بخش اوّل : كلّیات
هدف هاى آموزشى این بخش عبارتند از:
1. آشنایى با اصطلاح علوم قرآنى و سیر اجمالى نگارش هاى قرآنى.
2. نگرشى به عناوین قرآن در دو قسمت اسامى و اوصاف.
3. بررسى معانى «قرآن» در یك نگاه.
4. علّت نامگذارى وحى آسمانى به «قرآن».
برخى از منابع مهم این بخش عبارتند از
قرآن كریم؛ فهرست ابن ندیم؛ مقدمه البرهان فى علوم القرآن؛ مقدمه التمهید فى علوم القرآن؛ موجز علوم القرآن؛ مناهل العرفان؛ علوم قرآن و فهرست منابع؛ القرآن الكریم و روایات المدرستین؛ مجله بینات، شماره هاى 3 - 8؛ مقاله «سیر نگارش هاى علوم قرآن»؛ كیهان اندیشه، شماره 28، مقاله «سیر تاریخى تفسیر و علوم قرآن».
فصل اول : علوم قرآنى و سیر تاریخى نگارش هاى آن
علوم قرآنى، به مجموعه اى از علوم اطلاق مى گردد كه براى فهم و درك قرآن مجید به عنوان مقدمه فراگرفته مى شوند. به بیان دیگر، اطلاعات و دانستنیهایى كه آشنایى با آنها براى هر مفسّر و محقّقى لازم است، مجموعه مباحث علوم قرآنى را تشكیل مى دهند. زرقانى در تعریف آن مى گوید:
مباحثى است متعلق به «قرآن» از جهت نزول قرآن، ترتیب، جمع، كتابت، قرائت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و نظایر اینها.
روشن است كه چنین تعریفى از علوم قرآنى حدّ و مرز مشخصى را براى مسائل قابل طرح در این علم بیان نمى كند و از این روست كه بعضى، شمار انواع این علوم را پنجاه، برخى هشتاد و عده اى چهارصد و یا حتى بیشتر از آن ذكر نموده اند.
در حقیقت، دلیل عمده این اختلاف، نحوه نگرش آنان به قرآن از جوانب مختلف و شیوه تقسیم بندى مباحث آن به صورت هاى متفاوت بوده است. به عنوان مثال، بدرالدین محمدبن عبدالله زركشى در البرهان فى علوم القرآن فهرست انواع علوم قرآنى را در 47 قسمت تنظیم نموده؛
در حالى كه جلال الدین سیوطى نیز، كه به پیروى از زركشى تقسیمات خود را به «نوع» تعبیر نموده، رقم انواع را به هشتاد رسانیده است.
علوم قرآنى را به صورت فنى این گونه نیز تعریف نموده اند:
علومى هستند كه درباره حالت و عوارض ذاتى و اختصاصى قرآن كریم بحث كرده و موضوع در تمامى آنها قرآن است.
در این كه آیا تعریف فوق نیز تعریفى دقیق است و یا این كه اساساً مى توان تعریفى جامع و مانع ارائه داد جاى بحث و تأمل وجود دارد كه از حوصله این مقال خارج مى باشد.
اهتمام و عنایت مسلمانان از صدر اسلام و اشتیاق شدید آنان به قرآن به عنوان وحى آسمانى و معجزه جاودانى باعث شد تا از همان قرن نخست بزرگانى از صحابه پیامبراكرمصلىاللهعليهوآله
و پس از آنان علما و دانشمندان اسلامى در زمینه هاى مختلف تفسیر و مسائل مربوط به قرآن توجه ویژه اى را نشان دهند.
به اعتقاد دانشمندان علوم قرآنى، در میان صحابه پیامبرصلىاللهعليهوآله
على بن ابى طالبعليهالسلام
از پیشگامان و طلایه داران تفسیر و علوم قرآنى بوده و حتى شخصیتى چون ابن عباس تفسیر قرآن را از ایشان آموخته است.
جلال الدین سیوطى مى گوید:
در میان خلفا كسى كه بیشترین مطلب را در زمینه علوم قرآنى روایت كرده، على بن ابى طالب است.
عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود و ابى بن كعب بن قیس نیز از جمله كسانى هستند كه جایگاه رفیع در تفسیر و قرائت قرآن داشته اند و دیگران قرآن را از آنان فرامى گرفتند.
دوره تدوین تفسیر و مباحث قرآنى از قرن دوم آغاز مى گردد و از این زمان به بعد دانشمندان فراوانى در خدمت تألیفات قرآنى قرار مى گیرند.
گفتنى است كه اصطلاح علوم قرآنى، آن گونه كه فعلاً رایج است، با آن چه در سده هاى نخستین مصطلح بود، متفاوت است. علوم قرآنى، در گذشته بر مباحث تفسیرى قرآن نیز اطلاق مى شد. در واقع، علم تفسیر، علمى از علوم قرآنى بوده است، همانند علم اعجاز قرآن، علم تاریخ قرآن، علم ناسخ و منسوخ و...، اما به تدریج كثرت و تنوّع مباحث سبب شد میان مباحث علوم قرآنى و علم تفسیر نوعى مرزبندى به وجود آید.
زرقانى مى گوید:
معروف میان نویسندگان فن علوم قرآنى این است كه اولین زمان ظهور این اصطلاح، قرن هفتم است؛ ولى در دارالكتب المصریة به كتابى از على بن ابراهیم بن سعید، مشهور به حوفى (م 430ق.) برخوردم به نام البرهان فى علوم القرآن در سى مجلد، كه پانزده مجلد آن فعلاً موجود است. بنابراین، مامى توانیم تاریخ این فن را آغاز قرن پنجم بدانیم.
وى پس از بحثى در تاریخچه علوم قرآنى چنین نتیجه گیرى مى كند:
علوم قرآنى، به صورت یك فن از اواخر قرن چهارم به دست ابراهیم بن سعید حوفى به وجود آمد و در قرن ششم و هفتم هجرى در دامان ابن جوزى (م 597ق.) و سخاوى (م 641ق.) و ابوشامه (م 665ق.) پرورش یافت. در قرن هشتم به همت زركشى و در قرن نهم با تلاش كافیجى و جلال الدین بلقینى به كمال خویش رسید. آن گاه در پایان قرن نهم و آغاز قرن دهم، سیوطى تك سوار این میدان، آن را به جنبش و اهتزاز درآورد.
تدوین جامع انواع علوم قرآنى، از قرن هشتم با تألیف كتاب البرهان فى علوم القرآن اثر زركشى آغاز مى گردد. جامعیت كتاب وى در زمینه انواع علوم قرآنى تا آن زمان بى سابقه بود، به گونه اى كه سیوطى ضمن انتقاد از پیشینیان خود به جهت عدم تدوین كتابى جامع در زمینه انواع علوم قرآنى، پس از مطالعه البرهان اظهار سرور و شادمانى نموده خود نیز به تألیف كتابى مبسوط در همین زمینه مصمّم مى گردد.
كتاب الاتقان فى علوم القرآن، نوشته جلال الدین سیوطى (م 911ق.) ، از جمله مهم ترین منابع علوم قرآنى است. یكى از منابع مهمّ سیوطى در این اثر، خود كتاب البرهان بوده است.
پس از الاتقان رشد و بالندگى نگارش و تدوین علوم قرآنى تا مدت ها متوقف گردید، بیشتر نگارش هاى علوم قرآن، تنها در زمینه هایى خاص صورت گرفته از شدّت آهنگ گرایش به علوم قرآنى كاسته شد.
خوشبختانه در قرن اخیر دانشمندان فراوانى در زمینه هاى مختلف علوم قرآنى تألیفات گرانسنگى عرضه نموده اند كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:
علامه مجاهد محمد جواد بلاغى، در مقدمه تفسیر خویش آلاء الرحمن.
محمد عبد العظیم زرقانى، مناهل العرفان فى علوم القرآن.
دكتر صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن.
ابوعبدالله زنجانى، تاریخ القرآن.
دكتر محمود رامیار، تاریخ قرآن.
دكتر سید محمد باقر حجتى، پژوهشى در تاریخ قرآن كریم.
آیت الله العظمى خوئى، البیان فى تفسیر القرآن.
علامه طباطبائى، قرآن در اسلام.
آیت الله محمد هادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن.
دكتر داود العطار، موجز علوم القرآن.
سید جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامّة حول القرآن الكریم.
مطالعه آزاد
سیر تاریخى نگارش ها در سده هاى مختلف
قرن اول: یحیى بن یعمر (م 89ق.) به او كتابى در قرائت را نسبت داده اند.
قرن دوم: حسن بصرى (م 110ق.) ، عبدالله بن عامر یحصبى (م 118ق.) ، عطاء بن ابى مسلم میسرة الخراسانى (م 135ق.) ، ابان بن تغلب (م 141ق.) ، محمد بن سائب كلبى (م 146ق.) ، حسین بن واقدى مروزى (م 151ق.) ، خلیل بن احمد (م 170ق.)
قرن سوم: یحیى بن زیاد، معروف به فرّاء (م 207ق.) مؤلّف معانى القرآن و كتب دیگر، محمدبن جنید (م 281ق.) صاحب امثال القرآن، محمد بن مسعود عیاشى داراى تألیفات بسیار و از جمله، تفسیرى معروف به نام خودش، قاسم بن سلام (م 224ق.) مؤلّف الناسخ و المنسوخ، القراءات و فضائل القرآن.
قرن چهارم: محمدبن یزید واسطى (م 306 یا 309ق.) مؤلف اعجاز قرآن، ابوعلى كوفى (م 346ق.) صاحب فضائل القرآن، ابن جریر طبرى (م 310ق.) صاحب تفسیر معروف، ابوبكر بن قاسم انبارى (م 328ق.) نویسنده عجائب علوم القرآن، سید شریف رضى (م 406ق.) نویسنده تلخیص البیان فى مجازات القرآن.
ابن ندیم در كتاب الفهرست خویش نام بسیارى از دانشمندان و كتب آنان را كه تازمان او، یعنى قرن چهارم، در زمینه هاى قرآنى وجود داشته است، ذكر نموده كه خود گویاى كثرت تألیفات در زمینه هاى مختلف است و ما تنها به ذكر ارقام و اعداد آن اكتفا مى كنیم.
تفسیر، حدود 45 كتاب.
معانى القرآن، بیش از 20 كتاب.
لغات القرآن، 6 كتاب.
قراءات، بیش از 20 كتاب.
النقط و الشكل للقرآن، 6 كتاب.
متشابه القرآن، 10 كتاب.
ناسخ القرآن و منسوخه، 18 كتاب.
از قرن پنجم به بعد مباحث قرآنى به صورت گسترده تر مورد عنایت دانشمندان قرار گرفت و تألیفات قرآنى رو به افزایش نهاد.
گزیده مطالب
1. علوم قرآنى، علومى مربوط به قرآنند كه مباحثى نظیر نزول قرآن، جمع قرآن، قرائت قرآن، اعجاز قرآن (مانند ناپذیرى) ، تحریف ناپذیرى قرآن، محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ را شامل مى شوند.
2. نخستین نگارش ها در زمینه قرآن، از اواخر قرن اول هجرى آغاز گشته است.
3. علوم قرآنى در آغاز، معنایى عام و فراگیر داشته و شامل تفسیر و تجوید نیز مى شده است.
4. شروع اصطلاح علوم قرآنى به معناى رایج كنونى و تدوین كتب آن، به قرن پنجم هجرى بازمى گردد.
5. اولین كتاب جامع در زمینه علوم قرآنى، البرهان فى علوم القرآن، اثر گرانسنگ زركشى در قرن هشتم است.
6. برخى از كتب مرجع و مهم علوم قرآنى عبارتند از: الاتقان فى علوم القرآن، مناهل العرفان، البیان فى تفسیر القرآن، التمهید فى علوم القرآن و تاریخ قرآن.
فصل دوم : عناوین قرآن
الف) اسامى قرآن
از میان عناوین فراوان قرآن
، به طور مسلم چهار عنوان به صورت اسم در قرآن به كار رفته است، كه به ترتیب اهمیت و كثرت، عبارتند از:
1. قرآن:(
بل هو قرآن مجید
)
.
2. كتاب:(
كتابٌ أنزلناه الیك
)
.
3. ذكر:(
هذا ذكرٌ مبارك
)
.
4. فرقان:(
تباركَ الذى نزَّل الفرقانَ على عبدِه
)
.
زرقانى «تنزیل» را نیز بر اسامى فوق افزوده است.
سه عنوان كتاب، ذكر و فرقان براى كتب آسمانى دیگر نیز ذكر گردیده
و تنها عنوان قرآن، به صورت اسم خاص براى این كتاب آسمانى مطرح است.
ب) اوصاف قرآن
اختلاف سلیقه ها و برداشت ها، موجب اختلاف در شماره عناوین و اوصاف قرآن گشته اند. ما در این قسمت، عناوینى را كه مستقیماً به صورت وصف براى نام هاى «قرآن»، «كتاب» و «ذكر» به كار رفته اند، یادآور مى شویم:
1. مجید:(
ق والقرآنِ المجید
)
؛
قاف، سوگند به قرآن باشكوه.
2. كریم:(
إنه لَقرآنٌ كریم
)
؛
كه این (پیام) قطعاً قرآنى است ارجمند.
3. حكیم:(
یس والقرآنِ الحكیمِ
)
؛
یس (یاسین) سوگند به قرآن حكمت آموز.
4. عظیم:(
ولَقَد آتیناك سَبعاً منَ المثانى والقرآنَ العظیم
)
؛
و به راستى، به تو سبع المثانى (= سوره فاتحه) و قرآن بزرگ را عطا كردیم.
5. عزیز:(
وإنّه لكتابٌ عزیزٌ لایأتیهِ الباطلُ...
)
؛
و به راستى كه آن كتابى ارجمند است. باطل به سویش نمى آید.
6. مبارك:(
هذا ذكرٌ مباركٌ
)
؛
این (كتاب) پندى خجسته است.
7. مبین:(
تلك آیاتُ الكتابِ وقرآنٍ مبینٍ
)
؛
این است آیات كتاب (آسمانى) و قرآن روشنگر.
8. متشابه:(
اللَّهُ نزَّل أحسنَ الحدیثِ كتاباً مُتشابهاً
)
؛
خدا زیباترین سخن را (به صورت) كتابى متشابه نازل كرده است.
9. مثانى:(
اللَّهُ نزّل أحسنَ الحدیث كتاباً متشابهاً مثانى
)
؛
خدا زیباترین سخن را (به صورت) كتابى متشابه، متضمن وعده و وعید نازل كرده است.
10. عربى:(
إنا أنزلناه قُرآناً عربیاً لعلَّكم تعقِلُون
)
؛
ما آن را قرآن عربى نازل كردیم؛ باشد كه بیندیشند.
11. غیر ذى عوج:(
قرآناً عربیاً غیرَ ذى عوجٍ لعلّهُم یتَّقُون
)
؛
قرآنى عربى، بى هیچ كژى؛ باشد كه آنان راه تقوا پویند.
12. ذى الذّكر:(
ص والقرآنِ ذِى الذكرِ
)
؛
ص. سوگند به قرآن پراندرز.
13. بشیر:(
كتابٌ فُصّلَتْ آیاتُه... بشیراً...
)
؛
كتابى است كه آیات آن، به روشنى بیان شده... بشارتگر است.
14. نذیر:(
كتابٌ فُصّلَتْ آیاتُه... بشیراً ونذیراً
)
؛
كتابى است كه آیات آن، به روشنى بیان شده... بشارتگر و هشداردهنده است.
15. قَیم:(
الحمدُللَّه الذى أنزلَ على عبدِهِ الكتابَ... قَیماً...
)
؛
ستایش خدایى را كه این كتاب را بر بنده خود فرو فرستاد... (كتابى) راست و درست.
گزیده مطالب
1. اسامى «قرآن» عبارتند از: «قرآن»، «كتاب»، «ذكر» و «فرقان».
2. براى قرآن برخى نزدیك به هشتاد وصف ذكر نموده اند. بعضى از مشهورترین اوصاف قرآن عبارتند از: مجید، كریم، حكیم، عظیم، عزیز، مبارك، مبین، عربى، بشیر ونذیر.
فصل سوم : معانى قرآن
در معناى قرآن وجوه پنج گانه اى گفته شده است
كه مى توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:
1. قرآن، اسمى جامد و غیرمشتق و عَلَم ارتجالى است و بدون آن كه پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص براى وحیى كه بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل كه اسم براى كتاب هاى حضرت موسى و عیسىعليهالسلام
هستند (شافعى)
2. قرآن، اسمى است مشتق ولى غیرمهموز:
الف) مشتق از قَرْنُ الشی ء بالشی ء؛ یعنى چیزى را به چیزى ضمیمه كردن. علّت این نامگذارى، مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یكدیگر است (اشعرى و جمعى دیگر)
ب) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است؛ زیرا آیاتش همانند یكدیگرند و بعضى بعض دیگر را تأیید مى كنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است (فرّاء)
3. «قرآن» مشتق و مهموز است:
الف) از قَرْء به معناى جمع گرفته شده است. عرب وقتى بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع كردم، مى گوید: قرأت الماء فى الحوض. علّت این نامگذارى، آن است كه این كتاب همه ثمرات كتب آسمانى پیشین را در خود جمع نموده است (ابن اثیر، زجاج و...)
ب) بر وزن رُجحان و غُفران، مشتق از مادّه قرأ به معناى تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنى خوانده شده و یا خواندنى، به نام قرآن، یعنى خواندن به كار رفته است؛ مثل آن كه كتاب، كه به معناى نوشتن است، به مكتوب (نوشته شده) اطلاق مى گردد (لحیانى و جمعى دیگر)
از میان اقوال پنج گانه فوق، قول پنجم از همه قوى تر به نظر مى رسد. زرقانى پس از ردّ سایر اقوال، همین قول را اختیار نموده است.
راغب اصفهانى نیز مى گوید:
القراءة ضَمُّ الحروفِ و الكلماتِ بعضها إلى بعضٍ فِى الترتیل...؛
قرائت به معناى پیوند و ضمیمه نمودن حروف و كلمات به یكدیگر در هنگام ترتیل است.
به سخن دیگر، قرائت همان تلاوت آیات الهى است.
علامه طباطبائى عقیده دارد:
و قولهعليهالسلام
«إن علینا جمعه وقرآنه»... القرآن هاهنا مصدرٌ كالفرقان و الرجحان، و الضمیران لِلْوحی، و المعنى: لاتَعْجَل به، إذ عَلینا أن نجمع ما نوحیه إلیك بضمِّ بَعضِ أجزائِهِ إلى بعضٍ و قرائتهِ علیك.
از آیه فوق به خوبى بر مى آید كه اگر حتى آن گونه كه ابن اثیر گفته است، اصل در واژه قرآن معناى جمع باشد، به خاطر تقارن این واژه با واژه جمع در آیه شریفه، ناگزیر قرآن به معناى قرائت و خواندن خواهد بود وگرنه تكرار آن امرى لغو و بیهوده بوده، با فصاحت قرآنى منافات دارد.
دلیل دیگر كه نظریه پنجم را تقویت مى كند، امر «اقرأ» در نخستین وحى بر پیامبراكرمصلىاللهعليهوآله
است كه بى تردید به معناى «بخوان» است. لفظ قرآن نیز نخستین بار در آیه چهارم از سوره مزمّل نازل شده كه مطابق حدیث معروف جابر بن زید و ابن عباس، سومین سوره در ترتیب نزول سوره هاست.
در این آیه، دستور چنین است:(
و رتّل القرآن ترتیلاً
)
؛ و «قرآن» را شمرده شمرده بخوان. در آخرین آیه از همین سوره نیز بار دیگر در یك فرمان همگانى اعلام مى شود:(
فاقرؤا ماتیسّر من القرآن
)
؛ هرچه از «قرآن» میسر مى شود، بخوانید. بدیهى است كه منظور در هر دو آیه، قرآنِ خواندنى است.
نتیجه آن كه روشن ترین و مناسب ترین معنا براى قرآن، اشتقاق آن از مادّه قرأ به معناى تلاوت كردن است.
گزیده مطالب
اقوال در معانى قرآن عبارتند از:
1. قرآن اسم خاص كتاب مسلمانان و لفظى جامد است (شافعى)
2. قرآن هم ریشه با قرینه و معناى آن، همانند بودن آیاتش با یكدیگر است (فرّاء)
3. قرآن مشتق از قرن است؛ زیرا آیات و سوره هاى آن مقرون به یكدیگرند (اشعرى و جمعى دیگر)
4. قرآن كلمه اى است مهموز و از قَرْء به معناى جمع، مشتق شده است؛ زیرا جامع ثمرات كتب آسمانى گذشته است (ابن اثیر و زجاج)
5. قرآن كلمه اى است مهموز و از قَرَأ به معناى تلاوت و قرائت گرفته شده است (لحیانى و جمعى دیگر)
دلایلى وجود دارد كه قول پنجم را تأیید مى كند.
فصل چهارم : وجه نامگذارى قرآن
هریك از اسماى كتاب خداوند، داراى وجه تسمیه و علّت و حكمتى است. در این فصل تنها در خصوص نام قرآن به بحث مى پردازیم.
از میان نظریه هاى مختلف در زمینه معانى قرآن، اكنون ببینیم براساس نظریه پنجم چه توجیهى براى نامگذارى «قرآن» به این نام وجود دارد؟
مى دانیم كه حقیقت قرآن فراتر از آن است كه در قالب الفاظ بگنجد. محتواى قرآن بسى عالى تر و والاتر از آن است كه واژه ها و الفاظ را یاراى بیان آن باشد؛ چه آن كه كلمات و عبارات براى امور مادى وضع گردیده اند و واقعیت قرآن در برگیرنده عمیق ترین معارف معنوى است. این محتواى بلند براى این كه در خور فهم بشر درآید، از مقام برتر خود تنزّل یافته و به مقام قرائت رسیده و خواندنى گشته است تا امكان تعقل آن براى بشر فراهم آید.
معانى هرگز اندر حرف ناید
|
|
كه بحر بیكران در ظرف ناید
|
مفسّر و اندیشمند بزرگ قرآنى، علامه طباطبائى به این نكته بسیار لطیف اشاره كرده، در معناى آیه شریفه(
إنّا جَعلناهُ قُرآناً عَربیاً لعلّكم تعقِلون وإنّه فى اُمِّ الكتابِ لَدَینا لعلىّ حكیم
)
،
مى گوید:
مراد از «امّ الكتاب» همان لوح محفوظ است، و نامگذارى لوح محفوظ به «اُمّ الكتاب» بدین جهت است كه آن، سرمنشأ همه كتب آسمانى است. و مقصود از «عَلِىّ» شرافت قدر و منزلتِ قرآن است كه عقول را توان رسیدن به آن نیست. و منظور از «حكیم» بودن قرآن، آن است كه قرآن در جایگاه اوّلى و اصلى خویش، تفصیلى و تقسیمى به سوره ها و آیات و كلمات نداشته و این تفصیل پس از آن صورت گرفته كه به صورت «قرآن عربى» درآمده است.
بنابراین احتمال، علت نامگذارى معجزه جاودان پیامبر به «قرآن»، تبیین این حقیقت بوده است كه آن چه اكنون به صورت الفاظ، پیش روى ماست و خواندنى است، در لوح محفوظ، بى هیچ تفصیل و تقسیمى شرافتى تامّ و منزلتى تمام دارد. «قرآن» براى آن كه بشر مادّى را رهنمون گردد و از زلال معارفش سیراب گرداند، در قالب الفاظ و آیات درآمده و «قرآن»، (خواندنى) گشته است.
گزیده مطالب
قرآن را قرآن، یعنى خواندنى نام نهاده اند تا این نام، یادآور حقیقتى عالى باشد و جایگاه دیگر و مصدر اولیه آن را، كه لوح محفوظ است و در آن مقام، سخنى از الفاظ و واژه ها نیست، به ما گوشزد كند تا هرگاه نام قرآن را شنیدیم بدانیم كه این همان حقیقتى است كه براى فهم بشر، پوششى از الفاظ به خود گرفته و خواندنى گشته است.
پرسش
1. چهار تن از پیشگامان تفسیر و علوم قرآنى را نام ببرید.
2. اصطلاح علوم قرآنى در معناى رایج كنونى مربوط به چه زمانى است؟
3. ده نمونه از اسامى و اوصاف قرآن را ذكر كنید.
4. معانى «قرآن» را به اختصار ذكر كرده بگویید كدام یك مناسب تر است؟
5. چرا قرآن، «قرآن» نامگذارى شده است؟
پژوهش
1. با مراجعه به منابع، نقش شیعه در مراحل اولیه تدوین و نگارش تفسیر و علوم قرآنى را بازگو نمایید.
2. وجه تسمیه عناوینى چون «كتاب»، «فرقان» و «مثانى» را ذكر كنید.
3. پنج روایت نبوى را كه در آنها نام «قرآن» ذكر گردیده بیان نمایید.
4. كتب آسمانى دیگر به چه زبانى نازل شده اند؟
5. با توجه به این كه زبان هر ملتى جزئى از فرهنگ آن ملت است كه آن را بر سایر زبان ها ترجیح مى دهد، پذیرش و ترویج «زبان عربى» از سوى دیگر ملت هاى اسلامى چگونه توجیه مى پذیرد؟