موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27461
دانلود: 3138

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27461 / دانلود: 3138
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۱۱۳: مبناى مولفان حديثى مصادر مهدويت چه بوده است؟

برخى مى گويند: «معروف نزد قدما چنين بوده كه هر روايتى در مسائل تاريخى و از آن جمله موضوع مهدويت را بدون بررسى سند آن نقل مى كردند ولى بعد از آن عصر، حركت جديدى پديد آمد. و بين روايات تمييز داده شد تا زمانى كه حركت اصوليين پديد آمد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبيل: صحيح، حسن، قوى و ضعيف تقسيم نمودند. ولى اين پيشرفت و حركت شامل روايت هاى تاريخى كه از آن جمله روايات مهدويت است، نگرديد...».(۳۶۸)

پاسخ:

۱- آنچه از قدماى محدثين اماميه مى دانيم آن است كه آنان نهايت سعى و كوشش و احتياط خود را در جمع و نقل احاديث در كتب خود داشته اند كه از آن جمله كلينىرحمه‌الله است. او نزد اهل فن حديث، معروف به دقت نظر و احتياط در نقل اخبار است و نيز مى دانيم كه بزرگانى امثال شيخ طوسىرحمه‌الله چه اهتمام وافرى به شناخت شيوخ روايى خود داشته اند.

شخصى مثل شيخ صدوقرحمه‌الله عادتا شيوخ خود را مى شناخته و نيز از حالات آنان از ايمان و عدالت آگاهى داشته است و از كسى كه او را نمى شناخت روايت نقل نمى كرده است.

۲- ما اطمينان داريم كه اين بزرگان به صحت اين گونه روايات كه در باب امامت و مهدويت وارد شده اطمينان كامل داشته اند و يا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر كه همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى شده، آنها را با اطمينان كامل نقل مى كردند.

و گرنه جاى اين سؤال باقى است كه امثال شيخ صدوق و طوسى و ديگران چه اهدافى غير از احتجاج و استدلال به آنها داشته اند مگر اين نيست كه شيخ صدوق كتابش را براى رفع حيرت در امر حضرت مهدىعليه‌السلام نوشته است؟

۳- تمام يا بيشتر اصول و منابع اصلى احاديث مهدويت كه در سه قرن اول نوشته شده به دست شيخ صدوق، طوسى و نعمانى رسيده و از خود به آن كتاب ها استناد داشته اند، و لذا به آن روايات استدلال مى نمودند.

۴- گر چه تقسيم حديث به چهار قسم از اصطلاحات متاخرين است ولى قدماى محدثين از آن جمله شيخ طوسىرحمه‌الله روش خاصى در قبول خبر داشته اند.

شيخ بهايى بعد از تقسيم حديث به چهار قسم معروف، مى گويد: اين اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلكه آنان حديث صحيح را به حديثى اطلاق مى كردند كه مقرون به قرائن مورد وثوق و اطمينان باشد و ين قرائن انواعى دارد:

الف: وجود حديث در اصول ۴۰۰ گانه حديثى كه نزد راويان مشهور بوده است.

ب: تكرار حديث در يك يا دو اصل يا بيشتر از اين اصول با سندهاى متعدد و معتبر.

ج: وجود حديث در اصلى كه انتسابش به يكى از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.

د: وجود حديث در يكى از كتبى كه بر ائمه عرضه شده و آن حضرات، مصنّف آن كتب را تمجيد نمودند، از قبيل كتاب: عبيدالله بن على حلبى كه بر امام صادقعليه‌السلام عرضه شد.(۳۶۹)

ه: وجود حديث در كتبى كه نزد قدما مورد وثوق و اطمينان بوده است.(۳۷۰)

- علماى رجال، مجهول را بر دو نوع تقسيم كرده اند:

الف: مجهول اصطلاحى: و آن به كسى اطلاق مى شود كه تصريح به جهاليت او از سوى رجاليون شده باشد.

ب: مجهول لغوى: و آن به كسى اطلاق مى شود كه وضعيت او معلوم نيست و لذا در كتب رجال از او يادى به ميان نيامده است. تنها قسم اول از جهالت است كه موجب ضعف راوى است و در مورد دوم احتياج به بررسى دقيق دارد كه سبب مطرح نشدن او در كتب رجال چيست؟ گاه ممكن است به جهت معروف بودنش درباره او سكوت كرده اند.(۳۷۱)

۶- احتمالى نيز وجود دارد كه بناى قدما بر تمسك به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. يعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنكه خلاف آن ثابت شود. و مقصود به آن، همان اصل عدم و يا استصحاب عدم فسق است به همين جهت است كه ما احتياجى به اثبات عدالت - خواه به معناى ملكه يا حسن ظاهر - نداريم؛ زيرا احراز آن مستلزم تعطيل امور و تضييع بسيارى از مصالح است. كمتر كسى است كه بتوان عدالت او را به اثبات رسانيد. اين مطلب مورد تأیید عقلا نيز هست.

۷- براى اثبات اعتبار روايات نبايد تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت بلكه بايد به همه راه ها و اسباب اعتبار شخص توجه كرد و در نظر داشت كه مبناى بسيارى از عالمان شيعه بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان، حجيت خبر موثوق به است؛ يعنى خبرى كه از طرق مختلف به آن اطمينان و وثوق حاصل شود.

۱۱۴: آيا روايات ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام ضعيف است؟

برخى مى گويند: «... مولفان در مورد ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام به هر روايتى تمسك كرده اند در حالى كه خود به ضعف سند آنها پى برده اند...».(۳۷۲)

پاسخ:

۱- احاديث مربوط به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام به جهت وجود برخى از سندهاى صحيح در ميان آنها كافى است كه سند روايات ديگر كه از ضعف برخوردارند، تقويت كند، و اين مسلكى است كه مورد قبول محدثين شيعه و اهل سنت واقع شده است.(۳۷۳)

۲- احاديثى كه درباره مسائل مسلم اعتقادى و كلامى است از آن جهت كه نزد شيعه ثابت بوده و به تأیید قطعى عقل نيز رسيده است، راويان آن مورد جرح و تعديل قرار نگرفته اند، و به طور كلى احتياجى به آن نبوده است، كه از آن جمله مى توان به احاديث مهدويت اشاره كرد.

۳- احاديث ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام كه به دلالت مطابقى يا تضمنى يا التزامى دلالت بر ولادت حضرت دارد از حد لازم تواتر فراتر رفته است. لذا به جهت آنكه مفيد يقين است احتياج به بررسى سندى ندارد. خبر متواتر نقل جماعت كثيرى است كه اتفاقشان بر دروغ، محال است و مى دانيم كه در خبر متواتر لازم نيست كه هر يك از راويان حديث از ثقات و عدول باشند بلكه مى توان از راه تراكم احتمالات به يقين رسيد.

۴- شخص متتبع بعد از ملاحظه وضع سياسى عصر امام عسكرىعليه‌السلام و قبل و بعد از آن پى مى برد كه يكى از عوامل جهالت حال راويان احاديث ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام همان فشارهاى سياسى بوده كه از طريق حاكمان ظلم و جور بر شيعيان وارد شده است و لذا بسيارى از راويان خود را با اسامى مستعار معرفى مى كردند تا شناخته نشوند، خصوصا با در نظر گرفتن اينكه برخى از راويان از مناطق دور به سامرا مى آمده و در مورد حضرت سؤ ال مى كردند و براى ديگران نقل مى نمودند.

۱۱۵: چه عواملى در حصول تواتر و يقين به ولادت امام مهدىعليه‌السلام موثر است؟

از آنجا كه اعتبار خبر متواتر به جهت حصول يقين است در مورد موضوع ولادت امام مهدىعليه‌السلام عواملى چند در حصول يقين به اين موضوع دخالت داشته است:

۱- احاديثى كه به دلالت مطابقى بر ولادت امام مهدىعليه‌السلام و بشارت به آن حضرت دلالت دارد. كه مجموع آنها به ۲۱۴ حديث مى رسد.(۳۷۴)

۲- رواياتى كه در مورد سال ولادت حضرت رسيده است.(۳۷۵)

۳- رواياتى كه در رابطه با خصوصيات فردى امام زمانعليه‌السلام وارد شده است.(۳۷۶)

۴- رواياتى كه نص بر امامت آن حضرت دارد.(۳۷۷)

۵- توقيعاتى كه از ناحيه مقدسه صادر شده است كه عدد آنها به ده ها توقيع مى رسد و در جاى خود فهرستى از آنها را آورده ايم.

۶- تضييقات سياسى كه از ناحيه حكومت بنى العباس براى مواجهه و مقابله با حضرت و قتل ايشان گذاشته شده بود.

۷- وجود چهار سفير در عصر غيبت صغرا و ارتباط مردم با حضرت از طريق آنها.

۸- وكلاى ناحيه مقدسه كه در كشورها و شهرهاى مختلف وجود داشته اند. ۹- عده زيادى كه مشرّف به لقا و رؤ يت حضرت مهدىعليه‌السلام شده اند.

۱۰- معجزاتى كه از حضرت مهدىعليه‌السلام صادر شده و در كتاب ها مكتوب است.

۱۱- اعتراف علماى انساب به ولادت و فرزند امام عسكرىعليه‌السلام .

۱۲- اجماع و تبنّى شيعه بر ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام .

۱۳- تصريح مورخان بر ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام .

۱۴- مدعيان سفارت دروغين از طرف امام زمانعليه‌السلام .

۱۵- شهادت هر يك از معصومينعليهم‌السلام بر ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام .

۱۱۶: آيا در بين احاديث ولادت حضرت حديث صحيح السند نيز وجود دارد؟

در بين احاديثى كه دلالت بر ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام دارد پى به رواياتى مى بريم كه از سند صحيح يا حسن يا موثقى برخوردار است. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- كلينى به سند صحيح اعلائى از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى از عبدالله بن جعفر حميرى نقل مى كند كه فرمود: «اجتمعت إنا و الشيخ أبو عمرورحمه‌الله عند أحمد بن اسحاق فغمزنى أحمد بن اسحاق إن أسأله عن الخلف، فقلت له: يا أباعمرو! انى أريد إن أسألك عن شى ء و ما إنا بشاك فيما أريد اءن أسألك عنه، فان اعتقادى و دينى إن الأرض لا تخلو من حجة الا اذا كان قبل يوم القيامة باءربعين يوما فاذا كان ذلك رفعت الحجة و أغلق باب التوبة... ولكنى اءحببت اءن اءزداد يقينا. ثم قال: سل حاجتك؟ فقلت له اءنت راءيت الخلف من بعد اءبى محمدعليه‌السلام ، فقل اءى والله ورقبته مثل ذا، و أوماء بيده...»(۳۷۸) ؛ «من و شيخ ابو عمرو - عثمان بن سعيد عمرى - خدمت احمد ابن اسحاق بوديم. احمد بن اسحاق به من اشاره كرد تا از ابو عمرو درباره جانشين امام عسكرىعليه‌السلام سؤال كنم.

به ابوعمرو گفتم: از تو سؤالى مى پرسم كه درباره آن شك ندارم زيرا اعتقادم اين است كه زمين هيچ گاه از حجت خالى نمى ماند مگر چهل روز قبل از برپايى قيامت كه چون آن روز فرا رسد حجت برداشته و راه توبه بسته خواهد شد... ولى من دوست دارم كه بر يقينم افزوده شود... سپس گفت خواسته ات را سؤال كن، سؤالم اين است كه: آيا جانشين امام عسكرى را ديده اى؟ ابوعمرو فرمود: آرى به خدا سوگند، گردن او چنين بود، و با دست اشاره كرد...».

شيخ صدوقرحمه‌الله نيز اين حديث را با سند صحيح نقل كرده است.(۳۷۹)

۲- و نيز كلينى به سند صحيح از حسين بن علا نقل كرده كه گفت: قلت لأبى عبداللهعليه‌السلام : تكون الأرض ليس فيها امام؟ قال: «لا ».(۳۸۰) ؛ «به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: آيا ممكن است كه زمين بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز.»

۳- و نيز به سندى ديگر كه آن هم صحيح است از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «ان الاءرض لا تخلو الا و فيها امام »(۳۸۱) ؛ «همانا زمين هرگز از وجود امام خالى نمى گردد.»

۴- و نيز به سند صحيح از حسن بن على وشاء نقل مى كند كه از امام رضاعليه‌السلام سؤ ال كردم: «هل تبقى الأرض بغير امام؟ قال: لا. قلت: انا نروى أنها لا تبقى الا اءن يسخط الله عزوجل على العباد. قال: لا تبقى اذا لساخت »(۳۸۲) ؛ «آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض كردم: ما چنين روايت مى كنيم كه زمين از حجت خالى نمى ماند مگر آنكه خداوند بر بندگانش غضب كند؟ حضرت فرمود: زمين (بدون حجت ) باقى نمى ماند، و در غير اين صورت مضطرب مى شود.»

۵- و نيز به سند صحيح از ابى هاشم جعفرى نقل مى كند كه گفت: قلت لابى محمدعليه‌السلام : «جلالتك تمنعنى من مسالتك فتاذن لى ان اسالك؟ قال: سل. قلت: يا سيدى هل لك ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فان بك حدث فاين اسال عنه. فقال: بالمدينه »(۳۸۳) ؛ «به امام عسكرىعليه‌السلام عرض كردم: جلالت شما مرا مانع شده تا مسأله اى را از شما سؤال كنم، آيا اجازه مى دهيد تا از شما بپرسم؟

حضرت فرمود: سؤال كن. عرض كردم: اى آقاى من آيا براى شما فرزندى هست. فرمود: آرى. عرض كردم: اگر حادثه اى براى شما اتفاق افتاد كجا از او سوال كنم. فرمود: در مدينه.»

۶- و نيز به سند صحيح از محمد بن على بن بلال نقل كرده كه فرمود: «خرج الى من ابى محمد قبل مضيه بسنتين يخبرنى بالخلف من بعده ثم خرج الى من قبل مضيه بثلاثة ايام يخبرنى بالخلف من بعده »(۳۸۴) ؛ «دو سال قبل از شهادت امام حسن عسكرىعليه‌السلام نامه اى از حضرت به دستم رسيد كه در آن خبر از جانشين آن حضرت داده بود و نيز سه روز قبل از شهادتشان نامه اى ديگر رسيد كه باز خبر از جانشين بعد از خود دادند.»

۷- كلينى نيز به سند صحيح از زراره نقل مى كند كه از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: «ان للغلام غيبة قبل ان يقوم. قال قلت: ولم؟ قال يخاف واوما بيده الى بطنه، ثم قال: يا زرارة و هو المنتظر و هو الذى يشك فى ولادته »(۳۸۵) ؛ «همانا براى آن كودك قبل از قيام غيبتى است. عرض كردم: براى چه؟ فرمود: به جهت خوف، و اشاره به شكم مبارك كرد. آن گاه فرمود: اى زراره و او همان منتظرى است كه در ولادت او شك مى شود...».

۸- صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفرى نقل كرده كه امام هادىعليه‌السلام مى فرمود: «الخلف من بعدى الحسن، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنى الله فداك؟ فقال: انكم لا ترون شخصه و لا يحل لكم ذكره باسمه. فقلت: فكيف نذكره؟ فقال: قولوا الحجة من آل محمد عليهم‌السلام »(۳۸۶) ؛ «جانشين بعد من فرزندم حسن است، پس چگونه است شما را نسبت به جانشين از بعد اين جانشين؟ عرض كردم: چگونه، خداوند مرا فداى تو گرداند؟ فرمود: زيرا شما شخص او را نمى بينيد و براى شما حلال نيست كه نام او را ببريد. عرض كردم: پس چگونه نام او را ببريم، فرمود: بگوييد: حجت از آل محمدعليه‌السلام

۱۱۷: آيا خبر ولادت امام مهدىعليه‌السلام تنها از طريق حكيمه نقل شده است؟

خير، اين چنين نيست، بلكه عده زيادى از اصحاب امام عسكرىعليه‌السلام و ديگران از ولادت امام زمانعليه‌السلام خبر داده اند، و برخى نيز آن حضرت را در غيبت صغرا يا كبرا ديده اند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱- ابوالفضل حسين بن حسن علوى مى گويد: «دخلت على ابى محمد الحسن بن على عليه‌السلام بسر من راى فهناءته بولادة ابنه القآئم »(۳۸۷) ؛ «بر امام عسكرىعليه‌السلام در سامرا وارد شدم تا در ولادت صاحب الزمانعليه‌السلام به آن حضرت تهنيت بگويم.»

۲- احمد بن محمد مى گويد: «خرج عن ابى محمد عليه‌السلام حين قتل الزبيرى: هذا جزاء من افترى على الله تبارك و تعالى فى اءوليائه زعم انه يقتلنى و ليس لى عقب، فكيف راى قدرة الله عزوجل. و ولد له و سماه م ح م د سنة ست و خمسين و مأتين »(۳۸۸) ؛ «بعد از كشته شدن زبيرى نامه اى از امام عسكرىعليه‌السلام به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود: اين جزاى كسى است كه بر خدا و اوليايش افترا ببندد، و گمان كند كه مى تواند بدون جانشين، مرا بكشد، و قدرت خدا را چگونه ديده است. آن گاه مى گويد: فرزندى براى آن حضرت در سال ۲۵۵ زاييده شده كه اسم ايشان را «محمد» گذاشت.»

۳- ابو هاشم جعفرى مى گويد: «قلت لابى محمد عليه‌السلام جلالتك تمنعنى من مسألتك، فتاءذن لى إن أسألك فقال: سل! قلت: يا سيدى! هل لك ولد؟ فقال: نعم ...»(۳۸۹) ؛ «به امام عسكرىعليه‌السلام عرض كردم: «جلالت شما مانع از سؤ ال كردن من است، آيا اجازه سوال به من مى دهيد؟ حضرت فرمود، سوال كن. عرض كردم: اى آقاى من! آيا براى شما فرزندى است؟ فرمود: آرى...»

۴- صدوق از نسيم، خادم امام عسكرىعليه‌السلام نقل مى كند:قد دخلت عليه بعد مولده بليلة فعطست عنده فقال لى: يرحمك الله! قالت نسيم: فرحت بذلك، فقال لى: الا أبشرك فى العطاس؟! فقلت: بلى يا مولاى! فقال: هو امان من الموت ثلاثة ايام(۳۹۰) «بر حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام بعد از گذشت يك شب از ولادتش داخل شدم، نزد او عطسه كردم، حضرت فرمود: يرحمك الله. من از اين جمله خوشحال شدم. آن گاه فرمود: آيا مى خواهى تو را در عطسه بشارت دهم؟ عرض كردم: بلى اى مولى من. فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ در امان مى دارد.»

۵- شيخ طوسى به سندش از نسيم و ماريه نقل كرده است: «لما خرج صاحب الزمان عليه‌السلام من بطن امه سقط جاثيا على ركبتيه، رافعا سبابته نحو السمآء ثم عطس. فقال: الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله عبدا... زعمت الظلمة ان حجة الله داحضة و لو إذن لنا فى الكلام لزال الشك »(۳۹۱) ؛ «هنگامى كه صاحب الزمانعليه‌السلام از شكم مادرش بيرون آمد بر دو زانوى خود قرار گرفت، انگشت سبابه خود را به طرف آسمان اشاره كرد، سپس عطسه اى كرد و فرمود:الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله عبدا داخرا غير مستنكف و لا مستكبرآن گاه فرمود: ظالمان گمان كرده اند كه حجت خدا زايل خواهد شد، و اگر براى ما اذن در كلام داده شود به طور حتم شك زايل خواهد شد.»

۶- شيخ طوسىرحمه‌الله روايتى را از كامل بن ابراهيم مدنى و قصه ملاقات او با امام عسكرىعليه‌السلام نقل كرده كه در آن چنين آمده است: «فجأت الريح فكشفت طرفه فاذا انا بفتى كانه فلقة قمر من اءبنآء اءربع سنين او مثلها، فقال لى: يا كامل بن ابراهيم! فاقشعررت من ذلك و اءلهمت اءن قلت: لبين يا سيدى! فقال جئت الى ولى الله و حجته و بابه تساءله هل يدخل الجنة الا من عرف معرفتك؟ و قال بمقالتك؟ فقلت: اى والله »(۳۹۲) ؛ «... بادى زد و پرده كنار رفت، ناگهان كودكى را به مانند پاره ماه با حدود چهار سال سن يا همين اندازه مشاهده كردم.

به من فرمود: اى كامل بن ابراهيم! بدنم از اين خطاب لرزيد و الهام شدم كه بگويم: لبيك اى آقاى من! حضرت فرمود: تو نزد ولى خدا و حجت و باب او آمده اى تا از او سؤال كنى آيا به جز كسى كه مثل معرفت تو را داشته و همانند تو مى گويد داخل بهشت مى شود؟ عرض كردم: آرى...».

۷- عمرو اهوازى مى گويد:«أرانى أبومحمد عليه‌السلام ابنه و قال هذا صاحبكم بعدى »(۳۹۳) ؛ «امام عسكرىعليه‌السلام فرزند خود را به من نشان داد و فرمود: اين صاحب شما بعد از من است.»

شيخ حر عاملىرحمه‌الله مى گويد: «كلينى و ديگران به سندهايشان نقل كرده اند كه جماعت زيادى امام زمانعليه‌السلام را بعد از وفاتش ملاقات كردند كه از آن جمله عبارتند از: محمد بن اسماعيل بن موسى بن جعفر، حكيمه دختر محمد بن على عموى پدرش، ابو على بن مطهر، خادم ابراهيم بن عبده، ابو عبدالله بن صالح، ابراهيم بن ادريس، جعفر بن على عمويش، عمرو اهوازى، ظريف خادم، فارسى، مدائنى و ديگران».(۳۹۴)

۸- معاوية بن حكيم و محمد بن ايوب بن نوح و محمد بن عثمان عمرى مى گويند:عرض علينا ابومحمد الحسن بن علىعليه‌السلام و نحن فى منزله و كنا اربعين رجلا. فقال: «هذا امامكم من بعدى و خليفتى عليكم اطيعوه و لا تتفرقوا من بعدى ...»(۳۹۵) «امام عسكرىعليه‌السلام در منزل خود فرزندش را بر ما كه چهل نفر بوديم عرضه داشت و فرمود: اين امام شما بعد از من و جانشين من بر شماست، او را اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد...».

۱۱۸: آيا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

آرى، از ۱۰۷ حديث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحيه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم استفاده مى شود. ابن عباس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه فرمود: «ان الله تبارك و تعالى اطلع الى الارض اطلاعه فاختارنى منها فجعلنى نبيا، ثم اطلع الثانية فاختار منها عليا فجعله اماما، ثم امرنى ان اتخذه اخا و وليا و وصيا و خليفة و وزيرا، فعلى منى و انا من على و هو زوج ابنتى و ابو سبطى الحسن و الحسين. إلا و إن الله تبارك و تعالى جعلنى و اياهم حججا على عباده و جعل من صلب الحسين ائمة يقومون بامرى و يحفظون وصيتى، التاسع منهم قآئم اهل بيتى و مهدى امتى، اشبه الناس به شمائله و اءقواله و اءفعاله، يظهر بعد غيبة طويلة و حيرة مضلة ...»(۳۹۶) ؛ «خداوند تبارك و تعالى توجهى بر زمين كرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم توجهى كرد و على را از زمين انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود كه او را برادر و ولى و وصى و خليفه و وزير خود قرار دهم، پسر على از من و من از على ام، او شوهر دختر من و پدر دو نوه ام حسن و حسين است.

آگاه باشيد! كه خداوند تبارك و تعالى من و آنان را حجت هايى بر بندگانش قرار داده است. و از صلب حسين امامانى قرار داد كه به امر من قيام كرده و وصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل بيت من و مهدى امت من است شبيه ترين مردم به من در شمايل و اقوال و افعال است. بعد از غيبت طولانى و حيرت گمراه كننده ظهور مى كند...».

۱۱۹: آيا حضرت علىعليه‌السلام از ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

اصبغ بن نباته مى گويد: «أتيت أمير المومنين عليه‌السلام فوجدته متفكرا ينكت فى الارض، فقلت: يا اءمير المومنين! ما لى اءراك متفكرا تنكت فى الارض، ارغبة منك فيها؟ فقال: لا والله ما رغبت فيها و لا فى الدنيا يوما قط، ولكنى فكرت فى مولود يكون من ظهرى الحادى عشر من ولدى، و هو المهدى الذى يملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما، تكون له غيبة و حيرة يضل فيها اقوام و يهتدى فيها آخرون ...»(۳۹۷) ؛ «خدمت امير المومنينعليه‌السلام رسيدم، ديدم كه در فكر فرو رفته و با چوب دستى بر زمين مى زند. عرض كردم: اى اميرالمومنين! چه شده كه شما را متفكر مى بينم و چوب در زمين فرو مى بريد، آيا در آن رغبتى پيدا كرده ايد؟ حضرت فرمود: نه به خدا سوگند من حتى يك روز به زمين و دنيا رغبت ننمودم. ولى در مولودى فكر مى كردم كه از پشت من است او يازدهمين فرد از اولاد من است. او مهدى اى است كه زمين را پر از عدل خواهد كرد آن گونه كه از جور و ظلم پر شده باشد. از براى او حيرت و غيبتى است كه اقوامى در آن گمراه و گروهى نيز در آن هدايت مى يابند...».

۱۲۰: آيا امام حسنعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

آرى، در حديثى از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده كه فرمود: «الائمة بعد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اثنى عشر من صلب أخى الحسين و منهم مهدى هذه الامة »(۳۹۸) ؛ «امامان بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دوازده نفرند، (نه نفر از آنان ) از صلب برادرم حسين است، و از آنان مهدى اين امت است.»

۱۲۱: آيا امام حسينعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

صدوقرحمه‌الله به سندش از امام حسينعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «فى التاسع من ولدى سنة من يوسف و سنة من موسى بن عمران و هو قآئمنا اهل البيت يصلح الله تبارك و تعالى أمره فى ليلة واحدة»(۳۹۹) ؛ «در نهمين از فرزندانم سنتى از يوسف و سنتى از موسى بن عمرانعليه‌السلام است. او قائم ما اهل بيت است. خداوند متعال امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود.»

و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: «قآئم هذه الامة هو التاسع من ولدى و هو صاحب الغيبة و هو الذى يقسم ميراثه و هو حى »(۴۰۰) ؛ «قائم اين امت همان نهمين از فرزندان من است و اوست صاحب غيبت. و اوست كسى كه ميراث او در حالى كه زنده است تقسيم مى شود.»

عبدالرحمن بن سليط از امام حسينعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «و منا اثنى عشر مهديا، اولهم اءمير المومنين على بن أبى طالب و آخرهم التاسع من ولدى و هو القآئم بالحق، يحيى الله به الارض بعد موتها ...»(۴۰۱) ؛ «از ما دوازده مهدى است كه اول آنها اميرالمومنين على بن ابى طالب و آخر آنها نهمين از فرزندانم مى باشد، و اوست امام قائم به حق كه خداوند زمين را به واسطه او بعد از هلاكتش زنده خواهد گردانيد...».

۱۲۲: آيا امام سجادعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

فرزند امام زين العابدين از حضرت سؤال كرد:يا أبة! ولم سميته الباقر؟ قال: فتبسم و ما رايته يتبسم قبل ذلك... ثم قال: يا بنى! ان الامامة فى ولده الى أن يقوم قآئمناعليه‌السلام فيملاءها قسطا و عدلا، كما ملئت ظلما و جورا و اءنه الامام و اءبو الائمة، معدن الحلم و موضع العلم يبقره بقرا والله لهو اشبه الناس برسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقلت: فكم الائمة بعده؟ قال: سبعة و منهم المهدى الذى يقوم بالدين فى آخرالزمان(۴۰۲) ؛ «اى پدر! چرا برادرم را باقر ناميدى؟ ايشان تبسمى فرمودند كه من پيش از آن چنين نديده بودم سپس حضرت فرمود: «اى فرزندم! همانا امامت در اولاد او خواهد بود تا قائم ما قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد و اوست امام، پدر امامان، معدن حلم و موضع علم، علم را خواهد شكافت. به خدا سوگند! هر آينه او شبيه ترين مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است عرض كردم: امامان بعد از او چند نفرند؟ فرمود: «هفت نفر كه از ميان آنها مهدى است كه در آخرالزمان به دين قيام خواهد كرد.»

۱۲۳: آيا امام باقرعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

مسعودى در «اثبات الوصية» به سند خود از على بن ابى حمزه نقل كرده كه فرمود: من با ابو بصير بودم و با ما نيز يكى از مواليان امام باقرعليه‌السلام بود. او براى ما نقل كرد كه از امام باقرعليه‌السلام شنيده كه فرمود: «منا اثنى عشر محدثا، السابع من ولى القآئم ...»(۴۰۳) ؛ «از ما دوازده محدث است، هفتمين بعد از من قائم است...».

۱۲۴: آيا امام صادقعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

آرى، صدوق به سندش در حديث مفصلى از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «...ستقع بالسادس من ولدى و هو الثانى عشر من الائمه الهداة بعد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أولهم أمير المومنين على بن اءبى طالب و آخرهم القآئم بالحق بقية الله فى الارض و صاحب الزمان ...»(۴۰۴) ؛

«... همانا زود است كه ششمين فرزند من غايب شود و او دوازدهمين نفر از امامان هدايت گر بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه اول آنان اميرالمومنين و آخر آنها قائم بحق بقية الله در روى زمين و صاحب الزمان است...».

و نيز به سند خود از امام صادقعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود:من اءقر بجميع الائمة و جحد المهدى كان كمن أقر بجميع الانبيآء و جحد محمداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوته. فقيل له: يابن رسول الله؛ فمن المهدى من ولدك؟ قال: الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه و لا يحل لكم تسميته(۴۰۵) ؛ «هر كس به جميع ائمه اقرار كند ولى مهدى را انكار كند مثل كسى است كه اقرار به جميع انبيا كرده ولى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را انكار كرده است. به حضرت عرض شد: اى فرزند رسول خدا! چه كسى از فرزندان تو مهدى است؟ فرمود: پنجمين از اولاد هفتم، كسى كه از شما غايب مى شود و نام بردن او بر شما حلال نيست.»

و نيز در حديثى از ابى بصير نقل مى كند كه فرمود: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم:و من القآئم منكم اهل البيت؟ فقال: يا أبابصير! هو الخامس من ولد ابنى موسى ذلك ابن سيدة الاماء يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون ثم يظهره الله عزوجل فيفتح على يده مشارق الارض و مغاربها...(۴۰۶) ؛ «اى فرزند رسول خدا! قائم از شما اهل بيت كيست؟ حضرت فرمود: اى ابابصير! او پنجمين فرزند از اولاد فرزندم موسى است، او فرزند بهترين زنان است، غيبتى دارد كه در آن اهل باطل شك خواهند كرد، آن گاه خداوند عزوجل او را ظاهر كرده و به دست او مشرق ها و مغرب هاى زمين را فتح خواهد نمود...».

۱۲۵: آيا امام كاظمعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

يونس بن عبدالرحمن مى گويد: بر حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام وارد شدم و عرض كردم: يابن رسول الله! أنت القآئم بالحق؟! قال: إنا القآئم بالحق ولكن القآئم الذى يطهر الارض من أعدآء الله و يملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا، هو الخامس من ولدى، له غيبة يطول أمدها...(۴۰۷) ؛ «اى فرزند رسول خدا! آيا شما قائم به حقيد؟ حضرت فرمود: من قائم به حقم، ولى قائمى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند و آن را از عدل و داد پر مى نمايد آن طورى كه از جور پر شده باشد پنجمين نفر از اولاد من است براى او غيبتى است كه مدت آن طولانى خواهد بود...».

و نيز صدوق به سندش از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود:اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى اديانكم...(۴۰۸) ؛ «هر گاه كه پنجمين فرزند از فرزندان امام هفتم غايب شد خدا را، خدا را در دين هايتان...».