يك هزار حديث در يك صد موضوع

يك هزار حديث در يك صد موضوع 0%

يك هزار حديث در يك صد موضوع نویسنده:
گروه: متون حدیثی

يك هزار حديث در يك صد موضوع

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: هادى موحدى
گروه: مشاهدات: 14463
دانلود: 2942

توضیحات:

يك هزار حديث در يك صد موضوع
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14463 / دانلود: 2942
اندازه اندازه اندازه
يك هزار حديث در يك صد موضوع

يك هزار حديث در يك صد موضوع

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

٣٢ - بردبارى

(١)امام صادقعليه‌السلام :

الحلم سراج الله والحلم يدور على خمسة اءوجه : اءن يكون عزيزا فيذل اءو يكون صادقا فيتهم اءو يدعو الى الحق فيستخف به اءو اءن يوذى بلا جرم اءو اءن يطالب بالحق و يخالفوه فيه ، فان آتيت كلا منها حقه فقد آصبت ...؛(٣١١)

بردبارى چراغ خداست پنج چيز است كه بردبارى مى طلبد: شخص ‍ عزيز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت كند و سبكش بشمارند، بى گناه باشد و اذيت شود، حق طلبى كند و با او مخالفت كنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار كنى ، بردبار هستى

(٢)امام علىعليه‌السلام :

الحلم غطاء ساتر والعقل حسام قاطع ، فاستر خلل خلقك بحلمك و قاتل هواك بعقلك ؛(٣١٢)

بربارى پرده اى پوشاننده و عقل شمشيرى برنده است ، پس عيبهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوس ‍ برخيز.

(٣)امام علىعليه‌السلام :

ان لم تكن حليما فتحلم فانه قل من تشبة بقوم الا اءوشك اءن يكون منهم ؛(٣١٣)

اگر بردبار نيستى خود را بردبار جلوه ده ، زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود.

(٤)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

كاد الحليم اءن يكون نبيا؛(٣١٤)

آدم بردبار به پيامبرى نزديك است

(٥)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ليس بحليم من لم يعاشر بالمعروف من لابد له من معاشرته حتى يجعل الله من ذلك مخرجا؛(٣١٥)

بردبار نيست آن كه با كسى كه چاره اى جز معاشرت با او ندارد به نيكى معاشرت نكند تا اين كه خداوند براى او راه نجاتى از معاشرت با وى فراهم آورد.

(٦)امام علىعليه‌السلام :

الحلم يطفى نار الغضب والحدة توجج احراقه ؛(٣١٦)

بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و تندى آن را شعله ورتر مى كند.

(٧)امام علىعليه‌السلام :

ليس الحليم من عجز فهجم واذا قدر انتقم ، انما الحليم من اذا قدر عفا و كان الحلم غالبا على كل اءمره ؛(٣١٧)

كسى كه چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت يابد انتقام گيرد بردبار نيست ، بلكه بردبار كسى كه قدرت داشته باشد اما گذشت كند و بردبارى بر تمامى امور او غالب باشد.

(٨)امام علىعليه‌السلام :

من حلم عن عدوه ظفر به ؛(٣١٨)

هر كس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پيروز مى شود.

(٩)امام علىعليه‌السلام :

من غاظك بقبح السفه عليك ، فغظه بحسن الحلم عنه ؛(٣١٩)

هر كس با زشتى سبكسرى تو را خشمگين كرد تو با زيبايى بردبارى او را به خشم آور.

(١٠)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

فاءما الحلم فمنه ركوب الجميل ، و صحبة الابرار و رفع من الضعة و رفع من الخساسة و تشهى الخير و تقرب صاحبه من معالى الدرجات والعفو والمهل والمعروف والصمت فهذاما يتشعب للعاقل بحلمه ؛(٣٢٠)

حاصل بردبارى : آراسته شدن به خوبيها، هم نشينى با نيكان ، ارجمند شدن ، عزيز گشتن ، رغبت به نيكى ، نزديك شدن بردبار به درجات عالى ، گذشت ، آرامش و تاءنى ، احسان و خاموشى اينها ثمره بردبارى عاقل است

٣٣ - خشم

(١)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

الا ان خير الرجال من كان بطى ء الغضب سريع الرضا؛(٣٢١)

بدانيد كه بهترين انسان ها كسانى هستند كه دير به خشم آيند و زود راضى شوند.

(٢)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ما تجرع عبد جرعة افضل عند الله من جرعة غيظ كظمها ابتغاء وجه الله ؛(٣٢٢)

انسان هيچ جرعه اى ننوشد كه نزد خدا از جرعه خشمى كه براى رضاى خدا فرو خورد بهتر باشد.

(٣)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ان الغضب من الشيطان وان الشيطان خلق من النار وانما تطفاء النار بالماء فاذا غضب احدكم فليتوضا؛(٣٢٣)

خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش ‍ مى شود، پس هر گاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.

(٤)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

الصرعة كل الصرعة الذى يغضب غيشتد غضبه ويحمر وجهه ويقشر شعره فيصرع غضبه ؛(٣٢٤)

كمال دليرى آن است كه كسى خشمگين شود و خشمش شدت گيرد و چهره اش سرخ شود و موهايش بلرزد، اما بر خشم خود چيره گردد.

(٥)امام علىعليه‌السلام :

بئس القرين الغضب : يبدى المعائب ويدنى الشر ويباعد الخير؛(٣٢٥)

خشم همنشين بسيار بدى است : عيب ها را آشكار، بدى ها را نزديك و خوبى ها را دور مى كند.

(٦)امام علىعليه‌السلام :

اقدر الناس على الصواب من لم يغضب ؛(٣٢٦)

تواناترين مردم در تشخيص درست كسى است كه خشمگين نشود.

(٧)

امام صادقعليه‌السلام :

ليس منا من لم يملك نفسه عند غضبه ؛(٣٢٧)

كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست

(٨)امام صادقعليه‌السلام :

من غضب عليك ثلاث مرات ولم يقل فيك سوءا فاتخذه لنفسك خليلا؛(٣٢٨)

هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت ، او را براى خود به دوستى انتخاب كن

(٩)امام صادقعليه‌السلام :

المومن اذا غضب لم يخرجه غضبه من حق واذا رضى لم يدخله رضاه فى باطل والذى اذا قدر لم ياءخذ اكثر مماله ؛(٣٢٩)

مومن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به باطل نكشاند و چون قدرت يابد بيش از حق خود نگيرد.

(١٠)امام هادىعليه‌السلام :

الغضب على من تملك لوم ؛(٣٣٠)

بر زيردستان خشمگين شدن نشانه پستى است

٣٤ - مردانگى

(١)امام علىعليه‌السلام :

المروءة اسم جامع لسائر الفضائل والمحاسن ؛(٣٣١)

مردانگى ، نامى است كه همه بزرگواريها و خوبيها را در بر مى گيرد.

(٢)امام علىعليه‌السلام :

مر على قوم يتحدثون - فيم اءنتم ؟ فقالوا: نتذاكر المروءة ، فقال : اءو ما كفاكم الله فى كتابه اذ يقول : (ان الله ياءمر بالعدل والاحسان) فالعدل الانصاف والاحسان التفضل ، فما بعد هذا؟!؛

امام علىعليه‌السلام بر گروهى عبور كردند كه در حال گفتگو بودند. فرمودند در باره چه سخن مى گوييد؟ عرض كردند: درباره مردانگى گفتگو مى كنيم فرمودند: آيا خداوند در كتاب خود پاسخ شما را نداده است ، آنجا كه مى فرمايد: «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد؟» عدل ، انصاف است و احسان ، نيكى و بخشش غير از اينها چيز ديگرى هم هست ؟

(٣)امام علىعليه‌السلام :

المروءة اجتناب الرجل ما يشينه واكتسابه ما يزينه ؛(٣٣٢)

مردانگى ، دورى كردن احسان است از آنچه مايه ننگ اوست و به دست آوردن آنچه كه باعث آراستگى اوست

(٤)امام علىعليه‌السلام :

جماع المروءة اءن لا تعمل فى السر ما تستحيى منه فى العلانية ؛(٣٣٣)

اساس مردانگى ، اين است كه در پنهان ، كارى را نكنى كه در آشكار از انجام آن شرم داشته باشى

(٥)امام علىعليه‌السلام :

يستدل على مروءة الرجل ببث المعروف وبذل الاحسان وترك الامتنان ؛(٣٣٤)

نشانه مردانگى انسان ، به همه نيكى كردن و احسان نمودن و منت نگذاشتن است

(٦)امام علىعليه‌السلام :

اصل المروءة الحياء و ثمرتها العفة ؛(٣٣٥)

ريشه مردانگى حيا و ميوه اش پاكدامنى است

(٧)امام علىعليه‌السلام :

من تمام المروءة اءن تنسى الحق لك وتذكر الحق عليك ؛(٣٣٦)

از كمال مردانگى است كه حقى را كه بر گردن ديگران دارى ، فراموش كنى و حقى را كه ديگران بر گردن تو دارند، به ياد داشته باشى

(٨)امام علىعليه‌السلام :

بالصدق والوفاء تكمل المروءة لاهلها؛(٣٣٧)

با صداقت و وفادارى ، مردانگى به كمال مى رسد.

(٩)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

المروءة اصلاح المال ؛(٣٣٨)

مردانگى ، اصلاح ثروت است

(١٠)امام علىعليه‌السلام :

اءقيلوا ذوى المروءآت عثراتهم ، فيما يعتر منهم عاثر الا ويد الله بيده يرفعه ؛(٣٣٩)

از لغزش جوانمردان در گذريد، زيرا كه هيچ يك از آنان نلغزد، مگر اين كه دست خداوند دستش را بگيرد و او را بلند كند.

٣٥ - سخاوت

(١)امام علىعليه‌السلام :

السخاء يكسب المحبة ويزين الاخلاق ؛(٣٤٠)

سخاوت ، محبت آور و زينت اخلاق است

(٢)امام صادقعليه‌السلام :

السخاء من اءخلاق الانبياء، و هو عماد الايمان ؛ و لا يكون مومن الا سخيا، و لا يكون سخيا الا ذو يقين وهمة عالية ؛ لان السخاء شعاع نور اليقين ، ومن عرف ما قصد هان عليه ما بذل ؛(٣٤١)

سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است هيچ مومنى نيست مگر آن كه بخشنده است و تنها آن كس بخشنده است كه از يقين و همت والا برخوردار باشد؛ زيرا كه بخشندگى پرتو نور يقين است هر كس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.

(٣)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

السخى قريب من الله ، قريب من الناس ، قريب من الجنة ؛(٣٤٢)

سخاوتمند به خدا، مردم و بهشت نزديك است

(٤)امام صادقعليه‌السلام :

السخاء ما كان ابتداء، فاءما ما كان من مساءلة فحياء و تذمم ؛(٣٤٣)

سخاوت آن است كه بى درخواست انجام گيرد، اما سخاوتى كه در مقابل درخواست باشد ناشى از شرمندگى و براى افرار از سرزنش ‍ است

(٥)امام رضاعليه‌السلام :

السخى ياءكل من طعام الناس لياءكلوا من طعامه ، والبخيل لا ياءكل من طعام الناس لئلا ياءكلوا من طعامه ؛(٣٤٤)

سخاوتمند از غذاى مردم مى خورد، تا مردم از غذاى او بخورند اما بخيل از غذاى مردم نمى خورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند.

(٦)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

طعام السخى دواء وطعام الشحيح داء؛(٣٤٥)

غذاى سخاوتمند، دارو است و غذاى بخيل ، درد.

(٧)امام صادقعليه‌السلام :

- لما سئل عن حد السخاء -: تخرج من مالك الحق الذى اءوجبه الله عليك ، فتضعه فى موضعه ؛(٣٤٦)

در پاسخ به سوال از مرز سخاوت فرمودند: حقوقى را كه خداوند بر اموال تو واجب كرده است ، خارج كنى و آن را در جاى خودش قرار دهى

(٨)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

السخى بما ملك واءراد به وجه الله ، واءما السخى فى معصية الله فحمال سخط الله وغضبه وهو اءبخل الناس على نفسه فكيف لغيره !؛(٣٤٧)

سخاوتمند كسى است كه از اموال خود و براى رضاى خدا سخاوت داشته باشد، اما كسى كه در راه معصيت خدا دست و دل باز دارد، باركش ‍ ناخوشنودى و خشم خداست چنين كسى بخيل ترين مردمان نسبت به خود است چه رسد به ديگران

(٩)امام حسن عسگرىعليه‌السلام .

ان للسخاء مقدارا فان زاد عليه فهو سرف ؛(٣٤٨)

سخاوت اندازه اى دارد كه اگر از آن فراتر رود اسراف است

(١٠)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ان الله يبغض البخيل فى حياته ، السخى عند وفاته ؛(٣٤٩)

خداوند از كسى كه در زندگى بخيل باشد و در هنگام مرگ سخى شود، نفرت دارد.

٣٦ - اسراف

امام صادقعليه‌السلام :

(١)ان السرف يورث الفقر وان القصد يورث الغنى ؛(٣٥٠)

اسراف باعث فقر يا ميانه روى موجب بى نيازى مى شود.

(٢)امام باقرعليه‌السلام :

يا بنى عليك بالحسنة بين السيئتين تمحو هما قال : و كيف ذلك يا اءبة ؟ قال : مثل قوله ، «والذين اذا اءنفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا» ؛(٣٥١)

امام باقرعليه‌السلام به فرزندش امام صادقعليه‌السلام فرمودند: تو را سفارش مى كنم به انجام كار خير وسط دو كار بد تا آن دو را محو كند، امام صادقعليه‌السلام سئوال كردند چگونه چنين چيزى ممكن است ؟ امام فرمودند: همانطور كه مومنين مى گويد مومنين كسانى هستند كه وقتى خرج مى كنند اسراف و يا سختگيريى نمى كنند (اسراف و سختگيرى هر دو بدند و ميانه روى وسط آنها خوب است).

(٣)امام صادقعليه‌السلام :

ليس فيما اصلح البدن اسراف انما الاسراف فيما اءتلف المال واءضر بالبدن ؛(٣٥٢)

در آنچه بدن را سالم نگه مى دارد اسراف نيست بلكه اسراف در چيزهايى است كه مال را از بين ببرد و به بدن صدمه بزند.

(٤)امام صادقعليه‌السلام :

للمسرف ثلاث علامات : يشترى ماليس له ويلبس ما ليس له وياءكل ما ليس له ؛(٣٥٣)

اسراف كننده سه نشانه دارد: آنچه در شانش نيست خريدارى كند، آنچه در شانش نيست مى پوشد و آنچه در شانش نيست مى خورد.

(٥)امام صادقعليه‌السلام :

من اءنفق شيئا فى غير طاعة الله مبذر ومن اءنفق فى سبيل الخير فهو مقتصد؛(٣٥٤)

هر كس مالى را در غير طاعت خداوند خرج كند، اسرافكار و هر كس كه در راه خير خرج نمايد، ميانه رو است

(٦)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

يا على اءربعة يذهبن ضياعا: الاكل على الشبع والسراج فى القمر والزرع فى السبخة والصنيعة عند غير اءهلها؛(٣٥٥)

اى على چهار چيز به هدر مى رود: ١. خوردن بعد از سيرى ، ٢. روشن كردن چراغ در مهتاب (جائى كه روشن است)، ٣. زراعت در زمينى كه شوره زار است ، ٤. نيكى كردن به كسى كه لايق آن نيست

(٧)امام صادقعليه‌السلام :

روى اءنه نظر الصادق الى فاكهة قد رميت من دراه لم يستقص اءكلها فغضب وقال : ما هذا ان كنتم شبعتم فان كثيرا من الناس لم يشبعوا فاطعموه من يحتاج اليه ؛(٣٥٦)

نقل شده است از امام صادقعليه‌السلام مشاهده كردند كه سيبى نيم خورده از خانه بيرون انداخته اند، خشمگين شدند و فرمودند: اگر شما سير هستيد، خيلى از مردم گرسنه اند خوب بود آن را به نيازمندش ‍ مى داديد.

(٨)امام علىعليه‌السلام :

فدع الاسراف مقتصدا واذكر فى اليوم غدا واءمسك من المال بقدر ضرورتك وقدم الفضل ليوم حاجتك ؛(٣٥٧)

اسراف را رها كن و ميانه روى در پيش گير و امروز به ياد فرداباش و از مال به اندازه ضرورتت نگه دار و اضافى آن را براى روز نيازمنديت (قيامت) پيش فرست

(٩)امام صادقعليه‌السلام :

لما سئل عن اءدنى الاسراف -: الذالك ثوب صونك واهراقك فضل انائك ...؛(٣٥٨)

در پاسخ به سوال از كمترين حد اسراف فرمودند: كم ترين اندازه آن اين است كه لباس بيرونت را لباس خانه دم دستى قرار دهى و ته مانده ظرفت را دور بريزى

(١٠)امام علىعليه‌السلام :

الاسراف مذموم فى كل شى ء الا فى اءفعال البرد؛(٣٥٩)

اسراف در هر چيزى باپسند است ، مگر در كارهاى خير.

٣٧ - قناعت

(١)امام علىعليه‌السلام :

اءنعم الناس عيشا منحه الله سبحانه القناعة و اءصلح له زوجه ؛(٣٦٠)

خوش ترين زندگى را كسى دارد كه خداوند سبحان قناعت را ارزانيش ‍ داشته و همسرى پاك وشايسته نصيبش گردانيده است

(٢)حديث قدسى :

اءوحى الله تعالى داودعليه‌السلام وضعت الغنى فى القناعة وهم يطلبونه فى كثيرة المال فلا يجدونه ؛(٣٦١)

خداوند متعال به داودعليه‌السلام وحى كرد: من بى نيازى را در قناعت نهاده ام ، اما مردم آن را در فراوانى مال مى جويند. از اين رو نمى يابندش

(٣)امام علىعليه‌السلام :

من قنعت نفسه عز معسرا؛(٣٦٢)

هر كس قانع باشد، در عين تنگدستى با عزت است

(٤)امام علىعليه‌السلام :

ثمرة القناعة الاجمال فى المكتسب والعزوف عن الطلب ؛(٣٦٣)

ميوه قناعت ، ميانه روى در كسب و كار است و خويشتندارى از دست دراز كردن سوى مردم

(٥)امام علىعليه‌السلام :

فى صفة الانبياء -، ولكن الله سبحانه جعل رسله اولى قوة فى عزائمهم وضعفة فيماترى الاعين من حالاتهم مع قناعة تملا القلوب والعيون غنى وخصاصة تملا الابصار والاسماع اذى ؛(٣٦٤)

در صفات پيامبران مى فرمايد: خداوند سبحان فرستادگان خود را داراى اراده هايى قوى قرار داد ولى از نظر ظاهر ضعيف بودند قناعتى داشتند كه چشم و دلشان را سير مى كرد، هر چند اگر فقر و نادارى آنان معلوم مى گشت ، چشم ها و گوش ها را از ناراحتى لبريز مى نمود.

(٦)امام صادقعليه‌السلام :

انظر الى من هو دونك فى المقدرة و لا تنظر الى من هو فوقك فى المقدرة فان ذلك اءقنع لك بما قسم لك ؛(٣٦٥)

به ناتوان تر از خودت ، بنگر و توانگر از خويش ، منگر، زيرا كه تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر مى سازد.

(٧)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

واقنع بما اوتيته يخف عليك الحساب ؛(٣٦٦)

به آنچه داده شده اى قانع باشد، تا حسابت سبك شود.

(٨)امام صادقعليه‌السلام :

من رضى الله باليسير من المعاش رضى الله باليسير من العمل ؛(٣٦٧)

هر كس به معاش (و روزى) اندك خدا خشنود باشد، خداوند به عمل اندك او خشنود شود.

(٩)امام علىعليه‌السلام :

اقنعوا بالقليل من دنياكم لسلامة دينكم فان المومن البلغة اليسيرة من الدنيا تقنعه ؛(٣٦٨)

براى سالم ماندن دينتان ، به اندكى از دنياى خود قانع باشيد، زيرا كه مومن را اندكى او را كفايت كند قاتع مى سازد.

(١٠)امام صادقعليه‌السلام :

_____________________

پاورقى ها ٢٨٨- تنبيه الخواطر ٢/١٢١.

٢٨٩- غررالحكم ٢/١٢٨/٢٠٧٨.

٢٩٠- خصال ١٤٧/١٧٨.

٢٩١- نهج الفصاحه ح ١٦٣٧.

٢٩٢- تحف العقول ص ٢٣٣.

٢٩٣- غررالحكم ٣/٤٢٨/٤٩٩٠.

٢٩٤- نهج البلاغه قصار ١٦١.

٢٩٥- محاسن ٢/٦٠٢/٢٥.

٢٩٦- غررالحكم ٤/١٧٩/٥٧٥٦.

٢٩٧- غررالحكم ٦/٣١٠/١٠٣٥١.

٢٩٨- بحارالانوار ٧٢/١٠٤/٣٦.

٢٩٩- خصال ص ٥٧٠.

٣٠٠- علل الشرايع ٢/٥٥٩/١.

٣٠١- غررالحكم ١/١٥٢/٥٧٢.

٣٠٢- غررالحكم ٢/٣٠/١٧٠٠.

٣٠٣- غررالحكم ٢/٥٦/١٨٢٠.

٣٠٤- تحف العقول ص ٣٢٣.

٣٠٥- غررالحكم ٣/٣٢٨/٤٦٢٠.

٣٠٦- بحارالانوار ٧٨/٢٢٩/٩.

٣٠٧- غررالحكم ٦/٣٧٣/١٠٥٩١.

٣٠٨- غررالحكم ٥/١١٨/٧٥٩٧.

٣٠٩- غررالحكم ٣/١٠٥/٣٩٣٨.

٣١٠- شرح نهج البلاغه ٢٠/٣٣٣/٨١٦.

٣١١- بحارالانوار ٧١/٤٢٢/٦١.

٣١٢- نهج البلاغه حكمت ٤٢٤.

٣١٣- نهج البلاغه حكمت ٢٠٧.

٣١٤- بحارالانوار ٤٣/٧٠/٦١.

٣١٥- كنزالعمال ٣/١٣٠/٥٨١٥.

٣١٦- غررالحكم ٢/١٢٣/٢٠٦٣.

٣١٧- غررالحكم ٥/٩١/٧٥٢٩.

٣١٨- كنزالفوائد ص ١٤٧.

٣١٩- غررالحكم ٥/٣٣٣/٨٦٢٠.

٣٢٠- تحف العقول ص ١٦.

٣٢١- نهج الفصاحه ح ٤٦٩.

٣٢٢- نهج الفصاحه ح ٢٦٢٨.

٣٢٣- نهج الفصاحه ح ٦٦٠

٣٢٤- نهج الفصاحه ح ١٨٧٢.

٣٢٥- غررالحكم ٣/٢٥٧/٤٤١٧.

٣٢٦- غررالحكم ٢/٤٠٨/٣٠٤٧.

٣٢٧- كافى ٢/٦٣٧/٢.

٣٢٨- معدن الجواهر ص ٣٤.

٣٢٩- بحارالانوار ٧٨/٢٠٩/٨٥.

٣٣٠- بحارالانوار ٧٨/٣٧٠/٤.

٣٣١- غررالحكم ٢/١٥٨/٢١٧٨.

٣٣٢- كنزالعمال ٢/٤٥١/٤٤٧٥.

٣٣٣- غررالحكم ٢/٥٦/١٨١٥.

٣٣٤- غررالحكم ٣/٣٧٣/٤٧٨٥.

٣٣٥- غررالحكم ٦/٤٥٣/١٠٩٧٤.

٣٣٦- غررالحكم ٦/٣٩/٩٤٠٩.

٣٣٧- غررالحكم ٣/٢٣١/٤٣٠٧.

٣٣٨- كنزالعمال ٣/٤٠٨/٧١٧٨.

٣٣٩- نهج البلاغه حكمت ٢٠.

٣٤٠- غررالحكم ٢/١٠/١٦٠٠.

٣٤١- بحارالانوار ٧١/٣٥٥/١٧.

٣٤٢- بحارالانوار ٧٣/٣٠٨/٣٧.

٣٤٣- بحارالانوار ٧١/٣٥٧/٢١.

٣٤٤- بحارالانوار ٧١/٣٥٢/٨.

٣٤٥- بحارالانوار ٧١/٣٥٧/٢٢.

٣٤٦- بحارالانوار ٧١/٣٥٣/١٠.

٣٤٧- بحارالانوار ٧١/٣٥٥/١٧.

٣٤٨- بحارالانوار ٦٩/٤٠٧/١١٥.

٣٤٩- بحارالانوار ٧٧/١٧٥/٨.

٣٥٠- وسائل الشيعه ١٥/٢٥٨/٨.

٣٥١- تفسير نورالثقلين ٤/٢٧/٩٨.

٣٥٢- بحارالانوار ٧٥/٣٠٣/٦.

٣٥٣- تفسير نورالثقلين ١/٧٧٢/٣١٣.

٣٥٤- بحارالانوار ٧٥/٣٠٢/١.

٣٥٥- من لا يحضر الفقيه ٤/٣٧٣/٥٧٦٢.

٣٥٦- بحارالانوار ٦٦/٤٣٢/١٦.

٣٥٧- نهج البلاغه نامه ٢١.

٣٥٨- كافى ٤/٥٦/١٠.

٣٥٩- غررالحكم ٢/٨٦/١٩٣٨.

٣٦٠- غررالحكم ٢/٤٦٠/٣٢٩٥.

٣٦١- بحارالانوار ٧٨/٤٥٣/٢١.

٣٦٢- غررالحكم ٥/٢٩٤/٨٤٣٩.

٣٦٣- غررالحكم ٣/٣٣٠/٤٦٣٤.

٣٦٤- نهج البلاغه از خطبه ١٩٢.

٣٦٥- كافى ٨/٢٤٤/٣٣٨.

٣٦٦- بحارالانوار ٧٧/١٨٧/٣٧.

٣٦٧- كافى ٢/١٣٨/٣.

٣٦٨- غررالحكم ٢/٢٥٩/٢٥٤٩.

٣٨ - حرص اقنع بما قسم الله لك ولاتنظر الى ما عند غيرك و لا تتمن ما لست نائله فانه من قنع شبع ومن لم يقنع لم يشبع وخذ حظك من آخرتك ؛(٣٦٩)

به آنچه خداوند قسمت تو كرده قانع باش و به آنچه ديگران داردند چشم مدوز و آنچه را كه بدان نمى رسى ، آرزو مكن زيرا كسى كه قانع باشد، سير مى شود و كسى كه قانع نباشد، سير نمى شود و به فكر بهره آخرتت باش

٣٨ - حرص

(١)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

اياكم والشح فانما هلك من كان قبلكم بالشح امرهم بالبخل فبخلوا واءمر هم بالقطيعة وامرهم بالفجور ففجروا؛(٣٧٠)

از حرص بپرهيزيد كه پيشينيان شما در نتيجه حرص هلاك شدند، حرص ‍ آنها را به بخل وادار كرد بخيل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خويشاوندان به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.

(٢)امام علىعليه‌السلام :

ان الدنيا مشغلة عن غيرها ولم يصب صاحبها منها شيئا الا فتحت له حرصا عليها ولهجا بها ولن يستغنى صاحبها بما نال فيها عمالم يبلغه منها؛(٣٧١)

براستى كه دنيا آدمى را به كلى سرگرم مى سازد و دنيا پرست به چيزى از آن نرسد، مگر آن كه باب حرص و شيفتگى به آن بر رويش گشوده شود و به آنچه از اين دنيا دست يافته اكتفا نمى كند تا در پى چيزى كه بدست نياورده نرود.

(٣)امام حسينعليه‌السلام :

ليست العفة بما نعة رزقا و لا الحرص بجالب فضلا وان الرزق مقسوم والاجل محتوم واستعمال الحرص طالب الماءثم ؛(٣٧٢)

نه خوددارى از حرام و ناپسند، مانع روزى مى شود و نه حرص روزى بيشتر مى آورد، كه روزى تقسيم شده و اجل حتمى است و حرص به سوى گناه مى كشد.

(٤)امام صادقعليه‌السلام :

حرم الحريص خصلتين ولزمته خصلتان : حرم القناعة فافتقد الراحة وحرم الرضا فافتقد اليقين ؛(٣٧٣)

حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست داده است ، از راضى بودن محروم است و در نتيجه يقين را از دست داده است

(٥)امام باقرعليه‌السلام :

مثل الحريص على الدنيا مثل دودة القز: كلما ازدادت من القز على نفسها لفا كان اءبعد لها من الخروج ، حتى تموت غما؛(٣٧٤)

مثل حريص به دنيا، مثل كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر دور خود ببافد خارج شدن از پيله بر او سخت تر مى شود تا آن كه از غصه مى ميرد.

(٦)امام علىعليه‌السلام :

الحرص موقع فى كثير الغيوب ؛(٣٧٥)

حرص انسان را به عيب هاى زيادى مبتلا مى كند.

(٧)امام علىعليه‌السلام :

اغنى الاغنياء من لم يكن للحرص اءسيرا؛(٣٧٦)

بى نيازترين بى نيازان كسى است كه اسير حرص نباشد.

(٨)امام علىعليه‌السلام :

انتقم من الحرص بالقناعة كما تنتقم من العدو بالقصاص ؛(٣٧٧)

از حرص ، با قناعت انتقام بگير، چنان كه با قصاص از دشمن انتقام مى گيرى

(٩)امام علىعليه‌السلام :

اءعظم الناس ذلا الطامع الحريص المريب ؛(٣٧٨)

ذليل ترين مردم ، كسى است كه طمعكار، حريص و وسوسه گر باشد.

(١٠)امام علىعليه‌السلام :

ان البخل والجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله ؛(٣٧٩)

به درستى كه بخل و ترس و حرص ، غريزه ها و تمايلات متعدد و پراكنده اى هستند كه سوءظن به خداوند آنها را جمع مى كند.

٣٩ - رحم

(١)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ان الله رحيم يحب الرحيم يضع رحمته على كل رحيم ؛(٣٨٠)

خداوند رحيم است و رحيم را دوست دارد و دست مهر خود را بر سر هر رحيمى مى گذارد.

(٢)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

والذى نفسى بيده لا يدخل الجنة الا رحيم ، قالوا: «كلنا رحيم» ، قال : لا حتى ترحم العامة ؛(٣٨١)

سوگند به آنكه جانم در دست اوست كسى جز شخص رحيم به بهشت نمى رود. عرض كردند: «همه ما دل رحم و مهربانيم» ، فرمودند: نه ، مگر آن گاه كه به عموم مردم رحم كنيد.

(٣)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

من رحم ولو ذبيحة عصفور رحمه الله يوم القيامة ؛(٣٨٢)

هر كس حتى به لاشه گنجشكى رحم كند، خداوند در روز قيامت به او رحم خواهد كرد.

(٤)امام صادقعليه‌السلام :

المومن ينصر المظلوم و يرحم المسكين نفسه منه فى عناء والناس ‍ منه فى راحة ؛(٣٨٣)

مومن مظلوم را يارى مى كند و به مسكين و درمانده رحم مى نمايد، جانش از او در رنج است و مردم از او در آسايش

(٥)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ارحم الصغير ووقر الكبير تكن من رفقائى ؛(٣٨٤)

به كودكان رحم كن و بزرگسالان را احترام نما تا از دوستان من باشى

(٦)امام علىعليه‌السلام :

انما ينبغى لاهل العصمة والمصنوع اليهم فى السلامة اءن يرحموا اءهل الذنوب والمعصية ويكون الشكر هو الغالب عليهم ؛(٣٨٥)

شايسته است كه افراد پاكدامن و بهره مند از سلامت ، با گنهكاران و اهل معصيت ، رحيم باشند و سپاسگزارى (حق) بر جان آنان چيره شود.

(٧)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

من لا يرحم لا يرحم ومن لايغفر له ومن لايتب لا يتوب الله عليه ؛(٣٨٦)

هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خداوند پوزش و توبه او را نخواهد پذيرفت

(٨)امام علىعليه‌السلام :

يا اءيها الانسان ما جراءك على ذنبك ...؟! اءما ترحم من نفسك ما ترحم من غيرك ؛(٣٨٧)

اى انسان ، چه چيز تو را در گناه كردن گستاخ كرده است ...؟! چرا همچنان كه به ديگران رحم مى كنى به خودت رحم نمى كنى ؟!

(٩)رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

ارحموا عزيزا ذل ، وغنيا افتقر وعالما ضاع فى زمان الجهال ؛(٣٨٨)

به عزيزى كه خوار گشته و ثروتمندى كه فقير شده و دانشمندى كه در روزگار نادانان تباه گرديده است ، رحم كنيد.

(١٠)امام علىعليه‌السلام :

ارحم من دونك يرحمك من فوقك وقس سهوه بسهوك ومعصيته لك بمعصيتك لربك وفقره الى رحمتك بفقرك الى رحمة ربك ؛(٣٨٩)

به زير دست خود رحم كن تا بالا دستت به تو رحم كند و خطاى او را با خطاى خودت و نافرمانى اش از تو را با نافرمانى خود از پروردگارت و احتياج او به ترحم تو را به احتياجت و رحمت و بخشايش خدايت بسنج