موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27568
دانلود: 3161

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27568 / دانلود: 3161
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۸۱. چرا بخارى و مسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟

از جمله اشكالات برخى بر قضيه مهدويت از سوى اهل سنت آن است كه بخارى و مسلم اشاره اى به احاديث مهدويت نكرده و آنها را در صحيح خود نقل نكرده اند و اين به نوبه خود مى تواند سبب وهن و ضعف اين احاديث باشد.

احمد امين مصرى مى گويد: «از افتخارات صحيح بخارى و مسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است گر چه در غير اين دو كتاب از كتاب هاى حديث وارد شده است».(۱۵۱)

همين اشكال از ناحيه اشخاصى ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنت از قبيل شيخ محمد ابوزهره(۱۵۲) ، سعد محمد حسن(۱۵۳) ، حسين سائح ليبيايى مغربى(۱۵۴) ، سيد محمد رشيد رضا(۱۵۵) و شيخ بن محمود(۱۵۶) وارد شده است.

پاسخ: اين اشكال مورد توجه اهل سنت واقع شده و شديدا با آن به مقابله پرداخته اند.

«دكتر بستوى» مى گويد: «اينان گمان مى كنند كه بخارى و مسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گمانى باطل است، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته و هرگز چنين ادعايى نكرده اند.(۱۵۷)

بخارى مى گويد: «آنچه را كه در كتاب خود «الجامع الصحيح » آورده ام صحيح است ولى چه بسيار احاديث صحيح السندى كه به جهت طولانى شدن كتابم نقل نكرده ام».(۱۵۸)

مسلم به حجاج قشيرى مى گويد: «من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب «صحيح» نياورده ام، بلكه در صدد آن بوده ام كه تنها احاديثى را ذكر كنم كه اجماعى است».(۱۵۹)

حاكم نيشابورى مى گويد: «بخارى و مسلم حكم به عدم صحت احاديثى كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند».(۱۶۰)

ابن قيم جوزيه مى گويد: «آيا بخارى گفته است كه هر حديثى را من در كتابم نياورده ام باطل و غير حجت و ضعيف است؟ چه بسيار احاديثى كه بخارى به آنها در غير كتاب «الجامع الصحيح» احتجاج نموده ولى در اين كتاب نياورده است. و چه بسيار احاديثى كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولى در اين كتاب نياورده است».(۱۶۱)

عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد: «حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاى حديثى نيز وجود دارد، مثل: موطاء، صحيح ابن خزيمه، صحيح ابن حبان، مستدرك حاكم، جامع ترمذى، سنن ابى داوود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه، سنن دار قطنى، سنن بيهقى و ديگر كتب، و اين امرى در نهايت وضوح و آشكار است».(۱۶۲)

ديگر اينكه چه كسى ادعا كرده كه بخارى و مسلم توجهى به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است؛ زيرا اين دو به برخى از احاديث مربوط به خروج مهدىعليه‌السلام اشاره كرده اند. از قبيل:

الف ) احاديث خروج دجال

بخارى و خصوصا مسلم احاديث زيادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند.(۱۶۳)

ابن حجر عسقلانى با نقل كلامى از آبرى در تواتر احاديث مهدىعليه‌السلام قصه دجال را به خروج حضرت مهدىعليه‌السلام ربط مى دهد.(۱۶۴)

ب ) احاديث نزول عيسى بن مريم

بخارى به سند خود از ابو هريره نقل كرده كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:«كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم »(۱۶۵) ؛ «شما را چه خواهد شد زمانى كه فرزند مريم در ميان شما فرود خواهد آمد در حالى كه امام شما از ميان شماست.»

مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است.(۱۶۶)

مقصود از امام در اين روايات كسى جز مهدىعليه‌السلام نخواهد بود، و لذا شارحين صحيح بخارى همگى متفق القول «امام» در اين روايت را حضرت مهدىعليه‌السلام معرفى كرده اند.

ج ) احاديث بخشش مال

مسلم به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعده عددا »(۱۶۷) ؛ «در پايان امتم خليفه اى خواهد بود كه مال فراوان مى دهد بدون آنكه شماره كند»

با رجوع به روايات ديگر پى خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدىعليه‌السلام است.

ابن ابى شيبه به سندش از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود:«يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤ ه حثي ا»(۱۶۸) ؛ «مردى از اهل بيتم بعد از وقفه اى از زمان و ظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاى او ريزان است.»

د) احاديث خسف بيداء

مسلم در «صحيح» به سند خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «يعوذ عائذ بالبيت فيبعث اليه بعث فاذا كانوا ببيداء من الارض خسف بهم »(۱۶۹) ؛ «شخصى به خانه پناه مى برد، لشكرى به سوى او فرستاده مى شود، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مى رسد در آنجا به زمين فرو مى رود.»

با مراجعه به ساير روايات پير مى بريم كه فرو رفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام است.(۱۷۰)

۸۲: آيا احاديث مهدويت متعارض است؟

سيد رشيد رضا و استاد سائح مغربى به جهت تشكيك و تضعيف احاديث مهدويت ادعاى تعارض آن احاديث را نموده اند.

سيد رشيد رضا مى گويد: «تعارض در احاديث مهدى اقوى و اظهر و جمع بين آنها دشوارتر است آن گاه از باب مثال به اختلاف در اسم او و اينكه حسنى است يا حسينى، عباسى است يا علوى و ديگر جهات شاره مى كند».(۱۷۱)

پاسخ:

اولا: اختلاف، مقتضاى طبيعت تفصيل قضاياى ثابت است، لذا استدلال به اختلاف تفاصيل يك قضيه بر عدم ثبوت آن، مغالطه اى بيش نيست، و در غير اين صورت نمى توان هيچ مساله اعتقادى را اثبات نمود، زيرا تمام مسائل، مورد اختلاف واقع شده اند.

ثانيا: در هر يك از مسائل مورد اختلاف، قول حق به اثبات رسيده است، و لذا در هيچ مسأله اى ترديد وجود ندارد.

۸۳: آيا احاديث مهدويت تنها از طرق شيعه بوده و در سند همه آنها شيعه وجود دارد؟

برخى از اهل سنت گمان كرده اند كه احاديث مهدويت تماما از جعل شيعه بوده يا لااقل در سندهاى آن، كسانى وجود دارند كه متهم به تشيعند، و لذا مورد قبول آنها واقع نشده است.

دكتر بستوى بعد از نقل اين اشكال در پاسخ به آن مى گويد: «معيار در قبول روايت راوى عدالت و ضابط بودن اوست با قطع نظر از اينكه عقيده او چيست، مگر آنكه از اسلام خارج شده باشد. اين روش بسيارى از علماى قديم و جديد است. آن گاه از على بن مدينى نقل مى كند كه اگر روايات اهل كوفه به جهت تشيع ترك شود كتاب ها ضايع شده و مذهب از هم خواهد پاشيد».(۱۷۲)

او همچنين مى گويد: «در عين حال مدار در روايات مهدى بر كسانى كه منسوب به تشيعند نيست. يعنى چه بسيار از كسانى كه هيچ نسبت به تشيع ندارند ولى در عين حال اين احاديث را نقل كرده اند. او در آخر بحث خود مى گويد: «تا به اينجا به دست آمد كه بيشتر روايات ثابت در امر مهدى در سندهايش فرد شيعى وجود ندارد، و رواياتى كه اين چنين است غالبا شواهدى از طرق ديگر دارد، لذا شبهه از اين جهت زايل مى گردد».(۱۷۳)

۸۴: آيا پديد آمدن مدعيان مهدويت از آثار سوء اعتقاد به مهدويت است؟

احمد امين مى گويد: «از آثار سوء اعتقاد به مهدويت، انقلاب هاى پياپى در طول تاريخ مسلمانان است. در هر عصرى شخص يا اشخاصى پيدا شده و با يدك كشيدن نام مهدى منتظر، مردم را به سوى خود دعوت نموده و گروهى نيز دعوت آنها را پذيرفته اند، و از اين جهت باعث مشكلات در جامعه اسلامى شده اند...».(۱۷۴)

پاسخ:

اولا: شكى نيست كه مشكلاتى از ناحيه مدعيان دروغين مهدويت در جامعه اسلامى پديد آمده است، ولى گناه آن به عهده علما بوده كه درست حضرت را تعريف نكرده و علائم و شرايط ظهور را معين نكرده اند. و نيز گناه از مردم است كه بدون تفحص از اصل قضيه، فريب اين گونه افراد را خورده اند، وگرنه اصل قضيه مهدويت از بركات شايانى برخوردار است.

ثانيا: راه مقابله با اين گونه انحراف ها، انكار عقيده اى مسلم نيست، وگرنه به جهت مقابله با مدعيان نبوت نيز بايد با اصل نبوت انبيا مقابله كرد.

ثالثا: گر چه مدعيان مهدويت چند روزى جولان داده و مردم را فريب داده اند، ولى به لطف خداوند و عنايات حضرت مهدىعليه‌السلام و كوشش فراوان علما مكر و حيله، آنها برملا شده و از جامعه طرد شده اند.

۸۵: آيا اعتقاد به مهدويت انسان را از عمل باز مى دارد؟

برخى مى گويند: «از آثار سوء اعتقاد به مهدويت و انتظار ظهور مهدىعليه‌السلام در جامعه اسلامى آن است كه مردم را مايل به توكل به خدا نموده و از عمل و مبارزه باز مى دارد...».

پاسخ : معناى صحيح انتظار مهدى موعودعليه‌السلام اين نيست كه مسلمانان دست بر روى دست گذاشته و به انتظار مهدىعليه‌السلام به سر برند، بدون آنكه به وظايف دينى خود عمل كرده و زمينه ساز ظهور او باشند.

و لذا در روايات اسلامى «انتظار فرج» از بهترين اعمال بر شمرده شده است. معلوم مى شود كه انتظار جنبه عملى دارد و شخص منتظر خودش را از حيث عمل نيز آماده ظهور منجى مى گرداند.

۸۶: آيا اعتقاد به مهدويت در جامعه اسلامى نتيجه: فشارهاى سياسى بوده است؟

برخى از مستشرقين و به تبع آنها برخى از روشنفكران غرب زده اسلامى معتقدند كه اعتقاد به مهدويت در نتيجه فشارهاى سياسى بوده كه بر مستضعفين جامعه اسلامى وارد شده است.

فان فلوتن مى گويد: «جور و ستم دولت عباسيان از هنگام به حكومت رسيدن، كمتر از دولت امويان نبوده است. اين جور و ستم ها به حدى بود كه مستضعفين و مظلومين را بر آن وا داشت كه خود را اميدوار كنند لذا چاره اى جز اين نديدند كه به عقيده به مهدى و انتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدت تالمات روحى خود بكاهند...».(۱۷۵)

«دونالد سن» مى گويد:«احتمال جدى است كه اختناق و فشارهاى سياسى كه در مملكت اسلامى از طرف حاكمان بنى اميه پديد آمده از اسباب ظهور نظريه مهدويت در آخرالزمان بوده است».(۱۷۶)

احمد امين مصرى مى گويد: «عامل اساسى در پيدايش عقيده مهدويت نزد شيعه و اصرار بر آن، فشارهاى سياسى و مصائبى بود كه بعد از شهادت امام علىعليه‌السلام و به حكومت رسيدن معاويه با آن روبه رو شدند. اين مصائب با بيعت با حسن بن علىعليه‌السلام و پس از آن شهادت حسين به علىعليه‌السلام و از هم پاشيدن حركت هاى ضد اموى و قوت گرفتن حكومت امويان شدت گرفت. لذا درصدد برآمدند تا تاكتيك خود را تغيير داده از دعوت آشكار صرف نظر كرده به دعوت سرى براى ريشه كن كردن ظلم روى آوردند...».(۱۷۷)

محمد عبدالكريم عتوم مى گويد: «واقع آن است كه عقيده به مهدى قبل از وقوع غيبت امام پديد آمده و پرورش پيدا كرد و اين به صورت دقيق بعد از واقعه كربلا و بعد از تفرق شيعه توسط دولت اموى بوده است. اين وضعيت نابهنجار براى شيعه زمينه را براى پذيرش عقيده مهدويت فراهم ساخت تا آنان را از وضعيت موجود نجات دهد. در نتيجه مهدويت آرزويى شيعى بود كه اثرى منفى در زندگى شيعيان داشت اگر چه آنان را از وضعيت موجود نجات داد».(۱۷۸)

پاسخ:

۱- اگر چه در طول تاريخ مستضعفين و مظلومان اعم از مسلمان و غير مسلمان، شيعه و غير شيعه تحت فشارهاى سياسى بوده اند، ولى اين به آن معنا نيست كه اين فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجى و مهدى را از خود جعل كنند، بلكه خداوند متعال مطابق مصلحت و حكمتى كه ملاحظه كرده موضوع منجى و ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام را به جهت اقامه عدل و عدالت در سطح گسترده مطرح كرده است.

۲- همان گونه كه در جاى خود بحث كرده ايم موضوع مهدويت مقتضاى خواست فطرى بشر بوده و عقل، قرآن و روايات نيز به طور صريح بر آن اتفاق كرده اند و نيز اجماع مسلمين به جز برخى اندك از روشنفكران غرب زده معتقد به مهدويت شده اند.

۳- مهدويت و انتظار ظهور مهدى موعودعليه‌السلام در صورتى كه معنا و مفهوم صحيح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفى به بار نخواهد آورد بلكه آثار مثبتى داشته، در ايجاد روحيه اميد در جامعه و فراهم كردن زمينه مناسب براى ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام تأثير بسزايى داشته و دارد.

۸۷: آيا عقيده به منجى و مهدويت عقيده اى شرقى است؟

فان فلوتن مى گويد: «روحيه شرقى به طور عموم دنبال كردن اخبار غيبى است. آنان علاقه فراوانى به كشف پرده هاى غيبى از آينده مجهول دارند، لذا اعتقاد به خلاصى بخش يا به تعبير آنها منقذ يا... با طبيعت شرقى انس دارد و اين در نتيجه تاريكى هاى جهل و استبداد است كه پديد آمده است».(۱۷۹)

پاسخ:

۱- اين عقيده تنها از انسان هاى شرقى نيست بلكه در بين همه اديان و مكاتب و آيين هاى شبه دينى يافت مى شود.

۲- اين عقيده با فطرت انسان عجين است كه در همه يكسان است.

۳- همان گونه كه اشاره شد اين عقيده مطابق آيات قرآن و روايات متواتر و اجماع مسلمين بلكه همه اديان و مكاتب فلسفى و غير فلسفى است.

فيلسوف انگليسى «برتراند راسل» مى گويد: «عالم در انتظار مصلحى است كه تمام عالم را يكپارچه كرده و آنان را تحت يك پرچم و يك شعار درآورد»(۱۸۰)

«پرفسور انشتاين»- صاحب نظريه نسبيت - مى گويد: «روزى كه صلح و صفا تمام عالم را فرا گيرد و مردم با دوستى و برادرى با يكديگر زندگى كنند چندان دور نيست».(۱۸۱)

۸۸: آيا عقيده به مهدويت از جوامع ديگر و از اصول غير اسلامى وارد شده است؟

برخى عقيده مهدويت را عقيده اى غير اسلامى مى دانند كه وارد جامعه اسلامى شده است.

جولد زيهر مى گويد: «بازگشت عقيده به مهدى: از اصول و مبانى غير اسلامى است و در حقيقت اين عقيده اسطوره و از امور غير واقعى است».(۱۸۲)

سائح على حسين نويسنده ليبيايى مى گويد: «عقيده و نظريه غيبت و بازگشت، عقيده است است مشترك بين يهود و نصارا و تاثرپذيرى فكر شيعى از اين دو مصدر بعيد نيست...».(۱۸۳)

دكتر عبدالرحمن بدوى مى گويد: «كعب الاحبار كسى بود كه عقيده به مهدى را در بين مسلمين منتشر ساخت».(۱۸۴)

پاسخ:

۱- مطابق آنچه در قرآن و روايات متواتر اسلامى وارد شده، عقيده به ظهور مهدى موعود عقيده اى اصيل و اسلامى است كه در اديان ديگر نيز به آن اشاره شده است و لذا هرگز نمى توان آن را اسطوره و از عقايد ساختگى قرار داد.

۲- اين عقيده اختصاص به شيعه ندارد بلكه صحابه به تبع آيات قرآن و روايات نبوى معتقد به اين عقيده بوده و در طول تاريخ اسلام عموم علماى اسلامى اعم از شيعى و سنى به آن عقيده معتقد بوده اند.

۳- اشتراك اين عقيده بين يهود و نصارا و مسلمين دليل بر آن نيست كه مسلمانان از اديان ديگر گرفته اند، بلكه دلالت بر آن دارد كه موضوع انتظار منجى حقيقى مقتضاى فطرت بشر بوده و لذا در هر دين و آيينى به آن اشاره شده است.

۴- اين كعب الاحبار نبوده كه عقيده به مهدويت را در بين جامعه اسلامى منتشر ساخته است بلكه خدا و رسولان او خصوصا پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت معصومش اين عقيده را در جامعه منتشر ساخته اند.

۸۹: آيا عقيده به مهدويت ناشى از پياده نشدن حكومت جهانى اسلام بوده است؟

دكتر «سلمان بدور»- رئيس بخش فلسفه در دانشگاه اردن - درباره منشا رواج پيدا كردن عقيده مهدويت در تاريخ مسلمين مى گويد: «حكومت پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صورت مجسم مدينه فاضله اى بود كه اسلام و اديان و مكاتب نويد آن را داده بودند. آرزوى بسيارى از مسلمانان اين بود كه در همان عصر، اين مدينه فاضله در سرتاسر عالم گسترش پيدا كند ولى اين آرزو تحقق نيافت، اما هرگز از ذهن متفكرين اسلامى خصوصا جامعه شيعه امامى بيرون نرفت».(۱۸۵)

پاسخ : گرچه اسلام در عصر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر تمام عالم گسترش پيدا نكرد ولى

اولا:

خبر اسلام و دعوت آن به گوش غالب بلاد اسلامى رسيد و شخص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم الم را به اسلام دعوت نمود.

ثانيا:

خود قرآن و شخص پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر از تحقق اسلام در سطح گسترده و در تمام روى زمين داده است، نه اينكه مسلمانان بعد از ياءس از فراگيرى اسلام به اين عقيده روى آورده باشند.

دكتر عبدالجبار شراره مى گويد: «آنچه جاى تعجب است اينكه برخى از مدعيان علم و معرفت از قديم الايام و در اين زمان در صدد ايجاد تشكيك در جامعه اسلامى برآمده و موجبات تشويش افكار جامعه را فراهم كرده اند، و اين تنها به جهت قصور فهم آنان از درك اسرار اين عقيده (مهدويت ) و مقاصد عالى آن است، و يا اينكه اسباب و اغراض ديگرى دارند كه ما از آن آگاهى نداريم. از جمله اين افراد، مستشرقين و شاگردان آنانند از قبيل: «جولد زيهر»، «فلهاوزن»، «فان فلوتن»، «مك دونالد»، «برنارد لويس»: «مونتگرى»، «وات و ماسينيون» و ديگران از كسانى كه از افكار مستشرقين پيروى كرده اند، با وجود آنكه ادعاى مسلمان بودن دارند و خوشبختانه هيچ گونه دليل بر مدعاى خود ندارند، بلكه دليل بر خلاف مدعاى آنان دلالت دارد.

و نيز برهان آشكار و قطعى بر صحت عقيده مهدويت قائم است زيرا به طور متواتر ثابت شده كه در آخرالزمان مهدىعليه‌السلام ظهور خواهد كرد، همان گونه كه جماعتى از اهل سنت از قبيل برزنجى و شوكانى و ديگران بر تواتر آن تاكيد دارند...».(۱۸۶)

۹۰: آيا عقيده مهدويت مورد اجماع مسلمين است؟

عقيده به مهدويت از عقايدى است كه مسلمانان با اختلافات مذهبى كه دارند بر آن اتفاق دارند و هرگز به مذهب خاصى اختصاص ندارد. زيرا جميع شيعه اماميه، زيديه، ملاكى ها، حنفى ها، شافعى ها، حنبلى ها و وهابيان بر اين مسأله اتفاق نظر دارند كه شخصى از عترت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قيام كرده و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.

جماعتى از علماى اهل سنت تصريح كرده اند كه اين عقيده مورد اتفاق مسلمين است و حتى برخى از فقهاى اهل سنت به وجوب قتل منكر آن فتوا داده اند.

احمد امين مصرى با آنكه منكر اصل مهدويت است، ولى اين عقيده را از عقايد مسلم اهل سنت مى شمارد كه به آن ايمان دارند.(۱۸۷)

۹۱: آيا كسى از علماى اهل سنت ادعاى تواتر در احاديث مهدويت كرده است؟

گروهى از علماى اهل سنت كه در علم حديث تخصص دارند تصريح به تواتر احاديث در موضوع مهدويت نموده اند كه از آن جمله مى توان به افراد زير اشاره نمود:

۱- ابن قيم جوزيه.(۱۸۸)

۲- جلال الدين سيوطى.(۱۸۹)

۳- ابوالحسن محمد بن حسين بن عاصم سحرى.(۱۹۰)

۴- علامه مناوى.(۱۹۱)

۵- حافظ ابن حجر عسقلانى.(۱۹۲)

۶- قاضى شوكانى.(۱۹۳)

۷- ابن حجر هيتمى.(۱۹۴)

۸- تفتازانى.(۱۹۵)

۹- قرمانى دمشقى.(۱۹۶)

۱۰- مبار كفورى.(۱۹۷)

۱۱- احمد بن محمد بن صديق.(۱۹۸)

۱۲- سفارينى حنبلى.(۱۹۹)

۱۳- سيد محمد صديق حسن.(۲۰۰)

۱۴- ابوالخطيب محمد شمس الحق عظيم آبادى.(۲۰۱)

۱۵- شيخ ابوالحسين آبرى.(۲۰۲)

۱۶- برزنجى.(۲۰۳)

۱۷- شيخ محمد خضر حسين.(۲۰۴)

۱۸- ابو الاعلى مودودى.(۲۰۵)

۱۹- احمد زينى دحلان.(۲۰۶)

۲۰- شيخ منصور على ناصف.(۲۰۷)

۲۱- شيخ ناصر الدين البانى.(۲۰۸)

۹۲: آيا مى توان به مضمون حديث غير متواتر اعتقاد پيدا نمود؟

اهل سنت، از آنجا كه موضوع ظهور حضرت مهدىعليه‌السلام را از جمله خبرهايى مى دانند كه پيامبر اكرم به آن بشارت داده است، لذا به جهت وجود روايات صحيح السند در اين موضوع، اعتقاد و ايمان به آن را واجب مى دانند، گر چه - بر فرض - روايات در حد تواتر نباشد.

حمود بن عبدالله تويجرى مى گويد: «هر چه به طريق صحيح از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن خبر داده شده، ايمان به آن بر هر مسلمانى واجب است، زيرا در راستاى اعتراف و شهادت به رسالت اوست...». آن گاه تويجرى از احمد بن حنبل و موفق ابومحمد مقدسى نيز همين ادعا را نقل مى كند.(۲۰۹)

از در جاى ديگر مى گويد: «در ايمان به خبرهاى غيبى تواتر شط نيست... بلكه هر خبر غيبى كه به سند صحيح از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثابت شده ايمان به آن واجب است، خواه آن خبر متواتر باشد يا واحد، و اين قول اهل سنت و جماعت است...». آن گاه براى مدعاى خود به آيه نباء تمسك كرده است.(۲۱۰)

دكتر محمد احمد اسماعيل مقدم مى گويد، «هر حديثى كه به طور صحيح از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده ايمان به آن بر هر مسلمانى واجب است، و اين از لوازم شهادت به نبوت و رسالت پيامبر اسلام است...».(۲۱۱)

۹۳: چه كسانى قائل به صحت احاديث مهدويت شده اند؟

گروهى از علماى اهل سنت به صحت يا حسن احاديث مهدىعليه‌السلام تصريح نموده و برخى نيز به تواتر آن اعتراف دارند. اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- ترمذى.(۲۱۲)

۲- ابوجعفر عقيلى.(۲۱۳)

۳- بربهارى(۲۱۴)

۴- محمد بى حسين آبرى.(۲۱۵)

۵- حاكم نيشابورى.(۲۱۶)

۶- بيهقى.(۲۱۷)

۷- بغوى.(۲۱۸)

۸- ابن اثير.(۲۱۹)

۹- قرطبى.(۲۲۰)

۱۰- ابن منظور.(۲۲۱)

۱۱- ابن تيميه.(۲۲۲)

۱۲- جمال الدين مزى.(۲۲۳)

۱۳- ذهبى.(۲۲۴)

۱۴- ابن قيم جوزيه.(۲۲۵)

۱۵- ابن كثير.(۲۲۶)

۱۶- تفتازانى.(۲۲۷)

۱۷- نورالدين هيثمى.(۲۲۸)

۱۸- شيخ محمد جزرى شافعى.(۲۲۹)

۱۹- احمد بن ابى بكر بويصرى.(۲۳۰)

۲۰- ابن حجر عسقلانى.(۲۳۱)

۲۱- سيوطى.(۲۳۲)

۲۲- شيخ عبدالوهاب شعرانى.(۲۳۳)

۲۳- ابن حجر هيتمى.(۲۳۴)

۲۴- متقى هندى.(۲۳۵)

۲۵- شيخ مرعى بن يوسف مقدسى حنبلى.(۲۳۶)

۲۶- محمد بن عبدالرسول برزنجى.(۲۳۷)

۲۷- محمد عبدالباقى زرقانى.(۲۳۸)

۲۸- ابوالعلاء عراقى.(۲۳۹)

۲۹- شيخ محمد بن احمد سفارينى حنبلى.(۲۴۰)

۳۰- سيد محمد مرتضى زبيدى.(۲۴۱)

۳۱- شيخ محمد بن على صبان.(۲۴۲)

۳۲- محمد امين سويدى.(۲۴۳)

۳۳- شوكانى.(۲۴۴)

۳۴- محمد بن حسن بن مؤ من شبلنجى.(۲۴۵)

۳۵- احمد بن زينى دحلان.(۲۴۶)

۳۶- شهاب الدين احمد بن اسماعيل حلوانى شافعى.(۲۴۷)

۳۷- ابوالبركات آلوسى حنفى.(۲۴۸)

۳۸- محمد بلبسى شافعى.(۲۴۹)

۳۹- ابوالطيب عظيم آبادى.(۲۵۰)

۴۰- مباركفورى.(۲۵۱)

۴۱- شيخ منصور على ناصف.(۲۵۲)

۴۲- شيخ خضر حسين مصرى.(۲۵۳)

۴۳- ابوالاعلى مودودى.(۲۵۴)

۴۴- ناصرالدين البانى.(۲۵۵)

۴۵- شيخ عبدالمحسن بن حمدالعباد.(۲۵۶)

۴۶- شيخ حمودبن عبدالله تويجرى.(۲۵۷)

۴۷- شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز.(۲۵۸)

۹۴: چه كسانى از صحابه احاديث مهدويت را نقل كرده اند؟

راويان احاديث مهدويت از صحابه بسيارند كه از آن جمله مى توان به اين افراد اشاره كرد:

امام اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، ابوامامه باهلى، صدى بن عجلان، ابوايوب انصارى، ابو سعيد خدرى، ابو سلمى، ابوالطفيل عامر بن واثله، ابوليلى، ابووائل، ابوهريره، انس بن مالك، ثوبان مولى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، جابر بن سمره، جابر بن عبدالله انصارى، جابربن عبدالله صدفى، امام حسن بن علىعليه‌السلام ، امام حسينعليه‌السلام ، سلمان فارسى، طلحة بن عبيدالله، عباس بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن عوف، عبدالرحمن بن حرث، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر بن خطاب، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن مسعود، عثمان بن عفان، عثمان بن ابى العاص، علقمة بن عبدلله، على الهلالى، عمار بن ياسر، عمر بن خطاب، عمران بن حصين، عمرو بن عاص، عمرو بن مره جهنى، عوف بن مالك، قتادة بن نعمان، قرة بن اياس مزنى، كعب بن علقمه، معاذ بن جبل، فاطمه زهرا عليهاالسلام، ام سلمه، عايشه، ام حبيبه و ديگران.

۹۵: حكم منكر حضرت مهدىعليه‌السلام و ظهور او، در نزد اهل سنت چيست؟

برخى از علماى اهل سنت ايمان به خروج حضرت مهدىعليه‌السلام را واجب دانسته و برخى ديگر منكر آن را كافر به حساب آورده اند:

احمد بن محمد بن صديق مى گويد: «ايمان به خروج مهدى واجب، و اعتقاد به ظهور او به جهت تصديق پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتمى و ثابت است...».(۲۵۹)

همين تعبير از سفارينى حنبلى(۲۶۰) ، ناصرالدين البانى(۲۶۱) ، عبدالمحسن بن حمد العباد(۲۶۲) ، نيز رسيده است.

فقيه شافعى ابن حجر تصريح كرده كه انكار مهدى اگر موجب انكار سنت از اصل و اساس گردد، سبب كفر مى شود، و هر كس چنين كند قتلش واجب است. و اگر انكار، تنها به جهت عناد و دشمنى با ائمه اسلام است نه سنت، لازم است كه او را تعزير آشكار و اهانت نمود تا دست از اين كار بردارد....(۲۶۳)

احمد بن محمد بن صديق غمارى ازهرى در رابطه با احاديث مهدويت مى گويد: «اين احاديث متواترند و منكرين آنها بدعت گزار و گمراه به حساب مى آيند».(۲۶۴)

۹۶: چه كسانى در طول تاريخ اسلام مهدويت را به شعر درآورده اند؟

يكى از علائم و قرائن قطعى بودن يك موضوع آن است كه كار به جايى رسد كه شعرا آن موضوع را به شعر در آورند.

قضيه مهدويت از اين قبيل است. شعراى اسلامى در طول تاريخ اين قضيه را به شعر در آورده اند. اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- امام علىعليه‌السلام .(۲۶۵)

۲- زيد بن على بن الحسينعليه‌السلام .(۲۶۶)

۳- امام صادقعليه‌السلام .(۲۶۷)

۴- امام رضاعليه‌السلام .(۲۶۸)

۵- امام حسن عسكرىعليه‌السلام .(۲۶۹)

۶- ابن ابى الحديد معتزلى.(۲۷۰)

۷- محيى الدين بن عربى.(۲۷۱)

۸- محمد بن طلحه شافعى.(۲۷۲)

۹- صدرالدين قونوى.(۲۷۳)

۱۰- شيخ عبدالرحمن بسطامى.(۲۷۴)

۱۱- فضل بن روزبهان.(۲۷۵)

۱۲- محمد بن طولون (م ۹۵۳ ه‍ق ).(۲۷۶)

۱۳- كميت بن زيد اسدى.(۲۷۷)

۹۷: تأليف در قضيه مهدويت از چه زمانى بوده است؟

با مراجعه به كتب تراجم و رجال پى مى بريم كه تاءليف درباره مهدويت حركتى بنيادين بوده كه نه تنها قبل از ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام در بين شيعه رواج داشته، بلكه حركتى مقدس نزد شيعه و سنى بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است و اين به نوبه خود دليل بر آن است كه اصل قضيه از مسلمات مسائل اسلامى است كه مورد اتفاق بين مسلمين قرار گرفته است، و از مسائلى نبوده است كه بعد از عصر حيرت پديد آمده باشد كه جامعه شيعى بعد از شهادت امام حسن عسكرىعليه‌السلام به آن مبتلا شده باشد.

به طور جزم مى توان گفت كه شروع حركت تاءليف در قضيه مهدويت به ظهور حركت تدوين حديث در تاريخ اسلامى يعنى اوايل قرن دوم هجرى باز مى گردد؛ زيرا از كتب رجال استفاده مى شود كه شروع تاءليف در اين زمينه در جامعه شيعى در عصر امام صادقعليه‌السلام بوده است.

شيخ طوسى در كتاب «الفهرست» نقل مى كند كه على بن يقطين بن موسى بغدادى اسدى كوفى الاصل، كتابى در ملاحم تاءليف نموه است.