موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27227
دانلود: 3106

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27227 / دانلود: 3106
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۲۹۱: مقصود از بدن «هورقليايى» چيست؟

در پاورقى كتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقليا» ظاهرا از كلمه عبرى «هبل» به معناى هواى گرم، تنفس و بخار و «قرنئيم» به معناى درخشش و شعاع است. و كلمه مركب به معناى تشعشع بخار است.(۸۶۷)

شيخ احمد احسائى معتقد است كه «هورقليايى» لغتى سريانى و از زبان صابئين گرفته شده است.(۸۶۸)

قطب الدين شيرازى مى گويد: «جابلقا» و «جابرسا» نام دو شهر از شهرهاى عالم «عناصر مثل» و «هورقليا» از جنس «افلاك مثل» است. پس هورقليا بالاتر است.(۸۶۹)

با توجه به آنچه گذشت روشن مى شود كه مراد از عالم «هورقليايى» همان «عالم مثال» است و چون عالم مثال بر دو قسم است: اول و آخر، گفته اند: اين عالم داراى دو شهر است: جابلقا و جابرسا. عالم مثال، يا خيال منفصل، يا عالم برزخ بين عالم عقول و عالم ماده، چيزى است كه عارفان و فيلسوفان اشراق به آن معتقدند ولى فلاسفه مشاء آن را نپذيرفته اند.

اشراقيان عالم مثال را دو مرحله مى دانند:

۱- مثال در قوس نزول، كه بين غيب مطلق و شهادت مطلق قرار دارد. اين عالم را برزخ قبل از دنيا مى دانند كه به وسيله قاعده امكان اشرف اثبات مى كنند. اين مثال را «جابلقا» مى نامند.

۲- مثال در قوس صعود، كه بين دنيا و آخرت قرار دارد و پس از افول و غروب نفس ناطقه از اين بدن ظلمانى وارد عالم برزخ شده و از آنجا به قيامت كبرا مى رود. اين مثال را «جابرسا» مى نامند.

ولى شيخ احمد احسائى در جواب ملا محمد حسين انارى كه از لفظ هورقليا سؤ ال كرده بود اين چنين مى گويد: «هورقليا» به معناى ملك ديگر است كه حد وسط بين عالم دنيا و ملكوت بوده و در اقليم هشتم قرار دارد. و داراى افلاك و كواكبى مخصوص به خود است كه به آنها جابرسا و جابلقا مى گويند.(۸۷۰)

۲۹۲: چه اشكالاتى نسبت به اعتقاد شيخيه درباره كيفيت وجود امام زمانعليه‌السلام در عصر غيبت وجود دارد؟

عقيده و نظر «شيخيه » به سركردگى شيخ احمد احسائى درباره كيفيت وجود امام زمانعليه‌السلام در عصر غيبت و كيفيت بدن او و مكان او از اشكالات بسيارى برخوردار است. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- تحليل اين بدن هورقليايى و اعتقاد به حيات امام زمانعليه‌السلام با بدن «هورقليايى» در واقع به معناى انكار امام زمانعليه‌السلام در روى زمين است. زيرا اگر مراد آن است كه حضرت مهدىعليه‌السلام در عالم مثال و برزخ چه برزخ اول يا برزخ دوم زندگى مى كند يا آن چنان كه قبر را آنان از عالم هورقليا مى دانند، پس آن حضرت حيات با بدن عنصرى ندارد و حيات و مثل حيات مردگان در عالم برزخ است. و اين با احاديث متواتر «عدم خلو زمين از حجت» سازگارى ندارد.

۲- اين اعتقاد با ادله عقلى كه قبلا اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمانعليه‌السلام در اين عالم مناسبت ندارد.

۳- «شيخ احمد احسائى» عالم هورقليا را حد وسط بين دنيا و ملكوت معرفى مى كند و در حالى كه عالم ملكوت همان عالم مثال است.

۴- اين سخن كه حضرت مهدىعليه‌السلام با بدن هورقليايى زندگى مى كند صرفا يك ادعاى بدون دليل است و هيچ دليل عقلى و نقلى بر آن اقامه نشده است.

۵- در قرن سيزدهم، گزاف گويى و به كار بردن واژه هاى نامانوس و الفاظ مهمل، بسيار رايج شد و حتى عوام مردم اينها را نشانه علم و دانش مى پنداشتند و بعيد نيست كه شيخ احمد احسائى و نيز سيد كاظم رشتى به جهت خوشايند جاهلان و عوام به اين واژه هاى و كلمات روى آورده باشند.

نتيجه سخنان شيخ احمد پيدايش مذاهب ضاله بابيت و بهائيت و سرانجام بى دينى به اسم آيين پاك به وسيله كسروى بوده، و اين ميدان عمل و نتايج اسفبار سخنان شيخيه، خود محك و ملاك خوبى بر ضعف و سستى اين سخنان است.

۲۹۳: اينكه حضرت زهرا سلام الله عليها الگوى حضرت مهدىعليه‌السلام است يعنى چه؟

امام زمانعليه‌السلام در توقيعى به خط مبارك خود، بعد از دعا براى عافيت شيعيان از ضلالت و فتنه ها و درخواست روح يقين و عاقبت به خيرى آنها و تذكر به امورى چند مى فرمايد: «و فى ابنة رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لى اسوة حسنة »(۸۷۱) ؛ «فاطمه دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى من اسوه و الگويى نيكوست.»

در اينكه حضرت مهدىعليه‌السلام كدام گفتار يا رفتار حضرت فاطمه سلام الله عليها را سرمشق خويش قرار داده اند، احتمالات فراوانى بيان شده است كه در اين جا به سه مورد آن اشاره مى كنيم:

۱- حضرت زهرا سلام الله عليها با هيچ حاكم ظالمى بيعت نكرد. حضرت مهدىعليه‌السلام هم بيعت هيچ سلطان ستمگرى را بر گردن ندارد.

۲- شأن صدور اين نامه اين است كه برخى از شيعيان امامت ايشان را نپذيرفتند. حضرت در جواب عملكرد آنها فرمود: «اگر مى توانستم و مجاز بودم آن چنان مى كردم كه حق بر شما آشكار گردد به گونه اى كه هيچ شكى بر شما باقى نماند ولى مقتداى من حضرت زهرا سلام الله عليها است. ايشان با اينكه حق حكومت از حضرت علىعليه‌السلام سلب شد هيچ گاه براى باز گرداندن خلافت، از اسباب غير عادى استفاده نكرد. من نيز از ايشان پيروى مى كنم و براى احقاق حقم در اين دوران راه هاى غير عادى را نمى پيمايم.»

۳- حضرت در پاسخ نامه فرموده اند: «اگر علاقه و اشتياق ما به هدايت و دستگيرى از شما نبود به سبب ظلم هايى كه ديده ايم از شما مردمان روى گردان مى شديم» امام، با اشاره به حضرت زهرا سلام الله عليها مى خواهد بفرمايد: همان طورى كه دشمنان به حضرت زهرا سلام الله عليها آزار و اذيت روا داشتند و سكوتى كه مسلمانان پيشه كردند هيچ كدام سبب نشد كه ايشان از دعا براى مسلمانان دست بكشند، بلكه ديگران را بر خود مقدم مى داشتند من نيز اين ظلمها و انكارها را تحمل مى كنم و از دل سوزى و دعا و راهنمايى و... براى شما چيزى فرو نمى گذارم.

۲۹۴: دعا براى تعجيل فرج چه تأثيرى در فرج شيعيان دارد؟

امام زمانعليه‌السلام در جواب سؤال هاى اسحاق بن يعقوب مى نويسد: «اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم »(۸۷۲) ؛ «راى شتاب در گشايش حقيقى و كامل، بسيار دعا كنيد؛ همانا فرج شما در آن است.»

مى دانيم كه فرج و گشايش شيعيان از تمام گرفتارى ها و فتنه ها در سايه ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام محقق مى گردد، و تا زمانى كه حضرت در غيبت به سر مى برد شيعه تحت فشار و ظلم و تعدى حاكمان ظلم و جور است.

از اين حديث استفاده مى شود كه زمان ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام متعلق «بداء » واقع مى شود يعنى قابل تقديم و تاءخير است، و يكى از عوامل تعجيل در فرج آن حضرتعليه‌السلام دعا است، مى دانيم كه دعا بدون درخواست قلبى و زمينه سازى براى تحقق آن موثر نخواهد بود. انسان بايد با زبان و قلب بطلبد و در عمل هم زمينه ساز خواسته خود باشد.

۲۹۵: وجود امام زمانعليه‌السلام در رفع بلا چه تأثيرى دارد؟

امام زمانعليه‌السلام در توقيع اول خود به شيخ مفيدرحمه‌الله مى فرمايد: «انا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الاواء و اصطلمكم الاعداء »(۸۷۳) ؛ «ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم، كه اگر جز اين بود، دشوارى ها و مصيبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان شما را ريشه كن مى نمودند.»

شيعه به جهت پيروى از حق و حقيقت دائما مورد تعرض حكام جور و معاندان و مخالفان بوده است، لذا به كسى نياز دارد كه در سختى ها و گرفتارى ها او را يارى كند و از نابودى نجاتش دهد. حضرت در اين توقيع به شيعيانش اين بشارت را مى دهد كه با وجود غيبتم، شما را حمايت مى كنم و هرگز نمى گذارم نقشه هاى دشمنان حق و حقيقت به ثمر نشيند و مذهب شيعه نابود شود.

و در حديث ديگر حضرت مى فرمايد: «انا خاتم الاوصياء و بى يدفع الله عزوجل البلاء عن اهلى و شيعتى »(۸۷۴) ؛ «من خاتم اوصيايم. خداوند به سبب من بلا را از اهل و شيعيانم دفع مى كند.»

۲۹۶: حكم كسى كه منكر امام زمانعليه‌السلام است چيست؟

امام زمانعليه‌السلام در بخشى از جواب هاى خود به پرسش هاى اسحاق بن يعقوب مى فرمايد:ليس بين الله عزوجل و بين احد قرابة و من انكرنى فليس منى و سبيله سبيل ابن نوح(۸۷۵) ؛ «بين خداوند عزوجل و هيچ كس قرابت و خويشاوندى نيست، هر كس مرا انكار كند از من نيست، و راه او راه فرزند نوح است.»

اين حديث را روايتى كه شيعه و سنى در كتب روايى خود آورده اند، تأیید مى كند؛ و آن اينكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «مثل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است، هر كس سوار بر آن شود نجات مى يابد و كسى كه از آن تخلف كند غرق خواهد شد.»(۸۷۶)

۲۹۷: وظيفه كلى ما در عصر غيبت نسبت به امام زمانعليه‌السلام چيست؟

امام زمانعليه‌السلام در بخشى از نامه اى كه به شيخ مفيدرحمه‌الله ارسال داشته نوشته اند: «فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا و يتجنب ما يدنيه من كراهتنا و سخطنا »(۸۷۷) ؛ «پس هر يك از شما بايد كارى كند كه وى را به محبت و دوستى ما نزديك سازد و از آنچه خوشايند ما نيست و باعث حشم و كراهت ما مى شود دورى كند.»

روشن است كه محبت اهل بيتعليه‌السلام جنبه شخصى و فردى ندارد، بلكه به ملاك خدايى است؛ زيرا هر گاه اهل بيتعليه‌السلام مشاهده كنند كه شيعيان و منتسبان به آنان كارهايى را انجام مى دهند كه مورد رضايت الهى است و نيز از كارهايى كه مورد سخط و غضب خداوند است اجتناب مى كنند خوشحال شده و به آنان مى بالند.

در نتيجه بر ماست كه اگر به دنبال جلب محبت آقا امام زمانعليه‌السلام و دورى از سخط و غضب آن حضرت هستيم كارى نكنيم كه از ايشان دور شده و از عناياتش محروم گرديم، و از طرف ديگر سعى ما بر اين باشد كه اعمال و رفتارى را انجام دهيم كه هر چه بيشتر ما را به ايشان نزديك گرداند.

۲۹۸: چه تناسبى بين خورشيد پشت ابر و غيبت امام زمانعليه‌السلام وجود دارد؟

در روايتى از امام زمانعليه‌السلام در پاسخ به پرسش هاى اسحاق بن يعقوب چنين آمده است:... «و اما وجه الانتفاع بى فى غيبتى فكالانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب »(۸۷۸) ؛ «و اما كيفيت نفع بردن به وسيله من در زمان غيبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشيد است هنگامى كه ابرها او را از ديدگان مستور مى نمايند.»

از اين حديث شريف وجوهى از شباهت ها بين خورشيد در پشت ابر و امام زمانعليه‌السلام در عصر غيبت استفاده مى شود كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- همان گونه كه مردم، هر آن انتظار خارج شدن خوشيد از پس ابرها را دارند تا تمام و كامل از وجود و ظهورش استفاده ببرند، در ايام غيبت آن حضرت نيز مردم منتظر ظهور و خروج اويند و از ظهورش مايوس نمى گردند.

۲- منكر وجود حضرتعليه‌السلام در عصر غيبت همانند منكر وجود خورشيد است هنگامى كه در پشت ابرها از ديده ها پنهان گردد.

۳- همان گونه كه ابر كاملا خورشيد را نمى پوشاند و نور خورشيد به زمين و زمينيان مى رسد غيبت هم مانع كامل و تمامى براى بهره دهى حضرت نيست، مردم در زمان غيبت حضرت را نمى بينند اما از وجود او بهره مى برند. توسل يكى از راه هاى بهره بردن از آن امام است.

۴- همان گونه كه در مناطقى كه هوا غالبا ابرى است گاهى خورشيد ابرها را مى شكافد و خود را از لابلاى آنها بيرون مى آورد و به عده اى از مردم نشان مى دهد. هر از چند گاهى نيز عده اى به محضر امام زمانعليه‌السلام شرفياب مى شوند و از وجودش استفاده مى برند و از اين راه وجود آن حضرت براى مردم به اثبات مى رسد.

۵- همان گونه كه ابرها خورشيد را نابود نمى كنند و تنها مانع رويت اويند غيبت امام زمانعليه‌السلام هم تنها مانع رؤ يت ايشان است.

۲۹۹: آيا ما در عصر فترت قرار داريم؟

احمد كاتب مى گويد برخى از شيعيان قائل به توقف و انقطاع امامت و قول به فترت، همانند فترت بين انبيا شده اند و در ادعاى خود به اخبارى تمسك كرده اند كه دلالت بر امكان انقطاع امامت دارد خصوصا هنگامى كه خداوند بر خلقش غضب كند. آنان مى گويند: «نزد ما الان همان وقت است.»(۸۷۹)

پاسخ:

اولا : شيخ مفيدرحمه‌الله در «الفصول المختاره» بعد از آنكه به گروه هاى مختلف بعد از امام حسن عسكرىعليه‌السلام اشاره كرده مى فرمايد: ولى در زمانى كه الان ما در آن قرار داريم به جز شيعه دوازده مامى همگى منقرض شده و يا به اين دسته گرويده اند.(۸۸۰)

ثانيا : با مراجعه به رواياتى كه مستمسك «احمد الكاتب» در انكار ولادت و وجود حضرت مهدىعليه‌السلام شده پى مى بريم كه آن روايات نه تنها بر عدم ولادت دلالت ندارد بلكه بر وجود و ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام دلالتى صريح دارد. اينك نص روايت را مرور مى كنيم:

محمد بن فرج مى گويد: امام ابو جعفرعليه‌السلام در نامه اى بر من چنين نوشت: «أذا غضب الله تبارك و تعالى على خلقه نحانا عن جوارهم »(۸۸۱) ؛ «هر گاه خداوند تبارك و تعالى بر خلقش غضب كند ما را از همجوارى آنها دور خواهد كرد.»

اين روايت به طور صريح دلالت بر ولادت و وجود حضرت مهدىعليه‌السلام دارد، لكن مستفاد آن اين ست كه در عين وجود از منظر شما غايب است.

ثالثا : روايت از حيث سند ضعيف است همان گونه كه مرحوم مجلسى نيز به آن اشاره كرده است.

رابعا : اين روايت مخالف روايات ديگرى است كه متواتر بوده و دلالت بر خالى نبودن زمين از حجت دارد.

۳۰۰: حضرت مهدىعليه‌السلام در عصر غيبت چه كارهايى را انجام مى دهند؟

در عصر غيبت كبرا كارها و مشاغل حضرت مهدىعليه‌السلام بسيار حساس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط يد و حكومت ظاهرى بر اوضاع ندارند ولى مع ذلك ناظر بر اوضاع بوده و تصرفاتى مى نمايند.

شوؤن امامت و رهبرى و زعامت را در حد امكان متصدى شده و وظايف خود را به نحو احسن انجام مى دهند. عمر ايشان در راه اطاعت خدا مى گذرد. تكاليف اجتماعى را آنچه مقتضى و مصلحت باشد انجام مى دهند؛ مانند هدايت اشخاص، يارى دادن مؤ منين بر مخالفين، حل مسائل مشكل، نصيحت و موعظه افراد، شفاى امراض، هدايت گمشدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم معارف، كمك مالى به نيازمندان، فريادرسى گرفتاران و....

در نتيجه مى توان يكى از تصرفات اساسى حضرت را همين نظام دادن به جامعه شيعى و حوزه هاى آن در طول تاريخ دانست كه با عدم سازماندهى ظاهرى مشاهده مى كنيم كه دست غيبى حضرت حافظ آن بوده و آن را تحت كنترل خود دارد.

۳۰۱: آيا موضوع غيبت با وظيفه هدايت گرى امامعليه‌السلام سازگارى دارد؟

با مراجعه به كتاب هاى كلامى و فلسفى و عرفانى به وجود دو تفسير بر امامت پى مى بريم:

۱-تعرف كلامى : مطابق اين تعريف امامت رياستى است بر عموم توسط يكى از اشخاص در امور دين و دنيا.(۸۸۲)

۲-تعريف فلسفى -عرفانى : مطبق اين تعريف، امامت منصبى است الهى همانند نبوت، و بين اين دو امامت و نبوت هيچ فرقى جز وحى نيست. امامت استمرار تمام وظايف نبوت جز تحمل وحى الهى است، و نيز نوعى تصرف است در باطن و نفوس افراد براى رساندن آنها به كمال مطلوب.

مطابق اين تعريف رياست در امور دين و دنيا شأنى از شوؤن امامت به اين معناست و اين همان معنايى است كه شيعه دوازده امامى به آن ملتزم است. لذا امامت را به همين جهت جزء اصول دين به حساب آورده و آن را از نبوت بالاتر مى داند.

علامه طباطبايىرحمه‌الله مى فرمايد: «امامت حقيقتى وراى مقام اطاعت يا رياست دين و دنيا يا وصايت و خلافت و جانشينى در روى زمين به معناى حكومت بين مردم است».(۸۸۳)

عمق معناى امامت نزد ايشان به اين است كه امامت، هدايت باطنى بوده كه همان ولايت بر مردم و كردار آنان است و اين هدايت باطنى جز ايصال به مطلوب نيست.

متكلمين بر ضرورت معنايى كه براى امامت ذكر كرده اند به ادله اى از قبيل: قاعده لطف، لزوم حفظ شريعت و تبيين دين خداوند استدلال كرده اند كه عمدتا با حضور امام در بين مردم تامين مى شود.

اگر اشكال شود كه اين لطف چگونه با غيبت حضرت سازگارى دارد در جواب بايد بگوييم:

اولا : امام زمانعليه‌السلام حافظ كلى شريعت است و از اتفاق بر باطل جلوگيرى مى كند.

ثانيا : الطاف خداوند درجات مختلفى دارد كه هنگام تزاحم آنچه كه لطف بيشترى دارد مقدم مى گردد و لذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافى خواهند رسيد و از حضور او بهره مند خواهند شد، ولى لطف غيبت او مهم تر است، همان گونه كه در بحث فلسفه غيبت به آن اشاره كرديم.

در مورد تفسير دوم براى امامت كه همان تفسير عرفا است جاى هيچ نوع اشكالى در مورد غيبت امام نيست، زيرا بنا بر آن تعريف، امامت حقيقتى است كه امام به جهت قابليت هايى كه پيدا كرده مى تواند در نفوس انسان ها تصرف كرده و آنها را به سر منزل مقصود برساند.

اين معنا براى امامت، با غيبت او نيز سازگارى دارد و امام در عصر غيبت نيز اين تصرفات را مى تواند انجام دهد كه در طول عصر غيبت چنين هدايت هايى را فراوان داشته است.(۸۸۴)

۳۰۲: با غيبت امام زمانعليه‌السلام چگونه مى توان امام زمان خود را شناخت؟

مطابق رواياتى كه در كتب فريقين آمده، پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »(۸۸۵) ؛ «هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.» جاى اين سؤ ال باقى است كه با وجود غيبت امام زمانعليه‌السلام چگونه مى توان او را شناخت؟

در جواب مى گوييم: مقصود از شناخت و معرفت حضرت شناخت جسم و شكل و شمايل او نيست بلكه مقصود، معرفت به مقام و منزلت و جايگاهى است كه حضرت مهدىعليه‌السلام نزد خداوند متعال در اين عالم دارد. او كسى است كه حافظ كلى شريعت است، واسطه فيض تكوينى و تشريعى الهى است. او كسى است كه به اذن و اراده الهى در نفوس قابل تصرف كرده و به حق و حقيقت رهنمون مى كند. او كسى است كه جامع جميع علوم اولين و آخرين است و او كسى است كه....

اين معرفت نسبت به حضرت مهدىعليه‌السلام كه امام زمان ما است بدون ديدن شكل و شمايل ايشان هم قابل تحصيل است.

۳۰۳: به چه دليل اين زمان آخرالزمان است؟

در روايات اسلامى براى دوره آخرالزمان علايم و نشانه هايى ذكر شده كه با تحقق اين علايم و نشانه ها پى مى بريم كه هم اكنون در دوره آخرالزمان قرار داريم. اينك به برخى از اين علايم و نشانه ها اشاره مى كنيم:

۱- گسترش ترس و نا امنى

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: «لا يقوم القائم الا على خوف شديد ...»(۸۸۶) ؛ «حضرت قائمعليه‌السلام قيام نمى كند مگر در دورانى پر از بيم و هراس.»

و نيز فرمود: «مهدىعليه‌السلام هنگامى قيام مى كند كه زمام كارهاى جامعه در دست ستمكاران باشد.»(۸۸۷)

۲- تهى شدن مساجد از هدايت

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره وضعيت مساجد در آخرالزمان مى فرمايد: «مساجدهم عامرة و هى خراب من الهوى »(۸۸۸) ؛ «مسجدهاى آن زمان آباد و زيباست ولى از هدايت و ارشاد در آن خبرى نيست.»

۳- سردى عواطف انسانى

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين باره مى فرمايد: «فلا الكبير يرحم الصغير و لا القوى يرحم الضعيف و حينئذ يأذن الله له بالخروج »(۸۸۹) ؛ «در آن روزگار بزرگترها به زيردستان و كوچكترها ترحم نمى كنند و قوى بر ضعيف ترحم نمى نمايد. در آن هنگام خداوند به او (مهدىعليه‌السلام ) اذن قيام و ظهور مى دهد.»

۴- گسترش فساد اخلاقى

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: «قيامت برپا نمى شود تا آنكه زنى را در روز روشن و به طور آشكار گرفته در وسط راه به او تعدى مى كنند و هيچ كس اين كار را نكوهش نمى كند.»

محمد بن مسلم مى گويد: به امام باقرعليه‌السلام عرض كردم: اى فرزند رسول خدا، قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود: «إذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال. و اكتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء »(۸۹۰) ؛ «هنگامى كه مردها خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان كنند. آن گاه كه مردان به مردان اكتفا كرده و زنان به زنان اكتفا كنند.»

۵- آرزوى كمى فرزند

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «رستاخيز بر پا نمى شود تا آنكه كه كسى پنج فرزند دارد و آرزوى چهار فرزند كند و آنكه چهار فرزند دارد مى گويد كاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند آرزوى دو فرزند دارد و آنكه دو فرزند دارد آرزوى يك فرزند بنمايد. و كسى كه يك فرزند دارد آرزو كند كه كاش فرزندى نداشت».(۸۹۱)

۶- مرگ هاى ناگهانى

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «قيامت بر پا نمى گردد تا اينكه مرگ سفيد ظاهر شود. گفتند: اى رسول خدا مرگ سفيد چيست؟ فرمود: مرگ ناگهانى».(۸۹۲)

۷- جنگ و كشتار

امام رضاعليه‌السلام فرمود: «پيش از ظهور امام زمان كشتارهاى پياپى و بى وقفه رخ خواهد داد».(۸۹۳)

۳۰۴: چگونه ممكن است كه امام در ميان ما باشد ولى او را نشناسيم؟

درباره كيفيت خفاى مهدىعليه‌السلام در عصر غيبت كبرا دو نظريه است:

يكى اينكه شخص حضرت مخفى است (خفاى شخص )، به اين معنا كه حضرت مهدىعليه‌السلام از ما دور بوده و در مكانى زندگى مى كنند كه هيچ كس به آن دسترسى ندارد.

ديگر اينكه شخص حضرت از ما مخفى نيست بلكه او در ميان ما به سر مى برد ولى عنوان او براى ما مخفى است (خفاى عنوان)، به اين معنا كه او را مى بينيم ولى به جا نمى آوريم و نمى توانيم تطبيق كنيم كه اين شخص كه ما تاكنون او را ديده ايم همان امام زمان است. فعلا بحث در اين جهت نداريم كه قول حق كدام است ولى بنابر نظر «خفاى عنوان» ممكن است كه انسان اوصاف كسى را شنيده باشد و را مكرر مشاهده كرده باشد. ولى به جا نياورده و تطبيق نكرده باشد. موضوع غيبت امام زمانعليه‌السلام نيز از همين قبيل است.

۳۰۵: چه كنيم كه ايمانمان به وجود حضرت مهدىعليه‌السلام بيشتر شود؟

براى تقويت ايمان به وجود حضرت مهدىعليه‌السلام از راههايى مى توان استفاده نمود:

۱- بررسى ادله عقلى كه مى تواند عقل و فكر انسان را نسبت به وجود حضرت مهدىعليه‌السلام تقويت نمايد.

۲- بررسى آيات قرآنى و رواياتى كه از آنها استفاده مى شود كه حضرت مهدىعليه‌السلام وجود دارد.

۳- مطالعه احوال كسانى كه به محضر مقدس حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا له الفداء مشرف شده اند، كه اين مى تواند نقش به سزايى در تقويت قلوب انسان نسبت به وجود حضرتعليه‌السلام داشته باشد.

۴- قرائت دعاهايى كه در آن خطاب به حضرت شده و با او نجوا دارد كه مى تواند تاءثير به سزايى در اعتقاد انسان به وجود حضرتعليه‌السلام داشته باشد.

۳۰۶: امام زمانعليه‌السلام چگونه در عصر غيبت مردم را هدايت مى كند؟

۱-هدايت تشريعى : كه به بيان احكام شرع و معارف الهى براى مردم است، اين نوع هدايت غالبا با حضور امام در ميان مردم تحصيل مى گردد.

۲-هدايت باطنى : كه همان دستگيرى از راه باطن و هدايت انسان از راه درون است. اين نوع هدايت از آن جهت كه نوعى تكوينى است احتياج به حضور حضرت و ملاقات مردم با او ندارد بلكه با غيبت حضرت نيز امكان پذير است و تمام كسانى كه در آنها تحول و دگرگونى پيدا مى شود و از راه درون به حق و حقيقت رهنمون مى شوند با تصرفاتى است كه از ناحيه امام زمانعليه‌السلام و به اراده و مشيت خداوند انجام مى پذيرد.

۳- برخى از انواع هدايت ها نيز هست كه حضرت مهدىعليه‌السلام در حق شيعيانش انجام مى دهد كه متوقف بر حضور و ملاقات هاى مقطعى است، مثل هدايت گمشدگان و شفاى بيماران و....

۳۰۷: جشن هاى ميلاد چه آثارى دارد؟

بر پايى مراسم و يادبود ميلاد حضرت مهدىعليه‌السلام آثار و بركاتى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- هر ساله شيعيان در روزى خاص به ياد حضرت مهدىعليه‌السلام دور هم جمع شده با ابراز ارادتشان نسبت به حضرت ياد او را در دلها زنده مى كنند.

۲- برپايى جشن ها در روح و روان انسان اثر خاصى گذاشته و اعتقاد به وجود و ظهور حضرت را تثبيت خواهد كرد.

۳- در جشن هايى كه برگزار مى گردد كمالات و فضايل آن حضرت تشريح و توضيح داده مى شود، و در نتيجه مردم با تأسى به حضرت به خدا نزديك تر مى شوند.

۴- در آن مجالس با اطعام و پخش شيرينى دل مردم را خشنود كرده و به ثواب اطعام مى رسند و گروهى از اين ضعفا از اين مجالس بهره مادى نيز مى برند.

۵- اين مراسم فرصت مناسبى است كه مردم را به خدا و دستورات او دعوت نماييم.

۳۰۸: چگونه مى توان ديدار صالحان با امام مهدىعليه‌السلام را اثبات نمود؟

سؤال فوق در حقيقت از دو جزء تشكيل شده است:

۱- چگونه مى توان ادعاى كسانى كه مى گويند ما حضرت را ملاقات كرده ايم را به اثبات رساند؟

۲- از كجا معلوم در ملاقاتى كه با حضرت داشته اند خود ايشان را ديده اند؟

در مورد سؤال اول مى گوييم: هر كسى كه مدعى ملاقات است ما حرف او را نمى پذيريم مگر آنكه براى ما قرائن معتبر بر صدق قول او وجود داشته باشد.

يكى اينكه او فردى صديق بوده و تاكنون هيچ گونه دروغ و عمل خلاف شرع و بى عدالتى از او ديده يا شنيده نشده است.

و ديگر اينكه: خبرهايى كه مى دهد همگى مطابق با واقع بوده همراه با اخبار غيبى است.

در مورد سوال دوم مى گوييم: مدعيان راستين ملاقات با حضرت خود شواهد و قرائنى را ذكر كرده اند و معجزه و خبرهاى غيبى را شنيده اند كه همراه با ادعاى اثبات وجود حضرت بوده و لذا يقين به ملاقات با حضرت پيدا كرده آن گاه خبر تشرف خود را براى ما نقل كرده اند.

۳۰۹: چگونه مى توان عشق به امام زمانعليه‌السلام را در دل مردم زنده كرد؟

جذب مردم خصوصا جوانان به امام زمانعليه‌السلام و زنده كرده عشق حضرت در دل آنها كه در اقتدا و پيروى از او بسيار موثر است راه هايى دارد:

۱- آنهايى را كه مى خواهند دلشان ظرف محبت و عشق به ولى خدا شود، از عقايد باطل پاك كنيم، و نيز نفس آنها را از صفات رذيله بزداييم، زيرا دل پاك مى خواهد تا قابليت و ظرفيت عشق و محبت به ولى الله اعظم را داشته باشد.

لذا بزرگان اخلاق در بحث سلوك اخلاقى گفته اند كه سالك در مرحله اول بايد تخليه نفس كند و سپس خود را به محاسن اخلاقى متخلق سازد.

۲- سعى كنيم تا حد امكان و آن قدرى كه از عهده ما بر مى آيد و طرف مقابل طرفيت و كشش دارد مقامات و كمالات و فضايل آقا امام زمانعليه‌السلام را براى او بازگو كنيم. براى او بگوييم كه حضرت چه جايگاهى در عالم وجود دارد. چگونه از حالات مردم به اذن خدا مطلع است. چگونه مظهر رحمانيَّت خداوند است. چگونه به فكر شيعيان خود مى باشد.

انسان ذاتا و فطرتا كمال دوست است و گرايش ذاتى به كمال و انسان كامل دارد. از طرفى اگر در انسان اين عشق نسبت به كسى پيدا شد مطيع او مى گردد و از آن جهت كه مام زمانعليه‌السلام مردم را به خدا دعوت مى كند، لذا با ايجاد عشق و محبت آن حضرت در قلوب مردم در حقيقت مردم به سوى خدا رهنمون مى شوند.

مى توان گفت كه دعوت مردم به امام زمانعليه‌السلام و ايجاد عشق آن حضرت در قلوب آنها در حقيقت دعوت به سوى خدا و ايجاد عشق به خدا در قلوب مردم است.

۳۱۰: آيا امام زمانعليه‌السلام به تمام نقاط جهان سر مى زنند؟

اصولا امام زمانعليه‌السلام از آن جهت كه مظهر علم غيب خداوند است از همه جا و همه چيز اطلاع دارد و به عبارت ديگر امام زمانعليه‌السلام هر گاه كه بخواهد همه چيز نزد او حاضر است و به تمام موضوعات خارجى اطلاع داشته و از آنها آگاهى دارد.

از طرفى ديگر حضرتعليه‌السلام مطابق مصالح خاص و عامى كه هست گاهى از طرف خداوند متعال مامور به ملاقات و دستگيرى از گرفتاران مى شوند. گاهى احساس مى كنند كه بايد به فلان مكان و نزد فلان شخص رفته و گرفتارى او را برطرف سازند، و گاهى در فلان سرزمين حاضر شده تا از اهالى آن دفع بلا گردد و گاهى شخص توجيه شده و هدايت گردد. لذا هر مكان و زمانى كه مصلحت ببيند خود را در آنجا حاضر مى كنند.

۳۱۱: معناى« بقية الله » كه از القاب حضرت است چيست؟

«بقيه» از بقاى ضد فنا و نيستى است و در لغت به معناى ثبات و دوام آمده است. و «بقية الله » يعنى باقى مانده خدا كه در روى زمين ثابت است.

در دعاى ندبه مى خوانيم: «أين بقية الله التى لا تخلو من العترة الهادية »؛ «كجاست باقى مانده خدا كه از غير عترت طاهر نيست.»

در مقصود از اين كلمه دو احتمال است:

۱- اينكه مقصود از «بقية الله» عنوان كلى بوده و اشاره به حجت خدا در روى زمين است كه هرگز زمين از آن خالى نبوده و نخواهد بود و دائما بايد در آن ثابت باشد. و انطباق آن بر امام زمانعليه‌السلام از باب انطباق كلى بر يك فرد آن در اين زمان است.

۲- اينكه مقصود از«بقية الله» لقبى براى امام زمانعليه‌السلام باشد به اعتبار اينكه در روى زمين ثابت بوده و دوام وجودى دارد.

«ابن سكيت» مى گويد: «اين جمله در جايى گفته مى شود كه انسان كسى را مراعات كرده و به انتظار او نشسته است».(۸۹۴) با در نظر گرفتن اين معنا حضرت مهدىعليه‌السلام را «بقية الله» مى گويند. از آن جهت كه تحت رعايت خداوند بوده و به او مقام و شأنى داده كه مردم انتظار فرج او را در كارهاى خود داشته باشند.