موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات0%

موعود شناسی و پاسخ به شبهات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 27228
دانلود: 3106

توضیحات:

موعود شناسی و پاسخ به شبهات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 534 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27228 / دانلود: 3106
اندازه اندازه اندازه
موعود شناسی و پاسخ به شبهات

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

نویسنده:
فارسی

۱۲۶: آيا امام رضاعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

حسين بن خالد در حديثى مى گويد: به امام رضاعليه‌السلام عرض شد:و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور، و يقدسها من كل ظلم، و هو الذى يشك الناس فى ولدته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه(۴۰۹) ؛ «قائم از شما اهل بيت كيست؟ حضرت فرمود: چهارمين از اولادم، فرزند بهترين زنان، خداوند به واسطه او زمين را از هر گونه ظلم و جور پاك و مقدس خواهد كرد. و اوست كسى كه مردم در ولادت او شك كنند و او كسى است كه قبل از خروجش غيبت خواهد نمود...»

دعبل خزاعى مى گويد: قصيده اى را براى مولايم امام على بن موسى الرضاعليه‌السلام انشاء كردم. هنگامى كه به اين اشعار رسيدم:

خروج امام لا محالة واقع يقوم على اسم الله و البركات يميز فينا كل حق و باطل و يجزى على النعماء و النقمات «خروج امام به طور حتم واقع خواهد شد. او كه بر اسم خدا و بركات قيام خواهد كرد. در بين ما هر حق و باطلى را تمييز خواهد داد و بر نعمت ها و مصيبتها جزا خواهد داد.

«بكى الرضاعليه‌السلام بكاءا شديدا ثم رفع راسه الى فقال لى: يا خزاعى نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين فهل تدرى من هذا الامام و متى يقوم؟ فقلت: لا يا مولاى الا انى سمعت بخروج امام منكم يطهر الارض من الفساد و يملاها عدلا. فقال: يا دعبل الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبته المطاع فى ظهوره...»(۴۱۰) ؛ «امام رضاعليه‌السلام گريه شديدى كرد پس سرش را به سوى من بلند كرد. آن گاه فرمود: اى خزاعى روح القدس بر زبان تو به نطق درآمد. آيا مى دانى كه اين امام كيست و كى قيام مى كند.

عرض كردم: خير اى مولاى من جز آنكه شنيده ام كه امامى از شما خروج خواهد كرد و زمين را از فساد پاك خواهد نمود و پر از عدل و داد خواهد نمود. حضرت فرمود: همانا امام بعد از من فرزندم محمد است و بعد از محمد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است، او كسى است كه در غيبتش منتظر و در هنگام ظهورش مطاع خواهد بود...».

۱۲۷: آيا امام جوادعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

آرى، در حدود ۹۰ حديث از امام جوادعليه‌السلام اشاره به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام شده است. صدوق به سندش از عبدالعظيم حسنى نقل كرده كه فرمود: من بر محمد بن على بن موسى بن جعفر بن على بن حسين بن على بن ابى طالبعليه‌السلام وارد شدم و مى خواستم تا از قائم سؤال كنم كه آيا او مهدى است يا شخص ديگر؟ حضرت در ابتدا فرمود: «يا اباالقاسم ان القائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث من ولدى »(۴۱۱) ؛ «اى اباالقاسم همانا قائم از ما مهدى است كه واجب است در غيبت او به انتظار نشسته شود و در ظهورش اطاعت شود و او سومين از اولاد من است.»

صدوقرحمه‌الله به سندش از صقر بن ابى دلف نقل كرده كه از امام جوادعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: »الامام بعدى ابنى على، امره امرى و قوله قولى و طاعته طاعتى و الامام بعده ابنه حسن امره امر ابيه و قوله قول ابيه و طاعته طاعة ابيه. ثم سكت فقلت له: يابن رسول الله! فمن الامام بعد الحسن؟ فبكى عليه‌السلام بكاءا شديدا، ثم قال: ان من بعد الحسن ابنه القائم الحق المنتظر ...»(۴۱۲) ؛ «امام بعد از من فرزندم على است، امر او امر من و قول او قول من و طاعت او طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، و قول او قول پدرش، و طاعت او طاعت پدرش مى باشد. آن گاه ساكت شد. عرض كردم: اى فرزند رسول خدا امام بعد از حسن كيست؟ امام گريه شديدى كرد سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق منتظر است...».

۱۲۸: آيا امام هادىعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

صقر بن ابى دلف مى گويد: از امام هادىعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: «الامام بعدى الحسن و بعد الحسن ابنه القائم الذى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما »(۴۱۳) ؛ «امام بعد از من حسن و بعد از حسن فرزندش قائم است، كسى كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.»

داوود بن قاسم جعفرى مى گويد: از امام ابوالحسن هادىعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود:الخلف من عدى الحسن، فكيف بكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولم؟ جعلنى الله فداك! فقال: انكم لاترون شخصه و لا يحل لكم ذكر اسمه...(۴۱۴) ؛ «جانشين بعد از من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را به جانشين بعد از او؟ عرض كردم: چطور؟ خداوند مرا فداى تو گرداند! فرمود: زيرا شما شخص او را نمى بينيد و نام بردن اسم او بر شما حلال نيست...».

۱۲۹: آيا امام عسكرىعليه‌السلام از ولادت امام مهدىعليه‌السلام خبر داده است؟

آرى، در روايات زيادى به اين موضوع اشاره شده است:

موسى به جعفر بن وهب بغدادى مى گويد: از امام عسكرىعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: «كانى بكم و قد اختلفتم بعدى فى الخلف منى اما ان المقر بالائمة بعد رسول الله المنكر لولدى كمن اقر بجميع انبياء الله و رسله ثم انكر بنبوة محمد رسول الله »صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ...(۴۱۵) ؛ «گويا شما را مى بينم كه بعد از من در جانشين من اختلاف خواهيد نمود آگاه باشيد همانا كسى كه اقرار به امامان بعد از رسول خدا كند ولى منكر فرزندم باشد همانند كسى است كه اقرار به جميع انبيا و رسولان داشته باشد ولى نبوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را انكار كند...».

عثمان بن سعيد عمرى مى گويد: از امام عسكرىعليه‌السلام سؤال شد در حالى كه من نزد او بودم درباره روايتى كه از آباء او نقل شده كه زمين خالى از حجت خدا بر خلقش تا روز قيامت نخواهد بود و همانا كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است؟ حضرت فرمود: «ان هذا حق كما أن النهار حق. فقيل له: يابن رسول الله فمن الحجه و الامام بعدك؟ فقال: ابنى محمد و هو الامام و الحجة بعدى من مات و لم يعرفه مات ميتة جاهلية ...»(۴۱۶) ؛ «اين حق است همان گونه كه روز حق است. به حضرت عرض شد: اى فرزند رسول خدا حجت و امام بعد از شما كيست؟ فرمود: فرزندم محمد امام و حجت بعد از من است هر كس بميرد در حالى كه او را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است...»

احمد بن اسحاق مى گويد: از امام حسن عسكرىعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: «الحمد لله الذى لم يخرجنى من الدنيا حتى أرانى الخلف من بعدى اءشبه الناس برسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خلقا و خلقا ...»(۴۱۷) ؛ «ستايش مخصوص خداوندى است كه مرا از دنيا خارج نكرد تا اينكه جانشين بعد از مرا به من نشان داد او شبيه ترين مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حيث خلقت و اخلاق است...»

۱۳۰: چرا هيچ يك از امامانعليه‌السلام هويت شخصى حضرت مهدىعليه‌السلام را بيان نكرده اند؟

اولا:

تا آنجا كه ممكن بود هر يك از معصومينعليهم‌السلام از حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گرفته تا امام عسكرىعليه‌السلام در صدد تشخيص هويت حضرت مهدىعليه‌السلام برآمده اند، همان گونه ه از روايات ذكر شده استفاده شد.

ثانياٌ:

همان گونه كه از بسيارى روايات استفاده مى شود موقعيت حضرت مهدىعليه‌السلام از جهت سياسى بسيار خطير بوده است، زيرا حاكمان ظلم و جور از آنجا كه مى دانستند او با ظلم و بى عدالتى در سطح گسترده مقابله مى كند و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، لذا از ابتدا در صدد مقابله شديد با او بر آمده بودند.

به همين جهت، اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام نيز با احتياط تمام با نشر قضيه ولادت حضرت برخورد مى كردند، تا از طرفى زمينه سازى اعتقاد ولادت آن حضرت را بيان كرده باشند و از طرف ديگر كارى نكنند كه جان آن حضرت در خطر افتد.

۱۳۱: وضعيت سياسى در عصر امام عسكرىعليه‌السلام و ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام چگونه بوده است؟

امام عسكرىعليه‌السلام در ماه ربيع الاول سال ۲۳۲ هجرى متولد شد او معاصر با حكومت سه نفر از حاكمان بنى عباس؛ يعنى معتز، مهتدى و معتمد بوده است. معتمد عباسى تعصب و كينه خاصى نسبت به اهل بيتعليهم‌السلام داشت. از جمله كارهاى او اين بود كه بعد از شهادت امام عسكرىعليه‌السلام دستور داد خانه حضرت را تفتيش كرده تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود و اين به جهت سعايتى بود كه جعفر به دستگاه حاكم كرده بود.

داوود بن اسود مى گويد: امام عسكرىعليه‌السلام عصايى به من داد و فرمود: اين را به عمرى برسان. در بين راه عصا شكست، ناگهان مشاهده كردم كه در ميان آن نامه اى است خدمت امام كه رسيدم جريان را بازگو كردم. حضرت فرمود: «...و اذا سمعت لنا شاتما فامض لسبيلك التى أمرت بها و اياك إن تجاوب من يشتمنا اءو تعرفه من أنت، فإنا ببلد سوء و مصر سوء واءمض فى طريقك فان اءخبارك و اءحوالك ترد الينا فاعلم ذلك »(۴۱۸) ؛ «هر گاه مشاهده كردى كه كسى ما را دشنام مى دهد تو به دنبال ماءموريتى كه فرستاده شدى برو و مبادا در صدد پاسخ او برآيى يا خودت را به او معرفى كنى زيرا ما در بد شهرى قرار داريم، تو به راه خودت ادامه بده زيرا اخبار و احوال تو به ما مى رسد، اين را به خوبى بدان.»

و حتى مشاهده مى كنيم كه امام به اصحاب خود دستور مى دهد تا هيچ كس به او سلام نكند و با دست به او اشاره ننمايد؛ زيرا در غير اين صورت جانش در امان نخواهد بود.(۴۱۹)

حضرتعليه‌السلام براى ملاقات با شيعيان خود مكانى را معين مى كرد و مى فرمود: «صيروا الى موضع كذا و كذا و الى دار فلان بن فلان. العشاء و العتمة فى ليلة كذا، فانكم تجدونى هناك ...»(۴۲۰) ؛ «در فلان مكان و فلان خانه شب هنگام مراجعه كنيد كه مرا در آنجا خواهيد يافت.»

محمد بن عبدالعزيز بلخى مى گويد: صبح هنگامى در خيابان گوسفندفروشان نشسته بودم كه ناگهان مشاهده كردم امام عسكرىعليه‌السلام از منزل خود خارج شده و به سوى خانه عمومى مى رود در دلم گفتم: اگر فرياد زنم كه اين مرد حجت خداست بر شما باد كه او را بشناسيد مرا خواهند كشت، هنگامى كه حضرت به من نزديك شد با انگشت سبابه خود بر دهان خود اشاره فرمود كه ساكت باش. همان شب حضرت را ملاقات كردم فرمود: «انه هو الكتمان اءو القتل فاتق الله على نفسك »(۴۲۱) ؛ «يا بايد كتمان كنى و يا اينكه به قتل خواهى رسيد. بر خودت از خدا بترس.»

به همين جهت است كه مرحوم مقدس اردبيلى مى فرمايد: «هر گاه حديثى از «رجل» نقل شد، مقصود امام حسن عسكرىعليه‌السلام است».(۴۲۲)

اين قضايا وضعيت بس دشوار سياسى عصر امام عسكرىعليه‌السلام و زمان ولادت امام زمانعليه‌السلام را مى رساند و به همين جهت است كه ولادت آن حضرت در اختفاى تام صورت پذيرفت.

در اين بين امام عسكرىعليه‌السلام دو وظيفه را دنبال مى كرده است: يكى اينكه حضرت در صدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و ديگر اينكه طورى بايد فرزندش را معرفى كند كه جانش در خطر نيفتد.

۱۳۲: با وجود ضعف دولت عباسى چگونه مسأله خوف بر جان حضرت مهدىعليه‌السلام توجيه مى شود؟

برخى مى گويند: در دولت عباسى از آنجا كه اتراك در شوؤن خلافت سيطره پيدا كرده بودند و عزل و نصب ها به دست آنها افتاده بود، لذا حكومت عباسيان به ضعف و سستى گراييده بود و نمى توانستند زمام حكومت را به دست داشته باشند، لذا موقعيت سياسى كه در عصر غيبت امام زمانعليه‌السلام به وجود آمد توجيه گر خوف و تقيه بر آن حضرت نبود تا امام عسكرىعليه‌السلام او را مخفى بدارد.

پاسخ:

۱- اگر چه دولت عباسى در آن عصر نسبت به اول تاءسيس آن از قوت آن چنانى برخوردار نبود ولى فى نفسه دولت مقتدرى به حساب مى آمد.

۲- از آنجا كه كفر همگى يك ملت واحد است، لذا گر چه حكومت عباسى با معارضين داخلى از قبيل اتراك درگير بودند ولى همگى بر اين اتفاق داشتند كه بايد با اهل بيتعليه‌السلام و علويين مقابله و مبارزه نمود.

۳- دولت بنى عباس گر چه مشغول مبارزه با معارضين داخلى بوده است ولى همان گونه كه قبلا اشاره شد هرگز از مبارزه با اهل بيت غافل نبودند.

۱۳۳: وضع سياسى بعد از شهادت امام عسكرىعليه‌السلام چگونه بوده است؟

از آنجا كه حاكمان ظلم و جور شنيده بودند كه فرزند امام عسكرىعليه‌السلام مهدى موعود، ذخيره الهى براى رفع ظلم و جور از عالم است، لذا در صدد بر آمدند تا به هر نحو ممكن او را دستگير كرده و به قتل برسانند. سه بار طرح ترور و قتل حضرت مهدىعليه‌السلام ريخته شد ولى در هيچ مرتبه آنان به اين عمل شوم موفق نشدند. يك بار توسط معتمد عباسى، چند روز بعد از شهادت امام عسكرىعليه‌السلام ، و دو بار ديگر توسط معتضد عباسى كه بعد از معتمد حكومت را به دست گرفته بود. و خلفاى ديگر بعد از آنكه از دستگيرى و ترور حضرت ماءيوس شدند اقدامى بر ضد او انجام ندادند.

شيخ طوسىرحمه‌الله يكى از اين موارد را در كتاب «الغيبة » از رشيق نقل كرده كه مى گويد: «معتضد عباسى، من و دو نفر ديگر را به جهت دستگيرى هر كسى كه در خانه امام عسكرىعليه‌السلام است فرستاد، ما با ديدن معجزه اى نتوانستيم حضرت را دستگير كنيم و لذا از تصميم خود منصرف شديم...».(۴۲۳)

۱۳۴: اولين مالك نرجس خاتون چه شخصى بوده است؟

در اين موضوع سه نظريه و فرضيه وجود دارد:

فرضيه اول : اينكه حضرت نرجس خاتون در ملك امام هادىعليه‌السلام داخل شد و سپس آن حضرت او را به تزويج فرزندش امام عسكرىعليه‌السلام در آورد كه در روايتى به آن اشاره شده است.(۴۲۴)

فرضيه دوم : آن است كه مالك او از خانواده امام، حكيمه دختر امام هادىعليه‌السلام بوده است، كه از ظاهر برخى روايات ديگر استفاده مى شود.(۴۲۵) زيرا حضرت هادىعليه‌السلام به خواهرش فرمود: «نرجس را به سوى فرزندم بفرست...».

فرضيه سوم : آن است كه بين اين دو قول جمع شود به اينكه در ابتدا امام هادىعليه‌السلام كسى را فرستاده تا براى او بخرد، و بعد از خريد به خواهرش بخشيده است. و اين احتمال به جهت جمع بين روايات ترجيح دارد.

۱۳۵: آيا ايمان به وجود امام زمانعليه‌السلام و ولادت او فرضيه اى فلسفى و ظنى است؟

خير، مسأله ايمان به وجود و ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام گر چه پشتوانه عقلى و فلسفى قطعى دارد، ولى ادله نقلى قرآنى و حديثى نيز بر آن دلالت دارد.

نه تنها روايات فراوانى در حد تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلكه احاديث صحيح السند نيز اين موضوع را تأييد مى نمايد. و نيز ادله نقلى فراوانى در حد تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد كه در موضع خود به آنها اشاره خواهيم كرد.

۱۳۶: آيا برخى از شيعيان بعد از شهادت امام عسكرىعليه‌السلام قائل به توقف شدند؟

احمد كاتب مى گويد: «برخى از مورخين نقل كرده اند كه بعضى از شيعيان قائل به توقف و انقطاع امامت شدند، آن گونه كه بين رسل توقف بود. و از برخى روايات نيز استفاده مى شود كه ممكن است در صورتى كه مردم مورد غضب الهى واقع شوند، امامت و امام مرتفع شده و منقطع گردد...».

پاسخ:

۱- همان گونه كه از كتب تواريخ و ملل و نحل استفاده مى شود اكثر جامعه شيعى در آن زمان معتقد به ولادت امام زمانعليه‌السلام بودند.

۲- آن گونه كه شيخ مفيدرحمه‌الله و ديگران اشاره كرده اند، گر چه بعد از وفات امام عسكرىعليه‌السلام شيعيان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولى بعد از مدتى كوتاه با ارشادات علما و اصحاب، همگى بر اعتقاد به ولادت و وجود امام خود اتفاق نمودند.(۴۲۶)

۳- در مورد روايتى كه ادعا كرده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد، با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مى شود زيرا در آن روايت از امام باقرعليه‌السلام نقل است كه فرمود: «اذا غضب الله تبارك و تعالى على خلقه نحانا عن جوارهم »(۴۲۷) ؛ «هر گاه خداوند تبارك و تعالى بر خلقش غضب كند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند.» اين حديث به خوبى دلالت بر وجود و غيبت امام زمانعليه‌السلام دارد.

۴- اگر مجرد اختلاف، دليل بر بطلان است، بايد اختلاف در هر امرى از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نيز دليل بر بطلان آن دانست، در حالى كه هيچ كس چنين ادعايى نكرده است. آيا پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر نداده كه امتش بعد از او به ۷۳ فرقه متفرق خواهند شد؟!

۱۳۷: آيا ممكن است كه ولادت و وجود شخصى را در خارج با دليل فلسفى اثبات نمود؟

دليل بر ولادت و وجود حضرت مهدىعليه‌السلام در حقيقت همان ادله نقلى متواتر و صحيح است كه دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد. زيرا روايات صحيح السند در اين باره شنيده شده و جماعت بسيارى نيز آن حضرت را مشاهده نمودند و شيعه نيز بر اين امر تبانى و اتفاق داشتند.

قدماى از شيعه و متاءخرين، مضافا به اين ادله، بر ولادت و وجود حضرت به ادله عقلى و فلسفى به جهت تأیید اين مسأله استدلال كرده اند خصوصا آنكه اين ادله مى تواند قرينه اى قطعى براى روايات در اين موضوع باشد. حال چه اشكالى در اين نوع استدلال وجود دارد؟

۱۳۸: آيا اعتقاد به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام و وجود او تا اين زمان از ضروريات ايمان است؟

اعتقاد به ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام بر اساس ايمان و اعتقاد به امامت در هر زمان و ضرورت وجود حجت در هر زمان است. شيعه معتقد است كه امامت از اصول دين است و زمين هيچ زمانى خالى از حجت نيست، كسى كه چنين عقيده اى دارد معتقد به ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام است زيرا مطابق نص پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امامان بعد از ايشان دوازده نفرند كه پياپى تا روز قيامت خواهد بود و از طرفى ديگر هر يك از امامان بر امام بعد از خود نص و تصريح نموده اند.

و از حيث تاريخ نيز جامعه شيعى، امامت امام مهدىعليه‌السلام را پذيرفته اند. از طرفى ديگر مى دانيم كه هر كس وظيفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بيعت او را بر گردن داشته باشد. در نتيجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان حضرت مهدىعليه‌السلام ضرورى است گر چه به جهت شرايط و موانعى در غيبت به سر مى برد.

۱۳۹: چرا قرآن به طور رسمى به مسئله ولادت و وجود امام مهدىعليه‌السلام اشاره نكرده است؟

اولا : قرآن به بسيارى از مسائل عقيدتى و عملى اشاره نكرده است بلكه بيان آن را به پيامبرش واگذار نموده است. گر چه اصول معارف و احكام در قرآن كريم موجود است.

ثانيا: از برخى از آيات قرآن به طور وضوح ولى كلى استظهار مى شود كه بايد در هر زمانى انسان كامل و معصومى به نام حجت خدا موجود باشد، كه درباره هر يك از اين آيات در جاى خود بحث خواهيم كرد.

۱۴۰: چه ضرورت دارد انسانى در گذشته دور براى آينده اى دورتر به دنيا آمده باشد؟

گاهى سؤال مى شود اگر خداوند متعال اراده كرده كه در پايان تاريخ بشر جهان را پر از عدل و داد كند و اين كار احتياج به رهبرى الهى دارد، چه ضرورتى است كه او را قبل از تشكيل حكومت عدل جهانى خلق كند؟ چرا او را در همان زمان كه احتياج به اوست خلق نمى كند؟

پاسخ:

۱- از ادله عقلى و نقلى استفاده مى شود كه زمان هيچ گاه نبايد از حجت و ولى خدا خالى باشد هم از جهت فيض تشريع و هم تكوين. اين مطلب در جاى خود به اثبات خواهد رسيد.

۲- علم جديد اين مطلب را بدون استثنا به اثبات رسانده كه عالم بر اساس حركت تدريجى پايه گذارى شده است، هر چيزى حركت تدريجى خود را دارد بدون آنكه اين مطلب با قدرت خداوند تنافى داشته باشد. لذا خداوند متعال آسمان ها و زمين را در مدت شش روز آفريد نه در يك لحظه.

آيا خداوند عاجز بود كه در يك لحظه آنها را بيافريند؟ هرگز. چرا بايد نطفه انسان نُه ماه در شكم مادر بماند و شرايط طبيعى خود را طى كند تا تبديل به انسانى مستوى الخلقه گردد؟ آيا خداوند عاجز است كه انسان را در يك لحظه ايجاد نمايد؟ در مورد تشكيل حكومت عدل جهانى نيز همين حكم جارى است، خداوند امور آن زمان را از پيش تدارك مى بيند.

۳- با فلسفه انتظار بيشتر هماهنگ است يعنى انتظار كسى كه وجود دارد ولى غايب است بيشتر موثر است تا كسى كه هنوز خلق نشده و در آينده پا به هستى وجود مى گذارد.

۱۴۱: آيا ممكن است با سرى بودن ولادت حضرت ادعاى تواتر و اجماع در موضوع ولادت نمود؟

تواتر عبارت است از خبر دادن عده زيادى تا به آن حد كه توافق آنها بر دروغ ممتنع باشد. و ولادت سرى حضرت مهدىعليه‌السلام نمى تواند مانع از حصول خبر متواتر بر آن شود. زيرا هم اخبار زيادى از امام عسكرىعليه‌السلام و ديگران بر ولادت حضرت وجود داشت، و همچنين عده فراوانى كه توانستند حضرت را ملاقات نمايند.

اختلاف برخى از شيعيان نيز هرگز نمى تواند به اين تواتر ضررى برساند زيرا اصل اين اختلاف به جهت سرى بودن ولادت امرى طبيعى است، خصوصا آنكه تمام كسانى كه در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند - به تعبير شيخ مفيدرحمه‌الله - با ارشادات علما و اصحاب و نيز با بررسى دقيق موضوع و ديدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذيرفتند.(۴۲۸)

۱۴۲: آيا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن مى شود؟

احمد كاتب در صدد آن است كه از اختلافى كه در مسأله ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام پديد آمد هره بردارى كرده و از آن براى سست جلوه دادن مسأله ولادت حضرت استفاده نمايد.

پاسخ:

اولا : اختلاف در موضوع و قضيه اى هرگز مستلزم نبود آن موضوع نيست، بلكه بر وجود آن دلالت دارد و گرنه هيچ قضيه اى را نمى توان به اثبات رسانيد. زيرا در هر قضيه و موضوعى از جهات مختلف اختلاف شده است.

آيا امت اسلامى بعد از پيامبر مطابق احاديث به ۷۳ فرقه تقسيم نشدند؟ آيا اين افتراق و تفرق باعث مى شود كه اصل اسلام زير سؤال رفته و در گزاره هاى دينى شك نماييم؟

ثانيا : همان گونه كه از وضعيت سياسى آن زمان و مخفى بودن امر ولادت به جهت آن وضعيت استفاده ى شود اختلاف امرى طبيعى به نظر مى رسد.

ثالثا : مطابق نقل شيخ مفيدرحمه‌الله جامعه شيعى بعد از مدتى نه چندان دور به وحدت نظر در امر ولادت حضرت مهدىعليه‌السلام رسيدند. او مى گويد: «از اين فرقه ها كه ذكر شد در اين زمان كه سال ۳۷۳ است به جز فرقه دوازده امامى كه قائل به امامت فرزند امام حسنعليه‌السلام است، وجود ندارد...».(۴۲۹)

جالب توجه اينكه، انكار برخى بر ولادت امام مهدىعليه‌السلام از ديد اهل بيتعليهم‌السلام مخفى نمانده و لذا در رواياتى به آن اشاره كرده اند. شيخ صدوقرحمه‌الله به سند صحيح از امام موسى بن جعفرعليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «صاحب هذا الامر من يقول الناس لم يوجد بعد »(۴۳۰) ؛ «صاحب اين امر كسى است كه (بعضى از) مردم مى گويند هنوز متولد نشده است.»

۱۴۳: آيا بعد از وفات امام عسكرىعليه‌السلام عصر حيرت بوده است؟

احمد كاتب مى گويد: «بعد از وفات امام عسكرىعليه‌السلام حيرت و شك و ترديد در جامعه شيعه در امر امامت بعد از آن حضرت و ولادت فرزند او پديد آمد». او در صدد آن است كه از اين موضوع هره بردارى كرده و اثبات كند كه موضوع ولادت حضرت اجماعى نبوده است.

پاسخ:

اولا : مسأله حيرت و ترديد در بين عوام مردم همان گونه كه تشريح شد امرى طبيعى به نظر مى رسد، زيرا جو خاص سياسى و احتمال قتل حضرت اقتضا داشت كه امر ولادت حضرت مستور باشد و تنها عده اى اص از اصحاب امام عسكرىعليه‌السلام از آن مطلع گردند و توسط آنها اين موضوع منتشر شود.

ثانيا : وجود حيرت و غموض در امر ولادت حضرت دليل بر وجود اوست نه عدم آن. يعنى ولادتى بوده ولى ز آنجا كه مخفى واقع شد عده اى را در حيرت فرو برد.

ثالثا : همان گونه كه مكرر اشاره شد گر چه در ابتداى غيبت برخى از عوام مردم در حيرت به سر مى بردند ولى بعد از مدتى نه چندان دور به واسطه كوشش فراوانى كه بزرگان اماميه در روشن ساختن عموم مردم در امر ولادت و امامت حضرت مهدىعليه‌السلام داشتند تمام جامعه شيعى از حيرت خارج شده و همگى به امامت آن حضرت معتقد شدند.

۱۴۴: براى رفع حيرت از جامعه شيعى علما و اصحاب چه كارهايى انجام دادند؟

شكى نيست كه بعد از غيبت امام مهدىعليه‌السلام حيرت و شك جامعه شيعى را در سطح عوام مردم فرا گرفت، زيرا آنان امام خود را نمى ديدند ولى با فداكارى و تبليغ علما و اصحاب اين حيرت برداشته شد. از جمله كارهايى كه در اين مدت انجام گرفت تاءليف كتاب هايى متناسب با وضع موجود در جهت رفع حيرت بود كه از آن جمله مى توان به اين كتاب ها اشاره نمود:

۱- كتاب «الغيبة» از محمد بن ابراهيم نعمانى كه بين سال ۳۳۳ تا ۳۴۲ هجرى تاءليف يافته است.

۲- كتاب «الامامة و التبصرة من الحيرة» از على بن بابويه قمى (م ۳۲۹ ه‍).

۳- كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمة» از محمد على بن بابويه (م ۳۸۶ ه‍)

۴- كتاب «الغيبة» از شيخ طوسى (م ۴۶۰ ه‍)

و ديگر كتاب ها

على بن بابويه در مورد كتاب خود مى گويد: «... من در اين كتاب اخبارى را جمع نمودم كه مى تواند حيرت را بر طرف سازد...».(۴۳۱)

۱۴۵: آيا در عصرهاى مختلف در جهت رفع حيرت در امر ولادت و وجود حضرتعليه‌السلام كتاب تأليف شده است؟

بزرگان جامعه شيعه به پيروى از پيشينيان در راستاى اهداف آنان كه همان تثبيت ايمان مردم به ولادت و وجود امام زمانعليه‌السلام بود قدم گذاشته و دست به تاليفات گوناگون در اين زمينه زدند كه از آن جمله مى توان به اين تاليفات اشاره نمود:

۱- ابو اسحاق ابراهيم بن اسحاق احمرى نهاوندى: «كتاب الغيبة».(۴۳۲)

۲- ابو اسحاق ابراهيم بن الانماطى كوفى اسدى: «كتاب الغيبة».(۴۳۳)

۳- احمد بن حسين عبدالله مهرانى آبى: «ترتيب الادلة فيما يلزم خصوم الامامية دفعه عن الغيبة و الغائب ».(۴۳۴)

۴- ابوالعباس احمد بن على رازى: «الشفاء و الجلاء عن الغيبة».(۴۳۵)

۵- ابوالحسن احمد بن محمد بن عمران بن موسى معروف به ابن الجندى: «الغيبة».(۴۳۶)

۶- اشرف بن اعز معروف به تالج العُلى علوى حسينى: «الغيبة».(۴۳۷)

۷- ابو محمد حسن بن حمزه معروف به طبرى: «الغيبة».(۴۳۸)

۸- ابو محمد حسن بن محمد بن يحيى معروف به ابن اخى طاهر: «كتاب الغيبة و ذكر القائم».(۴۳۹)

۹- ابوالحسن حنظلة بن زكريا تميمى قزوينى: «كتاب الغيبة».(۴۴۰)

۱۰- ابوالحسن سلامة بن محمد بن اسماعيل: «كتاب الغيبة و كشف الحيرة»(۴۴۱)

۱۱- ابوالفضل عباس بن هشام ناشرى اسدى: «كتاب الغيبة».(۴۴۲)

۱۲- ابوالعباس عبدالله بن جعفر بن حسين حميرى قمى: «كتاب الغيبة و التوقيعات».(۴۴۳)

۱۳- ابو محمد عبدالوهاب مادارئى: «كتاب الغيبة».(۴۴۴)

۱۴- شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان: او در زمينه امام زمانعليه‌السلام و موضوعات مربوط به آن حضرت تاليفات متعددى دارد از قبيل: «كتاب الغيبة»، «المسائل العشرة فى الغيبة»، «مختصر فى الغيبة»، «النقض على الطلحى فى الغيبة»، «جواب الفارقيين فى الغيبة».

و نيز در برخى از كتب خود به طور ضمنى بحث فراوانى از مهدويت نموده است از قبيل: «الايضاح فى الامامة و الغيبة»، «الارشاد فى معرفة حجج الله على العباده»، «العيون و المحاسن»، «الجوابات فى خروج الامام المهدىعليه‌السلام ».

۱۵- ابوالقاسم على بن حسين معروف به شريف مرتضى: «المقنع فى الغيبة».(۴۴۵)

۱۶- على بن محمد بن على بن عمر بن رياح: «كتاب الغيبة».(۴۴۶)

۱۷- ابو عبدالله كاتب محمد بن ابراهيم بن جعفر: «كتاب الغيبة».(۴۴۷)

۱۸- ابو على كاتب اسكافى محمد بن احمد بن جنيد: «ازالة الران عن قلوب الاخوان فى الغيبة».(۴۴۸)

۱۹- ابو عبدالله محمد بن احمد صفوانى: «كتاب الغيبة و كشف الحيرة».(۴۴۹)

۲۰- محمد بن زيد بن على فارسى: «كتاب الغيبة».(۴۵۰)

۲۱- ابو الفتح محمد بن على بن عثمان كراجكى: «البرهان على طول عمر صاحب الزمان» و «الاستطراف فى ذكر ما ورد فى الغيبة فى الانصاف».(۴۵۱)

۲۲- ابوبكر محمد بن قاسم بغدادى: «كتاب الغيبة».(۴۵۲)

۲۳- ابو النصر محمد بن منصور عياشى: «كتاب الغيبة».(۴۵۳)

۲۴- ابو الفرج مظفر بن على بن حسين همدانى: «كتاب الغيبة».(۴۵۴)

اينها اسامى كتاب هايى بود كه تا آخر قرن سوم هجرى درباره رفع حيرت به طور مستقل نوشته شده است.

۱۴۶: آيا ممكن است گروهى اخبارى را در موضوع ولادت حضرت جعل كرده باشند؟

درباره روايات امام مهدىعليه‌السلام و ولادت و وجود آن حضرت ممكن است كسى بگويد: جماعتى اين روايات را جعل كرده آن گاه شيعيان آنها را نقل كرده اند در حالى كه به جعل آن علم نداشته اند.

پاسخ:

اين احتمال در تمام اخبار متواتر وارد است و اگر اين راه به اخبار باز شود همه شرايع باطل شده و هيچ خبرى قابل اثبات نيست.

اگر امر چنين بود، بايد در طول زمان براى دشمنان شيعه آشكار مى گشت و آنها از اين طريق شيعه را مورد هجوم قرار مى دادند، در حالى كه چنين هجومى را از آنها مشاهده نمى كنيم.