درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک0%

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک نویسنده:
گروه: درس ها

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

نویسنده: حسین جوان آراسته
گروه:

مشاهدات: 38979
دانلود: 8439

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38979 / دانلود: 8439
اندازه اندازه اندازه
درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

نویسنده:
فارسی

با توجّه به تجربه طولانی مؤلّف در تدریس مباحث علوم قرآنی در برخی از مراکز حوزوی، این اثر (در دو سطح) گامی است نو در راه انتقال مفاهیم و داده ‏های علوم قرآنی به قرآن‏ پژوهانی که در این وادی نورانی قدم می ‏گذارند.

پرداختن به‏ موضوعات مهم و اساسی در علوم قرآنی، پرهیز از اطناب و درازگویی، معرفی منابع مهمّ در بخش ‏های گوناگون و مراعات قواعد آموزشی از ویژگی‏ های این کتاب است که می‏ تواند خلأ متن مناسب آموزشی در مراکز حوزوی و دانشگاهی را جبران نماید.

این اثر ارزشمند، یکی از جامع ترین تالیفات فارسی علوم قرآن و سرشار از مطالب سودمند است که از منابع و مآخذ گسترده و قابل اعتماد، سود جسته و به طالبان علوم قرآنی خدمتی در خور قدردانی تقدیم داشته است.

این اثر ارزنده، برای سه واحد درسی یعنی پنجاه ساعت، سامان یافته و دارای فواید فراوان و نظم منطقی و چینش متناسب فصل ها در نه بخش ذیل است:

بخش اول: کلیات (علوم قرآنی و سیر تاریخی نگارش ها، عناوین قرآن، معانی قرآن، وجه تسمیه، علت علمیت قرآن و عربی بودن قرآن).

بخش دوم: تعریف وحی، وحی در قرآن، وحی پیامبران و اقسام آن و چگونگی وحی بی واسطه و با واسطه.

بخش سوم: نزول قرآن و بعثت، نزول دفعی و تدریجی، اسباب نزول، آیه و سوره در قرآن و مکی و مدنی.

بخش چهارم: تدوین قرآن در عصر رسول خدا (ص)، جمع آوری حضرت علی (ع) جمع آوری خلیفه اول، جمع آوری خلیفه سوم، اعراب و اعجام قرآن.

بخش پنجم: پیدایش قرائات، عدم تواتر قرائات، احرف سبعه، قرائات سبعه، ضابطه صحت قرائات.

بخش ششم: تحریف ناپذیری قرآن; آرای دانشمندان، دلایل عدم تحریف.

بخش هفتم: اعجاز، تحدی و ابعاد اعجاز.

بخش هشتم: سیر نگارش های ناسخ و منسوخ، امکان و وقوع نسخ

بخش نهم: محکم و متشابه، حکمت وجود متشابه، نمونه هایی از متشابهات، تاویل

برخی از امتیازات این اثر درسی عبارت است از:

1- در ابتدای هر بخش به اهداف مورد نظر اشاره شده است که ضمن ایجاد انگیزه، نمایی از مباحث را به خوانندگان ارائه می دهد.

2- چکیده مطالب هر فصل، در پایان همان فصل آمده است.

3- در آغاز بخش ها، بعضی از منابع مهم و سودمند به سه منظور کتاب شناسی و مطالعه آزاد و پاسخ یابی قسمت «پژوهش » معرفی شده است این اثر، تعلیقات و بخشی به نام «مطالعه آزاد» دارد.

4- در پایان هر بخش، سؤال هایی در دو قسمت پرسش از متن و پژوهش در باره متن طرح شده است.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

بخش هفتم : اعجاز قرآن (مانند ناپذیرى)

هدف هاى آموزشى مورد نظر در این بخش:

1. آگاهى از فلسفه و حكمت تنوّع معجزات پیامبران.

2. آشنایى با آیات تحدّى و نكاتى كه از این آیات مى توان دریافت.

3. بررسى سیر نزولى یا غیر نزولى آیات تحدّى.

4. بررسى اجمالى ابعاد اعجازقرآن، از قبیل اعجازبیانى، اعجازمعانى، هماهنگى و عدم اختلاف در قرآن، خبرهاى غیبى، اعجاز علمى، اعجاز هنرى و اعجاز عددى.

برخى از منابع مهم در این بخش:

المیزان، ج 1؛ التمهید فى علوم القرآن، ج 4 و 5؛ علوم القرآن عند المفسرین، ج 2؛ البیان فى تفسیر القرآن، معترك الأقران فى اعجاز القرآن؛ مدخل التفسیر.

فصل اوّل : تعریف

اعجاز در لغت

در لغت براى این واژه سه معنا ذكر گردیده است كه عبارتند از: فوت و از دست دادن؛ ناتوان یافتن و ناتوان نمودن.

قاموس مى گوید:

أَعْجَزَهُ الشی ءُ: فاتَه وفُلاناً: وجَدَهُ عاجزاً وصَیرَهُ عاجزاً؛

یعنى آن چیز از او فوت گردید.

أَعْجزَ فلاناً؛

یعنى او را ناتوان یافت و یا ناتوان نمود.

أعجز فى الكَلام: اَدّى معانیهِ بِأَبْلَغِ الأَسالیب؛

یعنى مطالب را با رساترین شیوه بیان نمود.

راغب در مفردات گوید:

ریشه و اصل واژه «عَجْز»، تأخّر از چیزى و وقوع آن به دنبال امرى است؛ ولى در عرف به معناى قصور و ناتوانى از انجام كار، متداول گردیده است.

مراد وى از این بیان آن است كه معناى اصلى «عجْز» همان «تأخّر» است؛ ولى چون افراد ضعیف و ناتوان معمولاً متأخّر از دیگران و به دنبال آنان مى باشند، این لغت مترادف با ضعف استعمال مى گردد.

اعجاز و معجزه در اصطلاح

«المُعْجِز الأمر الخارقُ للعادةِ، المطابق للدّعوى اَلْمَقْرونُ بِالتّحَدی. »(1) این بیان طُرَیحى همان تعریف اصطلاحى از اعجاز و معجزه است. معجزه امرى است خارق العاده كه مطابقت با ادعاى نبوّت داشته همراه با تحدّى است.

آیت الله خوئى در تعریف اعجاز مى گوید:

اعجاز كارى است كه پیامبران برگزیده الهى كه مدّعى منصب نبوّت از جانب خداوندند، ارائه مى نمایند به طورى كه خرق نوامیس طبیعى نموده، دیگران از آوردن مانند آن ناتوان باشند و آن چیز كه معجزه نامیده مى شود، خود شاهدى بر صدق ادّعاى آنان است.(2)

بهترین معجزه (فلسفه تنوّع معجزات)

در اصول كافى روایتى از امام هشتمعليه‌السلام نقل گردیده است كه، حضرت در پاسخ به فلسفه اختلاف معجزات پیامبرانى چون موسىعليه‌السلام و عیسىعليه‌السلام و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «دلیل این اختلاف غلبه پیامبران بر فنون رایج در عصر خویش بوده است. »(3)

در عصر ظهور اسلام، آن گاه كه فنون ادب در میان عرب به اوج خود مى رسد و خطیبان و ادیبانى كه از فصاحت و بلاغت بیشترى برخوردارند، به عنوان خداوندان سخن مورد تشویق قرار مى گیرند و بازارهایى معین براى عرضه اشعار نغز و زیباى آنان به وجود مى آید و تقدیر از آنان تا بدان جا مى رسد كه هفت قصیده از بهترین اشعار آنان، كه با آب طلا نوشته شده است، بر خانه كعبه آویزان مى گردد، پیامبر اكرم با سلاحى قدم در این كارزار مى گذارد كه همه ارباب سخن را به حیرت وا مى دارد. آن چه او عرضه مى كند در همان هیأت و قالبى است كه آنان خود را در آن سرآمد روزگار مى دانستند. آرى؛ عظیم ترین معجزه پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله یك «كتاب» است.

گزیده مطالب

1. واژه اعجاز در معانىِ فوت، ناتوان یافتن و ناتوان نمودن به كار رفته است. گرچه ریشه اصلى «عَجْز» به معناى تأخّر است.

2. اصطلاحاً معجزه كارى است خارق العاده، هماهنگ با دعوىِ نبوّت همراه با تحدّى و مصون از معارضه، كه شاهدى بر صداقت پیامبر در ادعاى خویش است.

3. بهترین معجزه، آن است كه با صنعت و فن رایج زمان خویش، سنخیت و مشابهت داشته باشد. از این رو تنوّع معجزات چون عصا و ید بیضا براى موسىعليه‌السلام ، احیاى مردگان از سوى عیسىعليه‌السلام و آوردن قرآن توسط محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله به تناسب شرایط محیطى و موقعیت فنى و علمى هر عصرى صورت گرفته است.

فصل دوم : تحدّى (مبارزه طلبى)

قرآن كتابى است كه به عنوان سند نبوّت پیامبر و منبع اصلى هدایت امت نازل گردید. نزول قرآن در برهه اى از زمان و در منطقه اى از جهان رخ داد كه فنون سخنورى در میان عرب به كمال رسیده و حجاز خاستگاه برجسته ترین ادیبان، شاعران، خطیبان و خداوندان سخن و ادب عرب بود. در آغاز دسته اى از منكران قرآن آن را اسطوره و افسانه مى پنداشتند و بر این پندار بودند كه اگر بخواهند مى توانند مانند آن را بیاورند.(4)

در چنین زمان و مكانى پیامبر دعوت به «تحدّى» نمود. تحدّى همان مبارزه طلبى و دعوت به معارضه و مقابله است.

این تحدّى نه از موضع انفعالى، كه با قاطعیت و صلابتى بى نظیر صورت گرفت و از آن جا كه بزرگ ترین امتیاز و افتخار عرب (سخنورى و سخندانى) را هدف قرار داده بود، بى نهایت تحریك كننده و شورآفرین مى نمود؛ زیرا عدمِ اقدام به مقابله با قرآن یا اقدام نافرجام نتیجه اى جز از دست دادن حیثیت و موقعیت ممتاز آنان نداشت. شگفت انگیزتر آن كه مخاطبانِ تحدّى فقط مردم شبه جزیره و عرب ها نبودند، بلكه پیام اولین مبارزه طلبى این بود: اگر همه جهانیان گرد هم آیند تا مانند قرآن بیاورند از انجام دادن آن ناتوانند.(5)

آیات تحدّى در قرآن

آیات تحدّى در قرآن به دو صورت مطرح گردیده اند:

الف) تحدّى به صورت عام و كلى.

ب) تحدّى به صورت خاص و جزئى.

در زمینه تحدّى در موارد خاصِ مطرح شده در قرآن به زودى در فصل سوم سخن خواهیم گفت. آن چه در این قسمت مورد توجّه قرار مى گیرد، تحدّى از نوع اول است.(6) این آیات به ترتیب نزول از این قرارند:

1.( قُلْ لئن اجْتَمعتِ الإِنْسُ والجِنُّ عَلى أَنْ یأتُوا بِمِثْلِ هذاَ القُرآنِ لایأتُونَ بِمِثْلهِ ولوكانَ بَعْضُهُم لِبَعْضٍ ظهیراً ) .(7)

بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهندآورد؛ هرچند برخى از آنها پشتیبان برخى دیگر باشند.

2.( أَمْ یقُولونَ افْتَراه، قُلْ فأْتُوا بسورةٍ مِثْلِهِ وادْعُوا مَنِ استَطَعْتُمْ من دُونِ اللَّهِ إن كُنْتُم صادِقینَ ) .(8)

یا مى گویند: آن را به دروغ ساخته است؟ بگو: اگر راست مى گویید، سوره اى مانند آن را بیاورید و هركه را جز خدا مى توانید فراخوانید.

3.( أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مفتریاتٍ وادْعُوا مَنِ استَطَعْتُم مِنْ دُونِ اللَّه اِن كُنْتم صادِقینَ ) .(9)

یا مى گویند: این قرآن را به دروغ ساخته است. بگو: اگر راست مى گویید ده سوره برساخته شده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هركه را مى توانید فراخوانید.

4.( أَمْ یقُولونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لایؤمِنُون فَلْیأتُوا بحدیثٍ مِثْلِهِ إِن كانُوا صادِقینَ ) .(10)

یا مى گویند: آن را بربافته؟ نه بلكه باور ندارند. پس اگر راست مى گویند سخنى مثل آن بیاورند.

5.( وَإِنْ كُنْتُم فى رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا على عَبْدِنا فأْتوا بِسُورةٍ مِنْ مِثْلِهِ وادْعُوا شُهداءَكُم من دون اللَّه إِن كُنْتُم صادِقینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعلوا فاتَّقُوا النَّار الَّتى وَقُودُها النّاسُ والحجارةُ أُعدّت للكافرین ) .(11)

و اگر در آن چه بر بنده خود نازل كرده ایم شك دارید، پس اگر راست مى گویید سوره اى مانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا فراخوانید. پس اگر نكردید و هرگز نمى توانید كرد، از آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده بپرهیزید.

نكاتى راجع به آیات تحدّى

1. از میان آیات تحدّى، گسترده ترین نوع آن، در اولین آیه تحدّى انجام گرفته است. مخاطب این مبارزه طلبى، جنّ و انس، یعنى همه جهانیانند. از این آیه به خوبى استفاده مى شود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن، كه زبان عربى است، نداشته و از جهات مختلف مطرح است؛ وگرنه دعوت به مقابله غیرعرب با یك كتاب عربى بى تناسب است.

2. سه آیه نخست از آیات تحدّى، در سوره هایى قرار دارند كه از نظر ترتیب نزول، پى درپى بوده؛ یعنى پنجاهمین، پنجاه ویكمین و پنجاه ودومین سوره نازل شده بوده اند.

3. كیفیت تحدّى در آیه دوم و سوم به استثناى میزان آن - كاملاً یكسان و شبیه هم است.

4. چهار آیه اول در سوره هاى مكى و آخرین آیه در اوّلین سوره مدنى واقع شده اند. این امر نشان مى دهد كه بیشترین تحدّى در مكه صورت گرفته است و با توجه به جمعیتِ اندك مسلمانان و توان ظاهرى كافران، بدون شك اعلام مكرر و قاطعانه تحدّى در ایجاد اعتماد به نفس براى مسلمانان و رخنه و تزلزل در صفوف مشركان و كافران مؤثر بوده است.

5. تفاوت لحنِ آیات تحدّىِ در سوره هاى مكّى با آیه تحدّىِ در سوره مدنى كاملاً مشهود است: این تفاوت یكى در نحوه اعلام ناتوانى از معارضه است كه در سوره بقره با قاطعیتى كه در دیگر آیات كمتر مشاهده مى گردد در جمله اى معترضه و با تعبیر( وَلَنْ تفعَلُوا ) ، یعنى هرگز نخواهید توانست، اعلام گردیده است. تفاوت دیگر در تهدیدى است كه در پایان آیه تحدّى سوره بقره مشاهده مى گردد؛ در حالى كه در سایر آیات تحدّى، تهدید وجود ندارد.

و سرانجام تهدید پایانى در مورد منكران مطرح نشده است، بلكه براى تردیدكنندگان است، زیرا در آغازِ آیه تعبیر( وإِنْ كُنْتُمْ فى رَیبٍ ممّا نَزَّلْنا... ) به این نكته اشاره مى كند كه حتى در مورد حقّانیت قرآن تردیدى نباید داشته باشید؛ به عبارت دیگر این آیه علاوه بر انكار و افترا، شك و تردید در مورد وحیانى بودن قرآن را هم روا ندانسته و در مورد آن هشدار داده است.

6. اولین آیه تحدّى از نظر وسعت تحدّى و آخرین آیه از نظر شدّت قابل ملاحظه و تأمّل است.

نظریه صَرفه

در پاسخ به این كه چرا بشر نتوانست مانند قرآن بیاورد، بعضى از دانشمندان شیعى و سنّى، نظریه اى را به نام نظریه صرفه(12) عنوان نموده و آن را یكى از وجوه اعجاز قرآن شمرده اند. مطابق این نظریه، خداوند همّت و انگیزه مردم را از معارضه با قرآن منصرف ساخته است.

نارسایى این نظریه بسیار آشكار است؛ زیرا مطابق با این عقیده، اعجاز قرآن را در خود قرآن و از جمله در فصاحت بى نظیر آن نباید جست وجو نمود، بلكه اعجاز در «صرف همم» صورت گرفته است؛ یعنى خداوند اندیشه كسانى را كه قصد برابرى و مانندآورى با قرآنِ كریم را داشته اند، منصرف گردانده است. ضعف این نظریه بدین جهت است كه ارزش ذاتى و ادبى - زبانى و محتوایى و سبكى قرآن را براى معجزه بودن آن كافى نمى داند.(13) از میان علماى امامیه، سیدمرتضى و شیخ مفید طرفدار این نظریه اند.

معارضه با آیات تحدّى

قول به صرفه نه تنها از جنبه نظرى همان گونه كه بیان كردیم خدشه پذیر است، بلكه از حیث عملى نیز بطلانش ثابت گشته است؛ زیرا تاریخ برخى از معارضه ها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مایه عبرت و شگفتى است. بنابراین در مقابل تحدّى، معارضه صورت گرفته است، امّا سرانجام جز خسارت و فضاحت براى معارضه كنندگان حاصل نشده است.

سه نمونه از این معارضه ها به قرار زیر است:

مسیلمه كذّاب كه ادعاى نبوت و پیامبرى داشت در مقابل سوره فیل این جملات را برساخت: الفیلُ ما الفیل. وما ادراك ما الفیل. له ذنب وَبیل وخرطوم طویل...(14)

یكى از نویسندگان مسیحى كه مدعى معارضه با قرآن است، در مقابل سوره حمد با اقتباسى كه از خود سوره داشته است، سوره خودساخته اى عرضه نموده است: الحمد للرّحمن. ربّ الأَكوان. الملك الدیان. لك العبادة وبك المُستعان. اهدنا صراط الإیمان.(15)

و در مقابله با سوره كوثر گفته است: إنّا اعطیناك الجواهر. فصلّ لربّك وجاهر ولاتعتمد قولَ ساحر! این فرد با تقلید كامل از نظم و تركیب آیات قرآنى و تغییر برخى از الفاظ آن، به مردم چنین تلقین مى كند كه با قرآن معارضه نموده است. همین بافته هایش را نیز از مسیلمه كذّاب به سرقت برده است. مسیلمه در برابر سوره كوثر گفته بود: إنّا اعطیناك الجماهر. فَصَلِّ لربّك وهاجرْ. وانّ مبغضك رجلٌ كافر.(16)

نمونه هایى دیگر نیز از معارضه هاى واهى و بى اساس وجود دارد كه براى همیشه به بایگانى تاریخ سپرده شده اند.(17)

گزیده مطالب

1. تحدّى به معناى مبارزه طلبى است. خداوند به منكران وحى الهى پیشنهاد كرده است كه اگر در ادعاى خود صادقند، نظیر قرآن را بیاورند.

2. تحدّى در قرآن به دو صورت روى داده است: الف) عام و كلى. ب) خاص و جزئى.

3. در پنج آیه قرآن، تحدّى به صورت عام انجام گرفته است. این آیات از نظر ترتیب نزول در سوره هاى اِسراء، یونس، هود، طور و بقره قرار دارند كه سه سوره اول به ترتیب پنجاهمین، پنجاه و یكمین و پنجاه و دومین سوره در ترتیب نزول بوده اند.

4. عام ترین و وسیع ترین نوع تحدّى در اولین آیه تحدّى در سوره اسراء قرار دارد.

5. چهار آیه تحدّى در سوره هاى مكّى و آخرین آیه تحدّى در اولین سوره مدنى است.

6. لحن آیات تحدّى در سوره هاى مكى با آیه تحدّى در سوره بقره كه مدنى است، متفاوت است.

7. اوّلین آیه تحدّى از نظر وسعت تحدّى و آخرین آیه از نظر شدّت، قابل تأمّل است.

8. نظریه صرفه مى گوید، اعجاز قرآن به این است كه خداوند صرف هِمَم نموده است. مطابق این نظریه، اعجاز قرآن را در خود قرآن نباید جست وجو نمود و ارزش ذاتى، ادبى، محتوایى و سبكى قرآن براى اعجاز كافى نیست؛ بلكه اعجاز در صرف همم صورت گرفته است.

9. مواردى از معارضه با تحدّى قرآن در تاریخ ثبت شده كه نتیجه آن براى معارضه كنندگان، رسوایى و فضاحت و براى قرآن عزت و عظمت بیشتر بوده است.

فصل سوم : ابعاد اعجاز قرآن (وجوه اعجاز)

قرآن از ابعاد و زوایاى مختلف معجزه است و اعجاز آن اختصاصى به فصاحت و بلاغت ندارد. برخى از این ابعاد را قرآن خود به صراحت بیان نموده و در مورد آنها «تحدّى»(18) كرده است. برخى دیگر از وجوه اعجاز وجود دارند كه در مورد آنها تحدّىِ خاصى در قرآن صورت نگرفته است. این موارد مشمول آیات تحدّى به صورت عام قرار مى گیرند. در این فصل ابعاد تحدّى را، صرف نظر از این كه تحدّى خاصى داشته باشند یا نه، مورد بررسى قرار مى دهیم. ناگفته پیداست كه هیچ كس نمى تواند مدّعى بررسى همه جانبه ابعاد اعجازِ قرآن باشد؛ چراكه مسلّماً بسیارى از رموز و شگفتى هاى قرآن بر ما هنوز پوشیده مانده است. شاید بتوان گفت: حصر و برشمردن همه وجوه اعجاز قرآن و بازشناسىِ دقیق آنها، خودْ اعجازى دیگر است.

با این مقدمه به بررسى ابعاد اعجاز مى پردازیم:

1شخصیت پیامبر

یكى از نكات مهمّى كه قرآن براى اعجازش به آن اشاره نموده است، توجه به شخصیت پیامبر و آورنده قرآن است. پیامبر در مكتب هیچ دانشمند و معلّمى حاضر نگشته بود و همگان مى دانستند كه او اُمّى و درس ناخوانده است. در دوره چهل ساله زندگىِ قبل از بعثت كه دو ثلث عمر او را تشكیل مى دهد، از او هیچ شعر و نثرى دیده نشده است.(19) ناگهان چنین پیامبرى، كتابى را عرضه مى دارد كه بزرگان روزگار در مقابلش درمى مانند.

قرآن همین نكته را بخشى از اعجاز خویش دانسته به آن تحدّى مى كند:

( قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیكُمْ ولا أَدریكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیكُمْ عُمراً مِن قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُون ) ؛(20)

بگو: اگر خدا مى خواست آن را بر شما نمى خواندم و خدا شما را بدان آگاه نمى گردانید. قطعاً پیش از آن روزگارى در میان شما به سر برده ام. آیا فكر نمى كنید؟

قرآن در ردّ سخنان كسانى كه مى گفتند فردى از رومیان معلّم پیامبر بوده است(21) مى فرماید:

( وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهم یقُولُونَ إنّما یعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الّذى یلحِدوُن إلیه أَعْجَمىٌّ وهذا لِسانٌ عَربىّ مُبینٌ ) ؛(22)

و نیك مى دانیم كه آنان مى گویند: جز این نیست كه بشرى به او مى آموزد (نه چنین نیست) زبان كسى كه این نسبت را به او مى دهند غیرعربى است و این قرآن به زبان عربى روشن است.

حال پیامبرى كه در جایى درس نخوانده است، كتابى بر بشر و درس آموختگان عرضه مى كند كه سرشار از معارف و حكمت ها و هدایت هاست و خود معلّم كتاب و حكمت مى گردد.(23)

نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت

به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد

2فصاحت و بلاغت (اعجاز بیانى)

در این مورد نیز تحدّى صورت گرفته است. آیات پنج گانه تحدّى - كه در فصل دوم بررسى نمودیم - حداقل ناظر بر فصاحت و بلاغت بوده اند؛(24) زیرا ویژگى مهم مخاطبان پیامبر، كه به مقابله فرا خوانده شدند، فصاحت و بلاغت آنان بود.

بر هیچ كس پوشیده نیست كه عرب در زمان ظهور اسلام به مرحله اى از كمال و بلاغت در كلام رسیده بود كه تاریخ براى هیچ ملتى نه پیش و نه پس از آن، هماوردى سراغ ندارد. در چنین فضایى، آیات نورانى الهى بر پیامبر نازل گردید. زیبایى و رسایى این آیات به حدّى اعجاب آور است كه عرصه را بر شاعران و ادیبان و صاحبان ذوق و قریحه هاى سرشار، تنگ كرده آنان را وادار به اعتراف به عجز مى نماید. قرآن با شیوه بدیع و منحصر به فردِ خویش در بیان مفاهیم و معانى بلند و پرمحتواى خود كه نه نثر است و نه نظم، چنان جلوه گرى مى كند كه همه سخنان و آثار ادبى را تحت الشعاع خویش قرار مى دهد. در تاریخ، حكایات متعدد و مختلفى در این زمینه به چشم مى خورد. آیات قرآن در هنگام تلاوت، به گونه اى در جان و دل افراد مى نشست كه آنان را از خود بى خود مى كرد.

ولیدبن مغیره مخزومى، شخصى است كه در میان عرب به حسن تدبیر، مشهور است و او را «گل سرسبد قریش» مى نامیدند. پس از نزول آیات اولیه سوره مباركه غافر، پیامبر در مسجد حضور یافت و این آیات را، در حالى كه ولید در نزدیكى آن حضرت بود، قرائت فرمود. پیامبر چون توجه ولید به آیات را مشاهده نمود، بار دیگر نیز آیات را قرائت نمود. ولیدبن مغیره از مسجد خارج و در مجلسى از طایفه بنى مخزوم حاضر شد و این گونه شروع به سخن نمود:

به خدا سوگند، از محمد سخنى شنیدم كه نه به گفتار انسان ها شباهت دارد و نه به سخن جنّیان. گفتار او حلاوت خاصى دارد و بس زیباست. بالاى آن (نظیر درختان) پرثمر و پایین آن (همانند ریشه هاى درختان كهن) پرمایه است. گفتارى است كه بر همه چیز پیروز مى شود و چیزى بر آن پیروز نخواهد شد.(25)

مناسب است براى آن كه تحدّى قرآن در بعد فصاحت و بلاغت بیشتر ملموس گردد، مقایسه یك نمونه از آیات قرآن را با موجزترین عبارت در نزد عرب، در همان معنا ملاحظه گردد. قرآن مجید در مورد قصاص و فلسفه آن تعبیر بسیار زیبا و دلنشین( ولَكُمْ فى القصاص حیوةٌ ) .(26) را به كار برده است. مثل مشهورى كه عرب در این مورد داشته، القَتْل أَنْفى لِلْقَتْل بوده است.

جلال الدین سیوطى در مقام مقایسه میان این دو جمله، بیست امتیاز براى آیه قرآن نسبت به جمله مشهور در میان عرب ذكر مى نماید(27) كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:

1. حروف آیه( فى القصاص حیوة ) از جمله «القَتْل أَنْفى لِلْقَتْل» كمتر است.

2. تعبیر قصاص در آیه، حساب شده است؛ زیرا هرگونه قتلى نافىِ قتل دیگر نیست، بلكه بسا قتلى كه خود موجب قتل دیگر مى شود؛ مثل این كه كشتارى از روى ظلم صورت گرفته باشد. بنابراین قتلى كه موجب حیات است، یك قتلِ خاص است كه از آن تعبیر به «قصاص» مى گردد.

3. آیه مراد خویش را به صورت جامع تر و كامل تر بیان نموده است؛ زیرا قصاص هم قتل را شامل مى شود و هم جرح و قطع عضو را؛ در حالى كه در مَثَل تنها مسأله قتل عنوان گردیده است.

4. در مَثَل، كلمه «القتل» تكرار شده و عدمِ تكرار -حتى اگر وجود آن مُخِلِّ به فصاحت نیز نباشد- از تكرار بهتر است.

5. آیه دربرگیرنده صنعت بدیعى است، چراكه یكى از دو چیز متضاد، یعنى فنا و مرگ را، ظرفِ ضد دیگر قرار داده و با آوردن كلمه «فى» بر سر «قصاص» آن را منبع و سرچشمه حیات دانسته است.

6. فصاحت كلمات آن گاه آشكار مى شود كه در كلمه، توالىِ حركات وجود داشته باشد. در این صورت زبان در حال نطق به خوبى به حركت درمى آید؛ برخلاف جایى كه در كلمه بعد از هر حركت، سكونى وجود داشته باشد و این اختلاف در مقایسه آیه با مَثَل به خوبى پیداست.

7. جمله «القَتْل أَنْفى لِلْقَتْل» در ظاهر كلامى متناقض است؛ زیرا چیزى، نافىِ نفسِ خویش نمى تواند باشد.

8. آیه از تعبیر به قتل كه لفظى خشن بوده و بوى مرگ مى دهد خالى است و در عوض همان معنا را با جاذبه اى كه در لفظِ «حیوة» نهفته است، بیان مى كند.

9. بیان آیه مبتنى بر اِثبات و بیانِ مَثَل مبتنى بر نفى است، و پرواضح است كه اثبات بر نفى برترى دارد.

10. لفظ قصاص به امر دیگرى نیز كه «مساوات» باشد، اشاره دارد و درواقع، قصاص خبر از عدالت مى دهد؛ در حالى كه این معنا از مطلقِ قتل، فهمیده نمى شود.

بخشى از اعجاز ادبى قرآن كریم در اسلوب خاص و ویژه آن نهفته است. قرآن از نظر سبك كلامى، شیوه اى بدیع را، كه هرگز سابقه نداشته، به وجود آورده است؛ قرآن نه نظم است و نه نثر.

این سبك (ساختار) جدیدى كه قرآن ارائه داده و در فرهنگ ادبى عرب، تحوّلى غریب ایجاد نموده كاملاً بى سابقه است و آیندگان را به عجز و تاب انداخته، جاذبه دارد، كشش دارد، افسون مى كند، به وجد مى آورد، لذّت بخش است، آرامش مى دهد، با فطرت دمساز، با طبیعت همساز، با وجدان سروكار داشته و با هستى سَر و سرّى دارد.(28)

3آموزه ها و معارف عالى (اعجاز معانى)

زیبایى قرآن فقط در الفاظ و عبارات و فصاحت و بلاغت آن نیست. این كتاب مقدس برخوردار از یك زیبایى برتر و ارزش والاتر، یعنى مفاهیم و معانى عمیق و دقیق است. قرآن رسالت خویش را هدایت بشر شناسانده است، و كتابى است كه پیامبر، با آن، مردم را از ظُلمت ها به نور رهنمون مى گردد.(29)

قرآن به عنوان قانون اساسى اسلام دربرگیرنده مجموعه اى از اصول و ضوابط هماهنگ با فطرت انسانى است كه همواره بر تارك اندیشه ها چون خورشیدى مى درخشد و عزّت و عظمت را در گرو آشنایى و عمل به قوانین خود مى داند.

قرآن در این بخش بدون شك اعجاز است. در زمانى كه انحطاط در اخلاق و آداب و رسوم اجتماعى به اوج خود رسیده بود و غارت و چپاول، امتیاز به حساب مى آمد و دختران زنده به گور مى شدند و خیانت و فساد و فحشا و بى عدالتى فراگیر شده بود، قرآن، كه پرچمدار مترقى ترین قوانین و مطرح كننده ارزش ها و فضایل انسانى است ظهور مى كند و به مردم صداقت، امانت، اخوت، وحدت و انسانیت را یادآور مى شود؛ آنان را از جهل به سوى علم، از تاریكى به سوى نور و روشنایى و از رذایل به سوى فضایل سوق مى دهد. در سایه همین تعلیمات و قوانین حیات بخش است كه اسلام شرق تا غرب عالم را فرا مى گیرد و پرچم تمدن شكوهمند اسلامى در همه اقطار به اهتزاز درمى آید. نمونه هایى از این اصول و قوانین را در قرآن یادآور مى شویم:

الف) اصل عدالت و امانت

( إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأماناتِ إِلى أَهْلِها وَإِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالعَدْلِ ) .(30)

ب) اصل كلى امر به نیكى ها و نهى از زشتى ها

( إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَإِیتاءِ ذِى القُربى وَینْهى عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْكَرِ وَالبَغْىِ یعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ) .(31)

ج) اصل مقابله به مثل در برابر متجاوزان

( فَمَنِ اعْتَدى عَلَیكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدى عَلَیكُمْ ) .(32)

د) اصل مساوات و برابرى مردم و تعیین معیار امتیاز، در ارزش هایى چون تقوا، علم و جهاد در راه خدا

( إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ ) .(33)

( قُلْ هَلْ یسْتَوِى الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یعْلَمُونَ... ) (34)

( ... وَفَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدِینَ عَلى القاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً ) .(35)

ه) اصل آزادى و نفى هرگونه استبداد

( ... وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَیهِمْ ) .(36)

و) اصل عدم سلطه كافران بر مؤمنان

( وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى المُؤْمِنِینَ سَبِیلاً ) .(37)

ز) اصل شدّت در برابر كافران و رحمت در برابر مؤمنان

( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ ) .(38)

ح) اصل صلح و اخوت

( إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ ) .(39)

ط) اصل توصیه به وحدت

( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلاتَفَرَّقُوا... ) (40)

ى) اصل بهره بردارى از نعمت هاى الهى

( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ ) .(41)

ك) اصل وفاى به عقود

( یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالعُقُودِ ) .(42)

ل) اصل لاحَرَج

( وَما جَعَلَ عَلَیكُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ) .(43)

م) اصل تكلیف به قدر طاعت

( لا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها ) .(44)

ن) اصل پذیرش اختیارى دین

( لا إكْراهَ فِى الدِّینِ ) .(45)

اصولى را كه اشاره نمودیم تنها گوشه اى از معارف قرآن است. قرآن سراسر شفا، نور، رحمت، هدایت و حقانیت است. جاودانگى آن به گونه اى است كه گذشت زمان تأثیرى در طراوت و حلاوت آن ندارد. همه این اصولِ مترقى را در بدترین دوره انحطاط اخلاقى و در دوران رواج وحشیگرى مطرح و در بخش هاى مختلف زندگى از قبیل امور اقتصادى، مالى، اجتماعى و سیاسى، امور نظامى و دفاعى، امور حقوقى، ثروت هاى عمومى، معاملات، ازدواج، طلاق، ارث و... در عالى ترین شكل تبیین نموده است.

معارف دینى در قرآن در این مجموعه از اصول و مقرّرات خلاصه نمى گردند، بلكه در بخش اعتقادى و اثبات وحدانیت، نبوّت، امامت و قیامت و خلاصه از مبدأ تا معاد، آن چه را قرآن مطرح نموده، مطابق با عقل سلیم و برهان قویم است. آیات مربوط به خداپرستى و توحید، آیات معرفى كننده پیامبران و رسولان الهى، آیات مربوط به قیامت و معاد، آن گاه كه با مطالب دو كتاب تحریف شده تورات و انجیل مقایسه مى گردند، نزاهت و قداست قرآن را بیش از پیش جلوه گر مى كنند.(46)

آیا این مجموعه عظیم از اصول و قواعد و مقرّرات مترقّى در كنار معارف بلند و پرمحتواى اعتقادى و اخلاقى - تربیتى، مى توانند به چیزى جز معجزه بودن این كتاب شهادت دهند؟ مقررات و معارفى كه با فطرت و سنن خلقت هماهنگى داشته و به همین جهت بقا و دوام آنها تضمین گشته است. در یك كلام قرآن كریم در دو بُعد علمى و عملى، یعنى تعلیم معارف و حقایق هستى و تشریع قوانین و مقرّرات زندگى، آن چه را بشر نیازمند به آن بوده، در اختیار او گذارده است.

4هماهنگى و عدم اختلاف

یكى از ابعاد اعجاز قرآن، كه قرآن نیز به آن اشاره و تحدّى نموده است، عدم اختلاف در قرآن است. همه مى دانیم كه این كتاب در طى 23سال تدریجاً در مكه ومدینه، در شب و روز، در جنگ و صلح به هنگام پیروزى و شكست، در مواقع شدت وراحتى، و خلاصه در حالات مختلف نازل شده است. از سوى دیگر در مورد همه امور، دادِ سخن داده است. در قرآن از حِكَم و مواعظ گرفته تا مسائل اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، اخلاقى، اعتقادى و هنرى مطرح شده است. احتجاج ها و استدلال هاى عقلى، به اضافه امثله و قِصَص نیز در آن فراوان به چشم مى خورد. مسائل مربوط به دنیا و امور مرتبط با آخرت و قیامت به گونه اى بسیار پندآموز و سازنده ذكر گردیده، و در عین حال میان این همه مباحث متنوع و مختلف هیچ گونه اعوجاج و اختلافى مشاهده نمى شود؛ بلكه همسویى و یك نواختى شگفتى در مجموعه این كتاب آسمانى نمایان است. حال اگر این كتاب، ساخته دست بشرى بود، موارد متعددى از اختلاف و عدم هماهنگى و تضاد آن هم در مدت نزولى نزدیك به ربع قرن- در آن به چشم مى خورد؛ چراكه انسان در دنیاى مادى همواره از نقص به سوى كمال در حركت است. به همین جهت است كه قرآن تحدّى خود را به این صورت بیان مى كند:

( أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً كَثیراً ) ؛(47)

آیا در معانى قرآن نمى اندیشند؟ اگر از جانب غیرخدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مى یافتند.

5خبرهاى غیبى

قرآن كریم، هم از زندگى اقوام و پیامبران گذشته پرده برداشته و هم نسبت به آینده خبرهایى را از پیش گفته است. در هر دو زمینه، خبرهاى داده شده خبرهایى غیبى بوده اند. تحدّى به اخبار غیبى در چندین آیه مطرح گردیده است:

( تِلْكَ مِنْ أَنباءِ الغَیبِ نُوحِیها إِلَیكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَلاقَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا... ) ؛(48)

این از خبرهاى غیب است كه آن را به تو وحى مى كنیم، پیش از این نه تو آن را مى دانستى و نه قوم تو.

این یادآورى در داستان حضرت مریم و حضرت یوسفعليه‌السلام نیز آمده است(49) بنابراین بخش عظیمى از قرآن كریم كه سرگذشت پیشینیان و داستان پیامبران الهى را بیان نموده است -در حالى كه خود پیامبر هیچ اطلاعى از آنها نداشته است- در حوزه اعجاز غیبى قرآن كریم قرار مى گیرند.

اعجاز در مورد خبرهاى غیبى مربوط به آینده بیشتر قابل توجه است؛ به ویژه هنگامى كه همه آن چه خبر داده شده، عیناً به وقوع پیوست. به چند نمونه اشاره مى كنیم:

الف) خبر پیروزى رومیان بر ایرانیان

( غُلِبَتِ الرُّوم فى أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم من بَعْدِ غَلَبِهمْ سَیغْلِبُونَ فى بِضْع سنین ) ؛(50)

رومیان شكست خوردند. در نزدیك ترین سرزمین. ولى بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پیروز خواهند گردید.

همان گونه كه قرآن خبر داده بود، ارتش روم در فاصله كمتر از ده سال بر ایران غلبه یافت و پیروز شد.

ب) خبر پیروزى مسلمانان در جنگ بدر

( أَمْ یقُولونَ نَحْنُ جمیعٌ مُنْتَصِرٌ سَیهْزَمُ الْجَمْعُ وَیوَلُّونَ الدُّبُر ) ؛(51) آیه خبر از گفتار ابوجهل در جنگ بدر مى دهد كه مى گفت: «نَحْنُ ننْتصرُ الْیومَ منْ مُحمّدٍ وأصحابِهِ. » درحالى كه خداوند مسلمین را طبق همین وعده پیروز نمود.

در آیه هفتم سوره بدر نیز خدا به مسلمانان وعده پیروزى مى دهد؛ در حالى كه عدد آنان در حدود یك سوم مشركان، و تجهیزات آنان به مراتب كمتر از كفار است و این وعده محقق مى گردد.

ج) وعده بازگشت پیروزمندانه به مكه

( إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَیكَ القُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ ) ؛(52) همان كسى كه این قرآن را بر تو فرض كرد، یقیناً تو را به سوى وعده گاه باز مى گرداند.

اكثر مفسّران بر این عقیده اند كه مراد از «معاد» مكه است كه پیامبر پیروزمندانه وارد آن جا مى گردد.

د) وعده حفاظت از قرآن

( إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ ) .(53) دربخش تحریف ناپذیرى روشن گردید كه برخلاف كتب آسمانى گذشته، قرآن بى هیچ افزایش و نقصانى از گزند حوادث مصون مانده است.

ه) پیروزى دین اسلام بر دیگر ادیان

( هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْكَرِهَ المُشْرِكُونَ ) ؛(54) او كسى است كه پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هرچه دین است پیروز گرداند؛ هرچند مشركان خوش نداشته باشند.

این آیه سه بار در قرآن تكرار گردیده است و اعجاز غیبى آن امروز، از هر زمان دیگر بیشتر قابل درك است. اسلام به اعتراف دوست و دشمن به عنوان برترین مكتب، زنده ترین دین و الهام بخش ترین آیین به میدان آمده و به سرعت در حال گسترش و نفوذ به دنیاهاى جدید است.

6طرح مسائل دقیق علمى

قرآن در زمینه طرح مباحث علمى در مواردى به صراحت و در پاره اى از موارد -كه براى بشر آن زمان قابل درك و هضم نبوده، بلكه احیاناً مخالف با اصول مسلم پذیرفته شده در بین آنان تلقى مى شد- تلویحاً سخن گفته است.

به عنوان نمونه:( وَأرْسلنا الرّیاح لواقح ) .(55)

امروز علم ثابت نموده است كه باردارشدن درختان و گیاهان، نیاز به لِقاح دارد و این مهم در مواردى با بادها صورت مى گیرد؛ آن گونه كه در درختانى مثل زردآلو، صنوبر، انار و در بوته هاى حبوبات و غیر آنها دیده مى شود.

خداوند در آیه اى دیگر تصریح مى نماید كه وجود جنس مخالف تنها مختص به حیوانات نیست؛ بلكه در همه انواع گیاهان نیز وجود دارد:( ومِنْ كُلِّ الثمرات جعل فیها زوْجَینِ اثْنَینِ ) .(56) ( سُبْحان الّذى خَلَق الأَزْواجَ كُلّها ممّا تُنْبِتُ الاَرْضُ وَمِنْ أنفُسهم وممّا لایعْلمُون ) .(57)

مسأله حركت و گردش زمین نیز به صورت خاصى مطرح گردیده است:( اَلّذى جعل لَكُمُ الأَرْضَ مَهْداً ) .(58) زمین، به صورت مهد و گهواره براى موجودات روى آن قرار داده شده است و این خود ناشى از حركت وضعى و انتقالى زمین است. همان گونه كه حركت گهواره مایه آرامش و رشد طفل و كودك است، حركت زمین نیز در جهت رشد و شكوفایى انسان است. البته بیان كنایى و سربسته این حقیقت در قرآن، بدان جهت است كه در زمانِ نزول قرآن، مردم اعتقاد به سكون زمین داشتند و آن را از بدیهیاتى مى دانستند كه قابل تشكیك نبوده و نخواهد بود. مسأله بیضوى و كروى بودن زمین نیز از بعضى از آیات استفاده مى گردد:

( فَلا اُقسمُ بربّ الْمشارق والْمغارب ) .(59) ( رَبُّ الْمَشْرقین وربّ الْمغربین ) .(60)

اگر زمین، مسطح بود، ناچار، یك مشرق و مغرب بیش نداشت. تنها با فرضِ كروى بودن آن است كه در اثر جابه جایى حالت نسبت به خورشید، مى توان در یك زمان براى زمین، مشارق و مغارب متعدد را تصور كرد.

7آفرینش هاى هنرى

یكى دیگر از رازهاى جاذبه قرآن كه پرده از اعجازى دیگر برمى دارد، جنبه خیال انگیزى و صحنه پردازى و به تصویر كشیدن معانى گوناگون است. این هنر قرآنى، چه در بیان صحنه هاى طبیعت و چه در تبیین ارزش ها و ضد ارزش ها، پاكى ها و ناپاكى ها و چه در قصه ها و داستان سرایى ها و چه در طرح مثل ها و چه در به تصویر كشیدن مراحلى از معاد و قیامت و حساب و كتاب، چنان كارآمد و مؤثر بوده است كه بعضى از آن به سحر و افسون قرآن یاد مى كنند. آن چه را قرآن از قول برخى از كفار نقل مى كند، به این حقیقت رهنمون است:

( وقال الّذین كَفَروُا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرآنِ وَأَلْغَوا فیهِ لَعَلَّكُم تَغْلِبُونَ ) ؛(61)

به این قرآن گوش ندهید و سخن لغو در آن اندازید؛ شاید شما پیروز شوید.

این گفتار آنان از آن جا ناشى مى گردد كه تنها یك بار گوش فرا دادن به آیات قرآن، براى تسلیم منكران، كافى بوده است. البته روشن است كه درك صحیح از این همه لطافت ها و ظرافت هاى هنرى قرآن، تنها هنگامى میسر خواهد بود كه انسان با ادبیات عرب و فنون معانى و بیان، آشنایى داشته از نمایش و هنر و زیبایى و شعر نیز آگاه باشد. آن گاه مى تواند با تدبّر در آیات قرآنى و توجه به آن از زاویه هنرى، اوج زیبایى و هنرمندى را در قرآن بیابد.

ناگفته پیداست كه این بخش از وجوه اعجاز قرآن تاكنون مورد غفلت دانشمندان و محققان علوم قرآنى واقع شده جز افرادى معدود در عصر ما، به این مهم اقدام ننموده اند. ما در این مختصر نمونه هایى از صحنه پردازى ها و داستان هاى قرآن كریم را از كتاب التصویر الفنى فى القرآن(62) كه با عنوان آفرینش هنرى در قرآن(63) ترجمه شده است، ذكر مى كنیم. به این امید كه با توجه بیشتر دوستداران قرآن كریم در این زمینه و غور در محتواى آیات، اعجاز هنرى قرآن بیش از پیش آشكار گردد.

سید قطب در بحث تصویر هنرى مى گوید:

قرآن در هر كجا كه بخواهد بیان غرضى یا تعبیر از معناى مجردى كند، یا حالتى نفسانى یا صفتى معنوى یا نمونه اى انسانى یا حادثه یا ماجرا یا منظره اى از مناظر قیامت یا حالتى از حالات نعیم یا عذاب الیم را وصف كند، یا در مقام احتجاج و جَدَل مثلى زند، یا به طور مطلق، جدلى را عنوان كند، در همه جا تكیه بر واقعِ محسوس یا مُخَیل مى نماید. منظور ما نیز از گفتن این مطلب كه تصویر ابزار مناسب و مخصوصِ اسلوب قرآنى است، همین است؛ یعنى صرف آرایش و تزیین اسلوب نیست و به نحو تصادف نیز نیامده است، بلكه یك قانون كلى و عام و شامل است كه ما مى توانیم از آن به قاعده تصویر تعبیر كنیم.(64)

اینك به مناظر رستاخیز و تصاویر نَعیم و جَحیم نظرى بیندازیم كه از دیدگاه هنرى بهره اى هر چه تمام دارند:( یا أَیهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَى ءٌ عَظیمٌ یوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مرضعة عَمّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَتَرَى النَّاسَ سُكارى وَما هُمْ بِسُكارى وَلكنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ ) ؛(65) اى مردم، از پروردگار خود بترسید، چرا كه زلزله آن ساعت امرى هولناك است. روزى كه آن را ببینید هر مادر شیردهى، آن كه را شیر دهد فروگذارد و هر آبستنى، وضع حمل نماید و مردم را مست پندارى در حالى كه مست نیستند، لیكن این عذاب خداست كه شدید است.

هول و هراس فوق، قابل اندازه گیرى نیست و عظمت چنین روز هولناكى را فقط قرآن مى تواند با افسون كلمات و تركیب و تلفیقِ خاص خود القا نماید. هر ترجمه كلمه به كلمه اى نیز، چون خالى از موسیقى ویژه كتاب خداست، اثر اعجازآمیز متن آیات را ندارد. آن چه بیشتر جلب نظر مى كند، تصاویر سه گانه مادران شیرده و زنان آبستنى است كه از بیم، بچه مى اندازند و حالت مست گونه مردم است كه از ترس عذاب، مست به نظر مى آیند.(66)

آیاتِ پایانى سوره دُخان جایگاه نهایى دوزخیان و بهشتیان را چنان به تصویر مى كشد كه انسان گویى خود را لحظه اى در محاصره مأموران الهى و زبانه هاى آتش احساس مى نماید و در لحظه اى دیگر خود را همدوش با پارسایان در كنار بوستان ها و چشمه سارها مى یابد.

( إِنَّ المُتَّقِینَ فِى مَقامٍ أَمِینٍ فِى جَنّاتٍ وَعُیونٍ یلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ كَذلِكَ وَزَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ یدْعُونَ فِیها بِكُلِّ فاكِهَةٍآمِنِینَ لایذُوقُونَ فِیهَا المَوْتَ إِلّا الْمَوْتَةَ الأُولى وَوَقاهُمْ عَذابَ الجَحِیمِ ) ؛(67)

تقوا طلبان در جایگاهى آسوده اند. در میان بوستان ها و چشمه سارها. لباس هایى از حریر نازك و ستبر پوشیده در مقابل یكدیگر مى نشینند. آرى چنین خواهد بود. آنان را با حوریان درشت چشم تزویج مى كنیم. هر نوع میوه اى را طلب نمایند در اختیارشان مى گذاریم. در آن جا جز مرگ نخستین، دیگر مرگى نخواهند چشید و خداى بزرگ آنان را از عذاب دوزخ نگاه خواهد داشت.

بیان ویژگى هاى هنرى داستان ها در قرآن مجید و نیز آهنگ خاص و دلنواز قرآن، به ویژه در سوره هاى كوتاه كه فواصل در آن به هم نزدیكند و توجه به فضاى خاص هر سوره و هر آیه و وجود موسیقىِ خاصِ هماهنگ با متن آیات، خودنیازبه نوشتارى مستقل دارد. امروزه در بعضى از كشورها هم چون مصر، قاریان قرآن قبل از ورود به قرائت قرآن در دوره هایى از یادگیرى فنون موسیقى حاضرمى شوند، تا سوره ها و آیات قرآن را با آهنگ متناسب با آن قرائت نمایند.

8اعجاز عددى

برخى از قرآن پژوهان معاصر، بعد دیگرى از اعجاز قرآن را مطرح نموده اند. این بُعد اختصاص به نظم اعجازگونه ریاضى قرآن دارد. سه تن از كسانى كه در این زمینه گام نهاده اند؛ عبارتند از دكتر رشاد خلیفه، عبدالرّزاق نوفل و ابوزهراء النّجدى. كتاب عبدالرّزاق نوفل، اعجاز عددى در قرآن كریم نام دارد. نام كتاب دكتر ابوزهراء النجدى، كه شیعه است، من الاعجاز البلاغى والعددى للقرآن الكریم است.

گزیده مطالب

1. اعجاز قرآن اختصاصى به فصاحت و بلاغت آن نداشته در ابعاد گوناگون مطرح است. در برخى از این موارد قرآن، تحدّى خاصى نموده است.

2. بعضى از ابعاد اعجاز قرآن در این زمینه ها قابل بررسى است: شخصیت پیامبر، فصاحت و بلاغت (اعجاز بیانى) ، تعالیم و معارف عالى (اعجاز معانى) ، هماهنگى و عدم وجود اختلاف، خبرهاى غیبى، طرح مسائل دقیق علمى، آفرینش هاى هنرى و اعجاز عددى.

3. عرضه قرآن، كه سرشارازمعارف وحكمت هاست، ازسوى پیامبرى كه در عمر چهل ساله خود هیچ درسى نیاموخته است، معجزه اى است كه خداوند به آن تحدّى نموده است.

4. مشهورترین بعد اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت آن است. این ویژگى به همراه ساختار و اسلوب ویژه اى كه نه نثر است و نه نظم، مخاطبان قرآن را به حیرت انداخته است. برخى از نویسندگان براى آیه ولكم فى القصاص حیوة در مقابل «القتلُ أَنْفى لِلقتل»، كه مثل مشهور عرب بوده است، بیست امتیاز برشمرده اند.

5. معارف اعتقادى و دینى مطرح شده در قرآن در بخش هاى خداشناسى، پیامبرشناسى، معادشناسى و دیگر تعلیمات تربیتى و اخلاقى و نیز اصول، قوانین و مقرّرات گوناگون در زمینه هاى مختلف اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، نظامى و حقوقى در نهایت اتقان و استحكام صورت گرفته و ناب ترین معارف و اندیشه ها را در اختیار بشر قرار داده است.

6. با آن كه قرآن تدریجى نازل شده است؛ یعنى نزول آن در زمان هاى مختلف، مكان هاى مختلف، حالات و شرایط متفاوت در طى 23سال انجام پذیرفته و موضوعات متنوع و متعددى را نیز در بر گرفته است، هیچ گونه اختلاف و عدم هماهنگى در آیاتش مشاهده نمى گردد. خداوند به این بعد از اعجاز، یعنى عدم وجود اختلاف در قرآن تحدّى نموده است.

7. خبرهاى غیبى در قرآن چه نسبت به گذشته و چه نسبت به آینده كه به وقوع پیوسته است، بُعد دیگرى از اعجاز قرآن است.

8. طرح مسائل دقیق علمى از قبیل تلقیح گیاهان توسط بادها، گردش زمین، كروى بودن زمین و جز اینها نمونه دیگرى از اعجاز قرآن است.

9. آفرینش هاى هنرى در قرآن در داستان ها و تصویرگرى صحنه هاى قیامت و... یكى دیگر از جنبه هاى اعجاز قرآن است.

10. برخى از قرآن پژوهان معاصر اخیراً به بعد دیگرى از اعجاز دست یافته اند كه اعجاز عددى قرآن نام گرفته است و به نظم شگفت ریاضى در قرآن مربوط مى گردد.

پرسش

1. اعجاز را در لغت و اصطلاح تعریف نمایید.

2. حكمت تنوّع معجزات پیامبران چه بوده است؟ قرآن نسبت به سایر معجزات پیامبران چه ویژگى دارد؟

3. با دقت در آیات تحدّى، چه نكاتى را مى توان دریافت؟

4. نظریه صَرفه چیست؟

5. شخصیت پیامبر از چه جهت بر اعجاز قرآن دلالت دارد؟

6. اعجاز بیانى قرآن را با بررسى آیه قصاص تبیین نمایید.

7. اعجاز قرآن را در بعد تشریع قوانین و تبیین معارف اعتقادى به اختصار توضیح دهید.

8. آیه شریفه: أَفَلا یتدبّرون القرآنَ ولو كان من عند غیر اللَّه لَوجَدوا فیه اختلافا كثیراً چه نوع اعجازى را بیان مى نماید؟

9. دو مورد از اخبار غیبى قرآن را ذكر نموده، توضیح دهید.

10. اعجاز هنرى قرآن یعنى چه؟ و در چه زمینه هایى صورت گرفته است؟

پژوهش

1. در مورد سیر نزولى یا غیرنزولى آیات تحدّى، تحقیقى ارائه نمایید.

2. نمونه هایى دیگر از معارضه با تحدّى قرآن را ذكركنید (حدّاقل سه نمونه).

3. بعضى ادعاى وجود اختلاف در آیات نموده اند، این ادعاها را بررسى كنید.

4. چه مسائل علمى دیگرى در قرآن مطرح شده است؟

5. سه نمونه از اعجاز عددى قرآن را نام ببرید.