فصل چهارم : حصر قراءات
مقدمه
در فصل اول، به اختصار مراحل پیدایش و تحوّلات مربوط به قرائت قرآن تا قرن سوم هجرى را مرور كردیم و گفتیم كه قرائت قرآن در قرن دوم با ظهور قاریانى ممتاز و برجسته به اوج شكوفایى خود رسید. از اواخر همین قرن به جهت شیوع و گستردگى قرائت، ثبت و ضبط قواعد و اصول مربوط به قراءات و نیز ثبت اختلافات مربوط به قرائت قاریان با تدوین كتبى در این زمینه آغاز گشت. تدوین و تألیف كتب قراءات در طول قرن سوم ادامه یافت، اما با گذشت زمان، كثرت و تنوع اختلافات به حدّ بى سابقه اى آشكار شد. افزون بر آن چه در همان فصل در زمینه عوامل بروز اختلاف در قرائت ذكر كردیم، یك مسأله روحى و روانى دیگر همواره وجود داشت كه برخى از اختلافات نوظهور، زاییده آن بودند. وقتى در هر دوره، شاگردان در جاى اساتید خود، به كرسى قرائت تكیه زده و به مقام شیخ القُرّایى نایل مى شدند، براى آن كه خود راصاحب نظر نشان داده و فقط تقلید قرائت دیگران را نكرده باشند، به ناچار رأى و سلیقه خویش را در بعضى موارد به كار مى گرفتند.
در قرن سوم، پراكندگى و بى نظمى رایج گردید. در این هنگام برخى از بزرگان به تدوین وضبط قراءات اقدام نمودند و اولین پیشواى معتبرى كه قراءات را در یك كتاب جمع نمود ابوعبید قاسم بن سلام (م 224ق.) بود كه قاریان را 25 نفر قرار داد. پس از او احمد بن جبیر بن محمد كوفى (م 258ق.) مقیم انطاكیه كتابى در قراءات پنج گانه جمع آورى كرد و از هر شهرى یك نفر را معرفى نمود. نفر سوم قاضى اسماعیل بن اسحاق مالكى (م 281ق.) بود كه، كتابى درباره قراءات تألیف كرد و در آن قرائت بیست نفر را جمع نمود كه مشتمل بر قراءات هفت قارى مشهور نیز بود. چهارمین نفر محمد بن جریر طبرى (م 310ق.) كتابى به نام جامع تألیف نمود و در آن بیست و چند قرائت را جمع كرد. پنجمین نفر، ابوبكر محمد بن احمد بن عمر داجونى (م 314ق.) كتابى در قراءات جمع آورى نمود.
اختلاف قرائت ها در میان عموم مردم، نوعى نگرانى به وجود آورده بود و در حقیقت مى توان گفت جز گروهى كه قرائت را به صورت فنّى براى خود درآورده بودند، دیگران از این همه اختلاف، خسته شده منتظر فرصتى براى رهایى از این وضعیت بودند. در آغاز قرن چهارم آن چه را مردم انتظار مى كشیدند، واقع شد و در عالم قراءات، انقلابى رخ داد.
ابن مجاهد در كرسى قرائت قرآن
ابوبكر احمد بن موسى بن عباس (324-245 ق.) مُقرى بزرگ بغداد نخستین كسى است كه قراءات سبع را رسمیت بخشید. مهم ترین استاد ابن مجاهد در قرائت، ابوالزّعراء عبدالرحمن بن عبدوس است كه بارها قرآن را به قرائت نافع، ابوعمرو، حمزه و كسائى نزد او ختم كرده بود. ابن مجاهد حتى در بهره گیرى از هم طبقه هاى خود، چون محمد بن جریر طبرى (م 310 ق.) ابن ابى داود سجستانى (م 316 ق.) ابوبكر داجونى (م 324 ق.) و حتى ابوبكر نقّاش (م 351 ق.) ابایى نداشته است.
ابن مجاهد در مجامع قرائت بغداد، مدارج ترقّى را پیمود و بدان جا رسید كه بر مُقریان عصر خود ریاست یافت. ثعلب، نحوى نامدار كوفى، معتقد بود كه در سال 286ق كسى در كتاب خدا از او داناتر نبود. آوازه ابن مجاهد، طالبان قرائت را نزد او گرد مى آورد؛ تا جایى كه گفته شده، در میان شیوخ قرائت، هرگز كسى به اندازه او شاگرد نداشته است. ریاست علمى ابن مجاهد، به همراه نزدیكى او به سران حكومت، از وى فردى با نفوذ ساخته بود كه مى توانست در حوادث اجتماعى زمان خود مؤثّر باشد. ابن مجاهد «ابن مقسم» و ابن شنبوذ را در 322 ق در مورد مسایل تخصّصى قرائت به محاكمه كشید و آنان را وادار به توبه كرد.
ابن مجاهد و قراءات سبع
در آثار تألیف شده در سده سوم، قراءات هفت گانه، - كه بعداً معروف گشتند - صرفاً در عرض دیگر قرائت ها مورد توجه قرار مى گرفت و تكیه خاصى بر آنها نمى شد. عده اى از نویسندگان كه پیش از ابن مجاهد دست به تألیف آثارى در زمینه قرائت زده بودند، هم چون ابوعبید قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانى، اسماعیل ابن اسحاق قاضى و محمد بن جریر طبرى، حدود بیست قرائت رایج را ثبت كرده بودند. در واقع نخستین مؤلف شناخته شده اى كه بنا داشت از هریك از شهرهاى پنج گانه مدینه، مكه، كوفه، بصره و دمشق، كه مهد قراءات بودند، نماینده اى برگزیند، احمد بن جبیر انطاكى (م 258 ق.) بود كه در تألیفى، قراءات پنج قارى را گرد آورد.
كار انطاكى را مى توان پیش درآمدى بر مطرح شدن قراءات هفت گانه به وسیله ابن مجاهد تلقّى كرد. ابن مجاهد در گزینش خود به قاریان كوفه توجّهى خاص مبذول داشت و به جاى یك تن، سه قارى را از كوفه برگزید.
ابن مجاهد از هر شهر، كسى را برگزید كه مردم آن دیار بر رجحان قرائت او متّفق بودند، ولى در مورد كوفه از این ضابطه خارج شده و به رغم این كه تصریح كرده، قرائت غالب در كوفه، قرائت حمزه بوده است، عاصم و كسائى را نیز در كنار او آورده است. موضع گیرى ابن مجاهد در قبال ابن شَنبوذ - كه قرائت بر خلاف مصحف را مجاز مى شمرد - و ابن مِقْسَم - كه هر قرائتى را كه از نظر عربیت صحیح مى نمود، هرچند سند روایت آن ضعیف بود، جایز مى دانست - نشان از آن دارد كه ابن مجاهد مخالفت مصحف و ضعف سند را، از عوامل شذوذ قرائت مى دانسته و در كتاب السّبعه نیز بارها به عامل سوم، یعنى مخالفت با عربیت اشاره كرده است.
از مطالعه كتاب السّبعه آشكارا برمى آید كه ابن مجاهد، صرفاً یك انتقال دهنده قرائت نبوده، بلكه در جاى جاى اثر خویش به نقد و بررسى قراءات از حیث سند و نیز از نظر ادبى پرداخته است.
بدون شك ریاست و نفوذ ابن مجاهد از علل اساسیى بود كه موجب شد تا قراءات سبع در میان اهل قرائت جایگاهى استوار یابد به طورى كه در همان نیمه اول سده چهارم هجرى چندین كتاب در قراءات سبع تألیف شده است.
البته اقدام ابن مجاهد در سدّ باب اجتهاد در قرائت، با اعتراض گروهى از معاصرانش مواجه گردید. بدون تردید موفقیت ابن مجاهد را در انسداد باب اجتهاد قراءات باید در خوش سلیقگى و زیركى وى در انتخاب هفت قرائت دانست. عدد هفت قرائت به تعداد مصاحف عثمانى (بنابر قولى) بود و مهم تر از همه با حدیث معروف و مشهور نزول قرآن بر هفت حرف، مشابهت كامل داشت و به همین جهت با اقبال عمومى مواجه شد. ابن جبیر قبل از ابن مجاهد در قرائت قرآن كتاب ثمانیه را تألیف نمود،
ولى خیلى زود به فراموشى سپرده شد.
ابن جزرى مى گوید: بعضى از كسانى كه آگاهى ندارند گفته اند، قراءات صحیح، منحصراً همین قراءات قاریان هفت گانه است و احرف سبعه اى را كه پیامبر به آن اشاره فرموده منظور قرائت این افراد است. حتى این توهّم براى بسیارى از جاهلان ایجاد شده كه قراءات صحیح همان قراءاتى است كه در شاطبیه و تیسیر
وجود دارد و این قراءات همان هایى است كه پیامبر در حدیث معروف به آنها اشاره نموده است. حتى بعضى هر قرائتى را كه در این دو كتاب نباشد، شاذّ اطلاق كرده اند و بسیارى قرائتى را كه از غیرقرّاى سبعه باشد، شاذّ دانسته اند؛ در حالى كه چه بسا قراءاتى در این دو كتاب وجود ندارد و از قراى سبعه نیز نقل نشده اما از قراءات آنان صحیح تر است. چیزى كه مردم را به اشتباه انداخته این است كه آنها حدیث احرف سبعه را شنیده اند و بعد «قراءات سبعه» به گوش آنها خورده و گمان كرده اند این قراءات همان احرف سبعه مى باشند. به همین جهت بسیارى از متقدّمان از اكتفاى ابن مجاهد بر هفت قراءات ناخشنود بودند و او را در این كار تخطئه نموده و گفته اند: چرا ابن مجاهد عدد كمتر یا بیشترى را انتخاب نكرد؟ یا چرا منظور خویش را از كار خود روشن نساخت تا ناآگاهان را از این شبهه رهایى بخشد؟
در هر حال مردم خواسته یا ناخواسته به زودى متوجه رابطه میان احرف سبعه و قراءات سبعه شدند و همین امر چنان تقدّسى به این قراءات بخشید كه بعدها شخصیت ابن مجاهد در عالم قراءات ضرب المثل گردید. در نیمه دوم سده چهارم هجرى شاگردان و معاصران ابن مجاهد به ترویج و تثبیت كار وى پرداختند. ابوعلى فارسى (م 377 ق.) از اكابر نحو، شرحى بر كتاب القراءات السبع ابن مجاهد تحت عنوان الحجة فى القراءات السبع نوشت.
پس از وى، ابن خالویه (م 370 ق.) كه از شاگردان ابن مجاهد بود، به رقابت با ابوعلى پرداخته، كتابى به همین نام تألیف نمود. مسابقه اى كه در تبیین و توجیه قرائت هاى هفت گانه آغاز گشته بود در سده پنجم نیز ادامه یافت. ابومحمد مكى ابن ابى طالب (437-355 ق.) كتاب الكشف عن وجوه القراءات السّبع را در سال 424ق. تألیف نمود. كتاب او ناظر به كتاب الحجّة نوشته ابوعلى فارسى بود.
مكى به قول خودش قبل از الكشف كتاب مختصرى را پیرامون قراءات سبع در سال 391 قمرى تألیف كرده بود.
ابوعمرو دانى (م 444 ق.) التیسیر را - كه یكى از بهترین كتاب ها در زمینه قراءات سبع است - تدوین نمود و شاطبى آن را به نظم درآورد (شاطبیه) شاطبیه از چنان آوازه اى برخوردار گردید كه فرع (شرح منظوم) از اصل (التیسیر) معروف تر شد. تمامى این كتاب ها به هدف احتجاج و استدلال بر قراءات سبع تدوین شدند.
قرّاى سبعه
در مكه نخست ابن كثیر است امام
|
|
نافع زمدینه ابن عامر از شام
|
در بصره ابوعمرو علا دارد نام
|
|
عاصم چو كسا و حمزه از كوفه تمام
|
گذشت كه ابن مجاهد از چهار شهر مدینه، مكه، بصره و شام، چهار قارى و از كوفه سه قارى انتخاب نمود. قاریان برگزیده همگى از قرن دوم بودند و آخرین آنها یعنى كسائى به سال 189 درگذشته بود. بنابراین آن چه از قراءات آنها رواج داشت توسط شاگردان آنها (باواسطه یا بى واسطه) روایت مى شد. ابتكار دیگر ابن مجاهد این بود كه از میان تمام شاگردان و راویانِ قاریان انتخاب شده خود، تنها دو راوى را برگزید و در كتاب خود روایت آن دو را از قرائت استادشان ذكر نمود. این عمل باعث شد روایت شاگردان دیگر به تدریج به فراموشى سپرده شود. كسانى هم كه پس از ابن مجاهد، سه قارى دیگر به قاریان هفت گانه اضافه نمودند و شمار قاریان را به ده رسانیدند و یا آنها كه چهار قارى دیگر بر این ده قارى اضافه نمودند، همگى به تقلید از ابن مجاهد براى هر قارى، به دو راوى بسنده كردند.
ما در ضمن جدولى، قرّاى سبعه و عشره و راویان آنها را معرفى نموده سپس شرح حال «عاصم» را بیان خواهیم نمود.
قاریان هفت گانه و راویان آنها
|
|
قاریان ده گانه و راویان آنها
|
مطالعه آزاد
عاصم: ابوبكر، عاصم بن ابى النّجود الاسدى، (127-90 ق.) یكى از پرآوازه ترین قاریان سبع. وى آیت و نشانه اى در استحكام و اتقان قرائت و فصاحت كلام بود. ادیب، نحوى و امام قاریان كوفه پس از استادش ابوعبدالرحمن سُلَمى بوده است.
عبدالجلیل رازى وى را امام قرائت شیعیان در كوفه دانسته و گفته است: بیشتر قاریان حرمین و عراقین، از شیعیان اهل بیتعليهالسلام
و از مشهورین به ولایت آنان بوده اند.
خوانسارى در روضات الجنات مى نویسد: «وى پارساترین و پرهیزكارترین قارى و رأى او درست ترین رأى در قرائت به شمار مى رود. »
كوفه و قاریان آن، بیشترین سهم را در انتقال قراءات به آیندگان داشته اند. گزینش سه قارى از قراى سبع از كوفه توسط ابن مجاهد به خوبى جایگاه كوفه را به عنوان شهرى نظامى، سیاسى و علمى نشان مى دهد و از این میان قرائت عاصم بر دو قارى كوفى دیگر فایق آمده است. قرائت عاصم از ویژگى هایى برخوردار بوده است كه سبب شده امروز به عنوان قرائت رسمى و متداول قرآن در میان مسلمانان به شمار آید. اساسى ترین ویژگى قرائت او را باید در پیوند استوار قرائتش با قرائت بزرگ ترین مشایخ و ممتازترین اساتید قرائت دانست.
عاصم قرائت را به طریق عَرْض (خواندن و عرضه كردن قرائت بر استاد) از ابوعبدالرحمن سُلَمى فراگرفت. ویژگى علمى ابوعبدالرحمن سلمى در نقش مهمّ او به عنوان عامل انتقال قرائت قرآن از على بن ابى طالب به قاریان كوفى از جمله عاصم بن ابى النّجود است. در مورد قرائت آموزى او در سطوح عالى، جز علىعليهالسلام
از صحابى دیگرى به عنوان استاد عبدالرحمن یاد نشده است. در ذكر مشایخ قرائت ابوعبدالرحمن بیشتر بر سه شخصیت علىعليهالسلام
، عثمان و زید بن ثابت و از آن میان به ویژه بر حضرت على تأكید شده، حتى ادعا شده كه وى در قرائت هیچ حرفى از قرآن، از قرائت آن حضرت تخلّف نكرده است و در روایتى چنین آمده است كه وى على را در قرائت، یگانه مى دانسته است. ابوعبدالرحمن در قراءات مختلف كوفه از جمله سه قرائت از قراءات سبع تأثیر بسزایى داشته است؛ چرا كه قرائت عاصم به طور مستقیم و قرائت حمزه و كسائى باواسطه از ابوعبدالرحمن تأثیر پذیرفته است.
این سلسله سند قرائت، سلسله اى طلایى است كه در قراءات دیگر یافت نمى شود.
اینك یك بار دیگر به مشایخ عاصم نظر مى افكنیم.
عاصم= ابوعبدالرحمن سُلَمى = على بن ابى طالبعليهالسلام
= پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
قرائت عاصم به واسطه دوراوى به نام هاى شعبه (ابوبكر بن عیاش) و حَفص بن سلیمان رواج یافته است. بعضى علاوه بر ابو عبدالرحمن، زرّ بن حبیش را نیز از مشایخ قرائت عاصم دانسته اند.
عاصم= زرّبن بن حبیش= عبدالله بن مسعود= پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
ابوبكر عیاش یكى از دو راوى عاصم گفته است: عاصم به من گفت: كسى به من حرفى از قرآن را جز ابوعبدالرحمن اقراء نكرده و او نیز قرآن را بر على عرضه داشته است. من وقتى از نزد ابوعبدالرحمن برمى گشتم، قرآن را بر «زرّ» عرضه مى كردم.
ازروایت فوق استفاده مى گردد، اعتماد عاصم نسبت به ابوعبدالرحمن بیش از زرّ بوده است.
گرچه در مورد حفص بن سلیمان (یكى از دو راوى عاصم) سخنان ضد و نقیض بسیار گفته شده است، اما محققان علوم قرآن، روایت حفص را بر روایت «شعبه» ترجیح داده اند. گفته اند او ربیب (فرزندِ همسر) عاصم بوده و در دامان وى پرورش یافته است و همانند كودكى كه از استاد خویش قرآن را فراگیرد در نزد او تلمّذ نموده است. بنابراین روایت او دقیق تر و متقن تر از روایت شعبه است.
نكاتى درباره قاریان هفت گانه
1. در میان قاریان، تنها ابوعمرو و ابن عامر عرب زبان بوده اند.
2. همگى در قرن دوم مى زیسته اند.
3. در طول قرن سوم، مردم بصره به قرائت ابو عمرو و یعقوب بن اسحاق و مردم كوفه به قرائت حمزه و عاصم پاى بند بودند. در آغاز قرن چهارم، ابن مجاهد، كسائى را جزو قاریان كوفه قرار داد ونام یعقوب را حذف نمود.
4. كوفه و قاریانش سهمى بزرگ تر از دیگر شهرها و قاریان آنها در قراءات قرآنى داشته اند. قرائت ابىّ بن كعب كه پس از ابن مسعود، امامت قرائت در كوفه را به عهده داشته، قراءات كوفه را تحت تأثیر خود قرار داد.
5. هر سه قارى كوفى (عاصم، حمزه و كسائى) از بزرگان شیعه و دوستداران اهل بیت بوده اند و قرائت رایج كنونى كه قرائت عاصم به روایت حفص است، جایگاه شیعه در قرائت قرآن را به خوبى نمایان مى سازد.
گزیده مطالب
1. در قرن سوم، پیشوایانى چون، ابوعبید قاسم بن سلام (م 224 ق.) ، احمد بن جبیر (م 258 ق.) ، اسماعیل بن اسحاق مالكى (م 281ق.) و محمد بن احمد بن عمر داجونى (م 314 ق.) به تألیف و ضبط وثبت قراءات پرداختند.
2. در آغاز قرن چهارم ابن مجاهد، قارى بزرگ بغداد، نخستین كسى بود كه باب اجتهاد در قراءات را مسدود كرد و هفت قرائت را از میان قراءات پنج شهر مدینه، مكّه، كوفه، بصره و شام برگزید و قرائت ها را در كتابى با عنوان السّبعه ثبت نمود.
3. زیركى و خوش سلیقگى ابن مجاهد، در انتخاب هفت قرائت، كه با تعداد مصاحف عثمانى و نیز «احرف سبعه» مطابق بود، به اقدام او چنان قداستى بخشید كه عموم مردم، قراءات دیگر را رها ساخته به قرائت قرّاى سبع روى آوردند.
4. گرچه برخى از معاصران ابن مجاهد بر او خرده گرفتند، اما دانشمندان بسیارى پس از او، كار وى را مبنا قرار داده كتب متعددى را در زمینه قراءات سبع سامان دادند.
5. قرّاى سبعه عبارتند از: ابن عامر، ابن كثیر، عاصم، ابوعمرو، حمزه، نافع و كسائى.
6. عاصم، حمزه و كسائى هر سه امامان قرائت در كوفه بوده و گرایش شیعى داشته اند.
7. روایت حفص از عاصم كه امروزه متداول ترین قرائت قرآن در جهان است، نقش برجسته شیعه را در قراءات نمایان مى سازد.
فصل پنجم : ضابطه قبول قراءات
وَ كُلّ ما وافق وجهَ النحو
|
|
و كان للرّسم احتمالاً یحْوی
|
وصَحَّ إسناداً، هو القرآن
|
|
فهذه الثلاثة الأركان
|
و حیثما یختلّ ركن أثبت
|
|
شُذوذَه لوأنّه فى السّبعةِ
|
دانستیم كه در میان قراءات قاریان (سبعه و جز آنها) قراءاتى وجود دارد كه مورد انكار قرار گرفته اند. قاریان با همه عظمتى كه برخى از آنان داشته اند، اما قراءاتشان على الاطلاق پذیرفته نشده است. سؤالى كه مطرح مى شود این است كه آیا معیار و ضابطه اى براى سنجش یك قرائت وجود دارد؟ آیا مى توان موازینى را ملاك قرار داد تا براساس آن هر قرائتى را در بوته آزمایش قرار داد، تا در صورت تطابق با موازین، مهر تأیید بر آن زد و در صورت عدم تطابق رد كرد؟
دانشمندان قرآن شناس همگى به این پرسش، پاسخ مثبت داده و به معرفى ضوابط مربوط پرداخته اند. ما در این جا از كتاب تاریخ قراءات قرآن، نوشته دكتر عبدالهادى فضلى، ضوابط و مقیاس هاى ارائه شده را نقل مى كنیم.
كهن ترین مقیاس، مقیاس ابن مجاهد است كه پس از او دانشمندانى چون ابن خالویه، مكى بن ابى طالب، كراشى و ابن جزرى ضوابطى را بیان كرده اند.
الف) مقیاس ابن مجاهد (م 324 ق.)
1. باید قارى از شخصیت هایى باشد كه قرائت وى از سوى مردم سرزمین و منطقه اى كه او در آن به سر مى برد بالاتفاق مورد تأیید قرار گیرد.
2. باید اجماع و اتفاق و تأیید مردم منطقه قارى درباره قرائت وى براساسِ كارایى علمىِ ریشه دار و عمیق او در قرائت و لغت مبتنى باشد.
ب) مقیاس ابن جزرى (م 833 ق.)
1. صحت سند؛
2. مطابقت با قواعد زبان عربى مطلقاً (هرچند با وجه ضعیفى در قواعد زبان عربى سازگار باشد)
3. مطابقت با رسم الخط مصحف ولو آن كه فرضى و احتمالى باشد.
ابن جزرى پس از ذكر این شروط سه گانه مى گوید:
هر قرائتى كه این سه شرط را دارا باشد، قرائت صحیحى است كه ردّ و انكار آن جایز نیست، بلكه از حروف سبعه اى است كه قرآن به آن نازل شده است و بر مردم قبول آن واجب است؛ چه قرائت از قراء سبع باشد، چه از عشر و چه غیر آنان. هرگاه به یكى از این اركان سه گانه، خللى وارد گردد به قراءات اطلاق شاذ، ضعیف یا باطل مى شود، خواه قرائت قاریان سبع باشد و خواه برتر از آنها.
وى ادامه مى دهد:
صحیح نزد پیشوایان تحقیق از سلف و خلف همین اركانى است كه شمردیم. امام ابوعمروعثمان بن سعید دانى به آن تصریح نموده و امام ابومحمد مكى بن ابى طالب بارهابر آن تأكید نموده است. امامان دیگرى چون احمد بن عمار مهدوى و ابوشامه نیز براین مطلب صحّه گذاشته اند و از احدى از علماى گذشته مخالفتى با این اركان شناخته نشده است.
اركانى را كه ابن جزرى براى صحّت یك قرائت به عنوان ضابطه بیان نموده است و در مقیاس هاى وى نسبت به پیشینیانش قدرى گسترش و شمول وجود دارد، بااقبالى وسیع از سوى دانشمندان عامه مواجه شده است. سیوطى در الاتقان مى گوید:
بهترین كسى كه در این زمینه، داد سخن داده است، پیشواى قاریان و استاد اساتید ما، ابوالخیر بن جزرى است...
افرادى چون زرقانى در مناهل العرفان و صبحى صالح در مباحث فى علوم القرآن
مذهب ابن جزرى را تأیید نموده اند.
با دقت در شروطى كه ابن جزرى براى صحّت یك قرائت شمرده است، درمى یابیم كه او موافقت با رسم الخط یكى از مصاحف عثمانى را -اگرچه حدسى و احتمالى باشد- و موافقت با قواعد عربى را -اگرچه بر حسب وجهى از وجوه مختلف این قواعد باشد- براى صحت قرائت كافى مى داند.
زرقانى مى گوید:
منظور از موافقت با یكى از مصاحف عثمانى این است كه قرائت حداقل در یكى ازمصاحف عثمانى ثابت باشد؛ مثل قرائت ابن عامر در آیه(
قالُوا اتَّخذَ اللهُ وَلَداً
)
در سوره بقره، بدون واو، و مثل قرائت وى و بالزّبرِ و بالكتابِ المُنیر با اضافه نمودن «با» در هر دو اسم. این در مصحف شامى، ثابت بوده است. و مثل قرائت ابن كثیر جنّاتٌ تَجرى منْ تحتِها الأنهار در قسمت آخر از سوره بقره، با افزودن كلمه «مِن»؛ زیرا این در مصحف مكى وجود داشته است.
منظور از تعبیرِ ولو تقدیراً این است كه روایت اگر موافق با رسم مصحف باشد، اما موافقت آن صریح نباشد اشكالى ندارد؛ مثل(
مالك یوم الدین
)
. این كلمه (مالك) در تمام مصاحف عثمانى بدون الف نوشته شده، بنابراین قرائت حذف الف، موافقت تحقیقى با مصحف دارد؛ در حالى كه قرائت با الف موافقت تقدیرى.
ابن جزرى در مورد ضابطه دوم خود كه گفته است: «به نحوى موافق با قواعد عربى باشد» مى گوید: منظور ما این است كه قرائت به وجهى از وجوه با قواعد عربى موافقت داشته باشد؛ خواه افصح باشد یا فصیح، قاعده اى متّفق علیه باشد یا مورد اختلاف، در صورتى كه قرائت، شیوع داشته و امامان قرائت آن را با سند صحیح پذیرفته باشند، چنین اختلافى در قواعد عربى ضررى به قرائت نمى زند.
آن چه ابن جزرى بیان كرده است، ناخواسته قراءات شاذ و ضعیف را نیز پوشش مى دهد؛ زیرا با توجه به خصوصیات رسم مصحف عثمانى و اقوال متعدد در ادب عربى، مى توان بسیارى از قراءات ضعیف را به نحوى مطابق با رسم مصحف و یا به نحوى موافق با قاعده اى از قواعد عربى دانست. در این صورت این اركان ثلاثه، خاصیت خود را از دست داده عملاً نمى توانند معیارى براى سنجش قراءات صحیح از غیرصحیح باشند.
التمهید در یك بررسى تفصیلى، اشكالات متعددى را بر این اركان وارد ساخته و نقاط ضعف آن را به خوبى نشان داده است. آن گاه در مورد پذیرش یك قرائت به ارائه سه ركن دیگر پرداخته است. به عقیده التمهید ملاك هاى صحت یك قرائت عبارتند از:
1. موافقت با ثبت معروف میان مسلمانان در ماده، صورت و محلّ كلمه؛ همان گونه كه میان مسلمانان گذشته و حال معهود بوده است.
2. موافقت قرائت با قواعد افصح لغوى و ادب عربى.
3. عدم معارضه قرائت با دلیلى قطعى؛ خواه دلیل عقلى باشد یا سنّت متواتر و یا روایت صحیح الاسناد و مورد قبول امامان قرائت.
در حقیقت اصلى ترین معیار براى پذیرش یك قرائت، هماهنگى آن با قرائت عامّه مردم است كه از نسلى به نسل دیگر به ارث رسیده است. شرایط سه گانه فوق نیز در جهت تحقق همین معیار اصلى اند.
گزیده مطالب
1. عموم دانشمندان عامه سه ضابطه را براى ارزیابى قرائت ها بیان نموده اند.
2. این ضوابط كه در بیان ابن جزرى به عنوان اركان سه گانه صحّت قرائت معرفى شده، عبارتند از: صحّت سند؛ موافقت با قواعد عربى ولو به نحوى از انحا؛ مطابقت با رسم الخط عثمانى، اگر چه مطابقتى احتمالى باشد.
3. قیودى را كه ابن جزرى در اركان ثلاثه آورده است، دایره اركان را به گونه اى توسعه داده كه بسیارى از قراءات شاذ یا ضعیف را نیز شامل گشته و در نتیجه هدف و انگیزه او را كه تشخیص قرائت هاى صحیح از غیرصحیح بود برآورده نمى سازد.
4. در التمهید اركان ثلاثه این گونه معرفى گشته اند: الف) موافقت با ثبت معروف نزد مسلمانان. ب) موافقت با قواعد افصح عربى. ج) عدم معارضه قرائت با دلیل قطعى عقلى یا شرعى. چنین قرائتى مطابق با قرائت «ناس» یعنى عموم مردم است و معیار اصلى پذیرش یك قرائت نیز، همین هماهنگى با قرائت «ناس» است.
پرسش
1. سه مرحله از مراحل پیدایش قراءات را مختصراً توضیح دهید.
2. چرا دوره پنجم قرائت قرآن، تأثیر بسزایى در قرائت هاى بعدى داشته است؟
3. عوامل پیدایش اختلاف قراءات را با ذكر مثالى براى هر یك ذكر نمایید.
4. دلایل عدم تواتر قراءات را بیان كنید.
5. میزان اعتبار روایات «سبعة احرف» از نظر امامیه، چه مقدار است؟
6. چهار معنا از معانى احتمالى احرف سبعه را ذكر نموده، بگویید كدام یك بیشتر محتمل است؟
7. به یك نمونه از نظریاتى كه در مورد انواع اختلاف قراءات وجود دارد اشاره نموده، آن را نقد كنید. (سؤال آزاد)
8. تدوین كنندگان قراءات، در قرن سوم چه كسانى بوده اند؟
9. حصر قراءات را چه كسى و با چه انگیزه اى صورت داد؟ و چه عاملى در موفقیت او نقش داشت؟
10. قاریان هفت گانه را نام برده، در مورد قرائت عاصم توضیح دهید.
پژوهش
1. در مورد جایگاه قاریان قرن دوم هجرى و تأثیر آنان بر قرائت هاى دیگر، تحقیقى ارائه نمایید.
2. تدوین قراءات را در قرن چهارم بررسى كنید.
3. چرا شیعه در قراءات قرآنى جایگاهى ارزشمندتر از سایرین دارد؟
4. فهرستى دقیق از سیر كتب قراءات قرآن با مراعات ترتّب زمانى آنها بنویسید.
5. ملاك ها و ضوابطى براى صحّت یك قرائت معرفى شده اند؛ نظر شما در این زمینه چیست؟