منتهی الآمال جلد ۱

منتهی الآمال 0%

منتهی الآمال نویسنده:
گروه: سایر کتابها

منتهی الآمال

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 42478
دانلود: 2509


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 67 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 42478 / دانلود: 2509
اندازه اندازه اندازه
منتهی الآمال

منتهی الآمال جلد 1

نویسنده:
فارسی

باب هفتم: در تاريخ حضرت ابوجعفر محمّد بن على بن الحسين، باقرالعلوم الا ولين و الا خرينعليه‌السلام

فصل اول: در بيان ولادت و اسم و كنيت آن حضرت است

بدان كه ولادت با سعادت آن حضرت روز دوشنبه سوم صفر يا در غرّه رجب سال پنجاه و هفت در مدينه منوره واقع شد و آن حضرت در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود، والده ماجده اش حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبىعليه‌السلام بود كه او را امّ عبداللّه مى گفتند و آن حضرت ابن الخيرتين و علوى بين علويين بود.

از(دعوات راوندى)نقل است كه روايت شده از حضرت امام محمدباقرعليه‌السلام كه فرمود:

(روزى مادرم در زير ديوارى نشسته بود كه ناگاه صدايى از ديوار بلند شد و از جا كنده شد خواست كه بر زمين افتد مادرم به دست خود اشاره كرد به ديوار و فرمود نبايد فرود آيى، قسم به حق مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه حق تعالى رخصت نمى دهد تو را در افتادن؛ پس آن ديوار معلق در ميان زمين و هوا باقى ماند تا آنكه مادرم از آنجا بگذشت، پس پدرم امام زين العابدينعليه‌السلام صد اشرفى براى او تصدّق داد.) (1)

و نيز راوى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده كه روزى آن جناب ياد كرد جده اش مادر حضرت امام محمدباقرعليه‌السلام را و فرمود:(كانَتْ صِدّيقَةً لَمْ يُدْرَكْ فى آلِ الْحسنِ عليه السام مثلُها)؛ جده ام صديقه بود و در آل حضرت حسنعليه‌السلام زنى به درجه و مرتبه او نرسيد. (2)

و به اساتيد معتبره از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه چون يكى از مادران ائمه عليهم السلام به يكى از ايشان حامله مى شود در تمام آن روز او را سستى و فتورى حاصل مى شود مانند غش، پس مردى را در خواب مى بيند كه او را بشارت مى دهد به فرزند داناى بردبارى، چون از خواب بيدار مى شود از جانب راست خود از كناره خانه صدايى مى شنود و گوينده آن را نمى بيند كه مى گويد حامله شدى به بهترين اهل زمين و بازگشت تو به سوى خير و سعادت است و بشارت باد تو را به فرزند بردبار دانا. پس ديگر در خود ثقل و گرانى نمى يابد تا آنكه نه ماه از حمل او مى گذرد، پس صداى بسيار از ملائكه از خانه خود مى شنود، چون شب ولادت مى شود نورى در خانه خود مشاهده مى كند كه ديگرى آن نور را نمى بيند مگر پدران امام، پس امام مربع نشسته از مادر پديد مى گردد، سرش به زير نمى آيد چون به زمين مى رسد روى به جانب قبل، مى گرداند و سه مرتبه عطسه مى كند و بعد از عطسه حمد حق تعالى مى گويد و ختنه كرده و ناف بريده متولد مى شود و آلوده به خون و كثافت نمى باشد و دندانهاى پيشين همه روييده مى باشد، و در تمام روز و شب از رو و دستهاى او نور زردى مانند طلا ساطع مى شود. (3)

اسم شريف آن حضرت محمّد و كنيت آن جناب ابوجعفر و القاب شريفه اش باقر و شاكر و هادى است و مشهورترين لقبهاى آن حضرت باقراست و اين لقبى است كه حضرت رسالتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن جناب را به آن ملقب فرموده چنانچه به روايت سفينه از جابر بن عبداللّه منقول است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمود: اى جابر! اميد است كه تو در دنيا بمانى تا ملاقات كنى فرزندى از من كه از اولاد حسين خواهد بود كه او را محمد نامند يَبْقَرُ عِلْمَ الدّينِ بَقْرا؛ يعنى او مى شكافد علم دين را شكافتنى، پس هرگاه او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان. (4)

شيخ صدوق رحمه اللّه روايت كرده از عمر بن شمر كه گفت: سؤال كردم از جابر بن يزيد جعفى كه براى چه امام محمدباقرعليه‌السلام را باقر ناميدند؟ گفت: به علت آنكه بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْرَا اى شَقَّهُ وَ اَظْهَرَهُ اَظْهارا؛ شكافت علم را شكافتى و آشكار و ظاهر ساخت آن را ظاهر كردنى، به تحقيق حديث كرد مرا جابر بن عبداللّه انصارى كه شنيد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: اى جابر! تو زنده مى مانى تا ملاقات مى نمايى پسرم محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالبعليهم‌السلام را كه معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات كردى او را از جانب من او را سلام برسان، پس جابر بن عبداللّه رحمه اللّه آن حضرت را در يكى از كوچه هاى مدينه بديد و گفت: اى پسر! تو كيستى؟ فرمود: محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب هستم. جابر گفت: اى پسرك! با من روى كن، آن حضرت به او روى كرده گفت روى واپس كن چنان كرد، عرض كرد: سوگند به پروردگار كعبه كه اين شمايل و خصال رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، اى فرزند! رسول خدايت سلام رسانيد. فرمود: مادام كه آسمان و زمين بر جاى باشد سلام بر رسول خدا باد و بر تو باد اى جابر كه تبليغ سلام آن حضرت نمودى، آنگاه جابر به آن حضرت عرض كرد:(يا باقرُ اَنْتَ الْباقِرَ حَقَّا اَنْتَ الَّذى تَبْقَرُ الْعِلْم بَقْرا.) (5)

علما گفته اند كه آن حضرت را باقر گفتند(لِتَبقُّرِهِ فِى الْعِلْمِ وَ هُوَ تَفَجُّرهُ وَ توَسَّعهُ)چه آن حضرت شكافنده علوم اولين و آخرين و دلش بحر پهناور و چشمه جوشنده علم و دانش بود.

در(تذكره سبط ابن الجوزى)مسطور است كه آن حضرت را باقر ناميدند از كثرت سجود آن حضرت(بَقَرَ السُّجُودُ جَبْهَتَهُ، اَى فَتَحَها وَ شَقّها)؛ يعنى گشاده كرد سجود جبين او را.(وَ قيلَ لِغزارَةِ عِلْمِهِ)؛ يعنى گفته اند كه آن حضرت را به سبب غزارت و كثرت علمش باقر لقب كرده اند. (6) و ابن حجر هيتمى با كثرت نصب و عنادش در(ضواعق محرقه)گفته:

(اَبُوجَعْفِرٍ مُحَمَّدٌ الْباقِرُعليه‌السلام سُمِّىَ بِذلِكَ مِنْ بَقَرَ الاَرْضَ، اَىْ شَقَّها وَ اَثارَ مخبئاتها وَ مكامنها فَلِذلِكَ هُوَ اَظْهَرُ مِنْ مُخْبَئاتِ كُنُوزِ الْمَعارِفِ وَ حَقائِقِ الاَحْكامِ وَ اللَّطائِف ما لا يَخْفى اِلاّ عَلى مُنْطَمِسِ الْبَصيرَةِ اَوْ فاسِدِ الطَّويَّةِ وَ السَّريرَةِ وَ مِنْ ثُمَّ قيلَ هُوَ باقِرُ الْعِلْمِ وَ جامِعُهُ وَ شاهِرُ عِلْمِهِ وَ رافِعُهُ الخ.) (7)

و نقش نگين آن حضرت(اَلْعِزَّة للّهِ)يا(اَلْعِزَّةِ للّهِ جَميعا)بوده، و به روايت ديگر انگشتر جد خود حضرت امام حسينعليه‌السلام را در دست مى كرد و نقش آن(اِنَّ اللّهَ بالِغُ اَمْرِهِ)بوده و غير اين نيز روايت شده و منافاتى بين اين روايات نيست؛ چه ممكن است آن حضرت را انگشترهاى متعدد بوده كه بر هر كدام نقش معينى باشد. (8)