آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران0%

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران نویسنده:
محقق: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
مترجم: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
گروه: جوانان و ازدواج

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

نویسنده: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
محقق: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
مترجم: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان
گروه:

مشاهدات: 4112
دانلود: 2468

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4112 / دانلود: 2468
اندازه اندازه اندازه
آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

آنچه یک جوان باید بداند ـ دختران

نویسنده:
فارسی

 نام كتاب : آنچه يك جوان بايد بداند(ويژه دختران)

نام نویسنده: رضا فرهاديان - بتول فرهاديان

مقدمه

جوان براى درك بهتر خود و آشنايى با محيط پيرامون خويش ، نياز به راهنمايى و آگاهى دارد. او همواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى ، همراه با حالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است جسم جوان به شكل غير ارادى به رشد خود ادامه مى دهد و رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقيم و متقابل با جسم اوست .

هنگامى جريان رشد، حالت طبيعى به خود مى گيرد، كه او از نظر فكرى و اعتقادى در جهت صحيح و در مسير طبيعى برنامه هاى تكاملى نظام آفرينش قرار گيرد.

بنابراين ، جوان براى رشد روانى و سازندگى خود، نيازمند هدايت و راهنمايى مربيان صالح و خير انديش است از طرفى او نيازمند به فكر كردن درباره خود و رفتار و اعمال و عكس العملهاى خويش در محيط زندگى است .

او بايد چگونه زيستن را بياموزد، به خصوص زمانى كه به شخصيت خود پى مى برد و كم كم خودش را پيدا مى كند كه : من كيستم و در كجا هستم و چگونه بايد باشم ؟

او بايد پاسخ اين سؤ الها را بيابد، تا بتواند در مسير زندگى خود سنجيده گام بر دارد و به آينده اى مطمئن و سعادتمند دست يابد.

يكى از روان پزشكان(١) مى گويد:((من در تحقيقات فراوانى كه درباره علت ناراحتيهاى اشخاص انجام داده ام ، به اين نتيجه رسيده ام كه : اين افراد در دوران كودكى و جوانى ، چگونه زيستن را به خوبى فرا نگرفته اند و به اندازه كافى راهنمايى نشده اند؛ بسيارى از آنان در حال حاضر خود پدر و مادر هستند و داراى فرزندانى نيز هستند، ولى آنها بدون اين كه خودشان بخواهند و يا بدانند، ناراحتيهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مى كنند.))

جوان به علت اين كه سنش كم است و كمتر از بزرگسالان گرفتار ناملايمات زندگى شده ، داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است او كمتر از بزرگترها سرد و گرم روزگار را چشيده و با مشكلات و دشواريهاى كمترى در زندگى روبه رو گرديده است .

ذهن پاك و ساده اش چندان فرصت انحراف و آلودگى پيدا نكرده و از طرفى چون به دوران كودكى نزديك است ، بهتر از افراد مسن مى تواند خاطره ها و حوادث دوران كودكى خود را به ياد آوريد و علت بعضى از احساسات و رفتار خود را بفهمد و در نتيجه ، هرگاه رفتار ناپسندى از خود مشاهده كرد، به آسانى آن را علت يابى كرده و اصلاح نمايد.

جوان هنوز قسمت بيشتر عمر خود را در پيش رو دارد. او با شناخت بهتر خود، مى تواند از بروز واكنشهاى نابهنجار در برابر پيشامدهاى زندگى ، در آينده جلوگيرى نمايد.

فصل اول : جوان و دوران بلوغ نخستين گام يكى از آگاهيهاى بسيار مهم در زندگى جوان ، قبل از شناختن محيط و پديده هاى پيرامونش ، آشنايى با((خود))است .

توجه به خويشتن و آگاهى به((خود))يكى از شگفتيهاى نظام آفرينش ‍ است ، زيرا انسان علاوه بر علم و آگاهى به اشيا و ديگران ، درباره((خود))آگاهى و توجه((حضورى(٢) ))دارد و در عين حال مى تواند توجه خود را به شخصيت خويش متمركز سازد و رفتار و كردار خود را مورد ارزيابى و تحليل قرار دهد؛ حتى بهتر از يك پديده خارجى خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوى علمى قرار دهد.

اطلاعات علمى كه انسان از خارج دريافت مى كند، ممكن است همراه با خطا و اشتباه باشد، ولى درباره((خود))خطا نمى كند.

در اين باره قرآن مى فرمايد: انسان نسبت به نفس خود آگاهى دارد، اگر چه (براى خطاهايش ) عذر تراشى كند(٣).

انسان وقتى باطن خويش را شناخت و اصلاح كرد، رفتارى كه از او صادر مى گردد نيز اصلاح مى شود.

جوان داراى اين قدرت خواهد بود كه در برابر موفقيتها و يا شكستهاى زندگى ، خود را نبازد و با تقويت ايمان و توكل به خدا با عزمى راسخ ، در حوادث به جلو گام بردارد، زيرا غرور در نتيجه موفقيت يا نوميدى در نتيجه شكست ، هر دو براى وى خطرناك است .

بنابراين ، جوان عزيز! اگر شما مى خواهيد در زندگى خوشبخت و سعادتمند باشيد، بايد از هم اكنون خود را بررسى كنيد و ببينيد چه معايب و نقايصى داريد؛ سپس كوشش كنيد كه آنها را يكى پس از ديگرى برطرف نماييد.

بايد بدانيد كه گذشتن از مرحله كودكى و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانى ، چندان آسان نيست ، بلكه اين راه پر فراز و نشيب بايد همراه با آگاهى و مراقبتهاى لازم طى شود.

مطالعه درباره زندگى رهبران بزرگى كه منشاء خدماتى به انسانها بوده اند و آنان را به سوى دانش و عدالت و خدا پرستى هدايت كرده اند، ما را به اين نكته آگاه مى سازد كه اين گونه افراد از جمله كسانى بوده اند كه دوران حساس بلوغ را به سلامتى و پاكى پشت سر گذاشته و ايام جوانى را آگاهانه سپرى كرده و از قدرت جوانى شان بيشترين استفاده را نموده اند. آنان شيوه اى را برگزيده اند كه استعدادهايشان را در جهت كمال ، شكوفا كرده و همواره وجودشان براى خود و ديگران منشاء خير و بركت بوده است .

انديشيدن و دقت كردن در زندگى دانشمندان و رهبران اجتماعى و دينى و پيامبران بزرگوار به جوان كمك مى كند كه چگونه در موقعيتها و مراحل مختلف زندگى عمل نمايد تا استعدادهاى خود را شكوفا سازد. اما كسانى كه مبداء فساد و گمراهى براى خود و ديگران گرديده اند، بيشتر افرادى بوده اند كه در دوران مهم بحرانى بلوغ ، انحراف و آلودگى فراوان پيدا كرده و بكلى شخصيتشان از هم متلاشى شده است .

بنابراين عدم اطلاع و آگاهى جوان به مسائل حساس دوران بلوغ ، موجب اختلال روانى و تزلزل در شخصيتش گرديده و در نهايت آينده اى مبهم و تاريك در انتظارش خواهد بود.

آينده نگرى شما در آينده اوقات فراغت زيادى در پيش داريد و هر وقت ، فرصت دست دهد، حق داريد از آنها استفاده نماييد، ولى چگونه ، چطور و با چه هدفى ؟

كارهاى جدى و مهمى در پيش داريد، از جمله معاشرت با دوستان و همسالان ، رفت و آمد با خويشاوندان و طرز رفتار با آنان ، انتخاب رشته هاى تحصيلى ، پيدا كردن موقعيتهاى اجتماعى مناسب و موفقيت در آن و خلاصه روزى فرا مى رسد كه بايد به فكر ازدواج و تشكيل خانواده و تربيت فرزند باشيد.

البته ممكن است در زندگى شما پيشامدهاى ديگرى نيز رخ دهد.

(نوميدى و دلتنگى در كارها، اندوه و غم و بيمارى ...)

 حتما شما تاكنون طعم شكست و نوميدى را چشيده ايد؛ اين نوميدى و غمها در دوران جوانى ، معمولا خيلى ناگوار است ، زيرا شما اين طور احساس مى كنيد كه تنها شما ناراحت و غمگين هستيد و تصور نمى كنيد كه صدها انسان ديگر در زندگى خود، همواره با اين ناملايمات روبه رو مى شوند.

پيشامدهاى ناگوار، بطور ناگهانى و غير منتظره در زندگى انسان رخ مى دهد؛ اين حقيقتى است كه نمى توان منكر آن شد، ولى اين پيشامدها و ناگواريها در فرهنگ و جهان بينى ما معنا و مفهوم خاصى دارد و به عنوان يك حادثه گنگ و بى هدف مطرح نيست(٤).

يك جوان با ايمان ، با بينش صحيحى كه درباره خود و اين رويدادها دارد، حوادث و رويدادهاى غير اختيارى را، به عنوان يك پل و نردبان ترقى و وسيله آزمايش الهى - كه كمال و رشد و سعادت او در گرو آن است - تلقى مى كند و با عبور آگاهانه از آن ، آينده تابناك خود را رقم مى زند.

حوادث و پيشامدهايى كه در دوران حساس جوانى انسانهاى بزرگ - از رهبران اجتماعى و مذهبى ، همچون امام خمينى ، شيخ انصارى ، علامه طباطبايى گرفته تا دانشمندان علوم طبيعى ، چون انيشتين ، اديسون ، پاستور... - رخ مى دهد، همه گوياى اين حقيقت است كه اينان با درك درست و بينش صحيحى كه درباره ناگواريها داشته اند، به نحو شايسته اى با آن برخورد كرده و پيروزمندانه از آن گذشته اند.

بطور كلى بايد دانست كه اگر ما داراى هدف و اعتقادى صحيح و عاقلانه باشيم ، آن هدف در زندگى به ما آرامش و دل گرمى مى دهد و نيز به ما نيرو مى بخشد و ما را با پشتكار زياد وارد معركه زندگى كرده و به جلو مى راند و در پايان ، شادمانه با موفقيتى تمام به آن هدف دست خواهيم يافت .

واقع بينى متاءسفانه اين تمايل در بيشتر ما وجود دارد، كه كسالت و تنبلى خود را ناديده گرفته و شكست در كارها را به گردن ديگران و يا پيشامدها بيندازيم و نقايص و معايب خودمان را به حساب نياورده و در صدد بر طرف كردن آن نباشيم .

تجربه نشان داده است كه ما هميشه مايل هستيم كارها را آن طور كه دلمان مى خواهد، ببينيم ، نه آن طور كه هستند. دوست نداريم درباره معايب و نقايص خودمان اندكى بينديشيم ، در حالى كه تفكر درباره كارها و نقايص ‍ آن ، موجب جلوگيرى از تكرار خطا در كارهاى بعدى ما خواهد شد و با اين تلقى هر روز كه از عمرمان مى گذرد، يك قدم در جهت كمال و بى نقصى به پيش مى نهيم .

به همين جهت است كه حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:

شناخت خويش بالاترين و سودمندترين شناخت هاست (٥).

حتى شناخت آفريدگار جهان را منوط به شناخت خويش ‍ دانسته اند(٦).

چون تا انسان خود را نشناسد و انگيزه ها و خواسته هاى درونى خويش را بطور صحيحى تحليل نكند و با هدف آفرينش در اين جهان آشنا نگردد، نمى تواند مسائل زندگى خود را درست ارزيابى كند يا درباره آن قضاوت صحيح داشته باشد.

مهمترين دوران زندگى اگر شما به عنوان يك جوان درباره دوران بلوغ ، كه يكى از مهمترين و حساسترين دوران زندگى است ، آگاهى پيدا كنيد و بدانيد كه چه تغييراتى در وجود شما و همسالانتان رخ مى دهد، آن وقت گذشتن از اين دوران بحرانى براى شما بسيار آسان خواهد بود.

مهمترين ويژگيهاى اين دوران ، بروز تمايلات جنسى است .

ندانستن و آگاه نبودن از اين مسائل ، ضامن گناه نكردن و پاك ماندن نيست .

اگر جوان به طرز واقع بينانه اى و از طريق يك منبع صلاحيت دارد با مسائل كلى بلوغ و حتى مسائل توليد نسل ، كه مبداء آفرينش ، آن را در موجودات عالم ، اعم از انسانها و حيوانات و نباتات ، جهت حفظ و بقاى نسلشان قرار داده است ، بطور منطقى و طبيعى آشنا شود؛ امكان بروز انحراف كاهش ‍ مى يابد.

از طرفى جوان بايد در اين دوران حساس و بحرانى ، قدر جوانى اش را بداند و افكار خود را مشغول كنجكاويهاى ناآگاهانه و انحراف آميز درباره مسائل جنسى ننمايد، زيرا جستجوى بيش از حد در اين باره ، زمينه وسوسه هاى شيطانى را در وجود وى فراهم آورده و ادامه تحصيل و زندگى متعادل و طبيعى او را با دشوارى و سرگردانى روبه رو مى سازد، و در نتيجه ، استعدادهاى سرشار و نيروهاى شاداب جوانى را هدر مى دهد.

پديده هاى جسمى بلوغ ظهور بلوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيو شيميايى در بدن شروع مى شود و وضعيت كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديده مى آورد. غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد(٧).

صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى هستند، وظيفه توليد نسل را به عهده دارند. تغييرات حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيز آدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد.

اين دگرگونيها سر آغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل توجه نباشد، اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى از لحاظ وضعيت ظاهرى و رفتار و حالتهاى روانى كاملا محسوس است .

حالت طبيعى رسيدن به بلوغ جنسى ، براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى اكثر دختران از نه سالگى آغاز مى گردد. در طى اين مرحله در اكثر نوجوانان ، طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن نمايان مى گردد و پس از آن ، تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.

بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد، بلند شدن قامت ، ازدياد وزن ، رشد سريع استخوانها و ماهيچه ها مى باشد و همزمان با آن ، اعضاى داخلى بدن رشدى مشابه دارند.

از ويژگيهاى ديگر جسمى دختران جوان در اين دوره ، برآمدگى سينه و روييدن مو در بعضى از اعضاى بدن است(٨) . براى اولين بار مقدارى خون از او دفع مى شود كه اصطلاحا به اين حالت ، رگل يا قاعدگى گفته مى شود(٩).

O اولين قاعدگى : هنگام بلوغ ، با تغييراتى كه در بدن صورت مى گيرد، هورمونهاى محرك غدد جنسى از غده هيپوفيز ترشح مى شود و تخمدانها بعد از سالها خاموشى ، در اين دوران شروع به ترشح استروژن و پروژسترون مى كنند. جدار رحم نيز به ترتيب رشد مى كند بالاءخره اولين خونريزى قاعدگى رخ مى دهد. اين پديده كه براى دختر نوجوان سابقه اى نداشته ، در صورت عدم آگاهى قبلى ، احتمالا سبب ترس و نگرانى وى مى شود؛ در حالى كه با توضيحات مذكور معلوم مى گردد كه اين پديده ، كاملا طبيعى بوده و ناشى از تغييرهاى خاص دوران بلوغ در آنان مى باشد و لذا محلى براى نگرانى و ترس وجود ندارد.

همچنين در ابتدا به علت عدم آمادگى كامل اعضاى مربوطه ممكن است خونريزيهاى قاعدگى به فواصل نامنظم و طولانى صورت گيرد كه امرى طبيعى به شمار مى رود.

O دردهاى قاعدگى : در جريان خونريزى قاعدگى ، به علت انقباضات رحم و به منظور دفع مواد و خون موجود در داخل آن ، دردهاى خفيفى ايجاد مى شود. در برخى افراد، اين دردها بيشتر بوده و اصطلاحا((ديسمنوره)) dysmenorrhea يا قاعدگى دردناك گفته مى شود كه در صورت شديد بودن لازم است ضمن مراجعه به پزشك جهت تسكين يا تخفيف دردهاى مذكور، از داروهاى مسكن و ضد اسپاسم antispasmodic استفاده نمايند. ممكن است بروز اين خصوصيات در افراد به طور متفاوت بوده و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذيرد.

پديده هاى روحى و روانى بلوغ ((بلوغ))در واقع يك تغيير و تحول شديدى است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گيرد. بلوغ ، يك نوع توليد مجدد است ؛ يعنى ، با بلوغ ، شخص ديگرى با روحيه و اختصاصات جسمى متفاوت از كودك ، به وجود مى آيد(١٠).

در اين مرحله نوجوان خواهشها و تمايلات متفاوت و متضادى دارد. از طرفى خود خواهى كودكانه با ديگردوستى در هم مى آميزد.

با اين كه جوان مى خواهد با دوستان خود باشد، علاقه مند به تنهايى است در اين دوران ، كودك پر جنب و جوش ديروز به جوان حساس و تاءثيرپذير امروز مبدل شده و تغييرات سريع جسمى ، تاءثيرهاى فراوانى در حالتهاى روحى او مى گذارد. با ظاهر شدن نيروى جنسى جوان ، احساس خاصى به جنس مخالف در او پديد مى آيد.

او داراى روحيه اى كنجكاو و در عين حال ، دچار نوعى سردرگمى است ؛ حساس و زود رنج بوده و در مقابل رفتار ديگران به سرعت واكنش نشان مى دهد. گاهى به فكر فرو مى رود و زمانى به سخنان اطرافيان مى انديشد، ولى به شدت از همسالان خود، الگو مى پذيرد و از رفتار آنان پيروى مى كند.

از نظر رشد شخصيت ، ثبات نسبى دوره قبل ، دستخوش تحولى ناگهانى گرديده و رفتار خود را با انگيزه هاى درونى ، تشخص طلبى و استقلال جويى(١١) بروز مى دهد. سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گرديده است نيروى متراكمى كه در جوان نهفته ، مى خواهد به صورتى ، خود را آشكار كند. بنابراين در رفتارش اظهار هويت ، مالكيت ، ابراز وجود، اظهار تعلق به گروه ، نمايان است .

دختر جوان در اين دوره بسيار حساس و زود رنج است هميشه مواظب است كه ببيند ديگران درباره او چه مى گويند و چه قضاوتى دارند؛ به همين دليل در برابر كوچكترين نقصى كه ديگران به او نسبت دهند حساس است از جوش و لك صورت خود نگران است و از اين كه زيبايش نمى خوانند ناراحت مى شود.

در برابر انتقادها نمى تواند خود را كنترل كند. مى كوشد لباسش به گونه اى باشد كه حتى كمترين ايرادى نتوان بر او گرفت در برابر نيشخندها و هر كارى كه سبب تحقيرش شود، به شدت واكنش و مقاومت نشان مى دهد. نسبت به كلمات معلم و اطرافيانش حساس است و احساس مى كند كه ديگران او را درك نمى كنند. به شدت از دوستانش الگو مى پذيرد. رقابت و چشم و همچشمى او را وادار مى كند كه سعى نمايد، مثل دوستانش لباس ‍ بپوشد، همانند آنان زندگى كند و وسايل زندگى خود را مانند آنان تهيه كند؛ حتى در اين مورد پدر و مادرش را زير فشار قرار مى دهد تا وسايل زندگى را آن طور كه دوست دارد برايش مهيا كنند.

دختر نوجوان به علت كمى سن ، كم تجربه است كمتر منطقى فكر مى كند و بيشتر تقاضاهايش بر اساس عواطف و احساسات صورت مى گيرد؛ زمانى كه خواسته هايش از طرف اطرافيان و والدين با مانع روبه رو گردد، به شدت عصبانى و ناراحت مى شود. گاهى به زندگى بى علاقه مى گردد و با تحير و سرگردانى به رؤ ياها و تخيلات شيرين خود پناه مى برد و سعى دارد كه زندگى مورد علاقه خود را در رؤ ياهاى خويش بازسازى كند. براى خود آرزوهاى شيرين تصور مى كند، در خيال خود قصرها مى سازد و خلاصه زندگى را آن طور

( جا افتادگى متن صفحات ٢٥و ٢٦ كتاب )

ذهنى را انجام دهد.

آنچه يك بزرگسال را از يك نوجوان ، متمايز مى كند، مساءله كم و بيش بودن تجربه است او به خوبى مى تواند قضاياى منطقى را دريابد و خوب و بد را از هم تميز دهد. مى تواند به سادگى در مورد كارهايش استدلال كند، زيرا نوعى هماهنگى بين تواناييهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است استعدادهايش از حالت عمومى ، بر اساس رغبتها و ذوقهايش ، جهت گيرى خاص پيدا مى كند و به يكى از كارها و يا فعاليتهاى فنى و هنرى و... علاقه مند مى شود.

داراى قدرت تفكر گرديده و مى خواهد خود را از قيد واقعيتهاى محسوس و ملموس دوران كودكى رها سازد. ممكن است در بعضى از مسائل شك كند، ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره ، بازسازى كند و آنها را از روى استدلال و دليل قبول كند. به همين جهت

 

مكتب اسلام ، در دوران بلوغ و تكليف از جوان خواسته

است كه عقايد اسلامى والدين را به صورت تقليدى نپذيرد، بلكه اصول اعتقادى را خود با استدلال منطقى ياد بگيرد، تا در اعماق جانش نفوذ كند و در حوادث و پيشامدها براى او شك و ترديد حاصل نشود. در اين مرحله از زندگى ، او بايد بداند كه زندگى ، فقط در خورد و خوراك خلاصه نمى شود و ديگر نبايد همچون دوران كودكى به دنبال لذت جويى و لذت گرايى باشد، بلكه هدفى عالى در زندگى وجود دارد كه بايد آن را تعقيب كند و در مسير كمال ، حركت نموده چگونه زيستن را بياموزد و با رهنمود گرفتن از زندگى پيشوايان ، به خصوص حضرت زهرا (عليها السلام ) خطوط زندگى خويش را ترسيم نمايد.

ظهور هويت((من))در جوان جوان در دوره نوجوانى با بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود، كه از سه محور، او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى ، بحران روحى - روانى ، بحران اجتماعى .

در بحران بيولوژيكى ، بدن جوان تغييرات قابل ملاحظه اى پيدا مى كند كه با تحريكات جنسى ، تواءم است در وهله اول ، جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد در بحران اجتماعى ، جوان در ارتباط با محيط اجتماعى اش ، به صورت شركت در فعاليتهاى جمعى و اظهار تعلق به گروه و عضويت در آن به نحوى ، نيازهاى اجتماعى خود را بر طرف مى سازد. مساءله مهم بحران روحى - روانى ، يافتن هويت((خود))است او تا به حال تصوير درست و روشنى از خود نداشته ، ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نو ظهور، كشف مى كند.

او بايد هويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با وضعيت كنونى و جديدش ، پيوند دهد. در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد. حالتهايى را در خود احساس مى كند، به خصوص گاهى كه تنها مى شود به خود مى انديشد و سؤ الهايى نظير اين كه : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من با جهان ، چگونه است ؟ من كجاى عالم هستم ؟ هدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ همه اين پرسشها بر اثر بروز شخصيت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.

جوان ، در جستجوى شخصيت خود، به اين نتيجه مى رسد كه بايد تشخيص دهد، براى او چه چيزهايى مهم و چه كارهايى ارزشمند است ؟ همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كه بتواند بر اساس آن معيارها، رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيحى قرار دهد(١٢). اين جستجوى ذهنى ، اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس ‍ بينشى صحيح ، پاسخى منطقى دريافت دارد، شخصيت فردى و اجتماعى او درست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد.

در اين مرحله است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سوى مبدا كمال و در پرورش روح روان و سازماندهى شخصيت جوان آشكار مى گردد، زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضمير ناخود آگاه جوان سرچشمه يافته و بعضا در ذهنش طرح مى گردد، پاسخ داده مى شود و به قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى نجات مى دهد.

در اين صورت است كه شخصيت جوان شكل گرفته و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پيشوايان دينى ، اراده اش قوى مى گردد، بطورى كه با همتى بلند، بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد.