الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها0%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حليمه صفرى
گروه: مشاهدات: 22421
دانلود: 3451

توضیحات:

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22421 / دانلود: 3451
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ماجراى خاك سپارى فاطمه عليها‌السلام

چون شب فرا رسيد علىعليه‌السلام جنازه زهراءعليها‌السلام را غسل داد، هنگام غسل هيچكس حاضر نبود جزء حسن و حسين ، زينب و ام كلثوم ، فضه و اسماء بنت عميسعليه‌السلام . اسماء علىعليه‌السلام را در كار غسل فاطمه كمك مى كرد.

نيز روايت شده كه علىعليه‌السلام با همان پرده اى كه بدن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خشك كرده بود، بدن زهراءعليها‌السلام را خشك نمود. و در كتاب((روضة الواعظين))آمده است كه : و چون پاسى از شب گذشت ، حضرت علىعليه‌السلام همراه حسن و حسينعليهما‌السلام ، عمار، مقداد، عقيل ، زبير، ابوذر، سلمان ، بريده و چند نفر از خواص بنى هاشم ، جنازه را از خانه بيرون آوردند و آن بدن مطهر را به خاك سپردند. حضرت علىعليه‌السلام اطراف قبر حضرت زهراءعليها‌السلام هفت قبر ديگر ساخت تا قبر فاطمهعليها‌السلام شناخته نشود.

شخصى از امام صادقعليه‌السلام سؤ ال كرد، اميرالمؤ منين در نماز بر فاطمهعليها‌السلام چند تكبير گفت :؟ آن حضرت فرمود: علىعليه‌السلام يك تكبير مى گفت ، جبرئيل هم يك تكبير مى گفت ، و بعد فرشتگان مقرب الهى تكبيرى مى گفتند، تا اينكه اميرالمؤ منين پنج تكبير گفت :

شخصى ديگر پرسيد: در كجا بر او نماز خواند؟ امام صادق عليه‌السلام فرمود: در خانه اش نماز خواند، سپس جنازه را حركت دادند و از خانه بيرون آوردند.(٤٥٨)

اندوه امام جوادعليه‌السلام بر مصائب مادرش فاطمهعليها‌السلام در كتاب((دلائل الامامة))طبرسى نقل شده است كه : روزى امام جوادعليه‌السلام كه در آن زمان كمتر از چهار سال داشت بر پدر و بزرگوارش ‍ امام رضاعليه‌السلام وارد شد.

در اين هنگام امام جواد عليه‌السلام دستش را بر زمين زد و سرش را به طرف آسمان بلند كرد، و مدت طولانى در فكر فرو رفت

امام رضاعليه‌السلام به فرزندش فرمود: قربانت گردم ، چرا در فكر فرو رفته اى ؟

امام جوادعليه‌السلام در پاسخ گفت : به خاطر آن مصائبى كه بر مادرم فاطمهعليها‌السلام وارد شد. سوگند به خدا، آن دو نفر را از قبر بيرون مى آورم سپس با آتش آنها را مى سوزانم و خاكسترشان را در دريا پراكنده مى نمايم

حضرت رضاعليه‌السلام فرزندش را به نزديك خواند، بين دو چشم او را بوسيد و فرمود:

پدر و مادرم به فدايت ، تو شايسته اين امر (امامت ) هستى(٤٥٩)

ماجراى ضربت فاطمه عليها‌السلام

از زبان عمر عمر در ضمن نامه اى براى معاويه چگونگى بر خورد خود با فاطمهعليها‌السلام را چنين بيان مى كند:

به فاطمه كه پشت در بود گفتم : اگر على از خانه (براى بيعت ) بيرون نيايد، هيزم فراوانى به اينجا بياورم و آتشى بر افروزم و خانه و اهلش را بسوزانم ، و يا اينكه على را براى بيعت به سوى مسجد مى كشانم آنگاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم ، و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه گفتم : خانه را به آتش مى كشم همان وقت دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورد به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدت ، در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاى او زدم تا در را رها كند، از شدت درد تازيانه ، ناله كرد و گريست ، ناله او به قدرى جانگاه و جگر سوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم ، ولى به ياد كينه هاى علىعليه‌السلام و حرص او بر كشتن قريشيان (مشرك ) افتادم

با پاى خودم لگد بر در زدم ، ولى او همچنان در را محكم نگه داشت بود كه باز نشود، وقتى كه لگد بر در زدم صداى ناله فاطمه را شنيدم كه گمان كردم ، اين ناله ، مدينه را زير و رو كرد، در آن حال فاطمه مى گفت :

يا ابتاه ! يا رسول الله هكذا يفعل بحبيبتك و ابنتك ، اه ! يا فضة اليك فحذينى فقد و الله قتل ما فى اءحشائى من حمل

اى پدر جان ! اى رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مى شود. آه ! اى فضه بيا و مرا درياب كه سوگند به خدا فرزندم كه در رحم من بود كشته شد)).

در عين حال در را افشار دادم ، در باز شد، وقتى وارد خانه شدم ، فاطمه با همان حال روبروى من ايستاد، ولى شدت خشم مرا به گونه اى كرده بود كه گويى پرده اى در برابر چشمم افتاده است چنان سيلى روى روپوش به صورت فاطمه زدم كه به زمين افتاد...(٤٦٠)

مقام رفيع فاطمه عليها‌السلام در روز موعود

در روايت است كه حضرت فاطمهعليها‌السلام در آن روز موعود، با كيفيت مخصوصى وارد محضر مى شود كه بر سرش تاجى است از نور كه هفتاد ركن دارد و هر ركنى ، مرصع است به در و ياقوت ، و نور مى دهد مانند ستاره درخشان و بر ناقه اى سوار است كه از ناقه هاى بهشت و بر آن ناقه هودجى (كجاوه اى ) است از طلا كه آن حضرت در آن است و به استقبالش ‍ مى آيند از جانب بهشت ، دوازده هزار حورالعين كه براى احدى استقبال ننموده اند و نخواهند نمود...

پس منبرى از نور برايش نصب مى نمايند كه هفت پله دارد و ما بين هر پله تا پله ديگر صفوفى از ملائكه است و با آن حضرت است رخت هاى خون آلود و پيراهن غرقه به خون حسينعليه‌السلام . پس عرض مى كند: خدايا! مى خواهم ببينم حسن و حسينعليهما‌السلام را، پس مصور شود حسين به حالتى كه سر در بدن ندارد و خون از رگهاى او جارى است پس ‍ چون آن حالت را ببيند فريادى زند و خود را از ناقه به زير اندازه و پيغمبر و ملائكه همه فرياد مى زنند.(٤٦١)

صداى ناله زهراء عليها‌السلام

نقل كرده اند كه :

در اوج ناراحتى و بيمارى مرحوم آية الله امينى صاحب كتاب شريف((الغدير))كه شيفته و دلداره خاندان پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده از ايشان سؤ ال كردند: آيا تا به حال براى شما معلوم نشده كه قبر حضرت زهراء در كجاست ؟ و در چه نقطه اى بايد ايشان را زيارت كرد؟

مرحوم علامه امينى پس از لحظاتى سكوت فرمودند: هر وقت به مدينه مى رفتم ، صداى ناله و ضجه جانكاه و جانسوز حضرت زهراءعليها‌السلام به گوشم مى رسيد. شما از قبرش سؤ ال مى كنيد در حالى كه هنوز ناله آن حضرت در مدينه طنين افكن است(٤٦٢)

وصيتهاى حضرت زهراء عليها‌السلام

به علىعليه‌السلام در كتاب روضة الواعظين آمده است :

حضرت فاطمهعليها‌السلام را مرض شديدى عارض شد و تا چهل روز ادامه داشت و چون دانست كه مرگش نزديك است ام ايمن و اسماء بنت عميس را فرستاد تا حضرت علىعليه‌السلام را حاضر سازند تا با او وصيت كند. چون حضرت امير حاضر شد، گفت : اى پسر عم ! از آسمان به من خبر دادند كه مرگم نزديك است تو را به چند چيز وصيت مى كنم .((اى پسر عم ! هرگز مرا دروغگو و خائن نيافتى و از روزى كه با من معاشرت نموده اى مخالفت تو نكرده ام حضرت علىعليه‌السلام فرمود. معاذالله تو داناترى به خدا و نيكوكارتر و پرهيزكارتر... و بر من بسيار گران است مفارقت تو وليكن مرگ امرى است اجتناب ناپذير.

پس حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود: خدا تو را جزاى خير دهد اى پسر عم رسول خدا. وصيت مى كنم :

اول ، اين كه بعد از من((امامه))را به عقد خود در آورى ، زيرا كه مردان را چاره از زن گرفتن نيست و او براى فرزندان من ، مثل من است

دوم ، برايم نعشى قرار ده ، زيرا كه ملائكه صورت آن را به من نشان دادند.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: وصف آن را براى من بيان كن پس ‍ حضرت فاطمهعليها‌السلام وصف آن را بيان كرد، و حضرت براى او درست كرد و آن اولين نعشى (تابوتى ) بود كه در زمين ساختند.

سوم ، اينكه وصيت مى كنم تو را كه نگذارى ، آنانى كه بر من ستم كردند و حق مرا گرفتند كه ايشان دشمن من و دشمن رسول خدايند، احدى از ايشان و اتباع ايشان بر من نماز كنند.

چهارم ، اينكه مرا شبانه دفن كن در وقتى كه ديده ها در خواب باشد.(٤٦٣)

هيچكس را بر جنازه ام داخل نكنيد نوشته اند كه : وقتى حضرت فاطمهعليها‌السلام از دنيا رحلت فرمود: عايشه خواست به حجزه او برود، اسماء طبق وصيت او را راه نداد.

عايشه شكايت خود را نزد پدرش برد و گفت : اين زن خثعميه(٤٦٤) ميان من و دختر پيغمبر در آمده است و نمى گذارد من نزد جسد او بروم ، بعلاوه براى او حجله اى چون نو عروسان ساخته است

ابوبكر به در حجره فاطمه آمد و گفت : اسماء چرا نمى گذارى زنان پيغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا براى دختر پيامبر حجله ساخته اى ؟

اسماء گفت : زهراء به من وصيت كرد كه كسى بر او داخل نشود. و چيزى را كه براى او ساخته ام وقتى زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برايش بسازم

ابوبكر گفت : حال كه چنين است هر چند به تو گفته چنان كن

و اين نخستين تابوتى است كه در اسلام بدين صورت ساختند.(٤٦٥)

بدون اجازه وارد خانه فاطمهعليها‌السلام شدند سليم بن قيس هلالى مى گويد:

به سلمان فارسى (رحمة الله عليه ) گفتم : آيا به خانه حضرت زهراءعليها‌السلام بدون اجازه اش هجوم بردند؟

گفت : آرى به خدا سوگند، و اين در حالى بود كه فاطمه روسرى بر سر نداشت لكن آن حضرت به منظور رعايت حجابش خود را به پهلوى در كشيد تا خود را از نامحرمان حفظ كند، اما فشار در موجب شكسته شدن پهلويش و كشته شدن محسنش گرديد، و فرياد زد: آه ! اى فضه مرا درياب ، سوگند به خدا جنينم را كشتند و استغاثه مى كرد((يا ابتاه يا رسول الله ، ديروز بود كه از ميان ما رفتى !(٤٦٦)

تشكر از قنفذ!! از سليم بن قيس نقل شده است كه : عمر بن خطاب در يك سال نصف حقوق همه كارگزارانش را به عنوان غرامت (و كمبود بودجه و ماليات ) برداشت ، ولى حقوق قنفذ را به طور كامل پرداخت كرد.

سليم مى گويد: به مسجد رسول خدا رفتم گروهى نشسته بودند، كه اكثر آنها از بنى هاشم بودند، در اين جلسه عباس عموى پيامبر به على گفت : چرا عمر مانند كارگزارانش از حقوق قنفذ كم نكرد؟ حضرت علىعليه‌السلام به اطراف خود نگاه كرد و سپس قطرات اشك از چشمانش سرازيز شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود:

شكر له ضربة ضربها فاطمة بالسوط فماتت و فى عضدها اثرة كانه الدملج

حقوق قنفذ را كم نكرد، تا از او تشكر نمايد به خاطر ضربت تازيانه اى كه او بر فاطمه نواخته بود كه وقتى فاطمه از دنيا رفت ، اثر آن تازيان در بازوى او وجود داشت و همانند بازوبند، نمايان بود.(٤٦٧)

على در فراق همسر على عليه‌السلام بعد از دفن همسر گراميش احساس كرد كه تمام غمهاى عالم به او هجوم آورده ، پس رو به قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كرد و چنين گفت :

((سلام من بر تو اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اكنون دختر تو به سلام و زيارت تو آمده و به تو پيوسته كاسه صبرم در مصيبت دخترت لبريز گشته ، درد فراق او بر من سخت ناگوار است اينك وديعه خود را بگير. به زودى فاطمه براى تو شرح ماجرا را خواهد گفت : چه ظلمها كه به او كردند. يا رسول الله ! بپرس امت تو با دخترت چه كردند؟ اى رسول خدا! دخترت را از بيم دشمن به خاك سپردم ! اما بدان كه حق او را به ظلم بردند ارث را از او گفتند... اكنون صلوات و درود خداوند بر تو و فاطمه ات باد)).(٤٦٨)

دوست دارم ، كز غمت يا فاطمه تنها بگريم از يتيمان تو پنهان ، در دل شبها بگريم دوست دارم ، بنگرم بر آسمان پر ستاره تا سحر با ياد تو، اى زهره زهراء بگريم دوست دارم شرح حال من ، به پيغمبر بگوئى تا تسلى يابد اين دل ، چونكه با طاها بگريم دوست دارم ، جانم از تن ، با نفسهايم بر آيد بس كه يا زهراء بگويم ، بسكه بى پروا بگويم گر چه ناچيزم (حسانا) دوست دارم كه منهم جانم از پيكر بر آيد، بسكه بر مولى بگريم(٤٦٩) خبر دادن از لحظه شهادت حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام در ساعات آخر زندگى خويش با علىعليه‌السلام رازى را فشاء كرد و از لحظه وفات خويش خبر داد.

ايشان فرمود: اى اباالحسن ! در همين ساعت به خواب رفته بوديم ، محبوبم رسول خدا را در خواب ديدم پدرم در قصرى از مرواريد سفيد بود، چون مرا ديد فرمود: دخترم ! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق تو هستم عرض ‍ كردم : سوگند به خدا، اشتياق من براى زيارت شما شديدتر است ، در اين هنگام پدرم فرمود: تو امشب در پيش ما خواهى بود.

يا على رسول خدا آنچه وعده دهد، راست است و به آنچه عهد و پيمان بندد وفا مى كند.(٤٧٠)

يادم ز لحظه اى كه آتش به خانه زدند پيش چشمان من تو را با تازيانه زدند بدون تو غريبم و تنها مرا ببر به همرت زهراء علت وفات فاطمهعليها‌السلام از زبان امام صادقعليه‌السلام امام صادقعليه‌السلام فرمود:

فاطمه عليها‌السلام روز سه شنبه سوم جمادى الاخر سال يازدهم هجرى از دنيا رفت و علت وفاتش اين بود كه قنفذ غلام عمر بن خطاب ، به دستور عمر با پايه غلاف شمشير به او زد، به طورى كه فرزندش محسن ، سقط گرديد، و همين موجب بيمارى شديد فاطمه شد، و آن حضرت وقتى كه بسرتى گرديد، به هيچكس از آن افرادى كه به او ستم كرده بودند اجازه نداد كه به عيادت او بيايند.(٤٧١)

قبر فاطمه عليها‌السلام كجاست ؟

چون خبر وفات حضرت فاطمهعليه‌السلام در مدينه منتشر گرديد مردان و زنان مدينه همه گريان شدند و به سوى خانه آن حضرت دويدند و در انتظار بيرون آمدن جنازه و تشييع آن بودند. سپس ابوذر بيرون آمد و گفت : تشييع جنازه به تاءخير افتاده ، پس مردم متفرق شدند، چون پاسى از شب گذشت و ديده ها به خواب رفت جنازه را بيرون آوردند. حضرت على ، امام حسن و امام حسينعليه‌السلام عمار، مقداد، عقيل ، زبير، ابوذر، سلمان و گروهى از بنى هاشم و خواص آن حضرت ، بر حضرت فاطمهعليها‌السلام نماز كردند و در همان شب او را دفن كردند. حضرت علىعليه‌السلام دور قبر آن حضرت هفت قبر ديگر ساخت تا ندانند قبر آن حضرت كجاست

به روايتى ديگر چهل قبر ديگر را آب پاشيد كه قبر آن مظلومه در ميان آنها مشتبه باشد.

و به روايت ديگر، قبر آن حضرت را با زمين هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد، لذا به همين سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف است

بعضى گفته اند كه در بقيع است نزديك قبور ائمه بقيع و بعضى گفته اند: مابين قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت مدفون است ، زيرا كه حضرت رسول اكرم فرمودند:

ان بين قبرى و منبرى روضة من رياض الجنة

مابين قبر من و منبر من ، باغى است از باغهاى بهشت و منبر من بر درى است از درهاى بهشت

بعضى ديگر گفته اند: آن حضرت را در خانه خود دفن كرده اند. والله اعلم(٤٧٢)

اى گل پژمرده باغ على

تازه شد از هجر تو داغ على

آه عجب مرگ تو جانكار بود

واى كه عمر تو چه كوتاه بود

(٤٧٣) آخرين كارهاى فاطمه زهراء در آخرين روز حيات حضرت فاطمه ساعتى از آن روز خوابيد و ظاهرا در آن لحظات رؤ يا، پدر بزرگوارش را به خواب مى بيند. آرى ايشان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب در قصرى از در سفيد ديدند و وقتى چشمشان به حضرت فاطمه افتاد فرمودند: دخترم عزيزم به سوى من بيا، من مشتاق ديدن تو هستم ، حضرت فاطمه عليها‌السلام عرض كردند: والله من به ديدار شما مشتاق تر و آرزومندترم رسول اكرم به وى فرمودند: تو امشب در نزد من خواهى بود.

حضرت فاطمهعليها‌السلام بعد از بيدار شدن از خواب سبك خود را آماده سفر آخرت مى كند، زيرا مى دانست كه وعده پدر راست است

بنابر اين گاه نشسته و گاه ايستاده به طرف محل شستشو رفت و شروع به شستن لباس اطفال با دستهاى لرزان خود كرد و آنگاه كودكان را فرا خواند و شروع به شستشوى سر آنان نمود. در همين حال على وارد منزل شد و همسرش را مشغول انجام كارها ديد. از او علت بلند شدن از بستر و پرداختن به انجام كارها را پرسيد. آن حضرت پاسخ داد: چون امروز آخرين روز عمر من است خود برخاستم تا سر و لباس كودكانم را بشويم ، زيرا آنان به زودى يتيم مى شوند. سپس رؤ ياى خويش را براى همسرش بيان نمود.(٤٧٤)

وصيت نامه اى كه بالاى سر فاطمه عليها‌السلام

بود پس از وفات فاطمهعليها‌السلام ، حضرت علىعليه‌السلام به بالين او آمد. روپوش را از صورت حضرت برداشت و نوشته اى را بالاى سر او ديد كه در آن چنين نوشته شده بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

هذا ما اءوصت به فاطمة بنت رسول الله ، اءوصت و هى تشهد اءن لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور.

يا على انا فاطمة بنت محمد زوجنى الله منك لاكون لك فى الدنيا و الاخرة ، انت اولى بى من غيرى حنطنى و غسلنى و كفنى بالليل و صل على وادفنى باليل و لاتعلم احدا و اءستودعك الله و اقرء على ولدى السلام الى يوم القيامة

به نام خداوند بخشنده مهربان

اين آن چيزى است كه فاطمه دختر حضرت محمد به آن وصيت كرده است وصيت كرده در حالى كه شهادت مى دهد كه جز((الله))خدايى نيست و اين كه محمد بنده و رسول او است و اين كه بهشت حق و دوزخ حق است ، قيامت خواهد آمد و شك و ترديدى در آن نيست و خداوند كسانى را كه در قبرها هستند برانگيخته خواهد كرد.

اى على ! من فاطمه دختر حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشم ، خداوند مرا به همسرى تو در آورد تا در دنيا و آخرت براى تو باشم ، تو از ديگران نسبت به من شايسته ترى ، مرا در شب حنوط كن و كفن بنما و غسل بده و بر من نماز بگذار و شبانه دفنم كن و هيچكس را آگاه نكن تو را به خدا مى سپارم و به فرزندانم تا روز قيامت سلام و درود مى فرستم(٤٧٥)

آماده شدن براى ديدار حق روايت كرده اند كه :

چون وقت وفات حضرت فاطمهعليها‌السلام نزديك شد اسماء بنت عميس را فرمود كه آبى بياور تا من وضو سازم ، و به روايتى غسل كرد و نيكوترين غسلها و بوى خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه هاى نو پوشيد و فرمود: اى اسماء! جبرئيل وقت وفات پدرم چهل درهم كافور از بهشت آورد، حضرت آن را به سه قسمت تقسيم كرد: يك قسم را براى خود گذاشت و يكى براى من و يكى را براى علىعليه‌السلام گذاشت آن كافور را بياور، كه مرا با آن حنوط كنند.

پس رو به قبله خوابيد و جامه را روى خود كشيد و فرمود: اى اسماء ساعتى صبر كن ، بعد از آن مرا بخوان ، اگر جواب نگفتم علىعليه‌السلام را خبر كن و بدان به پدر خود ملحق شدم اسماء ساعتى انتظار كشيد، بعد آن حضرت را صدا كرد اما صدايى نشنيد و گفت : اى دختر مصطفى ، اى دختر بهترين فرزندان آدم ! جواب نشنيد، جامه از روى مباركش برداشت ، ديد كه مرغ روحش به رياضى جنات پرواز كرده است پس به روى آن حضرت افتاد و او را مى بوسيد و مى گفت : چون به خدمت حضرت رسول رسيدى سلام مرا به او برسان در اين حال امام حسن و امام حسينعليه‌السلام وارد شدند، گفتند: اى اسماء مادر مادر اين وقت چرا به خواب رفته است ؟ اسماء گفت : مادر شما به رحمت رب العالمين واصل گرديده است ، برويد و پدر خود را خبر كنيد.

ايشان چون به نزديك مسجد رسيدند صدا به گريه بلند كردند، پس صحابه گفتند سبب گريه شما چيست اى فرزندان رسول خدا؟ مگر جاى جد بزرگوارتان را خالى ديديد؟ گفتند: مادرمان از دنيا مفارقت كرده ، چون حضرت على اين خبر را شنيد بر روى در افتاد و غش كرد. و چون به هوش ‍ آمد مى فرمود: زهراء جان ! بعد از تو خود را به كه تسلى دهم

غمهاى فاطمهعليها‌السلام از زبان علىعليه‌السلام بعد از دفن فاطمهعليها‌السلام ، علىعليه‌السلام با دست خود خاك بر قبرش ريخت و آن را صاف نمود تا بر كسى معلوم نشود، در اين هنگام حزن و اندوه آن حضرت هيجان كرد، آب از ديده هاى مباركش جارى شد، رو به قبر رسول الله گردانيد و گفت((السلام عليك يا رسول الله)). سلام از من بر تو باد و از جانب دختر و حبيبه تو و نور ديده تو و زيارت كننده تو كه به زيارت تو آمده است ، و در ميان خاك در عرصه تو خوابيده ، حق تعالى او را در ميان اهل بيت اختيار كرد كه زود به تو ملحق گردد. چه بسيار زود جدايى افتاد ميان ما و به سوى خدا شكايت مى كنم حال خود را

يا رسول الله ! به زودى دخترت به تو خبر خواهد داد كه : امت تو بر غصب حق من و ظلم كردن در حق او، يكديگر را يارى كردند پس از او بپرس ‍ احوالش را، چه بسيار غمها در سينه او بر روى هم نشسته بود كه به كسى نمى توانست اظهار كند، و به زودى همه آنها را به تو خواهد گفت ، و خداى از براى او حكم خواهد كرد و او بهترين حكم كنندگان است(٤٧٦) سلام بر تو باد يا رسول الله !.

فاطمهعليها‌السلام را در پيراهنش غسل دادم امام حسينعليه‌السلام مى فرمايند: اميرالمؤ منين جنازه فاطمهعليها‌السلام را سه بار و پنج بار غسل داد و در شستن پنجم مقدارى كافور گذارد و در كفن بر بدن او لنگ پهن و بلندى پوشاند و اين تنها على بود كه غسل و كفن او را عهده دار بود. در موقع غسل مى فرمود: بارالها! زهراء كنيز تو، دختر پيامبر و برگزيده و بهترين آفريده تو است ؟ خدايا! حجتش را به او تلقين فرما و برهان او را بزرگ دار و درجه اش را بالا ببر و او را به پدرش محمد ملحق كن

خود حضرت علىعليه‌السلام نيز مى فرمايد: من تجهيز فاطمه را آغاز نمودم و او را در پيراهنش غسل دادم به خدا سوگند او خجسته و پاك و پاكيزه بود. سپس او را با باقى مانده حنوط رسول خدا حنوط كردم و در كفنهايش جا دادم(٤٧٧)

پاورقي

٤٤٥- فضائل و كرامات فاطمه : ص ٢٦٢ - ٢٦٣.

٤٤٦- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٨٢٦.

٤٤٧- سيره و سخن فاطمه : ص ٥٥.

٤٤٨- رنجها و فريادهاى فاطمه : ص ٢٤١ / ترجمه بيت الاحزان

٤٤٩- وسائل الشيعه : ج ٢، ص ٨٧٦ / فرهنگ سخنان فاطمه زهراء: ص ٧٠.

٤٥٠- رنجها و فريادهاى حضرت زهراء: ص ١٥٥، / به نقل از الا ختصاص : ص ١٨٥ و بحارلانوار: ج ٢٩، ص ١٩٢.

٤٥١- در مكتب فاطمه : ص ٣٣١، به نقل از بيت الاحزان : ص ٩٧

٤٥٢- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر: ص ٦٩٨، / نوائب الدهور: ص ١٩٤.

٤٥٣- ترجمه بيت الاحزان : ص ١٤٢.

٤٥٤- انبياء/ ١٠٤

٤٥٥- آل عمران / ٣٠

٤٥٦- رنجهاى و فريادهاى ، فاطمه : ترجمه بيت الاحزان ، ص ١٥١.

٤٥٧- رنجها و فريادهاى فاطمه ، ترجمه بيت الاحزان ، ص ٢٤٨.

٤٥٨- رنجها و فريادهاى فاطمه : ص ٢٥١ - ٢٥٢ - ٢٥٣

٤٥٩- رنجها و فريادهاى فاطمه ، ترجمه بيت الحزان ، ص ١٥٦.

٤٦٠- دلائل الامامه : طبرسى ج ٣، بيت الاحزان : ص ٩٦ - ٩٧.

٤٦١- بحارالانوار: ج ٤٣، ص ٢٢٤.

٤٦٢- كرامات فاطميه : ص ١٠٤

٤٦٣- منتهى الا مال : ص ٣٠١.

٤٦٤- خثعم از قحطانيان و از عرب هاى جنوبى بوده است و اين سرزنشى است كه عدنانيان (از جمله قريش ) به قحطانيان مى كردند.

٤٦٥- زندگانى فاطمه زهراءن ص ١٥٦ / به نقل از استيعاب : ص ٧٥١.

٤٦٦- فاطمه زهراء برتر از زيبائيها: ص ٢٢٤.

٤٦٧- ترجمه بيت الاحزان : ص ١٤٤

٤٦٨- چهارده معصوم : ص ٣٢٧.

٤٦٩- سوگنامه حضرت زهراء ص ٥٢

٤٧٠- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء: ص ١٦٩، / به نقل از بحارالانوار: ج ٤٣، ص ١٧٩.

٤٧١- رنجها و فريادهاى فاطمه (ترجمه بيت الاحزان )، ص ٢١٢.

٤٧٢- شعر از: مشجرى كاشانى سوگنامه حضرت زهراء ص ١٥١.

٤٧٣- شعر از: مشجرى كاشانى سوگنامه حضرت زهراء: ص ١٥١.

٤٧٤- فاطمه زهراءاز ولايت تا شهات : ص ٥٨٨، / به نقل از بحارالانوار: ج ٤٣، ص ١٧٩.

٤٧٥- مقتل خوارزمى : ص ٨٥، / دلائل الامة : ص ٤٢، / بحار: ج ٤٣، ص ٢١٤.

٤٧٦- منتهى الامال ، ج ١ ص ٣٠٥ / امالى شيخ صدوق : ص ١٠٩، مجلس چهارم ، حديث ١٦٦.

٤٧٧- منتهى الامال : ص ١٤٢.

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء صديقه

را جز صديق غسل ندهد در روايتى مفضل بن عمر درباره غسل دادن فاطمهعليها‌السلام از امام صادق عليه‌السلام سؤ ال مى كند؟ چه كسى فاطمه را غسل داد؟

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند: اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام .

مفضل گويد: گويى اين فرمايش امام قدرى بر من گردان آمد، به همين دليل امام فرمودند: گويا اين واقعيت بر تو گران آمد؟

عرض كردم : آرى فدايت گردم

فرمود: نبايد اين مطلب بر تو گران آيد، چرا كه فاطمه صديقه بود و شايسته نيست كه كسى جز صديق صديقه را غسل دهد، نمى دانى مريم را كسى جز پسرش عيسى غسل نداد؟(٤٧٨)

اى كاش فاطمه زنده بود! بعد از آنكه ابولؤ لؤ به عمر خنجر زد، به حضرت علىعليه‌السلام عرض ‍ كرد: اى اميرالمؤ منين ! من اين مرد را زدم و شكمش را دريدم حضرت با شنيدن اين مضوع اشكش جارى شده و به شدت گريست و آرزو كرد كه اى كاش فاطمهعليها‌السلام زنده مى بود و اين خبر را مى شنيد(٤٧٩) بعد حضرت نوشته اى را از گريبان در آورده و فرمود: اين نامه را بگير و از مدينه خارج شو هفت مرتبه اين نامه را بخوان و به هر جا كه خواستى برو.(٤٨٠)

اعمال روز شهادت حضرت فاطمه عليها‌السلامدر مفاتيح الجناح

شيخ عباس قمى چنين آمده است :

روز سوم جمايد الاخرى روز شهادت حضرت فاطمه (صلوات الله عليها) واقع شده پس بايد در اين روز شيعيان به عزادارى قيام كنند و زيارت آن مظلومه را بخوانند و بر ظالمان و غاصبان حق او نفرين كنند.

سيد بن طاووس در كتاب((زوائد الفوائد))زيارت مختص به روز شهادت آن حضرت را به اين طريق فرموده است كه : در ابتدا نماز زيارت يا نماز خود آن حضرت را به جا مى آورى و نماز آن حضرت دو ركعت است در هر ركعت بعد از حمد، ٦٠ مرتبه سوره((قل هو الله احد))را مى خواند و اگر نتوانى در ركعت اول بعد از حمد سوره((قول هو الله احد))را بخوان و در ركعت دوم سوره((قل يا ايها الكافرون))را بخوان و چون سلام نماز را گفتى زيارت حضرت فاطمه را بخوان به تحقيق كه روايت شده است كه هر كس با اين زيارت آن مظلومه را زيارت كند و از خدا طلب آمرزش كند حق تعالى گناهانش را مى آمرزد و او را داخل بهشت مى گرداند و اما زيارت آن حضرت در روز وفات :

السلام عليك يا سيدة نساء العالمين السلام عليك يا والدة الحجج على الناس اءجمعين السلام عليك اءيتها المظلومة الممنوعة حقها (پس بگو) اللهم صل على اءمتك و ابنة نبيك و زوجة وصى نبيك صلاة تزلفها فوق زلفى عبادك المكرمين من اءهل اسماوات و اءهل الارضين

درود بر تو باد اى بانوى زنان جهان ، درود و سلام بر تو باد اى مادر امامان همه مردم ، درود باد بر تو اى ستمديده اى كه حقت را به زور گرفتند. بار خدايا رحمت فرست بر كنيزت و دختر پيغمبرت و همسر وصى پيغمبرت ، رحمتى كه او را نزديك كند برتر از نزديكى بزرگان گراميت از اهل آسمانها و اهل زمينها)).(٤٨١)