پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام0%

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده: سيد محمد نجفى يزدى
گروه:

مشاهدات: 18297
دانلود: 2712

توضیحات:

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 18297 / دانلود: 2712
اندازه اندازه اندازه
پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

نویسنده:
فارسی

صاحب اين امر از فرزندان من است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت على عليه السّلام فرمود: صاحب اين امر (يعنى حضرت مهدى عليه السّلام ) از فرزندان من است ، اوست آنكه درباره او (بخاطر طولانى شدن زمان غيبت حضرت ، ترديد كنند و) بگويند يا مرده يا كشته شده ؟ نه در كدام مكان است ؟(٣٨٦)

من و اين دو پسرم حتما كشته خواهيم شد بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق عليه السّلام از پدران بزرگوار خويش روايت كند كه در زمان حضرت امير عليه السّلام آب فرات (طغيان نموده ) زياد شد، حضرت با دو فرزندش حسن و حسين عليه السّلام سوار بر مركب شده از كنار طايفه بنى ثقيف عبور نمود، به مردم خبر رسيد كه حضرت على براى فرو نشاندن آب فرات مى آيد، حضرت فرمود:

به خدا قسم من و اين دو پسرم حتما كشته خواهيم شد و خداوند مردى از اولاد مرا در آخر الزمان برانگيزد تا خونخواهى ما كند، آن مرد (حضرت مهدى (عج ) براى شناخت اهل باطل و گمراهى غايب مى شود (غيبتش ‍ چنان طولانى گردد كه ) شخص نادان گويد:((ماللّه فى آل محمد من حاجة! خدا را با آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم كارى نيست .))(يعنى در اثر طولانى شدن زمان غيبت حضرت مهدى (عج ) عده اى ماءيوس مى گردند و مى گويند: اگر خداوند برنامه اى توسط حضرت داشت انجام مى داد.)

خليفه دوم از مهدى مى پرسد بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام باقر عليه السّلام فرمود: روزى عمر بن خطاب از حضرت امير عليه السّلام راجع به مهدى (عج ) سؤ ال نمود و گفت : اى پسر ابى طالب بگو كه نام مهدى چيست ؟

حضرت فرمود: اسم او را نمى گويم همانا حبيب من و خليل من با من عهد نموده است كه خبر ندهم اسم او را (به نااهلان ) تا اينكه خداوند او را مبعوث گرداند و اين از آن امورى است كه خداوند به رسول خود در علم خويش وديعه گذارده است(٣٨٧)

مرحوم طبرسى ضمن بيان اين روايت با اندك تفاوتى ادامه مى دهد: عمر گفت : پس از اوصاف او بگو، حضرت فرمود: جوانى است با قامت اندازه ، زيبا صورت ، با موئى نيكو (و بلند) كه بر روى دو شانه اش مى ريزد، نور صورت او سياهى موى محاسن و سر او را مى پوشاند، پدرم فداى فرزند بهترين كنيزان (٣٨٨) (زيرا نرجس خاتون مادر گرامى حضرت مهدى (عج ) كنيز بوده است ).

پيشگوئيهاى امير المؤمنين او همنام پيامبر است جانم به فداى او باد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين در يكى از اشعار منسوب به حضرت مى فرمايد:

بنى اذا ما جاشت الترك فانتظر ولاية مهدى يقوم فيعدل

و ذل ملوك الارض مى آل هاشم و بويع منهم من يلذّ و يهزل

صبى من الصبيان لا راءى عنده و لا عند جد و لا هو يعق

فثم يقوم القائم الحق منكم و بالحق ياءتيكم و بالحق يعمل

سمّى نبىّ اللّه نفسى فدائه فلا تخذلوه يا بنى و عجلوا

((اى پسرك من زمانى كه ترك به جنب و جوش آيد منتظر ولايت مهدى باش تا قيام كند و عدالت نمايد و پادشاهان از خاندان بنى هاشم ذليل شده و مردم با كسى بيعت كنند كه در فكر شهوت است طفلى است از اصفال بى اراده و بدون قاطعيت ، در آن هنگام آن قيام كننده به حق از شما قيام كند، و حق را بياورد و عمل كند، او همنام پيامبر خداست ، جانم به فداى او، مبادا او را رها كنيد بلكه (در يارى او) شتاب نمائيد.))(٣٨٩)

آرى زمين هيچگاه از حجت خالى نمى ماند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در سخنانى كه با كميل بن زياد فرمود و در ابتداى آن از علم و علماء تجليل نمود، در ادامه فرمود:

بار الها، آرى زمين هيچگاه از حجت خالى نمى ماند، يا ظاهر است و علنى ، يا مخفى است و پنهان ، براى اينكه حجتهاى خدا و دلائل او باطل نگردد. (اما آنها) چند عدد و كجا هستند؟

به خدا سوگند آنهايند همان عده كم با عظمت بسيار، به واسطه ايشان خداوند دليل و بينات خود را حفظ مى كند تا به امانت گذارند آن را به امثال خود و بذر علوم را در دل افرادى همانند خود كشت نمايند، حقيقت دانش برايشان هجوم آورده ، با روح اليقين همراهند، آنچه را افراد نازپرورده سخت شمارند اينان آسان شمرند، به آنچه نادانان از آن وحشت دارند ماءنوس هستند. با دنيا همراهند با بدنهائى كه جانهاى آنها به جايگاه بالاترى وابسته است .

اى كميل ايشان جانشينان خدايند در زمين او و دعوت كنندگان به دين او، آه آه چقدر به ديدار ايشان مشتاقم(٣٩٠)

منتظر ما مثل شهيد به خون تپيده است بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد سختى دوران آخر الزمان و پاداش ‍ كسانى كه در آن دوران استقامت مى كنند فرمود:

((المنتظر لاءمرنا كالمتشحّط بدمه فى سبيل اللّه؛ يعنى : آنكه در انتظار امر ما (حكومت آل محمد صلى الله عليه و آله ) باشد همانند آن رزمنده اى است كه در راه خدا در خون خود دست و پا مى زند.))(٣٩١)

و مسلم است كه اين پاداش فوق العاده يعنى اجر شهادت را به هر كسى كه مدّعى انتظار حضرت مهدى (عج ) است نمى دهند، بلكه بايد در كوران مصائب و مشكلات دينى آبديده شود و همانند سربازان فداكار جان بر كف در راه ديندارى و دفاع از دين ، استقامت و نبرد كند تا پاداش شهيد بر او تعلق بگيرد.

سخنى چند با پيروان و منتظرين حقيقى حضرت مهدى (عج ) بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زمان غيبت حضرت مهدى (عج ) دوران امتحان و سختى و مشكلات براى مؤمنين است ، امتحانى سخت و جانفرسا كه اكثر منتظرين حضرت در آن مردود شده و دست از امام خويش برمى دارند، و چه بسا ممكن است در زبان مدّعى انتظار حضرت باشند ولى آنچه مهم است عمل و درون انسان است آيا ما به آنگونه هستيم كه هر لحظه صداى قيام حضرت بلند شد، به يارى او بشتابيم و هرگز از اعمال خود در مقابل حضرت شرمنده و نگران نباشيم .

آيا هم اكنون قلب مقدس آن حجت يگانه خداوند از ما و كردار ما راضى است و به راستى ما منتظر او هستيم ؟ آيا عدالت او را خواهيم پذيرفت ، اگر بر جان ما و اولاد ما و زندگى و روش و اقتصاد ما خرده بگيرد و فشار آورد آيا تا چه مقدار او را خواهيم پذيرفت ؟

بسيارى از افراد ضعيف النفس در بحرانهاى انقلاب اسلامى و مشكلات و مصائب اجتماعى و اقتصادى آن ، ماءيوس و منحرف شدند و با اينكه هرگز حتى در ذهن خودشان نيز خطور نمى كرد كه روزى فرا رسد كه دفاع آنها از انقلاب اسلامى كم رنگ گردد. و آيا اين يك نمونه واضح از انقلاب بزرگ جهانى حضرت حجت عليه السّلام نيست ؟

آنها كه با هزاران گناه و فساد خود را منتظر آن حضرت مى دانند يا خود را فريب مى دهند و يا اينكه امام زمان عليه السّلام را نشناخته و عدالت او را متوجه نيستند.

آنها اگر حضرتش را عادل بدانند مى دانند اگر حضرت ظهور نمايد با گنه كاران و منحرفين برخوردى قاطع خواهد داشت و هرگز با تسامح و تساهل با آنها برخورد نمى كند، آنها كه اكنون در مقابل اجراى احكام الهى جبهه مى گيرند و ناخشنود هستند، چگونه خود را منتظر حضرت مهدى مى دانند؟ حضرت بيايد چه كند؟ طبق خواسته هاى ما حكم كند هر چند خواسته ما موافق عدالت و اسلام نباشد؟ آرى هرگاه بدانند كه حكومت حضرت مهدى همان حكومت اسلام ناب محمدى است هرگز در تشكيل آن عجله نمى كنند همچنانكه برخى از همين افراد اگر حقيقت اسلام و احكام آن را مى دانستند هرگز با انقلاب اسلامى همراه نمى شدند.

آيا نه اينست كه افراد مفسد و جانى و خطاكار از دادگاه عدالت و قاضى واهمه دارند؟ پس بهتر است اول خود را به گونه اى بسازيم كه مطمئن باشيم قيام و ظهور حضرت مهدى و حكومت عدل او بر ضرر ما و سبب توبيخ خود ما نخواهد شد، اگر چنين است خود را اصلاح كنيم و آنگاه منتظر حقيقى آن حضرت باشيم .

وظايف شيعيان نسبت به حضرت مهدى (عج ) بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

١- از آنجا كه اعمال ما بر حضرت عرضه مى شود شايسته است كه با رعايت قوانين شرع و انجام دستورات الهى سبب خشنودى آن بزرگوار باشيم و سرآمد اين اعمال دفاع سرسختانه از اسلام و احكام متعالى آن و انقلاب شكوهمند اسلامى و رهبرى آن كه نيابت حضرت حجت را بر عهده دارد مى باشد.

٢- پيروى از راهنمائيهاى علماء اعلام و مراجع بزرگوار شيعه در ايام غيبت آن حضرت براى مصون ماندن از هر گونه انحراف از دين و مكتب اهل البيت عليه السّلام .

٣- به ياد آن امام حاضر و رهبر مظلوم باشيم و براى حضرتش از صميم دل دعا كنيم و بگوئيم:((اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.))

٤- خواندن دعاى((اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان)) در هر صبح و زيارت آل يس حداقل در هر جمعه و همچنين دعاى عظيم الشاءن ندبه .

٥- توسّل به آن حجت خدا در مشكلات كه امروز پناه عالميان اوست ،

مخصوصا خواندن دو ركعت نماز مثل نماز مثل صبح با اين تفاوت كه آيه :((اياك نعبد و اياك نستعين))را در سوره حمد در هر دو ركعت يكصد بار تكرار كردن كه براى برآورده شدن حوائج تجربه شده است .

٦- احترام به نام آن حضرت و برخاستن به هنگام شنيدن نام قائم و گذاردن دستها بر روى سر به احترام ايشان .

٧- دعاى مكرر و جانسوز جهت ظهور حضرت و آماده شدن زمينه قيام آن حضرت كه طبق روايات فرموده اند براى ظهور دعا كنيد كه گشايش ‍ شما در آن است و اگر دعا نكنيد ممكن است تا آخرين درجه تاءخير افتد.

و كسانى كه مايلند آن يوسف فاطمه را زيارت كنند دعاى عهد را كه در كتاب ارزنده مفاتيح الجنان ذكر شده است چهل صبح بخوانند كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر كه اين دعا را بخواند به ديدار حضرتش نائل شود و اگر از دنيا برود او را در دولت حضرت زنده مى گردانند.

همه هست آرزويم كه ببينم از تو روئى

چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزوئى

به كسى جمال خود را ننموده اى و بينم

همه جا به هر زبانى بود از تو گفتگوئى

به ره تو بس كه نالم ز غم تو بس كه مويم

شده ام ز ناله نائى ، شده ام ز مويه مويى

پيشگوئيهاى اميرالمؤمنين در مورد احوال مردم در آخرالزمان زنان آخرالزمان فتنه انگيزند بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يظهر فى آخرالزمان و اقتراب الساعة و هو شرّ الازمنة نسوة كاشفات عاريات متبرّجات خارجات من الدين ، داخلات فى الفتن ، مائلات الى الشهوات ، مسرعات الى اللذات ، مستحلات للمحرمات فى جهنم خالدات .

در آخرالزمان و نزديك شدن زمان موعود (قيامت يا حضرت مهدى عليه السّلام ) كه بدترين زمانهاست (چون جهان از ظلم و ستم پر شود) زنانى ظاهر مى شوند بى حجاب و عريان بيرون آمده خودنمائى مى كنند، از دين خارج مى شوند (به احكام دين توجهى ندارند) در فتنه ها (آشوبها يا محافل عيش و شهوت ) داخل مى شوند و شهوترانى روى مى آورند و به لذات جوئيها شتابانند، حرامهاى الهى را حلال مى كنند و در جهنم هميشه خواهند ماند.(٣٩٢)

قرآن و اسلام در آخرالزمان بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد مساجد و مسلمانان آخرالزمان مى فرمايد:

ياءتى على الناس زمان لا يبقى من القرآن الارسمه و من الاسلام الا اسمه ، مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خالية من الهدى .

زمانى بر مردم مى آيد كه از قرآن باقى نماند مگر خط و نشان آن (خوب مى نويسد و چاپ مى كنند اما از علم و عمل خبرى نيست ) و از اسلام نماند مگر اسمى (فقط نامشان مسلمان است وگرنه از نظر عقائد و اخلاق و اعمال بوئى از اسلام نبرده اند).

مسجدهاى آنها از نظر ساختمان آباد است (مساجد را مجلل و زيبا مى سازند) اما از هدايت (و بيان احكام دين ) تهى و) خراب است .

ساكنين و سازنده هاى آن بدترين اهل زمين هستند، آنها سرمنشاء فتنه و پناهگاه گناه هستند.

آنكه از فتنه كناره گيرى كند به فتنه برمى گردانند و هر كه عقب افتاده به طرف آن مى كشانند، خداوند سبحان مى فرمايد: به خودم سوگند كه چنان فتنه اى بر آنها بفرستم كه شخص بردبار در آن حيران ماند و قطعا انجام مى دهد. سپس فرمود: و ما از خداوند درخواست مى كنيم ما را از لغزش ‍ غفلت برهاند.(٣٩٣)

قسمتى از اخبار حضرت راجع به احوالات مردم آخر زمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مابين سرزمينى به نام ذى قار (جايى است بين كوفه و واسط) اين خطبه را ايراد نموده است :

پس از حمد و ثناى پروردگار و تمجيد و ستايش بسيار از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و علت ارسال آن حضرت مى فرمايد: پس خداى عزوجل محمد صلى الله عليه و آله را بدين منظور برانگيخت اما بدانيد كه بزودى پس از من زمانى بر شما بيايد كه در آن زمان چيزى مخفى تر از حق و آشكارتر از باطل و زيادتر از دروغ بر خداى تعالى و رسول صلى الله عليه و آله نيست .

در نزد مردم آن زمان بى ارزشترين متاع كتاب خدا است اگر آنطور كه بايد و شايد خوانده شود (و به همانگونه كه منظور خداست تفسير گردد) و هيچ متاعى هم باز پر مشترى تر و گرانقيمت تر از همان كتاب خدا نيست در صورتى كه آياتش از جاهاى خود تحريف و تغيير يابد (خلاصه اگر صحيح تفسير شود كم قيمت و اگر به نفع ظالمان باشد با قيمت خواهد شد) در ميان بندگان و شهرها در آن زمان چيزى از كار خير بيشتر مورد تنفر و انكار نيست ، و چيزى هم از منكر و كار زشت بيشتر مرغوب نيست ، در آن زمان هيچ كار هرزه اى برتر و هيچ كفرى جانفرساتر از راه يابى در وقت گمراهى نيست ، چون كه خود قرآن دانان ، قرآن را پشت سر اندازند، و حافظانش آن را به دست فراموشى سپارند تا آنكه خواهشهاى نفسانى آنها را به دنبال خود كشاند، و اين شيوه را (پشت در پشت ) از پدران خود به ارث برند و به دروغ و تكذيب دست به تحريف و تفسير قرآن زنند (هر كس به عقل ناقص خود آن را تفسير كند) و آن را به بهاى ناچيزى بفروشند و بدان بى رغبت باشند.

قرآن و اهل آن در آخر زمان

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در اين زمان است كه قرآن و اهل آن مطرود و رانده از اجتماع گردند (مردم به آنها توجه نكنند) و دو رفيقان يك راهند كه كسى پناهشان ندهد (قرآن و عالمين عاملين آن در نظر مردم بى ارزشند) وه كه چه دوستان وفادار و پسنديده اى هستند، و خوشا به حال آن دو آنچه با خاطرش كار مى كنند. در آن زمان قرآن و اهل آن (به ظاهر) در ميان مردمند و (در باطن ) در آنان نيستند و با آنها هم (موافق ) نمى باشند و همراه آنان نيستند، اين مردم (دنيا خواهان ) بر جدائى (از حق و حق پرستان ) گرد هم آيند و از جماعت (مسلمانان ) پراكنده گردند. سرپرستى كار اين مردم و كار دينشان را، كسانى به دست گرفته اند كه به نيرنگ و زشت كارى و رشوه و آدم كشى در ميان آنها رفتار كنند، گويا خود را پيشوايان و راهنمايان قرآنى مى پندارند در صورتى كه قرآن پيشوا و رهبر آنها نيست (بلكه هواى نفس و شيطان امام آنهاست ) از حق (و حقيقت ) در ميان ايشان به جاى نماند (سخنگوها و نويسندگان بسيار اما عامل به آن كم است ) كسى است كه آوازه حكمتهاى قرآن به گوشش خورده و به پيروى آن درآيد ولى هنوز درست ننشسته كه از دين بيرون رود و از دين و روش ‍ پادشاهى به آئين پادشاهى ديگر درآيد (خلاصه دين او تابع آراء حكمرانان باشد) و از تحت سرپرستى پادشاهى به سرپرستى پادشاهى ديگر برآيد، و از پيروى زمامدارى به پيروى زمامدار ديگرى درآيد، و از تعهدات سلطانى به زير بار تعهدات سلطان ديگرى برود، و به تدريج از آنجائى كه خود خبر ندارند خداى تعالى آنان را بوسيله آرزو و اميد به نابودى كشاند. براستى كه دام خدا بسيار محكم و سخت است ، تا بدانجا كه در گناه و نافرمانى زاد و ولد كنند و به جور و ستم ديندارى نمايند.

مسجدهاى آخر زمان و اهل آن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در صورتى كه قرآن كريم از جور و ستم به هيچ نحو نگذرد گمراهانى هستند سرگردان كه به غير دين خداى عزوجل ديندارى كنند، و براى غير خدا سر تعظيم فرود آورند.

مساجد ايشان در آن زمان از گمراهى آباد و از هدايت ويران است (در آنها به جاى تعاليم عاليه قرآن به سخنان يهود و نصارى مى پردازند و مردم را مشتاق آنها مى كنند و يا آنكه جماعت ملعونه و مبغوضه صوفيه در آنجا ترويج مى كنند يا بدعت گذاران ).

قاريان قرآن و آباد كنندگان مساجد در آن زمان نااميدترين خلق خدايند (نه دين دارند و نه دنيا زيرا امر آنان بر ريا است ) گمراهى از آنان سرچشمه مى گيرد و به آنها باز مى گردد (زيرا در تعاليم قرآن دست برده مردم را گمراه مى كنند و سازندگان مسجد نيز آن را براى بدعت گذاران آماده مى سازند) و از اين رو حضور در مساجد ايشان و رفتن به سوى آنها كفر به خداى بزرگ است مگر آن كس كه به مساجد آنها برود و گمراهى آنان را بداند (يقين كند كه گمراه نمى شود و مى تواند دست عده اى را بگيرد و نجات دهد).

و در نتيجه كردارى كه به آن روش دارند مساجد آنها از هدايت ويران و از گمراهى آباد است .

سنت خدا دگرگون شده و حدود مقرراتش مورد تجاوز قرار گرفته ، و به هدايت دعوت نكنند، و غنائم را به اهلش تقسيم نكنند و به عهد و پيمان وفادار نيستند.

كشته هاى خود را كه به اين طريق (ضلالت ) در جنگها كشته شوند (نابجا) شهيد خوانند و با افترا و انكار به نزد خداوند روند (كافر هستند).

به وسيله جهل و نادانى از علم بى نيازى جويند، و اينها پيش از اين مردان نيك و شايسته را به انواع شكنجه ها زجر دادند و سخن راست آنها را افتراء بر خدا ناميدند، و كار نيك آنها را به بدى پاداش دادند.

سپس حضرت پس از آنكه دوباره از حضرت رسول تمجيد فرموده و درباره مرگ و توبه بياناتى فرمود به اينجا رسيد كه فرمود: و بدانيد كه شما رشد (يعنى راه درست و حق ) را نمى شناسيد مگر پس از آنكه تارك و رها كننده آن را بشناسيد (چنانچه در مثل است كه گويند ادب را از بى ادبان آموختم يا تعرف الاشياء با ضدادها) و نتوانيد به عهد و پيمان كتاب چنگ زنيد جز آنكه پيمان شكن قرآن را بشناسيد، و نتوانيد به آن تمسك جوئيد مگر آنكه پشت كننده به قرآن را بشناسيد، و نتوانيد قرآن را آن طور كه بايد بخوانيد مگر آنكه تحريف كننده آن را بشناسيد و گمراهى را نشناسيد تا وقتى كه هدايت را بشناسيد، و تقوى و پرهيزكارى را نشناسيد تا وقتى كه متجاوز را بشناسيد.

قرآن را از اهلش فرا بگيريد نه از ديگران بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

و چون اينها را شناختيد بدعتها و زورگوئيها را خواهيد شناخت ، و افتراى بر خدا و رسولش و تحريف قرآن را خواهيد يافت ، و مى بينيد كه خداوند هدايت يافتگان را چگونه هدايت كرده ، مبادا كسانى كه (معارف كتاب و سنت ) را نمى دانند شما را به نادانى و (گمراهى ) اندازد، چونكه براستى علم قرآن را نداند كه چيست جز آنكه طعمش را چشيده باشد، و به وسيله علم آن نادانى خود را به دانائى و كورى را به بينائى و كرى خود را به شنوائى مبدل سازد.

و كارهاى نيك خود را در نزد خداى كه نامش بلند باد ثبت كرده و كارهاى بد را محو و نابود كرده است و به مقام رضوان (خشنودى خداى تبارك و تعالى ) نائل گشته .

پس علم قرآن را تنها از اهل آن بجوئيد كه تنها همانها هستند كه نورى كه از آن بايد پرتو گرفت و آن پيشوايانى كه به آنها بايد اقتدا كرد، و آنهايند مايه زندگى ، علم و دانش و وسيله مرگ جهل و نادانى و هم كه حكمهاى آنان شما را از علم و دانششان آگاه سازد، و همان خموشى آنها (مردم را) از منطق (صواب ) آنان با خبر سازد. و ظاهرشان دليل باطن آنها است (يكى است ) با دين و آئين مخالفت نكنند و اختلافى هم در آن ندارند و همان دين (يا قرآن ) در ميان آنها گواهى صادق است ، و خاموشى است گويا (به ظاهر خموش است ولى بر اهلش گويا) پس آنانند كه به خاطر مقام و عظمتى كه دارند گواهان هستند به آن حقى كه نازل فرموده و خبر دهندگانى هستند راستگو، نه با حق مخالفت دارند و نه در آن اختلاف كنند، سابقه آنها در علم ازلى خدا نيك است ، و قضاوت درست خداى عزوجل درباره آنها صادر گشته ، و در همين عبرتى است براى پندگيران .

پس هرگاه حق به گوشتان خورد بخوبى درك كنيد آن را (يعنى آن را مورد عمل و اعتقاد قرار دهيد نه اينكه براى نقل كردن و ذهن خود بسپاريد) زيرا روايت كنندگان و ناقلان كتاب بسيارند ولى مراعات كنندگان و عمل كنندگان به آن اندكند و الله المستعان(٣٩٤)

زنها مسلط شوند و كودكان فرمانروائى كنند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت امير عليه السّلام فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد كه هيچكس ‍ گرامى و عزيز نيست مگر شخص حيله گر، و كسى مورد پسند و زيرك شمرده نمى شود مگر شخص تبهكار و فاسق ، افراد با انصاف ، ضعيف و خوار مى گردند، آنها صدقه را غرامت (و ضرر) پندارند (و از دادن آن امتناع مى كنند) رفت و آمد و رسيدگى به فاميل را منت (كشيدن يا گذاردن ) مى دانند، عبادت را براى گردنكشى بر مردم انجام مى دهند (عبادت مى كنند تا نزد مردم خود را زيبا و پسنديده معرفى كرده افتخار كنند) در آن هنگام هوى و هوس بر آنها غلبه كرده (كارهاى آنها مطابق عقل و دين نيست بلكه بخاطر ارضاء هوسهاى نامعقول و بيهوده است ) و راه حق بر آنها پوشيده مى گردد.(٣٩٥) در برخى روايات آمده است : به حضرت گفته شد: اين امور چه وقتى خواهد بود؟ فرمود: آنگاه كه زنها و كنيزان مسلط شوند و كودكان را فرماندهى دهند.(٣٩٦)

برخى از حالات مردم آخرالزمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت امير عليه السّلام در مورد آخرالزمان فرمود:

زمانى بر مردم بيايد بسيار گزنده (مردم در سختى قرار خواهند گرفت ) در آن زمان توانگران با (چنگ و) دندان دارائى خود را مى گزند (در راه خدا انفاق نمى كنند) در حالى كه به اين كار امر نشده اند، خداوند سبحان مى فرمايد:و لا تنسوا الفضل بينكم (٣٩٧) در ميان خودتان فضل و احسان را فراموش نكنيد (يعنى به يكديگر خير برسانيد).

در آن زمان اشرار و تبهكاران گردنكشى كنند و نيكان ذليل و خوار شوند، با درماندگان خريد و فروش كنند (يعنى اجناس افرادى را كه از روى ناچارى كالاى خود را به قيمتى بسيار ارزان مى فروشند مى خرند) با اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله از خريد و فروش با درماندگان نهى فرموده است(٣٩٨) (زيرا بايد به درماندگان كمك كرد و يا در معامله چنان از آنها جنس خريد كه با ديگران معامله مى شود).

خدا را مظلوم ملاقات كنيد نه ظالم بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين در مورد مؤمنين آخرالزمان مى فرمايد: بعضى (از مؤمنين ) كشته شده خونشان هدر مى شود، برخى از آنها ترسيده پناهگاه مى جويند، از ايمان و سوگند (افراد نابكار) فريب مى خورند، پس مبادا كه هدف فتنه ها و پرچم بدعتها گرديد (از آنها دورى كنيد و آنها را يارى ننمائيد) و بر آنچه ريسمان جامعه بر آن گره خورده ثابت بمانيد (ديندار باشيد و در محور دين متحد گرديد) نزد خداوند متعال مظلومانه وارد شويد نه در حال ظلم و ستمگرانه (اگر بنا شد ميان ظلم كشيدن و ظلم كردن يكى را انتخاب كنيد، اولى را انتخاب كنيد).

از نردبانها شيطان و پرتگاههاى ستم بپرهيزيد، و شكمهاى خود از لقمه هاى حرام پر نكنيد، چرا كه شما زير نظر كسى هستيد كه گناه را بر شما حرام كرده و راه فرمانبردارى را براى شما هموار نمود است(٣٩٩)

هنگام برخورد با فتنه چه بايد كرد؟ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين در يكى از سخنان حكيمانه خود جهت راهنمائى مردم به هنگام وقوع فتنه و آشوبهاى دينى مشكوك ، پس از آنكه به مردم سفارش ‍ مى فرمايد كه در فتنه ها كاملا دقت كنيد تا مطلب بر شما روشن گردد و مراقب باشيد تا به هيچ طرف قدمى برنداريد كه رهبر و پيرو هر دو مسئول هستند به فتنه بزرگ آخرالزمان پرداخته مى فرمايد:

پس از اين مقدمات ، فتنه اى تكان دهنده پيدا شود كه خرد كننده و پرشتاب است ، دلهاى مستقيم منحرف گردد و مردان سالم گمراه شوند.

هنگام روى آوردن آن فتنه ، خواهشهاى نفسانى مختلف شوند (مردم بخاطر اختلاف سليقه ها و آراء نفسانى و هوى و هوس با يكديگر اختلاف پيدا مى كنند!) و در زمان پيدايش انقلاب ، آراء مشتبه شود، هر كه از آن فتنه اطاعت كند هلاك شود و هر كه سعايت و بدبينى پيشه كند (بر عليه آن حرف زند) او را خرد كرده نابود سازد.

در آن دگرگونيها مردم چون گله خرهاى وحشى (گورخرها) يكديگر را گاز بگيرند و ريسمان محكم (دين يا وحدت جامعه ) متزلزل گردد. و حقيقت پوشيده گردد (حق و باطل معلوم نشود) در آن فتنه سخنان و اعمال درست اندك گردد، ستمگران به سخنرانى پردازند، آن انقلاب صحرانشينان را با آهن دهانه خود بكوبد و با سينه اش آن خرد كند (سلطه او همه جا گسترده شود).

آنها كه خود را از گرد و غبار آن فتنه دور مى كنند و به تنهائى حركت مى كنند از بين مى روند، در راه مبارزه با آن فتنه سواركاران (دليران ) هلاك شوند.

آن فتنه تار با تلخى قضا و قدر همراه و وارد شده خونهاى تازه و پاك را بدوشد و در نشانه هاى دين رخنه كند، و اعتقادات مردم را تغيير دهد.

خردمندان از آن فتنه تاريك مى گريزند و بدخواهان براى آن نقشه مى كشند، آن فتنه تاريك رعد و برقى دارد و در آن پيوند خويشى بگسلد و خويشان از هم جدا شوند و اسلام از آن بركنار است ، هر كه از آن بركنار است ، هر كه از آن بيزار باشد بيمار است (دچار سختيهايى مى شود) و هر كه از آن كوچ كند وامانده است (٤٠٠) (راه چاره اى ندارد).

صفات نجات يافتگان در فتنه هاى آخرالزمان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى مى آيد كه كسى نجات نمى يابد مگر مؤمن خداپرست بى نام و نشان كه اگر (در مجالس ) حاضر گردد او را نشناسند و اگر غائب شود كسى درصدد جستجويش برنيايد، اين اشخاص چراغهاى هدايت و نشانه هاى روشن براى ره پويان در شب تاريك هستند

در ميان مردم براى فتنه و سخن چينى رفت و آمد نمى كنند، عيب و بدى مردم را آشكار نمى كنند، نادان و بيهوده گو نيستند، خداوند درهاى رحمت خود را بر آنان مى گشايد و سختى عذاب خود را از آنان برمى دارد.

اى مردم زمانى بر شما مى آيد كه اسلام وارونه شود مانند برگشتن ظرف كه آنچه در آن است بريزد، اى مردم خداوند شما را امان داد از اينكه به شما ظلم كند ولى پناه نداد از اينكه امتحان كند (حتما امتحان مى شويد) و همانا (خداوندى كه ) برترين و بزرگترين گوينده هاست فرموده است :((ان فى ذلك لآيات و ان كنا لمبتلين)) (٤٠١)

همانا در آن حادثه (طوفان نوح ) نشانه هائى است و ما امتحان مى كنيم(٤٠٢)

به خدا قسم كلمه اى را پنهان نكردم بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت على عليه السّلام در مورد حوادث آينده و سختيهاى مردم فرمود:

به عهده من است آنچه مى گويم و آن را ضمانت مى كنم ، كسى كه پيشامدهاى روزگار كه همان سختيها و دگرگونيهاى دنياست در پيش ‍ دارد، با تقوى و پرهيزكارى از افتادن در شبهات محفوظ مى ماند.

آگاه باشيد كه محنت و بلا به شما بازمى گردد همانند محنت و بلاى روز كه خداوند، پيامبر شما را برانگيخت ، قسم به آنكه پيامبر را به حق برانگيخت بعد از اين ، گرفتار غم و غصه و وساوس شيطانى خواهيد شد، غربال مى شويد و از هم جدا مى گرديد و چون ديگ جوشان زير و رو شده تا آنكه پائين است بالا و آنكه بالاست پائين آيد. عقب افتاده هاى دينى كه كوتاهى كرده اند سبقت بگيرند و بر عكس پيشروان دين عقب افتند، به خدا قسم كلمه اى را پنهان نكردم و دروغ نگفتم ، من به چنين مقام و روزى خبر داده شدم(٤٠٣)

عجم بر شما پيروز شده گردن شما را مى زنند

  بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

دانشمند بزرگوار شيعه سيدبن طاووس روايت كند كه اميرالمؤمنين فرمود: پيامبر به من عهد نمود و خبر داد كه يا على حتما با گروه طغيانگر (معاويه و اصحاب او) و گروه بيعت شكن (طلحه و زبير) و طايفه خارج از دين (خوارج ) خواهى جنگيد.

آگاه باشيد: به خدا قسم اى گروه عرب دستهاى شما از عجمها پر خواهد شد (بر ساير ملل پيروز مى شويد) و از آنان برده ها و كنيز و... خواهيد گرفت ، تا اينكه چون دستهاى شما از آن پر شد (و خوب مسلّط شديد) آنها بر شما چيره گشته همچو شيران و هيچ باقى نگذارند.

گردن شما را مى زنند و آنچه خدا بر شما ارزانى داشته از شما بگيرند و بخورند و زمينهاى شما را وارث شوند. ولى آنچه گفتم نخواهد شد مگر زمانى كه برخى از برنامه هاى دين شما تغيير كند و زمانى كه خود شما فساد بر پا كنيد و حق پيشوايان خود را كوچك شمرده و نسبت به دانشمندان خاندان پيامبرتان تحقير و سستى نمائيد.

پس بچشيد آنچه را خود كرده ايد و خداوند هرگز ذره اى به بندگان ستم نخواهد كرد.(٤٠٤)

حج كنيد قبل از آنكه نتوانيد بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حارث بن سويد گفت : شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السّلام كه مى فرمود:

حج كنيد قبل از اينكه نتوانيد، گويا مى بينم مرد حبشى (اصمع ) كه كلنگى به دست گيرد و سنگهاى اين خانه را يكى يكى از هم جدا كنداصمع كسى را گويند كه داراى گوش كوچك و به سر چسبيده باشد.(٤٠٥)

زمانى كه نام خدا را نتوان برد جز در پنهانى بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عاصم بن ضمرة گويد: على عليه السّلام فرمود:

همانا قطعا زمين از ظلم و ستم پر شود تا اينكه هيچ كس نتواند بگويد: الله ، مگر در پنهانى سپس خداوند گروهى نيكوكار را بياورد تا زمين را از عدل و داد پر كند همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.(٤٠٦)

مؤ لف گويد: شايد منظور حضرت همان حكومتهاى مادى گرا باشد كه دهها سال با خداوند و آنچه متعلق به دين بود مبارزه كرده مى كنند.

بازشو، تنگ شو، فراخ شو بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هارون بن عنتره از پدرش روايت كرده و گفت :

بارها اميرالمؤمنين عليه السّلام را ديدم كه انگشتان خود را مشبك مى ساخت (انگشتان يك دست را در دست ديگر فرو برده و دوبار به سر انگشتان برمى گرداند) و مى فرمود:

بازشو، تنگ شو، فراخ شو، سپس فرمود: شتاب كنندگان (در امر ظهور) هلاك شدند و آنانكه نزديك مى شمارند نجات يافتند. و سنگ ريزه بر سر ميخ آنها به جاى مانده (كنايه از قدرت و تسلط كامل كه برطرف كردن آن نشايد.)

سوگند مى خورم به خداوند از روى راستى كه همانا پس از اندوه و غم ، فتح و گشايش شگفت آورى است(٤٠٧)