الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها13%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26288 / دانلود: 4540
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خداوند تو را از لغزشهاى دنيا و آخرت نگه دارد!

شب زفاف فاطمهعليها‌السلام و علىعليه‌السلام ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كاسه اى طلبيد و غذايى در آن نهاد و فرمود: اين متعلق به فاطمه و همسرش مى باشد. هنگامى كه خورشيد غروب كرد، به ام سلمه فرمود: فاطمه را بياور. ام سلمه مى گويد: رفتم و دست فاطمه را گرفته ، در حالى كه دامنش بر زمين كشيده مى شد و عرق شرم و خجالت از چهره اش جارى بود، او را نزد حضرت آوردم به خدمت حضرت كه رسيد، از شدت خجالت پايش لغزيد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند تو را از لغزشهاى دنيا و آخرت نگه دارد. پيش روى حضرت كه قرار گرفت ، حضرت چادر از صورتش به يك سو زد تا على چهره او را ببيند.(٧٠)

سپس پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست فاطمه را گرفت و در دست علىعليه‌السلام گذاشت و فرمود:

بارك الله لك فى ابنة رسول الله

خداوند در مورد دختر رسول خدا به تو بركت دهد)).

اى على ، فاطمه همسر نيكى است ، و اى فاطمه ، على نيز همسر نيكى است ، پس فرمود: به خانه خود برويد و كارى نكنيد تا من نزد شما بيايم

آنگاه كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد خانه علىعليه‌السلام شد به فاطمهعليها‌السلام فرمود: برخيز و مقدارى آب بياور.

فاطمه برخاست و كاسه اى پر از آب كرده نزد آن حضرت حاضر كرد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اندكى از آن آب را به دهان خود ريخت و مضمضه كرد، و آن را در آن ظرف ريخت ، سپس مقدارى از آن آب را بر سر فاطمهعليها‌السلام ريخت ، و فرمود: به جانب من روكن ، وقتى كه فاطمهعليها‌السلام به جانب آن حضرت رو كرد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قدرى از آن آب را به سينه فاطمه پاشيد و مقدارى را هم بين شانه هاى او پاشيد و آنگاه در حق او دعا كرد.(٧١)

همراهى فرشتگان در عروسى فاطمه عليها‌السلام

در حديثى آمده است كه : در شب زفاف فاطمهعليها‌السلام ، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قطيفه اى بر استر شهباى خود (و به روايتى به ناقه خود((دلدل))) انداخت و فاطمهعليها‌السلام را بر آن سوار كرد، زمام مهار ناقه را به سلمان داد و خود از پشت سر، استر را مى راند. در بين راه صدايى شنيد، ديد كه جبرئيل و ميكائيل هر يك با هفتاد هزار فرشته وارد شده اند. پرسيد: چه شده كه به زمين فرود آمديد؟ گفتند آمديم تا به عنوان همراهى با عروس ، فاطمه را به خانه على بن البطالب ببريم آنگاه جبرائيل ، ميكائيل ، فرشتگان و حضرت رسول همگى تكبير گفتند، و از آن زمان تكبير گفتن در عروسى رسم شد.(٧٢)

اشعار زنان پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در عروسى فاطمه عليها‌السلام

شبى كه صديقه طاهره را براى زفاف به سوى منزل علىعليه‌السلام مى بردند، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى اينكه دختر عزيزش درد يتيم را احساس نكند دستور داد، مركب خاص او را با پارچه اى ريشه دار تزيين كنند تا فاطمهعليها‌السلام بر آن سوار شود. دهانه اسب به دستور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست سلمان قرار داشت و پيامبر خود نيز اسب را مى راند.

دختر عبدالمطلب (عمه هاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و زنان مهاجر و انصار در اين حركت ، فاطمهعليها‌السلام را همراهى مى نمودند و زنان پيامبر در حالى كه اشعار مى خواندند، پيشاپيش قافله در حركت بودند.

ام سلمه چنين مى خواند: اى همقدمان من ! با يارى خدا راه رويد و پروردگار را در هر حال شكر نمائيد. ياد آوريد آنچه را كه پروردگار بر شما انعام فرمود و شما را از ناراحتيها و آفت ها دور نگه داشت راه برويد با بهترين زنان عالم ، آن زنى كه سزاوار است به او گفته شود: كه فداى تو عمه ها و خاله هاى من

بعد از او عايشه اشعارى سرود و سپس حفصه چنين گفت :

فاطمه بهترين زنان بشر، آن كسى كه صورتى همچون قرص ماه دارد. پروردگار به فضل خود به آيه هاى سوره زمر تو را بر تمام جهانيان برترى داده است خداوند تو را به جوانى فاضل تزويج فرمود، على بهترين كسى است كه موجود است

پس از حفصه ، معاذه (مادر سعبن معاذ) چنين سرود: ما همراه دختر پيامبر هدايت هستيم كه شرف در او جمع و فراهم شده است ، در قله ارتفاعى بلند مرتبه كه هيچ كس را شبيه و نزديك او نمى بينم اين قافله به اين صورت در حركت بودند تا اينكه به خانه علىعليه‌السلام رسيدند.

استفاده كردن حضرت از بوى خوش

ام سلمه مى گويد: وقتى كه مى خواستند حضرت فاطمهعليها‌السلام را به خانه على ببرند، به فاطمهعليها‌السلام گفتم : آيا عطر و بوى خوشى داريد؟ فرمود: آرى ، شيشه اى از عطر مخصوص ذخيره كرده ام فاطمهعليها‌السلام شيشه عطرى آورد و مقدارى از آن را در كف دستم ريخت ، آنچنان بوى خوشى داشت كه هرگز مثل آن نبوئيده بودم ، گفتم : اين بوى خوش را از كجا تهيه كرده اى ؟ فرمود: هر وقت((دحيه كلبى))(٧٣) به حضور پدرم مى آمد، پدرم به من مى فرمود: اى فاطمه ! فرشى براى عمويت بياور. فرشى مى آوردم و او بر آن مى نشست وقتى بر مى خاست از درون لباسش ‍ چيزى بر زمين مى ريخت ، پدرم به من مى فرمود: جمع كن ، اين عنبر است كه از بال و پر جبرئيل ريخته است

برخى نوشته اند: هرگاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خواب قيلوله عرق مى كرد، حضرت فاطمهعليها‌السلام عرق او را مى گرفت و در شيشه اى مى كرد، اين عرق بوى خوشى داشت كه از آن متصاعد مى شد.(٧٤)

شادمانى ملائكه در عروسى فاطمه عليها‌السلام

عبدالرحمن صفورى از جابر بن عبدالله نقل مى كند كه :

ام ايمن(٧٥) در حالى كه مى گريست بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شد. رسول مكرم اسلام از علت گريه او سؤ ال فرمودند. گفت : مردى از انصار دختر خويش را شوهر داده و در مراسم ازدواج ، بر سر دختر خويش ‍ گردو و شكر افشانده ، من با ديدن اين منظره به ياد منظره ازدواج فاطمه زهراءعليها‌السلام افتادم كه شما بر سر وى چيزى نيفشانديد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: قسم به آن كس كه مرا به پيامبرى برانگيخت و رسالت را خاص من گرانيد، پروردگار متعال در آن هنگام كه فاطمه را براى على تزويج فرمود، ملائكه مقرب خود را امر كرد تا در گرد عرش او جمع شوند كه در ميان اين فرشتگان ، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل نيز حضور داشتند. آنگاه به پرندگان امر فرمود: نغمه سرائى كرده و درخت طوبى بر آنان لؤ لؤ شفاف و درخشنده با دُرّ سفيد همراه با زبرجد سبز و ياقوت سرخ بيفشاند.(٧٦)

وليمه عروسى حضرت فاطمه عليها‌السلام

علىعليه‌السلام مى فرمايند: حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از پول زره ده درهم به من داد و فرمودند: يا على ، با اين پول مقدارى روغن و خرما و كشك تهيه كن من طبق دستور حضرت آنها را خريده و به نزد ايشان آوردم پيامبر خود نيز گوسفند چاقى تهيه نموده بود. حضرت سفره چرمى خواست ، آستين بالا زد و از آن خرما و كشك و روغن غذايى تهيه نمود آنگاه به من فرمود: هر كس را كه مى خواهى دعوت كن

علىعليه‌السلام مى فرمايد: من به مسجد آمدم ، ديدم جمع كثيرى از صحابه در مسجد حضور دارند و من از اينكه گروهى را دعوت كنم و عده اى را دعوت نكنم شرمگين شدم ، لذا روى بلندى رفته و گفتم : اى مردم ! همگى براى صرف وليمه فاطمه بيائيد. مردم بلند شده و به راه افتادند و من از كثرت جمعيت و كمى غذا خجالت مى كشيدم چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اين مطلب آگاهى يافت ، فرمود: على جان من از خدا مى خواهم كه اين غذا را بركت دهد. پس تمام آن جمعيت از آن غذا خوردند و سير شدند در حالى كه چيزى از غذا كم نشد...

چون آفتاب غروب كرد زوجات پيامبر، فاطمهعليها‌السلام را زينت و عطر آگين نمودند. پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علىعليه‌السلام را در سمت راست و فاطمهعليها‌السلام را در سمت چپ خود نشانيد و پيشانى آنها را بوسيد. آنگاه دست دخترش را در دست علىعليه‌السلام گذاشت و فرمود: على جان فاطمه همسر خوبى است ، به دخترش نيز فرمود: فاطمه جان ! على شوهر خوبى است ، سپس در حق آنها دعا كرد.(٧٧)

ميخك و سنبل ، گلهاى عروسى

وقتى علىعليه‌السلام حضرت فاطمهعليها‌السلام را از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواستگارى كرد، پيامبر به علىعليه‌السلام فرمود: مى خواهم مژده اى به تو بدهم علىعليه‌السلام ماجرا را پرسيد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

قبل از آمدن تو، جبرئيل خبر ازدواج شما را به من داده بود. وقتى كه جبرئيل آمد در دستش دسته هاى گل ميخك و سنبل خوش بوى بود. پرسيدم : اين گلها براى چيست ؟ گفت : اين از گلهاى جشن عروسى على و فاطمهعليها‌السلام در بهشت است ، امروز خداى تعالى به فرشتگان دستور آذين بندى بهشت را داد و فرمود: همه جاى بهشت را بيارايند و در فضاى آن عطر افشانى كنند و حوريان با خواندن((طه))((يس))و((حمعسق))سرود شادى بخوانند. ندايى از جانب خداوند برخاست كه امروز روز جشن عقد على بن ابى طالب است ، گواه باشيد كه من فاطمه دختر محمد را به ازدواج على بن ابى طالب در آوردم خطبه عقد به دستور خداوند خوانده شد و ندايى بلند شد كه اى فرشتگان ! اى ساكنان بهشت ! به على و فاطمه تبريك گوييد(٧٨)

جهاز حضرت صديقه طاهره عليها‌السلام

پس از اينكه حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيشنهاد ازدواج حضرت علىعليه‌السلام با فاطمهعليها‌السلام را قبول كرد و از ميان وسايل كم على ، زره او را براى خرج عروسى قبول فرمود، علىعليه‌السلام زره را فروخت و پول آن را نزد رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين مبلغ را به سه قسمت تقسيم فرمودند، يك سوم براى خريد جهيزيه ، يك سوم براى خريدن عطر و بوى خوش و يك سوم آن را نزد ام سلمه به امانت گذاشتند تا براى وليمه شب عروسى از آن استفاده كنند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ٦٣ درهم ، مقدار پولى را كه براى جهيزيه گذاشته بود به چند نفر از ياران و اصحاب داده و فرمودند: با اين پول براى دخترم آنچه از لوازم خانه مورد نياز است تهيه كنيد. آنها به بازار رفته و وسائل مورد نياز را خريدارى كردند كه آن وسائل عبارتند از:

١ - دو دست رختخواب از پارچه مصرى ، محتواى يكى از آنها برگ خرما و ديگرى پشم گوسفند بود.

٢ - فرشى از پوست

٣ - بالشى از پشم با درونى از برگ خرما.

٤ - عبائى خيبرى

٥ - مشك آب

٦ - دو كوزه و دو ظرف آب (دو ظرف بزرگ و دو ظرف كوچك )

٧ - آفتابه

٨ - پرده اى از پشم نازك

٩ - پيراهنى به قيمت ٩ درهم

١٠ - يك روسرى به ارزش چهار درهم

١١ - حوله اى سياه رنگ

١٢ - تختى پوشيده به روتختى

١٣ - چهار زير دستى از پشم طائف با محتواى از گياهى به نام اذفر.

١٤ - حصيرى بحرينى

١٥ - دستاس

١٦ - وسيله و ظرف خضابى از مس

١٧ - ظرفى براى شير.

١٨ - ظرفى بزرگ براى آب

وقتى كالاها به نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورده شد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با دست آنها را زير و رو كرده و فرمودند: پروردگارا! بركت ده قومى را كه بيشترين ظرفهايشان گلين است.(٧٩)

جهاز فاطمه عليها‌السلام در عرض خداوند

يكى از منافقان مدينه حضرت اميرمؤ منان علىعليه‌السلام را در خواستگارى از فاطمه زهراءعليها‌السلام ملامت كرد و گفت : يا على ، تو معدن فضل و ادب و شجاع ترين مبارزان عرب هستى ، چرا زنى خواستى كه چاشتش به شب نمى رسد؟! اگر دختر مرا مى خواستى ، چنان مى كردم كه از در خانه من تا در خانه تو، شتر پر از جهاز دختر من بود.

حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: اين كار به تقدير است نه به تدبير.

الحكم لله العلى الكبير

فرمان از آن خداوند بلند مرتبه و بزرگ است

ما را به مال و متاع دنيا نظرى نيست ، مقصود رضاى حق تعالى است تفاخر ما با اعمال است ، نه با اموال و مباهات ما به كردار است نه به درهم و دينار.

چون علىعليه‌السلام رضاى خود را به حكم و قضاى الهى ظاهر كرد، ندايى به وى رسيد: على ! سر بردار تا قدرت حق را بينى و جهاز دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بنگرى حضرت سربلندى كرد، از بالاى سرش تا عرش خدا حجابها برداشته شد و در زير عرش ميدانى وسيع به نظرش آمد. تمام آن ميدان از ناقه هاى بهشتى ، با بارهايى از در و گوهر و مشك و عنبر پر بود. بر هر شترى كنيزكى چون مهر تابان در حالى كه زمام هر شتر به دست غلامى بود، قرار داشت آنها ندا مى كردند.

هذا جهاز فاطمة بنت محمد المصطفى

اين جهاز فاطمه دختر محمد مصطفى است

على از مشاهده آن منظره خوشحال شد و به حجره فاطمهعليها‌السلام آمد. حضرت فاطمهعليها‌السلام با مشاهده علىعليه‌السلام گفت : اگر چه سرزنش منافقان را درباره ما شنيدى ، اما جهاز ما را به عين عيان ديدى.(٨٠)

عروس و داماد يكديگر را مى ستايند

شخصيت فاطمه زهراءعليها‌السلام از همان شب اول ازداوج چنان براى علىعليه‌السلام جلوه مى نمايد، كه وقتى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرداى آن شب از علىعليه‌السلام مى پرسد: همسرت را چگونه يافتى ؟ بى درنگ پاسخ مى گويد:

نعم العون على طاعة الله

بهترين يار و ياور براى اطاعت و عبوديت خداوند.

همچنين از فاطمه زهراءعليها‌السلام مى پرسد:

كيف راءيت زوجك ؟ شوهرت را چگونه ديدى ؟))

پاسخ داد:

((يا ابة خير زوج ؛ اى پدر! بهترين شوهر ديدم)).(٨١)

تاج دامادى

روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموند:

حضرت سليمان جهيزيه اى براى دخترش كه جهاز بزرگى با چيزهاى ديگر، به همراه تاجى از طلا براى دامادش كه به ٧٠٠ دانه جواهر زينت شده بود آماده ساخت علىعليه‌السلام بعد از شنيدن اين مطالب به منزل آمده و سخنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى حضرت فاطمهعليها‌السلام بيان كرد. فاطمهعليها‌السلام چنين تصور كرد كه شايد در قلب شوهرش چنين گذشته باشد كه : سليمانعليه‌السلام ، پيامبر با عظمتى بوده ، اما پيغمبر ما كه قدر او بالاتر و شاءن او بزرگتر است ، دخترش چنين جهيزيه اى ! فاطمهعليها‌السلام اين موضوع را پنهان نموده و براى احدى آشكار نكرد تا اينكه از دنيا رحلت فرمود.

علىعليه‌السلام در يكى از شبها فاطمهعليها‌السلام را در خواب ديد كه در بهشت بالاى تختى نشسته و اطراف تخت فاطمهعليها‌السلام حورالعين به خدمت او ايستاده اند و دخترى در نهايت حسن و جمال و گشاده روئى در حالتى كه به زيورها زينت كرده در مقابل فاطمهعليها‌السلام ايستاده و منتظر فرمان اوست

علىعليه‌السلام فرمود: اى فاطمهعليها‌السلام اين دختر كيست ؟ حضرت جواب داد: اين دختر سليمان پيغمبر است كه او را به خدمت من واداشته اند. بدانكه يا على ! آن روز كه پدرم راجع به جهيزيه دختر سليمان فرموده بود و در قلب من چيزى گذشت كه من آن را با خود حديث نفس ‍ كردم (و براى احدى آشكار نساختم ) براى تو عوض آن تاجى كه سليمان براى دامادش ريخته بود چنين قرار داده شده كه پرچم حمد در روز قيامت به دست تو باشد.(٨٢)

فاطمه عليها‌السلام جان ! تو را نزد على عليه‌السلام به وديعه نهادم

شب عروسى على و فاطمهعليها‌السلام وقتى كه عروسى وارد منزل داماد شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به بلال فرمود تا اذان نماز عشاء را بگويد. پس از اذان و اقامه نماز عشاء، حضرت ظرفى آب خواست ، در حالى كه آياتى از قرآن تلاوت مى فرمود به عروس و داماد دستور داد تا از آن آب بنوشند، سپس خود با آن وضو گرفت و بر سر هر دو پاشيد.

وقتى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى خواست از خانه علىعليه‌السلام خارج شود فاطمهعليها‌السلام به سختى گريست ، چون اين نخستين بار بود كه طعم تلخ جدايى از پدر را مى چشيد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دخترش را آرام كرد و فرمود: دخترم ! اكنون تو همسر كسى هستى كه نيرومندترين مردم در ايمان است و از نظر اخلاق و روح بلند بر همگان برترى دارد، من تو را نزد او به وديعه نهدم.(٨٣)

فاطمهعليها‌السلام همسرى صديقه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمودند: يا على ! پروردگار سه نعمت ارزشمند به تو عطا كرده است كه به هيچ كس ، حتى به من ارزانى نكرده :

اول : پدرزنى چون من به تو عطا كرده است

دوم : به تو همسرى چون دخترم صديقه هديه فرموده است

سوم : فرزندانى چون حسن و حسينعليه‌السلام به تو عطا كرده است

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دنبال آن فرمود: البته شما از من و من هم از شما هستم.(٨٤)

شوهر فاطمه عليها‌السلام برترين خلق است

اسماء بنت عميس گفت : فاطمه زهراءعليها‌السلام به من فرمود: شبى كه من به خانه علىعليه‌السلام رفتم (در نيمه هاى شب ) از خواب بيدار شدم ، ديدم كه زمين با علىعليه‌السلام سخن مى گويد و على نيز با آن حرف مى زند. صبح نزد پدرم جريان را گفتم ، پدرم سجده اى طولانى كرد و سرش را بلند كرد و فرمود: دخترم ، بشارت باد تو را به اولاد صالح و نسل پاكيزه ، زيرا خداوند شوهرت را بر ساير مردم برترى داده و به زمين دستور داده كه با او سخن بگويد و از اخبار شرق و غرب عالم او را مطلع كند.

پيمان اسماء و خديجه بعد از مراسم شب عروسى

رسول مكرم اسلام آب خواستند، جرعه اى به دهان برد و مضمضه كرد و بعد آن جرعه را از دهان به داخل كاسه اى بيرون ريختند و آنگاه آن آب را بر سر و سينه و بين دو كتف حضرت فاطمهعليها‌السلام افكنده و علىعليه‌السلام را نيز صدا كرد و همين عمل را با او انجام دادند.

سپس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زنان را امر فرمود تا همگى خارج شوند. وقتى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواستند از اطاق خارج شوند شخصى را در آنجا ديدند، فرمودند: كه هستى ؟ گفت اسماء بنت عميس هستم فرمود: آيا نگفتم كه همه از اينجا خارج شويد. عرض كرد. آرى يا رسول الله ، پدر و مادرم فداى شما من قصد مخالفت امر شما را نداشتم ، ولى با خديجه پيمانى بسته ام آنگاه جريان را براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيان كرد. پيامبر با شنيدن نام خديجه متاءثر شده ، گريستند و بعد فرمودند: اى اسماء اميدوارم كه خدا حوائج تو را در دنيا و آخرت بر آورد.(٨٥)

بخشش پيراهن نو حضرت على عليه‌السلام

به هنگام رحلت حضرت فاطمهعليها‌السلام دستمالى بسته شده در كنار آن حضرت مشاهده كرد، آن را گشود و ديد، پارچه اى ابريشمى و سبز است كه در آن پارچه كاغذ سفيدى است كه بر روى آن چيزهايى نوشته شده و نور از آن مى درخشد، حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود:

اى ابوالحسن ، هنگامى كه پدرم مرا به همسرى تو در آورد، در شب عروسى دو پيراهن داشتم ، يكى نو و ديگرى كهنه و وصله دار. سر نماز بودم كه كسى در زد و سائلى از پشت در مى گفت : اى خاندان نبوت و معدن خير و جوانمردى ، من بي نوائى برهنه ام ، اگر پيراهن كهنه اى داريد من نيازمند آن مى باشم من پيراهن نو خود را برداشته ، به او دادم و لباس كهنه را پوشيدم صبح روز بعد از عروسى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر من وارد شد و فرمود: دخترم مگر تو لباس نو نداشتى ، چرا آن را نپوشيدى ؟ گفتم : اى پدر آن را به سائلى صدقه دادم فرمود: بسيار كار خوبى كردى ، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت مى پوشيدى و لباس كهنه را صدقه مى دادى در هر دو حالت توفيق شامل تو مى شد. عرض كردم : اى رسول خدا من به شما اقتدا كردم ، هنگامى كه با مادرم خديجه ازدواج كردى ، هر آنچه را كه به تو داده بود در راه خدا انفاق كردى تا حدى كه سائلى به شما رسيد و پيراهن خود را به او دادى و حصير بر خود پوشيدى در همان موقع جبرائيل نازل شد و اين آيه را آورد.

و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا

خيلى دستهايت را نگشاى كه بعد شرزنش شده و حسرت زده بنشينى.(٨٦)

رسول خدا گريست و مرا به سينه اش چسباند، جبرائيل نازل شده و گفت : خداوند سلام رسانده و مى فرمايد: به فاطمهعليها‌السلام سلام برسان و به او بگو، هر چه مى خواهى طلب كن و اگر هر چه در آسمان و زمين است بخواهى به تو داده خواهد شد. عرض كردم : پدر جان لذت خدمتگزارى او، مرا از سؤ ال كردن از او بازداشته است من نيازى جز نگاه كردن به چهره بزرگوارانه او در بهشت برين ندارم پيامبر فرمود: دخترم ، دستهايت را بالا بياور، من دستهايم را بالا بردم و حضرت نيز دستهايش را بالا برده و گفت : خداوندا امتم را ببخشاى ، و من آمين گفتم ، جبرائيل پيامى از سوى خداوند متعال آورد كه خداوند مى فرمايد: من آن عده از گناهكاران امت تو را كه در دلشان محبت فاطمه و مادرش و شوهرش و فرزندانش را داشته باشد مى بخشم ، فرمود: من در اين باره سندى مى خواهم خداوند به جبرائيل دستور داد ديبايى سبز و ديبايى سپيد كه بر روى آن نوشته شده است :

كتب ربكم على نفسه الرحمة

پروردگارتان رحمت را بر خود لازم كرده است .))،

بياورد. جبرائيل و ميكائيل و حضرت رسول بر آن گواهى داده و امضاء كردند، حضرت فرمود: دخترم اين نوشته در اين بسته است ، روز وفاتت كه رسيد وصيت كن در قبرت بگذارند تا روز قيامت كه مردم سر از قبر بردارند و گناهكاران حتمى شدند اين امانت را به من تسليم كن تا آنچه را كه خداوند بر من و تو ارزانى داشته از خداوند بخواهم تو و پدرت براى جهانيان رحمت هستيد.(٨٧)

بينشهاى وحى‏

الف - شريعت اسلام گروهى از زنان را بر مردان حرام گردانيده كه‏از آن جمله است مادر رضاعى وخواهر رضاعى. اين تحريم در سياق‏بيان محارم نسبى همچون مادر وخواهر آمده است كه دلالت بر آن‏دارد كه خويشاوندى رضاع وشير دادن همچون خويشاوندى نسب‏است، بنابر اين آنچه به وسيله خويشاوندى نسبى حرام مى‏شود، به‏واسطه خويشاوندى رضاعى نيز حرام مى‏گردد.

ب - اين بيان قرآنى كه مى‏فرمايد:وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ ("مادران رضاعى شما" و )

( "وخواهران رضاعى‏شما"، گواه عدم انتشار حرمت است مگر پس از آن كه زن شيرده مادرگردد ودختر او خواهر كودك شير خوار، وچنين نمى‏شود مگر پس ازآن كه جسم او از شير اين زن رشد كند، وچنان كه در حديث شريف‏آمده است استخوان او محكم وگوشت او برويد واين، پس از ده بارشير دادن يا بيشتر يا پس از يك شبانه روز شير خوارگى تحقق‏مى‏يابد.

ج - هرگاه زن شيرده مادر گردد، مادر بزرگ فرزند شير خواره،وعمه برادر زاده او، وخاله خواهر زاده او نيز مى‏گردد، چنانكه شوهران و نيز براى اين طفل پدر رضاعى مى شود ودليل اين فراگيرى اين‏سخن خداوند است كه )وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ ( وخواهران رضاعى‏شما. پس خواهر نسبت به شير خوار، بدو نسبت مى يابد به سبب‏مادر واين خود دليل آن است كه انتساب وخويشاوندى با كودك شيرخوار مى تواند از طريق انتساب به مادر باشد.

حديث شريف:

١ - در حديثى منقول از امام باقرعليه‌السلام آمده است كه پيامبر اكرم ‏صلى‌الله‌عليه‌وآله ‏فرمود: " به سبب رضاع همان حرام شود كه به سبب نسب."(٧٥)

٢ - از زياد بن سوقه روايت است كه گفت: به امام باقرعليه‌السلام عرض‏كردم: آيا رضاع حد خاصى دارد كه آن را معتبر بشماريم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "شيرخوارگى در كمتراز يك‏شبانه‏روز يا پانزده‏بار شير دادن متوالى از يك زن واز شير يك مرد، بدون آنكه شير دادن‏زنى ديگر ميان آن فاصله بيندازد، موجب محرميت نمى‏شود."(٧٦)

٣ - امام صادق ‏عليه‌السلام در پى پرسش از چگونگى محرم شدن به سبب‏رضاع فرمود: "آن رضاعى كه گوشت را بروياند، واستخوان را محكم‏سازد."

راوى مى‏گويد: عرض كردم آيا كودك با ده بار شير خوارگى محرم‏مى‏شود؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه، زيرا با ده بار شير خوارگى نه گوشتى‏مى‏رويد ونه استخوانى محكم مى شود."(٧٧)

پاورقي ها

١) سوره نور، آيه ٣.

٢) سوره نور، آيه ٤.

٣) سوره نور، آيه ١٩.

٤) سوره نور، آيات ٢٨ - ٢٧.

٥) سوره نور، آيات ٣١ - ٣٠.

٦) سوره نور، آيه ٣١.

٧) سوره نور، آيه ٥٨.

٨) سوره نور، آيه ٥٩.

٩) سوره نور، آيه ٦٠.

١٠) سوره احزاب، آيه ٣٢.

١١) سوره احزاب، آيه ٣٣.

١٢) سوره بقره، آيه ٢٣٥.

١٣) سوره نور، آيه ٣٢.

١٤) سوره نور، آيه ٣٣.

١٥) سوره مؤمنون، آيات ٧ - ٥.

١٦) سوره نور، آيه ٥٨.

١٧) سوره نور، آيه ٥٩.

١٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٥٧، از ابواب مقدّمات نكاح، باب ١١٩،حديث‏٢.

١٩) سوره نور، آيات ٣١ - ٣٠.

٢٠) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٤٥، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١٠٩،حديث ١.

٢١) همان، حديث ٣.

٢٢) همان، ص‏١٣٩، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١٠٤، حديث ٨.

٢٣) تفسير الميزان، ج‏١٥، ص‏١١٥، به نقل از كافى.

٢٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٣٣، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب‏٩٨،حديث ١.

٢٥) همان، حديث ٤.

٢٦) سوره نور، آيه ٦٠.

٢٧) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٤٤، باب ١٠٧، حديث ١.

٢٨) سوره نور، آيه ٣١.

٢٩) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٦٩، باب ١٢٦، حديث ٣.

٣٠) همان، حديث ٢.

٣١) سوره احزاب، آيه ٣٢.

٣٢) سوره نور، آيه ٣١.

٣٣) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٧٣، باب ١٣١، حديث ١.

٣٤) همان.

٣٥) همان، ص‏١٧٤، باب ١٣٢، حديث ١.

٣٦) همان، ص‏١٧٧، باب ١٣٦، حديث ٢.

٣٧) همان، ص‏١٥١، باب ١١٥، حديث ١.

٣٨) همان، ج‏١٤، ص‏١٥١، باب ١١٥، حديث ٢.

٣٩) بنگريد به حديث قبلى امام صادق‏‏عليه‌السلام .

٤٠) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥٩، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب‏٣٦،حديث‏١.

٤١) همان، حديث ٣.

٤٢) همان، ص‏٦١، ابواب مقدمات نكاح وآداب آن، باب ٣٦، حديث ١١.

٤٣) همان، ص‏٥٩، حديث ٥.

٤٤) سوره نور، آيه ٣٢.

٤٥) سوره روم، آيه ٢١.

٤٦) سوره نساء، آيه ١.

٤٧) مستدرك الوسائل، ابواب مقدّمات نكاح، باب ١، حديث ١٥.

٤٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١،حديث ٤.

٤٩) همان، ص‏٥، حديث ١٢.

٥٠) سوره ذاريات، آيه ٤٩.

٥١) سوره فاطر، آيه ١١.

٥٢) سوره نور، آيه ٣٢.

٥٣) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢٥، باب ١١، حديث ٤.

٥٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣، باب ١، حديث ٣.

٥٥) همان، حديث ٦.

٥٦) همان، ص‏٥، باب ١، حديث ٩.

٥٧) سوره روم، آيه ٢١.

٥٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥، باب ١، حديث ١٠.

٥٩) همان، ص‏٦، حديث ١٥.

٦٠) همان، ص‏٧، باب ٢، حديث ٢.

٦١) همان، ص‏٨، باب ٢، حديث ٧.

٦٢) همان، ص‏٧، حديث ٣.

٦٣) سوره بقره، آيه ٢٢١.

٦٤) سوره ممتحنه، آيه ١٠.

٦٥) سوره مائده، آيه ٥.

٦٦) وسائل‏الشيعه، ج‏١٤، ص‏٤١٣، ابواب‏آنچه به‏سبب كفر حرام مى‏شود، باب‏٢،حديث ٤.

٦٧) همان، ص‏٤١٢، باب ٢، حديث ١.

٦٨) همان، ص‏٤١٥، باب ٤، حديث ٢.

٦٩) همان، ص‏٤١٦، ابواب آنچه با كفر حرام مى شود، باب ٥، حديث ٤.

٧٠) همان، ج‏١٤، ص‏٤٢٢، باب ٩، حديث ٦.

٧١) همان، ص‏٤٢١، باب ٩، حديث ٣.

٧٢) همان، ج‏١٨، كتاب الحدود، ابواب حد المرتد، ص‏٥٤٥، باب ١، حديث ٣.

٧٣) سوره نساء، آيه ٢٣.

٧٤) سوره نساء، آيه ٢٣.

٧٥) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٨٠، ابواب ما يحرم بالرضاع، باب ١، حديث ١.

٧٦) همان، ص‏٢٨٢، باب ٢، حديث ١.

٧٧) همان، ص‏٢٨٣، حديث ٢.

فقه اسلامي

شرايط رضاع‏

١ - در حديثى منقول از امام صادق‏عليه‌السلام آمده كه از ايشان پرسيده‏شد از زنى كه بدون زايش شير دارد ودختر وپسرى را از اين شيرتغذيه مى كند آيا همين شير، همچون رضاع، آن دو را با هم محرم‏مى‏سازد؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "خير."(٧٨)

٢ - در خبرى به نقل از امام على‏عليه‌السلام آمده است كه فرمود: "شيرحرام، حلال را حرام نمى كند، مانند زنى كه با شير همسرش كودكى‏را شير دهد، سپس با شيرى كه از زنا به وجود آمده است ديگرى‏راشير دهد."(٧٩)

تفصيل احكام:

فقها براى رضاعى كه محرميت به دنبال دارد شروطى را به شرح‏زير نهاده‏اند:

شرط اول

- اين كه شير، پس از ازدواج باشد اين شرط فروعى دارد كه آنها را بيان مى كنيم:

الف - اين كه شير زن در پى ازدواج پديد آمده باشد، پس اگردوشيزه‏اى شير در سينه او روان شود وكودكى را با آن شير تغذيه كند،اين شير موجب محرميت او نمى‏شود وبر پايه احاديث رسيده‏پيوندى را به وجود نمى‏آورد، ولى احتياط آن است كه از ازدواج با آن‏كه اصطلاحاً مادر رضاعى يا خواهر رضاعى ناميده مى‏شود پرهيزگردد.

ب - اگر زنى - والعياذ باللَّه - زنا داد وحامله شد ووضع حمل كردوسپس كودكى را با شير خود تغذيه كرد، اين شير موجب محرميت اونمى‏گردد وبر حسب نظر مشهور فقهاء، واحتياط آن است كه مانندمسأله پيشين پرهيز شود.

ج - اگر مردى با زنى به گمان اين كه همسر اوست نزديكى كند - كه‏در اصطلاح فقهى شبهه ناميده مى‏شود - وآن زن حامله شود وطفلى‏به دنيا آورد، فراگيرى محرميت با اين شير، موافق احتياط است.

د - اگر زن حامله‏اى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندوكودكى را شير دهد موجب محرميت مى‏شود، زيرا اين شير به‏واسطه ازدواج صحيح پديد آمده است.

ه - اگر زن حامله‏اى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندودوباره به عقد مرد ديگرى در آيد وكودكى را شير دهد، محرميت‏پديد مى‏آيد، ولى صاحب شير همسر اول اوست، بنابراين همسراول پدر رضاعى آن كودك به شمار مى‏آيد نه همسر دوم زن، مگر آن‏كه از نو حامله شود وشير اول قطع گردد ودوباره شير در سينه او پديدآيد كه فقها گفته‏اند: اين شير از آن شوهر دوم است واو پدر رضاعى‏كودك است نه شوهر اول.

اگر ما از نظر علمى امكان يافتيم منشأ شير را شناسايى كنيم‏ودريابيم كه آيا اين شير از حاملگى اول است يا دوم بايد به علم عمل‏كنيم وصاحب شير )همسر اول يا دوم( را پدر رضاعى طفل‏بشماريم.

شرط دوم

- مقدار شير خوارگى قرآن كريم مى فرمايد: )وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِنَ‏الرَّضَاعَةِ ...(٨٠)).

"... ومادران رضاعى شما، وخواهران رضاعى شما..."

از اين آيه استفاده مى‏كنيم آن شير خوارگى كه محرميت را موجب‏مى‏شود همان است كه زن شيرده را مادر ودختر او را خواهر مى‏گرداند. ومادر، اصل وجود انسان است وشيرى كه نه گوشتى بروياندونه خونى پديد آورد كافى نخواهد بود.

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "رضاع محرميتى راموجب نمى‏شود مگر آن كه خون وگوشتى را پديد آورد."(٨١)

٢ - ونيز مى‏فرمايد: "رضاع محرميتى را موجب نمى‏شود مگر آن‏كه گوشتى بروياند واستخوانى را محكم گرداند."(٨٢)

٣ - حضرت باقرعليه‌السلام به هنگام پرسش از حد رضاع فرمود: "رضاع‏در كمتر از يك شبانه روز يا پانزده بار شير دادن پى در پى، از يك زن‏كه آن شير حاصل يك مرد باشد بدون آنكه شير زن ديگرى ميان آن‏فاصله شده باشد، موجب محرميت نمى‏شود."(٨٣)

٤ - از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت: از حضرت‏عليه‌السلام پرسيدم‏چگونه رضاع موجب محرميت مى شود؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اگر به قدرى شير دهد كه شكم كودك پرگردد واين موجب مى شود كه گوشت او برويد وخون در او پديد آيدوچنين است كه محرميت به وجود مى آيد."(٨٤)

تفصيل احكام:

روييدن گوشت، معيار محرميت‏ براى آن كه رضاع موجب محرميت شود وخويشى پديد آورد بايدبه قدرى باشد كه گوشتى بروياند وخونى بسازد واستخوانى استوارگرداند، واين امر به وسيله افزايش وزن ورشد پيوسته استخوان‏وجريان خون در گونه‏ها وطراوت چهره كودك ونظاير آن از علاماتى‏كه مادران شير دهنده مى شناسند، فهميده مى‏شود.

واقوى آن است كه روييدن گوشت وپديد آمدن خون كفايت‏مى‏كند حتى اگر استخوان كه - ظاهراً - در مرحله بعد قرار دارد استوارنگردد.

بايد روييدن به گونه‏اى اساسى به تعداد شير دادنها از همان زن‏بستگى داشته باشد، اما در صورتيكه كودك با شير ديگرى تغذيه كندشرط تحقق نمى‏يابد.

شارع مقدس به هدف آسان‏گيرى ووسعت بر مردم براى تحقق اين‏شرط دو حد عرفى قائل شده كه عبارتند از:

شير خوردن يك شبانه روز يا پانزده بار پى در پى شير بخورد.

الف - شير خوارگى يك شبانه روز:

اگر كودكى از نيمروز جمعه تا ظهر روز شنبه از پستان يك زن شيربخورد آن زن مادر رضاعى او مى گردد به شرط آن كه غذاى طفل دراين مدت تنها شير او باشد، اما اگر از شير يا خوراك ديگرى تغذيه كردبه گونه اى كه - به واسطه آن - استخوانش استوار گشت يا گوشت بر اوروييد وخون در او پديد آمد كفايت نمى كند.

آرى، غذاى اندك زيانى نمى‏رساند.

واگر كودك در طول اين مدت مريض باشد يا زن شيرده آنقدر كم‏شير باشد كه شير او نه گوشتى را بروياند ونه خونى را پديد آورد ايجادمحرميت دور به نظر مى رسد وپيمودن راه احتياط در چنين موردى‏بهتر است.

ب - شير خوارگى پانزده باره:

هرگاه شمار شير دادن به پانزده رسيد اين شير گوشت مى‏روياندوخون پديد مى آورد، اما اگر ده بار شير دادن توانست استخوانى رااستوار گرداند يا گوشتى را بروياند يا خونى را پديد آورد ظاهراً كفايت‏مى كند ودر غير اينصورت خير.

وبراى هر يك بار شير دادن شروطى وجود دارد بدين شرح:

١ - اينكه يك نوبت شير دادن، عرفاً كامل باشد، وعلامت آن اين‏است كه كودك سيرآب مى شود ودهان از پستان برمى‏گيرد وچه بساخواب او را بربايد، اما اگر از پستان ناراحت شد يا به كسى توجه كردكه با او بازى مى كند وپستان را رها كرد وسپس به خوردن شير روى‏آورد نوبت جديدى در شير خوارگى شمرده نمى‏شود ودر واقع‏تكميل نوبت اول است.

٢ - اينكه دفعات شيرخوارگى پى در پى باشد پس اگر دو زن‏شيرده به تناوب )يكى در ميان( به كودك شير دهند كفايت نخواهدكرد حتى اگر اين دو زن همسر ان يك مرد باشند.

آرى، اگر به كودك مقدار اندكى شير يا قندآب در اثناى شيرخوارگى داده شود به گونه‏اى كه شير زن شيرده غذاى اصلى اوشمرده شود كه گوشت وخون از آن پديد مى آيد، به توالى زيان‏نمى‏رسد. اما اگر پديد آمدن گوشت وخون به واسطه غذا ياآشاميدنى، يا به واسطه هر دو آن به علاوه شير شيرده پديد آيد، ايجادمحرميت بعيد مى نمايد.

٣ - اينكه شير خوارگى مستقيماً از طريق پستان صورت پذيرد، امااگر شير را از پستان بدوشند وسپس به كودك بدهند، به نظر غالب‏فقها موجب محرميت نمى شود، زيرا ديگر رضاع ناميده نمى شودواحتياط بهتر است به ويژه اگر با اين شير گوشت وخون پديد آيد.

اما در صورتيكه مكيدن پستان به وسيله لوله‏اى انجام شود كه به‏پستان متصل است زيانى نمى رساند، زيرا فقها اين مورد را رضاع‏مى‏شمرند واين قيد در شير خوارگى يك شبانه روز نيز آمده است.

٤ - برخى از فقها شرط كرده‏اند كه شير خوارگى بايد در حيات زن‏شيرده صورت پذيرد، پس اگر طفل شيرخوار آخرين نوبت شيرش راپس از مرگ زن شيرده بخورد كفايت نمى كند، زيرا رضاع ناميده‏نمى‏شود ودر چنين موردى نبايد احتياط ترك گردد.

شرط سوم

- شيرخوارگى پيش از گرفتن كودك از شير قرآن كريم مى‏فرمايد:

)وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ (٨٥)).

"ومادران بايست دوسال كامل فرزندان خود را شير دهند، آن كسى‏كه خواهد فرزند را شير تمام دهد..."

حديث شريف:

١ - امام صادق‏عليه‌السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد: "پس‏از گرفتن كودك از شير، ديگر شير خوارگى ورضاع نخواهد بود."(٨٦)

٢ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى پيش ازدوسال وپيش از آن است كه كودك از شير ستانده شود."(٨٧)

٣ - حماد بن عثمان از امام صادق‏عليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود: "بعداز گرفتن از شير، شير خوراگى در ميان نيست. عرض كردم از شيرگرفتن چيست؟ فرمود: "دو سالى كه پروردگار فرموده است."(٨٨)

تفصيل احكام:

شرط است كه شير خوارگى در دو سال كمال يابد، اما اگر كودكى‏پس از تمام شدن دو سال شير بخورد محرميت ميان او ودايه‏اش پديدنمى آيد، زيرا در روزهاى از شير گرفتن بوده است.

اين شرط نيست كه عمر فرزند نسبى دايه كمتر از دو سال باشد،ولى بهتر است در مورد دايه احتياط رعايت شود، چنانكه بهتر است‏درباره كودكى كه از شير ستانده شده وسپس از زن مرضعه‏اى‏شيرخورده است، اگر چه قبل از تمام شدن دوسال باشد بااحتياط عمل شود واقوى عدم لزوم عمل به اين احتياط در هر دو مورد است‏بدين ترتيب اگر خوردن اخرين نوبت شير پيش از آن كه كودك به دوسال برسد تمام شود محرميت ايجاد مى گردد ودر غير اين صورت‏خير.

ملاك: گذشت بيست وچهار ماه از سن كودك شير خواره است،نه آغاز يا پايان سال هجرى.

شرط چهارم

- شير يك مرد

حديث شريف:

١ - عمار ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادق‏‏عليه‌السلام ‏پيرامون نوجوانى پرسش كردم كه )دركودكى( از زنى شير خورده‏است آيا اين شخص مى تواند با خواهر رضاعى پدرى آن زن ازدواج‏كند؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه، زيرا هردو خواهر از شير يك زن تغذيه‏كرده‏اند كه از آن يك مرد بوده است."

گفتم: آيا مى‏تواند با خواهر رضاعى مادرى آن زن ازدواج كند؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اشكالى ندارد، چون خواهرى كه به كودك‏شير نداده از مردى است غير از مرد خواهرى است كه به كودك شيرداده وچون مردان مغاير بودند اشكالى ندارد."(٨٩)

٢ - محمد بن ابى نصر روايت كرده مى گويد از ابو الحسن‏عليه‌السلام اززنى پرسش كردم كه دخترى را شير داده است وهمسرش پسرى از زن‏ديگرى دارد. آيا پسر شوهر او مى تواند با دخترى كه آن زن شير داده‏ازدواج كند؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "شير از آن يك مرد است."(٩٠)

تفصيل احكام:

مرد )شوهر( محور احكام شير خوارگى است وشير، از آن اوتلقى مى شود ومحرميت زمانى فراگير مى شود كه شير از آن يك مردباشد اگرچه زنها متعدد باشند ولى در مقابل محرميت فراگير نمى‏شوداگر مردان متعدد باشند حتى اگر زن شيرده يكى باشد. توضيحات اين‏شرط به اين قرار است:

١ - زهرا همسر جعفر است كه پسرى به نام هادى را شير داده‏ورقيه همسر دوم جعفر دختر بچه‏اى را به نام اسماء شير داده. پس‏هادى نمى‏تواند با اسماء ازدواج كند، زيرا هر دو، از شيرى كه از آن‏جعفر )همسر ومرد( بوده تغذيه كرده‏اند اگر چه سخن از دو زن‏شيرده در ميان است.

٢ - سپس جعفر همسرش زهرا را طلاق مى دهد وزهرا با مردديگرى ازدواج مى كند واز شير خود - كه پس از ازدواج دوم‏وحاملگى از همسر جديد روان گشته - دختر بچه‏اى را به نام هاجرتغذيه مى كند آيا هادى مى تواند با هاجر ازدواج كند؟

آرى! زيرا شير از آن مرد است ودر اين جا اگر چه زن شير ده - درهر دو مورد - يكى بيشتر نيست، ولى سخن از دو مرد در ميان است‏ودر روايت ديگرى نيز اشاره به حرمت نكاح اين دو آمده است ولى‏فقها بدان توجهى نكرده‏اند.

٣ - زهرا از همسر دوم خود دخترى را به نام صديقه به دنيامى‏آورد. آيا جايز است هادى كه زهرا او را شير داده است با صديقه‏ازدواج كند؟

خير، جايز نيست، زيرا فرزندان نسبى زهرا بر كسانى كه او شيرداده حرام هستند، ولى در صورت اختلاف همسر، فرزندان رضاعى‏آن زن، محرم همديگر نمى شوند.

مفهوم احتياط در رضاع‏ در برخى از فروع گذشته به )احتياط( توصيه كرديم. مفهوم‏احتياط در اين جا چيست؟

احتياط يعنى ترك ازدواج با كسانى كه ترديد داريم كه با فرد،پيوندى رضاعى دارند ولى - از طرف ديگر - نبايد به آن دختر نگاه كندوپوشش شرعى بايد رعايت شود.

پس دختر از نظر ازدواج احتياطاً محرم اين پسر تلقى مى شود وازنظر نگاه كردن، بيگانه.

فراگيرى محرميت در رضاع‏

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "حضرت على‏عليه‌السلام نام‏دختر حمزه را براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برد. وحضرت فرمود: آيا ندانسته‏اى‏كه او دختر برادر رضاعى من است."(٩١) پيامبر اكرم وعمويش حمزه ازيك زن شير خورده بودند.

٢ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "زن را جايز نيست كه‏عمو يا دايى رضاعيش او را به نكاح خود در آورد."(٩٢)

٣ - عثمان بن عيسى به نقل از ابو الحسن‏عليه‌السلام روايت كرده مى گويدبه ايشان عرض كردم: برادرم با زنى ازدواج كرده واز او بچه‏اى به دنياآورده است وسپس زن برادرم دختركى را از عامه مردم شير داده‏است. آيا جايز است با اين دخترك كه زن برادرم او را شير داده‏ازدواج كنم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "خير، زيرا به واسطه رضاع همان حرام مى‏شود كه به واسطه نسب."(٩٣)

تفصيل احكام: رضاع وشير خوارگى، ميان كودك وشيرده‏اش ونيز بين او وهمسرزن شيرده، پيوندى همچون پيوند نسبى برقرار مى سازد واين كودك‏به طور كامل فرزند آن دو است. بدين ترتيب محرميت از طريق اين دوبه نزديكان نفوذ مى يابد. پس مادرِ زن شيرده جده او وخواهرش‏خاله او وخواهر پدر، عمه او مى گردد واگر اين طفل مؤنث باشد برپسران نسبى زن شيرده محرم مى‏شود وبر پسران نسبى ورضاعى آن‏مرد )بنا به تفصيلى كه گذشت( ونيز بر برادر زن شيرده )زيرا دايى اومى‏گردد( ونيز بر برادرِ مرد )زيرا عموى او مى‏شود(.

معيار آن است كه به جاى كلمه )رضاع( كلمه )نسب( را قراردهيم وسپس ببينيم آيا پيوند خويشى محكوم به عنوان محرمى است‏كه ما اورا در رضاع نيز محرم قرار مى دهيم واگر در نسب چنين نيست‏در رضاع نيز نخواهد بود. پس اگر مادر نسبى محرم است، مادررضاعى نيز محرم مى‏باشد واگر خواهر، عمه وخاله نسبى محرم‏هستند، همين خويشان از طريق رضاع نيز محرم مى‏باشند. وزنى كه‏پدر نسبى من با او ازدواج كند بر من حرام مى شود ونيز اگر پدررضاعى من با زنى ازدواج كند، آن زن نيز بر من حرام مى شود وزن‏پسر نسبى من بر من حرام است چنان كه زن پسر رضاعى من بر من

اما خواهر برادر نسبى من، غير محرم است اگر ميان من وآن زن‏پيوندى جز آن نباشد، همچنين خواهر برادر رضاعى من، ومادربرادر نسبى من محرم است نه از آن نظر كه مادر برادر من است، بلکه ازاين نظر كه يا مادر من نيز هست يا زن پدر من مى‏باشد بنابر اين مادربرادر رضاعى من بر من محرم نيست، اگر من وپسر عمويم از يك زن‏شير خورديم آيا مادر او بر من محرم مى شود؟

او محرم نيست، زيرا در شريعت عنوان محرمى با نام )مادربرادر( نسبى وجود ندارد تا رضاعى او محرم به شمار آيد.

حكم خواهر رضاعى پسر

حديث شريف:

على بن شعيب به ابو الحسن‏عليه‌السلام نوشت: زنى كه يكى از فرزندان‏مرا شير داده است، آيا من مى‏توانم با يكى از فرزندان او ازدواج كنم؟

حضرت‏عليه‌السلام چنين پاسخ نگاشت: "اين كار بر تو جايز نيست، زيرافرزندان او به منزله فرزندان تو هستند."(٩٤)

تفصيل احكام:

١ - بيشتر فقهاى ما گفته‏اند: جايز نيست، مردى با خواهران‏رضاعى پسرش ازدواج كند، زيرا آنها به منزله دختران او مى‏باشند.

ولى برخى از فقها جواز اين امر را مى‏دهند، زيرا اين زنان در اصل‏شرع داخل عنوان تحريمى نسبى نيستند، ولى احتياط همان است كه‏فقهاى مشهور گفته‏اند.

٢ - تفاوتى نيست ميان فرزندان صاحب شير )مرد( كه پدررضاعى پسرش گشته است، بين اين كه فرزندان نسبى يا رضاعى اوباشند.

٣ - اما فرزندان زن شيرده، آن دسته از آنان بر پدر كودك شير خوارمحرم هستند كه فرزندان نسبى زن شيرده باشند نه فرزندان رضاعى‏او.

٤ - باكى نيست اگر مرد با خواهر رضاعى خواهر خود يا خواهررضاعى برادر خود ازدواج كند همچنانكه در نسبى آن اشكالى نيست‏پس اگر پدر من با زن مطلقه‏اى ازدواج كند كه دخترى از همسرنخست خويش دارد آيا من مى‏توانم با آن دختر ازدواج كنم؟

آرى! زيرا او علي رغم اينكه ممكن است خواهر برادر من شود ولى‏ارتباطى خويشاوندى با من ندارد، چه، نه مادر او مادر من است ونه‏پدر او پدر من. پس ازدواج با او براى من جايز است، حكم رضاعى‏او نيز چنين است زيرا خويشاوندى رضاعى پائين‏تر از نسبى است.

حكم شير خوارگى پس از ازدواج‏

حديث شريف:

از امام باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: "اگر مردى با دختركى شيرخواره عقد ازدواج ببندد وزنش او را شير دهد ازدواج او باطل‏مى‏شود."(٩٥)

تفصيل احكام:

چون شير خوارگى دقيقاً همچون نسب موجب محرميت است،پس زناشويى گذشته را باطل مى‏كند همچون كه از زناشويى آينده‏مانع مى‏گردد، اين حكم مسائلى دارد كه ذيلاً بيان مى‏شود.

١ - اگر مردى با دختركى شيرخوار ازدواج كند، ومادر يا مادر بزرگ‏ويا خواهر ويا زن پدر يا زن برادرش هر يك با شير خود او را طبق‏شرايط شرعى تغذية كند ازدواجش با او باطل مى شود، زيرا اين‏دختر با شير خوردن از مادر او خواهر رضاعى، و با شير خوردن ازمادر بزرگ پدرى يا مادر بزرگ مادرى او به عمه يا خاله‏اش بدل شده‏است وبا شير خوردن از خواهرش به دختر خواهر او تبديل شده‏است، وبا شير خوارگى اين كودك از زن پدرش تبديل به خواهرپدرى‏اش گشته است وبا تغذيه از شير همسر برادرش به دختربرادرش بدل شده است وهمان گونه كه اين عناوين با نسب موجب‏محرميت مى‏شود با رضاع نيز محرميت را در پى دارد.

٢ - اگر مردى با دختركى شير خوار ازدواج كند وهمسر او آن دختررا شير دهد هر دو براى هميشه بر او حرام مى‏شوند، در صورتيكه باهمسر اول، كه همسر كوچك را شير داده، همبستر شده باشد، چراكه در اين صورت، دخترك شير خوار، دختر همسرى مى‏گردد كه اين‏مرد با او همبستر شده، در حاليكه همسر اولى مادر همسرش گشته،ومادر همسر به طور ابد بر شوهر حرام مى شود، در صورتيكه)ربيبه( يعنى دختر همسر حرام مى شود به شرط همبستر شدن بامادرش.

اما در مورد مهر گفته‏اند:

از ميان رفتن نكاح يعنى عدم اقتضاى چيزى. آرى اگر در باطل‏شدن عقد ولو بدون هيچ عمد وعلمى همسر بزرگ سبب شده باشد،ضامن پرداخت مهر همسر كوچك مى باشد، چه، اين كار ستم است‏وخداوند به اجراى عدل دستور داده كه اقتضا دارد حق هر حقدارى‏به او داده شود.

اما احتياط آن است كه ولى شير خوار در مهر مصالحه كند، زيراشيرخوار با عقد، مستحق مهر گشته است.

آداب ومستحبات شير خوارگى

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى بيست‏ويك ماه است وكمتر از آن ستم است بر كودك."(٩٦)

٢ - كسى از امام موسى بن جعفر نقل كرده كه از حضرت‏‏عليه‌السلام ‏پيرامون زنى پرسيدم كه از زنا كودكى آورده وپرسيدم آيا شير اوشايستگى تغذيه را دارد؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه شير او شايستگى دارد ونه شير دختر اوكه از زنا زاده شده است."(٩٧)

٣ - در حديث ديگرى آمده است: "كودك با شير زن )گبر( تغذيه‏نشود ولى با شير زن يهودى ومسيحى كه شراب ننوشد تغذيه‏مى‏شود."(٩٨)

٤ - امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "شير خوارگى از زن يهودى‏ومسيحى بهتر است از زن ناصبى."(٩٩)

٥ - امير المؤمنين‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "بنگريد چه كسى به كودكانتان‏شير مى‏دهد كه كودك با )آثار روانى( همان شير به جوانى مى‏رسد."(١٠٠)

٦ - پيامبر اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: "نگذاريد زن احمق يا زنى كه چشم‏او ضعيف است به فرزندتان شير دهد كه شير اثر وضعى دارد."(١٠١)

٧ - حضرت على‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "براى شير دادن بر گزينيد چنان‏كه براى ازدواج بر مى‏گزينيد كه شير سرشتها را تغيير مى‏دهد."(١٠٢)

٨ - امام باقرعليه‌السلام مى‏فرمايد: "شير زن زيبا وخوشرو به كودكانتان‏دهيد نه شير زن زشت رو، كه شير اثر وضعى دارد."(١٠٣)

٩ - فضل ابو العباس از امام صادق‏عليه‌السلام پرسيد: "آيا مرد )شوهر(سزاوارتر است نسبت به كودك يا زن؟"

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "مرد، ولى اگر زن به شويش كه او را طلاق‏داده بگويد: من كودكم را، با همان اجرتى كه به ديگرى خواهى داد،شير مى‏دهم در اين صورت آن زن نسبت به كودك سزاوارتر است."(١٠٤)

بينشهاى وحى‏

الف - شريعت اسلام گروهى از زنان را بر مردان حرام گردانيده كه‏از آن جمله است مادر رضاعى وخواهر رضاعى. اين تحريم در سياق‏بيان محارم نسبى همچون مادر وخواهر آمده است كه دلالت بر آن‏دارد كه خويشاوندى رضاع وشير دادن همچون خويشاوندى نسب‏است، بنابر اين آنچه به وسيله خويشاوندى نسبى حرام مى‏شود، به‏واسطه خويشاوندى رضاعى نيز حرام مى‏گردد.

ب - اين بيان قرآنى كه مى‏فرمايد:وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ ("مادران رضاعى شما" و )

( "وخواهران رضاعى‏شما"، گواه عدم انتشار حرمت است مگر پس از آن كه زن شيرده مادرگردد ودختر او خواهر كودك شير خوار، وچنين نمى‏شود مگر پس ازآن كه جسم او از شير اين زن رشد كند، وچنان كه در حديث شريف‏آمده است استخوان او محكم وگوشت او برويد واين، پس از ده بارشير دادن يا بيشتر يا پس از يك شبانه روز شير خوارگى تحقق‏مى‏يابد.

ج - هرگاه زن شيرده مادر گردد، مادر بزرگ فرزند شير خواره،وعمه برادر زاده او، وخاله خواهر زاده او نيز مى‏گردد، چنانكه شوهران و نيز براى اين طفل پدر رضاعى مى شود ودليل اين فراگيرى اين‏سخن خداوند است كه )وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ ( وخواهران رضاعى‏شما. پس خواهر نسبت به شير خوار، بدو نسبت مى يابد به سبب‏مادر واين خود دليل آن است كه انتساب وخويشاوندى با كودك شيرخوار مى تواند از طريق انتساب به مادر باشد.

حديث شريف:

١ - در حديثى منقول از امام باقرعليه‌السلام آمده است كه پيامبر اكرم ‏صلى‌الله‌عليه‌وآله ‏فرمود: " به سبب رضاع همان حرام شود كه به سبب نسب."(٧٥)

٢ - از زياد بن سوقه روايت است كه گفت: به امام باقرعليه‌السلام عرض‏كردم: آيا رضاع حد خاصى دارد كه آن را معتبر بشماريم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "شيرخوارگى در كمتراز يك‏شبانه‏روز يا پانزده‏بار شير دادن متوالى از يك زن واز شير يك مرد، بدون آنكه شير دادن‏زنى ديگر ميان آن فاصله بيندازد، موجب محرميت نمى‏شود."(٧٦)

٣ - امام صادق ‏عليه‌السلام در پى پرسش از چگونگى محرم شدن به سبب‏رضاع فرمود: "آن رضاعى كه گوشت را بروياند، واستخوان را محكم‏سازد."

راوى مى‏گويد: عرض كردم آيا كودك با ده بار شير خوارگى محرم‏مى‏شود؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه، زيرا با ده بار شير خوارگى نه گوشتى‏مى‏رويد ونه استخوانى محكم مى شود."(٧٧)

پاورقي ها

١) سوره نور، آيه ٣.

٢) سوره نور، آيه ٤.

٣) سوره نور، آيه ١٩.

٤) سوره نور، آيات ٢٨ - ٢٧.

٥) سوره نور، آيات ٣١ - ٣٠.

٦) سوره نور، آيه ٣١.

٧) سوره نور، آيه ٥٨.

٨) سوره نور، آيه ٥٩.

٩) سوره نور، آيه ٦٠.

١٠) سوره احزاب، آيه ٣٢.

١١) سوره احزاب، آيه ٣٣.

١٢) سوره بقره، آيه ٢٣٥.

١٣) سوره نور، آيه ٣٢.

١٤) سوره نور، آيه ٣٣.

١٥) سوره مؤمنون، آيات ٧ - ٥.

١٦) سوره نور، آيه ٥٨.

١٧) سوره نور، آيه ٥٩.

١٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٥٧، از ابواب مقدّمات نكاح، باب ١١٩،حديث‏٢.

١٩) سوره نور، آيات ٣١ - ٣٠.

٢٠) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٤٥، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١٠٩،حديث ١.

٢١) همان، حديث ٣.

٢٢) همان، ص‏١٣٩، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١٠٤، حديث ٨.

٢٣) تفسير الميزان، ج‏١٥، ص‏١١٥، به نقل از كافى.

٢٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٣٣، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب‏٩٨،حديث ١.

٢٥) همان، حديث ٤.

٢٦) سوره نور، آيه ٦٠.

٢٧) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٤٤، باب ١٠٧، حديث ١.

٢٨) سوره نور، آيه ٣١.

٢٩) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٦٩، باب ١٢٦، حديث ٣.

٣٠) همان، حديث ٢.

٣١) سوره احزاب، آيه ٣٢.

٣٢) سوره نور، آيه ٣١.

٣٣) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏١٧٣، باب ١٣١، حديث ١.

٣٤) همان.

٣٥) همان، ص‏١٧٤، باب ١٣٢، حديث ١.

٣٦) همان، ص‏١٧٧، باب ١٣٦، حديث ٢.

٣٧) همان، ص‏١٥١، باب ١١٥، حديث ١.

٣٨) همان، ج‏١٤، ص‏١٥١، باب ١١٥، حديث ٢.

٣٩) بنگريد به حديث قبلى امام صادق‏‏عليه‌السلام .

٤٠) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥٩، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب‏٣٦،حديث‏١.

٤١) همان، حديث ٣.

٤٢) همان، ص‏٦١، ابواب مقدمات نكاح وآداب آن، باب ٣٦، حديث ١١.

٤٣) همان، ص‏٥٩، حديث ٥.

٤٤) سوره نور، آيه ٣٢.

٤٥) سوره روم، آيه ٢١.

٤٦) سوره نساء، آيه ١.

٤٧) مستدرك الوسائل، ابواب مقدّمات نكاح، باب ١، حديث ١٥.

٤٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣، ابواب مقدّمات نكاح وآداب آن، باب ١،حديث ٤.

٤٩) همان، ص‏٥، حديث ١٢.

٥٠) سوره ذاريات، آيه ٤٩.

٥١) سوره فاطر، آيه ١١.

٥٢) سوره نور، آيه ٣٢.

٥٣) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٢٥، باب ١١، حديث ٤.

٥٤) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٣، باب ١، حديث ٣.

٥٥) همان، حديث ٦.

٥٦) همان، ص‏٥، باب ١، حديث ٩.

٥٧) سوره روم، آيه ٢١.

٥٨) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٥، باب ١، حديث ١٠.

٥٩) همان، ص‏٦، حديث ١٥.

٦٠) همان، ص‏٧، باب ٢، حديث ٢.

٦١) همان، ص‏٨، باب ٢، حديث ٧.

٦٢) همان، ص‏٧، حديث ٣.

٦٣) سوره بقره، آيه ٢٢١.

٦٤) سوره ممتحنه، آيه ١٠.

٦٥) سوره مائده، آيه ٥.

٦٦) وسائل‏الشيعه، ج‏١٤، ص‏٤١٣، ابواب‏آنچه به‏سبب كفر حرام مى‏شود، باب‏٢،حديث ٤.

٦٧) همان، ص‏٤١٢، باب ٢، حديث ١.

٦٨) همان، ص‏٤١٥، باب ٤، حديث ٢.

٦٩) همان، ص‏٤١٦، ابواب آنچه با كفر حرام مى شود، باب ٥، حديث ٤.

٧٠) همان، ج‏١٤، ص‏٤٢٢، باب ٩، حديث ٦.

٧١) همان، ص‏٤٢١، باب ٩، حديث ٣.

٧٢) همان، ج‏١٨، كتاب الحدود، ابواب حد المرتد، ص‏٥٤٥، باب ١، حديث ٣.

٧٣) سوره نساء، آيه ٢٣.

٧٤) سوره نساء، آيه ٢٣.

٧٥) وسائل الشيعه، ج‏١٤، ص‏٨٠، ابواب ما يحرم بالرضاع، باب ١، حديث ١.

٧٦) همان، ص‏٢٨٢، باب ٢، حديث ١.

٧٧) همان، ص‏٢٨٣، حديث ٢.

فقه اسلامي

شرايط رضاع‏

١ - در حديثى منقول از امام صادق‏عليه‌السلام آمده كه از ايشان پرسيده‏شد از زنى كه بدون زايش شير دارد ودختر وپسرى را از اين شيرتغذيه مى كند آيا همين شير، همچون رضاع، آن دو را با هم محرم‏مى‏سازد؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "خير."(٧٨)

٢ - در خبرى به نقل از امام على‏عليه‌السلام آمده است كه فرمود: "شيرحرام، حلال را حرام نمى كند، مانند زنى كه با شير همسرش كودكى‏را شير دهد، سپس با شيرى كه از زنا به وجود آمده است ديگرى‏راشير دهد."(٧٩)

تفصيل احكام:

فقها براى رضاعى كه محرميت به دنبال دارد شروطى را به شرح‏زير نهاده‏اند:

شرط اول

- اين كه شير، پس از ازدواج باشد اين شرط فروعى دارد كه آنها را بيان مى كنيم:

الف - اين كه شير زن در پى ازدواج پديد آمده باشد، پس اگردوشيزه‏اى شير در سينه او روان شود وكودكى را با آن شير تغذيه كند،اين شير موجب محرميت او نمى‏شود وبر پايه احاديث رسيده‏پيوندى را به وجود نمى‏آورد، ولى احتياط آن است كه از ازدواج با آن‏كه اصطلاحاً مادر رضاعى يا خواهر رضاعى ناميده مى‏شود پرهيزگردد.

ب - اگر زنى - والعياذ باللَّه - زنا داد وحامله شد ووضع حمل كردوسپس كودكى را با شير خود تغذيه كرد، اين شير موجب محرميت اونمى‏گردد وبر حسب نظر مشهور فقهاء، واحتياط آن است كه مانندمسأله پيشين پرهيز شود.

ج - اگر مردى با زنى به گمان اين كه همسر اوست نزديكى كند - كه‏در اصطلاح فقهى شبهه ناميده مى‏شود - وآن زن حامله شود وطفلى‏به دنيا آورد، فراگيرى محرميت با اين شير، موافق احتياط است.

د - اگر زن حامله‏اى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندوكودكى را شير دهد موجب محرميت مى‏شود، زيرا اين شير به‏واسطه ازدواج صحيح پديد آمده است.

ه - اگر زن حامله‏اى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندودوباره به عقد مرد ديگرى در آيد وكودكى را شير دهد، محرميت‏پديد مى‏آيد، ولى صاحب شير همسر اول اوست، بنابراين همسراول پدر رضاعى آن كودك به شمار مى‏آيد نه همسر دوم زن، مگر آن‏كه از نو حامله شود وشير اول قطع گردد ودوباره شير در سينه او پديدآيد كه فقها گفته‏اند: اين شير از آن شوهر دوم است واو پدر رضاعى‏كودك است نه شوهر اول.

اگر ما از نظر علمى امكان يافتيم منشأ شير را شناسايى كنيم‏ودريابيم كه آيا اين شير از حاملگى اول است يا دوم بايد به علم عمل‏كنيم وصاحب شير )همسر اول يا دوم( را پدر رضاعى طفل‏بشماريم.

شرط دوم

- مقدار شير خوارگى قرآن كريم مى فرمايد: )وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِنَ‏الرَّضَاعَةِ ...(٨٠)).

"... ومادران رضاعى شما، وخواهران رضاعى شما..."

از اين آيه استفاده مى‏كنيم آن شير خوارگى كه محرميت را موجب‏مى‏شود همان است كه زن شيرده را مادر ودختر او را خواهر مى‏گرداند. ومادر، اصل وجود انسان است وشيرى كه نه گوشتى بروياندونه خونى پديد آورد كافى نخواهد بود.

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "رضاع محرميتى راموجب نمى‏شود مگر آن كه خون وگوشتى را پديد آورد."(٨١)

٢ - ونيز مى‏فرمايد: "رضاع محرميتى را موجب نمى‏شود مگر آن‏كه گوشتى بروياند واستخوانى را محكم گرداند."(٨٢)

٣ - حضرت باقرعليه‌السلام به هنگام پرسش از حد رضاع فرمود: "رضاع‏در كمتر از يك شبانه روز يا پانزده بار شير دادن پى در پى، از يك زن‏كه آن شير حاصل يك مرد باشد بدون آنكه شير زن ديگرى ميان آن‏فاصله شده باشد، موجب محرميت نمى‏شود."(٨٣)

٤ - از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت: از حضرت‏عليه‌السلام پرسيدم‏چگونه رضاع موجب محرميت مى شود؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اگر به قدرى شير دهد كه شكم كودك پرگردد واين موجب مى شود كه گوشت او برويد وخون در او پديد آيدوچنين است كه محرميت به وجود مى آيد."(٨٤)

تفصيل احكام:

روييدن گوشت، معيار محرميت‏ براى آن كه رضاع موجب محرميت شود وخويشى پديد آورد بايدبه قدرى باشد كه گوشتى بروياند وخونى بسازد واستخوانى استوارگرداند، واين امر به وسيله افزايش وزن ورشد پيوسته استخوان‏وجريان خون در گونه‏ها وطراوت چهره كودك ونظاير آن از علاماتى‏كه مادران شير دهنده مى شناسند، فهميده مى‏شود.

واقوى آن است كه روييدن گوشت وپديد آمدن خون كفايت‏مى‏كند حتى اگر استخوان كه - ظاهراً - در مرحله بعد قرار دارد استوارنگردد.

بايد روييدن به گونه‏اى اساسى به تعداد شير دادنها از همان زن‏بستگى داشته باشد، اما در صورتيكه كودك با شير ديگرى تغذيه كندشرط تحقق نمى‏يابد.

شارع مقدس به هدف آسان‏گيرى ووسعت بر مردم براى تحقق اين‏شرط دو حد عرفى قائل شده كه عبارتند از:

شير خوردن يك شبانه روز يا پانزده بار پى در پى شير بخورد.

الف - شير خوارگى يك شبانه روز:

اگر كودكى از نيمروز جمعه تا ظهر روز شنبه از پستان يك زن شيربخورد آن زن مادر رضاعى او مى گردد به شرط آن كه غذاى طفل دراين مدت تنها شير او باشد، اما اگر از شير يا خوراك ديگرى تغذيه كردبه گونه اى كه - به واسطه آن - استخوانش استوار گشت يا گوشت بر اوروييد وخون در او پديد آمد كفايت نمى كند.

آرى، غذاى اندك زيانى نمى‏رساند.

واگر كودك در طول اين مدت مريض باشد يا زن شيرده آنقدر كم‏شير باشد كه شير او نه گوشتى را بروياند ونه خونى را پديد آورد ايجادمحرميت دور به نظر مى رسد وپيمودن راه احتياط در چنين موردى‏بهتر است.

ب - شير خوارگى پانزده باره:

هرگاه شمار شير دادن به پانزده رسيد اين شير گوشت مى‏روياندوخون پديد مى آورد، اما اگر ده بار شير دادن توانست استخوانى رااستوار گرداند يا گوشتى را بروياند يا خونى را پديد آورد ظاهراً كفايت‏مى كند ودر غير اينصورت خير.

وبراى هر يك بار شير دادن شروطى وجود دارد بدين شرح:

١ - اينكه يك نوبت شير دادن، عرفاً كامل باشد، وعلامت آن اين‏است كه كودك سيرآب مى شود ودهان از پستان برمى‏گيرد وچه بساخواب او را بربايد، اما اگر از پستان ناراحت شد يا به كسى توجه كردكه با او بازى مى كند وپستان را رها كرد وسپس به خوردن شير روى‏آورد نوبت جديدى در شير خوارگى شمرده نمى‏شود ودر واقع‏تكميل نوبت اول است.

٢ - اينكه دفعات شيرخوارگى پى در پى باشد پس اگر دو زن‏شيرده به تناوب )يكى در ميان( به كودك شير دهند كفايت نخواهدكرد حتى اگر اين دو زن همسر ان يك مرد باشند.

آرى، اگر به كودك مقدار اندكى شير يا قندآب در اثناى شيرخوارگى داده شود به گونه‏اى كه شير زن شيرده غذاى اصلى اوشمرده شود كه گوشت وخون از آن پديد مى آيد، به توالى زيان‏نمى‏رسد. اما اگر پديد آمدن گوشت وخون به واسطه غذا ياآشاميدنى، يا به واسطه هر دو آن به علاوه شير شيرده پديد آيد، ايجادمحرميت بعيد مى نمايد.

٣ - اينكه شير خوارگى مستقيماً از طريق پستان صورت پذيرد، امااگر شير را از پستان بدوشند وسپس به كودك بدهند، به نظر غالب‏فقها موجب محرميت نمى شود، زيرا ديگر رضاع ناميده نمى شودواحتياط بهتر است به ويژه اگر با اين شير گوشت وخون پديد آيد.

اما در صورتيكه مكيدن پستان به وسيله لوله‏اى انجام شود كه به‏پستان متصل است زيانى نمى رساند، زيرا فقها اين مورد را رضاع‏مى‏شمرند واين قيد در شير خوارگى يك شبانه روز نيز آمده است.

٤ - برخى از فقها شرط كرده‏اند كه شير خوارگى بايد در حيات زن‏شيرده صورت پذيرد، پس اگر طفل شيرخوار آخرين نوبت شيرش راپس از مرگ زن شيرده بخورد كفايت نمى كند، زيرا رضاع ناميده‏نمى‏شود ودر چنين موردى نبايد احتياط ترك گردد.

شرط سوم

- شيرخوارگى پيش از گرفتن كودك از شير قرآن كريم مى‏فرمايد:

)وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ (٨٥)).

"ومادران بايست دوسال كامل فرزندان خود را شير دهند، آن كسى‏كه خواهد فرزند را شير تمام دهد..."

حديث شريف:

١ - امام صادق‏عليه‌السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد: "پس‏از گرفتن كودك از شير، ديگر شير خوارگى ورضاع نخواهد بود."(٨٦)

٢ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى پيش ازدوسال وپيش از آن است كه كودك از شير ستانده شود."(٨٧)

٣ - حماد بن عثمان از امام صادق‏عليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود: "بعداز گرفتن از شير، شير خوراگى در ميان نيست. عرض كردم از شيرگرفتن چيست؟ فرمود: "دو سالى كه پروردگار فرموده است."(٨٨)

تفصيل احكام:

شرط است كه شير خوارگى در دو سال كمال يابد، اما اگر كودكى‏پس از تمام شدن دو سال شير بخورد محرميت ميان او ودايه‏اش پديدنمى آيد، زيرا در روزهاى از شير گرفتن بوده است.

اين شرط نيست كه عمر فرزند نسبى دايه كمتر از دو سال باشد،ولى بهتر است در مورد دايه احتياط رعايت شود، چنانكه بهتر است‏درباره كودكى كه از شير ستانده شده وسپس از زن مرضعه‏اى‏شيرخورده است، اگر چه قبل از تمام شدن دوسال باشد بااحتياط عمل شود واقوى عدم لزوم عمل به اين احتياط در هر دو مورد است‏بدين ترتيب اگر خوردن اخرين نوبت شير پيش از آن كه كودك به دوسال برسد تمام شود محرميت ايجاد مى گردد ودر غير اين صورت‏خير.

ملاك: گذشت بيست وچهار ماه از سن كودك شير خواره است،نه آغاز يا پايان سال هجرى.

شرط چهارم

- شير يك مرد

حديث شريف:

١ - عمار ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادق‏‏عليه‌السلام ‏پيرامون نوجوانى پرسش كردم كه )دركودكى( از زنى شير خورده‏است آيا اين شخص مى تواند با خواهر رضاعى پدرى آن زن ازدواج‏كند؟ حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه، زيرا هردو خواهر از شير يك زن تغذيه‏كرده‏اند كه از آن يك مرد بوده است."

گفتم: آيا مى‏تواند با خواهر رضاعى مادرى آن زن ازدواج كند؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "اشكالى ندارد، چون خواهرى كه به كودك‏شير نداده از مردى است غير از مرد خواهرى است كه به كودك شيرداده وچون مردان مغاير بودند اشكالى ندارد."(٨٩)

٢ - محمد بن ابى نصر روايت كرده مى گويد از ابو الحسن‏عليه‌السلام اززنى پرسش كردم كه دخترى را شير داده است وهمسرش پسرى از زن‏ديگرى دارد. آيا پسر شوهر او مى تواند با دخترى كه آن زن شير داده‏ازدواج كند؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "شير از آن يك مرد است."(٩٠)

تفصيل احكام:

مرد )شوهر( محور احكام شير خوارگى است وشير، از آن اوتلقى مى شود ومحرميت زمانى فراگير مى شود كه شير از آن يك مردباشد اگرچه زنها متعدد باشند ولى در مقابل محرميت فراگير نمى‏شوداگر مردان متعدد باشند حتى اگر زن شيرده يكى باشد. توضيحات اين‏شرط به اين قرار است:

١ - زهرا همسر جعفر است كه پسرى به نام هادى را شير داده‏ورقيه همسر دوم جعفر دختر بچه‏اى را به نام اسماء شير داده. پس‏هادى نمى‏تواند با اسماء ازدواج كند، زيرا هر دو، از شيرى كه از آن‏جعفر )همسر ومرد( بوده تغذيه كرده‏اند اگر چه سخن از دو زن‏شيرده در ميان است.

٢ - سپس جعفر همسرش زهرا را طلاق مى دهد وزهرا با مردديگرى ازدواج مى كند واز شير خود - كه پس از ازدواج دوم‏وحاملگى از همسر جديد روان گشته - دختر بچه‏اى را به نام هاجرتغذيه مى كند آيا هادى مى تواند با هاجر ازدواج كند؟

آرى! زيرا شير از آن مرد است ودر اين جا اگر چه زن شير ده - درهر دو مورد - يكى بيشتر نيست، ولى سخن از دو مرد در ميان است‏ودر روايت ديگرى نيز اشاره به حرمت نكاح اين دو آمده است ولى‏فقها بدان توجهى نكرده‏اند.

٣ - زهرا از همسر دوم خود دخترى را به نام صديقه به دنيامى‏آورد. آيا جايز است هادى كه زهرا او را شير داده است با صديقه‏ازدواج كند؟

خير، جايز نيست، زيرا فرزندان نسبى زهرا بر كسانى كه او شيرداده حرام هستند، ولى در صورت اختلاف همسر، فرزندان رضاعى‏آن زن، محرم همديگر نمى شوند.

مفهوم احتياط در رضاع‏ در برخى از فروع گذشته به )احتياط( توصيه كرديم. مفهوم‏احتياط در اين جا چيست؟

احتياط يعنى ترك ازدواج با كسانى كه ترديد داريم كه با فرد،پيوندى رضاعى دارند ولى - از طرف ديگر - نبايد به آن دختر نگاه كندوپوشش شرعى بايد رعايت شود.

پس دختر از نظر ازدواج احتياطاً محرم اين پسر تلقى مى شود وازنظر نگاه كردن، بيگانه.

فراگيرى محرميت در رضاع‏

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "حضرت على‏عليه‌السلام نام‏دختر حمزه را براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برد. وحضرت فرمود: آيا ندانسته‏اى‏كه او دختر برادر رضاعى من است."(٩١) پيامبر اكرم وعمويش حمزه ازيك زن شير خورده بودند.

٢ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "زن را جايز نيست كه‏عمو يا دايى رضاعيش او را به نكاح خود در آورد."(٩٢)

٣ - عثمان بن عيسى به نقل از ابو الحسن‏عليه‌السلام روايت كرده مى گويدبه ايشان عرض كردم: برادرم با زنى ازدواج كرده واز او بچه‏اى به دنياآورده است وسپس زن برادرم دختركى را از عامه مردم شير داده‏است. آيا جايز است با اين دخترك كه زن برادرم او را شير داده‏ازدواج كنم؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "خير، زيرا به واسطه رضاع همان حرام مى‏شود كه به واسطه نسب."(٩٣)

تفصيل احكام: رضاع وشير خوارگى، ميان كودك وشيرده‏اش ونيز بين او وهمسرزن شيرده، پيوندى همچون پيوند نسبى برقرار مى سازد واين كودك‏به طور كامل فرزند آن دو است. بدين ترتيب محرميت از طريق اين دوبه نزديكان نفوذ مى يابد. پس مادرِ زن شيرده جده او وخواهرش‏خاله او وخواهر پدر، عمه او مى گردد واگر اين طفل مؤنث باشد برپسران نسبى زن شيرده محرم مى‏شود وبر پسران نسبى ورضاعى آن‏مرد )بنا به تفصيلى كه گذشت( ونيز بر برادر زن شيرده )زيرا دايى اومى‏گردد( ونيز بر برادرِ مرد )زيرا عموى او مى‏شود(.

معيار آن است كه به جاى كلمه )رضاع( كلمه )نسب( را قراردهيم وسپس ببينيم آيا پيوند خويشى محكوم به عنوان محرمى است‏كه ما اورا در رضاع نيز محرم قرار مى دهيم واگر در نسب چنين نيست‏در رضاع نيز نخواهد بود. پس اگر مادر نسبى محرم است، مادررضاعى نيز محرم مى‏باشد واگر خواهر، عمه وخاله نسبى محرم‏هستند، همين خويشان از طريق رضاع نيز محرم مى‏باشند. وزنى كه‏پدر نسبى من با او ازدواج كند بر من حرام مى شود ونيز اگر پدررضاعى من با زنى ازدواج كند، آن زن نيز بر من حرام مى شود وزن‏پسر نسبى من بر من حرام است چنان كه زن پسر رضاعى من بر من

اما خواهر برادر نسبى من، غير محرم است اگر ميان من وآن زن‏پيوندى جز آن نباشد، همچنين خواهر برادر رضاعى من، ومادربرادر نسبى من محرم است نه از آن نظر كه مادر برادر من است، بلکه ازاين نظر كه يا مادر من نيز هست يا زن پدر من مى‏باشد بنابر اين مادربرادر رضاعى من بر من محرم نيست، اگر من وپسر عمويم از يك زن‏شير خورديم آيا مادر او بر من محرم مى شود؟

او محرم نيست، زيرا در شريعت عنوان محرمى با نام )مادربرادر( نسبى وجود ندارد تا رضاعى او محرم به شمار آيد.

حكم خواهر رضاعى پسر

حديث شريف:

على بن شعيب به ابو الحسن‏عليه‌السلام نوشت: زنى كه يكى از فرزندان‏مرا شير داده است، آيا من مى‏توانم با يكى از فرزندان او ازدواج كنم؟

حضرت‏عليه‌السلام چنين پاسخ نگاشت: "اين كار بر تو جايز نيست، زيرافرزندان او به منزله فرزندان تو هستند."(٩٤)

تفصيل احكام:

١ - بيشتر فقهاى ما گفته‏اند: جايز نيست، مردى با خواهران‏رضاعى پسرش ازدواج كند، زيرا آنها به منزله دختران او مى‏باشند.

ولى برخى از فقها جواز اين امر را مى‏دهند، زيرا اين زنان در اصل‏شرع داخل عنوان تحريمى نسبى نيستند، ولى احتياط همان است كه‏فقهاى مشهور گفته‏اند.

٢ - تفاوتى نيست ميان فرزندان صاحب شير )مرد( كه پدررضاعى پسرش گشته است، بين اين كه فرزندان نسبى يا رضاعى اوباشند.

٣ - اما فرزندان زن شيرده، آن دسته از آنان بر پدر كودك شير خوارمحرم هستند كه فرزندان نسبى زن شيرده باشند نه فرزندان رضاعى‏او.

٤ - باكى نيست اگر مرد با خواهر رضاعى خواهر خود يا خواهررضاعى برادر خود ازدواج كند همچنانكه در نسبى آن اشكالى نيست‏پس اگر پدر من با زن مطلقه‏اى ازدواج كند كه دخترى از همسرنخست خويش دارد آيا من مى‏توانم با آن دختر ازدواج كنم؟

آرى! زيرا او علي رغم اينكه ممكن است خواهر برادر من شود ولى‏ارتباطى خويشاوندى با من ندارد، چه، نه مادر او مادر من است ونه‏پدر او پدر من. پس ازدواج با او براى من جايز است، حكم رضاعى‏او نيز چنين است زيرا خويشاوندى رضاعى پائين‏تر از نسبى است.

حكم شير خوارگى پس از ازدواج‏

حديث شريف:

از امام باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: "اگر مردى با دختركى شيرخواره عقد ازدواج ببندد وزنش او را شير دهد ازدواج او باطل‏مى‏شود."(٩٥)

تفصيل احكام:

چون شير خوارگى دقيقاً همچون نسب موجب محرميت است،پس زناشويى گذشته را باطل مى‏كند همچون كه از زناشويى آينده‏مانع مى‏گردد، اين حكم مسائلى دارد كه ذيلاً بيان مى‏شود.

١ - اگر مردى با دختركى شيرخوار ازدواج كند، ومادر يا مادر بزرگ‏ويا خواهر ويا زن پدر يا زن برادرش هر يك با شير خود او را طبق‏شرايط شرعى تغذية كند ازدواجش با او باطل مى شود، زيرا اين‏دختر با شير خوردن از مادر او خواهر رضاعى، و با شير خوردن ازمادر بزرگ پدرى يا مادر بزرگ مادرى او به عمه يا خاله‏اش بدل شده‏است وبا شير خوردن از خواهرش به دختر خواهر او تبديل شده‏است، وبا شير خوارگى اين كودك از زن پدرش تبديل به خواهرپدرى‏اش گشته است وبا تغذيه از شير همسر برادرش به دختربرادرش بدل شده است وهمان گونه كه اين عناوين با نسب موجب‏محرميت مى‏شود با رضاع نيز محرميت را در پى دارد.

٢ - اگر مردى با دختركى شير خوار ازدواج كند وهمسر او آن دختررا شير دهد هر دو براى هميشه بر او حرام مى‏شوند، در صورتيكه باهمسر اول، كه همسر كوچك را شير داده، همبستر شده باشد، چراكه در اين صورت، دخترك شير خوار، دختر همسرى مى‏گردد كه اين‏مرد با او همبستر شده، در حاليكه همسر اولى مادر همسرش گشته،ومادر همسر به طور ابد بر شوهر حرام مى شود، در صورتيكه)ربيبه( يعنى دختر همسر حرام مى شود به شرط همبستر شدن بامادرش.

اما در مورد مهر گفته‏اند:

از ميان رفتن نكاح يعنى عدم اقتضاى چيزى. آرى اگر در باطل‏شدن عقد ولو بدون هيچ عمد وعلمى همسر بزرگ سبب شده باشد،ضامن پرداخت مهر همسر كوچك مى باشد، چه، اين كار ستم است‏وخداوند به اجراى عدل دستور داده كه اقتضا دارد حق هر حقدارى‏به او داده شود.

اما احتياط آن است كه ولى شير خوار در مهر مصالحه كند، زيراشيرخوار با عقد، مستحق مهر گشته است.

آداب ومستحبات شير خوارگى

حديث شريف:

١ - از امام صادق‏عليه‌السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى بيست‏ويك ماه است وكمتر از آن ستم است بر كودك."(٩٦)

٢ - كسى از امام موسى بن جعفر نقل كرده كه از حضرت‏‏عليه‌السلام ‏پيرامون زنى پرسيدم كه از زنا كودكى آورده وپرسيدم آيا شير اوشايستگى تغذيه را دارد؟

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "نه شير او شايستگى دارد ونه شير دختر اوكه از زنا زاده شده است."(٩٧)

٣ - در حديث ديگرى آمده است: "كودك با شير زن )گبر( تغذيه‏نشود ولى با شير زن يهودى ومسيحى كه شراب ننوشد تغذيه‏مى‏شود."(٩٨)

٤ - امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "شير خوارگى از زن يهودى‏ومسيحى بهتر است از زن ناصبى."(٩٩)

٥ - امير المؤمنين‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "بنگريد چه كسى به كودكانتان‏شير مى‏دهد كه كودك با )آثار روانى( همان شير به جوانى مى‏رسد."(١٠٠)

٦ - پيامبر اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: "نگذاريد زن احمق يا زنى كه چشم‏او ضعيف است به فرزندتان شير دهد كه شير اثر وضعى دارد."(١٠١)

٧ - حضرت على‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: "براى شير دادن بر گزينيد چنان‏كه براى ازدواج بر مى‏گزينيد كه شير سرشتها را تغيير مى‏دهد."(١٠٢)

٨ - امام باقرعليه‌السلام مى‏فرمايد: "شير زن زيبا وخوشرو به كودكانتان‏دهيد نه شير زن زشت رو، كه شير اثر وضعى دارد."(١٠٣)

٩ - فضل ابو العباس از امام صادق‏عليه‌السلام پرسيد: "آيا مرد )شوهر(سزاوارتر است نسبت به كودك يا زن؟"

حضرت‏عليه‌السلام فرمود: "مرد، ولى اگر زن به شويش كه او را طلاق‏داده بگويد: من كودكم را، با همان اجرتى كه به ديگرى خواهى داد،شير مى‏دهم در اين صورت آن زن نسبت به كودك سزاوارتر است."(١٠٤)


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22