درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک0%

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک نویسنده:
گروه: درس ها

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

نویسنده: حسین جوان آراسته
گروه:

مشاهدات: 41688
دانلود: 10071

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 41688 / دانلود: 10071
اندازه اندازه اندازه
درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

درسنامه علوم قرآنی، سطح یک

نویسنده:
فارسی

با توجّه به تجربه طولانی مؤلّف در تدریس مباحث علوم قرآنی در برخی از مراکز حوزوی، این اثر (در دو سطح) گامی است نو در راه انتقال مفاهیم و داده ‏های علوم قرآنی به قرآن‏ پژوهانی که در این وادی نورانی قدم می ‏گذارند.

پرداختن به‏ موضوعات مهم و اساسی در علوم قرآنی، پرهیز از اطناب و درازگویی، معرفی منابع مهمّ در بخش ‏های گوناگون و مراعات قواعد آموزشی از ویژگی‏ های این کتاب است که می‏ تواند خلأ متن مناسب آموزشی در مراکز حوزوی و دانشگاهی را جبران نماید.

این اثر ارزشمند، یکی از جامع ترین تالیفات فارسی علوم قرآن و سرشار از مطالب سودمند است که از منابع و مآخذ گسترده و قابل اعتماد، سود جسته و به طالبان علوم قرآنی خدمتی در خور قدردانی تقدیم داشته است.

این اثر ارزنده، برای سه واحد درسی یعنی پنجاه ساعت، سامان یافته و دارای فواید فراوان و نظم منطقی و چینش متناسب فصل ها در نه بخش ذیل است:

بخش اول: کلیات (علوم قرآنی و سیر تاریخی نگارش ها، عناوین قرآن، معانی قرآن، وجه تسمیه، علت علمیت قرآن و عربی بودن قرآن).

بخش دوم: تعریف وحی، وحی در قرآن، وحی پیامبران و اقسام آن و چگونگی وحی بی واسطه و با واسطه.

بخش سوم: نزول قرآن و بعثت، نزول دفعی و تدریجی، اسباب نزول، آیه و سوره در قرآن و مکی و مدنی.

بخش چهارم: تدوین قرآن در عصر رسول خدا (ص)، جمع آوری حضرت علی (ع) جمع آوری خلیفه اول، جمع آوری خلیفه سوم، اعراب و اعجام قرآن.

بخش پنجم: پیدایش قرائات، عدم تواتر قرائات، احرف سبعه، قرائات سبعه، ضابطه صحت قرائات.

بخش ششم: تحریف ناپذیری قرآن; آرای دانشمندان، دلایل عدم تحریف.

بخش هفتم: اعجاز، تحدی و ابعاد اعجاز.

بخش هشتم: سیر نگارش های ناسخ و منسوخ، امکان و وقوع نسخ

بخش نهم: محکم و متشابه، حکمت وجود متشابه، نمونه هایی از متشابهات، تاویل

برخی از امتیازات این اثر درسی عبارت است از:

1- در ابتدای هر بخش به اهداف مورد نظر اشاره شده است که ضمن ایجاد انگیزه، نمایی از مباحث را به خوانندگان ارائه می دهد.

2- چکیده مطالب هر فصل، در پایان همان فصل آمده است.

3- در آغاز بخش ها، بعضی از منابع مهم و سودمند به سه منظور کتاب شناسی و مطالعه آزاد و پاسخ یابی قسمت «پژوهش » معرفی شده است این اثر، تعلیقات و بخشی به نام «مطالعه آزاد» دارد.

4- در پایان هر بخش، سؤال هایی در دو قسمت پرسش از متن و پژوهش در باره متن طرح شده است.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

بخش دوم : تاریخ قرآن، وحى

هدف هاى آموزشى این بخش عبارتند از:

1. آشنایى با یكى از پررمز و رازترین وقایع آفرینش كه به عنوان مدخلى بر مباحث تاریخ قرآن، مطرح است.

2. آشنایى با گستره كاربردى واژه «وحى» در قرآن و دامنه تفاوت آن.

3. پى بردن به نحوه ارتباط خدا با پیامبران.

4. نگاهى به حالات پیامبر اكرم، هنگام دریافت «وحى».

برخى از منابع مهمّ براى مطالعه آزاد و پاسخ یابى قسمت پژوهش عبارتند از:

تفسیر المیزان، ج 12، ص 292 و ج 18، ص 72 به بعد و ج 20، ص 342؛ قرآن در اسلام؛ وحى یا شعور مرموز؛ مجموعه سخنرانیها و مقالات دوّمین كنفرانس تحقیقاتى علوم و مفاهیم قرآن كریم؛ بحارالانوار، ج 18، بخش مربوط به كیفیت صدور وحى؛ الاتقان، ج 1، نوع 16؛ مناهل العرفان، ج 1؛ التمهید فى علوم القرآن، ج 1؛ تاریخ قرآن، دكتر محمود رامیار؛ پیرامون وحى و رهبرى، آیت الله جوادى آملى، ص 278 - 309.

فصل اول : تعریف وحى

الف) معناى لغوى

ابن منظور در لسان العرب مى گوید:

الوحى الإشارةُ والكتابةُ والرسالة والإلهام والكلامُ الخفى وكلّ ما ألقیته إلى غیرِك. ووحى إلیه وأوْحى: كلّمَه بكلامٍ یخفیه من غیره؛

وحى به معناى اشاره كردن، نوشتن و رساله، الهام و كلام پنهانى و هر چیزى است كه به دیگرى القا شود. تعبیر «وَحى اِلَیهِ واَوْحى » یعنى سخنش با او به گونه اى بود كه از دیگران پنهان مى داشت.

لغوى معروف قرن چهارم، ابن فارس گوید:

كل ما ألقیته إلى غیرك حتّى علمه فهو وحی كیف كان؛ هر چه به دیگرى القا شود تا بفهمد هرگونه كه باشد، «وحى» است.

كلیت این بیان، انواع القائات نظیر اشاره، آواز، رؤیا، الهام، وسوسه و القاى آگاهى توسط كتابت را شامل مى گردد. بعضى ویژگى مخفیانه بودن و سرعت را در معناى وحى ذكر نموده اند. عرب به مرگ سریع مى گوید: «موتٌ وَحِی». این ویژگى كه در اصل وضع، وجود نداشته چه بسا در استعمال عرب رخ داده و با كاربرد قید «سرعت» در بعضى از موارد، ویژگى دیگر، یعنى «مخفیانه بودن» نیز به آن اضافه گشته است؛ چرا كه معمولاً، القا و اشاره سریع از غیر مشار إلیه مخفى مى ماند.(1) در هر صورت با آن كه نمى توان استعمال واژه وحى را در القائاتى كه همراه با سرعت و نوعى پوشیدگى اند، انكار نمود، در عین حال، لزوم پایبندى به این ویژگى را در هر استعمالى نیز نمى توان پذیرفت. در استعمالات قرآنى نیز مواردى وجود دارد كه هیچ یك از این دو ویژگى در آن وجود ندارد.(2)

ب) معناى اصطلاحى

وحى اصطلاحى، ارتباطى معنوى است كه براى پیامبران الهى، جهت دریافت پیام آسمانى از راه اتصال به غیب برقرار مى شود. پیامبر، گیرنده اى است كه پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال (وحى) از مركز فرستنده آن دریافت مى كند و جز او هیچ كس شایستگى و توان چنین دریافتى را ندارد. در این زمینه در فصل سوم به تفصیل سخن خواهیم گفت.

گزیده مطالب

وحى در اصل وضع لغوى آن به هر نوع القاى آگاهى نظیر اشاره، آواز، الهام، رؤیا، وسوسه، كتابت و... اطلاق مى گردد. مخفیانه بودن و سرعت نیز در بعضى از استعمالات وحى لحاظ گشته است.

فصل دوم : وحى در قرآن

وحى در قرآن كریم در مورد فرشتگان، شیاطین، انسان، حیوان و زمین به كار رفته است.(3)

الف) الهام روحانى به ملائكه

( وإذْ یوحى ربُّك إلى الملائكةِ أنّى معَكُم ) ؛(4) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى كرد كه من با شما هستم.

ب) الهام روحانى به انسان

( وأوْحینا إلى اُمِّ موسى أن أرْضِعیه ) ؛(5) و به مادر موسى وحى كردیم كه: «او را شیر ده».

ج) الهام روحانى به جمادات

( یومئذٍ تحدث أخبارها بأنّ ربّك أوحى لها ) ؛(6) آن روز است كه (زمین) خبرهاى خود را بازگوید (همان گونه) كه پروردگارت بدان وحى كرده است.

د) وسوسه شیطانى

1.( وكذلك جعلْنا لكُلِّ نبىٍّ عدوّاً شیاطینَ الإنسِ والجنِّ یوحى بعضُهم إلى بعضٍ ) ؛(7) و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان هاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آنها به بعضى، براى فریب، سخنانِ آراسته القا مى كنند.

2.( وإنَّ الشیاطینَ لَیوحُون إلى أولیائِهِم لِیجادِلُوكم ) ؛(8) و در حقیقت، شیطان ها به دوستان خود وسوسه مى كنند تا با شما ستیزه نمایند.

ه) اشاره

( فَخَرَجَ عَلى قومِهِ منَ المحرابِ فَأوْحى إلیهم أنْ سَبِّحُوا بُكرةً وعَشیاً ) ؛(9) پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید (اشاره كرد) كه روز و شب به نیایش بپردازند.

و) غریزه

( وأوْحى ربُّك إلَى النَّحلِ... ) ؛(10) و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى (الهام غریزى) كرد...

در روایت جالبى به نقل از على بن ابى طالبعليه‌السلام استعمالات وحى در قرآن به وحى نبوت، وحى الهام، وحى اشاره، وحى تقدیر، وحى امر، وحى كذب (در مورد شیاطین) و وحى خبر تقسیم گشته و در هر مورد آیاتى مورد استفاده قرارگرفته است.(11)

گزیده مطالب

1. وحى در قرآن در مورد فرشتگان، شیاطین، انسان، حیوان، و زمین به كار رفته است.

2. مفاهیمى از قبیل الهامات روحانى، وساوس شیطانى، اشاره و غریزه را مى توان در موارد فوق سراغ گرفت.

فصل سوم : وحى نبوى و اقسام آن

سخن در این جا درباره شایع ترین كاربرد وحى، یعنى وحى پیامبران است. در قرآن كریم این واژه و مشتقّات آن، نزدیك به هفتاد بار در خصوص پیامبران به كار رفته است؛ به گونه اى كه استعمال آن در موارد و معانى دیگر بسیار كم است. در حال حاضر اطلاق این لفظ در خصوص انبیا تقریباً تعین یافته است. بر همین اساس علامه طباطبائى مى گوید: «ادب دینى در اسلام اقتضا مى كند كه ما این تعبیر را در غیر انبیا به كار نبریم. »(12)

امّا وحى چیست؟ پدیده اى است كه در چهارچوب قالب هاى ذهنى و عقلى متداول بشر نمى گنجد؛ پدیده اى است مرموز و اسرارآمیز. آن جا كه سخن از ارتباط با عالمى دیگر مطرح است، تا انسان برگزیده، عالى ترین پیام هاى غیبى را با علمى حضورى و شهودى، تلقّى نماید تنها هموست كه از كنه و حقیقت وحى و واقعیت «وحى پذیرى» آگاه مى شود و آن چه براى دیگران مى ماند، درك پرتوى از آن حقیقت است كه از طریق آثار و علایم آن بر وى كشف مى گردد.

به این تعریف از «وحى» توجه كنید:

وحى یك نوع تكلیم آسمانى (غیرمادى) است كه از راه حسّ و تفكّر عقلى درك نمى شود؛ بلكه درك و شعور دیگرى است كه گاهى در برخى از افراد به مشیت الهى پیدا مى شود و دستورات غیبى را - كه از حسّ و عقل پنهان است - از وحى و تعلیم خدایى دریافت مى كند.(13)

این پدیده فراعقلى، یكى از بالاترین مقاماتى است كه صف پیامبران را از دیگران جدا مى سازد. قرآن، ضمن تأیید و تأكید بر این مطلب كه پیامبران نیز بشرند، استبعاد و استنكار كافران را از این امر بیان نموده و آن گاه خصیصه «وحى پذیرى» رابراى رسولان خویش برشمرده است:

( فقالَ الملأُ الذینَ كَفَروُا مِن قومِه ما هذا إلّا بشرٌ مثلُكم یرید أن یتفضّلَ علیكُم ولوشاءَ اللَّهُ لأنزلَ ملائكةً... ) ؛(14)

پس، اشراف قومش كه كافر بودند گفتند: «این مرد جز بشرى چون شما نیست. مى خواهد بر شما برترى جوید و اگر خدا مى خواست قطعاً فرشتگانى مى فرستاد».

و از آن جا كه قبول این امر فوق عقلانى بر آنان دشوار بود، ناگزیر به پیامبر نسبت جنون دادند:( إن هو إلّا رجلٌ بهِ جِنّةٌ فتربَّصُوا بِهِ حتّى حین ) ؛(15) او نیست جز مردى كه در وى حال جنون است؛ پس تا چندى درباره اش دست نگاه دارید.

نمونه اى دیگر:( فقالوا أبشرٌ یهدونَنا فكَفَروُا وتَوَلّوا ) ؛(16) گفتند: «آیا بشرى ما را هدایت مى كند؟ » پس كافر شدند و روى گردانیدند.

قرآن در جواب اینان، اعلام مى دارد كه پیامبران همگى بشرند و از این جهت تفاوتى میان آنان و دیگران وجود ندارد. تنها تفاوت در «وحى پذیرى» رسولان الهى است:( قُلْ إنَّما أنا بشرٌ مثلُكم یوحى إلىّ ) ؛(17) بگو: «من هم مثل شما بشرى هستم؛ جز این كه به من وحى مى شود. »

در آیه چهارم و پنجم سوره نجم كه سرشار از اطمینان بخشى است، در اوج قداست و عصمت، جایگاه وحى را چنان تبیین مى نماید كه گرد هوا و خطا بر دامن آن ننشیند:( وما ینطقُ عنِ الهوى إنْ هو الّا وَحىٌ یوحى ) ؛ و از سر هوس، سخن نمى گوید؛ این سخن به جز وحیى كه وحى مى شود نیست.

اقسام وحى نبوى

اتصال و ارتباط غیبى میان پیامبران و خداوند كه ما آن را «وحى» مى نامیم، به سه صورت امكان پذیر است:

( وما كانَ لِبشرٍ أن یكلّمه اللَّهُ إلّا وحیاً أو مِن وراءِ حجابٍ أو یرسلَ رسولاً... ) ؛(18) و هیچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گوید، جز (از راه) وحى یا از فراسوى حجابى، یا فرستاده اى بفرستد...

در آیه فوق اقسام تكلیم الهى با بشر منحصراً در سه صورت بیان گردیده است: یك قسم وحى بى واسطه و مستقیم است و دو قسم دیگر كه در آنها تكلیم، مقید به قید حجاب یا رسول گردیده، وحى باواسطه و غیرمستقیمند. فرق دو قسم اخیر در این است كه رسول (ملك) ، خودش وحى را ابلاغ مى كند، ولى حجاب، واسطه اى است كه وحى از وراى آن تحقق مى یابد.(19)

به عبارت دیگر سه قسم وحى عبارتند از:

1. گفتار خدایى كه هیچ واسطه اى میان خدا و خلق نباشد؛

2. گفتار خدایى كه از پشت حجاب شنیده شود؛ مانند شجره طور كه موسىعليه‌السلام سخن خدا را مى شنید، ولى از ناحیه آن؛

3. گفتار خدایى كه ملكى آن را حمل نموده، به بشر رساند.(20)

در سوره شورى، نحوه وحى بر پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مشخص گردیده است:( وكذلكَ أوْحینا إلیك رُوحاً مِن أمرِنا ماكنتَ تدْرى مَا الكتابُ ولَا الإیمانُ... ) ؛(21) و همین گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كردیم. تو نه مى دانستى كتاب چیست و نه ایمان كدام است...

از این آیه به خوبى روشن مى گردد كه «وحى قرآن» از طریق تكلّم و گفت وگو بوده و «روح» در آیه همان روح الامین است كه در آیه 194 شعراء مى فرماید: قرآن را روح امین بر قلب تو نازل كرده است. بنابراین قرآن یا بخشى از آن را فرشته وحى (جبرئیل و روح الامین) از طرف خدا آورده است (قسم سوم تكلیم)

گزیده مطالب

1. حقیقت و كنه وحى تنها بر پیامبران معلوم است؛ چون فقط آنان در مدار وحى قرار مى گیرند.

در مقام تعریف، با توجه به آثارى كه از آن مشهود است مى توانیم بگوییم: وحى نوعى تكلیم آسمانى است كه درك آن از طریق حس و عقل، امكان پذیر نیست و شعورى خاص مى طلبد كه در اندكى از برگزیدگان، به اراده خداوند حاصل مى شود و در نتیجه، پیام هاى غیبى با علم حضورى دریافت مى گردند.

2. وحى در معناى فوق، شایع ترین استعمال در قرآن مجید را داراست.

3. مهم ترین خصیصه اى كه پیامبران را از سایر انسان ها جدا مى سازد، همین وحى است.

4. اقسام وحى پیامبران عبارتند از: الف) وحى مستقیم؛ ب) وحى از وراى حجاب؛ ج) وحى به واسطه ارسال ملك.

5. وحى قرآنى فقط از دو قسم الف و ج بوده است.

فصل چهارم : چگونگى وحى مستقیم

( اِنّا سنُلقى علیكَ قولاً ثقیلاً ) ؛(22) در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى كنیم.

دشوارترین نوع وحى، وحى مستقیم بوده است؛ یعنى هنگامى كه پیامبر مى خواهد با همه وجود خویش بى هیچ واسطه اى با مبدأ هستى ارتباط برقرار كند. این امر گرچه واقعیتش در وهم ما نمى گنجد، امّا تصوّر و تصدیق گرانبار بودن آن بعد از بیان قرآن كریم و روایات فراوان از شیعه و سنى، نمى تواند مسأله مشكلى باشد.

عظمت «وحى مستقیم» آن گاه معلوم مى گردد كه بدانیم، پیامبر اكرم داراى روحى نیرومند و فوق العاده بوده است و اساساً چون عاشقى را قابلیت لازم است، هركسى نمى توانسته است خود را در شعاع وحى قرار دهد و در حیطه این امر عظیم واقع شود. اما سنگینى وحى چنان است كه پیامبر نیز به سختى آن را برمى تابد.

اینك نمونه اى از روایات:

1. امین الاسلام طبرسى در ذیل آیه پنج سوره مزّمّل، روایتى نقل مى كند كه حارث بن هشام از پیامبر پرسید:

وحى چگونه بر شما نازل مى شود؟ فرمود: گاهى مانند صداى زنگ مى آید و این شدیدترین حالت وحى بر من است كه مرا كوفته و خسته مى نماید و در عین حال همه گفته ها را حفظ مى كنم. و گاه فرشته اى به صورت مردى متمثل شده آن چه مى گوید حفظ مى شوم.(23)

2. عبدالله بن عمر مى گوید:

از پیامبر از چگونگى احساس وحى پرسیدم. فرمود:

صداى زنگ هایى مى شنوم، در آن هنگام كاملاً ساكت مى گردم. هیچ گاه به من وحى نمى شود، جز آن كه گمان مى كنم كه جانم را از كالبد خارج مى سازند.(24)

شیخ صدوق در كتاب توحید خود از زراره روایت كرده كه به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم:

جُعلتُ فِداك الغشیةُ الّتى تُصیب رسولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله إذا نزلَ علیهِ الوحی؟ فقالعليه‌السلام ذلك إذا لَمْ یكنْ بینَه وبینَ اللَّهِ اَحَدٌ. ذاك إذا تَجلّى اللَّهُ لَه؛(25) فدایت شوم، آیا غشى كه بر پیامبر عارض مى گشت، هنگام نزول وحى بود؟ فرمود: این زمانى بود كه میان او و خداوند احدى واسطه نبود. این هنگامى بود كه خدا با عظمت و جلال خود را بر او تجلى مى فرمود.

3. از عایشه نقل شده است كه در یك روز بسیار سرد، بر آن حضرت وحى نازل شد؛ پس از قطع وحى، عرق از پیشانى حضرت جارى بود.(26)

از این حالت وحى مستقیم كه بر آن حضرت بسیار سنگین بوده است، در برخى از روایات «بُرَحاء وحى» یعنى شدت تب وحى، تعبیر شده است.

در پایان این فصل برخى از حالات وحى مستقیم براساس روایات را از كتاب تاریخ قرآن، نوشته آقاى دكتر محمود رامیار نقل مى كنیم:

1. شنیدن بانگ جرس و یا آواى كوبیدن دو فلز به هم و یا صداى زنبور عسل.

2. التهاب و برافروختگى كه براى تسكین، آن حضرت را با آب سرد شست وشو مى دادند و او را مى پوشاندند.

3. چنان گرم مى شد كه در روز سرد، عرق از سر و رویش مى ریخت.

4. گاه رنگ رخسارش به سرخى یا كبودى مى گرایید.

5. به اغما و غش دچار مى گشت.

6. گاه رنج شدیدى تحمل مى كرد.

7. گاه چنان سنگین مى شد كه چارپایى كه سوار آن بود، از رفتن باز مى ماند.

8. گاه دچار سردرد مى شد.(27)

گزیده مطالب

1. وحى مستقیم، دشوارترین نوع وحى بود كه بر پیامبر نازل مى گشت.

2. احساس سنگینى، رنج شدید، سردرد، سرخ یا كبود شدن چهره، گرمى فوق العاده، التهاب و برافروختگى، شنیدن صداهاى سهمگین و در نهایت دچار اغما گشتن، از حالات وحى مستقیم بر پیامبر بوده است.

فصل پنجم : چگونگى وحى غیرمستقیم

( وإنّه لَتنزیلُ ربِّ العالمین نَزَل بهِ الرّوحُ الامین عَلى قلبِك لِتكونَ مِنَ المُنذِرین ) ؛(28) و راستى كه این (قرآن) وحى پروردگار جهانیان است. روح الامین آن را بر دلت نازل كرد، تا از (جمله) هشدار دهندگان باشى.

پیامبر با تمام روح و روان خویش وحى را دریافت مى نموده است و چشم و گوش ظاهرى در این امر دخالتى نداشته اند. اگر جز این بود، مردمِ دیگر نیز مى توانستند همه آن چه را پیامبر مى بیند و مى شنود، ببینند و بشنوند.

از روایات نزول غیرمستقیم وحى چنین برمى آید كه در این مرحله امر بر پیامبر دشوار نبوده است. گاه جبرئیل به صورت بشرى متمثل مى شد و به حضور پیامبر مى رسید. در نقلى از امام صادقعليه‌السلام آمده است:

كانَ جبرائیلُ إذا أتى النّبی قَعَدَ بینَ یدیهِ قِعدةَ العبدِ وكانَ لایدخُلُ حتّى یسْتأذِنه؛(29)

جبرائیل هنگامى كه به حضور پیامبر مى رسید، مانند بندگان مى نشست و بدون اجازه وارد نمى شد.

این روایت عظمت و جلالت پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله را در مقابل جبرئیل، كه قرآن از او به «شدید القوى» تعبیر مى كند، نشان مى دهد. بنابراین دریافت وحى از طریق جبرئیل كار دشوارى نبوده است. گفته اند كه جبرئیل به صورت دحیة بن خلیفه كلبى در برابر پیامبر ظاهر مى شده است؛ چرا كه دحیه، زیباترین انسان در مدینه بوده است.(30)

گرچه جبرئیل، امین و حامل وحى الهى بوده، اما آیات قرآن با تشریفاتى خاص و به صورت كاملاً حفاظت شده توسط گروهى از فرشتگان الهى همراهى مى شده است:

( كلاّ إنّها تذكرةٌ فَمَنْ شاءَ ذكرهُ فى صُحُفٍ مُكرّمةٍ مَرفُوعةٍ مطهّرة بأیدى سَفَرةٍ كرامٍ بررة ) ؛(31)

زنهار، این آیات پندى است. تا هر كه خواهد از آن پند گیرد. در صحیفه هایى ارجمند، والا و پاك شده، به دست فرشتگانى، ارجمند و نیكوكار.

گزیده مطالب

1. وحى غیرمستقیم، شدت و سنگینى وحى مستقیم را نداشته است.

2. براساس آیات 192 تا 194 شعراء، پیامبر هنگام نزول آیات بر قلبش توسط جبرئیل، با تمام وجود وحى را دریافت مى نموده است و چشم و گوش ظاهرى در تلقّى وحى دخالتى نداشته اند.

3. گاه جبرئیل به صورت انسانى متمثل شده و به حضور پیامبر مى رسیده است.(32)

پرسش

1. وحى را تعریف كنید.

2. چرا نمى توانیم به حقیقت وحى پیامبران پى ببریم؟

3. چهار مورد از استعمالات وحى را در قرآن كریم با بیان مفهوم آن ذكر كنید.

4. آیه اى از قرآن را كه در آن اقسام وحى پیامبران ذكر شده همراه با توضیح مختصر بیان كنید.

5. درباره كیفیت وحى مستقیم، چه مى دانید؟ توضیح دهید.

پژوهش

1. به عقیده برخى، پدیده وحى ناشى از نبوغ پیامبران بوده است. آیا این نظریه صحیح است؟ چرا؟

2. آیا «عقل» و «وحى» باهم موافقند؟ مخالفند؟ و یا اساساً از هم بیگانه اند؟ تحقیق كنید.

3. بعضى با توجه به آیه شریفه( و أوحى فى كلّ سماء أمرها ) ،(33) وحى به آسمان را نیز در شمار استعمالات وحى در قرآن قرار داده اند. نظر شما چیست؟

4. گروهى از مفسّران با نظر به آیات اولیه سوره نجم، گفته اند: جبرئیل در دو مورد به چهره اصلى خویش بر پیامبر نازل گشت. آیا چنین سخنى صحیح است؟

5. دحیة بن خلیفه كلبى كیست؟

پی نوشت ها

1. التمهید، ج 1، ص 3.

2. براى نمونه ر. ك: سوره مریم (19) آیه 11.

3. بیشترین استعمال این واژه و مشتقّات آن در خصوص وحى مربوط به پیامبران است كه در فصل آینده مستقلاً به آن خواهیم پرداخت.

4. انفال (8) آیه 12.

5. قصص (28) آیه 7.

6. زلزله (99) آیه 4 و 5.

7. انعام (6) آیه 112.

8. همان، آیه 121.

9. مریم (19) آیه 11.

10. نحل (16) آیه 68.

11. ر. ك: بحار الانوار، ج 18، ص 254 - 255.

12. المیزان، ج 12، ص 292.

13. قرآن در اسلام، ص 125.

14. مؤمنون (23) آیه 24.

15. همان، آیه 25.

16. تغابن (64) آیه 6.

17. كهف (18) آیه 110؛ فصلت (41) آیه 6.

18. شورى (42) آیه 51.

19. ر. ك: المیزان، ج 18، ص 73.

20. قرآن در اسلام، ص 150.

21. آیه 52.

22. مزّمّل (73) آیه 5.

23. مجمع البیان، ج 1، ص 570؛ بحارالانوار، ج 18، ص 260؛ صحیح بخارى، ج 1، ص 58. متن روایت چنین است: فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله : أحیاناً یأتینى مثل صلصلة الجرس و هو أشدّه على فَیفْصِم عنّى وقد وعیت ما قال وأحیاناً یتمثل لى الملك رجلاً فیكلّمنى فَأعى مایقول.

24. الاتقان، ج 1، ص 141.

25. بحار الانوار، ج 18، ص 256؛ المیزان، ج 18، ص 79.

26. بحار الانوار، ج 18، ص 261؛ المیزان، ج 18، ص 79.

27. تاریخ قرآن، ص 108 و 109.

28. شعراء (26) آیه 192 - 194.

29. بحار الانوار، ج 18، ص 256؛ المیزان، ج 18، ص 79.

30. التمهید فى علوم القرآن، ج 1، ص 36.

31. عبس (80) آیه 16-11.

32. جهت توضیح معناى تمثّل ر. ك: المیزان، ج 14، ص 36.

33. فصّلت (41) آیه 12.