نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى 0%

نهج البلاغه موضوعى نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده: عباس عزيزى
گروه:

مشاهدات: 48332
دانلود: 4225

توضیحات:

نهج البلاغه موضوعى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 128 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48332 / دانلود: 4225
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه موضوعى

نهج البلاغه موضوعى

نویسنده:
فارسی

بخش نهم: صدقه

۱۲۸۱. فضيلت صدقه آشكار

«ان أفضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی، الايمان به و برسوله... و صدقة العلانية فانها تدفع ميتة السوء »

بهترين وسيله ای كه توسل كنندگان به خداوند سبحانه و تعالی انتخاب نموده اند، ايمان به او و به فرستاده او و صدقه پنهانی كه كفاره گناهان است و صدقه آشكار به مرگ زشت و سخت را دفع می نمايد.(۱۲۷۵)

۱۲۸۲. داروی آخرت

«الصدقة دواء منجح، و أعمال العباد فی عاجلهم، نصب أعينهم فی اجلهم »

صدقه دارويی است مؤثر و اعمال بندگان، برابر چشمشان در آخرت خواهد بود.(۱۲۷۶)

۱۲۸۳. آفات صدقه

«من كتابه للاشتر اياك و المن علی رعيتك باحسانك، أو التزيد فيما كان فعلك، اءو إن تعدهم فتتبع موعدك بخلفك، فان المن يبطل الاحسان، و التزيد يذهب بنور الحق

در فرمان خود به مالك اشتر: ای مالك! مواظب باش كه نيكی به زيردستانت را به رخ آنان نكشی و يا بيش از آن چه برای آن ها كار كرده ای سخن بگويی و يا اين كه به ايشان وعده دهی، اما به وعده ات عمل نكنی. جای ترديد نيست كه منت گذاشتن نيكی را باطل می سازد و پرگويی نسبت به كارهای انجام شده نور حق را باطل می گرداند.(۱۲۷۷)

۱۲۸۴. رفع تنگدستی

«اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقة »

هرگاه بسيار تنگدست شديد، با دادن صدقه با خدا معامله كنيد. (تا از فقر برهيد).(۱۲۷۸)

۱۲۸۵. هر روز با صدقه

«استنزلوا الرزق بالصدقة »

روزی را با دادن صدقه، فرود آوريد.(۱۲۷۹)

۱۲۸۶. حفظ ايمان

«سوسوا ايمانكم بالصدقة »

ايمانتان را با دادن صدقه حفظ كنيد.(۱۲۸۰)

فصل پنجم: فضايل اخلاقی

بخش اول: صله رحم

۱۲۸۷. حق همسايه

قالعليه‌السلام عند وفاته: «الله الله فی جيرانكم، فانهم وصية نبيكم. ما زال يوصی بهم، حتی ظننا إنه سيورثهم

در هنگام وفات خويش فرمود: خدارا خدارا! درباره همسايگانتان كه آنان سفارش شده پيامبر شمايند. پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيوسته درباره همسايگان سفارش می كرد چندان كه گمان برديم آن ها را ارث بر قرار خواهد داد.

۱۲۸۸. نياز خويشاوندی به دوستی(۱۲۸۱)

«القرابة الی المودة، أحوج من المودة الی القرابة »

خويشاوندی به دوستی نيازمندتر است تا دوستی به خويشاوندی.(۱۲۸۲)

۱۲۸۹. محبت به خويشاوندان

«أيها الناس! انه لا يستغنی الرجل و ان كان ذا مال عن عترته، و دفاعهم عنه بأيديهم و ألسنتهم، و هم أعطی الناس حيطة من ورائه، و ألمهم لشعثه، و أعطفهم عليه عند نازلة اذا نزلت به. و لسان الصدق يجعله الله للمرء فی الناس، خير له من المال يرثه غيره و منها: إلا لا يعدلن أحدكم عن القرابة يری بها الخصاصة اءن يسدها بالذی لا يزيده ان أمسكه، و لا ينقصه ان أهلكه. و من يقبض يده عن عشيرته فانما تقبض منه عنهم يد واحدة و تقبض منهم عنه أيد كثيرة؛ و من تلن حاشيته، يستدم من قومه المودة »

ای مردم! هيچ كس هر اندازه هم ثروتمند باشد، از خويشان (ايل و عشيره) خود و حمايت عملی و زبانی آن ها از خويش بی نياز نيست. آنان بزرگ ترين گروهی هستند كه از انسان پشتيبانی می كنند و پراكندگی و پريشانی او را از بين می برند و در مصيبت ها و حوادثی كه برايش پيش می آيد بيش از همه به او مهربان و دلسوزند. نام نيكی كه خداوند برای انسان در ميان مردم پديد می آورد بهتر است از مال و ثروتی كه وی برای ديگران باقی می گذارد.

هان! مبادا از خويشاوند نيازمند خود روی برتابيد و از دادن اندك مال به او، كه اگر ندهيد چيزی بر ثروت شما نمی افزايد و اگر بدهيد چيزی كم نمی شود، دريغ نكنيد. هر كه از خويشان خود دست كشد، يك دست از آنان بازگرفته، اما دست های فراوانی از خود كنار زده است و آن كس كه با قوم و خويشان خود نرم خو و مهربان باشد، دوستی و محبت هميشگی آنان را به دست آورد.(۱۲۸۳)

۱۲۹۰. وجوب صله رحم

«(فرض الله)صلة الرحم منماة للعدد »

خداوند صله رحم را برای كثرت نفرات واجب گردانيد.(۱۲۸۴)

۱۲۹۱. فلسفه خانه بزرگ

«لعلاء بن زياد، لما رأی سعة داره: ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنيا، و أنت اليها فی الاخرة كنت أحوج؟ و بلی ان شئت بلغت بها الاخرة. تقری فيها الضيف، و تصل فيها الرحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا اءنت قد بلغت بها الاخرة »

امام علیعليه‌السلام وقتی خانه وسيع علاء بن زياد را ديد به او فرمود: چه كاری به بزرگی و فراخی اين خانه در دنيا داری، در حالی كه تو در آخرت به آن نيازمندتر خواهی بود.

آری! اگر بخواهی با اين خانه بزرگ توشه برای آخرت ذخيره كنی در اين خانه مهمان را بنوازی و پيوند با خويشان را محكم تر كنی. و حقوق آن را به مصارف خود ادا كنی، با اين شرايط است كه برای آخرت خود زاد و توشه تحصيل نموده ای.(۱۲۸۵)

۱۲۹۲. ره آورد جوانمردی

«الكرم أعطف من الرحم »

بزرگواری و جوانمردی بيشتر از علقه خويشاوندی موجب مهربانی و توجه مردم نسبت به انسان می گردد.(۱۲۸۶)

۱۲۹۳. زكات مال

«من آتاه الله مالا، فليصل به القرابة، و ليحسن منه الضيافة »

هر كسی كه خدا به او مالی داد به نزديكان خود بپردازد و مهمان نوازی كند.(۱۲۸۷)

۱۲۹۴. غريب حقيقی

«رب بعيد أقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب

بسا دوری كه از هر نزديكی نزديك تر است و بسا نزديكی كه از هر دوری از آدمی دورتر است، غريب كسی است كه دوستی نداشته باشد.(۱۲۸۸)

بخش دوم: عيب پوشی

۱۲۹۵. نظر در عيب خود

«من نظر فی عيب نفسه، اشتغل عن عيب غيره

هر كه در عيب خود بنگرد، عيب ديگران را از ياد ببرد.(۱۲۸۹)

۱۲۹۶. رابطه عيب و بخت

«عيبك مستور ما أسعدك جدك

عيب پنهان است تا بختت (و اقبال دنيا) به سوی تو است.(۱۲۹۰)

۱۲۹۷. بزرگ ترين عيب

«أكبر العيب إن تعيب ما فيك مثله

بزرگ ترين عيب آن است كه آن چه را كه خود داری، بر ديگر عيب شماری.(۱۲۹۱)

۱۲۹۸. راز جامه حيا

«من كساه الحياة ثوبه، لم ير الناس عيبه

هر كه را جامه حيا بپوشاند، عيب او از مردم نهان ماند.(۱۲۹۲)

۱۲۹۹. پوشاندن عيوب ديگران

«من أشرف أعمال الكريم، غفلته عما يعلم

از كارهای شرافتمندانه مرد كريم آن است كه از آن چه كه می داند خود را به غفلت می زند (و عيب ديگران را ناديده می پندارد).(۱۲۹۳)

۱۳۰۰. عيب آدمی

«لا يعاب المرء بتأخير حقه، انما يعاب من أخذ ما ليس له

آدمی را عيب نيست كه حقش به تاءخير افتد، همانا عيب آن است كه دست به ناحق برآرد.(۱۲۹۴)

بخش سوم: صبر و بردباری

۱۳۰۱. صبر وسيله نجات

«رحم الله امرا سمع حكما فوعی، ودعی الی رشاد فدنا... و كذب مناه. جعل الصبر مطية نجاته

خداوند بيامرزد كسی را كه سخن حكيمانه بشنود و آن را فرا گيرد و به جانب حق هدايت شود و آن را بپذيرد... و آرزوهای نا به جا را تكذيب كند و صبر را وسيله نجات خويش قرار دهد.(۱۲۹۵)

۱۳۰۲. دعا در مورد صبر

«أخذ الله بقلوبنا و قلوبكم الی الحق، و ألهمنا و اياكم الصبر »

خداوند دل های ما و دل های شما را به سوی حق متوجه سازد و به ما و شما صبر الهام فرمايد.(۱۲۹۶)

۱۳۰۳. دور كردن اندوه

«اطرح عنك واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن اليقين »

اندوه ها را با صبری استوار و يقينی نيكو از خود دور كن.(۱۲۹۷)

۱۳۰۴. كمك از خدآ در اندوهناكی

«استعن بالله علی ما أهمك

بر آن چه تو را اندوهگين می كند از خدا كمك بخواه.(۱۲۹۸)

۱۳۰۵. نيكوترين خصلت

«فی وصيته لابنه الحسنعليه‌السلام :عود نفسك التصبر علی المكروه، و نعم الخلق التصبر فی الحق

در سفارش به فرزند بزرگوار خود امام حسنعليه‌السلام می فرمايد: خويشتن را به صبوری در برابر ناخوشايندها عادت ده، و نيكو خصلتی است صبوری كردن در راه حق.(۱۲۹۹)

۱۳۰۶. شكيبا در ناراحتی

«ان ابتليتم فاصبروا، فان العاقبة للمتقين »

اگر (به رنج و ناراحتی) مبتلا شديد، شكيبا باشيد كه عاقبت (پيروزی) با پرهيزگاران است.(۱۳۰۰)

۱۳۰۷. پيشه شكيبايی

«استعشروا الصبر فانه أدعی الی النصر

شكيبايی را شعار خود سازيد كه به نصرت و پيروزی فراخواننده تر است.(۱۳۰۱)

۱۳۰۸. مايه شادی و شكر

«... فقلتعليه‌السلام يا رسول الله!أوليس قد قلت لی يوم أحد حيث استشهد من المسلمين، و حيزت عنی الشهادة فشق ذلك علی، فقلت لی: أبشر فان الشهادة من ورائك؟ فقال لی: ان ذلك لكذلك، فكيف صبرك اذن؟ فقلت: يا رسول الله! ليس هذا من مواطن الصبر، و لكن من مواطن البشری و الشكر

عرض كردم: يا رسول خدا! مگر در روز احد كه تعدادی از مسلمانان شهيد شدند من از شهادت محروم ماندم و اين امر بر من گران آمد به من نفرمودی: مژده باد تو را كه در آينده به شهادت خواهی رسيد؟رسول خدا به من فرمود: همين طور است.

در آن صورت صبر تو چگونه خواهد بود؟ عرض كردم: ای رسول خدا! اين جا جای صبر نيست، بلكه جای شادی و شكر است!(۱۳۰۲)

۱۳۰۹. دستاوردهای بردباری

«بالحلم عن السفيه تكثر الانصار عليه

بردباری كردن در برابر نادان ياران انسان را بر ضد او زياد می كند.(۱۳۰۳)

۱۳۱۰. امتحان الهی

«من آتاه الله مالا فليصل به القرابة... و ليصبر نفسه علی الحقوق و النوائب

هر كه خداوند به او ثروتی دهد، بايد به خويشاوندان خود رسيدگی كند... و در راه ادای حقوق (مالی خود) و مصايب و گرفتاری ها، خود را به صبر وادارد.(۱۳۰۴)

۱۳۱۱. صبر علیعليه‌السلام

«عند مسير أصحاب الجمل الی البصرة: ان هؤ لأ قد تمالاوا علی سخطة امارتی، و سأصبر ما لم أخف علی جماعتكم

در زمانی كه اصحاب جمل به سوی بصره حركت كردند فرمود: اينان به خاطر ناخشنودی از خلافت من گرد هم آمده اند. اما من تا زمانی كه برای اجتماع شما خطری حس نكنم، از خود صبر نشان می دهم.(۱۳۰۵)

۱۳۱۲. ارزش ايمان

«عليكم بالصبر؛ فان من الايمان كالراس من الجسد، و لا خير فی جسد لا راءس معه، و لا فی ايمان لا صبر معه

بر شما باد كه صبر و بردباری پيشه كنيد؛ زيرا همان گونه كه سر، نشانه حيات بدن است، صبر نيز دليل ايمان است، و بدنی كه سر در آن نباشد خير و حيات در آن نيست و ايمانی كه تواءم با صبر نباشد ارزشی ندارد.(۱۳۰۶)

۱۳۱۳. صبر در هنگام مصيبت

«و قالعليه‌السلام للاشعث بن قيس لما عزاه بابن له:يا أشعث! ان تحزن علی ابنك فقد استحقت منك ذلك الرحم، و ان تصبر ففی الله من كل مصيبة خلف. يا أشعث! ان صبرت جری عليك القدر و أنت مأجور، و ان جزعت جری عليك القدر و أنت مأزور؛ يا أشعث! ابنك سرك و هو بلاء و فتنة، و حزنك و هو ثواب و رحمة

امام علیعليه‌السلام در دلداری به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش فرمود: ای اشعث! اگر برای از دست دادن فرزندت اندوهگين باشی، البته حق پدريی را به جا آورده ای و اگر صبر كنی خدا هر مصيبتی را عوض می دهد، ای اشعث! اگر صبر كنی قضا و قدر الهی بر تو جاری شده و تو گناهكاری. ای اشعث! آمدن فرزندت كه مايه آزمايش و گرفتاری است تو را شاد كرد و رفتنش كه مايه ثواب و رحمت (برای توست) اندوهگينت ساخت.(۱۳۰۷)

۱۳۱۴. بی صبری در تدفين پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

و قالعليه‌السلام هو يدفن النبیصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «ان الصبر لجميل الا عنك، و ان الجزع لقبيح الا عليك. و ان المصاب بك لجليل، و انه قبلك و بعدك لجلل

امام علی در هنگام خاكسپاری پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

شكيبايی زيباست، جز در برابر فقدان تو و بی تابی كردن زشت است، مگر بر غم از دست دادن تو، مصيبت رحلت تو بس بزرگ است و هر مصيبت ديگری، پيش از تو و پس از تو، خرد و ناچيز باشد.(۱۳۰۸)

۱۳۱۵. صاحب صبری عظيم

«من خطبته الشقشقية: طفقت أرتئی بين إن أصول بيد جذاء أو أصبر علی طخية عمياء... فرأيت إن الصبر علی هاتا اءحجی، فصبرت و فی العين قذی، و فی الحلق شجا... فصبرت علی طول المدة، و شدة المحنة

در خطبه شقشقيه، می فرمايد: با خود انديشيدم كه آيا با دست تنها حمله كنم يا آن كه بر شر اين تيرگی شكيبا باشم... ديدم كه صبر در اين جا خردمندانه تر است. پس صبر كردم در حالی كه گويا در چشمانم خاشاك و در گلويم استخوانی است... در اين مدت دراز و در اين شدت غم و محنت صبر كردم.(۱۳۰۹)

۱۳۱۶. آن چه بردباری می آورد

«الحلم و الاناة توأمان ينتجهما علو الهمة

بردباری و وقار دو همزادند كه مولود بلندهمتی هستند.(۱۳۱۰)

۱۳۱۷. تمرين بردباری

«ان لم تكن حليما فتحلم؛ فانه قل من تشبه بقوم، الا أوشك إن يكون منهم

اگر بردبار نيستی خويشتن را بردبار جلو ده؛ زيرا كمتر كسی است كه خود را شبيه گروهی كند و به زودی يكی از آنان نشود.(۱۳۱۱)

۱۳۱۸. تباه شدن اجر

«صبر ينزل الصبر علی قدر المصيبة. و من ضرب يده علی فخذه عند مصيبته، حبط عمله

صبر و شكيبايی به اندازه مصيبت نازل شود و كسی كه دستش را به هنگام مصيبت (از روی ناشكری) بر زانو زند، اجرتش تباه گردد.(۱۳۱۲)

۱۳۱۹. صبر آزادگان

«من صبر صبر الاحرار، و الا سلا سلو الاغمار

هركه (در حوادث) شكيبايی می كند چون آزادگان صبر كند (اجر برد) وگرنه چون جاهلان مصيبت را فراموش كند و (اجری ندارد).(۱۳۱۳)

۱۳۲۰. خطر بی تابی

«من لم ينجه الصبر أهلكه الجزع

هر كس كه شكيبايی نجاتش ندهد، بی تابی اش نابودش كند.(۱۳۱۴)

۱۳۲۱. دوگونه صبر

«الصبر صبران: صبر علی ما تكره، و صبر عما تحب

صبر بر دو گونه است: صبر بر پيشامدی كه كراهت داری و صبر بر ترك چيزی كه دوست داری.(۱۳۱۵)

۱۳۲۲. حلم و عقل

«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحلمك، و قاتل هواك بعقلك

حلم پرده ای پوشنده و عقل شمشيری برنده است، پس عيب های اخلاقی ات را با حلم بپوشان و هوس های سركشت را با عقل از بين ببر.(۱۳۱۶)

۱۳۲۳. مبارزه با حوادث

«الصبر يناضل الحدثان، و الجزع من أعوان الزمان

صبر مبارزه با حوادث است، و بی تابی خود به (كجروی) زمان كمك می كند.(۱۳۱۷)

۱۳۲۴. صبر و ظفر

«لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان

فرد صبوری پيروزی را از دست ندهد گرچه به دستش رسد.(۱۳۱۸)

۱۳۲۵. نتيجه حلم

«أول عوض الحليم من حلمه، إن الناس أنصاره علی الجاهل

اولين نتيجه ای كه آدم حليم از بردباری خود به دست می آورد، اين است كه مردم ياوران اويند در برابر نادان.

۱۳۲۶. از پايه های ايمان(۱۳۱۹)

«الصبر منها علی أربع شعب: علی الشوق و الشفق، و الزهد، و الترقب: فمن اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات؛ و من أشفق من النار اجتنب المحرمات؛ و من زهد فی الدنيا استهان بالمصيبات؛ و من ارتقب الموت سارع الی الخيرات »

صبر از پايه های ايمان است و بر چهار شعبه است: اشتياق، ترس، زهد و انتظار، هر كس مشتاق بهشت است، از شهوات و خواهش های نفسانی به دور است و هر كس از آتش دوزخ بهراسد از محرمات دوری كند، هر كس در دنيا زهد ورزد مصيبت ها را سبك شمرد، هر كس كه منتظر مرگ باشد به سوی نيكی ها بشتابد.(۱۳۲۰)

۱۳۲۷. ايمان و صبر

«عليكم بالصبر! فان الصبر من الايمان كالرأس من الجسد، و لا خير فی جسد لا راءس معه، و لا فی ايمان لا صبر معه

بر شما باد به صبر و شكيبايی؛ زيرا صبر برای ايمان چون سر است برای تن، تنی كه سر ندارد هيچ خيری ندارد، ايمان بی صبر هم هيچ فايده ای ندارد.(۱۳۲۱)

۱۳۲۸. دهان بند بی خرد

«الحلم فدام السفيه

بردباری، دهان بند بی خرد است.(۱۳۲۲)

۱۳۲۹. صبر و دليری

«الصبر شجاعة

صبر، شجاعت و دليری است.(۱۳۲۳)

۱۳۳۰. فضيلت حلم

«الحلم عشيرة

حلم و بردباری، قوم و عشيره است.(۱۳۲۴)

۱۳۳۱. حلم و عزت

«لا عز كالحلم

هيچ عزتی، همچون حلم نيست.(۱۳۲۵)

۱۳۳۲. ابزار رياست

«آلة الرياسة سعة الصدر

گشادگی سينه (سعه صدر) ابزار رياست است.(۱۳۲۶)

۱۳۳۳. گور عيب ها

«الاحتمال قبر العيوب

تحمل، گور عيب ها است.(۱۳۲۷)

۱۳۳۴. خرسندی

«اذا لم يكن ما تريد فلا تبل ما كنت »

هرگاه به آن چه خواستی دست نيافتی، پس آن چه در آن هستی (يعنی دست نيافتن به آن چه می خواستی) باك نداشته باش و اندوه به خود راه مده.(۱۳۲۸)

۱۳۳۵. حلم و زندگی با مردم

«من حلم لم يفرط فی اءمره، و عاش فی الناس حميدا »

كسی كه بردبار باشد در كار خود كوتاهی نكند، و در ميان مردم خوش نام زندگی خواهد كند.(۱۳۲۹)

۱۳۳۶. مصيبت و شكايت به خلق

«من أصبح يشكو مصيبة نزلت به، فقد أصبح يشكو ربه

هر كس از مصيبتی كه به او وارد شده به خلق شكايت برد، محققا از پروردگار خود شاكی است.(۱۳۳۰)

۱۳۳۷. صبر بزرگان

«ان صبرت صبر الاكارم، و الا سلوت سلو البهائم

اگر همچون بزرگواران صبر كنی (چه بهتر) وگرنه همچون ستوران (رنج را) فراموش خواهی كرد.(۱۳۳۱)

۱۳۳۸. توصيه به صبر

«ان ابتليتم فاصبروا؛ فان العاقبة للمتقين

اگر گرفتار شديد صبر كنيد كه سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است.(۱۳۳۲)

۱۳۳۹. بردبار حقيقی

«حلما قد ذهبت أصغانهم

(مردگان) بردباران اند و كينه های آنان از ميان رفته است.(۱۳۳۳)

۱۳۴۰. صبر و رضا

«أغض علی القذی و الالم ترض أبدا

ناملايمات و رنج ها را تحمل كن تا همواره خرسند باشی.(۱۳۳۴)

۱۳۴۱. زكات ظفر

«العفو زكاة الظفر، و السلو عوضك ممن غدر

گذشت زكات پيروزی، و بردباری كيفر خيانتكار است.(۱۳۳۵)

۱۳۴۲. صبر بر طاعت

«استتموا نعم الله عليكم بالصبر علی طاعته، و المجانبة لمعصيتة »

با صبر بر طاعت، نعمت های خدا را بر خود تمام كرده و از نافرمانی او دوری كنيد.(۱۳۳۶)

۱۳۴۳. شكيبا باش!

«عود نفسك التصبر علی المكروه، و نعم الخلق التصبر فی الحق

خويشتن را بر آن چه زشت و ناپسند است عادت ده و شكيبابودن در راه حق چه خوبی نيكويی است!(۱۳۳۷)

۱۳۴۴. قضا و قدر

«...الذی عظم حلمه فعفا، و عدل فی كل ما قضی

خداوندی كه حلم او بزرگ است و با اين حلم است كه بندگانش را عفو می نمايد و در هر چه كه حكم كند عدالت فرمايد.(۱۳۳۸)

بخش چهارم: امانت داری و رازپوشی

۱۳۴۵. ادای امانت الهی

«من لم يختلف سره و علانيته، و فعله و مقالته، فقد أدی الامانة، و أخلص العبادة

آن كه پنهان و آشكارش، كردار و گفتارش با هم مخالف نباشد، امانت الهی را ادا كرده و بندگی خدا را خالصانه انجام داده است.(۱۳۳۹)

۱۳۴۶. اولين امانت

«اللهم اجعل نفسی أول كريمة تنتزعها من كرائمی، و أول وديعة ترتجعها من ودائع نعمك عندی »

پروردگارا! جان من نخستين حقيقت شريفی باشد كه از من خواهی گرفت و اولين امانت تو باشد كه در نزد من است و تو آن را برمی گردانی.(۱۳۴۰)

۱۳۴۷. توصيه امام علیعليه‌السلام به مالك اشتر

«من كتابه للاشتر لما ولاه مصر: فلا تغدرن بذمتك و لا تخيسن بعهدك و لا تختلن عدوك... فان صبرك علی ضيق أمر ترجو انفراجه و فضل عاقبته، خير من غدر تخاف تبعته

در فرمان استانداری مصر به مالك اشتر می فرمايد: به امان و زنهار خويش خيانت مكن و پيمانت را مشكن و دشمنت را مفريب...؛ زيرا شكيبايی تو در برابر دشواری كاری كه به گشايش و نيك فرجامی اش اميد داری، بهتر از آن است كه دست به پيمان شكنی و خيانتی بزنی كه از پيامد ناگوار آن می ترسی.(۱۳۴۱)

۱۳۴۸. وفای به عهد

«فی عهده للاشتر: و ان عقدت بينك و بين عدوك عقدة أو ألبسته منك ذمة، فحط عهدك بالوفاء، و ارع ذمتك بالامانة، و اجعل نفسك جنة دون ما أعطيت؛ فانه ليس من فرائض الله شی ء الناس أشد عليه اجتماعا، مع تفرق أهوائهم و تشتت آرائهم، من تعظيم الوفاء بالعهود

در عهدنامه اش به اشتر می فرمايد: اگر با دشمن خود پيمانی بستی يا به او جامه زنهار و امان پوشاندی به پيمان خويش وفا كن و با امانت پيمانت را رعايت نما و خود را سپر زنهاری كه داده ای گردان؛ زيرا مردم، با همه خواسته های گوناگون و آرای پراكنده ای كه دارند، نسبت به هيچ فريضه ای از فرايض الهی همچون بزرگ شمردن وفای به پيمان ها چنان سخت همداستان نيستند.(۱۳۴۲)

۱۳۴۹. حفظ امانت زمامداران

«و تحفظ من الاعوان؛ فان أحد منهم بسط يده الی خيانة اجتمعت بها عليه عندك أخبار عيونك اكتفيت بذلك شاهدا، فبسطت عليه العقوبة فی بدنه، و أخذته بما أصاب من علمه. ثم نصبته بمقام المذلة، و سمته بالخيانة، و قلدته عار التهمة

و معاونان خود را با دقت كامل زير نظر بگير، در آن هنگام كه كسی از آنان دست به خيانت گشود و اين خيانت را اخبار بازرسان مخفی تأييد كرد، از جنبه شهادت به آن اخبار اكتفا نموده و كيفر بدنی را برای او اجرا كن، و آن چه را كه به دست آورده است از او بگير و او را به موقعيت ذلت و خواری بكشان و با نشان خيانت او را مشخص نما و ننگ تهمت را بر گردنش بياويز.(۱۳۴۳)

۱۳۵۰. لغزش ها و علت ها

«لكل ضلة علة، و لكل ناكث شبهة »

برای هر لغزشی علت و برای هر عهدشكنی بهانه ای است.(۱۳۴۴)

۱۳۵۱. وفا به پيمان الهی

«الوفاء لاهل الغدر غدر عند الله، و الغدر بأهل الغدر وفاء عند الله

وفا با پيمان شكنان، پيمان شكنی است در نزد خدا و پيمان شكنی با پيمان شكنان، وفاداری است در نزد خدا.

۱۳۵۲. امين مشمار!(۱۳۴۵)

«لا تأمنن ملولا

شخص به ستوه آمده و رنجيده را امين مشمار.(۱۳۴۶)

۱۳۵۳. معاويه خيانتكار

«والله ما معاوية بأدهی منی، ولكنه يغدر و يفجر. و لولا كراهية الغدر لكنت من اءدهی الناس، و لكن كل غدره فجرة، و كل فجرة كفرة. و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامة. والله ما أستغفل بالميكدة، و لا أستغمز بالشديدة

به خدا سوگند، كه معاويه از من زيرك تر نيست، اما او دست به پيمان شكنی و معصيت می آلايد و اگر نبود كه خيانت و عهدشكنی زشت و نارواست، بی گمان من زيرك ترين مردمان بودم. اما هر خيانتی گناه است و هر گناهی نوعی كفر و در روز رستاخيز هر پيمان شكنی را پرچمی است كه با آن شناخته می شود. به خدا سوگند، من غافلگير نيرنگ (معاويه و امثال او) نمی شوم و در برابر ناتوان نمی گردم.(۱۳۴۷)

۱۳۵۴. راز پوشی

«من كتم سره، كانت الخيرة بيده

آن كسی كه راز خود را پنهان دارد، اختيار به دست خود او خواهد بود (كه پنهان دارد يا فاش سازد).(۱۳۴۸)

۱۳۵۵. بندگی مخلصانه برای خدا

«من لم يختلف سره و علانيته، و فعله و مقالته، فقد أدی الامانة، و أخلص العبادة

هر كس كه نهان و آشكار و گفتارش و كردارش يكی باشد، امانت خدای بزرگ را ادا كرده و بندگی او را مخلصانه به جای آورده است.(۱۳۴۹)

۱۳۵۶. رسوای دنيا و آخرت

«من استهان بالامانة، و رتع فی الخيانة و لم ينزه نفسه و دينه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزی فی الدنيا، و هو فی الاخرة أذل و أخزی

كسی كه امانت را خوار شمرد و در خيانت گام بردارد و خود و دين اش را از آن منزه نسازد، درهای ذلت و رسوايی را در دنيا به روی خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.(۱۳۵۰)

۱۳۵۷. سرزنش علیعليه‌السلام به اصحابش

«و هو يلوم أصحابه: قد ترون عهودالله منقوضة فلا تغضبون، و أنتم لنقض ذمم آبائكم تأنفون

در سرزنش اصحاب خود می فرمايد: پيمان های خدا را شكسته می بينيد و به خشم نمی آييد، در حالی كه شكسته شدن پيمان های پدرانتان را عار می دانيد و ناراحت می شويد.(۱۳۵۱)

۱۳۵۸. استحكام ميخ به عهد

«اعتصموا بالذمم فی اءوتادها

ميخ ‌های عهد و پيمان را محكم كنيد.(۱۳۵۲)

۱۳۵۹. حد آزادی مسئول

«المسؤول حر حتی يعد

مسئول تا وقتی وعده نداده است آزاد است. (و پس از وعده در گرو آن است.)(۱۳۵۳)

۱۳۶۰. رازپوشی

«الظفر بالحزم، و الحزم باجالة الرأی، و الرأی بتحصين الاشرار

پيروزی به وسيله دورانديشی و دورانديشی با به كار انداختن فكر و به كار انداختن فكر با محكم نگه داشتن راز، به دست می آيد.(۱۳۵۴)