آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 48472
دانلود: 9520

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48472 / دانلود: 9520
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

11- محمد بن على ، امام جواد عليه‌السلام

(اگر كسانى كفالت و سرپرستى ايتام آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به عهده گيرند، ايتامى كه از پدر روحانى و امام و راهبر دينى خود جدا گشته و از آنها محروم مانده اند و در وادى جهل و نادانى دچار سرگردانى گشتند، و همچون اسيرانى در دست شياطين خود و هوسهاى شيطانى گرفتار آمدند، و زير فشار آرمانهاى پليد و آلوده دشمنان بدخواه و ناسزاگوى ما با دشوارى و تنگنا مواجه هستند، اگر دانشمندانى چنين مصيبت زدگانى را از دست چنان موجودات آلوده و چنين حالاتى برهانند و با زدودن وسوسه هاى فتنه انگيز شيطان از دل آنها، آنان را از حيرت و سرگشتگى و قهر شياطين نجات دهند، و ناسزاگويان و بدخواهان ما را - در ظل حجت هاى الهى و رهنمودهاى پيشوايان دينى شيعيان ما - مقهور و منكوب سازند (چنين دانشمندانى در پرتو اينگونه كوششهاى بى دريغ خويش - در پيشگاه الهى - با معيارها و مدارج و منازلى فزونتر از معيارهاى زير، بر عابد و فرد پارساخوى ، فضيلت و برترى دارند:

فزونتر از برترى آسمان بر زمين ، عرش بر كرسى ، حجب و سراپرده هاى الهى بر آسمان

آرى تفاوت موقعيت عالم و عابد و برترى عالم بر عابد، همچون تفاوت موقعيت و برترى ماه تمام شب چهارده بر كورترين و نهان ترين ستارگان آسمانى است ).

12- على بن محمد، امام على النقى عليه‌السلام :

(اگر پس از غيبت قائم يعنى حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، دانشمندانى به ثمر نميرسيدند كه مردم را در جهت آن حضرت (و قطب دائره امكان و كانون بقاء و هستى جهان ) دعوت و راهبرى كنند، و به وجود سرشار از خير و بركت آن جناب رهنمون گردند، و از دين و آئين الهى در سايه حجت هاى آسمانى دفاع نمايند، و بندگان ضعيف خدا را از دامهاى ابليس و ابليس مآبان برهانند، و نيز از كمند دشمنان ما كه زمام قلوب شيعيان ضعيف الايمان ما را همچون كشتى كه ساكنانش را در اختيار دارد به دست گرفته اند - نجات بخشند، (آرى اگر اينگونه دانشمندان دينى متعهد و مسئول ؛ نمى بودند)، در پهنه گيتى هيچكسى باقى نمى ماند جز كسانى كه بايد آنها را از دين و آئين پروردگار، روى گردان و مرتد برشمرد. (بركات وجود چنان دانشمندانى است كه مى تواند حفاظى نيرومند براى صيانت و پاسدارى دين خدا و ديندارى مردم باشد).

اين گروه از علماء و دانشمندان از برترين مزايا و والاترين مقام و مرتبت در پيشگاه خدا برخوردارند).

13- حسن بن على ، امام حسن عسكرى عليه‌السلام :

علماء و دانشمندانى كه در ميان پيروان مكتب ما خاندان پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سر مى بردند، درباره دوستان مستضعف ما و مردمى كه به ولايت و امامت و رهبرى ما دلبستگى دارند بى تفاوت نمى مانند، و به تقويت ايمان و تاءييد آنان به پا مى خيزند و آنها را از هر گونه استضعافى مى رهانند. چنين دانشمندانى در روز رستاخيز (به طرز بسيار شكوهمند و افتخارآميزى ) در جمع مردم عرصات محشر، نمودار مى شوند كه درخشش افسرهائى كه بر سر دارند پرتوافكن پهنه قيامت است آرى بر سر هر يك از آنها در روز قيامت ، تاج و افسرى نهاده ميشود كه انوار و پرتو آن مسافاتى از پهنه قيامت را روشن مى سازد كه بايد عرض و طول و پيرامون آن را در مدت سيصد هزار سال پيمود. شعاع انوار اين تاجها و افسرها سرتاسر اين عرصه را زير پوشش خود قرار ميدهد.

در چنين روزى ، هر فردى كه تحت سرپرستى علماء و دانشمندان دينى (از خرمن و اندوخته هاى بينش و بصيرت آنان خوشه اى برداشته ) و با مساعى آنان از فضاى تيره جهل و نادانى ، رهيده ، و تحت تعليم آنان از وادى سردرگم حيرت و سرگردانى بيرون آمده (و در محيطى روشن و نورانى راه يافته است ) چنين شاگرد ره بازيافته ، به شاخه و شعبه اى از پرتو انوار اين دانشمندان ، خويشتن را پيوند مى دهد. پيوندى كه او را به منازل و مقامات رفيع و ارجمندى برمى فرازد تا آنجا كه با علماء و دانشمندان در قله هاى رفيع بوستانهاى بهشت هم طراز مى شود و در برابر آنها قرار مى گيرد.

آرى چنين شاگردانى در منازل و كاخهائى از بهشت ماءوى مى گيرند كه آن منازل در جوار استادان و معلمان آنها آماده گشته است (و سرانجام به اين افتخار دست مى يابند) كه در پيشگاه امامان و پيشوايانى قرار گيرند كه اين دانشمندان ، آنها را به ايده ها و آرمانهاى آن امامان دعوت مى كردند.

ولى هيچيك از بدخواهان و دشمنان ما خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، تاب تحمل چنان اشعه اى را - كه از اين تاجها و افسرها برمى خيزد - ندارند. اين اشعه ، نيروى ديد و بينائى آنها را از كار انداخته و حس سامعه و شنوائى آنان را فلج مى سازد و زبان آنها را نيز لال مى گرداند. اين اشعه (به علت عدم لياقت و فقدان شايستگى آنان ) به چنان نيروى كوبنده اى مبدل مى شود كه از لهيب آتش جهنم ، سخت تر و فرساينده تر است اين اشعه (به جاى آنكه دشمنان ما را به سوى نجات و رهائى از گودالهاى دوزخ رهنمون گردد) آنان را با خود برداشته تا آنگاه كه آنها را به طرف خازنان دوزخ پرتاب مى كند، و آنان نيز اين افراد بدخواه را به ميان آتش دوزخ مى سپرند).

14- حضرت ولى عصر، امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ):

(حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ذيل يكى از توقيعات شريف خود - كه در پاسخ به مسائل اسحق بن يعقوب مرقوم فرمود - علماء و دانشمندان آگاه به احاديث را به عنوان مرجع و پناهگاه واقعى در حل معضلات و مسائل پيچيده و حوادث و رويدادهاى زندگانى معرفى نمود كه بايد در شناخت وظائف انسانى و معنوى - به هنگام برخورد با مسائل مختلف زندگانى - به آنان مراجعه نمود. آن حضرت براى آنكه شيعيان ، مرجع خويش را در بازيافتن تكاليف انسانى و الهى شناسائى كنند و در انجام وظائف خويش ، احساس آرامش نمايند، فقهاء و محدثان روايات اهل بيت را تكيه گاه مطمئنى معرفى فرمود، و رسميت فتواى آنان را بدينگونه اعلام نمود: (هرگونه مسائلى كه با آنها مواجه هستيد (و به تكاليف الهى و انسانى خود در آن مسائل آگاه نيستيد) به روات و حاملان احاديث و مسئولان تعاليم ما (يعنى فقهاء و محدثين و سخنگويان ما) مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من نسبت به شما مى باشند و من نيز حجت خدايم ).(123) (و اينان در حجيت فتوى و سخن هاى خويش ، با من هم طراز مى باشند، و لذا بايد با جان و دل فرمان آنها را پذيرا باشيد).

احاديثى كه از نظر خوانندگان محترم گذشت نمونه هائى از رواياتى است كه راجع به ارزش علم و علماء و متعلمان از معصومينعليهم‌السلام به ما رسيده است (اگرچه اينگونه احاديث كه نمايانگر شرف و فضيلت علم و دانش مى باشد بى اندازه فراوان و چشمگير است ) ولى ما به منظور رعايت اختصار در تدوين كتاب و مناسبات مربوط به موضوع بحث ، به ذكر همين مقدار از احاديث بسنده نموديم

ه‍- اهميت و ارزش علم و دانش از نظرگاههاى حكماء و كتب كهن آسمانى

لقمان :

لقمان حكيم به فرزند خود مى گويد: (فرزند عزيز! ديدگان بصيرت خود را در انتخاب مجالسى كه در آنها شركت مى كنى كاملا باز كن و به گزين باش اگر ديدى مجلسى از مردمى متشكل شده است كه با دل و جان و زبان ، خدا را ياد مى كنند، در آن مجلس شركت كن ؛ زيرا اگر عالم و دانشمند باشى علم و آگاهى تو در چنين مجلسى به مدد تو برميخيزد و به تو سود ميرساند و خاطر تو را نسبت به علم تجديد مى نمايد. و اگر جاهل و نادان باشى آنان به تو علم مى آموزند، و با شركت در آن مجلس سرانجام ، به علم و بصيرتى دست مى يابى بنابراين باز هم شركت تو در چنين نشستى ، درخور و مناسب تو مى باشد، و اين اميد هم وجود دارد كه خداوند، شركت كنندگان در اين مجلس را زير سايه لطف و رحمت خود قرار دهد، و از طريق ، چنين لطف و مرحمتى ضمنا شامل حال تو نيز گردد.

آنگاه كه با گروهى از خدابى خبر مواجه شوى و ببينى كه در مجلسى ، افرادى شركت دارند كه از خدا ياد نمى كنند، بلكه او را به دست فراموشى سپردند، با آنان نشست و برخاست نكن ؛ زيرا اگر خود، از علم و آگاهى برخوردار باشى ، علم تو در طى مجالست با آنها به تو سودى نمى رساند. و اگر جاهل و نادان باشى همنشينى تو با آنها، جهل و بى خبرى و غفلت تو را فزاينده تر مى سازد. علاوه بر اين ممكن است خداوند متعال آنان را به كيفر جهل و غفلت دچار سازد و اين كيفر، ترا نيز دربرگيرد)(124)

توراة :

در توراة آمده است كه موسىعليه‌السلام فرمود: (علم و حكمت و استوارمندى در انديشه و گفتار و كردار را، بس شگرف و عظيم برشمار و از آن تجليل كن ؛ زيرا اگر من نيروى حكمت و صواب انديشى را در قلب كسى برقرار مى سازم صرفا بدين منظور است كه مى خواهم او را مشمول رحمت و آمرزش ‍ خويش قرار دهم

اى موسى ! حكمت آموز باش و رفتار خويش را بر موازين حكمت منطبق ساز و آن را به ديگران بياموز تا در اين رهگذر به كرامت من در دنيا و آخرت دست يابى ).

زبور:

خداوند متعال در كتاب زبور به داود پيامبرعليه‌السلام مى فرمايد: (داود! به احبار و دانايان و علماء بنى اسرائيل و رهبانان (صومعه نشين ) هشدار ده كه با مردمان پرهيزكار، گفتگو و مجالست و بحث و مذاكره نمائيد. اگر در محيط خود؛ با مردم تقوى پيشه و پرهيزكار برنخورديد با علماء و دانشمندان به بحث و مذاكره بنشينيد. و اگر در جمع افراد محيط و پيرامون خود، دانشمندى را نيافتيد با عقلاء و بخردان نشست و برخاست و گفتگو كنيد؛ زيرا پرهيزكارى و دانش ‍ و خردمندى عبارت از سه مرحله و درجه اى است كه هدف من از سپردن هر يك از اين سه مرحله به مردم ، اينست كه مى خواهم بشر دچار سقوط و نابودى نگردد). (و هر كسى گمشده خويش يعنى تقوى و علم و عقل را در جوامع بشرى بيابد. و از هر يك از گروه پرهيزكاران و دانشمندان و خردمندان ، بهره خويش را بازگيرد تا جامعه انسانى احساس فقر و كمبود نكرده و دچار انحطاط و سقوط نگردد).

درباره مطلب فوق ، اين سؤ ال پيش مى آيد كه چرا خداوند در طبقه بندى اين مراحل ، تقوى و پرهيزكارى را بر ساير مراتب ديگر مقدم داشته است ؟

پاسخ چنان سؤ الى اين است كه تقوى و پرهيزكارى ، با علم و دانش به گونه اى پيوند و همبستگى دارد كه تقواى بدون علم ، قابل تصور و امكان پذير نيست و چنانكه قبلا نيز يادآور گشتيم خشيت و بيم از خداوند صرفا در سايه علم و دانش امكان پذير است لذا خداوند در طبقه بندى مراتب سه گانه مذكور، علم و دانش را بر عقل و خرد مقدم نموده است ؛ زيرا هر عالم و دانشمندى ، ناگزير بايد عاقل و خردمند باشد تا به مرحله علم ارتقاء يابد.

انجيل :

خداوند متعال در سوره هفدهم انجيل مى فرمايد: (واى بر كسى كه نام و عنوان علم و دانش بگوش او برسد و از آن جويا نگردد. او چگونه حاضر است ، با نادانان محشور شود و در آتش جهنم با آنان همنشين گردد؟

مردم ! پوياى علم باشيد و آن را بياموزيد؛ زيرا علم و دانش اگر فرضا موجبات سعادت و نيكبختى شما را فراهم نياورد باعث تيره روزى و بدبختى شما نمى گردد. اگر علم و دانش ، مقام شما را رفيع نگرداند، سبب پستى و فروهشتگى منزلت شما نمى شود. اگر شما را بى نياز نسازد، تهى دستى را براى شما به ارمغان نمى آورد. اگر به شما سودى نرساند، زيانبخش نخواهد بود.

اين سخن را بر زبان جارى نسازيد: كه مى ترسيم عالم و دانشمند شويم و نتوانيم به مضمون علم و آگاهى خود عملا پاى بند باشيم ؛ بلكه بايد بگوئيد: اميدواريم كه عالم و دانشمند گرديم و طبق آگاهى و علم خود عمل كنيم

علم و دانش به مدد عالم و دانشمند برميخيزد، و از او شفاعت و وساطت مى كند، و به صورت قدرتى درمي آيد كه با عالم و دانشمند هميارى مى نمايد. بنابراين حقا نبايد خداوند، عالم و دانشمند را در روز قيامت ، فرومايه و ذليل سازد.

اى گروه علماء و دانشمندان ! درباره پروردگار خود چگونه مى انديشيد؟ آنها مى گويند: فكر و گمان ما درباره پروردگار ما اين است كه ما را مشمول رحمت و آمرزش خويش قرار دهد. خداوند به آنان مى گويد: من هم به انديشه و درخواست و اميد شما عمل كردم ؛ زيرا من حكمت و دانش و استحكام و استوارمندى در تفكر و رفتار را به شما سپردم و هدف من از اين كار، چنين نبود كه بدخواه شما بودم ؛ بلكه نسبت به شما اراده خيرخواهى داشتم بنابراين - زير سايه لطف و رحمت من - همراه بندگان شايسته من به بوستان بهشت و سراى نيكبختى من درآئيد).

مقاتل بن سليمان مى گويد: در كتاب (انجيل ) به اين مطلب برخوردم كه خداوند متعال به عيسىعليه‌السلام فرمود:

(دانشمندان را گرامى دار و دربزرگداشت آنان دريغ مكن ، و اهميت و ارزش مقام و مرتبت والاى آنان را بشناس ؛ زيرا من دانشمندان را از لحاظ مقام و منزلت بر تمام آفريدگانم – به جز پيامبران و رسولان خود - مزيت و برترى بخشيدم ، مزيت و برترى آنان بر مخلوقات ، همانند مزيت و برجستگى آفتاب بر ستارگان ؛ و همسان برترى آخرت بر دنيا، و همچون برترى من بر تمام پديده هاى هستى مى باشد).

و از سخنان مسيحعليه‌السلام است كه فرمود:

(اگر كسى به زيور علم و دانش آراسته گردد، و رفتار خود را با موازين علمى خويش منطبق سازد، يعنى به علم خود عمل كند، او همان كسى است كه در ملكوت آسمان ها به عنوان شخصيتى عظيم و شكوهمند و انسانى بزرگ نامبردار بوده و از او به عظمت ياد كنند).

و - سخن فرزانگان دين و دانش درباره علم و علماء و دانشجويان

ابى ذر غفارى :

(هر باب و درى از علم كه فراسوى ما گشوده مى شود و آن را فرامى گيريم از ديدگاه ما از هزار ركعت نمازى كه استحبابا و با هدف طاعت از امر غير واجب انجام مى شود، محبوب تر و خوش آيندتر است )(125)

ابوذر غفارى مى گويد: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيديم كه مى فرمود: (اگر مرگ دانشجوئى - همزمان با تحصيل و دانشجوئى او - در رسد به عنوان شهيد و سرباز جان باخته در راه خدا محسوب مى گردد).

وهب بن منبه (126) :

(تحصيل و تاءمين بسيارى از مزايا در خود دنيا نيز رهين علم و آگاهى انسان مى باشد)؛ زيرا علم و دانش منشاء بسيارى از مزايا است و اين مزايا از علم سر برمى آورند، آرى علم است كه به شخص فرومايه ، منزلت ، و به انسان ذليل و خوار، عزت و سرفرازى ، و به اشخاص فراموش شده و ناديده انگاشته و به دور از انظار، قرب و منزلت ، و به افراد تهى دست و بى چيز، غناء و بى نيازى ، و به انسانهاى گمنام ، شهرت و نام آورى ، و به افراد فاقد شخصيت و نفوذ اجتماعى ، هيبت و شكوه(127) ، و به افراد بيمار و سست مزاج ، نيرو و تندرستى مى بخشد).

سخن عارفان در مزاياى علم :

يكى از عرفاء مى گويد: (مگر نه چنين است كه اگر از بيمار، غذا و نوشيدنى و دارو را دريغ دارند آن بيمار مى ميرد؟! قلب و دل آدمى نيز (به غذا و دارو نيازمند است ). اگر دل و جان انسان از دانش و تفكر و حكمت محروم گردد چنين دل و جانى از كار مى افتد و دچار مرگ و نابودى مى شود).

آثار نيك همنشينى با دانشمندان :

عارفى ديگر مى گويد: (اگر كسى در حضور عالم و دانشمندى بنشيند و نتواند از اندوخته هاى علمى او مايه اى ذخيره كند و در صيانت و حفظ كردن و از بر نمودن سخنانش احساس عجز و ناتوانى نمايد (علي رغم چنين محروميت و ناتوانى ، صرف همنشينى با عالم و دانشمند و شرفيابى از محضر او) هفت كرامت و فضيلت ، نصيب او مى گردد:

1- به فضيلت و پاداشى - كه (در تعاليم و فرهنگ دانش پرور اسلامى ) براى شاگردان و دانش آموختگان منظور شده است - دست مى يابد.

2- مادامى كه در محضر عالم و دانشمند به سر مى برد از گناهان و معاصى مصونيت دارد (و قهرا از تيررس جرم و نافرمانى خدا بدور است ).

3- و آنگاه كه در جهت پويائى از علم و دانش اندوختن ، از خانه خويش بيرون مى آيد - تا آنگاه كه در سراى عالم و مجلس درس او حاضر شود - مشمول لطف و رحمت الهى است

4- وقتى كه در ميان حلقه درس و در حضور عالم و دانشمند، جلوس مى كند - نظر به اينكه سايه رحمت الهى ، چنين حلقه اى را زير پوشش خود قرار ميدهد - او را از اين بارش رحمت ، نصيبى خواهد بود.

5 - مادامى كه او به درس و سخنان عالم و دانشمند گوش فرامى دهد، همين گوش فرادادن ، به عنوان طاعت او به شمار آمده و در پرونده اعمال او ثبت و ضبط مى گردد.

6- و اگر او علي رغم استماع سخنان استاد، احساس كند كه چيزى از گفتار او را درك نكرده و به خاطر چنين احساسى ، اندوهگين گردد، همين اندوه و تنگدلى ، وسيله اى براى قرب او به پيشگاه خدا مى شود؛ چون خداوند متعال فرموده است :

(( (انا عندالمنكسرة قلوبهم ) ))

من در دلهائى كه (به خاطر من ) درهم شكسته و فرو ريخته است ، جاى دارم

7- چنين شخصى با حضور خود در حوزه درس عالم و دانشمند - با وجود اينكه نميتواند از لحاظ دانش اندوزى ، طرفى ببندد - اين حقيقت را در مى يابد كه مسلمانان به عالم و دانشمند دينى ارج مى نهند، و فاسقان و گناهكاران را تحقير و تقبيح مى نمايند. درك اين حقيقت موجب مى شود كه قلبش از فسق و گناه ، متنفر و روى گردان شده و سرشت و طبيعتش به علم و دانش ، گرايش و آمادگى يافته ، و روحش با علاقه و دلبستگى به علم و معرفت ، آميخته و عجين گردد. به همين جهت رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مردم فرمان ميدهد كه با افراد صالح و مردمى كه كاملا آراسته و پيراسته اند مجالست و نشست و برخاست نمايند).

آثار متفاوت همنشينى با طبقات مختلف :

و نيز همان عارف گفته است : (مجالست و همنشينى با هفت فرقه ، موجب فزونى هفت خصلت مى گردد:

1- مجالست با اغنياء و دولتمندان ، موجب فزونى دلبستگى به دنيا و ازدياد

گرايش و تمايل عصبى انسان به مسائل دنيوى مى شود.

2- نشست و برخاست با تهى دستان و فقراء، سبب ازدياد رضاى درونى و شكر و سپاس انسان در برابر همان مقدارى از نعمتها مى گردد كه خداوند نصيب او ساخته است

3- همدمى با پادشاهان ، مايه فزايندگى قساوت و سخت دلى و باعث ازدياد تكبر انسان مى شود.

4- همنشينى با زنان بر مراتب جهل و بى خبرى و هوسرانى آدمى مى افزايد.

5 - مجالست با كودكان و خردسالان موجب فزايندگى جراءت و جسارت انسان نسبت به گناه و باعث تاءخير و مسامحه در توبه و تعويق در بازگشت به خدا مى شود.

6- مخالطت و شدآمد انسان با افراد صالح و شايسته ، بر گرايش انسان در طاعت از خداوند متعال ، فزونى مى بخشد.

7- رفت و آمد و مجالست با علماء و دانشمندان بر علم و آگاهى انسان مى افزايد) (و فرد از اين رهگذر، اندوخته هاى علمى خود را غنى تر مى سازد(128) ).

هر علم و فنى راه گشاى نيكبختى انسان است :

(خداوند متعال ، هفت چيز را به هفت نفر آموخت :

1- اسماء اعظم (و رمزهاى گشايشگر و نمايانگر حقايق ) را به آدم ابوالبشرعليه‌السلام تعليم داد.

2- فراست و هوشمندى ژرف بينانه اى به خضرعليه‌السلام اعطاء كرد.

3- تعبير رؤ يا و خواب گزارى را به يوسفعليه‌السلام تعليم داد.

4- فن و هنر زره سازى را به داودعليه‌السلام آموخت

5 - زبان مرغان و پرندگان را به سليمانعليه‌السلام تعليم داد.

6- عيساى مسيحعليه‌السلام را به توراة و انجيل آشنا و آگاه ساخت

قرآن كريم در اين باره مى گويد:

(( (و يعلمه الكتاب و الحكمة والتوراة و الانجيل(129) ) ))

خداوند متعال به عيسىعليه‌السلام كتاب و حكمت و توراة و انجيل را تعليم ميدهد.

7- به (خاتم الانبياء) محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شريعت و قوانين الهى و آئين يگانه پرستى را آموخت ). و منظور از تعليم كتاب و حكمت به پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (كه در آيات قرآنى به چشم ميخورد) همين آگاهيهاى مربوط به قوانين الهى و آئين يكتاپرستى است

نتيجه :

الف - علم و آگاهى آدم ابوالبشرعليه‌السلام به اسماء و حقايق الهى ، سبب گشت كه فرشتگان در پيشگاه او به سجده افتند و رفعت مقام و منزلت انسان بر همه موجودات ، محرز گردد.

ب - هوشمندى و فراست و ژرف بينى خضرعليه‌السلام موجب شد كه موسى و يوشععليهما‌السلام همچون شاگردان مكتب او گردند، و سرانجام موسى را ناگزير كند كه در برابر او سخت فروتنى نمايد؛ چنانكه اين حقيقت از لابه لاى آيات مربوط به داستان موسى و خضرعليهما‌السلام ، استفاده مى شود.

ج - علم به تعبير رؤ يا و خواب گزارى يوسفعليه‌السلام زمينه اى براى او فراهم ساخت كه خاندانى آبرومند تشكيل دهد، و رياست مملكت و كشورى را به دست گرفته و به گونه اى تمكن يابد كه به عنوان فرد شاخص و برگزيده اى در ميان خاندان يعقوب و تمام خاندان بشرى بدرخشد.

د - مهارت و كارآئى فنى داودعليه‌السلام در امر زره سازى ، موجب رياست و والائى مقام او گشت

ه‍- سليمانعليه‌السلام از رهگذر درك زبان مرغان ، توانست بلقيس را بيابد و بر حكومت او (يعنى حكومت ابرقدرت زمان ) چيره شود.

و - اطلاع عيسىعليه‌السلام بر حقايق توراة و انجيل ، موجب گشت كه لكه هاى تهمت را از دامن مادر پاكدامن خويش بسترد.

ز - بصيرت و آگاهى حضرت خاتم الانبياء محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به راه و رسم زندگانى انسانى و قوانين الهى و آئين يكتاپرستى ، اين افتخار را نصيب او ساخت تا از امت خود در روز قيامت ، شفاعت كند).

راه بهشت و سعادت جاويد در دست چه كسانى است ؟

(راه بهشت و نيكبختى جاويد در دست چهار كس قرار دارد: عالم ، زاهد، عابد، و مجاهد:

1- اگر عالم و دانشمند در دعوى خويش ، راستين باشد، حكمت و دانائى و ژرف انديشى بدو ارزانى مى شود.

2- زاهد و پارسا (در سايه زهد و پارسائى خود) از رفاه و امنيت روحى و آرامش درونى برخوردار مى شود، و در روز قيامت از عذاب دوزخ ايمن است

3- عابد و نيايشگر درگاه الهى ، از نعمت خوف و بيم از خداوند بهره مند مى گردد.

4- مجاهد و كوشاى در راه خدا (كه همه هم خويش را به راه خدا مى نهد و در اعلاء كلمه حق ، فرسايش ناپذير و نستوه است ) از ستايش و تكريم خدا و خلق برخوردار مى شود) (و گامهايش در راه حق ، استوارتر مى گردد).

طبقه بندى دانشمندان و تفاوت درجات آنها: علماء، حكماء و كبراء:

يكى از محققان مى گويد: دانشمندان ، سه دسته اند:

الف - كسانى كه خداشناس اند، و در عين حال به احكام و دستورات او آگاهى دقيق ندارند، اينگونه دانشمندان ، بندگانى هستند كه معرفت و بينش الهى بر دلهايشان چيره گشته است لذا در مشاهده انوار جلال و كبرياء پروردگار، مستغرق اند و براى دانش اندوزى و كسب علم در مورد احكام و دستورات خداوند - جز در مسائل مبتلابه و حداقل احكامى كه ناگزير از فراگرفتن و عمل به آنها هستند - مجال و فرصتى نمى يابند و در آن توفيقى ندارند.

ب - گروهى ديگر از دانشمندان ، به اوامر و احكام الهى وقوف و آگاهى عميق دارند؛ ولى نسبت به خود خداوند، فاقد چنين آگاهى ژرف بينانه اى هستند. اينان همان دانشمندانى هستند كه حلال و حرام و دقائق احكام فقهى را عميقا شناسائى كرده اند؛ لكن در شناخت اسرار الهى گرفتار قصور و نارسائى علمى مى باشند.

ج - سه ديگر، دانشمندانى هستند كه در عين علم و آگاهى ژرف بينانه نسبت به خداوند، واجد بصيرت و بينش فقهى در مورد اوامر الهى هستند. چنين دانشمندانى در مرز مشترك ميان جهان معقولات ، و جهان محسوسات جاى دارند. آنها گاهى از جهت حب الهى و قرب به خداوند، با خود او ماءنوس و دلخوش اند. و گاهى از رهگذر پيوند و ارتباط با محسوسات ، از طريق شفقت و رحمت به بندگان خداوند، با آنها انس و الفتى برقرار مى سازند.

آنگاه كه اينگونه دانشمندان ، حاجت روحى و درونى خود را از طريق پيوند با خدا برآورده ساختند، نظر خويش را سوى خلق خدا معطوف داشته و بدآنها مى پيوندند و آنچنان با بندگان خداوند، اتحاد و همبستگى مى يابند كه به صورت اندامهائى از پيكره آنها درمى آيند كه گوئى خداى را نمى شناسند.

اما آنگاه كه خلق خدا مى برند و در جهت همبستگى با پروردگار خود با وى خلوت مى كنند چنان سرگرم ياد خدا و خدمت به او مى گردند كه گوئيا خلق خدا را نمى شناسند.

آرى ، راه و رسم زندگانى رسولان و فرستادگان خدا و صديقين و افراد راستين ، اين چنين مى باشد (كه ارتباط و پيوند دو جانبه خويش را با خدا و خلق ، همواره پاسدارى نموده و هيچگاه از طريق پيوند با خدا، وابستگى خود را با خلق از دست نمى دهند. چنانكه با برقرارى ارتباط با خلق ، پيوند خويش را از خدا نمى برند).

اين دانشمندان سه گانه را بايد مصداق كلمه هاى (العلماء) و (الحكماء) و (الكبراء) دانست كه در سخن رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به چشم ميخورد آنجا كه ميفرمايد:

(( (سائل العلماء و خالطالحكماء و جالس الكبراء) )) : (كنز 10/238)

از دانشمندان بپرسيد، و با حكماء و دانشمندان استوارمند نشست و برخاست كنيد، و با بزرگمردان همنشينى نمائيد.

منظور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از كلمه (العلماء) در جمله (سائل العلماء) دانشمندانى هستند كه دقيقا اوامر و احكام الهى را شناسائى كرده اند، ولى از تعمق و ژرف بينى درباره خود خداوند بى بهره هستند، و مردم موظفند به هنگام نياز به استفتاء، سؤ الات خود را با آن ها در ميان گذارند (و در شناخت تكاليف شرعى خود به آنان مراجعه كنند).

و مقصود از كلمه (الحكماء) در جمله (خالطالحكماء) دانشمندانى هستند كه به (اسرار جلال و ملكوت الهى آگاه بوده ، و دقيقا به خود) خداوند، عالم و آشنا هستند، ولى به احكام و اوامر و تكاليف الهى (جز در حد ضرورت شخصى )، علم و آگاهى رسائى ندارند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم را ماءمور فرمود (تا به منظور وقوف به اسرار ملكوت الهى ) با آنان مخالطت و شدآمد كنند.

اما منظور از كلمه (الكبراء) در جمله (جالس الكبراء) دانشمندانى هستند كه در هر دو جهت ، معرفت و آگاهى به هم رسانده اند (يعنى هم واقف به اسرار جلال و ملكوت الهى هستند، و هم نسبت به احكام و اوامر الهى از آگاهى عميق و گسترده اى برخوردار مى باشند) و مردم بر طبق فرمان پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مكلفند تا با آنان نيز همنشينى كنند و از اين رهگذر به خير و نيكبختى دنيا و آخرت دست يابند.

مشخصات و امتيازات گروههاى سه گانه دانشمندان مذكور:

براى هر يك از اين گروه سه گانه دانشمندان مذكور، علائم و مشخصاتى وجود دارد كه آنها را ممتاز نموده و تفاوتهائى ميان آنان برقرار مى سازد كه به شرح زير شناخته مى شوند:

الف - نشانه علم و دانشمندى كه (در حد گسترده و عميق ) به اوامر و تكاليف الهى آگاهى دارد اين است كه زبانش به ذكر خدا گويا است ؛ ولى قلبا به ياد او نيست از خلق و توده مردم بيمناك است ؛ ولى نسبت به پروردگار در دل خويش هراسى ندارد. در ظاهر نسبت به مردم ، داراى شرم و حياء است ولى در سر و نهان از خدا شرمى ندارد.

ب - نشانه عالم و حكيمى كه (به اسرار ملكوت الهى واقف است ) و به خود خداوند، عالم و آگاه مى باشد اين است كه از ژرفاى درون به ياد خدا بوده و از او خائف و شرمگين است ذكر او ذكر درونى و باطنى است نه ذكر زبانى خوفى كه در دل دارد با آميزه رجاء و اميد تواءم است ، و بيم و هراس او، بيم معصيت و گناه نيست شرم و حياء او به باطن و قلب او نفوذ كرده است و صرفا شرم و حياء ظاهرى و برون سازى نيست ، يعنى شرم خويش را آشكار ننموده و بدان تظاهر نمى كند.

ج - مشخصات عالم و دانشمند كبير - كه هم عالم و آگاه به اوامر الهى ، و هم واقف به اسرار ملكوت پروردگار مى باشد - اين است كه داراى شش امتياز مى باشد: سه امتياز ويژه دسته اول ، يعنى علماء كه فقط در اوامر و احكام الهى داراى بينش عميق هستند. به عبارت ديگر: كبراء، واجد سه خصلت علماء مى باشند كه عبارتند از اينكه : 1- با زبان به ياد خدا هستند 2- از خلق بيمناكند 3- نسبت به مردم داراى شرم و حياء مى باشند.

علاوه بر اينكه اين دسته سوم داراى سه امتياز ويژه ديگرى نيز مى باشند:

1- در مرز مشترك ميان جهان غيب و شهود جاى دارند.

2- چنين دانشمندانى ، معلمان و رهبران علمى مسلمين و جامعه پيرو قرآن اند.

3- دو فرقه اول و دوم يعنى (علماء و حكماء) به گروه سوم يعنى كبراء نيازمندند، ولى گروه سوم به هيچ وجه به دو فرقه اول و دوم نيازى ندارند.

فرقه اخير (كه (كبراء) و بزرگان نام دارند) علاوه بر آنكه اصحاب معرفت و بينش عميق نسبت به اسرار جلال و ملكوت الهى مى باشند و اوامر و تكاليف الهى را نيز دقيقا شناسائى كرده اند - همانند خورشيد تابناكى هستند كه نه فزونى مى يابد و نه كاهش مى پذيرد.

و فرقه دوم يعنى حكماء - كه صرفا اصحاب معرفت الهى هستند - همانند ماه مى باشند كه گاهى به صورت بدر، تام و كامل و گاهى به صورت هلال ، زياده و نقصان پذير است

اما فرقه اول يعنى علماء - كه اهتمام و عنايت خود را در شناخت عميق اوامر و تكاليف الهى ، محدود مى سازند - همانند چراغ فروزانى هستند كه خود را مى سوزانند و به ديگران روشنائى مى بخشند.