موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27605
دانلود: 3165

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27605 / دانلود: 3165
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۴۰۲: آيا علايم ظهور با احاديث نفى توقيت منافات دارد؟

ممكن است كه به ذهن كسى چنين خطور كند كه نشر شرايط و علامات، در جامعه با احاديث نهى از توقيت و معين كردن وقت ظهور منافات داشته، پس چرا از آنها سخن به ميان مى آيد؟

پاسخ : توقيت و تعيين وقت ظهور كه در روايات از آن نهى شده شامل نقل علايم و شرايط ظهور نيست؛ زيرا مقصود از توقيت آن است كه به طور دقيق وقت خاصى را براى ظهور معين كنيم كه روايات از آن نهى كرده است.

وقت معين كردن براى ظهور غير از آنكه مشتمل بر نهى است داراى اشكالات ديگرى نيز مى باشد:

۱- ادعايى بدون دليل است.

۲- اگر تاريخ ظهور معلوم باشد دشمنان در صدد مقابله و جلوگيرى از آن برخواهند آمد و لذا در روايات مى خوانيم كه ظهور حضرتعليه‌السلام به طور ناگهانى خواهد بود.

۳- با وقت معين نكردن روحيه اميد و حيات در جامعه دميده خواهد شد زيرا در هر لحظه احتمال داده مى شود كه ظهور حضرت فرا رسد.

۴۰۳: آيا اعلان علايم و شرايط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سياسى است؟

برخى مى گويند از آنجا كه علايم ظهور و شرايط آن از اسرار سياسى اسلام به حساب مى آيد نشر آنها در بين مردم به جهت اطلاع دشمنان بر آنها به صلاح اسلام و مسلمين نخواهد بود.

پاسخ : اگر خبر غيبى از ناحيه معصوم همچون پيامبر يا امامانعليه‌السلام صورت گيرد، چون هرگز اشتباه و سهو و خطا ندارند، معلوم مى شود كه اراده حتمى الهى بر تحقق آن صورت گرفته است در اين صورت، مقابله جبهه كفر هرگز تاءثيرى براى جلوگيرى از تحقق آن نخواهد داشت.

۴۰۴: آيا علايم ظهور متعلق بدا واقع مى شود؟

از برخى روايات استفاده مى شود كه علايم ظهور بر دو قسم هستند: برخى حتمى اند كه مورد بدا و تجديد نظر واقع نمى شوند، و برخى ديگر متعلق بدا واقع مى گردند، ولى اصل ظهور امرى حتمى است كه خداوند متعال در آن جواب فطرت و خواسته درونى بشر را داده و وعده به تحقق آن داده است و خداوند هرگز خلف وعده نمى كند.

داوود بن ابى القاسم مى گويد: «ما نزد ابى جعفر محمد بن على الرضاعليه‌السلام بوديم كه سخن از خروج سفيانى به ميان آمد و اينكه در روايت آمده كه امر او حتمى است. به ابو جعفرعليه‌السلام عرض كردم: آيا بدا در امر، حتمى خواهد شد؟ حضرت فرمود: آرى. عرض كردم: ما مى ترسيم كه در امر قائم نيز بدا حاصل شود. فرمود: امر قائم از امورى است كه وعده داده شده و خداوند در وعده خود تخلف نخواهد كرد».(۱۰۷۶)

علايم حتمى كه مورد بدا واقع نمى شود نشانه هايى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- تصريح به حتمى بودن آن در روايات.

۲- تاكيد به قسم.

۳- تاكيد به «لابد».

۴- تاكيد به «لام».

۵- تاكيد به «ان».

۶- تاكيد به تكرار.

۷- تاكيد به«سين و سوف».

۴۰۵: چه راه صحيحى در بررسى علايم ظهور پيشنهاد مى كنيد؟

در مورد علايم ظهور سه مشكل اساسى وجود دارد كه بايد هر كدام مورد بررسى دقيق قرار گيرد:

۱- اثبات علامت به دليل معتبر.

۲- خارج كردن علامت از قالب غموض و ابهام.

۳- كشف قواعد يقين براى اثبات يا نفى تحقق علامت در خارج.

براى اثبات صحت روايات علايم ظهور و تمييز آنها از روايات جعلى، اعتماد بر افراد ثقه و اطمينان به صدور روايات از معصوم كافى است، زيرا روايات علايم ظهور برخى متواتر يا مستفيض يا صحيح و معتبرند، و برخى ديگر گر چه ضعيف السند است ولى مؤ يدات و شواهدى بر صحت در روايات ديگر دارد كه با سند صحيح وارد شده است.

راه روشن شدن علامت ظهور به دو نوع امكان پذير است:

الف: اصول علمى، كه در مورد روايات فقهى نيز مورد استفاده واقع مى گردد.

ب: مقدمات علمى، كه مربوط به خصوص علايم ظهور است و مهم ترين آنها: تاريخ جغرافيا، علم حساب و جمل و اصطلاحات مربوط به علايم ظهور است.

و براى كشف اثبات يا نفى علامتى در خارج مى توان قواعدى را بيان داشت تا با اعمال آنها به حقيقت امر پى برد:

۱- اوصاف آن علامت را به صورت دقيق در نظر گرفته و بر خارج تطبيق نمود.

۲- با دليل ثابت شود كه آن علامت زمان سابق در خارج تحقق نيافته است.

۳- احتمال تحقق آن را در زمان آينده نفى كند.

۴۰۶: آيا روايات علايم ظهور اشكال سندى و متنى دارد؟

برخى مى گويند بحث از علايم ظهور بى فايده است؛ زيرا غالب رواياتش از ناحيه سند ضعيف بوده و از جهت مضمون نيز معقول نيست خصوصا آنكه امورى كه اتفاق مى افتد تشابه زيادى با يكديگر دارد.

پاسخ:

۱- بسيارى از اخبار علايم ظهور صحيح السند بلكه مستفيض يا متواتر است. مضافا اينكه تعداد بى شمارى از آنها مضمونى واضح و روشن دارند به درجه اى كه در حكم نص صريح در موضوع خود است.

۲- وجود روايات ضعيف در تمام موضوعات دينى و خبرهاى مختلف وجود دارد، اين مسأله باعث نمى شود كه انسان محقق دست از بحث و بررسى آن بردارد بلكه وظيفه دارد كه با روشى صحيح به بررسى سندى آنها بپردازد.

۳- گر چه در تطبيق علايم ظهور اشتباهاتى صورت گرفته، ولى اين امر باعث نمى شود كه دست از بحث و تحقيق برداريم بلكه وظيفه داريم تا با به كار گرفتن روشى علمى و معتبر به طريقى صحيح و معتبر براى تطبيق صحيح علايم در خارج دست يابيم.

۴۰۷: مقصود از « تنفس زكيه » كه قبل از ظهور كشته خواهد شد كيست؟

در روايات شيعه به علامتى قبل از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام به عنوان «قتل نفس زكيه» اشاره شده است كه بعد از اين جنايت، حضرت ظهور خواهند كرد.

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: «ليس بين قائم آل محمد و بين قتل النفس الزكيه الا خمسة عشر ليلة»(۱۰۷۷) ؛ «بين قيام قائمعليه‌السلام و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست.»

شيخ مفيدرحمه‌الله مى گويد: «از جمله علايم ظهور، كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه با هفتاد نفر از صالحين است».(۱۰۷۸)

از برخى روايات، نفس زكيه ديگرى نيز استفاده مى شود كه ماءمور تبليغ از طرف امام زمانعليه‌السلام است كه بين ركن و مقام به شهادت خواهد رسيد.(۱۰۷۹)

برخى ممكن است گمان كنند كه نفس زكيه كه در اين روايات به شهادت آن اشاره شده همان محمد بن عبدالله بن حسن بن على بن ابى طالب است كه در زمان منصور عباسى قيام كرد تا حق اهل بيتعليه‌السلام را از ظالمان بستاند. ولى شواهد و قرائن موجود بر خلاف اين احتمال را دلالت دارد:

۱- در برخى روايات اشاره به كشته شدن نفس زكيه بين ركن و مقام دارد كه محمد بن عبدالله بن الحسن در آن نقطه به شهادت نرسيده است.

۲- مطابق برخى روايات بين ظهور حضرت و كشته شدن نفس زكيه پانزده شب فاصله است.

۳- كشته شدن محمد بن عبدالله بن الحسن قبل از ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام بوده است و لذا نمى توان آن را از علايم ظهور دانست.

۴- محمد بن عبدالله نيَّت خالص از عملكرد خود نداشته است، و لذا بنابر نقل «مقاتل الطالبين» ادعاى مهدويت نمود و پدرش نيز او را بعد از زوال دولت بنى اميه و قبل از تاسيس دولت بنى عباس به عنوان مهدى معرفى كرد.(۱۰۸۰)

۵- در روايتى از امام صادقعليه‌السلام مى خوانيم كه فرمود: «بعد از كشته شدن نفس زكيه صاحب امر ظهور خواهد كرد».(۱۰۸۱) كه در بعديت نزديك ظهور دارد.

۴۰۸: مسيح دجال كيست؟

لقب مسيح همان گونه كه بر پيامبر خدا حضرت عيسىعليه‌السلام اطلاق مى شود بر دجال نيز اطلاق مى گردد، ولى وقتى به صورت مطلق و بدون قيد آورده شود همان حضرت عيسىعليه‌السلام مراد است. در ظاهر، مسيح دجال همان دجال معروف است. ولى در وجه تسميه دجال به مسيح احتمالاتى داده شده است:

۱- چون با پرچم مسيحيت ظهور خواهد كرد.

۲- قيام او همه زمين را فرا مى گيرد و گويا آن را مسح مى كند.

۳- از آنجا كه حضرت مسيح با او به مقابله مى پردازد به او نيز مسيح اطلاق شده است.

۴۰۹: سفيانى كيست؟

در روايات اهل بيتعليه‌السلام سخن از خروج سفيانى به عنوان يكى از علايم حتمى ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام به ميان آمده است:

شيخ طوسىرحمه‌الله به سندش از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «خروج سفيانى از علايم حتمى ظهور است».(۱۰۸۲)

از مجموعه روايات شيعه و اهل سنت به دست مى آيد كه سفيانى، شخصى از معاندين است كه به قصد مقابله با امام زمانعليه‌السلام بر مى خيزد و در سرزمينى به نام بيدا به امر خداوند با لشكريانش به زمين فرو خواهند رفت.

مسلم به سند خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «شخصى به خانه خدا پناه مى برد، آن گاه لشكرى به سوى او فرستاده مى شود، هنگامى كه به (بيدا) رسيدند به زمين فرو خواهند رفت».(۱۰۸۳)

نعمانى نيز به سند خود از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «براى قائم پنج علامت است، از آن جمله خسف بيدا را بر مى شمارد».(۱۰۸۴)

نعمانى در جايى ديگر از جمله علايم ظهور را خروج سفيانى و خسف بيدا مى داند.(۱۰۸۵)

۴۱۰: معركه هرمجدون چيست؟

برخى از دانشمندان، يكى از علايم ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام را وقوع معركه جنگى در منطقه اى به نام هرمجدون و به تعبير روايات قرقيسيا مى دانند. اين قضيه حتى در كتب اهل كتاب نيز به آن اشاره شده است.(۱۰۸۶)

اهل كتاب از يهود و نصارا اين معركه جنگى را بس عظيم و خطرناك مى دانند كه در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.

«هرمجدون» كلمه اى است مشتق از «هر» به معناى كوه، و «مجدو» كه اسم وادى يا كوه كوچكى در شمال فلسطين است.

اهل كتاب را گمان بر اين است كه مساحت معركه اين جنگ از منطقه «مجدو» در شمال فلسطين تا «ايدوم» در جنوب امتداد دارد كه حدود دويست ميل است.(۱۰۸۷)

آنان معتقدند كه در اين جنگ لشكرى با حدود ۴۰۰ مليون نفر شركت خواهند داشت.(۱۰۸۸) لشكرى كه از عراق، ايران، ليبى، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشكيل شده است.(۱۰۸۹)

دكتر عبدالكريم زبيدى مى گويد: «... اين حادثه همان حادثه بزرگى است كه قبل از ظهور امام مهدىعليه‌السلام تحقق خواهد يافت، و در روايات از آن به معركه «قرقيسيا » ياد شده است. در آن واقعه ميليون ها لشكر از آمريكا، اروپا، روسيه، تركيه، مصر و دولت هاى مغرب عربى، و لشكريانى از شهرهاى شام يعنى سوريه، اردن، لبنان، فلسطين و اسرائيل شركت خواهند داشت. همگى در منطقه اى به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجه خواهند داشت و سفيانى در اين هنگام خروج خواهد كرد...».(۱۰۹۰)

كلينى به سند خود از امام باقرعليه‌السلام نقل كرده كه به ميسر فرمود: اى ميسر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض كرد: نزديك شاطى ءالفرات است. حضرت فرمود: «أما إنه سيكون بها وقعة لم يكن مثلها منذ خلق الله تبارك و تعالى السموات و الارض و لا يكون مثلها ما دامت السموات و الارض. ماءدبة للطير تشبع منها سباع الارض و طيور الاسماء ...»(۱۰۹۱) ؛ «آگاه باش كه در آن مكان واقعه اى اتفاق خواهد افتاد كه نظير آن از زمان خلقت آسمان ها و زمين از جانب خداوند تبارك و تعالى اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذيرايى پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد.»

از مجموعه روايات در اين باب به خوبى استفاده مى شود كه در اين جنگ فرمانده عملياتى اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصى به نام سفيانى است. او كسى است كه به كمك مراكز جاسوسى يهود و آمريكا در ميان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شيعيان اهل بيت تحريك خواهد كرد، و نيز بعد از پناه بردن امام زمانعليه‌السلام به كعبه با عده اى از ياران خود در صدد مقابله با حضرت برآمده كه خود او با لشكريانش در منطقه اى به نام بيدا به زمين فرو خواهند رفت.

در همين جنگ است كه بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسيارى از آنها نابود خواهند شد.

بخارى به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «قيامت بر پا نمى شود تا آنكه شما با يهود بجنگيد در آن هنگام به حدى از آنان كشته خواهد شد كه حتى سنگى كه يك يهودى در آن پناه گرفته مى گويد: اى مسلمان! اين يهودى است كه در كنار من پناه گرفته او را به قتل برسان».(۱۰۹۲)

۴۱۱: مقصود از مسيحيت صهيونيستى چيست؟

«مسيحيت صهيونيستى» جريانى است سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى كه امروزه با تمام قدرت و با تكيه بر پيشگويى هاى آخرالزمان بر اريكه قدرت (در آمريكا و برخى كشورهاى غربى) تكيه زده اند.

اين گروه با ادبياتى كينه توزانه و خصومتى آشكار با فرهنگ شيعى و مهدوى و با اعلام قريب الوقوع بودن ظهور حضرت مسيحعليه‌السلام در اورشليم سعى در بسيج تمامى قوا عليه كشورهاى اسلامى دارد تا به زعم خود همه زمينه هاى لازم براى ظهور مقدس را فراهم سازد و موانع بين راه را پيشاپيش از ميان بردارد.

«مسيحيت صهيونيستى» با مراجعه به منابع توراتى و ايمان به پيشگويى هاى كتب محرف يهوديان، ظهور حضرت عيسىعليه‌السلام را مشروط به وقوع جنگى بزرگ، عالم گير و هسته اى مى شناسند، و مركز اين جنگ خانمان سوز راهم «منطقه آرماگدون» واقع در فلسطين اشغالى اعلام مى كنند.

و حسب همين پيشگويى ها وقوع جنگ آرمگدون را هم مشروط به تشكيل اسرائيل بزرگ و تسلط يهوديان بر كل سرزمين فلسطين و حتى فراتر از آن يعنى سوريه و عراق معرفى مى كند.

پر واضح است كه آنان تمامى حلقه هاى اين زنجير را به هم متصل كرده اند و آخرين حلقه را هم رفع موانع فرا روى اسرائيل يعنى انهدام سرزمين هاى اسلامى و سركوب هر گونه حركت عدالت خواهانه مسلمين و شيعيان و به ويژه ايران اسلامى مى دانند.

چنان كه حسب همين فرضيه وارد عراق شده و انديشه سلطه بر سوريه، عربستان و ايران را در سر مى پرورانند، و با تقويت تمام عيار اسرائيل مقدمات به اصطلاح جنگ مقدس را فراهم آورده اند.

۴۱۲: مقصود از خسوف و كسوف كه از علايم ظهور است چيست؟

در روايات علايم ظهور آمده كه يكى از نشانه هاى ظهور كسوف در اواسط ماه و خسوف در اول ماه بر خلاف عادت است.(۱۰۹۳)

دار قطنى به سندش از امام محمد باقرعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «همانا براى مهدى ما دو نشانه است كه از زمان خلقت آسمان ها و زمين اين گونه نبوده است يكى خسوف ماه در اول شب رمضان و ديگرى كسوف خورشيد در نيمه ماه رمضان».(۱۰۹۴)

در كيفيت حدوث اين دو واقعه غير عادى چند احتمال است:

۱- حدوث اين دو به توسط جرمى باشد كه در فضا به طور ناگهانى پيدا مى شود، اجرامى كه امروزه از آنها به اجرام سرگردان در هوا ياد مى شود كه گاه بين ماه و خورشيد فاصله مى شود و با آنها خسوف و كسوف ايجاد مى گردد.

۲- تحقق خسوف و كسوف به توسط جرمى باشد كه از زمين جدا مى شود زيرا ممكن است كه بشر با پيشرفت علمى و تكنيكى كه دارد بتواند تكه هايى عظيم از كره زمين را جدا ساخته و آن را در هوا معلق گرداند و در نتيجه باعث خسوف و كسوف گردد.

۳- تحقق اين دو به نحو اعجاز و خرق قانون طبيعت باشد.

۴۱۳: مقصود از صيحه و فزع آسمانى در علايم ظهور چيست؟

اين دو علامت در روايات به عنوان علايم ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام معرفى شده است. از امام باقرعليه‌السلام در حديثى نقل شده: «و ان من علائم خروجه... صيحة من السماء فى شهر رمضان »(۱۰۹۵) ؛ «و همانا از علايم خروج مهدى حدوث صيحه اى در ماه رمضان است.»

از امام صادقعليه‌السلام در حديثى نقل شده: «...و الفزعة فى شهر رمضان... هى آية تخرج الفتاة من خدرها، و توقظ النائم و تفزع اليقظان »(۱۰۹۶) ؛ «و فزعى در ماه رمضان حادث خواهد شد كه زنان جوان را سراسيمه از پشت پرده ها بيرون مى آورد و انسان خواب را بيدار و بيدار را به فزع وا مى دارد.»

امام زمانعليه‌السلام در توقيع خود به على بن محمد سمرى فرمود: «... آگاه باش هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه ادعاى مشاهده كند او دروغگو و افترا زننده است».(۱۰۹۷)

در اين روايات دو احتمال وجود دارد:

۱- اينكه مقصود از صيحه و فزع همان ندايى باشد كه از جبرئيل بلند مى شود و همه را به فزع مى اندازد.

۲- احتمال ديگر اين است كه مقصود از آن دو عذاب دنيوى و جنگ هاى جهانى باشد كه به توسط بشر قبل از ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام تحقق مى يابد، مانند انفجارهاى اتمى در سرتاسر عالم در يك زمان به اين نحو كه حاصل اين گونه انفجارها در اروپا و آمريكا و روسيه و چين تحقق مى يابد به نحوى كه همه را به جزع و فزع وا مى دارد، ولى مسلمين از آن در امانند و تنها صدايش به گوش آنان مى رسد.

۴۱۴: مقصود از نداى آسمانى در علايم ظهور چيست؟

در اين مورد سه دسته روايت وجود دارد:

۱- رواياتى كه دلالت بر وجود ندا به صورت اجمال دارد و اينكه اين ندا را علايم حتمى ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام است.(۱۰۹۸)

۲- دسته دوم رواياتى است كه دلالت بر دو گونه ندا دارد: يكى نداى به حق كه در ابتدا پديد مى آيد و ديگرى نداى به باطل كه بعد از آن است.(۱۰۹۹)

۳- در برخى از روايات نيز اشاره شده كه ندا به اسم قائم است.(۱۱۰۰)

با نظرى به مجموع احاديث «صيحه و فزع و نداى آسمانى» پى مى بريم كه تمام آنها به يك معناى مشترك اشاره دارند، گر چه با تعبيرهاى مختلف آمده اند و بر اين ادعا مى توان شواهدى اقامه نمود:

الف: صيحه و ندا هر دو به جبرئيل نسبت داده شده است.

ب: وقت هر دو در يك زمان يعنى شب جمعه، بيست و سوم ماه رمضان معين شده است.

ج: آثار اين دو يكسان بيان شده است.

۴۱۵: مقصود از خروج دجال كه از علايم ظهور به حساب آمده چيست؟

روايات بسيارى در مصادر حديثى اهل سنت درباره خروج دجال در آخرالزمان و قبل از برپايى حكومت امام مهدىعليه‌السلام وارد شده است.

بخارى به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «دجال خروج خواهد كرد تا اينكه در ناحيه اى از مدينه فرود مى آيد، و سه بار اعلان آماده باش جنگ مى دهد، آن گاه به سوى او هر كافر و منافقى حركت مى كند».(۱۱۰۱)

در مصادر اهل سنت براى دجال صفاتى ذكر شده است از قبيل:

۱- ادعاى ربوبيت مى كند.(۱۱۰۲)

۲- عمر طولانى دارد.(۱۱۰۳)

۳- همراه او آب و آتش است.(۱۱۰۴)

۴- كور را بينا كرده و برص را شفا مى دهد.(۱۱۰۵)

۵- مرده را زنده مى كند.(۱۱۰۶)

۶- كسى را مى كشد آن گاه او را زنده مى كند.(۱۱۰۷)

۷- با او بهشت و آتش است.(۱۱۰۸)

۸- با او نهرى از آب سفيد و نهرى از آتش است.(۱۱۰۹)

۹- خواسته او برآورده مى شود.(۱۱۱۰)

درباره دجال با اين اوصاف احتمالاتى وجود دارد:

الف: دجال شخصى حقيقى است كه كارهاى خارق العاده اى را در قالب سحر و جادو انجام مى دهد.

ب: مقصود به دجال همان ابليس (شيطان ) است.

ج: احتمال مى رود كه دجال همان سفيانى است كه در روايات شيعه به خروج او در آخرالزمان تاكيد فراوان ده است.

د: مقصود از دجال همان اسرائيل است.

در ابتدا اين احتمال به نظر مى رسد كه احاديث دجال از جمله اسرائيلياتى باشد كه در احاديث اهل سنت وارد شده است زيرا:

اولا : اثرى از اين احاديث در روايات اهل بيتعليه‌السلام به چشم نمى خورد.

ثانيا : غالب احاديث دجال از كعب الاحبار يهودى الاصل رسيده است. كسى كه تمام افعال و اقوالش مشكوك ه نظر مى رسد.

ثالثا : اين اعتقاد كه مسيح منتظر خروج مى كند و دجال را به قتل مى رساند در عقايد يهود مشاهده مى شود.

در هر حال بر فرض صحت اين روايات احتمال تاءويل اين روايات و رمزى بودن و جنبه سمبليك داشتن آنها زياد است.

سيد محمد صدررحمه‌الله مى فرمايد: «دجال رمزى است از اوج تمدن و تكنيك غرب كه با اسلام و مبانى آن ستيز دارد. تمدنى كه در صدد به سلطه كشيدن هر انسانى است ما به طور وضوح مشاهده مى كنيم كه چگونه تمدن و تكنيك غرب مادى گرا در اين عصر بر تمام جوامع حتى مسلمانان تسلط پيدا كرده است...»(۱۱۱۱)

از بيانات استاد محمد طىّ(۱۱۱۲) و نويسنده مصرى شيخ محمد فهيم ابو عبيه در تعليقه خود بر كتاب «نهاية البداية و النهاية»(۱۱۱۳) نيز همين احتمال به دست مى آيد.

قرآن و ظهور موعود جهانى

۴۱۶: آيه « وعد » چگونه بر ظهور موعود جهانى دلالت دارد؟

خداوند متعال مى فرمايد:( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ) (۱۱۱۴) ؛ «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى كند آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند آنها فاسقانند.»

آيه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام و عصر حكومت جهانى توحيدى است. و شواهد و قرائن آن عبارت است از:

۱- با آيات ديگر كه ظهور در غلبه دين اسلام در آخرالزمان بر ساير اديان دارد سازگارى و مناسبت دارد.

۲- كلمه «الارض » كه با الف و لام جنس آمده، بدون قرينه اى بر انصراف آن به سرزمين خاص و معين، حمل بر تمام روى زمين مى شود.(۱۱۱۵)

۳- تبديل خوف به امنيت كامل تاكنون انجام نگرفته است و اين تنها با حكومت گسترده مومنين بر روى زمين انجام مى گيرد.

۴- با مراجعه به رواياتى كه در ذيل آيه فوق رسيده اين معنا تأیید مى گردد.

قرطبى در ذيل آيه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «در آن روز بر روى زمين خانه اى نيست جز آنكه خداوند كلمه اسلام را در آن وارد خواهد ساخت».(۱۱۱۶)

سدىّ از ابن عباس نقل كرده كه آيه در مورد آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده است.(۱۱۱۷)

از امام سجادعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: «آيه در شأن حضرت قائمعليه‌السلام است».(۱۱۱۸)

از امام صادقعليه‌السلام نيز نقل شده كه فرمود: «آيه درباره قائم و اصحاب اوست».(۱۱۱۹)

۵- در زمان خلافت خلفاى اربعه نيز امنيت كامل در سرتاسر جهان پديد نيامد خصوصا آنكه دو دشمن قدرتمند ايران و روم اسلام را تهديد مى كردند و لذا در طول سى سال جنگ هاى زيادى به وقوع پيوست.

فضل مى گويد: «... به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: اين نواصب گمان مى كنند كه آيه در شأن ابوبكر و عمر و عثمان و علىعليه‌السلام نازل شده است. حضرت فرمود: خداوند قلوب ناصبه را هدايت نمى كند، چه زمانى دين مرضى خدا و رسول تثبيت شده است و امر آن انتشار يافته و خوف و شك از قلوب و سينه هاى مردم در عهد يكى از آن سه خليفه و در عهد علىعليه‌السلام با ارتداد مردم بيرون رفته است.

چه فتنه هايى كه در ايام آنها برانگيخته شد، و چه جنگ هايى به آنها نسبت داده شده است كه بين آنان و كفار واقع شد».(۱۱۲۰)

۴۱۷: آيه «ارسال رسول» چگونه بر ظهور امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

خداوند متعال مى فرمايد:( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) (۱۱۲۱) ؛ «او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند.»

مقصود از هدايت در آيه، هدايت الهى است كه رسول خود را بر آن مبعوث كرده و مراد از «دين حق» نيز همان دين اسلام است. و ضمير در «ليظهره» به دين اسلام بر مى گردد نه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زيرا مرجعى نزديك تر از كلمه رسول است. و نيز تناسب بين غالب كه دين اسلام است با مغلوب كه اديان ديگر است برقرار مى شود.

فخر رازى مى گويد: «در زمان حضرت عيسى و حضرت مهدىعليه‌السلام محقق مى شود».(۱۱۲۲)

طبرى مى گويد: «در زمان نزول حضرت عيسىعليه‌السلام تمام اديان باطل و نابود شده و تنها دين اسلام بر همه اديان غالب خواهد شد».(۱۱۲۳)

از سعيد بن جبير روايت شده كه آيه مربوط به مهدىعليه‌السلام از اولاد فاطمهعليها‌السلام است كه خداوند او را بر همه اديان غالب خواهد كرد.(۱۱۲۴)

ابو بصير از امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه فوق روايت كرده كه فرمود: «به خدا سوگند تاويل آيه هنوز تحقق نيافته و نخواهد يافت تا آنكه قائم خروج كند. و هنگامى كه خروج كرد كافر به خداى عظيم در روى زمين باقى نمى ماند».(۱۱۲۵)

۴۱۸: آيه «وراثت» چگونه بر ظهور امام زمانعليه‌السلام دلالت دارد؟

خداوند متعال مى فرمايد:( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) (۱۱۲۶) ؛ «ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.»

مقصود از «زبور» در آيه، زبور داوود و مراد از «ذكر» تورات است. در زبور مى خوانيم: «زيرا كه شريران منقطع مى شوند ولى متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، و حال اندك است كه شرير نيست مى شود، هر چند مكانش را استفسار نمايى ناپديد خواهد شد، اما متواضعان وارث زمين شده و از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد».(۱۱۲۷)

و در آيه ۲۹ از مزمور داوود آمده است: «صالحان وارث زمين خواهند شد و در آن تا ابد سكونت خواهند داشت».

مقصود از كلمه «الارض» در آيه فوق مطلق زمين دنيا و آخرت «بهشت» است؛ زيرا تخصيص آن به زمين دنيا بدون وجه است.(۱۱۲۸)

و مقصود از «عبادى الصالحون» معناى عامى است كه شامل هر زمان و مكان و هر قومى خواهد شد، و مصداق اكمل و اتم آن مطابق روايات زمانى است كه حضرت مهدىعليه‌السلام ظهور كرده و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. در آن زمان است كه تمام كره زمين در اختيار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت.

ابن كثير مى گويد: «خداوند در آيه شريفه بشارت مى دهد بر بندگان صالح خود كه در دنيا و آخرت آنان را سعادتمند كرده و آنان را وارث زمين و بهشت گرداند».(۱۱۲۹)

آلوسى مى گويد: «اگر بگوييم كه اين آيه مربوط به عصر مهدى و نزول عيسى است به اقوال ديگر احتياجى نيست».(۱۱۳۰)

و لذا در ذيل آيه رواياتى نقل شده كه دلالت بر انطباق آيه بر عصر ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام دارد.

ثوبان از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «خداوند براى من زمين را جمع نمود. پس من مشرق ها ومغرب هاى آن را مشاهده كردم و امت من زود است كه به آن خواهند رسيد».(۱۱۳۱)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: «مقصود از (عبادى الصالحون) اصحاب مهدىعليه‌السلام در آخرالزمان است».(۱۱۳۲)

۴۱۹: آيه «استضعاف» چگونه بر ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام دلالت دارد؟

خداوند متعال مى فرمايد:( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) (۱۱۳۳) ؛ «اراده ما بر اين قرار گرفته كه بر مستضعفين زمين منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثين [روى زمين قرار] دهيم.»

مطابق سياق آيه فوق مفسران اهل سنت و شيعه شأن نزول آيه را مربوط به قوم بنى اسرائيل مى دانند،(۱۱۳۴) آنان بودند كه روى زمين به استضعاف كشيده و خداوند آنها را بر فرعونيان پيروز گرداند، ولى ظاهر آيه دلالت بر قانون كلى و اراده و مشيت هميشگى خداوند نسبت به مستضعفين تا روز قيامت دارد خداوند اراده كرده كه به حسب شرايط خاص مستضعفين را بر مستكبرين عالم پيروز گرداند، كه نمونه اى از آن تحقق مشيت الهى نسبت به پيروزى بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.

نمونه كامل تر آن حكومت پيامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. و مطابق روايات اسلامى مصداق كامل تر از همه حكومت ها، حكومت حضرت مهدىعليه‌السلام در عصر ظهور است كه خداوند حكومت او را كه همان حكومت مستضعفين است در سرتاسر گيتى گسترش خواهد داد و كره زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد اين معنا را مى توان از قرائنى به دست آورد:

۱- اراده خداوند در آيه به صيغه مضارع «نريد» آمده كه دلالت بر استمرار دارد.

۲- اراده حتمى الهى بر عنوان «مستضعفين» وارد شده و مستضعفين بنى اسرائيل خصوصيت ندارند.

۳- رواياتى كه از طرق شيعه و سنى در ذيل آيه وارد شده دلالت بر عموميت اين سنت الهى دارد:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «همانا آيه مخصوص به صاحب امرى است كه در آخرالزمان ظهور كرده و جباران و فرعونيان را نابود خواهد كرد، او شرق و غرب زمين را مالك مى شود پس زمين را پر از عدل مى كند همان گونه كه پر از ظلم شده باشد».(۱۱۳۵)

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: «دنيا بعد از آنكه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشى و سركشى كرد به سوى ما روى مى آورد و در برابر ما رام مى شود. آن گاه اين آيه را تلاوت نمود:( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ ...) .(۱۱۳۶)