راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز

راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز0%

راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز گروه: علم فقه
صفحات: 4

راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز

گروه:

صفحات: 4
مشاهدات: 2277
دانلود: 395

توضیحات:

راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز
  • پيشگفتار

  • مقدمه

  • فطرى بودن پرستش در آيات و روايات

  • گواهى تاريخ بر فطرى بودن پرستش

  • فطرت خداجويى و پرستش از ديدگاه روان شناسان و جامعه شناسان جهان

  • چرا نماز بخوانيم ؟

  • نماز از نظر قرآن

  • اهميت نماز در آيينه روايات

  • فلسفه نماز از ديدگاه ائمه معصومين عليه السلام

  • فوايد و آثار روانى نماز

  • رابطه نماز و آرامش روانى

  • پيام مهم سوره حمد به همه انسانهاى نماز گزار

  • ذكر ركوع

  • چرا بعضى از نماز گزاران به سوى گناه مى روند؟

  • آثار بهداشتى نماز

  • 1- نظافت لباس

  • 2- نظافت جسم

  • ج - فوايد بهداشتى مضمضه و مسواك :

  • فوايد طبى حركات نماز

  • فايده طبى ركوع و سجود

  • تاثير نماز در تمركز فكر

  • تاثير نماز در طول عمر

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 4 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2277 / دانلود: 395
اندازه اندازه اندازه
راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز

راز نيايش ـ فوايد طبى و درمانى نماز

فارسی
راز نيايش (فوايد طبى و درمانى نماز) راز نيايش (فوايد طبى و درمانى نماز)
نام مولف : گودرز نجفى

پيشگفتار هر چند نماز يك عبادت تعبدى است و از وجدان و فطرت پاك آدمى ، سرچشمه گرفته است و بايد آن را از روى تعبد و براى اجراى فرمان معبود و خشنودى او بپذيريم ، لكن نسل امروز بويژه قشر تحصيل كرده ، به دليل ترقى فكر و انديشه و پيشرفت علوم ، گه گاهى سوالاتى در زمينه احكام به ذهن كنجكاو و جستجوگرش خطور مى كند كه بسيار مايل است براى آنها پاسخى منطقى و روشن بيابد.
سوالاتى از قبيل :
چرا نماز بخوانيم ؟
چرا بعضى از نمازگزاران بسوى گناه ميروند ؟!
نماز خواندن و حركات آن چه فايده اى براى انسان دارد؟
آيا نمى شود نماز نخوانيم ، ولى بجاى آن كارهاى نيك انجام بدهيم ؟
چرا بايد نماز را در اوقات معيندر پنج وقتادا نماييم ؟
چرا بايد به ركعات معينى نماز بخوانيم ؟
چرا بايد نماز را به عربى بخوانيم ؟
چرا بايد براى نماز وضو ساخت و غسل انجام داد؟
آيا تيمم براى نماز غير بهداشتى نيست ؟
و چراهاى بسيار ديگر.
واضح است كه اسلام دينى نيست كه حكمى از احكام دينى را بى دليل و بطورى كه فاقد حكمت و يا مصلحتى براى انسان باشد، صادر نمايد. بطور يقين بر هر كدام از احكام شرع ، فلسفه و فايده اى روانى ، معنوى و بهداشتى مترتب است كه بر حسب نياز به فلسفه و فوايد اخلاقى و روانى برخى از آنها در آيات و روايات اشاره شده است .
امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
ما مى بينيم كه خداى متعال چيزهايى را حلال كرده است كه مردم در زندگى و ادامه آن ، به آن چيزها نيازمند هستند و براى آنها مصلحت و فايده دارد و چيزهايى را حرام كرده است كه علاوه بر اينكه مورد نياز بشر نيست موجب فساد، فنا و نيستى او مى باشد. (١)
دين مبين اسلام نيز اين حق و اجازه را به مسلمانان داده تا از اسرار نماز و ديگر احكام دينى آگاهى يابند. اين بدين معنا نيست كه اگر فردى فلسفه يا فايده يكى از احكام و قوانين الهى را نيافت ، آن حكم را ترك نمايد و يا... چقدر زيبا، امام على عليه السلام مى فرمايد:
چيزى كه همه آن درك نمى شود، نبايد همه آن ترك شود.
چنانكه امروزه با پيشرفت علوم ، روز به روز پرده از اسرار و فوايد طبى و اخلاقى و روانى احكام و قوانين الهى برداشته مى شود.
ناگفته نماند كه ما نيز ادعا نمى كنيم كه در اين نوشتار، فلسفه و اسرار اعمال نماز را كاملا بيان داشته ايم ، چرا كه دانش محدود بشر در برابر علم بيكران و نامحدود خداوندى مانند قطره اى است در برابر دريا.
در اين كتاب سعى شده است كه مطالب و عبارات كتاب با ذكر سند و با توجه به سخنان ائمه معصومين عليه السلام ، پزشكان ، روان شناسان و دانشمندان جهان هر چه ساده تر و بى آلايشتر و در عين حال مفيدتر بيان گردد تا همگان بويژه طبقه نوجوان و جوان دبيرستانى و دانشگاهى بتوانند از آن ، هر چه بهتر و بيشتر بهره مند گردند.
مقدمه عبادت و پرستش ، ريشه در اعماق جان و فطرت (٢) انسان دارد وفطرى بودن پرستشپاسخى است درمان بخش به نياز و خواست بشر؛ زيرا كه در يك بررسى كوتاه در مى يابيم كه ميان دستگاه تكوين و تشريع ، هماهنگى ويژه اى وجود دارد و اين دو مكمل يكديگرند.
آنچه در شرع آمده و شارع مقدس آن را بيان نموده ، حتما ريشه در فطرت انسانها دارد. به عبارت ديگر با توجه به اينكه از خداى حكيم كار عبث و بيهوده سر نمى زند، فرمانى كه براى انسان صادر مى كند اين طور نيست كه مثلا در فرمان تكوينى بگويد: انجام بده و در فرمان تشريعى بگويد انجام نده . (٣) لذا مى بينيم بنا به فرموده قرآن و احاديث متعدد، در زمينه فطرى بودن دين و پرستش و مطابق تحقيق و بررسى دانشمندان روان شناس ، در نهاد آدمى نيروى بسيار مرموزى وجود دارد كه ناخود آگاه او را به سوى خدا جويى و پرستش سوق مى دهد. مكانيسم سرشت آدمى به مصداق آيهنفخت فيه من روحىچنان ساخته و پرداخته شده است كه اگر انسانى داراى فطرتى پاك و سالم و دست نخورده باشد، ناخود آگاه به سوى خدا حركت مى كند و در برابر عظمت كبريايى اش سر تعظيم فرود مى آورد.
فطرت پرستش ، چيزى آموختنى و اكتسابى نيست ، زيرا هر يك از انسانهاحتى اگر خداى يكتا را نيز پرستشگر نباشندبطور ناخواسته بالاخره به نوعى پرستش و مذهب روى آورده و سعادت خود را در سايه آن جستجو كرده اند. هر چند كه اين گونه پرستش انحراف از فطرت پاك آدميان است . مرحوم استاد علامه طباطبايى در تفسير مشهور خود، الميزان ، ج ١، در اين باره مى فرمايد:
وقتى كه فطرت از سيطره عوامل انحرافى سالم بماند خود به خود، بر نيازمندى خود به هدايت نوع سوموحى قرآنگواهى مى دهد و نفس انسان از طريق فطرت ، وجود غايبى كه سلسله علل به او ختم مى شود، بدون فايده آفريده نشده اند، فطرت آدمى نيز بى جهت در آدمى اعاده نگشته است و اين فطرت همان است كه ما را به سوىتوحيد نبوت معادراهبرى مى كند و اين سه ، خود از اصول دينند كه انسان از طريق فطرت بدآنها اذعان دارد.
بنابراين ، با توجه به مطالب فوق و اينكه ريشه همه اعتقادات و برنامه هاى عملى اسلام در درون انسانها نهفته است ، نماز نيز كه در تعاليم اسلامى از آن به عنوان ستون دين ياد شده است ، در نهاد پاك هر انسانى وجود داشته و از فطرت پاك او سرچشمه مى گيرد.
فطرى بودن پرستش در آيات و روايات درباره فطرى بودن عبادت و پرستش خدا، آيات و روايات فراوانى در قرآن و كتب اسلامى آمده است (٤) كه ما در اينجا تنها به ذكر دو نمونه از آنها بسنده مى نماييم .
قرآن كريم مى فرمايد:
فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن الناس لا يعلمون.
روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن . اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده ، دگرگونى در آفرينش خدا نيست ، اين است دين و آيين محكم و استوار؛ ولى اكثر مردم نمى دانند.
در حديث مشهورى است كه پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله فرمودند:
كل مولود يولد على الفطرة
هر نوزادى روى فطرت خداجويىپرستش خدامتولد مى شود.
نيز امام صادق عليه السلام ذيل آيهفاقم وجهك للدين حنيفامى فرمايد:
يقيم الصلوة ولا يلتفت يمينا و شمالا (٥)
سرشت آدمى بر اين ، خلقت يافته است كهنماز را بر پا دارد و به راست و چپ روى نگرداند. (٦)
نتيجه اى كه از آيات و احاديث فوق به دست مى آيد، اين است كه عبادت و پرستش از خصايص فطرى بشرى است و يك احساس درونى كه بطور ناخود آگاه در نهاد بشر وجود دارد و او را در واماندگى ها، گرفتاريها و اضطرابها و نا اميديها و... بى اختيار وادار به نيايش و كرنش مى كند. (٧)
گواهى تاريخ بر فطرى بودن پرستش از مهمترين دلايل فطرى بودن پرستش ، وجود انسانهاى پرستشگر قبل از تاريخ و از همان آغاز خلقت انسانها بوده است . اين حس از جمله اصيلترين نيروها و كششهاى فطرى است كه تغيير و تحولات و حوادث تاريخ نيز نتوانسته است آن را از ميان بردارد. به عبارت ديگر اگر تاريخ بشر را مورد مطالعه قرار دهيم ، نشان مى دهد كه بسيارى از چيزها در طول تاريخ و حتى قبل از آن دستخوش تغيير و تحول اساسى قرار گرفته و يا بكلى از بين رفته اند، اما چيزهايى كه از فطرت و درون انسان سرچشمه گرفته ، به همان صورت دست نخورده باقى مانده است . (٨) چنانكه به اعتراف تمامى تاريخ نويسان جهان آشكارترين و رايجترين مساله هميشه زنده جهان از بدو پيدايش انسان همين حس پرستش بوده است و بس .
پلوتارك مورخ نامى در اين باره مى نويسد:
شما اگر به صفحه گيتى نظرى بيفكنيد، بسيارى از اماكن را خواهيد يافت كه در آنجا نه آبادى وجود دارد و نه سياحت و نه سياست و علم و نه صنعت ، نه حرفه است و نه دولت ، اما جايى كه در آن خداپرستش و نيايشنباشد، نمى توان پيدا كرد. (٩)
شمست دانشمند نژاد شناس ، ثابت نموده است كه قديمترين نژاد بشرى وحشيان آفريقايى بوده اند كه در ميان آنها نيز پرستش و نيايش وجود داشته است . (١٠)
ماكس مولر ضمن تاييد دو گفتار پيشين به سخنى ديگر، چنين مى گويد:
پيشينيان ما، از زمانى به درگاه خداوند سر تعظيمبراى نيايش و نماز به درگاه خدافرود آورد كه حتى براى خدا نامى هم نتوانسته بودند بگذارند. (١١)
ث . اف . دارسى متفكر انگليسى مى نويسد:
دامنه نيايش از فراخناى جهان هستى پردامنه تر و از تاريخ باستانى تر است و از وحشيان پيرو مذهب جانگرايى در رفته ، همه به نيايش روى آورده و مى آورند. حتى بوداييان كه در اساس مذهب آنها جايى براى نيايش گذارده نشده ، باز آن مردم براى آرامش روح خود به نيايش مى پردازند.
با رو به رو شدن با اين حقايق و واقعيتها اگر بگوييم كه :
نيايش در اعماق قلب بشر و سرشت آدمى ريشه دارد از حقيقت دور نشده ايم . نيايش بازتابى است كه از احساس آدمى ، از ناتوانى خود و محدوديت خويش و عظمت جهانى كه در آن زندگى مى كند، سرچشمه مى گيرد. در حقيقت مى توان گفت كه نيايش بيش از هر اعتقاد مشخصى در فكر بشر ريشه دارد و از نيازمندى بشر كه هر كس در خود احساس مى كند، برخاسته است . (١٢)
ويل دورانت در تاريخ تمدن خود مى نويسد:
هفتاد هزار نوع خدا، در آفريقا پرستش مى شود و حتى قبايل وحشى كه داراى ايدئولوژى اى نيستند داراى توتم و توتم پرستى هستند و در طول ادوار گذشته نيز نوعى پرستش وجود داشته است .
ساموئيل كينگ جامعه شناس اروپا در كتاب جامعه شناسى خود مى نويسد:
اساسا در جهان ، طايفه يا جامعه اى بدون نيايش و معتقدات و آداب و رسوم وجود ندارد. ما نتوانستيم از لا به لاى اوراق تاريخ ، لوحه ها، كتيبه ها و بقاياى آثار تاريخى ، بشر را از قيد مذهب و نيايش و پرستش آزاد ببينيم .
دكتر الكسيس كارل مى گويد:
تقريبا در همه اعصار، مردم مغرب زمين نيز نيايش كرده اند. تمدن باستانى بر مبناى مذهب بود. روميها همه جا معابدى بر پا مى كردند. در دوران قرون وسطى ، ديرها و معابد، خاك اروپا را مى پوشانيد. امروزه نيز در هر دهكده اى ناقوسى طنين مى افكند. در طول تاريخ ، نيايش ، احتياج اوليه همچون كاركردن ، ساختن ، دوست داشته و يا پيروزى بوده است . در حقيقت ، حس روحانى و قدسى ، مانند يك فعاليت اصلى آدمى ، از عمق وجود ما سر بالا مى كشد. تنوعش در يك گروه انسانى ، ناشى از آميختگى با ساير فعاليتهاى اصلى مانند حس اخلاقى ، سجايا و گاهى حس جمالى است . متاسفانه در تمدن امروزى ، ما گذاشته ايم كه اين خصيصه اصلى و گرانقدر، كوچك شمردهشودو گاهى از بين برود. بايستى به ياد داشت كه آدمى نمى تواند راه زندگى را به هوس خود بپيمايد. براى موفقيت بايد در زندگى از قوانينى كه در وجود ما نقش شده پيروى كند. اگر بگذاريم يكى از فعاليت هاى اصلى وجود آدمى خواه بدنى يا فكرى يا معنوى در ما بميرد، با خطر بزرگى رو به رو خواهيم شد.
آنگاه چنين آورده است :
نمونه هاى فراوانى از خانواده هاى پرمايه و برومند را مى توان يافت كه پس از ترك عقايد و سنن نياكان و بى اعتنايى به موازين اخلاقى ، راه زوال را پيموده و جز نسلى منحط به وجود نياورده اند. تجربه تلخى به ما آموخته است كه فقدان حس اخلاقى و زوال حس قدسى و مذهبى در اكثريت عناصر فعال يك ملت ، منجر به اضمحلال و انقياد اين ملت در بند بيگانه خواهد شد. مقدمات سقوط يونان باستان چنين انجام گرفت . بديهى است كه حذف فعاليتهاى روانى كه به موجب نظم هستى در وجود ما نقش شده با توفيق در زندگى متباين است . (١٣)
فطرت خداجويى و پرستش از ديدگاه روان شناسان و جامعه شناسان جهان بسيارى از دانشمندان و محققان با بررسى درباره روح انسان به اين نتيجه رسيده اند كه آدمى داراى يك بعد اصيل روحى ؛ يعنى حس پرستش ، يا حس قدسى است كه سرچشمه گرايش به دين و مذهب است . (١٤)
از جمله رنه دكارت ، فيلسوف مشهور اروپا، درباره فطرى بودن خداجويى و پرستش مى گويد:
در نهاد من شعور به وجود ذات كاملى هست و اين شعور از نظر وضوح و صراحت با شعور به اينكه مجموع زواياى مثلث برابر دو قائمه است ، ذره اى فرق ندارد پس حتما خدا وجود دارد.
دكتر الكسيس كارل مى گويد:
احساس عرفانىخداگرايى و پرستشجنبشى است كه از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلى است . (١٥)
ارنست رنان ، فيلسوف فرانسوى ، در باب فطرى بودن پرستش مى گويد:
ممكن است روزى هر پديده اى از پديده هاى جهان و هر لذتى از لذايذ حيات و هر نعمتى از نعمتهاى زندگى يك روزى متلاشى و نابود گردد و ممكن است بشر روزى علم و صنعت ؛ بلكه نيروى عقل را از دست بدهد ولكن محال است عقيده دينىعبادت و پرستشمتلاشى گردد و از بين برود. (١٦)
ميشل فاراده ، دانشمند شهير انگليسى ، مى گويد:
من به پيشگاه خداوند بزرگ پيشانى مسكنت مى سايم و زانوى اعتراف به زمين مى زنم ، تنها به او كه فطرت من ، احساس و شعور باطنم و همه نظامات علوم و قوانين جهان به وجود او شهادت مى دهند، مى انديشم . (١٧)
واين . يو. اولت ، طبيعى دان نامى آمريكا، مى گويد:
ايمان به خداوند جزء ضرورى وجود انسان است و اعتراف به مبدا متعال در اعماق روح آدمى ريشه دارد، ما هر چند آن عامل حسى درونى و كيفيت احساس و درك فطرى و شعور باطن را نتوانيم باحواس ظاهرى درك و تجربه كنيم و يا نتوانيم با حواس ظاهرى درك و تجربه كنيم و يا نتوانيم احساس خود را به حواس ظاهرى ديگران جلوه گر سازيم ، ولى هرگز نمى توانيم احساس درونى فطرى و شعور باطن خود را هر چند كه ديگرى ببيند، پنهان كنيم . (١٨)
تاله گى دونه تن ، مى نويسد:
حس پرستش يكى از عناصر اوليه ثابت و طبيعى روح انسانى است ، اصليترين و ماهويترين قسمت آن به هيچ وجه از رويدادهاى ديگر قابل تبديل نيست ؛ بلكه نحوه ادراك فطرى والاى عقلى است كه يكى از چشمه هاى آن ژرفاى روان ناخود آگاه فوران مى كند. (١٩)
پروفسور كارل گوستاو يونگ ، در كتاب روان شناسى و دين مى نويسد:
طبيعت آدمى بگونه اى خلقت يافته است كه خود به خود نسبت بهپرستشخدا بطور ناخودآگاه در خود، احساس عطش و عشق مى كند، از اين رو اگر به صراط مستقيم توحيد هدايت نشود، در برابر معبودهاى كاذببتها و...سر تعظيم فرود مى آورد تا آن عطش درونى خود را پاسخگو باشد. (٢٠)
انيشتين ، فيزيكدان بزرگ قرن بيستم ، حس مذهبى را عامل پيدايش علوم مختلف و هنرهاى گوناگون دانسته و در اين رابطه مى گويد:
زيباترين و عميقترين احساسى كه ممكن است به ما دست دهد، حس عرفانى است . اوست كه تخم همه علوم واقعى را در دلها مى نشاند. (٢١)
آرى تمام سخنان فوق الذكر نشانگر اين حقيقت مسلم است كه انسان بطور فطرى و ذاتى خدا گراست و پرستش و نيايش جزء لاينفك خميرمايه و سرشت اوست و آن را به هيچ عنوانى نمى توان از او جدا ساخت . چرا كه اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده و دگرگونى در آفرينش پروردگار نيستفطرة الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله. اين است دين و آيين محكم و استوارذلك الدين القيم، ولى اكثر مردم نمى دانندولكن اكثر الناس لا يعلمون.
اما اينكه پس چگونه در اين ميان عده اى به نداى فطرت پاسخ مثبت نداده و از اين امرفطرت و پرستشروى گردانند، مساله اى است جدا، چه اينكه اينان يا از جاده اصلى فطرت پرستش منحرف شده اند و يا اينكه توجه اين عده به يك يا چند نوع اميال غريزى خويش بيش از حد لازم و بيشتر از توجه به معنويات بوده است و همين توجه بيش از نياز به اميال و بى توجهى به معنويت موجب ضعف و ناديده گرفتن فطرت خداجويى و پرستش گشته است . به عنوان مثال دانش آموزى كه در ميان تمام درسهايى كه بايد امتحان بدهد، علاقه و توجه بيشترى به درس ورزش دارد، معمولا در همين درس بيشترين امتياز و نمره را كسب مى نمايد و از پرداختن بيشتر به ساير دروس ، بازمانده و نمرات كمترى بدست مى آورد، به عبارت دقيقتر توجه بيش از حد اين دانش آموز به ورزش ، استعداد او را در ديگر رشته ها به ضعف و ركود مى كشاند. همين طور كسانى كه تمام وقت و هم خود را روى ارضا اميال و خواسته هاى غريزى و نفسانى خود صرف مى كنند، نبايد از اينان انتظار داشت كه گرايش به خدا و عبادت او را در سر داشته باشند.
به قول معروف ؛ كسى كه با اتومبيل در جاده تهران قم حركت مى كند، نبايد انتظار داشته باشد كه سر از مشهد مقدس در آورد.
حال كه بر خواننده دقيق النظر و حقيقت جو، اين امر به ثبوت رسيد كه پرستش و عبادت ، فطرى و غير اكتسابى است ، مى پردازيم به اين سوال كه اساسا چرا بايد نماز بخوانيم و خدا را پرستش و عبادت نماييم ؟ مگر خداى بى نياز، نيازى به نماز و عبادات ما دارد؟! پاسخ تفصيلى سوال فوق را در فصل بعد خواهيم يافت .
چرا نماز بخوانيم ؟ قبل از اينكه به اين پرسش پاسخ داده شود، طرح يك مقدمه را ضرورى مى بينيم و آن اينكه انسان براى رسيدن به مدارج عاليه كمال لازم است كه خدا را پرستش كند. چرا كه ممكن الوجود زمانى به كمال مى رسد كه به واجب الوجود بپيوندد، هر چند كه يكى از بارزترين صفات ثبوتيه خداوند صمد است و احتياجى به عبادت و ستايش ما نداشته و اساسا بى نيازى كمال اوست .
ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد.
اگر شما و همه مردم زمين كافر شويدو از پرستش او سرپيچى كنيدخداوند بى نياز و ستوده است .
گر جمله كاينات كافر گردد بر دامن كبريايى اش ننشيند گرد
الهى انت الغنى بذاتك ان يصل اليك النفع فلك فكيف لا تكون غنيا عنى .
خدايا تو بى نيازتر از آنى كه حتى نفعى از سوى خودت به تو برسد، پس چگونه از من بى نياز نباشى .
آرى احتياج و نياز از صفات و خصوصيات پديده است ؛ اما آيا خداوند جزء پديده هاست و يا مظاهرى از آنها است كه عبادت ما او را ارضاء و اقناع كند.
آيا معلم احتياجى به درس خواندن دانش آموز دارد كه او را تشويق به درس خواندن نموده و گاهى نيز به اجبار و تهديد او را وادار به فراگيرى دروس خود مى كند؟!
درس خواندن و يا نخواندن دانش آموز چه سود و زيانى براى معلم دارد؟ آيا معلم محتاج درس خواندن دانش آموز خود است ؟ همين مساله در مورد خدا كه اول معلم انسانها است ، صادق است .
قرآن به انسانها كه شاگردان مكتب اويند دستور نماز مى دهد، چرا كه نزد خدا بهترين راه رسيدن به كمال و سعادت واقعى همان انجام فرايض دينى بويژه نماز است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
در نزد خدا مقاماتى است كه بدون دعانيايش و نمازكسى به آن كمالات نمى رسد. (٢٢)
اى انسان اگر مى خواهى متخلق به اخلاق الله شده و كسب كمالات عاليه نمايى ، يك راه در پيش دارى و آن عبادت است و تنها از طريق ارتباط با معبود و راز و نياز با اله خود است كه به سوى پاكيها و صفات عاليه انسانى روى مى آورى و اگر از معبود و اله خود قطع رابطه نمايى ، اى بسا كه زود باشد در دام شيطان ، دشمن قسم خورده خود، گرفتار شوى ، چه زمانى كه تو با معبود خود سخن مى گويى دشمنان تو، ابليس و ذريه اش ، از تو مى گريزند و اين هنگام است كه فرشتگان پيرامون تو ايستاده ، تو را مقتداى خود دانسته و خداى را به امامت تو عبادت مى كنند ولى همين كه در نماز و ياد معبود خود مسامحه نمودى و او را به فراموشى سپردى ، شياطين گرداگردتبراى منحرف كردنت از مسير كمال و سعادت دنيا و آخرتجمع گردند و تا تو را با وساوس شيطانى خويش از مسير الله منحرف نسازند، آرام ننشينند. پس تو اى انسان با سلاح ايمان و نماز به مبارزه با دشمن ديرينه ات ، شيطان ، برخيز و كمر او را با اذكار نماز بشكن كه نماز نيكو حربه اى است در به زانو درآوردن ابليس و ذريه او. اما پاسخ ديگرى كه به اين سوالچرا نماز بخوانيم (٢٣) مى توان داد اين است ؛ كسانى كه اين سوال را مطرح مى نمايند، از دو حال خارج نيستند:
الف يا قلبا به وجود خدا و حقانيت پيامبر صل الله عليه و آله و اديان گذشته و ائمه معصومين عليه السلام ، معتقد هستند.
ب يا اينكه در وجود خدا و بزرگان دين ، شك و شبهه اى دارند كه در صورت دوم بايد قبل از طرح سوال فوق الذكر در پى مطالعه و جستجو در آفاق و انفسوكتب مربوطه، اعتقاد خود را به وجود مبدا و اديان گذشته و ائمه عليه السلام و عصمت آنان محكم كنند.
اما كسانى كه به خدا و پيامبر و ائمه هدى و حكمت و علم بى پايان آن ايمان دارند، بدون هيچ چون و چرايى تعبدا به هر يك از دستورات و احكام دينى گردن مى نهند، چنانكه وقتى بيمارى براى معالجه بيمارى خود، نسخه اى را از پزشك حاذق حكيم و دانا و آگاه به كار خويش دريافت نمود، بى هيچ چون و چرايى براى سلامت و بهبودى خود مو به مو به دستورات پزشك عمل مى نمايد.
به عبارت بهتر؛ وقتى بيمار به پزشك مراجعه مى كند پس از تشخيص ، تعدادى دارو از قبيل شربت ، قرص ، كپسول ، و آمپول براى بيمار مى نويسد و دستور مى دهد كه مثلا فلان قرص را هر ٨ ساعت يكبار ميل نموده و آمپول را هر روز يك بار سر وقت معين تزريق نمايد. و ضمنا به بيمار توصيه مى كند كه از خوردنيها و چيزهايى كه بيمارى را تجديد مى كند، جدا خوددارى كند.
مثلا از خوردن غذاهاى سرخ كرده ، چربى ، ترشيها، گوشت ، غذاهاى سنگين ... پرهيز نمايد. و بيمار بدون هيچ پرسشى از فلسفه اين داروها،چون به علم و تخصص پزشك خود ايمان داردبه يكايك دستورات پزشك در وقت معين عمل مى كند. (٢٤)
تازه اگر بيمار بگويد:تا من از خواص يكايك اين داروها آگاهى نيابم آنها را مصرف نمى كنم .طبعا پس از مدتى خواهد مرد كه البته هيچ بيمار عاقلى چنين نمى كند.
آرى همانطور كه بيمار در مراجعه به پزشك ، خود را در اختيار او قرار مى دهد و يا مثلا اتومبيل و ساعت خود را براى تعمير در اختيار مكانيك و ساعت ساز قرار مى دهد و سوال پيچ نمى كندچون به علم و آگاهى آنها در كار خود اعتقاد و يقين دارد. در مسائل عبادى نيز انسان بايد به فرامين الهى بدون هيچ چون و چرايى گردن نهد.
آرى شخص نماز گزار و معتقد به خداى حكيم ، آگاه است كه هيچ يك از دستورات خداوند بودن حكمت نيست و او همه احكام دينى را در نسخه هايىكتب آسمانىتوسط پيامبران براى سعادت و خوشبختى و خير و صلاح بشر بيان داشته است . پس نماز گزار هر يك از احكام دينى را بدون دانستن فلسفه آنان با جديت كامل انجام مى دهد، هر چند عملى كه از روى شناخت و آگاهى صورت پذيرد، به مراتب از عملى كه از روى جهل و ناآگاهى صورت مى پذيرد، بهتر است ؛ لكن اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه ما بنده و عبد اوييم . بنابراين نبايد روحيه تعبد و تسليم پذيرى در برابر دستورات او را از ياد ببريم . حسن ختام اين مقوله سخن جالب ديل كارنگى است كه در پاسخ اين پرسش مى گويد:
اگر من از كشف فلسفه و رموزدعا و نمازعاجزم ، دليل بر اين نمى شود كه از يك زندگى سعادتمندانه اى كه عبادت به همراه دارد، استفاده نكنم . (٢٥)
نماز از نظر قرآن در ارزش و اهميت نماز همين بس كه خداى تبارك و تعالى در سوره مباركه تبوه ، آيه پنج ، فرمود:
چون ماههاى حرام سپرى شود، مشركان را هر كجا كه بيابيد، دستگيرشان كنيد و آنها را محاصره كنيد و بر آنها در كمينگاهى بنشينيد. اما اگر توبه كردند و نماز را بپا داشتند و زكات دادند، راهشان را باز بگذاريد. بى گمان كه خداوند آمرزنده و مهربان است .
خداى سبحان دهها آيه ديگر را نظير آيه فوق در مورد اهميت اين عبادت بزرگ نازل فرموده و آن را از نشانه هاى اهل ايمان و انسانهاى شايسته معرفى نموده است و ما در اينجا به نمونه هايى از آن آيات كه خداوند در آن به نماز امر نموده است اشاره مى كنيم .
فاقيموا الصلوة ان الصلوة كانت على المومنين كتابا موقوتا.نساء ١٠٣
پس نماز را بپا داريد، نماز براى اهل ايمان برنامه واجبى است كه بايد در وقت خودش انجام پذيرد.
حافظوا على الصلواتبقره ، ٢٣٩
و اذكر ربك كثيرا و سبح بالعشى و الابكارآل عمران ، ٤١
پيوسته در ذكر خدا باش و صبحگاهان و شامگاهان تسبيح گوى باش .
فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون .ماعون ، ٥
پس واى بر نماز گزاران ، كسانى كه در نمازشان سهل انگارند.
اهميت نماز در آيينه روايات اهميت نماز در اسلام بقدرى است كه بر هيچ يك از احكام عبادى به اندازه نماز تاكيد و سفارش نشده است و شايد هم هيچ حديث و روايتى از احاديث و روايات وارده در اسلام تكاندهنده تر از احاديث نماز نقل و روايت نشده باشد.
نماز در مكتب وحى اهم عبادات و از مهمترين فرايض دينى بشمار مى رود. در روايات چنين آمده است :
الصلوة ميزان
نماز وسيله اى است براى آزمايش و سنجش انسانها.
اول ما يحاسب به العبد الصلوة.
نماز از اولين سوالاتى است كه در قيامت از انسانها مى نمايند.
الصلاه قربان كل تقى
نماز بهترين وسيله تقرب اشخاص با تقوى استدر پيشگاه پروردگار.بلاخرة للشيطان
نماز بهترين وسيله براى نابودى و به خشم آوردن شيطان است .
و هى آخر وصايا الانبياء
نماز آخرين وصيت و سفارش پيامبران است . (٢٦)
همچنين امام على عليه السلام فرمود:
نماز قلعه و دژ محكمى است كه نماز گزار را از حملات شيطان نگاه مى دارد.غرر الحكم ، ص ٥٩
و نيز امام على عليه السلام فرمود:
اگر نماز گزار بداند كه چقدر از رحمتخداونداو را فراگرفته است ، سرش را از سجده بر ندارد.
غرر الحكم ، ص ٢٦١
و باز فرمود:
از خداى درباره نماز بهراسيد، زيرا كه آن ، ستون دين شما است .نهج البلاغه ، نامه ٤٧
پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله فرمود:
براستى هر گاه مسلمان وضو گيرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند، گناهانش فرو ريزد، چنانكه برگ از درخت بريزد.
المجازات النبويه ، ص ٣١٥
و رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:
اولين چيزى كه خداوند بر امت من واجب كرد، نمازهاى پنجگانه است . و اولين عملى كه از آنان بالا برده مى شود واز آنان سوال مى شود، همان نماز است .
كنز العمال ، ج ٧
و باز فرمود:
هر كس دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه ، ببيند كه آيا نمازش او را از گناه و زشتى باز داشته يا نه ؟ پس هر قدر كه نمازش او را از گناه بازداشته به همان اندازه نمازش قبول شده است .
بحار الانوار، ج ٨٢، ص ١٩٨
و نيز حضرت فرمود:
براستى شفاعت ما نمى رسد به كسى كه نماز را سبك شمارد.
امالى ، ص ٣٩١
و رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود:
پس از شناخت خداوند چيزى را بالاتر و مهمتر از نماز نمى دانم .حى على الصلاح ، ص ١٨
و بالاخره حضرت مهدىعجفرمود:
هيچ چيزى مانند نماز بينى شيطان را به خاك نمى مالد.
بحار الانوار، ج ٥٣، ص ٥٣
ائمه هدى آن اندازه تاكيد كه نسبت به نماز مى نمودند،حتى در بستر مرگشايد به هيچ يك از احكام دينى اين اندازه اهميت و شدت عمل نشان نمى دادند. لذا ما در اين قسمت از بحث پيرامون نماز، براى رعايت اختصار ذيلا به ذكر چند نمونه از احاديثى كه درباره اهميت نماز و سبك شمردن و ترك نماز وارد شده است اكتفا مى كنيم ، باشد تا بلكه اين احاديث زنگ هشدارى شود، براى غافلين و كاهلين از نماز.
و بقدرى آيات قرآن و احاديث و روايات بر اقامه نماز تاكيد مى نمايند كه انسان همه راهها و عذرها و توجيه ها را به روى خود بسته مى بيند و چاره اى
جز روى آوردن به نماز را در خود نمى بيند تا آنجا كه شارع مقدس مى فرمايد: انسان در هر حالى كه باشد چه مريض ، چه مجروح و حتى هنگامى كه در بستر افتاده ، نماز از او ساقط نمى شود. اگر نمى تواند بايستد، بايد نشسته نماز بخواند، اگر نشسته نيز نمى تواند، بايد خوابيده عبادت گزارد و حتى اگر به حركت در آوردن اعضا برايش ميسر نيست ، به اشاره حركت چشم و ابرو نماز گزارد. (٢٧)
عايشى از قول امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
نماز گزار تندرست ، ايستاده نماز مى خواند و نماز گزار بيمار، نشسته نماز مى گزارد و بر پهلوها، ضعيفترين افراد مريض است كه نشسته نماز مى خواند.
و نيز امام كاظم عليه السلام در پاسخ اين سوال كه اگر شخصىدر بيابان يا جنگلگرفتار حيوان درنده اى شود و نتواند كوچكترين حركت به خود دهد، وقت نماز هم تنگ شده باشد، چه وظيفه اى دارد؟ فرمود: با هما وضعى كه دارد، بايد نماز بخواند، گر چه پشت به قبله باشدنماز در چنين حالتى يك نوع تقويت روحى در برابر دشمن يا چيز ديگر است. (٢٨)
در روايتى از امام صادق عليه السلام منقول است كه به يكى از يارانش فرمود:
ايا مى خواهى ريشه و شاخه و بلندترين قله اسلام را به تو معرفى كنم ؟
عرض كرد: بفرماييد، فدايت شوم .
حضرت فرمود: اما ريشه اش نماز است ، شاخه اش زكات و قله مرتفعش جهاد است . (٢٩)
پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله فرمود:
نماز به مثل همچون ستون خيمه اى است كه هر گاه ستون پاى بر جا و ثابت باشد، طنابها و ميخها و پرده خيمه نيز بر پا و استوار خواهد بود، و هر گاه آن ستون شكست ، ديگر نه ميخ و نه طناب و نه پرده خيمه هيچكدام فايده اى ندارد. (٣٠)
مردى آمد خدمت حضرت رسول صل الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله ! مرا دعايى كنيد تا خداوند مرا داخل بهشت كند. فرمود:
اعنى بكثرة السجود
با بجاى آوردن سجده هاى بسيارمرا يارى كن تا دعاى تو مستجاب گردد. (٣١)
حضرت على عليه السلام ضمن ايراد مطالبى پيرامون اهميت نماز به يارانش توصيه و سفارش مى كند:
نماز هايتان را محافظت كنيد و نسبت به مساله نماز احساس مسئوليت كنيد و به وسيله آن به خدا تقرب جوييد، زيرا نماز به مومنان واجب شده است . مگر نشنيده اى وقتى كه از اهل جهنم مى پرسند:شما را چرا به جهنم داخل نمودند در پاسخ مى گويند كه : ما از نماز گزاران نبوديم !!. (٣٢)
معاوية بن وهب مى گويد:
از امام صادق عليه السلام پرسيدم : برترين چيزى كه وسيله نزديكى بندگان به خدا و محبوبترين عمل نزد حضرت حق تعالى است ، چيست ؟
فرمود: پس از معرفت به حق ، چيزى را محبوبتر از نماز نمى شناسيم ، نديدى بنده شايسته خدا عيسى بن مريم گفت : خداوند مراتا زنده امبه نماز و زكات سفارش و امر فرموده است . (٣٣)
نيز از حضرت رسول اكرم صل الله عليه و آله روايت است كه فرمود:
محبوترين اعمال در نزد خداوند نماز و نيكوكارى و جهاد است . (٣٤)
امام على عليه السلام فرمود:
نمازهاى پنجگانه كفاره گناهانى است كه ما بين آنها صادر مى شود مادامى كه از كباير و گناهان بزرگ اجتناب نمايى ، همين است معنى آنكه خداى تعالى فرمود: به درستى كه حسنات مى برند بديها را. (٣٥)
فلسفه نماز از ديدگاه ائمه معصومين عليه السلام ائمه هدىعليه السلامبراى هر يك از احكام ، فلسفه اى مطابق فهم و ادراك مردم معاصر خود بيان نموده اند كه ما در اينجا به اختصار به ذكر نمونه هايى از آن مى پردازيم :
پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله فرمود:بدان جهت نماز واجب گرديده و به حج و طواف امر شده است كه ذكر الله تحقق يابد.
امام متقيان امير مومنان على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد:
خداوند نماز را براى پاك ساختن از تكبر قرار داد... با نماز به خدا نزديك شويد، نماز گناهان را مانند ريختن برگ درختان مى ريزد و انسان را رها و آزاد مى سازد همانند رها كردن بنداز گردن چهارپايان.
همسر آن راد مرد تاريخ ، فاطمه زهراسدر خطبه معروف خود مى فرمايد:
خداى تعالى نماز را واجب فرمود، تا انسان از كبر و منيت و خود بينى پاكيزه شود.
هشام بن حكم ، از امام صادق عليه السلام پرسيد:
فلسفه نماز چيست كه مردم را از كسب و كار باز داشته و موجبات زحمات و رنج و تعب ابدان آنها مى گردد؟
حضرت فرمود:
نماز فلسفه هاى بسيارى دارد، از جمله آنها اين است كه اگر مردم يله و رها بودند و به ياد رسول و خدا نبودند و فقط قرآن در ميان آنها بود هر آينه اين امت مثل امم گذشته بودند، زيرا امم گذشته دين را گرفتند و كتاب و انبياء را رها كردند و آنها را كشتند، پس دين آنها مندرس و كهنه شده و رفتند آنجا كه بايد بروند. خداى تبارك و تعالى اراده كرده كه اين امت ، دين حضرت محمد صل الله عليه و آله را فراموش نكنند، لذا خداى تعالى نماز را بر اين امت واجب كرده تا اينكه هر روز پنج مرتبه ياد رسول خدا كنند و نام مبارك آن حضرت را بر زبان برانند و از نماز مستعد و آماده شده و يادى از خدا كنند كه از پروردگار غافل نشده و او را فراموش نكرده و اسم خدا متروك نشود. (٣٦)
هشام بن حكم مى گويد:
از امام كاظم عليه السلام سوال نمودم چرا در آغاز نماز تكبير مستحب است و چرا در ذكر ركوع مى گوييم :سبحان ربى العظيم و بحمده
و نيز در سجده مى گوييم :سبحان ربى الاعلى و بحمده
فرمود:خداوند آسمانهاى هفتگانه را آفريد و زمين را هفت طبقه كرده و پرده هايى را هفت عدد قرار داد، وقتى كه رسول خدا صل الله عليه و آله در شب معراج به آخرين نقطه اصلى رسيد، يكى از پرده ها به رويش گشوده شد، حضرت تكبير گفت :.. پرده دوم برداشته شد، حضرت تكبير گفت ... پرده سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم به همين ترتيب پس از گشودن هر پرده اى تكبير گفت ، وقتى پس از گشودن پرده هفتم ، عظمت خدا را ديد لرزه بر اندامش افتاد و خم گرديد و دستها بر زانوى مبارك گذارد و فرمود:سبحان ربى العظيم و بحمده .؛ پاك و منزه است پروردگار بزرگوار من و حمد و سپاس مى كنم او را وقتى كه از حال ركوع برخاست و ايستاد، عظمتى ديگر بالاتر از عظمت اول از خدا ديد، بر سجده افتاده و گفتنسبحان ربى الاعلى و بحمدهپاك و منزه است پروردگار اعلا و با عظمت و من او را حمد و سپاس مى گويم . تا هفت بار اين جمله را گفت ، لرزه از اندامش رفع شد. (٣٧)
امام رضا عليه السلام فرمود:
همانا علت واجب شدن نماز اقرار به ربوبيت خداوند عزوجل است و نفى نظير شرك براى خداوند و ايستادن انسان در برابر او با حال تضرع و مسكنت و فروتنى و خضوع و اعتراف به گناهان و نيز درخواست عفو از تقصيرات و بر طرف ساختن آثار گناهان است كه شخص درگذشته مرتكب شده و صورت نهادن بر زمين است و هر روز به خاطر بزرگداشت خداوند جل جلاله ، و ديگر آنكهنماز سبب مى شودبنده پيوسته به ياد خدا باشد و او را فراموش نكند، طاغى و ياغى نباشد، و با خشوع و تذلل و رغبت خواستار فزونى بهره خود در دين و دنيا باشد و علاوه بر اينها انسان با نماز، بر خود واجب مى سازد كه پيوسته و شبانه روز در مقام بندگى و به ياد خداوند متعال باشد، و همين نماز گزاردن شخص در پيشگاه پروردگارعزوجلخود، باز دارند، او از گناهان است و او را از فسادهاى گوناگون مانع مى شود... و فلسفه سجده بر خاك آن است كه غرور و طغيان و خودخواهى را از خود دور كنيم و به ياد خداى يكتا باشيم و از گناهان و نارواييها بدور باشيم . (٣٨)
حضرت در جايى ديگر درباره فلسفه نماز آيات فرمود:
براى گرفتن خورشيدو ماهنماز خواندن واجب است ، چون پيدايش اين حادثه از آيات پروردگار مى باشد و معلوم نيست كه به عنوان رحمت ظاهر شده يا براى عذاب مردم ، پس رسول اكرم صل الله عليه و آله دوست دارد كه افراد امتش در وقت گرفتن خورشيدو ماهبه سوى آفريدگار رحم كننده خود پناهنده شوند و به او استغاثه نمايند تا خداوند شر اين حادثه را از آنها دور كند و از آثار نامطلوب آن حفظشان نمايد. (٣٩)
فوايد و آثار روانى نماز بى هيچ ترديدى نماز فوايد تربيتى ، روانى و معنوى و حتى فايده بهداشتى (٤٠) فراوانى را در بر دارد. نماز انسان را ملزم به رعايت نظم و انضباط مى كند، چرا كه تاخير و تقدم نماز، هر دو موجب بطلان نماز مى گردد. به علاوه نماز موجب تقويت اراده گشته و درس وقت شناسى به ما مى دهد؛ يعنى اينكه بايد صبح در وقت معين هنگام فجردميدن سپيده سحربه نماز بايستيم و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، هر يك را در وقت خود به جا آوريم و همين مساله است كه سبب تقويت اراده شده و تمرينى مى گردد براى حسابرسى و مراقب بار آمدن .
نماز گزار مى داند كه پيامبرش فرموده است :
خداوند را بر فضاى بيت المقدسيا خانه كعبهفرشته اى است كه هر شب ندا مى كند:
هر كس از مال حرام بخورد، واجب و مستحبى از او قبول نمى گردد.
و مى داند كه پيامبرش نيز مى فرمايد:
كسى كه لباس را به دو درهم خريده و در پول آن لباس درهمى از حرام باشد، خداوند در آن لباس نماز را نخواهد پذيرفت . (٤١)
نماز گزار مى داند كه اگر بخواهد نمازش مقبول درگاه حق تعالى افتد، بايد حقوق همه مردم را دقيقا مراعات كند. چه نماز، خود دعوتى است براى رعايت حقوق ديگران و اگر به حقوق مردم حتى به اندازه نخ دگمه اى دست تجاوز دراز كند، نمازش باطل خواهد شد.
به عبارت دقيقتر نمازگزار به اين مساله آگاه است كه زمانى از او نمازىبطور كاملپذيرفته مى شود كه از بسيارى گناهان چون : دزدى ، نگاه شهوت آلود به ناموس ديگران ، قمار، زنا، لواط، ريختن آبروى مومن ، تهمت و افترا به ديگران ، رعايت ننمودن حقوق والدين ، رباخوارى ، دروغ ، غش در معامله ، احتكار و گرانفروشى ، كبر و غرور، اسراف ، دشمنى با مومن ، خيانت به امانت ، پيمان شكنى ، شرابخوارى و غيبت و... دورى گزيند چرا كه هر يك از گناهان فوق جزء موانع قبولى نماز هستند. و اگر همبنا به فرضنمازى از اشخاصى كه داراى يكى از صفات رذيله فوق هستند، پذيرفته شود، در قيامت اجر و پاداش ناچيزى به آن فرد تعلق مى گيرد. خصوصا دو گناه آخرى كه اگر كسى مرتكب آن شود؛ بنا بر روايت مشهور نبوى تا چهل روز هيچ يك از عبادات و اعمال نيكش پذيرفته نخواهد شد. لذا هيچ يك از نماز گزاران واقعى مرتكب چنان گناهانى نمى گردند. در اين رابطه امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
كسى كه به حقوق ديگران تجاوز نمايد، نمازى از او قبول نمى گردد.
همچنين رسول گرامى اسلام صل الله عليه و آله مى فرمايد:
كسى كه اطاعت فرمان نماز را نكند نمازش ، نماز نيست و اطاعت نماز آن است كه از فحشا و منكرات به دور باشد.
افزون بر اين ، نماز خود بينى و كبر را از بين مى برد. مسلم است كسى كه شبانه روز پنج بار آگاهانه سر بر آستان خدا مى سايد و خود را چون ذره اى در برابر عظمت و بزرگى او مى بيند، كبر و غرورش درهم مى شكند. در حديث معروفى از امام على عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:
خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك ، واجب كرد و نماز را براى پاكسازى از كبر. (٤٢)
رابطه نماز و آرامش روانى اما از جمله مهمترين فوايد تربيتى نماز عبارتند از:
الف - صبر بر مصايب و مشكلات
گاهى اتفاق مى افتد كه آدمى براى مدتى ، راز و مطلبى را در دل خود نگاه مى دارد تا زمانى كه محرم رازى را بيابد و درد دل خود را با او باز گويد ، و يا به عبارت بهتر عقده دل را خالى كرده و به اصطلاح ، خود را سبك كند و اگر شخص اين طريق را پيش نگيرد، گاهپنهان نگاه داشتن درد دلهايشاثرات بسيار نامطلوبى را بر روح و روان فرد بر جاى مى گذارد كه برخى مواقع ممكن است حتى عواقب سوء و وحشتناكى را به دنبال داشته باشد!
و اى بسا انسانى با اين طرز تفكر كه ممكن است در جهان تنها باشدعدم اعتقاد به خداو پناهگاه و ماوايى امن نداشته باشد تا بدان التجا جويد، نهايتا به بن بست و پوچى رسيده و خود را خبط طبيعت پنداشته و بدين گونه خود را دچار امراض روانى لاعلاجى گرداند.
لذا، نماز يكى از موثرترين و بهترين راه هاى درمان اينگونه امراض روحى است ، زيرا كه نماز و نيايش ، راز و نياز با مبدا هستى است كه انسان به اصطلاح عقده گشايى مى كند و آنچه در دل و قلبش پنهان دارد، بيرون مى ريزد و با خالق خودبه اميد گشايشراز دل خود را در ميان مى گذارد و همين امراميد به استجابت دعا و نمازشاست كه به شخص نيرو و حياتى تازه بخشيده و او را از چنگال مخوف برخى از امراض روحى و روانى رهايى مى بخشد.
پروفسور ويليام جيمز در اين باره مى گويد:
در خصوص شفا يافتن بيمار به وسيله دعا و نماز بايد گفت : چنانكه حقايق و واقعيتهاى پزشكى را قبول داشته باشيم ، پزشكانى چند اظهار داشته اند كه در بسيارى از موارد دعا، در بهبودى حال بيمار موثر بوده است . بنابر اين بايد دعا را در معالجه بيماران يكى از وسايل موثر دانست . در مورد بسيارى از مردم ، دعا براى معالجات امراض روحى بسيار موثر بوده است و در نتيجه صحت بدنى و جسمى آنها را در پى خواهد داشت .
حتى بقول دكتر كارل وقتى نيايش ساده و به صورت اداى طوطى وار جملاتى باشد، اثرى بر روى رفتار و سلوك فرد مى گذارد.
بانو دكتر روز هلوردنج كه از مشاورين پزشكى بوستن در آمريكاست مى گويد:
به نظر من بهترين درمان تسكين و تخفيف غم و نگرانى اين است كه مشكلات و گرفتاريهاى خود را با شخصى كه طرف اعتماد باشد در ميان گذاريم ، ما اين عمل راخالى كردن دلمى گوييم ....
وقتى كه بيماران به اينجا مراجعه مى نمايند، مى توانند گرفتارى ها و غصه هاى خود را به تفصيل براى ديگران شرح دهند، آن قدر بگويند تا بكلى از فكرشان خارج شود، فكر كردن درباره نگرانى ها و پنهان داشتن آنها از ديگران باعث هيجان عصبى مى شود، ما هم بايستى شريكى برا گرفتارى هاى خود پيدا كنيم ، بايد حس كنيم كه در دنيا كسى هست كه مايل به گوش دادن شرح گرفتاريهاى ما و قادر به درك آنها باشد.
امروز اغلب بيمارستانهاى روحى و عصبى و حتى قسمت هاى جسمى و بخش هاى جراحى نزد يكى از طرق معالجه بيماران را همان راز دل گفتن با ديگران تشخيص داده اند. و يكى از دستورات دانشمندان و روان شناسان نيز همين است كه انسان عقده هاى خود را به شخصى كه مورد اعتماد خود مى داند بازگو كند...
حال با اين توضيحات و در چنين مواردى آيا جهت رفع نگرانى و پريشانى بهتر نيست به درگاه خداوند سميع و بصير پناه برده ... خداوندى كه كليه امور به دست او و هر خير و احسانى پرتوى از فيوضات بيكران او و هر امرى به فرمان اوست ... و آيا به هنگامى كه انسان به نماز ايستاده ، و دعا و راز و نياز با خداوند دارد كافى نيست كه انسان را از همه اين نگرانى ها و بيمارى ها رهايى بخشد؟! (٤٣)
گاهى از مواقع درد ما بى درمان است . حتى نمى توانيم آنرا با نزديكترين دوستانمان در ميان بگذاريم . در اين اوقات است كه روى به سوى خدا مى كنيم و احساس مى كنيم كه در زندگى شريك غمى داريم ، يك غمخوار واقعى داريم .
بيشتر روان شناسان و روان پزشكان معتقدند: انسان ناگريز است براى تسكين دردهاى خود آنها را نزد ديگران بازگو كند. پس وقتى كسى را پيدا نمى كنيم ، همان بهتر كه با خداوند درد دل كنيم .... دعا و نيايش انسان را به كار و كوشش وا مى دارد و نخستين گام به سوى عمل است . من نمى توانم به خود بقبولانم كه كسى براى انجام منظور خود به درگاه خداوند نيايش نمايد و نتيجه نگيرد....
پزشكان روحى درك كرده اند كه عبادت و نيايش و ايمان قوى به مذهب ، بيش از نيمى از نگرانى هاى ما را بر طرف مى سازد.... اگر مذهبى در كار نباشد زندگى پوچ است .
آدلر روانكاو معروف نيز در جريان سى سال روانكاوى خود به اين حقيقت اشاره مى كند كه بيماران روانى كه حس مذهبى خود را باز نيافته اند، درمان نشده اند. (٤٤)
مجله آمريكايى ريدرز دايچست به نقل از يكى از دانشمندان روان شناس مى نويسد:
ممكن است كه ما رحمت خدايى را به يك دستگاه مولد برق تشبيه كنيم و وظيفه ما اين هست كه با اين دستگاه به وسيله دعا ارتباط پيدا كنيم و از آن كسب قدرت نماييم و يا اينكه مى توانيم اين طور بگوييم ، اين دستگاه پر نيرو و پر قدرت ، اثرى در زندگى ما ندارد مگر از راه دعا و نيايش و روى آوردن بدان درگاه ... امروزه فراوانى دلايل بر فضيلت دعانيايشآن اندازه است كه راه انكار بر آن بسته است ، اين امرى تعجب آور نيست كه آدمى به هنگام سختى و مصيبت به سوى نيرويى غير از نيروى خود روى آورده ، بلكه عجيب و شگفتى آور اين است كه اين امر را شگفتى آور و عجيب بدانيم .
روزنامهتورنتو استاركانادادر يكى از شماره هاى خودپيرامون تاثير دعا نوشت : ثابت شده است كه اثرات روحى و جسمى دعا بسزاست .تام هارمرنويسنده مقاله اى با اين مضمون دعا را نيرويى نامرئى دانسته و با اشاره به اين كه احتمالا برخى از شكاكان و يا آنان كه به خدا اعتقادى ندارند، اين ادعا را تمسخر خواهند كرد، ادامه مى دهد كه :
ما دعا مى كنيم چون بدان نياز داريم و كارآيى دارد. اين را به صرف اعتقاد برخى افراد و يا خودم نمى گويم ، بلكه اين تجربه شخصى من است كه تاثير آن را براى سالها در زندگى بسيارى ديده ام . همه ما در شرايطى دعا مى كنيم ، حتى گاهى در حالى كه منكر وجود خدا شده ايم ، براى خود و يا ديگران دعا مى كنيم ، حال پاسخ مانهو يا سكوت از جانب پروردگار است . زيرا دعاو پاسخ آنمانند ديگر پديده هاى اين جهانى نيست ، بلكه از نظامى فراتر، قوانينى ناديدنى و برگرفته از خواست خداوند تبعيت كرده و به همين دليل است كه يكى از والاتريننتايجآن اين است : خواست تودر هر حال به كمك دعاانجام شدنى است . به گمان من زندگى ما بطور كامل به دست خداوند بوده و تنها آنذكاوت مطلقآنچه را براى ما بهتر است تشخيص مى دهد.
نويسنده ادامه مى دهد كه :
در حالى كه توسط شركتهاى بزرگ داروسازى شمال آمريكا، ميليونها دلار صرف تحقيقات در ساخت دارو مى شود، رقمى در پژوهش اثرنيايشبر سلامتى به دليل آن كه قابل ارائه به شكلقرص و دارونيست صرف نشده است . دكتراندلف بايرمتخصص قلب از دانشگاه كاليفرنيا گروه ٤٠٠ نفرى از بيماران قلبى را به دو دسته تقسيم كرد. در اين دو گروه ، در حالى كه مراقبتهاى پزشكى كاملا يكسان بود، مشخصات بيمارى و نام اعضاى يك گروه را به داوطلبانى از سراسر كشور داده و از هر تيم ٥ تا ٧ نفره داوطلبين دعا كنند.، خواسته شد براى يك بيمار عضو اين گروه دعا كنند.
نتيجه قابل بحث بود. پس از ١٠ ماه گروه دعا شونده پنج مرتبه كمتر آنتى بيوتيك مصرف كرده بود، تورم ريه در آنها سه مرتبه كمتر مشاهده شد، در حالى كه ١٢ نفر از گروه ديگر محتاج تنفس دهى شده بودند. در اين گروه ، نيازبه اين امرديده نشده و آخر اينكه نفرات فوت شده در دوره آزمايش در اين گروه ، كمتر از گروهدعا نشده هابودند. (٤٥)
خانم مونت گومرى مى نويسد:
در آمريكا براى امتحان و اثبات اين موضوع به عده اى آزمايش مى نموده و در جلساتى دعاى خود را متوجه شخص معينى مى كردند. منخانم مونت گومرىمبتلا به پشت دردى بودم . روزى ، يكمرتبه اين درد ساكت شد، بعدا اطلاع حاصل كردم كه اين جمعيت در همان ساعت دعاى خود را متوجه من نموده است ، چون من از اين موضوع قبلا اطلاعى نداشتم نمى توان گفت ساكت شدن درد اثر نوعى تلقين بوده است ، بلكه معلوم مى شود، دعا مثل قوه برق و مغناطيس و غيره اثر مستقيم دارد.
جفرى لوين از مدرسه طبى ويرجينيا مى گويد:
مذهبى بودن و پرهيز از گناه ، انسان را در صراط مستقيم قرار مى دهد و مانع بروز انواع فشارهاى روحى و جسمى مى شود. علاوه بر اين ، اميدوارى و خوش بينى يك سيستم ايمنى در برابر مشكلات در انسان به وجود مى آورد. (٤٦)
دكتر عثمان محمد نجاتى ؛ دانشمند عرب در كتاب خود مى نويسد:
آرام سازى يكى از وسايل مورد استفاده برخى از روان درمانگران جديد براى بيماريهاى روانى است و انسان مى تواند آن را از طريق تمرين بياموزد. خواندن نماز آن هم پنج بار در روز، خود بهترين برنامه تمرين آرام سازى و فراگيرى آن مى تواند باشد و معمولا وقتى انسان كيفيت آرام سازى را ياد بگيرد، مى تواند از تشنجات عصبى ناشى از فشارها و گرفتاريهاى زندگى رها شود.
پيامبر اكرم صل الله عليه و آله به هنگام فرا رسيدن اوقات نماز مى فرمود:
اى بلال ما را با نماز به آرامش وادار.
در حديث ديگرى مى خوانيم كه : هر گاه امرى بر رسول خدا صل الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام سخت مى آمد، به نماز مى ايستاد...
و نيز فرزند عالم آن دو بزرگوار يعنى امام صادق عليه السلام به ياران خود مى فرمود:
چه مانع مى شود كه يكى از شما را در وقتى كه غم و اندوه دنيوى به او وارد شده وضو بگيرد و داخل مسجد شود و دو ركعت نماز بجاى آورد و خداوند بزرگ را بخواند. مگر نشنيده ايد كه خداوند مى فرمايد: به وسيله صبر و نماز از خداوند يارى بخواهيد.
آرى حالت تمدد اعصاب و آرامش روانى ناشى ازنمازانسان را از اضطرابى كه بيماران روانى همواره از آن رنج مى برند، مى رهاند چون اين حالتها معمولا تا مدتى پس از نماز در انسان باقى مى ماند و ادامه مى يابد. (٤٧)
درباره بوعلى سينا؛ طبيب و فيلسوف بزرگ ايرانى مى نويسند:
هر گاه مشكلى علمى برايش پيش مى آمد، از نماز يارى مى طلبيد.
دانشمند بزرگ ما خود در اين خصوص چنين مى گويد:
هر زمان برايم مشكل علمى پيش مى آمد و از حل آن عاجز مى ماندم به مسجد جامع شهر رفته و دو ركعت نماز بجاى مى آوردم ، سپس از خداوند مى خواستم مرا به وسيله نور آن نماز، يارى دهد تا گره از مشكلم باز كنم ، پس از اداى آن دو ركعت ، راه حل مشكل برايم آسان مى گشت و به آنچه مى خواستم مى رسيدم . (٤٨)
همچنين در خبرى موثق كه شاهدان عينى آن را نقل نموده اند، آورده اند كه ، شهر قم در جنگ جهانى دوم دچار قحطى و خشكسالى شده بود و اسباب و عوامل مادى هم در از بين بردن خشكسالى نزول باران بود. و حل اين امر تنها اجراى يكى از دستورات عاليه اسلام يعنى نماز استسقاءنماز بارانبود. مردم قم به مرجع بزرگ و عالم وارسته عاليقدر آن دوران آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى متوسل شدند و مردم شهر قم ؛ خرد و كلان ، پير و جوان با چشمانى گريان و دلى سوخته به پيشوايى آن مرد بزرگ به سوى خاك فرج قم در حركت شدند. پس از انجام مراسم نماز باران و دعاى آن جمعيت مومن ، تا سه روز باران بر زمينهاى خشك شروع به بارش نمود و اخبار آن حادثه عجيب به اطراف و اكناف ايران پخش شد. و هم اكنون اين واقعه مهم بر سنگ مزار آن مرد بزرگآيت الله خوانسارىثبت است و زوار حضرت معصومه آن را مشاهده مى كنند تا همه بدانند كه نماز، قدرت حل بسيارى از مشكلات و معضلات بندگان خدا را دارد. (٤٩) و اين است معنى سخن خدا كه مى فرمايد:
استعينوا بالصبر و الصلوة و آنها لكبيرهبقره ٣ (٥٠)
كمك بگيريد از صبر ونماز و اين كارى بزرگ است .
آرى با استمداد از نماز مى توان بر سخت ترين معضلات و مشكلات زندگى و ناراحتى هاى روانى فايق آمد و بر نا اميدى هاى غلبه نمود. آن مرد دانشمنددكتر الكسيس كارلدرست گفته است كه : نيايش به آدمى نيروى تحمل غمها و مصايب را مى بخشد و هنگامى كه كلمات منطقى براى اميدوارى نمى توان يافت ، انسان را اميدوار مى كند و قدرت ايستادگى در برابر حوادث بزرگ را به او مى دهد. (٥١)
ب - ايجاد اوصاف انسانى و جلوگيرى از فساد و فحشا
يكى از مهمترين فوايد معنوى و فلسفه اصلى نماز دورى از فحشا و منكرات و ياد خداست .
حصرت حق جل جلاله ، خود در قرآن فلسفه نماز را چنين بازگو مى كند:
اقم الصلوة ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر.
نماز را به پا داريد به درستى كه نماز باز دارنده از فحشا و اعمال ناشايست است .
همان طور كه قبلا نيز اشارت رفت ؛ نماز آثار تربيتى فراوانى را به همراه دارد. از جمله وقتى نماز گزار واقعى با خلوص نيت با تكبيرالله اكبربه نماز مى ايستد خدا را برتر و بالاتر از هر چيزبرتر از زر و زيور دنيوى ، آلوده شدن به گناه و نافرمانى او، شهوات و هواهاى نفسانى و...و هر آفريده اى مى داند.
الله اكبر يعنى خدا بزرگتر و با اهميت تر است از همه چيز و همه كس ، او بزرگتر و برتر است از تمام آفريده هاى خود و جلوه هاى مختلف دنيوى و بزرگتر است از وسوسه هاى ابليس و شياطين كه هر لحظه در كمين آدمى نشسته اند تا او را از مسير حق منحرف سازند.


۱
راز نيايش (فوايد طبى و درمانى نماز) پيام مهم سوره حمد به همه انسانهاى نماز گزار وقتى نماز گزار واقعى نماز خود را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مى كند با قرائت اين آيه ، خود را در برابر هر چه غير خدا و شرك آور است بيمه مى سازد و بدينوسيله شياطين را از خود فرارى مى دهد.
امام صادق عليه السلام فرمود: بسم الله نشانه امان و رحمت است .
نماز گزار واقعى در نماز خود، خدا را به خاطر اينكه او را نعمت هاى فراوانايمان و توفيق به عبادات ، رزق و روزى ، زندگى سالم ، سلامت و سعادتعطا كرده سپاس مى گزارد و همين حمد و ستايش ، او را نه تنها در برابر خدا؛ بلكه به مصداق : من لم يشكر الخالق ، لم يشكر المخلوق در برابر خدمتى كه همنوعانشبندگان خدابراى او انجام مى دهند شاكر و سپاسگزار بار مى آورد.
و آيه الرحمن الرحيم ؛ يعنى ؛ او بخشنده مهربان است ، نمازگزار گناهكار را از ياس و نااميدىتوبه نمودن و توبه شكستناز درگاه حضرت بارى تعالى مى رهاند و به او اميد مى دهد.
برخى از مفسرين معتقدند كه يكى از اسرار تكرار آيه مذكور در سوره حمد، اين است كه مى خواهد به نماز گزار بگويد كه : اى انسان فراموش مكن كه در زندگى رافت و عطوفت را سر لوحه برنامه ها، دستور العمل ها و جهت گيرى هاى فكرى خود قرار دهى ، زيرا كه خالق تو نيز چنين بخشنده و مهربان است .
مالك يوم الدين ؛ به انسان مومن و نماز گزار اين معنا را تفهيم مى كند كه مالكيت او نسبت به اموال و حتى جانش قرار دادى و اعتبارى و موقت و زود گذر است . آيه فوق به شخص نمازگزار تذكر مى دهد كه بداند اين دنيا و متعلقات آن همگى فانى است و مرگ همه چيز راحتى عزيزترين كسان و اشيايى كه به آنها بسته استاز دست او مى ستاند.
كل نفس ذائقة الموت ؛ پس او نبايد به دنيا و آنچه در آن است دل بندد، چه همه چيز از آن خداست و مالك حقيقى آنها جز او كس ديگرى نيست و همه آنها روزى به خدا باز مى گردند:
لا الى الله تصير الامور
انا لله و انا اليه راجعون
آيه مالك يوم الدين آدمى را به ياد روز حساب مى اندازد و به او هشدار مى دهد كه اى انسان تا هنوز زنده اى به حساب خود برس تا به حساب تو نرسيده اند.
آيه فوق الذكر حداقل ده بار توسط نماز گزار در نمازهاى پنجگانه تكرار مى شود، بدين ترتيب نمازگزار فراموش نمى كند كه پس از امروز فردايى هستمعاد. اينجا است كه او در برابر كوچكترين اعمال خود احساس مسوليت مى نمايد. لذا مراقب اعمال ، نيات ، حالات ، كردار و گفتار خود است .
آرى نماز گزار واقعى ، آگاه است كه در يوم الدين ، مالك اصلى خدا است و هيچ كس جز او فرمان نمى دهد.
و لله ملك السموات و الارضآل عمران ، ١٨٩
ملك آسمانها و زمين براى خداست .
و خدا در قيامت همه كارها را از خرد و كلان به حساب مى آورد.
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره .
لذا، در هنگام رو به رو شدن با گناه و كارهاى ناشايست كه سبب حبط اعمال نيك او مى شوند، جانب احتياط را از دست نمى دهد و تلاش مى كند كه خود را در دام آنها گرفتار نسازد و تن به آلودگيها و چيزهايى كه موجب تباهى انسان مى شوند، ندهد. و از هر كه موجبات بر انگيختن خشم خداى سبحان را فراهم مى سازد، پرهيز نمايد.
اياك نعبد و اياك نستعين ، نماز گزار با اين آيه تمام معبودها و اله ها را نفى مى كند و تمام من ها را ما مى كند و به انسان درس آزادگى و آزادى مى دهد.
آيه فوق به نماز گزار مى آموزد كه بله قربان گوى هيچ انسان و معبودى جز خداى واحد نباشد. نه شرق پرست باشد و نه غرب پرست نه بنده زر و زور باشد و نه تسليم شهوت و پست و مقام و فريفته زن و فرزند و مال و ثروت . (٥٢) از تهديدهاى امثال ناكثين و مارقين و قاسطين نهراسد و با اتكال به خداوند تبارك و تعالى راه حق را پيش گيرد كه :
فان حزب الله هم الغالبون
شخص نمازگزار با اتكال به آيه اياك نستعين شخصيت تازه اى پيدا مى كند. از مشكلات و مصايب زندگى نهراسيده و بيم به دل راه نمى دهد چه ، او خدا را به يارى خود طلبيده ، فلذا با استعانت از اين آيه قدرتى شگرف پيدا كرده و بر مشكلات فايق مى آيد.
حكيم سبزوارى در قسمت اخلاقياتمنظومهمى فرمايد: دروغ مى گويد آن كسى كهاياك نستعينمى گويد، اما وقتى حادثه اى مهم پيش آمد، غير خدا را مى بيند.
اهدنا الصراط المستقيم
آيه مزبور به نمازگزار تذكر مى دهد كه در مسير زندگى اش راههاى گوناگون وجود دارد و او بايد در اين مسير محتاطانه عمل كند كه از جاده حق و حقيقت منحرف نگشته و به جهنم و عذاب ابدى گرفتار نشود. و اين حاصل نمى گردد، مگر اينكه از خداى سبحان استعانت جويد و از او بخواهد كه مسير حق راكه همان راه انبياء و اولياء معصوم عليه السلام استبه او بنماياند و در آن مسير هدايتش نمايد و توفيقش دهد كه در اين راه نلغزد و راه افراط و تفريط را پيش نگيرد، چرا كه ابليس و فرزندانش هميشه در كمين انسان نشسته اند. خصوصا هنگامى كه آدمى اراده نماز كند، شياطين به جنب و جوش شديدى مى افتند تا اينكه نمازگزار را از انجام مراسم عبادى باز دارند.
ابليس خطاب به خداى سبحان مى گويد:
الا عبادك منهم المخلصينحجر، ٣٠
جز بندگان مخلص تو، همه را گمراه مى كنم .
آيه فوق الذكر از سوره مباركه حمد بهترين دعايى است كه يك نمازگزار مى كند تا خداوند او را توفيق دهد كه در دام چپ و راستكندروى وتندروىدر نغلتد و خصوصا در دام شياطين انسى و جنى گرفتار نشود.
صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولاالضالين
آيه اول به نماز گزار توصيه مى كند كه هميشه از خداى سبحان بخواهد كه او را به راه كسانى كه به آنان نعمت داده ، هدايتش نمايد و نه راه كسانى كه نسبت به آنها غضب نموده و نه راه گمراهان . قرآن كريم در سوره نساء، آيه ٦٩، كسانى كه انعام و پاداش به آنها تعلق مى گيرد را چهار گروه ذيل معرفى نموده است :انبياء، صديقينت شهداء، صالحين
كسى كه ده بار در شبانه روز چنين درخواستى را از خدا مى نمايد با توجه به اينكه مشخصات كسانى را كه خداوند به آنها پاداش و انعام داده ، مى داند، خود نيز سعى مى نمايد تا آنان را الگو قرار دهد و متخلق به اخلاقشان گردد و زندگى انبياء صالحان ، شهيدان و صديقان را مورد مطالعه قرار داده و از گفتار و كردار آنها درس گرفته و اصول زندگانى را بياموزد.
آيه دوم به انسان مى آموزد كه اگر مى خواهد جزء هدايت يافتگان و در زمره پاداش گيرندگان روز قيامت به حساب آيد بايد از گمراهان ، مغضوبان ، منافقان ، طاغوتيان و پيروان آنهامنحرفان عقيده و اخلاقو هر راه انحرافى ديگر، جز مسير حق پرهيز نمايد. سپس نمازگزار پس از پايان قرائت سوره مباركه حمد، سوره توحيديعنى اعتراف به يكتايى و وحدانيت اورا آغاز و پس از قرائت آن سوره مباركه به ركوع مى رود.
ذكر ركوع سبحان ربى العظيم و بحمده
انسان را به خضوع و خشوع ظاهرى و باطنى در برابر خداوند گار وا مى دارد چه ، وقتى نمازگزار در برابر خالق تواناى خود به نماز مى ايستد، خود را مانند موجود ضعيف و كوچكى مى پندارد كه در برابر كوهى با شكوه و عظمت ايستاده است و نماز، رعب و وحشتى بسيار از عظمت كبريايى بر دل و جانش انداخته و فى الحال او را از مركب غرور كه تا لحظاتى قبل دچار آن بود، به زير مى افكند و او در اين حال خاشعانه سر تعظيمركوعبه آستانش فرود مى آورد. و اين ركوع و خشوع او را از خودبينى و غرور مى رهاند. در اين حالت نمازگزار خود را در برابر او، آن قدر كوچك و حقير مى بيند كه بار ديگر سر به سجده گاه مى سايد. و اين است بالاترين خضوع انسان ، زيرا به فرموده امام معصوم عليه السلام ؛ نزديكترين حالات آدمى به خداى خويش ، سجده است .
آرى بدون شك هر نماز گزار واقعى كه آيات و جملات و اذكار فوق الذكر رابا خلوص و توجهدر نمازهاى واجب و يوميه خود روزى ده بار يا بيشتر تكرار نمايد، در قلب و روحش كه در هنگام نماز متصل به آيت اقدس الهى ، است حركت و جنبشى به سوى پاكيها و جهشى به سوى تقوى و پرهيزگارى پيدا مى كند و تنها براى اوست كه پيشانى بر زمين مى گذارد و محو جمال و عظمت كبريايى اش مى گردد و بدينوسيله بسيارى از خودخواهى و خود برتر بينى ها را در خويشتن خويش به فنا و نابودى و فراموشى مى كشاند و همه اين امور است كه موجى از معنويت در او ايجاد مى نمايد و سدى مى شود تا در برابر هر گناه و كار ناشايستى قد علم نموده و مقاومت و صبر نمايد. (٥٣)
نماز گزار واقعى در پايان اين فريضه بزرگ الهى با جمله :السلام عليكمسلامت و سعادت همه مسلمين را از خداوند متعال خواهان است و در تعقيبات نماز براى آنان دست به دعا بر مى دارد و بدينوسيله يعنى : خواستن سلامت و بهروزى و خوشوقتى و پيشرفت از خدا مدام به نفس خود اين كلمات را تلقين مى كند و آن را به اين حقيقت عالى عادت مى دهد.
ما حصل كلام اينكه نماز آثار و فوايد تربيتى فراوانى را در بر دارد كه با توجه به آنچه از نظر خوانندگان محترم گذشت ، مى تواند نتايج زير را در بر داشته باشد:
١ - نماز آدمى را از اينكه غرق در دنيا و لذايذ موقت و زودگذر آن شودكه به وسيله آن موجبات گمراهى خود و ديگران و خشم خداى خويش را بر انگيزد.نجات مى بخشد، و به انسان اين تذكر و هشدار را مى دهد كه منظور اصلى آفرينش خود را كه به مصداق آيه :
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون
همانا عبادت است ، فراموش ننمايد.
تكرار هر يك از اذكار نماز، سبب پرورش فضايل اخلاقى و تكامل معنوى شخص نماز گزار شده و وسيله اى مى گردد تا او به سوى پاكيها و نيكى ها حركت كند.
امام متقيان امير مومنان على عليه السلام مى فرمايد:
الصلوة قربان كلى تقى
نماز وسيله تقرب هر پرهيزگار است به خدا.
٢ - نماز تقويت كننده روح ايمان است و سد محكمى است در برابر امواج كوچك و بزرگ گناهان صغيره و كبيره و اگر با اخلاص همراه باشد، حقيقتا سرچشمه و منشا اعمال نيك و خيرات گوناگون مى گردد.
٣ - نماز بهترين وسيله شستشوى گناهان است و آدمى را به توبه و بازگشت به سوى خدا و طلب مغفرت از او وا مى دارد و نيز سبب مى شود تا روح سركش و طغيان در شخص نمازگزار از ميان رفته و هميشه خالق تواناى خود را به ياد آورد، و تنها از او براى پرهيز از گناهان و وساوس استمداد طلبد.
٤ - طبيعى است كسى كه در نمازهاى پنجگانه خود روزى هفده بار در برابر حق كرنش مى كند و سى و چهار بار سر بر خاك مى سايد، در واقع ريشه كبر و غرور و نخوت و خود برتر بينى را در خود مى سوزاند و خود را حقيرتر از هر موجودى مى پندارد و اين خود يكى از عوامل مهم تربيت آدمى است .
چرا بعضى از نماز گزاران به سوى گناه مى روند؟ ممكن است اينجا در ذهن برخى از خوانندگان باريك بين ، اين سوال مطرح شود كه اگر نماز واقعا انسان را از ارتكاب به گناه باز مى دارد، پس چرا گروهى از همين نماز گزاران به سوى گناه مى روند و از تعدى بر مال ديگران و احتكار و گرانفروشى و دروغ و تهمت و غيبت و... هراسى ندارند و... در پاسخ به اين سوال ، دانشمندان اسلامى مطالب بسيارى نوشته اند كه ما در اينجا به جهت رعايت اختصار به ذكر نمونه اى از آنها اكتفا مى نماييم :
شهيد ثانى در كتاب اسرار الصلوة در اين باره مى نويسد:
سعادت و خوشبختى و دريافت فيض هاى ربانى هنگامى براى نمازگزار حاصل مى شود كه با تمام وجود و با اخلاص به الفاظ و معانى و حركات و سكنات نماز توجه كند و در اسرار و رموز آن تفكر و دقت نمايد.
بايد در حال نماز جز پروردگار عالم از همه قطع ارتباط كند و با صدق و اخلاص تنها به او روى آورد و با ذكر اشهد ان لا اله الا اللهجز خدا معبود ديگرى نيستبا حضرت احديت تجديد عهد نمايد... اين گونه نماز است كه انسان را از زشتى ها و پليدى ها باز داشته و موجب تقرب به خدا و سعادت وى مى گردد.
استاد علامه طباطبايىرهدر تفسير آيه شريفه :ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكرمى فرمايد:
باز دارندگى نماز يك بازدارندگى اقتضايى است و به صورت علت تامه نيست كه هر جا وجود داشته باشد معلول هم پشت سر آن باشد بدين توضيح : نمازگزارى كه پنج بار در شبانه روز نماز بگذارد اگر در يك محيط سالم به آن اهتمام ورزد، طبيعت نماز او را از گناه كبيره كه ذوق دينى مخالف آن است مانند: قتل نفس ، تعدى به مال يتيم ، زنا و هر آنچه طبع سليم و فطرت دست نخورده آن را بد مى شمرد، جلوگيرى و ممانعت مى كند، چون در خود نماز ايمان و ياد خدا و تلقين به عذاب و روز جزا و درخواست پيروى از راه راست و صواب ... گنجانده شده و اين معانى انسان را وا مى دارد كه با تمام روح و بدن به درگاه با عظمت پروردگار رو آورده و با سپاس و حمد و شكر الهى مكالمه را آغاز و با سلام دادن به خود وبندگان صالح و نيكوكار، آن را پايان دهد. علاوه بر اين معانى ارزنده ، نماز انسان را وا مى دارد كه از نجاست لباس و بدن و غصبى بودن مكان و لباس ، اجتناب ورزيده و با توجه به قبله نماز را شروع كند و در صورتى كه انسان مدتى به نماز ادامه دهد و واقعا شرايط مذكور را عملى سازد، در او يك روحيه خوددارى از گناه به وجود مى آورد كه هميشه او را به خوبى ها و خيرات دعوت كرده ، از زشتى ها و پليدى ها باز مى دارد، به حدى كه اگر يك مربى صالح و لايق به اين كار دعوت مى شد، نمى توانست اين وظيفه را مانند نماز بعهده بگيرد.
ناگفته پيداست كه اين دو عالم بزرگوار مطالب فوق را با تكيه بر آيات و روايات فراوان از ائمه هدى در اين زمينه بيان نموده اند، لذا از نظر تعاليم اسلامى نمازى مقبول درگاه حضرت حق جل جلاله مى گردد كه انسان را از مفاسد و فحشا دور نگاه دارد.
خداى سبحان در كتاب خود ضمن آياتى چند برخى از نمازگزاران را مورد ملامت و سرزنش قرار دادهمثلا در سوره مريم ، آيه ٥٨، مى فرمايد:
برخى نماز را ضايع مى كنند و پيرو شهوات و خواسته هاى شيطانى هستند اين چنين مردمى گمراه و حيران خواهند گشت .
نيز در سوره ماعون ، آيه ٣ ، مى فرمايد:
پس واى بر آن نمازگزاران كه دل از ياد خدا غافل دارند و نماز را سهل مى انگارند.
آرى هستند نماز گزارانى كه خداوند حتى يك نماز آنها را قبول نمى كند. در اين رابطه روايتى از امام صادق عليه السلام منقول است كه مى فرمايد:
به خدا سوگند پنجاه سال از زندگى مردمى مى گذرد و حال آنكه خداوند حتى يك نماز او را قبول نكرده است ، چه چيزى سخت تر از اين است ؟!
بطور حتم نمازى كه در آن حضور قلب نباشد، تقليد است . عادت است نه عبادت . چنين نمازگزارى اورادى را بر دهان مى راند بدون آنكه خود بفهمد چه مى گويد. خدا را مى خواند اما غير او را مى جويد.
در حديثى از امام باقر عليه السلام ، نقل است كه فرمود:
از نماز بنده خدا، بالا مى رودقبول درگاه خدا مى شودنصف آن يا يك سوم آن يا يك چهارم يا يك پنجم و... و از نماز او چيزى بالا نمى رود، مگر آنچه را با قلبش به آن توجه كرده است . (٥٤)
نمازى مورد قبول درگاه حق تعالى و تربيت كننده آدمى است كه در آن ، دل با آنچه زبان مى گويد، هماهنگ باشد. هنگامى نماز و اذكار و اوراد آن ريشه هاى مفاسد را در دل نمازگزار مى خشكاند كه به راستى از احساسات درونى شخص نمازگزار سرچشمه گرفته باشد والا نمازى كه به حسب عادت و يا از سر ريا و تظاهر صورت پذيرد، فايده معنوى و تربيتى نخواهد داشت . چنين شخصى ممكن است در ظاهر بنده خدا باشد، اما در باطن مطيع نفس خويش و بنده شيطان مى باشد.
حضرت رسول اكرم صل الله عليه و آله فرمود:
نماز نيست براى كسى كه اطاعت نماز را نكند و اطاعت كردن نماز آن است كه انسان دست از كارهاى زشت و ناپسند بر دارد.
همچنين از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
كسى كه دوست دارد بفهمد نمازش قبول شده يا نه ، نظر كند كه آيا نمازش او را از كارهاى زشت و ناپسند جلوگيرى مى كند به همان اندازه هم نمازش قبول شده . (٥٥)
ناگفته نماند اگر در بين نماز گزاران احيانا نماز گزارى مشاهده شود كه گه گاهى مرتكب معصيتى مى شود، نمى توان حكم كلى درباره او صادر كرد و مثلا گفت : نمازش او را از انجام كارهاى زشت و ناپسند دور نداشته است .
اى بسا كه همان شخص اگر نماز نمى خواند به معاصى بزرگترى آلوده مى گشت و اگر انتظار داشته باشيم كه نماز گزارى از سن تكليف مرتكب هيچ گناه صغيره و كبيره اى نشود، انتظار بى جايى داشته ايم و بايد آن شخص را جزء معصومين به حساب آوريم .
وانگهى به قول يكى از علماى دين هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلى و جامع است و گاه نهى جزئى و محدود. ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچ گونه اثرى در او نبخشد، هر چند نمازش صورى باشد، هر چند آلوده به گناه نيز باشد.
البته اين گونه نماز تاثيرش كم است ، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.
نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است . (٥٦)
روان شناسان معتقدند كه براى هدايت افراد ناصالح ، بهترين راه ، استفاده از قوه روحانى خود آنها است ، بدين صورت كه هر گاه فردى منحرف ، ساعاتى در شبانه روز را بهدرونگرايىنماز و نيايشاختصاص دهد و با تجسم اعمال زشت خود، در دنياى انديشه به خود بگويدمن ، انسانم و بايد از اوصاف انسانى بهره اى داشته باشم ، من شايستگى راهيابى به دنياى صفا و پاكى ها و ايمان را دارم .
پس از مدت زمانى قطعا از آلودگى ها نجات مى يابد. (٥٧)
از اينها گذشته اگر خواننده دقيق النظر سرى به دادگاه ها، دادگسترى ها زده و پرونده افراد را ملاحظه نمايد، در خواهد يافت كسانى كه نماز مى خوانند كمتر پرونده دارند و بى نمازها داراى پرونده بيشترى هستند و اگر خواننده اين سطور در دادگاهى ملاحظه نمود كه نمازگزارى داراى پرونده هست متوجه اين نكته خواهد شد كه جرمش كم بوده است و يا شايد از نمازگزاران حقيقى نبوده و بر حسب عادت آدابى را انجام مى داده است . لكن با اينهمه همان نماز صورى كه او مى خواند، ممكن است روزى وى را به توبه و انابه وا دارد. در اين رابطه دكتر كارل مى نويسد:
آمار جنايت ها نشان داده است كه بطور متوسط كسانى كه به عنوان مجرم و جنايتكار در جامعه شناخته شده اند، كسانى هستند كه يا هيچ و يا بسيار اندك و جاهلانه نيايش مى كنند و بر عكس در همان سطح و در همان مسير و در همان تيپ اجتماعى و طبقه اقتصادى . غالبا آنها كه هنوز سنت نيايش را حفظ كرده اند، از ارتكاب جنايت مصونند و گاه اگر دست مى آلايند به صورت حرفه اى و سرگرمى دايمى و صفت مشخصشان نيست بلكه به گونه لغزش و يا حادثه اى در زندگى آنها است . (٥٨)
آمارى كه محققين روان شناس از روى آمارهاى كشورهاى مختلف جهان گرفته اند به اين نتيجه مسلم رسيده اند كه قتل ، جنايات ، دزدى ، خلاف و طلاق در كشورهاى معتقد و مومنبه عبارت بهتر ملت هاى اهل نيايش و پاى بند به دين و مذهببه مراتب كمتر از كشورهاى بى دين و لاقيد غير نمازگزار است . (٥٩)
اگر درميان ملت هاى جهان مردمى مشاهده مى شوند كه در شهوات و بى بند و بارى و فساد اخلاقى غرق گشته اند به خاطر روى گردانى از خدا و بى توجهى به نيايش بوده است .
باز دكتر كارل در اين باره مى نويسد:
با يك تجربه سخت دردناك و تلخ آموختيم كه فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در ميان اكثريت عناصر فعال يك ملت زمينه زوال قطعى ملت و انقياد او را در بند بيگانه تدارك مى بيند. اجتماعاتى كه احتياج به نيايش را در خود كشته اند، معمولا از فساد و زوال ، مصون نخواهند بود. (٦٠)
اين پزشك مشهور جهان در جاى ديگر مى نويسد:
سعادت بشر وقتى تامين مى شود كه انديشه و قلب وى با هم پرورش يابند. تمدن اروپايى اين عيب را دارد كه مغز را بيش از اندازه تقويت كرده است كه ترقى علوم صنايع نتيجه آن است و قلب را متروك گذاشته است و از اين جهت ايمان و عشق به فضايل اخلاقى كه ثمره آن است ، ضعيف يا نابود شده است و جميع بدبختى هاى ما در اين دوره و مفاسد تمدن حاضركه نسل جوان را فريبكارانه به سوى خود مى كشدناشى از همين است . (٦١)
يك از پيشوايان برجسته آمريكايى مى گويد:
خوب است به آنهاجوان و كودكياد بدهيم كه دعاهايى با جملات مختصر روزى چند مرتبه تكرار بنمايند. و به آنها تعليم دهيم كه دعا بهترين طريق رفع هر احتياج و بر آوردن هر موضوعى است ... همين فكر كه ، جوانان مى توانند كار بسيار مهمى انجام دهند... نظر آنها را نسبت به جهان بسط وتوسعه مى دهد و نسبت به امور واقعا مهم ، در آنها توليد علاقه مى نمايد و آنها را نزديك به خدا نگاه مى دارد و شايق به خدمت مى نمايد و حس ماموريت خاصى به آنها مى دهد و از تسليم شده به گناهان سهل الحصولو مفاسد، بازشان مى دارد. (٦٢)
و اين همان چيزى است كه قرآن مجيد هزار و پانصد سال پيش در يك جمله خلاصه نمود:
ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر.
آثار بهداشتى نماز علاوه بر موارد متعدد، فوايد معنوى و روانى كه در سطور گذشته براى نماز بر شمرديم ، اين عبادت بزرگ داراى فوايد و آثار بى شمار بهداشتى نيز هست كه برخى از آنها از واجبات و برخى ديگر از مقدمات نماز محسوب مى شوند و ما در اينجا به اختصار به بعضى از فوايد آن اشاره مى نماييم . (٦٣)
١- نظافت لباس از جمله فوايد بهداشتى نماز اين است كه اين عبادت مهم ، انسان را ملزم مى كند تا بدن و لباس خود را از آلودگى ها و نجاسات پاك گرداند و در شبانه روز پنج بار اندام هايى را كه تماس مستقيم با خارج دارند، شستشو نمايد چنانچه اگر حتى كوچكترين مانع خارجى مثل چرك و غيره روى بدن نمايان باشد نماز نمازگزار باطل مى شود.
اينجاست كه مى بينيم به مصداق : النظافة من الايمان مسلمان واقعى و شخص نمازگزار بايد هميشه و در همه حال تميز و نظيف باشد.
در حديثى پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله مى فرمايد:
هر كس لباس به تن مى كند، لازم است در نظافت آن كوشا باشد.
حضرت على عليه السلام فرموده است :
شستن لباس ، اندوه و غصه را بر طرف مى كند و موجب قبولى نماز است .
در تعاليم اسلامى به مسلمين توصيه شده است كه حتى الامكان لباس سفيد به تن نمايند و حتى براى شخص نمازگزار مستحب است كه در حال نماز لباس سفيد بر تن داشته باشد، چرا كه كمترين آلودگى بر لباس سفيدبر خلاف ديگر رنگهافورا خود را نمايان مى سازد و شخص را وادار به رفع آلودگيها و مراعات پاكيزگى مى نمايد.
از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
هيچ لباسى بهتر از لباس سفيد نيست و رنگ سفيداز همه رنگهانزد خدا محبوبتر است .
٢- نظافت جسم الف - فوايد بهداشتى وضو
وضو علاوه بر فوايد تربيتى كه داردگويى نمازگزار در هنگام وضو به خداى خودمى گويد: فرق سر تا قدمهايم در راه تو و اطاعت از تو گام بر خواهم داشت . آثار بهداشتى فراوانى نيز به همراه دارد، از جمله نمازگزار بايد قبلا براى صحت وضو ناخنهاى خود را كوتاه نمايد و آلودگيهاى اعضاى وضو رااز قبيل رنگ و چرك زير ناخنها و پيچ و خمهاى اعضاى دست و پا و...پاك نمايد و آنگاه اعمال وضو را انجام دهد.
طبق تحقيقات پزشكان ٣٠ درصد اكسيژن از راه پوست جذب شده و گاز كربنيك دفع مى گردد، لذا شستشوى پوست بدنخصوصا آنها كه در معرض هوا و گرد و غبار قرار دارندموجب مى گردد تا اعمال حياتى تعرق و تنفس جلدى به خوبى صورت پذيرد و ميكروبها و آلودگيها را از بين برده و از تجمع ميكروبها و انگلها كه موجب بروز بيماريهاى جلدى مى شود، جلوگيرى به عمل آورد.
يكى از محققين درباره فوايد وضو مى نويسد:
تطهير با آب و وضو، كشنده ميكروب و ضد عفونى قوى است . حيوانات ذره بينى و بى آزار نه تنها مواد آلى را تجزيه و تحليل مى نمايند، بلكه از راه رقابت و تنازع حياتى ، قويترين دشمن و موثرترين حربه عليه ميكروبهاى موذى مى باشند. ميكروبهاى موذى كه به وسيله هوا از خارج به دست و روى و دهان مى نشينند يا اساسا مصاحب پوست و مجارى بينى و حفره دهان مى باشد، دايما شخص را در حال محاصره ومخاطره شديد نگه داشته اند.
شستشوى با آب كه تكرار و استمرار آن در شرع تاكيد شده است ، نه تنها خاصيت تميز كردن را دارد، بلكه معالجه قبلى و مدافعه موثرى عليه ميكروبها مى باشد و شايد حكمت آنكه سفارش شده است بگذارند آب وضو روى صورت و دست مانده به حال خود خشك شود از همين راه باشد. در هر حال ماندن آب روى پوست و لاى مو مخصوصا با استفاده اى كه قهرا از حرارت ملايم بدن به عمل مى آيد به حيوانات ذره بينى مفيد فرصت فعاليت خوبى مى دهد كه وظيفه تحليل مواد آلى و كشتن ميكروب هاى موذى را به جايى برسانند. از طرف ديگر وقتى در نظر مى گيريم حضرت رسول اكرم صل الله عليه و آله نيز گرم كردن آب وضو را در آفتاب منع نمودند، و نيز حضرت على عليه السلام مى فرمودند:
من وضو گرفتن را در زمستان بيشتر از تابستان دوست دارم .
و بطور كلى استعمال آب گرم شده براى وضو مكروه است ، و نيز به خاطر بياوريم كه در اثر گرم شدن آب ، اكسيژن محلول كه قوت لايموت حيوانات ذره بينى مخصوصى است از بين مى رود، منافع و مقاصدى كه در وضو گرفتن بوده است ، بر ما قدرى روشنتر مى شود. به علاوه شستشوى اعضاى وضو خود نوعى ماساژ است كه فوايد آن بر همگان آشكار است و موجب تسريع گردش خون مى گردد زيرا كه وقتى مقدارى آب سرد بر اعضاى وضو بريزيم قهرا آن عضو سر شده و جريان خون با سرعت و شدت بيشترى به سوى آن قسمت حركت مى كند و براى حفظ ٣٧ درجه حرارت طبيعى بدن و جبران حرارت از دست رفته كليه اعضاى وضو تا به حالت طبيعى خود برگردند دستگاه گردش خون به فعاليت سريع خود مشغول است .
و نتيجه اى كه نماز گزار از وضو به دست مى آورد احساس شادابى ، نشاط و سلامتى و تعديل در دستگاه گردش خون كه مهمترين جهازات بدن است به وجود آيد، و بهداشت بدن را تامين مى نمايد (٦٤)
و با مسح تقريبا يك چهارم جلو سرمحل تمركز قواى بدن دماغيهدوران دم در اين قسمت از سركه بدين وسيله اكسيژن بيشترى به آن مى رسدشديدتر شده و سلولهاى دماغى براى تفكر آماده تر مى گردد.
و با مسح پاهابه شرطى كه از قبل موانع مسح را دفع نموده باشيمكه در نظافت قدوم و رفع بوى پا تاثير شايانى دارد خود را براى نماز آماده مى كنيم . (٦٥)
يكى از پزشكان حاذق و پرمايه براى شخص مورد اطمينانى چنين نقل كرده است :
من مدتى به مرض بيدار خوابى دچار شده بودم براى معالجه به پاريس مسافرت كردم و به پزشك متخصص مراجعه نمودم . پزشك به من دستور شستن دست ها را از مرفق و صورت و پابه ترتيبى كه ما مسلمانها وضو مى گيريمداد و در ضمن به ما گفت كه يكى از فوايد وضويى كه پيشواى مسلمانان حضرت محمد صل الله عليه و آله دستور داده همين است كه اين گونه بيماريها را معالجه مى كند و من تعجب نمودم و دانستم كه دين مقدس اسلام كامل ترين اديان زنده جهان است .
دكتر موفق شاطى درباره فوايد طبى و بهداشتى وضو مى گويد:
وضو كه شستشوى موضعى يا شستن اعضاى معينى از بدن است و بخصوص كه سفارش گرديده كه از آب سر استفاده شود، باعث انقباض و انبساط عروق شعريه گرديده و اين خود داراى فوايد بسيارى است و در حفظ تندرستى جسم اثر فوق العاده اى خواهد داشت ، زيرا از طرفى تعادل فشار خون را حفظ كرده و باعث مى شود كه قلب نيز كار خود را بهتر انجام دهد، و گلبول هاى قرمز نيز افزايش يافته و عمل مبادلات شيميايى جسم را نيز به نشاط و فعاليت وا مى دارد، از طرفى حركات تنفس نيز تقويت شده و بر مقدار اكسيژن داخلى و گاز كربنيك يا اكسيد دو كربن خارجى بدن نيز افزوده خواهد شد. از طرفى وضو يا شستشوى بعضى از اعضاى بدن كه خالى از مو باشد اثر كلى بر روى جسم خواهد گذاشت ، زيرا هم بر مقدار ادرار افزوده شده و باعث مى گردد كه سموم بيشترى از بدن دفع گردد و هم اشتهاى به غذا بيشتر شده و در نتيجه عمل هضم نيز بهتر انجام خواهد شد.
و بالاخره اعصاب پوست و ديگر اعصاب فعاله بدن را به فعاليت واداشته و اين تن به و فعاليت به اعصاب رگهاى گردن و ريه و معده نيز سرايت كرده و از آنها نيز به كليه اعضاء و غدد بدن پراكنده خواهد شد. (٦٦)
ب - فوايد بهداشتى استنشاق
استنشاقشستشوى بينىاز مقدمات نماز است . شخص رسول گرامى اسلام صل الله عليه و آله هميشه هنگام وضو گرفتن آب در داخل بينىاستنشاقمى نمودند و مكررا اين امر مستحبى را به مسلمين توصيه مى كردند. نظافت خيشوممجراى تنفس بينىيكى از مستحبات وضو گرفتن و نماز است . و همان طور كه مى دانيد ميكروب ها با تنفس از راه بينى وارد بدن انسان مى شوند و بينى مانند صافى عمل مى كند؛ يعنى پيچ و خم ها و موهاى داخل بينى و مخاط مرطوب مانع ورود ميكروب به داخل بدن مى شوند، پس لازم مى آيد كه انسان هميشه اين عضو از صورت را كه در حقيقت راه تنفسى است به وسيله شستشو با آب سرد پاكيزه نگاه دارد تا لانه كثافت و ميكروب ها نگردد.
دكتر تومانيانس در كتاب خود مى نويسد:
در غضروفهاى بينى گاهى كرمى توليد مى شود كه سبب سردرد فوق العاده شديدى مى شود و كمى بينايى چشم ايجاد مى كند، براى دفع اين كرم بهترين وسيله شستشوى بينى با آب سرد است . (٦٧)
چند تن از موثقين و معتمدين تحصيل كرده ايرانى در يكى از سفرهاى خود به اروپا در مطب پزشك مشهورى حاضر شده و مشاهده مى نمايند كه پزشك جمجمه انسانى را تشريح مى نمايد و پس از بررسى بسيار به اين نتيجه مى رسد كه علت مرگ صاحب جمجمه چيزى نيست ، جز اينكه در آخرين حفره هاى بينى و در جوف مخاط او كرم هاى بسيار ريز و كوچك وجود داشته است كه همان ها موجب مرگ آن شخص شده است .
روزى دكتر مزبور كرم ها را براى آزمايش روى صفحه شيشه اى قرار مى دهد تا با ميكروسكوپ آنها را مشاهده نمايد از قضا چند قطره آب سرد روى كرم ها مى ريزد و طولى نمى كشد كه كرم ها كه چند روزى بود در هواى عادى زندگى مى كردند، مى ميرند و بر پزشك معلوم مى شود كه داروى مرگ كرم هاى مخاط، چيزى جز آب سرد نيست . (٦٨)
درباره انعكاسات اعصاب سمپاتيك سالها بود كه اطلاعات مبسوطى كشف كرده بودند، ولى اخيرا يكى از پزشكان بزرگ فرانسه دكتر پول ژيه رئيس سابق كلينيك دانشگاه ليون ، كشف هاى عجيبى درباره اعصاب سمپاتيك كرده است . او مى گويد:
امراض بسيارى مانند ضعف اعصاب ، قانقاريا در نوك انگشتان ، امراض عصبى ، ترك هاى پوست ، بى خوابى ، ماليخوليا، هيسترى ، درد سينه ، دردهاى روماتيسمى سردردهاى سخت يا فلج و غيره ممكن است بر اثر اعصاب سمپاتيك به وجود آيد.
اكنون دكتر ژيه پس از سالها تحقيق طريقه معالجه اين امراض را يافته و سالها است كه از آن استفاده مى كند.
اساس معالجات او عبارت از اين است كه بزرگترين نوك مركز عصبى سمپاتيك كه به محيط خارج تماس دارد، در ميان سوراخهاى بينى واقع است و ترتيب معالجه آن چنين است كه دو ميله باريك را كه سر آنها گرد است داخل دو سوراخ بينى بيمار مى كنند. بيمار ابتدا احساس ناراحتى مى كند. اما پس از چند ثانيه نتيجه مطلوب انجام مى گيرد؛ زيرا دكتر در ميان مخاط بينى مريض سر عصب سمپاتيك را يافته و ميله را به آن تماس مى دهد.
بيمار دفعتا مقدار زيادى هوا استنشاق كرده چشمانش پر از اشك مى شود، چهره اش سرخ مى گردد و گاهى عطسه مى زند ولى عمل ديگر تمام شده بيمار شفا يافته است .
با اين طريق دكتر ژيه ، بسيارى از مبتلايان به امراض عصبى را معالجه كرده كه واقعا تعجب آور است و رمز كار او در تحريك نوك عصب سمپاتيك در بينى است كه اسلام براى اين تحريك استنشاق آب خنك را تجويز كرده است .
وقتى كه شما استنشاق مى كنيد و با ينى خود، آب را بالا مى كشيد، فورا بر روى عصب سمپاتيك شما اثر كرده و به جهت آن سوزش و اشك چشم و سرخى چهره را در خود احساس مى كنيد، علاوه بر اينها سردردهايى كه بر اثر هواى ناسالم و خستگى به وجود مى آيد را از بين مى برد و اين كارى است كه يك نمازگزار واقعى هر روز چند بار هنگام وضو گرفتن انجام مى دهد. (٦٩)
سواى آنچه گذشت استنشاق با آب سرد فوايد ديگرى نيز دارد كه از جمله آنها اين است كه : استنشاق نمازگزار را از مبتلا شدن به امراضى چون سل و آسم و امراض ريوى و زكام ، مصون داشته و تعادل عصبى حالت نشاط، تعادل و فرح در نهاد آدمى ايجاد مى نمايد. (٧٠)


۲
راز نيايش (فوايد طبى و درمانى نماز) ج - فوايد بهداشتى مضمضه و مسواك : امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر صل الله عليه و آله فرمود:
هر آينه بايد مبالغه كندتكرار كندهر يك از شما در مضمضه و استنشاق پس به درستى كه مضمضه و استنشاق بخششى است از براى شما و موجبات نفرت و دورى از شيطان است .
نيز از رسول گرامى اسلام صل الله عليه و آله منقول است كه درباره اهميت مسواك زدن فرمود:
اگر بر امت دشوار نبود هر آينه واجب مى كردم بر آنها مسواك كردن را.
نيز به حضرت على عليه السلام فرمود:
يا على با هر وضويى كه براى نماز مى گيرى ، دهان خود را مسواك كن .
و فرمود:
جبرييل آنقدر مرا به مسواك كردن توصيه نمود كه گمان بردم آن از جمله واجبات است .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام در اهميت مسواك فرمود:
هر گاه از رختخواب برخاستى به اطراف آسمان ها نظر كن و بگو: سپاس مخصوص خداوند است و بر تو لازم است كه مسواك كنى ، زيرا مسواك كردن در سحر قبل از وضو از سنت است و سپس وضو بگير.
امام صادق عليه السلام ضمن حديثى مفصل درباره اهميت و فوايد مسواك كردن فرمود:
در مسواك كردن يازده فايده است كه آنها عبارتند از:
١ - مراعات سنتسنت همه پيامبران است
٢ - پاكيزه كردن دهان
٣ - روشن كننده چشم
٤ - خشنودى خدا
٥ - سفيدى دندان
٦ - پاك كردن حفره هاى دهان
٧ - محكمى لثه ها
٨ - اشتهاى زياد
٩ - زايل كردن بلغم
١٠ - تقويت حافظه
١١ - زياد شدن حسنات .
همچنين در احاديث درباره اوقات مسواك زدن چنين آمده است :
اول پيش از غذا تا ميكروب و آلودگى وارد بدن شخص نشود.
دوم پس از صرف غذا تا چيزى لاى دندان ها باقى نماند كه عواقب سويى را به دنبال داشته باشد.
سوم هنگام خوابيدن .
آنچه از احاديث و روايات درباره مسواك زدن نقل نموديم ، همگى آنها را علم پزشكى به تجربه دريافته و مهر تاييد بر آنها مى زند. به عنوان نمونه اينكه فرموده اند، مسواك نور چشم را تقويت مى نمايد حقيقتى است كه علم پزشكى آن را تاييد مى كند، زيرا اگر دندان مسواك نشود، ريشه دندان و لثه چركى شده ، مخاط حلق و در نتيجه بينى و سينوسهاى چركى ، موجب تارى چشم مى گردد و حتى وجود يك مركز عفونى در دهان به كبد و كليه اثر نموده و از راه خون بر روى چشم نفوذ كرده ، روشنايى چشم را كم (٧١)
مى كند.
دكتر تومانيانس مى نويسد:
دندانها را بايد مسواك كرد و بيش از هر چيزى رعايت و مواظبت نمود چه آنكه زيبايى انسان و جلوه او از حيث صحبت كردن و حرف زدن و جويدن غذا كه نجويدن آن سوء هضم توليد مى كند، به دندان است . دندآنها كه فاسد و خراب شد به لثه سرايت مى كند، ورم لثه و درد دندان سبب متورم شدنلوزتينو نمور زير فك شده و در نتيجه عمل تنفس و بلع مشكل خواهد گرديد.
لثه هاى دندان كه فاسد شد، ميكروب ها در لثه توليد مرضى مى نمايند كه موسوم به مرضپيورهكه تا بحال علاج قطعى آن ممكن نگرديده است مى باشد. البته ميكروبهاى مرض ممكن است ، به نقاط ديگر بدن هم از قبيل بينى و چشم و مفاصل سرايت كنند، در اين صورت امراض خطرناكى را براى انسان بر مى انگيزانند. (٧٢)
فوايد طبى حركات نماز اين مبحث را با سخن دكتر الكسيس كارل آغاز مى كنيم ، آنجا كه درباره فوايد طبى نماز مى گويد:
نتايج نماز و نيايش را با علم نيز مى توان دريافت ، زيرا نماز و نيايش نه تنها به روى حالات عاطفى بلكه روى كيفيات بدنى نيز اثر مى كند و گاهى در چند لحظه يا چند روز بيمارى جسمى را بهبود مى بخشد. اين كشفيات هر چقدر هم كه غير قابل درك باشند، بايستى به واقعيتشان معترف شد. دفتر مشاهدات طبى لورد بيش از ٢٠٠ مورد درمان فورى و غير قابل ترديد سل ريوى و عفونت كليه و سرطان و امراض بدنى ديگر را ضبط كرده است .
اما حركات نماز، چنانكه امروزه ثابت گرديده ، تكرار قيام و قعود در نماز بهترين وسيله اى است كه سرعت گردش خون را افزايش داده و از اين رو نماز را يكى از عوامل موثر در به كار انداختن جهاز هاضمه دانسته اند كه راه اشتها و ميل به غذا را نيز هموار مى سازد. و جالب اين است كه اوقات نماز و مواقع هضم غذا كاملا مناسب و هماهنگ بوده و چنانكه ملاحظه مى نماييم ، در اين امر حكمت عجيبى به كار برده شده است ...
به اين ترتيب كه وقت نماز صبح پيش از شروع به غذاى صبحانه بوده ، و ظهر قبل از آنكه انسان به نهار بپردازد و عصر يا همان وقت كه هضم غذا آغاز شده ... و به هنگام غروب يا موقعى كه انسان بين دو وعده نهار و شام قرار دارد. و به همين ترتيب موقع عشا كه هضم غذا تازه شروع گرديده است ... طب جديد اين موضوع را ثابت كرده و مدلل ساخته كه نماز بهترين وسيله اى است كه از بالا رفتن فشار خون جلوگيرى كرده و در حفظ تعادل آن اثر بسزايى خواهد داشت . آرى طبق نظريه پزشكان چنانچه در اداى نماز مراقبت و محافظت به عمل آمده و حركات موزون آن به آرامى و طمانينه كه از شرايط صحت آن است ، توام باشد، ثابت و مسلم گرديده كه از بسيارى بيماريهاى ناشى از فشار خون جلوگيرى خواهد كرد... و اين خود اثرى آنى و فورى بر قلب گذاشته و از ضربان تند و سريع آن مانع خواهد شد.
مجله ريدرز دايچست مى نويسد:
بر اساس تحقيقات معلوم شده است افرادى كه بطور مرتب به عبادتگاه مى روند، در برابر بسيارى از بيماريها نظير: فشار خون ، بيماريهايى قلبى ، سل و سرطانهاى ناحيه گردن مصونيت دارند.
دكتر ادوين فردريك پاورز، استاد امراض عصبى در ايالات متحده آمريكا مى گويد:
علم طب در دنياى كنونى از بسيارى از رموز و اسرار بيمارى ها به طرز معجزه آسايى پرده برداشته است . با اين وصف هنوز هم هزاران بيمارى و مرض باقى است كه بزرگترين اطباء هوشمند و نوابغ پزشكى كمترين بارقه اميدى به كشف و معالجه آنها به دست نياورده اند. اما بررسى و دقت در مطالعات اين اطباء و نوابغ اين نكته را روشن مى سازد كه اغلب آنها اين نظريه را تاييد نموده و اعتقاد پيدا كرده اند كه در ميان معجزات فراوانى كه براى نماز شمرده اند، يكى اعاده صحت و تندرستى روحى و شفاى كليه بيماريهايى است كه مداوا شده و كليه روشهاى پزشكى در برابر آنها عاجز مانده است . (٧٣)
يك جراح مصرى اخيرا با يك سرى تحقيقات گسترده اعلام داشت :
نماز بهترين درمان براى بيماران مبتلا به جابجايى غضروفهاى ستون فقرات است .
دكتر الزيات استاد دانشگاهنوادادر آمريكا پس از مطالعه بر روى چهل بيمار گفت :
حركت هاى ناشى از پنج بار نماز در روز مى تواند عمل جراحى ناشى از بيمارى مذكور را در مدت يك هفته بهبود بخشد.
اين پزشك مصرى به بيماران جراحى شده خود توصيه كرده است كه بلافاصله پس از عمل جراحى حركت كرده و به مدت يك هفته روزى پنج بار حركات نماز را به جاى آورند و اين حركات را در هر صورت تا پايان عمر ادامه دهند.
همچنين يك دانشمند آمريكايى در كتابى كه به تازگى بنامبيماريهاى فقراتمنتشر ساخته ، گفته هاى اين پزشك مصرى را تاييد كرده و به بيماران خود نيز سفارش كرده است كه روزانه پنج نوبت حركاتىشبيه نماز مسلمانانانجام دهند. (٧٤)
فايده طبى ركوع و سجود چنانچه اشاره شد بزرگترين متخصصان و پزشكان عالى مقام بين المللى بر اين باورند كه حركات نمازخم و راست شدن ملايمدر سجود و ركوع مى تواند يكى از راههاى مهم درمان بيمارى ديسكوپاتى يا بيمارى ديسك ناحيه كمر باشد.
ركوع و قيام در نماز در تقويت عضلات پشت و معده اثر بسزايى داشته و آنچه از مواد چربى و پيه كه در جدار معده باقى مانده بطور كلى بر طرف مى سازد... و مهمترين فايده سجود نيز اين است كه هم عضلات ران و ساق پا را تقويت مى نمايد و هم در وصول خون به اعضاء و نواحى بدن كمك كرده ونيروى جدار معده را نيز افزايش مى دهد و فعاليت و حركات امعاء نيز تقويت مى گردد و يكى ديگر از فوايد سجودالبته اگر سجده بطور صحيح انجام گيرداين است كه از بزرگ شدن شكم و ورم معده كه بر اثر فشرده شدن عضلات آن بوده و خود بيمارى بزرگى محسوب مى شود، جلوگيرى خواهد كرد.
دكتر مصطفى حفار متخصص امراض دستگاه هضم و عضو تحقيقات علمى مجلس شوراى ملى لبنان و استاد دانشكده طب فرانسه ، راجع به فوايد ضمنى ركوع و سجود در نماز مى گويد:
ركوع در تقويت عضلات ديواره شكم بسيار مفيد است و به جمع شدن معده كمك مى كند و آن را در كار هضم يارى مى دهد. همچنين روده ها برايشان دفع فضولات هضمى به صورت طبيعى آسان مى شود.
اما سجود باعث رانده شدن هوا از ميان معده به دهان مى شود و دشوارى هاى هضم و انعكاسات قلبى را برطرف مى سازد. پزشكان ، نشستن به صورت سجده در نماز را براى درمان جمع شدن خون در پايين شكم بانوان كه ناشى از پشت درد در زهدان است ، توصيه مى كنند.
دكتر فارس عازورى متخصص بيماريهاى اعصاب و مفصل از دانشگاههاى آمريكا مى گويد:
نماز مسلمانان و ركوع و سجودش عضلات پشت را تقويت و حركات ستون فقرات پشت را نرم مى سازد و امراض عصبى و عضلانى را آرامش مى بخشد. بخصوص اگر نماز را از سن نوجوانى بپا دارند، نيرو واستحكامى در برابر بيمارى هايى مى يابند كه در نتيجه ضعف عضلات مجاور ستون فقرات عارض مى شود، آنچه باعث اين ضعف مى شود، انواع بيماريهاى عصبى است كه موجب دردهاى شديد و تشنج عضلانى است .
اخيرا بعضى از دانشمندان براى تقويت عضلات تمرين هايى معين كرده اند
كه برخى از آنها شبيه به حركات نماز است .
دكتر دياب و دكتر قرقوز درباره فوايد طبى سجود چنين مى گويند:
پايين آمدن سر به هنگام سجود منجر به احتقان خون در رگهاى خونى مغز مى شود و هنگامى كه سر به صورت ناگهانى به طرف بالا مى رود، فشار داخل رگها كاهش مى يابد و اين حركت در هر ركعت نماز شش بار در خلال ركوع و سجود تكرار مى شود، يعنى ١٠٢ بار در شبانه روز و اين در حالى است كه انسان فقط نمازهاى واجب را به جا آورد.
ولى اگر علاوه بر نمازهاى واجب ، نمازهاى مستحبنوافلرا نيز به جا آورد، اين رقم به ٢١٦ بار در شبانه روز و ٦٤٨٠ بار در ماه بالغ مى شود كه در هر حركتى رگهاى خونى منقبض و منبسط شده و بر نرمى و قدرت جداره و عضلات آن افزوده مى شود.
البته نبايد آرامش روحى و صفاى ذهنى حاصل از نماز را ناديده گرفت . تكرار اين حالات چند بار در روز موجب مى شود مغز به شكل مطلوبتر و بهترى به فعاليت خود ادامه داده و به تفكر به نحو احسن صورت پذيرد.
دو پزشك سابق الذكر در جايى ديگر مى گويند:
درحقيقت نماز هم عبادت است و هم ورزش بدنى و روحى ... و مى توان ادعا كرد كه قرآن در تطبيق ورزش هاى سبك كه امروزه به ورزش هاى سوئدى معروفند، پيشتاز بوده است .
آنچه ورزش نماز را از ساير ورزش ها ممتاز مى نمايد، توزيع مناسب آن در طول شبانه روز استان الصلوة كانت على المومنين كتابا موقوتا. دانشمندان نيز ثابت كرده اند كه بهترين نوع ورزش ، ورزشى است كه تكرار شود و در طول روز توزيع گردد و خسته كننده نباشد و انجام آن براى هر كس امكان پذير باشد، كه تمام اين ويژگى ها در حركات نماز فراهم است ...
فوايد ورزشى حاصله از نماز را مى توان به شرح زير خلاصه نمود: در هر ركعت . با علم به اينكه ، نمازهاى يوميه ١٧ ركعت بوده و نوافل نيز به آن اضافه مى گردد.
نشاط بخشيدن به كار قلب و دستگاههاى گردش خون .
بهبود فعاليتهاى مغزى به دليل كمك به تغذيه بهتر آن .
تقويت جداره شريانهاى مغزى و حفظ حالت ارتجاعى آنها كه در نتيجه آن ، در مقابل پاره شدن و خونريزى مقاوم خواهند شد.
آماده كردن بدن براى مقابله با پيشامد حالت هاى ناگهانى كه ممكن است بسيارى از مردم دچار آن شوند؛ مثل سرگيجه و سياهى رفتن چشم و بيهوشى هاى زود گذر.
آرامش روحى و اعتماد به نفس . (٧٥)
تاثير نماز در تمركز فكر توجه به خشوع در نماز وسيله اى است براى پرورش حضور ذهن و تمركز حواس كه در زندگى بسيار حايز اهميت است و مى توان گفت كه بيشتر موفقيتهاى انسان در نتيجه همين تمركز فكر و توجه كامل و حضور ذهن است .
ويليام مورتن مارستن متخصص در روان شناسى مى گويد:
افراد موفق كسانى هستند كه مى توانند در امرى تمام افكار خود را متمركز كنند و تمام دانستنيهاى خود را درباره آن بياورند و به كار بندند. براستى اگر روح و فكر ما بطور كامل در نقطه اى متمركز شود يا براى امرى به كار افتد نيروى شگفت انگيز و فوق العاده اى مى آفريند.
ويليام جيمز كه پدر روانشناسى جديد محسوب مى شود، مى گويد:
فرق بين افراد نابغه با ديگران ، يك موهبت فطرى نيست ؛ بلكه مربوط به توجه كاملى است كه به موضوعات و نتيجه هاى آن مبذول مى دارند و ميزان نبوغ بستگى به ميزان و درجه تمركز افكار شخصى دارد.
در مورد اينكه چگونه مى توان اين نيرو را در خود ايجاد كرد ويليام مولتن در مجلهريدرز دايچستمى نويسد:
اين نيروتمركز فكربه وسيله تمرين به دست مى آيد و البته تمرين احتياج به شكيبايى و پايدارى دارد. وقتى توانستى افكارت را پى در پى ٥٠ يا ١٠٠ بار در موضوعى متمركز كنى لاجرم ساير افكار و خاطره ها جاى خود را به موضوع مورد نظرتان خواهد داد. سرانجام عادت خواهى كرد كه در هر امرى با اراده خود ذهن را متمركز سازى .
از تمام مطالب فوق نتيجه مى گيريم كه نماز بهترين وسيله براى پرورش تمركز فكر و حواس در انسان است . زيرا نمازگزارى كه مى كوشد با تمام قدرت افكار خود را در يك جا جمع كند تا نمازش با خشوع و حضور قلب باشد، بدون ترديد اين عمل در وى عادت مى شود و مى تواند در هر موردى تمام افكار خود را متمركز سازد و در نتيجه به ترقيات و اكتشافات مهمى نايل گردد.
در تاييد بيشتر اين موضوع ، ويليام مولتن مى گويد:
بهترين راهى كه توجه و التفات را در انسان زياد مى كند اين است كه فكر و جسم هر دو باهم كار كنند.
و مى بينيم كه نماز در اسلام عبارت است از عمل فكر و جسم با هم . زيرا نماز گزار در حالى كه تمام افكار و توجهش به خداست به ركوع و سجود و قيام و قعود مى پردازد.
و بالاخره دكتر كارل مى گويد: به نظر مى رسد كه نيايش ، وضع فكرى آدمى را از سطحى كه به اقتضاى توارث و تعليم و تربيت به دست آورده ، بالاتر مى كشد. (٧٦)
تاثير نماز در طول عمر در يك بررسى آمارى محققين دنياى پزشكىدر داخل و خارجاعلام كرده اند كه علما و رجال مذهبى و افراد پايبند به قوانين و احكام مذهبى كه شبانه روز چند بار در اوقات معين با خدا ارتباط برقرار داشته و زندگى آنان با ايمان و معنويت آميخته است ، طول عمر بيشترى از ساير افرادبويژه افراد لاابالى و بى بند و بارو كسانى كه پايبند مذهب نيستند، خواهند داشت .
در تاييد فوق دكتر ويليام پارك آمريكايى آمارى بدين مضمون منتشر نموده است :
در تمام دنيا هر دقيقه ٦٢ نفر و هر ساعت ٣٧٦٧ نفر و هر روز ٩٠٤١٠ نفر و هر سال ٣٣ ميليون نفر به مرگ طبيعى از دنيا مى روند.. در اروپا از هر هزار نفر فقط يك نفر به صد سالگى و ١٠ نفر به مرز ٨٠ سالگى مى رسند و در ميان آنهايى كه مى توانند خود را به مرز ٨٠ سالگى برسانند، از هر هزار نفر ٤٣ نفر روحانى ، ٤٠ نفر كشاورز، ٢٩ نفر دانشمند و نويسنده ، ٢٦ نفر استاد و دبير و ٢٤ نفر پزشك مى باشند. (٧٧)
همچنين دكتر على پريور مى نويسد:
همين چند وقت قبل بود كه روزنامه هاى آمريكايى نوشته بودند، كشيشان و راهبان كمتر از سايرين به بيماريها مبتلا مى شوند و دفاعشان بهتر است . در كشور خودمان نيز آنان كه ايمان بيشترى دارند كمتر بيمارند و آنها كه فقط كوشش خود را در كارها دخيل مى دانند و خدايى را باور ندارند، اغلب ام الامراضند و عمرى را به تلخكامى و بيمارى به سر مى برند. (٧٨)
در برخى از مناطق كشور شوروى سابق از هر ١٠٠ نفر ١٠ نفر وارد دومين قرن زندگى خود مى شوند، اين در حالى است كه در مناطق مسلمان نشين شوروى كه پايبند به اصول و اعتقادات دينى ومذهبى هستند، از هر ١٠٠ نفر ٨٤ نفر وارد دومين قرن زندگى خود مى شوند كه اين خود حاكى از تاثير عميق ايمان و عبادات و عمل به دستورات مذهبى در طول عمر افراد روحانى و مذهبى است . (٧٩) در ايران هم اكنون جمع كثيرى از مجتهدين و مراجعه تقليد هشتاد به بالا هستند و از مراجع كسانى بوده اند كه حتى نود سال به بالا هم عمر كرده اند كه از آن ميان مى توان به علما و مراجع زير اشاره نمود: آيت الله بروجردى بيش از ٩٠ سال عمر كرد. آيت الله مرعشى نجفى در سن ١٠٠ سالگى فوت نمود. آيت الله اراكى بيش از ١٠٠ سال عمر كرد. آيت الله سيد على تفرشى ٩٥ سال عمر كرد. آيت الله محسنى ملايرى ٩٢ سال عمر كرد و بسيارى از آيات عظام . (٨٠)
از صنف روحانى كه بگذريم ، افراد مذهبى و متدين كه دائما با آداب و سنن اسلامى سر و كار داشته و نماز را سر لوحه دستورات دينى خود قرار داده اند، بيشتر از ديگر مردم روى زمين عمر مى كنند. و باز در ايران خودمان كسانى چون : جواد بافرانى پيرمرد ١٢٤ ساله نايينى و بمانعلى جوانمردى پيرمرد ١٢٥ ساله شيرازى و كمر احمدى پيرمرد ١٣٥ ساله ايلامى در پاسخ خبرنگاران جرايد، سحر خيزىاقامه نماز صبح، عمل نمودن به احكام شريعت اسلامى بويژه نمازهاى پنجگانه و مانوس بودن با قرآن در طول زندگى را از عوامل موثر در طول عمر خود دانسته اند. (٨١)
دكتر الكسيس كارل در رابطه با سحر خيزى بويژه نيايش صبحگاهى مى نويسد:
ناپاكى اخلاقى نيز همچون كثافت بدنى مذموم است ، پيش از شروع يك روز نو هر كس بايد اخلاقش را نيز همانند جسمش شستشو دهد. (٨٢)
حال خواننده عزيز! براى رسيدن بدين هدف ، چه عملى بهتر از اقامه نماز است . آن هم نماز صبحگاهى و بيدار بودن بعد از آن .


۳
راز نيايش (فوايد طبى و درمانى نماز) ١-علل الشرايع ، ج ١، ص ٩٣.
٢-كتاب قاموس اللغة در تعريف فطرت مى نويسد:فطرت ، آن خلقت ويژه اى راگويند كه ذات نوزاد در رحم مادر با آن تكون مى يابد.نيز در كتاب اقرب المواردمى نويسد:فطرت عبارت است از، صفتى كه نوزاد بدان متصف است . صفت طبيعى بشركه همراه آن از مادر تولد يافته و قدم بر جهان مى گذارد.
٣-تفسير نمونه ، ج ١٦.
٤-در اين باب رجوع كنيد به كتاب رشحات البحار، آية الله شاه آبادى واصول كافى ، ج ٢، باب فطرت .
٥-سوره بقره ، آيه ١٣٠.
٦-نور الثقلين ، ابن جمعه ، ج ٤، ص ١٨٤.
٧-به كتاب حس مذهبى يا بعد چهارم روح انسانى ، تاله گى دونه تن و كتابفطرت ، استاد مطهرى و كتاب پژوهشى پيرامون فطرت مذهبى در انسان ، محمد شفيعىرجوع نماييد.
٨-براى كسب اطلاع بيشتر در اين زمينه به كتاب پر ارج فطرت نوشته استادمطهرى رجوع شود.
٩-تاريخ علم كلام ، علامه شبلى نعمانى .
١٠-ارتباط انسان و جهان ، علامه محمد تقى جعفرى .
١١-تاريخ علم كلام ، شبلى نعمانى .
١٢-دعا از نظر دانشمندان ، مهدى قائمى ، ص ١٤٨ و ٢١٨؛ جرج سانتايانا محققغربى پرستش و نيايش را جزء لاينفك غريزه و سرشت آدمى معرفى مى كند.
١٣-راز و رمز نيايش ، اسد الله گرمارودىنقل از نيايش كارل ،ص ١٥ ١٦.
١٤-حس مذهبى يا بعد چهارم روح انسانى ، تاله گى دونه تن و فطرت استادمطهرى .
١٥-نيايش دكتر كارل ، ص ١٦ و ٢٤.
١٦-ارمقان نسل جوان ، على متجرى ، ص ٢٦.
١٧-جوانان چه مى پرسند، محمد على عالمى .
١٨-همان .
١٩-حس مذهبى يا بعد چهارم روح انسانى ، تاله گى دونه تن ، ص ١٦.
٢٠-روان شناسى و دين ، دكتر يونگ .
٢١-جهانى كه من مى بينم ، آلبرت انيشتن .
٢٢-اصول كافى ، فضل الدعا.
٢٣-خوانندگان عزيز پاسخ اين سوال را بطورمفصل در مباحث آينده خواهند يافت .
٢٤-ياد خدا، مرتضى جوادى .
٢٥-پرتوى از اسرار نماز، محسن قرآئتى ص ٦٩ و كتاب آيين زندگى ، كارنگى ،ص ١٩٢.
٢٦-همان .
٢٧-براى كسب اطلاع بيشتر به تفسير نمونه ، ج ٤، ص ٣١٠ رجوع شود.
٢٨-وسائل الشيعه ، ج ٥، باب صلوة خوف .
٢٩-اصول كافى ، باب دعائم الاسلام .
٣٠-من لا يحضره الفيه ، باب فضل الصلوة .
٣١-همان ، ص ٣١٣.
٣٢-نهج البلاغه ، باب وصايا.
٣٣-فروع كافى ، ج ١، ص ٣٦؛ من لا يحضره الفقيه ، ص ٣١٣.
٣٤-خصال ، شيخ صدوق .
٣٥-فلسفه نماز و اهميت آن ، جواد اميرى اراكى .
٣٦-فلسفه احكام از نظر علوم جديد، محمد جواد نجفى بهنقل از علل الشرايع ، ج ٢.
٣٧-داستانها و پندها، ج ٤، به نقل از علل الشرايع .
٣٨-من لا يحضره الفقيه ، ج ١، ص ٣٢٢، ووسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤.
٣٩-چون ياد خدا به انسان آرامش مى دهد، پس از وقوع حادثه اى طبيعى ، ممكن استمقدارى ترس ‍ و اظطراب بر انسان مستولى گردد كه نماز در آن هنگام بهترين وسيله اىاست كه آدمى مى تواند با توسل به آنبه شرطى كه با حضور قلب باشدبه آرامش روحى و روانى دست يابد.
٤٠-در اين باره در سطور آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت .
٤١-عرفان اسلامى ، ج ٥، ص ١٣٠.
٤٢-نهج البلاغه كلمات قصار، ص ٢٥٢.
٤٣-اسلام و علم جديد، عبد الرزاق نوفل ، ترجمه حسين وجدانى ، ص ٣٣٤، و كتابدين و روان ، ويليام جيمز، ترجمه مهدى قائنى ، ص ١٥٤.
٤٤-آيين زندگى ، ديل كارنگى ، ص ١٨٣، ١٩٨، ٢٩١ و روزنامه كيهان ، ش١٥٤٧٢.
٤٥-دعا از نظر دانشمندان ، مهدى قائنى ، ص ٢١٤ و روزنامه اطلاعات ، ش ٢٠٢٣٧.
٤٦-پديده هاى ناشناخته ، مهندس مصطفى طباطبايى ، ص ٢٩، و روزنامه همشهرى ،ش ٨١١، به نقل از مجله ريدرز دايچست .
٤٧-قرآن وروان شناسى ، مهندس مصطفى طباطبايى ، ص ٢٩، و روزنامه همشهرى ،ش ٨١١، به نقل از مجله ريدرز دايچست .
٤٨-عرفان اسلامى ، ج ٥، ص ١١٧
٤٩-همان ، ص ١١٨.
٥٠-راه ورسم زندگى ، الكسيس كارل ، ترجمه دكتر پرويز دبيرى .
٥١-پرتوى از اسرار نماز، ص ١٦٠.
٥٢-تفسير نمونه ، جمعى از دانشمندان ، ج ١٦، ص ٢٨٤.
٥٣-وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣.
٥٤-مجمع البيان ، علامه طبرسى .
٥٥-تفسير نمونه ، جمعى از دانشمندان ، ج ، ص ٢٨٥.
٥٦-برگرفته از كتاب چرا نماز بخوانيم ، ص ١٩.
٥٧-راه و رسم زندگى ، الكسيس كارل ، ص ٨٨.
٥٨-همان ص ٨٨.
٥٩-همان ص ٥٧.
٦٠-همان ، ص ١٣٧.
٦١-اين همان دستورى است كه قرآن كريم پانزده قرن پيش براى تعليم كودكان ونوجوانان صادر نموده است . پيامبرصل الله عليه و آله براى آشنايى كودكان با نمازبه يكى از ياران خود فرمود:كودكان خود را در هفت سالگى به گزاردن نماز امرنماييد.
٦٢-همان ص ٨٨.
٦٣-اگر چه با اقامه نماز فوايد بهداشتى فراوانى عايد انسان مى گردد،كهدر سطور آينده به قسمتى از آن اشاره خواهيم نموداما نمازگزار نبايد فراموش كندكه بايد غرض و هدف از نماز را در عالم ماوراء طبيعت و در نشئه مجردات و فوق ملك وملكوت جستجو نمايد.
٦٤-فلسفه احكام ، ص ٢٣٥ و حقايق بهداشتى در اسلام ، سيدجمال الدين شريف زاده .
٦٥-چنانكه برخى از دانشمندان بر اين عقيده اند كه پا، بيش از ساير قسمتهاى بدنبه اكسيژن و استنشاق جلدى نيازمند است .
٦٦-پاسخ ما، سيد حسن ابطحى ، ص ٤٠٧ و اسلام و علم جديد، عبد الرزاقنوفل .
٦٧-قرآن وعلوم روز، سيد محمود افتخاريان ، ص ١٩.
٦٨-فلسفه احكام ، ص ٢٤٥ و اعجاز اسلام در پيشگويى علوم جديد، ص ٦٤.
٦٩-اقتباس از چرا نماز بخوانيم ، ص ٥٢ بهنقل از نشريه انجمن تبليغات اسلامى ، ص ١٥٠ ١٥٣ تهران .
٧٠-فلسفه احكام ، ص ٢٤٣.
٧١-براى كسب اطلاع بيشتر به كتاب حقايق بهداشتى در اسلام ، سيدجمال الدين شريف زاده ، ص ‍ ٧٥ رجوع نماييد.
٧٢-قرآن و علوم روز، ص ١٥.
٧٣-راه و رسم زندگى ، الكسيس كارل ، ص ١٧٣ و نيايش ، ص ١٢.
٧٤-نقل از اسلام و علم جديد، عبد الرزاقنوفل ، ترجمه حسين وجدانى و روزنامه همشهرى ، ش ‍ ٨١١.
٧٥-مجله مكتب اسلام ، ش ١٣١، روزنامه كيهان ، ١٠، خرداد ١٣٧٢.
٧٦-اسلام و علم جديد و طب در قرآن .
٧٧-طب روحانى ، دكتر عبد الكريم بى آزار شيرازى ، ج ٣.
٧٨-مجله دانشمند، سال ٤، ش ١٠، ياد آور مى شود كه آمار مذكور مربوط به چندسال اخير است .
٧٩-بررسى دين از راه دانش ، دكتر على پريور، ج ١، ص ٨٠.
٨٠-طول عمر امام زمان ، على اكبر مهدى پور.
٨١-كتاب بين المللى چه كنيم تا به مرز صدسال نزديك شويم ، پروفسور سيف الدين نبوى .
٨٢-راه و رسم زندگى دكتر كارل ، ترجمه دكتر دبيرى ، ص ١٤٥، چاپ هفتم .


۴