الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها0%

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حليمه صفرى
گروه: مشاهدات: 22424
دانلود: 3452

توضیحات:

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 355 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22424 / دانلود: 3452
اندازه اندازه اندازه
الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل پنجم : همراه رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليها‌السلام را بسيار مى بوسيد. روايات زيادى در مورد بوسيدن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دختر گراميش فاطمه را وجود دارد كه به نقل از آنها اكتفا مى كنيم

١ - عايشه مى گويد: فاطمهعليها‌السلام در سخن گفتن ، شبيه ترين مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. وقتى بر پيغمبر وارد مى شد آن حضرت دستش را مى گرفت و مى بوسيد و بر جاى خودش مى نشانيد. هرگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر حضرت فاطمهعليها‌السلام وارد مى شد، فاطمه به احترام پدر از جاى بر مى خاست ، دست آن حضرت را مى بوسيد و در جاى خودش مى نشانيد.

روزى عايشه ديد كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت فاطمه را مى بوسد، عرض كرد: يا رسول الله ! آيا هنوز هم فاطمهعليها‌السلام را مى بوسى با اينكه شوهر دارد؟ فرمود: اگر مى دانستى من چقدر فاطمهعليها‌السلام را دوست دارم محبت تو نيز نسبت به او زيادتر مى شد. فاطمه حوريه اى است به صورت انسان ، من هر وقت مشتاق بوى بهشت مى شوم او را مى بوسم(٨٨ )

٢ - عايشه مى گويد: هرگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مسافرت بر مى گشت گلوگاه فاطمه را مى بوسيد و مى فرمود: بوى بهشت از را او استشمام مى كنم

٣ - عايشه مى گويد: بسيارى از اوقات رسول خدا طره موى بالاى پيشانى فاطمه را مى بوسيد، او را مى بوييد و زبانش را بر او مى كشيد.

٤ - حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمودند: پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمى خوابيد مگر آنكه اول صورت فاطمه را مى بوسيد، صورت خود را روى سينه فاطمه مى گذاشت و براى او دعا مى كرد.

در روايتى ديگر چنين آمده است : پيامبر تمام صفحه پيشانى فاطمه و يا ميان سينه او را مى بوسيد.

٥ - ابو ثعلبه خشنى مى گويد: هرگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مسافرت بر مى گذشت به منزل فاطمه مى رفت ، فاطمه به استقبال پدر مى رفت و حضرت او را در آغوش مى گرفت و بين ديدگانش را مى بوسيد.(٨٩)

پاورقي

٥٨- پانصد درهم معادل ٤٠٠ مثقال نقره خالص بود كه به فرموده پيامبر: چنين مهريه اى را خداوند معين نمود تا براى امت اسلام سنت باشد و ٤٠٠ مثال نقره در آن زمان معادل (٥/٢) دو ونيم مثقال طلاى ناب بود. - ناسخ التواريخ ، ج ٤، كتاب دوم ص ٣٩ - ٣٨. مناقب ج ٣، ص ٣٥١. -

٥٩- زندگى حضرت فاطمهعليها‌السلام و دختران آن حضرت ص ٤٨

٦٠- فرقان / ٢٥

٦١- زندگانى حضرت فاطمه و دختران آن حضرت ، ص ٥٠

٦٢- بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا، ص ٥٦ به نقل از بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٩٢ - ١٤٥.

٦٣- فاطمه زهراءعليها‌السلام از ولادت تا شهادت ، ص ١٦٣

٦٤- فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت ، ص ١٧٠

٦٥- اسماء بنت عميس يكى از زنانى بود كه توفيق همراهى و همرازى با فاطمه زهراءعليها‌السلام را يافت او زنى شايسته و مهاجر، عالمه ، و محدثه ، بهشتى ، همسر و مادر دو شهيد، بسيار عاقل ، هشيار و نجيب بود. او مطيع و محرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ماءنوس و همراه زهراءعليها‌السلام و مدافع علىعليه‌السلام بود.

او به امر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همراه شوهرش به حبشه مهاجرت كرد و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خلوت ، خبر شهادت امام حسينعليه‌السلام را به او داد.

او تنها زنى بود كه به وصيت حضرت زهراءعليها‌السلام در غسل او شركت داشت و در واپسين لحظات بر بالين حضرت حاضر و در دوران بيماريش همدم او بود. كسى كه بعد از رحلت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ايام بيمارى حضرت با نشان دادن تابوت به فاطمهعليها‌السلام لبخندى برلبهاى حضرت زهراءعليها‌السلام نشاند.

او در جريان فدك ، بر حقانيت گفتار زهراءعليها‌السلام و عليه شوهرش (ابوبكر) شهادت داد. پس از شهادت فاطمهعليها‌السلام از ورود عايشه به خانه آن حضرت ممانعت كرد و در جواب اعتراض آنان گفت : خود حضرت چنين خواسته است

او همواره مدافع علىعليه‌السلام بود، چه آنگاه كه در خانه او و چه در خانه دشمن او بود. توطئه خلفاء را براى كشتن علىعليه‌السلام به او خبر داد و فرزندش محمد را دشمن پدر (ابوبكر) و محب علىعليه‌السلام پروراند. زمانى كه در خانه علىعليه‌السلام حضور داشت ، احاديث و فضائل او را نشر مى داد. از آن حضرت فرزندى آورد كه در كربلا در ركاب امام حسينعليه‌السلام شهيد شد. - فرهنگ فاطميه ص ٦٤ - ٦٢. -

٦٦- فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت ، ص ١٣٣

٦٧- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ص ٢٠. به نقل از: ارشاد شيخ مفيد، ج ١، ص ٢٧٠.

٦٨- آل عمران / ٩٢.

٦٩- فاطمه زهراء شادماين دل پيامبر، ص ٦٣٨ / نزهة المجالس ،: ج ٢، ص ٢٢٦، به نقل از احقاق الحق ، ج ١٠، ص ٤٠٢.

٧٠- بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٩٦ - ٩٥ / فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ٦٣١

٧١- بيت الاحزان ، ص ٥٩.

٧٢- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ٦٣٢ / به نقل از: امالى شيخ صدوق ج ١، ص ٢٦٤ - ٢٦٣ جزو دهم

٧٣- دحية بن خليفه كلبى همشير پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از ياران آن حضرت و از پيشقدمان به اسلام بود، جمال بسيار زيبائى داشت ، شايد به همين منظور بسيارى از اوقات جبرئيل به صورت((دحيه كلبى))بر پيامبر نازل مى شد، پيامبر وقتى با جبرئيل صحبت مى كرد ناظرين خيال مى كردند كه آن حضرت با((دحيه كلبى))سخن مى گويد.

٧٤- بحارالانوار، ج ٤٣، ص ١١٤

٧٥- او((بركه))نام داشت و((ثعلبه))پدرش بود. او خانه زاد خاندان رسالت بود. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وى را به عقد((زيد بن حارثه))در آورد و((اسامة بن زيد))را به دنيا آورد. اسامه همان كسى بود كه از جانب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عهده دار فرماندهى سپاه اسلام شد.((آمنه مادر پيامبر، ص ١٨٤.))

بنا به نوشته((بنت الشاطى))ام ايمن ، حبشى بود و در سفر يثرب همراه آمنه و حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، همان سفرى كه در مراجعت از آن ، آمنه در((ابوا))از دنيا رحلت مى كند و ام ايمن سرپرستى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در ادامه مسافرت به عهده مى گيرد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در طول زندگيش با ديدن ام ايمن به ياد مادرش مى افتاد و مى فرمود: پس از مرگ مادرم((آمنه))، ام ايمن را مادر خود مى دانم((شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ١٦، ص ٢١٦.))

او داراى كمالات اخلاقى و نفسانى بسيار بالايى است و بارها مورد مدح پيامبر قرار گرفت ام ايمن گرچه آزاده بود، اما به خاطر آن همه سفارشهايى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حق زهراء داشت ، خود به خدمت زهراءعليها‌السلام در آمد تا به كمالى رسد، او انصاف و ايثار و شهادت را در اين خانه تجربه كرد و آنگاه كه علىعليه‌السلام را براى بيعت به مسجد بردند، در مسجد در برابر همه فرياد اعتراض سرداد و بى پروا خلفا را اهل نفاق خواند. آنگاه كه فدك را غصب كردند در برابر استبداد خلفا ايستاد و شجاعانه عليه آنان شهادت داد، او بعد از شهادت زهراءعليها‌السلام از فراق او و براى اعتراض به خلفا و رساندن پيام مظلوميت على و زهراءعليها‌السلام از مدينه هجرت كرد و آنقدر در فراق يار و مظلوميت او سوخت كه خيلى زود به معشوق پيوست و از تنهايى در آمد. سلام و رضوان خدا بر او باد.

٧٦- نزهة المجالس ، ج ٢، ص ٢٢٣ / فاطمه الزهراء من المهد الى الحد، ص ١٥٤

٧٧- بحارالانوار، ج ٤٣

٧٨- جلوه هاى رفتارى حضرت زهراء، ص ١٥٠، / غذراء انصارى

٧٩- فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت ، ص ١٥٦.

٨٠- فضائل الزهراء ص ١٠٣ - ١٠٢.

٨١- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء، ص ١٩، / رياحين الشريعه ، ج ١: ص ١٠١، / به نقل از: بحارالانوار، ج ٤٣ ص ١٣٣.

٨٢- جنة العاصمة ، ص ٨٥

٨٣- فاطمه ، فاطمه است ، ص ١٢١.

٨٤- ريحانه خانه وحى ، ص ١٧٢

٨٥- فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت ، ص ١٧١.

٨٦- اسراء / ٢٩.

٨٧- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر، ص ٤٤٤، / به نقل از: الكوكب الدرى ، ٢٥٢.

٨٨- كشف الغمه ، ج ٢ ص ٨٥.

٨٩- بحار، ج ٤٣، ص ٤٠

الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهراء

روزى حضرت زهراءعليها‌السلام به خدمت حضرت رسول رسيد. حضرت او را استقبال كرده ، دستهايش را بوسيد، به هنگام خداحافظى بار ديگر دستهايش را بوسيد و او را بدرقه فرمود. راوى گويد، عرض كردم اى رسول خدا! چنين كارى را درباره هيچ يك از شما نديده ام ؟... پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من اين كار را جز به فرمان پروردگارم انجام ندادم(٩٠)

فاطمه پاره تن رسول خدا

روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حالى كه دست حضرت فاطمهعليها‌السلام را گرفته بود از منزل بيرون آمد و فرمود: هر كس او را مى شناسد كه مى شناسد و هر كس او را نمى شناسد بداند كه فاطمهعليها‌السلام دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است ، او پاره تن ، قلب و روحى در كالبد من است هر كس او را بيازارد، مرا آزرده و هر كس مرا بيازارد خدا را آزارده است.(٩١)

در روايتى ديگر آمده است كه :

در زمان حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ((ابولبابه))،((رفاعة بن عبدالمنذر))، به منظور پذيرفته شدن توبه آنها، خود را به ستون مسجد بستند. وقتى كه توبه شان پذيرفته شد، حضرت فاطمهعليها‌السلام خواست او را از ستون باز كند، او گفت : سوگند ياد كرده ام كه جز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسى مرا باز نكند. پيامبر فرمود: همانا فاطمه ، پاره تن من است.(٩٢)

كيست زهرا؟

آيينه ايزدنما

كيست زهرا؟

آيينه ذات خدا

كيست زهرا؟

مظهر كل الجمال

كيست زهرا؟

مظهر كل الجلال

كيست زهرا؟

دخت احمد، مصطفى

مظهر كل الكمال كبريا

فاطمه در بيان پيامبر

فاطمه زهراءعليها‌السلام به خاطر منزلت و جايگاهى كه در نزد پروردگار عالميان داشتند، بسيار مورد علاقه پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در قالب گفتار و كردار، بارها محبت و علاقه قلبى خود نسبت به فاطمه را ابراز داشتند كه در اينجا به نمونه هايى از آن كلمات اشاره مى كنيم

١ -((فاطمة بضعة منى ؛ فاطمه پاره تن من است)).

٢ -((هى نور عينى ؛ فاطمه نور چشم من است)).

٣ -فاطمة حوراء انسية ، كلما اشتقت الى الجنة قبلتها؛

فاطمه حوريه اى است به صورت انسان ، هر زمانى كه من مشتاق بهشت مى شوم او را مى بوسم)).

٤ -((ابنتى فاطمة حوراء آدمية ؛ دخترم فاطمه حوريه است به صورت آدميان)).

٥ -((فاطمة هى الزهرة ؛ فاطمه گل است .)).

٦ -فاطمة روحى اللتى بين جنبى ؛فلاطمه روح و جان من است)).

٧ -((فاطمه ثمرة فو آدى ؛ فاطمه ميوه دل من است)).

٨ -((و هى قلبى ؛ فاطمه دل و قلب من است)).

٩ -((فمن اذاها فقد آذانى ؛ هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده است)).

١٠ -((فمن اغضبها اغضبنى ؛ هر كه او را خشمگين كند مرا خشمگين كرده است)).

١١ -و يبسطنى ما بيسطها و يريبنى ما راءبها؛هر كس فاطمه را شاد كند مرا شاد كرده است و هر كه فاطمه را نگران كند مرا نگران كرده است)).

بوى بهشت

ابن عباس گويد: عايشه بر رسول خدا وارد شد، در حالى كه پيامبر مشغول بوسيدن فاطمهعليها‌السلام بود. سؤال كرد: آيا فاطمه را دوست مى دارى ؟ فرمود آرى ! والله تو نيز اگر ميزان دوست داشتن مرا نسبت به او مى دانستى محبتت به فاطمه ام زيادتر مى شد، زيرا آن شب كه مرا به آسمان چهارم به معراج بردند، در آن هنگام به من خرماى تازه اى كه نرم تر از كف و معطرتر از مشك و شيرين تر از عسل بود دادند. خرما در من به صورت نطفه در آمد و از آن خديجهعليها‌السلام به فاطمهعليها‌السلام حامله شد. پس فاطمهعليها‌السلام ، حوريه اى است به صورت انسان كه هرگاه من مشتاق بهشت مى شوم بوى فاطمهعليها‌السلام را استشمام مى كنم.(٩٣)

دعاى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

براى فاطمهعليها‌السلام عمران بن حصين مى گويد: يك روز خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودم كه حضرت فاطمهعليها‌السلام بر او وارد شد. وقتى چشم آن حضرت به صورت دخترش كه از شدت گرسنگى زرد و آثار از خون در آن ديده نمى شود افتاد، او را به نزد خويش خواند، دست مباركش ‍ را بر سينه او نهاد و فرمود: اى خدايى كه گرسنه ها را سير مى كنى و درماندگان را بالا مى برى ، فاطمهعليها‌السلام دختر محمد را گرسنه مدار. عمران مى گويد: به بركت دعاى پيغمبر زردى صورت حضرت زهراءعليها‌السلام بر طرف شد و آثار خون در صورتش هويدا گشت.(٩٤ )

فاطمه جان ! صدايم كن((اى پدر)) وقتى كه آيه شريفه :

لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا .(٩٥)

نازل شد، فاطمه زهراءعليها‌السلام شاگرد اول قرآن ، لحن گفتگوى خود را با پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عوض كرده و به جاى پدرم ، در هنگام گفتگو با پيامبر از واژه((يا رسول الله))استفاده نمود.

اين واژه هر چند حاوى يك نوع احترام و تكريم بود، اما براى رسول خدا از طرف فاطمهعليها‌السلام رنگ و بوى عاطفى و جلاى عشق و صفا را نداشت و واژه اى دلنشين براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از طرف دخترش نبود، (لذا با عكس العمل پيامبر مواجه گرديد.)(٩٦)

از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است كه : حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام فرمودند: به هنگام نزول آيه شريفه((لا تجعلو دعا الرسول ...)) هيبت و شكوه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانع از اين شد كه به حضرت بگويم((يا ابة ، اى پدر جان))لذا((يا رسول الله))خطاب مى كردم چند بار ايشان را به همين ترتيب صدا كردم ، ولى پيامبر از پاسخ دادن خوددارى فرمودند تا اينك رو به من كرده فرمود: فاطمه جان ! اين آيه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است ، تو از منى و من از تو هستم اين آيه در رابطه با جفاكاران و انسانهاى خودخواه و متكبر نازل گرديده است پس فاطمه جانم ، به من بگو((اى پدر))، زيرا اين كلمه قلبم را احياء كرده و خدا را ارضى مى كند.

انت منى و انا منك ، قولى يا ابة فانها اءحيى للقلب و اءرضى للرب ؛تو از منى و من از تو، بگو به من((اى پدر))، زيرا آن مايه حيات قلب من و خشنودى پروردگار است.(٩٧)

پس حضرت ، پيشانى مرا بوسيد و آب دهان مبارك را به صورتم كشيد كه پس از آن ديگر به استعمال عطر نيازى نداشتم.(٩٨)

اطاعت از پدر

اسماء دختر عميس روايت كرده اند كه گفت :

روزى در خدمت فاطمهعليها‌السلام در حالى كه در گردنش گردنبندى از طلا بود نشسته بودم (اين گردنبد را حضرت علىعليه‌السلام از سهم غنايم جنگى خود براى فاطمهعليها‌السلام خريده بود). در اين وقت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد خانه دخترش شد، چون چشمش به آن گردنبند افتاد فرمود:

اى فاطمهعليها‌السلام ! مردم نمى گويند فاطمهعليها‌السلام دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زيور آلات جباران را به تن كرده است ؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيش از اين سخنى نگفت حضرت فاطمهعليها‌السلام با شنيدن سخن كوتاه پدر، گردنبند را بيرون آورده ، آن را فروخت و با پول آن بنده اى خريدارى كرد و آزاد نمود.(٩٩)

آموختن از پدر

زراره از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود:

فاطمهعليها‌السلام نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اظهار دلتنگى كرد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برگ خرمايى به او داد و فرمود: دخترم ! آنچه در آن است بياموز.

در آن برگ چنين نوشته شده بود:

((هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، همسايه اش را اذيت نمى كند.))

((هر كس كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، مهمانش را گرامى مى دارد.))

((هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن نيك بگويد يا سكوت كند)).(١٠٠)

فاطمه عليها‌السلام بهترين افراد روى زمين

قال رسول اللهعليه‌السلام :

و لو كان الحسن شخصا لكان فاطمة ، بل هى اعظم ، ان فاطمة ابنتى و خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كرما؛

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود اگر حسن و نيكويى در قالب يك شخص و يك چهره در مى آمد آن شخص فاطمه بود، بلكه از آن هم بزرگتر بود، مطمئنا دختر من فاطمه بهترين افراد روى زمين از نظر شخصيت ، شرافت و كرامت است.(١٠١)

بركت غذا به دعاى فاطمه عليها‌السلام

جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:

يك سال در مدينه قحطى شده بود و چند روزى بود كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غذايى براى خوردن نداشت ، پس به حجره هاى همسرانش رفت اما غذايى نيافت

به خانه فاطمهعليها‌السلام رفت و از دخترش تقاضاى غذا نمود. فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: فدايت گردم ، هيچگونه غذايى در خانه نيست ، بعد از رفتن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يكى از همسايگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه هديه آورد، فاطمهعليها‌السلام آن را گرفت و در ميان ظرفى نهاد و روپوشى بر آن گذاشت و گفت : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر خود و فرزندانم مقدم مى دارم ، لذا توسط حسن و حسينعليه‌السلام ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خبر كرد. آن حضرت دوباره به منزل دخترش آمد. فاطمهعليها‌السلام جريان هديه را خدمت پدر عرض كرد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آن را نزد من بياورد، فاطمهعليها‌السلام آن ظرف را نزد پيامبر نهاد. پيامبر وقتى سرپوش را از روى ظرف برداشت ناگهان ديد كه ظرف پر از نان و گوشت است پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فاطمهعليها‌السلام فرمود: اين غذا از كجا به دست آمده ؟

فاطمهعليها‌السلام عرض كرد:((از نزد خدا، خداوند به هر كس بخواهد روزى فراوان مى بخشد))

هو من عند الله يرزق من يشاء بغير حساب

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حمد خداى را به جا آورده و فرمود: سپاس خدايى را كه تو را شبيه بانوى بنى اسرائيل (مريم ) قرار داد.

پس همگى اهل خانه و حتى همسران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن غذا خوردند و سير شدند، ولى ظرف همچنان پر از غذا بود. حضرت فاطمهعليها‌السلام مى فرمايد: از آن غذا براى همه همسايه ها فرستادم ، خداوند خير و بركت سرشارى به آن غذا داد چنانكه چنين بركتى به حضرت مريمعليه‌السلام عطا فرمود.(١٠٢)

خبر از حوادث آينده

روزى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر فاطمه زهراءعليها‌السلام وارد شد، حضرت زهراءعليها‌السلام مقدارى خوراكى از خرما، نان و روغن براى پدرش آماده كرد پيامبر، على ، فاطمه ، حسن و حسينعليه‌السلام براى تناول دور هم جمع شدند. پس از تناول طعام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سجده رفت و سجده اى طولانى كرد، سپس ‍ خنديد، آنگاه گريست ، سپس نشست علىعليه‌السلام گفت : اى رسول خدا! علت خنديدن و سپس گريه خود را براى ما بفرماييد. حضرت فرمود:((وقتى كه با شما غذا خوردم از سلامتى و جمع شما، شادمان و مسرور شدم پس سجده شكر به جاى آوردم جبرئيل فرود آمد و گفت : آيا تو را از آنچه پس از تو بر خاندانت خواهد گذشت خبر ندهم ؟ گفتم چرا برادرم ! جبرئيل گفت ، اما دخترت ، او نخستين فرد از خاندان تو است كه پس از آنكه مورد ستم واقع شد، حقش را از او گرفتند و از ارث محرومش كردند و بر همسرش ستم روا داشتند به تو ملحق خواهد شد. اما پسر عمويت ، مورد ظلم و ستم قرار مى گيرد و به شهادت مى رسد. اما حسنعليه‌السلام مورد ظلم و ستم قرار مى گيرد و به شهادت مى رسد. اما حسينعليه‌السلام مورد ظلم و ستم قرار مى گيرد و شهيد مى شود، پامال سم ستوران مى شود و با پيكر غرقه به خون در غربت دفن مى شود. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: پس من در اين حال گريستم و گفتم : آيا كسى او را زيارت مى كند؟ گفت : غريبان ، او را زيارت مى كنند. گفتم : زائر او چقدر ثواب مى برد؟ گفت : ثواب هزار حج و هزار عمره كه همه را با تو به جا آورده باشد. سپس خنديد.(١٠٣)

حديث معراج درباره زنان گمراه

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شب معراج زنانى را مشاهده فرمود كه به انواع عذابها گرفتار شده بودند، حضرت فاطمهعليها‌السلام فرمود: اى حبيب من ، اى نور چشم من ! مگر كار و رفتار اين زنها چه بود كه خداوند اين گونه عذابها را بر آنان مقرر داشت ؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دخترم ! آن زنى كه به موهايش آويزان بود زنى بود كه موهايش را از مردها نمى پوشاند، و آن كسى كه به زبانش آويخته شده بود، شوهرش را اذيت مى كرد، و آن زنى كه به پاهايش آويخته شده بود، بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون مى رفت و آن زنى كه گوشت بدن خود را مى خورد، به خاطر آن بود كه بدن خود را براى مردم آرايش مى كرد و آن زنى كه به شكل سگ بود و آتش از پايينش وارد و از دهانش خارج مى شد، به خاطر آن بود كه زنى آواز خوان و نوحه سرا و حسود بود.(١٠٤)

فاطمه عليها‌السلام پرستار پدر

در غزوه احد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زخمهاى فراوانى ديده بود، به همين علت خبر شهادت آن حضرت را به مدينه آوردند. ١٤ نفر از زنان هاشمى و نزديكان اهلبيتعليه‌السلام براى كسب اطلاع از حال پيامبر سراسيمه به طرف احد بيرون رفتند، قافله سالار آنها فاطمه زهراءعليها‌السلام بود. وقتى به محل استقرار سپاه اسلام رسيدند، فاطمهعليها‌السلام با ديدن بدن مجروح پدر، او را در آغوش گرفت و گريست بدن و لباس آن حضرت غرق خون بود. فاطمه با كمك علىعليه‌السلام كه با سپر آب مى آورد، بر زخمهاى پيامبر مى ريخت و فاطمه زخمهاى پدر را مى شست ، اما هر چه مى شستند خون بند نمى آمد، بلكه خونريزى بيشتر مى شد. فاطمه قطعه حصيرى را سوزاند و خاكستر آن را بر زخمهاى پدر گذاشت تا آنكه خون قطع شد. پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روزها استخوان پوسيده را مى سوزانيد و با آن زخمها را دود مى داد تا بهتر شد.(١٠٥)

پدر به فدايت

رفتار پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنان بود كه هرگاه به سفرى مى رفت آخرين كسى كه براى خداحافظى نزد او مى رفت فاطمهعليها‌السلام بود و چون از سفر باز مى گشت نخستين كسى را كه به ديدارش ‍ مى رفت فاطمهعليها‌السلام بود كه مدتى طولانى در نزد او مى ماند. در يكى از سفرها فاطمهعليها‌السلام در غياب پدر دستبند و گردن بند و دو گوشواره و يك پرده براى درب خانه تهيه كرد تا با وضع بهترى پدر و شوهرش را ديدار كند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مراجعت از سفر يكسره به خانه فاطمهعليها‌السلام آمد، اما بر خلاف گذشته اصحاب ديدند كه رسول خدا خيلى زود در حالى كه آثار ناراحتى در چهره اش نمايان بود از خانه فاطمه خارج شد، به مسجد آمد و به منبر رفت فاطمهعليها‌السلام از نگاه پر معناى پدر فهميد كه او بسيار آزرده شده ، اشكش جارى گشت ، زيرا تا كنون پيامبر با او چنين بر خورى نكرده بود.

فاطمهعليها‌السلام كه چنان ديد فورا دستبند و گردن بند و گوشواره ها را باز كرده ، همه رانزدرسول خدا فرستاد و براى پدر پيغام فرستاد كه : دخترت سلام مى رساند و مى گويد: اينها را در راه خدا صرف كن ! همينكه فرستاده فاطمه به نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و جريان را معروض داشت ، پيغمبر سه بار فرمود:((فداها ابوها؛ پدرش به فدايش ‍ باد)). دنيا از براى محمد و خاندان او نيست ، اگر دنيا در پيش خدا به اندازه بال مگسى ارزش داشت شربتى از آب به كافر نمى داد. پغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين سخنان را فرمود و از منبر پائين آمد و به خانه فاطمهعليها‌السلام رفت.(١٠٦)

كمك به خانواده شهداء

وقتى كه جعفر بن ابيطالب در غزوه((موته))شهيد شد اين خبر به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد. پيامبر گريست و صحابه نيز گريه كردند و اين خبر به اندرون خانه پيامبر نيز رسيد. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه اسماء آمده و فرزندان جعفر را خواسته ، دست بر سر آنان كشيد و آنان را بوئيد و بر سينه خويش چسباند. اسماء احساس كرد كه واقعه اى اتفاق افتاده ، لذا سؤ ال كرد: اى رسول خدا! آيا از جعفر خبرى رسيده ؟ پيامبر گريه كرده و فرمود: جعفر را پيش خدا بدان

سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سمت منزل دختر خويش ‍ حضرت فاطمه زهراءعليها‌السلام رفته و به وى فرمود: طعامى براى خانواده جعفر درست كن ، زيرا آنان مشغول عزادارى هستند. فاطمهعليها‌السلام آردى تهيه كرد و با آن مقدار فراوانى نان پخته ، سپس نانها را به همراه مقدارى خرما به خانه جعفر فرستاد.(١٠٧)

گريه فاطمه عليها‌السلام به خاطر نزول آيه

عذاب سيد بن طاووس از كتاب((زهد النبى))نقل مى كند:

هنگامى كه آيات

و ان جهم لموعدهم اجمعين لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم (١٠٨)

نازل شد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گريه شديدى كرد، صحابه نيز از گريه آن حضرت به گريه افتادند. ولى كسى علت گريه آن حضرت را نمى دانست پيامبر چنان منقلب بود كه كسى نمى توانست از او سؤ ال كند. عادت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين بود كه هرگاه فاطمهعليها‌السلام را مى ديد خوشحال مى شد، از اين رو يكى از اصحاب به حضور فاطمهعليها‌السلام رفت تا او را نزد پيامبر بياورد، وقتى كه به خانه زهراء وارد شد ديد كه او مشغول آسيا كردن جو است و آيه((و ما عندالله خير و ابقى)) (١٠٩) را مى خواند آن مرد صحابى سلام كرد و جريان گريه رسول خدا را به او خبر داد. فاطمهعليها‌السلام بى درنگ برخاست و چادر كهنه اى كه دوازده وصله از ليف خرما داشت به سر گرفت و از خانه بيرون آمد. سلمان او را ديد و گريه كرد، و گفت :((واحزناه !))دختران قيصر روم و كسرى (شاه ايران ) لباسهاى((سندس))و((حرير))بپوشند، اما دختر پيامبر چادرى را كه دوازده وصله دارد و كهنه است به سر كند!!

فاطمهعليها‌السلام به حضور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و عرض كرد: پدر جان فدايت گردم : علت گريه تو چيست ؟

پيامبر دو آيه فوق را كه جبرئيل نازل كرده بود خواند.

فاطمهعليها‌السلام وقتى كه نام جهنم را شنيد، با صورت به روى زمين افتاده و پى در پى مى گفت :

((الويل ثم الويل لمن دخل النار

واى ، سپس واى بر كسى كه وارد دوزخ گردد.))(١١٠)

بهشت وعده گاه فرزندان فاطمه عليها‌السلام

روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد منزل دخترش فاطمه زهراءعليه‌السلام شد، حضرت فاطمه مشغول روشن كردن آتش بود تا براى اهل خانه خود غذايى بپزد. علىعليه‌السلام و فرزندانش در كنارى خوابيده بودند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كنار دخترش ‍ نشست و با او مشغول صحبت شد. در اين هنگام امام حسنعليه‌السلام از خواب بيدار شده خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: باباجان ! آب مى خواهم پيامبر او را در آغوش كشيد، سپس برخاست و به سوى شتر شير ده خود آمد و با دست خود آن را دوشيد، آنگاه كاسه شير را آورد تا به حسنعليه‌السلام بدهد، پس حسينعليه‌السلام بيدار شده ، عرض كرد: باباجان ! آب مى خواهم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فرزندم ! برادرت كه از تو بزرگتر است پيش از تو آب خواسته است

حسينعليه‌السلام عرض كرد: اول بايد مرا سيراب فرمايى پيامبر با نرمى و مهربانى از او مى خواست تا بگذارد ابتدا برادرش حسنعليه‌السلام بياشامد، ولى او نمى پذيرفت در اين حال فاطمهعليها‌السلام عرض ‍ كرد: پدرجان ! گويا حسن را بيشتر دوست دارى ؟ فرمود: او را بيشتر دوست ندارم ، هر دو نزد من برابرند، جز اينكه حسن اول تقاضاى آب كرد و او مقدم تر است من و تو و آنان و علىعليه‌السلام همگى در بهشت در يك جا و يك درجه قرار داريم.(١١١)