آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام 0%

آداب تعليم و تعلم در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب تعليم و تعلم در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محمد باقر حجتى
گروه: مشاهدات: 44589
دانلود: 8502

توضیحات:

آداب تعليم و تعلم در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 387 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 44589 / دانلود: 8502
اندازه اندازه اندازه
آداب تعليم و تعلم در اسلام

آداب تعليم و تعلم در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ز - رهنمودهاى عقل و خرد در فضيلت علم و علماء

از ميان دلائل و رهنمودهاى عقل در ارائه فضيلت علم و علماء، فقط به ذكر دو وجه اكتفاء مى كنيم :

1- با طبقه بندى معقولات ، اهميت و ارزش علم و علماء روشن مى گردد:

آنچه در ظرف عقل و ذهن انسان مى گنجد - كه ما آن را (معقولات ) مى ناميم - به دو بخش تقسيم مى گردد: موجود و معدوم

هر عقل سليمى گواهى و تاءييد مى كند كه (در سلسله ممكنات )، موجود بر معدوم ، شرف و برترى دارد و بلكه اساسا معدوم ، فاقد هرگونه شرف و اعتبار است

همه موجودات و پديده هاى هستى نيز به دو دسته تقسيم مى شوند:

1- جمادات (كه فاقد هرگونه جنبه هاى حياتى هستند).

2- نامى (كه به نوعى از حيات و زندگى برخوردارند. مانند همه موجوداتى كه رشد و نمو مى نمايند).

موجودات نامى - كه از لحاظ حجم ، متوقف نمى مانند و همواره در حال رشد و نمو بسر مى برند) - بر جمادات (كه هميشه در حال توقف به سر مى برند و فاقد رشد و نمواند) برترى دارند.

موجودات نامى به دو قسم : حساس و غيرحساس تقسيم مى شوند (به عبارت ديگر: بخشى از موجودات نامى داراى حس مى باشند، و بخشى ديگر فاقد حس ‍ هستند). و بدون ترديد موجودات حساس (امثال انسان و حيوان ) بر موجودات غيرحساس (امثال نباتات و جمادات ) شرف و برترى دارند.

موجودات حساس نيز به دو بخش : عاقل (انسان و امثال آن ) و غيرعاقل (يعنى حيوان گنگ و جانور) تقسيم مى گردند. و بدون شك موجودات عاقل بر موجودات غيرعاقل فضيلت دارند.

موجودات عاقل نيز به دو قسم : عالم و دانا، و جاهل و نادان تقسيم مى گردند. بدون هيچگونه شبهه و ترديد، عالم و دانا، برتر از جاهل و نادان مى باشد.

بنابراين با توجه به طبقه بندى معقولات به اين نتيجه قطعى مى رسيم كه عالم و دانشمند، شريفترين و والاترين معقولات و پديده هاى هستى است و اين نتيجه را بايد يكى از بديهيات تلقى نمود (كه هيچگونه شك و ترديد در آن راه ندارد).

2- رده بندى اموري كه در زندگانى با آنها سر و كار داريم ما را به فضيلت علم و علماء، رهنمون است :

امورى كه در زندگانى خود با آنها سر و كار داريم به چهار بخش تقسيم مى شود:

1- امورى كه عقل و خرد انسان ، آن را مى پسندد ولى مطابق دلخواه و شهوات و تمايلات نفسانى نيست

2- امورى كه با تمايلات و دلخواه انسان هماهنگى دارد؛ ولى عقل و خرد آدمى آنرا تاءييد نمى كند.

3- امورى كه هم مطابق دلخواه آدمى است ، و هم عقل و خرد انسان بر آن صحه مى گذارد.

4- امورى كه نه عقل آن را مى پسندد و نه با دلخواه آدمى هماهنگى دارد.

الف - نمونه بخش اول ، امراض و بيماريها و حالاتى است كه انسان با نارضايتى با آنها مواجه مى شود. و به خاطر دنيا و دلبستگى به آن ، آدمى از چنين عوارضى بيزار است

ب - تمام معاصى و گناهان ، نمودار بارزى براى بخش دوم مى باشد (كه با تمايلات انسان هماهنگى دارد ولى خرد انسان ، آن را تاءييد نمى كند).

ج - علم و دانش را ميتوان به عنوان نمونه بخش سوم دانست (كه عقل و خواهش دل - هر دو – آن را مى پسندند).

د - جهل و نادانى ، بهترين مثال و نمونه براى بخش چهارم است (كه عقل و خواهش دل از آن بيزارند).

عليهذا مقام و منزلت علم و دانش در كنار جهل و نادانى ، به منزله بهشت در كنار دوزخ است و همانگونه كه عقل و دل و خرد و شهوت انسان ، آتش دوزخ را نمى پسندند، نبايد به جهل و نادانى رضايت دهند. و همانطور كه عقل و خواسته دل انسان ، بهشت و نيكبختى جاويد را خواهان است بدينسان بايد پوياى علم باشند.

اگر كسى علم و دانش را پسند كرده و به آن دلبستگى يابد قطعا به بهشتى درآمده است كه دنيا در اختيار او قرار داده ، و اين بهشت را در دسترس او آماده ساخته است

ولى اگر كسى جهل و نادانى خويش را تاءييد كند و به آن تن در دهد، در حقيقت به آتش دوزخى تن در داده است (كه بايد در دنيا نيز زندگى خود را در ميان لهيب شكنجه آور آن سپرى كند)، آتشى كه حاضر و در دسترس او است (و خرمن دنيا و آخرت او را نيز مى سوزانند).

اگر كسى (از ميان تمام مزاياى حيات و زندگانى دنيا) علم و دانش را برگزيند، به او پس از مرگ مى گويند: تو در دنيا به اقامت و زندگانى در بهشت خو گرفته و با آن ماءنوس بودى ؛ پس هم اكنون نيز به بهشت درآى (و شيوه و عادت خود را پيوسته دار).

و به ديگرى (يعنى جاهل و نادان - كه به جز علم و دانش - به همه مزاياى ديگر زندگانى ، روى آورده بود پس از مرگش ) مى گويند: تو در دنيا با آتش دوزخ جهل ، دمخور و معتاد بودى ، پس هم اكنون نيز به آتش دوزخ درآى

دليل بر اينكه علم و دانش به منزله بهشت ، و جهل و نادانى همچون آتش دوزخ مى باشد اين است كه كمال لذت و كامجوئى انسان را بايد در درك و نيل او به امور مجهول و مسائل نهانى جستجو كرد (يعنى انسان داراى حس كنجكاوى است و ميخواهد از اسرار و رموز مسائل نهانى و نايافته جهان سردرآورد و آنها را بيابد و از اين امر لذت مى برد). و شكنجه شديد و كمال رنج و درد انسان ، عبارت از فراق و جدائى و دورى از مطلوب و محبوب او است

علت اينكه جراحت و زخمهاى بدنى ، شكنجه آور و دردناك مى باشد اين است كه اين زخم ، بخشى از اندام را از بخش ديگرى كه محبوب آنست و با آن وابستگى دارد جدا نموده و از هم دور مى سازد، اجزائى كه اجتماع آنها محبوب است و در نتيجه ، آدمى احساس درد مى نمايد؛ چون اجزاء اندام بدن ، آن اجتماع و همبستگى محبوب و مطلوب را از دست مى دهد.

درد و شكنجه اى كه آتش به طور عموم و يا آتش جهنم در اندام آدمى ايجاد مى كند به مراتب سخت تر و گرانتر از درد و رنجى است كه از جراحت و زخم پديد مى آيد؛ زيرا جراحت و زخم از آن جهت شكنجه آور است كه ميان جزء معينى از اندام و جزء معين و محدود ديگرى جدائى ايجاد مى كند (و در نتيجه ، ميان اجزاء محدودى از بدن ، ناهماهنگى و گسستگى و دورى بوجود مى آيد و انسان ، احساس درد مى نمايد)؛ ولى آتش دوزخ در تمام اجزاء بدن رسوخ و نفوذ مى نمايد، و مآلا تمام بخشى از اجزاء و اندام انسان نسبت به مجموع بخش ديگر از هم پاشيده شده و دستخوش تفرق و تجزيه مى گردند.

(پس بنابراين ، رنج و شكنجه ناشى از آن ، بى اندازه سهمگين و فرساينده خواهد بود. (( اعاذنا الله تعالى بفضله من عذاب النيران )) ).

با توجه به مقدمات مذكور، بايد چنين بينديشيم كه هر اندازه ، درك و فهم ما درباره حقايق ، عميق تر و ژرف تر و استوارتر باشد، و نيز موجودى كه حقايق را بدين گونه درك مى كند، شريفترين و كامل ترين موجودات باشد، و همچنين مدركات و موضوعات مورد شناسائى او نيز پاكيزه ترين و مقدس ترين موجودات باشند، قطعا لذت ناشى از درك چنين حقيقتى ، والاترين و شريفترين لذات خواهد بود.

شكى نيست ، نيروئى كه انسان به وسيله آن ، لذت را درك و احساس مى نمايد، و به عبارت ديگر: كانون لذت آدمى ، عبارت از روح و جان او است روح و جان آدمى ، خود شريفتر و والاتر از بدن انسان مى باشد؛ (چون موجودى لطيف و پاكيزه و در عين حال فناناپذير است ؛ بر خلاف بدن كه موجودى آلوده و ناپايدار مى باشد). مسلما ادراكات عقلى و دريافتهاى روحى ، عميقا در انسان اثر مى گذارد. و همين ادراكات روحى ، شريفترين حالات در اوضاع و شرايط زندگانى انسان ، محسوب مى گردد.

بدون ترديد، انسان در ادراكات عقلى و روحى با موضوعاتى آشنا مى شود كه شريفترين وجود و پديده هاى هستى هستند و آنها عبارتند از: خداى پروردگار جهان ، و همه پديده هاى آفرينش اعم از فرشتگان و امثال آنها، و نيز شناخت تكاليف و وظائف انسانى (در سايه راهبريهاى آسمانى ).

واقعا چه موضوعاتى را سراغ داريم كه (مورد شناسائى عقل انسان قرار گيرد و در عين حال ) از چنين موضوعاتى از لحاظ شرف و منزلت ، والاتر و ارجمندتر باشد؟

(تمام مطالبى كه درباره شرف و فضيلت علم و علماء و متعلمان از ديدگاههاى مختلف - در تحت عنوان (مقدمه ) - مورد بحث قرار گرفت ، ما را به اين حقيقت مسلم و قطعى واقف مى سازد) كه عقل و نقل ، (و دين و خرد، و وحى و حكمت )، شرف و فضيلت علم و دانش و والائى و منزلت و عظمت و شكوه ماهيت و حقيقت بينش و گرانمايگى ذات علم و معرفت را، تاءييد و گواهى مى كنند.

در بيان ارزش و اهميت مقام علم و دانش و عظمت مقام معلمين و متعلمين به همين مقدمه اكتفاء مى كنيم (و از اين پس به بحث و تحقيق درباره آداب و وظائفى آغاز مى نمائيم كه بايد استاد و شاگرد در مسير تعليم و تعلم با آن ها آشنا شده و خويشتن را عملا پاى بند چنين آداب و آئين ها بدانند تا در رسيدن به هدف هاى عالى علمى ، كاملا پيروز و كامياب گردند).

باب اول : آداب و وظائف معلم و شاگرد

بخش اول : آداب و وظائف معلم و شاگرد نسبت به خود

(مطالب مربوط به آن ، ضمن شش امر، مورد گفتگو قرار ميگيرد):

1- ضرورت و لزوم اخلاص و پاكسازى نيت

نخستين آداب و آئينهاى مربوط به معلم و شاگرد كه بايد (در امر تعليم و تعلم ) به عنوان يك امر ضرورى و قطعى مورد توجه قرار گيرد اين است كه در پويائى از علم و يا بذل و اعطاء آن به ديگران ، داراى خلوص نيت باشند (يعنى بايد معلم و شاگرد در مسير تعليم و تعلم در جهت هدفى الهى و انسانى گام بردارند، و هيچگونه شوائب انتفاعى و مادى را با اين هدف الهى نياميزند)؛ زيرا محور و كانون ارزش علم و رفتار هر كسى بر قصد و نيت است كه اعمال و رفتار انسان گاهى همچون سفال و كوزه شكسته اى - فاقد ارزش و اعتبار مى شود. و گاهى نيز همين اعمال و رفتار در ظل نيت و جهت يابى ، و هدف گيرى درست و الهى ، همانند گوهرى گرانبها آنچنان داراى ارزش و اعتبار مى گردد كه نميتوان آن را به علت گرانمايگى ، ارزيابى كرد. و گاهى نيز همين اعمال و رفتار، به خاطر هدف گيريهاى نادرست و غيرانسانى به صورت وزر و وبالى بر دوش انسان سنگينى كرده ، و برگه هاى جرم و گناه فزونترى بر صفحات پرونده اعمال سياه او اضافه خواهد نمود، اگر چه اين اعمال به صورت اعمال واجب و تكاليف حتمى الاجراء او باشد.

بنابراين لازم است كه معلم و شاگرد در اعمال و كوششهاى خود صرفا خدا و طاعت از فرمان او و پيراستن خويش (از رذائل ) و ارشاد بندگان خدا به حقايق دين را منظور نهائى خود قرار دهند. آنها نبايد در انجام وظائف خويش ، هدف ديگرى را در قصد و نيت خود راه دهند؛ يعنى نبايد اغراض و هدفهاى دنيائى و نادرست و كم ارزشى را - كه موجب لذت و خوارى و فرومايگى آنها نزد خدا، و باعث خشم او، و از دست دادن سعادت و نيكبختى جاويد سراى پسين ، و محروميت از اجر و پاداش دائمى مى گردد - در مد نظر گيرند.

اينگونه اهداف و اغراض دنيائى و نادرست و كم ارزش ، عبارتند از: حب مال ، جاه طلبى ، نام جوئى و تشخص ، نموديابى در ميان اقران و همگنان ، برترى جوئى نسبت به همالان ، باليدن نسبت به برادران ايمانى و امثال آنها از هدفهاى نادرستى (كه همت انسانى را دستخوش ابتذال ساخته و انسان را به فرومايگى شخصيت سوق ميدهند)، و مآلا اشخاص را به صورت (زيانكارترين افرادى درمى آورد كه مساعى و كوششهاى آنان در زندگى ، فاقد جهت يابى و آميخته با گمراهى و سرگشتگى است و اين چنين افرادى مى پندارند كه رفتار و كار درستى را در پيش گرفته اند(130)

الف - رهنمودهاى قرآن كريم براى ايجاد اخلاص نيت :

آن عامل جامع و اساسى - كه مى تواند اخلاص نيت را در رفتار انسان به ثمر رساند - تصفيه و پالايش درون و باطن از هر گونه آلايشها است به اين معنى كه بايد انسان سر و باطن خويش را از ملاحظه و توجه به غير خدا - از طريق عبادت و بندگى او - پاكسازى كند. خداوند متعال در اين باره مى فرمايد:

(( (فاعبدالله مخلصا له الدين الا لله الدين الخالص ) )) (131)

پس خداى را با خلوص نيت در آئين دارى ، بندگى كن ، هان اى انسان ! دين و آئين خالص و پاكيزه از آن خداى متعال و براى او است

و يا اينكه مى فرمايد:

(( (و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤ توا الزكوة و ذلك دين القيمة ) )) (132)

انسانها - صرفا - ماءمور و موظفند كه خداى را با آميزه اخلاص در ديندارى ، و درونى پالايش شده پرستش نمايند، و نماز را به پاى دارند و زك ا ة را بپردازند، - و اين است دين و آئين استوار و پايدار و راه راست زندگى انسانى

خداوند متعال (وصول به مقام سعادت و نيل به لطف و رحمت خويش را بر پايه توحيد در عبادت و بندگى ، و تصفيه باطن استوار ساخته ، آنجا كه ) مى فرمايد:

(( (فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا) )) (133)

آنكه براى وصول به لطف و رحمت پروردگارش اميدوار است بايد رفتار شايسته اى را در پيش گيرد، و هيچ كس و هيچ چيز را در مسير بندگى پروردگارش ، شريك و انباز او قرار ندهد.

گويند: اين آيه درباره افرادى نازل شده است كه در اعمال و رفتار خود، جوياى رضاى غيرخدا هستند، و براى جلب ستايش مردم به عبادت مى پردازند.

خداوند متعال (درباره محروميت و ناكامى دنياپرستان از لذات و نعماى اخروى ) مى فرمايد:

(( (من كان يريد حرث الآخرة نزد له فى حرثه ، و من كان يريد حرث الدنيا نؤ ته منها و ماله فى الآخرة من نصيب ) )) (134)

اگر كسى كوشش خويش را در تحصيل فراورده هاى اخروى مصروف دارد، ما به نفع او بر اين فراورده ها مى افزائيم و چنانچه هم و عنايت و اراده خود را در تحصيل فراورده هاى دنيوى محدود سازد، اين هدف را براى او تاءمين مى كنيم ، ولى براى او از بهره هاى آخرت ، نصيبى نخواهد بود.

و نيز چنين مى فرمايد:

(( (من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد، ثم جعلنا له جهنم يصليها مذموما مدحورا) )) (135)

اگر كسى دنياى شتابنده و زودگذر را هدف زندگانى خود قرار دهد و فقط خواهان آن باشد، ما - بر حسب اراده و مشيت خويش - خواسته هاى او را با شتاب و سرعت برآورده مى سازيم ، ولى در بازپس ، آتش دوزخ را براى او آماده مى نمائيم تا با وضعى نكوهيده و حالتى سرافكنده و رانده شده به آن درآيد و طعم تلخ آنرا بچشد.

ب - سخنان پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اهميت اخلاص نيت :

(ارزش و اعتبار عمل و رفتار هر فردى مطابق نيت و قصد و هدف او است و كاربرد سود و عوائد اعمال هر انسان صرفا به نيت او وابسته است اگر كسى (از هرگونه هدفهاى انتفاعى مادى بگريزد و) از وادى هدفهاى نفسانى هجرت كند و راه وصول به رضاى خدا و رسول او و مقصدى الهى و هدفى انسانى ، كوچ و هجرت كرده است ولى اگر هجرت و گريز او به سوى دنيا انجام گيرد، به دنيائى كه ميخواهد (از منافع آن بهره مند گردد و) به آن دست يابد، و يا ميخواهد از رهگذر هجرت و كوچيدن خود، به تمايلات جنسى خويش دامن زند و از وجود جنس زن بهره كشى كند؛ هجرت و كوچيدن او به همان هدفهاى مبتذل و كم ارزش تنزل خواهد يافت )(136)

اين حديث شريف از اصول و قواعد بنيادى اسلام ، و يكى از پايه ها و بلكه نخستين استوانه هاى تعاليم مقدس اسلام است

يكى از دانشمندان (درباره ارزش و اهميت شگرف اين حديث ) مى گويد: اين حديث با محتواى جالب آن ، يك سوم علم و معرفتى است (كه بايد شاگرد يا معلم ، آن را ضميمه اندوخته هاى علمى خود ساخته و بدينوسيله معارف خويش را تكميل نمايند).

يكى از فضلاء و دانشمندان برجسته در توجيه اين سخن مى گويد: اندوخته ها و فراورده ها به مدد دل و زبان و سرانگشتان آدمى به دست مى آيد (به عبارت ديگر: عوائد و بهره هاى انسان در زندگانى در سايه جنبش و كوشش درونى و به كمك زبان و به يارى تحرك اعضاء و اندام او به هم ميرسد و فراهم مى گردد). بنابراين نيت و اراده انسان (كه عبارت از جنبش و تحرك درونى است ) يكى از عوامل سه گانه تحصيل عوائد و اندوخته هاى بشر مى باشد. اين عامل درونى بر دو عامل ديگر يعنى زبان و سرانگشتان و اندام انسان ، رجحان و برترى دارد؛ زيرا نيت و اراده انسان - منهاى جنبش و تحرك زبان و اندام - مستقلا به عنوان عبادت و بندگى خدا تلقى مى گردد، در حاليكه فراورده هاى زبان و اندام و به عبارت ديگر: گفتار و كردار انسان - منهاى نيت و اراده صحيح - فاقد هرگونه ارزش عبادى است (يعنى اگر گفتار و رفتار انسان ولو در جهت بندگى و با رنگ و چهره عبادت انجام گيرد؛ ولى عارى از قصد قربت باشد، به هيچ وجه به عنوان عبادت تلقى نخواهد شد و به هيچگونه پاداش و ثوابى منتهى نخواهد گشت ).

علماء و دانشمندان سلف و جماعتى از رهروان و پيروان آنها با علاقه و دلبستگى شديدى ، طليعه كتاب خود را با اين حديث آغاز مى كردند تا بدينوسيله به مطالعه كنندگان آثار خود هشدار دهند كه بايد (در تمام امور) از حسن نيت و تصحيح عقيدت ، برخوردار بوده ، و نسبت به آن اهتمام ورزيده ، و عنايت خويش ‍ را در شروع به كارها در پاكسازى نيت و اخلاص در اراده معطوف سازند.

بارى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(نيت و جنبش درونى مؤ من از رفتار و تحرك اندام و زبانش بهتر و پرارزش تر است ). و در حديث ديگرى آمده است : (نيت مؤ من از عمل او رساتر و كارسازتر است )(137) .

(مردم در روز قيامت بر حسب نيت ها و اراده هاى خويش ، محشور مى گردند)(138)

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با روايت از جبرئيلعليه‌السلام ، و او از خداى (عز و جل ) چنين آورده كه خداوند متعال فرموده است : (اخلاص ‍ و پالايش قصد و نيت يكى از اسرار من مى باشد كه در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهاده ام )(139) .

(براى آنكه به اهميت و ارزش نيت انسان پى ببريم و بدانيم كه اعمال و رفتار انسان ، چگونه به وسيله نيت و اراده او ارزيابى مى شود، رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود):

(نخستين كسى كه در روز قيامت مورد محاكمه و داورى قرار مى گيرد و به زبان او حكم صادر مى شود، عبارت از كسى است كه در دنيا به شهادت رسيد. (چنين شخصى را مى آورند) و نعمتهائى را كه در دنيا به وى ارزانى شده است بدو معرفى كرده و به رخ او مى كشند، او نيز نعمتهاى ارزانى شده را شناسائى كرده (و بدان اعتراف مى كند). سپس به او مى گويند: در ظل اين نعمتها چه كارى را در دنيا صورت داده اى ؟ مى گويد: خدايا در راه تو به جهاد و پيكار با دشمنان دين برخاستم با آنگاه كه به درجه شهادت نائل شدم به او مى گويند: دروغ مى گوئى ؛ زيرا تو با اين منظور و هدف به جهاد قيام نمودى تا ديگران درباره تو بگويند: (او مردى دلير و باشهامت بوده است ). مردم نيز اجر و پاداش تو را پرداختند و شهامت تو را بر زبان راندند (يعنى تو به قصد پاداش ‍ لسانى مردم به جهاد برخاستى و آنها نيز درباره تو و اين هدف تو، دريغ نكردند و اجر تو را تواءم با تمجيد و تجليل به تو تسليم كردند. بنابراين آيا تو مى توانى - با وجود آنكه غير خدا را در قصد و هدف خويش در مد نظر گرفته اى - از خدا درخواست اجر و پاداش نمائى ؟!) لذا خداوند متعال فرمان ميدهد كه وى را به رو درافكنند و بر روى زمين بكشند تا در ميان آتش دوزخ افتد.

سپس شخص ديگرى را احضار مى كنند كه در دنيا به دانش آموختن و يا تعليم آن به ديگران و نيز تلاوت قرآن كريم ، سرگرم بوده است آنگاه نعمتهائى كه در دنيا از آنها برخوردار بوده به وى عرضه مى كنند. او نيز آنها را شناسائى كرده و بدآنها اعتراف مى نمايد. سپس به وى مى گويند: چه كارى در دنيا و در سايه اين نعمتها انجام داده اى ؟ پاسخ مى دهند كه در دنيا به دانش اندوختن و تعليم آن به ديگران و تلاوت قرآن مشغول بوده ام ، و در اين رهگذر تو را مى جستم و هدفم ، تو بوده اى ولى به وى مى گويند: دروغ مى گوئى ، زيرا تو از آن جهت به تعلم و تعليم و تلاوت قرآن دست يازيدى كه مردم ، تو را به عنوان يك عالم و دانشمند تلقى كرده و ديگران درباره تو بگويند كه قارى قرآن مى باشى مردم نيز (اجر و پاداش نيت تو را پرداختند) و گفتند: تو قارى قرآن و عالم و معلم ديگران بوده اى (بنابراين به چه جهت و روى چه اساسى از خدا توقع اجر و پاداش را دارى ؟! مگر نه اين است كه تو علم و دانش را براى غير خدا اندوختى و آموختى و با هدفى بيگانه از خدا به تلاوت قرآن قيام نمودى ؟!) لذا دستور ميدهند كه او را به چهره بر روى زمين بكشند آنگاه كه در ميان آتش دوزخ ، افكنده شود)(140) .

(اگر كسى در طى تحصيل علم و دانشى - كه بايد آن را به منظور كسب رضاى خداى (عز و جل ) فراگيرد - جوياى هدفى ديگر باشد، و بخواهد از طريق علم و دانش فقط به اغراض دنيوى دست يابد؛ نميتواند در روز رستاخيز بوى خوش بهشت را نمى يابد)(141) (يعنى آنچنان از بهشت بيگانه مى گردد كه از آن اثرى نخواهد يافت ).

(اگر كسى علم را براى غير خدا فراگيرد يعنى غيرخدا را هدف علم آموزى خويش قرار دهد، جايگاه او از آتش دوزخ فراهم و آماده خواهد شد).

(اگر كسى علم و دانش را از آن جهت فراهم آورد كه بخواهد با دانشمندان ديگر بستيزد، و يا بر سفيهان و سبك مغزان بتازد و درافتد، و يا آن را وسيله جلب نظر مردم به خويشتن قرار دهد، بايد جايگاه و ماءواى خود را از آتش دوزخ فراهم آورد.(142)

(علم و دانش را با اين اهداف (بى ارزش ) نياموزيد كه با سفيهان و نابخردان درافتيد، و با دانشمندان به جدال و ستيز برخيزيد، و يا نظر مردم را به خود معطوف سازيد؛ بلكه در گفتار خويش ، پوياى همان اهدافى باشيد كه در پيشگاه خداوند متعال و در نزد او قرار دارد؛ زيرا آنچه نزد خدا است پايدار و فناناپذير است ؛ چون خدا، باقى و پايدار مى باشد، و ماسواى آن دستخوش فنا و نابودى است بايد شما آبشخورهاى حكمت و چراغهاى فروزان هدايت ، ملازم خانه هاى خويش (همچون فرش و بساطى ستبر كه در خانه گسترده و افتاده است ) بوده و مانند مشعلهاى تابناك در شب تاريك و ديجور، دل زنده و كهن جامه و ژنده پوش باشيد كه ميان اهل آسمان ، معروف و در ميان اهل زمين ، گمنام زيست كنيد)(143)

(اگر كسى چهار چيز را هدف دانش آموختن خود قرار دهد، موجبات ورود به آتش دوزخ را براى خويش فراهم مى نمايد:

به اين معنى كه از رهگذر عالم بودن بخواهد:

1- بر دانشمندان مباهات ورزد.

2- با سفيهان و نابخردان بستيزد.

3- توجه و انظار ديگران را به خود جلب نمايد.

4- از امراء و دولتمردان ، (مال و ثروتى ) اخذ كند)(144)

(اگر كسى ضمن ازدياد مايه هاى علمى ، بر مراتب علاقه و دلبستگى خويش به دنيا بيفزايد (اين دلبستگى فزاينده او به دنيا) موجب مى شود كه بيش از پيش ‍ از خداوند متعال ، فاصله گرفته و بر مراتب بعد و دورى خود را از او بيفزايد)(145)

(هر علم و دانش و آگاهى - براى هر فردى - بارى سنگين و وزرى ننگين است ، و در روز قيامت بر شانه او فشار مى آورد، مگر آن علمى كه بر طبق آن عمل شود و انسان ، رفتار خويش را با آن هماهنگ سازد)(146) .

(در روز قيامت ، عذاب و شكنجه عالم و دانشمندى كه علم او به وى سود نرساند و عملا از آن نتيجه نگيرد، از عذاب تمام مردم ديگر سخت تر و طاقت فرساتر خواهد بود)(147)

(قضيه و مثل دانشمندى كه راه و رسم خير و نيكى را به مردم مى آموزد و خويشتن را فراموش مى كند و به خود نمى پردازد، همانند فتيله اى است كه به ديگران روشنائى مى بخشد، و خود را سوزانده و تباه مى گرداند)(148)

در حديث ديگرى چنين آمده است كه :

(مثل چنين دانشمندى مثل چراغ است (چراغى كه خود مى سوزد و تباه مى گردد؛ ولى به ديگران بهره و روشنائى ميرساند).

(علماء و دانشمندان اين امت ، دو تيره اند:

1- دانشمندانى كه از علم و آگاهى خود سودمند مى گردند، آن را بدون چشم داشت (به هدفهاى دنيوى ) و عارى از هر گونه آزمندى و صيد طعمه و سودجوئى ، در اختيار ديگران قرار مى دهند، براى چنين دانشمندانى همه جانداران عالم - اعم از ماهيان دريا و جانوران خاك زى و پرندگان و مرغان هوا - از خداوند متعال ، رحمت و آمرزش را درخواست مى كنند. آنان با جلال و شكوه ويژه اى در پيشگاه خداوند متعال حضور مى يابند؛ و در حاليكه بزرگى و سرورى و شرف در سراپاى وجود آنها به چشم مى خورد، محشور مى گردند. و در پيشگاه خداوند حضور مى يابند و با پيامبران و فرستادگان خدا همره و همدم اند.

2- و دانشمندانى كه خداوند؛ آنان را از علم و آگاهى برخوردار ساخته است ؛ ولى از تعليم و ارشاد ديگران دريغ مى ورزند. و به شرطى ، علم و آگاهى خود را در اختيار ديگران قرار مى دهند كه عوض و نفع مادى از رهگذر آن ، عايد آنها گردد. و بالاخره با چشم داشت به سوى منافع مادى و با روح آزمندى و صيد طعمه ، حاضرند ديگران را تحت تعليم و ارشاد خويش قرار دهند. چنين دانشمندانى با لگام و دهان بندى آتشين - در روز قيامت - ميان مردم پديدار مى گردند. و منادى بانگ برمى آورد و به مردم مى گويد: اينان كسانى بودند كه در دنيا - جز با هدف انتفاعى و سودجوئى و آزمندى و بالاخره اغراض دنيوى - از تعليم ديگران دريغ مى ورزيدند. چنين دانشمندانى بدينسان در روز رستاخيز شكنجه مى شوند تا آنگاه كه مردم و يا خود آنها از محاسبه و بازپرسى در دادگاه الهى فارغ شوند)(149) .

(اگر كسى علم و آگاهى خويش را كتمان نمايد، و از نشر و تعليم آن به ديگران دريغ ورزد، خداوند متعال بر چهره او لگامى (آتشين ) افكند) (و بدينسان او را معذب و ذليل مى سازد).

(علم و دانش بر دو گونه است :

1- علمى كه به قلب و درون انسان راه يافته (و روح انسان را سامان مى دهد). چنين علمى مى تواند نافع و سودمند افتد.

2- علمى كه بر سر زبان متوقف مانده (و به دل و درون انسان رسوخ نكرده ) است اينگونه علم و دانش ، به صورت حجت و دليل كوبنده خدا نسبت به افراد بشر، درمى آيد)(150) (كه در روز قيامت ، نكبت و مقهوريت و خوارى را براى صاحب آن به ارمغان مى آورد).

(من نسبت به امت مسلمان و پيروان خودم اعم از مؤ من و مشرك ، بيم و هراسى ندارم ؛ زيرا ايمان و اعتقاد مؤ من ، از او نگاهبانى مى كند، و كفر و انكار و ناسپاسى مشرك ، موجبات قلع و قمع او را فراهم مى آورد.

من از منافق و فرد دورو، سخت بيمناك هستم كه زبانش گويا و آشنا، و به اصطلاح زباندان و عالم است مطالبى را بر زبان جارى مى سازد كه شما آن را به عنوان كار خوب مى شناسيد. ولى از لحاظ عمل ، دست به كارهائى مى زند كه شما آنها را زشت تلقى مى كنيد)(151) (يعنى خوب حرف مى زند و حرف خوب مى گويد، ولى عملا زشت كردار است من بر امت خود از چنين عالم منافق و گرفتار دوگونگى شخصيت سخت هراس دارم ).

(بيشترين ترس و بيم من بر شما ملت مسلمان - پس از درگذشتم - از كسى است كه – علي رغم علم و زباندانى و كارآئى در سخن و گفتار - مردى منافق و اسير دوگانگى شخصيت است )(152) (و ميان گفتار و رفتار او هماهنگى و همسانى به چشم نمى خورد و فقط دانش او زبانى مى باشد).

(بدترين بدترها، علماء و دانشمندان بدسيرت و زشت سريرتند. و خوب ترين خوب ترها، همان دانشمندان برگزيده و پاك سيرت مى باشند)(153)

(اگر كسى مدعى علم و دانش گردد و بگويد: من دانشمند مى باشم (بدانيد) كه او جاهل و نادانى بيش نيست )(154)

(دين و آئين الهى آنچنان پديدار و گسترده گردد كه از پهنه درياها بگذرد و درياها در راه خدا ژرفاى خود را براى علم و دانش و دين و آئين الهى آماده پذيرائى مى سازند و علم در عمق آنها نفوذ پيدا مى كند (و يا آنكه درياها در راه دين فروهشته گردند). سپس از پس شما گروه هائى پديد مى آيند كه قرآن را تلاوت كنند و مدعى شوند كه ما قارى قرآنيم (و در ادعاى خود، چنان بلندپروازند كه مى گويند): آيا در دنيا و جهان ، كسانى وجود دارند كه از لحاظ آشنائى به قرائت قرآن و فقاهت و بينش دينى و علم و دانش ، بر ما فزونى داشته باشند؟!

پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از چنين بيانى ، رو به اصحاب و ياران خود كرده و فرمود: آيا از ميان اين گروه پرمدعا، انتظار خير و نيكى را داريد؟ عرض كردند: نه حضرت فرمود: اين گروه بى خاصيت ، از مردم همين امت مسلمان هستند (و ادعاى مسلمانى دارند)، اينان هيزم آتش دوزخ خواهند بود) (بنگريد به : كنزالعمال 10/212).

ج - احاديث شيعى درباره خلوص نيت

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

كلينى به اسناد خود از اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام آورده است كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (دو گروه از مردم جامعه بشرى آنچنان همواره گرسنه اند كه به هيچ وجه اشباع و سير نمى گردند:

1- كسانى كه پوياى مال و طالب ثروت اند.

2- كسانى كه جوياى علم و خواهان دانش مى باشند.

اگر كسى در اين دنيا به آنچه براى او حلال و مباح مى باشد، بسنده و قناعت كند، سالم و تندرست و با خاطرى آسوده و درونى سالم زيست مى كند؛ ولى اگر كسى بخواهد از راههاى ناروا (به حطام دنيوى و مال و مكنت ، دست يازى كند و) به هدفهاى مادى برسد، موجبات هلاك و نابودى (و اضطراب درونى و تشتت خاطر) خويش را فراهم مى آورد، مگر آنكه به خود آيد و به خداى خويش بازگردد و از گذشته خود توبه نمايد.

هرگاه كسى علم و دانش را از افراد درخور و شايسته ، فراگيرد و عملا پاى بند به آن باشد راه نجات و رهائى خويش را از آتش دوزخ تدارك ديده (و از هرگونه گزند روحى و معنوى در دنيا و آخرت مصون خواهد بود)؛ ولى اگر هدف او در فراگيرى علم ، عبارت از مطامع دنيوى باشد بايد حظ و بهره خود را صرفا در دنيا بجويد)(155) (بنابراين نبايد در انتظار اجر و پاداش اخروى باشد).

امام باقرعليه‌السلام :

و نيز همان كلينى ، حديثى با اسناد خود از امام محمد باقرعليه‌السلام در كتاب (الكافى ج 1 ص 59) آورده است كه محتواى آن ، چنين مى باشد:

(اگر هدف طالب علم (با اغراض هوس آميز، آلوده گردد) و بخواهد با مايه علمى و حربه علم ، بر علماء و دانشمندان مباهات ورزد، با سفيهان و سبك مغزان بستيزد، و يا انظار مردم را به خود جلب نمايد، جايگاهش از آتش دوزخ فراهم و آماده خواهد شد. (بايد متوجه باشيم :) رياست و سرپرستى صرفا درخور افرادى است كه داراى شايستگى كافى هستند).

امام صادقعليه‌السلام :

همان كلينى (رضوان الله عليه ) با اسناد خود از امام صادقعليه‌السلام آورده است كه فرمود:

(اگر كسى در تحصيل حديث (آشنائى به ماءخذ آئين و اعتقادات دينى ) منافع دنيوى را هدف قرار دهد، حظ و بهره اى در آخرت عائد او نخواهد شد؛ ولى اگر هدف او در فراگرفتن سنت و حديث - (كه خود از منابع اساسى شريعت اسلامى است ) - عبارت از خير و نيكبختى اخروى و معنوى باشد، خداوند نيز خير و سعادت دنيا و آخرت را به وى ارزانى خواهد كرد(156) .

(اگر احساس نموديد كه عالم و دانشمندى به دنيا دلبستگى شديد دارد، نسبت به او درباره دين و آئين خود بر حذر بوده و او را نسبت به دينتان متهم سازيد (و يكپارچه تسليم عقائد او نشويد، و به راستين بودن او دل نبنديد)، زيرا هر كسى كه چيزى را دوست ميدارد و خاطر خويش را بدان سرگرم ميسازد، اهتمام و عنايت او به صيانت و نگاهبانى همان چيز مبذول و محدود بوده و گرد همان مى گردد)(157) .

حضرت صادقعليه‌السلام ، سپس فرمود: خداوند به داود پيامبرعليه‌السلام وحى نمود كه : (عالم و دانشمند شيفته و فريفته دنيا را ميان من و خودت واسطه قرار مده ؛ زيرا چنين دانشمندى تو را از راه محبت و عشق به من بازميدارد. اينگونه دانشمندان ؛ قطاع الطريق و راهزنانى هستند كه راه را بر بندگان خواهان من ، مى برند و مسدود مى سازند. كمترين و ناچيزترين رفتارى را كه من با آنان در پيش خواهم گرفت ، اين است كه حلاوت و شيرينى و گوارش ‍ مناجات و نيايشم را از دلهاى آنان بيرون مى كشم )(158) .

همان امامعليه‌السلام از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه فرمود:

(فقهاء و دانشمندان واجد بينش دينى ، نمايندگان امين انبياء و پيمبران و نائبان و فرستادگان خدا هستند؛ البته تا آنگاه كه در منجلاب مطامع دنيوى غوطه ور نشوند، و حرفه دنيادارى را در پيش نگيرند. عرض كردند يا رسول الله ، فقهاء و دانشمندان ، چگونه و با چه كيفيتى در دنيا و مطامع آن ، غوطه ور مى گردند؟ فرمود: آنگاه كه از كارهاى سلطان و پادشاه زمان پيروى كنند، (ناگزير به دنيا روى آورده و در مزبله آزمندى هاى مادى آلوده مى شوند).

اگر متوجه شديد كه فقهاء و دانشمندانى چنين راه و رسمى را پيشه خود ساخته اند نسبت به دين و آئين خويش كاملا از آنان برحذر باشيد)(159) ؛ (چون ممكن است اينان ، جان و شيره دين و ايمان شما را - همچون راهزنان - از قلب و دلتان بربايند).