موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27225
دانلود: 3106

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27225 / دانلود: 3106
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۳۳۱: آيا نام بردن اسم حضرت (محمد) جايز است؟

در مورد حكم نام بردن اسم شريف حضرتعليه‌السلام بيش از صد روايت وجود دارد كه مى توان آن ها را به چهار دسته تقسيم كرد:

۱- رواياتى كه به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطى از ذكر نام حضرت نهى كرده است.(۹۲۵)

۲- رواياتى كه از ذكر نام شريف آن حضرت تا زمان ظهور نهى كرده است.(۹۲۶)

۳- رواياتى كه علت نهى از ذكر نام شريف آن حضرت را خوف و تقيه و علل ديگر دانسته است.(۹۲۷)

۴- رواياتى كه در آنها به اسم شريف حضرت چه از سوى امام يا راوى تصريح شده است.(۹۲۸)

دسته اول و دوم بيانگر يك معناست برخى با استناد روايات به حرمت فتوا داده و ذكر نام شريف حضرت را تا زمان ظهور حرام دانسته اند، از آن جمله مى توان از علامه مجلسى، شيخ صدوق، شيخ مفيد، طبرسى، مير داماد، محدث جزايرى، محدث نورى، ميرزاى شيرازى، ميرزا محمد تقى اصفهانى - رضوان الله عليهم - نام برد.

و برخى نيز حرمت ذكر نام شريف آن حضرت را مقيد به صورت خوف و تقيه دانسته اند كه از آن جمله مى توان از اربلى، شيخ حر عاملى، خواجه نصير الدين طوسى، و فيض كاشانى و ديگران - رضوان الله عليهم - نام برد.

برخى نيز اين حكم را به عصر غيبت صغرا اختصاص داده اند.

به نظر مى رسد كه حق با قول دوم باشد؛ يعنى حرمت مختص به صورت خوف و تقيه است به دليل:

۱- در باب تلقين محتضر در حديثى چنين آمده است: «تلقين كن به محتضر كلمات فرج و شهادتين و اسم هر يك از امامان را تا هنگام فوتش».(۹۲۹) معلوم است كه هنگام تلقين به اسم حضرت تصريح مى شود.

۲- در مورد تلقين ميت نيز همين دستور آمده كه نام هر يك از امامان را بر او ببر و تلقين كن، كه از آن جمله نام امام زمانعليه‌السلام است.(۹۳۰)

۳- محمد بن ابراهيم كوفى مى گويد: امام عسكرىعليه‌السلام براى كسى كه اسمش را برد به توسط من پولى فرستاد تا گوسفندى از طرف حضرت قربانى كند و فرمود: «اين به جهت عقيقه براى فرزندم محمدعليه‌السلام است».(۹۳۱)

۴- كنيه معروف حضرت عسكرىعليه‌السلام ابو محمد است و در اين كنيد تصريح به اسم حضرت مهدىعليه‌السلام مى باشد.

۵- از امام رضاعليه‌السلام در مورد زيارت قبر امام حسينعليه‌السلام سؤ ال شد، حضرت فرمود: «... و بسيار بر محمد و آل او درود مى فرستى و نام هر يك از آنها را مى برى و به سوى خدا از دشمنانشان پناه مى برى».(۹۳۲)

محق اربلى مى گويد: «نظر من چنين است كه منع از ذكر نام شريف حضرت به جهت تقيه در دوران خوف و تحت تعقيب بودن و سوال از نام و محل ايشان بوده است، ولى الان كه خوف و تقيه اى نيست منع و حرمتى از ذكر نام شريفش وجود ندارد».(۹۳۳)

۶- جابر بن عبدالله انصارى به امام باقرعليه‌السلام مى گويد: «وارد بر فاطمه زهراعليها‌السلام شدم تا در ولادت امام حسنعليه‌السلام به حضرتش تهنيت بگويم، صحيفه اى از در سفيد در دست مباركش يافتم، سؤ ال كردم: اى بهترين زنان عالم اين صحيفه كه در دستان شما مى بينم چيست؟ حضرت فرمود: در آن اسامى امامان از فرزندانم هست... جابر مى گويد: نگاه كردم و اسامى هر يك از امامان را در آن صحيفه مشاهده كردم...».(۹۳۴)

۷- در احاديث زيادى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شده كه حضرت مهدى همنام رسول خداست، و اين تصريح ضمنى به نام مبارك امام زمانعليه‌السلام است.

۳۳۲: آيا مهدىعليه‌السلام از اولاد و نسل عباس است؟

عباسيان براى تثبيت موقعيت سياسى خود دست به جعل احاديث زده و از احاديث متواتر مهدويت به نفع خود استفاده كرده اند اينك به نقد برخى از اين احاديث مى پردازيم:

۱- احمد بن حنبل به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «هر گاه مشاهده نموديد كه پرچم هاى سياه از طرف خراسان مى آيد به آنها ملحق شويد زيرا در ميان آنها خليفه خدا مهدى است».(۹۳۵)

اين حديث را ابن قيم جوزيه در كتاب خود «المنار المنيف » تضعيف كرده است. زيرا در سند آن على بن زيد وجود دارد كه منفرداتش يعنى رواياتى كه تنها او نقل كرده قابل احتجاج نيست.(۹۳۶)

۲- ابن ماجه در سننش همين مضمون را نيز نقل كرده است.(۹۳۷) ولى ابن قيم نيز آن را به خاطر وجود يزيد بن ابى زياد در سلسله سند آن تضعيف نموده است. آن گاه مى گويد: «اين حديث و حديث قبلى بر فرض صحت نمى تواند دليل بر اين باشد كه متولى سلطنت و حكومت جهانى مهدى از اولاد عباس است كه در آخرالزمان خروج خواهد نمود...»(۹۳۸)

خصوصا آنكه مهدى عباسى در آخرالزمان نبوده و با او بين ركن و مقام بيعت نشده است و دجال را نكشته و نيز حضرت عيسىعليه‌السلام براى مساعدت او از آسمان فرود نيامده است، خصوصياتى كه در روايات براى حضرت مهدىعليه‌السلام آمده است.

به تعبير ديگر هيچ يك از علايم و خصوصيات حضرت مهدى موعودعليه‌السلام بر او صادق نبوده است.

۳- عثمان به عفان از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «مهدى از فرزندان عباس موى من است».(۹۳۹)

اولا : ابن الجوزى پى به وضع اين حديث برده و لذا آن را در كتاب((الموضوعات))آورده است، كتابى كه ر آن احاديث جعلى جمع آورى شده است.

ثانيا : اين حديث توسط سه نفر از صحابه: كعب الاحبار، عثمان بن عفان و عبدالله بن عمر نقل شده است. سند حديث كعب كه ابن حماد آن را نقل كرده منقطع بوده و حكم اين نوع حديث حكم حديث مرسل است كه نزد شيعه و سنى اعتبارى ندارد مگر مراسيل برخى از افراد خاص و حديث عثمان بن عفان را كه محب الدين طبرى نقل كرده در سندش محمد بن وليد واقع است كه علماى رجال او را تضعيف نموده اند و سند روايت عبدالله بن عمر نيز ضعيف است.

۳۳۳: آيا مهدى همان عيسى بن مريم است؟

از جمله ادله منكرين مهدويت و اعتقاد به ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام در آخرالزمان حديث ابن ماجه است كه به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود:و لا مهدى الا عيسى بن مريم(۹۴۰) ؛ «و مهدى جز عيسى بن مريم نيست».

پاسخ:

۱- بسيارى از صحابه كه احاديث مهدويت را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند مهدى را از ذريه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى دانند.

۲- اين حديث مورد اعراض علماى حديث و متكلمين بوده و هيچ كسى به آن استناد نكرده است.

۳- خود ابن ماجه در سنن خود حديثالمهدى حق و هو من ولد فاطمةرا نيز نقل كرده است.(۹۴۱)

۴- ابن قيم جوزيه اين حديث را در «المنار المنيف » نقل كرده و به طور مبسوط آن را تضعيف نموده است.(۹۴۲) حاكم نيشابورى نيز كه اين حديث را نقل كرده از روى تعجب بوده نه آنكه به جهت مطابقتش با شروط شيخين آن را نقل كرده باشد.(۹۴۳)

ذهبى مى گويد: «... حديث «و لا مهدى الا عيسى بن مريم » خبرى است منكر كه ابن ماجه آن را نقل كرده است.(۹۴۴)

قرطبى مى گويد: «حديث - و لا مهدى الا عيسى بن مريم - معارض با احاديث اين باب است. آن گاه مى گويد: احاديثى كه نص بر خروج مهدى از عترت پيامبر و از اولاد فاطمهعليه‌السلام است ثابت بوده و اصحّ از اين حديث است، پس حكم مطابقت احاديث خروج مهدى از اولاد فاطمه است نه احاديث ديگر.»(۹۴۵)

۵- اين حديث را طبرانى نيز با سند خود از ابى امامه نقل كرده ولى در متن آن جمله (و لا مهدى الا عيسى بن مريم ) نيامده است.(۹۴۶)

۶- روايات خروج مهدى از اولاد فاطمهعليه‌السلام متواتر است و همان گونه كه در جاى خود اشاره شد عده زيادى به تواتر آن تصريح كرده اند. ولى حديث «و لا مهدى الا عيسى بن مريم » بر فرض صحت سند خبر واحد است و هنگام تعارض، خبر متواتر مقدم است.

و نيز مشهور بين مسلمين در طول تاريخ اسلام ظهور شخصى از اهل بيت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از اولاد فاطمهعليه‌السلام است اين شهرت مى تواند مرجح احاديث مهدويت اسلامى باشد.

ابوالفيض غمارى نيز در صدد پاسخ به حديث فوق برآمده و با هشت اشكال به آن پاسخ گفته است.(۹۴۷)

۳۳۴: به حديث: «اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى چگونه پاسخ مى گوييد؟»

غالب علماى اهل سنت معتقدند بر اينكه نام پدر حضرت مهدىعليه‌السلام عبدالله است و اين به جهت روايتى است كه ابو داوود در سنن خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود:اسمه اسمى و اسم ابيه اسمى(۹۴۸) ؛ «نام مهدى همنام من و نام پدرش همنام پدر من است.))و اين با اعتقاد علماى اماميه سازگارى ندارد زيرا آنان امام زمان حضرت مهدىعليه‌السلام را فرزند امام عسكرىعليه‌السلام مى دانند.

پاسخ:

۱- اين مضمون در صحيح ترمذى و سنن ابن ماجه و كتاب هاى ابو نعيم كه در مورد امام زمانعليه‌السلام تأليف شده و نيز در مسند احمد بن حنبل آمده ولى هرگز اين ذيل (اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى ) در آنها وجود ندارد.

و نيز در روايات اهل بيتعليه‌السلام چنين تعبيرى وجود ندارد.

۲- احتمال زيادى داده مى شود كه روايت فوق با ذيلش از مجعولات و موضوعات عباسيان باشد، زيرا شكى نيست كه دولت عباسى براى تأیید سلطنت خود و تشويق مردم به بيعت با محمد بن عباس ملقب به مهدى عباسى سومين خليفه دولت عباسى دست به هر كارى از جمله جعل حديث و نسبت آن به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زدند.

منصور عباسى كه عبدالله نام داشت فرزندش محمد را به عنوان خليفه و جانشين خود تعيين نمود و مردم را تشويق به بيعت با او كرد. او براى ترغيب بيشتر مردم به اين كار لقب فرزندش را مهدى گذاشت تا مردم به گمان اينكه او مهدى منتظر و موعود است با او بيعت كنند ولى از آنجا كه اسم خودش عبدالله بود دستور داد تا حديثى جعل كرده و در آن اسم پدر مهدى امت را عبدالله معرفى كنند.(۹۴۹)

۳۳۵: به حديث: «المهدى من ولد الحسن چگونه پاسخ مى گوييد؟»

ابو داوود در سنن خود از ابى اسحاق نقل مى كند كه علىعليه‌السلام به فرزندش حسنعليه‌السلام نظر كرده و فرمود: «همانا اين فرزندم آقاست همانگونه كه پيامبر او را آقا ناميد و زود است كه از صلب او مردى خروج كند كه هم نام پيامبر شماست».(۹۵۰)

پاسخ:

۱- در مقابل اين حديث ده ها روايت ديگر وجود دارد كه دلالت دارد بر اينكه مهدى از اولاد و نسل امام حسينعليه‌السلام است.

۲- به يك معنا مهدى از ذريه امام حسنعليه‌السلام نيز هست، زيرا مادر امام باقر فاطمه دختر امام حسن مجتبىعليه‌السلام است و لذا با جمع بين دو دسته روايات، حضرت مهدىعليه‌السلام هم حسنى و هم حسينى است. و در حديثى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «از اين دو - حسن و حسين - مهدى امت است».(۹۵۱)

۳- صاحب كتاب «عقد الدرر» همين حديث را نقل كرده ولى در آن آمده كه امام علىعليه‌السلام به فرزندش حسينعليه‌السلام نظر كرد... و نيز در صحيح ترمذى و سنن نسائى و سنن بيهقى اين گونه آمده است.(۹۵۲) خصوصا كه احتمال تصحيف و جابجايى نيز داده مى شود.

۴- اين نكته قابل توجه است كه سادات حسنى به رهبرى محمد بن عبدالله حسنى كه با او در منطقه ابواء بيعت شد بى تأثير در پيدايش اين گونه احاديث نبوده اند.

و از آنجا كه سادات حسنى در صدد شورش و قيام بر عليه دولت بنى اميه بوده اند احتياج به پشتوانه معنوى داشتند، لذا از رواياتى كه درباره ظهور مهدى منتظر وارد شده بهره بردارى سياسى كرده و آن را بر عبدالله بن حسن منطبق كردند.

آنان با جعل روايتى و نسبت آن به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مهدى را از نسل امام حسن مجتبىعليه‌السلام معرفى كردند.(۹۵۳)

ملاقات با امام مهدىعليه‌السلام در غيبت كبرا

۳۳۶: آيا تشرف به لقاى امام زمانعليه‌السلام در عصر غيبت كبرا ممكن است؟

رى زيرا مقتضى موجود و مانع در اين زمينه مفقود است:

الف: اما وجود مقتضى رويت اين است كه در عصر غيبت كبرا مصلحت بر آن است كه هر از چند مدتى حضرت خودش را به برخى از مردم و بزرگانى كه سخنشان مورد قبول است نشان دهد تا مردم به وجود او اطمينان پيدا كرده و طولانى شدن غيبت سبب انكار وجود حضرت نگردد.

زيرا تنها دليل و برهان - خصوصا براى عوام مردم - موجب اطمينان و يقين به وجود امام زمانعليه‌السلام نيست و لذا بزرگان دستور مى دهند كه قصه تشرف هاى بزرگان به خدمت امام زمانعليه‌السلام را براى مردم بازگو كنيد كه اين به نوبه خود مردم را دلگرم كرده و به آنها روحيه و اميد مى دهد، و بر اعتقادشان نسبت به وجود حضرت مى افزايد، زيرا قوى ترين دليل بر امكان شى ء وقوع آن است.

ب: و نسبت به موانع، هيچ مانع و محذور شرعى و عقلى در تشرف به ملاقات حضرت نيست. در مباحث بعد به برخى موانع مى پردازيم.

۳۳۷: چه كسانى از علما قائلبه جواز و امكان تشرف بوده اند؟

عموم علماى شيعه از قدما و متاخرين قائل به امكان رويت و تشرف به لقاى حضرت مهدىعليه‌السلام در عصر غيبت كبرا بوده اند. اينك به برخى از كلامات آنها اشاره مى كنيم:

۱- سيد مرتضى رحمه‌الله

((ما قطع نداريم كه دست كسى به امام نمى رسد و بشر نمى تواند او را ملاقات كند اين امرى غير معلوم است كه راهى بر قطع به آن نيست)). آن گاه مى گويد:((اگر گفته شود كه علت استتار امام خوف از ظالمين و تقيه از معاندين است، در جواب مى گوييم: اين علت در حق اوليا و شيعيانش نيست، پس واجب است كه براى آنها ظاهر گردد...)).(۹۵۴)

۲- شيخ طوسى رحمه‌الله

«ما تجويز مى كنيم كه بسيارى از اوليا و قائلين به امامت او به خدمتش رسيده و از او نفع ببرند».(۹۵۵)

۳-سيد بن طاووس رحمه‌الله

وى خطاب به فرزندش مى گويد: «راه به سوى امامت باز است براى كسى كه خداوند - جل شأنه - اراده كرده تا به او عنايت و نهايت احسان كند».(۹۵۶)

و نيز در جايى ديگر مى گويد: «گر چه امام الان از جميع شيعيان غايب است ولى ممتنع نيست كه جماعتى از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و كردار ايشان استفاده كنند و از ديگران كتمان نمايند...».(۹۵۷)

۴-آخوند خراسانى رحمه‌الله

او در مباحث اجماع مى گويد:((... گر چه احتمال تشرف برخى از افراد صالح و اوحدى به خدمتش داده مى شود و احيانا او را نيز مى شناسند)).(۹۵۸)

۵-محقق نائينى رحمه‌الله

او نيز در مبحث اجماع مى گويد: «و اما در زمان غيبت، عادتا رؤيت حضرت ممكن نيست. آرى، گاهى در زمان غيبت براى اوحدى و افراد صالح تشرف به خدمت حضرت و گرفتن حكم از ايشان امكان پذير است».(۹۵۹)

۳۳۸: آيا رؤ يت و ملاقات حضرتعليه‌السلام در عصر غيبت با حكمت غيبت منافات دارد؟

برخى مى گويند: ملاقات در عصر غيبت با حكمت غيبت و مقتضاى آنكه قطع رابطه به شكل عمومى است منافات دارد. غرض از غيبت اين است كه حضرت از عموم مردم غايب باشد و كسى از او اطلاع نداشته باشد.

پاسخ: حكمت و مقتضى غيبت نسبت به كل افراد است يعنى قرار نيست كه همه بتوانند به خدمت حضرت شرفياب شوند و اين منافات ندارد با آنكه برخى به جهت مصالحى خاص بتوانند شرفياب حضور شوند.

۳۳۹: در صورت امكان رؤ يت در عصر غيبت كبرا چه فرقى بين اين غيبت با غيبت صغرا است؟

در دوره غيبت صغرا امام زمان به كلى از ديده ها پنهان نبود، بلكه با وكلا و سفيران خاصش در تماس بوده، و گاهى سفيران آن حضرت ملاقات برخى از افراد را با امام مهدىعليه‌السلام ترتيب مى دادند.(۹۶۰) ولى در عصر غيبت كبرا ملاقات ها به اين نحو سازماندهى نشده است بلكه در صورت ضرورت خود حضرت به ديدار برخى آمده و از وجود حضرت بهره مند مى شوند.

۳۴۰: مطابق توقيع امام زمانعليه‌السلام به على بن محمد سمرى آيا در عصر غيبت كبرا ملاقات حضرت ممنوع است؟

برخى در استدلال بر عدم امكان تشرف به ملاقات حضرت مهدىعليه‌السلام در عصر غيبت به توقيع حضرت به على بن محمد سمرى تمسك كرده اند. زيرا در ذيل آن چنين آمده است: «الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو كذاب مفتر ...»(۹۶۱) ؛ «آگاه باش پس هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه، ادعاى مشاهده كند پس او بسيار دروغگو و تهمت زننده است».

پاسخ:

۱- كسى اطلاق اين روايت را قبول نكرده و لذا جماعت بسيارى از علما و صلحا قضيه تشرف خود را بر ديگران نقل كرده اند.

۲- در توقيع، ادعاى مشاهده تكذيب شده و مشاهده عبارت است از ديدن با شناخت(۹۶۲) ، در حالى كه مى دانيم: غالب ديدارها، با شناخت در مرحله اول همراه نبوده است.

۳- ممكن است كه مقصود از ادعاى مشاهده خصوصا با وجود مدعيان دروغين نيابت و سفارت در عصر صدور اين روايت، ادعاى مشاهده و رويت و ملاقات با حضرت به عنوان نايب خاص باشد، كه حضرت به طور اكيد در عصر غيبت كبرا نيابت خاص را نفى مى كند خصوصا به قرينه آنكه در توقيع شريف آمده است:

«و زود است كه در ميان شيعيانم كسانى پيدا شوند كه ادعاى مشاهده نمايند...».

۴- شيخ طوسىرحمه‌الله با آنكه اين توقيع را نقل كرده ولى خودش به عموم آن عمل نكرده و قائل به امكان رويت براى افراد صالح امت است.

۵- ممكن است كه مراد از مشاهده ديدارى باشد كه بر آن آثار مترتب گردد. و در حقيقت حضرت در صدد آن است كه ترتب اثر را از اين ملاقات ها و سخن هايى كه در آنها بوده بر طرف نمايد.

۶- همان گونه كه در روايتى مى خوانيم: «اگر پنجاه نفر نزد تو قسم بر ضد كسى خوردند ولى آن شخص خلاف آن را گفت او را تصدق كرده و آن پنجاه نفر را تكذيب كن» اين به معناى عدم ترتب اثر بر قسم پنجاه نفر است.

۶- روايت بر فرض صحت سند، مفيد ظن است، در حالى كه قضاياى تشرفات به حدى است كه انسان را به يقين مى رساند.

۷- ممكن است كه مقصود از مشاهده در توقيع شريف ادعاى مشاهده اختيارى باشد، به اين معنا كه رويت در عصر غيبت كبرا اختيارى نيست بلكه هر كس را كه ما صلاح دانستيم او را به شرف لقاى خود مفتخر مى سازيم.

۸- توقيع، خبر مرسل است و لذا از حيث سند ضعيف مى باشد.

۳۴۱: آيا قبول امكان ملاقات در عصر غيبت سبب رواج مدعيان دروغين و عوام فريبى نمى شود؟

اگر بر امكان موضوعى در خارج ادله قطعى وجود دارد، نمى تواند به جهت مشكلاتى كه در برخى موارد پديد مى آيد آن را انكار كرد بلكه اين وظيفه علما است كه مردم را ارشاد كرده از افراد شياد و حيله گر و عوام فريب بر حذر دارند. آيا مى توان به مجرد اينكه عده اى ادعاى دروغين نبوت كرده اند اصل نبوت را انكار نمود؟

۳۴۲: آيا مى توان طبق قاعده سد ذرايع، ادعاى ملاقات با حضرت را دروغ دانست؟

اهل سنت معتقدند راه هايى كه به حرام منجر مى شود را بايد به طور مطلق مسدود نمود و به تعبير ديگر مقدمه حرام مطلقا و به طور كلى حرام است، اين را قاعده سد ذرايع مى گويند.

ولى در جاى خود به اثبات رسيده كه مقدمه حرام هميشه حرام نيست بلكه براى كسى حرام و در مواردى حرام است كه به طور حتم و قطع امرى منجر به حرام گردد.

در مورد ادعاى ملاقات اگر در جايى اين ادعا منجر به انحراف برخى گردد نقل آن حرام است ولى در عموم خبرها چنين نيست بلكه نقل آنها باعث تقويت ايمان مردم به حضرت خواهد شد اگر چه ممكن است برخى سوء استفاده كرده و هوس چنين ادعاهايى نمايند، ولى وظيفه علما است كه در مقابل اين گونه افراد ايستاده و مردم را از مقاصد شوم آنها مطلع سازند.

۳۴۳: مطابق برخى از روايات حضرت مهدىعليه‌السلام در عصر غيبت شناخته نمى شود، پس آيا رويت ممكن نيست؟

برخى براى استدلال بر عدم امكان رويت در عصر غيبت كبرا به روايات خاصى تمسك كرده اند از جمله آنكه در روايت آمده است: «ولكن حجت مردم را مى شناسد ولى آنان او را نمى شناسند». و نيز در روايتى آمده است: «او مردم را مى بيند ولى مردم او را نمى بينند».

پاسخ:

۱- نفى در اين گونه روايات نسبت به عموم مردم است و لذا منافاتى با رويت و معرفت برخى از افراد ممتاز ندارد.

۲- روايت دوم در مورد حج است و لذا عموميت ندارد.

۳- مقصود از عدم رويت در روايت دوم به قرينه((لا يعرفونه))كه در روايت اول آمده، نشناختن است، خصوصا آنكه در روايت حضرت مهدىعليه‌السلام به حضرت يوسف تشبيه شده است كه مردم او را مى ديدند ولى نمى شناختند.

۳۴۴: آيا امتحان مردم در عصر غيبت با قول به ملاقات منافاتى ندارد؟

برخى مى گويند: قرار است كه شيعيان در عصر غيبت با نديدن امامشان امتحان شوند و اين با ادعاى ملاقات در اين عصر منافات دارد.

پاسخ : امتحان شيعه به لحاظ عموم افراد جامعه شيعى است و لذا منافاتى با ملاقات برخى از بزرگان و اهل تقوا به جهت مصالح خاص ندارد.

۳۴۵: چه كسانى به ملاقات حضرت در غيبت كبرا مشرف شده اند؟

كسانى كه در غيبت كبرا به لقاى حضرت مشرف شده اند را نمى توان شمارش كرد زيرا برخى از آنها ناشناخته مانده و كسانى هم كه شناخته شده اند چندان زياد هستند كه شمارش آنها دشوار است، ولى از باب نمونه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- سيد بن طاووسرحمه‌الله .(۹۶۳)

۲- علامه حلىرحمه‌الله .(۹۶۴)

۳- شيخ قطيفى.(۹۶۵)

۴- مقدس اردبيلىرحمه‌الله .(۹۶۶)

۵- محمد تقى مجلسىرحمه‌الله .(۹۶۷)

۶- سيد مهدى بحرالعلومرحمه‌الله .(۹۶۸)

۷- شيخ مفيدرحمه‌الله .(۹۶۹)

۸- شيخ انصارىرحمه‌الله .(۹۷۰)

۹- ميرزاى شيرازىرحمه‌الله .(۹۷۱)

۱۰- شيخ حر عاملىرحمه‌الله .(۹۷۲)

۱۱- اسماعيل هرقلى.(۹۷۳)

و ديگران.(۹۷۴)

۳۴۶: كيفيت ملاقات مردم با حضرت مهدىعليه‌السلام چگونه است؟

در مورد كيفيت ملاقات حضرت مهدىعليه‌السلام با افراد در صورت ضرورت احتمالاتى وجود دارد:

۱- كسى كه به ملاقات حضرت شرفياب شده است از حضرت دور نبوده بلكه در بين جامعه اى زندگى مى كرده است كه امام زمانعليه‌السلام نيز در آن جامعه بوده است.

۲- ملاقات به صورت اتفاقى بوده است، به اين صورت كه حضرت از محلى عبور مى كرده از قضا كسى گرفتار و حاجتمند بوده و با او ملاقات داشته است.

۳- اينكه امامعليه‌السلام هر گاه ملاحظه مى كرد كه شخصى گرفتار است و يا حاجتى دارد و رفع گرفتارى و حاجت او ضرورى به نظر مى رسيد شخصا از مكان خود به طريق طبيعى حركت كرده و خود را به او رسانده تا حاجت او را برآورده كند.

۴- احتمال دارد كه ملاقات ها براى قضاى حاجت يا هدايت شخص يا گروه يا دفع ظلم و غيره از راه معجزه باشد، به اينكه حضرت با طى الارض از مكان خود حركت كرده و سريع خود را به مقصد مى رساند.

همه اين احتمالات متصور است به اين معنا كه حضرت از همه راه ها براى برآوردن حاجات استفاده مى كند.

۳۴۷: امام زمانعليه‌السلام چه اهداف كلى و عمومى در ملاقات هاى خود دارد؟

در مورد اهداف ملاقات ها به چند هدف اساسى مى توان اشاره نمود:

۱- نجات مسلمانان از ظلم برخى از حاكمان منحرف كه از آن جمله مى توان به نجات مردم بحرين اشاره كرد.(۹۷۵)

۲- نجات مسلمانان از دست دزدان و جنايتكاران.(۹۷۶)

۳- توجه دادن مردم به عدم تحقق شرط ظهور و تاكيد بر اينكه امت به شعور و قابليتى نرسيده كه بتواند عهده دار حكومت عدل جهانى گردد.(۹۷۷)

۳۴۸: امام زمانعليه‌السلام چه اهداف خاصى از ملاقات با مردم داشته است؟

اهداف خصوصى براى ملاقات فراوان است ولى مى توان به برخى از اين اهداف اشاره نمود:

۱- هدايت شخص وامانده در راه و ملحق كردن او به قافله.

۲- يارى دادن يكى از دو طرف مباحثه كه بر طريق حق بوده به جهت مصلحتى كه اقتضا كرده است.

۳- حل برخى از مسائل كه بر علما دشوار مى شود، همان گونه كه مقدس اردبيلى براى حل مسائل دشوار خدمت حضرت مشرف مى شد.

۴- خبر دادن از برخى مسائل سياسى مهم زمان قبل از آنكه به وقوع بپيوندد به جهت حفظ مصالح شيعيان.

۵- بالا بردن سطح علمى و معيشتى شيعيان.

۶- مساعدت مالى به شيعيان گرفتار.

۷- شفاى مريضانى كه زمين گير شده و پزشكان آنها را جواب كرده اند.

۸- تعليم ادعيه و اذكار به جماعتى از مردم، همانند تعليم دعاى فرج.

۹- تحريص بر تلاوت ادعيه به جهت رفع گرفتارى ها.

و ديگر اهداف خاص.

۳۴۹: آيا ممكن است كسى در ملاقاتش با حضرت مهدىعليه‌السلام او را بشناسد؟

مطابق قواعد عامه در مورد غيبت حضرت مهدىعليه‌السلام كه قرار است از دشمنان محفوظ باشد تا كسى او را به قتل نرساند، بايد بر كسى شناخته شده نباشد جز افراد ممتاز از مردم كه از اولياى آن حضرت به شمار مى آيند همان گونه كه مطابق برخى از روايات سى نفر هميشه در ركاب حضرت بوده و با حضرت به سر مى برند.

همچنين از برخى روايات استفاده مى شود كه حضرتعليه‌السلام يا ديده نمى شوند و يا در صورت ديده شدن كسى او را نمى شناسد.

در روايتى از امام رضاعليه‌السلام مى خوانيم كه فرمود:لا يرى جسمه(۹۷۸) ؛ «جسم او مشاهده نمى شود.»

و نيز از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه فرمود: «الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه...»(۹۷۹) ؛ «پنجمين از اولاد هفتمين ام، شخصش از شما غايب مى گردد.»

و نيز روايت شده كه فرمود: «يفقد الناس امامهم فيشهد الموسم فيراهم و لا يرونه »(۹۸۰) ؛ «مردم امامشان را مفقود و گم مى كنند پس او در موسم (حج) حاضر مى شود و مردم را مى بيند ولى آنان او را مشاهده نمى كنند.»

و نيز در خبر محمد بن عثمان عمرى مى خوانيم كه فرمود: «والله أن صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة يرى الناس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه »(۹۸۱) ؛ «به خدا سوگند همانا صاحب اين امر هر سال در موسم (حج) حاضر مى شود مردم را مى بيند و آنان را مى شناسد و مردم نيز حضرتعليه‌السلام را مى بينند ولى او را نمى شناسند.»

۳۵۰: وظيفه ما نسبت به كسانى كه مدعى دائمى يا غالبى رؤيتند چيست؟

درباره سؤال فوق مى گوييم:

اولا : مسأله رؤيت اين طور نيست كه به اختيار انسان باشد و هر گاه كه اراده ملاقات كند براى او حاصل گردد بلكه وابسته به يك سرى شرايط و مصالح خاصى است كه اگر آماده شود حضرت مقدمات ملاقات را راهم مى سازد.

ثانيا : اگر كسى مدعى ملاقات دائمى است و اين گونه خود را وانمود مى كند كه دائما با حضرت ارتباط دارد و هر گاه كه اراده كند مى تواند خدمت حضرت برسد و واسطه بين مردم و ايشان باشد، او مطابق توقيعى كه ضرت به على بن محمد سمرى داشته اند كذاب است و لذا بايد او را تكذيب كرد.

ثالثا : بايد مدعى ملاقات را امتحان و آزمايش كرد، آيا از حيث عمل به موازين اسلامى پايبند است آيا هدفش ريا و جذب مردم و انحراف در جامعه نيست؟ و...؛ زيرا براى ملاقات خوبان بايد در ابتدا انسان خود با آنان سنخيت پيدا كند.

۳۵۱: آيا اصرار و الحاح به جهت ملاقات با حضرت مطلوب است؟

آنچه كه مطلوب است و وظيفه ما در عصر غيبت به حساب مى آيد اين است كه بكوشيم تا موانع ظهور حضرت را بر طرف كرده زمينه ظهور حضرت را فراهم نماييم. و نيز وظيفه داريم كه به دستورات و وظايف خود عمل كنيم تا به قرب معنوى نسبت به حضرت نائل آييم.

آرى اگر درخواست ملاقات با حضرت در عصر غيبت به جهت بهره مندى از وجود او و مورد عنايت خاص او قرار گرفتن است تا انسان به اطمينان قلبى رسيده و با تصرفى كه از جانب ايشان مى شود انسان به كمالات نزديك شود، اين ملاقات و اصرار بر آن مفيد است، و گرنه اين عصر غيبت است و قرار است كه امام زمانعليه‌السلام از ديدگان مردم غايب باشد تا چه مصلحتى اقتضا كند كه در موردى ظهور كرده و كسى به ملاقات حضرت نايل شود.

لذا بايد صبر كرد و در اين موقع حساس كه عصر امتحان است به وظايف خود خوب عمل كنيم تا از امتحان سرافراز بيرون آييم.

آرى، اگر چه از ظاهر برخى از ادعيه تقاضاى ملاقات حضرت به دست مى آيد ولى مى توان آن را حمل بر ملاقات در عصر ظهور كرد.

مسجد مقدس جمكران

۳۵۲: مستند ساختمان مسجد جمكران چيست؟

مستند مسجد جمكران قضيه اى است كه مرحوم حاجى نورى در كتاب «نجم الثقاقب» و «جنة المأوى» و «الكلمة الطيبة» و نيز ميرزاى محمد تقى ارباب قمى در كتاب «تاريخ دارالايمان» و ديگران از كتاب «تاريخ قم» تأليف حسن بن محمد بن حسن قمى، به نقل از كتاب «مونس الحزين» محمد بن بابويه معروف به شيخ صدوق نقل كرده اند.

اين نقل مشتمل بر قضيه اى از حسن بن مثله جمكرانىرحمه‌الله است كه در آن اشاره به ملاقاتى شده كه او در سال ۲۹۳ هجرى در بيدارى با امام زمانعليه‌السلام داشته است.

در اين ديدار حضرت به او دستور مى دهند كه با علم جليل القدر سيد ابى الحسن الرضا از علماى قم ارتباط پيدا كرده و با كمك او مسجدى را در اين مكان موجود بنا نمايد...(۹۸۲) .

قابل توجه اينكه كتاب «انوار المشعشعين» از كتاب «تاريخ قم» و او نيز از كتاب مونس الحزين از امير المومنينعليه‌السلام ، قضيه به اهتزاز در آمدن پرچم امام زمانعليه‌السلام از مسجد جمكران را نقل كرده است.