نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان

نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان0%

نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: شكيبا سادات جوهرى
گروه: مشاهدات: 8820
دانلود: 1716

توضیحات:

نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8820 / دانلود: 1716
اندازه اندازه اندازه
نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان

نيش و نوش، نقش زبان در نيك بختى و بدبختى انسان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

غيبت ، افطار روزه

روزى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور داد همه مسلمانان يك روز روزه بگيرند و تا وقتى حضرت اجازه نداده است ، كسى افطار نكند. آن روز همه مسلمانان روزه گرفتند. زمان افطار، مسلمانان يك به يك نزد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى آمدند، اجازه افطار مى گرفتند و حضرت نيز اجازه مى داد. نوبت به مردى رسيد كه به حضرت گفت : اى رسول خدا! دو تن از دخترانم امروز روزه گرفته اند، ولى خجالت مى كشند خدمت شما بيايند و اجازه افطار بگيرند. آيا اجازه مى فرماييد آنها افطار كنند؟ رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صورت خود را از آن مرد برگرداند و پاسخى نداد. بار ديگر آن مرد سخن خود راتكرار كرد، ولى باز حضرت به او توجهى نكرد و پاسخى نداد. آن مرد براى بار سوم گفته خود را تكرار كرد اين بار حضرت فرمود:(چگونه از من اجازه افطار مى خواهى ، در حالى كه امروز دخترانت روزه دار نبودند؛ زيرا از صبح در خانه گوشت مردم را مى خورند. حال نزد آنها برو و به دخترانت بگو اگر روزه دار بوده اند، استفراغ كنند).

آن مرد به خانه بازگشت و ماجرا را براى دخترانش تعريف كرد و آنها نيز استفراغ كردند. ناگهان از دهان هر كدام ، لخته خون بسته اى خارج شد. آن مرد با ديدن اين صحنه ، با ترس و وحشت نزد پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت و ماجرا را تعريف كرد. حضرت پس از شنيدن سخنان او فرمود:(سوگند به آن خدايى كه جانم در دست اوست ، اگر آن دو لخته خون بسته در شكم دخترانت باقى مى ماند، بدون شك گرفتار آتش دوزخ مى شدند). سپس فرمود:(اين دو دختر امروز روزه گرفته و از آنچه خداوند برايشان حلال كرده بود، پرهيز كردند، ولى با چيزى كه خداوند حرام كرده بود، روزه خود را شكستند؛ زيرا امروز در خانه با دهان روزه كنار يك ديگر نشستند و با غيبت كردن مشغول خوردن گوشت مردم شدند(٢٥٢) )در نتيجه ، با اين كار زشت ، روزه خود را تباه كردند و پاداش ‍ عمل خود را نابود ساختند.

پبامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من اغتاب مسلما فى شهر رمضان لم يو جر على صيامه(٢٥٣) ؛

هركس در ماه مبارك رمضان از مسلمانى غيبت كند، روزه اش پاداشى ندارد و از ثواب روزه خود بهره اى نخواهد برد.

ايشان همچنين فرمود:

من اغتاب مسلما اءو مسلمه لم يقبل الله صلاته و لا صيامه اءربعين يوما و ليله الا اءن يغفر له صاحبه(٢٥٤) ؛

هركس از زن و مرد مسلمانى غيبت كند، خداوند، نماز و روزه او را تا چهل شبانه روز نمى پذيرد، مگر آن كه كسى كه از او غيبت شده است ، وى را حلال كند.

غيبت ، باطل كننده وضو

از(ابن سيرين)نقل شده است :(روزى مردى از انصار از كنار عده اى گذشت كه با هم ديگر صحبت مى كردند و به بد گويى از ديگران مشغول بودند. با شنيدن صحبت هاى آنان به آنها گفت : وضو بگيريد كه بعضى از شما آنچه مى گوييد، از حدث (اسبابى كه مانع از نمازند) ندتر است).

بر اساس روايت ديگرى ، نقل شده است كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:(نشستن در مسجد در انتظار نماز، عبارت است ، ولى تا وقتى حدثى از انسان سر نزند(٢٥٥) )از حضرت پرسيدند: يا رسول الله ، حديث چيست ؟ حضرت فرمود:(غيبت كردن)(٢٥٦)

لعنت بر غيبت كنندگان

(عبد المؤمن انصارى)مى گويد:(روزى به حضور امام موسى بن جعفرعليه‌السلام رفتم ديدم(محمد بن عبدالله جعفرى)هم نزد امام است من با چهره باز به روى او لبخند زدم امام كاظمعليه‌السلام وقتى اين صحنه را ديد، به من فرمود: دوستش دارى ؟ گفتم : آرى ، به خاطر وجود مبارك شما او را دوست دارم حضرت فرمود: به راستى كه او برادر توست ؛ زيرا مؤمن ، برادر پدر و مادرى مؤمن است ، اگر چه زاده پدر او نيست سپس ‍ فرمود:

ملعون من اتهم اءخاه ملعون من غش اءخاه ، ملعون من اغتاب اءجاه ملعون من لم ينصح اءخاه(٢٥٧)

كسى كه به برادرش تهمت بزند يا با برادرش باغل و غش رفتار كند يا از برادرش غيبت كند يا برادر خود را راهنمايى و نصيحت نكند، ملعون است

آويزان بر شاخه هاى آتش (معاذ بن جبل)گفت : روزى در خانه(ابو ايوب انصارى)نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بودم به آن حضرت عرض كردم : اى رسول خدا! مقصود از اين كلام چيست كه خداوند مى فرمايد: ( يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا ) (٢٥٨) . روزى كه در صور مى دمند تا مردگان زنده شوند و گروه گروه به صحراى محشر آيند. حضرت در پاسخ من فرمود:(اى معاذ! از امر بزرگى پرسيدى). بعد چند لحظه چشمان مبارك را بست و سپس باز كرد و فرمود:(ده طايفه از امت من به طور پراكنده ، گروه گروه در روز رستاخيز محشور مى شوند كه خداوند آنها راتغيير داده است بعضى از آنها در حالى محشور مى شوند كه بر شاخه هاى آتش آويزان شده اند. اينها كسانى اند كه نزد ديگران به ويژه پادشاهان و حاكمان ، درباره مردم بد زبانى و بد گويى مى كردند(٢٥٩) ).

كوچك ، ولى فتنه انگيز

معاذ بن جبل گفت : روزى به حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض ‍ كردم : يا رسول الله ! مرا نصيحت كنيد. حضرت فرمود:(اى معاذ! خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مى بينى و در مورد خود اين طور بينديش كه در ميان مر.دگانى). سپس حضرت در ادامه پند و اندرز خود فرمود:(اى معاذ! اگر تمايل داشته باشى تو را به چيزى آگاه مى سازم كه بيشتر از هر چيزى در اختيار توست). بعد حضرت بى آن كه منتظر پاسخى از طرف من باشد، با دست مبارك خود به زبانش اشاره كرد(٢٦٠) .

ماءموريت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

يكى از پيامبران در عالم رؤ يا ماءموريت يافت كه :(فردا به فلان صحرا برو و هر چه را اول پيش تو آمد، بخور؛ دومى را پنهان كن ؛ سومى را نگاه دار؛ چهارمى را نااميد مگردان و از پنجمى بگريز). فردا هنگامى كه به صحرا رفت ، نخستين چيزى كه در برابرش ظاهر شد، كوه بزرگى بود. متفكر و متعجب شد كه چگونه كوهى رابخورد. چون قدرى جلو رفت ، آن كوه بزرگ مانند لقمه اى كوچك و لذيذ گشت و هنگامى كه آن را در دهان گذاشت ، شيرين ترين از عسل و خوش بوتر از مشك بود. پس از مسافتى ، تشت طلايى را مشاهد كرد. بى درنگ آن را زير خاك پنهان ساخت ، ولى آشكار شد و چندين مرتبه آن را مخفى كرد، ولى دوباره ظاهر مى گشت تا اين كه با زحمت فراوان موفق شد آن را پنهان كند. سپس پرنده اى را ديد كه از ترس ‍ باز شكارى به او پناه آورد، آن را نيزدر پيراهن خويش پناه داد تا از گزند دشمن حفظش كند. باز شكارى آمد و گفت : اى پيامبر خدا! من دو روز است در طلب اين صيد هستم و او به تو پناه آورده و من خيلى گرسنه ام ، مرا از خود نااميد مكن آن پيامبر هم مقدارى گوشت به او داد. سرانجام پس از مسافتى كوتاه ، مردارى را ديد و از او بگريخت او مدتى درباره اين ماجرا مى انديشيد تا سرانجام رمز اين حوادث بر او كشف شد. آن كوه بزرگ كه به صورت لقمه اى لذيذ در آمد و آن را خورد، خشم بود كه ابتدا بسيار بزرگ مى نمود و چون آن را فرو خورد، لقمه اى لذيذ شد. آن تشت طلا، عمل نيك بود كه هر چه بخواهى آن را پنهان كنى ، خود را آشكار مى سازد. سوم ، امانت است كه بايد آن را حفظ كنى چهارم حاجت است كه بايد سعى كنى نيازهاى مردم را بر آورى و پنجم ، غيبت است كه بايد از آن فرار كنى(٢٦١).

غيبت پوشى

روزى شخصى به محضر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت : اى رسول خدا! دوست دارم خداوند عيب مرا بپوشاند. حال شما مرا به سوى چه عملى راهنمايى مى كنيد تا به وسيله انجام دادن آن ، خداوند به من نظر لطف و رحمت كند. در دنيا و آخرت ، عيب هايم را فاش نسازد و نزد خلايق رسوايم نكند. حضرت در پاسخ فرمود:اشتر عيوب اخوانك يستر الله عليك عيوبك(٢٦٢) عيوب برادران مسلمانت را بپوشان تا خداوند، عيب هايت را بپوشاند.

مريز آبرو اى برادر به كوى

كه دهرت بريزد به شهر آبروى(٢٦٣)

حواريان عيب بين و حسن نظر عيسىعليه‌السلام

روزى حضرت عيسىعليه‌السلام به همراه حواريان از كنار مردار و لاشه سگى مى گذشت در اين هنگام ، حواريان با ديدن لاشه سگ همگى گفتند: چه بوى بد و متعفنى دارد؟ حضرت عيسىعليه‌السلام نگاهى به لاشه سگ كرد و ديد دندان هاى سفيدش پيداست پس فرمود: به به ! چه دندان هاى سفيدى دارد(٢٦٤).

گرت عيب جويى بود در سرشت

نبينى ز طاووس جز پاى زشت(٢٦٥)

حفظ آبرو

(معتب)مى گويد: روزى امام موسى بن جعفرعليه‌السلام در نخلستانش مشغول بريدن شاخه هاى خرما بود. در اين زمان كه از غلامان آن حضرت را ديدم كه دسته اى از خوشه هاى خرما را برداشت و پشت ديوار انداخت من رفتم و او را گرفتم و نزد حضرت آوردم و گفتم : من اين غلام را ديدم كه اين خوشه ها را برداشت و پشت ديوار پنهان كرد حضرت به او فرمود:(آيا گرسنه مانده بودى ؟)غلام گفت : نه ، آقاى من فرمود:(آيا نيازمند بودى ؟)گفت نه آقاى من فرمود:(پس چرا اين خوشه ها را برداشتى ؟)گفت : چون اين ها رادوست داشتم ، ولى اكنون پشيمانم حضرت فرمود:(راه درستش اين بود كه به من مى گفتى ، حال برو و همه اين خوشه هاى خرما هم مال تو، ولى ديگر چنين كارى نكن سپس فرمود: او را رها كنيد. رازش نزد ماپنهان مى ماند، كارش را فاش نكنيد(٢٦٦) )

از امام علىعليه‌السلام هم نقل شده است كه فرمود:

لو وجدت مؤمنا على فاحشه لسترته بثوبى(٢٦٧)

هر گاه به مؤمنى برخورم كه سرگرم كار زشتى باشد، او را با جامعه خود مى پوشانم (تا كس ديگرى جز من از زشتى كردار او آگاه نشود و آبرويش ‍ نريزد).

ز عيب خويش هنر نيست چشم پوشيدن

كه پرده پوشى عيب كسانى هنر باشد(٢٦٨)

عيب جويى از نقاش

روزى مردى با حكيمى زشت رو روبه رو شد. به سبب عيب جويى ، حكيم را به داشتن صورت قبيح نكوهش كرد و گفت : چقدر زشت رويى ! حكيم در پاسخ گفت : آفرينش چهره من به دست زير انداخت و از حكيم دور شد(٢٦٩) .

هم چنين نقل شده است كه شخصى به لقمان حكيم گفت : چه روى زشتى دارى ! لقمان در پاسخ او گفت : از نقش چهره ام عيب مى گيرى يا از نقاش ‍ (خدا)(٢٧٠) ؟

هر گلى علت وعيبى دارد

گل بى علت و بى عيب خداست(٢٧١)

سيه چهره اى را كسى زشت خواند

جوابى بگفتش كه حيران بماند

نه من صورت خويش خود كرده ام

كه عيبم شمارى كه بد كرده ام

تو را با من از زشت رويم چه كار

كه من نيستم زشت و زيبا نگار(٢٧٢)

نزديكى عيب جو به كفر

(از زراره)از امام باقر و امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه فرموده اند:

نزديك ترين اوقات بنده به كفر، زمانى است كه با كسى برادرى و دوستى كند، ولى پيوسته لغزش ها و خطاهاى او را نزد خود به شمار آورد و نگه دارد تا روزى به رخ او بكشد و به وسيله آن لغزش هاى گفتارى و كردارى ، او را سرزنش كند(٢٧٣) .

مى گويند عيب جويان به(مگس)مى مانند، به گونه اى كه يكى از بزرگان مى گفت : همچنان كه مگس ها به روى زخم مى نشينند و آن را مى گزند و از جاهاى سالم دورى مى كنند، افراد بدكار و عيب جو نيز همواره عيب مردم را پى مى گيرند و پى در پى آن را براى ديگران ، بيان و خوبى ها و نيكى هايشان را فراموش مى كنند(٢٧٤).

منه عيب خلق اى فرومايه پيش

كه چشمت فرو دوزد از عيب خويش(٢٧٥)

بزرگ بينى عيب ديگران

در روايتى از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:كفى بالمرء عيبا اءن يبصر من الناس ما يعمى عنه(٢٧٦) همين بدبختى براى آدمى كافى است كه عيب مردم را ببيند، ولى در مورد عيوب خود كور و غافل باشد.

يكى از بزرگان مى گفت : يكى از شما خسى را در چشم برادر خود بيند، ولى تير را در چشم خود نمى بيند(٢٧٧) .

عيب كسانى منگر و احسان خويش

ديده فرو بر به گريبان خويش(٢٧٨)

گريه بر عيب خود روزى

(ربيع بن خيثم)و عده اى دور هم نشسته بودند و گفت و گو مى كردند. يكى از حاضران به ربيع گفت : هيچ گاه ما نشنيديم تو از كسى غيبت و عيب جويى كنى ؟ ربيع در پاسخ او گفت : چنان از اوضاع و احوال خود راضى و خشنود نيستم تا به غيبت و عيب جويى ديگران بپردازم بعد در ادامه افزود: مرا گريه بر خويش است ، به بر ديگران ؛ يعنى اشتغال و پرداختن به عيب خويش ، مرا از غيبت و عيب جويى ديگران باز داشته است(٢٧٩).

به از من ، كسى در جهان عيب من نداند به جز عالم الغيب من مكن عيب خلق اى خردمند فاش به عيب خود از خلق مشغول باش(٢٨٠)

سخن چين ، مانع رحمت الهى (ابو حامد) مى گويد: نقل شده بنى اسرائيل در زمان حضرت موسىعليه‌السلام به خشك سالى دچار شدند. آن حضرت با پيروان خويش ‍ چندين با از درگاه الهى طلب باران كرد، ولى دعاى موسى مستجاب نشد. تا اين كه به او وحى شد در ميان شما شخصى سخن چينى هست كه بر اين گناه اصرار دارد و تا زمانى كه او ميان شماست ، دعاى تو و پيروانت را مستجاب نمى كنم(٢٨١)

سزاى سخن چين و عيب جو

هنگامى كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امر خداوند به آسمان ها عروج كرد و از سفر معراج باز گشت ، فرمود:

در اين سفر روحانى ، صحنه هاى بسيار دل خراشى مشاهده كردم ؛ از جمله گروهى را ديدم كه لب هاى مانند لب هاى شتر داشتند و گوشت پهلويشان را مى بريدند و قيچى مى كردند و به دهانشان مى گذاشتند. از جبرئيل پرسيدم : اينها چه كسانى اند كه چنين شكنجه مى شوند وعذاب مى كشند؟ جبرئيل گفت : اينان سخن چينان ، عيب جويان و مسخره كنندگانند(٢٨٢).

مسخ شدگان

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:(روزى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره بعضى از حيوانات كه در آغاز آفرينش ، انسان بودند، ولى به سبب ويژگى هاى ناپسند شان به امر خداوند مسخ شده اند، پرسيدم فرمود: از حيواناتى كه مسخ شده اند يكى دعموص (كرم سياه ) است و ديگرى عقرب سپس فرمود:

و اءما الد عموص فكان نماما يفرق بين الاءحبه و اءما العقرب فكان رجلا لذاغا (لذاعا) لا يسلم على لسانه اءحد(٢٨٣).

كرم سياه ، سخن چين ميان دوستان و آشنايان بود و به واسطه خبر چينى ، جدايى مى انداخت عقرب هم مرد بدزبانى بود كه هيچ كس از بيش زبانش ‍ آسوده خاطر نبود.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

و اءما العقرب فكان رجلا همازا فمسخه الله عزوجل عقربا(٢٨٤) ؛

عقرب مردى عيب جوى ، طعنه زننده ، بدگوى و بدزبان بود كه خداوند، او را به صورت عقرب درآورد.

عذاب سخن چينان امام على فرمود: روزى من و فاطمهعليه‌السلام خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيديم و آن حضرت را در حالى ديديم كه به شدت گريه مى كرد. من گفتم : پدر و مادر به فدايت اى رسول خدا! چرا گريه مى كنيد؟ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:(اى على ! سبب گريه من اين است كه در شب معراج هنگامى كه به آسمانم بردند، عده اى از زنان امت خود را ديدم كه به عذاب سخنى گفتارند. زنى را ديدم كه سرش مانند سر خوك و برنش مانند بدن الاغ و به انواع عذاب ها گرفتار بود). فاطمهعليه‌السلام گفت : اى حيبب من ! بفرماييد كار اين زنان در دنيا چه بوده كه خداوند انواع عقوبت ها براى ايشان مقرر كرده است حضرت فرمود:(دخترم ! زنى كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ و به انواع عذاب و شكنجه ها گرفتار بود، زنى است كه در دنيا سخن چين و دروغ گو بوده است(٢٨٥) ).

روزى مردى نزد امير مؤمنان علىعليه‌السلام درباره شخصى بدگويى و سخن چينى كرد. حضرت به او فرمود:(اى مرد! من در مورد اين مطلبى كه گفتى تحقيق مى كنم اگر راست باشد، بر تو خشمناك مى شوم اگر دروغ باشد، مجازاتت مى كنم ، ولى اگر از عمل ناپسندت پشيمان شده اى ، همين حالا تو را مى بخشم آن مرد گفت : اى امير مؤمنان ! مرا ببخش كه ديگر هرگز بدگويى و سخن چينى كسى رانخواهم كرد(٢٨٦) )

امام علىعليه‌السلام در عهد نامه خود به مالك اشتر مى نويسد:

و لا تعجلن الى تصديق ساع ، فان الساعى غاش و ان تشبه با الناصحين(٢٨٧) )

هرگز در تصديق سخن شخص بدگو و سخن چين ، خيانت كار و فريب كار است ، گر چه به ظاهر، خود را شبيه خير خواهان نشان مى دهد.

فصل چهارم : با فرهنگ سازان

گستردگى اثر گذارى رسانه هاى جمعى به ويژه صدا و سيما بر افكار عمومى بر كسى پوشيده نيست اين رسانه در فرهنگ سازى مطلوب درباره كاركرد مثبت زبان ، از راه فيلم ها، سريال ها، پيام هاى مجرى و مانند آن بيشترين وظيفه را بر عهده دارد.

بنابر اين ، توجه به نكته هاى زير حايز اهميت است :

١ - زبان ، ابزار غرت آفرينى يا ذلت بخش است بنابراين ، بايد مسير تعالى و عزت آفرينى را براى آدمى همواره كرد. در اين راه بايد اسباب پيدايش هر يك از آسيب هاى زبان مانند غيبت ، تهمت و دروغ را شناخت آن گاه با مبارزه ريشه اى ، آنها را خشكانيد. براى مثال ، حسد هم عامل غيبت است و هم عامل تهمت از اين رو، از ميان بردن اين صفت ناپسند اخلاقى ، اقدامى ريشه اى است و در نوشتن فيلم نامه ها بايد به اين نكته توجه كرد.

٢ - هرگونه سخنى اگر از روى تفكر بر زبان جارى مى شود، لغزشش اندك خواهد بود. بنابراين ، در برنامه هاى زنده بايد نهايت دقت در اداى كلمات صورت گيرد تا تبليغات منفى اخلاقى در پى نداشته باشد.

٣ - بايد به زيباى و نيكو سخن گفتن در برخورد ميان اعضاى خانواده و روابط اجتماعى كاملا دقت كرد تا به تدريج ، ادب در گفتار بيش از پيش در جامعه نهادينه شود.

٤ - پر حرفى و زياده گويى ، عامل مهمى در لغزش كلام است بنابراين ، يكى از راه هاى بهداشت زبان ، سكوت و تاءمل است بايد در برخى برنامه ها به مسئله سكوت و گزيده گويى پرداخت پرگويى ، وقار و متانت آدمى را از ميان مى برد. پس سكوتى كه لباس كرامت بر انسان بپوشاند، بهتر از سخنى است كه ندامت به بار آورد.

٥ - به كارگيرى زبان براى جلب منفعت دنيوى با هر وسيله ممكن حتى دروغ گويى و استفاده ابزارى از نعمت بيان ، به ويژه در برنامه هاى صدا و سيما بسيار نكوهيده است در اين ميان ، به جا و صادقانه سخن گفتن و قدردانى

از ارزش سخن ، بسيار مهم به نظر مى رسد. نبايد براى دست يابى به متاع چند روزه دنيوى ، بازى با كلمات رادر برنامه هاى مختلف تبليغ كرد و براى رسيدن به مقصود، به هزاران دروغ دست يازيد.

٦ - بايد در فيلم ها وسريال هاى تلوزيونى در مورد تكيه كلام هايى كه گاه مى تواند از موارد لهو و لعب يا لغو به شمار آيد، دقت كرد؛ چون اين تكيه كلام ها تا پايين ترين مقاطع سنى نفوذ مى كند و جزو فرهنگ محاوره اى مى شود.

٧ - صدا و سيما بايد به روش هاى دورى گزيدن از آلودگى هاى زبانى در قالب هاى فيلم ها و سريال ها، توجه و برنامه ها را به نوعى براى تغيير رفتار بينندگان و شنوندگان خود تهيه كند. پس بايد به اين مسئله با نگاه آموزشى نگريست و تنها به پر كردن ساعت پخش توجه نكرد. بنابر اين ، نگاه ظريفانه و كارشناسانه دينى به اين برنامه ها به شكل مستقيم يا غير مستقيم اهميت فراوانى دارد. برخورد غيره مستقيم ، مانند خارج شدن افراد از جايى كه شخصى در حال غيبت است با تغيير چهره و مانند آن ، مى تواند بسيار كار ساز باشد.

٨ - از آن جا كه بيشتر فضيلت هاى اخلاقى از زمان كودكى در دل و جان آدمى ريشه مى گيرد، در ساخت برنامه هاى كودكان بايد كاملا به ادبيات به كار رفته توجه كرد تا جنبه بد آموزى نداشته باشد؛ زيراوقتى صفتى در كودك درونى شود، به راحتى نمى توان آن را از وجود او زدود. اگر كودكان در برنامه ها با دروغ آشنا باشوند و به تدريج حتى زشتى و قبح آن نيز از بين برود، آثار زيان بار اخلاقى براى آنان خواهد داشت

٩ - عملكرد مسئولان در جامعه و بزرگ ترها در خانواده ، حالت الگويى دارد. بنابراين ، بايد در گفتمان هاى راديو تلوزيونى ، به ظرافت اين مسئله توجه كرد و از باب كونوا دعاه للناس بغير السنتكم با رفتار خود، آموزش هاى لازم چون راست گويى ، راز دارى ، زيبا گويى ، ادب در گفتار، پرهيز از دروغ گويى ، سخن چينى و مانند آنها را به كودكان و بينندگان آموزش داد.

١٠ - بايد زمينه اى به وجود آيد كه هر گاه لغزشى در حفظ زبان صورت گرفت و آدمى مرتكب گفتار نا مطلوبى شد، شجاعت عذر خواهى و تصحيح گفتار را داشته باشد. حتى در مواردى مانند غيبت و تهمت ، پى آمدهاى منفى برخورد با آن فرد براى حلاليت طلبى و سختى هاى آن به نمايش گذاشته شود تا بينندگان به طور غير مستقيم ، آثار زيان بار گفتار نامناسب را در يابند.

حكمت هاى ماندگار حفظ زبان

پيامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

١ -.سلامه الانسان فى حفظ اللسان(٢٨٨) نجات و سلامت آدمى ، در نگه دارى زبان است

٢ -.صلاح الانسان فى حبس اللسا ن(٢٨٩) مصلحت انسان ، در مهار كردن زبان است

٣ -.ان اءكثر خطايا ابن آدم فى لسانه(٢٩٠) بيشتر خطاهاى فرزند آدم ، در زبان اوست

٤ - ان كان فى شى ء شوم ففى اللسان(٢٩١) اگر در چيزى از موجودات پستى باشد، همه آنها در زبان ديده مى شود.

٥ -.نجاه المومن فى حفظ اللسان(٢٩٢) نجات مؤمن ، در حفظ زبان است

٦ - .بلاء الانسان من اللسان(٢٩٣) مصيبت انسان از زبان است

٧ - .من لاحياء له لا غيبه له(٢٩٤) كسى كه شرم و حيايى نداشته باشد، هر چه درباره او بگويند، غيبت شمرده نمى شود.

٨ - فتنه اللسان اءشد من ضرب السيف(٢٩٥) فتنه زبان ، از ضربه شمشير شديدتر است

٩ - .الجمال فى الرجل اللسان(٢٩٦) زبان ، زينت انسان است

امام علىعليه‌السلام فرمود:

١ - .احبس لسانك قبل اءن يطيل حبسك(٢٩٧) زبان خود را به بندكش ، پيش از آن كه تو را به بند كشد.

٢ - .الجمال فى اللسان و الكمال فى العقل(٢٩٨) زيبايى در زبان و كمال در عقل است

٣ - .لسانك ان اءمسكته اءنجاك و ان اءطلقته اءرداك(٢٩٩) اگر زبان خود را نگاه داشتى ، نجاتت مى بخشد و اگر رهايش كردى ، هلاكت مى كند.

٤ - .اللسان ترجمان الجنان(٣٠٠) زبان ، ترجمان دل است

٥ - .الاءلسن تترجم عما تجنه الضمائر(٣٠١) زبان ، ترجمان دل و درون انسان است

٦ - .الانسان لبه لسانه(٣٠٢) مغز و چكيده وجود هر انسانى ، زبان او ست

٧ - .اءعظم الخطا يا عند الله اللسان الكذوب(٣٠٣) به درستى كه بزرگ ترين خطاها نزد خداوند، زبان دروغ گو است

٨ - .ذلاقه اللسان راءس المال(٣٠٤) زيبا سخن گفتن ، سرمايه اصلى انسان است

٩ - .اعلموا اءيها الناس من لم يملك لسانه يندم(٣٠٥) اى مردم ! بدانيد كسى كه مالك زبانش نباشد، پشيمان مى شود.

١٠ - .تكلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه(٣٠٦) سخن بگوييد تا شناخته شويد. همانا شخصيت حقيقى هر انسان زير زبانش نهفته است

١١ - .لو راءيت ما فى ميزانك لختمت على لسانك(٣٠٧) همانا اگر دفتر اعمالت را مى ديدى ، بر زبانت مهر مى زدى

١٢ - .احسبوا كلامكم من اءعمالكم(٣٠٨) هميشه گفتار خود را جزو كردار خويش به شمار آوريد.

١٣ - على لسان المومن نور يسطع و على لسان المنافق شيطان ينطق(٣٠٩) از زبان شخص مؤمن نورى مى درخشد، ولى اين شيطان است كه از زبان منافق سخن مى گويد.

١٤ - .سامع الغيبه شريك المغتاب(٣١٠) شنونده غيبت ، شريك غيبت كننده است

١٥ - .لا تعود نفسك الغيبه فان معتادها عظيم الجرم(٣١١) خود رابه غيبت كردن عادت مده ؛ زيرا اعتياد به آن ، گناه و جرم بزرگى است

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

١ - .ان الكذب هو خراب الايمان(٣١٢) به درستى كه دروغ ، خراب كننده ايمان است

٢ - .لا يكتب الملكان الا ما نطق به العبد(٣١٣) دو فرشته نمى نويسند، مگر آنچه را بنده بگويد و بر زبان جارى كند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

١ - .النطق راحه الروح و السكوت راحه الجسد(٣١٤) سخن گفتن ، موجب آرامش روح انسان و سكوت ، موجب آرامش جسم انسان است

٢ - .الغيبه اءن تقول فى اءخيك ما ستره الله عليه(٣١٥) غيبت آن است كه درباره برادرت آنچه را خداوند پوشانده است ، آشكار كنى

امام رضاعليه‌السلام فرمود:

احفظ لسانك تعز و لاتمكن الشيطان من قيادك فتذل(٣١٦) از زبانت نگه دارى كن و مراقب آن باش تا عزيز و ارجمند باشى و به شيطان فرصت نده تا رهبرت شود كه خوار و زبون مى شوى

سخن چينى

پيامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

١ - .لايدخل الجنه نمام(٣١٧) سخن چين داخل بهشت نمى شود.

٢ - .ان عذاب القبر من النميمه و الغيبه و الكذب(٣١٨) به درستى كه سخن چينى ، غيبت كردن و دروغ گويى ، موجب عذاب قبر است

٣ - .صاحب النميمه لا يستريح من عذاب الله فى الاخره(٣١٩) كسى كه ميان مردم خبر چينى مى كند، در سراى آخرت ، راه نجاتى از عذاب الهى ندارد.

٤ - .اءلااءخبر كم بشرار كم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله قال : المشاوون بالنميمه المفرقون بين الاءحبه(٣٢٠) آيا شما را به بدترين انسان ها آگاه سازم ؟ گفتند: بلى اى رسول خدا. فرمود: كسانى كه در ميان مردم سخن چينى مى كنند و ميان دوستان تقرقه مى اندازند [و روابط صميمانه آنها را به روابط خصمانه و كينه توزانه تبديل مى كنند]).

امام علىعليه‌السلام فرمود:

١ - من نقل اليك نقل عنك(٣٢١) كسى كه از ديگران پيش تو سخن چينى مى كند، از تو نيز نزد ديگران سخن چينى خواهد كرد.

٢ - النمام سهم قاتل(٣٢٢) سخن چين ، تيرى سهمگين و كشنده است

٣ - .النمام جسر الشر(٣٢٣) سخن چين ، پل ارتباطى و واسطه شر و بدى است

٤ - .اياكم و النمائم فانها تورث الضغائناز سخن چينى بپرهيزيد؛ زيرا موجب دشمنى مى شود(٣٢٤) .

٥ - .شرار كم المشاوون بالنميمه المفرقون بين الاءحبه المبتغون للبراء المعايب(٣٢٥) خبيث ترين شما، كسانى هستند كه ميان افراد سخن چينى مى كنند و ميان دوستان جدايى مى اندازند و به اشخاص پاك دامن ، ننگ و عيبى نسبت مى دهند.

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

محرمه الجنه على القتاتين المشائين بالنميمه(٣٢٦) بهشت بر افراد فتنه گرى كه پيش اين و آن مى روند و خبر چينى مى كنند، حرام است

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

و النمام اءشر من وطى ء الاءرض بقدم(٣٢٧) خبر چين ، بدترين و خبيث ترين فردى است كه روى زمين راه مى رود.

غيبت

پيامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

١ - .اجتنبوا الغيبه فانها ادام كلاب النار(٣٢٨) از غيبت كردن بپرهيزيد. به درستى كه اين خوى زشت ، نان و خورش سگ هاى دوزخ است

٢ - .تحرم الجنه على المغتاب(٣٢٩) بهشت بر غيبت كنندگان حرام است

٣ - .الغيبه اءسرع فى دين الرجل المسلم من الا كله فى جوفه(٣٣٠) تاءثير غيبت در دين مسلمان سريع تر است از تاءثير غذا در بدن انسان

٤ - .الغيبه اءسرع فى جسد المومن الا كله فى لحمه(٣٣١) غيبت كردن ، در جسم مؤمن ، زودتر از بيمارى خوره در گوشت او اثر مى گذارد.

٥ - .لا تغتابوا المسلمين فمن اغتاب اءخاه المسلم جاء يوم القيامه و لسانه معقود الى قفاه لايحله الا عفو الله عزوجل او عفو من اغتابه(٣٣٢) غيبت مسلمانان را نكنيد؛ زيرا هر كس از برادر مسلمانش غيبت كند، در روز قيامت زبانش به پشت گردنش بسته مى شود كه جز عفو خداى عزوجل يا گذشت و بخشش غيبت شده ، هيچ چيز آن را نمى گشايد.

٦ - .لان يا كل اءحد كم من جيفه حتى يشبع خيرله من اءن يا كل لحم اءخيه المسلم(٣٣٣) اگر يكى از شما از گوشت مردار بخورد تا سير شود، بهتر از آن است كه گوشت برادر مسلمان خود را بخورد.

٧ - .فنز هوا اءسما عكم من استماع الغيبه فان القائل و المستمع لها شريكان فى الاثم گوش هاى خود را از شنيدن غيبت در امان داريد؛ زيرا گوينده و شنونده غيبت هر دو در اين گناه شريك هستند(٣٣٤) .

امام علىعليه‌السلام فرمود:

١ - .الغيبه لوم باطن(٣٣٥) از پستى و فرو مايگى باطن آدمى ، غيبت كردن است

٢ - .الغيبه ربيع اللئام(٣٣٦) غيبت كردن ، بهار، پست فطرتان است

٣ - .الغيبه ايه المنافق(٣٣٧) غيبت كردن ، از نشانه هاى شخص منافق و دورو است

٤ - .الغيبه قوت كلاب النار(٣٣٨) غيبت كردن ، خوراك سگ هاى دوزخ است

٥ - .اءبغض الخلائق الى الله المغتاب(٣٣٩) منفورترين مردم نزد خداوند، غيبت كنندگانند.

امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود:

ان لكل شى ء اداما و ادام كلاب الناس الغيبه(٣٤٠) هر موجودى خوراكى دارد و خوراك مردم سگ خوى ، غيبت كردن است

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

١ - .الغيبه تاكل الحسنات كما تاءكل النار الحطب(٣٤١) غيبت كردن ، نيكى ها را نابود مى سازد، همان گونه كه آتش ، هيزم خشك را مى بلعد و مى سوزاند.

٢ - .ملعون ، ملعون من اغتاب اءخاه(٣٤٢) ملعون است ملعون ، كسى كه از برادر مسلمانش غيبت كند.