ترجمه معالم المدرستین جلد ۱

ترجمه معالم المدرستین0%

ترجمه معالم المدرستین نویسنده:
گروه: اصول دین

ترجمه معالم المدرستین

نویسنده: علامه عسکری
گروه:

مشاهدات: 15702
دانلود: 2977


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 97 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15702 / دانلود: 2977
اندازه اندازه اندازه
ترجمه معالم المدرستین

ترجمه معالم المدرستین جلد 1

نویسنده:
فارسی

خلافت عمر و بيعت او

ابوبكر عثمان را به خلوت فراخواند و گفت: «بنويس: بسم اللّه الرحمن الرحيم اين سفارش ابوبكر پسر ابى قحافه به مسلمانان است. اما بعد سپس مدهوش شد و عثمان نوشت: «اما بعد، من عمربن خطاب را جانشين خود بر شما قرار دادم و در حق شما هيچ خيرى را فرونگذاردم.»

ابوبكر به هوش آمد و گفت: «بر من بخوان» و عثمان نوشته را بر او بخواند. ابوبكر تكبير گفت و افزود: «مى بينمت كه از اختلاف مردم پس از بيهوشى و مرگ احتمالى من ترسيدى؟» گفت: «آرى» ابوبكر گفت: «خداوند از سوى اسلام و مسلمين پاداش خيرت دهد» و نوشته او را تائيد كرد.

و درباره عمر نوشته اند كه، او در جمع مردم با چوبدست خود نشسته بود و در حالى كه غلام ابوبكر با نامه خلافتش در كنار او قرار داشت، مى گفت: «اى مردم!

بشنويد و سخن خليفه رسول اللّه را اطاعت نمائيد كه او مى گويد: «من در حق شما هيچ خيرى را فرونگذاردم.»(٣٤٣)

و چه بسيار فرق است ميان اين موضع ابوحفص در اينجا و موضع او در برابر نوشتن وصيّت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؟!

____________________

(٢٤٠) طبقات ابن سعد، ج ٢ ص ١٩٠ ١٩٢. بقيه مصادر آن را در كتاب «عبداللّه بن سبا» جلد اول بجوئيد.

(٢٤١) صحيح بخارى، كتاب العلم، باب كتابة العلم، ج ١ ص ٢٢ ٢٣.

(٢٤٢) همان، كتاب الجهاد، ج ٢ ص ١٢٠ و كتاب الجزيه، باب اخراج اليهود من جزيرة العرب. صحيح مسلم كتاب الوصية، باب ترك الوصية. ساير مصادر و نصوص آن را در كتاب «عبداللّه بن سبا» بجوئيد.

(٢٤٣) همان، كتاب الاعتصام بالكتاب و السنة، باب كراهية الخلاف و باب قول المريض: قوموا عنّى من كتاب المرضى، باب مرض النبى من كتاب المغازى. صحيح مسلم، كتاب الوصية، باب ترك الوصية. ساير مصادر آن را در كتاب «عبداللّه بن سبا» بجوئيد.

(٢٤٤) مسند احمد، ج ٦ ص ٢١٩. ساير مصادر را در كتاب «عبداللّه بن سبا» بجوئيد.

(٢٤٥) تاريخ طبرى، چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨١٨.

(٢٤٦) تاريخ ابى الفداء، ج ١ ص ١٦٤.

(٢٤٧) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٥٧. كنز العمال، ج ٤ ص ٥٣ حديث ١٠٩٢. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٣. الغدير علامه امينى به نقل از شرح الواهب زرقانى، ج ٨ ص ٢٨١. سنن ابن ماجه حديث ٦٢٧. و سوره آل عمران آيه ١٤٤.

(٢٤٨) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٥٧. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٣. السيرة الحلبيه، ج ٣ ص ٣٩٠ ٣٩١. كنز العمال، ج ٤ ص ٥٣ حديث ١٠٩٢ و التمهيد باقلانى ص ١٩٢ ١٩٣.

(٢٤٩) انساب الأشراف، ج ١ ص ٥٦٧. طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٥٣. كنزالعمال، ج ٤ ص ٥٣. تاريخ الخميس، ج ٢ ص ١٨٥ و السيرة الحلبيه، ج ٣ ص ٣٩٢.

(٢٥٠) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٥٤، تاريخ طبرى، ج ١ ص ١٨١٧ ١٨١٨. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٣. السيرة الحلبيه، ج ٣ ص ٣٩٢. سنن ابن ماجه حديث ١٦٢٧. آيه اى كه بر عمر خوانده شد پيش از آن نيز بوسيله «ابن امّ كلثوم» بر او تلاوت شده بود. تشكيك و شبهه در وفات پيامبرص در آن روز از ويژگيهاى خليفه عمربن خطاب بوده است و مورخان و سيره نويسان اين تشكيك را از شخص ديگرى نياورده اند.

(٢٥١) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٧٠ و نزديك به آن در البدء و التاريخ. كنز العمال، ج ٤ ص ٥٤ و ٦٠ عقد الفريد، ج ٣ ص ٦١ و نزديك به آن در تاريخ ذهبى، ج ١ ص ٣٢١ و ٣٢٤ و ٣٢٦.

(٢٥٢) صحيح بخارى، كتاب الحدود، باب رجم الحبلى من الزنا، ج ٤ ص ١٢٠.

(٢٥٣) فشرده اين خبر را از تاريخ طبرى در ذكر حوادث پس از وفات پيامبر آورديم و روايات غير طبرى را در حاشيه يادآور مى شويم. مشروح اين خبر را در كتاب عبداللّه بن سبا جلد اول آورده ايم.

(٢٥٤) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٥٦ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٣٨. تاريخ ابن اثير، ج ٢ ص ١٢٥. تاريخ الخلفاء ابن قتيبه، ج ١ ص ٥ و نزديك به آن در كتاب سقيفه ابوبكر جوهرى و جزء دوم شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد در خطبه: «و من كلام له فى معنى الأنصار».

(٢٥٥) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٣٥. اسيدبن حضير در عقبه دوم حضور داشت و در احد ثابت قدم ماند و در همه جنگ هاى پيامبرص شركت كرد و ابوبكر هيچ يك از انصار را بر او مقدم نمى داشت. در سال ٢٠ يا ٢١ هجرى وفات كرد و عمر خود نعش او را برداشت. صاحبان كتب صحاح ١٨ حديث از او روايت كرده اند. شرح حال او در استيعاب، ج ١ ص ٣١ ٣٣، اصابه، ج ١ ص ٦٤ و جوامع السيره، ص ٢٨٣ آمده است.

(٢٥٦) عويم بن ساعده در عقبه و بدر و بعد از ان حضور داشت و در زمان خلافت عمر وفات كرد و عمر بر سر قبر او گفت: «هيچكس از مردم روى زمين نمى تواند بگويد كه من از صاحب اين قبر بهترم.» شرح حال او در استيعاب ج ٣ ص ١٧٠، اصابه ج ٣ ص ٤٥ و اسد الغابه ج ٤ ص ١٥٨ آمده است.

(٢٥٧) عاصم بن عدى هم پيمان انصار و سيّد بنى عجلان، در جنگ احد و بعد از آن حضور داشت و در سال ٤٥ هجرى وفات كرد. شرح حال او در استيعاب ج ٣ ص ١٣٣، اصابه ج ٢ ص ٢٣٧ و اسد الغابه ج ٣ ص ٧٥ آمده است.

(٢٥٨) حباب بن منذر در غزوه بدر و بعد آن حضور داشت و در زمان خلافت عمر وفات كرد. شرح حال او در استيعاب در حاشيه اصابه، ج ١ ص ٣٥١، اصابه، ج ١ ص ٣٠٢، اسد الغابه، ج ١ ص ٣٦٤ و جمهره ابن حزم ص ٣٥٩ آمده است.

(٢٥٩) امام علىع هنگامى كه اين برهان مهاجران را شنيد گفت: «به درخت نبوت استدلال كردند و ميوه آن را ضايع نمودند.» (نهج البلاغه و شرح آن از ابن ابى الحديد، چاپ اول ج ٢ ص ٢)

(٢٦٠) دنباله اين گفتگو را براى اختصار نياورديم.

(٢٦١) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٠٣ و موفقيات زبيربن بكار ص ٥٧٩.

(٢٦٢) تاريخ طبرى، ج ٣ ص ٢٠٨ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨١٨ و در تاريخ ابن اثير، ج ٢ ص ١٢٣ گويد: «انصار اين سخن را بعد از آنكه عمر با ابوبكر بيعت كرد بيان داشتند.»

(٢٦٣) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٣٦ و همه كسانى كه حديث «فلتة» را روايت كرده اند. حديث فلتة و ديدگاه عمر درباره بيعت با ابوبكر پس از اين بحث خواهد آمد.

(٢٦٤) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ٢ ص ٢. به نقل از سقيفه ابوبكر جوهرى كه گويد: «هنگامى كه قبيله اوس ديدند ممكن است با يكى از رؤساى قبيله خزرج بيعت شود، اسيدبن حضير رئيس اوسيان برخاست و از روى حسادت و رقابت با سعد، با ابوبكر بيعت كرد.

(٢٦٥) اين موضعگيرى آشكار مى كند كه سياست آن دو خليفه در شدت و نرمى از پيش هماهنگ شده بود.

(٢٦٦) تاريخ طبرى، ج ٣ ص ٤٥٥ ٤٥٩ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٤٣.

(٢٦٧) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٣ و در ص ٧٤ آن نيز با عبارتى ديگر.

(٢٦٨) عقد الفريد، ج ٤ ص ٢٥٨. شرح ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٢ و ٧٤. الموفقيات زبيربن بكار ص ٥٧٧ ٥٨٠ و ٥٨٣ و ٥٩٢ كه ابن ابى الحديد نيز در ج ٢ ص ٢ ١٦ آن را از او روايت مى كند.

(٢٦٩) الموفقيات زبيربن بكار، ص ٥٨٠.

(٢٧٠) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٥٨ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٤٣. تاريخ ابن اثير، ج ٢ ص ٢٢٤. زبيربن بكار در موفقيات بنابر روايت ابن ابى الحديد ج ٦ ص ٢٨٧ شرح نهج البلاغه گويد: «ابوبكر با آنها نيرومند شد» مورخان زمان ورود قبيله اسلم را مشخص نكرده اند و گمان قوى آن است كه آنها در روز سه شنبه آمده باشند. شيخ مفيد در كتاب جمل ص ٤٣ گويد: «اين قبيله آمده بود تا از مدينه خرما بخرد».

(٢٧١) الموفقيات، ص ٥٧٨. الرياض النضرة، ج ١ ص ١٦٤ و تاريخ الخميس، ج ١ ص ١٨٨.

(٢٧٢) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٤٠. تاريخ طبرى، ج ٣ ص ٢٠٣ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٢٩. عيون الاخبار ابن قتيبه، ج ٢ ص ٢٣٤. الرياض النضرة، ج ١ ص ١٦٧. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٨. تاريخ الخلفاء سيوحى، ص ٤٧. كنز العمال، ج ٣ ص ١٢٩ حديث ٢٢٥٣. السيرة الحلبية، ج ٣ ص ٣٩٧. بخارى در صحيح ج ٤ ص ١٦٥ نيز با اندكى اختلاف خطبه عمر را از قول انس روايت كرده است. و از كسانى كه فقط خطبه ابوبكر را روايت كرده اند ابوبكر جوهرى است كه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، ج ١ ص ١٣٤ از كتاب سقيفه او روايت كرده است و نيز، صفوة الصفوه، ج ١ ص ٩٨.

(٢٧٣) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٧٨ چاپ ليدن.

(٢٧٤) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٤٣. تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٥٠ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٣٠. تاريخ ابن اثير، ج ٢ ص ١٢٦. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٨. السيرة الحلبية، ج ٣ ص ٣٩٢ و ٣٩٤ كه او روز پايان بيعت با ابوبكر و رفتن به سوى رسول خداص را مشخص نكرده است.

(٢٧٥) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٤٣.

(٢٧٦) طبقات ابن سعد، ج ٢ قسمت دوم ص ٧٠. كامل ابن اثير، ج ٢ در ذكر حوادث سال يازدهم.

(٢٧٧) نص عبارت از طبقات ابن سعد ٢ / ق ٢ ص ٧٠ است و در البدء و التاريخ نزديك به آن و كنزالعمال (ج ٢ ص ٥٤ و ٦٠) گويد: «دفن و خاكسپارى او به وسيله چهار نفر از مردم انجام شد» سپس آنچه را كه ما در متن آورديم آورده است.

(٢٧٨) عقد الفريد، ج ٣ ص ٦١ و نزديك به آن نص ذهبى است در تاريخ او، ج ١ ص ٣٢١ و ٣٢٤ و ٣٢٦.

(٢٧٩) كنز العمال، ج ٣ ص ١٤٠.

(٢٨٠) سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٤٤. تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٥٢ و ٤٥٥ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٣٣ و ١٨٣٧. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٧٠. اسد الغابه، ج ١ ص ٣٤. و در روايات ديگر چنين آمده كه شنيدن صداى بيل ها در سه شنبه شب بوده است. چنانكه در طبقات ابن سعد، ج ٢ ق ٢ ص ٧٨، و تاريخ الخميس، ج ١ ص ١٩١ و تاريخ ذهبى، ج ١ ص ٣٢٧ آمده است. و صحيح تر آن است كه دفن در چهارشنبه شب بوده است. و در مسند احمد، ج ٦ ص ٦٢ گويد: در آخر چهارشنبه شب بوده است ونيز در ص ٢٤٢ و ٢٧٤ آن آمده است كه: «ندانستيم در كجا دفن مى شود تا آنكه شنيديم...».

(٢٨١) طبقات ابن سعد، ج ٢ ق ٢ ص ٧٨.

(٢٨٢) همان.

(٢٨٣) الموفقيات، ص ٥٨٣.

(٢٨٤) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٤ ١٢٥. سفيقه ابوبكر جوهرى به نقل ابن ابى الحديد درشرح نهج البلاغه، ج ٢ ص ١٣ كه مشروح آن نيز در ج ١ ص ٧٤ آن آمده است، و الامامة و السياسة، ج ١ ص ١٤ با عبارتى نزديك به آن

(٢٨٥) مقدادبن عمرو يا مقدادبن اسود كندى فرزند ثعلبه بن مالك بود كه پدرش در قوم و قبيله خويش مرتكب قتل شد و به حَضْرَمَوت رفت و با قبيله كنده هم پيمان شد و از آنان زن گرفت و او مقداد را به دنيا آورد. مقداد كه بزرگ شد با ابوشمربن حجر كندى درگير شد و پاى او را با شمشير زد و به مكه گريخت و همپيمان اسودبن عبد يغوث شد و اسود او را به پسرخواندگى برگزيد و از آن به بعد «مقدادبن اسود كندى» ناميده شد و هنگامى كه آيه شريفه احزاب / ٥«ادعوهم لآبائهم»: «آنها را به نام پدرانشان بخوانيد» نازل گرديد «مقدادبن عمرو»ش گفتند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است: «خداوند مرا فرمان داده تا چهار تن از اصحابم را دوست بدارم و آگاهم نموده كه او نيز آنان را دوست دارد» گفته شد: كيانند؟ فرمود: «على و مقداد و سلمان و ابوذر» مقداد در سال ٣٣ هجرى وفات كرد. مراجعه كنيد: استيعاب در حاشيه اصابه، ج ٣ ص ٤٥١ و اصابه، ج ٣ ص ٤٣٣ ٤٣٤.

(٢٨٦) براءبن عازب از كسانى بود كه پيامبرص در غزوه بدر او را به خاطر سن كمش بازگردانيد. در چهارده غزوه با پيامبر همراه بود و در جمل و صفين و نهروان در كنار علىعليه‌السلام بود. در كوفه ساكن شد و در آنجا خانه اى ساخت و در زمان حكومت مصعب بن عمير وفات كرد. استيعاب در حاشيه اصابه ج ١ ص ١٤٣ ١٤٤ و اصابه ج ١ ص ١٤٦.

(٢٨٧) ابىّ بن كعب در عقبه حضور يافت و با پيامبرص بيعت كرد و در غزوه بدر و غزوه هاى پس از آن حضور داشت. از كاتبان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و در اواخر خلافت عمر يا اوايل خلافت عثمان وفات كرد. استيعاب، ج ١ ص ٢٧ ٣٠ و اصابه، ج ١ ص ٣١ ٣٢.

(٢٨٨) در روايت ابن ابى الحديد گويد كه اين كار در شب پس از وفات پيامبرص انجام شد.

(٢٨٩) اين زيادت در نسخه ابن ابى الحديد و الامامه و السياسه آمده است.

(٢٩٠) مسند احمد، ج ١ ص ٥٥. تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٦٦ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨٢٢. تاريخ ابن اثير، ج ٢ ص ١٢٤. تاريخ ابن كثير، ج ٥ ص ٢٤٦. صفوة الصفوه، ج ١ ص ٩٧. شرح ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٢٣. تاريخ الخلفاء سيوطى، ص ٤٥. سيره ابن هشام، ج ٤ ص ٣٣٨ و تيسير الوصول، ج ٢ ص ٤١.

(٢٩١) علاوه بر مصادر پيشين مصادرى كه از پى مى آيد تصريح كرده اند كه اين گروه از بيعت با ابوبكر سرباز زدند و در خانه فاطمه گرد آمدند. از جمله مصادرى كه نام برخى از آنان را آورده و گفته است كه اجتماع آنها براى بيعت با على بود، اينهايند: الرياض النضرة، ج ١ ص ١٦٧. تاريخ الخميس، ج ١ ص ١٨٨. ابن عبد الربّه، ج ٣ ص ٦٤. تاريخ ابى الفداء، ج ١ ص ١٥٦. ابن شحنه در حاشيه الكامل ص ١١٢. ابوبكر جوهرى به روايت ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٠ ١٣٤ و السيرة الحلبيه ص ٣٩٤ و ٣٩٧.

(٢٩٢) انساب الأشراف، ج ١ ص ٥٨٧.

(٢٩٣) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٦١٩ و چاپ اروپا، ج ١ ص ٢١٤٠. مروج الذهب، ج ١ ص ٤١٤. ابن عبدربّه، ج ٣ ص ٦٩. كنز العمال، ج ٣ ص ١٣٥. منتخب كنز ج ٢ ص ١٧١. الامامه و السياسه ج ١ ص ١٨. كامل مبرّد به روايت ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٠ ١٣١. ابوبكر جوهرى به روايت ابن ابى الحديد ج ٩ ص ١٣٠. لسان الميزان، ج ٤ ص ١٨٩. تاريخ ابن عساكر و مرآة الزمان سبط بن جوزى در شرح حال ابوبكر و تاريخ ذهبى، ج ١ ص ٣٨٨.

(٢٩٤) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١١٥.

(٢٩٥) ابوسليمان خالدبن وليد بعد از صلح حديبيه به مدينه هجرت كرد و در فتح مكه حضور داشت. ابوبكر او را فرمانده سپاهيان كرد و سيف اللّه اش ناميده اند. در سال ٢١ يا ٢٢ هجرى در حمص يا مدينه وفات كرد. استيعاب، ج ١ ص ٤٠٥ ٤٠٨.

(٢٩٦) ثابت بن قيس بن شماس انصارى در غزوه احد و بعد از آن حضور داشت و در جنگ يمامه همراه با خالد كشته شد. استيعاب، ج ١ ص ١٩٣ و اصابه، ج ١ ص ١٩٧.

(٢٩٧) زيادبن لبيد انصارى از مدينه به مكه رفت و در كنار رسول خدا بود تا با او به مدينه هجرت كرد. در عقبه و بعد از آن حضور داشت و در اوايل خلافت معاويه وفات كرد. استيعاب، ج ١ ص ٥٤٥. اصابه ١ / ٥٤٠ و جمهرة الانساب ص ٣٥٦.

(٢٩٨) محمدبن مسلمه در جنگ بدر و بعد از آن حضور داشت و از كسانى بود كه با علىع بيعت ننمود و در جنگهاى او شركت نكرد. در سال ٤٣ يا ٤٦ يا ٤٧ وفات كرد. استيعاب، ج ٣ ص ٣١٥. اصابه ٣ / ٣٦٣ ٣٦٤ و جمهرة الأنساب ص ٣٤١.

(٢٩٩) مراجعه كنيد: انساب الاشراف ج ١ ص ٥٨٥.

(٣٠٠) ابوعوف، سلمه بن سلامه بن وقش انصارى در عقبه اول و دوم حضور داشت و سپس در بدر و بعد از آن نيز شركت نمود. در سال ٤٥ در مدينه وفات كرد. استيعاب ٢ / ٨٤ و اصابه ٢ / ٦٣.

(٣٠١) ابوسعيد، سلمه بن اسلم انصارى در غزوه بدر و بعد از آن حضور داشت و در سال ١٤ هجرى در واقعه جِسر ابوعبيد كشته شد. استيعاب، ج ٢ ص ٨٣ و اصابه ٢ / ٦١.

(٣٠٢) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٣٣ و ٤٤٤. شرح ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٠ ١٣٤ و ج ٢ ص ٨١٩.

(٣٠٣) رياض النضرة، ج ١ ص ٢١٨. شرح نهج البلاغه، ج ١ ص ١٣٢ و ج ٦ ص ٢٩٣. تاريخ الخميس، ج ٢ ص ١٦٩.

(٣٠٤) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦.

(٣٠٥) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٤ و ابن شحنه در حاشيه الكامل، ج ١١ ص ١٣.

(٣٠٦) ابن عبدربّه، ج ٣ ص ٦٤ و تاريخ ابوالفداء، ج ١ ص ١٥٦.

(٣٠٧) انساب الاشراف، ج ١ ص ٥٨٦، كنز العمال، ج ٣ ص ١٤٠. رياض النضرة، ج ١ ص ١٦٧. ابوبكر جوهرى به روايت ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٢ و ١٣٤ و ج ٦ ص ٢. تاريخ الخميس، ج ١ ص ١٧٨ و تاريخ ابن شحنه در حاشيه الكامل ج ١١ ص ١١٣.

(٣٠٨) مروج الذهب، ج ١ ص ١٠٠. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جزء ٢٠ ص ٤٨١ چاپ ايران، در شرح سخن امام علىع كه فرموده: «زبير از ما بود تا آنگاه كه پسرش(= عبداللّه بن زبير)بزرگ شد.»

(٣٠٩) ديوان حافظ ابراهيم چاپ مصر.

(٣١٠) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦.

(٣١١) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٣٣ و ٤٤٤ و ٤٤٦ و چاپ اروپا، ج ١ ص ١٨١٨ و ١٨٢٠ و ١٨٢٢. عبقرية عمر محمود عقّاد ص ١٧٣. رياض النضرة، ج ١ ص ١٦٧. تاريخ الخميس، ج ١ ص ١٨٨ شرح ابن ابى الحديد ج ١ ص ١٢٢و ١٣٢ و ١٣٤ و ٥٨ و ج ٢ ص ٥. كنز العمال، ج ٣ ص ١٢٨.

(٣١٢) سقيفه ابوبكر جوهرى به روايت ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، ج ٢ ص ٢ ٥.

(٣١٣) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٤ و ج ٢ ص ٢ ٥.

(٣١٤) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٤ و ج ٢ ص ٢ ٥.

(٣١٥) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦.

(٣١٦) مروج الذهب ١/٤١٤ و الامامة و السياسة ١/١٢ ١٤ با اندكى اختلاف.

(٣١٧) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦.

(٣١٨) ابوبكر جوهرى در كتاب سقيفه به روايت ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج ٦ ص ٥ ٢٨. و ابن قتيبه، ج ١ ص ١٢.

(٣١٩) شرح ابن ابى الحديد، ج ٢ ص ٦٧ و صفين نصربن مزاحم ص ١٨٢.

(٣٢٠) در تيسير الوصول آمده است كه گفت: «نه به خدا، و نه هيچ يك از بنى هاشم.»

(٣٢١) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٤٤٨ و چاپ اروپا ج ١ ص ١٨٢٥. صحيح بخارى، كتاب المغازى ج ٣ ص ٣٨. صحيح مسلم، ج ١ ص ٧٢ و ج ٥ ص ١٥٣. تاريخ ابن كثير ج ٥ ص ٢٨٥ ٢٨٦. ابن عبدربّه ج ٣ ص ٦٤. ابن اثير ج ٢ ص ١٢٦ فشرده. كفاية الطالب ص ٢٢٥ ٢٢٦. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج ١ ص ١٢٢. مروج الذهب ج ٢ ص ٤١٤. التنبيه و الاشراف ص ٢٥٠. الصواعق المحرقه ج ١ ص ١٢. تاريخ الخميس ج ١ ص ١٩٣. الامامه و السياسه ج ١ ص ١٤. استيعاب در حاشيه اصابه ج ٢ ص ٢٤٤. تاريخ ابوالفداء ج ١ ص ١٥٦. البدء و التاريخ ج ٥ ص ٦٦. انساب الاشراف ج ١ ص ٥٨٦. اسدالغابه ج ٣ ص ٣٣٢ چاپ قاهره. تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦ و الغدير ج ٣ ص ١٠٢ به نقل از الفصل ابن حزم ص ٩٦ ٩٧. ما اين حديث را فشرده آورديم.

(٣٢٢) انساب الاشراف، ج ١ ص ٥٨٧.

(٣٢٣) الموفقيات ص ٥٩٠. و در اسد الغابه گويد: «فروه بن عمرو انصارى در عقبه و بدر و بعد از آنها با رسول خداص همراه بود.»

(٣٢٤) خالدبن سعيدبن عاص سومين يا چهارمين نفر از پيشگامان به سوى اسلام بود. ابن قتبه گويد: «او پيش از ابوبكر اسلام آورد» و ابن ابى الحديد گويد: «او از كسانى است كه به حبشه هجرت كردند و رسول خداص وى و دو برادرش را به كارگزارى صدقات مذحج و صنعاى يمن منسوب فرمود. سپس همگى بازگشتند و بعدها با هم به شام رفتند و در آنجا كشته شدند و خالد در روز يكشنبه دو شب پيش از پايان جمادى الاول سال ١٣ در اُجنادين به شهادت رسيد.» مراجعه كنيد: استيعاب، ج ١ ص ٣٩٨ ٤٠٠. اصابه ١/٤٠٦. اسدالغابه، ٢/٨٢ و شرح ابن ابى الحديد، ج ٦ ص ١٣ و ١٦.

(٣٢٥) اسدالغابه، ج ٢ ص ٨٢. شرح ابن ابى الحديد، ج ٢ ص ١٣٥ چاپ مصر.

(٣٢٦) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٥٨٦ و چاپ اروپا، ج ١ ص ٢٠٧٩. تهذيب تاريخ ابن عساكر ج ٥ ص ٥١. و در انصاب الاشراف ج ١ ص ٥٨٨ گويد: «خالدبن سعيد مدتى از بيعت با ابوكر امتناع كرد.»

(٣٢٧) تاريخ يعقوبى، ج ٢ ص ١٢٦.

(٣٢٨) اسدالغابه، ج ٢ ص ٨٢ و مشروح آن در شرح ابن ابى الحديد، ج ١ ص ١٣٥ به نقل از سقيفه ابوبكر جوهرى.

(٣٢٩) تاريخ طبرى، ج ٢ ص ٥٨٦، و چاپ اروپا، ج ١ ص ٢٠٧٩. تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج ٥ ص ٥١، در انساب الأشراف ج ١ ص ٥٨٨ گويد: «خالدبن سعيد مدتى از بيعت با ابوبكر سرباز زد».

(٣٣٠) سعدبن عباده در عقبه و غزوه هاى رسول خدا حضور داشت مگر در غزوه بدر كه حضور و عدم حضورش در آن مورد اختلاف است. مردى جواد و سخى بود. در فتح مكه پرچمدار انصار بو و آنگاه كه ندا در داد: «امروز روز جنگ و روزى است كه اهل حرم اسير گردند» رسول خداص پرچم را از او گرفت و به دست پسرش قيس داد. او با ابوبكر بيعت نكرد تا در سال ١٥ به وسيله دو تير كشته شد و در حوارين دفن گرديد. مراجعه كنيد: استيعاب، ج ٢ ص ٢٣ ٣٧، اصابه، ج ٢ ص ٢٧ ٢٨ و جمهره ابن حزم ص ٦٥.

(٣٣١) تاريخ طبرى ٣/٤٥٩ و چاپ اروپا ١/١٨٤٤. ابن اثير ٢/١٢٦. كنزالعمال ٣/١٣٤ حديث ٢٢٩٦. الامامة و السياسة ١/١٠١ و السيرة الحلبية ٤/٣٩٧.

(٣٣٢) رياض النضرة، ١ / ١٦٨ و ديگر مصادر.

(٣٣٣) طبقات ابن سعد، ج ٣ ق ٢ ص ١٤٥. تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج ٦ ص ٩٠.كنز العمال، ج ٣ ص ١٣٤ شماره ٢٢٩٦ و السيرة الحلبية، ج ٣ ص ٣٩٧.

(٣٣٤) حوارين بخشى است معروف از منطقه حلب. معجم البلدان

(٣٣٥) انساب الاشراف، ج ١ ص ٥٨٩ و العقد الفريد، ج ٣ ص ٦٤ ٦٥ با اندكى اختلاف.

(٣٣٦) تبصرة العوام چاپ تهران ص ٣٢.

(٣٣٧) مروج الذهب، ج ٢ ص ٣٠١ و ٣٠٤.

(٣٣٨) العقد الفريد، ج ٤ ص ٢٥٩ ٢٦٠.

(٣٣٩) طبقات ابن سعد، ج ٣ ق ٢ ص ١٤٥ و المعارف ابوحنيفه دينورى ص ١١٣.

(٣٤٠) اسد الغابه شرح حال سعدبن عباده.

(٣٤١) مانند محبّ الدين طبرى در رياض النضرة و ابن عبد البرّ در استيعاب.

(٣٤٢) مشروح آن را در جلد اول كتاب «عبد اللّه بن سبا» ملاحظه نمائيد.

(٣٤٣) تاريخ طبرى چاپ اروپا ج ١ ص ٢١٣٨.