موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27230
دانلود: 3106

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27230 / دانلود: 3106
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۶۳: موعود از ديدگاه زردشتيان كيست؟

در كتاب معروف زردشتيان به نام «زند» بعد از آنكه سخن از مقابله و مبارزه ابدى بين ايزدان واهريمنان به ميان مى آورد مى گويد: «در اين هنگام فتح و پيروزى و نصرت از ناحيه ايزدان واقع مى شود و بعد از نصرت و يارى ايزدان و نابودى نسل اهريمنان علم به سعادت اصلى خود مى رسد و فرزندان آدم بر كرسى سعادت و بركت خواهند نشست».(۹۵)

جاماسب در كتاب «جاماسبنامه» از زردشت نقل كرده كه فرمود: «مردى از سرزمين تازيان از ذريه هاشم خروج خواهد كرد، او مردى بزرگ سر، با جسمى عظيم، ساقى طولانى، بر دين جدش و با لشكرى فراوان رو به ايران خواهد نمود، زمين را آباد كرده و آن را پر از عدل و داد خواهد نمود».(۹۶)

در همان كتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گويد: «و از ذريه دختر آن پيامبر كه به (خورشيد عالم و شاه زمان) معروف است، مردى به خلافت خواهد رسيد كه در دنيا به حكم يزدان حكم خواهد نمود، او آخرين خليفه آن پيامبر در وسط عالم يعنى مكه است، و دولتش تا روز قيامت دوام خواهد داشت...».(۹۷)

در كتاب «زند بهمن يسن» شرح كتاب «اوستا» كلام جاماسب را از قول استادش زردشت اين چنين نقل مى كند: «قبل از ظهور سوشيانس خلف وعده، دروغ، بى دينى و بى بند و بارى در عالم گسترش مى يابد، مردم از خداوند دور شده و ظلم و فساد عالم را فرا مى گيرد.

اين امور احوال عالم را دگرگون كرده و زمينه را براى ظهور منجى جهانى فراهم مى آورد و علائمى كه هنگام ظهور اتفاق مى افتد عبارت است از حادثه عجيب و غريبى در آسمان ظاهر مى شود كه دلالت بر آمدن «خردشهر ايزد» دارد. ملائكه از طرف مشرق و مغرب به اذن او فرستاده مى شوند تا خبرها و اعلان ها را به عالم برسانند...».(۹۸)

و نيز در كتاب «زند بهمن يسن» مى خوانيم: «و بعد از آن سوشيانس عالم را پاك خواهد نمود، آن گاه قيامت بر پا خواهد شد.»(۹۹)

در همان كتاب در تفسير كلمه سوشيانس آمده است: «سوشيانس آخرين كسى است كه مى آيد و زردشت را در عالم نجات خواهد داد»(۱۰۰) .

۶۴. منجى نزد يهود چه كسى است؟

با مراجع به كتاب هاى مقدس يهود پى مى بريم كه اشارات و تصريحات فراوانى به مسأله موعود جهانى شده است و از جمله كتاب هايى كه در آنها به اين موضوع اشاره شده: كتاب دانيال نبى، حجى نبى، صفيناى نبى، اشعياى نبى و زبور داوود است.

لذا در قرآن كريم مى خوانيم:( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) (۱۰۱) ؛ «و به تحقيق در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه همانا زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»

در زبور داوود مى خوانيم: «بار خدايا حكومت خود را به مَلِك ببخش و عدالتت را به فرزند ملك عطا فرما تا به نيكى بين مردم حكم كرده و بر افتادگان انصاف دهد... تمام پادشاهان بر او خضوع كرده و همه ملت ها خدمت گذار او گردند...».(۱۰۲)

۶۵. چرا حضرت مسيحعليه‌السلام تاكنون زنده مانده است؟

حكمت بقا و زنده ماندن حضرت مسيحعليه‌السلام تاكنون بر حسب آنچه كه عقول ما درك مى كند امورى است:

۱- در حضرت عيسىعليه‌السلام خصوصياتى يافت مى شود كه در ساير انبيا نبوده است، از قبيل ولادت بدون پدر، زنده كردن مردگان، به آسمان ها رفتن و ديگر خصوصيات.

۲- زنده بودن و بقاى او برهان و دليل و شاهدى بر غيبت امام مهدىعليه‌السلام خواهد بود، زيرا بقاى مسيح با عمرى بيش از دو هزار سال دليلى بر امكان وجود و حيات حضرت مهدىعليه‌السلام در كمتر از اين مقدار سال است همان حكمتى كه در روايات براى طول عمر حضرت خضر بيان شده است.

شيخ صدوقرحمه‌الله در «كمال الدين» به سند خود از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند كه فرمود:«...بلى ان الله تبارك و تعالى لما كان فى سابق علمه ان يقدر من عمر القائم عليه‌السلام فى ايام غيبته ما يقدر و علم ما يكون من انكار عباده بمقدار ذلك العمر فى الطول، طوّل عمر العبد الصالح فى غير سبب يوجب ذلك اءلا لعلة الاستدلال به على عمر القائم عليه‌السلام و ليقطع بذلك حجة المعاندين لئلا يكون للناس على الله حجة »(۱۰۳) ؛ «... آرى، از آنجا كه در علم سابق خداوند مقدر شده بود كه عمر قائمعليه‌السلام را در ايام غيبتش طولانى مى گرداند و مى دانست كه اين مقدار طول عمر را بندگانش انكار مى كنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال و شاهد آوردن عمر قائمعليه‌السلام طولانى كرد و تا آنكه حجت و دليل معاندين قطع گردد و براى مردم حجت و استدلالى بر خدا نباشد.»

۶۶: حكمت مشاركت حضرت مسيحعليه‌السلام در تشكيل حكومت جهانى چيست؟

شركت حضرت مسيحعليه‌السلام در تشكيل حكومت عدل توحيدى جهانى و مساعدت حضرت مهدىعليه‌السلام در اين امر مهم جهاتى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- از آنجا كه مسيحيان جماعت زيادى را از مردم عالم تشكيل مى دهند لذا با نزول او از آسمان و مشاهده معجزه از او، ايمان آورده و در حقيقت به جهت پيروى و اقتداى او به حضرت مهدىعليه‌السلام مسيحيان نيز تسليم حضرت مهدى مى شوند.

۲- در نتيجه جهت اول، فتح و پيروزى حضرت بر عالم سريع تر و آسان تر خواهد شد و لذا به جهت ايمان مسيحيان به امام مهدىعليه‌السلام بدون جنگ و خونريزى بخش عظيمى از عالم تحت اختيار حضرت قرار خواهد گرفت.

۶۷. آيا حضرت عيسىعليه‌السلام به زمين باز مى گردد؟

مطابق نص قرآن و اناجيل، حضرت عيسىعليه‌السلام به آسمان ها رفت و در پايان تاريخ به زمين باز مى گردد.

در انجيل يوحنا مى خوانيم: «از من شنيديد كه به شما گفتم: من مى روم و دوباره به سوى شما باز مى گردم».(۱۰۴)

در قرآن نيز به نزول حضرت عيسىعليه‌السلام اشاره شده است:

۱- خداوند متعال مى فرمايد:( وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ) (۱۰۵) ؛ «و او (عيسى) در گهواره و هنگام پيرى با مردم سخن مى گويد.»

مى دانيم كه حضرت عيسىعليه‌السلام هنگام سى سالگى به آسمان ها رفت، پس مقصود به پيرى همان زمان نزول او از آسمان در آخرالزمان است.

۲- و نيز خداوند مى فرمايد:( وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ) (۱۰۶) ؛ «و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [مسيح ] ايمان مى آورد و روز قيامت بر آنها گواه خواهد بود.»

ضمير در «به» و «موته» به حضرت عيسىعليه‌السلام باز مى گردد. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه حضرت عيسى در آخرالزمان از آسمان نزول كرده و مردم به او ايمان خواهند آورد.(۱۰۷)

۳- و نيز مى فرمايد:( وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا ) (۱۰۸) ؛ «و همانا عيسى نشانه روشنى براى قيامت است پس در آن شك نداشته باشيد.»(۱۰۹)

و نيز روايات شيعه و سنى به نزول حضرت عيسى اشاره كرده است:

بخارى به سند خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود:«كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم »(۱۱۰) ؛ «شما را چه مى شود هنگامى كه فرزند مريم در ميان شما فرود آمده در حالى كه امام شما از بين شماست.»

شيخ صدوقرحمه‌الله به سندش از محمد بن مسلم ثقفى نقل كرده كه از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: «القائم منا منصور بالرعب... و ينزل روح الله عيسى بن مريم، فيصلى خلفه »(۱۱۱) ؛ «قائم از ماست كه با رعب و وحشت -كه در قلوب مردم مى افتد- يارى خواهد شد... و روح الله عيسى بن مريم فرود آمده و پشت سر او به نماز خواهد ايستاد.»

۶۸. حضرت عيسىعليه‌السلام در كجا فرود خواهد آمد؟

از روايات استفاده مى شود كه مكان نزول حضرت مسيح در آخرالزمان سرزمين دمشق است.

طبرانى به سند خود از رسول خدا نقل كرده كه فرمود: «ينزل عيسى بن مريم عند المنارة البيضاء شرقى دمشق »(۱۱۲) ؛ «عيسى بن مريم كنار مناره سفيد قسمت شرق در سرزمين دمشق فرود خواهد آمد.»

ابن كثير مى گويد: «مسيح دجال خروج مى كند آن گاه مسيح از آسمان بر زمين فرود مى آيد و محل فرود او كنار مناره سفيد شرقى در دمشق هنگام نماز صبح است».(۱۱۳)

۶۹. منجى نزد مسيحيان كيست؟

حضرت مسيح مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. كلمه «انجيل» از لغت يونانى گرفته شده و به معناى «خبر خوش» و بشارت به رهايى آمده است. اين بشارت همان قيام ملكوت خداوند و يا به تعبير ديگر مى توان از آن به حكومت توحيدى در سطح كره زمين ياد نمود.

در كتاب مقدس مى خوانيم: «بر من واجب است تا تمام شهرها را به ملكوت خدا بشارت دهم و براى اين امر فرستاده شده ام».(۱۱۴)

در انجيل متى آمده است: «حضرت عيسى در جميع شهرها و دهات سير مى كرد و در مجامع آنها مردم را تعليم و به ملكوت بشارت مى داد».(۱۱۵)

در كلمات حضرت مسيح كلمه «فرزند انسان» زياد به چشم مى خورد، در انجيل متى آمده است: «به حق مى گويم كه از ميان حاضرين در اين مكان كسانى هستند كه مرگ را نمى چشند تا اينكه فرزند انسان را مشاهده نموده كه در ملكوتش مى آيد».(۱۱۶)

و نيز مى خوانيم: «همان گونه كه برق از مشرق طلوع كرده و همه را روشن مى كند آمدن فرزند انسان نيز اين چنين است».(۱۱۷)

و نيز مى خوانيم: «به همين جهت آماده باشيد در ساعتى كه انتظار آن را نمى كشيد فرزند انسان خواهد آمد».(۱۱۸)

مقصود از «فرزند انسان» كيست؟ مسيحيان درصدد آن هستند كه بر حضرت مسيح منطبق سازند ولى از قرائن و شواهد موجود استفاده مى شود كه مقصود از فرزند انسان شخصى غير از مسيح است كه همان حضرت مهدىعليه‌السلام باشد:

الف ) در انجيل يوحنا از حضرت مسيح مى خوانيم: «من طالب مجد و عظمت خود نيستم در آنجا كسى است كه آن را مى طلبد و حكم مى كند».(۱۱۹)

ب ) از عباراتى كه در انجيل متى آمده به خوبى استفاده مى شود كه فرزند انسان در آن عبارات غير از حضرت مسيح است كه در آخرالزمان به جهت پياده كردن ملكوت خداوند ظهور كرده و عيسى بن مريم از را متابعت و مشايعت خواهد نمود.

۷۰. ظهور منجى در اناجيل در چه وقتى معين شده است؟

از برخى عبارات اناجيل به دست مى آيد كه وقت ملكوت آسمان ها كه همان حكومت عدل جهانى توحيدى در روى زمين است آخرالزمان معين شده است.

حضرت عيسىعليه‌السلام در مورد مقدمات برپايى ملكوت خداوند مى گويد: «و زود است كه خبر از جنگ ها و شايعات بشنويد مبادا كه فزع كنيد زيرا حدوث آنها حتمى است ولى نهايت عالم نخواهد بود».(۱۲۰)

و نيز مى فرمايد: «... آنكه تا نهايت باقى مى ماند اوست كسى كه خلاصى مى يابد».(۱۲۱)

و اين مطلب موافق رواياتى است كه از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده و اشاره دارد به اينكه: «المهدى يخرج فى آخر الزمان »(۱۲۲) ؛ «مهدى در آخرالزمان خروج خواهد نمود.»

۷۱. وسعت حكومت حضرت مهدىعليه‌السلام چقدر است؟

از عهد جديد استفاده مى شود كه حكومت حضرت مهدىعليه‌السلام كه از آن به ملكوت آسمان ها يا ملكوت خداوند براى فرزند انسان تعبير شده تمام روى زمين را فرا خواهد گرفت، در انجيل لوقا آمده است: «در آينده مردمى از شرق و غرب و شمال و جنوب زمين آمده و بر سر سفره، در ملكوت خداوند خواهند نشست».(۱۲۳)

و در انجيل مرقس مى خوانيم: «و واجب است كه قبل از آن به جميع عالم بشارت داده شود».(۱۲۴)

در احاديث اسلامى نيز به اين موضوع اشاره شده است، امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: «القائم منا... يبلغ سلطانه المشرق و المغرب »(۱۲۵) ؛ «قائم از ما... حكومت او مشرق و مغرب عالم را فرا خواهد گرفت.»

ابو داوود به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «ويهلك الله فى زمانه الملل كلها إلا ألاسلام »(۱۲۶) ؛«خداوند در زمان او «مهدىعليه‌السلام » اهل همه ملت ها به جز اسلام را هلاك خواهد نمود.»

۷۲: اوصاف ياران منجى در اناجيل چيست؟

در اناجيل مسيحيان اوصافى براى ياران منجى بشريت ذكر شده كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱-اطاعت : در انجيل مرقس آمده است: «به حق به شما مى گويم: هر كس كه همانند طفل، ملكوت خدا را نپذيرد در آن داخل نخواهد شد».(۱۲۷) مثال به طفل اشاره به اطاعت مطلق است.

۲-عمل به احكام : در انجيل متى آمده است: «اين گونه نيست كه هر كسى يا رب يا رب بگويد داخل در ملكوت آسمان ها شود، بلكه هر كس به خداست پروردگار عمل كند در آسمان هاست».(۱۲۸)

۳-استضعاف : در انجيل لوقا آمده است: «خوشا به حال شما اى فقرا، زيرا براى شماست ملكوت خداوند. خوشا به حال شما اى گرسنگان در امروز، زيرا در آينده سير خواهيد شد.

خوشا به حال شما اى گريه كنندگان، زيرا در آينده خندان خواهيد شد. اين در حالى است كه در جاى خود (ملكوت آسمان) به عصر ظهور تطبيق شده است».(۱۲۹)

۷۳: آيا در اناجيل به علائم ظهور منجى اشاره شده است؟

در انجيل متى آمده است: «... و در آن هنگام كه عيسى در باغ زيتون نشسته بود شاگردانش به نزد او آمده و با او خلوت كردند و از او سؤال نمودند: به ما بگو: در چه زمانى اين امور تحقق خواهد يافت و علامت و نشانه آمدن تو و پايان عالم چيست؟»(۱۳۰) و نيز مى خوانيم: «و زود است كه خبر از جنگ هايى مى شنويد... مبادا كه فزع كنيد زيرا وقوع آنها حتمى است»(۱۳۱) .

و نيز آمده است: «و هنگامى كه فرزند انسان در مجد و عظمتش مى آيد و در حالى كه ملائكه او را همراهى مى كنند بر روى عرش عظمتش مى نشيند و جميع امت ها نزد او محشور خواهند شد...»(۱۳۲) .

در انجيل لوقا آمده است: «فريسيّون از او سؤال نمودند: چه زمانى ملكوت خداوند مى آيد؟ او در جواب فرمود: ملكوت خدا غير مترقبه مى آيد»(۱۳۳) .

و نيز مى خوانيم: «و هنگامى كه خبر از جنگ ها و فتنه ها شنيديد فزع نكنيد زيرا اين امور بايد در ابتدا تحقق يابد ولى اين پايان عالم نيست. آن گاه به آنان فرمود: زود باشد كه امتى بر امتى و مملكتى بر مملكتى قيام كند و زلزله هاى شديد و گرسنگى ها و قحطى ها در مكان هاى زيادى به وقوع پيوندد و زود است كه امور خوفناك و نشانه هاى بزرگى حادث گردد»(۱۳۴) .

۷۴. هر يك از صاحبان اديان منجى را از دين خود مى داند راه حل اين اختلاف چيست؟

در تشخيص هويت منجى عالم در پايان تاريخ نزد صاحبان اديان، اختلاف است. هر كسى بزرگى از دين خود را رهبر اين نهضت مى پندارد و او را احياگر دين خود مى داند اهمّ اسباب اختلاف عبارتند از:

۱- نصوص و بشارت هاى آسمانى از آن جهت كه خبر غيبى است لذا هر كسى به جهت تعصب دينى كه دارد آن را به رهبر و بزرگ دينى خود حمل مى كند.

۲- علماى اديان و دانشمندان مكاتب مختلف از آن جهت كه به هويت و شخصيت مهدى موعود آخرالزمان جاهلند، لذا منجى را بر رهبران خود حمل نمودند.

براى حل مشكل و تحديد هويت منجى بشريت مراحلى را بايد طى نمود:

۱- تمييز بشارات و نصوص خاصه اى كه در رابطه با منجى در كتاب هاى مقدس آسمانى اهل كتاب وارد شده است.

۲- بررسى صفات و خصوصيات منجى در كتاب هاى مقدس بدون تاءثيرپذيرى از پيش فرض ها.

۳- بررسى حقايق تاريخ و مقايسه آن با صفات و خصوصياتى كه در كتاب هاى مقدس درباره منجى آمده است، تا مصداق واقعى و هويت شخصى منجى، معين شود.

۴- معرفى حضرت مهدىعليه‌السلام به ديگران تا قدرت تطبيق براى آنان نيز فراهم گردد.

لذا مشاهده مى كنيم كه گروهى از مسيحيان با بررسى صفات و خصوصيات مصلح و منجى جهانى در كتاب هاى مقدس خود و تطبيق آنها بر منجى ترسيم شده در اسلام، به اسلام و تشيع گرويدند و مهدويت اسلامى را پذيرفتند، اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- قاضى ساباطى مسيحى

او بعد از بررسى بشارت اشعياى نبى در شان مصلح جهانى و مناقشه در تفسير يهود و نصارا براى آن مى گويد: «در نتيجه مقصود از اين كلام همان مهدى موعود اسلامى است؛ زيرا در آنجا درباره منجى مى گويد: او به مجرد شنيدن، جزا نمى دهد. و اين با اجماع مسلمين سازگارى دارد كه مى گويند: اين صفت از خصوصيات مهدى موعود است».

و نيز مى گويد: «عقيده اماميه در اينكه منجى، فرزند حسن عسكرى است كه در سال ۲۵۵ از مادرى به نام نرجس متولد شد و سپس غايب گشت و به اذن خداوند ظهور خواهد نمود، به واقع نزديك تر است».(۱۳۵)

۲- علامه محمد صادق فخرالاسلام

او كه شخصى مسيحى بوده و پس از تحقيقات فراوان مسلمان شيعى شده است در كتابى به نام «انيس الاسلام» كه در ردّ يهود و نصارا نوشته، در آنجا تمام بشارت ها به ظهور منجى را بر حضرت مهدى موعود اسلامى منطبق كرده است.

۳- علامه محمد رضا رضايى

او نيز كه شخصى يهودى بوده و اسلام را انتخاب گرده است در كتاب خود به نام «منقول رضايى» بشارات بر منجى را بر مهدى موعود منطبق كرده است.

۷۵. چگونه با وجود تحريف در تورات و انجيل به آن استشهاد مى شود؟

گاهى سؤال مى شود كه شما قائل به وجود تحريف در تورات و انجيل و ديگر كتب آسمانى غير از قرآن هستيد چگونه در قضيه مهدويت و ساير موضوعات به آن استدلال مى كنيد؟

پاسخ:

۱- در موضوع مهدويت چنان آيات و روايات فراوانى وجود دارد كه براى اثبات آن احتياج به منابعى ديگر غير قرآن نباشد.

۲- استناد و استشهاد به بشارات كتاب هاى آسمانى و غير آسمانى ديگران از باب تاييد است نه اثبات.

۳- نقل بشارات از كتاهاى مقدس ديگران به جهت تقارن بين اديان و هدايت اهل اديان به دين حق يعنى اسلام است.

۴- كسى ادعا نكرده كه تمام آنچه كه در كتاب هاى مقدس اديان ديگر آمده تحريف شده است بلكه آنچه مسلم است اينكه بخشى از آنها مورد تحريف قرار گرفته است.

۵- در اثبات عدم تحريف در مواردى كه به آنها استشهاد مى شود همين بس كه در مصادر اسلامى نيز به آن اشاره بلكه تصريح شده است.

۶- برخى از بشارات كتاهاى مقدس اديان ديگر با واقعيات تاريخى مطابقت داشته است، از قبيل اينكه مصلح جهانى همان امام دوازدهم از ذريه اسماعيل و از نسل بهترين زنان است كه ولادت او در وضع شديد و اختناق سياسى به وقوع خواهد پيوست و به همين جهت خداوند او را از ظالمان تا هنگام ظهور محفوظ خواهد داشت.

۷۶. چرا قوانين اديان آسمانى پيشين به نحو اكمل پياده نشد؟

پياده شدن عدل و داد و قوانين الهى در جامعه احتياج به گذران دو مرحله دارد:

۱- مرحله تنظيم قوانين اجتماعى از ناحيه قانون گذارى كه عالم و عادل است، اين مرحله با ارسال و انزال كتب انجام پذيرفت.

- مرحله تطبيق قوانين الهى كه با گذر از دو شرط قابل پياده شدن در جامعه بشرى است:

الف: رسيدن جامعه بشرى به رشد و تكامل فكرى، تا استطاعت درك آن قوانين را داشته باشد و نيز به آن ايمان آورد.

ب: تنفيذ كننده و پياده كننده آن قوانين، عالم، مقتدر و معصوم باشد تا بتواند آن قوانين را در سطح عالم پياده نمايد.

۷۷. چرا در عصر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حكومت جهانى توحيدى تحقق نيافت؟

بشر به مانند طفلى است كه در ابتداى زندگى خود احتياج به طى مدارس و مدارج علمى و عملى در سطوح مختلف دارد تا بتواند به رشد و تكامل نهايى خود برسد.

به همين جهت است كه رهبران الهى بدون ايجاد شرايط و زمينه كافى براى رسيدن به آن هدف، آمادگى براى اجراى حكومت عدل جهانى را ندارند و اين به جهت نقص آنها نيست بلكه مشكل از ناحيه نبود قابليت محل است.

۷۸. بعد از ظهور اسلام خطوط كلى براى روز موعود چگونه ترسيم شد؟

پاسخ اين سؤال را با ذكر مقدماتى خواهيم داد:

۱- اسلام كامل ترين طرح را براى تطبيق حكومت عدل جهانى توحيدى در پايان تاريخ داده است؛ زيرا اسلام آخرين شريعت آسمانى است و از طرفى ديگر دعوت اسلام جهانى است. بشر قبل از اسلام از آنجا كه فهم و دركش به اين حد نرسيده بود كه اين طرح كامل را بفهمد و درك نمايد لذا به دوره ظهور اسلام واگذار شد. موقعى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طرح حكومت عدل جهانى را داده است كه بشر به اين سطح عقلى و فرهنگى رسيده بود تا اين طرح جامع را احساس كرده و درك كند.

۲- پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام بعد از او و بسيارى از صحابه در اخبار، از اين طرح و بشارت آن به مردم سهم بسزايى داشته اند زيرا آنها حاملان اصلى اين طرح هستند. اين بزرگواران تمام سعى و تلاش خود را به كار گرفته و براى آمادگى ذهنى مردم از راه هاى مختلف اين وضوع مهم را تثبيت نمودند، از قبيل:

الف: خبر دادن از تحقق هدف بزرگ خلقت هنگام تحقق حكومت عدل جهانى.

ب: تاكيد بر اينكه رهبر اين حكومت امامى معصوم از ذريه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

ج: خبر از وقوع ظلم و بيدادى كه قبل از ظهور در عالم گسترش خواهد يافت.

۳- خود امام مهدىعليه‌السلام نيز در آماده سازى مردم براى پذيرش اين امر مهم سهم بسزايى داشته و ا پيامبر و امامان قبل از خود تشريك مساعى كرده است، از قبيل:

الف: اقامه دليل بر ولادت و وجودش با تكرار ملاقات ها با مردم.

ب: بيان طرح كامل براى غيبت و ظهورش.

دفاع از مهدويت

۷۹. اول كسى كه از مسلمانان در عقيده مهدويت تشكيك كرد چه كسى بود؟

در تاريخ آمده است، معاويه به جماعتى از بنى هاشم خطاب كرده گفت: «اينكه شما گمان مى كنيد پادشاهى هاشمى و مهدى قائم از آن شما است عقيده اى باطل است بلكه مهدى همان عيسى بن مريم است. امر خلافت به دست ما است تا آن را به او تسليم كنيم».(۱۳۶)

ابن عباس از جمله كسانى بود كه در آن جلسه حضور داشت، او در مقابل اين تحريف تاريخى و بازى كردن با عقيده اسلامى سخت ايستاده، به معاويه گفت: «... اما اينكه گفتى ما گمان داريم كه براى ما حكومتى است كه مهدى حاكم آن است، جواب آن اين است كه گمان، شرك است همان گونه كه خداوند متعال مى فرمايد:( زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا ) (۱۳۷) ، در حالى كه همه شهادت مى دهند كه براى ما ملك و حكومتى است. اگر از عمر دنيا يك روز باقى باشد خداوند متعال كسى را از ما مى فرستد تا زمين را پر از عدل و داد كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.

و اما اينكه مى گويى: «مهدى همان عيسى ابن مريم است، عيسى كسى است كه براى مقابله با دجال فرستاده مى شود، و هر گاه دجال او را ببيند نابود مى شود، ولى امام از ما كسى است كه عيسى بن مريم به او اقتدا كرده و نماز مى خواند...».(۱۳۸)

۸۰. آيا كسى از علماى اهل سنت منكر احاديث مهدويت شده است؟

برخى از علماى اهل سنت در صدد انكار و توجيح روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث كنند كه از آن جمله مى توان از افراد زير نام برد:

۱-ابن خلدون ؛ او گر چه موضوع مهدويت را مشهور بين كافه اهل اسلام در گذر زمان مى داند ولى با تمسك به قاعده «جرح، مقدم بر تعديل است»(۱۳۹) در صدد ابطال روايات مهدويت برآمده است.(۱۴۰)

۲-محمد ابوزهره ؛ او نيز خط ابن خلدون را ادامه داده و مى گويد: علماى اهل سنت در سندهاى اين احاديث خدشه كرده اند و لذا اين عقيده را نزد اهل سنت ثابت نمى داند.(۱۴۱)

۳-سعد محمد حسن از شيوخ ازهر ؛ او نيز به دنبال نقادين احاديث مهدويت رفته و حرف هاى آنها را تكرار مى كند.(۱۴۲)

۴-محمد فريد وجدى ؛ او مى گويد: «بسيارى از امامان حديث، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند...».(۱۴۳)

۵-احمد امين مصرى ؛ او نيز به كلام ابن خلدون رضايت داده است.(۱۴۴)

۶-شيخ جبهان ؛ او نيز از جمله كسانى است كه گمان كرده احاديث مهدويت همگى باطل است.(۱۴۵)

۷-شيخ سائح ليبيايى ؛ او نيز از جمله كسانى است كه احاديث مهدويت را نقد كرده است.(۱۴۶)

پاسخ اجمالى:

از آنجا كه تكيه گاه كلام عموم مخالفين احاديث مهدويت، ابن خلدون است لذا در نقد كلمات آنها به ردّ كلام ابن خلدون به صورت اجمالى بسنده مى كنيم:

۱- ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخى از روايات مى پردازد در حالى كه روايات ديگرى وجود دارد كه از صحت سند برخوردار است. لذا دكتر بستوى ۴۶ روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در كتاب خود آورده است.(۱۴۷)

۲- او تنها اسامى برخى از صحابه را نقل كرده كه احاديث مهدويت را نقل كرده اند در حالى كه بيش از اينهاست، و لذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامى ۲۶ نفر از صحابه را كه ناقل احاديث مهدويتند نقل كرده است.(۱۴۸)

۳- همو مى گويد: «ابن خلدون شخصى مورخ است نه رجالى و لذا به تضعيفات او توجهى نمى شود...».(۱۴۹)

۴- اينكه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مى داند نزد اهل سنت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است. برخى با كوچك ترين جهت راوى را جرح مى كنند لذا متخصصان فن شرط كرده اند كه علت جرح بايد تفسير شود كه به چه جهتى بوده است. از جمله كسانى كه اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلانى، قاضى سبكى، خطيب بغدادى، نووى، سخاوى، سيوطى و سندى است.

دكتر عبدالحكيم بستوى مى گويد: «حتى در صورتى كه جرح در راوى به اثبات برسد هر جرحى روايت را از اعتبار ساقط نمى كند بلكه برخى از جرح ها است كه شديد بوده و مستلزم ترك روايت است. و برخى تا اين حد نيست، بلكه راوى متصف به جرح با غير خود از كسانى كه داراى اعتبارند تقويت شده و روايتش قابل احتجاج است».(۱۵۰)

۵- ابن خلدون احاديث را احصا نكرده و نمى داند كه از حد تواتر گذشته است و لذا احتياج به بررسى سندى ندارد.