معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه0%

معاد در نهج البلاغه نویسنده:
گروه: اصول دین

معاد در نهج البلاغه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احمد باقريان ساروى
گروه: مشاهدات: 4706
دانلود: 3201

توضیحات:

معاد در نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4706 / دانلود: 3201
اندازه اندازه اندازه
معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گواهان محشر

هر چند در دادگاه بزرگ قيامت نياز به محاكمه و خواستن دليل و بينه و گواهان نيست ، زيرا داور اصلى در راءس دادگاه خداوند است و او از همه اعمال و انديشه هاى پنهان و آشكار انسان ها آگاهى كامل و دقيق دارد. ولى براى اينكه بر مجرمان حجت تمام گردد و هيچ مجرم و گناهكارى بهانه اعتراض و شكايت نداشته باشد، محاكمه و داورى برقرار گرديده و بينه و گواهان درخواست مى شود و از سوى داوران نيز گواهانى كه از پيش از سوى خداوند در نظر گرفته شده اند عليه مجرمان گواهى مى دهند، چنانكه امامعليه‌السلام فرمود:

كل نفس معها سائق و شهيد: سائق يسوقها الى محشرها و شاهد عليها بعملها.(٥٢)

و به همراه هر كس در روز قيامت يك راننده و يك گواه دهنده اى خواهد بود راننده اى كه او را به محشر مى راند، و گواهى دهنده اى كه با گواه گرفتن عمل و كردار او بر زيان او گواهى مى دهد.

و خطاب به خداوند درباره عظمت پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

...شهيدك يوم الدين(٥٣)

و او پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از سوى تو شاهد بر اعمال امت در روز قيامت است

و خطاب به مردم فرمود:

اعلموا عبادالله اءن عليكم رصدا انفسكم ، و عيونا من جوارحكم و حفاظ صدق يحفظون اعمالكم و عدد اءنفاسكم ، لا تستركم منهم ظلمة ليل داج ، و لا يكنكم منهم باب ذور تاج ، و ان غدا من اليوم قريب.(٥٤)

اى بندگان خدا! بدانيد كه از خودتان ديدبانانى و از اندام هايتان جاسوسانى بر شما گمارده شده اند و نگاهدارنده هايى راستگو فرشتگان ناظر بر اعمال شما اعمال و تعداد نفس هاى شما را در دفتر مخصوص ‍ ثبت و ضبط نموده و براى روز قيامت نزد خود محفوظ نگه مى دارند. آنگونه كه تاريكى شب تار، شما را از ديدگان آنان پنهان نگه نمى دارد، و دروازه بزرگ محكم بسته شما را از آنان نمى پوشاند، و به راستى كه فردا روز قيامت به امروز دنيا نزديك است

امامعليه‌السلام در اين بخش از سخنان خود دو نوع گواهان روز قيامت را يادآور مى شود كه خداوند نيز آن دو نوع را در قرآن كريم يادآور شده است :

نوع اول : اندام هاى انسان ، در آنجا كه فرمود:

( يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ .) (سوره ٢٤/٢٤)

روزى كه زبان ها و دستان و پاهايشان به آنچه كه به جا مى آورند بر زيان آنان گواهى مى دهند.

نوع دوم : فرشتگان الهى ، در آنجا كه فرمود:

اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد. ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد. (سوره ٥٠/١٧ و ١٨)

آنگاه كه آن دو ماءمور دريافت اعمال ، از راست و چپ براى ثبت و ضبط اعمال شما بنشينند. هيچ سخنى چه خبر و چه شر بر زبان جارى نگردد، جز آنكه هماندم آن دو فرشته رقيب و عتيد براى نوشتن آن آماده اند.

و درباره گواهى دادن قرآن كريم در دادگاه قيامت فرمود:

و كفى بالكتاب حجيجا و خصيما...(٥٥)

...و همين اندازه بس است كه در روز قيامت كتاب خدا قرآن كريم بر زيان انسان احتجاج نموده شهادت دهد و با او دشمن گردد...

...واعملوا انه شافع مشفع ، و قائل (ماهل )مصدق ، و انه من شفع له القران يوم القيامة شفع فيه و من محل به القران يوم القيامة صدق عليه ...(٥٦)

...و بدانيد كه آن قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش پذيرفته مى شود، و گوينده اى است كه اگر نادرستى كردار كسى را بگويد، گفتار او مورد تصديق واقع مى شود و كسى كه در روز قيامت مورد شفاعت قرآن قرار بگيرد، شفاعت درباره او پذيرفته مى شود، و آنكه را كه قرآن بر زيان او گواهى دهد، سخن به زيان او پذيرفته مى شود...

بنابراين ، گواهان روز قيامت كه به سود يا زيان انسان گواهى بدهند بنابر آنچه كه از نهج البلاغه به دست مى آيد، عبارتند از:

١ پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله .

٢ اعضا و اندام هاى انسان

٣ فرشتگان

٤ قرآن كريم

و بدينگونه روز حساب به پايان مى رسد. گروهى در آن روز سربلند و اهل نجات گرديده و منتظر پاداش بزرگ الهى و رسيدن به بهشت جاويد دقيقه شمارى مى كنند، و گروهى ديگر در اثر دارا بودن انديشه ها و باورها و كردارهاى ناروا، محكوم گرديده و در انتظار دوزخ قرار مى گيرند، چنان كه امامعليه‌السلام فرمود:

...و جعلهم فريقين : اءنعم على هؤ لاء و انتقم من هؤ لاء...(٥٧)

...و خداوند آنان انسان ها را به دو گروه تقسيم مى كند، گروهى از آنان را از نعمت خود در بهشت بهره مند مى گرداند و از گروهى ديگر انتقام مى گيرد...

فصل پنجم : بهشت جاويد

هر نفس آواز عشق ، مى رسد از چپ و راست

ما به فلك مى رويم ، عزم تماشا كه راست ؟

خود زفلك برتريم ، وز ملك افزون تريم

زين دو چرا نگذريم ؟ منزل ما كبرياست

مولوى

ازبهشت در قرآن كريم و نهج البلاغه و روايات ائمه طاهرينعليه‌السلام غالبا به جنةتعبير شده است ، و درباره اين واژه گفته اند:

جنت به فتح جيم به معنى بهشت و بستان ، و جمع آن جنان و جنات است و نيز هر باغى است كه داراى درختان باشد، و زمين از درختان آن پوشيده شده باشد، و بهشت را كه جنت گويند يا به خاطر شباهت به باغ هاى زمين است ، و يا به خاطر مستور و پوشيده شدن نعمت هاى آن از انظار مى باشد. صاحب مقاييس اللغة گويد:

جنت جايى است كه مسلمين در آخرت به آنجا رفته و ثواب مستور و پوشيده اى است از آنها.

و نيز گويد:

جنت بستان است ، زيرا درختان با برگ هاى خود آن را مى پوشانند.(٥٨)

در نهج البلاغه محورهاى گوناگونى براى بهشت طرح شده است كه هر محورى تحت عنوان مخصوصى تقديم خوانندگان گرامى مى گردد:

____________________

پاورقي ها ٢٥- نهج ، فيض ، خ ١٥٦، صبحى ، خ ١٥٧.

٢٦- نهج ، فيض و صبحى ، قسمتى از نامه ، ٤٥.

٢٧-فدكروستايى بود كه رسول خدا (ص ) پس از جنگ خيبر با ساكنان آن به اينگونه صلح كرده بود كه نصف خرماهاى آن از آن پيامبر (ص ) باشد، و اجماع شيعه بر اين است كه پيامبر (ص ) پيش از وفاتش آن را به فاطمه (س ) بخشيد، ولى ابوبكر در زمان خلافت خود آن را از دست فاطمه (س ) گرفت و به بيت المال سپرد. (شرح نهج البلاغه صبحى الصالح )

٢٨- نهج ، فيض ، خ ١١٠، صبحى ، خ ١١١.

٢٩- نهج ، فيض ، خ ١٢٢، صبحى ، خ ١٢٣.

٣٠- سرگذشت زمين ، جرج گاموف ، ترجمه : دكتر محمود بهزاد، چاپ شركت سهامى كتاب هاى جيبى (چاپ سوم )ص ٣٢٦ و ٣٢٥.

٣١- نهج ، فيض ، خ ١٠٨، صبحى ، خ ١٠٩.

٣٢- نهج ، فيض ، خ ١١٠، صبحى ، خ ١١١.

٣٣- تفسير الميزان ، چاپ انتشارات اسماعيليان ، ايران ، ج ١٤، ص ٣٢٩.

٣٤- نهج ، فيض و صبحى ، خ ٤٢.

٣٥- نهج ، فيضى ١٨٦، صبحى ١٩٥.

٣٦- نهج ، فيض ، خ ٨٢، صبحى ، خ ٨٣.

٣٧- نهج ، فيض ، حكمت ١٢١، صبحى ، حكمت ١٢٦.

٣٨- نهج ، فيض ، خ ٢٢٨، صبحى ، خ ١٨٦.

٣٩- نهج ، فيض ، خ ٢٣٢، صبحى ، خ ١٩٠.

٤٠- نهج ، فيض و صبحى ، نامه ٣١.

٤١- نهج ، فيض و صبحى ، نامه ٣١.

٤٢- نهج ، فيض ، خ ١٥٥، صبحى ، خ ١٥٦.

٤٣- نهج ، فيض ، خ ١٦٦، صبحى ، خ ١٦٧.

٤٤- نهج ، فيض و صبحى ، خ ٤٢.

٤٥- نهج ، فيض ، خ ٨٢، صبحى ، خ ٨٣.

٤٦- نهج ، فيض ١٠١، صبحى ، ١٠٢.

٤٧- نهج ، فيض و صبحى ، نامه ٤٠.

٤٨- نهج ، فيض ٨٢، صبحى ٩٠.

٤٩- بحار الانوار، ج ٨، ص ٦٤، امالى صدوق ، ص ١٧٧.

٥٠- نهج ، فيض ، خ ٨٢، صبحى ، خ ٨٣،(خطبه غراء).

٥١- تفسير مجمع البيان ، ذيل آيه ١٥ سوره فجر.

٥٢- نهج ، فيض ، خ ٨٤، صبحى ، خ ٨٥.

٥٣- نهج ، فيض ، خ ١٠٥، صبحى ، خ ١٠٦.

٥٤- نهج ، فيض ، خ ١٥٦، صبحى ، خ ١٥٧.

٥٥- نهج ، فيض ، خ ٨٢، صبحى ، خ ٨٣.

٥٦- نهج ، فيض ، خ ١٧٥، صبحى ، خ ١٧٦.

٥٧- نهج ، فيض ، خ ١٠٨، صبحى ، خ ١٠٩.

٥٨- دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن ، دكتر محقق ، ج ٥.

بهشت چگونه مكانى است ؟

سامامعليه‌السلام درباره تقوا پيشگان فرمود:

يخلده فيما اشتهت نفسه ، و ينزله منزل الكرامة عنده فى دار اصطعنها لنفسه ، ظلها عرشه ، و نورها بهجته ، و زوارها ملائكته و رفقائها رسله(٥٩)

...خداوند او انسان پارسا و با تقوا را در آنجا كه خود مى خواهد زندگى جاويد مى دهد، و در نزد خود در جايگاه گرامى و با ارزش منزل مى دهد، در سرايى كه خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است ، سايبان آن عرش او، و روشنايى آن ، خوشنودى او، و ديدار كنندگان آن ، فرشتگان ، و دوستان آن ، پيامبران مى باشند...

خادمان بهشت :

در توصيف فرشتگان فرمود:

...و منهم اءلحظة لعباده ، و السدنة لاءبواب جنانه(٦٠)

...و برخى از آنان فرشتگان نگهبانان بندگان خدا، و خدمتگذاران دروازه هاى بهشت او هستند...

نعمت هاى بهشت :

...فلور ميت ببصر قلبك نحوما يوصف لك منها لعزقت نفسك عن بدائع ما اءخرج الى الدنيا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها و لذهلت بالكفر فى اصطفاق اءشجار غيبت عروقها فى كثبان المشك على سواحل اءنهارها، و فى تعليق تغليق كبائس اللولوء الرطب فى عساليجها و اءفنائها و طلوع تلك الثمار مختلفة فى غلف اءكمامها، تجنى من غير تكلف فتاءتى على منية مجتنيها و يطاف على نزالها فى اءفنية قصورها بالاءعسال المصفقة ، و الخمور المروقة قوم لم تزل الكرامة تتمادى بهم حتى حلوا دار القرار و اءمنوا نقلة الاءسفار، فلو شغلت قلبك اءيها المستمع بالوصول الى ما يهجم عليك من تلك المناظر المونفة ، لزهقت نفسك شوقا اليها و لتحملت من مجلسى هذا الى مجاورة اءهل القبور استعجالا بها، جعلنا الله و اياكم ممن يسعى بقبله الى منازل الاءبرار برحمته.(٦١)

...پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى ، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت ها و خوشى ها و زيورها و منظره هاى دل انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى آيد و ريشه هاى آن درختان در درون تپه هايى از مشك بر ساحل جوى هاى بهشت پنهان گرديده است ، و نيز با انديشيدن در خوشه هاى مرواريد، و شاخه هاى تر و تازه آن ، و ظاهر شدن آن ميوه ها به صورت هاى گوناگون ، در پوست شكوفه هاى آن درختان ، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى گردد. انديشيدن در آن ميوه هايى كه بدون زحمت چيده شده و به آن گونه كه چيننده بخواهد حاضر مى شود و براى ساكنان آن در گرداگرد كاخ ‌هاى آن ، عسل هاى صاف و خالص ، و شراب هاى تصفيه شده به چرخش در مى آيد. اهل بهشت گروهى هستند كه همواره بزرگوارى شامل آنان شده تا اينكه به سراى آرامش بهشت جاويد رسيده و از نقل مكان ها و سفرها آسوده گردند، پس اى شنونده ! اگر دل خود را از هر چيزى بازداشته ، و به رسيدن به آن منظره هاى شگفت انگيز مشغول گردانى ، جان تو در اشتياق بهشت پرواز نموده و براى تعجيل در رسيدن به آن ، مجلس ‍ سخنرانى مرا رها نموده و همسايگى به گور خوابيدگان را بر خواهى گزيد. خداوند ما و شما را از كسانى قرار بدهد كه با رحمت خداوند و با تمام وجود براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى نمايند.

...فاما اءهل الطاعة فاثابهم بجواره ، و خلدهم فى داره ، حيث لا يظعن النزال ، و لا تتغيربهم الحال و لا تنوبهم الاءفزاع و لا تنالهم الاءسقام و لا تعرض ‍ لهم الاءخطار و لا تشخصهم الاءسفار...(٦٢)

...پس آنان كه پيرو و مطيع خداوند هستند، خداوند به آنان پاداش ‍ همجوارى با خود را بخشيده و در سراى خود آنان را زندگانى جاويد داده است آن جايى كه وارد شوندگان آن بيرون نيايند و حال آنان دگرگون نشود، ترس ها بدانان روى نياورد و بيمارى ها به آنان نرسد و به خطرها گرفتار نگردند و سفرها آنان را به رنج نيندازد...

كفى بالجنة ثوابا و نوالا.(٦٣)

...بهشت به عنوان پاداش و رسيدن به نعمت ها بس است

...و ليس شى ء بخير من الخير الا ثوابه ، و كل شى ء من الدنيا سماعه اءعظم من عيانه ، و كل شى ء من الاءخرة عيانه اءعظم من سماعه فليكفكم من العيان السماع و من الغيب الخير، و اعلموا اءن ما نقص من الدنيا و زاد فى الاخرة خير مما نقص من الاخرة و زاد فى الدنيا.(٦٤)

...و هيچ نيكى بهتر از نيكى ديگر نيست جز پاداش خداوند، و هر چيزى از نعمت هاى دنيا شنيدنش بزرگتر مهمتر و با عظمت تر از ديدن آن ، و هر چيزى از آخرت ، ديدن آن ، بزرگتر از شنيدنش است نعمت هاى دنيا وصفشان بهتر از ديدنشان ، ولى نعمت هاى آخرت ديدنشان بهتر از وصفشان است پس هم اكنون كه در دنيا زندگى مى كنيد و شما را ياراى ديدن نعمت هاى آخرت نيست به شنيدن نعمت هاى آخرت به جاى ديدن نعمت هاى آن ، و نيز به خبرهاى غيبى از جهان رستاخيز به جاى ديدن آنچه كه اكنون از ديدگان شما پنهان است بسنده كنيد، و بدانيد آنچه از دنيا كاهش يافته و بر آخرت افزوده گردد، بهتر است از آنچه كه از آخرت كاهش يافته و بر دنيا افزوده گردد...

...لا ينقطع نعيمها، و لا يهرم خالدها و لا يباءس يياءس ساكنها.(٦٥)

...نعمت هاى آن زوال ناپذير است ، كسى كه در بهشت جاويد جاى بگيرد، پير و شكسته نمى شود و كسى كه در آن سكونت گزيند، نيازمند نااميد نخواهد شد...

درجات بهشتيان :

...درجات متفاضلات و منازل متفاوتات(٦٦)

...بهشت داراى درجه ها و رتبه هايى است كه برخى بر برخى ديگر برترى دارد، و داراى جايگاه هايى است كه از يكديگر متمايزند...

از اين سخن به روشنى به دست مى آيد كه اهل بهشت همه در يك پايه نيستند، بلكه بر اساس اعتقاد و عمل و فكر، داراى پايه ها و مراتب و درجات گوناگون مى شوند، گروهى در بالاترين رتبه هاى بهشت ، و گروهى ديگر در پايين ترين رتبه هاى آن ، و گروهى نيز در ميانه اين دو دسته قرار دارند و اين گروه نيز خود داراى درجات گوناگون مى باشند. چنانكه امامعليه‌السلام درباره فضيلت جهاد و مجاهدان فرمود:

فان الجهاد باب من اءبواب الجنة ، فتحه الله لخاصة اءوليائه(٦٧)

پس به راستى كه پيكار در راه خدا دروازه اى از دروازه هاى بهشت است كه خداوند آن را براى دوستان مخصوص خود گشوده است

ظاهرا مقصود امامعليه‌السلام از دروازه همان جايگاه و درجه و رتبه ارزش ‍ و عظمت نعمت ها است ، و گرنه تنها ورود از يك دروازه نمى تواند ملاك ارزش باشد. بنابراين ، مقصود از دروازه هاى بهشت ، درجات بهشت است ، و دروازه جهاد، درجه اى از بهشت است كه ويژه دوستان مخصوص ‍ خداوند است و آنان همان رزمندگان راه خدا هستند.

عوامل ورود به بهشت :

در اينجا دانستن اين موضوع از ارزش به سزايى برخوردار است كه چه عواملى موجب ورود به بهشت مى شود؟ و به ديگر سخن : بهشتيان چه ويژگى هايى در دنيا دارند؟ فايده و اثر مهم پى بردن به پاسخ اين پرسش ، فراهم آمدن زمينه عملى انسان براى نيل به اين ويژگى ها است اين ويژگى ها عبارتند از:

١ - معرفت خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله واهل بيتعليه‌السلام

...فانه من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و اءهل بيته مات شهيدا و وقع اءجره على الله ، و استوجب ثواب مانوى من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته لسيفه(٦٨)

...پس راستى چنين است كه اگر يكى از شما در بستر خود در حالتى بميرد كه به حق پروردگار و حق پيامبر و اهل بيت پيامبر آشنا باشد، او شهيد از دنيا رفته پاداش شهيدان را دارد و پاداش او در روز قيامت بر عهده خداوند متعال است ، و ثواب آن كار نيك كه انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگيدن در راه خدا و انجام كار نيك جايگزين و جانشين از نيام بر كشيدن شمشيرش مى شود...

مقصود امامعليه‌السلام از قصد انجام كار، آن قصد و اراده اى است كه اگر هنگام عمل فرا رسد انسان از انجام آن هيچ باكى نداشته باشد، و تنها موانع خارج از اراده و اختيار او باز دارنده او از آن كار باشد، چنين قصد و اراده اى صاحب خود را تا آنجا بالا مى برد كه اگر در بستر خود و با مرگ معمولى نيز بميرد در جايگاه شهيدان قرار خواهد گرفت مشروط بر اينكه عارف به مقام خداوند و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و اهل بيتعليه‌السلام باشد.

و در خطبه اى ديگر فرمود:

...لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه(٦٩)

...در بهشت داخل نمى شود جز كسى كه امامان را بشناسد و آنان امامان نيز او را بشناسند...

علماى علم بلاغت در فن معانى يكى از فنون سه گانه علم بلاغت گفته اند: كه نفى و استثنا مفيد حصر است بنابراين ، مى توان گفت : آنانكه امامان معصومعليه‌السلام را نشناسند و يا امامانعليه‌السلام او را به عنوان پيرو و به شمار نياورند در بهشت داخل نمى شوند هر چند در فروع و احكام دين به وظايف شرعى خود عمل نمايند.

بنابراين معرفت نسبت به خداوند و پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله و اهل بيتعليه‌السلام ويژگى اصل انسان براى ورود به بهشت جاويد است چنانكه متقابلا شرط است كه اهل بيتعليه‌السلام نيز او را به عنوان شيعه و مؤ من راستين بشناسند.

٢ - يارى و دوستى اهل بيت عليه‌السلام

هر چند شناختن خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و اهل بيتعليه‌السلام ويژگى اصلى بهشتيان است ، ولى تمام ويژگى آنان نيست ، بلكه ويژگى هاى ديگرى دارند كه دوست داشتن اهل بيتعليه‌السلام و يارى كردن آنان از جمله آن ويژگى ها است چنانكه امامعليه‌السلام فرمود:

ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمة(٧٠)

...آنكه ما را يارى رساند، و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار او است

٣ - پارسايى :

...ان التقوى فى اليوم الحرز و الجنة و فى غد الطريق الى الجنة(٧١)

...به راستى كه پارسايى تقوا براى امروز زندگى دنيا پناه و سپر در برابر لغزش ها و گناهان و براى فردا روز رستاخيز راه به سوى بهشت است

...فهم والجنة كمن قدر آها، فهم فيها منعمون.(٧٢)

...آنان پارسايان و بهشت مانند كسى است كه آن بهشت را ديده باشد، پس آنان گويا از هم اكنون در آن بهشت از نعمت هاى خداوند بهره مند هستند.

اوصيكم عبادالله بتقوى الله و طاعته ، فانها النجاة غدا، والمنجاة اءبدا...(٧٣)

اى بندگان خدا! شما را به پارسايى تقواى الهى و پيروى از او خداوند سفارش مى كنم ، به راستى كه آن پارسايى سبب رستگارى فردا قيامت و رهايى از عذاب و كيفر هميشگى است

...اوصيكم عبادالله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاد المعاذ زاد مبلغ و معاد منجح(٧٤)

...اى بندگان خدا! شما را سفارش مى كنم به پارسايى كه توشه براى سفر آخرت است و روز بازگشتن به وسيله آن رونق مى يابد(و پناهگاه است )، توشه اى كه رساننده انسان به مقصد قيامت و پناهگاه رهايى بخشنده از كيفر دوزخ است

پرهيزگار باش كه دادار آسمان

فردوس جاى مردم پرهيزگار كرد

سعدى

اين پرسش كه پارسايان چگونه انسان هايى هستند و چه ويژگى هايى دارند؟ سخنى است كه پاسخ آن طولانى و گسترده بوده و ما را از ميدان بحث معاد و بهشت و دوزخ بيرون مى برد.(٧٥)

٤ - مطابقت عمل با عقيده :

چنانكه بيان شد مهمترين ويژگى بهشتيان شناخت خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و امامانعليه‌السلام است ، چنانكه در برابر: امامان و اهل بيت نيز آنان را بشناسند، و معنى شناختن ، شناختن ظاهرى و صورى نيست ، بلكه مقصود اين است كه انسان شايستگى خود را به اندازه اى برساند كه امامان اهل بيتعليه‌السلام او را به عنوان شيعه و پيرو بپذيرند، و به ديگر سخن : اعمال او مطابق سيره و روش آنان باشد، چنانكه امام علىعليه‌السلام فرمود:

ان الله سبحانه اءنزل كتابا هاديا بين فيه الخير و الشر فخذوا نهج الخير تهتدوا، واصدفوا عن سمت الشر تقصدوا، الفرائض الفرائض ! ادوها الى الله تؤ دكم الى الجنة(٧٦)

خداوند، كتاب راهنمايى را فرستاده است كه نيك و بد در آن بيان گرديده است پس روش نيك را برگزينيد تا هدايت گرديد، و از بدى دورى نماييد تا راه مستقيم و درست را بپيمايد. واجبات را رعايت كنيد! واجبات را رعايت كنيد آنها را به گونه اى پسنديده انجام بدهيد ! حق خداوند را در مورد آنها بپردازيد، كه رعايت واجبات و رعايت حق خداوند در آنها شما را به بهشت مى كشاند...

و آنگاه كه درباره اسلام سخن مى گويد، مى فرمايد:

...والجنة سبقته(٧٧)

...و بهشت جايزه اسلام است كه براى انسان برنده در مسابقه اسلام در نظر گرفته شده است

بنابراين ، انجام واجبات الهى به گونه اى شايسته كه رضايت خداوند در آن باشد و به ديگر سخن : مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان از ويژگى هاى انسان هايى است كه در روز قيامت جايگاه آنان بهشت جاويد خواهد بود و چنانكه در خطبه اى ديگر فرمود:

و انما الاءجر فى القول باللسان والعمل بالاءيدى و الاءقدام(٧٨)

و همانا پاداش انسان در گفتار به وسيله زبان ، و در كردار به وسيله كار و تلاش با دستان و پاها است

و درباره نقش پيروى از خداوند فرمود:

...فاجعلوا طاعة الله ...جنة ليوم فزعكم و مصابيح لبطون قبور كم وسكنا لطول وحشتكم و نفسا لكرب مواطنكم فان طاعة الله حرز من متالف مكتنفة و مخاوف متوقعة و اءوار نيران موقدة(٧٩)

...پس پيروى از خداوند را...سپرى براى روز ترس قيامت خود، و چراغ هايى براى درون گورهاى خود، و آرامش گرى براى ترس دراز مدت خود روز محشر و گشايشى براى جايگاه هاى اندوه خود قرار بدهيد، پس ‍ به راستى كه پيروى از خداوند، نگاهدارنده از جايگاه هاى تباهى ، در بر گيرنده ترس گاه هاى مورد انتظار، و شعله هاى بر افروخته آتش دوزخ است

مردى از امامعليه‌السلام درخواست كرد كه وى را پند دهد، امامعليه‌السلام بدينگونه او را پند داد:

لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير عمل و يرجى التوبة بطول الاءمل ...يحب الصالحين و لا يعمل عملهم و يبغض المذنبين و هو اءحدهم يكره الموت لكثرة ذنوبه ...ان عرضت له شهوة اءسلف المعصية و سوف التوبة ...و يخشى الخلق فى غير ربه و لا يخشى ربه فى خلقه.(٨٠)

از آنان مباش كه بدون عمل خوب ، اميدوار به آخرت نيك است ، و با آرزوى درازى كه براى زندگى دنياى خود دارد توبه به درگاه الهى را به تاءخير مى اندازد...انسان هاى درستكار را دوست دارد ولى عمل آنان را ندارد، از گناهكاران كينه دارد، در حالى كه خود يكى از آنان گناهكاران است ، به سبب گناهان فراوانى كه دارد، مرگ در نگاه او ناخوشايند است ...اگر شهوتى به او عرضه گردد اقدام به معصيت و گناه مى كند، و براى توبه كردن امروز و فردا مى كند...از مردم در غير راه پروردگارش مى ترسد از ترس مردم كارى را انجام مى دهد كه خدا آن را نمى پسندد و از پروردگارش ‍ در كار مردم نمى ترسد بدون بيم از خداوند به مردم زيان مى رساند

٥ - پيكار در راه خدا:

...و من استقام فالى الجنة(٨١)

...و هر كس براى جهاد در راه خدا و پيكار با دشمنان او استقامت و پايدارى نمايد به بهشت مى رود...

فان الجهاد باب من اءبواب الجنة فتحه الله لخاصة اءوليائه.(٨٢)

پس راستى چنين است كه جهاد دروازه اى از دروازه هاى بهشت است كه خداوند اين دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است

٦ - نيت خالص :

اعمال انسان داراى ظاهرى و باطنى است ، اگر انسان اعمالش درست باشد و همه كارهاى خود را مطابق فرمان خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و اولياى دين انجام بدهد و از انجام آنچه كه مورد نهى آنان است خوددارى بورزد نمى توان گفت كه او شايسته بهشت است ، زيرا ممكن است انسان هاى منافق صفت و كفر باطن نيز اين اعمال را براى فريب مردم انجام بدهند. از اين رو ملاك و ظابطه اى ديگر لازم است كه اين اعمال را ارزش ‍ بخشيده و انسان را شايسته ورود به بهشت نمايد و آن چيز نيت خالص ‍ است كه امضاى درستى و صحت اعمال انسان به شمار آمده است امامعليه‌السلام در اين باره فرمود:

...و ان الله سبحانه يدخل بصدقه النية و السريرة الصالحة من يشاء من عباده الجنة.(٨٣)

...و خداوند به وسيله درستى و صداقت در نيت و درون شايسته هر كه از بندگانش را كه بخواهد در بهشت داخل مى كند.

آنچه را كه خوانده ايد، اوصاف و ويژگى هاى اهل بهشت در دنيا بود كه از كلام علىعليه‌السلام در نهج البلاغه به دست آمده است و به يقين اوصاف ذكر شده بسيار دقيق و پر اهميت و قابل توجه است و انسان آراسته شده به اين اوصاف نه تنها از نعمت هاى بهشت بهره مند خواهد شد، بلكه در زندگى دنيا نيز فردى سعادتمند و خوشبخت به معنى واقعى خواهد بود، هر چند ديگران او را ذليل و خوار پنداشته ، و براى او ارزشى قايل نباشند. چه باك او را كه او مرد خدا است هم او از خدا راضى و هم خدا از او راضى است ، اينگونه انسان هر چند در دنيا مستمند و فقير باشد، احساس كمبود نمى كند، زيرا به موجود بى نياز مطلق پيوند خورده است ، و هر چند در درياى مشكلات و سختى هاى زندگى دست و پا بزند، در برابر خداوند ناسپاسى نكرده ، و سرانجام خود را به ساحل نجات مى رساند، و با ياد خدا آن مشكلات را تحمل نموده و براى خود آرامش پديد مى آورد، زيرا او در اين ميان جز معشوق راستين چيزى را نمى بيند، و خوديت خود را نابود ساخته و خود اندر ميانه هيچ شده است ، اينچنين انسان زبان حالش همان است كه باباطاهر همدانى سروده است :

غم عالم نصيب جان ما بى

به درد ما فراغت كيميا بى

رسد آخر به درمان درد هر كس

دل ما بى كه درمانش بلا بى

همه بند تنم مانند نى بى

مدامم درد هجرانت ز پى بى

مرا سوز و گداز تا قيامت

خدا دونه قيامت تا به كى بى

بهشت به آسانى فراهم نمى گردد:

مثال معروف است كهگل چيدن بى خار نمى شودآنكه خواهان بهشت است ناگزير است كه براى رسيدن به آن تلاش و جديت فراوان نمايد و اگر سختى ها و دشوارى ها بر او روى آورد، در برابر آنها مقاومت نمايد. و به ديگر سخن براى رسيدن به بهشت به استقبال ناملايمات برود، چنانكه امامعليه‌السلام فرمود:

...الجنة تحت اءطراف العوالى(٨٤)

...بهشت در سايه تير و نيزه فراهم مى گردد...

و نيز چنين روايت نموده است :

...ان رسول الله ٩ كان يقول : ان الجنة حفت بالمكاره(٨٥)

...پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله همواره مى فرمود: بهشت با دشوارى ها پيچيده شده است

نابرده رنج گنج ميسر نمى شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

سعدى

خواهان بهشت نمى خوابد!

...اءلا و انى لم اءركالجنة نام طالبها.(٨٦)

...آگاه باشيد كه من چيزى جز بهشت را نديده ام كه خواهان جوينده آن در خواب غفلت فرو برود

مقصود امامعليه‌السلام اين است كه انسان هاى جوياى بهشت ، غالبا در اثر گرايش به دنيا آنچنان دچار غفلت و بى خبرى مى شوند كه همانند خوابيدگان ، براى رسيدن به بهشت گامى بر نمى دارند، و كمتر كسى است كه در اين راه بيدار بوده و با تلاش و كوشش و دورى نمودن از هواهاى نفسانى و بريدن از دنيا خود را آماده بهشت مى نمايد.

حافظا خلد برين خانه موروث من است

اندرين منزل ويرانه نشيمن چه كنم ؟!

حافظ

فصل ششم : دوزخ

دوزخ ، جايگاه كيفر بدكاران و ناشايستگانى مانند كافران ، مشركان ، منافقان و گناهكاران غير قابل آمرزش است ، كه در نهج البلاغه غالبا با كلمه نار از آن سخن به ميان آمده است انسان هاى دوزخى پس از محاكمه در دادگاه بزرگ قيامت و محكوم شدن ، رهسپار دوزخ مى گردند، چنانكه امامعليه‌السلام فرمود:

...و اءما اءهل المعصية فاءنزلهم شر دار.(٨٧)

...و اما معصيت كاران ، پس خداوند آنان را در بدترين سراى فرود مى آورد...