكيل خانواده و احوال شخصيه است از قبيل نكاح ، طلاق و مانند آنها).

(روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از خانه بيرون آمد و وارد مسجد شد و در آنجا با دو نشست و گردهم آئى مواجه گشت : در يك گردهم آئى ، گروهى سرگرم كسب بصيرت دينى و علم آموزى بودند. و در نشست و گردهم آئى ديگر، دسته اى مشغول دعا و درخواست از خدا بودند.

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اين دو نشست و گردهم آئى در جهت خير و سعادت قرار دارند؛ چون گروه اخير، خداى را ميخوانند؛ ولى آن گروه اول سرگرم فراگرفتن بينش و دانش هستند و ميخواهند دانش و آگاهى دينى خود را از رهگذر تعليم ، به افراد نادان منتقل سازند. (با وجود اينكه هر دو گروه در مسير فضيلت گام برميدارند، معهذا) گروه اول بر گروه دوم مزيت دارند. (من كه پيامبر شما هستم ) به خاطر تعليم (حقايق و نشر آگاهى )، مقام رسالت را به عهده گرفته و بدان مبعوث شدم )(87) (و هدف بعثت من ايجاد بينش و تعليم حقايق بوده است ). سپس آن حضرت در جمع گروهى نشست كه سرگرم دانش اندوزى و تعليم بوده اند (و با اين رفتار الگوپرداز خود، دو نشست مذكور را ارزيابى فرموده و بدينوسيله ، برترى علم را بر عبادت و دعاء، عملا اعلام نمود).

از صفوان بن عسال نقل مى كنند كه گفت : حضور پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيدم در حاليكه آن حضرت بر برد سرخ ‌فام خويش تكيه داده بود. عرض ‍ كردم : يا رسول الله ، من به خاطر كسب علم و جستجوى از آن به مسجد روى آوردم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آفرين بر تو، توئى كه پوياى علم و دانش هستى فرشتگان با پر و بال خويش وجود شاگرد جوياى علم را در بر گرفته و آنچنان در پيرامون او بر روي هم انباشته مى شوند كه به آسمان دنيا و جهان ناسوتى - از فرط محبت و عشق و علاقه به چيزى كه دانشجو، پوياى آنست - اوج مى گيرند)(88) (يعنى در حقيقت ، تجمع و تراكم و تراكب فرشتگان در پيرامون طالب علم - نمايانگر مراتب دلبستگى و علاقه شديد اين وجودات مقدس نسبت به هدف طالب علم - يعنى دانش و بصيرت در امر دين و دنيا - مى باشد).

(كثير بن قيس مى گويد: با ابودرداء در مسجد دمشق نشسته بوديم ، در اين اثناء مردى وارد شد و گفت : من از مدينه آمده ام و هدفم اين است كه شنيده ام شما براى مردم حديث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نقل مى كنى من به خاطر شنيدن حديث رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از زبان شما اين راه دور و دراز را پيموده ام

ابودرداء گفت : مبادا مسئله تجارت و سوداگرى ، تو را وادار كرده باشد كه رنج سفر از مدينه تا شام را بر خود هموار ساخته باشى ؟ گفت : نه سپس ابودرداء به وى گفت : نكند هدفهاى ديگرى ، تو را از مدينه بدين سو كشانده باشد؟ آن مرد گفت : نه (يعنى هيچ هدفى جز استماع حديث و سخن رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مرا به اين سفر وانداشت ).

آنگاه ابودرداء به نقل حديثى از نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آغاز كرد و گفت : از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: (اگر كسى مسيرى را در جهت آموختن علم و دانش طى كند، خداوند متعال او را در راهى كه مقصد آن ، بهشت است سوق ميدهد. فرشتگان – به منظور اعلام شادمانى خود نسبت به طالب علم - پر و بال خويش را فرومى نهند. (همه پديده هاى هستى ) حتى ماهيان دريا از خدا درخواست مى كنند كه عالم و دانشمند بر عابد (و ساير طبقات مردم ) همانند امتياز و برترى بدر و ماه تمام بر ساير ستارگان است علماء و دانشمندان ، وارثان پيامبران الهى هستند؛ چون انبياء هيچ دينار و درهمى پس از خود به ارث نگذارند، و ميراث آنها عبارت از علم و دانش است اگر كسى بر چنين ميراثى دست يابد، محققا سهم و نصيب فراوانى را در زندگانى ، عائد خويش مى سازد(89) ).

يكى از دانشمندان با اسناد به ابى يحيى زكريا بن يحيى ساجى چنين نقل مى كند كه او ميگفت : در يكى از كوچه هاى بصره بسوى خانه يكى از محدثين مى رفتيم ، ميان راه بر سرعت خود افزوديم مرد شوخ چشم و بى باكى با ما همراه بود، او با حالت تمسخر و استهزاء به ما گفت : پاهاى خود را از روى بالهاى فرشتگان بالا نگاه داريد، يعنى روى پر و بال فرشتگان گام ننهيد؟! (وى سخن رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درباره فضيلت علم و علماء، دستاويز استهزاء خود قرار داده بود). ناگهان ديديم كه او نمى تواند گام از گام بردارد. چون دو پاى او (به علت چنين استهزاء شرم آور) از كار افتاده و خشك شده (و ديگر قادر به راه رفتن نبود).

همو با اسناد داود سجستانى نيز آورده است كه او مى گفت : ميان دانشمندان حديث ، مرد شرور و آلوده و بى بندوبارى زندگانى مى كرد. اين مرد آنگاه كه حديث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : (( (ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم )) :فرشتگان پر و بال خويش را براى طالب علم بر زمين مى نهند و آن را مى گسترانند) را شنيد، پاهاى خود را با ميخهاى آهنين مجهز كرد و گفت : ميخواهم بال و پر فرشتگان را پايمال كنم !!. گويند پس از اين عمل و گفتار زشت خود، گرفتار بيمارى خوره و خارش در پاهايش گشت

اين داستان را محمد بن اسماعيل تميمى در شرح صحيح مسلم آورده و نوشته است كه دو پا و ساير اندام او (پس از آن رفتار و گفتار نابخردانه ) دچار خشكى و فلج گرديد.

(سخنان زير نيز از بيانات پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد كه در مقام ارائه ارزش و اهميت علم و علماء ايراد فرمود:

(نزديكترين مردم به مقام و مرتبت نبوت ، عبارت از دانشمندان و مجاهدان راه حق مى باشند)(90)

(مرگ يك گروه و قبيله ، از مرگ يك عالم و دانشمند، آسانتر و ناچيزتر و تحمل پذيرتر است )(91)

(حكمت و دانش ، بر مراتب شرف و بزرگوارى افراد شريف مى افزايد، و حتى بردگان را (در سايه بينش علمى )، به مجالس و محافل بزرگان ترفيع ميدهد تا در ميان آنها جلوس كنند)(92)

(خداى در روز رستاخيز، بندگان خويش را برمى انگيزد، و سپس دانشمندان را. و به آن ها چنين خطاب مى كند: اى گروه علماء! فقط من از آن جهت گوهر علم و بينش را در ميان شما قرار دادم چون شما را مى شناختم و وجود شما را نه بدان جهت به علم و دانش بياراستم كه خواسته باشم شما را عذاب و شكنجه نمايم ؛ نه ، بلكه خواستم مشمول رحمت من قرار گيريد. برويد و راه بهشت و نيكبختى را در پيش گيريد؛ چون حقا از شما درگذشتم و شما را مشمول رحمت خويش ساخته ام )(93)

(اگر كسى در مجلسى بنشيند و در آن مجلس و نشست ، بر مراتب علم و آگاهى خود نيفزايد بر مراتب بد و دورى خود از خداوند مى افزايد)(94)

(دانشمندان مردم ، عبارت از كسى است كه علم و آگاهى مردم را در وجود خويش فراهم سازد، و گرانقدرترين مردم ، كسى است كه فزونترين سرمايه علمى را به كف آرد، و كم ارزشترين افراد كسى است كه ناچيزترين و اندك ترين مايه علمى را براى خود اندوخته باشد)(95) .

از سخنان پيغمبرگرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روايت زير چنين استفاده مى شود كه تعليم و نشر علم ، الزامى است و بايد عالم و دانشمند، اين سرمايه پرارزش را براى استفاده مردم ، در اختيار آنها قرار دهد؛ آنجا كه مى فرمايد:

(خداوند متعال به هيچ عالم و دانشمند، سرمايه علمى را اعطاء نفرمود جز آنكه از آنها پيمان گرفت ، نوع همان پيمانى كه از پيامبران گرفته است كه حقايق را به مردم تعليم دهند و واقعيات را روشنگر باشند و هرگز از بيان حقيقت كتمان نورزند(96) ) .

ج - فضيلت علم و علماء و متعلمان از نظرگاههاى امامان شيعهعليهم‌السلام

اوج منزلت علم و دانش در منطق پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از طريق روايت ائمهعليهم‌السلام :

از طريق محدثان شيعه ، حديثى با اسناد صحيح از ابن الحسن على بن موسى الرضاعليه‌السلام نقل شده است كه او از پدر و اجداد خود و آنان از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:

(دانش آموختن بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) ضرورى و واجب است بايد علم و دانش را از سرچشمه ها و موارد استفاده آن ، جويا شويد، و آن را از افراد شايسته و اهل علم دريافت كنيد؛ زيرا اگر دانش آموختن با هدف الهى تواءم باشد به عنوان حسنه تلقى مى شود. و پويائى از علم عبادت است و مذاكره و گفتگوهاى علمى ، تسبيح و تقديس پروردگار مى باشد. عمل و رفتار هماهنگ با علم ، جهاد در راه خدا است و تعليم آن به كسانى كه از علم بهره اى ندارند، صدقه محسوب مى شود. و بذل علم به افراد درخور و شايسته ، وسيله تقرب به خدا مى باشد؛ زيرا علم ، مشعل و راهنمائى براى شناخت حلال و حرام و چراغى فروزان فراسوى بهشت ، و مونس و همدم انسان به هنگام وحشت ، و يار و رفيق انسان در روزگار غربت و تنهائى ، و هم زبان انسان در حال بى كسى ، و راهنماى او در لحظات خوشى و ناخوشى ، و سلاح او در برابر دشمنان ، و زيور و زينت او در جمع دوستان است

خداوند متعال به مدد علم و دانش ، جوامعى از بشر را تعالى بخشيده و آنان را بدينوسيله در مسير خير و فضيلت قرار داده است ، بدانگونه كه جامعه هاى فاقد علم و آگاهى را ناگزير به اقتباس از آنان كرده تا از رفتار و روش و ره آورد آنان ، الگو و سرمشق گيرند، و سرانجام ، آراء و افكارشان به آراء و افكار همان جامعه هاى مجهز به علم ، منتهى گردد.

فرشتگان ، شيفته دوستى با دانشمندان ميگردند و با بال و پرشان ، شخصيت روحى آنان را لمس كرده و با درود و تحيات خويش به آنان تهنيت و تبريك مى گويند.

هر پديده خشك و تر چنين مى كوشند كه از خداوند درخواست نمايند تا دانشمندان و جامعه سرشار از علم و دانش دينى را مورد مرحمت و لطف خويش ‍ قرار دهد. حتى ماهيان دريا و حشرات و درندگان بيابان و بيشه ها و چهار پايان نيز اين درخواست را با خدا در ميان مى گذارند.

(زيرا علمى كه با آميزه ايمان تقويت يافته است حمايت از تمام پديده هاى هستى اعم از جاندار و بي جان را به عهده گرفته و مانع از آنست كه به حريم موجودى تجاوز به عمل آيد، و فى المثل با آلودگيهاى ذره اى و مسموميت هاى اتمى و بالاخره با هر نيروى ويرانگر ديگرى ، فضاى پاكيزه و آرام جهان هستى ، و زندگانى ، به پريشانى و نابودى سوق داده شود. و ما اين حقيقت را - كه در گفتار پرارزش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به چشم مى خورد - در عصر حاضر، به وضوح درك مى كنيم كه چرا جهان وجود و عالم هستى با تمام پديده هايش به علماء و دانشمندان با ايمان ، چشم دوخته و از آنها مى پايند. در هر عصرى ، علماء و دانشمندان با ايمان و پاك نهاد، حامى و مدافع حفظ نظام هستى و مصونيت همه پديده هاى وجود بوده اند، و به هيچ قدرت جابر و ستمگرى اجازه تجاوز به حريم هيچ پديده اى را نمى دادند. و ايفاگر اين وظيفه ، صرفا دانشمندان الهى و علماء ربانى بوده و هستند).

(آرى ) علم مايه حيات دلها است كه عوامل مرگ زاى جهل و نادانى را از قلوب مردم ريشه كن مى سازد. دانش مايه چشم روشنى ، و نيرومندى اندام و مانع ضعف و فتور جسمانى است

انسان مى تواند در سايه علم به منازل و مقامات افراد برجسته و برگزيده و با فضيلت ، ارتقاء يافته و در حلقات و مجالس نيكان و خيرانديشان قرار گرفته و به مدارج و مناصب عالى دنيوى و اخروى نائل گردد. مذاكره و گفتگوى علمى ، معادل با روزه دارى است ، و تدريس و تعليم و تعلم آن ، برابر با قيام شبانگاهى و راز و نياز با خدا مى باشد.

علم و دانش ، مؤ ثرترين عامل و انگيزه طاعت انسان از خدا و بهترين مشوق او براى عبادت است انسان از مجراى بينش علمى به صله رحم و حفظ ارتباط و پيوند با خويشاوندان و دوستان قيام مى نمايد و از رهگذر آن ، به شناخت صحيح حلال و حرام موفق مى گردد.

علم ، راهبر انسان براى عمل و رفتار است ، و رفتار انسان از علم او الهام گرفته ، و علم و عمل پابه پاى هم پيش ميروند. خداوند متعال نيك بختان را از علم بهره مند مى سازد؛ در حاليكه تيره بختان را از آن محروم مى گرداند.

خوشابه حال كسانى كه خداوند، آنان را از چنان حظ و بهره گرانقدرى محروم و ناكام نكرده است ).

سخنان اميرالمؤ منين على عليه‌السلام :

(مردم ! هشيار باشيد: كمال دين دارى و اوج ايمان شما عبارت از دانش آموختن و انطباق و هماهنگى رفتارتان بر طبق موازين علمى مى باشد. بايد متوجه باشيد كه دانش آموختن و ذخيره كردن علم از ثروت اندوزيهاى مادى شما، لازم تر و ضرورى تر است ؛ زيرا مال و ثروت و روزى مردم بر حسب نياز و درخور احتياج همگان تقسيم شده است تاءمين نيازهاى مادى (طبق مقدرات و سرنوشت اشخاص ، در سايه مشيت الهى و به ميزان كوشش متعارف و عادى ) به وسيله خداوند دادگر، پيش بينى شده و خداوند عادلى كه نيازهاى مادى افراد را كاملا ضمانت كرده است براى شما نيز ضمانت مى كند و آن را در اختيارتان قرار ميدهد.

ولى گنجينه علم و دانش در وجود عالم و دانشمند و دستگاه ذهنى او انباشته شده است - پس بايد پوياى چنان علم باشيد(97) (و سعى خويش را تا نهائى ترين درجه آن به كار داريد تا آنكه بر اين ذخائر و گنجهاى گرانبها در سايه رنج خويش دست يابيد).

(عالم و دانشمند، والاتر و برتر از كسى است كه روزها را به روزه مى گذراند و شبها را به عبادت پروردگار – آن هم تواءم با كوشش و رنج - سپرى مى سازد، و همت خويش را صرفا به روزه دارى و سحرخيزى به منظور عبادت و نيايش پروردگار صرف مى كند.

اگر مرگ عالم و دانشمندى فرا رسد، خلاء و شكستى در سازمان اسلام پديد مى آيد كه جز به وسيله عالم و دانشمند ديگرى - كه جانشين و همانند او است - قابل جبران نبوده و اين شكاف و صدمه ، مرمت نخواهد گرديد(98)

(براى باورداشت شرافت و فضيلت علم ، توجه به اين نكته ، كافى و بسنده است كه : افراد ناصالح و فاقد بينش درست علمى ، مدعى داشتن چنين علمى مى شوند و داعيه علم و شايستگى در آن را در سر مى پرورانند، و آنگاه كه آنها را به علم و دانش منسوب مى سازند و از آنان به عنوان عالم و دانشمند، ياد مى كنند سخت شادمان مى گردند.

و براى زشتى و نكوهش جهل و نادانى ، همينقدر بس كه افراد گرفتار جهل و بى سوادى نيز نسبت به آن اظهار تنفر و بيزارى نموده و از اينكه با اين سمت و عنوان معرفى شوند سخت گريزانند)(99)

اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام به كميل به زياد فرمود: (كميل ! علم ، بهتر از مال است ؛ زيرا علم و دانش از تو نگاهبانى و پاسدارى كرده و وجودت را در پناه خود قرار ميدهد. ولى در مورد مال ، ناگزيرى كه خود نگاهبان و پاسدار آن باشى علم و دانش بر تمام شئون زندگى و پديده هاى هستى و اراده ها فرمانروا و حاكم است ، در حاليكه مال و ثروت انسان ، محكوم و دستخوش اراده او مى باشد. صرف مال و انفاق آن ، موجب نقصان و كاهش آن مى گردد در حاليكه انفاق علم يعنى تعليم آن به ديگران ، اندوخته هاى علمى عالم و دانشمند را پربارتر و فزاينده تر مى سازد و كالاى علم طبعا رو به فراوانى مى گذارد)(100)