ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر

ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر0%

ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات
صفحات: 10

ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر

نویسنده: حجة الاسلام و المسلمين محمّدتقى ناطقى
گروه:

صفحات: 10
مشاهدات: 4735
دانلود: 324

توضیحات:

ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر
  • پيشگفتار

  • خطبه شعبانيه

  • امّا كتاب حاضر

  • متن كامل خطبه ى شعبانيّه

  • ترجمه ى خطبه ى شعبانيه

  • خصوصيات ماه رمضان در خطبه ى پيامبر

  • برخى از خصوصيات اين ماه

  • علاّمه ى طباطبايى

  • دانشمند بى نظير جهان اسلام

  • داستان ملامحسن فيض

  • نمونه اى از بركت

  • چرا ماه خدا

  • عنايات مخصوص پروردگار

  • شرايط محبوب و معشوق خدا شدن

  • در درس اخلاق

  • باز هم ويژگى هاى ماه رمضان

  • ارزش تسبيح خدا گفتن

  • چرا ناراحتى و گريه ؟

  • توبه يا دميدن روح اميد

  • راه رسيدن به رحمت واسعه ى الهى

  • چه كسانى مورد بخشش خدا قرار نمى گيرند؟

  • چه كسانى مورد بخشش قرار مى گيرند؟

  • دنباله ى سخنان شيوا و دلنشين پيامبر

  • قبولى عمل در ماه رمضان

  • 1. بى حرمتى به پدر و مادر

  • 2. منّت و سرزنش

  • 3. بى بند بارى و فسق

  • اسباب عدم قبولى اعمال

  • بررسى بيشتر استجابت دعا در ماه رمضان

  • دعا چيست و چرا دعا مى كنيم ؟

  • آيا دعا با كار و تلاش مى سازد؟

  • داستان سازنده ى حضرت داود عليه السّلام

  • اثر دعا چيست ؟

  • دعا كى و در كجا مستجاب مى شود؟

  • داستان حكيمانه ى خضر

  • گاهى دعا مستجاب نمى شود چرا كه ابزار درست نيست

  • پرسش و پاسخ خوب

  • بازگشت به خطبه ى پيامبر

  • تاءثير روزه در جسم و جان

  • توشه ى نجات بخش جسم جان

  • ماه رمضان يا پل ارتباط براى اصلاح دو امر مهم

  • روزه و مبارزه ى با شيطان

  • اثر معنوى روزه در ساختار فكرى و روحى انسان

  • مقام مخصوص روزه دار

  • روزه يا وسيله ى تقرب پيامبران به خدا

  • ابزارى كه معنويت و سازندگى بيشترى به روزه مى دهد.

  • تقسيم رزق ها و تعيين عمرها در ماه رمضان

  • تاءثير روزه در ساختار اجتماع و ايجاد همدلى

  • روزه و تقويت روح اميد در انسان

  • سؤ ال مرد يهودى

  • هفتصد حاجت

  • شرايط رسيدن به اين مقامات و بركات

  • اقيانوس بى كران كلام اهل بيت

  • رسيدگى به امور فقرا

  • اثر صدقه و نيكى

  • نيكى به عيال و اولاد در ماه مبارك رمضان

  • حسن خلق و برخورد اسلامى

  • اثر نيكى به زير دست

  • موانع بركات روزه و قدرت سازندگى آن

  • سه خطر مهم ديگر براى روزه و روزه دار.

  • دروغ و ناحقگويى

  • نگاه به نامحرم

  • دشنام گويى و همسايه آزارى

  • بررسى بيشتر در مورد ماه رمضان

  • ويژگى هاى رمضان

  • نام هاى مخصوص رمضان

  • ماه رمضان و ورودى ويژه به بهشت

  • ماه رمضان و رسيدن به خشنودى خدا

  • روزه و بهداشت زندگى

  • اسلام و بهداشت

  • پيش گيرى در اسلام

  • بهره گيرى از نعمت هاى خدا و تنظيم بهداشت زندگى

  • اسلام و فراگيرى علوم و فنون براى زندگى بهتر

  • الگوى زندگى سالم

  • مسواك و بهداشت دندان

  • هشدارهاى بهداشتى

  • تعريف بهداشت و سلامتى

  • 1. وضعيت اقتصادى

  • 2. آگاهى و اطلاعات

  • 3. وسايل ارتباط جمعى

  • 4. عقايد و طرز تفكر

  • اثر وراثت در بهداشت كودك

  • اثر تغذيه در بهداشت كودك

  • اندازه و چگونه غذا خوردن

  • تشويق به لباس زيبا و بوى خوش و رفتار نيكو

  • نقش مواد غذايى در ساختار روحى و جسمى انسان

  • بركت زندگى و خوشى دل در گرو رعايت بهداشت

  • بهداشت سبب سلامتى جسم و جان

  • روزه و فوائد بهداشتى آن

  • تاريخچه ى بهداشت

  • رمضان و توجه به قرآن كريم

  • راهنماى انسان هاى تشنه ى كمال

  • انس با قرآن

  • چگونه قرآن را بخوانيم ؟

  • ابزار شيطان با تلاوت قرآن از بين مى رود

  • بهترين انسان كيست ؟

  • ثواب عظيم تعليم قرآن

  • اثر قرآن در بالا بردن مقامات معنوى انسان

  • آيا خواندن قرآن وقت خاصى دارد؟

  • تلاوت قرآن در مكان ويژه

  • پناهگاه استوار انسان

  • يكى از سفارشات اهل بيت

  • روزه تمرين مبارزه ى با نفس

  • صدقه چيست ؟

  • تاءثير صدقه در زندگى انسان

  • داستان ثعلبه

  • بركات صدقه

  • اين لقمه به جاى آن لقمه !

  • آيا صدقه و احسان ابزار خاصى لازم دارد؟

  • پيام تربيتى صدقه

  • اثر صدقه در رفع بلا

  • اثر آرامش بخش صدقه

  • سؤ ال آن مرد از دو آيه

  • آيا كسانى در دادن صدقه اولويت دارند؟

  • داستان بسيار شيرين و سازنده

  • آيا اوقات صدقات هم اثر دارد؟

  • ادامه ى خطبه ى شعبانيه .

  • جاى طرح يك سؤ ال

  • رعايت حرمت و جايگاه پدر و مادر

  • داستان خواب نجف

  • داستان پيامبر و جوان محتضر

  • سفارش به صله ى رحم در خطبه ى شعبانيه

  • تاءثير صله ى رحم در سرنوشت مادى و معنوى انسان

  • چرا اين كار را كرديد؟

  • آثار شوم قطع رحم

  • مسئوليت چشم در خطبه ى شعبانيه

  • خطرات چشم بدون كنترل

  • به عنوان شاهد و نمونه

  • روايات اسلامى

  • فراز ديگرى از سخن دلنشين پيامبر

  • آيا اعضاى بدن انسان در قيامت مسئولند؟

  • چرا انسان غيبت مى كند؟

  • هشدار تكاندهنده ى قرآن از غيبت

  • هشدار سخت روايات از غيبت

  • مؤ من كيست ؟

  • اثرات اجتماعى و عذاب اخروى غيبت

  • نماز درخواست باران

  • پيامبر و سفارش يتيمان :

  • يتيم نوازى پاداش عظيمى دارد

  • اثر نجات بخش خانوادگى نيكى به ايتام

  • داستان سازنده ى مرد بصرى

  • كيفر سخت آزار يتيم

  • توبه و اظهار ندامت و پشيمانى

  • گناه سبب حبس انسان در قيامت مى گردد

  • چه بسا شفاعت ائمه هم پس از سالها فاصله نصيب شود

  • اثر نامطلوب گناه در زندگى مادى انسان

  • اثر سوء گناه در زندگى معنوى انسان

  • اثر ناهنجار گناه در سطح جامعه و مردم

  • توبه از كدام دسته است ؟

  • اثر نماز شب در سرنوشت آخرت انسان

  • دعا و بهترين اوقات استجابت دعا

  • بهترين اوقات استجابت دعا

  • چگونه و با چه حالتى دعا كنيم ؟

  • بررسى و تحليل دعا از ديدگاه آيات و روايات

  • آيا دعا عامل ركود انسان است ؟

  • آيا دعا با مقدّرات الهى مى سازد؟

  • اثر دعا در آرامش قلب و رفع نگرانى هاى روحى

  • بايد با چه زبان و قلبى دعا كرد؟

  • عذر و تقصير

  • قرآن و درس هايى براى چگونه دعا كردن

  • فرازى ديگر از خطبه ى پيامبر

  • استغفار شرايطى دارد

  • سجده يا اظهار عشق به معشوق و محبوب

  • نماز و يك مسئول در نظام اسلامى

  • ترك يك جلسه ى تاريخى به خاطر نماز

  • در قيامت اول به نماز نگاه مى كنند.

  • حضرت امام على عليه السّلام اتاق ويژه براى نماز داشتند

  • نماز با حضور قلب ارزش دارد.

  • شمارى از صفات و اسرار برجسته ى ماه رمضان

  • ده صفت برجسته ى از روزه ى رمضان

  • منكر امامت على عليه السّلام ، منكر نبوت است

  • فرمان ولايت همان فرمان نبوت است

  • فضائل على عليه السّلام از تصوّر انسان خارج است

  • ترويج از فضائل على عليه السّلام ارزش است

  • ترويج فرهنگ ولايت امام على

  • فضائل على عليه السّلام قبل از آمدن به اين عالم

  • على عليه السّلام الگو و چهره ى همه برگزيدگان الهى

  • فضل و عظمت على عليه السّلام

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 10 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 4735 / دانلود: 324
اندازه اندازه اندازه
ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر

ره توشه دو جهان، شرح خطبه ى شعبانيّه حضرت پيامبر

نویسنده:
فارسی
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص نام كتاب : ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر)(ص )
مؤ لف : حجة الاسلام و المسلمين محمّدتقى ناطقى



پيشگفتار حمد و سپاس ويژه ى خالق دانا و تواناى هستى است .
بر او كه همه ى هستى ها و نعمتها از سوى اوست ، و همه ى حركتها و زندگى ها از اراده او سرچشمه گرفته ، و همه ى موجودات بى شمار و رنگارنگ جهان هستى به قدرت كامله ى او شكل گرفته اند.
اوست كه به بندگان تلاشگر خويش ، بركت و توفيق را هديه مى دهد، و اوست كه همه ى بزرگى ها و عظمتها و قدرتها در برابر قدرت بى كران او - به دلخواه يا به ناگريز - خاضع و خاشع هستند، و تنها نور معنوى اوست كه آسمان و زمين و دل ها را روشنى و گرمى مى بخشد.
رحمت واسعه ى خداوند است كه بر همه ى موجودات سايه افكنده است كه آشنا و بيگانه و مومن و كافر و نيك رفتار و اشتباه كار ارتزاق مى كنند، و همگان از آن خوان پرنعمت و گسترده بهره ور هستند.
اوست كه از سر لطف و رحمت واسعه ى خود بر بندگانش ، پيامبرانش ، به ويژه خاتم آنها و نيز امامان دوازدهگانه معصوم عليه السلام را براى هدايت و رستگارى و نجات نسل بشر ارسال و منصوب فرمود، و كتاب حكمت را به آنان ارزانى فرمود، تا جانهاى تشنه را سيراب سازند، و خوب مى دانيم از بركات وجود اين عزيزان بارگاه خداست كه فكر و ذهن و انديشه ى انسان ، از كلام نورانى آنان روشن و نورانى گرديده است .
قرآن شريف در اين مورد است كه مى فرمايد:
«لقد منّ اللّه على المومنين اذا بعث فهيم رسولا من اءنفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و إ ن كانوا من قبل لفى ضلال مبين »(١)
بى گمان ، خدا بر ايمان آورندگان نعمتى گران ارزانى داشت ، آن گاه كه در ميانشان پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مى خواند، و آنان را از تاريك انديشى و بيداد پاك مى سازد و به آنان كتاب و حكمت مى آموزد. راستى كه پيش از آن در بيراهه اى آشكار بودند.
خطبه شعبانيه يكى از پر بركت ترين سخنان و يكى از ارزنده ترين كلام ها كه پيامهاى مهم و درسهاى بى شمار و بسيار دلنشين و آموزنده در تاءمين زندگى سعادتمندانه ى دو جهان براى انسان مومن و با تقوا به همراه دارد، خطبه ى شعبانيه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم مى باشد،كه در منابع اسلامى موجود است . چنانكه ميان مورّخان و محدّثان معروف و مشهور است ، اين خطبه ى آموزنده و انسان پرور، در آخرين روزهاى ماه شعبان و در آستانه ى فرارسيدن ماه مبارك رمضان ، در روز جمعه اى در مسجد مدينه ، از زبان و دهان حقگو و دو لب و نازنين آن عزيزترين و ارجمندترين انسان نظام خلقت ، صادر شده و بحمدالله براى ما دوستدارانش به يادگار مانده است .
اين خطبه ى آموزنده در ابعاد مختلف زندگى انسان و در جنبه هاى گوناگونى از خودسازى و ايمان و اخلاص و اصلاح جامعه بحث ها و مطالب مهمى دارد و رهنمودهاى آن براى همه ى حقجويان ، به ويژه نسل جوان بسيار مفيد است .
امّا كتاب حاضر امّا كتاب حاضر، در حقيقت ترجمه و شرح مختصر و فشرده اى از اين خطبه ى مبارك است ، كه به لطف خداوند بزرگ ، اين توفيق نصيب اين كمترين بنده ى بارگاهش گرديده است . اينك با نهايت خضوع و خشوع و اخلاص ، ذات بى همتايش را بر اين نعمت و بر اين توفيق خدمت ، سپاس ‍ مى گزارم .
اميدوارم اين قدم كوچك ، مورد قبول بارگاه حضرت حق تعالى و پيامبر بزرگ رحمت و حضرت ولىّ عصر امام زمان عليه السلام قرار گرفته و فرداى قيامت وسيله ى روسفيدى و رستگارى و نجات اين حقير باشد،إ ن شإ اللّه ؛
و نيز ثواب و پاداش نشر و پخش و مطالعه ى آن را به روح مادرم نثار مى نمايم ، و بر اين اميد هستم كه به لطف بى كران حق ، روح او نيز بهره مند گردد.
محمد تقى ناطقى
٢٨/٦/١٣٧٩ برابر با جمادى ثانى ١٤٢١ متن كامل خطبه ى شعبانيّه عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ : إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ :
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ،
شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ
وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ
وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي
وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ
هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ
وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ
أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ
وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ
وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ
وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ
فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ
وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ
وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ
فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ
وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ
وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ
وَ وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ
وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُمْ
وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ
وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ
وَ غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ
وَ عَمَّا لَا يَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَيْهِ أَسْمَاعَكُمْ
وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُمْ
وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ
وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ
فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ
يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ
يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ
وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ
وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ
وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ
وَ ظُهُورَكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ الْمُصَلِّينَ وَ السَّاجِدِينَ
وَ أَنْ لَا يُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ
أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ رقبه
وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ
قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَيْسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ
فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ
اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ
أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ
وَ مَنْ خَفَّفَ فِي هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمِينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ
وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ
وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ
وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ يَوْمَ يَلْقَاهُ
وَ مَنْ قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ
وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلَاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ
وَ مَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضاً كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ
وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ
وَ مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَليْكُمْ
وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُفَتِّحَهَا عَلَيْكُمْ
وَ الشَّيَاطِينَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُسَلِّطَهَا عَلَيْكُمْ
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ
فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ
ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ
فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يَسْتَحِلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ
كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي
فَقَالَ ع فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ
ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي
وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي
وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ
وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ
وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ
وَ مَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِى(٢)
ترجمه ى خطبه ى شعبانيه حضرت امام رضا عليه السلام از پدر گرامى خود و او از پدران بزرگوارش ، و آنان هم از امير مؤ منان امام على عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت چنين فرمود: يكى از روزهاى آخر ماه شعبان و در آستانه ى رمضان پيامبر خدا، خطاب به ما، خطبه ى مهمّى خواند كه مضمونش چنين است :
١. اى مردم ، ماه خدا، همراه بركت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روى آورده است .
٢. ماهى است كه از همه ى ماه ها ارزشمندتر و با فضيلت تر است .
٣. روزهايش ارزشمندترين روزهاست .
٤. و شب هايش با فضيلت ترين شب هاست .
٥. و ساعت هايش از همه ى ساعت ها ارزشمندتر و ارجمندتر است .
٦. ماهى است كه شما به ميهمانى خدا دعوت شده ايد.
٧. و خدا شما را در اين ماه گرامى داشته است .
٨. نفس هاى شما در ماه رمضان تسبيح است .
٩. و خوابتان عبادت خداست .
١٠. و عمل شما مورد قبول درگاه خداست .
١١. و دعايتان در اين ماه عزيز مستجاب است .
١٢. با نيت هاى درست و دل هاى پاك ، خواسته هايتان را از خدا بخواهيد.
١٣. و بخواهيد كه شما را در اين ماه به گرفتن روزه توفيق دهد.
١٤. و نيز به تلاوت قرآن موفق سازد.
١٥. انسان شقى كسى است كه در اين ماه مورد بخشش و آمرزش خدا قرار نگيرد.
١٦. با گرسنگى و تشنگى اين ماه ، به ياد گرسنگى و تشنگى قيامت بيفتيد.
١٧. و به فقرا و محرومان صدقه بدهيد.
١٨. در ماه رمضان به بزرگانتان احترام كنيد.
١٩. و به كودكان و افراد كوچكتر، از هيچ محبتى دريغ مورزيد.
٢٠. در اين ماه بيشتر صله ى رحم نماييد.
٢١. زبان خود را از گفتار ناپسند و زشت نگهداريد.
٢٢. و از آنچه خدا بر شما حلال نكرده است ، چشمانتان را ببنديد.
٢٣. و آن چه را كه شنيدنش بر شما حلال نيست ، گوش ننماييد.
٢٤. و به يتيمان مهد و محبت كنيد تا بر يتيمان شما مهرورزند.
٢٥. و از گناهانتان توبه كنيد.
٢٦. به هنگام نماز، دو دست خود را به دعا به پيشگاه خدا بلند كنيد.
٢٧. چه آن كه آن لحظه ها بهترين لحظه هاست .
٢٨. خداوند در آن لحظات با مهر و لطف بر بندگان مى نگرد.
٢٩. و اگر از او در خواست كنند، جواب مى دهد.
٣٠. و وقتى او را بخوانند، لبّيك مى گويد.
٣١. و دعاى آنان را اجابت مى كند.
٣٢. اى مردم ! جانتان در گرو اعمال شماست ، با طلب مغفرت از خدا، آزادش كنيد.
٣٣. و شانه هاى شما از وزر و وبال گناه و زشتى ها سنگينى مى كند، با سجده هاى طولانى ، آن وزر و وبال را سبك كنيد.
٣٤. بدانيد كه خداوند به عزت خود قسم ياد كرده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان را از عذاب نكند.
٣٥. اى مردم ! هر كسى از شما روزه دار مؤ منى را افطار دهد، چنان است كه گويا بنده اى را آزاد كرده ، و خداوند از لغزش هاى گذشته اش مى گذرد.
٣٦. يكى عرض كرد! اى رسول خدا، همه ى ما قدرت افطار دادن و سير كردن شكم افراد را نداريم .
٣٧. پيامبر(صل الله عليه و آله و سلم ) فرمود: با پاره ى خرما، و مقدارى آب ، آتش را از خود دور كنيد.
٣٨. اى مردم ! اگر كسى در اين ماه اخلاق خودش را نيكو و اصلاح كند، جواز عبور از پل صراط براى او خواهد بود.
٣٩. و آن كسى كه در اين ماه بر زيردستان خود آسان گرفته و سخت گيرى نكند، خداوند حساب را بر او آسان مى گيرد.
٤٠. و كسى در اين ماه مردم از شرّش در امان باشند، خداوند در قيامت غضب خود را از او باز مى دارد.
٤١. و كسى كه يتيمى را نوازش نمايد، در قيامت مورد نوازش خداوند خواهد بود.
٤٢. و كسى كه صله ى رحم كند، خداوند رحمتش را در قيامت بر او فرو مى فرستد.
٤٣. و كسى كه قطع رحم كند، خداوند رحمتش را در قيامت از او دور دارد.
٤٤. و كسى كه يك نماز مستحبى به قصد اطاعت و بندگى به جا آورد، خداوند برآت آزادى از آتش جهنم را براى او صادر مى كند.
٤٥. و كسى كه يك واجب را انجام دهد ثواب هفتاد واجب به او داده مى شود.
٤٦. و هر كسى كه در اين ماه بر من زياد درود فرستد، خداوند كفه ى ميزان عمل نيك او را در قيامت سنگين مى كند.
٤٧. و كسى كه يك آيه در اين ماه از قرآن تلاوت كند، پاداش يك ختم قرآن را خواهد داشت .
٤٨. اى مردم ، درهاى بهشت در اين ماه باز است ، از خدا درخواست كنيد كه آن را بر روى شما نبندد.
٤٩. و درهاى جهنم بر روى شما بسته است ، از خداوند بخواهيد كه آن را بر روى شما نگشايد.
٥٠. و شيطان در اين ماه در غُل و زنجير است ، از خداوند بخواهيد كه آن را بر شما مسلّط نكند.
٥١. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) گفت : از جا برخاستم و عرض كردم : اى رسول خدا(صل الله عليه و آله و سلم )، كدام عمل در اين ماه ارزشمندتر است ؟ فرمود: اى ابالحسن ، ارجمندترين عمل در رمضان آن است كه انسان از آن چه خدا حرام كرده است ، دورى جويد. آن گاه گريه كرد. عرض كردم : چه چيزى باعث گريه ى شما شد؟ فرمود: على جان ، گريه ى من براى اين است كه در اين ماه در حالى كه به نماز ايستاده اى فرق سرت به دست شقى ترين انسان شكافته مى شود، و محاسن شريف تو خضاب مى گردد. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) عرض كرد: اى رسول خدا(صل الله عليه و آله و سلم )، آيا دين من سالم است ؟ رسول خدا (صل الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آرى در سلامت كامل دينى قرار دارى .
٥٢. سپس فرمود: يا على ، قاتل تو، قاتل من است ، و كسى كه بر تو غضب كند بر من غضب كرده است .
٥٣. و كسى كه به تو دشنام دهد به من دشنام داده است ، تو براى من به منزله ى جان من هستى . روح تو از روح من است و طينت تو از طينت من است .
٥٤. خداى تبارك و تعالى ، من و تو را آفريد و انتخاب كرد.
٥٥. مرا براى نبّوت و پيامبرى ، و تو را براى امامت امّت اسلامى اختيار كرد، و هر كسى امامت تو را انكار كند، در حقيقت منكر نبوّت من شده است .
خصوصيات ماه رمضان در خطبه ى پيامبر حضرت امام رضا عليه السّلام از پدر گرامى خود و او از پدر بزرگوارش ، سلسله ى سند به حضرت امير مؤ منان امام على عليه السّلام مى رسد كه آن حضرت فرمود:
«انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم خطبنا ذات يوم ؛»
روزى پيامبر به ما خطاب كرد و چنين فرمود:
«اءيّها النّاس انّه قد اءقبل إ ليكم شهر اللّه ؛»
اى مردم ، ماه خدا به شما روى آورد.
سال را، ماه را، هفته را، روز را، ساعت را، زمان را، شب را، تاريكى را، نور را، فرشتگان را، درندگان و چرندگان و پرندگان را و انسانهاى عالم خلقت را خدا آفريده است . پس چرا وقتى راجع به ماه مبارك رمضان مى رسد به گونه اى ديگر سخن مى گويد و مى فرمايد، رمضان ماه خدا است .
براى مثال سى نفر جوانمرد مؤ من و مخلص آستين همّت بالا مى زنند و مى گويند سى شب ماه مبارك رمضان هر كس روزه بگيرد از اول شب تا سحر مهمان ما است ، سى نفرند هر يك نفر يك شب را قبول مى كند. در ميان اين سى نفر، يك نفر اخلاقش ، رفتارش ، كرم و بخشش ، مهربانى و دوستى اش و... با بيست و نه نفر ديگر فرق مى كند و همه از افطارها و سحرهاى او تعريف مى كنند، اما وقتى افطار و سحر آن يك نفر آدم ممتاز مطرح مى شود براى او حساب ديگرى باز مى كنند و همه شركت مى كنند.
در سفره ى افطار و سحر آن بيست و نه نفر ممكن است عدّه اى بروند و بعضى نروند، پدر برود و پسر نرود، ولى اين آقا غذا، رفتار و كردار و گفتار، اخلاق و تواضعش طورى است كه همه عاشق او هستند و مى روند تا بركت بگيرند، فضيلت و معنويت كسب كنند آن سفره و غذا را براى خود تبرّك مى دانند.
چرا در ميان تمام دوازده ماه ، خداوند ماه رمضان را برگزيده است ؟ و چرا اين ماه ، ماه خداست ؟ در حالى كه همه ى ماه ها مخلوق خدا هستند؟
برخى از خصوصيات اين ماه پيامبر بزرگوار اسلام علّت آن را چند چيز بيان مى كند كه جزو خصوصيات ماه رمضان است . در اين مورد مى فرمايد:
«قد اءقبل اليكم شهر اللّه ، بالبركة و الرّحمة و المغفرة ؛»(٣)
چرا ماه خداست ؟ چون اين ماه :
١. ماه بركت است ،
٢. ماه رحمت است ،
٣. و ماه مغفرت و آمرزش است .
خيلى ها ممكن است بخشندگى و مهربانى داشته باشند، ليكن بى توقع نيستند.
گاهى ممكن است بعضى از ما وجوهات شرعى خود را بپردازيم و در كنارش امكان دارد تقاضايى هم داشته باشيم ، ولى يك عدّه هستند كه در زندگى منظم و مرتب هستند و به وظيفه و تكليف شان عمل مى كنند و هرگز توقعى هم ندارند.
خداوند رحمان و رحيم است ، يعنى بخشنده است و بدون توقع در ماه رمضان كه ماه خدا و ماه رحمت است مى خواهد بگويد كه خداوند عالم در اين ماه شما را مى بخشد، آن هم بدون كمترين توقع و چشمداشت .
ماه رمضان ماه مغفرت و بخشش است ، يعنى فصل بخشش گناهان است .
مثلا در طول سال در كشورمان در اين عيد نوروز و يا ولادت معصومين عليهم السّلام رئيس قوّه ى قضائيه از مقام معظّم رهبرى براى زندانيان تقاضاى عفو مى كند تا به خاطر اين ايّام از زندان آزاد شوند و به دامن خانواده هايشان برگردند.
تقاضاى عفو و بخشش ، هر روز و هر ماه نيست ، زمان مخصوصى دارد، اما عفوّ خداوند هميشه است ، ولى يك زمان ويژه هم دارد و آن زمان مخصوص ، ماه مبارك رمضان است .
برنامه ى عفو خدا، عفو عمومى است و لذا مى فرمايد ماه رمضان ماه مغفرت و ماه بخشش و ماه آمرزش است .
«شهر هو عند اللّه اءفضلُ الشُّهور،
و اءيّامه اءفضل الايّام ،
و لياليه اءفضل اللّيالى ،
و ساعاتُه اءفضل السّاعات ؛»(٤)
ماه رمضان ماهى است كه در پيشگاه خداوند از همه ى ماه هاى سال با فضيلت تر است ، و روزهايش بهترين روزهاست . شب هاى رمضان مانند روزهاى آن در ميان تمام شب هاى سال با ارزش ترين شب هاست ، و ساعاتش هم از تمام اوقات ديگر ماه هاى سال با ارزش تر است .
اين حقيقت كه رسول خدا فرمود: ماه رمضان ماه بركت است ، بسيار در خور توجّه است .
واژه ى «بركت » از نظر لغت به معنى بسيارى و فراوانى است كه تواءم با سلامت و سعادت باشد.(٥)
در زندگى دنيا، خيلى ها كار مى كنند و درآمد خوبى هم دارند، اما جانشان به لب مى رسد و آسايش ندارند. فردى است كه كار مى كند و پر درآمد است ولى در زندگى مرتب رنج مى برد، اين درآمد با بركت نيست . بعضى ها صد سال عمر مى كنند اما صد قدمِ ارزشمند و مفيد براى جامعه برنمى دارند، ولى يكى بيست سال عمر مى كند و بيست قدم برمى دارد. اين قدمش ‍ هزاران نفر جمعيت را تا دويست سال بهره مند مى كند اين عمر و اين زندگى با بركت است .
علاّمه ى طباطبايى آيت اللّه علاّمه ى بزرگوار سيد محمد حسين طباطبايى در سنّ پنج سالگى مادرش و در سنّ نه سالگى پدرش را از دست داد و كاملا يتيم شد.
او با هزاران رنج و مشقت و يتيمى بزرگ شد، اما با اتكال به خداوند متعال و با اميد و تلاش و خودباورى بسيار، صبر و استقامت را پيشه ى خود كرد و به تحصيل علوم دينى پرداخت ، و توانست در رشته هاى مختلف علمى ، به ويژه در تفسير قرآن كتابى مانند الميزان بنويسد، و در ساير رشته ها، كتاب هاى ارزشمندى را به يادگار بگذارد كه امروز در خدمت اسلام و نسل جوان قرار دراد و با ٨٩ سال عمر، بهترين ذخيره را به دست آورد. اين عمر و اين زندگى است كه با بركت است .(٦)
دانشمند بى نظير جهان اسلام «ابو على سينا» اين دانشمند بى نظير جهان اسلام در سنّ ١٦ سالگى تمام علوم دنياى آن روز را فرا گرفت . فقه ، اصول ، فلسفه ، هيئت ، هندسه ، رياضيات ، طبّ و... و نيز ده ها كتاب در رشته هاى مختلف و مورد نياز آن روز و امروز بشر را تاءليف كرد و با ٥٣ سال عمر توانست بزرگ ترين افتخارات را كسب كرده و به فضائل عظيمى نائل آيد.(٧)
داستان ملامحسن فيض اين عمر و اين زندگى است كه ارزشمند و با بركت است .
مرحوم آية اللّه محمد بن مرتضى ، معروف به ملا محسن فيض كاشانى چنين مى گويد: خداوند در سنين كوچكى سه چيز به من عطا كرد:
١. هواى تحصيل كمال در سرم افكند؛
٢. درد طلب در دلم پديد آورد؛
٣. اخلاص نيّتى همراه با توفيق به من كرامت فرمود.
به همين جهت اين مرد بزرگ با ٨٤ سال عمر توانست ١١٦ جلد كتاب و رساله بنويسد و فضائل و كمالات بالايى به دست آورد كه امروزه در خدمت جامعه و اسلام است .(٨)
اين عمر و اين زندگى است كه ارزشمند و با بركت است .
به هر حال يكى عالم و دانشمند است ، و از علم و قلم خويش و زبان و بيانش در زمينه هاى فقه و فقاهت ، اصول و رجال ، تفسير و كلام ، فلسفه و رياضيات ، هندسه و طبّ، علوم آزمايشگاهى و دانش تجربى و علوم مختلف كتاب نوشته و بحث مى كند، و اسلام و جامعه ى اسلامى از او بهره مند مى شوند، چنين كسى عمر با بركتى دارد.
اين عمر و اين زندگى است كه ارزشمند و با بركت است .
اما ديگرى تاجر است ، لكن تاجر با معرفت و كسبى حلال دارد و از درآمدش نه تنها خود و عائله اش را بهره مند و اداره مى كند، كه با به كاراندازى سرمايه و فكرش و با ايجاد مؤ سسات و كارگاه هاى توليدى و سازنده ، ده ها و بلكه صدها خانواده را نان مى رساند و باعث رونق اقتصادى جامعه مى گردد؛ افزون بر اين ، اين تاجر با معرفت در زندگى خود پل ، راه ، حمام ، مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، دارالايتام و... مى سازد و آنها را در خدمت مردم قرار مى دهد و باعث عمران و آبادى جامعه مى شود اين درآمد و كسب با بركت است .
پس «بركت »، آن فراوانى را مى گويند كه تواءم با سعادت و آسايش است ، و اگر سعادت و آسايش دنيا و آخرت در كنار اين درآمد و اين شغل حلال تاءمين شد، آن درآمد و شغل با بركت است ، وگرنه جهنم و وبال و گناه است و بس .
نمونه اى از بركت نقل شده است كه «جابر» در جنگ خندق متوجه وجود مقدس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم شد و ديد آن حضرت از شدت گرسنگى سنگ به شكم خود بسته و سخت به خودش فشار مى آورد.
«جابر» عاشق پيامبر است . متاءثر شد و به خانه رفت و قضيه را به خانم خويش گفت .
خانم او هم كه مريد و پيرو واقعى رسول خداست ، گفت : «جابر!» بره اى با سه كيلوگرم جو در منزل داريم . من جو را آماده نان مى كنم . شما بره را سر بريده و آماده كن ، تا آن را طبخ كرده و از رسول خدا پذيرايى كنيم .
خانم گفت : برو ببين رسول خدا دعوت را مى پذيرد و به خانه ما مى آيد يا خير؟
«جابر» رفت و دعوت كرد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم هم پذيرفت و آمد و پس از ساعاتى سرانجام گوشت و نان هم آماده شد. «جابر» رفت خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم و عرض كرد غذا آماده است بفرماييد.
«جابر» براى دو تا سه نفر غذا تهيه ديده بود، اما ناگهان متوجه شد كه رسول خدا همه آنهايى را كه در حفر خندق شركت داشتند، جهت صرف غذا به خانه ى «جابر» دعوت كرد!
«جابر» با عجله به خانه آمد و ماجرا را به همسرش گفت كه پيامبر همه را دعوت كرد، چه بايد كرد؟
همسرش گفت : آيا به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم گفتى كه غذاى تهيه شده چيست ؟
گفت : بله .
زنش گفت : پس ساكت باش او بهتر از من و تو آگاه است .
اينجا دو نقل است ؛ يك نقل اين كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم فرمود: على جان شما با من به درون خانه بيا، و بقيه بيرون منزل بمانند. من آب و گوشت و نان را مخلوط مى كنم و شما به آنها برسان .
نقل ديگر اين كه پيامبر و على عليهما السّلام وارد خانه شدند، ديگران هم به تدريج مى آمدند و رسول خدا به در و ديوار منزل اشاره مى كرد كه عقب برو، و خانه وسيع تر و وسيع تر شد، تا آنجايى كه هفتصد تا هزار نفر به داخل خانه آمدند و نشستند!
پيامبر به خانم «جابر» فرمود: نان را دانه دانه از تنور بيرون آورده و به من بده و خود رسول خدا با دست مباركش آبگوشت را به صورت ، ده نفرى در يك ظرف ريخته و تقسيم مى كرد و به آنان مى داد و اطمينان مى داد كه غذا براى همه هست و جاى نگرانى نيست !
على عليه السّلام هم از مردم پذيرايى مى نمود، تا همه غذا خوردند و سير شدند و در آخر كار على عليه السّلام و «جابر» هم با رسول خدا غذا تناول كردند و رفتند.
«جابر» و همسرش مى گويند: پس از رفتن ميهمانان ، وقتى بر سر تنور رفتيم ، ديديم نانها سرجايش هست و ديگ آبگوشت هم پر است ! و مدتها از آن نان و آبگوشت خورديم و استفاده كرديم .(٩)
اين است نمونه اى از فراوانى و بركت .
چرا ماه خدا پيامبر عزيز اسلام در ادامه ى خطبه ى خويش مى فرمايد: در ميان دوازده ماه ، ماه رمضان با آن ويژگى هايش ماه خداست ، چرا ماه خداست ؟
رسول خدا در ضمن بيانات خويش به نكات مهم و ارزشمندى اشاره دارد كه فلسفه ى ماه خدا را روشن مى كند، آن حضرت چنين فرمود:
«هو شهر دُعيتُم فيه إ لى ضيافة اللّه ؛»(١٠)
اين ماه ماهى است كه شما دعوت شده ايد به ميهمانى خدا، پس صاحب سفره و ميزبان خداست ، هر كس صاحب خانه و سفره باشد به نام اوست ، همه ى ماه ها از آن خداست ، اما در اين ماه ، خداوند سفره ويژه اى انداخته و دعوت نامه اى مخصوص صادر كرده است ، لذا ماه ميهمانى خدا، ماه بندگان عاشق و روزه داران مخلص است وگرنه خدا در همه ى ايّام و ليالى و به همه ى موجودات رزق و روزى مى دهد. آيا آن خدايى كه كِرم را در دل سنگ و در اعماق دريا، برگ سبز، به دهانش مى رساند، سفره ى ميمانى اش ‍ همه جا باز نيست ؟
خدايى كه درندگان ، چرندگان ، پرندگان ، وحوش و انسانهاى عالم و جاهل ، مردم كافر و ملحدى كه حتى خدا را نمى شناسند و انكار مى كنند و مار و عقرب مى پرستند، خدا نان و هوا و رزق و روزى آنان را هم مى دهد، عابد و زاهد و استاد و مرجع تقليد، همه و همه ريزه خوار سفره ى احسان و بخشش خدا هستند، آيا اينها سفره ى ميهمانى گسترده ى خدا نيست ؟
اى كريمى كه از خزانه ى غيبگبر و ترسا وظيفه خور دارىدوستان را كجا كنى محرومتو كه با دشمنان نظر دارىآرى ، با اين كه سفره ى ميهمانى و خوان احسان خدا هميشه و همه جا و براى هر موجودى گسترده است ، اما نمى گويد خدا سفره انداخته است ، فقط به ماه مبارك رمضان كه مى رسد، مى گويد يكى از ويژگى هاى اين ماه آن است كه خدا سفره ى ميهمانى اش در اين ماه گسترده است و مهمانى اش به گونه ى خاصى است كه بندگان مخلص بايد از خوردن و آشاميدن و گناه و لغزش و ستم و حق كشى پرهيز نمايند.
عنايات مخصوص پروردگار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم وارد مرحله ى ويژگى هاى اين ماه عزيز و عنايات مخصوص پروردگار رحمان و رحيم مى شود و چنين مى فرمايد:
«و جُعِلتُم فيه مِن اهل كرامة اللّه ؛»(١١)
همه ى شما در اين ماه عزيز رمضان ، جزو كسانى قرار داده شده ايد كه خدا به آنان كرامت و عنايت كرده است .
بعضى ها ممكن است توفيق پيدا نكنند كه به اين سفره ميهمانى حاضر شوند، و به اين مهيمانى بزرگ راه پيدا نكنند و حال آنكه شما را از توفيق شكرت نصيبى داده اند، و شما جزو كسانى هستيد كه خداوند به آنان كرامت فرموده است .
يك وقت شما شخصى را خيلى دوست داريد و مى خواهيد به او خدمتى بنماييد، اما نمى دانيد كه او به چه چيزى نيازمند و علاقمند است . از خودش مى پرسيد كه چيه چيزى را دوست دارى ؟
مى گويد: دعاى من اين است كه يك بار حلقه ى درب خانه ى كعبه را بگيرم و اين دو لب من برسد به «حجر الاءسود» و تبرك شود، تا اين لب گرفتار آتش ‍ جهنم نشود.
البته شرط دارد، «حجر الاسود» مثل «تيزاب » است . فلزّى در دست شماست ، و به طلا فروش مى گوييد: اين فلز چيست ؟
او مى گويد: نمى دانم به طلا شبيه است . با «تيزاب » مشخص مى شود، «حجر الاسود»، «تيزاب » است ، انسان هر خطايى داشت وقتى كنار خانه ى خدا رفت و با اظهار ندامت و توبه گفت : بارخدايا، بنده ى گنهكارى به در خانه ات آمده است ، مرا ببخش ، و بعد از آن هم ديگر دست به گناه نزده است ، اين «تيزاب »، آن ناخالصى ها را از بين مى برد و او را خالص مى كند، و اگر باز هم به آلودگى ، دروغ ، هرزگى و خيانت ادامه بدهد، آن «حجر الاسود» خرابش كرده و آبرويش را مى برد و رسواتر مى شود.
به هر حال شما متوجه مى شويد كه اين دوست مورد علاقه ى شما عاشق زيارت خانه ى خدا و قبر مطهر پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم است ، مى گوييد با كمال ميل در خدمت شما با هزينه ى من اين سفر انجام مى گيرد، و هر قدر هم بيشتر به او محبت و لطف مى كنيد باز دوست دارى افزون كنى ، خداوند مى فرمايد: بنده ى من ، حال كه موفق شدى و به ميهمانى من آمدى ، جزو كسانى خواهى بود كه واقعا محبوب من هستند، و مى دانيم كه عشق و محبت هم طرفينى است ، لذا مى فرمايد: شما در اين ماه جزو كرامت شده ها هستيد.
شرايط محبوب و معشوق خدا شدن محبوب و معشوق خدا شدن شرايطى دارد و رنگ و رفتار خدايى بايد پيدا كرد. يكى از آن شرايط آن است كه آن گونه با بندگان خدا رفتار كند كه خدا مى خواهد و عمل مى كند.
«واقدى » مى گويد: ما سه نفر رفيق يكى از رفقاى ما هاشمى ، بود، ايام عيدى شد و خانم من گفت : «واقدى !» عيد است و ما صبر مى كنيم ولى بچه در كوچه و خيابان لباس نو بر تن بچه هاى مردم مى بينند و ناراحت مى شوند، بيا و فكرى بكن .
مى گويد: يك نامه نوشتم به اين دوست هاشمى خودم و اشاره كردم كه وضع من اين است ، نمى دانم چه كنم ؟
ايشان هزار درهم در يك كيسه اى كه مُهر كرده بود، براى من فرستاد. همان لحظه اى كه اين كيسه ى هزار درهم پول از رفيق به من رسيد، رفيق سوّمى به من نامه نوشت و درست همين شرايط را او پيدا كرده بود.
«واقدى » مى گويد: من همان كيسه را در بسته برايش فرستادم و مُهرش را هم باز نكردم . گويا وقتى من نامه مى نوشتم براى دوست هاشمى خودم ، او فقط همين كيسه پول را داشت و براى من فرستاد، او هم نامه نوشت براى آن دوست سوّمى ما كه من وضعم خوب نيست ، اگر ممكن است لطفى بكن ، وقتى من آن كيسه ى پول را براى دوستم فرستادم ، آن دوست سومى هم عين همان كيسه ى پول را دست نزد و فرستاد براى هاشمى و ايشان ديد اين همان كيسه ى پولى است كه خود فرستاده است !
دوست هاشمى كيسه ى پول را برداشت و آمد درب خانه ى من و رو كرد به من و گفت : آقاى واقدى ، جريان چيست ؟
اين كيسه همان است كه من مهر كرده و برايت فرستاده بودم .
«واقدى » مى گويد: من پول را دادم به آن دوستم و شب رويم نشد به خانه برگردم و خجالت كشيدم از روى زن و بچه ام و رفتم مسجد آن قدر ماندم تا زن و بچه هايم به خواب بروند، و من دير وقت آمدم به خانه ، وقتى آمدم ، خانم علّت را پرسيد واصرار كرد، قضيه را به او گفتم ، و او برگشت و گفت ، آفرين و مرحبا، خوب كارى كردى ، هاشمى به «واقدى » ايثار و محبت كرد و «واقدى » به آن يكى ، و آن يكى هم به هاشمى يعنى پول خود هاشمى برگشت به دست هاشمى !
«واقدى » مى گويد وقتى هاشمى قضيه را متوجه شد، كيسه را باز كرد و صد درهم را به خانم داد، و سيصد درهم را به من داد و سيصد درهم را به آن رفيقمان و سيصد درهم را خود برداشت .
در اين ميان «ماءمون » از اين موضوع باخبر شد، و فورا هفت هزار درهم فرستاد و گفت هزار درهم براى آن خانم كه مى خواست براى بچه هايش ‍ لباس بخرد، و دو هزار درهم براى هاشمى و دو هزار درهم براى آن نفر سوم و دو هزار درهم براى خود من كه «واقدى » باشم .(١٢)
در درس اخلاق آيت اللّه مشكينى يك روز در درس اخلاق گفت : روزى در مدرسه ى فيضيه بوديم كه يك شخص آمد كه او را نمى شناختم . سلام داد و جواب دادم ، يك پنج تومانى از جيبش بيرون آورد و به من هديه داد و خداحافظى كرد و رفت .
چند لحظه اى گذشت ، يكى از طلبه ها و رفقاى روحانى آمد و گفت : آقاى مشكينى ، هيچ پولى ندارم ، اگر چيزى دارى به من قرض بده كه خيلى لازم است ؟
گفتم : نمى خواهم قرض بدهم ، بلكه همان پنج تومان را كه داشتم به او دادم و از مدرسه ى فيضيه بيرون آمدم و به حرم حضرت معصومه عليها سلام رفتم براى زيارت .
وارد حرم حضرت معصومه عليها سلام شدم ، ديدم يك آقايى ديگر آمد و سلام داد و با من دست داد و گفت التماس دعا دارم ، و پولى در دست من گذاشت و رفت ، ديدم پنج تومان پول است ، بعضى از پنج تومانى ها خيلى با بركت هستند.
باز هم ويژگى هاى ماه رمضان به دنبال بيان ويژگى هاى ماه عزيز رمضان رسول خدا ادامه داد و چنين فرمود:
«اءنفاسُكم فيه تسبيح ،
و نَومُكم فيه عبادة ؛»(١٣)
نفس ها شما در ماه رمضان تسبيح خدا شمرده مى شود و خوابتان عبادت اوست .
يك مثال كوچك ، با محاسبه كردن دقيقه ها و ساعت ها و شبانه روز مى شود تعداد نفس هايى را كه انسان مى كشد حساب كرد و مشخص خواهد شد كه در ماه رمضان ، بدون كوچك ترين كار و عمل چه قدر انسان نفس مى كشد، به همان اندازه در نامه ى عمل او تسبيح و ذكر خدا و حسنه ثبت مى شود. انسان به طور متوسط در هر دقيقه ، ١٧ تا ١٨ مرتبه نفس مى كشد و در يك ساعت ١٠٨٠ مرتبه و در ٢٤ ساعت ٢٥٩٢٠ مرتبه نفس مى كشد. يعنى طبق فرموده ى پيامبر عزيز اسلام در ماه رمضان شخص به تعداد نفس هايى كه مى كشد، به او ثواب و حسنه مى دهند، و اين كه فرموده اند كه ماه رمضان ماه بركت است ، يكى از بركت هايش همين است ، چه بركتى بهتر از اين ، بدون اينكه انسان زحمتى بكشد، اين قدر حسنه و ثواب كسب كند، و اين عنايت فقط در ماه مبارك رمضان مقدور است و در ماه هاى ديگر سال ممكن و مقدور نيست . اينك اگر ذكرى داشته باشد و يا قرآن را هم تلاوت كند و يا كارهاى نيك ديگرى انجام دهد و يا نمازهاى مستحبّى بخواند و يا دستگيرى فقرا و ضعفا و ايتام داشته باشد و يا در كار تدريس و تعليم و تربيت تلاش نمايد، روشناست كه بهره هاى فراوان ديگرى هم از ماه رمضان خواهد داشت .
ارزش تسبيح خدا گفتن پيامبر عزيز اسلام در ارزش و فضيلت تسبيح خدا گفتن و بيان حمد و ستايش او چنين فرمود:
«مَن قال سبحان اللّه و بحمده كتب اللّه له اءلف اءلف حسنة ،
و محى عنه اءلف اءلف سيئّة ،
و دفع له اءلف اءلف درجة ،
و مَن زاد زاد اللّه ،
و مَن استغفر غفر اللّه له ؛»(١٤)
هر كس تسبيح و حمد خدا كند، پروردگار عالم براى او، هزار هزار حسنه در نامه ى عمل وى مى نويسد و هزار هزار گناه را از نامه ى عمل او محو مى كند، و هزار هزار درجه ى معنوى به او عطا مى كند، و هر كس زيادتر بگويد، خداوند هم پاداشش را افزون خواهد نمود و كسى كه طلب مغفرت و آمرزش كند، خداوند او را مى آمرزد.
در روايات اسلامى ، پيامبر اسلام فقط راجع به مقام عالم مى فرمايد:
«يا علىّ، نوم العالمِ اءفضلُ مِن عبادة العابد؛»(١٥)
خواب عالم و دانشمند از عبادت عابد افضل است و ارتباطى به ماه رمضان و غير رمضان ندارد.
بقيه ى مؤ منين در ماه مبارك رمضان ، خوابشان هم عبادت است ، يعنى اين خصيصه ى ماه رمضان است .
دنباله ى بيانات شيوا و روح بخش پيامبر رحمت در بر شمردن ويژگى ها و خصيصه هاى ماه عزيز رمضان را توجّه كنيد كه فرمود:
«و عملُكم فيه مقبولٌ و دعائُكم فيه مستجابٌ؛»(١٦)
عمل و عبادت شما قبول درگاه خدا و دعايتان در اين ماه عزيز مستجاب است .
مؤ منين در طول سال كارهاى نيك و خير زيادى را انجام مى دهند، اما نمى دانند قبول درگاه خداوند هست يا خير؟ ولى در ماه مبارك رمضان رسول خدا مى فرمايد قبول است . معمولا در طول سال دعا و نيايش ‍ فراوانى داريم ، اما چه قدر به هدف اجابت نزديك است ، معلوم نيست ، ولى در ماه مبارك رمضان مى فرمايد: دعايتان مستجاب است .
در حقيقت مى خواهد بگويد كه مهربانى و رحمت خداوند در تمام سال هست ، اما در ماه رمضان بى نهايت وسيع است . تجارت در ماه مبارك رمضان صد در صد سود معنوى دارد و بدون كوچك ترين ضرر خواهد بود.
چرا ناراحتى و گريه ؟ «معاذ بن جبل » آمد خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم و عرض ‍ كرد: اى رسول خدا، جوانى به در خانه آمده و اشك مى ريزد و مى خواهد خدمت شما شرفياب گردد. اجازه صادر شد و جوان وارد شد و رسول خدا فرمود: چرا ناراحتى و گريه مى كنى ؟
جوان گفت : اى رسول خدا، گناه بزرگى مرتكب شده ام و سخت ناراحتم .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: چه گناهى ؟
جوان گفت : خيلى بزرگ است !
پيامبر فرمود: آيا گناه تو از زمين بزرگ تر و از ريگ هاى روى زمين زيادتر و از درياها عظيم تر است ؟ وقتى نادم و پشيمان باشى خدا مى بخشد.
توبه يا دميدن روح اميد رسول خدا با اين روش مى خواهد روح اميد را در او زنده كند، بين او و خالقش حلقه ى اتصال برقرار كند، كه مبادا به كلّى ببرد و در لجن زار گناه و فساد اخلاق براى هميشه غرق گردد، راستى غير از اميدوار نمودن به رحمت واسعه ى الهى چه راهى براى نجات انسانهايى اين گونه گرفته و گنهكار وجود دارد؟ آيا غير از اين راه رستگارى و نجاتى هست .
به هر حال جوان عرض كرد: اى رسول خدا، باز هم گناه من بسيار بزرگ تر است .
پيامبر فرمود: اگر گناه تو از هفت طبقه ى آسمان و از عرش و كرسى بزرگ تر باشد، خدا مى آمرزد.
صدا زد اى رسول خدا، گناه من بزرگ تر است .
پيامبر فرمود: واى بر تو، آيا گناه تو از خدا هم بزرگ تر است ؟
جوان سرش را پايين انداخت و گفت : نه ، چرا كه خدا از همه چيز بزرگ تر است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: اگر خدا از همه بزرگ تر است ، بزرگان بخشش بزرگ مى كنند، حالا به من بگو چه كردى ؟
او خجالت كشيد و عرق ريخت و با حالت گريه گفت : نيمه شبى براى نبش ‍ قبرى به قبرستان رفته بودم ، دخترى از اشراف زاده ها و از فردى سرمايه دار فوت كرده بود و او را دفن كرده بودند، من او را نبش قبر كردم و كفن وى را از تن او بيرون آوردم ، يك مرتبه متوجه شدم كه دختر زيبايى است ، شيطان مرا وسوسه كرد، نمى توانم بگويم ولى فهماند كه مرتكب زنا، آن هم با مرده شده است !
پيامبر صدايش را بلند نمود كه اى جوان ! برو مى ترسم آتش تو ما را هم بگيرد.
اين جوان با چشمان اشك آلود جلسه را ترك نمود و سر به كوه و بيابان نهاد و گريه كرد.
از درگاه خدا ندا آمد كه اى رسول خدا، به آن جوان بگو: او را بخشيدم چرا كه او واقعا پشيمان است .(١٧)
و آن جوان گمراه و گناهكار به بركت حقجويى و ندامت و توبه ، مشمول رحمت واسعه ى الهى گرديد.
الهى من آن عارف مِى پرستمكه از جام لا تقنَطوى تو مستمكَرَم پيشه ى تو گنه پيشه ى منتو آنى كه بودى من آنم كه هستمآرى ، اميد به رحمت واسعه ى خداوندى به قدرى مهم و ارزشمند است كه امام سجاد عليه السّلام فرمود:
لا يَهلِكُ مؤ من بين ثلاث خصال :
شهادة ان لا إ له إ لا اللّه وحده لا شريك له ،
و شفاعة رسول اللّه ،
و سِعَة رحمة اللّه ؛»(١٨)
هر مؤ منى به سه چيز اعتقاد و اميد داشته باشد، گرفتار جهنم و هلاكت نمى شود:
١. شهادت بدهد به وحدانيت خدا و يكتايى او،
٢. و به شفاعت پيامبر آخر الزّمان معتقد و اميدوار باشد، يعنى آن گونه عمل كند كه پيامبر خدا شفيع او بشود.
٣. و به رحمت واسعه ى الهى نيز اميدوار باشد و نور اميد به رحمت واسعه ى الهى دل وى را روشن كرده باشد.
حال چه قدر رحمت خدا وسيع است ، نمى دانم ، فقط مى دانم كه بى نهايت است .
در دعاى افتتاح چنين مى خوانيم :
«و اءيقنتُ اءنّك اءنت اءرحم الرّاحمين »
خدايا، يقين دارم كه تو همان مهربان ترين مهربانان هستى .
در تعقيبات مشتركه ى نمازهاى واجب چنين مى خوانيم :
«الّلهمّ انّ مغفرتك ارجى مِن عملى ،
و انّ رحمتك اءوسع من ذنبى »
بار خدايا، بى گمان آمرزش تو گسترده تر از كار من است ، و بى گمان رحمت تو گسترده تر از گناه من مى باشد.
بار خدايا، به بخشش تو دل بسته ام ، نه به عمل خودم .
بار خدايا، وسعت و عظمت رحمت تو و كوچك بودن گناهم در برابر عظمت رحمت واسعه ات مرا به تو اميدوار كرده است .
در قرآن كريم اين كتاب نجات بخش بشريت چنين مى خوانيم :
«و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا#»(١٩)
خداوندا به اين دو، يعنى پدر و مادرم رحمت آور، چنانكه در دوران كودكى من به من مهربانى و محبت كردند.
در سوره ى مؤ منون مى فرمايد:
«و قل ربّ إ غفر و ارحم و انت خير الرّاحمين# »(٢٠)
و بگو بار خدايا، بيامرز و رحم كن كه تو از همه مهربانترى .
وقتى خداوند مى خواهد بين خود و بنده اش اتصال برقرار كند، و او را به خود نزديك تر نمايد، از در عاطفه وارد مى شود و به صفت رحيميت راهنمايى مى كند و مى فرمايد: از در رحمت خدا بر پروردگارت وارد شو. اين همان لطف و كرم وسيع الهى بر بنده است .
«روى اءنّ فى العرش تمثالا لكلّ عبد،
فاءذ اشتغل العبد بالعبادة راءت الملائكة تمثاله ،
و إ ذ اشتغل العبد بالمعصية امر اللّه بعض الملائكة حتّى يحجّبوه باءجنحتهم لئلّا يراه الملائكة ،
فذلك معنى قوله صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : يا مَن اظهر الجميل و ستر القبيح ؛»(٢١)
در روايت دارد كه هر وقت بنده اى در روى زمين خدا را عبادت كند، خداوند شبيه و نمونه اى از او را در آسمان خلق مى كند كه مانند او حركات عبادتش را نشان مى دهد، و خطاب مى كند به ملائكه ها و مى گويد: ببينيد بنده ى من در زمين چگونه عبادت و بندگى مى كند، اما اگر همين بنده معصيتى مرتكب گردد، باز هم مثالى از او در حال معصيت در آسمان ظاهر مى گردد، اما اين بار خدا امر مى كند و پرده اى آويزان مى شود تا ملائكه اين بنده را در حال معصيت نبينند؛ يعنى براى بنده آبرودارى مى كند و شرم مى كند از رسوا شدن بنده اش . اى خدا تو چه قدر مهربانى !
كرم بين و لطف خداوندگارگنه بنده كردست و او شرمسار راه رسيدن به رحمت واسعه ى الهى چه كنيم كه مشمول عفو و رحمت خدا قرار گيريم ؟
قرآن كريم در پاسخ اين پرسش ، چند عامل مهم را متذكر شده و به سه شرط مهم در اين آيه اشاره مى كند و مى فرمايد:
«و اءقيموا الصّلاه و آتوا الزّكاة و اءطيعوا الرّسول لعلّكم تُرحَمون# »(٢٢)
و نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد و اين فرستاده ى خدا را فرمان بريد، باشد كه شما را مورد مهر قرار دهند.
پس شرايط رسيدن به رحمت خدا عبارت است از:
١. اقامه ى نماز،
٢. اداى زكات ،
٣. اطاعت از پيامبر و امام معصوم .
نماز را اقامه كنيد و زكات را بپردازيد و اطاعت كنيد از رسول خدا، شايد مورد رحمت الهى قرار گيريد.
يكى از اين سه شرط، نماز است كه وسيله ى رسيدن به رحمت خداست ، اما نماز دائمى .
قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:
«اءلّذينهم على صلاتهم دائمون# »(٢٣)
آنان كه نماز را مرتب و دائم برگزار مى كنند، داراى ايمان هستند.
٢. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«و هذا كتاب اءنزلناه مبارك فاتّبعوه و اتّقوا لعلّكم تُرحَمون# »(٢٤)
و اين قرآن كتابى است خجسته ، كه آن را بر محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرو فرستاديم . پس از آن پيروى كنيد و پروا پيشه سازيد، باشد كه بر شما مهر آورند.
در اين آيه ، دو عامل براى شمول رحمت خدا را نشان مى دهد:
١. پيروى از قرآن و انس با قرآن ؛
٢. تقوا و پرهيزكارى . آرى ، اين دو عامل وسيله ى رسيدن به رحمت خداوند معرفى شده است .
٣. حضرت صالح پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم خطاب به امّت خود چنين مى گويد:
«قال يا قوم لم تستعجلون بالسّيّئة قبل الحسنة لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون# »(٢٥)
صالح گفت : اى مردم من ! چرا پيش از نيكى به بدى مى شتابيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد، شايد شما مورد مِهر خدايتان قرار گيريد؟
در اين آيه ى كريمه طلب مغفرت و عذرخواهى از گناه را وسيله ى رسيدن به رحمت خدا قرار داده است .
بنده همان به كه زتقصير خويشعذر به درگاه خدا آوردورنه سزاوار خداونديشكس نتواند كه بجا آورد٤. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«إ نّما المؤ منون إ خوة فاءصلحوا بين اءخويكم و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون# »(٢٦)
جز اين نيست كه ايمان آوردگان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان [ صلح و] سازش پديد آوريد و از خدا پروا داريد، باشد كه مورد مهر قرار گيريد.
در اين آيه ى كريمه ، اصلاح و آشتى دادن بين جامعه و تلاش براى حفظ وحدت بين مؤ منين را وسيله ى رسيدن به رحمت واسعه ى خدا معرفى مى كند.


۱
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

پيامبر بزرگوار اسلام پس از ورود به مدينه ، اولين كارى كه انجام داد، اختلاف چندين ساله دو طايفه ى اوس و خزرج را اصلاح كرد و سران دو قبيله را جمع نمود و بين آنها آشتى برقرار نمود، و آنها با هم برادر شدند و با صفا و صميميت در كنار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و جزو ياران خوب آن بزرگوار شدند.
٥. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«وإ ذا قُرِءَ القرآن فاستمعوا له و اءنصتوا لعلّكم ترحمون# »(٢٧)
و هنگامى كه قرآن خوانده مى شود به آن گوش [جان ] سپاريد و خاموش ‍ مانيد، باشد كه مورد مهر قرار گيريد.
در اين آيه تواضع و ادب نشان دادن در برابر كلمات قرآن و توجه به قرآن را وسيله ى رسيدن به رحمت خداوند مى داند، يعنى توجه و تعمق در قرآن سبب آگاهى و معرفت شما مى گردد و از اين طريق خداوند هم به شما ترحّم خواهد نمود.
بنابراين ، با استفاده از آيات فوق نتيجه مى گيريم كه چند چيز وسيله ى رسيدن به رحمت واسعه ى الهى مى باشد، كه ذيلا آورده مى شود:
١. اقامه ى نماز،
٢. اداى زكات ،
٣. اطاعت از پيامبر،
٤. پيروى و انس با قرآن ،
٥. تقوا و پرهيز از معصيت الهى ،
٦. عذرخواهى از گناه و طلب مغفرت ،
٧. اصلاح و حلّ اختلاف بين مؤ منين در جامعه ى اسلامى و حفظ وحدت ،
٨. تواضع و فروتنى و گوش جان دادن به تلاوت قرآن كريم به هنگام تلاوت آن .
با من صنما دل يكدله كنگر سر ننهم وانگه گله كناى موسى جان چوپان شده اىدر طور بيا ترك گله كننعلين زپا بيرون كن و رودر دشت طوى پا آبله كنفرعون هوا چون شد حيواندر گردن او يك سلسله كن چه كسانى مورد بخشش خدا قرار نمى گيرند؟ در ابتداى بحث دو نكته و دو مطلب قابل ارزيابى و دقّت است :
١. آنچه از قرآن استفاده مى شود اين است كه چند دسته هستند كه مورد غفران و بخشش الهى قرار نمى گيرند.
الف . دسته ى اول كفّار هستند كه قرآن مى فرمايد:
«إ نّ الّذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم# »(٢٨)
به يقين كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، آن گاه در حال كفر مردند، خدا هرگز آنان را نمى آمرزد.
منظور اين است كه آنهايى كه كفر ورزيدند و با خدا در مبارزه بودند و راه خدا را بر مردم سدّ كردند و مردم را از خداجويى و خداخواهى دور داشتند خداوند هرگز آنها را نمى آمرزد.
ب . دسته ى دوم مشركين هستند كه اينها طبق فرموده ى قرآن مورد آمرزش ‍ خدا نخواهند بود.
قرآن مى فرمايد:
«إ نّ اللّه لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء و مَن يُشرك باللّه فقد افترى إ ثما عظيما#»(٢٩)
بى ترديد خدا اين را كه به او مشرك ورزيده شود، نمى آمرزد؛ و فروتر از آن را براى هر كس بخواهد مى آمرزد؛ و هر كس به خدا شرك ورزد، به يقين گناهى سهمگين بربافته است .
ج . دسته ى سوم منافقين هستند كه قرآن مى فرمايد:
«سواء عليهم اءاستغفرتَ لهم اءم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم إ نّ اللّه لا يهدى القوم الفاسقين# »(٣٠)
چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى براى آنان يكسان است . خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد، چرا كه خدا مردم نافرمان را راه نمى نمايد.
آرى ، فرقى نمى كند براى آنان طلب مغفرت يا آمرزش بكنى يا نكنى ، هرگز منافقين مورد آمرزش خدا قرار نخواهند گرفت .
ان شاء اللّه كه كافر نيستيم ، چون شهادت به وحدانيت خدا و نبوّت پيامبر و قرآن و قبله و معاد و ولايت و امامت مى دهيم ، و ان شاء اللّه كه مشرك نيستيم ، چون خدا را حاضر و ناظر و اصل در همه قضايا مى دانيم ، ضمن اينكه اسباب و واسطه را در توفيق و نتيجه دادن كارها لازم مى دانيم ، اما نفاق خطرناك و حسّاس است ، ممكن است در ظاهر آن گونه باشيم كه در باطن نيستيم و اعمالمان با گفتارمان هماهنگ نباشد و فرداى قيامت در صف منافقين قرار بگيريم ؛ لذا ششدانگ حواسمان را بايد به كار بگيريم تا در عمل و گفتار گرفتار نفاق نشويم .
به قدرى صفت نفاق و دو رويى در پيشگاه پروردگار منّان زشت و قبيح است كه خطاب مى كند به پيامبر و مى فرمايد:
«استغفر لهم اءو لا تستغفر لهم إ ن تستغفر لهم سبعين مرّة فلن يغفر اللّه لهم ذلك باءنّهم كفروا باللّه و رسوله و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين# »(٣١)
براى آنان آمرزش بخواه ، يا برايشان آمرزش نخواه ، [تو در تصميم خود آزادى ، اما] اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى ، هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد؛ چرا كه آنان به خدا و فرستاده اش كفر ورزيدند، و خدا مردم نافرمان را راه نمى نمايد.
چه كسانى مورد بخشش قرار مى گيرند؟ مطلب دوم اينكه ، يك عدّه هستند كه مورد غفران خداوند قرار مى گيرند، اينها چه كسانى هستند؟ اينها اهل ايمانند ولى اشتباهات و لغزش ها و گناهانى هم دارند و اصرار به گناه هم ندارند، اينان مورد بخشش و عفو خداوند قرار مى گيرند.
قرآن در مورد اين دسته مى فرمايد:
«يا اءيّها الّذين آمنوا إ ن تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا و يُكَفِّر عنكم سيّئاتكم و يغفر لكم و اللّه ذو الفضل العظيم# »(٣٢)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا داريد، [او] براى شما وسيله ى جداسازى درست از نادرست قرار مى دهد، و گناهانتان را از [كارنامه ى ] شما مى زدايد، و شما را مى آمرزد؛ و خدا داراى بخششى پر شكوه است .
و از قول اهل ايمان و هدايت مى آورد كه گفتند:
«إ نّا آمنّا بربّنا ليغفر لنا خطايانا و ما اءكرهتنا عليه من السّحر و اللّه خير و ابقى# »(٣٣)
به راستى كه ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا لغزش هاى ما و افسونى را كه تو ما را بر آن واداشته اى بيامرزد، و[ بر اين باوريم كه پاداش ] خدا بهتر است و پاينده تر.
پس ايمان و اعتقاد هست ، لكن گناهان و لغزش هايى هم هست كه خداوند آن گناهان را به خاطر ايمان و تقواى مردم مى بخشد و مى آمرزد.
و باز قرآن در مورد اين دسته مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا اتّقوا اللّه و قولوا قولا سديدا#
يُصلِح لكم اءعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و مَن يُطع اللّه و رسوله فقد فاز فوزا عظيما#»(٣٤)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا داريد و سخنى [درست و]استوار بگوييد.
[تا خدا] كارهايتان را برايتان شايسته گرداند و گناهانتان را برايتان بيامرزد، و هر كس خدا و فرستاده ى او را فرمان برد، بى ترديد به كاميابى پرشكوهى نايل شده است .
در اين آيه ، دو روش مهمّ انسانى هست :
١.تقواى خدا،
٢.و ديگر سخنِ حق گفتن ، كه آن را مورد نظر قرار داده و مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقوا و خدا ترسى داشته باشيد و هميشه به حق سخن بگوييد تا خدا اعمال شما را به لطف خود اصلاح كند و از گناهان شما درگذرد.
و باز خدا به حبيب خود پيامبر بزرگوار اسلام خطاب مى كند كه بگو به آنان كه حتى كافر شدند: اگر از گذشته ى خود اظهار ندامت نموده و توبه كنند، گذشته ى آنان را مى بخشيم :
«قل للّذين كفروا إ ن ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف و إ ن يعودوا فقد مضت سنّة الاءوّلين# »(٣٥)
[اى پيامبر!] به آن كسانى كه كفر ورزيده اند بگو: اگر از حق ستيزى و گناهان خود باز ايستند، آنچه گذشته است بر آنان آمرزيده خواهد شد؛ و اگر [به همان شيوه ى ظالمانه ] بازگردند، بى گمان [سرنوشت شان با همان ] شيوه ى [خداست كه در مورد] پيشينيان گذشت .
به هر حال شواهد قرآن فراوان است به همين مقدار جهت شاهد بحث اكتفا مى كنيم .
در دل شب خيز و ريز قطره ى اشكى زچشمكه دوست دارم كند گريه گنهكار مابنده ى شرمنده تو خداى بخشنده منبيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما دنباله ى سخنان شيوا و دلنشين پيامبر اكنون به دنباله ى سخنان شيوا و دلنشين پيامبر عزيز اسلام بررسى و تعمق بيشتر مى كنيم .
اين كه رسول خدا فرمود: زمان در ماه رمضان از بهترين زمان هاست و شب و روز ساعات آن هم چنين است ، اين سؤ ال مطرح مى شود كه مگر زمان ها با هم فرق دارند؟
آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه زمان ها يكسان نيستند. يكى از فضيلت بالايى برخوردار است و ديگرى از ارزش پايين تر و سوّمى به گونه اى ديگر است .
مثلا روز جمعه ، غسل جمعه مستحب است ، اما روز شنبه غسل ندارد؛ پس ‍ بين اين دو زمان ، مختصر فرقى وجود دارد.
در نظام خلقت ، مخلوقات عالم هم مساوى نيستند، اين كره ى خورشيد و آفتاب درخشان ، نورانى است ، در مقابل آن ، زمين تاريك است ، لذا همين كه بين نور خورشيد و زمين چيزى حائل شود، زمين در جا تاريك مى گردد.
در كره ى زمين نباتات و اشجار و گياهان و حيوانات و انسانها و ديگر جانوران زياد هستند، اما در كرات ديگر از اينها خبرى نيست و يا حدّاقل تا اين لحظه بشر نتوانسته است قاطعانه از وجود موجودات زنده در كره ى ماه و امثال آن خبر دهد، پس معلوم مى شود كه يكسان نيستند.
خود انسانها هم از نظر فكر و شكل و قد و قيافه و اخلاق و ميزان درك و فهم و عقل و...، با هم يكسان نيستند.
زمان ها و روز و شب ها هم از نظر ارزش و فضيلت با هم مساوى نيستند.
وقتى خداوند عادل و حكيم مى خواهد قوم عاد را بر اثر گناهان و افراط در فساد اخلاق هلاك كند و عذاب را بر آنان نازل نمايد، چنين مى فرمايد:
«إ نّا اءرسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمرّ#
تنزع النّاس كاءنّهم اءعجاز نخل منقعر#»(٣٦)
بى گمان ما تندبادى سرد در روزى شوم و ديرپاى بر قوم عاد فرستاديم ،
[بادى ] كه مردم را از جا مى كند [و بر زمين مى كوبيد، تو] گويى تنه هاى درخت خرمايى بودند كه ريشه كن شده اند.
غرض در اين آيه هلاكت و نابودى قوم عاد با تند بادى ، در روز سختى بود كه خدا فرستاد، و آن توفان شديد و وحشتناك را كه با صداى خشن همراه بود، در روز نحسى(٣٧)بر آنها نازل كرد.
از اين آيه معلوم مى شود كه بعضى از روزها خوب و بعضى نحس ‍ است .
از آيات كريمه ى ديگر هم اين حقيقت دريافت مى گردد كه مى فرمايد:
«قل اءعوذ بربّ الفلق#
من شرّ ما خلق#
و من شرّ غاسق إ ذا وقب#
و من شرّ النّفّاثات فى العقد#
و من شرّ حاسد إ ذا حسد#»(٣٨)
بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده دم ،
از شر آنچه آفريده ،
و از گزند شب تيره آن گاه كه درآيد،
و از گزند آن دمندگان در گره ها،
واز گزند حسود، آن گاه كه حسد ورزد.
پس از اين آيات كريمه هم چنين استفاده مى شود كه مخلوقات همه از نظر جايگاه يكسان و مساوى نيستند. زمان هم از اين قانون مستثنى نيست .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«اذا اصبحتَ فتصدّق بصدقة يذهب عنك نحس ذلك اليوم ؛»(٣٩)
وقتى صبح كردى ، اول صدقه بده تا به واسطه ى صدقه نحسى آن روز از تو دور شود.
امام صادق عليه السّلام هر وقت نماز مغرب را تمام مى كرد، اين دعا را مى خواند:
و اءعوذ باللّه من إ نسان سوء،
و من جار سوء،
و من قرين سوء،
و يوم سوء،
و ساعة سوء،
و من شرّ ما يلج فى الاءرض ، و ما يخرج منها،
و ما ينزل من السّماء و ما يعرج فيها،
و من شرّ طوارق اللّيل و النّهار؛»(٤٠)
پناه مى برم به خدا از انسان نحس و بد، و از همسايه نحس و شرور، و از نزديكان و رفيقان نحس ، و از روز نحس ، و از ساعت نحس ، و از شر آنچه كه در زمين مى رويد، و آن چه از زمين خارج مى گردد و از نحس آن چه كه از آسمان نازل مى شود و به آسمان عروج مى كند، و از شرّ راه هاى نحس شب و روز، در طول زمان .
خدايا از شرور اينها به تو پناه مى برم .
قبولى عمل در ماه رمضان رسول خدا فرمود: عمل شما در ماه رمضان قبول است . جا دارد در اين مورد مقدارى توضيح داده شود.
اسباب و ابزارى كه سبب قبولى و يا ردّ اعمال نيك انسان مى شود كدام است ؟
يك سرى از اسباب و علل ، سبب مى شوند كه اعمال انسان قبول يا پوچ و نابود گردند. در اين ارتباط قرآن كريم به نكات ظريف و مهمى اشاره كرده است .
در داستان شهادت هابيل فرزند حضرت آدم به دست برادرش قابيل چنين مى فرمايد:
«انّما يتقبّل اللّه من المتّقين# »(٤١)
خداوند عمل نيك و خوب را تنها از پاكان و با تقوايان قبول مى كند.
هر كه با پاكدلان صبح و مسايى دارددلش از پرتو اسرار صفايى داردزهد با نيت پاك است نه با جامه ى چاكاى بس آلوده كه پاكيزه ردايى داردسوى بتخانه مرو پند برهمن بشنوبت پرستى مكن اين ملك خدايى دارد(٤٢)اول چيزى كه سبب مى شود اعمال انسان قبول نشود، معصيت است ، يعنى شما از يك طرف كار خير و نيك انجام مى دهى ، و از طرف ديگر معصيت خدا مى كنى ، اين كارت به آن كارت زيان مى رساند. به عنوان مثال :
١. بى حرمتى به پدر و مادر بى حرمتى به پدر و مادر، سبب مى شود كه اعمال انسان حبط شود، و قبول درگاه خدا نشود و يا كار نيكى در حق كسى انجام دادى قبول نشود.
٢. منّت و سرزنش يا با منّت نهادن و با سرزنش كردن ، ارزش عمل خوب شما پيش خداوند از بين مى رود.
به لحن قرآن كريم توجه كنيد كه مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الُاءذى ...#»(٤٣)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منّت نهادن و آزار رسانيدن [به بينوايان ]، تباه نسازيد....
مولاى متقيان امام على عليه السّلام فرمود:
«المعصية تمنع الا جابة ؛»
معصيت مانع قبول عمل مى گردد.
٣. بى بند بارى و فسق بى بندبارى و فسق هم سبب مى شود اعمال انسان قبول نشود. به قرآن كريم توجه كنيد كه مى فرمايد:
«قل اءنفقوا طوعا اءو كرها لن يتقبّل منكم إ نّكم كنتم قوما فاسقين# »(٤٤)
و [نيز] بگو: شما چه از روى ميل يا بى ميلى هزينه نماييد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد؛ چرا كه شما مردمى نافرمانيد.
آرى ، خدا مى فرمايد: اى حبيب من ، اى پيامبر عزيز، به اينها بگو: هر قدر كار نيك و خير مى كنيد بكنيد، چه با دل و رضا، و چه با اكراه ، خدا از شما نمى پذيرد چون آدم هاى فاسقى هستيد.
در آيه ى ديگرى مى فرمايد:
«و ما منعهم اءن تقبل منهم نفقاتُهم إ لا اءنّهم كفروا باللّه و برسوله و لا ياءتون الصّلاة إ لا و هم كُسالى و لا ينفقون إ لا و هم كارهون# »(٤٥)
و چيزى آنان را از اينكه هزينه هايشان از آنان پذيرفته شود، بازنداشت جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند، و جز با تنبلى نماز نمى گزارند و جز با ناخشنودى هزينه نمى كنند.
اسباب عدم قبولى اعمال به چهار دليل خداوند اعمال اينها را قبول نمى كند:
١.رابطه شان با خدا خوب نيست .
٢. رابطه شان با پيامبر خوب نيست .
٣. وقتى به نماز مى ايستند گويا اجبارشان كرده اند، از صفت منافقين است ، كه نماز مى خوانند ولى باطنشان با نماز نيست .
٤. انفاق نمى كنند مگر زمانى كه آنها را وادار كنند، و به خاطر حفظ آبرو و حفظ ظاهر، قدمى بر مى دارند، ولى دلشان راضى نيست ، خداوند مى فرمايد اين ها هر چه خرج كنند نزد من ارزش ندارد.
بررسى بيشتر استجابت دعا در ماه رمضان يكى از سخنان مهمّ رسول خدا در خطبه اش اين بود كه دعايتان در ماه مبارك رمضان مستجاب است . به جاست كه اين نويد، مختصرى بررسى و توضيح داده شود.
دعا چيست و چرا دعا مى كنيم ؟ دعا، در حقيقت استدعا و خواهش از طرف بنده ى خدا در برابر خداست .
انسانها ضمن اينكه از همه ى موجودات بهتر و افضل هستند، موجودى ضعيف و محتاج و نيازمند و هر لحظه هم در معرض حوادث و بلاها و خطرها قرار دارند، براى اينكه انسان گرفتار بلاهاى آسمانى ، زمينى ، اجتماعى ، جنّى و انسى و آشكار و نهان نشود، دستور داده اند كه به ريسمان خدا چنگ زده و متوسل شود.
پيامبران كه از ميان همه ى انسان هاى مؤ من افضل هستند، از دعا غافل نبودند، و از دعا به عنوان محكم ترين وسيله استفاده مى كردند.
در داستان حضرت زكريا عليه السّلام آمده است كه وقتى آن حضرت در برابر كوهى از مشكلات و رنج هاى روزگار قرار گرفت ، دست به دعا و نيايش ‍ برداشت :
«كهيعص#
«ذكر رحمة ربّك عبده زكريّا#
إ ذ نادى ربّه نداءً خفيّا#»(٤٦)
[اين آيات روشنگر]ياد كِرد مِهر پروردگار توست [در گراميداشت ] بنده اش ‍ زكريا.
آن گاه كه [او] پروردگارش را [در نمازگاه خود] با صدايى آرام ندا داد و خواند كه :
«قال ربّ إ نّى وهن العظم منّى و اشتعل الرّاءس شيبا و لم اءكن بدعائك ربّ شقيّا#
و إ نّى خفت الموالى من ورائى و كانت امراءتى عاقرا فهب لى من لدنك وليّا#
يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله ربّ رضيّا#»(٤٧)
پروردگارا! من استخوانم سست گشته ، و سرم از پيرى برافروخته ، و هرگز در خواندنت ، اى پروردگار من ! نوميد نبوده ام .
و من پس از خود، از بستگانم ترسانم و همسرم نازاست ، پس از نزد خود وارثى به من ارزانى دار،
كه از من و خاندان يعقوب ارث برد؛ و او را، اى پروردگار من ! پسنديده گردان .
به هر حال حضرت زكريا عليه السّلام در دعاى خويش حكايت از ضعف و ناتوانى و پيرى و خستگى دارد و در برابر كوهى از مشكلات و گرفتاريها و در برابر رسالت عظيم هدايت جامعه و مردم به سوى خدا و با دعا از خدا يارى مى خواهد.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
«و زكريّا إ ذ نادى ربّه ربّ لا تذرنى فردا و اءنت خير الوارثين#
فاستجبنا له و وهبنا له يحيى و اءصلحنا له زوجه إ نّهم كانوا يسارعون فى الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين# »(٤٨)
و زكريا را [به ياد آور] آن گاه كه پروردگارش را خواند كه : پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترين ارث برندگانى .
پس خواسته اش را برآورديم و يحيى را به او داديم ، و همسرش را براى او شايسته [و آماده ى بارورى ] ساختيم ؛ چرا كه آنان در كارهاى نيك شتاب مى نمودند، و ما را از سر شوق و بيم مى خواندند و در پيشگاه ما فروتن [و پر خشوع ] بودند.
در داستان حضرت يونس عليه السّلام كه در شكم ماهى دريا زندانى و حبس شد، يونس در دل ماهى و ماهى در دل دريا سرگردان ، در آن لحظات غربت و تنهايى ، يونس دست به دعا برداشت كه قرآن مى فرمايد:
«و ذا النّون إ ذ ذهب مغاضبا فظنّ اءن لن نقدر عليه فنادى فى الظّلمات اءن لا إ له إ لا اءنت سبحانك إ نّى كنت من الظّالمين#
فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك ننجى المؤ منين# »(٤٩)
و «ذو النون » را [به ياد آور] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمى گيريم . پس در آن تاريكى ها ندا داد كه : خدايى جز تو نيست ، پاكى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم .
پس خواسته اش را برآورديم و وى را از آن اندوه [بزرگ ] رهانيديم ، و ما ايمان آوردگان را اين سان مى رهانيم .
در اين آيه ، چند پيام مهم و سازنده و خوبى است :
١. در حساس ترين و خطرناك ترين لحظات ، مؤ من بايد به خدا متوسل شود و نه به ديگران .
٢. هر قدر گرفتارى و مشكلات زيادتر شود، نبايد زبان به گله و شكايت باز كرد، بلكه بايد با زبان دعا و تضرّع و خواهش و درخواست از خدا، مشكل را حل كرد.
٣. اگر مؤ من از روى عقيده و ايمان و اخلاص ، باز شدن گره ى كور زندگى و برطرف شدن رنج ها را فقط از خدا بخواهد و در مجراى طبيعى خود نيز تلاش كند، خداوند هم او را يارى كرده و درخواستش را اجابت مى كند.
پيامبر بزرگوار اسلام در جنگ «بدر» با توجه به اينكه همه ى ساز و برگ نظامى و نيروى ارتش كوچك خود را آماده كرده بود، تا در برابر ارتش ‍ نيرومند و تا بن دندان مسلح دشمن - كه سه برابر ارتش اسلام بود دفاع كند - با زبان دعا از خداوند درخواست كمك و يارى نمود و خداوند هم كمك فرمود:
«إ ذ تستغيثون ربّكم فاستجاب لكم اءنّى ممدّكم باءلف من الملائكة مردفين# »(٥٠)
هنگامى را [به ياد آوريد]كه [در زير فشار،] پروردگارتان را به فرياد رسى مى خوانديد، و او خواسته ى شما را پذيرفت [و پيام داد] كه : من با هزار فرشته كه پياپى مى آيند، شما را يارى خواهم نمود.
و خدا آن [پيام اميد آفرين ] را قرار نداد جز آنكه [براى شما] نويدى باشد، و تا آن كه دل هايتان به آن آرامش يابد، و[گرنه ] پيروزى تنها از نزد خداست . راستى كه خدا پيروزمند و فرزانه است .
حضرت نوح پيامبر عليه السّلام پس از سال ها تلاش و رنج در راه رسالت الهى و نجات مردم و هدايت آنان به سوى خدا، دل تنگ شد، چرا كه قوم نوح به جاى اطاعت و فرمان بردارى و حمايت و تقدير از زحمات آن بزرگوار، او را آزار دادند كه قرآن كريم رفتار غير انسانى و آزار دهنده ى امّت نوح عليه السّلام و كيفر كردارشان را در اين جهان اين گونه بيان مى كند:
«كذّبت قبلهم قوم نوح فكذّبوا عبدنا و قالوا مجنون وازدُجِر#»(٥١)
پيش از اينان ، مردم نوح [نيز پيامبران را] دروغگو شمردند و بنده ى ما را دروغزن انگاشتند، و گفتند: ديوانه است و او را آزردند.
سرانجام حضرت نوح پيامبر خسته شد و رو به خدا آورد و به دعا متوسل شد:
«فدعا ربّه اءنّى مغلوب فانتصر#»
پس او پروردگارش را خواند كه :[پروردكارا!] من مغلوب شده ام ، پس داد مرا [از اين سياهكاران ] بستان .
آن گاه مى فرمايد:
«ففتحنا اءبواب السّماء بماء مُنهَمِر#
و فجّرنا الاءرض عيونا فالتقى الماء على اءمر قد قُدِر#
و حملناه على ذات اءلواح و دُسُر#
تجرى باءعيننا جزاء لمن كان كُفِر#
و لقد تركناها آية فهل من مُدَّكِر#
فكيف كان عذابى و نُذُر#»(٥٢)
و ما نيز درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم ،
و زمين را به صورت چشمه سارانى [جوشان ] شكافتيم ، و آب [از آسمان و زمين ] بر اساس فرمانى كه مقرر شده بود، به هم پيوست .
و در ميان آنان نوح را بر[مركبى ] داراى تخته ها و ميخ ‌ها برنشانديم ؛
[همان مركبى ]كه در برابر ديدگان ما [بر امواج آب ها] مى رفت . [آرى ، چنين كرديم ]تا پاداشى باشد براى كسى كه [وجود ارجمندش ] مورد ناسپاسى قرار گرفت .
و بى گمان ، آن [مركب ] را به عنوان نشانه اى بر جاى نهاديم ، پس آيا هيچ پند پذيرى هست ؟
پس عذاب من و هشدارهايم چگونه بود؟
آيا دعا با كار و تلاش مى سازد؟ در قرآن و روايات اهل بيت عليهم السّلام شواهد و دلايل فراوانى داريم كه انسان ها به كار و تلاش و جدّيت تشويق و ترغيب شده اند و متقابلا، هم در قرآن و هم در روايات اسلامى دستورات فراوان و زيادى داريم براى دعا كردن انسان .
قرآن درباره ى تلاش و كار مى فرمايد:
«و اءن ليس للا نسان إ لا ما سعى# »(٥٣)
انسان در گرو تلاش و كار و كوشش خودش هست ...،
پس هر قدر كار كردى به همان اندازه بهره مندى .يك عالم و دانشمند تا دنبال علم نرود و سختى هاى آن را تحمل نكند، به دانش دلخواه دست پيدا نمى كند.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«اطلبوا العلم و لو بالصّين »(٥٤)
دنبال دانش برويد ولو در چين باشد.
چون آن زمان دورترين نقطه به مركز جهان اسلام چين بود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم چين را مثال زد.
در حديث ديگرى فرمود:
«اطلبوا العلم من المهد إ لى اللّحد»(٥٥)
زگهواره تا گور دانش بجوى .
يك كشاورز را در نظر بگيريد، او تا شخم نزند و زمين را آماده نكند و تخم افشانى ننمايد و زحمت آبيارى و حفاظت و حراست آن را مرتب تحمل نكند، و تا آفت ها را از بين نبرد، محصولى به دست نخواهد آورد، پس ‍ تلاش و كار لازم است .
اگر جوانى مى آمد به حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم و مى گفت : من با وجود داشتن امكان و فرصت اشتغال بيكارم و كار نمى كنم ، آن بزرگوار مى فرمود از چشم من افتادى .
در جامعه ى امروز اگر جوانها كار كردن را عار ندانند، خيلى از مشكلات بيكارى حل مى شود. تحصيل علم و تخصص نبايد توقع در اختيار گرفتن پست و ميزى را در انسان ايجاد كند، بلكه با طىّ مراحل و مدارج علمى و كسب مهارت و لياقت و تخصص ، در آن صورت تنها نوع كار و تناسب با رشته ى تحصيلى و تخصصى مهم است ، اما نبايد نوع كار مناسب براى انسان چندان فرق داشته باشد، و اگر امكان و فرصت اشتغال بود، بايد تن به تلاش و كوشش داد و در انتظار ميز و مزاياى زياد نبود.
داستان سازنده ى حضرت داود عليه السّلام در اين قسمت ، توجه شما خوانندگان عزيز را به داستان بسيار زيبا و سازنده حضرت داود عليه السّلام جلب مى كنم كه بدين قرار است :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«عن ابى عبد اللّه عليهما السّلام قال : اءوحى اللّه تعالى إ لى داود عليه السّلام اءنّك نعم العبد لولا اءنّك تاءكّل من بيت المال ، و لا تعمل بيدك شيئا.
قال : فبكى داود عليه السّلام .
فاءوحى اللّه تعالى إ لى الحديد لن لعبدى داود،
فَلان اللّه تعالى له الحديد،
فكان يعمل كلّ يوم درعا فيبيعها باءلف درهم ،
فعمل عليه السّلام ثلاث ماءة و ستّين درعا، فباعها بثلاث ماءة و ستّين اءلفا
و استغنى من بيت المال ؛»(٥٦)
خداوند به حضرت داود وحى كرد كه اى داود، تو خوب بنده اى هستى ، اگر از بيت المال نمى خوردى و از دست رنج خودت استفاده مى كردى .
يعنى تو خوب بنده اى هستى به شرط اينكه از بيت المال ارتزاق نكنى ، پس ‍ از دست رنج خودت استفاده كن و كار و تلاش نما.
داود پيامبر گريه كرد كه خدايا، عنايتى فرما تا از بيت المال ارتزاق نكنم و از دست رنج خودم استفاده كنم .
خداوند به آهن امر كرد كه در دست داود نرم شود. به امر خدا آهن در دست داود نرم شد، و حضرت داود عليه السّلام هر روز يك زره از آهن درست مى كرد و به هزار درهم مى فروخت ، تا اينكه سيصد و شصت زره ساخت و به سيصد و شصت هزار درهم فروخت و از مصرف بيت المال بى نياز شد.
يعنى از نظر خدا و قرآن و روايات ، كار و تلاش اين قدر مهم و ارزشمند است .
حالا نكته ى دقيق تر اينجاست كه درست است كه آقاى كشاورز بايد زمين را شخم زده و دانه را بكارد، اما سبز كردن آن دانه در دل خاك ، كار خداست . چاه را شما بايد حفر كنى ، اما اين چاه آب بدهد يا ندهد با خداست . باران بيايد و زمين سيراب گرديده ، دانه و گل و گياه سبز شود و يا باران رحمت نبارد با خداست . عالم بايد دنبال علم برود، اما نور علم را خدا بايد در سينه اش قرار دهد.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«و إ نّما هو نور يَقَع فى قلب مَن يريد اللّه تبارك و تعالى اءن يهديه ؛»(٥٧)
جز اين نيست كه علم و دانش نورى است كه تنها در قلب هر كسى كه خدا بخواهد او را هدايت كند قرار مى گيرد.
و نيز خداوند خطاب مى كند به پيامبر عزيز اسلام و مى فرمايد:
«و قل ربّ زدنى علما#»(٥٨)
بگو: پروردگار من ، بر علم و دانش من بيفزاى .
يعنى هم عنايت خدا و هم تلاش شما لازم است . تلاش و كار براى فراهم شدن زمينه ى سالم و دعا براى به دست آوردن عنايت و لطف پروردگار، پس هر دو لازم است هم دعا و هم كار.
اثر دعا چيست ؟ اصلا دعا در اين جهان تا چه اندازه كاربرد دارد و نقش آن چگونه است ؟
در روايات ما، تعبيرهاى عجيب و مهمّى از دعا شده است كه به برخى نگاه مى كنيم :
١.«قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : الدّعا سلاح المؤ من ، و عمادُ الدّين ،
و نور السّماوات و الاءرض ؛»(٥٩)
پيامبر رحمت فرمود: دعا اسلحه ى مؤ من است و عمود و ستون و تكيه گاه دين و نور آسمانها و زمين است .
شما اگر در تاريكى شب بخواهى مقصدى را طى كنى ، بدون چراغ ممكن نيست ، اما با نصب چراغ در جلو اتومبيل شب را در جاده ى اتوبان با سرعت بالا حركت مى كنى . اگر آن جفت چراغ نبود شما يك متر هم قادر نبودى حركت كنى .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مى فرمايد، اگر مى خواهى در دل آسمانها و زمين پرواز معنوى و روحانى داشته باشى ، با دعا آن پرواز ميسر است و دعا نور آسمان و زمين است .
دعا حتى مقدّرات را هم تغيير مى دهد. قضاى الهى را با مشيت الهى عوض ‍ مى كند.
٢.«عن ابى عبد اللّه عليه السّلام : إ نّ الدّعاء يَرُدُّ القضاء؛»(٦٠)
امام صادق عليه السّلام فرمود: دعا مقدّرات الهى را بر مى گرداند و برطرف مى كند.
٣.«عن الصّادق عليه السّلام : عليك بالدّعاء فإ نّ فيه شفاء من كلّ داء؛»(٦١)
امام صادق عليه السّلام فرمود: دعا كنيد، چرا كه در دعا درمان هر درد بى درمانى است .
يك دكتر متديّن در كنار يك تشكيلات مقدّس ، درمانگاهى نيز بنا كرد و در آنجا جمله ى خوبى را نوشت : كه :«دارو و دوا اينجا، اما شفا آنجا» دوا را داروخانه و دكتر مى دهد، اما شفا را خدا مى دهد. چون اين اثر دارو را در دل گل ها و گياهان ، خالق گل و گياه ايجاد كرده است نه طبيب و كشاورز.
٤.«قال على عليه السّلام : إ دفعوا امواج البلاء عنكم بالدّعاء قبل ورود البلاء فوالذى خلق الحبّة و برء النّسمة البلاء اسرع إ لى المؤ من من رَكض ‍ البَرازين ؛»(٦٢)
مولاى متقيان حضرت امام على عليه السّلام فرمود: طوفان بلا را به وسيله ى دعا دفع كنيد. پس سوگند به آن خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، كه بلا از سرعت اسب هاى تندرو و در حال دويدن به انسان مؤ من نزديك تر است .
يعنى بلا و درد و گرفتارى با سرعت سرازير شدن سيل از بالاى كوه به دره ، به انسان مؤ من نازل مى شود، و تنها نيروى جلودار آن دعا است .
دعا كى و در كجا مستجاب مى شود؟ آيا دعا در جا و بى درنگ اجابت مى شود يا زمان مخصوص دارد و يا طولانى مى شود؟
و اصلا آيا استجابت دعا به شرايطى وابسته است ؟
نكات بسيار ظريف و مهمّى در اين سؤ ال ها نهفته است .
آنچه از روايات اهل بيت عليهم السّلام و قرآن كريم استفاده مى شود اين است كه دعا گاهى فورا مستجاب مى شود، و گاهى طول مى كشد.
شش ماه ، يكسال ، پنج سال ، چهل سال ، در تمامى اينها رمز و مصلحتى است ، و گاهى اصلا دعاى شما در اين دنيا مستجاب نمى شود، بلكه در فرداى قيامت اجابت مى گردد معامله اى است دراز مدت و بلند مدت اما پرسود است .
به روايت مهمّى كه از پيامبر بزرگوار اسلام رسيده است ، عنايت نماييد كه فرمود:
«ما من مسلم يدع اللّه إ لا يستجيب له ، فإ مّا ان يعجّل فى الدّنيا، و إ ما ان يؤ خّر لآخرته و إ مّا ان يكفّر من ذنوبه ؛»(٦٣)
هيچ مسلمانى نيست كه خدا را بخواند و دعا كند، مگر اينكه خداوند دعايش را مستجاب خواهد كرد، يا در همين دنيا مستجاب مى كند و يا تاءخير مى اندازد و در آخرت مستجاب مى نمايد و يا آن دعا را وسيله ى كفّاره و محو گناهانش محسوب مى فرمايد.
البته گاهى هم اصلا دعايش را مستجاب نمى كند، نه در دنيا و نه در آخرت ، اما عدم استجابت دعا دو پهلو دارد:
١. مستجاب نمى كند، چون ابزار دعاى او ابزار درستى نيست .
٢. و يك وقت ابزارش درست است ، اما مصحلت نيست ، چرا كه خداوند اين بنده را دوست مى دارد و مى داند كه اگر خواسته اش را برآورده كند، ممكن است سبب هلاكت او گردد، چون نمى خواهد اين بنده اش جهنمى و نابود گردد، دعايش را مستجاب نمى كند؛ يعنى در باطن مصالحى هست كه دعا كننده از آن آگاه نيست .
معنى اين بيان آن است كه آنچه را ما بخواهيم معلوم نيست به صلاح ما باشد، امّا هر چه را خدا بخواهد به مصلحت ما هست .
پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«اءنتم كالمرضى و ربّ العالمين كالطّبيب ،
فصلاح المريض فيما يعلمه الطّبيب لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه ؛»(٦٤)
اى مردم ، شما همانند بيمارها هستيد و خداوند طبيب شماست ، صلاح و مصلحت بيمار در آن است كه طبيب مى گويد نه آنچه را كه اشتها و خواهش ‍ دل مريض مى خواهد.
مثلا شخصى از خداوند اولاد مى خواهد و شبانه روز به دعا و دوا و... متوسّل مى شود، خداوند دعايش را مستجاب نمى كند و اولاد به او نمى دهد! چرا؟
چون خداوند به اسرار و باطن و آينده آگاه است . خداوند بهتر مى داند كه اين فرزند در آينده مايه ى ننگ و بدبختى پدر و مادر در دنيا و آخرت مى گردد.
اين فرزند سبب جهنمى شدن پدر و مادرش مى گردد، و خدا نمى خواهد آنها در قيامت سرافكنده شوند. پس صاحب اولاد نمى شوند، اما به طريقى ديگر خداوند جبران آن آرزو و محروميت را مى كند.
داستان حكيمانه ى خضر داستان شيرين و حكيمانه اى را قرآن در برخورد حضرت موسى با جناب خضر عليه السّلام نقل مى كند كه حكايت از اين دارد كه در نظام خلقت مصلحت هايى در باطن امر وجود دارد، كه بر ظواهر حاكم و مقدم است و چه بسا بر آن مصالح آگاهى نداريم ، و بر ظاهر قضيه و امر پا مى فشاريم و حال اين كه به صلاح دين و دنيا و آخرت ما نيست و خداى متعال آگاهى دارد و بر مصلحت عمل مى كند.
اين داستان شيرين و حكيمانه از اين قرار است كه حضرت موسى عليه السّلام از جناب خضر حكيم و بزرگوار درخواست كرد و چنين گفت :
«قال له موسى هل اءتّبعك على اءن تعلّمنى ممّا علّمت رشدا#»(٦٥)
موسى به او گفت : آيا از تو بر اين اساس پيروى كنم كه از آنچه به تو آموخته شده است ، بينشى به من بياموزى ؟
«قال إ نّك لن تستطيع معى صبرا#»
«و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرا#»(٦٦)
جناب خضر عليه اسلام گفت : تو هرگز نمى توانى با من شكيب ورزى . و چگونه بر آنچه دانش آن را فرانگرفته اى شكيب خواهى ورزيد؟
«قال ستجدنى إ ن شاءاللّه صابرا و لا اءعصى لك اءمرا#»(٦٧)
حضرت موسى گفت : اگر خدا بخواهد، شكيبايم خواهى يافت و در هيچ كارى نافرمانى ات نخواهم كرد.
«قال فإ ن اتّبعتنى فلا تساءلنى عن شى ء حتّى اءحدث لك منه ذكرا#»(٦٨)
جناب خضر عليله اسلام گفت : پس اگر از پى من آمدى ، در مورد چيزى از من مپرس تا خود [به هنگام }، از آن براى تو سخنى آغاز نمايم .
«فانطلقا حتّى إ ذا ركبا فى السّفينة خرقها قال اءخرقتها لتغرق اءهلها لقد جئت شيئا إ مرا#»(٦٩)
پس حضرت موسى و جناب خضر حكيم رهسپار شدند، تا آن گاه كه بر كشتى نشستند، وى آن را سوراخ كرد. [ موسى ] گفت : آيا آن را سوراخ كردى تا سرنشيانش را به آب فرو برى ؟ راستى به كار ناپسندى دست يازيدى .
«قال اءلم اءقل إ نّك لن تستطيع معى صبرا#»(٧٠)
جناب خضر حكيم گفت : آيا نگفتم كه تو هرگز نمى توانى همپاى من شكيب ورزى ؟
«قال لا تؤ اخذنى بما نسيت و لا ترهقنى من اءمرى عسرا#»(٧١)
حضرت موسى عليه السّلام گفت : مرا به خاطر آنچه فراموش ساختم بازخواست مكن ، و در كارم بر من سخت مگير.
«فانطلقا حتّى إ ذا لقيا غلاما فقتله قال اءقتلت نفسا زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئا نكرا#»(٧٢)
پس حضرت موسى و جناب خضر رفتند تا چون به نوجوانى برخوردند، و وى او را كشت .
[موسى ] گفت : آيا جان پاكى را بى آنكه كسى را كشته باشد، كشتى ؟ راستى كار زشتى انجام دادى .
«قال اءلم اءقل لك إ نّك لن تستطيع معى صبرا#»(٧٣)
جناب خضر حكيم گفت : آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى توانى هم پاى من شكيب ورزى ؟
«قال إ ن ساءلتك عن شى ء بعدها فلا تصاحبنى قد بلغت من لدنّى عذرا#»(٧٤)
حضرت موسى عليه السّلام گفت : اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ، ديگر مرا همراه مگير، چرا كه از نزد من به پوزشى رسيده اى و [ و عذرت پذيرفته است . ]
«فانطلقا حتّى إ ذا اءتيا اءهل قرية استطعما اءهلها فاءبوا اءن يضيّفوهما فوجدا فيها جدارا يريد اءن ينقضّ فاءقامه قال لو شئت لاتّخذت عليه اءجرا#»(٧٥)
پس حضرت موسى عليه السلام و جناب خضر حكيم به راه افتادند، تا چون به مردم شهرى رسيدند، از مردم آن ، خوردنى خواستند، اما آنان از اين كه او دو را مهمان كنند سرباز زدند. پس در آنجا ديوارى يافتند كه مى خواست فروغلطد، و [ بنده ى ما ] آن را بر پا داشت . [موسى ] گفت : اگر مى خواستى [مى توانستى ] بر آن مزدى بگيرى .
«قال هذا فراق بينى و بينك ساءنبّئك بتاءويل ما لم تستطع عليه صبرا#»(٧٦)
جناب خضر حكيم گفت : اينك [هنگامه ى ] جدايى ميان من و توست به زودى تو را از راز آنچه نتوانستى بر آن شكيب ورزى با خبر خواهم ساخت .
«اءمّا السّفينة فكانت لمساكين يعملون فى البحر فاءردت اءن اءعيبها و كان وراءهم ملك ياءخذ كل سفينة غصبا#»(٧٧)
آن گاه گفت : امّا آن كشتى ، از آن بينوايانى بود كه در دريا كار مى كردند، و خواستم به آن آسيبى برسانيم (تا مصادره نشود)؛ چرا كه پيشاپيش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى ] را زورمدارانه مى گرفت .
«و اءما الغلام فكان اءبواه مؤ منين فخشينا اءن يرهقهما طغيانا و كفرا#»(٧٨)
و اما آن نوجوان ، پدر و مادرش با ايمان بودند و ترسيديم [ كه كاركردش ] آن دو را به سركشى و ناسپاسى وادارد.
«فاءردنا اءن يبدلهما ربّهما خيرا منه زكاةً و اءقرب رحما#»(٧٩)
پس خواستم كه پروردگارشان براى آن دو، [فرزندى ] جايگزين سازد، كه به پاكى بهتر و به مهر نزديك تر باشد.
«و اءمّا الجدار فكان لغلامين يتيمين فى المدينة و كان تحته كنز لهما و كان اءبوهما صالحا فاءراد ربّك اءن يبلغا اءشدّهما و يستخرجا كنزهما رحمة من ربّك و ما فعلته عن اءمرى ذلك تاءويل ما لم تستطع عليه صبرا#»(٨٠)
و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و در زير آن گنجى براى آن دو نهفته داشت ، و پدرشان مردى نيكوكار بود. پس پروردگارت خواست كه آن دو به مرحله ى رشد خود برسند و گنج خويش را، كه مهرى از سوى پروردگارت [ به آنان ] بود، برون آورند، و من آن [كار] را به راءى خود انجام ندادم . [ آرى ،] اين بود راز آنچه كه نتوانستى بر آن شكيب ورزى .
در تاريخ تجربه شده است كه گاهى فرزند سبب طغيان پدر مى گردد، حضرت امام على عليه السّلام راجع به علت انحراف «زبير» از خط ولايت اهل بيت فرمود:
«ما زال الزبير رجلا منّا اهل البيت حتّى نشاء إ بنه المشئوم عبد اللّه ؛»(٨١)
«زبير» هميشه مردى از طرفداران ما اهل بيت بود تا اينكه فرزند نامباركش ‍ عبد اللّه به وجود آمد.
و در روايت دارد كه خداوند به بهترين وجه جبران فرمود و به جاى اين پسر دخترى به اين پدر و مادر عطا كرد كه بركات زيادى نصيبشان شده است .
اكنون به اين روايت در تفسير آيات مورد بحث توجه كنيد كه هم زيبا و هم بسيار آموزنده است .
«قال الصّادق عليه السّلام : انّ الغلام الّذى قتلها العالم الّذى كان مع موسى عليه السّلام و هو قول اللّه عزّوجلّ:
«فاءردنا اءن يبدلهما ربّهما خيرا منه زكاة و اءقرب رحما#»(٨٢)
ابدلهما اللّه عزّوجلّ به جارية ولدت سبعين نبيّا؛»(٨٣)
امام صادق عليه السّلام فرمود: و آن غلام كه به دست آن عالم حكيم ، رفيق حضرت موسى عليه السّلام كشته شد، ما خواستيم تا خداوند آن غلام را به چيزى بهتر از آن تبديل كند، و خدا تبديل كرد و در عوض دخترى به اين پدر و مادر عطا فرمود كه هفتاد پيامبر از نسل او تولد يافتند.
در اين جا مى بينيد چه حكمت عظيمى در پشت پرده نهفته بود و چگونه با آن مصلحت انديشى حكيمى دانشمند و آگاه آن حكمت عظيم شكوفا شد.
«و اءمّا الجدار فكان لغلامين يتيمين فى المدينة و كان تحته كنز لهما و كان اءبوهما صالحا فاءراد ربّك اءن يبلغا اءشدّهما و يستخرجا كنزهما رحمة من ربّك و ما فعلته عن اءمرى ذلك تاءويل ما لم تستطع عليه صبرا#»(٨٤)
و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و در زير آن گنجى براى آن دو نهفته داشت ، و پدرشان مردى نيكوكار بود. پس پروردگارت خواست كه آن دو به مرحله ى رشد خود برسند و گنج خويش را، كه مهرى از سوى پروردگارت [ به آنان ] بود، برون آورند، و من آن [كار] را به راءى خود انجام ندادم . [ آرى ،] اين بود راز آنچه كه نتوانستى بر آن شكيب ورزى .
آرى ، اما آن ديوار خرابى كه ما تعمير كرديم ، به خاطر اين بود كه پدر صالح ، گنجى را در زير آن ديوار خرابه دفن كرد، و آن ديوار در حال از بين رفتن بود، و ما آن را ترميم كرديم كه بعدها دو فرزندش بزرگ شدند، آنجا را تصرف كنند و به آن گنج دست يابند. اگر اين ديوار را اصلاح نمى كرديم به تدريج از بين مى رفت و آن گنج هم نابود مى شد. حضرت خضر مى خواهد بگويد: اى موسى عزيز،
تو مو مى بينى و من پيچش موتو صورت بينى و من طاق ابروآرى ، تو ظاهر قضيه را مى بينى و من باطن را، پس اگر خداوند امروز دعا را مستجاب نمى كند، در باطن امر مصلحتى وجود دارد كه اين كار امروز به نفع او نيست و يا در آخرت ضرر مى كند.
چه بسا بعضى ها دعا مى كنند كه ثروت و مالشان بيشتر گردد و اين دعا مستجاب نمى شود.
شايد يك علت آن مستجاب نشدن دعاى آنان اين باشد كه زيادى ثروت سبب طغيان و كبر و غرور و تعدّى و تجاوز به حقوق ديگران مى گردد و طرف به علت كم ظرفيت بودن ، دين و ايمانش هم از دستش برود و لذا خدا چون اين بنده را دوست مى داد و زيادى ثروت را به مصحلت او نمى داند دعايش مستجاب نمى شود؛ چون در پشت پرده و باطن امر مصالحى وجود دارد كه جز خداوند كسى از آن ها آگاه نيست .
گاهى دعا مستجاب نمى شود چرا كه ابزار درست نيست گاهى دعاى انسان مستجاب نمى شود، چون از ابزار درستى استفاده نمى شود.
از حضرت امام على عليه السّلام روايتى جالب و زيبا نقل شده است كه فرمود:
«اءيّها النّاس ، سبع مصائب عظام نعوذ باللّه منها:
عالم زلّ،
و عابد ملّ،
و مؤ من خلّ،
و مؤ تمن غلّ،
و غنّى قلّ،
و عزيز ذلّ،
و فقير إ عتلّ؛»(٨٥)
هفت چيز است كه واقعا براى جامعه و مردم مصيبت بزرگى است :
١. عالمى كه از نظر اخلاق و رفتار و تفكر و انديشه و در كردار و عمل لغزش ‍ داشته باشد.
عالم متقى و پاكدامن به همان اندازه كه انديشه و دانشش روشنگر جامعه و نجات بخش انسانهاست ، اگر خداى ناكرده لغزش در رفتارش باشد، خسارت او جبران ناپذير است . به قدرى ضررش سنگين و زياد است كه مولا امام على عليه السّلام به عنوان مصيبت بزرگ جامعه معرفى مى كند؛ لذا مسئوليت همه ى علما و اهل دانش خصوصا علماى دين در جامعه خيلى سنگين است .
يك سرى از دشمنان اسلام و روحانيت در پى فرصت هستند تا از عالمى لغزشى ببينند، و كاه را كوهى درست كنند و آن را چماق درست كرده و به سر همه ى علماى دين بكوبند. از آنجا كه عالم دينى معتمد مردم ، تكيه گاه مردم ، پيش نماز و هادى مردم ، و مرشد آن ها است ، و مردم هم حرف علماى دين شان را گوش مى كنند و اين جايگاه تحملش براى دشمن سنگين است ، لذا مى كوشد تا بين مردم و روحانيت دلسوز و پاكدامن و متعهد فاصله ايجاد كند. در اين جا دو توصيه داريم :
الف . توصيه مؤ منين اين است كه به فرصت طلب ها، فرصت ندهند.
ب . و توصيه به علماى و طلاب محترم هم اين است كه بهانه به دست دشمن ندهند.
٢.«و عابد ملّ،»
مصيبت بزرگ ديگر براى جامعه و مردم ، عابدى كه در كار عبادت ، و يا مسائل اجتماعى و سياسى و دينى ، سستى و بى تفاوتى نشان دهد.
اى كسانى كه وجهه ى زهد و عبادت پيدا كرده ايد، اهل مسجد و جمعه و جماعت هستيد، دقت كنيد در مسائل دينى و امور عباد، و مسائل اجتماعى ، و در كارهاى عمومى خير، سستى از خود نشان ندهيد، چون الگو هستيد، و براى اين كه با سستى خود سبب بدبينى بعضى از مردم مى گرديد.
٣.«و مؤ من خلّ،»
مصيبت بزرگ ديگر براى جامعه و مردم ، مؤ منى است كه در زندگى نيازمند و محتاج شود.
مؤ من بايد با تلاش خود زندگى اش را بگذراند. آن مؤ منى كه دستش به سوى ديگرى دراز باشد، برايش زيبنده نيست . لذا حضرت امير عليه السّلام مى فرمايد اين رفتار، مصيبت بزرگى است .
٤. و نيز امام على عليه السّلام در ادامه ى روايت فرمود:
«و مؤ تمن غلّ؛»
امانتدارى كه خيانتكار شود.
كسى كه در جامعه امين مردم شد، اگر خيانتكار شود، مصيبت سنگين است ، چون اصل امانتدارى ضربه مى خورد و اصل امانتدارى لكه دار مى گردد و اين ، مصيبت بزرگى است .
٥.«و غنّى قلّ،»
سرمايه دارى كه يك روز در رفاه و آسايش و در مكنت بود، و حالا بى چيز و فقير شود و دستش تهى گردد، خيلى سخت است .
آنهايى كه يك روز عزيز بودند و حالا امروز به علت ورشكستگى ذليل شده اند، شما به چشم ذلت به آنها نگاه نكنيد. به هر حال اگر سرمايه دار و بى نياز، تهيدست گردد مصيبت بزرگى است .
٦.«و عزيز ذلّ،»
عزيزى كه ذليل گردد.
٧.و فقير إ عتلّ؛»
و فقيرى كه هم عليل و بيمار گردد و هم دستش تهى و خالى شود.
او هم از بيمارى رنج مى برد و هم از فقر و فلاكت كه دو مصيبت است .
بعضى از حوادث و قضايا كه در جامعه اتفاق مى افتد براى ما امتحان است . آن كسى كه بيمار و عليل و فقير است ، و آن كس كه از امكانات خوبى بهره مند و دستش باز است ، چه عكس العملى و همدردى و مساعدتى در حق آن همنوع بيمار و برادر يا خواهر گرفتار خواهد داشت ؟
پرسش و پاسخ خوب پس از بيانات حضرت امام عليل عليه السّلام ، شخصى بلند شد و عرض ‍ كرد: يا امير المؤ منين ، ما خدا را مى خوانيم چنانكه خداوند فرموده است - كه :
«اءدعونى استجب لكم ...#»(٨٦)
مرا بخوانيد تا اجابت كنم دعاى شما را - اما دعايمان مستجاب نمى شود، چرا؟
«قال امير المؤ منين عليه السّلام : إ نّ قلوبكم خانت بثمان حضال :
اولّها اءنّكم عرفتم اللّه فلم تؤ دّوا و حقّه كما اوجب عليكم ، فما اغنت عنكم معرفتكم شيئا،
و الثّانية اءنّكم آمنتم برسوله ثمّ خالفتم سنّته و شريعته فاءين ثمرة إ يمانكم ؟
و الثّالثة اءنّكم قراءتم كتابه المنزل عليكم فلم تعملوا به ،
و الرّابعه اءنّكم قلتم تخافون من النّار و اءنتم فى كلّ وقت تقدمون إ ليها بمعاصيكم ، فاءين خوفكم ؟
و الخامسة اءنّكم قلتم ترغبون فى الجنّة و انتم فى كلّ وقت تفعلون ما يباعدكم منها، فاءين رغبتكم فيها؟
و السّادسة اءنّكم اكلتم نعمة المولى و لم تشكروا عليها،
و السّابعة اءنّ اللّه امركم بعداوة الشّيطان و قال :
«انّ الشّيطان لكم عدوّ فاتّخذوه عدوّا#»(٨٧)فعاديتموه بلاتولّ و اليتموه بلا مخالفةٍ؛»
حضرت امام على عليه السّلام فرمود: علت اين كه دعايتان مستجاب نمى شود، آن است كه دل هاى شما در هشت موضع خيانت مى كند، لذا حرفها و خواسته هاى شما مورد قبول خداوند نيست ، و آن گاه به بيان آن هشت مورد پرداخت و فرمود.
١. اولين خيانت دل هاى شما اين است كه خدا را به قدر فهم تان شناختيد، امّا به همان اندازه حق خدا را ادا نكرديد. اين مقدار معرفت شما در حق خداوند، براى شما نفعى نبخشى ، يعنى فرقى نداريد با آن كسى كه نسبت به خداوند بى معرفت است . شما كه معرفت و شناخت پيدا كرده ايد چه كرده ايد و اين معرفت و شناخت شما چه ثمره اى داشت ؟


۲
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

٢. شما به پيامبر اسلام ايمان آورده ايد، اما با سنّت و راه و روش آن حضرت در عمل مخالفت كرده و شريعت آن بزرگوار را ضايع كرده و كشته ايد؛ يعنى به دستوارتش عمل نكرديد، در حالى كه جامعه و مردم ، شما را پيرو پيامبر اسلام مى داند. پس نتيجه ى ايمان شما به رسول عزيز اسلام چه شد؟
٣. شما قرآن را خوانديد، اما به آن عمل نكرديد، پس در واقع به قرآن خيانت كرده ايد.
٤. شما گفتيد كه از آتش جهنم مى ترسيد، در حالى كه با گناهان و نافرمانى هاى خود از خدا به استقبال آتش جهنم رفته ايد، پس چه شد ترس ‍ و وحشت شما از آتش دوزخ ؟
٥. شما گفتيد كه مشتاق بهشت هستيد در حالى كه در هر زمان عملى كه سبب دور شدن از بهشت مى گردد، از شما سر مى زند، پس چه شد اشتياق شما به بهشت ؟
٦. شما از نعمت هاى پروردگار و مولايتان بهره مند شديد، اما شكر نعمت او را به جا نياورديد.
٧. خداوند شما را به دشمنى با شيطان امر كرد، و در قرآنش فرمود:«شيطان براى شما دشمنى آشكار است ، پس شما هم او را دشمن خود بگيريد» اما شما پنداشتيد كه شيطان دشمن شماست ولى در عمل از او فاصله نگرفتيد و روى نگردانديد، بله به عكس با او دوستى كرديد بدون اين كه مخالفتى با وسوسه ها و دمدمه هاى او داشته باشيد.
٨. و هشتمين خيانت دل هاى شما اين است كه عيب هاى مردم را شناسايى و پيدا كرده و علم مى كنيد، اما عيب هاى خودتان را پنهان كرده و خود را خوب جلوه مى دهيد.
«والثّامنة اءنّكم جعلتم عيوب النّاس نصب عيونك و عيوبكم وراء ظهوركم ؛»(٨٨)
شما با اين همه خيانت دل هايتان چه كسى را ملامت و سرزنش ‍ مى كنيد؟
«تلومون من ؟»
شما خودتان سزاوارتر به آن سرزنش ها هستيد.
«اءنتم اءحقّ باللّوم منه ،»
شما با اين خيانت هايى كه در زندگى و درونتان داريد، چگونه دعايتان مستجاب شود؟
فاءىّ دعاء يستجاب لكم مع هذا؟»
در حالى كه شما با دست خودتان درهاى استجابت دعا را بسته ايد، چه كسى را ملامت و سرزنش مى كنيد؟
«و قد سددتم اءبوابه و طرقه »
سپس مولا امير المؤ منين على عليه السّلام آنان و آيندگان را راهنمايى كرد و فرمود:
«فاتّقوا اللّه و اصلحوا اءعمالكم ، واخلصوا سرائركم ، وانهوا عن المنكر فيستجيب اللّه لكم دعائكم ؛»
١. پس تقواى خدا را پيشه كنيد.
٢. اعمال و رفتارتان را اصلاح و اسلامى كنيد.
٣. و درونتان را اصلاح و خالص كنيد.
٤. و نسبت به مظالم و منكرات در جامعه ى خود بى تفاوت نبوده و نهى از منكر كنيد، در آن صورت خداوند دعاى شما را مستجاب خواهد كرد.
بازگشت به خطبه ى پيامبر پيامبر عالى قدر اسلام در خطبه ى با بركت خود چنين ادامه داد و فرمود:
«فاسئلوا اللّه ربّكم بنيّات صادقة ،
و قلوب طاهرة اءن يوفّقكم اللّه لصيامه و تلاوة كتابه ؛»(٨٩)
نگذاريد ماه مبارك و عزيز و پرفضيلت رمضان بيهوده از دستتان برود و تمام شود.
پيامبر عالى قدر اسلام در خطبه ى با بركت خود به نكاتى بسيار حساس و مهم اشاره كرده است :
١. از خداوند بخواهيد و درخواست كنيد، كه نيازمند بايد از بى نياز لايزال بخواهد.
٢. با چه ابزارى بخواهيد؟
٣. چه چيزى بخواهى ؟
معمولا خواسته هاى افراد فرق مى كند. بعضى پول و ماشين و زن و زندگى خوب مى خواهند. اينها خوب است و خداوند همه ى اينها را به نوبت مى دهد. اين ها چيزهاى كوچكى هستند، سعى كنيد خواسته هاى مشروع بزرگترى را از خداوند بخواهيد.
يك عده هم پست و مقام مى خواهند. اين را هم نخواهيد، چون اگر خداوند مصلحت بداند مى دهد.
اما يك دسته ديگر هستند كه نه مال دنيا مى خواهند و نه مقام ، بلكه رضايت خدا را مى خواهند.
قرآن پيروان پيامبر عالى قدر اسلام را اين گونه تعريف مى كند و از اين دسته معرفى مى كند كه درخواستشان از خدا رضايت خداوند است :
«محمد رسول اللّه و الّذين معه اءشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم ركّعا سجّدا يبتغون فضلا من اللّه و رضوانا سيماهم فى وجوههم ن اءثر السّجود ذلك مثلهم فى التّوراة و مثلهم فى الا نجيل كزرع اءخرج شطاءه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه يعجب الزّرّاع ليغيظ بهم الكفّار و عد اللّه الذين آمنوا و عملوا الصّالحات منهم مغفرة و اءجرا عظيما#»(٩٠)
محمد پيامبر خداست ، و كسانى كه همراه اويند، در برابر كفرگرايان سرسخت هستند و ميان خود مهربان . آنان را ركوع كنندگان و سجده كنندگان مى نگرى كه از خدا فزون بخشى و خشنودى [ او را ] مى جويند. نشانه هايشان در چهرهايشان بر اثر سجده ها [نمايان ] است . اين است وصف آنان در تورات ، و وصف آنان در انجيل همچون كِشته اى است كه جوانه ى خود را برآورده و آن را نيرومند ساخته تا ستبر گرديده و [به گونه اى ] بر ساقه هايش ايستاده است كه كشاورزان را به شگفت مى آورد. [آرى ، خدا ايمانداران را اين سان نيرو بخشيد] تا به وسيله ى آنان كفر گرايان را به خشم آورد. خدا كسانى از آنان را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، به آمرزش و پاداشى شكوهبار وعده داده است .
پس در اينجا پيامبر عزيز اسلام مى فرمايد: اولا از خداوند منّان حاجت هايتان را بخواهيد.
ثانيا با نيّت خالص و دل سالم و صادق بخواهيد.
ثالثا از خداوند درخواست كنيد كه شما را به گرفتن روزه و تلاوت قرآن و انس با قرآن كريم در ماه رمضان موفق كند.
خداوند در داستان حضرت شعيب پيامبر عليه السّلام از زبان آن بزرگوار چنين مى فرمايد:
«إ ن اءريد إ لّا الا صلاح ما استطعت و ما توفيقى إ لّا باللّه عليه توكّلت و إ ليه اءنيب #»(٩١)
من جز اصلاح امت و به سامان آوردن كارها تا جايى كه بتوانم چيزى نمى خواهم ، و موفقيت من تنها به يارى خداست . بر او اعتماد نموده ام و به سوى او باز مى گردم .
پس شما هم از خدا موفقيت بخواهيد تا شما را موفق كند به گرفتن روزه و تلاوت قرآن كريم .
تاءثير روزه در جسم و جان روزه در بهبود زندگى انسانها نقش مهمى دارد.
قرآن كريم در اين مورد بيان زيبا و ارزشمندى دارد كه در سوره ى بقره مى فرمايد:
«و اءن تصوموا خير لكم إ ن كنتم تعلمون# »(٩٢)
و روزه گرفتن [ گرچه مشكل باشد ] براى شما بهتر است ، اگر [ رهاورد آن را ] بدانيد.
پس روزه بگيريد كه به نفع شماست ، يعنى در تنظيم زندگى و سلامت جسم تان مفيد است ، و در سلامتى فكرتان نيز مؤ ثر است .
در آيه ديگرى دارد كه :
«و استعينوا بالصّبر و الصّلاة و إ نّها لكبيرة إ لا على الخاشعين# »(٩٣)
و از شكيب و نماز يارى بجوييد، و راستى كه اين [كار] جز بر فروتنان [بس ] گران است .
پس قرآن دستور مى دهد كه براى پيروزى ، از دو چيز استمداد و كمك بگيريد:
١. نماز،
٢.روزه .
براى موفقيت و پيروزى در برابر مشكلات ، از اين دو نيروى مهم معنوى يارى بگيريد، و در اين آيه ى مباركه مفسرين بزرگوار ما، صبر را به معناى روزه تفسير كرده اند؛ چرا كه خطرهاى زيادى ما را تهديد مى كند كه مهم ترين آن خطرها در زندگى وجود خود شيطان است ، هر لحظه شيطان در كمين است ، تا انسانهاى مؤ من و درست كردار را شكار كند.
توشه ى نجات بخش جسم جان پيامبر بزرگوار اسلام از اهميت و فضيلت روزه سخن گفت ، و در تاءثير آن در ساختار فكر و انديشه ى فرد و اجتماع و ايجاد رابطه ى عاطفى و انسانى در بين انسانها بيانات مهمى ايراد كرد.
او بيان فرمود كه : فرداى محشر روزه و روزه دارى سبب نجات انسان از عذاب الهى مى شود، و نيز وسيله ى رسيدن به وادى رحمت و نعمت بى انتهاى خدا به خوبان ، يعنى همان بهشت جاويدان مى گردد.
لازم است از ديدگاه روايات و منابع پر بركت دينى الهام گرفته و از وحى الهى و سخنان خاندان عصمت و طهارت در اين مورد توشه برگيريم .
پيش از هر چيز در اين مورد گوش جان مى سپاريم به روايتى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در زمينه ى بركات معنوى و فضائل عظيم و نورانيتى كه روزه در وجود انسان ايجاد مى كند. آن حضرت در اين باره فرمود:
«فإ ذا تمّ ثلاثون يوما كتب اللّه لكم بكلّ يوم مرّ عليكم ثواب اءلف شهيد،
و اءلف صدّيق ، و كتب اللّه لكم عبادة خمسين سنة ،
و كتب لكم برائة من النّار،
و جوازا على الصّراط،
و امانا من العذاب ؛»(٩٤)
وقتى سى روز روزه را گرفتيد، در خاتمه ى رمضان خداى مهربان براى هر روز روزه ى شما ثواب هزار شهيد و هزار صدّيق و عبادت پنجاه سال عمر و برائت از عذاب جهنم و جواز عبور از پل صراط و امان نامه از عذاب قيامت را براى شما مى نويسد و مقرر مى كند.
يعنى در يك ماه ، ثواب سى هزار شهيد و سى هزار صديق و هزار و پانصد سال عبادت ، همه اينها تشويق است از سوى خدا.
مثلا يك كارگر دو هزارتومان در روز مزد اوست ، اما كارفرما مى بيند اين كارگر بسيار كار خوبى كرده و نه تنها از بغل ساعات كار كم نكرده ، بلكه اضافه هم كار كرده است ، و موقع تعطيل كار، ابزار كار را هم تميز كرده و در جاى خود حفظ كرده است . زودتر از وقت آمده و ديرتر تعطيل كرده است .
آرى ، صاحب كار و كارفرما از اخلاص و تلاش اين كارگر خيلى خوشش ‍ آمده است . اين كارگر را غير از مزدش تشويقى هم مى دهد. تصوّر كنيد حالا اين تشويق كننده خداى بخشنده باشد. هر چه بخواهد مى دهد. البته اينها غير از حقوق مستمرى است . به همين جهت اگر كسى چهل و پنج سال عمر كند و سى سال روزه بگيرد، ثواب نهصد هزار شهيد، و نهصد هزار صديق ، و چهل و پنج هزار سال عبادت ، و كارت برائت از آتش جهنم ، و نامه ى عبور از پل صراط، و امان نامه از عذاب خدا در قيامت را به او كه روزه گيرنده است مى دهند.
ماه رمضان يا پل ارتباط براى اصلاح دو امر مهم ماه رمضان بهترين وسيله و ارتباط است براى اصلاح و سازندگى دو كار مهم :
١. اصلاح نفس ،
٢. اصلاح جامعه .
ماه رمضان ، ماه خودسازى است . به سخن عالم آل محمد حضرت امام صادق عليه السّلام در تاءثير معنوى روزه و كاربرد آن در ايجاد روح و روان سالم در تن سالم عنايت كنيد كه فرمود:
«من صام يوما فى الحرّ فاءصاب ظماء و كّلّ اللّه به اءلف ملك يمسحون وجهه و يبشّرونه حتّى اذا افطر؛»(٩٥)
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس در هواى گر يك روز را روزه بگيرد و رنج و تشنگى روزه داريش او را برنجاند، خداوند مهربان هزار ملك را مامور مى كند تا چهره ى او را با ملاطفت و محبت دست بكشند، و تا هنگام افطار به او مژده ى رستگارى و بهشت بدهند.
افق بلند معنويت در پرتو روزه ى رمضان براى روزه چه نمايش زيبا و قشنگى دارد، كه عطر بركات آن جان آدمى را صفا و قوّت مى بخشد.
اين روزه است كه در اصلاح نفس و خودسازى اثر عظيمى دارد، تا جايى كه انسان را از خطر شيطان نجات مى دهد؛ همان شيطانى كه به تعبير كلام وحى يا قرآن كريم خطرناك ترين دشمن انسان به شمار مى آيد.
اينك در اين باره به نواى روح بخش آيات قرآن دل بدهيد كه مى فرمايد:
«الشّيطان يعدكم الفقر و ياءمركم بالفحشاء و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا و اللّه واسع عليم# »(٩٦)
شيطان شما را [به هنگام تصميم به بخشش ،] از تهيدستى مى ترساند و شما را به زشتكارى فرمان مى دهد؛ اما خدا شما را به آمرزشى از جانب خود و بخششى [بسيار]نويد مى دهد؛ و خدا گشايشمند و داناست .
حال آيا اين فقر، فقر فرهنگى است يا فقر اخلاقى ؟ فقر اقتصادى است ؟ يا همه ى انواع و اقسام فقر و فلاكت ؟
قرآن مى فرمايد:
«يا اءيّها النّاس كلوا ممّا فى الاءرض حلالا طيّبا و لا تتّبعوا خطوات الشّيطان إ نّه لكم عدوّ مبين#
إ نّما ياءمركم بالسّوء و الفحشاء و اءن تقولوا على اللّه ما لا تعلمون#
و إ ذا قيل لهم اتّبعوا ما اءنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما اءلفينا عليه آباءنا اءولو كان آباؤ هم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون# »(٩٧)
اى مردم ! از آنچه در زمين است ، حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد؛ چرا كه او دشمن آشكار شماست .
او شما را تنها به بدى و زشتى فرمان مى دهد؛ و [وادارتان مى سازد] آن چه را كه نمى دانيد، به خداى يكتا بربنديد.
روزه و مبارزه ى با شيطان پس ، روزه ى ماه رمضان انسان روزه گير و مؤ من را از خطر موجود خطرناكى چون شيطان حفظ مى كند.
پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«الا اءخبركم بشى ء إ ن اءنتم فعلتموه تباعد الشّيطان منكم كما تباعد المشرق من المغرب ؟
قالوا: بلى ،
قال صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : اءلصّوم يسوّد وجهه ؛»(٩٨)
آيا مى خواهيد به شما خبر دهم به عملى كه اگر انجام دهيد، شيطان از شما به فاصله ى مشرق تا مغرب دور مى شود؟
عرض كردند: بلى يا رسول اللّه .
فرمود: روزه بگيريد كه روزه چهره ى شيطان را سياه مى كند.
روزه انسان را به جايگاه بلند رحمت و مغفرت الهى متصل مى كند، البته به شرطى كه با اخلاص و به خاطر اجراى فرمان خدا و به ويژه به عشق خداوند متعال باشد، نه در حال و هواى چيزهايى ديگر.
اثر معنوى روزه در ساختار فكرى و روحى انسان يكى از اثرات سودمند و سازنده ى روزه آن است كه آشوب و وسوسه ها و فتنه هاى دل را مى زدايد.
روزه ى با اخلاص ، قلب و روح انسان را صاف كرده و صيقل مى دهد، تا آنجايى كه حضرت امام صادق عليه السّلام از قول حضرت مولاى متقيان امام على عليه السّلام فرمود: روزه ى ماه رمضان و سه زور در هر ماه ، فتنه و وسوسه هاى دل را مى برد. در آن صورت آن دل پايگاه و فرودگاه نور و رحمت و مغفرت الهى مى گردد، چون اين لياقت و شايستگى براى او حاصل مى شود.
«عن اءبى عبد اللّه عليه السّلام قال : قال امير المؤ منين عليه السّلام : صيام شهر الصّبر و صيام ثلاثة اءيّام فى كلّ شهر يذهب بلابل الصّدر؛»(٩٩)
و باز رئيس مذهب شيعه حضرت امام صادق عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل مى كند كه آن بزرگوار چنين فرمود:
«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم : من صام يوما تطوّعا إ بتغاء ثواب اللّه وحبت له المغفرة ؛»(١٠٠)
كسى كه به خاطر اجراى فرمان خدا رسيدن به مقام محبوب و براى به دست آوردن رضايت معشوق روزه بگيرد، بخشش و رحمت خدا بر او واجب مى گردد.
يك وقت شما فرمان فلان آقا را مى بريد، به خاطر انتظاراتى كه از او داريد، پارتى ات بشود و يا كمكى مادى بنمايد، و امثال آن ، اما يك وقت فرمانش را مى بريد به خاطر عظمت او، چون عاشق او هستيد و دوستش داريد فرمانش را با جان مى خريد. انسان روزه دار چنين است .
مثل ميثم تمار، درخت خرمايى كه بايد با آن درخت به شهادت برسد، آن درخت را آبيارى كرده و به عشق شهادت و اجراى پيمان وفا در راه ولايت امام على عليه السّلام آن درخت را زيارت مى كند.
به هر حال روزه ويژگى ها دارد و روزه دار به آن مقام ويژه مى رسد چنان كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«قال اللّه تبارك و تعالى : كلّ عمل إ بن آدم هو له غير الصّيام هو لى و اءنا اجزى به ؛»(١٠١)
هر كار و هر عبادت فرزند آدم براى خودش هست ، مگر روزه ى او كه روزه براى من است و من جزايش را خواهم داد.
علما و بزرگان چنين تفسير كرده اند كه چون در روزه اخلاص بيشترى است و كمتر ريا و خودنمايى در آن است ، هم معمولا ديگران متوجه روزه بودن انسان نمى شوند و هم روزه دار تحمل سختى بيشترى مى كند و آب و غذا و انواع ميوه ها را مى بيند و بوى آنها را مى شنود و تحريك مى گردد، اما به خاطر روزه لب نمى زند، اين كار سخت است و تحمل و خويشتن دارى لازم دارد، لذا در برابر تحمل آن سختى ها و فشارها آن جايگاه ويژه و اثرات ارزشمند هم در انسان شكل مى گيرد.
مقام مخصوص روزه دار پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«إ نّ للجنّة بابا يدعى الرّيان لا يدخل إ لّا الصّائمون ؛»(١٠٢)
براى بهشت خدا يك درب ورودى مخصوصى است به نام «ريّان »، كه جز روزه دارها كسى از آن وارد بهشت زيباى خداى مهربان نمى شود.
آن قدر ماه مبارك رمضان اهميت دارد و روزه در آن ارزش و فضيلت براى صاحبش ايجاد مى كند كه يك عمل خير هفتاد برابر مى شود.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«و من اءدّى فيه فريضة من فرائض اللّه كان كمن اءدّى سبعين فريضة ؛»(١٠٣)
كسى اگر واجبى از واجبات الهى را در ماه مبارك رمضان انجام دهد، مثل كسى است كه هفتاد مرتبه آن واجب را در عمر خود انجام داده است .
روزه و روزه دارى توكّل و اعتماد انسان را به خدا قوى تر مى كند.
يكى از مؤ منين نقل مى كرد كه قبل از اينكه رمضان بيايد براى تنگى نفسى كه داشتم روزى دوبار بايد از دستگاه تنفس استفاده مى كردم . هم دلم مى خواست روزه ام را بگيرم و هم از تنگى نفس و استفاده نكردن آن ابزار ناراحت بودم .
مرتب دلشوره داشتم و نگران بودم كه چه مى شود؟ رمضان آمد و به خدا توكّل كردم و روزه را گرفتم ، و نه تنها در روز احتياج به آن دستگاه پيدا نكردم ، كه خيلى بهتر شدم .
بله ، برادر و خواهر، شما يك قدم خالصانه به طرف خدا برو خداوند هم لطف مى كند.
در اينجا جاى يك تذكر به جايى است و آن اينكه : وجود اعتماد در جامعه ، نعمت گرانبهايى است و بر همه لازم و واجب است تا اعتماد را از بين نبرند، كه همه خسارت مى بينند.
تلويزيون فيلمى را نشان مى داد كه در مجموع اثر تربيتى اش جالب است ، و آن اينكه : جوانى به نام «فضيل » سركرده ى دزدها بود. شخصى كيسه اى كه حاوى هزار سكّه ى زر بود، به عنوان امانت به او سپرد و بعد فهميد كه او رئيس دزدهاست .
آمد كيسه خود را طلب كرد و «فضيل » هم كيسه زر را به او تحويل داد. رفقا و دوستانش اعتراض كردند كه چرا كيسه زر را پس دادى ؟
او در جواب گفت : چون او به من اعتماد كرده بود.
بنابراين ، نقش روزه در سازندگى انسان مخلص و متعهد قطعى است . روزه انسان را هم از انحراف و فساد اخلاقى حفظ مى كند و هم در آخرت از عذاب خدا.
كلام بلند و اميدوار كننده ى عالم آل محمد حضرت صادق عليه السّلام را عنايت كنيد كه از رسول خدا نقل مى كند كه فرمود:
«اءلصوم جنّة ، اى ستر من آفات الدّنيا،
و حجاب من عذاب الآخرة ؛»(١٠٤)
روزه پوشش انسان در برابر انحرافها و سوء رفتارهاى اخلاقى ، و مايه نجات انسان از عذاب آخرت است .
به لحاظ همان جايگاه ويژه اى كه روزه دارد، روزه دار هم به بركت گرفتن روزه در پيشگاه خداوند عزت پيدا مى كند و در سايه ى آن به مقامى مى رسد كه دعا و خواسته هايش را خداوند مى پذيرد. اين لياقت و شايستگى را به بركت گرفتن روزه در پيشگاه خدا پيدا مى كند.
در همين رابطه ، حديث ارزشمندى داريم كه متن آن چنين است كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«دعوة الصّائم تستجاب عند إ فطاره ؛»(١٠٥)
دعاى روزه دار به هنگام افطار مستجاب است .
و نيز فرمود:
«قال النّبى صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : لا تردّ دعوة الصّائم ؛»(١٠٦)
دعاى روزه دار در پيشگاه خداوند ردخور ندارد.
مولاى متقيان حضرت امام على از رسول خدا صلى اللّه عله و آله و سلم چنين نقل كرده است :
«اءربعة لا تردّ لهم دعوة و يفتح لهم ابواب السّماء، و يصير إ لى العرش :
دعاء الوالد لولده ،
و دعاء المظلوم على من ظلمه ،
و دعاء المتعتمر حتّى يرجع ،
و دعاء الصّائم حتّى يفطر؛»(١٠٧)
چهار دسته دعايشان بر نمى گردد، يعنى مستجاب مى شود تا حدى كه درهاى آسمان براى آنها باز گرديده و به جايگاه عرش الهى مى رسد. اين چهار دسته عبارتند از:
١. دعاى پدر و مادر در حق فرزند،
٢. نفرين مظلوم عليه ظالم ،
٣. كسى كه به قصد عمره به مكه مشرف گرديده تا برگردد؛
٤. دعاى شخص روزه دار تا وقتى كه افطار كند.
روزه يا وسيله ى تقرب پيامبران به خدا جايگاه روزه در جهت بالا بردن فضيلت و ارزش انسان در پيشگاه خداوند به قدرى رفيع و بلند است ، كه حتى پيامبران و سفراى آسمانى نيز به وسيله ى روزه تلاش مى كردند تا به مقام قرب الهى نائل شوند. همه ى پيامبران به نحوى نه تنها روزه ى واجب بلكه روزه هاى مستحبى مى گرفتند، كه در اين جا به چند نمونه اشاره مى كنيم .
١. مردى از «ابن عباس » از روزه سؤ ال كرد، و او در جواب گفت :
«إ ن كنت تريد صوم داود عليه السّلام فإ نّه كان من اءعبد النّاس ،
و اءسمع النّاس ، و كان يقرء الزّبور بسبعين صوتا،
و كان إ ذا بكى على نفسه ، لم يبق دابّة فى برّ و لا بحر إ لا استمعن لصوته
و يبكى على نفسه ،
و كان يصوم يوما،
و يفطر يوما؛»(١٠٨)
اگر مى خواهى سبك روزه حضرت داود عليه السّلام را بدانى ، آن بزرگوار عابدترين مردم و مطيع ترين بنده براى خدا بود.
او كتاب زبور را به هفتاد صوت قرائت مى كرد، و هر وقت از ترس پروردگار و بر حال خودش گريه مى كرد، چنان منقلب مى شد كه هر جنبنده اى در خشكى و دريا از صوت حزين و ناله ى او به گريه مى آمد. او در تمام سال يك روز روزه مى گرفت ، و يك روز افطار مى نمود.
به دنبال اين سؤ ال و جواب «ابن عبّاس » گفت :
«و إ ن كنت تريد صوم إ بنه سليمان عليه السّلام ، فإ نّه كان يصوم من اوّل الشّهر ثلاثة ، و من وسطه ثلاثة ،
و من آخره ثلاثة ؛»(١٠٩)
اگر مى خواهى بدانى حضرت سليمان عليه السّلام چگونه روزه مى گرفت ، آن حضرت در تمام سال ، اول هر ماه سه روز، وسط هر ماه سه روز و آخر هر ماه سه روز را روزه مى گرفت .
و به دنبال آن افزود:
«و إ ن كنت تريد صوم عيسى عليه السّلام ، فإ نّه كان يصوم الدّهر،
و يلبس الشّعر، و ياءكل الشّعير؛»
و اگر مى خواهى روزه حضرت عيسى عليه السّلام را بدانى چگونه بوده است ، آن بنده ى مطيع خدا، تمام سال را روزه مى گرفت ، و پشمينه مى پوشيد، و از نان جو استفاده مى نمود.
و باز «ابن عبّاس » گفت :
«و إ ن كنت تريد صوم امّه مريم عليها السلام ، فإ نّها كانت تصوم يومين ، و تفطر يوما؛»
اگر مى خواهى بدانى مادر حضرت عيسى عليه السّلام حضرت مريم چگونه روزه مى گرفت ، آن بانوى پاكدامن دو روز روزه مى گرفت و يك روز افطار مى كرد.
و نيز «ابن عبّاس » افزود:
«و إ ن كنت تريد صوم النّبىّ صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ، فإ نّه يصوم ثلاثة ايّام من كلّ شهر و يقول : هنّ صيام الدّهر؛»(١١٠)
پيامبر عزيز اسلام بنده ى برگزيده بارگاه خدا بود و او در هر ماه سه روز روزه مى گرفت و مى فرمود اين سه روز در هر ماه ، ثواب روزه تمام سال را دارد.
گفتنى است كه ظاهرا اشاره به همان اول و وسط و آخر هر ماه مى باشد.
افزون بر آنچه آمد،از امام صادق عليه السّلام روايتى به اين مضمون نقل شده است كه بسيار زيبا و روح بخش است و نشان مى دهد كه روزه وسيله ى تقرب به پروردگار و راه اصلاح نفس و رسيدن به مقامات عالى معنوى و الهى است .
«عن جعفر بن محمّد عليهما السّلام اءنّه قال : ثلاثة من روح اللّه :
التّهجّد من اللّيل بالصّلواة ،
و لقاء الا خوان ،
والصّوم ؛»(١١١)
سه چيز است كه از مهر و لطف الهى است و در انسان معنويت ايجاد مى كند و صافى باطن مى آورد و دل و قلب را روشن كرده و نورانيت مى بخشد:
١. نماز شب ،
٢. ملاقات با برادران دينى ،
٣. روزه گرفتن .
تا آنجايى جايگاه روزه بلند و بالاست كه حتى افطار دادن به روزه دار هم براى انسان عظمت و عزت و ارزش و فضيلت در پيشگاه پروردگار عالم مى آورد:
از رسول خدا نقل شده است كه فرمود:
«من اءفطر فيه صائما كان له مغفرة لذنوبه ،
و عتق رقبة من النّار؛»(١١٢)
كسى كه افطار دهد و روزه دارى در ميان ميهمانان باشد، خداوند هم با پاداش كارش ، بخشش گناهان و آزاد شدن از آتش جهنم را به او عطا مى كند.
«جابر بن عبد اللّه انصارى » از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مطلب مهمى را در فضيلت روزه و روزه دارى و جذب كمالات الهى انسانى به وسيله ى روزه نقل مى كند كه انسان را شگفت زده مى كند، و روح تازه اى در انسان مى دمد و آن اين است كه :
«قال عليه السّلام : يا جابر، من دخل عليه شهر رمضان فصام نهاره ،
و قام وردا من ليلته ،
و حفظ فرجه و لسانه ، و غضّ بصره ،
و كفّه آذاه ، خرج من الذّنوب كيوم ولدته امّه ؛»(١١٣)
كسى كه ماه رمضان بر او داخل شود و او روزها روزه بگيرد و شب ها را به ذكر خدا باشد و عورتش را از حرام حفظ كند و زبانش را كنترل نمايد و چشمانش را مواظبت نمايد و به اجنبى نگاه نكند و اذيتش به مردم نرسد، از آثار گناه آن چنان پاك مى شود كه همانند روز ولادتش از مادر مى شود.
پس روزه ى واقعى با اين شرايط است :
١. روز را روزه بگيرد،
٢. شب را به ذكر خدا مشغول باشد،
٣. عورتش را از حرام حفظ كند،
٤. زبانش را كنترل نمايد،
٥. چشمانش را مواظب باشد و به اجنبى نگاه نكند،
٦. اذيت و آزارش به مردم نرسد.
پاداش اين روزه هم آن است كه او چنان از گناه آن پاك مى شود كه گويى تازه مادرش او را زاده است .
ابزارى كه معنويت و سازندگى بيشترى به روزه مى دهد. و اگر روزه دار براى كسب فضيلت بيشتر - كه در بيانات اهل بيت در اين مورد راهنمايى هاى گرانبهايى صورت گرفته است - تلاش كند، و اگر آن دستورات را به كار گيرد، روزه ى او به درجات عظيم تر و والاترى مى رسد.
مثلا اگر كارمند و يا كارگر و يا كاسب است ، صداقت و عدالت در كار و خوشرفتارى با مردم داشته باشد. با پدر و مادر مهربانى كند و با اهل و عيال خود با خوشرويى برخورد نمايد. نسبت به فقيران و محرومان دلسوز و نسبت به همنوعان خود احساس مسئوليت داشته باشد، ارتباط خودش را با قرآن قوى تر و بهتر كند و قرآن را تلاوت نمايد و از بركات معنوى قرآن بهره مند گردد، در آن صورت روزه در انسان معرفت و شناخت و نورانيت ويژه اى ايجاد مى كند:
از پيامبر رحمت حضرت محمد صلى اللّه عليه و اله و سلم نقل است كه در شب معراج از پروردگار عالم سؤ ال كردم كه :
«يا ربّ ما اوّل العبادة ؟
قال اللّه : اوّل العبادة اءلصّمت و الصّوم .
قال : يا ربّ و ما ميراث الصّوم ؟
قال اللّه : يورث الحكمة ،
والحكمة تورث المعرفة ،
و المعرفة تورث اليقين ؛ فإ ذا ستيقن العبد لا يبالى كيف اءصبح بعسر اءم بيسر؟»(١١٤)
اولين عبادت كدام است ؟
او فرمود: سكوت و روزه دارى .
عرض كردم : پروردگارا، روزه چه ثمراتى را در انسان ايجاد مى كند؟ فرمود: حكت را در انسان پديدار مى نمايد و او را به انسانى حكيم مبدل مى كند.
پرسيدم : خداوندا، حكمت چه نقشى را در وجود انسان خواهد گذاشت ؟
فرمود: معرفت و شناخت انسان را بالا مى برد و معرفت براى انسان يقين ايجاد مى كند.
وقتى بنده اى به مقام يقين نائل گرديد، بر او باكى نيست كه چگونه زندگى را آغاز مى كند در سختى و شدائد و توام با مشكلات ، يا در رفاه و آسايش ؟ چون توجه او به آن هدف بسيار بلند و رفيع است كه مى خواهد به آن برسد و آن رسيدن به جوار رحمت واسعه ى الهى است . چنين شخصى اين جهان و وسائل آن را يك ابزار و وسيله اى براى رسيدن به محبوب بيش نمى بيند و زندگى در اين عالم را يك عبورگاه موقت بيش نى داند، و اين همان قدرت سازندگى روزه در انسان است .
و باز همان پيامبر رحمت و عقل كل و استاد و مربى بشريت و آموزگار كمالات انسانى در حديثى بسيار پربار و گرانبهاى ديگرى چنين فرمود:
«إ نّ شهر رمضان شهر عظيم ، يضاعف اللّه فيه الحسنات ،
و يمحو فيه السّيئآت ،
و يرفع فيه الّدرجات ؛
من تصدّق فى هذا الشّهر بصدقة غفر اللّه له ،
و من اءحسن فيه إ لى ما ملكت يمينه غفر اللّه له ،
و من حسّن فيه خلقه غفر اللّه له ،
و من كظم فيه غيظه غفر اللّه له ،
و من وصل فيه رحمه غفر اللّه له ؛»(١١٥)
ماه رمضان ماه بزرگى است كه :
١. حسنات و كار نيك انسان چند برابر پاداش دارد.
٢. بديها محو و پاك مى شود.
٣. درجات معنوى انسان در پيشگاه خداوند بالا مى رود.
٤. هر كس صدقه داده و احسان و نيكى و خوبى كند، خدا او را مى آمرزد.
٥. هر كس به زيردستش محبت و خوبى كند، خدا او را مى آمرزد.
٦. هر كسى اخلاقش را نيكو كند، خدا او را مى آمرزد.
٧. هر كس غضب خودش را فرونشاند، خدا او را مى آمرزد.
٨. هر كس صله ى رحم كند، خدا او را مى آمرزد.
آرى ، جايگاه رمضان آن قدر مهم است كه وقتى مى خواهد انسان شقى و بدرفتار را معرفى كند، مى گويد: شقى كسى است كه نتواند در ماه رمضان كمالى كسب كند و خود را بسازد و در اصلاح نفس خود قدمى بردارد و رضايت خدا را به دست آورد؛ چون در ماه عزيز رمضان همه نوع ابزار جلب رضايت خداوند فراهم است .
«عن علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام قال : إ نّ الشقّى من خرج منه هذا الشّهر و لم يغفر ذنوبه ؛»(١١٦)
شقى كسى است كه ماه رمضان از او بگذرد و او آمرزيده نشود.
يك روز روزه در رمضان ارزش صدسال روزه را دارد.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«و لكم بكلّ يوم صمتم صوم ماءة سنة ؛»(١١٧)
و براى شما هر روز كه روزه بگيريد،در ماه رمضان ثواب صد سال روزه را مى دهند.
تقسيم رزق ها و تعيين عمرها در ماه رمضان از اهميت ماه مبارك رمضان در ميان همه ى ماه هاى سال اين است كه لياقت ها و شايستگى ها و بهره گيرى ها از عمر و ميزان عمر و سهميه ى رزق و روزى بندگان خدا، در همين ماه و در شب «قدر» آن مشخص و مقرر مى گردد.
امام صادق به فرزندش امام كاظم عليه السّلام فرمود:
«إ ذا دخل شهر رمضان فاجهدوا اءنفسكم ،
فإ نّ فيه تقسم الاءرزاق ،
و توقّت الآجال ،
و يكتب و فداللّه الّذين يفدون عليه ،
و فيه ليلة القدر الّتى اءلعمل فيها خير من العمل فى اءلف شهر؛»(١١٨)
وقتى ماه شريف و با عظمت رمضان وارد شد، با همه ى وجودتان به جهاد و تلاش برخيزيد؛ يعنى خودتان را آماده ى عبادت و خودسازى و انجام كارهاى نيك كنيد، چرا كه تقسيم رزق و روزى و تعيين ميزان عمر در اين ماه است ، و در اين ماه است كه انسان در گروه و در رديف ميهمانان خدا نوشته خواهد شد، و شب قدرى كه عمل در او بهتر از عمل در هزار ماه است ، در ماه رمضان است : پس شما تلاش و كوشش كنيد تا در اين ماه پربركت از همه ى موهبت هاى الهى آن بهره مند شويد.
خصوصا شب بيست و سوم ماه رمضان به قدرى اهميت دارد كه خيلى از حكم هاى حتمى الهى براى بندگان در طول يكسال در آن شب نوشته مى شود و ثبت و ضبط مى گردد.
در اين رابطه بيانى است از حضرت امام صادق عليه اسلام كه لازم است بيشتر مورد توجه و دقت واقع شود كه فرمود:
«إ نّ ليلة الثّالث و العشرين من شهر رمضان هى ليلة الجهنى ،
فيها يفرق كلّ امر حكيم ،
و فيها تثبت البلايا، و المنايا، والآجال ، و الاءرزاق ،
و القضايا، و جميع ما يحدث اللّه فيها إ لى مثلها من الحول ؛
فطوبى لعبد اءحياها راكعا و ساجدا،
و مثّل خطاياه بين عينيه و يبكى عليها؛»(١١٩)
شب بيست و سوم ماه رمضان كه شب «جهنى »(١٢٠)است ، در آن شب هر كارى كه بر اصول حكمت خدا بايد براى بندگان انجام گيرد صادر مى گردد. در آن شب است كه بلاها و سختى ها، خوشى ها و ميزان عمرها، رزق و روزى هاى و سرنوشتها و آنچه را كه بايد از طرف خداوند در طول سال ايجاد شود، آن شب احكام آنها قطعى مى گردد، خوشا به حال آن بنده اى كه آن شب را احيا بگيرد و به نماز و به ركوع و سجود بپردازد، و گناهانى را كه در طول عمر خويش مرتكب شده است ، همه را جلو چشم خويش مجسم كند، و اشك بريزد؛ يعنى با اين وسيله رضاى خدا را جلب كند.
تاءثير روزه در ساختار اجتماع و ايجاد همدلى روزه و ماه رمضان نه تنها در بهداشت جسم و جان و اصلاح انسان و نفس ‍ روزه دار و روزه گير و در ساختار فكرى و روحى او مؤ ثر است ، بله در ايجاد جامعه اى سالم درست ، و همدل و همدرد، و نوع پرور و انسان دوست ، و دلسوز و عاطفه دار، و داراى حسّ مسئوليت و وظيفه نسبت به ضعفا و فقرا نيز نقش مهمى دارد.
«محمد بن حمزه » مى گويد براى حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام نامه اى نوشتم و در آن نامه ، اين چنين سؤ ال كردم :
«لم فرض اللّه الصّوم ؟
فكتب إ لىّ: فرض اللّه تعالى الصّوم ليجد الغنّى مسّ الجوع ليحنوا على الفقير؛»(١٢١)
چرا خداوند روزه را واجب كرده است ؟
حضرت در جواب نوشت : خداوند روزه را واجب نمود تا انسانهاى سرمايه دار و مرفه سختى گرسنگى و نادارى را درك كرده و به ضعفا و فقرا توجه و ترحم كنند.
از فضل بن شاذان نقل شده است كه به امام هشتم حشرت رضا عليه السلام عرض شد:
«فلم امروا بالصّوم ؟
قال عليه السّلام : لكى يعرفوا اءلم الجوع و العطش ، فيستدلّوا على فقر الآخرة ، و ليكون الصّائم خاشعا ذليلا؛»(١٢٢)
چرا به مردم امر شده است تا روزه بگيرند؟
در جواب حضرت رضا عليه السّلام چنين گفته شده است : به مردم فرمان روزه رسيد تا روزه دار سختى گرسنگى و تشنگى را بشناسد و به ياد فقر و نادارى فرداى قيامت بيفتد، آنگاه روحى خاضع و متواضع پيدا كند.
يعنى روزه و رمضان انسان را به ياد قيامت انداخته و نسبت به ضعفاى جامعه متواضع و خوشرفتار مى سازد.
«هشام بن حكم »، آن شاگرد تيزهوش و دانشمند و آگاه مكتب جعفرى مى گويد:
«ساءلت اءبا عبد اللّه عليه السلام علّة الصّيام ؟
قال : امّا العلّة فى الصّيام ليستوى به الغنّىّ و الفقير،
و ذلك لاءنّ الغنىّ لم يكن ليجد مسّ الجوع فيرحم الفقير؛»(١٢٣)
از امام صادق عليه السّلام سؤ ال كردم كه فلسفه ى روزه چيست ؟
آن حضرت فرمود: دليل آن اين است كه سرمايه دار و نيازمند درد يكديگر را احساس كنند.
يعنى انسانهاى مرفه بفهمند كه فقراى جامعه چه مى كشند؟ چون ثروتمند در موقعيتى نيست كه سختى گرسنگى را درك كند و به فكر ضعيف و فقير باشد.
مى خواهد بفرمايد انسان سير از گرسنه خبر ندارد، بلكه در سايه ى روزه گرفتن بفهمد گرسنگى و نادارى يعنى چه .
از حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام سؤ ال شد:
«لم إ فترض اللّه عزّ و جلّ على عبد الصّوم ؟
فقال عليه السّلام : ليجد الغنّى مسّ الجوع ، فيعود بالفضل على المساكين ؛»(١٢٤)
چرا روزه را خداوند بر بنده اش واجب كرده است ؟
حضرت فرمود: تا سرمايه دار درد گرسنگى را بچشد و آن اضافه هايى كه در زندگى دارد به فقرا و محرومان ببخشد.
يعنى به فكر فقرا و محرومين بيفتد.
روزه و تقويت روح اميد در انسان اميد در زندگى و آينده ى زندگى ، يعنى خود را باور كردن و در سايه ى همين باور است كه انسان با دلگرمى مى تواند روحيه ى قوى پيدا كرده و به كار و تلاش و سازندگى و بهبود بخشيدن به امور خانواده و جامعه دل بندد.
اميد است كه روح مبارزه و سخت كوشى را در انسان تقويت مى كند.
اميد است كه انسان را وادار مى كند تا دنبال علم و دانش رفته و با تحمل رنج ها از ثمرات ارزشمند و راهگشاى آن بهره مند گردد.
كشاورز با اميد، دل زمين را شكافته و دانه را مى كارد.
تاجر وارد تجارت مى شود. قهرمان شكست خورده در ميدان مبارزه ، مجددا به قله ى پيروزى مى نشيند. استاد به كلاس درس مى رود و دانشجو به تكاپو مى افتد.
آنچه انسان به بن بست رسيده از نظر روحى را - كه دچار اضطراب و نگرانى است - نجات مى بخشد، اميد است . آن كسى كه تنها راه نجات خود را در انتحار و خودكشى مى بيند، راه نجات او اميدوارى به آينده است .
مادر با نيروى اميد به آينده ، از شيره ى جان خود به حلقوم نوزاد مى ريزد و بچه را مى پرورد، و چه بسا از آسايش و آرامش خود مى زند تا بچه اش ‍ آرامش بگيرد. خيلى از حركت ها و ثمرات آن مستند به اميد است .
اما روزه در ايجاد تقويت روح اميدوارى به آينده و اميد به رحمت خدا و اميد نجات از هر بدبختى و فلاكت دنيا و آخرت به ويژه در وجود فرد آلوده ى به گناه نقش بزرگى دارد.
در همين رابطه كلام زيبا و اميدوار كننده و سازنده و انسان ساز پيامبر بزرگوار اسلام را توجه كنيد كه در جواب سؤ ال مردى يهودى چنين فرمود.
سؤ ال مرد يهودى مرد يهودى از رسول خدا چنين پرسش كرد:
«فما جزاء من صامها؟
فقال النبى صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : ما من مؤ من يصوم شهر رمضان إ حتسابا إ لّا اءوجب اللّه له سبع خصال :
اءوّلها يذوب الحرام من جسده ،
و الثّانية يقرّب من رحمة اللّه ،
و الثّالثة يكون قد كفّر خطيئة اءبيه آدم ،
والرّابعة يهوّن اللّه عليه سكرات الموت ،
و الخامسة اءمان من الجوع و العطش يوم القيامة ،
و السّادسة يعطيه اللّه برائة من النّار،
و السّابعة يطعمه اللّه من طيّبات الجنّة ؛»(١٢٥)
اى رسول خدا، پاداش كسى كه در ماه رمضان روزه بگيرد چيست ؟ و چه پاداشى به او داده مى شود؟
پيامبر فرمود: هر مؤ منى ماه رمضان را روزه بگيرد، خداوند هفت چيز بر او واجب و عطا خواهد كرد:
١. جسم او را از پليدى پاك مى كند.
٢. او را به رحمت خدا نزديك مى كند.
٣. بخشى از پاداش روزه ى او را وسيله ى كفاره ى و آمرزش گناه پدرش آدم قرار مى دهد.
٤. جان دادن را بر او آسان مى كند.
٥. از گرسنگى و تشنگى قيامت نجاتش مى دهد.
٦. برائت از آتش جهنم را براى او عطا مى كند.
٧. از بركات فراوان و نعمت هاى پاك و پاكيزه ى بهشت به او بهره مى دهد.
اين ويژگى ماه عزيز رمضان است كه از بركت روزه ى اين ماه ، اين همه آينده ى درخشان و اميدوار كننده نصيب انسان روزه دار و روزه گير مى گردد.
هفتصد حاجت مولاى متقيان حضرت امام على عليه السّلام نقل كرده است كه رسول خدا فرمود: هر كس در ماه رجب و شعبان و رمضان در هر شب و روز سوره ى«فاتحه الكتاب »،«آية الكرسى »،«قل يا اءيّها الكافرون »،«قل هو اللّه اءحد»،«قل اءعوذ بربّ النّاس »،«قل اعوذ بربّ الفلق »،را سه مرتبه بخواند، آن گاه«سبحان اللّه و الحمد لله و لا إ له إ لا اللّه و اللّه اكبر»،
و جمله هاى«ولا حول و لا قوّة إ لّا باللّه العلىّ العظيم »را سه مرتبه بخواند و نيز سه مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد،
و بعد سه مرتبه بگويد:
«اللّهمّ اغفر للمؤ منين و المؤ منات »
و چهارصد مرتبه«اءستغفر اللّه و اءتوب إ ليه »را بخواند، قسم به آن خدايى كه مرا به پيامبرى مبعوث كرد كه هر كسى اين سوره ها و دستورات بعد از اين سوره ها را در اين سه ماه گرچه در تمام عمرش يك مرتبه بخواند و انجام دهد، خداوند به هر حرف آن ها هفتاد هزار حسنه - كه هر يك از آن حسنات ، نزد خداوند از كوه هاى دنيا سنگين تر است - به او عطا خواهد فرمود، و هفتصد حاجت به هنگام جان دادن او و هفتصد حاجت در خانه ى قبرش و هفتصد حاجت به هنگام بيرون آمدن از خانه ى قبرش و هفتصد حاجت به هنگام بيرون آمدن از خانه ى قبرش براى او برآورده خواهد كرد، و به همين ميزان هنگام باز شدن كتاب و پرونده ى اعمال ، و هنگام بر پا شدن ترازو و هنگام سنجش اعمال ، و به هنگام عبور او از پل صراط حاجات او را برآورده خواهد نمود.
«... اءعطاه اللّه بكلّ حرف سبعين اءلف حسنة ،
كلّ حسنة اءثقل عند اللّه من جبال الدّنيا،
و يقضى اللّه له سبعماءة حاجة عند نزعه ،
و سبعماءة حاجة فى القبر،
و سبعماءه حاجة عند خروجه من قبره ،
و مثل ذلك عند تطاير الصّحف ،
و مثله عند الميزان ،
و مثله عند الصّراط؛»(١٢٦)
چه ارزش و فضائل عظيمى در سايه ى سه ماه عزيز رجب و شعبان و به ويژه رمضان نصيب انسان مؤ من مى گردد، راستى با خواندن و شنيدن اين قبيل سخنان و پيام مهم پيامبر رحمت در خودتان احساس نشاط و شادمانى و اميدوارى نمى كنيد؟
شرايط رسيدن به اين مقامات و بركات رسيدن به اين مقامات و اين بركات ، اين شرايط و حركات و مهم و اساسى را مى طلبد و انسان بايد انجام :
١. در حال روزه از درگاه خدا استغفار كند و در برابر او سجده و خضوع داشته باشد.
٢. نسبت به جامعه و عموم مردم بى تفاوت نباشد.
٣. نسبت به فقرا و ضعفا و محرومان احساس مسئوليت كند.
٤. به عيال و اولاد خود سخت گيرى نكند.
٥. با همگان با اخلاق نيكو رفتار كند.
٦. به زيردست سخت گيرى نكند.
٧. مردم از شر و بدى او در امان باشند.
٨. نسبت به يتيم ها بى تفاوت نباشد.
٩. به صله ى رحم اهميت بدهد.
١٠. و دنبال فساد اخلاق و گناه نباشد.
اقيانوس بى كران كلام اهل بيت اكنون از اقيانوس بى كران و شيرين و شفا بخش كلام اهل بيت راجع به مطالب دهگانه ى فوق بهره مند مى شويم .
پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«إ نّ اءنفسكم مرهونة باءعمالكم ففكّوها باستغفاركم ،
و ظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم ،
و اعلموا اءنّ اللّه تعالى ذكره اءقسم بعزّته اءن لا يعذّب المصلّين و السّاجدين ، و اءن لا يروّعهم بالنّار يوم يقوم النّاس لربّ العالمين ؛»(١٢٧)
هان اى مردم ! شانه هايتان از گرانى بار گناهانتان سنگينى مى كند، پس آن را با سجده هاى طولانى سبك كنيد، و بدانيد كه خدا به شكوه خود سوگند ياد نموده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان را عذاب نكند، و در روز رستاخيز، آنگاه كه مردم در برابر پروردگار جهانيان براى رسيدگى به حساب برمى خيزند، آنان را به آتش نترساند.
و نيز فرمود:
«اءيّها النّاس ، من اءفطر منكم صائما مؤ منا فى هذا الشّهر كان له بذلك عتق نسمة ، و مغفرة لما مضى من ذنوبه ؛»(١٢٨)
اى مردم ، هر كسى از شما در ماه مبارك رمضان ، روزه دار مؤ منى را افطار دهد، براى او ثواب آزاد كردن يك بنده و بخشش از گناهان گذشته خواهد بود.
يعنى كسى كه حاصل زندگى و دست رنج خود را با ديگران بخورد و روح توجه به مردم در او زنده باشد، انسان كريم و بزرگوارى است .
رسيدگى به امور فقرا يكى ديگر از نكات مهمى كه شخص روزه دار در ماه رمضان بايد به آن توجه كند، رسيدگى به امور فقرا و مساعدت در حق آنان است لذا مى فرمايد وظيفه ى انسان در آخر ماه رمضان پرداخت زكوة فطره است ، يعنى به فكر فقرا و محرومين باشيد.
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«من ختم صيامه بقول صالح ، و بعمل صالح ، تقبّل اللّه منه صيامه .
فقيل : يابن رسول اللّه ، ما القول الصّالح ؟
قال : شهادة اءن لا إ له إ لّا اللله ،
و العمل الصّالح ، إ خراج الفطرة ؛»(١٢٩)
هر كس روزه ى ماه مبارك رمضان را با گفتار و عمل صالح به اتمام برساند، خداوند روزه اش را قبول مى كند.
شخص پرسيد: گفتار صالح كدام است ؟
آن حضرت فرمود: شهادت به وحدانيت خدا، گفتار صالح است ، و بيرون كردن زكات فطره از مال خود، عمل صالح است .
و يا صدقه دادن و نيكى و احسان كردن در ماه رمضان تاءثير چندين برابر دارد.
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«من تصدّق فى شهر رمضان بصدقة صرف اللّه عنه سبعين نوعا من البلاء؛»(١٣٠)
هر كس در ماه رمضان يك درهم صدقه بدهد، خداوند هفتاد بلا را از او دور مى كند.
اثر صدقه و نيكى نقل شده است كه حضرت عيسى عليه السّلام از درب خانه اى عبور مى كرد كه تازه عروسى را وارد آن خانه نمودند.
آن حضرت به همراهانش فرمود: فردا صبح جنازه ى اين عروس از اين خانه بيرون مى رود.
ولى فردا صبح شد و ديدند عروس سالم است ! عرض كردند: اى پيامبر خدا، سخن شما حق است ، اما اين عروس هم زنده است جريان چگونه است ؟
آن حضرت فرمود: به همراه من بياييد. به منزل آن عروس رفتند آن حضرت وارد اتاق عروس شد و آن بالشى كه زير سر عروس بود بلند كرد، و همه ديدند كه عقرب خطرناكى آنجاست .
حضرت عيسى عليه السّلام فرمود: اين عقرب ماءمور بود او را بگزد، اما تو اى عروس بگو چه كردى ؟
او گفت : من آخر شب سهميه غذايم را فقيرى دادم .
حضرت عيسى عليه السّلام فرمود: آن صدقه به فقير بود كه اين بلاى بزرگ را دفع كرده و جانت را نجات داده است .
نيكى به عيال و اولاد در ماه مبارك رمضان يكى از دستورات مهم اين است كه هميشه ى ايام خصوصا در ماه مبارك رمضان به عيال و اولادتان سخت نگيريد. در فقه الرّضا چنين آمده است :
«اءحسنوا فى شهر رمضان إ لى عيالكم ،
و وسّعوا عليهم ، فقد روى عن العالم عليه السّلام اءنّه قال : إ نّ اللّه لا يحاسب الصّائم على ما اءنفقه فى مطعم و لا مشرب ، و اءنّه لا إ سراف فى ذلك ؛»(١٣١)
در ماه رمضان با اهل و عيال خودتان به نيكى رفتار كنيد، و از نظر امرار معاش و تهيه ى لوازم زندگى و خوراك با دست و دلبازى رفتار نماييد، چون خداوند شخص روزه دار را در نحوه و مقدار مصرف غذا و ملزومات زندگى محاسبه نمى كند، و اين عمل او، اسراف و زياده روى هم نيست .
حسن خلق و برخورد اسلامى يكى ديگر از شرايط رسيدن به كمالات و فضايل ماه عزيز رمضان حسن خلق و برخورد اسلامى با خود و ديگران است .
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«من حسّن منكم فى هذا الشّهر خلقه كان له جوازا على الصّراط يوم تزّل فيه الاءقدام ؛»(١٣٢)
هر كسى از شما در ماه رمضان خود را به اخلاق نيكو آراسته كند، در آن روزى كه همه ى قدم ها در پل صراط مى لغزد، به او جواز عبور از پل صراط را اعطا مى كنند.
اثر نيكى به زير دست نيكى به زير دست و در امان ساختن مردم از شرّ و بدى خود نيز در زندگى انسان اثر خوبى دارد و باعث مى شود تا خدا هم در قيامت با انسان آسان گيرد و سبك برخورد كند.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«و من خفّف فى هذا الشّهر عمّا ملكت يمينه خفّف اللّه عليه حسابه ؛»(١٣٣)
كسى كه به زير دستان خود آسان و سبك بگيرد خداوند هم به هنگام رسيدگى به اعمال او در فرداى قيامت بر او آسان مى گيرد و سبك برخورد مى كند.
و نيز فرمود:
«و من كفّ فيه شرّه كفّ اللّه عنه غضبه يوم يلقاه ؛»(١٣٤)
كسى كه در ماه رمضان شر و بدى خودش را نگاه دارد و مردم از او آزارى نبينند، خداوند غضبش را هنگام ملاقات در قيامت از او فرو مى نشاند.
دو شرط ديگر توجه به يتيم ، و صله ى رحم ، جزو وظايف شخص مؤ من و روزه دار است .
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«من اءكرم فيه يتيما اءكرم اللّه يوم يلقاه ،
و من وصل فيه رحمه ، وصله اللّه برحمته يوم يلقاه ،
و من قطع فيه رحمه ، قطع اللّه عنه رحمته يوم يلقاه ؛»(١٣٥)
كسى كه در ماه رمضان يتيمى را نوازش كند، خداوند در قيامت او را نوازش ‍ خواهد نمود، و كسى كه صله ى رحم كند و با اين كار ارزشمند و انسانى خودش آنها را خشنود سازد، خداوند در قيامت او را به رحمت خودش ‍ متصل خواهد نمود، و اگر كسى قطع رحم كند و از آنان ببرد، خداوند در قيامت رحمت خودش را از او قطع و دور مى كند.


۳
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

موانع بركات روزه و قدرت سازندگى آن رسيدن به فضائل بسيار عظيم و سازنده ى روزه و ماه مبارك رمضان شرايطى دارد، قطعا اسباب و عللى هم هست كه ممكن است جلو دار و مانع انسان از رسيدن به ارزش ها و بركات كامل روزه و ماه مبارك رمضان باشد.
اكنون به چند مورد از آن موانع با عنايت به روايت مى نگريم :
١. گناه غيبت
امام صادق عليه السّلام نقل كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در اين مورد فرمود:
«اءلصّائم فى عبادة اللّه و إ ن كان نائما على فراشه مالم يغتب مسلما؛»(١٣٦)
روزه دار زمانى كه غيبت مسلمانى را نكند، در حال عبادت خداوند است ، اگر چه در رختخوابش در حال خواب باشد.
پس ، يكى از اسبابى كه ارزش سازندگى و فضيلت روزه و روزه دار را از بين مى برد و يا ضعيف مى كند غيبت مردم است .
٢. گناهان متفرقه .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«اءلصّوم جنّة ما لم يخرقها؛»(١٣٧)
روزه دارى و ماه رمضان سپرى است مطمئن در برابر آتش سوزان دوزخ ، اما به شرط آن كه آن را با گناه و زشتكارى خودت نشكافى و سوراخ نكنى .
سه خطر مهم ديگر براى روزه و روزه دار. از جمله ى خطراتى كه فضائل روزه را تهديد مى كند، خطاها و گناهانى است كه هم جنبه ى فردى دارد و هم ضرر آن به جامعه و مردم بر مى گردد.
چنانكه رئيس مذهب شيعه و عالم آل محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم حضرت صادق عليه السّلام در اين مورد فرمود:«يغفر اللّه فى شهر رمضان إ لّا لثلاثةٍ:
صاحب مسكر،
اءو صاحب شاهين ،
اءو صاحب مشاهن ؛»(١٣٨)
خداوند در ماه مبارك رمضان همه را مى آمرزد و مى بخشد مگر سه دسته را:
١. شرابخوار را،
٢. قمارباز را،
٣. و آدم كينه توز و تندخو و خشن را.
به قدرى اين گناهان زشت و ناپسند هستند كه از اين سفره ى عظيم و پربركت ماه مبارك رمضان ، كه خداوند گسترده است تا بندگانش به اين وسيله نجات پيدا كنند، اين سه دسته بهره اى ندارند.
دروغ و ناحقگويى يكى ديگر از خطرت تهديد كننده ى فضائل روزه و رمضان دروغ و ناحقگويى است .
دروغ اگر به خدا و پيامبر و معصومين عليهم السّلام باشد كه موجب بطلان روزه است ، و اگر در موارد ديگر باشد، قطعا از ارزش و فضيلت روزه مى كاهد.
در همين رابطه امام صادق عليه السّلام فرمود:
«من كذب على اللّه و على رسوله و هو صائم نقض ‍ صومه ؛»(١٣٩)
كسى كه به خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم دروغ بندد در حالى كه روزه دارد، روزه اش شكسته و ضايع مى گردد.
لذا انسان بايد سعى و دقت كند حرفى نابجايى نزند و اگر مى زند سخنى باشد كه روزه را خراب و ضايع نكند.
در روايت دارد، كه امام سجاد عليه السّلام در ماه مبارك رمضان جز ذكر خدا به چيز ديگرى مشغول نمى شد.
روايت را در همين ارتباط توجه كنيد:
«عن حسين عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال :
كان علىّ بن الحسين عليهما السّلام إ ذا كان شهر رمضان لم يتكلّم إ لّا بالدّعاء و التّسبيح ، و الا ستغفار؛»(١٤٠)
مردى به نام «حصين » از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: حضرت امام سجاد عليه السّلام در ماه مبارك رمضان سخنى نمى گفت ، مگر دعا و تسبيح و ستايش خدا، و استغفار و طلب مغفرت باشد.
نگاه به نامحرم نگاه به زن اجنبى و نامحرم يكى ديگر از ابزارى است كه رنج ها و زحمات روزه دار را فاسد و تباه مى كند و ارزش روزه ى او را از بين مى برد.
به كلام بلند و زيباى پيامبر عزيز اسلام عنايت كنيد كه در اين مورد فرمود:
«من تاءمّل خلف امراءةٍ حتّى يتبيّن له حجم عظامها من وراء ثيابها و هو صائمٌ فقد افطر؛»(١٤١)
هر كس پشت سر زن نامحرم آن گونه دقت و چشم چرانى كند كه حجم بدن آن زن اجنبى را ببيند، روزه ى خود را باطل كرده است .
يعنى آن قدر اين عمل ، زشت و ناپسند است كه به كلّى اثرات و فضائل روزه را از بين مى برد.
«ابن محبوب »از «عمر بن يزيد» نقل مى كند كه من از حضرت امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود:
«فاءحسنوا اءعمالكم اللّتى تعملونها لثواب اللّه .
فقلت له : و ما الا حسان ؟
قال : إ ذا صلّيت فاءحسن ركوعك و سجودك ،
و إ ذا صمت فتوّق كلّ ما فيه فساد صومك ؛»(١٤٢)
آن اعمالى را كه براى كسب فضائل الهى انجام مى دهيد نيكو عمل كرده و خوب انجام دهيد.
«عمر بن يزيد» مى گويد: عرض كردم مراد از نيكو انجام دادن چيست ؟
فرمود: وقتى نماز مى خوانيد ركوع و سجده اش را درست انجام دهيد و وقتى روزه گرفتيد، هر چيزى كه سبب فساد فضائل و ارزش هاى روزه تان مى شود خود را نگاه داشته و كنترل كنيد و مرتكب آن فساد نشويد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در روايتى فرمود:
«إ ذا صمت فليصم سمعك و بصرك و جلدك ؛»(١٤٣)
وقتى روزه گرفتيد، بايد گوش و چشم و پوست و جوارح شما هم روزه دار باشد.
دشنام گويى و همسايه آزارى يكى ديگر از اثرات شوم و بسيار مضرّى كه مى تواند آن ارزشها و فوائد سازنده ى روزه و رمضان را از بين ببرد، دشنام گويى و فحش دادن به ديگران و آزردن همسايه است .
امام صادق عليه السّلام از پدران بزرگوارشان نقل كرده است كه :
«سمع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم امراءة تسابّ جارية لها و هى صائمة ،
فدعا رسول اللّه بطعام فقال لها:كلى .
فقالت اءنا صائمة يا رسول اللّه ،
فقال : كيف تكونين صائمة و قد سببت جاريتك ؟
إ نّ الصّوم ليس من الطّعام و الشّراب ؛»(١٤٤)
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم شنيد كه زنى به كنيزش فحش ‍ مى دهد در حالى كه روزه است .
رسول خدا اين خانم را خوردن غذا دعوت كرد! زن گفت روزه ام ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: چگونه روزه اى در حالى كه به كنيزت فحش مى دادى ؟
روزه داشتن كه تنها نخوردن غذا و ننوشيدن آشاميدنى نيست . مى خواهد بفرمايد همه ى اعضاء و جوارحتان بايد روزه دار و در حال عبادت باشد.
در روايتى ديگر حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود: روزه تنها كنترل نفس از خوردن و آشاميدن نيست .
«إ نّما للصّوم شرط يحتاج اءن يحفظ حتّى يتّم الصّوم ،
فإ ذا صمتم فاحفظوا اءلسنتكم عن الكذب ،
و غضّوا اءبصاركم ،
و لا تنازعوا،
و لا تحاسدوا،
و لا تغتابوا،
و لا تمارّوا،
و لا تكذبوا،
و لا تباشروا،
و لا تخالفوا،
و لا تغاضبوا،
و لا تسابّوا،
و لا تشاتموا،
و لا تفاتروا،
و لا تجادلوا،
و لا تتاءذّوا،
و لا تظلموا،
و لا تسافهوا،
و لا تضاجروا،
و لا تغفلوا عن ذكر اللّه و عن الصّلاة ؛»(١٤٥)
آن حضرت براى تماميت و كامل بودن روزه شرايطى را بيان كرد كه بسيار ارزشمند و مفيد و مهم است و در واقع زير بناى روابط اجتماع و يك زندگى سالم و درست است . اكنون به اين شرايط زيبا توجه كنيد:
١. زبانتان را از دروغ كنترل كنيد.
٢. چشمانتان را از حرام ببنديد.
٣. نزاع و دعوا و شرارت نكنيد.
٤. بخل و حسد نورزيد.
٥. غيبت نكنيد.
٦. با يكديگر دشمنى نكنيد.
٧. دروغ نگوييد.
٨. در حال روزه ، جماع نكنيد.
٩. درصدد مخالفت با يكديگر نباشيد.
١٠. به همديگر غضب نكرده و عصبانى نشويد.
١١. به يكديگر سبّ و لعن نكنيد.
١٢. به يكديگر سرزنش نكنيد.
١٣. يكديگر را در امر دين و كارهاى خير و نيك سست نكنيد.
١٤. با يكديگر جدال نكنيد.
١٥. يكديگر را نرنجانيد.
١٦. به يكديگر ظلم نكنيد.
١٧. يكديگر را به نادانى و نفهمى نسبت ندهيد.
١٨. يكديگر را زجر و شكنجه ندهيد.
١٩. از ذكر و ياد خدا غفلت نكنيد.
٢٠. و از نماز هم غافل نباشيد.
راستى اين توصيه هاى اخلاقى اگر به كار گرفته شود زندگى بسيار شيرين مى گردد، و همه ى اينها از بركات ماه مبارك رمضان است .
اين منشور زندگى اجتماعى كه از كلام درر بار حضرت امام صادق عليه السّلام تراوش مى كند، بهترين ابزار و الگو براى ايجاد جامعه ى سالم و زندگى مسالمت آميز است .
بررسى بيشتر در مورد ماه رمضان ويژگى هاى رمضان در بعضى از روايات ، امامان و پيشوايان معصوم عليهم السّلام راجع به اهميت و فضيلت و ارزش و اهميت روزه و ماه مبارك رمضان بياناتى دارند كه جايگاه ويژه و خصوصيت هاى بزرگ اين ماه خدا و ماه ايمان و تقوا را مى رساند؛ براى نمونه :
نام هاى مخصوص رمضان پيامبر بزرگوار اسلام در اين مورد فرمود:
«شهر رمضان شهر اللّه عزّوجلّ،
و هو شهر يضاعف فيه الحسنات ،
و يمحوا فيه السّيئات ،
و هو شهر البركة ،
و هو شهر الا نابة ،
و هو شهر التّوبة ،
و هو شهر المغفرة ،
و هو شهر العتق من النّار،
و الفوز بالجنّة ؛»(١٤٦)
ماه رمضان ماه خداست ، آن گاه وارد خصوصيات ويژه و ويژگى هاى اين ماه مى شود و چنين مى فرمايد:
١. در ماه رمضان حسنات و نيكى هاى شما چندين برابر مى شود.
٢. سيئات و بديهايتان محو و نابود مى گردد.
٣. ماه رمضان ماه خدا و ماه بركت است .
٤. ماه بازگشت به سوى خدا و آشتى با خداست .
٥. ماه توبه و اظهار ندامت از گناه است .
٦. ماه بخشش و آمرزيدن است .
٧. ماه آزاد شدن انسان از آتش جهنم است .
٨. ماه رسيدن به بهشت و رحمت و كاميابى است .
راوى مى گويد:
«سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم يقول : لو علمتم ما لكم فى رمضان لزدتم لله تبارك و تعالى شكرا؛»(١٤٧)
شنيدم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مى فرمود: اگر شما آگاه بوديد كه در ماه رمضان چه چيزى براى شما خواهد بود، با آمدن رمضان شكر و سپاسگذارى بيشترى مى كرديد كه : سپاس خداوندى را كه ماه رمضان را آفريد، و سپاس خداوندى را كه ما را توفيق روزه گرفتن داد، و سپاس خداوند را كه به ما توفيق درك فضائل ماه رمضان و رسيدن به بركات شب قدر را عطا كرد، و سپاس خداوندى را كه در ماه رمضان به ما توفيق انس با قرآن را داد، و سپاس خداوندى را كه در ماه رمضان به ما لياقت و توفيق بندگى و عبادت عطا كرد، و سپس خداوندى را كه ماه رمضان را وسيله ى نجات ما قرار داد، و خلاصه سپاس و شكر از همه بركاتى كه در اين ماه نصيب ما بندگان گنهكار نمود تا با توسّل بر رمضان ، به سعادت ابدى و به رحمت واسعه ى الهى و به بهشت پروردگار، و به دست آوردن رضايت و خشنودى خداى منّان دست پيدا كنيم ؛ آمين ربّ العالمين .
ماه رمضان و ورودى ويژه به بهشت در روايت ديگرى از پيامبر عزيز اسلام نقل شده است كه چنين فرمود:
«إ ذا كان اءوّل ليلة منه غفر اللّه عزّ و جلّ لاءمّتى الذّنوب كلّها؛»(١٤٨)
وقتى شب اول رمضان آمد، و مؤ من آماده روزه دارى شد، خداوند تمام گناهان امّت مؤ من مرا مى آمرزد.
در روايت ديگرى از پيامبر نقل شده است كه : بهشت درهاى متعددى دارد، كه روزه داران هنگام ورود به بهشت ، دروازه ى مخصوصى دارند و بايد از آن در ورودى ويژه به بهشت خدا وارد گردند.
پيامبر عزيز اسلام در اين مورد فرمود:
«و للجنّة باب يقال له الرّيّان ،
لا يفتح ذلك إ لى يوم القيامة ،
ثمّ يفتح للصّائمين و الصّائمات من اءمّة محمّد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ،
ثمّ ينادى رضوان خازن الجنّة يا اءمّه محمّد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ،
هلمّوا إ لى الرّيّان ، فيدخل اءمّتى فى ذلك الباب إ لى الجنّة ،
فمن لم يغفر له فى رمضان ففى اءىّ شهر يغفر له ؟»(١٤٩)
براى بهشت درى است كه نام آن «ريّان » است و تا قيامت باز نمى شود، تا اينكه در قيامت براى مردان و زنان روزه دار از امت محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم باز مى شود، و منادى ماءمور بهش صدا مى زند كه :
اى پيروان محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ، بياييد به سوى بهشت از دروازه ى «ريّان ». آن گاه امت من از اين درب وارد بهشت مى شوند.
در پايان ، پيامبر عزيز اسلام چنين فرمود: كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، پس در كدام ماه بخشيده مى شود و گناهانش آمرزيده مى گردد؟
به هر حال اين ويژگى و خصوصيت ماه رمضان را مى رساند كه اگر بنده ى معصيت كارى در ماه رمضان وسيله ى آمرزش خود را فراهم نكند، هيچ گاه و هيچ ماه ديگر موفق به توبه و آمرزش گناهانش نخواهد شد.
ماه رمضان و رسيدن به خشنودى خدا براى رسيدن به آن جايگاه ويژه در ماه مبارك رمضان شرايطى مشخص ‍ گرديده است كه در ساختار تربيتى و كمالات انسانى انسان نقش مهمى دارد. برخى از آن شرايط اين است كه روزه دار واقعى بايد بكوشد تا چنين باشد:
١. به حرام نزديك نشود.
٢. تهمت و افترا به كسى نزند.
٣. كارى كند كه خدا از او خشنود شود.
٤. و بايد بكوشد تا كارهاى شايسته اى انجام دهد كه خدا بهشت را بر او واجب كند.
در اين رابطه كلام زيبا و سازنده ى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم را توجه كنيد كه چنين فرمود:
«من صام شهر رمضان فاجتنب فيه الحرام و البهتان رضى اللّه عنه ، و اءوجب له الجنان ؛»(١٥٠)
كسى كه در ماه رمضان روزه بگيرد، و از حرام و خلاف اجتناب كند و تهمت و افترا نزند، خداوند از او خشنود گرديده و بهشت را بر او واجب مى نمايد.
چه سعادت عظيمى براى روزه دار و چه بركت بزرگى ، و چه خصوصيات ويژه اى براى ماه رمضان قرار داده شده است .
رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و سلم فرمود، پرچمى با جبرئيل امين هست كه آن ملك مقرب درگاه خدا، آن پرچم را در آسمان هفتم نصب مى كند، كه بر آن پرچم اين جملات نوشته شده است :
لا إ له إ لّا اللّه ،
محمد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ،
طوبى لاءمّة محمّد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ، ينادون بالاءسحار بالبكاء و التّضرّع ،
اءولئك هم الآمنون يوم القيامة ؛»(١٥١)
نيست خدايى مگر خداى يكتا و بى همتا، و محمد رسول خداست . خوشا به حال امت محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم كه در هنگام سحرها با گريه و زارى به درگاه خدا روى مى آوردند و ملتمسانه با خدايشان راز و نياز مى كنند. اينان در قيامت در امنيت خواهند بود.
در روايت ديگرى پيامبر بزرگوار اسلام راجع به روزه و ماه رمضان تعبيرهاى بسيار قشنگ تر و زيباترى هم دارد كه بسيار روح بخش است :
«عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم قال : قد اءظلّكم شهر رمضان ،
شهر مبارك ،
شهر فيه ليلة خير من اءلف شهر،
جعل اللّه تعالى صيامه فريضة ،
و قيامه لله عزّ و جلّ طوعا.
من تقرّب فيه بخصلة من خير كان كمن اءدّى فريضة فيما سواه ،
و من اءدّى فيه فريضة كان كمن اءدّى سبعين فريضة فيما سواه ،
و هو شهر الصّبر،
و الصّبر ثوابه الجنّة ،
و شهر المواساة ،
شهر اءوّله رحمة ،
و اءوسطه مغفرة ،
و آخره عتق من النّار؛»(١٥٢)
پيامبر اسلام فرمود:
١. ماه رمضان بر شما سايه افكنده است .
٢. ماهى است پربركت .
٣. ماهى است كه يك شب آن از هزار ماه بهتر و با ارزش تر است .
٤. خدا روزه اين ماه را واجب كرده است .
٥. شب زنده دارى اين ماه را عشق دل قرار داده است .
٦. در اين ماه هر كسى يك كار نيك استحبابى انجام دهد، همانند آن است كه در غير ماه رمضان كار واجبى را انجام داده باشد.
٧. و هر كس امر واجبى را به جا آورد، همانند كسى است كه در غير ماه رمضان هفتاد كار واجب را انجام داده است .
٨. ماه رمضان ، ماه صبر است .
٩. و ثواب و جزاى صبر بهشت است .
١٠. ماه رمضان ، ماه همدردى است .
١. ماهى است كه اول آن رحمت است .
١٢. ماهى است كه در ميانه اش بخشش خداوند است .
١٣. و ماهى است كه آخر آن براى خوبان و روزه داران آزاد شدن از آتش ‍ جهنم خواهد بود.
هان صيام آمد دلا از آن صفا بايد گرفتروزه در اين ماه از امر خدا بايد گرفتمعنى روزه نباشد اجتناب از اءكل و شربروزه با چشم و زبان و دست و پا بايد گرفتروزه كَافطارش بود از مال مردم روزه نيستروزه از مال يتيم و بى نوا بايد گرفتروزه دارى ، كو تقلّب كرد در ارزاق خلقاز گروه صائمين او را جدا بايد گرفتكارمند روزه دار، از خاطى است و مرتشىروزه اش را در هدر يا در هبا بايد گرفتملتى كز مكتبش قبح خيانت رخت بستاز براى اين چنين ملت عزا بايد گرفتروزه ات فولادى ار خواهى قبول حق شودروزه از خودخواهى و بخل و حسد بايد گرفت(١٥٣)
روزه و بهداشت زندگى حال كه سخن به اينجا رسيد و بحث از روزه و ماه مبارك رمضان و نقش ‍ سازنده ى اعمال صالح آن در سرنوشت انسان به ميان آمد، جا دارد درباره ى اهميت و تاءثير روزه در بهداشت جسم و جان و سلامت فكرى و جسمى انسان مطالبى هر چند مختصر و كوتاه مطرح گردد، تا روشن شود كه اسلام در پيامها و دستورات خودش حتى در كنار مقررات معنوى و عبادى ، زندگى مادى و جنبه ى جسمى هر انسانى را مورد نظر و عنايت قرار داده است ، و اين دليل است بر نگرش ژرف و جامع اسلام عزيز.
اسلام و بهداشت هر انسانى موظف است بكوشد تا در زندگى ، جسمى سالم و بدنى قوى و نيرومند داشته باشد، و در حفظ قوت و سلامت جسم خويش تلاش و كوشش كند؛ لذا انسان حق ندارد به بدنش ضرر و خطرى وارد كند.
درست به همين خاطر است كه خودزنى و خودكشى در اسلام حرام است .
صرف نظر از دلايل ديگرى كه بر حرمت خودزنى و خودكشى وارد است ، يكى از دلايل آن همين است كه انسان بايد اين هيكل و اين وجود خودش را حفظ كند.
حضرت امام على عليه السّلام در دعاى كميل چنين فرمود:
«قوّ على خدمتك جوارحى ؛»
خدايا، بدنم را براى خدمت كردن به تو قوى و نيرومند ساز.
انسان وظيفه دارد جسم و روانش را از خطراتى كه سلامتى او را تهديد مى كند، مواظبت كند. اين فرمان خداوند در قرآن كريم است كه مى فرمايد:
«و اءنفقوا فى سبيل اللّه و لا تلقوا باءيديكم إ لى التهلكة و اءحسنوا إ ن اللّه يحب المحسنين# »(١٥٤)
و در راه خدا هزينه كنيد، و [ با فزونخواهى ،] خود را به دست خود به نابودى نيفكنيد، و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.
خداوند براى حفظ و سلامتى جسم و روح انسان آنچه را كه نياز بشر بوده است آفريده ، و اين بشر از اين ابزار نظام خلقت براى رفع نياز خود بايد بهره بردارى كند.
اين كلام خدا در قرآن است مى فرمايد:
«و آتاكم من كل ما ساءلتموه و إ ن تعدّوا نعمة اللّه لا تحصوها إ نّ الا نسان لظلومٌ كفّار#»(١٥٥)
و از هر چه از او خواستيد به شما ارزانى داشت ، و اگر [بخواهيد] نعمت هاى خدا را به شمار آوريد نمى توانيد آنها را به شمار آوريد.
راستى كه انسان ستم پيشه و ناسپاس است .
و در آيه ديگرى چنين مى فرمايد:
«هو الّذى جعل لكم الاءرض ذلولا فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و إ ليه النّشور#»(١٥٦)
اوست آن كسى كه زمين را براى شما رام ساخت . پس در شانه هاى آن گام سپاريد و از روزى او بخريد، و برانگيخته شدن [همگان ] به سوى اوست .
اينها نمونه هايى است از ده ها و صدها نمونه آيه و دستور كه خداوند ابزار مورد نياز زندگى سالم بشر را فراهم كرده است ، و اين انسان است كه بايد از آنها به صورت درست براى سلامت جسم و جان خويش استفاده كند.
پس اگر در سال ١٩٨٢ ميلادى چهل ميليون نفر از گرسنگى مردند،(١٥٧)اين مرگ نه از آن باب است كه موادّ غذايى عالم كم است ، نه ، بلكه نتيجه ى ظلم و بى عدالتى حاكم بر دنياى بدون تقوا و انسانيت و عدالت است .
چنانكه حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«ما جاع به فقير إ لّا ما منع به غنّى »(١٥٨)
فقيرى بر زمين گرسنه نماند مگر آن كه ثروتمندى او را از رسيدن به حق خودش باز داشته است .
اسلام در آيات قرآن كريم دستورات بهداشتى را به دو بخش تقسيم كرده است :
١. تحريم پليديها و خبائث ،
٢. ترسيم حلال ها و مباح نمودن پاكيزه ها.
آرى ، خداوند بندگانش را به نيكى امر كرده و از زشتى نهى نموده ، و هر طعام و غذاى پاكيزه و مطبوع را حلال نموده و هر پليدى را حرام گردانيده است .
قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد«الّذين يتّبعون الرّسول النّبىّ الاءمّىّ الّذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التّوراة و الا نجيل ياءمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطّيبات و يحرّم عليهم الخبائث ...#»(١٥٩)
... آنان از آن پيامبر درس ناخوانده ، كه [ نام و نشان ] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته شده مى يابند، پيروى مى نمايند؛ [همو كه ] آنان را به كار پسنديده فرا مى خواند و از كار ناپسند باز مى دارد. چيزهاى پاكيزه را براى آنان حلال و چيزهاى پليد را بر آنان حرام مى سازد...
پس هر انسان مؤ منى موظّف است با اين دستور حكيمانه و نجات بخش ‍ مسير درست و چگونه زندگى كردن را پيدا كرده و به آن عمل كند.
در آيه ى ديگرى مى فرمايد:
«يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كلّ مسجد و كلوا واشربوا و لا تسرفوا إ نّه لا يحبّ المسرفين# »(١٦٠)
اى فرزندان آدم ، در هر نمازى [جامه و ] زيور خود را برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و فزونكارى نكنيد، كه خدا فزونكاران را دوست نمى دارد.
اين دسته بندى آيات كريمه ى قرآن با ايجاد اعتدال و ميانه روى ، مى تواند با بهترين روش بهداشت و تاءمين سلامتى انسان را در محيط زندگى فراهم گرداند.
به كلام بلند و حكيمانه ى حضرت امام صادق عليه السّلام توجه كنيد كه چه زيبا بيان فرموده و به نكات ظريف و حساس و ريز زندگى و نياز ضرورى انسان توجه مى دهد و مى فرمايد:
«كلّ شى ء تكون فيه المضرّة على الا نسان فى بدنه فحرام اءكله إ لّا فى حال الضّرورة ؛»(١٦١)
هر چيزى كه به بدن انسان ضرر برساند و سلامتى انسان را تهديد كند، خوردنش حرام است ، مگر از باب ضرورت و ناچارى .
قرآن كريم در تشويق و ترغيب انسان به توجه و دقت در امور مواد غذايى به قدرى حساسيت نشان داده است كه بسيار عجيب است و اين حساسيت عجيب دلالت بر عمق عنايت اسلام به بهداشت زندگى انسان دارد.
قرآن در آيه مى فرمايد:
«يا اءيّها النّاس كلوا ممّا فى الاءرض حلالا طيبا و لا تتّبعوا خطوات الشّيطان إ نّه لكم عدوّ مبين# »(١٦٢)
هان اى مردم ! از آنچه در روى زمين است ، حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گام هاى اهريمن پيروى نكنيد؛ چرا كه او دشمن آشكار شماست .
اسلام حتى چگونه مسواك بزنيم را هم مورد توجه قرار داده و دستور العمل دارد.
به كلام پربار و دقيق پيامبر بزرگوار اسلام عنايت كنيد كه در اين مورد فرمود:
«إ ستاكوا عرضا و لا تستاكوا طولا»
به صورت عرضى ، يعنى از بالا به پايين و پايين به بالا مسواك بزنيد، نه از سمت چپ به راست و راست به چپ .
بر كسى پوشيده نيست كه نوع غذا و ميزان مصرف آن در سلامت تن و بدن و زندگى انسان نقش مهمى دارد.
امروزه خيلى از امراض و كمبودها در اثر سوء تغذيه و نداشتن غذا و دواى كافى و سالم و بهداشت لازم است . از نظر اسلام زندگى زيبا و بهره گيرى از مظاهر زيباى طبيعت حق مؤ من است .
بهترين سخن و كلام وحى الهى است كه مى فرمايد:
«قل من حرّم زينة اللّه الّتى اءخرج لعباده و الطّيّبات من الرّزق قل هى للّذين آمنوا فى الحياة الدّنيا خالصةً يوم القيامة# »(١٦٣)
[اى پيامبر! به مردم ] بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده ، و روزى هاى پاكيزه را چه كسى حرام ساخته است ؟ بگو: اين [نعمت ]ها در زندگى اين جهان براى كسانى است كه ايمان آورده اند...
بگو: پروردگارم تنها كارهاى زشت را، چه آشكارش باشد و چه نهان و گناه و فزونخواهى ناروا را حرام گردانيده است ، و [نيز] اين كه چيزى را شريك خدا سازيد كه هيچ دليل بر [درستى ] آن فرونفرستاده است ، و اين كه چيزى را كه نمى دانيد به خدا نسبت دهيد.
پس خدا زينت ها و زيورهايى را براى بندگان خود آفريده و از مصرف و هزينه ى روزى حلال منع نكرده است . اين نعمت ها در دنيا براى اهل ايمان است ، يعنى كسى نمى تواند با نظر و سليقه ى تحريفى و خرافى خود و با برداشت هاى غلط از اسلام ، مسلمانان را در چهارچوب خشك و بى روح زندگى محبوس كند و نگذارد انسان ها از مواهب و زيبايى هاى نظام خلقت كه خداى حكيم بر آنان حلال كرده است بهره مند گردد.
پس در زندگى خويش نه تند و افراطى برويد و نه از قافله ى تمدن عقب بمانيد، نه آنچه را خدا بر شما حلال و مباح كرده است ، بر خود حرام كنيد و نه آنچه را كه خدا نهى و حرام كرده است ، بر خود حلال بدانيد.
پيش گيرى در اسلام يكى از راه هاى صحيح ايجاد زندگى مطلوب و مطبوع با بهداشت كامل ، شناخت عوامل بيمارى زا در جامعه است .
به آيات قرآن دقت كنيد:
«واذكر عبدنا اءيّوب إ ذ نادى ربّه اءنّى مسّنى الشّيطان بنصب و عذاب #»(١٦٤)
و تو اى رسول عزيز اسلام ، به ياد بياور بنده ما «ايّوب » را، آن گاه كه پروردگارش را ندا داد كه : [پروردگارا!] شيطان به من رنج و شكنجه اى [سخت ] رسانده است .
در اين جا منظور از شيطان به همان عوامل امراض و بيمارى تعبير شده است .
بعد مى فرمايد ما به او گفتيم :
«اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب ..#
وخذ بيدلك ضغثا فاضرب به و لا تحنث إ نّا وجدناه صابرا نعم العبد إ نّه اءوّاب #»(١٦٥)
با پاى خود [بر زمين ] بكوب ، اينك اين چشمه سارى است براى شستشو، كه سرد و آشاميدنى است .
و [گفتيم :] دسته اى گياه به دست خود برگير و [همسرت را برابر سوگندت ] با آن بزن ، و سوگند مشكن . ما او را شكيبا يافتيم .[وه ،] چه بنده ى خوبى ! راستى كه او بسيار بازگردنده [ى به سوى ما] بود.
به هر حال او به دستور خدايش ، پاى خود را بر زمين زد و چشمه ى آبى پديد آمد و در آن آب سرد شستشو كرد و از آن آشاميد تا هر درد و رنجى داشت خلاص شد.
يعنى اى انسان ، امراض و عوامل و موجبات بروز بيمارى و رنج جسم را بشناس و با طهارت و پاكيزگى و رعايت بهداشت ، بر پليدى هاى زندگى غلبه كن .
بهره گيرى از نعمت هاى خدا و تنظيم بهداشت زندگى اسلام روى دو نكته ى بسيار مهم و اثر گذار اهميت و حساسيت بيشترى نشان مى دهد:
١. حلال بودن غذا،
٢. و پاك و تميز بودن غذا.
چون غذا همان طور كه در جسم انسان تاءثير دارد، در روح و فكر و انديشه و عقيده ى انسان هم تاءثير مى گذارد.
اسلام سخنى بالاتر و بلندتر از سخن دنياى امروز دارد، كه نه تنها بهداشت جسم و تن را توجه كرده است ، بلكه به همان اندازه بيشتر به بهداشت روح و تفكر و عقيده عنايت نموده و مى گويد: مواظب باشيد از غذايى كه از طريق حرام باشد، يا ذاتا حرام و پليد باشد استفاده نكنيد.
بهترين سخن و كلام ، وحى الهى است كه مى فرمايد:
«فلينظر الا نسان إ لى طعامه# »(١٦٦)
پس انسان بايد به خوراك خود [نيك ]بنگرد.
آرى ، انسان بايد با چشم بصيرت به غذاى جسم و روح خودش دقت كند.
اسلام و فراگيرى علوم و فنون براى زندگى بهتر گواه ديگر بر توجه اسلام و قرآن به سلامت و بهداشت زندگى انسان ، اين حقيقت است كه از نظر اسلام ، انسان بايد تلاش كند تا با فراگيرى علوم و كسب فنون مختلفى كه در تاءمين سلامت زندگى او نقش مهمى دارند، بهترين راه را براى زندگى سالم و درست و انسانى پيدا كند.
اين كار تا آن جايى مهم و حياتى است كه پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«ما خلق اللّه تعالى داء إ لّا و خلق له دواء إ لّا السّام ؛»(١٦٧)
خداوند هيچ دردى را خلق نكرد جز آنكه دوايش هم ايجاد كرد مگر مرگ را كه چاره اى ندارد، و وقتى پيمانه پر شد و هر كسى بايد شربت مرگ را بنوشد، خواهد نوشيد.
يعنى حديث مى خواهد بگويد كه در نظام هستى هيچ چيز لاينحلى وجود ندارد، پس تلاش كنيد با كشفياتتان زندگى بهتر و مطلوب تر و مقبول تر و پاكيزه ترى را براى خود و جامعه و دنياى خودتان فراهم كنيد.
كلام زيبا و راهگشاى پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم را ببينيد كه فرمود:
«اءلّذى اءنزل الدّاء اءنزل الشّفاء؛»(١٦٨)
آن خداوند حكيمى كه درد را نازل كرد، شفا و راه علاج آن را هم فراهم آورد.
پيامبر بزرگوار اسلام در كلام زيباى خود اين درس را به ما مى دهد كه مسلمانان بايد راه مبارزه ى با بيماريها و يافتن راه ها و شيوه هاى صحيح درمانى را پيدا كنند، البته در سايه ى كسب علم و آگاهى در رشته هاى مربوط به خود بهداشت و طب .
الگوى زندگى سالم حضرت امام على عليه السّلام وقتى الگوى زندگى سالم و بهتر را تعريف مى كند چنين مى فرمايد:
«عن علىّ عليه السّلام قال : لا خير فى الحياة إ لّا مع الصّحة ؛»(١٦٩)
زندگى تنها در سايه ى سلامتى تن و روان است و بدون آن زندگى ارزش ‍ ندارد.
مسواك و بهداشت دندان ببينيد چگونه رسول عزيز اسلام به امر مسواك و نظافت دندان ها اهميت مى دهد و مى فرمايد:
«لو لا اءن اءشقّ على اءمّتى لاءمرتهم بالسّواك ؛»(١٧٠)
اگر بر امت من موجب مشقت و دشوارى نبود، مسواك كردن را بر آنان واجب مى كردم .
اسلام بر روى شناخت ابزار و عوامل بيمارى زا كه نعمت سلامت و بهداشت جسم و روان انسان را به خطر مى اندازد و نيز بر درمان آنها تاءكيد فراوانى دارد.
هشدارهاى بهداشتى پيامبر بزرگ اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در ترغيب و تشويق به رعايت بهداشت در زندگى فرمود:
«لا تبيّتوا منديل اللّحم فى البيت فإ نّه مربض ‍ الشّيطان ؛»(١٧١)
دستمال و ظرف حامل گوشت را در اطاق مگذاريد كه جايگاه شيطان خواهد شد.
در سخنان حكيمانه ديگر آن بزرگوار چنين مى خوانيم :
قال صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم لا تبيّتوا القمامة فى بيوتكم و اءخرجوها نهارا فاءنّها مقعد الشّيطان ؛»(١٧٢)
زباله ها را شب در خانه هايتان نگذاريد و همان روز بيرون بريزيد چون مركز ميكربهاست .
حضرت امام باقر عليه السّلام ميفرمايد:
«إ نّما قصّت الاءظفار لاءنّها مقيل الشّيطان ؛»(١٧٣)
ناخن ها بايد كوتاه گردد، چرا كه زير آنها جايگاه شيطان خواهد شد.
حضرت امام صادق مى فرمايد:
«اءلماء المغلىّ ينفع من كلّ شى ء و لا يضّر من شى ء»(١٧٤)
آب جوشيده براى هر چيزى مفيد است ، و به هيچ چيزى هم ضرر نمى رساند.
اينها نكات مهمى است كه اسلام در جهت پيشگيرى از ايجاد امراض و رنج و دردها كه سلامت انسان را تهديد مى كنند، بيان مى كند، پس بهداشت در نظر اسلام خيلى مهم است و ما بايد جامعه اى سالم و بهداشتى داشته باشيم .
تعريف بهداشت و سلامتى در اينجا سازمان جهانى بهداشت در تعريف سلامتى نكاتى دارد كه قابل دقت است و در حقيقت نشاءت گرفته ى از مكتب پربركت اسلام عزيز است .
سازمان جهانى در تعريف سلامتى مى گويد: سلامت عبارت است از تاءمين رفاه كامل جسمى و روانى و اجتماعى و نه فقط نبودن بيمارى و نقص ‍ عضو.(١٧٥)
با اين تفسير انسان سالم كسى است كه از سلامت جسم و روح ، هر دو برخوردار باشد و از نظر اجتماعى نيز در آسايش باشد، چون خيلى از ناراحتى هاى جسمى ريشه اش به نگرانى هاى روحى بر مى گردد.
مثلا مى گويند: دلهره و ناراحتى هاى فكرى مى تواند عامل مهمى در ايجاد انواع زخم هاى معده باشد؛ پس سلامت جسم به سلامت فكر و سلامت فكر هم تا حدى زياد به فرهنگ و برخوردهاى اجتماعى مربوط مى شود.
نتيجه مى گيريم كه تندرستى و سلامتى انسان سه بعد بسيار مهم دارد:
١. جسمى ،
٢. روانى ،
٣. اجتماعى .
اين ابعاد سه گانه در يكديگر تاءثير دارند.
پس انسان سالم و با نشاطى كه داراى سلامت و رفاه باشد، آن كسى است كه اين گونه باشد:
١. رفاه جسمى داشته باشد؛
٢. رفاه روانى داشته باشد؛
٣. و از رفاه اجتماعى برخوردار باشد.
از ديد كارشناسان بهداشت ، نظر اين است كه خوب و بد بهداشت مردم ، به اين عوامل و ابزارى بر مى گردد كه در زندگى بسيار اثر مى گذارند:
١. وضعيت اقتصادى طبيعى است كه اگر كسى از زندگى و درآمد خوبى برخوردار باشد، مى تواند مسكن و غذا و لوازم زندگى بهترى را براى خود فراهم كند، پس اقتصاد نقش دارد.
٢. آگاهى و اطلاعات سواد و آگاهى و اطلاعات انسان هر قدر بالا و قوى باشد بيشتر به خطر و ضرر عدم بهداشت و منافع بهداشت توجه مى كند، لذا علم و دانش نقش ‍ دارد.
٣. وسايل ارتباط جمعى وسايل ارتباط جمعى هر قدر بيشتر و قوى تر باشد و در دسترس افراد قرار گيرد، در آگاه كردن مردم به منافع و مضارّ بهداشت و بى بهداشتى تاءثير دارد.
٤. عقايد و طرز تفكر عقايد و طرز تفكر هم در گسترش بهداشت و يا بى بهداشتى در جامعه تاءثير دارد. لذا مؤ منين واقعى و علما و دانشمندان كه به دستورات دينى و مذهبى مقيدتر و متعهدتر هستند، اوّلين كسانى هستند كه بهداشت را رعايت مى كنند و توجه به بهداشت را جزو تكاليف و وظايف شرعى خود مى دانند و به همين خاطر است كه غالبا از عمر طولانى برخوردارند.
در اينجا كلام وحى و آيه ى قرآن كريم چه جلوه ى دائمى و عظيمى دارد و چگونه همه ى گفته ها و نظرها را در پرتو تشعشع انوار معنوى و بيان محكم خود قرار مى دهد و چه زيباست كه مى فرمايد:
«... إ نّ اللّه يحبّ التّوّابين و يحبّ المتطهّرين# »(١٧٦)
بى گمان خدا توبه كاران را دوست دارد و پاكى جويان را [نيز] دوست مى دارد.
قرآن پاكيزگى از گناه ، يعنى پاكيزگى از آلودگى قلب و دل را كه همان بيمارى روحى و فكرى است ، همه را با پاكيزگى و نظافت بدن و لباس و محل كسب و كار و غذا به هم پيوند مى زند، و انسانى تربيت مى كند كه هم روح و دلى پاكيزه داشته باشد و هم به جسم و زندگى پاك و سالمى برسد، و اين عالى ترين نمونه ى بهداشت در زندگى انسان است .
پاكيزگى چه در هنگام تغذيه و چه در انجام فرايض دينى مورد نظر اسلام مى باشد. شستن دست ها قبل و بعد از غذا، استنشاق بينى و تميز كردن آن به عنوان يك مستحب در هنگام وضو، كوتاه نگاه داشتن ناخن با قيد اين نكته زير آن جايگاه شيطان است ، همه و همه دقت و توجه اسلام به پاكيزگى و بهداشت است .
اثر وراثت در بهداشت كودك قرآن هشدار مى دهد كه تغذيه و وراثت در بهداشت كودك تاءثير دارد.
امروزه مى گويند ازدواج فاميل نزديك ممكن است براى جسم و روح كودك تاءثير منفى ايجاد كند، و اسلام چهارده قرن قبل پيش بينى اين موضوع را كرده است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«لا تنكحوا لقرابة القريبة فإ نّ الولد يخرج ضاويا اءو نحيفا؛»(١٧٧)
با نزديكانتان ازدواج نكنيد، چون بچه ممكن است حالت گوشه گيرى و انزوا پيدا كند و يا لاغر و ضعيف شود.
اثر تغذيه در بهداشت كودك اهميت شير دادن و زمان گرفتن شير از كودك چگونه و تا چه زمانى باشد؟ اين هم مهم است .
قرآن كريم اين كتاب نجات بخش بشريت و آيين نامه ى زندگى انسانها در نظام هستى به نحو اعجازآميزى به همه ى اين نكات اشاره كرده و چنين مى فرمايد:
«والوالدات يرضعن اءولادهنّ حولين كاملين لمن اءراد اءن يتمّ الرّضاعة و على المولود له رزقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف ...#»(١٧٨)
و مادران ، فرزندان خود را دو سال تمام ، شير مى دهند. [اين ] براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى [كودك ]را كامل سازد؛ و [در صورت جدايى مادر، باز هم ] خوراك و پوشاك آنان [در مدتى كه شير مى دهند،] به طور پسنديده ، بر كسى است كه نوزاد از آن اوست ؛
[و معيار پرداخت هزينه ، توان اقتصادى پدر كودك است ، چرا كه ] هيچ كس ‍ جز به اندازه ى توان خويش موظف نمى شود. نه هيچ مادرى بايد به خاطر فرزندش زيان بيند و نه هيچ پدرى به خاطر فرزندش ؛ و بسان همان [وظايف كه بر پدر شيرخوار است ، در صورت نبودن او،] بر عهده ى وارث [او] است ...
در آيه ديگرى مى فرمايد:
«و وصّينا الا نسان بوالديه حملته اءمّه وهنا على وهن و فصاله فى عامين اءن اشكر لى ولوالديك إ لىّ المصير#»(١٧٩)
و به انسان [و نسل او] نسبت به پدر و مادرش سفارش كرديم .
مادرش به او باردار شد در حالى كه [با رشد تدريجى جنين ] ناتوان و ناتوان تر مى شد، و از شير بازگرفتن او در[پايان ] دو سال است . [به او سفارش كرديم ] كه سپاس من و پدر و مادرت با بگزار، كه بازگشت [همگان ] تنها به سوى من است .
و نيز مى فرمايد:
«و وصّينا الا نسان بوالديه احسانا حملته اءمّه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتّى إ ذا بلغ اءشدّه و بلغ اءربعين سنة ...#»(١٨٠)
و انسان را به نيكى نمودن به پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش او را به دشوارى [در شكم ] برداشت ، و او را به دشوارى زاد و بار برداشتن [به ] او و از شير گرفتن اش سى ماه است ...
قرآن تاءكيد دارد كه بچه بايد دو سال كامل شير بخورد و بازگرفتن او از شير در [پايان ] دو سال است .
و سى ماه تمام مدت حمل و شيرخوارگى است كه مادر تحمل رنج مى كند، و اين آيه اشاره دارد به اين كه ممكن است زن شش ماهه فرزند به دنيا بياورد، و اين كه به زن شيرده حتى در صورت استحقاق كيفر، اجراى حد نمى شود و فرصت داده مى شود تا كودك خود را به نحو كامل شير دهد، تا اشكالى در تغذيه ى طفل پيش نيايد. همه اينها عمق توجه و عنايت اسلام به بهداشت جسمى و روحى كودك را مى رساند.
اصولا روح سالم در جسم سالم است . يكى از نكات ظريف و حساس در مسائل بهداشت زندگى انسان اين است كه مى گويند رعايت بهداشت در درست انديشيدن و تفكر سالم مؤ ثر است و تعقل و انديشه ى
درست با رعايت نكات بهداشتى با هم ارتباط تنگاتنگى دارد.
حضرت امام صادق فرمود:
«من تطيّب بطيبٍ فى اءوّل النّهار و هو صائم لم يفقد عقله »(١٨١)
آن كسى كه اول روز از عطر و بوى خوش استفاده كند در حالى كه روزه دار باشد، عقل و فكرش زايل نمى شود.
روايت روى دو موضوع توجه مى دهد:
١. استفاده از عطر خوش و بوى دلاويز،
٢. و روزه گرفتن .
كار اول ، يعنى استفاده از عطر خوش و بوى دلاويز، جسم انسان و كار دوم يعنى روزه ، روح و دل را زيبا و قشنگ و پر جلوه مى كند.
«سئل الصّادق عليه السّلام عن السّواك ؟
فقال : إ نّى اءستاك بالماء و اءنا صائم ؛»(١٨٢)
از حضرت صادق عليه السّلام از مسواك كردن سؤ ال شد.
ظاهرا سؤ ال از مسواك در حال روزه است ، كه آن حضرت در جواب فرمود: من در حال روزه با آب مسواك مى كنم .
يعنى شخص روزه دار هم بايد دهانش را با آب و مسواك تميز نگهدارد.
و اين اشاره به اهميت نظافت و پاكيزگى و بهداشت دهان است ، و بيانگر اين حقيقت كه بهداشت در سلامت جسم و جان و عقل و انديشه تاءثير دارد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«طهّروا اءفواهكم بالسّواك ، فإ نّها طرق القرآن ؛»(١٨٣)
دهانهايتان را با مسواك پاكيزه كنيد، چون دهانتان راه قرآن و مركز تلاوت كلام وحى است .
حشرت امام على عليه السّلام فرمود:
«ثلاث يذهبن البلغم ، و يزدن فى الحفظ:
اءلسّواك ،
و الصّوم ،
و قرائة القرآن ؛»(١٨٤)
سه چيز بلغم را از بين مى برد و حافظه را قوى مى كند:
١. مسواك كردن ،
٢. روزه گرفتن ،
٣. و خواندن قرآن .
جالب اين است كه آن قدر مسواك كردن را اهميت مى دهد كه در رديف روزه و تلاوت قرآن قرار مى دهد.
در واقع مى خواهد بگويد: همان قدر كه روزه و قرآن در سلامت روح و فكر و دل انسان اثر دارند، مسواك هم در بهداشت جسم انسان همان تاءثير را دارد.
اندازه و چگونه غذا خوردن اسلام حتى در اندازه و چگونه غذا خوردن نيز دستور دارد كه مربوط مى شود به سلامت و بهداشت جسم انسان .
مرحوم محدث قمى در «سفينة البحار» از «محاسن برقى » و از امام بيهقى نقل مى كند كه :«هارون » چهار نفر از اطباء را خواست كه به ترتيب عراقى ، رومى ، هندى ، و اهل سواد بودند، و از آنها خواست كه بگوييد: چه دارويى خوب است كه خود عامل دردى ديگر نباشد و عوارض جانبى نداشته باشد؟
هر كدام از آن اطبّاى عراقى و رومى و هندى سخنى گفتند، و نوبت به سوادى رسيد.
او، اولا حرف هاى آن سه نفر را نقد كرد و آن گاه گفت :
«الدّواء الّذى لاداء فيه اءن تقعد على الطّعام و اءنت تشتهيه ،
و تقوم عنه و اءنت تشتهيه »(١٨٥)
بهترين دوايى كه سبب درد ديگر نشود، آن است كه زمانى بر سر سفره غذا بنشينى كه تمايل و اشتها به غذا خوردن داشته باشى ، و زمانى از سفره ى غذا كنار بروى كه هنوز اشتها به خوردن غذا دارى .
و اين در حقيقت اشاره به بهداشت پيشگيرى است .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السّلام فرمود:
«مَن اءراد البقاء و لا بقاء فليباكر الغداء،
و ليؤ خّر العشاء،
و ليقلّل غشيان النّساء،
و ليخفّف الرّداء؛»(١٨٦)
كسى كه پايندگى و بقا را بخواهد و با اينكه در دنيا بقايى نيست ، اگر بقا را بخواهد، لازم است چهار چيز را رعايت كند:
١. صبحانه را خوب بخورد،
٢. شام را به تاءخير بيندازد،
٣. زناشويى را كم كند،
٤. لباس سبك بپوشد.
پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«إ يّاكم و البطنة فإ نّها مفسدة للبدن ،
و مورّثة للسّقم ،
و مكسلة عن العبادة ؛»(١٨٧)
پرخورى سبب فساد و رنج بدن ، باعث بيمارى و علت كسالت و سستى انسان به هنگام عبادت مى گردد.
و باز آن بزرگوار فرمود:
«إ نّ اءطيب طعامكم ما مسّته النّار؛»(١٨٨)
بهترين غذاى شما آن غذايى است كه با آتش پخته شود.
امام هشتم فرمود:
«مِن اءخلاق الاءنبياء التّنظّف ؛»(١٨٩)
از اخلاق و روش انبياى الهى پاكيزگى و نظافت است ، يعنى همه ى سفراى الهى و رهبران آسمانى به مسئله بهداشت زندگى اهميت مى دادند.
رسول بزرگوار اسلام فرمود:
«الطّهر نصف الا يمان ؛»(١٩٠)
همانا پاكيزگى و نظافت نيمى از ايمان است .
پس انسان مؤ من وظيفه شرعى دارد كه بهداشت و پاكيزگى را رعايت كند.
براى اينكه انسان در جهت نظافت و در راه رعايت بهداشت و پاكيزگى از ابزار لازم برخوردار باشد، اسلام دستور ايجاد حمّام در منزل مسكونى را مى دهد، و در اين مورد كه حمّام در كجاى منزل مسكونى قرار داشته باشد، دستور ويژه مى دهد.
در اين ارتباط پيام روح بخش حضرت اما باقر عليه السّلام را توجّه كنيد كه فرمود:
«و اجعلوا الحمّام فى اءكناف الدّار؛»(١٩١)
حمام را در گوشه ى خانه قرار دهيد.
اولا ضرورت وجود حمّام ايجاب مى كند كه حمّام در هر لحظه كه انسان نياز به نظافت داشت در منزل و در دسترس باشد، تا استفاده كند.
ثانيا در حاشيه ى منزل قرار گيرد تا سبب آلودگى محيط زيست و محل استراحت نگردد.
تشويق به لباس زيبا و بوى خوش و رفتار نيكو از دستورات امامان معصوم عليهم السّلام اين است كه پيروان خود را به پوشيدن لباس زيبا و استفاده از بوى خوش و رفتار نيكو با يكديگر تشويق مى كردند.
به بيان مولاى متقيان و سرور زاهدان و رهبر آزادگان حضرت امام على عليه السّلام دل بسپاريد كه فرمود:
«الّدهن يظهر الغنى ،
و الثّياب يظهر الجمال ،
و حسن الملكة تكبت الاءعداء؛»(١٩٢)
استفاده از بوى خوش ، نشانه ى توانگرى است . پوشيدن لباس زيبا، نشانه ى زيبايى است ، و خوى نيكو كوبنده ى دشمنان حق و عدالت است .
نوع غذا در تاءمين سلامت و زندگى مطلوب مؤ ثر است .
اسلام براى ساختار جسم و روح سالم در وجود انسان با ديد علمى و نگرش دقيقى كه نسبت به انواع موادّ غذايى عالم دارد، در انتخاب و مصرف نوع غذا هم دستوراتى ويژه دارد.
آخرين سفير آسمانى كه كلامش وحى است و پيامش آرامش بخش ‍ دلهاست ، فرمود:
«يا زيبر، كُل السّفرجل فإ نّ فيه ثلاث خصال :
قال : و ما هى يا رسول اللّه ؟
قال عليه السّلام : يجّم الفؤ اد،
و يسخّى البخيل ،
و يشجّع الجبان ؛»(١٩٣)
اى زبير، بِه بخور كه در آن سه خصلت پر نشاط و ارزشمند وجود دارد:
١. دل را شاد مى كند،
٢. بخيل را با سخاوت مى كند،
٣. و ترسو را دلير مى كند.
يكى از راويان آورده است كه شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه مى فرمود:
«كلوا البصل فإ نّ فيه ثلاث خصال :
يطيب النّكهة ،
و يشدّ اللّثة ،
و يزيد فى الماء و الجماع ؛»(١٩٤)
پياز بخوريد كه در آن سه خصلت و اثر خوب وجود دارد:
١.بوى بد دهان را مى برد،
٢. لثه ها را محكم مى كند،
٣. ترشح بيضه ها را زياد مى كند و انسان را در همخوابگى با زن قوى مى كند.
نقش مواد غذايى در ساختار روحى و جسمى انسان حضرت امام على عليه السّلام در يك بيانى خطاب به فرزند ارجمندش ‍ حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام چنين فرمود:
«يا بنىّ، اءلا اءعلِّمُك اءربع خصال تستغنى بها عن الطّبّ؟
فقال : بلى يا اءمير المؤ منين .
قال : لا تجلس على الطّعام إ لا و اءنت جائع ،
و لا تقم على الطّعام إ لا و اءنت تشتهيه ،
و جوِّد المضغ ،
و إ ذا نمتَ فاءعرض نفسك على الخلاء،
فإ ذا استعملت هذا إ ستغنيتَ عن الطّب ؛»(١٩٥)
پسرم ، آيا چهار چيز به تو نياموزم كه بيمار نشوى و از علم طبّ بى نياز گردى ؟
حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام عرض كرد: چرا يا اءمير المؤ منين .
امام على عليه السّلام فرمود:
١. بر سر سفره اى منشين ، مگر اينكه ميل و اشتهاى به غذا داشته باشى .
٢. و زمانى از سفره برخيز كه هنوز از غذا كاملا سير نشده باشى .
٣. عمل جويدن غذا را خوب انجام ده .
٤. و وقتى خواستى بخوابى به دستشويى برو.
وقتى اين چهار مورد را به كارگيرى از علم و دانش طبّ بى نياز خواهى شد.
بركت زندگى و خوشى دل در گرو رعايت بهداشت حضرت على عليه السّلام فرمود:
«مَن اءراد اءن يكثر خير بيته فليغسل يده قبل الاءكل ؛»(١٩٦)
هر كس بخواهد خير و پاكيزگى منزلش زياد و فراوان گردد، دست خود را قبل از غذا خوردن بشويد.
يعنى نظافت و بهداشت در ايجاد خوشى و صفاى دل و محل مسكونى انسان تاءثير دارد.
يكى از راويان به نام «ابو عوف عجلى » آورده است كه خود شنيدم از حضرت امام صادق عليه السّلام كه مى فرمود:
«الوضوء قبل الطّعام و بعده يزيد فى الرّزق ؛»(١٩٧)
وضو و شستشوى دست قبل و بعد از صرف غذا باعث فراوانى و بركت در روزى مى شود.
اين نكته اشاره اى به اثر معنوى بهداشت در زندگى انسان است .
و پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمود:


۴
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

«مَن سرَّه اءن يكثر خير بيته فليتوضّاء عند حضور طعامه ،
و مَن توَضّاء قبل الطّعام و بعده عاش فى سعة من رزقه ،
و عوفى من البلاء فى جسده ؛»(١٩٨)
شستشوى دست ها قبل از غذا باعث خير و بركت زندگى مى گردد و اگر كسى قبل و بعد از صرف غذا، شستشو كند سبب فراوانى روزى و خوشى در زندگى و مايه ى نجات جسم و بدن از بلاها و امراض مى گردد.
بهداشت سبب سلامتى جسم و جان مولاى متقيان امير مؤ منان امام على عليه السّلام چند نكته ى بسيار مهم و ظريف را در مسئله رعايت بهداشت بيان كرد، كه بهترين تعبير آن است كه بگوييم : بهداشت و پاكيزگى مايه ى عطر و شادابى زندگى و گرمى بخش ‍ درون و روحيه ى انسان مى گردد.
حضرت در اين حديث چنين فرمود:
«غَسل اليدَين قبل الطّعام و بعده زيادة فى العمر،
و إ ماطة للغمرِ عن الثّياب ،
و يجلوا البصر؛»(١٩٩)
شستن دست ها پيش از غذا، سبب طول عمر، و از بين رفتن چرك ها از لباس ‍ و روشنايى چشم انسان مى گردد.
يعنى اين قدر بهداشت و پاكيزگى در شادابى و زندگى سالم انسان تاءثير دارد.
يكى از راويان به نام «فضيل » آورده است كه خود شنيدم از حضرت امام صادق عليه السّلام كه مى فرمود:
«إ تّخذوا فى اءسنانكم السّعد فإ نّه يطيب الفم ،
و يزيد فى الجماع ؛»(٢٠٠)
براى شستشوى دندانهايتان از گياه «سعد» بهره بريد و از آن استفاده كنيد، چون سبب معطر شدن دهان و قوت در جماع و عمل زناشويى مى گردد.
اسلام براى شاداب شدن و معطر گرديدن زندگى و ايجاد تنوع در روحيه ى انسان ، پيروان خود را به استفاده از مظاهر زيباى طبيعت تشويق كرده است .
در همين رابطه سرچشمه ى جوشان علوم آل محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم حضرت امام صادق فرمود:
«اءربع يضئن الوجه ،
اءلنّظر إ لى الوجه الحسن ،
و النّظر إ لى الماء،
و النّظر إ لى الخضرة ،
و الكحل عند النّوم ؛»(٢٠١)
چهار چيز به انسان شادابى مى بخشد:
١. نگاه به چهره ى زيبا و منظره ى زيبا،
٢. نگاه به آبها و درياها،
٣. نگاه به مناظر سبز چمن ها و جنگل ها،
٤. و سرمه كشيدن در چشم به هنگام خواب .
روزه و فوائد بهداشتى آن قوانين الهى آن چنان تنظيم شده است كه سعادت اخروى و دنيوى بشر را تاءمين مى كند. اگر براى روزه فوائد و اثرات عظيم معنوى قائل است ، قطعا فايده هاى جسمى و مادى آن را هم در نظر گرفته است . يكى از اثرات مهم دنيوى و مادى روزه ، فايده هاى طبّى و بهداشتى آن براى جسم انسان است .
در روايات اسلامى و از بيانات پر ارج و گهر بار اهل بيت عليهم السّلام به طرق مختلف سخنان مهمى ايراد شده است .
در جهان پزشكى امروز براى معالجه ى خيلى از امراض جسمى ، پزشكان دنيا روزه را تجويز مى كنند، آنهم بلند مدت و با غذاى كم و بسيار ساده و اين عمل را خانه تكانى براى جسم انسان به حساب مى آورند.
در اينجا كلام ارزشمند اولين معلم بشريت پيامبر عزيز اسلام روشنگر همين نكته است كه فرمود:
«صوموا تصحّوا؛»(٢٠٢)
روزه بگيريد تا سالم بمانيد.
چرا كه روزه در حقيقت فضولات و جرمهاى بدن و دستگاه گوارش را مى برد.
سخن بلند و زيباى برجسته ترين انسان در نظام هستى پيامبر عالى قدر اسلام بيانگر اين حقيقت است كه فرمود:
«ما مِن مؤ من تصوم شهر رمضان إ حتسابا إ لا اءوجب اللّه تبارك و تعالى له سبع خصال :
اءوّلها يذوب الحرام من جسده ...»(٢٠٣)
هر مؤ منى روزه بگيرد، خداوند هفت فايده بزرگ را برايش مقرر مى كند، كه اولين آنها آن است كه حرام و پليدى را از جسم او مى زدايد.
لذا در بعضى از روايات رسيده ، روزه گرفتن به زكات بدن انسان تعبير شده است .
همان طورى كه زكات به ظاهر امر، از ميزان مال موجود كم مى كند اما در باطن باعث بيمه و خير و بركت آينده ى آن مال مى شود، روزه هم همين نقش را ايفا مى كند، چرا كه بدن را در برابر حوادث و رنج و دردهاى آينده بيمه مى كند و به آن شادابى و طراوت و سلامت بيشتر مى بخشد.
«لكلّ شيى ء زكوة و زكوة الاءبدان الصّيام ؛»(٢٠٤)
هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن انسان روزه گرفتن است .
در روايات اسلامى ناخوشى هاى بدن و جسم انسان ، به آفات بدن تعبير شده است ، و خاصيت روزه آن است كه آفت زدايى مى كند. رئيس مذهب شيعه حضرت امام صادق عليه السّلام به نقل از پيامبر اسلام فرمود:
«اءلصّوم جنّةٌ، اءى ستر مِن آفات الدّنيا،
و حجاب من عذاب الآخرة ؛»(٢٠٥)
روزه سپر است ، پرده و پوشش براى بدن از آفات دنيوى و حجاب است در برابر عذاب آخرت .
دانشمند روسى آقاى «آلكسى سوفورين »، روزه ى طبّى را چهل روز تعيين كرده است . آنهم بدون سحر و افطار و فقط آب يا آب ميوه و يا چاى مصرف گردد.
آن گاه مى گويد: فرد روزه دار نبايد از كارهاى روزانه دست بكشد، البته كارهاى سنگين نكند.
ايشان مى افزايد: بسيارى از بيماران حتى مسلولين كه نياز به غذاهاى تقويت كننده دارند، اگر اين رژيم عجيب را بگيرند با سرعت غير قابل تصور بهبود خواهند يافت .
آقاى «سوفورين » مى گويد: اين روزه ، يك خانه تكانى قطعى براى بدن و موجب نظافت كامل دستگاه ها و تمام سلول هاى بدن مى گردد و عوامل بيمارى را به كلّى از بدن بيرون مى ريزد.(٢٠٦)
آقاى «سوفورين » معتقد است كه در اثر خوردن غذاهاى گوناگون مقدارى غذا از دستگاه هاضمه مى گذرد و صرف سلولهاى بدن نمى شود، بلكه در زير پوست بدن و اطراف قلب و ساير مراكز حسّاس تن انسان به عنوان ذخيره مى ماند و همين ها پس از مدت توليد عفونت هاى گوناگون كرده و سبب بروز بيمارى هاى مختلف مى شود.
خلاصه ريشه ى همه ى بيمارى ها، ويروس ها و ميكرب هايى هستند كه در زير پوست و مراكز مختلف بدن رشد كرده اند و تنها راه اين است كه هيچ غذا به بدن نرسد و تنها آب به آن برسانيم كه در اين صورت بدن خود به خود موادّ غذايى و عفونى را از ذخيره گاه بيرون آورده و مصرف مى كند، تا آن موادّ زايد بيمارى زا تمام گردد كه آن وقت ريشه ى بيمارى كنده مى شود.
پس اول بايد اين زباله ها را بيرون ريخت ، و روزه تنها راه حلّ اين مشكل است .
اينجاست كه بايد به اسلام ايمان بيشترى پيدا كرد، چرا كه اين دو اصل پزشكى دانشمند روسى آقاى «آلكسى سوفورين »، و روزه ى طبّى چهل روزه ى او براى بيرون راندن جرمها و پس مانده ى غذاها از بدن و از زير پوست و امثال آن كه مايه ى رشد ميكرب است ، و امساك و غذا نخوردن راه حلّ بيمارى و دفع ميكربهاست ، همان كلام بلند و رساى پيامبر گران قدر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم است كه فرمود:
«المعدة بيت كلّ داءٍ و الحِمية راءس كلّ دواءٍ»(٢٠٧)
معده مركز هر درد و بيمارى ، و پرهيز بالاتر از هر دارويى است .
همين سخن با عبارت ديگرى از امام كاظم نقل شده است كه فرمود.
«الحِمية راءس كلّ دواء، و المعدة بيت كلّ داءٍ؛»(٢٠٨)
پرهيز در راءس همه دواهاست و معده جايگاه رشد دردهاست .
مولاى سرفرازان امير مؤ منان امام على عليه السّلام چنين فرمود:
«المعدة بيت الّداء و الحِمية راءس الدّواء»(٢٠٩)
معده محل درد و پرهيز در راءس هر دوايى است .
و از امام رضا عليه السّلام نيز نقل شده است كه فرمود.
«ليس مِن دواء إ لا و هو يهيّج داءً،
و ليس شيى ءٌ فى البدن اءنفع مِن إ مساك البدن عمّا يحتاج إ ليه ؛»(٢١٠)
هر دارويى ممكن است براى مرضى مفيد باشد، اما عامل درد ديگرى گردد. نافع ترين چيز براى بدن كنترل و امساكى است كه بدن به آن نيازمند است ، يعنى در خوردن و مصرف غذا زياده روى نكند.
امير مؤ منان عليه السّلام روزى در يكى از بيانات مبارك خود اين آيه را خواند:
«يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كلّ مسجد و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا إ نّه لا يحبّ المسرفين# »(٢١١)
آن گاه پس از تلاوت آيه فرمود: تمام علم طبّ در اين آيه جمع شده است(٢١٢)كه مى فرمايد: اى فرزندان آدم ، در هر نمازى [جامه و] زيور خود را برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و اسراف و فزونكارى نكنيد، كه خدا فزونكاران و اسراف را دوست نمى دارد.
تاريخچه ى بهداشت تا ٣٩٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح ، بيمارى صرفا يك بلاى آسمانى به شمار مى آمد و كسى در كار و حال بيماران دخالت نمى كرد.
اگر كسى بيمار مى شد يا بايد خود به خود خوب مى شد و يا مى مرد.
در اين زمان مردى به نام «اسقلبيوس » در يونان زندگى مى كرد و او در حقيقت اولين كسى بود كه به فكر افتاد تا چاره اى براى بيماران پيدا كند.
«اسقلبيوس » يا «اسكولاب » اولين انسانى بود كه نام طبيب بر خود نهاد و يونانيان قديم براى او احترام زيادى قائل بودند و به نامش سوگند مى خوردند. پس از مرگ وى از او مجسمه هاى متعددى ساختند، و مردم معتقد بودند كه مجسمه هاى او هم بيماران را شفا مى دهد.
در يكى از مجسمه هاى او كاهنان ، مارهايى مى پروردند و مى گفتند كه روح «اسكولاب » در اين مارها حلول مى كند و آنها را مقدس مى دانستند، و مارها را شفا بخش بيماران مى پنداشتند، و اين مارها هم به قيمت هاى گزاف به فروش مى رفت . اين كه آرم پزشكى امروز را دو مار پيچيده به دور ميله اى تشكيل مى دهد به همين علت است .(٢١٣)
«اسقلبيوس » دخترى به نام «هيژى » داشت . يك شب كه «اسقلبيوس » از معالجه ى بيماران فراغت پيدا كرده بود و به خانه آمده و مشغول تهيه دارو بود، دخترش به او گفت : پدر، آيا بهتر نيست اين همه كوششى را كه براى درمان و مداواى بيماران به كار مى برى صرف تدابيرى كنى كه نگذارى مردم مريض شوند؟ حرف هاى «هيژى » براى پدر تكان دهنده بود، و «اسقلبيوس » را واداشت كه افكار نوينى را در طبابت آن روز به وجود آورد.
از آن زمان به بعد بود كه شالوده ى رشته ى جديدى را در طبابت ريخت ، و به مردم دستور داد كه در زندگى چه كنند تا بيمار نشوند و به افتخار دخترش ‍ «هيژى » اين رشته ى جديد از علم را به زبان يونانى «هيژى نيوس » نام نهاد.
در جهان امروز آن رشته را به زبان فرانسه «هيژن »و به زبان انگليسى «هاى جين »مى گويند. بذر بهداشت كه ٣٩٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح كاشته شده بود، در سال ١٩٤٦ بعد از ميلاد مسيح عالى ترين ثمرات خود را به بار آورد. در اين سال بود كه اساسنامه ى سازمان جهانى بهداشت به تصويب رسيد، چون بيمارى را دشمن مشترك همه ى انسانها دانستند، و امروزه بيش از ١٥٠ كشور جهان ، عضو اين سازمان هستند.(٢١٤)
رمضان و توجه به قرآن كريم پيامبر گرامى اسلام فرمود:
«اءن يوفّقكم لصيامه و تلاوة كتابه ؛»
از خداوند درخواست كنيد كه شما را موفق كند به گرفتن روزه و خواندن قرآن كريم .
راجع به ماه مبارك رمضان و فضيلت و اهميت آن اثر تربيتى روزه روى فرد و اجتماع و در ساختار انسانهاى وارسته و با فضيلت مطالبى هر چند مختصر بيان شد، و حتى در اهميّت جنبه ى بهداشتى روزه در جسم و جان انسان نيز مباحثى مطرح گرديد، اكنون در زمينه ى قرآن كريم ، اين كتاب زندگى بشريت در نظام آفرينش كه مايه هاى بنيادى و اساسى سلامت و سعادت بشر در او نهفته است بحث مى كنيم .
قرآن ، كتاب مبين است و به بيان خود قرآن ، تمام نيازهاى زندگى انسان و راه سعادت دنيا و آخرت او در قرآن كريم هست و بيان شده است .
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«و لا حبّة فى ظلمات الاءرض و لا رطب و لا يابس إ لا فى كتاب مبين# »(٢١٥)
و هيچ تر و خشكى نيست ، جز اينكه در كتابى روشن [به تدبير او به ثبت رسيده ] است .
و نيز قرآن خود را كتاب هدايت براى مردم با تقوا معرفى مى كند و در اين مورد كه وسيله ى هدايت براى انسانهاى پاك و رهروان راه پاكان است ، مى فرمايد:
«ذلك الكتاب لا ريب فيه هدىً للمتّقين#
الّذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصّلاة و ممّا رزقناهم ينفقون#
و الّذين يؤ منون بما اءنزل إ ليك و ما اءنزل من قبلك و بالآخرة هم يوقنون#
اءولئك على هدىً من ربّهم و اءولئك هم المفلحون# »(٢١٦)
اين كتاب كه در وحى بودن آن هيچ ترديدى نيست ، رهنمونى است براى تقوا داران و پروا پيشگان .
آنان كه به غيب و ناپيدا ايمان مى آورند و نماز را برپاى مى دارند و از آن چه به آنان روزى داده ايم ، انفاق مى كنند.
و آنان كه به آنچه به سوى تو فرو فرستاده شده ، و به آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده است ، ايمان مى آورند و آنانند كه به جهان واپسين يقين مى آورند.
آنان برخوردار از رهنمونى از جانب پروردگار خويش هستند؛ و آنان همان رستگارانند.
قرآن وسيله ى نجات براى همه انسانها و روشنگر و هدايت كننده ى همه فكرها و انديشه هاست ، به شرطى كه قرآن را زير بناى فكر و شالوده ى راه زندگى شان قرار دهند.
در اين مورد مى فرمايد:
«شهر رمضان الذى اءُنزل فيه القرآن هدىً للنّاس و بيّنات من الهدى و الفرقان# »(٢١٧)
ماه رمضان [ماه خجسته اى ]است كه در آن قرآن به عنوان رهنمونى براى مردم و [در بردارنده ى ] نشانه هايى روشن از هدايت و جدا سازنده ى درست از نادرست ، فرو فرستاده شده است .
قرآن شفاى دردهاى درونى در سينه ى انسان است و بيمارى و زنگار دل را بايد با قرآن مداوا و پاكيزه كرد.
«قد جاءتكم موعظة من ربّكم و شفاء لما فى الصّدور و هدىً و رحمة للمؤ منين# »(٢١٨)
اى مردم ! به يقين از جانب پروردگارتان ، براى شما اندرزى [انسان ساز] و درمانى براى آنچه در سينه هاست ، و رهنمود و مِهرى براى ايمان آوردگان آمده است .
آرى ، قرآن شفاست براى آن دردهايى كه در سينه هاى شماست .
قرآن شفاست براى بيمارى خودسرى و خودكامگى ، كبر و غرور، منيت و خودپرستى ، شيطان و فساد فكرى ، ظلم و بيدادگرى ، روح چاپلوسى و تملّق ، شكنجه و آزار ديگران ، تجاوز به حقوق و حريم اين و آن ، بيگانه پرستى به جاى خدا پرستى ، خود باختگى به جاى خود باورى ، شفاست براى افتراق و دورويى در جامعه ؛ چرا كه همه ى اينها بيمارى روح و دل انسان است و اين انسان بيمار را بايد با نسخه ى شفابخش طبيب واقعى و مرض شناس حقيقى يعنى خالق متعال كه نسخه اش را توسط طبيب سيّارش پيامبر عزيز اسلام بر بشريت فرستاده است و آن نسخه ى شفابخش ‍ خدا قرآن كريم است معالجه كرد.
«و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين و لا يزيد الظالمين إ لا خسارا#»(٢١٩)
و از قرآن ، آنچه كه خود براى ايمان آوردگان مايه ى بهبودى و مهر است فرو مى فرستيم ، و بيدادگران را جز زيان نخواهد افزود.
آرى ، قرآن شفاست براى آن دردهايى كه در سينه هاى شماست ، اما جباران و مستكبرين از اين نسخه ى شفا بخش قرآن كريم بهره اى ندارند. اگر قطب نما همراه ناخداى كشتى نباشد، او و سرنشينان كشتى تا ابد در ميان دريا سرگردان خواهند ماند و قطب نماى بشر قرآن كريم است .
راهنماى انسان هاى تشنه ى كمال آرى ، اين نسخه ى مهم كه تنها وسيله ى علاج بيمارى انسانهاست و تنها راهنماى نجات بخش انسانهاى تشنه ى كمال و معنويت است ، بايد خوانده و تفسير گردد، اما بايد آن را اهل دل و تقوا بخوانند و تفسير كنند.
در اينجا سخن زيبا و رهگشاى پيامبر عزيز اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم را توجه كنيد كه فرمود:
«إ نّى تارك فيكم الثّقلين اءحدهما اءكبر من الآخر:
كتاب اللّه تبارك و تعالى ،
حبل ممدود من السّماء إ لى الاءرض ،
و عترتى اءهل بيتى ،
فانظُرونى كيف تخلفونى فيهما؛»(٢٢٠)
من در ميان شما دو وزنه و دو چيز بسيار بزرگ را به يادگار مى گذارم ، كه يكى از آن دو، از ديگرى بزرگتر و ارزشمندتر است : و آن كتابى آسمانى است كه مانند ريسمانى از آسمان به زمين كشيده شده است ، و دوم عترت و اهل بيت من .
دقت كنيد كه بعد از من با اين دو امانت بزرگ من چگونه عمل كنيد؟
آرى ، زمانى كه خاندان عصمت و طهارت ، قرآن و كتاب آسمانى را تفسير كنند، آن گاه است كه قرآن كريم كتاب زندگى و نجات بخش بشر است .
مطلبى را حضرت امام على عليه السّلام بيان فرمود كه هم عظمت و عمق معارف قرآن را مى رساند و هم عظمت علمى و آگاهى ژرف مقام امامت معصوم را نشان مى دهد.
آن حضرت چنين فرمود:
«لو شئتُ لَاءُوقرتُ سبعين بعيرا من تفسير فاتحة الكتاب ؛»(٢٢١)
اگر بخواهم فقط تفسير سوره ى فاتحة الكتاب براى شما بگويم هفتاد بار شتر مى شود.
اين قرآن كريم با اين مفسر و آموزگار بزرگ و بى همانندش ، شفاى تمام دردها و آرام بخش زندگى ها و تاءمين كننده ى كمالات انسانى است .
مولاى سرفرازان عالم به همه ى ظاهر و نهان حضرت على عليه السّلام در عظمت قرآن و اينكه قرآن كريم كليد حلّ همه ى معماهاى فكر و انديشه ى بشرى است چنين فرمود:
«اءلا إ نّ فيه علم ما ياءتى ،
و الحديث عن الماضى ،
و دواء دائكم ،
و نظم ما بينكم ؛»(٢٢٢)
آنچه را كه بشر در آينده نياز دارد، و آنچه را كه در گذشته به سر انسان ها آمده است ، كه خود مى تواند درس و تجربه باشد، و درمان دردهاى روحى و فكرى و اجتماعى و سياسى ، و تنظيم زندگى شما در اين قرآن كريم است .
يعنى اگر مى خواهيد زندگى سالم و عادلانه اى داشته باشيد، و اگر مى خواهيد آلام روحى و درونى تان را درمان كرده و در زندگى خود به خداى بزرگ متصل گرديد، و انسان هاى منظمى و درستكارى باشيد، پس ‍ به قرآن شريف و به اهل بيت عصمت و طهارت متوسّل شويد.
انس با قرآن اكنون در زمينه ى انس با قرآن و فضيلت آن و تاءثير رابطه ى با قرآن كريم در ساختار معنوى انسانى بحث و بررسى نموده و بيشتر آشنا مى شويم .
آنچه از روايات اسلامى و قرآن كريم استفاده مى شود، خواندن قرآن و نگاه به كلمات نورانى آن بر روح و جسم و پوست و خون انسان اثر معنوى ايجاد مى كند.
به همين جهت شما دوست عزيز اگر برايت ممكن است ، در قرآن تدبّر كن ، روى آيات و كلمات آن فكر و انديشه كن ، به تفسير و معانى ارزشمند آن توجّه كن كه تاءثير و ثوابش از همه برتر و بالاتر است ، لكن براى همگان تعمق و تفكر عميق آن چنانى مقدور نيست ، لااقل مى توانى كلمات قرآن را بخوانى ، همين خواندن قرآن خودش ارزش و فضيلت زيادى براى انسان دارد.
پيامبر بزرگوار اسلام تاءكيد مى كنند كه قرآن زينت بخش زندگى و خانه هايتان باشد.
«نوّروا بيوتكم بتلاوتة القرآن و لا تتّخذوها قبورا؛»(٢٢٣)
خانه هايتان را با تلاوت قرآن نورانى كنيد، و نگذاريد منازلتان به گورستان تبديل شود.
يعنى خانه اى كه در آن قرآن تلاوت نمى شود، روح معنويت و كمالات و فضائل انسانى در آن خانه مرده است ، و قرآن احياگر انسانهاست . لذا بايد تلاش كنيد تا قرآن را فرا بگيريد، و به فرزندانتان هم قرآن را بياموزيد. روزى يك بار ولو يك صفحه هم كه شده است بايد از قرآن بخوانيد و از اين طريق خود و فرزندانتان را در برابر انحرافات فكرى و اخلاقى بيمه كنيد.
در اينجا عالم علوم آل محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم حضرت امام صادق عليه السّلام چنين فرمود:
«مَن قرء القرآن و هو شابّ مؤ من إ ختلط القرآن بلحمه و دمه ،
و جعله مع السّفرة الكرام البررة ، و كان القرآن حجيجا عنه يوم القيامة ؛»(٢٢٤)
اگر نوجوان مؤ من در نوجوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش ‍ مخلوط و ممزوج مى شود و او را از گناه و منكرات حفظ مى كند و خداوند او را فرداى قيامت و در بهشت زيبايش با سفراى آسمانى و پيامبران بزرگ الهى همنشين مى كند، و هنگام بررسى اعمال او در قيامت از او، قرآن به عنوان يك مدافع بزرگ دفاع مى كند و نمى گذارد خطرى او را تهديد كند.
در روايات آمده است كه درجات بهشت به تعداد آيات قرآن كريم و طى مراحل درجات بهشتى به واسطه ى تلاوت تعداد آيات قرآن كريم است :
و نيز آن حضرت فرمود:
«إ نّ درجات الجنّة على قدر عدد آيات القرآن ، فيقال لقارى القرآن إ قراء و ارقِ؛»(٢٢٥)
درجات بهشت به اندازه ى آيات قرآن است ، و در روز قيامت به قارى قرآن مى گويند: قرآن بخوان و بالا برو، و عروج درجات بهشت به وسيله ى قرآن و آيات شريفه ى آن خواهد بود.
به هر حال رابطه ى با قرآن به هر شكل كه باشد اگر شده با تدبّر و دقت و با ديده ى تحليل و تحقيق نگريستن و در مراحل بعدى خواند و از ترجمه ى ذيل آن استفاده كردن ، و اگر اين هم مقدور نشد، همانهايى هم كه سواد قرآنى ندارند، امامان معصوم ما مى فرمايند، در ماه مبارك رمضان قرآن را باز كرده و به كلمات و صفحات قرآن نگاه كنند كه تاءثير دارد.
خود نگاه به چند دسته عبادت است : نگاه به چهره ى امام معصوم عليه السّلام ، علما و فقها، پدر و مادر، خانه ى كعبه ، و نيز نگاه به صفحات قرآن ، عبادت و بركت و نور است .
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«النّظر إ لى علىّ بن اءبى طالب عبادة ،
و النّظر إ لى الوالدَين براءفة و رحمة عبادة ،
و النّظر فى المصحف يعنى القرآن عبادة ،
و النّظر إ لى الكعبة عبادة ؛»(٢٢٦)
نگاه به صورت على بن ابى طالب عليه السّلام عبادت است ، و نيز نگاه به صورت پدر و مادر از روى راءفت و مهربانى عبادت است ، و نيز نگاه به صفحات قرآن كريم و به خانه ى كعبه عبادت خداست .
نگاه به قرآن كريم در وجود انسان انقلاب و تحولى ايجاد مى كند، و تفكر و تعمق انسان را جهت مى دهد و به او معنويت و نورانيت مى بخشد.
«ابن عبّاس » مى گويد: روزى «ابوبكر» به پيامبر عزيز اسلام عرض كرد كه :
«يا رسول اللّه ، اءسرَعَ اليك الشّيبة !»
اى رسول خدا، اثر پيرى خيلى زود بر چهره و سيماى مبارك شما ظاهر شد!
رسول خدا در جواب فرمود:
«شيَّبَتنى سورة هود و الواقعة و المرسلات ،
و عمّ يتسائلون ؛»(٢٢٧)
چهار سوره ى قرآن مرا پير كرده است :
١. سوره ى هود،
٢. سوره ى واقعه ،
٣. سوره ى مرسلات ،
٤. سوره ى عمّ يتسائلون .
چون هر چهار سوره در مورد رويدادهاى روز قيامت و سراى آخرت بحث مى كند.
چگونه قرآن را بخوانيم ؟ از روايات اسلامى چنين استفاده مى شود كه قرآن را از رو بخوانيد، متن و كلمات قرآن را نگاه كنيد و بخوانيد، چون اين كلمات كلام خداوند است ، روى چشم و زبان و جسم انسان اثر مى گذارد.
كلام ارزشمند و زيبا و ملكوتى حضرت امام صادق عليه السّلام بيانگر همين مطلب است كه فرمود:
«اءفضل العبادة القراءةُ فى المصحف ؛»(٢٢٨)
بهترين و با فضيلت ترين عبادت ، خواندن قرآن از روى خود قرآن كريم است .
ابزار شيطان با تلاوت قرآن از بين مى رود يكى از چيزهايى كه سخت شيطان را نگران مى كند، خواندن قرآن از روى قرآن است . معلوم مى شود ابزار شيطان براى وسوسه ى انسان مؤ من با اين وسيله از كار مى افتد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«ليس شى ء اءشدّ على الشّيطان من القرائة فى المصحف نظرا؛»(٢٢٩)
هيچ دردى براى شيطان دردناكتر و خطرناكتر از اين نيست كه وقتى انسان مؤ منى قرآن كريم را مى خواند، آن را باز كرده و از رو بخواند.
و امام صادق عليه السّلام فرمود:
«داوُوا مرضاكم بالصّدقة ،
و استشفوا بالقرآن ؛»(٢٣٠)
بيمارانتان را با صدقه و بخشش به فقرا مداوا كنيد و به وسيله ى قرآن شفا بگيريد.
دو عمل مهم مانع نزول عذاب مى گردد:
١. خداوند مى بيند پيرمردها با همه ى ضعف و ناتوانى حركت كرده و براى اقامه ى نماز مى روند.
٢. نوجوانان و نوباوگان هم راه افتاده اند و جهت فراگيرى قرآن به آموزشگاه قرآن مى روند.
آرى ، خدا به خاطر اين دو دسته ، عذاب را از اهل زمين به تاءخير مى اندازد.
يعنى تعليم و تعلّم قرآن در همه ى سطوح به ويژه نسل جوان و نوجوان اين قدر مهم است .
بهترين انسان كيست ؟ مولاى مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام فرمود:
«خيارُكم مَن تعلّم القرآن و علّمه »(٢٣١)
بهترين و با ارزش ترين شما در ميان جامعه آن كسى است كه قرآن را فرا گيرد و به ديگران تعليم دهد؛ چرا كه هم خود با قرآن ماءنوس است و اهل قرآن است ، و آن را مى خواند و بهره مى برد و هم آن را به ديگران مى آموزد.
گر تو گل نيستى آخر به جهان خار مباشگر محبت ننمايى تو ستمكار مباشگر ندارى به ضعيفان تو سر مرحمتىبه ضعيفان تو دگر در پى آزار مباشنيستى گر تو چو زنبور كه شهدت نوشندبارى اى دل تو دگر عقرب جرّار مباشمولاى خوبان علام امير المؤ منين حضرت على عليه السّلام وقتى از حقوق فرزندان به عهده ى پدر و مادر دفاع كرده و آنها را بيان مى كند، و اين حقوق را جزو وظايف مهم آنان نسبت به فرزندانشان قلمداد مى كند چنين مى فرمايد:
«..فحقّ الولَد على الوالد اءن يحسّن إ سمَه ،
و اءن يحسّن اءدبه ،
و اءن يعلّمه القرآن ؛»(٢٣٢)
اما حق فرزندان به عهده ى پدر و مادر سه حق است :
١. اسم نيكويى برايشان انتخاب كنند،
٢. آنان را نيكو تربيت كنند،
٣. قرآن را به آنان تعليم دهند.
آن حضرت در اين كلام ، سه موضوع بسيار حساس و سازنده و سرنوشت ساز را جزو حقوق فرزندان انسان به حساب آورده است كه پدران و مادران بايستى انجام دهند.
اولا به مسئله ى نام گذارى اشاره كردند، چرا كه نام هر شخصى گوياى فرهنگ اوست . نام نيكوى اسلامى بيانگر فكر و انديشه ، منش و روش آن خانواده و آن شخص است .
ثانيا به مسئله ى تربيت آنان اشاره فرمود، چرا كه رشد و ترقى و شكوفايى همه ى استعدادها و نيروهاى همه ى موجودات عالم به ويژه انسان به تربيت آنها بستگى دارد.
مسئله ى تربيت به قدرى مهم است كه رسول خدا فرمود:
«اءنا اءديب اللّه و علىُّ اءديبى »(٢٣٣)
من حاصل تربيت خدايم و على محصول تربيت من است .
يعنى رسيدن به اين همه مراحل فضل و كمال و طىّ درجات الهى انسان و به دست آوردن آن همه عزت و عظمت در نظام هستى در سايه ى تربيت است .
ثانيا مسئله ى تعليم و آموزش قرآن را مدّ نظر قرار داده و آن را جزو حقوق اسلامى معرفى مى كند، چرا كه نوجوان در ابتداى نوجوانى و زندگى با قرآن رابطه و انس برقرار مى كند. روشن است كه قرآن چراغ راه و مايه ى رشد فكر و انديشه و كسب كمال و معنويت و فضيلت او خواهد بود.
ثواب عظيم تعليم قرآن تعليم قرآن و اداى اين حق بزرگ نسبت به فرزندان به قدرى بزرگ و با عظمت است كه براى پدر و مادر هم اجر و ثوابى عظيم در پيشگاه خداوند خواهد بود.در اين قسمت كلام بلند و آسمانى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم روشنگر دلها است كه فرمود:
«مَن علّم ولده القرآن فكانّما حجّ البيت عشرة اءلف حجّة ،
و اعتمر عشرة اءلف عمرة ،
و اعتق عشرة اءلف رقبة من وُلد إ سماعيل عليه السّلام ،
و غزا عشرة اءلف غزوة ،
و اطعم عشرة اءلف مسكين مسلم جائع ،
و كاءنّما كسا عشرة اءلف عار مسلم ،
و يُكتب له بكلّ حرف عشرة اءلف حسنات ،
و يُمحىُ عنه عشرة اءلف سيّئات ،
و يكون معه فى قبره حتّى يُبعث ،
و يثقّل ميزانه ،
و يتجاوز به على الصّراط كالبرق الخاطف ؛»(٢٣٤)
اگر كسى به فرزندش قرآن شريف را تعليم دهد، گويى ده هزار حج انجام داده است ، و نيز ده هزار عمره بجا آورده است ، و ده هزار بنده از فرزندان اسماعيل عليه السّلام را آزاد كرده است ، و ثواب شركت در ده هزار جنگ را - كه به دفاع از اسلام بوده است - به او مى دهند،
و نيز گويى ده هزار گرسنه را سير كرده است ،
و ده هزار برهنه ى مسلمان را پوشانده است ،
و به هر حرفى كه از قرآن به فرزندش ياد داده شده است ، ده هزار حسنه به او عطا مى كنند، و در نامه ى عمل او نوشته مى شود،
و ده هزار سيئه و گناه را از نامه ى عمل او محو مى كنند،
و در قبر و عالم برزخ با آن كتاب آسمانى محشور است تا روز قيامت ،
و نيز در روز قيامت ، هم سبب سنگينى كفه ى ترازوى اعمال نيك او مى شود، و هم باعث مى شود تا او از پل صراط همانند برق جهنده عبور خواهد كرد.
گاهى به انسان چيزى مى بخشند و خوشحالش مى كنند، اين بخشش خوب است ولى مشكلاتش را حل نمى كند، اما گاهى هم چيزى مى بخشند و هم مشكلاتش را حلّ مى كنند، اين عمل ارزش زيادى دارد، در اينجا هم حسنه مى دهند، و هم گناهان او را محو كرده و مى بخشند و هم از نامه ى اعمالش ‍ قلم مى گيرند، راستى كه چه ارزش عظيمى و چه ثواب فراوانى براى آن پدر و مادرى كه به فرزندانشان قرآن تعليم دهند، يعنى نفس ارتباط پيدا كردن و ارتباط دادن نسل جوان به قرآن اين قدر اهميت دارد.
الهى چنان كن سرانجام كارتو خوشنود باشى و ما رستگارقرآن كه فرستاده ى حى ازلى استدر او همه احكام و قوانين جلى استنه عيب در اسلام و نه قانون خداستهر عيب كه هست از مسلمانى ماست اثر قرآن در بالا بردن مقامات معنوى انسان بعضى ها در طول زندگى يك سرى توفيقات خوبى به دست مى آورند؛ مثلا يك زمانى رابطه شان با مسجد خوب است ، در صله ى رحم موفقند، به عيادت مريض ها و ملاقات بستگان مى روند، و... تا يك مدتى اين گونه هستند، اما چند سالى كه گذشت ، آرام آرام سنگين مى شوند، در آن كارها سست شده و موفق نيستند، البته ممكن است اين حالت عوامل مختلفى داشته باشد، و شايد يك علت آن اين باشد كه وضع زندگى شان بهتر و درآمدشان بيشتر شده است ، و علّت ديگرش اين باشد كه تلاش و كارشان زياد شده و شغل هاى متعدد و درآمدهاى متنوعى پيدا كرده اند، و يا علّت ديگرى داشته باشد.
شايد دوستان و رفقاى خاصى پيدا كرده باشند كه روحيه ى آنان در اينان اين اثرات مخفى را گذاشته است .
به هر حال وقتى به آنان مى گويند: چرا به ياد دوستان و فاميل ها و... نيستيد؟ مى گويند: اى بابا، آن قدر گرفتار هستيم كه نمى رسيم .
اين افراد بايد بدانند كه يك توفيق الهى از دست شان رفته است . نبايد آن قدر خودت را گرفتار و مشغول دنيا بنمايى كه از كارهاى معنوى و آخرت عقب بمانى ، هر چيزى حدّى دارد، بعضى ها را خداوند در زندگى توفيق خوبى نصيب شان مى كند كه رابطه ى خوبى با قرآن پيدا مى كنند، در زندگى برنامه دارند، هم به كار، هم به عبادت ، هم به استراحت و تفريح و هم به واجبات و هم به مستحبات مى رسند، و با قرآن هم انس خوبى دارند و هر روز اول صبح تا قرآن نخوانند از خانه بيرون نمى روند و يا در آخر شب تا قرآن نخوانند نمى خوابند.
نقل شده است كه حضرت امام هشتم عليه السّلام هر سه روز يك ختم قرآن مى نمود.
اين يك توفيق بزرگ است ، چرا كه قرآن كلام خداست ، شما وقتى قرآن تلاوت مى كنيد در واقع كلام خدا را تكرار مى كنيد، براى شما نورانيت باطن ايجاد مى كند، اما متاءسفانه پس از مدتى به علل مختلف خداوند اين توفيق را از آنان مى گيرد، موفق نيستند به اين كارها و اعمال خوب و خواندن و انس با قرآن ، تمام قرآن و يا سوره اى از قرآن را بلد شده و يا حفظ كرده ، اما به علّت اين كه رابطه را قطع كرده و تكرار نمى كند فراموش كرده است .
پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مى فرمايد: مصيبتى بدتر و بزرگتر از اين نيست كه يك مؤ من و مسلمانى قرآن را ياد گرفته و خوانده باشد، آن گاه ترك كرده و فراموشش كند.
«عُرضَت علىّ الذّنوب فلم اءصِب اءعظم مِن رجل حمّل القرآن ثمّ تركه »(٢٣٥)
تمام گناهان بر من عرضه گرديد، و ديدم گناه و مصيبتى عظيم تر و بزرگتر از اين نيست كه مردى حامل قرآن بوده باشد و آن را ياد گرفته و خوانده باشد، اما بعد آن را ترك كرده و فراموش نمايد.
«ابو بصير» از ياران خوب امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه آن بزرگوار در اين مورد فرمود:
«مَن نسى سورة من القرآن مثّلت له فى صورة حسنة و درجة رفيعة ،
فإ ذا راءها قال : مَن اءنت ما اءحسنك ليتك لى !
فتقول : اءما تعرفنى ؟ اءنا سورة كذا و كذا،
لو لم تُنسنى لَرَفَعتُكَ إ لى هذا المكان ؛»(٢٣٦)
اگر كسى يك سوره از قرآن را ياد گرفته است و آن گاه فراموش كند، يك زمانى آن را مى خواند و حالا رها كرده است ، آن سوره قرآن به شكل خيلى زيبا و قشنگى در مى آيد، در يك درجه و مقام خيلى بالايى . انسان وقتى آن قيافه ى زيبا را فرداى قيامت مى بيند، مى گويد: عجب قيافه ى زيبا و عجب مقام والايى ! شما كيستى ؟ كاش مال من بودى ؟ آن صورت زيبا و نورانى و قشنگ مى گويد: مرا نمى شناسى ؟ من سوره اى هستم كه ياد گرفته بودى ، اگر فراموشم نكرده بودى الآن براى تو بودم و اينك تو را به اين مقام رفيع و اين جايگاه بلند و بالا مى رساندم .
از بركت جمهورى اسلامى به قدرى سفره ى بركت قرآن گسترده شده است كه بچه ها فرزندان خردسال ما هم نه تنها با قرآن رابطه دارند، بلكه برخى حافظ بعض قسمت ها و يا تمام قرآن هستند.
عمرى از ما و شما سپرى شد و موفق نشديم ، حال فرصت را غنيمت شمرده و قبل از اينكه از اين دنيا برويد، چند آيه از قرآن ياد گرفته و حفظ كنيد، بهتر است از اينكه هيچ ندانى و چشم از اين جهان بربندى .
به راستى اگر انسان شصت سال عمر كند، در واقع عمر مفيدش بيست سال است ؛ چون بيست سال كه خواب است و بيست سال هم دوران كودكى و نوجوانى و جوانى است كه سرگرم بازى و غرور و در آخر هم غرائز و شهوات فرصتى نمى دهد، و در اين بيست سال عمر مفيد كه داريم چه كرديم ؟
چه مى كنيم ؟
و چه خواهيم كرد؟
مولوى چه خوب مى سرايد كه :
بيدار شو اى دل كه جهان مى گذردوين مايه ى عمر رايگان مى گذرددر منزل تن مخسب و غافل منشينكز منزل عمر كاروان مى گذرد آيا خواندن قرآن وقت خاصى دارد؟ انسان مؤ من هر زمان قرآن بخواند، برايش ثواب و فضيلت و اجر دارد، اما وقت هاى خاصى هم هست كه خواندن قرآن از ثواب و فضيلت بيشترى برخوردار است . همانطور كه مكان در فضيلت يكسان نيست ، و زمين مسجد بر ساير زمين ها فضيلت و آبروى بيشترى دارد و در ميان مسجدهاى شهر، مسجد جامع ارزش و فضيلت بيشترى بر ساير مسجدها دارد، و در روى زمين ، خانه ى كعبه در مكه و مسجد النّبى در مدينه ، بر همه ى مسجدها برترى دارند، همانطور كه مكانها و زمين ها با هم فرق دارند، و برخى نسبت به يكديگر برترى دارند، زمان ها هم يكسان نيستند.
در ميان اوقات هفته ، شب و روز جمعه ، و در ميان ماه ها شب ها و روزهاى رمضان از فضيلت و ارزش برترى بهره مندند؛ لذا معروف است كه مى گويند: دعاى كميل را در شب جمعه بخوانيد. دعا، هميشه دعاست و مى شود در همه وقت خواند، ولى اين دعا را بايد در شب جمعه بخوانيد، يا دعاى سمات را مى فرمايند عصر جمعه بخوانيد و زمان مشخص كرده اند و در آن زمان يك فضيلت ويژه اى دارد.
خواندن قرآن هم همين طور است در تمام سال خواندن قرآن فضيلت دارد و سازنده است ، اما در ماه مبارك رمضان خواندن قرآن با هيچ ماهى قابل مقايسه نيست .
«جابر» از حضرت امام باقر عليه السّلام نقل كرده است كه در اين مورد تعبير بسيار زيبا و بلندى دارد و مى فرمايد:
«لكلّ شى ء ربيع ، و ربيع القرآن شهر رمضان »(٢٣٧)
هر چيزى براى خود بهارى دارد و بهار قرآن ، ماه مبارك رمضان است .
امام هشتم حضرت رضا عليه السّلام فرمود:
«مَن قرءَ فى شهر رمضان آية مِن كتاب اللّه عزّوجلّ كان كمن ختم القرآن فى غيره من الشّهور؛»(٢٣٨)
اگر كسى در ماه مبارك رمضان آيه اى از قرآن شريف را بخواند، ثوابش به اندازه اى است كه در غير ماه مبارك رمضان يك ختم قرآن كرده باشد.
تلاوت قرآن در مكان ويژه در مكان هاى ويژه نيز تلاوت قرآن فضيلت بيشترى دارد، مثلا اگر همين قرآن در جايگاه ويژه اى نظرى مكّه خوانده شود فضيلت و ثوابش عظيم تر و بزرگتر است .
حضرت امام باقر عليه السّلام فرمود:
«مَن ختم القرآن بمكّة لم يمت حتّى يرى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ، و يرى منزله مِن الجنّة ؛»(٢٣٩)
هر كسى قرآن را در مكّه ختم كند، نمى ميرد تا اينكه اولا پيامبر رحمت عليه السّلام را در هنگام جان دادن و احتضار زيارت كند، ثانيا جايگاه خود را در بهشت مى بيند.
وقتى از پيامبر بزرگوار اسلام از بهترين فرد در ميان مردم سؤ ال مى كنند، جواب زيبايى مى دهد. به كلام بلند مرتبه ى رسول خدا عنايت كنيد:
«سُئِلَ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم اءىّ النّاس ‍ خير؟
قال : الحال المرتحل ،
اءى الفاتح الخاتم الذى يفتح القرآن ، و يختمه فله عنداللّه دعوة مستجابة ؛»(٢٤٠)
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم سؤ ال شد بهترين انسان كيست ؟
آن بزرگوار فرمود: كسى است كه قرآن را از اول شروع كرد تا آخر قرآن را ختم مى كند و چنين شخصى منزلت و مقامى در پيشگاه خدا پيدا مى كند و آن اينكه «مستجاب الدّعوه » مى شود، هر دعايى بنمايد اجابت مى گردد.
پناهگاه استوار انسان قرآن پناهگاه انسان در تمام لحظات زندگى است .
كتاب آسمانى ، قرآن كريم تنها كتابى است كه مى تواند در حساس ترين لحظات زندگى براى انسان آرامش ايجاد كند، انسان مؤ من در نشيب و فرازهاى زندگى گاهى احساس مى كند تنهاست ، اضطراب و استرس ، تشويش و نگرانى ، دلهره و ترس نامعلوم و مبهم شديدا روح او را فشار مى دهد. گاه به جايى مى رسد كه مى خواهد سكته كند. به هر سمتى و سويى رو مى كند احساس مى كند بن بست است ، در چنين لحظات حسّاس ، روايات اسلامى توصيه كرده است كه به قرآن پناه ببر، و قرآن را خوب بخوان ، و آرام آرام با جان تلاوت كن ، همان آيات روح بخش قرآن كريم در شما آرامش دل و روح ايجاد مى كند و شما را از تنهايى و اضطراب و نگرانى نجات مى دهد، روح اميد را در انسان تقويت مى نمايد.
در همين ارتباط پيام سازنده و روح بخش پيامبر بزرگوار اسلام را توجه كنيد كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«إ ذا التبَسَت عليكم الاءمور كقطع الليل المظلم ، فعليكم بالقرآن ،
مَن جعله إ مامه قاده إ لى الجنّة ،
و مَن جعله خلفه ساقه إ لى النّار،
و هو اءوضح دليل إ لى خير سبيل ،
مَن قال به صدق ،
و مَن عمل به اُجِرَ،
و مَن حكم به عدَلَ؛»(٢٤١)
به هنگامى كه حكومت هاى جهان به شكم و شهوت و هواى نفس و منافع شخصى خود فكر مى كنند، و زمانى كه حقوق ضعفا و فقرا و محرومين پايمال مى گردد و آن گاه كه ثروتمندان بر ثروتشان افزوده و فقرا را فقيرتر مى كنند، و فريادهاى حق طلبانه را در هر گوشه اى برخيزد، در گلو خفه مى كنند، و چه بسا راه هاى انحرافى فراوان با رنگ هاى مختلف ، رنگ كرده و در برابر انسان ها باز مى كنند، و نسل جوان را با الفاظ به ظاهر قشنگ و با روش هاى تخديرى به دام انداخته و در لجنزار تفكرات مادى و شهوانى گرفتار مى كنند، و از زن به عنوان يك ابزار اقتصادى و مطامع سياسى در جهان استفاده مى كنند و زمانى كه قدرتمندان و زور مداران و زر اندوزان چون روباه مكّار با فريب و دروغ ملّت ها را به بازيچه گرفته اند، در چنين موقعيتى امر بر انسان مشتبه مى شود، حاله اى از ظلمت و تاريكى انسان را احاطه مى كند، در اين شرايط بر شما باد به قرآن و در پناه قرآن قرار بگيريد، كسى كه قرآن رهبر و جلودارش باشد، سرانجام كارش منتهى به بهشت است و كسى كه در چنين موقعيت از قرآن كريم فاصله بگيرد و به آن پشت كرده و روگردان شود، آتش جهنم و بدبختى در انتظار اوست .
قرآن كريم روشن ترين جهت و راهنماى انسان به سوى خير و سعادت است . كسى كه از قرآن سخن بگويد، راست گفته است و كسى كه به قرآن عمل كند رستگار است و كسى كه به قرآن حكم كند، عدالت و انصاف پيشه كرده است .
يكى از سفارشات اهل بيت يكى از سفارشات اهل بيت عليهم السّلام نسبت به قرآن اين است كه وقتى قرآن مى خوانيد با تدبير و دقّت و تفكر بخوانيد.
امام پنجم حضرت امام باقر عليه السّلام فرمود:
«اءلا لا خير فى قرائة ليس فيها تدبّر؛»(٢٤٢)
به هوش باشيد كه خواندن قرآن اگر از روى تدبّر و دقت نباشد خيرى در آن نيست .
روزه تمرين مبارزه ى با نفس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«و اذكروا بجوعكم و عطشكم جوع يوم القيمة و عطشه »(٢٤٣)
به بركت روزه ى رمضان و به هنگام گرسنگى و تشنگى آن به ياد بياوريد، گرسنگى و تشنگى روز قيامت را.
هدف پيامبر عزيز و بزرگوار اسلام در اين فراز جالب از خطبه هاى درس آموز خويش اين است كه روزه ى ماه رمضان بايد وسيله ى اصلاح انسان بشود.
اين بيان زيبا، در حقيقت سخن بسيار پخته و بلندى است . در حقيقت مؤ من وقتى روزه مى گيرد، دارد مبارزه با نفس و خواهش هاى درونى خويش را تمرين مى كند.
در حال روزه گرسنه مى شود، بهترين غذا و ميوه در خانه آماده است . نگاه مى كند، و مى تواند بخورد، ولى ايمان و عقيده اش مانع است . نفس او مى گويد: بخور، ولى ايمان او مى گويد نخور، و او با نفس خويش مبارزه كرده و نمى خورد؛ پس ماه رمضان براى اين است كه مؤ منين در سايه ى تمرين و تلاش با خواهش هاى نفسانى خويش به وسيله ى روزه مبارزه كنند تا قدرت كنترل نفس را به دست آورند و در بقيه ى ماه هاى سال بتوانند از گناه كردن بپرهيزند.
همچنانكه روزه دار در ماه رمضان مواظبت مى كند كه دروغ نگويد تا روزه اش فاسد نشود. دارد تمرين مى كند به اينكه پس مى شود در بقيه ى سال هم مواظبت نمايد تا دروغى از او سر نزند.
پس روزه ى ماه مبارك رمضان بايد اين اثر را در انسان ايجاد كند و اگر اثر كرده است ، براى او سازنده و با بركت بوده است و گرنه اين اثر در روزه دار پديدار نشود، فقط صرف بستن دهان باشد و از خوردن و آشاميدن اجتناب گردد و وقتى هم ماه رمضان تمام شد، باز همان دروغ و تهمت و افترا و فحاشى و اذيت و آزار مردم تكرار شود، معلوم مى شود كه روزه ى اين فرد اثر سازندگى نداشت ، و اين آقا مبارزه با نفس را تمرين نكرد و آن قدرت را به دست نياورده است .
در آيات و روايات دينى شواهد زيادى داريم كه خداوند با يادآورى يك سرى ايّام عبرت انگيز گذشته مى خواهد انسان را كنترل و اصلاح كند و اين روزه در حقيقت يك تذكّر و يادآورى است . بايد تشنگى و گرسنگى آن يادآور اوضاع وحشتناك قيامت باشد و مؤ من از اين طريق بايد درس گرفته و خود را اصلاح كند. به عنوان نمونه به چند شاهد اشاره مى كنيم .
«اءوَلا يذكر الا نسان اءنّا خلقناه من قبل و لم يكن شيئا#»(٢٤٤)
[آيا انسان بدون انديشه چنين مى گويد؟] و آيا [اين ] انسان به ياد نمى آورد كه ما پيش از اين ، او را آفريديم و چيزى نبود؟
آيا انسان فراموش كرد كه اصلا هيچ چيزى نبود، و ما به او زندگى و حيات داديم .
يعنى اى انسان ، تو در دل گل و گياه و در دل خاك بودى و ما تو را به اينجا رسانيديم ، مگر فراموش كردى ؟
حضرت امام على عليه السّلام بيان تكان دهنده اى دارد كه مى فرمايد:
«ما لابن آدم و الفخر؟
اءوّله نطفة ،
و آخره جيفة ،
و لا يرزق نفسه ،
و لا يدفع حتفه »(٢٤٥)
براى فرزند آدم چه كارى است كه بخواهد فخر بفروشد و تكبر بورزد!! چرا كه اول او آب منى گنديده اى است ، و آخر كار او هم مردار بدبو خواهد شد. در زندگى هم نه توان دارد رزق و روزيش را بدون عنايت و كمك خدا فراهم كند، و نه مى تواند هنگام حضور عزرائيل جهت قبض روح ، بگويد: اى عزرائيل ، جان به تو نمى دهم .
يعنى اى انسانها، به ياد بياوريد گذشته خود را، كه چه بوديد و حالا چه هستيد.
مولاى متقيان حضرت امام على عليه السّلام در بيانى ديگر سخنى دارد كه بسيار سازنده و آموزنده است . آن حضرت چنين مى فرمايد:
«مَن تذكّر بُعدَ السّفر استعدَّ»(٢٤٦)
كسى كه دورى آن سفر را به ياد آورد، خود را آماده مى كند.
يعنى سفر آخرت يك سفر طولانى است و انسان مؤ من بايد آن را به خاطر بياورد و فراموش نكرده و غفلت ننمايد.
حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمود:
«اُذكُر مصرعك بين يدى اءهلِكَ،
فلا طبيب يمنعُك ، و لا حبيب ينفعك »(٢٤٧)
اى انسان غافل ، به ياد بياور آن لحظه ى سخت و حساسى را كه در بستر و در حال احتضار قرار گرفتى و تمام اقربا و خويشان و نزديكان و پزشك معالجت دورت نشسته اند، اما دريغ و درد كه كارى از آنها ساخته نيست تا براى نجات تو از مرگ انجام دهند. چرا كه نه دكتر حاذق تو مى تواند مانع مرگت شود، و نه دوستان خوبت قادرند نفعى به تو برسانند.
همان طورى كه خداوند و معصومين مى خواهند با يادآورى و تذكرات انسان را از ورود به خطر حفظ كنند، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مى فرمايد: روزه ى ماه مبارك رمضان بايد براى شما وسيله ى تذكر و يادآورى و كنترل و اصلاح باشد.
اى برتر از معارج گردونىشايسته نيست از تو چنين دونىاندر چَهِ طبيعت تن تا چنداورنگ زن به مثل همايونىعلمى طلب كه حال و كمال آردنه نخوت و تكبّر و مغبونىبى علم كمتر از خر عيسايىگيرم ز توست ثروت قارونى صدقه چيست ؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در فرازى ديگر از خطبه ى شعبانيه فرمود:
«و تصّدّقوا على فقرائكم و مساكينكم ؛»(٢٤٨)
در ماه مبارك رمضان به فقرا و مسكينان جامعه ى خودتان صدقه بدهيد.
صدقه و بخشش سبب فضيلت و ارزش بيشتر روزه ى انسان مى شود، چرا كه انسان را در زندگى به ياد ضعفا و فقرا و بينوايان مى اندازد.
دانشمند گرانقدر «علّامه ابن فهد» راجع به صدقه مى گويد:
بخشش و صدقه پنج مورد دارد:
١. صدقه ى در زبان ،
٢. صدقه ى در جاه و مقام ،
٣. صدقه ى در عقل و فهم و شعور،
٤. صدقه ى در زبان و بيان خوب ،
٥. صدقه ى در علم و دانش .(٢٤٩)
يعنى همه ى اينها نعمت هاى الهى هستند، و به شكرانه ى اين نعمت ها بايد صدقات آنها داده شود.
اما صدقه ى مال ، انفاق است ، و صدقه جاه و مقام حلّ مشكل افراد گرفتار و رفع نگرانى هاى آنان ، و صدقه ى در عقل آن است كه وقتى كسى براى مشورت پيش تو مى آيد به او خيانت نكن و درست و صحيح راهنمايى كرده و او را كمك بنما، و صدقه ى زبان ، كه زبان مى تواند بين دو خانواده چنان آتش به پا كند كه نابودشان نمايد و همين زبان مى تواند شعله ورترين آتش را بين دو خانواده و طايفه و فاميل كه به وجود آمده است ، خاموش ‍ كند، و صدقه زبان آن است كه بين برادران دينى اصلاح كند.
اما صدقه ى علم آن است كه علم را به ديگران بياموزند، و در روشن كردن افكار عمومى جامعه و مردم تلاش كنند.«زكاة العلم نشره »
پيامبر عزيز اسلام در بيانش به دو واژه اشاره فرمود:
١.فقير،
٢. مسكين .
حضرت امام باقر عليه السّلام در توضيح اين دو واژه چنين فرمود:


۵
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

«الفقير الّذى لا يَسئلُ النّاس و المسكين الّذى يسئل ؛»(٢٥٠)
فقير آن است كه روى سؤ ال ندارد، اما مسكين كسى است كه روى سؤ ال دارد.
خيلى ها ممكن است فقير باشند، اما به خاطر عزّت نفس خودشان به كسى مراجعه نمى كنند ولى مسكين همانند فقير وضعش خوب نيست ، لكن روى سؤ ال دارد و مى رود به اين و آن مى گويد ندارم . به هر دوى اينها بايد همراهى و مساعدت كرد، اما به دسته ى اول بيشتر.
تاءثير صدقه در زندگى انسان پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم تعبيرى راجع به صدقه دارد كه از آن چنين استفاده مى شود كه صدقه براى انسان دژى و حصارى ايجاد مى كند كه از خطرات محفوظ مى ماند. بيان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم را توجه كنيد كه فرمود:
«الصّدقة تسدّ سبعين بابا من الشّر»(٢٥١)
صدقه جلو هفتاد بلا را - كه به روى انسان باز شده است - سد مى كند.
قرآن كريم موضوع صدقه را به شكلى بسيار زيبا و قشنگ و بى نظير طراحى كرده و توضيح مى دهد، و نقش آن را در زندگى انسان بيان مى كند كه درس ‍ جالبى است :
«مَثَل الّذين يُنفقون اءموالَهم فى سبيل اللّه كمثل حبّة اءنبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة مائة حبّة و اللّه يضاعف لمن يشاء و اللّه واسع عليم#
الّذين ينفقون اءموالهم فى سبيل اللّه ثمّ لا يتبعون ما اءنفقوا منّا و لا اءذىً لهم اءجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون# »(٢٥٢)
وصف [بخشش ] كسانى كه دارايى هاى خود را در راه خدا هزينه مى كنند، بسان وصف دانه اى است كه هفت خوشه رويانيده ، و در هر خوشه اى يك صد دانه است ؛ و خدا براى هر كس بخواهد، [آن را] چند برابر مى سازد، و خدا گشايشمند و داناست .
كسانى كه دارايى هاى خويش را در راه خدا هزينه مى كنند، آن گاه از پى آنچه هزينه نموده اند، نه منّتى مى نهند و نه آزارى مى رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان براى آنان [محفوظ] است ؛ و آنان نه بيمى خواهند داشت و نه اندوهگين مى شوند.
آرى ، مَثَلِ آنهايى كه در راه خدا انفاق مى كنند همانند آن كشاورزى است كه يك دانه گندم مى كارد و آن دانه تبديل به هفت خوشه مى شود و هر خوشه داراى صد دانه و در مجموع هفتصد دانه گندم از يك دانه مى گيرد.
در اين آيه ، ضمن اشاره به ارزش و اهميت معنوى صدقه ، به يك نكته ى مهم اقتصادى نيز عنايت دارد، و آن اين است كه كسى كه يك صدقه مى دهد هفتصد برابر از خدا مى گيرد.
و نيز مى فرمايد:
«آمنوا باللّه و رسوله و اءنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه فالّذين آمنوا منكم و اءنفقوا لهم اءجر كبير#»(٢٥٣)
به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد، و از آنچه شما را در [آبادانى ] آن جانشين [خود] ساخته است هزينه كنيد. پس كسانى از شما كه ايمان آوردند و انفاق نمودند، پاداشى بزرگ خواهند داشت .
و نيز مى فرمايد:
«مَن جاء بالحسنة فله خير منها و هم مِن فزع يومئذ آمنون# »(٢٥٤)
هر كس كار نيك آورد [پاداشى ] بهتر از آن خواهد داشت ، و آنان در آن روز از هراسى [بزرگ ] امنيت خواهند داشت .
و هر كس كار بد آورد، [چنين كسانى ] بر چهره هايشان در آتش سرنگون مى شوند. آيا جز آنچه انجام مى داديد پاداش داده مى شويد؟
آرى ، خداوند در اين آيه مى فرمايد: هر كسى انفاق كرد بهتر از آن را خواهد داشت ، يعنى پاداش برتر و بيشتر برايش خواهد بود.
و نيز قرآن روشنگرى مى كند كه صدقه و احسان يك نوع نيكوكارى است ، و نيكوكاران را خداوند وعده كرده است كه در نعمت هاى بهشت جاى خواهد بود.
در اين مورد مى فرمايد:
«إ نّ الاءبرار لَفى نعيم#
و إ نّ الفجّار لفى جحيم#
يصلَونَها يوم الدّين# »(٢٥٥)
به يقين نيكان در ناز و نعمت بهشت اند،
و بدكاران هم در دوزخ خواهند بود.
روز پاداش به [آتش ] آن در مى آيند.
و هرگز از [عذاب ] آن ، دور نخواهند بود.
آرى ، كسانى به آن نعمت عظيم الهى مى رسند كه از شرايطش برخوردار باشند.
چه كسانى جزو نيكوكاران قرار خواهند گرفت ؟ قرآن جواب حكيمانه اى داده است :
«لَن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون و ما تنفقوا من شى ءٍ فإ نّ اللّه به عليم# »(٢٥٦)
هرگز به [اوجِ] نيكى نخواهيد رسيد، تا از آنچه دوست مى داريد، انفاق نماييد؛ و هر آنچه انفاق كنيد، بى گمان خدا به آن داناست .
يكى از ابزار نيكوكارى انفاق و احسان است ، پس انسان با اداى صدقه به صف نيكوكاران در خواهد آمد، اما شرايطى دارد:
١. همان را كه دوست مى دارد و براى خود مى خواهد، آن را انفاق كند.
٢. اين انفاق به عشق و ارادت به خدا باشد و براى كسب رضايت پروردگار نه چيز ديگر.
«و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اءسيرا#
إ نّما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاءً و لا شكورا#»(٢٥٧)
و به [بركت ] دوست داشتن [خدا] به بينوا و يتيم و اسير غذا مى خورانند.
[و بى هيچ منت نهادن به محرومان مى گويند:] ما تنها براى خشنودى خدا به شما خوراك مى دهيم ، و از شما نه مزدى مى خواهيم و نه سپاسى [انتظار داريم .]
روز محشر هر نهان پيدا شودهم زخود هر محشرى رسوا شوددست و پا بدهد گواهى با بيانبر فساد او به پيش مستعاندست گويد من چنين دزديده املب بگويد من چنين بوسيده امپاى گويد من شدستم تا منىفرج گويد من بكردستم زناچشم گويد كرده ام غمزه حرامگوش گويد چيده ام سوء الكلامپس دروغ آمد ز سر تا پاى خويشكه دروغش كرد هم اعضاى خويش(٢٥٨)بعضى از بزرگان و مفسرين صدقه و انفاق در اين آيات را زكات واجب مال حساب كرده اند، چرا كه زكات بر دو نوع است :
١. واجب ،
٢. مستحب .
زكات واجب يعنى پرداخت وجوهات واجب مال كه خداوند تعيين كرده است ، و اگر كسى بخل كرده و اين زكات واجب را پرداخت نكند، گرفتار عذاب سخت الهى در فرداى قيامت و دچار نقص و ضرر مالى در امروز دنيا مى شود.
«محمّد بن مسلم » مى گويد: از حضرت امام باقر عليه السّلام از تفسير اين آيه پرسيدم كه مى فرمايد:
«و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما آتاهم اللّه من فضله هو خيراً لهم بل هو شرّ لهم سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيامة و لله ميراث السّموات و الاءرض و اللّه بما تعملون خبير#»(٢٥٩)
و كسانى كه به آنچه خدا از فزون بخشى خود به آنان ارزانى داشته است ، بخل مى ورزند، هرگز نبايد بپندارند كه اين [خصلت نكوهيده ،] به سود آنان است ؛ [نه ،] بلكه اين به زيان آنان است . به زودى آنچه به آن بخل ورزيده اند، در روز رستاخيز طوق گونه بر [گردن ] آنان افكنده مى شود؛ و ميراث آسمانها و زمين ، تنها از آنِ خداست ، و خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .
امام باقر عليه السّلام در پاسخ من از تفسير آيه فرمود:
«فقال عليه السّلام : ما مِن عبد منع زكات ماله شيئا إ لا جعل اللّه يوم القيامة ثُعبانا من نار طوقا فى عنقه ينهش من لحمه حتّى يفرغ من الحساب ؛»(٢٦٠)
كسى كه زكات مال خويش را نپردازد خداوند همان مال را به صورت يك اژدها و افعى وحشتناك از جنس آتش در مى آورد و اين اژدها به گردن او حلقه زده و هر لحظه از گوشت بدن او را مى كند و اين كار آن قدر ادامه دارد تا پرونده ى حساب رسى او در قيامت تمام شود.
داستان ثعلبه در زمان پيامبر اسلام مردى به نام «ثعلبه ى انصارى » كه وضع مالى خوبى نداشت ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم درخواست كرد كه دعايى بفرمايد تا وضع زندگى اقتصادى او بهتر شود.
آن حضرت فرمود: به مصلحت شما نيست .
ثعلبه اصرار كرد و گفت قول مى دهم كه در صورت بهبود وضع مالى به وظايف شرعى ام عمل نموده و حقوق واجب الهى را پرداخت نمايم .
ثعلبه كسى بود كه هميشه در صف اول نماز جماعت و جمعه بود. به هر حال با دعاى پيامبر عزيز اسلام تحولى در زندگى ثعلبه ايجاد شد و گوسفندان زيادى به دست آورد، به حدّى كه ديگر در شهر جاى نگهدارى آن را نداشت و آنها را به بيرون شهر منتقل كرد.
رسيدگى به امور گوسفندان و كثرت اموال و ثروت ، سبب شد كه ديگر نتوانست به مسجد و نماز جماعت و جمعه حاضر گردد و به تدريج روحيه ى مادى و دنياطلبى در ايشان تقويت شد تا اينكه فصل جمع آورى زكات سر رسيد و ماءمورين وصول زكات از طرف رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم براى گرفتن زكات اعزام شدند، تا اينكه به ثعلبه مراجعه كردند و از او خواستند كه زكات گوسفندانش را بپردازد، ثعلبه متوجه شد با داشتن گوسفندان زياد بايد زكات زيادى را بپردازد، متاءسفانه امتناع كرد و گفت اين جزيه است و من دليلى نمى بينم به عنوان يك مسلمان جزيه بدهم . او مخالفت كرد و دست ردّ به سينه ماءمورين رسول خدا زد. در واقع فرمان خدا و رسول خدا را زير پا گرفت . ماءمورين برگشتند و قضيه را توضيح دادند و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم سخت متاءثر و ناراحت شد، كه عاقبت بخل و حرص مال دنيا و دنياطلبى ثعلبه را منحرف كرد. آيه نازل شد كه :
«و منهم مَن عاهد اللّه لئن آتانا من فضله لنصّدّقنّ و لنكوننّ من الصّالحين#
فلمّا آتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا و هم معرضون# »(٢٦١)
و پاره اى از آنان كسانى هستند كه با خدا پيمان بسته اند كه اگر از فزون بخشى خود به ما [ثروتى ] بدهد، بى ترديد صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد؛
اما هنگامى كه [خدا] از فزون بخشى خود [دارايى بسيارى ] به آنان بخشيد، به آن بخل ورزيدند و پشت كردند و روى برتافتند.
آرى ، آنهايى كه با خدا عهد كردند كه خدا هر چه به ما عطا كند ما حقوق واجب آن را مى پردازيم ، اما وقتى خدا از فضل خود به آنان مال و منال عطا كرد، بخل ورزيدند و زبان به اعتراض گشودند واز پرداخت زكات هم سرباز زدند.
در اينجا مفسرين صدقه را زكات تفسير كرده اند.
به هر حال برخورد ناپسند و ناشايست ثعلبه نسبت به ماءمورين وصول زكات ، در ميان مردم انعكاس نامطلوبى داشت . ايشان با اين كارش اسلام و قانون خدا و حقوق فقرا و وحدت جامعه ى اسلامى را تضعيف كرد و ضربه زد.
اين آيه كه نازل شد و به گوش ثعلبه رسيد و چون پتكى محكم به مغزش ‍ خورد، او را گيج نمود، و تنفر عجيبى از ثعلبه به وجود آمد، شديدا تضعيف شده و در فشار روحى قرار گرفت ، احتمال نمى داد، با توجه به ثروت كلانى كه پيدا كرده است چنين بشود، فكر مى كرد، جايگاه ويژه اى كه در چشم اين و آن دارد لطمه نخواهد خورد، اما كشتى انتظارش به گل نشست و در صدد برآمد تا ظاهر امر را حفظ كند و خود را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم برساند، كه رسول خدا را ملاقات كند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم اجازه ملاقات نداد تا روزى كه پيامبر عزيز اسلام از دنيا رفت ، و بعد از آن بزرگوار خلفاى ثلاثه هم به تبعيت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ثعلبه را راه ندادند و ثعلبه تا آخر عمر به خاطر مال و حرص و بخل ، به حال كفر و نفاق از دنيا رفت .(٢٦٢)
بركات صدقه توصيه پيامبر بزرگوار و اهل بيت آن حضرت به پيروان است كه در دادن صدقه پيش قدم باشند و همّت كنند، و گمان نكنند كه صدقه باعث كم شدن ثروت مى گردد، بلكه به بركت صدقه ثروت فراوان تر و بيشتر مى شود.
پيامبر اسلام فرمود:
«ما نقص مال من صدقة قطّ فاءعطوا و لا تجبنوا؛»(٢٦٣)
مال و ثروت هرگز با دادن صدقه كم نمى شود، پس صدقه بدهيد و نترسيد.
و نيز رسول خدا فرمود:
«و استنزلوا الرّزق بالصّدقة ؛»(٢٦٤)
روزيتان را با دادن صدقه زياد كنيد.
در همين رابطه امام باقر عليه السّلام فرمود:
«البرّ و الصّدقة ينفيان الفقر»(٢٦٥)
دو چيز فقر را از زندگى انسان دور مى كند:
١. نيكى كردن ،
٢. صدقه دادن .
حضرت امام صادق عليه السّلام از قول پدر بزرگوارش فرمود:
«فإ نّ الصّدقه باللّيل تطفى ء غضب الرّبّ،
و تمحوا ذنب العظيم ،
و تهوّن الحساب »(٢٦٦)
صدقه خاصيت ها و منافع متعدد و فراوانى دارد، كه از جمله اين هاست :
١. آتش غضب خدا را خاموش مى كند،
٢. گناه بزرگ را محو مى كند،
٣. و حسابرسى را در قيامت آسان مى كند.
حضرت امام صادق عليه السّلام در بيانى فرمود:
«و صدقة النّهار تثمر المال و تزيد فى العمر»(٢٦٧)
صدقه باعث پرسود و پربار شدن مال و زياد شدن عمر انسان مى گردد.
چه بركت و نعمتى از اين بالاتر كه انسان صدقه اى بدهد و در ازاى آن منافع فراوان معنوى و مادى به دست آورد؛ منافع فراوانى همانند:
١. زياد شدن مال ،
٢. با بركت شدن روزى ،
٣. از بين رفتن عمر،
٥. فرو نشستن غضب خدا،
٦. محو شدن گناه عظيم ،
٧. آسان شدن حساب در قيامت ،
٨. پرسود و با دوام شدن ثروت ،
٩. جلوگيرى از مرگ ناگهانى ،
١٠. و همانند شاداب شدن زندگى را به دست بياورد؛ آيا اين ها كم ارزش و فضيلت در زندگى است ؟
رسول بزرگوار اسلام فرمود:
«اءرض القيامة نار ما خلا ظلّ المؤ من فانّ صدقته تظلّه »(٢٦٨)
زمين قيامت يكپارچه آتش است مگر آنجايى كه سايه ى مؤ من قرار گرفته باشد، چون صدقه ى مؤ من سايه ى مؤ من است .
در يكى از بيانات پيامبر بزرگوار اسلام دارد كه در اهميت صدقه فرمود:
«الصّدقة تمنع ميتة السّوء»(٢٦٩)
يكى از آثار و بركات صدقه اين است كه از مرگ ناگوار و بد جلوگيرى مى كند.
يكى از سعادت هاى انسان مؤ من اين است كه با مرگ با شرافت و فضيلت از اين عالم برود و بهترين مرگ ، مرگ با شهادت است ، چرا كه در دعاى افتتاح دارد كه :
«و قتلا فى سبيلك مع وليّك فوفّق لنا؛»
خداوندا، مرا موفق بدار كه همراه ولى و حجت خدا در راه تو بميرم ؛ يعنى شهادت در ركاب ولى خدا و در راه خدا را نصيب من بساز.
بعضى از مرگ ها واقعا ناگوار است . يك وقت انسان مريض مى شود و مدّتها در بستر بيمارى قرار مى گيرد و آرام آرام به دلش مى افتد كه رفتنى است . در اين حال است كه استغفار و طلب مغفرت و توبه مى كند، و زندگى اش را بررسى مى نمايد كه به كسى بدهكار نباشد و كم كم وصيت مى كند و به هر حال جان مى دهد. اين گونه مرگ ها تا حدودى خوب است ، اما يك وقت آدم ، پشت ميز مغازه ، پشت فرمان اتومبيل و يا در منزل و يا پشت ميز اداره نشسته و ناگهان مرگ گريبانش را مى گيرد، معلوم نيست چه كسى را وصى قرار داده ؟ معلوم نيست چقدر طلبكار و يا بدهكار است ؟ با يك دنيا نگرانى براى خود و ديگران مى گذارد و مى رود؛ و از بركات مهم صدقه در راه خدا اين است كه مرگ ناگوار و ناهنجار و بد را از انسان دور مى كند و سرانجامى سعادت مندانه و سرافرازى را به هنگام رفتن از اين جهان به جهان ديگر، نصيب انسان مى نمايد.
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«مَن تصدّق فى يوم اءو ليلة ، إ ن كان يوم فيوم و إ ن كان ليل فليل دفع اللّه عنه الهدم و السَّبُع و ميتة السّوء»(٢٧٠)
هر كس صدقه بدهد و در زندگى احسان و نيكى كند، در روز باشد و يا در شب ، خداوند سه خطر عظيم را از صاحب آن صدقه دور مى كند:
١. خرابى ها و ويرانى هاى ناگهانى ، همانند سيل ، آتش سوزى ، و زلزله و... را از او دور مى سازد.
٢. خطر درندگان را،
٣.و مرگ ناگوار و ناهنجار را.
اين لقمه به جاى آن لقمه ! روايت از حضرت على بن موسى الرّضا عليه السّلام نقل شده است كه چنين فرمود:
«كان فى بنى إ سرائيل قحط شديد فى سنين متواترة
و كان عند إ مراءة لقمة من خبز، فوضعتها فى فِيها لتاءكُلَها،
فنادى السّائل : يا اءمة اللّه ، الجوع .
فقالت المراءة : اءتصدق فى مثل هذا الزّمان !
فاءخرجتها من فِيها فدفعتها إ لى السائل ،
و كان لها ولد صغير يحتطب فى الصّحراء، فجاء الذّئب فحمله فوقعت الصّيحة فعدوت الاءمّ فى اءثر الذّئب فبعث اللّه تبارك و تعالى جبرئيل عليه السّلام فاءخرج الغلام من فم الذّئب فدفعه إ لى اءمّه ، فقال لها جبرئيل :
يا اءمة اللّه ، اءَرَضيتِ؟ لقمة بلقمة ؛»(٢٧١)
در زمان بنى اسرائيل قحطى شديد رخ داد كه چندين سال طول كشيد و مردم وضعيت رقّت بارى پيدا كردند.
يك زن ، قرص نانى داشت كه در داخل كيسه ى خود حفظ كرده بود كه در وقت ضرورت به وسيله ى آن خود را از گرسنگى حفظ كند.
فقيرى در آن لحظه صدا بلند كرد كه اى كنيز خدا، من گرسنه ام .
آن زن گفت : در چنين موقعيتى اگر كسى صدقه بدهد مهم است و چنين كرد. يعنى هنگامى كه خود نيازمندم و در جامعه غذا بسيار كم است ، صدقه دادن دلالت بر ايمان قوى و بالا بودن فرهنگ ايثار و فداكارى در وجود اين زن داشت .
به هر حال او قرص نان را از كيسه بيرون آورد و به سائل داد.اين زن بچه ى كوچكى داشت كه به هنگام جمع آورى هيزم در صحرا، او را به همراه خود مى برد. موقعى كه اين زن سرگرم جمع آورى هيزم بود، گرگى آمد و بچه را به دهان گرفته و راه افتاد! صداى گريه بچه بلند شد، و مادر به دنبال گرگ راه افتاد.
در آن لحظه حساس خداوند جبرئيل امين را فرستاد، و جبرئيل آمد و بچه را از دهان گرگ گرفت و به مادرش داد، و گفت : اى خانم اى كنيز خدا، راضى شدى ؟ يك قرص نان دادى و بچه ات را پس گرفتى ، يك لقمه بده ، يك لقمه بگير، اين لقمه به جاى آن لقمه !
راستى كه خداوند متعال چه ثمرات و بركات مهمى براى صدقه تعيين كرده است ؟ لذا پيامبر بزرگوار اسلام به پيروان خود آن همه سفارش و تاءكيد بر انجام صدقه و احسان مى كند.
آيا صدقه و احسان ابزار خاصى لازم دارد؟ آيا صدقه و احسان ابزار خاصى لازم دارد و آيا صدقه و احسان براى افراد ويژه اى است ؟
جواب اين سؤ ال را پيامبر رحمت و الگوى بشريت و سفير وحى چنين فرمود:
«فاتّقوا النّار و لو بشقّ تمرة ، فإ ن لم يجد اءحدكم فبكلمة طيّبة ؛»(٢٧٢)
از آتش جهنم بترسيد و با دادن نصفه ى خرمايى به عنوان صدقه ، خود را از آتش نجات دهيد، و اگر همين مقدار هم براى يكى از شما مقدور نشد و نيفتيد، پس با كلام و سخنى زيبا و پاك احسان كنيد و صدقه بدهيد.
مى خواهد بگويد كه اگر وضع مالى تان اجازه نمى دهد هر روز صدقه داده و احسان كنيد، زبان كه دارى ، با نعمت زبان با حرف خوب زدن ، ولو يك كلمه حرف خوب ، احسان كن . چه بسا افرادى پيدا مى شوند كه به هر دليل دلشان گرفته و روحشان ناراحت است ، كه با چند كلمه حرف خوب زدن و سخن زيبا و ارزشمند اميدوار كننده گفتن ، دل آنان را خشنود و رنج روحى شان را دور مى ريزيد، همين مقدار هم خداوند به عنوان صدقه و احسان مى پذيرد، پس حرف خوب را تنها براى فقرا و محرومان گفتن لازم نيست ، چه بسا كسانى هستند كه وضع مالى شان هم خوب است ، ولى رنج روحى و مشكل اجتماعى دارند و شما مى توانى با حرفهاى خوبت از آن فشارهاى روحى آنان كم كنى . اين خود صدقه و احسان است .
پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«كلّ معروف صدقة إ لى غنىّ اءو فقير؛»
هر كار خوب و نيكى صدقه و احسان است ، چه براى ثروتمندان باشد يا براى افراد فقير و نيازمند.
كسى خانه يا ماشين و يا لباس نو خريده است ، و شما مى روى و به او تبريك مى گويى . با اين برخورد اخلاقى خوب دلش را شاد مى كنى .
يكى ازدواج مى كند، ديگرى از سفر زيارتى يا سياحتى بر مى گردد. شما هم مى روى و تبريك مى گويى . و با اين كارت دل او را شاد مى كنى .
يكى فرزند خوبى تربيت مى كند، و يكى تجارتخانه اى افتتاح مى كند، و نفر ديگرى بناى خيرى ايجاد مى كند و... شما با روى باز و گشاده مى روى و تبريك مى گويى ، و تبريك و شادباش تو او را خشنود مى نمايد، همين عمل تو معروف و صدقه است .
پيام تربيتى صدقه پيامبر بزرگوار اسلام پيروان خود را به اداى صدقه ، آن هم با روش هاى بسيار ساده و خوب - كه معمولا براى همگان مقدور و ممكن است - توصيه كرده است .
آن حضرت مى خواهد جامعه اى بسازد كه همه در آن جامعه به خوبى و نيكى فكر كنند، و مه به كار خوب عادت كنند حتى با يك حرف خوب گفتن .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«من اءعطى درهما فى سبيل اللّه كتب اللّه له سبعماءة حسنة ؛»(٢٧٣)
كسى كه در راه خدا يك درهم صدقه بدهد، خداوند به او در عوض هفتصد حسنه عطا مى كند.
اين سخن ،ضمن اين كه وعده حق خدا را دارد و به بندگان اعلام مى كند، در حقيقت مردم را به كار خوب تشويق و ترغيب مى كند، به نيكى كردن در حق همديگر تشويق مى كند، و گرنه يك درهم چه قدر ارزش اقتصادى دارد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«إ ن الصّدقة تزيد صاحبها كثرة ، فتصدّقوا يرحمكم اللّه »(٢٧٤)
صدقه سبب فراوانى رزق و روزى و سلامتى بدن و دوستان خوب و فرزندان خوب ، و... مى شود و سودش به صاحبش بر مى گردد، پس صدقه بدهيد تا خداوند هم رحمتش را شامل حالتان كند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم با اين روش كه يك روش اصلاحى و تربيتى اس ، دارد جامعه ى اسلامى را به كار خوب وامى دارد.
در يك روايتى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل شده است كه فرمود:
هر قدر صدقه بدهيد و كار نيك انجام دهيد خداوند آن را برايتان جمع كرده و روى هم انباشته مى كند و آن را چون كوهى عظيم در قيامت به شما بر مى گرداند؛«... حتّى يوفّيه إ يّاها يوم القيامة ، حتّى يكون اءعظم من الجبل العظيم ؛»(٢٧٥)
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم با اين روش و بيان دارد مى فرمايد: امروز خوبى كنى تا در فرداى قيامت خوبى ببينى و اين يك نظام تربيتى است .
اثر صدقه در رفع بلا به علاوه ، گاهى نحوساتى براى انسان پيش مى آيد كه با صدقه قابل حل است .
يكى از دوستانم نقل مى كرد كه با چند نفر از دوستان جمع شديم تا در باغى در اطراف قم دور هم باشيم . غذا آماده كرديم و لحظه ى حركت ، خانم گفت : اين بچه را با خودت ببر كه خوشحال مى شود. بچه سه يا چهارساله بود. قبول كردم و بچه را هم با خود برديم . در باغ داخل اتاق دور هم جمع بوديم و سرگرم صحبت كه بچه گفت دستشويى دارم . شلوار و پيراهن بچه را درآورده و گفتم برو. رفت و پس از مدتى متوجه شدم كه هم طولانى شد و هم صداى فرياد بچه مى آيد. همه بيرون رفتيم و ديديم كه عقاب از بالا مى آيد و مى خواهد بچه را بگيرد، پنجه اش را مى انداخت ، ولى چون پشت بچه لخت بود همچنان خراش مى داد و پايين مى آمد و نمى توانست چنگالش را فرو كند و بچه را با خود ببرد.
سرانجام بچه را از دست عقاب نجات داديم و بعد از ظهر به خانه برگشتيم . مادر به دم درب منزل آمد و گفت : على جان من آمد؟
گفتم : بله چه طور؟
مادرش گفت : نمى دانم بعد از مدتى كه شما رفتيد، دلم ناگهان به شور افتاد كه نكند يك وقت اينها سرگرم شوند و بلايى سر بچه ام بيايد. نتوانستم آرام بگيرم فورا صدقه دادم و گفتم : خدايا، تو رحم كن و با دادن صدقه آرام آرام دلم تسكين يافت .
بچه گفت : بله مامان نزديك بود عقاب مرا بخورد.
مادرش پرسيد: جريان چيست ؟
پيراهن بچه را بالا زدم و مادرش پشت بچه را نگاه كرد و ديد كه آثار چنگال عقاب مانده است .
آن صدقه اى كه مادر داد، هم دل مادر آرام گرفت و هم بچه را حفظ كرد.
اثر آرامش بخش صدقه نقل شده است كه اگر يك وقت به دلتان شورى افتاد و ناراحتى به شما دست داد و چيزى از درون ، شما را وسوسه مى كند و مضطرب شديد، يك رابطه روحى بين آن چيز و شما وجود دارد كه خدا به شما الهام مى كند، پس ‍ فورا با توكل به خدا صدقه بدهيد، كه إ ن شاء اللّه آن شور دل شما به خير تبديل مى گردد.
اكنون به روايت بسيار ارزشمندى عنايت كنيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم چنين فرمود:
«إ ذا اءصبحت فتصدّق بصدقة تذهب عنك نحس ذلك اليوم ؛»(٢٧٦)
صدقه حكم و قضاى حتمى آسمانى را برطرف مى كند.
در اين روايت كلمه ى قضا به معنى حكم آمده است . لازم است توضيحى داده شود.
«قضاء» در اينجا يعنى حكم و قانون ؛ به عنوان مثال : قانون خداوند اين است كه اگر كسى زير ديوار شكسته بنشيند، ديوار به سرش خراب شده و او را مى كشد، و اگر از كنار اين ديوار شكسته بلند شده و در جاى امنى بنشيند، جانش از خطر حفظ مى شود. هر دو قانون خدا است . يكى به قانون عمل كرده و ديگرى از قانون درست استفاده نكرده است ، يعنى از اين قانون به قانون ديگرى بايد پناه برد.
بلاى آسمانى بعضا بنا به مصلحتى براى ادب و اصلاح شخص خطاكار بايد نازل شود و اين قانون خداست ، اما همان شخص قبل از نزول بلا خودش را با دادن صدقه و توسل به قانون خدا اصلاح كرده است و قدم خيرى برداشته است . چون قبل از نزول بلا يك حركت اصلاحى انجام داد، لذا خداوند با قانون صدقه ، بلا را دفع مى كند و جلوى آن بلا را مى گيرد.
در اين روايت نكته ى ظريف و حكيمانه اى هم وجود دارد كه با اين توضيح مختصر اميد است روشن شده باشد.
اگر خود يا بچه تان مريض شديد، به دكتر مراجعه كنيد و نسخه و دارو بگيريد، ولى اولين نسخه براى معالجه ى مريض شما و كمك همان داروها، صدقه است . اين داروها و اين صدقات همه ابزار مادى و معنوى نظام طبيعت و نظام الهى هستند كه بايد دست به دست هم داده و بيمار را شفا دهند، و جلو قضا و قدر الهى را بگيرند.
در اين جا سخن حكيمانه ى حضرت امام صادق عليه السّلام را بنگريد كه فرمود:
«داووا مرضاكم بالصّدقة ،
و حصّنوا اءموالك بالزّكاة ،
و اءنا ضامن لكلّ ما يتوى فى برّ اءو بحر بعد اءداء حقّ اللّه فيه
من التّلف ؛»(٢٧٧)
مريض هايتان را با صدقه درمان كنيد، و اموالتان را با پرداخت زكات حفظ كنيد. بعد از اداى حق واجب دينى و شرعى از مال خود، آن را چه در صحرا باشد و چه در دريا، من ضامن مالتان خواهم بود.
بعد از پرداخت حقوق واجب شرعى من كفيل مالتان بوده و آن را از تلف شدن حفظ مى كنم .
پس هم ابزار معنوى و هم اسباب مادى ، همه بايد دست به دست هم بدهند تا چرخ نظام زندگى بچرخد.
سؤ ال آن مرد از دو آيه گاهى صدقه اى مى دهد و احساس مى كند نتيجه ندارد، چه دليل دارد؟
مردى آمد خدمت حضرت امام صادق عليله اسلام و عرض كرد، دو آيه در قرآن هست كه به اين دو آيه عمل مى كنم ، اما نتيجه اى نمى گيرم ، امام صادق عليه السّلام فرمود: مگر خدا را وعده كننده اى خلافكار و خلافگو مى پندارى ؟
گفت : نعوذ باللّه ، نه .
فرمود: پس بگو: كدام آيه است ؟
آن مرد گفت : يكى اين آيه ى شريفه كه مى فرمايد:
«.. ادعونى اءستجب لكم إ نّ الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين# »(٢٧٨)
مرا بخوانيد به شما پاسخ مى دهم ....
ولى من هر چه دعا مى كنم ، گويى دعايم مستجاب نمى شود.
حضرت فرمود: اشكال در خود شماست ، نه در آيه يا وعده ى خدا؛ براى اين كه خداوند به شما امر مى كند و شما امر و فرمان خدا را ناديده مى گيريد و عمل نمى كنيد، لذا خداوند هم به خواسته هاى شما عمل نمى كند.
اينك آيه ديگر را بگو، كدام آيه است ؟ آن مرد گفت : يكى هم اين آيه ى شريفه كه مى فرمايد:
«.. و ما اءنفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرّازقين# »(٢٧٩)
... و هر چه را [در راه خدا ]هزينه نماييد و انفاق كنيد، او چيزى را جايگزين آن مى سازد، و او بهترين روزى دهندگان است .
قرآن وعده مى دهد كه هر چيزى شما مردم در راه خدا انفاق كنيد خدا جاى آن را پر مى كند، اما اى پسر رسول اللّه ، من انفاق مى كنم ولى مى بينم جايگزين نمى شود!
امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر شما مال حلال كسب كرده و در راه خدا انفاق كنيد، جايگزين خواهد شد. اشكال در مال شما و نحوه ى انفاق شماست . يا از مالى انفاق مى كنيد كه حقوق واجب آن را ادا نكرديد و يا آن را از طريق بى انصافى و ظلم و غشّ در معامله به دست آورده ايد، لذا مشكل در كار خود شماست ، و نه در آيه يا وعده ى خدا.
تحقق وعده ى خدا و آيه ى قرآن شرايطى دارد:
١. مال از راه حلال به دست آيد،
٢. انفاق و صدقه در راه خدا باشد، نه اهداف شخصى ،
٣. پس از انفاق با آزار و اذيت و منت ، آن را فاسد نكنيد.
مولا اميرالمؤ منين حضرت امام على عليه السّلام فرمود:
«حرّم الجنّة على ثلاثة :
على المنّان ،
و على المغتاب القتات ،
و على مدمن الخمر؛»(٢٨٠)
خداوند بهشت را بر سه دسته حرام كرده است :
١. كسى كه انفاق مى كند ولى منت مى گذارد.
٢. كسى كه سخن چين است ،
٣. و كسى كه شراب مى خورد.
منت و سرزنش به قدرى زشت و قبيح است كه قرآن كريم مى فرمايد:
«يا اءيّها الّذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاءذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لا يؤ من باللّه و اليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاءصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون على شى ء مما كسبوا واللّه لا يهدى القوم الكافرين# »(٢٨١)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منت نهادن و آزار رسانيدن [به بينوايان ]، تباه نسازيد؛ [درست ] بسان كسى كه دارايى خود را براى خودنمايى در برابر مردم هزينه مى كند و [در دل ]، نه به خدا ايمان مى آورد و نه به روز بازپسين . پس وصف او همچون وصف سنگ صافى است كه بر آن ، خاكى [نشسته ] است و رگبارى به آن مى رسد [و خاك را مى شويد] و سنگ را، سخت و صاف [و بدون خاكى براى رويش دانه ] وا مى نهد. [آرى ، چنين كسانى در روز رستاخيز، براى بهره مندى ] از دستاورد خود به چيزى دست نمى يابند. و خدا گروه ناباوران را راه نمى نمايد.
آيا كسانى در دادن صدقه اولويت دارند؟ در رساله هاى علميه مراجع بزرگوار تقليد در مصرف زكات فطره چنين آمده است :
كه زكوة فطره را اول بايد به فاميلى كه فقير است ، حتى آن فاميل فقير و ضعيف در شهر زكوة دهنده نباشد و در جاى ديگرى باشد، در عين حال فقير فاميل در اولويت است ، چون او رحم است و اين عمل يك نوع صله رحم است ، در مورد صدقه هم همين روش حاكم است ، سخن ارزشمند پيمبر بزرگوار اسلام روشن گر بحث ما است :
پيامبر فرمود:
«الصّدقة على مسكين صدقة ، و هى على ذى رحم صدقة و صلة ؛»(٢٨٢)
صدقه دادن به فقير، يك ثواب است ، و اگر اين صدقه را به فاميل فقير بپردازى ، هم صدقه است و هم صله ى رحم .
حتى فاميل ها هم از نظر روايات طبقه بندى شده اند.
حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل كردند كه رسول عزيز اسلام فرمود:
«إ بدآ بمن تعول اءمّك و اءباك و اءختك و اءخاك ، ثمّ اءدناك فاءدناك ؛»(٢٨٣)
وقتى مى خواهى صدقه داده و انفاق كنى ، اول به مادرت و پدرت ، آنگاه به خواهر و برادرت ، سپس به طبقات بعدى و فاميل دورتر، صدقه بپرداز.
اگر بحمد لله وضع پدر و مادرت از نظر مالى خوب است و نيازمند نيستند، و خواهر و برادر بى بضاعت دارى ، به آنان توجه كن ، و اگر آنها هم نيازمند نيستند، و دايى و دايى زاده ، خاله و خاله زاده ها، عمه و عمه زاده ها، عمو و عمو زاده ها مقدم هستند، اگر از ميان اقوام و فاميل نيازمند نبود، آن وقت از دروازه بيرون برو.
دستور زيبا و حكيمانه است . اسلام با اين روش مى خواهد بين اقوام و خويشان و فاميل ها، صفا و صميميت حاكم باشد، همين كه آنان مى بينند شما به فكر آنها هستى ، خوشحال گرديده و محبت شما در دل آنان جاى مى گيرد.
انسان تشنه ى محبت و احسان است ، و طبيعى است كه احسان و نيكى شما را با نيكى پاسخ خواهند داد، و همين روش عاملى است براى تحكيم محبت و الفت بين اقوام و خويشان و مؤ منين .
داستان بسيار شيرين و سازنده از حضرت امام موسى كاظم عليه اسلام داستان شيرينى است كه فرمود: در بنى اسرائيل مرد صالحى بود كه در عالم خواب به او الهام شد كه خداوند مقرر فرموده كه از حالا نصف عمرتان را در رفاه و آسايش و با رزق و روزى فراوان باشد، و نصف عمرت را در سختى و مضيقه و فشار؛ انتخابش با شماست كه هر كدام از دو نصفه را حالا انتخاب كنى .
آن مرد با خود گفت همسر صالحه و عاقله اى دارم ، خوب است با او مشورت كنم .
با او مشورت كرد، و آن زن گفت : اى مرد، شما نيمه ى اول عمر را انتخاب كن ، شب شد و خوابيد و در عالم خواب همان مرد الهى و آسمانى به خوابش آمد و پرسيد كه كدام را انتخاب كردى ؟ گفت : نصفه ى اول عمرمان را انتخاب كرديم .
گفت تمام شد، از فردا نعمت هاى الهى سرازير مى شود و نعمت ها سراريز شد و وضعشان روز به روز بهتر شد.
زن گفت : حالا كه وضع زندگى و درآمدمان بهتر و بيشتر شده از همين حالا همان طور كه ما در رفاه هستيم ، از اين پول ها آنچه فاميل و فقير مستضعف داريم به آنها هم توجه نموده و همه را بهره مند گردان .
او همين عمل را انجام داد و نصفه ى عمر خيلى در رفاه زندگى كرد و به ديگران هم كاملا رسيدگى نمود.
مجددا خواب ديد كه آن مرد بزرگوار در عالم خواب آمده و به او چنين گفت :
«إ ن اللّه تعالى قد شكر لك ذلك ،
و لك تمام عمرك سعة مثل ما مضى ؛»(٢٨٤)
اى مرد صالح ، براى خاطر اين كه به فقرا و ضعفاى فاميل و اقربا و خويشانت انفاق كردى و در زندگى خودت احسان و خوبى نمودى و با اين كار هم صله ى رحم كردى و هم صدقه دادى ، خداوند مقرر كرده است كه تمام عمرت را در رفاه باشى ، چون ظرفيت و لياقت آن را دارى .
با كه گويم غم دل جز تو كه غمخوار منىهمه ى عالم اگر پشت كنند يار منىدل نبندم به كسى روى نيارم به درىتا تو رؤ ياى منى تا تو مددكار منىراهى كوى تواءم قافله سالارى نيستغم نباشد كه تو خود قافله سالار منىبه چمن روى نيارم نروم در گلزارتو چمنزار من هستى و تو گلزار منىدردمندم نه طبيبى نه پرستارى هستدلخوشم چون تو طبيب و تو پرستار منى(٢٨٥) آيا اوقات صدقات هم اثر دارد؟ آيا اوقات هم در فضيلت صدقه اثر دارند؟
همان طورى كه مكان ها در زمين از نظر فضيلت يكسان نيستند، زمانها هم يكسان نيستند، و اين زمانها، هم در ميزان ارزش و فضيلت نماز اثر دارند، و هم در زيارتها.
به عنوان نمونه ، عمره ى مستحبى را در تمام دوران سال ، به غير از دوران حج واجب مى شود انجام داد، اما در ماه مبارك رجب و شعبان همان عمره از ثواب بيشترى برخوردار است . در جريان صدقات هم اين گونه است .
در روايت دارد كه شب جمعه و روز جمعه صدقه ثواب و فضيلت بيشترى دارد.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«و لكنّ الصّدقة فى يوم الجمعة تضاعف اءضعافا؛»(٢٨٦)
صدقه در روز جمعه چندين برابر مى شود.
در تمام سال صدقه دادن خوب است و ثواب و فضيلت دارد و در زندگى انسان تاءثير مى گذارد، اما در ماه مبارك رمضان از اهميت بسيار بالايى برخوردار است .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«من تصدّق فى شهر رمضان بصدقة صرف اللّه عنه سبعين نوعا من البلاء.»(٢٨٧)
اگر كسى در ماه رمضان صدقه بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى كند.
انسان در خيابان راه مى رود و مى بيند، پوست خربزه ، يا قلوه ى سنگ ، و يا بوته ى خارى در مسير مردم افتاده است ، اگر همان ها را هم بردارد و كنار بگذارد همين عمل او صدقه است .
در اين زمينه بيان بسيار مهم و ارزشمندى از رسول خدا آمده است كه به حق سازنده و زيباست :
«انّ على كلّ مسلم فى كلّ يوم صدقة .
قيل من يطيق ذلك ؟
قال : إ ماطتك الاءذى عن الطريق صدقة ،
و إ رشادك الرّجل إ لى الطّريق صدقة ،
و عيادتك المريض صدقة ،
و اءمرك بالمعروف صدقة ،
و نهيك عن المنكر صدقة ،
و ردّك السّلام صدقة ؛»(٢٨٨)
هر مسلمانى هر روز بايد صدقه بدهد.
يكى پرسيد: يا رسول اللّه ، صدقه ى هر روز براى همه كس مقدور نيست ، چگونه مى توانند صدقه بدهند؟
پيامبر در جواب فرمود:
١. سنگريزه و خارى در مسير مردم است ، كه برداشتن همان و به كنارى انداختنش صدقه است .
٢. راهنمايى كسى كه آدرسى را بپرسد، صدقه است .
٣. عيادت مريض ، صدقه است .
٤. امر به معروف و ارشاد كردن به نيكى ها صدقه است .
٥. نهى از منكر، صدقه است .
٦. و جواب سلام دادن به ديگران صدقه است .
پيامبر بزرگوار اسلام ، با اين روش مى خواهد در بين افراد جامعه اسلامى پيوند محبت و صميميت ايجاد كند، و همه را وادار كند به اينكه در سلامت و سالم سازى جامعه و محل زندگى خود تلاش كنند، كه اگر مسلمانان به اين دستورات عمل كنند، زندگى در آن جامعه شيرين مى شود.
ادامه ى خطبه ى شعبانيه . پيامبر رحمت و نجات بخش بشريت در جمله اى ديگر از خطبه ى شعبانيه فرمود:
«وقّروا كباركم ، و ارحموا صغاركم ؛»
به بزرگانتان احترام كنيد، و نسبت به كوچكهايتان رحم و مهر داشته باشيد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم با اين بيان مى خواهد روح ادب و برخورد اجتماعى سالم و عاطفى را در جامعه ى اسلامى تقويت كند و جايگاه ها مشخص و حفظ شود.
اين سفارش پيامبر رحمت به نوعى بر مى گردد به انضباط اجتماعى كه بسيار مطلوب و پسنديده است ، و جامعه اى كه مردم آن با يكديگر با احترام و ترحم و محبت برخورد كنند، هر كسى احساس صفا و آرامش روحى و بزرگ منشى ويژه اى براى خود مى كند.
جاى طرح يك سؤ ال اكنون اين سؤ ال مطرح مى شود كه انسانها همه در جامعه محترم هستند و همه در جايگاه خود احترام دارند، هر كس براى خود حريم و حرمتى دارد، اين كه رسول خدا مى فرمايد به بزرگانتان احترام كنيد، بايد افراد ويژه اى بوده باشند و جايگاه آنان مخصوص باشد.
بنابراين بايد مشخص شود كه چه كسانى جزو بزرگان جامعه و مردم هستند؟
از ديدگاه اسلام كسانى هستند كه به حفظ احترام آنان سفارش شده است و آنان داراى جايگاهى مخصوص و حريم و حرمتى بسيارند.
در نظام هستى جايگاه مخصوص و حريم و حرمت و حق بزرگتر از آن خدا است .
آن گاه جايگاه مخصوص و حريم و حرمت و حق بزرگ از آن پيامبر اسلام و معصومين عليهم السّلام .
و در مراحل بعد، علماى ربّانى و دانشمندان حق شناس و باتقوا به ويژه فقهاى دين ، و نيز پدر و مادر، و نيز پيرمردها و ريش سفيدها و زنان سالخورده ى جامعه .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«انّ من اجلال اللّه عزّوجلّ اجلال الشّيخ الكبير؛»(٢٨٩)
بى گمان احترام و بزرگداشت سالخورده ى بزرگوار و بزرگ منش در خانواده و در ميان جامعه و مردم ، جزيى از بزرگداشت عظمت و جلالت خداوند توانا و بزرگ است ، چرا كه خدا به اين كار فرمان داده است .
اميرالمؤ منين على عليه السّلام وقتى در برابر جلال و عظمت الهى قرار مى گيرد، آن گونه حرمت دارى و بندگى مى كند كه از مناجاتش ‍ پيداست .
«إ لهى ، كفى بى فخرا اءن تكون لى ربّا،
و كفى بى عزّا اءن اءكون لك عبدا؛»
خداوندا، همين افتخار براى من بس است كه تو پروردگار من باشى ، و همين عزت و شرافت براى من بس است كه من بنده ى تو باشم .
امام صادق عليه السّلام فرمود: از جمله ى كسانى كه صاحب عزت و حرمت هستند، يكى شيخ كبير است .
در زبان عرب ، به بزرگ طايفه و بزرگ قوم ، شيخ مى گويند؛ و نيز به پيرمردهاى محاسن سفيد و يا آنها كه در اجتماع چهره ى مصلحانه دارند، در ميان مردم تجربه و جايگاه ويژه اى دارند، جامعه حرف آنان را خريدار است . جهت حلّ اختلاف به آنان مراجعه مى كنند، به آنان نيز شيخ گفته مى شود. به ملّاى تحصيل كرده و عالم ، به دانشمند عمامه به سر هم شيخ اطلاق مى شود. پس احترام همه ى اين ها را بايد نگه داشت .
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«ما اءكرم شابّ شيخا إ لّا قضى اللّه عند سنّه من يكرمه ؛»(٢٩٠)
جوانى به شيخ و سالخورده اى احترام نكرد، مگر اين كه خداوند مقرر كرد كه در پيرى او را احترام كنند.
حرمت و رعايت احترام ديگران ، احترام مى آورد رسول خدا توصيه اش اين است كه چه بسا جوانهايى هستند كه احترام پيرهاى جامعه را نگاه مى دارند، و خداوند هم كارشان را جبران مى كند، وقتى اين جوانها پير شدند، جوانهاى همان منطقه احترام آنان را حفظ مى كنند.
رعايت حرمت و جايگاه پدر و مادر از جمله ى كسانى كه بايد حرمت شان حفظ شود و نسبت به آنان بلند پروازى نشود، پدر و مادر هستند.
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«و قضى ربّك اءلّا تعبدوا إ لا إ يّاه و بالوالدين احسانا#(٢٩١)»
و پروردگارت مقرر فرمود كه : جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
آرى ، خداى منان امر كرده است كه هيچ كس ، جز خدا را عبادت نكنيد، و بعد از عبادت خدا، به پدر و مادرتان نيكى كنيد. يعنى حرمت و جايگاه پدر و مادر آن قدر بزرگ است كه در پس از عبادت پروردگار قرار گرفته است .
دنباله ى آيه نكات اخلاقى و عاطفى مهمى دارد كه مى فرمايد.
«إ مّا يبلغنّ عندك الكبر اءحدهما اءو كلاهما فلا تقل لهما اءفّ و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما#
واخفض لهما جناح الذّلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا#»(٢٩٢)
اگر يكى از آن دو، يا هر دو، نزدت به كهن سالى رسيدند، به آنان «اف » مگو، و به آنان پرخاش مكن ، و با آنان سخنى پسنديده بگو.
و برايشان از سر مهر، بال فروتنى فرود آر، و بگو: پروردگارا! بر آن دو مهر آور، چنان كه مرا در خردى پروردند.
آرى ، اگر پدر و مادر به پيرى و ناتوانى رسيدند و يكى يا هر دو در كنار شما بودند و توان نداشتند از خود حفاظت كنند، آنها را نرجانيد.
حتى «اف » به آنان نگوييد. بلكه نرم و متين و از روى محبت با آنان سخن بگوييد.
اين آقا و خانمى كه در دوران جوانى مثل شاخ شمشاد استوار و قوى بودند و براى خود عزت و قدرتى داشتند، حالا كارشان به جايى رسيده است كه خيلى از كارهاى پيش پا افتاده خودشان را هم نمى توانند انجام دهند. آفرين به آن فرزندانى كه اين گونه پدر و مادرها را تحمل كرده و حرمت شان را نگهداشته و حفظ و پذيرايى شان مى كنند. اينان اجر عظيمى در پيشگاه خداوند خواهند داشت و امروزه دنيا هم خدمت به پدر و مادر مايه ى خير و بركت عمر و زندگى و كسب و كارشان خواهد بود.
و آفرين به آن عروس خانم خوب و درستكار كه با اين چنين مادر شوهر و پدر شوهرى مى سازد و احترام آنها را نگاه مى دارد. معامله ى بزرگى با خدا مى كند و پاداش بسيار بزرگى را از خداوند خواهد گرفت .
اگر پدر و مادر پيرتان در كنارتان هستند به دوا، غذا، و لباسشان برسيد، و با احوالپرسى دائم آنها را خوشحال كنيد كه وجود پدر و مادر مايه ى خير و بركت عمر و جان شما فرزندان هستند و سرانجام رضايت پروردگار عالم را براى خود مى خريد.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«رِضىَ اللّه مع رِضىَ الوالدَينِ؛»(٢٩٣)
رضايت خدا در كسب رضايت پدر و مادر است .
افسوس آنها كه پدر و مادر از دست دادند، ولى باز هم اميدى هست . حالا كه در دسترستان نيستند، كارهاى خير و ارزشمند شما در جامعه كه ثوابش ‍ براى آنان باشد، مى تواند مفيد باشد.
پس به نام آنان صدقه بدهيد، و احسان و نيكى كنيد. اگر نماز و روزه ى قضا دارند، براى آنان انجام دهيد كه قطعا در آن عالم در حق شما دعا مى كنند و از شما راضى و خشنود خواهند شد. شما اين خدمات را انجام دهيد، فرزندانتان هم براى شما اين كارها را خواهند كرد.
داستان خواب نجف يكى از بزرگان نقل مى كند كه : در نجف بودم و يك شب در خواب ديدم كه مادرم مى گويد: پسرم ، من مرده ام و جنازه ام را پيش شما مى آورند، اما دماغم را شكسته اند.
از خواب بيدار شدم و تاريخ را ثبت كردم . طولى نكشيد كه برايم نامه اى آمد كه آقا بياييد فلان كاروانسرا. رفتم و ديدم جنازه ى مادرم را كاروان داران آورده اند. رفتم سر تابوت را باز كردم ، ديدم دماغ مادرم شكسته است . از مسئول كاروان سئوال كردم كه گفت : يك جا براى استراحت پياده شديم و تابوتها را روى هم گذاشتيم ، قاطرها چموشى كردند و به يكديگر لگد پراندند و يكى از اين جنازه ها افتاد شايد همانجا اين شكستگى برايش پيش ‍ آمده است .
او مى گويد: جنازه را تحويل گرفتم ، مى دانستم مادرم نسبت به نماز و روزه مقدارى تنبلى و سستى داشت . جنازه را بردم كنار قبر قمر بنى هاشم حضرت اءباالفضل العباس عليه السّلام . جنازه ى مادرم را دور قبر آقا طواف دادم و آن را بر زمين گذاشتم و رو كردم به قبر حضرت اباالفضل عليه السّلام و گفتم : يا اباالفضل ، عهدى با تو مى بندم و تو هم ضمانتى بكن . من تعهد مى كنم به قدر پنجاه سال نماز و روزه براى مادرم انجام دهم ، ولى از تو خواهش مى كنم پيش خدا براى مادرم ضمانت كنى .
جنازه را دفن كردم ، در اثر رفت و آمد مردم سرگرم شدم و فراموش كردم كه با حضرت عباس عليه السّلام عهدى بسته ام . چند ماهى فاصله شد و يك شب خواب ديدم بيرون دروازه منزلمان يك درختى بود، يك عده اى مادرم را به آن درخت بسته و كتك مى زنند. جلو رفتم و گفتم : چرا مادرم را مى زنيد؟
گفتند: اين دستور حضرت ابا الفضل العباس عليه السّلام است ، چون فلان مبلغ بدهكار است و پرداخت نكرده است ، لذا او را مى زنيم .
گفتم : ضمانت مى كنم و اين پول را مى دهم . مادرم را به من بدهيد، ضمانتم را قبول كردند و بند از بدن مادرم باز كردند و به من دادند، و من او را به خانه ام آوردم و از خواب بيدار شدم .
وقتى آن مبلغ را حساب كردم ديدم پول ٥٠ سال نماز و روزه است ، درست همان مقدارى كه عهد بستم . فورا آن پول را آماده كردم و رفتم خدمت علّامه بزرگ آيت اللّه نورى و گفتم : اين پول پنجاه سال نماز و روزه است ، از شما خواهش مى كنم براى مادرم بده تا عمل كنند.(٢٩٤)
البته احترام به پدر و مادر مرزى دارد و مرزش تا آنجايى است كه اطاعت از پدر و مادر سبب طغيان انسان و معصيت در برابر پروردگار عالم نگردد:
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«و وصَّينا الانسانَ بوالدَيهِ حمَلَته اُمَّه وَهناً على وَهنٍ و فصالُه فى عامَينِ اءن اشكُر لى وَ لِوالِدَيك إ لىَّ المصير#
و إ ن جاهداكَ على اءن تُشرِكَ بى ما ليس لك به علمٌ فلا تُطِعهُما و صاحِبهُما فى الدّنيا معروفا و اتَّبِع سبيلَ مَن اءناب إ لىَّ ثمّ إ لىَّ مَرجِعُكُم فاءُنَبِّئُكُم بما كنتم تعملون# »(٢٩٥)
و به انسان [و نسل او] نسبت به پدر و مادرش سفارش كرديم . مادرش به او باردار شد در حالى كه [با رشد تدريجى جنين ]ناتوان و ناتوان تر مى شد، و از شير باز گرفتن او در [پايان ] دو سال است . [به او سفارش كرديم ] كه سپاس من و پدر و مادرت را بگزار، كه بازگشت [همگان ] تنها به سوى من است .
و اگر آن دو بر سر اين [موضوع ] با تو مى ستيزند تا چيزى را كه به [درستى ] آن دانشى ندارى شريك من سازى ، از آن دو فرمان مبر، اما در اين جهان به شيوه اى پسنديده با آنان نشست و برخاست نما، و راه كسى را پى گير كه توبه كنان به سوى ما باز مى گردد. سرانجام بازگشت شما تنها به سوى من است ، و شما را از آنچه انجام مى داديد خبر خواهم داد.


۶
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

پس اگر پدر و مادر انسان را به چيزى برخلاف رضايت خدا وادار كنند، اطاعت آنها را ننما، اما در غير معصيت الهى حرمت دارى و بتعيت از پدر و مادر لازم است .
امام صادق عليه السّلام فرمود: با پدرم حضرت امام باقر عليه السّلام در خيابان راه مى رفتيم كه يك پدر و پسر هم جلوتر حركت مى كردند. پسر از پدر جلو افتاده و يك مقدارى بى نزاكت حركت مى كرد كه پدرم امام باقر عليه السّلام وقتى آن صحنه را ديد، خيلى متاءثر شد و فرمود: اگر اين جوان بميرد از آيين من خارج است .
پدر و مادر از هر گروه و فرقه اى باشند و هر گونه عقيده اى داشته باشند فرزندان موظفند احترام آنها را نگهدارند. حضرت على بن موسى الرّضا عليه السّلام فرمود:
«بِرُّ الوالِدَينِ واجبٌ و إ ن كانا مشركَينِ، و لا طاعةَ لهما فى معصيةِ الخالِقِ؛»(٢٩٦)
نيكى و احسان به پدر و مادر واجب است ، اگر چه آن دو مشرك باشند.
البته اگر آنها درخواستى از شما داشته باشند كه لازمه اش معصيت خدا باشد نبايد فرمانشان را اطاعت كنيد.
مشركين از نظر اسلام نجس هستند ولى چون پدر و مادر هستند فرزند حق ندارد آنها را ناراحت كرده و برنجاند.
سه گناه را خداوند در همين دنيا كيفر مى دهد:
«ثلاثةٌ من الذّنوبِ تعجّلُ عقوبَتُهما و لا تُؤَخّرُ إ لى الآخرة :
البغىُ على النّاس ،
و كُفرُ الا حسان ،
و عقوقُ الوالدَينِ؛»(٢٩٧)
پيامبر بزرگوار اسلام صلى اللّه عليه و آله فرمود: سه گناه است كه كيفرش را خداوند در اين دنيا مى دهد:
١. ظلم به مردم ؛ پس هرگز به كسى ستم نكنيد كه خانه ى ظلم و ظالم ويران مى شود.
پيامبر بزرگوار اسلام صلى اللّه عليه و آله فرمود:
«المُلكُ يَبقى مع الكفر و لا يَبقى مع الظّلم »
قدرت با كفر و شرك دوام پيدا كند، اما با ظلم و ستم باقى نمى ماند.
٢. قدر ناشناسى و حق ناشناسى . اگر كسى براى شما و در حق شما و در جامعه ى شما قدم نيك و خيرى برداشت و كار ارزشمندى انجام داد، قدر شناس باشيد.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مى خواهد بفرمايد روح حق شناسى بسيار خوب و خدا پسندانه است . كار خوب ديگران را در حق خود هرگز فراموش ‍ نكنيد.
٣. آنها كه نفرين پدر و مادر را پشت سر دارند و عاق والدين شدند، چنين كسانى هيچ وقت روى خوشبختى و آرامش را نمى بينند. چه بسا ممكن است عاق والدين در آخر عمر ايمانش را از دست بدهد و خيلى خطرناك است .
داستان پيامبر و جوان محتضر براى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله خبر آوردند كه جوانى در حال احتضار است . پيامبر رحمت به بالين او آمد و نشست و فرمود بگو:
«لا إ له إ لّا اللّه »
جوان گفت : يا رسول اللّه ، زبانم به گفتن«لا إ له إ لّا اللّه »باز نمى شود.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله متاءثر شد و فرمود: آيا اين جوان مادر دارد؟
پيرزنى بالاى سر جوان نشسته بود، كه گفت : يا رسول اللّه ، من مادر او هستم .
رسول خدا جريان را متوجه شد و فرمود: مگر از او ناراحتى ؟
گفت : يا رسول اللّه ، شش سال است با هم حرف نمى زنيم .
آن حضرت فرمود: آيا مى شود به وساطت من او را ببخشى ؟
آن مادر گفت : يا رسول اللّه ، به احترام شما بخشيدم ، شما در حق او دعا كنيد.
آن حضرت رو به جوان نمود و فرمود حال بگو:«لا إ له إ لّا اللّه »
جوان محتضر گفت :«اءشهد اءن لا إ له إ لّا اللّه »
پيامبر فرمود: پسرجان ، بگو:
«يا مَن يقبلُ اليسير،
و يعفوا عن الكثير،
إ قبل منّى اليسير، و اعفوا عنّى الكثير؛»(٢٩٨)
اى خدايى كه عمل كم را مى پذيرى و گناهان زياد را عفو مى كنى ، عمل ناچيز و اندك مرا بپذير و از گناهان زيادى كه با آنها به درگاهت آمده ام ، آنها را عفو كن .
سفارش به صله ى رحم در خطبه ى شعبانيه يكى ديگر از بيانات روشنگر و جان بخش پيامبر بزرگوار اسلام صلى اللّه عليه و آله در خطبه ى شعبانيه ، سفارش و تاءكيد بر صله ى رحم است .
«و صِلوا اءرحامَكُم ؛»
آن حضرت در اين مورد فرمود: صله ى رحم كنيد.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
«وإ ذ اءخذنا ميثاق بنى إ سرائيل لا تعبدون إ لا اللّه و بالوالدين احسانا و ذى القربى و اليتامى و المساكين و قولوا للنّاس حسنا و اءقيموا الصّلاة و آتوا الزّكاة ثمّ تولّيتم إ لا قليلا منكم و اءنتم معرضون# »(٢٩٩)
و هنگامى را [به ياد آوريد] كه از فرزندان اسرائيل پيمان استوار گرفتيم كه : جز خداى يكتا را نپرستيد، و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد، و با مردم [به زبان ] خوش ، سخن گوييد و نماز را به پا داريد و زكات [و حقوق مالى خود را] بدهيد. آن گاه [باز هم ] جز اندكى از شما، همگى پشت كرديد و [از حقيقت ] رويگردان شديد.
پس خدا از بنى اسرائيل چند چيز را تعهد مى گيرد كه اگر به آن تعهد عمل كنند زندگى سعادتمندانه و آبرومندانه و با عزّتى خواهند داشت :
١. جز خدا كسى را پرستش نكنند.
٢. به پدر و مادرشان نيكى كنند.
٣. نسبت به اقوام و خويشان خوبى كنند.
٤. به يتيم ها نيكى كنند.
٥. به فقرا هم احسان كنند.
٦. وقتى با مردم و يكديگر روبه رو مى شويد، خوب سخن بگويند، يعنى مردم را در رفتار و گفتارشان نرنجانند، با گفتارشان دل مردم را به درد نياورند.
٧. نماز بخوانند.
٨. و زكات مالشان را بپردازند.
همه ى نكات ارزشمند و درس آموز اين آيه ، جالب است و پيام زندگى سعادت بخش مى دهد، اما دو مطلب مهم تر قبال دقت بيشتر است :
الف : اينكه پس از امر به عبادت خداوند، دستور نيكى و احسان به پدر و مادر را داده است ، يعنى جايگاه پدر و مادر و حرمتشان اين قدر مهم است .
اين مطلب چند پيام دارد:
١. عامل مقبوليت در پيشگاه خداوند، نيكى و احسان به پدر و مادر است .
٢. كسب رضايت پروردگار بدون جلب رضايت والدين ممكن نيست .
٣. زحمات طاقت فرساى الدين و به ويژه مادر در نشو و نماى جسمى و روحى فرزند خصوصا رشد فكرى ، آن قدر عظيم و بزرگ است كه ، هم چنانكه انسان از پس شكر نعمت خداوند بر نمى آيد، از پس تشكر از زحمات پدر و مادر هم بر نخواهد آمد.
٤. همانطور كه حق خداوند بر گردن بندگانش حق عظيم و بزرگى است ، حق حيات و...، پدر و مادر هم حق بسيار زيادى در گردن فرزندان دارند، شبيه حق حياتى كه خداوند بر بنده دارد، تا آنجايى كه حضرت امير المؤ منين على عليه السّلام مى فرمايد:
«فحقّ الوالد على الولد اءن يطيعه فى كلّ شى ء إ لا فى معصية اللّه سبحانه ؛»(٣٠٠)
آن قدر حق پدر و مادر بر گردن فرزندان عظيم است كه راه جبرانى ندارد جز آنكه در همه ى امور به جز معصيت خداوند بايد از آنان اطاعت كرده و فرمان ببرند. اين دستور جايگاه رفيع و با عظمت پدر و مادر را مى رساند.
٢. مطلب دوم اينكه پس از امر به نماز، فرمان اداى زكات را داده است . اين مطلب بسيار مهم هم پيامى دارد:
١. بنده ى خوب خدا كسى است كه حقوق واجب الهى را بپردازد.
٢. چنانكه رابطه اش را با عبادت در پيشگاه خداوند تنظيم مى كند بايد با پرداخت زكات به نيازمندان جامعه ، روابط خودش را با بندگان خدا هم اصلاح كند.
٣. همانطور كه به وسيله ى نماز و نيايش به ياد خداست بايد با پرداخت زكات به ياد نيازمندان جامعه هم باشد، كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«مَن اءصبح و لا يهتمّ باءمور المسلمين فليس ‍ بمسلم ؛»(٣٠١)
كسى كه صبح كند اما در فكر حلّ امور مردم و مشكلات جامعه ى اسلامى نباشد مسلمان نيست .
٤. اگر بدهكاران زكات در جامعه ى اسلامى زكات مالشان را بپردازند، خيلى از نواقص كارهاى فرهنگى و عمرانى به وسيله ى زكات رفع و جبران مى گردد، كه اين جايگاه مهم و نقش اقتصادى زكات را مى رساند.
اين جا است كه مى فرمايد: اگر كسى زكوة ندهد نمازش هم قبول نيست .
«لا صلاة لمن لا زكوة له ؛»(٣٠٢)
مطلب ديگرى كه در اين آيه ى مباركه قابل بحث و دقّت نظر بيشتر است .
كلمه ى «ذى القربى » است ، يعنى انسان در زندگى بايد نسبت به اقوام و عشيره و فاميل خودش ، چه پدرى باشند و يا مادرى احساس مسئوليت كرده و بى تفاوت نباشد، چرا كه آنها هم بر گردن انسان حقوقى دارند، و اين از امتيازات مهم مكتب اسلام است كه در سايه ى روابط اجتماعى و عاطفى ، افراد جامعه را مانند حلقه هاى زنجير به هم پيوند مى زند و بين آنان صفا و محبت و صميميت ايجاد مى كند، و روابط را حسنه مى نمايد.
در جامعه اى كه غنى به فكر نيازمند، فاميل به فكر فاميل به صورت ويژه و همه به فكر يكديگر باشند، در آنجا غمى نخواهد بود.
چه زيبا و قشنگ اسلام عزيز با ريسمان الهى الفت و محبت و برادرى و صميميت بين افراد جامعه پيوند زده و محكم مى كند.
آن قدر مسئله ى «ذى القربى » يا اقوام و فاميل و رحم مهم است كه پيامبر عزيز اسلام در شب معراج مى بيند كه اصل «ذى القربى » يا احسان و نيكى به نزديكان در آسمان چهارم آويزان است . پرسيد تو كيستى و چيستى ؟
گفت : من «ذى القربى » و صله ى رحم هستم و تا چهل نسل قبل از من هستند.
وقتى معيار ويژگى هاى انسانهاى وارسته و شايسته و پاك و صادق و سالم را از ديدگاه قرآن كريم ارزيابى كرده و مى شمارد، ده صفت مى شود كه عبارتند از: ايمان به خدا و روز قيامت و ملائكه و كتاب و پيامبران و اقامه ى نماز و اداى زكات و وفاى به عهد و صبر و تحمل در برابر سختى ها و شدائد براى رسيدن به هدف نهايى الهى و در ميدان نبرد و مبارزه . يكى از اين ده صفت مهم كه بنيان و اساس صفات يك كرد مؤ من را تشكيل مى دهد، انفاق مال در راه خدا و به عشق خدا براى اهل رحم و فاميل هاى نيازمند است .
مى فرمايد:
«ليس البرَّ اءن تولّوا وجوهكم قِبَل المشرق و المغرب و لكنّ البرَّ مَن آمن باللّه و اليوم الآخرِ و الملائكة و الكتاب و النّبيّينَ و آتَى المالَ على حبّه ذوى القربى و اليتامى و المساكينَ و ابن السّبيل و السّائلينَ و فى الرّقابِ و اءقامَ الصّلاةَ وآتَى الزّكاة و الموفون بعهدهم إ ذا عاهدوا و الصّابرين فى الباءساء و الضّرّاء و حين الباءسِ اؤ لئك الّذين صدقوا و اءولئك هم المتّقونَ#»(٣٠٣)
خوب فرمان بردارى كردن [از خدا،] آن نيست كه روى خود را به جانب خاور و باختر بگردانيد؛ بلكه فرمانبردار خوب [خدا] كسى است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتابها و پيام آوران [او] ايمان بياورد، و دارايى [خود] را با وجود دوست داشتن آن ، به نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در راه [آزادى ] بردگان هزينه كند، و نماز را به پا دارد و زكات را بپردازد. [و نيز] آنانند كه چون پيمان بستند، به پيمانشان وفادارند، و در رنج و زيان و به گاه پيكار [در راه عدالت ] شكيبايند؛ [آرى ؛] آنان كسانى هستند كه [در ايمان ] راست گفته اند و آنان همان پروا پيشگانند.
پس قرآن مى گويد: اموالتان را در راه خدا و براى «ذى القربى » و يتيم و فقير و از راه مانده ها و براى آزادى بردگان خرج كنيد.
بعضى ها خيلى جوانمردى دارند. وقتى ببينند وضع برادرشان خوب نيست ، دست او را مى گيرند و يا وضع دامادشان نيست ، دست او را مى گيرند و يا در خصوص تمام فاميل هاى دور و نزديك خودشان اين چنين رفتارى دارند كه خدا پسندانه است .
تاءثير صله ى رحم در سرنوشت مادى و معنوى انسان پيامبر عزيز اسلام در زمينه ى اثرات صله ى رحم در زندگى مادى و در بالا بردن فضائل و معنويات انسان مطلب مهمى بيان فرموده اند كه درس خوب مى توان براى همه ى ما باشد.
آن درس ارزنده بدين قرار است كه آن حضرت فرمود:
«مَن ضمِنَ لى واحدةً ضمنتُ له اءربعة :
يَصِلُ رَحِمَهُ فَيُحِبَّه اللّه تعالى ،
و يُوَسِّعُ عليه رزقه ،
و يَزيدُ فى عمره ،
و يُدخِلَه الجنّة ؛»(٣٠٤)
اگر كسى برايم يك چيز را ضمانت كند و انجام دهد، من چهار چيز را براى او ضمانت مى كنم كه داده شود.
صله رحم كند و به اين وظيفه پايبند و متعهد باشد.
اكنون وعده هاى رسول خدا را بنگريد:
١. خدا او را دوست مى دارد. راستى چه عزّت و مقامى بالاتر از اينكه بنده ى خدا به جايى برسد كه خداوند او را دوست بدارد و او را دوست خود انتخاب كند.
٢. خداوند روزى او را فراوان مى كند.
٣. خداوند عمر او را طولانى مى كند.
٣. و او را داخل بهشت مى نمايد.
اينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مى فرمايد يك عملى چون صله ى رحم اين قدر اجر و پاداش و عوض دارد، با اين روش ، جامعه ى اسلامى را به صلح و صفا و صميميت و محبت به يكديگر دعوت مى كند و اين جاست كه جامعه قشنگ و زيبا مى شود.
در بيان ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم چنين آمده است :
«مَن مشى الى ذى قرابة بنفسه و ماله ليَصِل رحمه اءعطاه اللّه اءجرَ ماءةَ شهيد،
و له بكلّ خطوه اءربعون اءلف حسنة ،
و يُمحى عنه اءربعون اءلف سيّئة ،
و يرفع له من الدّرجات مثل ذالك ،
و كاءنّما عَبَدَ اللّه ماءة سنة صابرا محتسبا؛»(٣٠٥)
اگر كسى حركت كند كه به اقوام و خويشان خودش صله ى رحم كرده و آنان را از وجودش و يا از اندوخته هاى خود بهره مند سازد، مثلا فاميلى تصادف كرده و در بيمارستان خون احتياج دارد و يا به كمك مالى نياز دارد، فورا مى رود و همكارى مى كند به چنين شخصى خداوند چند چيز عطا مى كند:
١. ثواب و اجر يك صد شهيد را مى دهد.
٢. هر قدمى كه براى انجام آن كار با ارزش صله ى رحم بر مى دارد، چهل هزار حسنه به او عطا مى نمايد.
٣. چهل هزار گناه و معصيت را از نامه ى عمل او محو مى كند.
٤. به همين ميزان درجات معنويش را در بهشت بالا مى برد.
٥. و گويا اينكه با اين صله رحم و به دست آوردن دل فلان فاميل و بستگان ، يكصد سال خدا را عبادت كرده است .
پس شما اى برادر و خواهر، كينه و تكبر را از خود دور كن و به در منزل فاميل و اقوام خودت برو و صله ى رحم بنما، و گوى سبقت را از آنِ خود كرده و پيروز باش .
رهبران دينى ما فرموده اند كه صله ى رحم سبب طولانى شدن عمر و قطع رحم عمر را كوتاه مى كند.
به كلام زيبا و بلند و انسان ساز پيامبر بزرگ اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم عنايت كنيد كه چنين است :
«عن على عليه السّلام قال : قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم إ نّ الرّجل لَيَصِلَ رَحِمَه و قد بقى عمره ثلاث سنين ، فيصيّروا اللّه عزّوجلّ ثلاثين سنة ،
و يقطعها و قد بقى من عمره ثلاثون سنة ، فيصيّروا اللّه عزّوجلّ ثلاث سنين ؛»(٣٠٦)
مردى ، سه سال بيشتر از عمرش باقى نمانده است ، و صله ى رحم مى نمايد و به خاطر همان صله ى رحم ، خداوند سه سال را به سى سال تبديل مى كند، و از عمر شخصى سى سال مانده است ، اما در اثر يك اختلاف و كشمكش و يا هر مشكل فاميلى ديگر قطع رحم مى كند و خداوند عمر سى ساله او را قطع و آن را به سه سال تبديل مى نمايد.
سپس رسول خدا به اين آيه استشهاد كرد كه :
«يَمحوا اللّه ما يشاءُ و يُثبتُ و عنده اءمّ الكتاب #»(٣٠٧)
خدا آنچه را بخواهد مى زدايد و [آنچه را بخواهد] بر جا مى دارد، و مادر كتابها نزد اوست .
چرا اين كار را كرديد؟ در روايت آمده است كه مردى از سرزمين مغرب و مراكش به خدمت امام صادق عليه السّلام آمد،و پس از عرض سلام و احوال پرسى ، امام صادق به او فرمود: شما دو برادر با هم در سفر دعوا كرديد و به هم ناسزا گفتيد، اين عمل براى دوستان ما زيبنده نيست ؛ چرا اين كار را كرديد؟
به خاطر همين عمل كه از همديگر قهر كرده و بريديد، خدا عمر هر دو نفر شما را كوتاه كرد. اين برادرتان از اين سفر سالم به مقصد نمى رسد و در فلان مكان از دنيا مى رود و تو هم پشيمان مى شوى كه برادر از دست داده اى . مرد مراكشى تكانى خورد و گفت : يابن رسول اللّه ، تاريخ مرگ من چه وقت خواهد بود؟
امام صادق عليه السّلام فرمود: تو هم عمرت كوتاه شده بود، ولى بعد از آن دعوا با برادرت ، عمه اى داشتيد كه رفتى از عمه ات ديدار نمودى و صله ى رحم و دلجويى كردى و در حق او مهربانى و محبت روا داشتى ، و عمه اى خيلى خوشحال شد، و به خاطر همين عمل خداوند دوباره عمرت را بيست سال اضافه كرد.
پس اولين نتيجه ى صله ى رحم در همين دنيا اين است كه عمر شما طولانى و پر بركت مى شود.
از جمله بركات عظيم و تاءثير صله ى رحم اين است كه سبب آسان گرفتن حساب در قيامت گرديده ، و پيشامد و مرگ بد را هم از انسان دور مى كند.
پس از بركات عظيم صله ى رحم :
١. آسان شدن حساب در قيامت ،
٢. دور شدن مرگ ناگوار از انسان .
حضرت امير امام على عليه السّلام نقل مى كنند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«صلة الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحسابَ و تَقِىَ ميتة السّوءِ؛»(٣٠٨)
صله ى رحم و دلجويى از اقوام و خويشان ، سبب آسان شدن حساب در قيامت و جلوگيرى از جان دادن و مرگ هاى ناخوشايند مى گردد.
آثار شوم قطع رحم بوى بهشت به مشام سه دسته از افراد در قيامت نمى رسد.
پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در يكى از بيانات انسان ساز و تكان دهنده ى اخلاقى خود چنين فرمود:
«اءخبرنى جبرئيل اءنّ ريح الجنّة توجَدُ مِن مسيرة اءلف عام ما يجِدُها عاق و لا شيخ زان ، و لا قاطع رحم ؛»(٣٠٩)
جبرئيل امين به من خبر داد كه : بوى بهشت كه از فاصله اى بسيار دور و دراز به اندازه ى هزار سال راه مى آيد، همان عطر دلنواز بهشت با اين بوى خوش ‍ و رسا را اين سه دسته از بندگان خدا در مشامشان نمى يابند:
١. عاق والدين ،
٢. پيرمرد زناكار،
٣. و كسى كه قطع رحم كند.
«قطيةُ الرَّحِمِ تورثُ الفقرَ؛»(٣١٠)
يكى از آثار شوم دنيوى قطع رحم اين است كه فقر و تنگدستى را به زندگى انسان مسلط مى كند.
در قرآن صفت زشت قطع رحم را از نظر پليدى و آثار نامطلوب مادّى و معنوى آن در رديف نفاق و دو رويى قرار داده است و مى فرمايد:
«فهل عسيتم إ ن تولّيتم اءّ تفسدوا فى الاءرض و تُقَطِّعوا اءرحامكم#
اءولئك الّذين لعنهم اللّه فاءصمّهم و اءعمى اءبصارهم# »(٣١١)
پس آيا برخى از شما مردم بر آن هستيد كه اگر سرشته دار و سرپرست مردم شديد در زمين تبهكارى نماييد و پيوندهاى خويشاوندى خود را ببريد؟
آنان كسانى هستند كه خدا لعنت شان كرده و ناشنوايشان گردانيده و ديدگانشان را نابينا كرده است .
پيداست كه آثار خطرناك اين دو صفت ، نفاق و قطع رحم تا آنجا است كه چشم و گوش و دل انسان را كور و كر مى كند كه هرگز حقايق را نمى بيند و نمى شنود.
قطع رحم از ميزان مهربانى و محبت و عطوفت به تدريج مى كاهد و به جايش عداوت و دشمنى و كينه توزى را مى كارد؛ لذا كسى كه صله ى رحم را ناديده بگيرد، در حقيقت دارد فساد ايجاد مى كند و فساد كنندگان در زمين و بين جامعه را خداوند لعنت كرده ، و آنان را كور و كر مى كند؛
«اءولئك الّذين لعنهم اللّه فاءصمّهم و اءعمى اءبصارهم# »(٣١٢)
يعنى آنان حقايق الهى و آسمانى و معارف اسلامى و كمالات و فضائل بشرى را پذيرا نيستند.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«الذّنوب اللّتى تُعَجِّلُ الفناء قطيعةُ الرَّحِمِ؛»(٣١٣)
از جمله ى گناهانى كه فنا و نيستى انسان پيش مى اندازد و انسان را به سراشيبى سقوط مى كشاند، قطع رحم است .
حضرت امام باقر عليه السّلام از مولا امير المؤ منين امام على عليه السّلام نقل مى كند كه فرمود:
«ثلاثُ خصال لا يموت صاحبُهنَّ اءبدا حتّى يرى وبالَهنَّ:
البَغىُ،
و اليمينُ الكاذبةُ،
و قطعية الرَّحِمِ؛»(٣١٤)
سه خصلت است كه در هر كسى باشد، در همين دنيا كيفرش را مى بيند.
١. ظلم و ستم كردن ،
٢. قسم دروغ خوردن ،
٣. و قطع رحم نمودن .
مسئوليت چشم در خطبه ى شعبانيه به دنبال بحث از خطبه ى شعبانيه ى پيامبر عزيز اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ، اينك از قسمت ديگرى از آن خطبه و پيام آن استفاده مى كنيم كه چنين فرمود:
«و غضّوا عمّا لا يحلُّ النّظرُ اليه اءبصاركم ؛»
از آنچه خدا بر شما حلال نكرده است ، صرف نظر و چشم پوشى كنيد و چشم را بر حرام ببنديد.
حال اين حرام مى خواهد مال و ثروت حرام باشد، يا زن و مرد اجنبى و نامحرم . بايد حرام را رها كرد و از آن صرف نظر و چشم پوشى نمود.
در اين جا دو مطلب ، مهم و قابل ارزيابى و دقت است :
١. چشم انسان چه وظيفه اى دارد؟
٢. اين چشم چه خطراتى را براى انسان ايجاد مى كند؟
همه ى اعضاى بدن انسان وظيفه و ماءموريت ويژه اى دارند. مثلا قلب ، سلّول هاى مغز و مركز فرماندهى بدن ، كليه ها و غده هاى فوق كليوى ، دستگاه هايى كه ياخته و سلّول هاى قرمز و سفيد را مى سازند، همه و همه به فرمان خداوند مرتب و منظم عمل مى كنند و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم ، آنها به كارشان ادامه مى دهند. هر كدام وظيفه اى دارند، آن را انجام مى دهند.
از جمله ى اعضا و جوارح انسان دو چشم اوست كه وظيفه اى خطير دارد.
امام صادق عليه السّلام راجع به اين دو عضو حسّاس بدن ، بيانى ارزشمند دارد كه حكيمانه و زيباست .
آن حضرت در اين مورد چنين فرمود:
«و فرض على البصرِ اءن لا يَنظرَ إ لى ما حرّم اللّه عليه ،
و اءن يُعرضَ عمّا نهى اللّه عنه ممّا لا يحلّ له ،
و هو عملُه ، و هو الا يمان ؛»(٣١٥)
خداوند بر چشم واجب كرده است كه آنچه خدا نگاه به آن را حرام كرده است ، به آن نظر نكند، و از آنچه كه خدا نهى فرموده است ، از نگاه به آن اعراض و دورى كند و هر چيزى را كه خداوند بر او حلال نكرده است فاصله بگيرد.
آن گاه حضرت امام صادق عليه اسلام فرمود: اين كار درست چشم است و اين نشان ايمان صاحب آن است .
يعنى اين دو نيرو اگر در كسى پيدا شد، كه آنچه را كه خدا نهى كرده است ، چشم پوشى كند و آنچه را خدا حرام كرده به آن نگاه نكند، همين نيرو، ايمان است و اين شخص انسان مؤ منى است .
سپس امام صادق عليه السّلام استشهاد كرد به اين آيه ى كريمه قرآن كه مى فرمايد:
«قل للمؤ منينَ يغُضّوا مِن اءبصارهم و يحفظوا فروجَهم ذلك اءزكى لهم إ نّ اللّه خبير بما يصنعون#(٣١٦)»
[اى پيامبر!] به مردان با ايمان بگو: ديدگان خود [از آنچه بر آنان روا نيست ] فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين [روش ] براى آنان پاكيزه تر است ، بى گمان خدا از آنچه آنان انجام مى دهند آگاه است .
و باز امام صادق عليه السّلام به اين آيه ى كريمه قرآن استشهاد كرد كه مى فرمايد:
«و قل للمؤ مناتِ يغضُضنَ مِن اءبصارهنَّ و يَحفَظنَ فروجهنَّ و لا يُبدينَ زينتهنّ إ لّا ما ظَهَرَ منها و ليضربن بخمرهنّ عل جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّ إ لا لبعولتهنّ اءو آبائهنّ اءو آباء بعولتهنّ اءو اءبنائهنّ اءو اءبناء بعولتهنّ اءو إ خوانهنّ اءو بنى إ خوانهنّ اءو بنى اءخواتهنّ اءو بنى اءخواتهنّ اءو نسائهنّ اءو ما ملكت اءيمانهنّ اءو التّابعين غير اءولى الا ربة من الرّجال اءو الطّفل الذين لم يظهروا على عوارت النّساء و لا يضربن باءرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا إ لى اللّه جميعا اءيّها المؤ منون لعلّكم تفلحون#(٣١٧)»
و [نيز] به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را [از هر نگاه ناروا] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را جز آنچه خود هويداست آشكار نسازند، و بايد روسرى خود را برگردن و سينه ى خود زنند و زيورهاى خود را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همدين ] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد [نما] كه [از زن ] بى نيازند، [و] يا كودكانى كه بر اندامهاى جنسى زنان آگاهى نيافته اند آشكار نسازند، و پاهاى خود را [به زمين ] نكوبند تا آنچه از زيورهايشان نهان مى دارند، دانسته شود. اين ايمان آوردگان ! همگى به سوى خدا روى توبه آوريد، باشد كه رستگار گرديد.
خطرات چشم بدون كنترل اما مطلب دوم كه چشم چه خطراتى را براى صاحبش به بار مى آورد
اصولا ابزارى كه در نظام خلقت در دست ما هستند، به اسلحه ى گرم مى مانند كه فشنگ و باروت در داخل آن آماده است ، و شما مى توانى عليه دشمن خدا و قرآن و اسلام و عدالت و كمال و انسانيت به كارگيرى ، و يا با همان اسلحه گرم يك انسان بى گناه را از پا درآورى ، انتخاب با شماست . نحوه ى به كارگيرى آن اسلحه با تصميم شماست .
مثلا در نظام خلقت نعمت هايى چون قلم و بيان ، ثروت و مال ، درجه و مقام ، و محل كسب و كار، ابزارى است در اختيار انسان ، اما چگونه از اين ابزار استفاده كنيد، با خود شماست . به هر حال اين چشم ها همان اندازه اى كه براى انسانها مفيد است ، خطرهايى هم مى آفريند.
حضرت امام صادق عليه السّلام چنين فرمود:
«النّظرُ سهمٌ من سِهام مسموم إ بليس ؛(٣١٨)»
چشم چرانى و نگاه به اجنبى تيرى است از تيرهاى مسموم شيطان .
گاهى زخمى به وسيله ى چاقو يا گلوله به بدن انسان وارد مى شود، يا موضع جرّاحى بهبود پيدا مى كند، اما يك وقت آن چاقو يا گلوله كه به بدن خورده ، اگر مسموم باشد سمّ در بدن انسان كار را مشكل مى كند و سلامتى و بهبود به خطر مى افتد و اميد نجات بسيار ضعيف است .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: نگاه به اجنبى ، اولا تير شيطان است و ثانيا تيرى مسموم است . يعنى يك اضطراب و پريشانى براى مدت طولانى در وجود انسان مسلط مى شود، واقعا سخن بسيار درست و به جايى است .
جوانى صحنه اى را مى بيند و بعد مى خواهد از آن دل بكند، اما نمى تواند و مرتب وسوسه مى شود. هر كجا باشد، فكرش در جاى ديگر است ، يعنى همان تير نگاه شيطانى مسموم ، خانه ى دين اين جوان را ويران مى كند، و به تدريج تعهد و تقوا و پاكى و پاكدامنى و عفيف بودن را از او مى گيرد، و او را به سوى معصيت و انحراف مى كشاند.
به عنوان شاهد و نمونه به عنوان شاهد و نمونه ، به اين داستان توجه كنيد:
مؤ ذنى بالاى گلدسته اذان مى گفت كه ناگهان چشمش به حياط منزل مسكونى شخصى افتاد، و ديد دختر زيبا و قشنگى داخل حياط است . او شيفته ى آن دختر شد و با اتمام اذان ، مستقيم به در آن خانه رفت . در زد و صاحب خانه آمد و گفت : چه كار دارى ؟
گفت : آمده ام به خواستگارى دختر شما.
صاحب خانه گفت : نمى شود.
پرسيد: چرا؟
صاحب خانه گفت : چون شما مسلمان هستى و ما ارمنى هستيم و به شما دختر نمى دهيم .
او به منزلش رفت ، اما ديد نمى تواند آرام بگيرد.
مرحله ى دوم رفت و حرف خودش را تكرار كرد، اما باز هم جواب قبلى را شنيد.
شب آمد و خوابيد و فردا شد، ديد نمى تواند آرام بگيرد.
مرحله ى دوم رفت و حرف خودش را تكرار كرد، اما باز هم جواب قبلى را شنيد.
شب آمد و خوابيد و فردا شد، ديد نمى تواند آرام بگيرد. مرحله ى سوم رفت و همان جواب را شنيد. صاحب دختر ديد آن جوان سمج دست نمى كشد. به همين جهت گفت : يك راه بيشتر وجود ندارد و آن اينكه اگر به دين ما درآيى و ارمنى شوى و از اسلام دست بردارى ، ما دخترمان را به تو مى دهيم .
مؤ ذن برگشت آمد منزل ، خيلى فكر كرد و با خودش گفت يك عمر گفتم :«»
از همه ى اين ها دست بكشم ، يعنى رابطه ام را با قرآن ببرم ؟ ارتباطم را با امير المؤ منين قيچى كنم ؟ آن هم به خاطر يك زن ؟ اين همه دختر و زن بين مسلمانها و مؤ منين وجود دارد، به هر حال جنگ سختى در درون جانش ‍ شعله ور شد. جنگ بين ايمان و هواى نفس ، ايمان و غريزه ى شهوانى ، و متاءسفانه چون ايمان ضعيف بود، در اين جنگ شكست خورد و شهوت و غريزه ى جنسى و هواى نفس مسلط شد، و رفت و در زد و مرد ارمنى پرسيد: چه كردى ؟
گفت : حاضرم ارمنى بشوم و دخترت را به من بدهى .
سرانجام او ارمنى شد. شب موعود حركت كرده كه به خانه ى عروس برود، همين طور كه راه مى رفت پايش به يك ريشه اى گير كرد و به گونه اى به زمين افتاد كه درجا مُرد، و در نتيجه هم كافر شد و هم به دختر نرسيد.(٣١٩)
بلى اين است عاقبت نگاه حرام كه هم خانه ى دين خودش را ويران كرد و هم به هدفش نرسيد.
روايات اسلامى در آيات و روايات اسلامى آمده است كه اگر بندگان خدا مواظب اين دو موجود ظريف و زيبا نباشند، فرداى قيامت براى انسان رسوايى و آبرو ريزى به پا مى كنند و انسان را در صف دشمنان خدا قرار مى دهند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
« مَن اطّلع فى بيت جاره فنظر إ لى عورة رجل ،
اءو شعر إ مراءة ، اءو شى ء من جسده كان حقا على اللّه اءن يدخله النّار مع المنافقين ؛(٣٢٠)»
اگر كسى به خانه ى همسايه سرك بكشد، اگر زن است و چشمش به عورت مردى بيفتد، يا مرد است و چشمش به موى زنى بيفتد و يا هر قسمتى از بدن اجنبى را ببيند، خداوند حق دارد كه اين شخص را به آتش جهنم محكوم كرده و با منافقين همنشين بنمايد.
به عنوان مثال : شخصى در اثر گرفتارى و مشكلات زندگى و به علت بى محل شدن چك و سفته اش به زندان مى افتد، طبيعى است كه حق او نيست كه با چاقوكش ها، يا با موادّ مخدرى ها، و يا قاچاقچى ها و يا آدم كش ها و دزدها همنشين شود، و اگر با آنان همنشين گرديد، خودخورى مى كند و مى گويد: واى بر من ، زندان رفتن يك طرف و در اين زندان ، همنشين اين تيپ افراد شدن يك طرف . حالا در اينجا محكوم شدن و فرداى قيامت به آتش جهنم به مدت صد سال يا هزار سال و يا كمتر و بيشتر معلوم نيست ، اما همنشينى با منافقين درد ديگرى است .
به دليل اينكه شما در انظار مردم چشم چرانى نمى كنى ، اما منزل شما به منزل ديگرى اشراف دارد و در خلوت سوء استفاده مى كنى ؛ بنابراين كسى كه ظاهرا يك جور و در باطن به گونه اى ديگر باشد، منافق است و لذا اين انسان در قيامت و در جهنم با منافقين محشور مى گردد.
بعضى از ماها گمان مى كنيم كه زنا فقط با عورتين انجام مى گيرد، اما بدانيد لحن روايت اين طور نيست ، بلكه مى گويد همه ى اعضا و جوارح ما براى خود زناى مخصوص به خود را دارند.
در روايتى رئيس مذهب شيعه حضرت امام صادق عليه السّلام در اين مورد فرمود:
«ما من اءحد إ لاّ و هو يصيب حظّا من الزّنا؛
فزنا العينين النّظر،
و زنا القم القُبلة ،
و زنا اليدين المسّ؛»(٣٢١)
كسى نيست ، مگر اينكه اعضا و جوارح بدن او از زنا به حظّ و بهره اى برخورد مى كند، پس زناى دو چشم نگاه است و زناى دهان بوسيدن است ، و زناى دو دست زدن به بدن اجنبى و نامحرم است .
و نيز آن حضرت در مورد خطرات چشم در خصوص روزه و ماه رمضان در روايتى ديگر فرمود:
«مَن تاءمّل خلف إ مراءةٍ حتّى يتبيّن له حجم عظامها من وراء ثوبها و هو صائمٌ فقد اءفطر؛»(٣٢٢)
كسى كه پشت سر خانمى چشم به هيكل او بيندازد تا ببيند حجم بدنش ‍ چگونه است ؟ اگر اين شخص روزه دار باشد، روزه اش باطل است .
بطلان در اينجا بطلان فقهى نيست ، بلكه مى خواهد بگويد كه آن روزه ثواب و فضيلتش را از دست مى دهد.
فراز ديگرى از سخن دلنشين پيامبر فراز ديگرى از سخن دلنشين پيامبر عزيز اسلام در خطبه ى شعبانيه را گوش ‍ جان مى سپاريم ، كه فرمود:
«و عمّا لا يحلّ الا ستماعُ إ ليه اءسماعَكم ؛»
آنچه را كه خداوند شنيدن آن را بر گوش هاى شما حلال نكرده و اجازه نداده است ، آن را نشنويد.
گوش ها مانند يكى از نعمت هاى با ارزش پروردگار عالم است .
دنياى علم امروز با ترقى و رشدى كه كرد، خيلى از چيزها را توانست كشف كند؛ به عنوان مثال ، در خون بدن انسان در هر ميلى متر از آن ، پنج ميليون گلبول قرمز وجود دارد، يعنى اين همه موجود زنده تلاش و فعاليت مى كنند و وظيفه شان را به نحو احسن انجام مى دهند. بدون كوچك ترين مزاحمت براى يكديگر. در علم تشريح انسانى مى گويند: نيم سلّول از اسپرم يا نطفه ى مرد و نيم سلول از اوول يا نطفه ى زن با هم آميخته شده و در جهان كوچكى به نام رحم مادر، تك سلولى تشكيل مى شود كه آرام آرام رشد مى كند و يكى ديگر توليد مى شود كه بعد از دوتا شدن ، جفت ، جفت بالا مى رود. ٢،٤،٨،١٦،٣٢،٦٤و... دانشمندان مى گويند: مى توانيم يك انسان آزمايشگاهى و بدون رحم مادر بسازيم ، و اين كار با تنظيم شرايط غذا و هوا انجام گرفت و پس از چند ماه ديدند، اعضا و جوارح سرجايشان نيستند، به اينجا رسيدند كه رحم مادر در طرز تشكيل و صورتگرى انسان مؤ ثر است .
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
«و هو الّذى ذراءكم فى الاءرض و إ ليه تحشرون#
و هو الّذى يحيى و يميت و له اختلاف اللّيل و النّهار اءفلا تعقلون# »(٣٢٣)
و اوست آن [خدايى ] كه شما را در زمين پديد آورد و به سوى اوست كه گرد آورده خواهيد شد.
و اوست آن [خدايى ] كه زنده مى سازد و مى ميراند، و آمد و شد شب و روز از آنِ اوست . پس آيا خرد نمى ورزيد؟
و نيز مى فرمايد:«هو الّذى اءنشاء لكم السّمع و الاءبصار و الاءفئدة قليلا ما تشكرون# »
او آن خدايى است كه براى شما گوش ، چشم و قلب آفريد و هر كدام را در جاى خود قرار داد. چه اندك سپاس مى گزاريد!
و نيز مى فرمايد:
«هو الّذى يصوّركم فى الاءرحام كيف يشاء...#»(٣٢٤)
اوست آن كسى كه شما را هر گونه كه بخواهد، در زهدانها چهره مى نگارد. جز او، كه شكست ناپذير و فرزانه است ، خدايى نيست .
مصوِّر آمد و روى تو را چو ماه كشيدقلم چو بر سر زلفت رسيده آه كشيداى دوست شكر خوشتر يا آنكه شكر سازدخوبى قمر بهتر يا آنكه قمر سازدبى عقل نتانى تو كز پى كشى روغنبنگر تو بر آن عقلى كز پى بصر سازد آيا اعضاى بدن انسان در قيامت مسئولند؟ تمام اعضا و جوارح انسان در قيامت بايد پاسخگوى كارهايى كه كرده اند باشند. چشم ، گوش ، دست ، پا و... همه در قيامت به سخن مى آيند و حرف مى زنند و شهادت مى دهند، و انسان از آنها گله مى كند كه چرا شما عليه من حرف مى زنيد؟ و آنها در جواب مى گويند كه اين ما نيستيم كه عليه شما حرف مى زنيم ، بلكه خداوند ما را به سخن آورده است .
خداوند در قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:
«حتّى إ ذا ما جاءوها شهد عليهم سمعهم و اءبصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون#
و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا اءنطقنا اللّه الذى اءنطق كلّ شى ء و هو خلقكم اءوّل مرّة و إ ليه ترجعون# »(٣٢٥)
... و روزى را به [ياد آور] كه دشمنان خدا به سوى آتش كوچانده مى شوند، و [نخستين ] آنان بازداشت مى شود [تا آخرين شان برسد و پراكنده نگردند].
تا چون به آن [آتش سوزان ] برسند، گوش و چشم و پوست آنان به آنچه [به ناروا] انجام مى دادند، به زيانشان گواهى مى دهند.
و آنان به پوست هاى خود مى گويند: چرا به زيان ما گواهى داديد؟ [آنها] مى گويند: آن خدايى كه هر چيزى را به سخن درآورده است ، ما را [نيز] به سخن در آورده است ، و اوست كه شما را نخستين بار پديد آورد، و فقط به سوى او بازگردانده مى شويد.
و شما از [ترس ] آنكه مبادا گوش ، چشم و پوست هاى شما به زيانتان گواهى دهند [بيدادتان را] پنهان نمى كرديد، بلكه مى پنداشتيد كه خدا بسيارى از آنچه را انجام مى دهيد نمى داند.
و نيز مى فرمايد:
«و لا تقف ما ليس لك به علم إ نّ السّمع و البصر و الفؤ اد كلّ اءولئك كان عنه مسئولا#»(٣٢٦)
و از آنچه بدان دانشى ندارى پيروى مكن ؛ چرا كه گوش و چشم و دل ، از همه ى آنها بازخواست خواهد شد.
آرى ، آنچه را كه به آن يقين پيدا نكردى ، قضاوت نكن ، چون گوش و چشم و قلب مسئوليت دارند و خداوند فرداى قيامت آنها را در برابر عملكردشان بازخواست خواهد فرمود. آن وقت همين اعضاى وجود تو جواب مى دهند كه خدايا، ما ابزارى بيش نبوديم .
متاءسفانه ما زندگى مان را تباه مى كنيم ، به علت اينكه هر كس هر خبرى به ما بدهد فورا روى خبر او صحّه گذاشته و قضاوت مى كنيم و به شخصيت و آبروى طرف لطمه وارد مى كنيم ، يا با طرف قهر مى كنيم و يا او را آدم فاسد و فاسق اعلام مى كنيم ! چرا؟ پس بايد هوشيار باشيم كه از نعمت هاى الهى به نحو احسن و در راهش و جايش استفاده كنيم .
اين همه هستى كه مى بينى به دنيا نعمت استحق تعالى آنچه بخشيده است بر ما نعمت استگر به چشمان حقيقت بين به عالم بنگرىز آفرينش ، آنچه را بينى به دنيا نعمت استدر يسار و در يمين در پشت سر در پيش روخواه پنهان از نظرها خواه پيدا نعمت استحق عطا فرموده ما را بهر بشنيدن دو گوشوز پى ديدن همانا، چشم بينا نعمت استلب ، دهان ، دندان ، سر و صورت همه در جاى خودبهر كارى آفريده حق تعالى ، نعمت استدست از بهر تلاش كارهاى پر ثمروز براى راه رفتن در بدن ، پا نعمت استگرچه از سرما و گرما ناله ها داريم ليكدر حقيقت بهر ما سرما و گرما نعمت استتا بماند در جهان باقى حيات و زندگىچشمه ى آب زلال و آب دريا نعمت استاين همه ارزاق گوناگون و رنگين ميوه هاگشته از بهر خوراك ما مهيّا نعمت استخواب و بيدارى است لازم از براى حفظ جانتا بماند زنده ، جان اين هر دو، جانا نعمت استهمدم ارزنده و عاقل رفيق مهربانهمسر فهميده ، فرزند توانا نعمت استلال بودم گر نبودم نعمت پروردگارپس بهر جا و مكان اين نطق گويا نعمت استصد هزاران نعمت ديگر خداى مهرباناز عنايت از عدم آورده پيدا نعمت استحق شناسى شكر گويى در وجود هر بشرزين همه نعمت كه ايزد كرده اعطا نعمت استخُرّما يك لحظه از ياد خدا غافل مباشوز تو اين طبع روان اين شعر شيوا نعمت است(٣٢٧)يكى از مسئوليت هاى مهم گوش اين است كه غيبت را گوش نكند و نشنود. همه ى مراجع تقليد مى فرمايند: گوش دادن به غيبت حرام و جزو گناهان كبيره است .
چرا انسان غيبت مى كند؟ علماى علم اخلاق و روان شناسى ريشه غيبت كردن را در چند عامل مى دانند:
١. حسد باعث غيبت كردن و پشت سر گفتن است . مثلا شخصى بيان خوب ، علم و دانش ، معرفت و آگاهى ، سرمايه ى خوب ، برخورد قشنگ و انسانى ، و زندگى مطلوب و آرام ، ساختمان زيبا، كسب و تجارتخانه ى روبه راهى دارد، طرف مقابل اين شخص نمى تواند اين نعمت هاى خوب را ببيند، و تحمل آنها را در او ندارد، لذا مى خواهد او را كوچك كند، همين كه صحبت آن شخص به ميان مى آيد، مى گويد: او كه هزار اشكال دارد و شروع مى كند به غيبت كردن .
غيبت يعنى پشت سر كسى حرفى بزند كه اگر بشنود خوشش ‍ نمى آيد.
بعضى ها مى گويند: آنچه را مى گوييم در وجود فلانى هست . درست است كه فلان عيب را دارد، ولى شما حق نداريد بيان كرده و اظهار كنيد. اگر در او نباشد و بگوييد كه افترا و تهمت است و گناهش سنگين تر است .
٢. عامل ديگر غيبت كردن ، تلاش براى تنزيه نفس است ، براى اينكه خودش را خوب و بزرگ و بهتر جلوه بدهد، در پيش ديگران از عيب شخص مورد نظر سخن به ميان مى آورد و آن وقت مى گويد: الحمد لله ما سعى كرديم كه در زندگى آن گونه نباشيم ، و اطرافيان او هم تصديق مى كنند.
@@ تذكّر مهم@@@
اگر وارد غيبت شديد، فورا برويد و از طرف غيبت شده عذرخواهى كرده و حلّيّت بطلبيد، و نگذاريد به قيامت كشيده شود كه مشكل مى گردد.
با كمال جراءت و شهامت در همان جمعى كه غيبت كرديد، عذرخواهى كنيد، نه اينكه در جمع غيبت كسى را نموديد و آبرويش را برديد، آن وقت در خفا معذرت خواهى كنيد.
مولاى سرفرازان امير مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام سفارش مهمى دارد كه فرمود:
«اجتنب الغيبة فإ نّها إ دام كلاب النّار.
ثمّ قال : يا نوف كذب من زعم انّه ولد من حلال و هو ياءكل لحوم النّاس ‍ بالغيبة ؛(٣٢٨)»
از غيبت كردن دورى كنيد كه غيبت ، نان خورش سگ هاى جهنم است .
آن گاه فرمود: اى «نوف !» دروغ مى گويد كسى كه بگويد من نطفه ام پاك و حلال است ، در حالى كه گوشت مرده ى برادر دينى اش را با غيبت كردن مى خورد.
هشدار تكاندهنده ى قرآن از غيبت قرآن كريم در اين ارتباط سخن بسيار مهمى دارد كه در آيه اى مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إ نّ بعض الظّنّ إ ثم و لا تجسّسوا و لا يغتب بعضكم بعضا اءيحبّ اءحدكم اءن ياءكل لحم اءخيه ميتا فكرهتموه و اتّقوا اللّه إ نّ اللّه توّاب رحيم# »(٣٢٩)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از بسيارى از پندارها دورى گزينيد، كه برخى از پندارها گناه است ، و در كار ديگران جست و جو مكنيد و پشت سر يكديگر بد مگوييد. آيا يكى از شما دوست مى دارد كه گوشت برادرش را در حالى كه مرده است ، بخورد؟ پس آن را ناخوش مى داريد، واز خدا پروا كنيد، كه خدا بسيار توبه پذير و مهربان است .
آرى ، احدى از شما گوشت مرده برادر دينى اش را نمى خورد، و از تصوّر آن كار اظهار تنفر مى كند. يعنى غيبت اين قدر زشت و ناپسند است .
راستى چرا قرآن غيبت كسى را به خوردن گوشت مرده ى او تعبير كرده است ؟
جواب اين است كه اگر از بدن انسان زنده قطعه اى گوشت كنده شود، چون نسوج بدن زنده است به تدريج مكان آن پر مى شود، اما اگر از بدن مرده قطعه اى از گوشت او را جدا كنند، چون بدن او زنده نيست و فعاليت ندارد، آن مكان هيچ وقت پر نمى شود. مى خواهد بگويد شما با غيبت كردن از يك شخص ، در واقع قطعه اى از آبرويش را برديد كه ديگر قابل جبران نيست .
هشدار سخت روايات از غيبت جابر از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل مى كند كه پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«إ يّاكم و الغيبة فإ نّ الغيبة اءشدّ من الزّنا.
ثمّ قال : إ نّ الرّجل يزنى ثم يتوب فيتوب اللّه عليه و إ نّ صاحب الغيبة لا يُغفَر له حتّى يَغفِر له صاحبُه ؛»(٣٣٠)
از غيبت پرهيز كرده و دورى كنيد، چون غيبت گناهش از زنا شديدتر و سنگين تر است .
آن گاه فرمود، مردى زنا مى كند و پس از آن توبه مى كند و خداوند هم توبه اش را مى پذيرد، اما غيبت كننده بخشيده نمى شود مگر اينكه غيبت شونده او را ببخشد و عفو كند.
يكى از اثرات بسيار خطرناك غيبت كردن اين است كه اعمال نيك انسان را از بين مى برد:
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم روايت شده است كه آن بزرگوار فرمود:
«ما النّار فى اليُبس باءسرع من الغيبة فى حسنات العبد؛»(٣٣١)
آتش چگونه جنس تر را خشك مى كند؟ غيبت سريع تر از آتش حسنات و اعمال نيك انسان را در نامه ى عمل او خشك و بى روح و نابود مى كند.
حال اگر وارد منزل يا مجلس شديم كه سفره ى غيبت باز شده است چه وظيفه اى داريم ؟
گاهى رعايت بعضى از رفتارهاى فرعى و پيش پا افتاده سبب تعطيل شدن يك امر واجب دينى مى شود، و به اصطلاح مى گوييم حيا مى كنيم و يا شرم داريم .
مثلا فلان شخصيت بزرگ در مجلس نشسته بود و من نتوانستم مخالفت كنم . آرى ، بساط غيبت و گناه چيده بود، اما حضور فلان آقا سبب شد كه من چيز نگويم . اين شرم و حياى دينى نيست ، بلكه به ضرر دين و ايمان است . احترام بزرگترها لازم است ، اما تا جايى كه امر دينى و شرعى لطمه و ضربه نبيند. معلوم مى شود كه آن شخصيت محترم توجه ندارد و شما كه اين تذكّر را مى دهيد بايد از شما تشكر هم بكند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«من كان يؤ من باللّه و اليوم الآخر فلا يجلس فى المجلس يسبّ فيه إ مام او يغتاب فيه مسلم ؛»(٣٣٢)
آن كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، در مجلسى كه در آنجا، امام و پيشواى دينى را دشنام داده و جسارت مى كنند و يا پشت سر مسلمانى غيبت مى كنند، هرگز در آن مجلس نمى نشيند.
پيامبر بزرگوار در بيان ديگر مى فرمايد: بلكه بايد تلاش كنيد و آنها را از غيبت كردن و دشنام دادن منصرف كرده و جوّ مجلس را تبديل به معنويت بنماييد.
در اينجا به كلام حيات بخش تربيتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم توجه كنيد كه فرمود:
«من تطوّل على اءخيه فى غيبةٍ سمعها فردّها عنه ردّ اللّه عنه اءلف باب من الشّرّ فى الدّنيا و الآخرة ؛»(٣٣٣)
كسى كه از غيبت برادر دينى اش جلوگيرى و مخالفت كند خداوند هزار مورد از شرور دنيا و آخرت را از او دور و برطرف مى كند.
كسى كه از غيبت شونده در مجلسى دفاع مى كند و او را تطهير و پاك مى كند، دارد از آبرويش دفاع مى نمايد، حيثيت برادر دينى را حفظ مى كند و در واقع او را از يك شرّ بزرگى نجات مى دهد. اين روحيه ، بسيار ارزشمند و با فضيلت است . روحيه ى دفاع از حيثيت و آبروى مؤ من كه اگر همه اين گونه فكر كنند، زندگى مقبول و مطلوب و زيبا و قشنگ مى گردد.
اين كلام زيبا و قشنگ رسول خدا ادامه دارد كه در اين مورد مى فرمايد:
«فإ ن هو لم تردّها و هو قادر على ردّها كان عليه كوزر من إ غتابه سبعين مرّة ؛»
اگر مى توانست اين مجلس غيبت را تغيير دهد، اما بى تفاوت ماند و جلوگيرى نكرد، بر عهده ى او و زر و وبال و گناه غيبت هفتاد برابر بيشتر از شخص غيبت كننده است .
دليل آن هم اين است كه كسى كه غيبت مى كند يا مى فهمد و يا نمى فهمد، يا از خدا مى ترسد و يا نمى ترسد، شما كه مى فهمى چرا جلوگيرى نمى كنى ؟
نكته ديگر اين كه شنوندگان غيبت بازار غيبت كننده ها را گرم مى كنند. اگر شنوندگان غيبت به حرف هاى
آنان گوش نكنند و مستمع نباشند، شخص غيبت كننده پيش چه كسى مى خواهد غيبت كند؟
پس مستمع دارد، طرفدار دارد كه حرف مى زند. لذا شنونده زمينه غيبت كردن را بهتر فراهم مى كند، به همين خاطر عذاب شنونده سنگين تر و مسئوليت او بيشتر است .
مؤ من كيست ؟ در بعضى موارد غيبت مستثنى شده است . در اينجا لازم است در آغاز بحث يك مطلب روشن گردد و آن اينكه چون پشت سر مؤ من غيبت نمى شود كرد و غيبت مؤ منين جايز نيست ، بايد ديد كه مؤ من كيست ؟
امام باقر عليه السّلام در جواب اين سؤ ال فرمود:
«المؤ من من اءتمنه المؤ منون على اءنفسهم و اءموالهم ؛»(٣٣٤)
مؤ من كسى است كه جامعه ى اسلامى و جان و مالشان از دست او در امان باشد.
پس مؤ من عامل امنيت جامعه و نه ابزار نا امنى و سلب آسايش مردم است .
در بيانى ديگر حضرت امام صادق عليه السّلام نشانه هاى برادر دينى را تشريح فرموده و چنين گفت :
«من عامل النّاس فلم يظلمهم ،
و حدّثهم فلم يكذبهم ،
و وعدهم فلم يخلفهم كان ممّن حرمت غيبته ،
و كملت مروّته ،
و ظهر عدله ،
و وجبت اءخوّته ؛»(٣٣٥)
كسى كه با مردم معامله كند و در معامله و خريد و فروش به آنان ظلم نمى كند، وقتى خبرى را نقل مى كند براى مردم دروغ نمى گويد، وقتى وعده مى دهد تخلف نمى كند، و انسان جوانمرد و با انصافى است ، غيبت چنين شخصى حرام و اين شخص برادر دينى است و بر شما واجب است حفظ حقوق برادرى دينى در حق او.
تا اينجا نتيجه مى گيريم كه آنهايى كه در معامله ، به سر ديگران كلاه مى گذارند، و در پخش خبر دروغ مى گويند، و در زندگى وعده خلافى مى كنند چنين كسانى در ايمانشان شبهه است و در كارشان اشكال وجود دارد.


۷
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

سپس حضرت فرمود: چنين شخصى كه در معامله عادل و در خبر صادق و در وعده متعهد باشد، انسان جوانمرد و با انصافى است . او عادل است ، و غيبت چنين شخصى حرام و اين شخص برادر دينى است و بر شما واجب است كه حقوق برادرى دينى خود را حفظ كنيد و نه اينكه در حق او ستم نماييد.
اثرات اجتماعى و عذاب اخروى غيبت آن گونه كه تجربه نشان داده است و از روايات هم استفاده مى شود كسى كه عادت كرده است به غيبت كردن و پشت سر ديگران حرف زدن ، اعتبارش ‍ را در جامعه از دست مى دهد؛ چنين كسى تا مطلبى را نقل كند و حرفى را بزند و خبرى منعكس نمايد، مى پرسيد: چه كسى گوينده اين مطلب و خبر و سخن است ؟ مى گويند: فلانى .
شما مى گوييد: فلانى كه حرفهايش حساب و كتابى ندارد. اين آقا از بس كه پشت اين و آن حرف زده است ، اعتبار و وجهه ى عمومى خودش را از دست داده است .
اين اثر و خسارت اجتماعى و روحى است كه در دنيا نصيب غيبت كننده مى شود كه انسان با اين عظمت و جايگاه ويژه به جايى برسد كه اعتبار و شرافت عموميش در افكار عمومى لكّه دار شده و از بين برود.
اما قيامت پيامبر بزرگوار اسلام فرمود: در جهم چهار دسته هستند كه بقيه اهل جهنم از عذاب آنها مى نالند و مى گويند: ما خود گرفتار عذابيم ، اما درد و عذاب اينها براى ما عذاب مضاعفى شد. به روايت توجه كنيد:
رسول خدا فرمود:
«اءربعة يؤ ذون اءهل النّار على ما بهم الْاءذى ، يَسقَونَ مِن حميم الجهيم ، ينادون بالويل و الثُّبور.
يقول اهل النّار بعضهم لبعض : ما بال هؤ لاء الاءربعة قد آذونا على ما بنا من الاءذى ؟
فرجل معلّق فى تابوت من جمر،
و رجل يجرُّ إ معائه ،
و رجل يسيل فوه قيحا و دما،
و رجل ياءكل لحمه .
فقيل لصاحب التّابوت ما بال الاءبعد قد آذانا على ما بنا من الاءذى ؟
فيقول : إ نّ الاءبعد قد مات و فى عنقه اءموال النّاس ، لم يجد فى نفسه اءداء و لا وفاء.
ثمّ يقال للّذى يجرُّ إ معائَه : ما بال الاءبعد قد آذانا على ما بنا من الاءذى ؟
فيقول : إ نّ الاءبعد كان لا يبالى اءين اءصاب البول من جسده .
ثمّ يقال للّذى يسيل فوه قيحا و دما: ما بال الاءبعد قد آذانا على ما بنا من الاءذى ؟
فيقول : إ نّ الاءبعد كان يحاكى فينظر إ لى كلّ كلمة خبيثة فيسندها و يحاكى بها.
ثم يقال للّذى كان ياءكل لحمه : ما بال الاءبعد قد آذانا على ما بنا من الاءذى ؟
فيقول : إ نّ الاءبعد كان ياءكل لحوم النّاس بغيبتة تمشى بالنّميمة ؛»(٣٣٦)
چهار دسته هستند كه وجودشان در جهنم براى اهل جهنم اذيت و عذابى افزون بر عذاب مقرر است ، و اين چهار دسته از آب داغ گنديده و آلوده به چرك و كثافات مى خورند و سيراب مى گردند.
اين چهار دسته ، از شدت ناراحتى فرياد مى زنند...
تصوّر كنيد كه بر روى تختخواب بيمارستان بسترى هستيد و درد داريد، و در آن حال بيمارى در سمت ديگر شما قرار دارد. ناگهان بيمارى را مى آورند كه آن قدر مى نالد و فرياد مى زند كه شما درد خودتان را فراموش مى كنيد و مى گوييد: اين ديگر چه دردى دارد؟
آن چهار دسته از سختى عذاب آن قدر مى نالند كه اهل جهنم از آه و ناله و فريادشان در عذاب و رنج ديگرى مى افتند.
بعضى از اهل جهنم از يكديگر مى پرسند كه اينها كيستند كه بر شرّشان گرفتار شده ايم ؟
اولين نفر كسى است كه او را در تابوتى از سنگ گذاشته اند و اين تابوت همانند آتش او را مى سوزاند و او فرياد مى زند.
نفر دوم كسى است كه وقتى در جهنم راه مى رود، روده هايش به دست و پايش ريخته است ! و نفر سوّم كسى است كه از گوشه هاى لب او چرك و خون مى ريزد! و نفر چهارم كسى است كه مثل سگ هار گوشت بدن خود را مى كند و مى خورد.
اما در مورد آن كسى كه در تابوتى از سنگ در عذاب است ، سئوال مى شود كه چرا اين گونه عذاب مى شود؟
جواب مى دهند كه : اين شخص مرده است در حالى كه بر گردنش حق النّاس است و در دنيا آن بدهى و حقوق مردم را ادا نكرده است .
آن كسى كه در حال رفتن در جهنم ، روده هايش روى زمين ريخته ، كسى است كه در دنيا از ترشحات نجاست و بول به بدن و لباس خويش بى اعتنا بود و بهداشت و نظافت توجه نداشت .
و آن كسى كه از دهانش چرك و خون بيرون مى ريزد و در ميان اهل جهنم همه اين صحنه ها را مى بينند، كسى است كه وقتى در جمعى مطلبى نقل مى شد و او در ميان آن مطلب بدترين و زشت ترين كلمه را مى گرفت و انتخاب مى كرد و همان را به ديگر نسبت مى داد، و آن گاه براى آن داستان سرايى مى كرد و ديگران هم از گفته ى او سوء استفاده مى كردند.
در حقيقت مى خواهد بفرمايد كه اين انسان مگس صفت است نه زنبور صفت . مگس روى چرك و زخم و دُمَل مى نشيند و آلوده مى كند. انسان مگس صفت سعى مى كند. عيب ها و نقص هاى ديگران را پيدا كند و عمان را عَلَم كرده و شخصيت شخص را نابود كند، برخلاف زنبور عسل كه روى گل و گياه مى نشيند و از شيره ى شيرين آن به نفع جامعه ذخيره مى كند.
آرى ، انسان هاى زنبور صفت نيز از خوبى ها و نيكى ها و خصيصه هاى مهم و ارزشمند انسانها بازگو كرده و به عظمت و ارزش شخص افزوده و برايش ‍ آبرو درست مى كنند.
نفر چهارم كسى است كه در جهنم گوشت بدن خود را مى خورد و فرياد مى زند، اين شخص كسى است كه غيبت ديگران را مى نموده است و نمّامى و سخن چينى هم مى كرده است .
نمّام و سخن چين با عمل خويش بين دو انسان شرافتمند، دشمنى و كينه و تيرگى ايجاد مى كند، كه گانه اين كار و اين آدم سنگين است .
مولاى متقيان حضرت امير المؤ منين على عليه السّلام فرمود:
«شراركم المشّائون بالنّميمة ،
و المُفرّقون بين الاءحبّة ،
و المبتغون للبراء المُعايب ؛(٣٣٧)»
شرورترين و فاسدترين شما كسى است كه نمّامى و سخن چينى مى كند. بين دوستان تفرقه و اختلاف مى اندازد، و تلاش مى كند تا براى انسانهاى آبرومند و شرافتمدار عيب و نقص پيدا كرده و آنها را خراب و ضايع كند.
نماز درخواست باران نقل شده است كه در زمان بنى اسرائيل به علت نيامدن باران و قحطى ، مردم سخت در فشار قرار گرفتند و حضرت موسى عليه السّلام با عده اى جهت درخواست باران و نماز استسقاء به سوى بيابان حركت كرد. خداوند به حضرت موسى عليه السّلام وحى فرمود كه :
«إ نّى لا اءستجيب لك و لا لمن معك و فيكم نمّام قد اءصرّ على النّميمة .
فقال موسى عليه السّلام : يا ربّ، مَن هو حتّى نخرجه من بيننا؟
فقال : يا موسى ، اءنهاكم عن النّميمة و اءكون نمّاما؟
فتابوا باجمعهم فسقوا؛(٣٣٨)»
نه دعاى تو را و نه دعاى همراهان تو را اجابت نخواهم كرد، در حالى كه شخص نمّام و سخن چين در ميان شماست و به اين كارها اصرار دارد.
حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: خداوندا! او را معرفى كن تا از ميانمان بيرون كنيم .
خداوند منّان فرمود: اى موسى ، من خود شما را از نمّامى نهى مى كنم آن وقت خودم نمّامى نمايم ؟
آن گاه دسته جمعى عذرخواهى و اظهار ندامت كردند و پس از آن از باران رحمت پروردگار بهره مند و سيراب شدند.
پيامبر و سفارش يتيمان : يكى ديگر از سفارشات رسول خدا به امّت اسلامى ، در ادامه ى خطبه ى شعبانيه اين است كه فرمود:
«و تحنّنوا على اءيتام النّاس يحتنّن على اءيتامكم ؛»
به يتيم هاى ديگران مهربانى و نيكى كنيد تا به يتيم هاى شما هم ديگران خوبى و احسان كنند.
انسان هميشه در معرض آزمايش و امتحان الهى است . هر نعمتى و يا هر حركت منفى و نامطلوب از انسان سر بزند عكس العمل دارد.
اگر از نعمت الهى قدردانى و سپاسگزارى نكند و اگر با ديگران با سنگدلى و بى رحمى برخورد كند، قانون نظام خلقت اين است كه چنين شخصى بايد تاوان عملكرد غير انسانى خود را در همين دنيا بپردازد.
در همين رابطه قرآن كريم بيان زيبا و ارزشمندى دارد كه مى فرمايد:
«فاءمّا الا نسان إ ذا ما ابتلاه ربّه فاءكرمه و نعّمه فيقول ربّى اءكرمنى#
و اءمّا إ ذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربّى اءهاننى#
كلّا بل لا تكرمون اليتيم#
و لا تحاضّون على طعام المسكين#(٣٣٩)»
امّا انسان [چنين است كه ] هر گاه پروردگارش او را بيازمايد و او را گرامى دارد و به وى نعمت بسيار دهد، [مغرور مى شود و] مى گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است .
و مامّا هنگامى كه او را بيازمايد و روزى وى را بر او تنگ سازد، [نوميد مى گردد و] پروردگارم مرا خوار كرده است .
[نه ،] هرگز، بلكه شما يتيم را نمى نوازيد،
و يكديگر را به خوراندن بينوا بر نمى انگيزيد،
و ميراث [ديگران ] را يك جا مى خوريد،
و مال را بسيار دوست مى داريد.
پس ، خدا مى فرمايد، نه ، چنين نيست فقر و سرشكستگى و گرفتارى خود را به خدا نسبت ندهيد، بلكه عامل ذلّت و شكست شما و فرزندان شما اعمال شماست . شما به گناه بخل و طمع خوار شديد، چرا كه هرگز يتيم نوازى نكرديد، و فقيرى را بر سفره ى خود ننشانديد، و به ناحق ارث را به تنهايى خورديد و حق ديگران را ادا نكرديد، و در منجلاب دنيا پرستى و مال دوستى و جمع كردن مال دنيا و ثروت فرو رفتيد.
همه ى عشق هاى واقعى به خدا و پاكى ها و ارزش ها و فضيلت ها را كنار گذاشتيد و فقط به عشق مال دنيا و لذات دويديد، و حاصل اعمال شما امروز گريبان شما را گرفته است ، پس به ديگران نسبت ندهيد. حبّ دنيا و خواهش هاى نفسانى و علاقه ى به مال دنيا در درونتان شعله زده و خداوند آن مال را وسيله ى امتحان شما قرار داده است و شما از عهده ى امتحان برنيامديد، و امروز خوار و گرفتار شديد. خداوند هيچ وقت ذلّت و خوارى بندگانش را نمى خواهد.
«ذلك بما قدّمت اءيديكم و اءنّ اللّه ليس بظلّام للعبيد#(٣٤٠)»
اين [كيفر دردناك ]، به خاطر آن [بيدادى ] است كه پيشتر به دست خود انجام داديد، و براى آن است كه خدا هرگز نسبت به بندگان ستمكار نيست .
پس ، خوبى و نيكى كنيد، تا نيكى ببينيد، و بدى نكنيد تا با شما بد نكنند. خيانت نكنيد تا به شما خيانت نكنند، به ناموس مردم كج نگاه نكنيد، تا به ناموس شما چشم ندوزند، و كلاه بر سر مردم نگذاريد تا كلاه بر سرتان نگذارند.
يتيم نوازى پاداش عظيمى دارد بچه هايى كه پدر و مادر خود را از دست داده اند، در حقيقت تكيه گاه و پناهگاه خود را از دست داده اند. اگر بچه اى را در كوچه اى ناراحت كنند، مى گويد: مى روم و شكايت شما را به پدرم مى نمايم ، اما بچه ى يتيم هيچ كس را ندارد و احساس مى كند تنهاست . كودكان و اطفال خردسال از نظر روحى وابستگى شديدى به پدر و مادر دارند، و روزى كه متولد مى شوند هم محبت و صميميت پدر را مى خواهند و هم نوازش عاشقانه ى مادر را، و اگر براى بچه اى اين دو نباشد يك نوع احساس حقارت و كوچكى و بى كسى در وجودش ايجاد مى شود. خدا نكند يك چنين بچه اى ميان فاميل و عده اى واقع شود كه آنان انسانهاى مغرور و متكبّرى باشند، چون بچه هاى آنچنانى را تحويل نمى گيرند، و اين دردى روى دردهاى بچه هاى يتيم خواهد بود.
خاتم رسولان ، پيامبر رحمت سفارش كرد كه اگر خواستيد فرزندانتان را ببوسيد، جلو چشم بچه هاى يتيم نبوسيد، و امام صادق عليه السّلام فرمود:
«لا باءس اءن تُخلِطَ طعامَك بطعام اليتيم ، فإ نّ الصّغير يوشك اءن ياءكل كما ياءكلُ الكبير؛»(٣٤١)
از همسفره شدن با بچه هاى يتيم پرهيز نكنيد، چون بچه هاى كوچك انتظار دارند همانند بزرگان و در جمع آنان غذا ميل كنند و با آنان همسفره شوند، يعنى به بچه هاى يتيم شخصيت بدهيد تا آنها احساس كمبود و كوچكى و تنهايى و حقارت نكنند. بچه هاى كوچك آرزو دارند كه در كنار بزرگ ترها غذا بخورند، و شما اين خلاء را پر كنيد و با بچه هاى يتيم هم كاسه و همسفره شويد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در جواب اين سؤ ال كه نيكى كننده ى به ايتام چه پاداشى دارد؟ مى فرمايد:
«انّ اليتيم إ ذا بكى إ هتزّ له العرش فيقول الربّ تبارك و تعالى :
من هذا الّذى اءبكى عبدى الّذى سلبته اءبويه فى صغره ؟
فبعزّتى و جلالى لا يسكته . حد إ لّا اءوجبت له الجنّه ؛(٣٤٢)»
بى ترديد زمانى كه يتيم بگريد عرش به لرزه مى آيد، پس مبادا بچه هاى يتيم را بگريانيد. پروردگار عالم خطاب مى كند كه : چه كسى بچه ى يتيم را به گريه در آورد، كسى كه من پدر و مادرش را در كوچكى از او گرفتم ؟ به عزّت و جلالم قسم هر كسى اين بچه يتيم را ساكت و آرام كند بهشت را بر او واجب مى كنم .
پيامبر عزيز اسلام در يكى از بياناتش چنين فرمود:
«مَن كفّل يتيما و كفّل نفقته كنت اءنا و هو فى الجنّة كهاتين ، و قرن بين إ صبَعَيه المسبّحةِ و الوسطى ؛(٣٤٣)»
اگر كسى يتيمى را سرپرستى كند و خرج او را بدهد من و او در بهشت اين گونه هستيم . آن گاه پيامبر انگشت سبابه و وسط را بلند كرد و نشان داد. يعنى اين چنين در كنار هم و نزديك هم هستيم .
اثر نجات بخش خانوادگى نيكى به ايتام داستانى از حضرت عيسى بن مريم ، پيامبر عظيم الشاءن الهى نقل شده كه جالب است . آن داستان را پيامبر بزرگوار اسلام آورده است كه از اين قرار است :
«مرّ عيسى بن مريم عليه السّلام بقبرٍ يعذّب صاحبه .
ثمّ مرّ به مِن عام فإ ذا هو ليس يعذّب .
فقال يا ربّ، مررتُ بهذا القبر عام اوّل فكان صاحبه يعذّب ثمّ مررت به العام فإ ذا هو ليس يعذّب ؟
فاءوحى اللّه عزّوجلّ إ ليه يا روح اللّه ، إ نّه اءدرك له ولد صالح فاءصلح طريقا و آوى يتيما فغفرتُ له بما عَمِل إ بنُه ؛(٣٤٤)»
حضرت عيسى از كنار قبرى عبور مى كرد كه متوجه شد، صاحب آن قبر عذاب مى شود. مرحله بعدى عبورش از همان جا افتاد و متوجه شد كه صاحب آن قبر عذاب نمى شود.
حضرت عيسى عليه السّلام عرض كرد كه : خدايا، درگذشته از كنار اين قبر عبور كردم و صاحب قبر را در عذاب يافتم ، اما اكنون مى بينم در عذاب نيست ، دليل اين نجات چيست ؟
خداوند بزرگ وحى فرمود كه اى روح اللّه ، صاحب اين قبر فرزندى صالح از خود به جا گذاشت و آن فرزند دو كار ارزشمند و مهمى انجام داد:
١. جاده اى را اصلاح و مرمت كرد تا مردم به راحتى عبور كنند؛
٢. يتيمى را سرپرستى كرد، و ما به خاطر آن دو كار پسرش ، او را آمرزيديم .
مولاى مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام بيان زيبا و جالبى دارد كه فرمود:
«ما مِن مؤ منٍ و لا مؤ منة يضع يدَه على راءس يتيم ترحّما له إ لّا كتب اللّه له بكلّ شعرةٍ مرّت يده عليها حسنة ؛(٣٤٥)»
هر زن و مرد مؤ منى وقتى از روى ترحم و لطف و مهربانى دست خود را بر سر يتيمى بكشند، به هر تار مويى كه از زير دست آنان بگذرد خداوند به آن حسنه عطا مى فرمايد.
پيام آن اين است كه شما با اين رفتارتان نسبت به بچه هاى يتيم آن خلاء روحى و روانى و عاطفى را در وجودشان پر كرده و آنان را خوشحال مى كنيد، و به قدرى اين عمل ارزش و فضيلت دارد كه خداوند آن گونه جبران مى كند.
داستان سازنده ى مرد بصرى نقل شده است كه در شهر بصره ، مردى از دنيا رفت ، كه هيچ كس حاضر نشد جنازه ى او را برداشته و نماز خوانده و دفنش كند.
همسرش مجبور شد به يك عدّه پول زيادى بدهد تا بيايند و جنازه ى او را غسل داده و كفن كنند.
آنان آمدند و جنازه ى او را غسل دادند و كفن كردند و به اتفاق همان زن ، جنازه را حركت دادند كه در يك نقطه اى دفن كنند. در مسير، يك نفر مرد عابد و زاهد و متدين و سرشناس آمد جلوى جنازه را گرفت و گفت : جنازه را بخوابانيد.
تابوت را به زمين گذاشتند، مرد زاهد فرياد زد، اءيّها النّاس ، بياييد براى اين مرد نماز بخوانيم ، همه تان شركت كنيد. تعجب كردند كه در اين شهر كسى حاضر نشد براى تجهيز و نماز آن جنازه حاضر شود، اينك اين مرد عابد و بزرگوار كيست و چرا مى خواهد بر آن جنازه نماز بخواند؟
مرد زاهد ايستاد و نماز جنازه را خواند، نماز كه تمام شد از او پرسيدند كه چطور شد شما حاضر شديد بر اين جنازه نماز بخوانيد؟ او جواب داد كه خواب ديدم در عالم خواب به من امر كردند در فلان مسير و خيابان چند نفر جنازه اى را مى برند و يك زن هم همراه آنهاست ، جنازه را متوقف نما و بر او نماز بخوان ، براى اينكه او را آمرزيديم .
آقاى عابد رو كرد به همسر آن مرده و پرسيد: جريان چيست ؟ چرا اين مرد اين اندازه در افكار عمومى منفور شده بود؟
آن زن جواب داد: همسرم هر شب شراب مى خورد. عابد سؤ ال كرد كه او هيچ كار خوبى نداشت ؟
آن زن جواب داد: چرا سه كار خوب و ارزشمند داشت :
١. هر شب وقتى شراب مى خورد و مستى اش تمام مى شد مى رفت و در گوشه اى زار زار گريه مى كرد و مى گفت ، خدايا، من بدبخت شدم ، در كدام گوشه جهنم مرا جاى خواهى داد و مرتّب گريه مى كرد.
٢. وقتى صبح مى شد اوّل صبح بلند مى شد و لباس هايش را عوض كرده و غسل مى نمود و لباس تميز و پاك مى پوشيد و وضو مى گرفت و نمازش را خوب مى خواند.
٣. هميشه در خانه اش دو تا سه بچه ى يتيم را سرپرستى مى كرد و آن قدر به اين بچه هاى يتيم مهربان بود كه از بچه هاى خودش هم بيشتر به آنها محبت مى كرد.
٤. يتيم نوازى و محبت به يتيم در سرنوشت انسان بسيار مؤ ثر است ، آن چيزى كه مايه ى نجات آن مرد بصرى شد، يتيم نوازى و نماز و اشك و ناله و گريه اش بود كه يعنى توبه كرد.
كيفر سخت آزار يتيم خداوند در قرآن كريم به آنان كه اموال يتيم را ضايع مى كنند و حق او را خورده و او را مى رنجانند خطاب كرده و چنين مى فرمايد:
«إ نّ الذين ياءكلون اءموال اليتامى ظلما إ نّما ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا#(٣٤٦)»
به يقين آن كسانى كه دارايى يتيمان را به ستم مى خورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى برند، و به زودى در آتش برافروخته ى دوزخ در آيند.
آرى ، آنهايى كه اموال يتيم ها را به ستم مى خورند، بدانند كه فرداى قيامت آتش به شكم شان ريخته مى شود و به جهنم سوزان خواهند افتاد. تصوّر كنيد گودالى پر از آتش است ، شخصى در ميان آن آتش دست و پا و هيكلش ‍ مى سوزد و فرياد مى زند، ولى قرآن كريم مى فرمايد كسى كه مال يتيم را از روى ستم بخورد، دو گونه سوختن دارد: يكى اينكه تمام جسم او در آتش ‍ مى سوزد و ديگر اينكه از داخل شكم او شعله ى آتش زبانه مى كشد.
از حضرت امام باقر عليه السّلام روايت شده است كه پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«يبعث ناس مِن قبورهم يوم القيامة تاءجّج اءفواههم نارا،
فقيل يا رسول اللّه مَن هؤ لاء؟
فقراء هذه الآية(٣٤٧)»
يك عدّه از انسانها، روز قيامت از قبرهايشان برمى خيزند هنوز به صحنه قيامت و حسابرسى نرسيده اند كه از دهانشان شعله ى آتش اوج مى گيرد.
شخصى سؤ ال كرد كه يا رسول اللّه ، اينها چه كسانى هستند كه وقتى از قبر بيرون مى آيند از دهانشان شعله هاى آتش بيرون مى آيد؟ پيامبر عزيز در جواب آن شخص اين آيه را خواند كه :
«إ نّ الّذين ياءكلون اءموال اليتامى ظلما إ نّما ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا#(٣٤٨)»
به يقين آن كسانى كه دارايى يتيمان را به ستم مى خورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى برند؛ و به زودى در آتش برافروخته ى دوزخ در آيند.
يكى از امامان معصوم فرمود:
«مَن اءكل مِن مال اليتيم درهما واحدا ظلما مِن غير حقّ يخلّدُ اللّه فى النّار؛(٣٤٩)»
اگر كسى يك درهم از مال يتيم را از روى ظلم و ستم بخورد خداوند او را به آتش جهنم محكوم مى كند.
حضرت امام باقر عليه السّلام بيانى در همين رابطه دارد كه اميدى در دل ها خواهد بود. آن حضرت فرمود:
«اءربع مَن كنّ فيه بنى اللّه له بيتا فى الجنّة :
مَن آوى اليتيم ، و رحم الضّعيف ، و اشفق على والديه ،
و رفق بمملوكه ؛(٣٥٠)»
اگر در وجود كسى يكى از اين چهار صفت باشد خداوند بهشت را براى او تضمين مى كند:
١. كسى كه يتيمى را پناه دهد؛
٢. به انسانهاى ضعيف ترحم كند؛
٣. با پدر و مادرش مهربانى كند؛
٤. به زير دست خود محبت و دلسوزى نشان دهد.
توبه و اظهار ندامت و پشيمانى يكى ديگر از سخنان زيبا و دلنشين پيامبر عزيز اسلام در خطبه ى شعبانيه چنين است كه فرمود:
«و توبوا إ لى اللّه مِن ذنوبكم »
از گناهان و لغزشهايتان توبه و اظهار ندامت و پشيمانى كنيد.
يكى از بركات الهى بر بندگان خود توبه است كه سبب بخشش گناهان انسان مى شود و مايه ى تاءخير عذاب الهى مى گردد.
روشن است كه توبه همان تحوّل درونى در وجود بنده ى گنهكار است و همان تحوّل و تغيير در رفتار و كردار سبب عنايت و رحمت پروردگار عالم خواهد شد. پس توبه عوض شدن و تغيير روش و منش و اعمال است ، و بنده ى مؤ من و موفق كسى است كه اگر گناه و لغزشى از او سرزده است ، فورا توبه كند؛ چون گناه حكم آتش را دارد و به تدريج خانه ى دل و دين را ويران مى كند.
اگر منزل مسكونى و تجارت خانه ى شما آتش بگيرد در خاموش كردن آتش ‍ آن بى درنگ مى كوشيم . تازه در حالى است كه آن آتش فقط ضررش به ماديات و دنياى ما است ، اما گناه نه تنها شخصيت معنوى انسان را مى شكند و آخرت را ويران مى كند، بلكه در دنيا هم ما را در افكار عمومى از اعتبار و ارزش مى اندازد، و ما متاءسفانه براى جبران چنين خسارت عظيمى بى توجه و بى اعتنا هستيم .
چه زيبا كلامى است كلام قرآن كريم كه مى فرمايد:
«... فليحذر الّذين يخالفون عن اءمره اءن تُصيبهم فتنة اءو يُصيبهم عذاب اءليم#(٣٥١)»
پس آن كسانى كه از فرمان او سر مى پيچند، بايد بترسند كه مبادا فتنه اى دامانشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنان در رسد.
گاهى يك حادثه و توفان و بلاى خانمان سوز نازل مى شود و ما آن را به حساب تصادف و نشيب و فرازهاى روزگار مى گذاريم ، و ارزيابى و تحليل نمى كنيم كه علّت آن چيست ؟
گاهى حتى يك تب و بيمارى كوچك كه بر بدن انسان عارض مى شود ممكن است در اثر آلودگى به گناه باشد؛ چنانكه نقل شده است كه حضرت امام صادق عليه السّلام پسرى دارد غير از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام ، پرسيد كجاست ؟
گفتند: يابن رسول اللّه ، ايشان تب كرده و در بستر استراحت مى كند.
امام صادق عليه السّلام فرمود: اين تب نيامد، مگر در اثر گناه و لغزش . گناه همچون ديوار خراب مى ماند كه بايد بلافاصله آن را ترميم كرد در غير اين صورت آرام آرام به سر انسان خراب مى شود، اگر خانه ى دلت به واسطه ى گناه شكافى برداشت ، اين شكاف را فورا با توبه اصلاح كن ، در غير اين صورت شما را در كام خود فرو مى برد. توبه را به آينده و فرداها واگذار كردن اشتباه بزرگى است ، كه چه بسا قابل جبران نباشد. چون اگر همان لحظه ماءمور الهى برسد و بگويد وقت شما تمام شد، سهميه ى كوپن شما به اتمام رسيد، بفرماييد برويم چه خواهيد كرد و چه خواهيد گفت : جز حسرت چيزى ديگرى داريد؟
گناه سبب حبس انسان در قيامت مى گردد اگر كسى به شما بگويد: يكصد ميليون تومان به شما مى دهم ، بيست سال عوض ما در زندان بخوابيد، هرگز قبول نمى كنيد و چه قدر سخت است كه انسان فرداى قيامت به واسطه ى چند لحظه شيرينى كاذب گناه و لذّت زودگذر، ده ها سال حبس شود؛ آيا مى ارزد؟
به كلام ارزشمند پيامبر بزرگوار اسلام عنايت كنيد كه در اين مورد فرمود:
«إ نّ العبد لَيَحبسُ على ذنب مِن ذنوبه ماءة عام ،
و اءنّه لَينظر إ لى اءزواجه فى الجنّة يتنعمّن ؛(٣٥٢)»
بنده ى خدا براى گناهى از گناهانش صد سال حبس مى گردد و در حالى كه همسرانش در بهشت از نعمت خداوند بهره مند هستند، او آنها را نظاره كرده و حسرت مى برد. همان غلامان و حوريان بهشتى كه بايد در خدمت او باشند، در بهشت به سر مى برند، اما او در حبس است .
از اينكه گناه سبب از بين رفتن توفيقات معنوى انسان مؤ من مى گردد، روايات جالب و مهمّى در اين زمينه از اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه بيان آن از جايگاه ويژه ى تربيتى و تعليمى مهمى برخوردار است ، براى نمونه :
١. مردى به خدمت مولاى متقيان امام على عليه السّلام آمده و عرض كرد:
«إ نّى قد حُرمتُ الصّلاة باللّيل ،
فقال له امير المؤ منين عليه السّلام : اءنت رجل قد قيّدَتك ذنوبُك ؛(٣٥٣)»
يا امير المؤ منين ، نماز شب بر من حرام شده است ، كنايه از اينكه بخواندن نماز شب موفق نيستم ، چرا؟
آن حضرت به او فرمود: گناهانت سبب دور شدن تو از نماز شب شده است . اين لغزش هاى شماست كه توفيق نماز شب خواندن را از شما گرفته است .
٢. مردى به سلمان فارسى عرض كرد:
«يا اءبا عبد اللّه ، لا اءقوى على الصّلاة باللّيل ،
فقال : لا تعص اللّه بالنّهار؛(٣٥٤)»
شب كه مى شود آمادگى و حال نماز شب خواندن برايم ميسر نمى شود، آن بزرگوار در جواب فرمود: در روزها، خدا را معصيت نكن . يعنى معصيت و گناه در روز، توفيق انسان را در سحرگاهان مى گيرد.
٣. امام صادق عليه السّلام فرمود:
«إ نّ الرّجلَ لَيَكذبَ الكذبة فيُحرَم بها صلاة اللّيل ؛(٣٥٥)»
مردى دروغى مى گويد و آن دروغ سبب مى شود كه توفيق نماز شب خواندن بر او حرام مى شود.
چه بسا شفاعت ائمه هم پس از سالها فاصله نصيب شود اميرالمؤ منين حضرت على عليه السّلام فرمود:
«لا تتّكلوا بشفاعتنا، فإ نّ شفاعتَنا قد لا تلحَق باءحدكم إ لّا بعد ثلاث ماءة سنة ؛(٣٥٦)»
فقط به شفاعت ما تكيه نكنيد، چرا كه شفاعت ما هست اما شما به چهره اى وارد قيامت شده ايد كه شفاعت ما به شما نمى رسد و اگر برسد پس از سيصد سال خواهد رسيد. يعنى سيصد سال بايد در حبس بمانيد و يا در جهنم بسوزيد، آنهم معلوم نيست كه آيا سال دنيا است و يا سال آخرت كه طبق فرموده ى قرآن :
«فى يوم كان مقداره خمسين اءلف سنة#(٣٥٧)»
يك روز قيامت پنجاه هزار سال است .
آن هم در قيامت به قدرى دقيق عمل مى كنند كه كوچك ترين چيزى كه از انسان سر بزند آن را مى آورند.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
«يا بُنىَّ إ نّها إ ن تكن مثقال حبّةٍ مِن خردلٍ فتكن فى صخرة اءو فى السّموات اءو فى الاءرض ياءت بها اللّه إ نّ اللّه لطيف خبير#(٣٥٨)»
پسركم ، بى گمان [هر كارى كه انسان انجام مى دهد] اگر هموزن دانه ى خردلى باشد و در درون سنگى سخت يا در [گوشه اى از] آسمانها يا در [جايى دورافتاده از] زمين [نهفته ] باشد، خدا آن را [براى حسابرسى ] مى آورد، چرا كه خدا [سخت ] دقيق و آگاه است .
يعنى اگر به اندازه ى پر مگسى معصيت كرده باشيد، آن را مى آورند مگر با توبه او را از بين برده باشيد.
آهنى كه زنگ زده است ، به خدمت گرفته نمى شود مگر آن را در داخل آتش ‍ انداخته تا جرم و زنگارش از بين برود، آن گاه به كار مى آيد.
گاهى جِرم گناه آن قدر روى انسان اثر مى گذارد كه حضرت امام على عليه السّلام مى فرمايد: بايد سيصد سال عذاب بكشد تا آن زنگارهاى گناه از بين برود، آن گاه ما شفاعت كنيم و بعد رحمت واسعه ى الهى نصيبتان گردد.
به همين خاطر است كه امام سجّاد عليه السّلام فرمود:
«إ يّاكم و مصغّراتٍ مِن الذّنوب ؛»
از گناهان كوچك بپرهيزيد، چون ناگهان ممكن است همان گناه به ظاهر كوچك گريبانتان را بگيرد.
به كلام زيبا و سازنده ى امام پنجم حضرت امام باقر عليه السّلام عنايت كنيد كه چنين فرمود:
«مِنَ الذّنوب الّتى لا تُغفَرُ قول الرّجل يا ليتنى لا اءُآخِذُ إ لّا بهذا؛(٣٥٩)»
از جمله ى گناهانى كه هرگز بخشيده نمى شود اين است كه مرد بگويد: اى كاش گناه من همين بود.
يعنى اين كه چيزى نيست ، انسان نبايد گناهش را هرگز كوچك و سبك بشمارد، چون انسان را بى باك مى نمايد.
و گناه ضرر و خطرش اول به شخص گنهكار مى رسد، آن گاه در جامعه هم اثر نامطلوب خود را خواهد گذارد. به عنوان نمونه ، اگر خداى ناكرده نطفه انسانى از حرام و غير مشروع منعقد گردد، ثمرات تلخ آن ، هم روى همان ولد الزّنا و هم روى جامعه ظاهر خواهد شد.
به بيان زيبا و دلنشين حضرت امام صادق عليه السّلام توجه كنيد كه چنين فرمود:
«إ نّ لولد الزّنا علامات :
اءحدها بغضنا اءهل البيت ،
و ثانيها اءنّه يحنّ إ لى الحرام الّذى خُلِقَ منه ،
و ثالثها اءلا ستخفاف بالدّين ،
و رابعها سوء المحضر للنّاس ؛(٣٦٠)»
همانا فرزند نامشروع و متولد شده ى از زنا و خلاف آثار و علائمى دارد، كه آن نشانه ها و علامت ها خود را در روح و فكر و جان و روش و منش همان انسان از طريق حرام به دنيا آمده ، نشان مى دهند كه برخى از اين قرار است :
١. با ما اهل بيت پيامبر دشمنى مى كند.
كسى كه كينه اهل بيت عليهم السّلام ، على و زهرا عليهما السّلام و يازده فرزند عزيزشان را بپروراند و با آنان دشمنى كند، ريشه و نطفه اش پاك نيست ، يعنى آن گناه اين اثر و زمينه را در آن شخص ايجاد و فراهم مى كند كه با پاكترين و بهترين بندگان خدا دشمنى كند.
٢. روحيه ى شخص طورى مى شود كه گرايش و تمايل خاصى به هر چيز حرام دارد، همسر حلالش در كنارش هست ، اما او به سراغ حرام مى رود، غذاى حلال و كاسبى حلال ، فراوان است اما او به دنبال درآمد حرام مى شتابد. جلسات مباح و خوب و مفيد فراوان است ولى او در جلساتى كه معمولا در آنجا گناه انجام مى گيرد شركت مى كنند، تمايلش به حرام زيادتر است .
٣. اثر شوم ديگرش اين است كه دين و ديندار را مسخره مى كند، مسجد و مسجدى را، حجاب و حجاب دارد و طرفدار دين را به مسخره مى گيرد.
٤. نتيجه ى شوم ديگرش اين است كه : اينان آدم هاى بى ادبى هستند و هر قدر از نظر موقعيت اجتماعى و سياسى رشد كنند، خوش محضر نيستند، در حضور آنان و يا در محفل آنان نه تنها انسان بهره اى نمى برد بلكه رنج روحى پيدا مى كند، چون هتّاك و بد برخورد هستند.
در زندگى رهبران بزرگ دينى ، امامان معصوم عليهم السّلام ، علما و مجتهدين و شخصيت هاى علمى و انديشمندان متعهد و پرهيزكار از همه با ادب تر و خوش محضرترند كه انسان از محضر آنان لذّت مى برد.
اثر نامطلوب گناه در زندگى مادى انسان همان طورى كه گناه در روح و جسم و فكر و اخلاق و ايده و روش و منش و برخورد اجتماعى انسان اثر ناهنجار گذارده و خود را نشان مى دهد، همان گونه بدى و گناه در زندگى مادّى و در اقتصاد فرد و جامعه ، آثار نامطلوب و ناهنجارى دارد.
سخن ارزشمند و مهم حضرت امام صادق عليه السّلام را در همين رابطه عنايت كنيد كه چه زيبا فرمود:
«إ نّ المؤ منَ لَيُذنبُ فيُحرَمُ به الرِّزق ؛(٣٦١)»
هر آينه مؤ من گناه مى كند و خداوند روزيش را كم مى كند، يعنى بركت را از كسب او مى برد.
البته در اين بيان ، سخن روى شخص مؤ من است ، ظاهرا مى خواهد بفرمايد كه خداوند از شخص مؤ من انتظار خلاف ندارد و به خاطر همان خلاف و گناه از طريق نقص و فشار در زندگى ماديش مى خواهد بيدارش كند، ادبش ‍ كند و در واقع اين يك لطف به مؤ من است ، كه از اين طريق خدا مى خواهد او را به عواقب خطرناك گناه و بيدادش آگاه سازد كه مبادا دچار خطر و مشكل بزرگ ترى بشود.
به هر حال بعضى از مؤ منين هستند كه زحمت مى كشند و تلاش مى كنند، اما كسب و تلاش آنان بركت آفرين و آسايش آور نيست ، بايد ديد اشكال كار در كجاست ؟
قطعا در نحوه ى عملكرد آنان است ، بايد ببيند كجا قطع رحم كرده اند؟ در كدام مجلس عروسى و يا غير عروسى كه سفره ى گناه باز بود حضور پيدا كرده اند؟ بايد اشكال و نقص را در خود جستجو كنند. اين است اثر سوء مادّى گناه در زندگى انسان .
اثر سوء گناه در زندگى معنوى انسان بعضى ها گمان مى كنند كه گناه فقط اثر منفى دارد، در حالى كه اين گونه نيست ، بلكه انسان گنهكار نه تنها از نظر مادّى بلكه از نظر معنوى هم سيلى و ضربه مى خورد. آثار شوم گناه و ستم در معنويت و اخلاق شخص ظاهر مى گردد و صاحب آن را از خيلى بركات معنوى و توفيقات الهى باز مى دارد.
خيلى ها هستند كه به نماز شب و ذكر و ورد و زيارتها و دعاها و توسّل ها علاقه دارند، اما توفيق انجام آن را پيدا نمى كنند. شايد حسرت يك نماز شب ، و يك شب زنده دارى در ماه عزيز رمضان ، و عرض ارادت و ادب به ساحت مقدس شهداى كربلا به ويژه سالار شهيدان حضرت سيد الشّهدا در روزهاى تاسوعا و عاشورا و زيارت مكانهاى مقدس در دل گناهكاران مى ماند و سرانجام موفق نمى گردند. چنين كسانى بايد بگردند و تفحص ‍ كنند و اشكال را در خود و اعمال و رفتار خود جستجو و پيدا كنند.
شايد يكى از آن عوامل سلب توفيق اين مؤ من ، گناه و لغزش هايى باشد كه از او سر مى زند كه نبايد و در شاءن او نيست .
سخن سازنده و پر ارج حضرت امام صادق عليه السّلام را عنايت كنيد كه فرمود:
«إ نّ الرّجل يذنب فَيُحرمُ صلاة اللّيلِ(٣٦٢)»
مردى گناه مى كند و گناهش سبب مى گردد كه خداوند او را از نماز شب و كارهاى مستحبى كه سبب بالا رفتن درجات معنوى و فضيلت او مى شود دور كند و او را از معنويات محروم نمايد.
خلاصه به انجام اعمال ارزشمند و فضيلت آفرين موفق نمى گردد، راستى كه چه خسارتى بزرگ تر مؤ من كه مؤ من كه نتواند توفيقات معنوى و الهى داشته باشد؟
در روايات آمده است كه يك لقمه ى حرام سبب مى شود كه دعاى مؤ من تا چهل روز مستجاب نشود.
اثر ناهنجار گناه در سطح جامعه و مردم هم چنانكه آثار نامطلوب و خطرناك گناه در زندگى مادّى و معنوى انسان گنهكار نتيجه ى شومش ظاهر مى شود، اين بار از دايره ى زندگى فردى بيرون مى رود و اجتماع را تهديد مى كند، يعنى خطا و لغزش هاى فرد تنها در خود و خانواده اش خلاصه و تمام نمى شود بلكه تركش هاى مسموم آن كام جامعه و مردم را تلخ مى كند. پس عموم جامعه هم بايد حسّاس ‍ باشند.
در اينجا ذكر يك مطلب ضرور است و آن اينكه معمولا انسانها در جامعه اسلامى به دو علت به افراد خلافكار و خطاكار تذكّر نمى دهند و حساسيت نشان نمى دهند.
١. يا حياى كاذب و بيجا دارند و مى گويند: چون فاميل و طايفه و دوست ماست ، نمى توانيم چيزى بگوييم .
٢. ترس از منافع شخصى و خيالى را - كه احتمال مى دهد از دست برود - به متخلف تذكّر نمى دهد.
انسانهاى ترسو و داراى حياى كاذب ، هميشه مصالح اسلام و امّت اسلامى و جمع و جامعه را فداى مصالح كاذب شخصى خود مى كنند. اين روش و رفتار كارى اشتباه است .
اكنون به پيام سرنوشت ساز و هشدار دهنده و حسّاس مولاى عاشقان و رئيس مذهب شيعيان حضرت امام صادق عليه السّلام توجه كنيد كه فرمود:
«إ نّ اللّه تعالى إ ذا غضب على اءمّة ثمّ لم ينزل بها العذاب ،
اءغلى اءسعارها،
و قصّر اءعمارها،
و لم تُربِح تجّارها،
و لم تَغزُر اءنهارها،
و لم تزَّك ثمارها،
و سلّط عليها شرارها،
و حبس عليها اءمطارها؛(٣٦٣)»
اگر در اثر گناه جامعه و امّتى ، خداوند بر آنان غضب كند و عذاب آسمانى بر آنان نازل نكند، به گونه اى ديگر آنان را عذاب كرده و كيفر مى دهد. در همين دنيا كه همان آثار شوم و پليد گناه گريبان جامعه و مردم را مى گيرد، كه آثارش ‍ چنين است .
١. گرانى و تورم را بر آنان مسلط مى كند؛
٢. عمرشان را كوتاه مى كند؛
٣. تاجرهايشان سود نمى كنند؛
٤. نهرهايشان پر آب نمى گردد؛
٥. ميوه هايشان را پاكيزه و خوش طعم نمى نمايد.
٦. مسئولين و مديران خوب را از ميانشان مى برد و افراد شرور را بر آنان مسلط مى نمايد.
٧. باران رحمت را از آنان قطع مى كند، و وقت نياز به باران ، آفتاب و در وقت نياز به آفتاب ، باران مى فرستد.
اين است آثار تلخ گناه بر زندگى عمومى جامعه كه اثر بد آن ، همه را مى رنجاند و حلقوم شان را فشار مى دهد و نفس ها را تنگ مى كند و عرصه ها را بر همگان تنگ و همه را از زندگى ناخشنود مى نمايد.
توبه از كدام دسته است ؟ دانشمند عالى قدر اسلامى مرحوم راغب اصفهانى در مفردات خود مى گويد: پوزش و عذر خواهى سه قسم است :
١. شخصى مى گويد: معذرت مى خواهم ، من اين كار را انجام ندادم .
٢. مى گويد: بلى انجام دادم ، ولى علتى داشت و به اين دليل انجام دادم .
٣. مى گويد: من انجام دادم ، اما كار بدى كردم ، و حالا توبه مى كنم و معذرت مى خواهم .
اين دانشمند بزرگوار مى فرمايد: توبه و استغفار از قسم سوّم است ، يعنى در پيشگاه خداوند به گناهانت اقرار كرده و بگويى نفهميدم ، اشتباه كردم ، معذرت مى خواهم ، خداوندا، مرا ببخش ؛ و اثر توبه اين است كه مانند موادّ شوينده ، چرك هاى گناه را از صفحه ى دل و اعمال انسان پاك كرده و از بين مى برد.
لذا پيامبر عزيز اسلام در خطبه ى شعبانيه به توبه و استغفار توصيه مى كند و مى فرمايد:
«و توبوا إ لى اللّه مِن ذنوبكم ؛»
در پيشگاه خدا از گناه و لغزشهايتان عذرخواهى و اظهار ندامت و پشيمانى كنيد.
تو را ز دست اجل كى فرار خواهد بود؟فرارگاه تو دار القرار خواهد بوداگر تو ملك جهان را به دست آوردىمباش غرّه كه ناپايدار خواهد بودتو را به تخته و تابوت دركشند از تختگرت خزانه و لشكر هزار خواهد بودتو را به كنج لحد سالها ببايد خفتتن تو طعمه هر مور و مار خواهد بودنيازمندى ياران نداردت سودىمگر عمل كه تو را باز يار خواهد بودبسا امير كه آنجا اسير خواهد شدبسا اسير كه فرمان گذار خواهد بودبهشت مى طلبى ، از گنه نه پرهيزىبهشت منزل پرهيزگار خواهد بود(٣٦٤)حال كه سخن به اينجا رسيد و از آثار شوم گناه سخن به ميان آمد، چه خوبست مختصرى در زمينه اثر اعمال نيك در ساختار فكرى انسان و جامعه بحث شود.
همان طور كه رفتار و اعمال ناشايسته ى انسان در زندگى فردى و اجتماعى مادى و معنوى او اثر مى گذارد، به همان اندازه بلكه بيشتر و بهتر كار و اعمال نيك و عمل به مقررات مستحب و واجب الهى در ساختار فردى و اجتماعى و زندگى مادّى و معنوى انسان اثر مهمى دارد؛ از جمله ى آنها نماز، و از ميان نمازها، نماز شب ، بركات عظيمى را به انسان مؤ من به ارمغان مى دهد.
به سخن دلنشين حضرت امام صادق عليه السّلام دل و جان مى سپاريم كه چنين فرمود:
«صلاة اللّيل تحسّن الوجه ،
و تحسّن الخلق ،
و تطيب الرّيح ،
و تدّر الرّزق ،
و تقضى الدّين ،
و تذهب بالهمّ،
و تجلى البصر؛(٣٦٥)»
نماز شب خاصيت سازندگى و برازندگى و سرافرازى براى صاحبش دارد، كه بدين قرار است :
١. چهره ى مؤ من را نورانى مى كند؛
٢. اخلاق مؤ من را زيبا و نيكو مى سازد؛
٣. انسان را خوشبو و معطّر مى كند. يعنى روى جسم او اثر مى گذارد.
«ابو على سينا» آن دانشمند اسلامى بى همتا در عصر خود مى گويد: روح و جسم انسان مانند شكل شير مى ماند كه بر روى سنگ مرمر تراشيده شده است . هيچ كدام اين دو را نمى توان جدا كرد يعنى صفات جسم در روح ، و صفات روح در جسم ، و اعمال يكديگر در همديگر اثر مى گذارد.
٤. نماز شب ، رزق و روزى مؤ من را فراوان مى كند، و هيچ مؤ من مخلص ‍ اهل نماز شب با توكّل قوى به خدا را پيدا نمى كنيد كه دست نياز و گدايى اش به سوى كسى دراز بوده و يا از گرسنگى مرده باشد.
٥. نماز شب سبب اداى دين و قرض مى گردد.
٦. نماز شب ، غم و غصّه را از دل مؤ من بيرون مى برد.
٧. نماز شب ، چشمان مؤ من را جلوه ملكوتى و الهى مى دهد.
يعنى چه بسا حقايقى را مى بيند كه ديگران نمى بينند.
اثر نماز شب در سرنوشت آخرت انسان در اين مورد مولاى سرفرازان امير مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام چنين فرمود:
«اءوحى اللّه تعالى إ لى موسى عليه السّلام : قُم فى ظلمة اللّيل إ جعل قبرك روضة مِن رياض الجنّة ؛(٣٦٦)»
خداوند به حضرت موسى عليه السّلام وحى كرد كه اى موسى ، در تاريكى شب از خواب بلند شو، و شب زنده دار دو سحر خيز باش و نماز شب به جاى آور، در عوض خانه ى عالم برزخى تو را به باغى از باغهاى بهشت تبديل مى كنم .
آن قدر شب زنده دارى و نماز شب اهميت دارد كه همه ى پيشوايان معصوم عليه السّلام خود عمل كرده و سفارش مى نمودند.
نقل شده است كه امير مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام نافله هاى شب را مى خواند و ادامه مى داد تا به نماز صبح متصل مى نمود؛
«كان يُصلّى نوافل اللّيل ، و يَصِلُها بصلاة الصُّبح ؛(٣٦٧)»
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم آن قدر به نماز شب اهميت مى داد، تا جايى كه فرمود: دو ركعت نماز در دل شب براى من محبوبتر از دنيا و آنچه كه در آن است :
«الرّكعتان فى جوف اللّيل اءحبّ إ لىّ من الدّنيا و ما فيها؛(٣٦٨)»
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم آن قدر به نماز شب اهميت مى داد، تا جايى كه فرمود: دو ركعت نماز در دل شب براى من محبوبتر از دنيا و آنچه كه در آن است .
ابو هريره نقل مى كند كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:
«اءفضل الصّلاة بعد الفريضه الصّلاة فى جوف اللّيل(٣٦٩)»
با فضيلت ترين و با ارزش ترين نماز بعد از نماز واجب ، نماز شب است .
و نيز پيامبر عزيز اسلام مى فرمايد: براى اينكه تهيدست و فقير نباشيد، نماز شب بخوانيد.
به سخن زيباى پيامبر بزرگ اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در اين مورد توجه كنيد كه فرمود كه مادر حضرت سليمان بن داود، به سليمان عليه السّلام گفت :
«ايّاك و كثرة النّوم باللّيل ، فانّ كثرة النّوم باللّيل تَدَعُ الرّجل فقيرا يوم القيامة(٣٧٠)»
فرزندم ، بپرهيز از خواب زياد در شب ، چون خواب طولانى شب سبب فقر و تهيدستى آدم در قيامت مى گردد.
كنايه از اين است كه قسمتى از شب بيدار بمان و با خواندن نماز شب و رابطه و انس با پروردگار، كسب معنويت و فضيلت نما، در غير اين صورت در قيامت بيچاره و تهيدست و گرفتار و نيازمند خواهى شد.
پس شب زنده دارى و نافله هاى شب باعث عزّت و فضيلت و سرافرازى انسان مؤ من در آخرت مى گردد.
رسول خدا فرمود:
«يا اءهل القرآن اءوتروا، فإ نّ اللّه وتر يحبّ الوتر،(٣٧١)»
اى پيروان قرآن ، نماز «وتر» بجا آوريد، چرا كه نماز «وتر» مورد علاقه و محبوب خداست .
حتى امام صادق عليه السّلام يكى از علائم و ويژگى هاى شيعه را اقامه ى نافله ى شب معرفى مى كند و چنين مى فرمايد:
«ليس مِن شيعتِنا، مَن لم يصلّ صلاة اللّيل ؛(٣٧٢)»
از شيعيان ما نيست كسى كه اهل نماز شب نباشد.
البته اين روايت مختصرى توجيه لازم دارد، و آن اينكه ، حضرت مى خواهد بفرمايد، آن فضيلت و ارزش و جايگاهى كه شيعه ى اهل نافله ى شب پيش ‍ ما دارد، شيعه اى كه اهل نافله ى شب نيست ، آن فضيلت و جايگاه را ندارد.
و نيز امام صادق عليه السّلام چنين مى فرمايد:
«المال و البنون زينة الحياة الدّنيا، و ثمان ركعاتٍ مِن آخر اللّيل و الوتر زينة الآخرة ؛(٣٧٣)»
اموال و فرزندان ، مايه ى زيبايى و قشنگى اين دنيا هستند، و هشت ركعت نماز آخر شب و يك ركعت نماز «وتر» مايه ى زيبايى و زينت جهان آخرت خواهند بود.
و نيز به يكى از دوستان چنين مى فرمايد:
«يا سليمان ، لا تَدَع قيامَ اللّيلِ، فإ نّ المغبونَ مَن حُرِمَ قيام اللّيل ؛(٣٧٤)»
با ارزش ترين عبادت و نماز بعد از نماز واجب ، به پا خاستن براى نافله شب است .
حضرت امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه ى«إ نّ الحسناتِ يُذهبن السيّئاتِ#(٣٧٥)»حسنات و نيكى ها، پليدى و بديها را پاك مى كند، چنين فرمود:
«صلاة اللّيل تُكَفِّرُ ما كان مِن ذنوب النّهار؛»
نماز شب ، گناهان روز را محو كرده و از بين مى برد.
يعنى آن حسنات و نيكى ها كه باعث زدوده شدن پليدى و گناهان مى گردد، نماز شب خواهد بود.
نماز شب نه تنها روح را صفا و آرامش و قلب را نورانيت مى بخشد و چهره ى مؤ من را در قيامت سفيد مى كند و رضايت خاطر خدا را جلب مى نمايد، و باعث بالا رفتن درجات معنوى انسان در قيامت و روشنى خانه ى برزخ او مى گردد، بلكه در جسم و تن و بدن انسان مؤ من شادابى و سلامت ايجاد مى كند.
در همين زمينه امام صادق عليه السّلام فرمود:
«عليكم بصلاة اللّيل ، فإ نّها سنّة نبيّكُم ،
و دَاءبِ الصّالحين قبلَكم ،
و مَطرَدَةُ الدّاءِ عن اءجسادِكُم ؛(٣٧٦)»
بر شما باد به انجام نماز شب ، چرا كه خواندن نافله ى شب ، روش پيامبر بزرگوار شماست ، و نيز منش بندگان شايسته ى خدا پيش از شماست . افزون بر اين ، خواندن نافله ى شب باعث دور شدن دردها از جسم و روان شماست .
«يا اءباذرم احفَظ وصيّة نبيّك تنفعك :
مَن خُتِمَ له بقيام اللّيل ثمّ مات فله الجنّة ؛(٣٧٧)»
پيامبر عزيز اسلام در لحظات آخر زندگى شان خطاب به ابوذر غفارى چنين فرمود: اى اباذر، سفارش پيامبرت را حفظ كن و عمل بنما كه به سود تو است ، و آن اينكه كسى كه آخرين لحظات زندگى او به نماز شب ختم شود و از دنيا برود، بهشت براى او خواهد بود.
و نيز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«مَن إ ستيقظَ مِن اللّيل و ايقظَ إ مراءتَه فصلَّيا ركعتَينَ كُتِبا مِنَ الذّاكِرينَ اللّه كثيرا و الذّاكراتِ؛(٣٧٨)»
كسى كه سحرگاهان بيدار شود و همسرش را نيز بيدار كند و هر كدام لااقل دو ركعت نماز بخوانند، جزو يادكنندگان خدا قرار گرفته و نوشته مى شوند.
در اين بيان پيامبر بزرگ اسلام مى خواهند بفرمايند كه محيط جامعه ى كوچك خانواده را محيط معنوى و فضيلت و كمال و بندگى خدا قرار داده و كار فرهنگى و تربيتى بنماييد، كه قطعا اثر مثبت آن روى فرزندان آن خانواده ظاهر خواهد شد.
نماز شب باعث نورانيت دل و جان انسان مؤ من مى شود.
مولاى سرفرازان امير مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام در اين مورد فرمود:
«نوِّر قلبَك بالصّلاة فى الظُّلَم ؛(٣٧٩)»
دل خود را در تاريكى شب به وسيله ى نماز و نافله ى شب نورانى كنيد.
در تفسير آيه ى«و بالاءسحارِ هم يستغفرون#(٣٨٠)»
و سحرگاهان از درگاه خدا طلب مغفرت و آمرزش مى كنند، امام صادق عليه السّلام فرمود:
«كانوا يستغفرون فى الوَترِ سبعينَ مرّةً فى السّحرِ؛(٣٨١)»
طلب آمرزش كننده هاى در سحر، همانهايى هستند كه در نماز «وتر» خود به هنگام سحر، هفتاد مرتبه استغفار مى كنند.
به قدرى بيدارى در آخر شب و خواندن نماز شب از ديد رسول عزيز اسلام حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم مهم است كه خطاب به حضرت امام على عليه السّلام سه مرتبه تكرار فرمود كه :
«يا علىّ، عليك بصلاة اللّيل ،
عليك بصلاة اللّيل ،
عليك بصلاة اللّيل ؛(٣٨٢)»
يا على ، بر تو باد به خواندن نماز شب ، يا على ، بر تو باد به نماز شب ، يا على ، بر تو باد به نماز شب .
بنابراين بايد نماز شب خيلى مؤ ثر باشد كه اين قدر به آن اهميت داده شده است ، و پيشوايان دينى ما رمز و راز بسيارى از فضائل و ارزشها را در پناه نماز شب مى دانند.
جبرئيل امين آن ملك بلند مرتبه و محبوب خدا به محضر محبوب ترين و عزيزترين شخصيت در نظام خلقت از ديدگاه پروردگار، يعنى پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم رسيد.
پيامبر فرمود:
«عِظنى »مرا موعظه كن .


۸
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

چه قدر روح متواضع و خاكى و بلندى را دارد؟ با همه عظمت و با همه ى علم و دانش و آگاهى و عقل و درايتى كه دارد، از جبرئيل درخواست موعظه و نصيحت مى كند.
جبرئيل چند موعظه جالب نمود كه اين گونه است :
«آتانى جبرئيل ، فقال : يا محمد!
عِش ما شئتَ فإ نّك ميّت ؛
و احبب ما شئتَ فإ نّك مفارقة ،
و اعمل ما شئتَ فإ نّك مجزىّ به ،
و اعلم انّ شرفَ المؤ من قيامُه باللّيل ،
و عزُّه استغنائُه عن النّاس ؛(٣٨٣)»
فرشته ى وحى بر من وارد گرديد و چنين گفت :
هان اى محمد! هر گونه مى خواهى در اين جهان زندگى كن ، اما بدان كه سرانجام از اين جهان خواهى رفت .
ب . هر كس و هر چيزى را مى خواهى دوست بدار؛ اما بدان كه روزى از آن ، جدا خواهى شد.
در زندگى ، هر كارى مى خواهى انجام بده ، اما به هوش باش ، كه به همان صورت ، كيفر و پاداش داده خواهى شد.
بدان كه شكوه و شرافت انسان كمال جو، در دو چيز است :
١. شب زنده دارى براى خدا و خودسازى و پالايش جان .
٢. و احساس بى نيازى از مردم و اميد بستن به خدا.
يعنى مؤ من عزيز و شرافتمند در پيشگاه خداوند كسى است كه :
هم اهل نماز شب باشد و هم اذيت و آزارش به كسى نرسد.
امام صادق عليه السّلام دانشمند علوم آل محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«إ نّ مِن روح اللّه عزّوجلّ ثلاثة :
التهجّد باللّيل ،
و اءفطار الصّائم ،
ولقاء الا خوان ؛(٣٨٤)»
بى گمان سه چيز از مهر و لطف خداست :
١. نماز شب ؛
٢. افطار دادن به شخص روزه دار؛
٣. ملاقات برادران دينى .
دعا و بهترين اوقات استجابت دعا يكى ديگر از فرازهاى سخن رفيع و پربركت پيامبر عزيز اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در خطبه ى شعبانيه چنين است :
«و رافعوا اليه اءيديكم بالدّعاء فى اءوقات صلواتكم ؛»
هنگام نمازها، دست هايتان را جهت دعا به سوى خداوند بلند كنيد و وقتى نماز تمام شد دعا كنيد.
از وظايفى كه انسان مؤ من و مسلمان دارد، دعاست ، چون دعا كليد رمز باز شدن مشكلات زندگى دنيا و آخرت است .
يكى از توصيه هاى بسيار مهم قرآن كريم توسّل به دعا در پيشگاه خداوند است كه مى فرمايد:
«و قال ربُّكم اءدعونى اءستجب لكم#(٣٨٥)»
و پروردگارتان گفت : مرا بخوانيد و از من بخواهيد تا خواسته هاى شما را اجابت كنم .
و در آيه اى ديگر مى فرمايد:
«اءمّن يُجيبُ المضطرَّ إ ذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلُكم خلفاءَ الاءرض ‍ اءئلَه مع اللّه قليلا ما تذكّرون#(٣٨٦)»
[آيا خدايان ساختگى شما بهترند] يا آن كسى كه درمانده را چون او را بخواند پاسخ مى دهد، و گرفتارى [او را] برطرف مى سازد، و شما را جانشين [ديگران در] زمين مى گرداند؟ آيا با خدا[ى يكتا] خدايى است ؟ [راستى ] چه اندك به خود مى آييد.
آيا جز خدا كسى هست كه انسان گرفتار را وقتى كه درخواست كرد و تقاضا نمود، اجابت كند، و گره هاى كور زندگى او را باز كند؟
و در آيه اى ديگر مى فرمايد:
«فإ ذا فرغتَ فانصب#
وإ لى ربّك فارغب #(٣٨٧)»
پس چون [از نماز] فراغت يافتى ، [به نيايش ] سخت بكوش ، و تنها به سوى پروردگارت روى آور.
حضرت امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود:
«و إ لى ربّك فارغب #» قال : الدّعاء بعد الفريضة .
إ يّاك اءن تدعه فإ نّ فضلَه بعد الفريضة كفضل الفريضة على النّافلةِ»(٣٨٨)
دعا بعد از نماز است ، مبادا بعد از نماز، دعا كردن را رها كنى ، چون بعد از هر نماز دعا كردن و بيان حاجات در پيشگاه خداوند به اندازه ى نماز واجب بر نماز مستحب فضيلت دارد:
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«إ ذا فرغَ العبدُ مِن الصّلاة و لَم يساءل اللّه تعالى حاجتَه ، يقول اللّه تعالى لملائكتهِ: اءنظُروا إ لى عبدى فقد اءدّى فريضَتى و لم يَساءَل حاجتَه منّى كاءنّه قد استغنى عنّى ؛ خذوا صلاتَه فاضرِبوا بها وجهَه ؛(٣٨٩)»
وقتى بنده ى خدايى از نماز فارغ شود و حاجت خويش را از خدا نخواهد، خداوند به ملائكه هاى آسمان مى فرمايد: نگاه كنيد به بنده ى من امر واجب مرا انجام داد ولى بعد از نماز حاجت هاى خودش را از من نخواست ، گويى نسبت به خالق خويش احساس بى نيازى مى كند، نمازش را به صورتش ‍ بكوبيد.
پس از نمازت دعا كن ، و بگو: خدايا، نمازم را بپذير.
مرا به راه راست هدايت كن .
آن گاه پدر و مادر و فرزندان ، مؤ منين و همسايه ها را دعا كن .
براى آخرت خودت هم دعا كن . شخص نيازمند و محتاج بايد دستش را دراز كرده و بخواهد.
بهترين اوقات استجابت دعا اولا انسان مؤ من در تمام سال هر وقت در پيشگاه خداوند دعا كند و حاجت بخواهد، راه باز است ، ولى بعضى از اوقات هست كه در آن زمان ، راه براى دعا و تقاضا از بارگاه خدا بازتر و زمينه هموارتر است .
مثلا در ماه مبارك رمضان و امثال آن ، يك موقعيت اختصاصى و ويژه براى دعا و تقاضا از بارگاه خداست . در اين زمينه حقايق بسيارى در روايات آمده است .
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«يَستَحِبُّ الدّعاءُ فى اربعة مواطن :
فى الوتر،
و بعد الفجر،
و بعد الظّهر،
و بعد المغرب ؛(٣٩٠)»
چهار وقت بهترين فرصت براى عرض حاجت در پيشگاه خداوند است :
١. بعد از «وتر» و يا آخرين ركعت نماز شب ؛
٢. بعد از نماز صبح ؛
٣. بعد از نماز ظهر؛
٤. و بعد از نماز مغرب .
شرايط و اوقاتى كه براى دعا بيان شد، قطعا حكمتى دارد و سخن حكيمانه و رهگشاى امام هفتم حضرت كاظم عليه السّلام بيانگر همين واقعيت است كه فرمود:
«ما مِن مؤ من يؤ دّى فريضةً مِن فرائض اللّه إ لّا كان له عند اءدائها دعوة مستجابة ؛(٣٩١)»
هيچ مؤ منى نيست ، مگر اينكه بعد از هر نماز واجب حقى براى او مقرر مى گردد، و آن اين است كه اگر دعا كند دعايش مستجاب مى شود.
اين روايت ، مى خواهد به بنده خدا برساند كه با اين نمازش امتيازى پيدا مى كند و آن استجابت دعاست .
«احمد بن عبد اللّه غروى » از پدرش نقل مى كند كه پدرم گفت بر «فضل بن ربيع » وارد شدم و او در طبقه بالاى ساختمانش نشسته بود و با ديدن من مرا صدا كرد كه «غروى !» بيا كنار من .
رفتم و به من گفت : پايين را نگاه كن . نگاه كردم ، گفت : چه مى بينى ؟
«قلتُ ثوبا مطروحا؛»
گفتم : لباسى را مى بينم كه آنجا افتاده است .
گفت : دقت كن . مجددا با دقت بيشتر نگاه كردم و ديدم گويى كسى هست . گفتم ظاهرا كسى به سجده افتاده است .
«فضل بن ربيع » گفت : او را شناختى ؟
گفتم : نه .
گفت : خود را به ناشناسى مى زنى ؟
گفتم : نه ، حقيقتا نمى شناسم .
«فضيل بن ربيع » كه يكى از درباريان نيرومند و زورمدار هارون بود، گفت :
«هذا اءبو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام اءنّه يُصلّى الفجر فيُعقِّبُ ساعةً فى دبر صلاتِه إ لى اءن تَطلُعَ الشّمسُ؛(٣٩٢)»
اين آقا ابا الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام است . وقتى نماز صبح را تمام مى كند سر بر سجده مى برد و آن قدر در سجده مى ماند و با خدا حرف مى زند تا آفتاب طلوع كند.
چگونه و با چه حالتى دعا كنيم ؟ جواب اين سؤ ال را مولاى سرافرازمان امير پاكبازان حضرت امام على عليه السّلام فرموده است كه چنين است :
«إ ذا فَرَغَ اءحدُكُم مِن الصّلاةِ فليَرفع يدَيهِ إ لى السّماء و لينصِب فى الدّعاء فقال : عبد اللّه بن سباء يا اءمير المؤ منين اءليس اللّه فى كلّ مكان ؟ قال عليه السّلام : بلى .
قال : فلِمَ يرفَعُ العبدُ يدَيهِ إ لى السَّماءِ؟
قال عليه السّلام : اءما تقرءُ «و فى السّماء رزقكم و ما توعدون# ؟»
فَمِن اءين يُطلَبُ الرِّزقُ إ لّا مِن مَوضعِه ،
و موضِعُ الرّزقِ و ما وعد اللّه عزّوجلّ السّماءُ؛(٣٩٣)»
وقتى كسى از شما از نماز فارغ شد دستانش را بلند كرده و به سوى آسمان نگاه دارد و دعا كند.
«عبد اللّه بن سبا» پرسيد: يا امير المؤ منين ، مگر خدا در همه ى مكانها نيست ؟
آن حضرت فرمود: چرا، خداوند در همه جا هست .
«عبد اللّه بن سبا» گفت : پس چرا بندگان او در هنگام دعا كردن دست هايشان را به سمت آسمان بلند كنند؟
حضرت امام على عليه السّلام فرمود: آيا قرآن را نخوانده اى كه مى فرمايد: و رزق و روزى شما و آنچه را كه وعده داده شده ايد، در آسمان است » شما روزى را بايد از جايگاه خودش طلب كنيد، و مكان روزى و آنچه را كه خداوند به بندگانش وعده داده است از ناحيه ى آسمان است .
لذا مى فرمايد: موقع دعا بايد دست هايتان را به سمت آسمان بلند كنيد، و جمله«و ما توعَدون »را چنين تفسير كرده اند:
«اءى مِن الثّوابِ، لِاءنّ لاجنّةَ فوقُ السّماءِ السّابعة ؛»
ثواب اعمال و پاداش كارهاى شما مؤ منين جايگاهش آنجاست ، چون بهشت بالاى آسمان هفتم است .
«اءو لِاءنّ الاءعمالَ و ثوابَها مكتوبة مقدّرة فى السّماء؛(٣٩٤)»
جزاى اعمال و ثواب و پاداش آن در آسمان براى شما تنظيم مى گردد.
پس به خاطر سه چيز دستهايتان را به وقت دعا كردن به سوى آسمان بلند كنيد:
١. جايگاه روزى ؛
٢. ثواب و پاداش اعمال ؛
٣. و بهشت زيباى خدا كه بر فراز آسمان هفتم است .
بررسى و تحليل دعا از ديدگاه آيات و روايات حال كه بحث دعا مطرح شد، به جاست مختصرى درباره ى دعا و اثر آن در زندگى مادى و معنوى انسان - كه در فراز و نشيب هاى حساس و خطرناك زندگى چه قدر مى تواند رهگشا و نجات بخش باشد - عناوين ذيل بررسى شود:
١. دعا يا وسيله ى موفقيت و پيروزى ؛
٢. دعا يا چيزى به عنوان اسباب و علل ؛
٣. دعا، براى رفع نيازها و حوائج ؛
٤. دعا و آرامش قلبى براى مؤ من ؛
٥. و آيا دعا كردن با مقررات الهى مى سازد؟
انسانى را تصوّر كنيد كه به مرضى صعب العلاج دچار گرديده است و از هر طريق راه معالجه بسته شده است ، دردمندى را در نظر بگيريد كه تمام درهاى اجتماعى را به روى خود بسته مى بيند، نيازمندى را به ياد آوريد كه با اسباب و علل طبيعى نيازش برطرف نمى شود كه از هر طرف روحش در فشار و قلبش در طپش است ، چنين كسى را چه عاملى براى نجات و رهايى هست ؟ آيا غير از دعا و نيايش و تضرع در درگاه حق كه تواءم با تلاش و حركت باشد، چيزى مى تواند جوابگو بوده و آرامش او را فراهم نمايد؟
بايد اعتراف كرد كه غير از دعا و نيايش و تضرع به درگاه خدا كه تواءم با تلاش و حركت باشد، چيزى ديگرى نمى تواند آرامش او را فراهم نمايد.
آرى ، اين دعاست كه مى تواند و بس ؛ يعنى با دعا درب رحمت حق بر رويش باز مى شود، چنانكه پيامبر عزيز اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«مَن فُتِحَ له منكم باب الدّعاء فُتِحَت له اءبواب الرّحمة ؛»
كسى كه حالت دعا كردن برايش پيدا شود، درهاى رحمت پروردگار نيز بر رويش گسترده مى شود.
در واقع دعا سبب محبوبيت انسان و باعث تقرّب او به خدا مى گردد. البته دعا معرفت مى خواهد، شخص بايد شناخت و معرفت درباره ى پروردگار عالم پيدا كند، آن گاه دعا نمايد، در آن صورت است كه اثر مى كند.
«معاذ بن جبل » از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل مى كند كه آن بزرگوار فرمود:
«لو عَرفتُم اللّه حقَّ معرفَتِه لَزالَت لِدُعائكُم الجبالُ؛(٣٩٥)»
هرگاه شما خدا را چنانكه حق معرفت و شناخت اوست ، بشناسيد در آن حالت اگر دعا كنيد از دعاى شما كوه از جا كنده شده و زايل مى شود.
آيا دعا عامل ركود انسان است ؟ در اينجا بعضى ها خواستند بگويند كه دعا عامل ركود انسان است ، كه بايد به آنان گفت كه حقيقت دعا را درك نكرده اند، و آن اينكه بايد توجه داشت كه دعا و توسّل بدون فراهم شدن عوامل و اسباب طبيعى ميسر نخواهد گرديد، بلكه اول بايد عوامل و اسباب را فراهم كرد، آن گاه دست به دعا برداشت .
پيامبر بزرگ اسلام در ميدان جنگ و براى مقابله ى با دشمن ، نخست مقدمات جنگ را فراهم مى كرد و توده هاى مردم را بيدار و همه ى نيروها را بسيج مى نمود، آن گاه دست به دعا بر مى داشت و از خداوند پيروزى مى خواست .
پس دعا اين نيست كه در گوشه اى بنشينيد و از خدا بخواهيد، بلكه دعا آن است كه هم مقدمات را فراهم كنيد و هم نيروها را آماده نماييد، سپس ‍ توفيق را از خدا به وسيله ى دعا بخواهيد.
چنانكه حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود: پنج دسته هستند كه دعاى آنان مستجاب نمى شود:
١. مردى كه با همسرش سازش اخلاقى ندارد و ادامه ى زناشويى براى آنان غير ممكن است ، اما به جاى اينكه از راه قانونى طلاق استفاده كند، دعا مى كند كه خدا او را از آن گرفتارى نجات دهد.
٢. صاحب برده و بنده اى كه برده اش سه مرتبه گريخته و به زحمت او را پيدا كرده و براى مرتبه ى چهارم فرار مى كند و صاحبش دست به دعا بر مى دارد و از خدا مى خواهد كه بنده اش را پيدا كند.
٣. شخصى كه از كنار ديوار شكسته اى كه مشرف به سقوط است مى گذرد و به جاى آن كه بشتابد و با سرعت از آنجا بگذرد، ايستاده و دعا مى كند كه آن ديوار بر سرش خراب نشود.
٤. مردى كه به ديگرى مبلغى قرض داده ولى بر اين قرض دادن خود، شاهد و گواهى نگرفته است و حالا دعا مى كند كه فرد بدهكار طلب او را بدهد.
٥ و مردى كه در خانه نشسته و به دنبال كار و كسب نرفته و از خدا روزى و ثروت مى خواهد.
پس نتيجه مى گيريم كه از شرايط دعا، ابتدا فراهم آوردن عوامل و اسباب طبيعى است .
آيا دعا با مقدّرات الهى مى سازد؟ در اينجا بعضى ها خواسته اند بگويند كه دعا با مقدّرات الهى نمى سازد، چون ضمن مطالب فوق مشخص شد كه دعا خود يكى از عوامل و اسباب است ، پس عين مقدّر است ، نه برخلاف آن ، چنانكه يكى از معصومين فرمود:
«إ نّ الدّعاءَ مِن القَدَر؛»
خود دعا و نيايش از قوانين مقدر الهى است ، و لذا براى برآورده شدن حوائج بايد به دعا متوسّل شد.
«ابو على سينا» فيلسوف بزرگ اسلامى وقتى كه حلّ بعضى از مسائل برايش ‍ مشكل مى شد، وضو مى ساخت و به درگاه خداوند دو ركعت نماز حاجت مى خواند، و پس از آن ، دست به سمت آسمان بر مى داشت كه خدايا، حلّ اين مشكل را برايم آسان فرما و نتيجه مى گرفت .
«ميسر بن عبد العزيز» از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه به من فرمود: اى «ميسر» در پيشگاه پروردگار دعا كن و هر چه را مى بايست بشود از او بخواه كه به قلم تقدير و مشيت خداوند انجام خواهد شد؛ زيرا نزد خدا منزلت و مقامى است كه جز از طريق درخواست به آن نخواهى رسيد، و هر آينه فردى لب از دعا فرو بندد و درخواست ننمايد چيزى به او عطا نخواهد شد. يعنى شايستگى عطا الهى در اثر دعا پديد مى آيد. اى «ميسر» هيچ درى كوبيده نمى شود مگر آنكه سرانجام به روى انسان گشوده خواهد شد.(٣٩٦)
اثر دعا در آرامش قلب و رفع نگرانى هاى روحى دعا وسيله ى آرامش قلب و از بين رفتن نگرانى هاى روحى است . اين كلام خدا در قرآن كريم است كه مى فرمايد:
«اءلا بذكر اللّه تطمئنُّ القُلوب #(٣٩٧)»
به هوش باشيد كه با ياد خدا و توسّل به نام او، قلب ها آرام مى گيرد.
در آيه ى ديگرى چنين مى خوانيم :
«هو الّذى اءنزل السّكينة فى قلوب المؤ منين#(٣٩٨)»
او آن خدايى است كه آرامش را در دل هاى مؤ منين فرو مى فرستد.
دكتر «آلكسيس كارل » مى گويد: هيچ ملّتى در تاريخ به سقوط و زوال قطعى نيفتاده است ، مگر آنكه قبلا دعا را ترك كرده و خود را براى مرگ آماده نموده است .(٣٩٩)
بايد با چه زبان و قلبى دعا كرد؟ ممكن است بعضى باشند و دعا كنند، اما نتيجه نگيرند، ريشه اين مشكل را بايد در درون خود پرس و جو كنند.
پيشوايان دين ، و رهبران معصوم عليهم السّلام همگى اهل دعا و توسّل و نيايش و تضرع و اظهار نياز به درگاه آن بى نياز بودند.
در احوال حضرت امام هفتم موسى بن جعفر عليه السّلام آمده است كه بسيار دعا مى كرد و مى گفت :
«و كان يدعوا كثيرا فيقول : اللّهمَّ إ نّى اءسئلُك الرّاحةَ عند الموتِ و العفوِ عند الحساب ؛(٤٠٠)»
بار خدايا، از تو درخواست مى كنم راحتى و آسودگى به هنگام مرگ و عفو و گذشت هنگام حساب را در قيامت .
و نيز از دعاهاى حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام اين بود كه مى گفت :
«و كان مِن دعائهِ عليه السّلام : عظُمَ الذَّنبُ مِن عبدِكَ فَليَحسُن العفو مِن عندِك ،
و كان يبكى مِن خشية اللّه حتّى تخضَّلَ لِحيَتُهُ بالدُّموعِ؛(٤٠١)»
گناه بنده ات بزرگ است ، پس گذشت و عفو نيكو هم در پيشگاه تو است ، يعنى اين تو هستى كه مى بخشى و عفو مى كنى .
عذر و تقصير اكنون شواهدى از قرآن درباره ى دعا و نيايش و عرض تضرع بنده به پيشگاه خالقِ كريم را مى نگريم كه در ابعاد مختلف ، شيوه ى دعا و ارتباط با پروردگار عالم از طريق دعا را بيان مى كند، و نيز نشان مى دهد كه دعا بايد چگونه و براى چه كسانى باشد.
ابتدا قرآن كريم با لحن اميدوار كننده اى به انسانهاى خطا كار، روح اميد مى دمد و راه نجات را نشان مى دهد و مى فرمايد:
«قل يا عبادى الّذين اءسرفوا على اءنفسهم لا تقنَطوا مِن رحمة اللّه إ نّ اللّه يغفر الذّنوب جميعا إ نّه هو الغفور الرّحيم# »
و اءنيبوا إ لى ربّكم و اءسلِموا له مِن قبلِ اءن ياءتيكم العذابُ ثمّ لا تُنصَرون# »
و اتَّبِعوا اءحسن ما اءُنزلَ إ ليكم مِن ربِّكم مِن قبلِ اءن ياءتيَكم العذابُ بغتةً و اءنتم لا تشعرون#(٤٠٢)»
[اى پيامبر!] بگو: اى بندگان من كه بر خود گزافكارى كرده ايد، از مِهر خدا نوميد نگرديد، چرا كه خدا گناهان را يكسره مى آمرزد. به يقين او همان بسيار آمرزنده ى مهربان است .
و پيش از آنكه عذاب [مرگبار] به يكباره بر شما در رسد، و خود بى خبر باشيد، از نيكوترين آنچه از سوى پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است ، پيروى كنيد.
قرآن زبان عذرخواهى و طلب عفو و گذشت از درگاه خداوند منّان را به انسان مى آموزد، چنانكه در داستان حضرت آدم و حوا اشاره مى كند كه چگونه عذر و تقصير به پيشگاه خداوند آورند و اظهار مى كنند:
«قالا ربّنا ظلمنا اءنفُسنا و إ ن لم تغفر لنا و تَرحَمنا لَنكوننَّ مِن الخاسِرين#(٤٠٣)»
گفتند: پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم ، و اگر ما را نيامرزى و بر ما نبخشايى ، راستى از زيانكاران خواهيم بود.
و در آيه ى ديگر مى فرمايد:
«ربّنا لا تؤ اخذنا إ ن نسينا اءو اءخطاءنا ربَّنا و لا تَحمِل علينا إ صرا كما حملتَه على الّذين مِن قبلنا ربَّنا ولا تُحمِّلنا ما لا طاقة لنا به واعفُ عنّا و اغفرلنا و ارحمنا اءنت مولانا فانصُرنا على القوم الكافرين#(٤٠٤)»
[ايمان آوردگان راستين مى گويند:] پروردگارا، اگر [ما وظايف خود را] از ياد برديم يا دستخوش لغزش شديم ، بر ما [سخت ] مگير. پروردگارا، و بار گرانى [از وظايف ] بر دوش ما مگذار؛ همان سان كه بر دوش آنان كه پيش از ما بودند نهادى . پروردگارا، ما را به چيزى كه توان [انجام ] آن را نداريم ، تكليف مفرما، و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما ببخشاى . تو سررشته دار ما هستى ؛ پس ما را بر گروه ناباوران پيروز گردان .
قرآن به انسان نشان مى دهد كه از خدا روشنايى دل و جان را درخواست كند تا به وسيله ى آن ، زيبايى ها و قشنگى ها و خوبى ها و پاكى ها را خوب و پاك و زيبا ببيند و بپذيرد و وارد رحمت بى كران الهى شود:
در اين مورد مى فرمايد:
«ربّنا إ نّنا سمعنا مناديا ينادى للا يمان اءن آمنوا بربّكم فآمنّا ربّنا فاغفرلنا ذنوبَنا و كَفِّر عنّا سيّئاتِنا و توفّنا مع الاءبرار#
ربّنا و آتنا ما وعدتنا على رُسُلِك و لا تُخزنا يوم القيامة إ نّك لا تُخلِف الميعاد#(٤٠٥)»
پروردگارا! بى ترديد شنيديم كه فراخوانى به ايمان فرا مى خواند كه : به پروردگارتان ايمان بياوريد! و ما ايمان آورديم . پس اى پروردگار ما! [اينك ] گناهان ما را بيامرز و بدى هايمان را از ما بزداى و ما را با نيكان بميران .
پروردگارا! و آنچه را بر [زبان ] پيام آورانت به ما وعده فرموده اى ، ارزانى مان دار، و در روز رستاخيز، ما را رسوا مگردان . به يقين تو از سر وعده ات نخواهى گذشت .
و مى فرمايد:
«ربّنا لا تُزِغ قلوبَنا بعد إ ذ هديتنا و هَب لنا مِن لدنك رحمة إ نّك اءنت الوهّاب #(٤٠٦)»
و گفتند: پروردگارا! پس از آنكه ما را راه نمودى ، دل هايمان را دستخوش ‍ كژى نساز و از نزد خود مِهرى به ما ارزانى دار، كه تو خود بسيار بخشنده اى .
و نيز بسان عبدى ذليل در برابر مولايش كه چگونه با تضرع و زارى از بزرگش خواهش و استدعا مى كند، چنين خواستند:
«اءنت وليُّنا فاغفرلنا و ارحمنا و اءنت خيرُ الغافرين#(٤٠٧)»
[خدايا،] تو سر رشته دار مايى ؛ پس ما را بيامرز و بر ما مهر آور، و [راستى كه ] تو بهترين آمرزندگانى .
و نيز نشان مى دهد كه از خدا درخواست سرنوشت كه از خدا درخواست سرنوشت زيبا و آبرومند و سعادتمندانه دنيا و آخرت را نمايند:
«و اكتُب لنا فى هذه الدّنيا حسنة و فى الآخرة إ نّا هُدنا إ ليك #(٤٠٨)»
و براى ما در اين جهان و در سراى بازپسين ، نيكى مقرّر فرما؛ چرا كه ما به سوى تو بازگشته ايم .
حال كه چنين است تنها در آن روز يك توشه ثمر مى دهد و آن لطف و كرم تو و ثواب و نيكى است كه تو داده اى ، پس پروردگارا! در اين جهان به ما نيكى ارزانى دار و در سراى بازپسين [نيز] نيكى [و نعمتى فراوان ده ] و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
«ربّنا آتنا فى الدّنيا حسنة و فى الآخرة حسنة وقنا عذاب النّار#(٤٠٩)»
حال كه فرصتى پيدا شد، خداى مهربان بر بنده اش نظر مرحمت و راءفت دارد پس بهترين فرصت براى بنده دعا و نيايش است ، چرا كه مى فرمايد:
«الحمد لله الّذى وهب لى على الكبر إ سماعيل و إ سحاق إ نّ ربّى لَسميع الدّعاء#(٤١٠)»
ستايش از آنِ خداست كه با اين كهنسالى ، اسماعيل و اسحاق را به من ارزانى داشت . به راستى كه پروردگار من شنواى خواسته هاست .
اكنون كه خداى منّان به حرفها و درخواست هاى ما گوش مى كند چنين درخواست مى كنيم :
١. ما را از نمازگزاران قرار بده ؛
٢. نسل ما را هم از نمازگزاران قرار بده ؛
٣. دعاى ما را هم اجابت فرما.
«ربّ اجعلنى مقيم الصّلاة و مِن ذرّيّتى ربّنا و تقبّل دعاء#
ربّنا اغفرلى و لوالدىّ و للمؤ منين يوم يقومُ الحساب #(٤١١)»
پروردگارا! مرا بر پا دارنده ى نماز قرار ده ، و از فرزندانم نيز. پروردگارا! و خواسته ى مرا بپذير.
پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و بر ايمان آوردگان روزى كه حساب برپا مى گردد، ببخشاى .
و نيز با همه ى وجود و اخلاص رو به بارگاه خداى مهربان و بنده نواز كن و بگو:
«... ربّنا اغفرلنا و لا خواننا الّذين سبقونا بالا يمان و لا تجعل فى قلوبنا غلّا للّذين آمنوا ربّنا إ نّك رءوف رحيم#(٤١٢)»
پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان آوردن بر ما پيشى جستند، بيامرز و در دل هاى ما نفرت و كينه اى نسبت به كسانى كه ايمان آورده اند قرار مده . پروردگارا! تو بسيار مهرور و مهربانى .
قرآن و درس هايى براى چگونه دعا كردن اكنون نگاهى به آنچه قرآن در مورد چگونه دعا كردن و بيان خواسته ها از بارگاه خدا براى خود و ديگران به ما آموخت ، و نيز نگاهى به سبك سخن گفتن با خدا در قالب دعا:
١. از رحمت خدا ماءيوس نشويد.
٢. اقرار به گناه و خطا بنماييد، چنانكه آدم و حوا انجام دادند.
٣. در برابر خطاها و لغزشهايتان از خدا پوزش بخواهيد.
٤. از خدا بخواهيد كه آثار جرمتان را محو كند.
٥. از خدا بخواهيد كه تا پايان زندگى ، شما را با پاكان و نيكان قرار دهد.
٦. از خدا بخواهيد پايان كار خوبى را براى شما امضا كند تا در قيامت سرشكسته نشويد.
٧. خودتان را بنده اى ذليل و حقير در برابر مولايى مهربان ببينيد.
٨. از خدا درخواست سرنوشتى زيبا و آبرومندانه در دنيا و آخرت را بنماييد.
٩. از خدا روشنايى دل و جان را درخواست كنيد تا پاكيها و خوبى ها را خوب و پاك ببينيد و بپذيريد.
١٠. از خدا درخواست كنيد تا شما را مشمول رحمت واسعه ى خود قرار دهد.
١١. از خدا بخواهيد تا ميل به باطل و كجى ها را از دلتان دور كند.
١٢. و به يقين اقرار كنيد كه خداوند مالك قيامت بوده و همه را در آن روز جمع مى كند.
١٣. بهترين توشه براى آخرت كسب ثواب و نيكى در اين عالم است .
١٤. از خدا بخواهيد فوق طاقت شما بر شما تكليفى نكند.
١٥. از عمق جان اعتماد كنيد كه خداوند دعا و خواسته هاى شما را مى شنود.
١٦. از خدا بخواهيد كه شما را جزو نمازگزاران قرار دهد.
١٧. از خدا بخواهيد كه نسل شما و فرزندان شما را نيز از نمازگزاران محسوب فرمايد.
١٨. از خدا بخواهيد كه دعاى شما را اجابت فرمايد.
١٩. از خدا بخواهيد كه شما و پدران و مادرانتان و مؤ منين و هم كيشانتان را در قيامت عفو كند.
٢٠. از خدا بخواهيد در قيامت حساب را بر شما آسان بگيرد.
٢١. از خدا بخواهيد تا پيش كسوتان در ايمان و عمل را هم ببخشد.
٢٢. از خدا بخواهيد كه در دلتان كينه و حسد مؤ منين را قرار ندهد.
و سرانجام اين كه از خدا بخواهيد تا دل و جان جاى محبت و الفت و دوستى با خدا و بندگان خدا گرديده و وسيله اى باشد در جهت كسب رضايت حق و رحمت واسعه و لطف خداوند در دنيا و آخرت .
خدايا چنان كن سرانجام كارتو خشنود باشى و ما رستگار
الهى دلى ده كه جاى تو باشدزبانى كه در وى ثناى تو باشدالهى چنان كن كه اين عبد مسكينبراى تو خواهد براى تو باشدالهى ندانم چه بخشى كسى راكه هم عاشق و هم گداى تو باشد
روزى كه زير خاك تن ما نهان شودو آنها كه كرده ايم يكايك عيان شوديا رب به فضل خويش ببخشاى بنده راآندم كه عازم سفر آن جهان شودبيچاره آدمى كه اگر خود هزار سالمهلت بيابد از اجل و كامران شودهم عاقبت چه نوبت رفتن بدو رسدبا صد هزار حسرت از اينجا روان شوديا رب مدد ببخش كه ما را در آن زمانقول و زبان موافق صدق جنان شودايمان ما ز غارت شيطان نگاهدارتا از عذاب خشم تو جان در امان شود(٤١٣) فرازى ديگر از خطبه ى پيامبر پيامبر عزيز اسلام در فرازى ديگر از سخنان دلنشين خويش در خطبه ى شعبانيه چنين فرمود:
«اءيّها النّاس ، إ نّ اءنفاسَكم مرهونة باءعمالكم ففكّوها باستغفاركم ؛»
اى مردم ، نفس ها و جان هاى شما، يا برازندگى و سرشكستگى شما در گرو اعمال و رفتارتان خواهد بود، پس اين اعمال را با استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا، پاك و شايسته كنيد.
همانگونه كه با پرداخت خمس ، مالتان را پاك و حلال مى كنيد، همان طورى كه با حمام رفتن بدنتان را تميز مى نماييد، طلب آمرزش و بخشش از خداوند سبب پاكى و صفاى اعمالتان مى گردد، يعنى ساعات عمرتان را آن چنان سپرى كنيد كه فرداى قيامت وقتى در پيشگاه خداوند حاضر مى شويد سرافراز و روسفيد باشيد، چون اعمال بندگان را نظارت مى كنند.
در قرآن كريم چنين مى خوانيم :
«و قل اعمَلوا فسيرى اللّه عملَكم و رسوله و المؤ منون و ستُرَدّون إ لى عالم الغيب و الشّهادة فيُنَبِّئُكم بما كنتم تعملون#(٤١٤)»
حبيب من ، اى پيامبر عزيز خدا، به پيروانت بگو، هر چه مى خواهيد، انجام دهيد، اما بدانيد كه خدا به زودى كردار شما را مى بيند و نيز فرستاده اش و ايمان آوردگان ، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى شويد؛ آن گاه شما را به آنچه انجام مى داديد خبر خواهد داد.
در تفسير اين آيه فرموده اند كه مؤ منين همان معصومين هستند.
مولاى متقيان حضرت امام على عليه السّلام فرمود:
«فاتّقوا اللّه الّذى اءنتم بعينه ،
و نواصيكم بيده ،
و تقلّبُكم فى قبضتهِ،
إ ن اءسررتُم عَلِمَه ،
و إ ن اءعلنتم كَتَبَه ،
و قد وكَّلَ بذلك حفظة كراما لا يُسقِطونَ حقّا،
و لا يُثبتون باطلا؛(٤١٥)»
از آن خدايى بترسيد كه در برابر چشم او در كنترل او و در قبضه قدرت او هستيد. اگر چيزى را پنهان انجام بدهيد او مى داند، و اگر در انظار، خلاف و گناه كنيد مى نويسد و ضبط و ثبت مى كند.
براى هر كدام از شما خداوند موكّلى قرار داده است كه نه يك حقى از دست آنها ساقط و نه هرگز باطلى ثبت مى شود.
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«و الملَكان يكتبان على العبد كلّ شى ء حتّى النّفح فى الرّماد؛(٤١٦)»
اى مردم شما آن چنان تحت كنترل هستيد كه دو ملك الهى تمام اعمالتان را مى نويسند، و حتى دميدن شما در خاكستر از نظر آن دو دور نمى ماند.
خداوند منّان درباره ى اثر استغفار و طلب مغفرت مى فرمايد:
«و ما كان اللّه معذّبُهم و هم مستغفرون#(٤١٧)»
آنان كه از گناه و لغزش هايشان توبه و طلب مغفرت نموده و اظهار ندامت و پشيمانى دارند، خداوند آنها را عذاب نمى كند.
و در آيه اى ديگر مى فرمايد:
«و يا قومِ استغفروا ربّكم ثمّ توبوا إ ليه يُرسل السّماءَ عليكم مدرارا و يزدكم قوّة إ لى قوّتكم و لا تتولَّوا مجرمين#(٤١٨)»
و اى مردم من !از پروردگاتان آمرزش بخواهيد، سپس روى توبه به بارگاه او آوريد تا بر شما از آسمان بارش پياپى فرو فرستد و نيرويى [تازه ] بر نيرويتان بيفزايد؛ و [از او] گناهكارانه روى برنگردانيد.
از اين بيان اين نتيجه را مى گيريم كه معصيت مانع نزول بركات الهى به سوى انسان مى گردد و استغفار و طلب آمرزش سبب مى گردد تا آن درهاى بسته باز شود.
به عنوان مثال ، براى انسان محكوم به زندان گزارش مى نويسند كه واقعا نادم و پشيمان است ، و برايش تقاضاى عفو مى كنند، استغفار بنده در پيشگاه خداوند تقاضاى عفو است ، منتها گزارش لازم نيست ، مستقيم دستها را بلند كرده و به درگاه خداوند استغفار و توبه مى كند و خدا هم مى پذيرد.
شيطان دو نوع است ، يكى در وجود داخلى انسان كه همان هواهاى نفسانى است كه خطرناك ترين است ، دوم همان ابليس لعين رانده شده از درگاه خداست كه پس از طرد شدن از رحمت واسعة الهى و قرار گرفتن در لعنت ابدى ، قسم ياد كرد كه به عزّت و جلالت قسم همه ى بندگانت را وسوسه مى كنم جز بندگان خالصت را، پس خطر مهمى هميشه در كمين ما است .
براى نجات از شرّ اين شيطان وسوسه كننده ، پيامبر بزرگوار اسلام راهنمايى فرمود:
«اءلا اءخبرُكم بشى ء إ ن اءنتم فعلتموه تَباعَدَ الشّيطانُ منكم كما تباعدَ المشرق من المغرب ؟
قالوا: بلى .
قال : و الا ستغفارُ يقطَع و تِينَه ؛(٤١٩)»
پيامبر اسلام به ياران فرمود: دوست داريد شما را به عملى راهنمايى كنم كه با انجام آن ، شيطان به قدر فاصله ى مشرق و مغرب از شما دور شود؟
گفتند: آرى يا رسول اللّه .
آن حضرت فرمود: استغفار كردن شاهرگ شيطان را قطع مى كند.
پيامبر و امامان معصوم عليهم السّلام همانند آن پدر مهربان و دلسوزى هستند كه فرزندش را به جهت معالجه به نزد دكتر مى برد، اما بچه در راه مطب دكتر با ديدن مغازه هاى رنگارنگ و اسباب بازيهاى آنچنانى و جذّاب سرگرم تماشاى وسايل داخل مغازه هاست . پدر از او جلو مى رود صدا مى زند بچه جان بيا، بچه چند قدم مى رود دوباره سرگرم تماشاى اسباب بازيهاى مغازه ديگرى مى شود. مجددا پدر بر مى گردد مى بيند بچه نيامده است . دوباره صدا مى زند، فرزندم بيا، فرزند هم جواب ميدهد كه دارم مى آيم ، چند قدم مى رود، مجددا سرگرم تماشا مى گردد، وضعيت ما مردم همين طور است .
پيامبر رحمت و پيشوايان دين ما در جلو مرتب ما را صدا مى زنند كه با ما بياييد، نوبت مى رسد اما ما همچنان سرگرم اين دنيا هستيم .
چه زيبا و دلنشين و اميد بخش است كلام رسول خدا كه چنين فرمود:
«طوبى لِمَن وَجَدَ فى صحيفة عمله يوم القيامة تحت كلِّ ذنب اءستغفرُ اللّه ؛(٤٢٠)»
خوشا به حال بنده اى كه فرداى قيامت حاضر شود و پرونده اعمال او را بياورند، در حالى كه در زير هر گناه «استغفر اللّه » و طلب آمرزش و اظهار ندامت ثبت شده باشد.
«راغب اصفهانى » اين دانشمند اهل لغت كه رحمت خدا بر او باد در كتاب مفردات القرآن ، كلمه ى غفران و مغفرت را اين گونه ترجمه كرده است .
«الغفران و المغفرة من اللّه هو اءن يَصَوَّنَ العبد مِن اءن يمَسَّه العذاب ، و الا ستغفار طلب ذلك باللّسان و بالفعال ؛»
غفران و آمرزش از خدا خواستن يعنى اينكه بنده ى خدا در مصونيت از عذاب و آتش قرار گيرد و استغفار و طلب كردن مغفرت يعنى به وسيله ى زبان و عمل ، از خدا همين را خواستن .
به عبارت ديگر يعنى خدايا، ما را از عذاب آتش جهنم حفظ فرما.
در نتيجه استغفار، انسان گنهكار را مصونيت مى دهد يعنى بين او و عذاب فرداى قيامت و محشر ديوار و حائلى ايجاد مى كند كه هرگز آتش جهنم اين شخص را عذاب نخواهد كرد.
آن قدر استغفار و طلب بخشش از خداوند مهم و راهگشاست كه حضرت امير المؤ منين امام على عليه السّلام فرمود:
«عجبتُ لِمَن يقنَطُ و معه الا ستغفار؛(٤٢١)»
من تعجب مى كنم از آن كسى كه نا اميد از رحمت خداست در حالى كه استغفار همراه اوست .
يعنى با داشتن استغفار چرا بايد از رحمت خداوند ماءيوس و نااميد باشيم ؟
«إ نّ للقلوبِ صُداءٌ كَصُداء النُّعاس فاجلوها بالا ستغفار؛(٤٢٢)»
پيامبر رحمت فرمود: گناه دل انسان را زنگار مى زند، اما استغفار آن زنگ زدگى را از بين برده و دل را صفا و نورانيت مى بخشد؛ پس ، با استغفار دلتان را از گناه پاك و سفيد كنيد.
«اسماعيل بن سهل » مى گويد:
«علِّمنى دعاءً إ ذا اءنا قلتُه كنت معكم فى الدّنيا و الآخرة ؟
فكَتَبَ عليه السّلام : اءكثِر تَلاوةَ إ نّا اءنزلناه ، و ارطِب شفَتَيك بالا ستغفار؛(٤٢٣)»
به امام رضا عليه السّلام عرض كردم : دعايى به من بياموز كه با انجام آن در دنيا و آخرت با شما محشور باشم .
حضرت نوشت : دو كار انجام بده :
١. سوره «إ نّا اءنزلناه ...» را زياد تلاوت كن .
٢. و لبانت را مرتب به استغفار مرطوب كن ؛ كنايه از اينكه طلب مغفرت زياد داشته باشد، و دائما بگو:
«اءستغفر اللّه ربّى و اءتوب إ ليه ؛»
استغفار شرايطى دارد آثار استغفار در بنده ى خدا بايد ظاهر گردد، چرا كه استغفار شرايطى دارد كه بايد در انسان پديدار گردد، و تا آن شرايط فراهم نشود، استغفار واقعى صورت نمى گيرد.
در همين ارتباط از امام هشتم عليه السّلام روايتى نقل شده است كه بسيار ارزشمند و از نظر تربيتى سازنده و مهم است .
امام هشتم عليه السّلام فرمود:
«مَن استغفر بلسانه و لم يندم قلبُه فقد استُهزء بنفسه ؛»
كسى به زبانش استغفار بگويد، اما در دلش واقعا از گناه پشيمان نباشد، و اگر زمينه ى گناه فراهم شود، ته دلش دنبال اوست ، در حقيقت خودش را مسخره كرده است .
مولاى مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام در ضمن بيانى آثار استغفار و حقيقت توبه را به روشنى بيان فرموده است :
«و قال عليه السّلام لقائل قال بحضرته اءستغفر اللّه :
ثَكِلَتك اءمُّك ، اءتدرى ما الاستغفار؟
الاستغفارُ درجة العلّيّن ، و هو اسم واقع على ستّة معانٍ:
اءوّلُها النّدمُ على ما مضى ،
و الثّانى العزم على ترك العود إ ليه اءبدا،
و الثّالث اءن تؤ دّىَ إ لى المخلوقين حقوقَهم حتّى تلقى اللّه اءملس ليس ‍ عليك تبعة ،
و الرّابعُ اءن تعمِد إ لى كلِّ فريضة عليك ضيّعتها فتؤ دّى حقّها،
و الخامس اءن تعمد إ لى اللّحم الّذى نبت على السّحت فتذيبه بالاءحزان حتّى تلصق الجلد بالعظم ، و ينشاء بينهما لحم جديد،
و السّادس اءن تذيق الجسم اءلم الطّاعة كما اءذَقتَه حلاوة المعصية ،
فعند ذلك تقول اءستغفر اللّه ؛»(٤٢٤)
استغفار جزو مقامات انسان هاى والاست ، و شخص استغفار كننده نزد خداوند مقام بالايى دارد و استغفار به شش معنا آمده است ، يعنى شش اثر بايد در شخص استغفار كننده ظاهر شود:
١. از آنچه كه در گذشته مرتكب شده است ، پشيمان باشد، از گناهان و لغزش هاى گذشته واقعا اظهار تنفر كند.
٢. تصميم جدى بگيرد كه خطاهاى انجام گرفته را تكرار نكند و در سنّ جوانى بايد توبه كند، نه در سنّ پيرى كه توان گناه كردن را ندارد؛
٣. اگر حقى را از كسى ضايع كرديد، فورا جبران كرده و به صاحبش ‍ برگردانيد كه هنگام ملاقات با خدا حقى از كسى به عهده تان نباشد.
٤. شخص استغفار كننده بايد نماز و روزه قضايش را بگيرد و انجام دهد و هر عمل واجب را كه قضا گرديده است ، قضاى آن ها را به جا آورد.
٥. اگر از غذا و پول حرام مصرف كرده و چاق و فربه شده است بايد با رياضت و دورى از حرام و استفاده از غذاى حلال آن گوشت هاى نجس و حرام كه در تنش روييده است آب شود.
٦. به هر حال وقتى به سمت گناه مى رفت خوشى هايى به او دست مى داد، همانگونه كه شيرينى معصيت را چشيده است اكنون بايد شيرينى عبادت را بچشد و اگر سختى هايى هم در راه انجام اطاعت الهى داشته باشد، بايد به خودش هموار كند.
اين شش شرط اگر انجام گرفت آن موقع بگو:«استغفر اللّه ،»خدايا مرا ببخش ، كه از بارگاهت طلب مغفرت مى كنم .
اءلا يا اءيّها السّاقى زمى پر ساز جامم راكه از جانم فرو ريزد هواى ننگ و نامم رااز آن مى ريز در جامم كه جانم را فنا سازدبرون سازد ز هستى هسته ى نيرنگ و دامم رااز آن مى ده كه جانم را ز قيد خود رها سازدبه خود گيرد زمامم را فرو ريزد مقامم رااز آن مى ده كه در خلوتگه رندان بى حرمتبه هم كوبد سجودم را به هم ريزد قيامم راروم در جُرگه پيران از خود بى خبر شايدبرون سازند از جانم به مى افكار خامم را(٤٢٥)مقصود عاشقان دو عالم لقاى توستمطلوب طالبان به حقيقت رضاى توستهر جا كه شهريارى و سلطان و سرورى استمحكوم حكم و حلقه بگوش گداى توستقومى هواى نعمت دنيا همى برندقومى هواى عقبى و ما را هواى توستگر مى كشى به لطف و اگر مى كشى به قهرما راضييم هر چه بود راءى ، راءى توستاميد هر كسى به نيازى و حاجتى استاميد ما به رحمت بى منتهاى توستهر كس اميدوار به اعمال خويشتنسعدى اميدوار به لطف و عطاى توست(٤٢٦) سجده يا اظهار عشق به معشوق و محبوب فراز ديگرى از سخن پيامبر بزرگوار اسلام در خطبه ى شعبانيه است كه چنين فرمود:
«و ظُهورُكم ثقيلة مِن اءوزاركم فخفِّفوا عنها بطول سجودِكم ،
و اعلموا اءنّ اللّه تعالى ذكرُهُ اءقسمُ بعزّته اءن لا يُعذِّبَ المصلّين و السّاجدين ، و اءن لا يُرَوِّعَهُم بالنّار يوم يقوم النّاس لربّ العالمين ؛(٤٢٧)»
هان اى مردم ! شانه هايتان از گرانى بار گناهانتان سنگينى مى كند، پس آن را با سجده هاى طولانى سبك كنيد، و بدانيد كه خدا به شكوه خود سوگند ياد نموده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان را عذاب نكند، و در روز رستاخيز، آن گاه كه مردم در برابر پروردگار جهانيان براى رسيدگى به حساب بر مى خيزند، آنان را به آتش نترساند.
چه مژده ى روح بخش و اميدوار كننده اى براى آن دسته از بندگان مؤ من كه به نماز دل داده اند و با نماز به معراج آسمانى مى شتابند، و اهل نمازند.
همه ى موجودات در نظام هستى ارتباط و اخلاص و ارادتشان را با سجده در پيشگاه خداوند اظهار مى كنند:
«اءلم ترى اءنّ اللّه يسجد له مَن فى السّموات و مَن فى الاءرض و الشّمس و القمر و النّجوم و الجبال و الشّجر و الدّوابّ و كثير من النّاس و كثير حقّ عليه العذاب و مَن يُهِن اللّه فما له مِن مكرم إ نّ اللّه يفعل ما يشاء#(٤٢٨)»
آيا نديدى كه خداست كه هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است ، و مِهر و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى كنند و بسيارى [نيز] هستند كه [به كيفر حق ناشناسى ] عذاب بر آنان لازم شده است ؟ و هر كه را خدا [به كيفر كاركردش ] خوار سازد براى او گرامى دارنده اى نخواهد بود. به يقين خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد.
سجده ، رمز بندگى است پس براى ابراز بندگى و اطاعت در درگاه خالق عالم و محبوب و معشوق بايد به سجده افتاد، سجده ى طولانى خصوصا وسيله ى تقرب و نزديك شدن بنده به معبود است ، و خلاصه اين كه سجده عشق است ، ادب است ، تواضع و تضرّع است .
به سخن بلند و ارزشمند حضرت امام صادق عليه السّلام در همين رابطه توجه كنيد كه فرمود:
«... و فى الرّكوع اءدب ، و فى السّجود قرب ، و مَن لا يُحسن الاءدب لا يصلح القرب ؛(٤٢٩)»
در ركوع ادب عابد است و سجده وسيله نزديك شدن و قرب معنوى به خداست ، و كسى كه ادب نيكويى نداشته باشد صلاحيت نزديك شدن به خدا را هم ندارد.
به همين لحاظ در روايات دارد كه مولا على عليه السّلام آن قدر ركوع طولانى داشت كه عرق از ساق پاى آن بزرگوار جارى و زير قدم هاى مباركش تر مى شد.(٤٣٠)
در اهميت اصل نماز و وارد نمودن خانواده به آن ، قرآن كريم نكته ى مهمى دارد كه بهترين روش تعليم و تربيت و اصلاح خانواده است :
«و اءمر اءهلك بالصّلوة و اصطبر عليها لا نسئلك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتّقوى#(٤٣١)»
اهل بيت خود را به نماز وادار كنيد، و اگر چند بار گفتيد و توجه نكردند، رهايشان نكرده و نااميد نشويد، بلكه اصرار كنيد.
نماز و يك مسئول در نظام اسلامى حضرت امام على عليه السّلام در عهد نامه اش به استاندار مصر، بر پا داشتن خوب نماز را از وظايف او مى شمارد و مى فرمايد:
«و اجعل اءفضل اءوقاتك للصّلوة ، و اعلم إ نّ جميع اءعمالك تبع لصلواتك(٤٣٢)»
بهترين وقت هايت را براى نماز قرار ده و بدان كه تمام اعمال در گرو نماز درست شماست . يعنى يك مسئول در نظام اسلامى اين قدر بايد بيش از ديگران به نماز اهميت بدهد.
تا جايى كه «ابوبصير» نقل مى كند كه من از حضرت امام باقر عليه السّلام شنيدم كه فرمود:
«اءوّل ما يحاسب به العبد الصّلاة ، فإ ن قبلت قبل ما سواها؛(٤٣٣)»
نخستين چيزى را كه بنده در قيامت با آن محاسبه مى شود نماز است ، اگر قبول شد ساير اعمال هم قبول مى شود.
يكى از دلائل مهمى كه در قرآن در حرمت شراب و قمار مطرح كرده اين است كه مى فرمايد چون شما را از ياد خدا و نماز دور كرده و باز مى دارد.
«و يصُدُّكم عن ذكر اللّه و عن الصّلوة#(٤٣٤)»
خداوند وقتى مى خواهد از بندگان شايسته ستايش كند در ميان صفات خوب آنها از صفت توجه به نماز و ياد خدا سخن مى گويد و مى فرمايد:
«... رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و إ قام الصّلاة و ايتاء الزّكوة ...#(٤٣٥)»
مردان خدا كسانى اند كه تجارت و خريد و فروش آنان را از نماز باز نمى دارد.
و يا در جايى ديگر وقتى از بندگان منحرف و مشكلات شان در قيامت و علت آن بدبختى انتقاد مى كند، از بى توجهى آنان به نماز سخن مى گويد و مى فرمايد:
«فلا صدّق و لا صلّى#(٤٣٦)»
نه حق را تصديق كردند و نه نماز خواندند.
و اين گونه نقطه ى مهم انحراف بنده غافل و فاسد را انحراف از نماز معرفى مى كند.
ترك يك جلسه ى تاريخى به خاطر نماز يكى از گروه هاى دينى پيش از اسلام گروه «صابئين » است ، كه به حضرت يحيى عليه السّلام گرايش داشتند. اينان براى ستارگان اثرى قائل بودند و نماز و مراسم ويژه اى داشتند. رهبرى دانشمند ولى مغرور داشتند كه بارها با امام رضا عليه السّلام گفتگو كرد ولى زير بار نرفت .
در جلسه اى امام رضا عليه السّلام استدلال كرد و او تسليم شد و گفت : «الآن لان قلبى »، حالا روح و دلم نرم شد و حاضرم مكتب تو را بپذيرم ، ولى ناگهان صداى اذان بلند شد و امام رضا عليه السّلام جلسه را ترك كرد. مردم گفتند: فرصت خوب و حساسى است و چنين فرصتى پيش نمى آيد. اما امام فرمود، اول نماز:
او كه اين تعهد را از امام ديد، علاقه اش بيشتر شد و بعد از نماز گفتگويش را تكميل كرد و ايمان آورد(٤٣٧).
حضرت امام على عليه السّلام در سفارش به نماز اول وقت فرمود:
«صَلِّ الصّلاة لوقتها المؤ قّت لها،
و لا تعجّل وقتها لفراغ ،
و لا تؤ خّرها عن وقتها لاشتغال ؛(٤٣٨)»
نماز را در وقت معنى آن بخوان ، نه به سبب فراغت و بيكارى جلو بينداز و نه به علت اشتغال و گرفتارى آنرا عقب بينداز.
و در بيان ديگرى امام على عليه السّلام فرمود:
«مَن ضيّع الصّلاة فهو لغيرها اءضيع ؛(٤٣٩)»
كسى كه نماز را ضايع كند، اعمال ديگر را بيشتر ضايع خواهد كرد.
از ديدگاه پيامبر بزرگ اسلام منفورترين محله ، آن جايى است كه بى نماز در آنجا باشد.
«إ نّ كلّ محلّة يكون فيها تارك الصّلاة تنزل عليها كلّ يوم سبعين لعنة ؛(٤٤٠)»
هر محله اى كه در آن بى نماز باشد هر روز هفتاد مرتبه بر آن مرحله لعنت نازل مى گردد.
در نظر پيامبر اسلام آدم بى نماز فرداى قيامت با قارون و امثال آن محشور خواهد شد؛ يعنى اين قدر منفور است .
«لا تُضيّعوا صلاتكم فانّ مَن ضيّع صلاته حُشِرَ مع قارون و هامان و فرعون ؛(٤٤١)»
رسول خدا به اصحاب فرمود: نمازتان را ضايع نكنيد، چرا كه آنكه ضايع كند نماز را با قارون و هامان و فرعون محشور مى گردد.
در قيامت اول به نماز نگاه مى كنند. رسول خدا فرمود:
«اءوّل ما يُنظَرُ فى عمل العبد فى يوم القيامة فى صلاته ،
فان قُبِلَت نُظِرَ فى غيرها،
و إ ن لم يُقبل لم يُنظَر فى عمله بشى ء؛(٤٤٢)»
اول پرونده اى كه از مجموع اعمال بنده در قيامت مشاهده و بررسى مى شود نماز است . اگر قبول شد به ديگر كارها هم نظر مى شود وگرنه توجهى نخواهد شد.
از اهميت نماز همين بس كه در تمام امور زندگى با انسان و در همه ى زمينه ها با همه اعمال همراه است ، در كنار قرآن و روزه و زكات و حج و جهاد و امر به معروف ، نماز حاضر است . معنى اين جمله اين است كه تلاوت قرآن ، گرفتن روزه ، پرداخت زكات و انجام حج و جهاد در راه خدا و وادار كردن جامعه به نيكى ها، منهاى نماز ارزش و اعتبارى ندارد. يعنى اگر همه ى اين اعمال و رفتار، پاكى و صلابت و صداقت و سازندگى دارند در كنار نماز دارند، چون در نماز تلاوت قرآن هست و در شبانه روز هفده ركعت نماز، ده مرتبه حمد خوانده مى شود كه هفتاد آيه است و ده مرتبه توحيد مى خوانند كه پنجاه آيه است و جمعا يكصد و بيست آيه را نمازگزار تلاوت مى كند.
در نماز، بهداشت ، تعاون ، عبادت ، سياست ، مبارزه ى با نفس و جهاد، حفظ حقوق ديگران و... وجود دارد، و نماز همراه با مشورت آمده است .


۹
ره توشه ى دو جهان (شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص

قرآن را بنگريد:
«إ نّ الّذين يَتلون كتابَ اللّه و اقاموا الصّلوة و انتفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانية يرجون تجارة لن تبور#»(٤٤٣)
آنهايى كه قرآن را تلاوت كرده و انس با قرآن دارند و نماز را بر پا مى كنند و از دست رنج شان در راه خدا انفاق مى كنند، تجارتى بى زيان و زوال پيش روى آنان است .
در اين آيه سه كار ابزار رسيدن به تجارت عظيم معنوى معرفى شده است :
١. انس با قرآن ،
٢. اقامه ى نماز،
٣. انفاق .
قرآن در آيه ى ديگرى دارد كه :
«... و يقيمون الصّلوة و يؤ تون الزّكاة و يطيعون اللّه و رسوله اولئك سيرحمُهم اللّه إ نّ اللّه عزيز حكيم# »(٤٤٤)
و مردان و زنان با ايمان ...، نماز را بر پا مى دارند و زكات را مى پردازند، و از خدا و پيامبرش فرمان مى برند.
در اين آيه مى خواهد بفهماند كه مؤ منان نماز خوان كسانى اند كه به بندگان خدا توجه دارند و حقوق آنها را مى پردازند و به وسيله ى بهترى ابزار بندگى خدا كه نماز است ، خود را آراسته مى كنند.
قرآن كريم وقتى ويژگى انسان مؤ من و شايسته را بيان مى كند و از خصيصه هاى والا و گران سنگ آن سخن مى گويد، يكى از آنها را، نماز با خضوع و خشوع معرفى مى كند:
«... الرّاكعون السّاجدون الاءمرون بالمعروف و النّاهون عن المنكر و الحافظون لحدود اللّه و بشّر المؤ منين#(٤٤٥)»
آن ايمان آوردگان ،... ركوع كنندگان ، و سجده كنندگان ... را نويد رستگارى و نجات ده !
و در آيه ى ديگرى وقتى از طرفداران عدالت سخن مى گويد، مى فرمايد مجريان عدالت در جامعه اهل نماز هستند:
«قل اءمَرَ ربّى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد#(٤٤٦)»
بگو: خداى من به عدالت فرمان داده و خواسته كه در هر عبادتگاهى به سوى او روى آوريد.
چون انسان كامل و عادل و شايسته كسى است كه هم بين خود و مردم و هم بين خود و خدا روابط را به عدالت تنظيم مى كند. هركدام اين دو ضعيف باشد و يا نباشد آن شخص در ايمانش كامل نيست .
حضرت امام على عليه السّلام اتاق ويژه براى نماز داشتند حضرت امام صادق عليه السّلام فرمود:
«كان لعلىّ عليه السّلام بيت ليس فيه شى ء الّا فراش و سيف و مصحف و كان يصلّى فيه ؛(٤٤٧)»
امام على عليه السّلام اطاقى داشت كه در آن ، غير از يك تكّه فرش محقر و يك شمشير و يك قرآن چيز ديگرى نبود، و در آن اطاق نماز مى خواند، و آنجا را مصّلاى اختصاصى و جايگاه ويژه براى نماز و ارتباط با محبوب و معشوق قرار داده بود، قرآن براى تلاوت ، شمشير براى جنگ در راه خدا و نماز براى بندگى و اطاعت .
نماز با حضور قلب ارزش دارد. پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«انّ العبد لَيصلّى الصلوة لا يُكتَبُ له سُدسُها و لا عُشرُها و انّما يُكتبُ للعبد مِن صلاته ما عَقَلَ منها؛»(٤٤٨)
بنده اى نماز مى گزارد در حالى كه يك ششم يا يكدهم آن را نمى نويسند، زيرا بدون حضور قلب بوده و فقط آن مقدارش از نماز را مى نويسند كه با توجه به خدا و حضور قلب گزارده است .
خوشا آنانكه اللّه يارشان بىكه حمد و قل هو اللّه كارشان بىخوشا آنانكه دائم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بى(٤٤٩) شمارى از صفات و اسرار برجسته ى ماه رمضان به قسمت ديگرى از سخنان بلند و استوار پيامبر بزرگوار اسلام در خطبه ى شعبانيه مى رسيم كه چنين است :
«اءيّها النّاس ، مَن فطّر منكم صائما مؤ منا فى هذا الشّهر كان له بذلك عنداللّه عتق رقبة و مغفرة لما مضى من ذنوبه ،
قيل : يا رسول اللّه ، و ليس كلّنا يقدر على ذلك ،
فقال عليه السّلام : إ تّقوا النّار و لو بشقّ تمرة ،
إ تّقوا النّار و لو بشربة من ماء؛(٤٥٠)»
اى مردم ، اگر كسى از شما شخص مؤ من روزه دارى را افطار دهد، در ماه مبارك رمضان چند امتياز براى او خواهد بود:
١. در مقابل كارش ، ثواب آزاد كردن يك بنده را دارد.
٢. و بخشيده شدن گناهان گذشته اش ، خواهد بود. شخص عرض كرد اى رسول خدا همه ى ما قدرت افطار كامل دادن را نداريم ؟
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در جواب فرمود: با خوراندن و نوشاندن يك نصف خرما و يك ليوان آب به روزه دار به هنگام افطارش ، خود را از آتش جهنم نجات بدهيد.
در اينجا در اهميت و فضيلت افطار دادن به چند حديث توجه فرماييد.
١. امام هفتم موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود:
«افطارُك اءخاك الصّائم افضل من صيامك ؛(٤٥١)»
افطار دادن تو به برادر دينى روزه دارت با ارزش تر از روزه است .
يعنى ثواب افطار دادن به روزه دار نه تنها كمتر از فضيلت روزه دارى نيست ، كه بيشتر است .
٢. امام صادق عليه السّلام فرمود:
«اءيُّما مؤ من اءطعم مؤ منا ليلة من شهر رمضان كتب اللّه له بذلك مثل اءجر مَن اءعتق ثلاثين نسمة مؤ منة و كان له بذلك عند اللّه عزّوجلّ دعوة مستجابة ؛(٤٥٢)»
هر مؤ منى در ماه مبارك رمضان روزه دارى را افطار دهد، خداوند براى او پاداش آزاد كردن سى بنده را برايش مى نويسد، و دعاى او را مستجاب مى كند. ثواب و فضيلت سى بنده و استجابت دعا در برابر افطار دادن به يك بنده مؤ من روزه دار.
تا آنجا كه مى فرمايد: در ماه مبارك رمضان در سفره ى افطار هر قدر سفره رنگين و پر طعام باشد، صاحب آن مؤ اخذه نمى شود و اسراف هم نيست .
٣. در همين ارتباط كلام بلند و زيباى امام معصوم عليه السّلام روشنگر همين حقيقت است كه فرمود:
«إ نّ اللّه لا يُحاسِبُ الصّائم على ما اءنفقه فى مطعم ،
و لا مشرب ، و اءنّه لا اسراف فى ذلك ؛(٤٥٣)»
خداوند شخص روزه دار را كه سفره ى رنگين و مفصل و مرتب بيندازد، محاسبه نمى كند و اين كارش اسراف و زياده روى نيست .
ده صفت برجسته ى از روزه ى رمضان پيامبر بزرگوار اسلام براى آن دسته از مؤ منين كه خواهان رشد و كمال و رسيدن به فضائل اسلامى و انسانى هستند، نكات مهمى را بيان فرموده كه در واقع بر مى گردد به اساس و پايه هاى روابط انسانى و ايجاد جامعه اى سالم ، كه افراد در آن جامعه با آن ابزار و رفتار نسبت به يكديگر هم آرامش ‍ فكرى و روحى مى دهند و هم خود احساس آسايش مى كنند.
اكنون ده صفت برجسته ى انسانى در سايه ى روزه و رمضان را از بيان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم استفاده مى كنيم كه چنين فرمود:
«اءيّها النّاس ، مَن حسّن منكم فى هذا الشّهر خُلقه كان له جوازا على الصّراط يوم تزلّ فيه الاءقدام ،
و مَن خفّفَ فى هذا الشّهر عمّا ملكت يمينُه ، خفّف اللّه عليه حسابَه ، و مَن كفّ فيه شرّه كفّ اللّه عنه غضبه يوم يلقاه ،
و مَن اكرم فيه يتيما اءكرمه اللّه يوم يلقاه ،
و مَن وصل فيه رحِمَه و صله اللّه برحمته يوم يلقاه ،
و مَن قطع فيه رَحِمَه قطع اللّه عنه رحمتَه يوم يلقاه ،
و مَن تطوّع فيه بلصلاة كتب اللّه له برائة من النّار،
و مَن اءدّى فيه فرضا كان له ثواب مَن اءدّى سبعين فريضة فيما سواه من الشّهور،
و مَن اءكثر فيه من الصّلاة علىّ ثقّل اللّه ميزانه يوم تخفّ الموازين ،
و من تلا فيه آية من القرآن كان له مثل اجر مَن ختم القرآن فى غيره من الشّهور؛(٤٥٤)»
١. اى مردم ، اگر كسى از شما اخلاق و رفتارش را در ماه رمضان نيكو نمايد، براى او جواز عبور از پل صراط خواهد بود؛ آن هم روزى كه همه قدمها روى آن پل در لغزش است .
٢. و كسى كه به زير دست خود در اين ماه رمضان سخت گيرى نكرده و رفتارى آسان داشته باشد، خداوند حسابش را فرداى قيامت آسان مى گيرد.
٣. و كسى كه شرّش را در اين ماه از مردم و جامعه باز دارد و مردم از شرّش ‍ در امام باشند، خداوند غضبش را در قيامت از او باز مى دارد.
٤. و كسى كه ماه رمضان يتيمى را نوازش كند خداوند در قيامت او را نوازش ‍ خواهد نمود.
٥. و كسى كه در ماه رمضان صله ى رحم كند، خداوند در روز قيامت او را به رحمت واسعه اش متصل مى كند.
٦. و كسى كه در اين ماه قطع رحم نمايد، خداوند رحمتش را از او در قيامت مى برد.
٧. و اگر كسى در اين ماه رمضان يك نماز مستحبى به جا آورد خداوند براى او برائت از آتش جهنم را مى نويسد.
٨. و كسى كه در اين ماه رمضان واجبى را به جا آورد خداوند ثواب كسى كه هفتاد واجب در غير ماه رمضان به جا آورده باشد، به او عطا مى كند.
٩. و كسى كه در اين ماه رمضان صلوات بر محمد و آل او بفرستد خداوند كفه حسنات او را در قيامت سنگين مى نمايد.
١٠. و كسى كه در اين ماه يك آيه از قرآن را تلاوت كند براى او اجر و ثواب كسى كه در ماه هاى ديگر تمام قرآن را تلاوت نمايد، عطا خواهد نمود.
از اين بيانات مهم نتيجه مى گيريم كه روزه چنين آثارى دارد و در روزه دار اين اثرات را ظاهر و او را اين گونه تربيت مى كند، البته شرايطى دارد و آن اينكه :
١. تمام اعضا و جوارح آن شخص روزه باشد؛
٢. از غذاى حلال استفاده كند؛
٣. رابطه اش را با قرآن و دعا قوى كند؛
اين روزه انسان را متعهد و قانونمند مى سازد.
و نيز آن بزرگوار فرمود:
«اءيّها النّاس ، انّ اءبواب الجنان فى هذا الشّهر مفتّحة فاسئلوا ربّكم اءن لا يغلقها عليكم ،
و إ نّ اءبواب النّيران مغلّقة فاسئلوا ربّكم اءن لا يفتحها عليكم ،
و الشّياطين مغلولة ، فاسئلوا ربّكم اءن لا يسلّطها عليكم ؛(٤٥٥)»
اى مردم ، در ماه مبارك رمضان درهاى بهشت باز است ، از خداوند بخواهيد كه آن را به رويتان نبندد، و درهاى آتش جهنم بسته است ، از خداوند درخواست كنيد كه درهاى جهنم را برويتان نگشايد. اى مردم ، شياطين در غل و زنجير هستند، از خداوند بزرگ درخواست نماييد كه شياطين را بر شما مسلط نكند.
منكر امامت على عليه السّلام ، منكر نبوت است در قسمت پايانى خطبه ى شعبانيه ى رسول خدا، امير المؤ منين امام على عليه السّلام مى فرمايد:
«... فقمتُ و قلتُ: يا رسول اللّه ! ما اءفضلُ الاءعمال فى هذا الشّهر؟
فقال : يا ابا الحسن اءفضل الاءعمال فى هذا الشّهر الورعُ عن محارم اللّه عزّوجلّ. ثمّ بكى . فقلتُ: يا رسول اللّه ما يُبكيكَ؟
فقال : يا على ! اءبكى لما يستحلّ منك فى هذا الشّهر،
كاءنّى بك و انت تصلّى لرّبك ، و قد انبعث اشقى الاءوّلين شقيق عاقر ناقة ثمود، فضربك ضربة على قَرَنِك فخضّبَ منها لحيتك ،
قال اءمير المؤ منين عليه السّلام : فقُلتُ: يا رسول اللّه ، و ذلك فى سلامة مِن دينى ؟
فقال صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : فى سلامة من دينك .
ثم قال صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : يا علىّ، مَن قتلَك فقد قَتَلَنى ،
و مَن ابغضَكَ فقد ابغَضَنى ،
و مَن سبّكَ فقد سَبَّنى ، لاءنّك منّى كنفسى ،
روحُك مِن روحى ، و طينَتُك مِن طينتى ،
إ نّ اللّه تبارك و تعالى خلَقَنى و ايّاكَ و اءصطَفانى و إ يّاك ،
و اءختارَنى للنُّبُوَّة ، و اءختارَك للامامة ،
و مَن اءنكرَ امامتَك فقد انكرَ نبوَّتى ؛(٤٥٦)»
وقتى سخن پيامبر در ادامه ى خطبه ى شعبانيه به اين فراز رسيد، من بلند شدم و عرض كردم : اى رسول خدا ارزشمندترين عمل در ماه رمضان چيست ؟
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: بهترين عمل در اين ماه دورى از حرام خدا است ، آن گاه به گريه افتاد.
من عرض كردم : چه چيزى سبب گريه شما شده است ؟
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: يا على گريه ام براى آن چيزى است كه از تو در اين ماه حلال مى دانند.
اين جمله اشاره به ضربت خوردن و شهادت حضرت امير عليه السّلام به دست ابن ملجم مرادى است .
سپس افزود: گويى من تو را مى بينم و با تو هستم كه در حال نماز به درگاه معبود بى نياز قرار دارى و شقى ترين و بدترين انسان ، شقى تر از آن كسى كه ناقه ى ثمود را پى كرد، ضربتى بر فرقت مى زند كه محاسنت را با خون پاك سرت خضاب و رنگين مى سازد.
امير المؤ منين عرض كرد: يا رسول اللّه ، آيا دين و ايمان من در آن لحظه سالم است ؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: آرى ، دين تو محفوظ است . سپس ‍ افزود: اى على ، آن كس كه تو را بكشد مرا كشته است ، و كسى كه به تو غضب كند به من غضب كرده است ، و كسى كه به تو دشنام دهد به من دشنام داده است ، چون تو از من هستى ، روح تو از روح من است ، سرشت و ذات تو از سرشت و ذات من است . خداوند من و تو را آفريد، من و تو را انتخاب كرد، مرا براى پيامبرى و نبوّت و تو را براى امامت و پيشوايى امت من ، و هر كس امامت و رهبرى تو را منكر شود، نبوت مرا منكر شده است .
فرمان ولايت همان فرمان نبوت است و نيز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در ادامه ى خطبه فرمود:
«يا علىّ! اءنت وصيى و اءبو ولدى ،
و زوجُ ابنتى ،
و خليفتى على امّتى فى حياتى و بعد موتى .
اءمرك امرى ، و نهيك نهيى .
اءقسم بالّذى بعثنى بالنّبوّة ، و جعلنى خير البريّة اءنّك لَحجّة اللّه على خلقه ،
و اءمينه على سرّه ،
و خليفته على عباده ؛(٤٥٧)»
اى على ، تو وصىّ من ، پدر فرزند من ، همسر دختر من ، و جانشين من بر امّت اسلام هستى ، چه در زندگى و حيات من و چه پس از مرگ من ، و فرمان تو فرمان من است ، نهى تو نهى من است ، به آن خدايى كه مرا به پيامبرى مبعوث فرمود، و از بهترين بندگانش قرار داد، قسم ياد مى كنم كه تو حجّت خدا بر مردم هستى ، و امين خدا بر اسرار نظام خلقت و خالق هستى ، و خليفه و جانشين خدا براى بندگان خدايى .
حال كه سخن به اينجا رسيد به مختصرى از عظمت و فضيلت اولين پيشواى امامت و ولايت نظر خواهيم داشت .
فضائل على عليه السّلام از تصوّر انسان خارج است اين همه ستايش و تمجيد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم از امام على يكتا مرد نظام هستى پس از پيامبر پاداش اوست ، چنانكه رسول خدا فرمود:
«لو اءنّ الرّياض اءقلام ، و البحر مداد، و الجنّ حسّاب و الانس كتّاب ، ما اءحصوا فضائل علىّ بن ابى طالب ؛(٤٥٨)»
اگر همه ى درختان قلم ، و درياها مركب ، و جنّ حسابگر و انسانها نويسنده شوند، نمى توانند فضائل على عليه السّلام را به حساب بياورند.
و در بيانى ديگر چنين فرمود:
«إ نّ اللّه جعل لاءخى علىّ فضائل لا تُحصى كثرة ؛(٤٥٩)»
خداوند براى مردم على فضائل و ارزش هايى قرار دارد كه قابل شمارش ‍ نيست .
ترويج از فضائل على عليه السّلام ارزش است تا جايى كه بيان آن فضائل و كمالات على عليه السّلام هم ، سرنوشت ساز و نجات بخش انسان خواهد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«فمَن ذكر فضيلة مِن فضائله مقرّا بها غفر اللّه ماتقدّم مِن ذنبه و ما تاءخّر؛(٤٦٠)»
اگر كسى يكى از فضائل و كمالات على را در حالى كه به او ايمان و عقيده دارد، بيان كند و براى جامعه و مردم باز گويد خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مى آمرزد.
ترويج فرهنگ ولايت امام على اولين شخص نظام خلقت پيامبر عظيم الشاءن اسلام درباره ى عظمت و فضيلت امام على عليه السّلام فرمود:
«و مَن كتَب فضيلة مِن فضائله لَم تزَل الملائكة تستغفر له ما بَقِىَ لتلك الكتابة رسم ،
و مَن إ ستمعَ فضيلة مِن فضائله غَفَر اللّه الذنوبَ الّتى اكتسبَها بالا ستماع ،
و مَن نظر إ لى كتابٍ مِن فضائله غَفَر اللّه الذنوبَ الّتى اكتسبَها بالنّظر؛(٤٦١)»
و كسى كه فضيلتى از فضائل على را بنويسد و منتشر كند، تا آثار آن نوشته و كتاب در جهان باقى است ، ملائكه براى آن نويسنده طلب آمرزش مى كنند، و كسى كه به فضائل و كمالات على گوش فرا دهد و در حقيقت به فرهنگ ولايت و امامت معصوم گوش جان سپارد و بشنود و مستمع باشد، خداوند همه ى آن گناهانى را كه از طريق شنيدن جمع كرده است ، مى آمرزد، و كسى كه به كتابى كه فضائل على در آن نوشته شده است ، نگاه كند، خداوند همه ى گناهان او را كه از طريق نگاه كردن جمع كرده است ، مى بخشد.
فضائل على عليه السّلام قبل از آمدن به اين عالم قبل از اينكه على عليه السّلام به دنيا بيايد، خداوند از فضيلت و كمالات او و از جايگاه ويژه ى آن وجود پربركت و بى نظير و بى بديل حرف مى زند و از ولايت و امامت او سخن مى گويد.
در همين رابطه سخن مهم و ارزشمند رسول خدا را بنگريد كه فرمود:
«لمّا خَلَقَ اللّه آدمَ و نَفَخَ فيه مِن روحِه ، عطَسَ آدمُ فقال :
الحمد اللّه ، فاءوحى اللّه تعالى اليه ، حَمَدنى عبدى ، و عزّتى و جلالى لو لا عبدان اءريد اءن اءخلُقَهما فى دار الدّنيا ما خلقتُكَ.
قال : الهى فيكونان منّى ؟
قال : نعم يا آدم ، ارفع راءسك و انظر،
فرفع راءسِه ، فاذاً مكتوب على العرش :
لا اله الا اللّه ، محمد نبىّ الرّحمة ، و علىّ مقيم الحجّة ،
مَن عَرَفَ حقَّ علىّ زكا و طاب ،
و من اءنكرَ حقّه لُعِنَ و خابَ،
اءقسَمتُ بعزّتى و جلالى اءن اءدخُل الجنّة مَن اءطاعه و ان عصانى ،
و اءقسمتُ بعزّتى و جلالى اءن اءدخُل النّار مَن عصاهُ و إ ن اءطاعَنى ؛(٤٦٢)»
هنگامى كه خداوند حضرت آدم عليه السّلام را آفريد و از روح خود در او دميد، آدم عليه السّلام عطسه اى زد و گفت :«الحمد لله ». خداوند به او وحى كرده كه بنده ام تشكر و سپاس گزارى نمود، به عزّت و جلالم قسم ياد مى كنم كه اگر نبودند دو تن از بندگان من كه اراده كردم خلق شان كنم و به اين عالم بياورم ، تو را نمى آفريدم .
حضرت آدم عرض كرد: پروردگارا، آيا آن دو بنده ى وارسته و شايسته و برگزيده از نسل من خواهند بود؟
ندا آمد كه آرى ، سرت را بلند كن و بنگر، آدم عليه السّلام سرش را بلند كرد و ديد در عرش چنين نوشته است :
«لا اله الا اللّه ...،»نيست خدايى جز خداى يكتا، و محمد پيامبر رحمت است ، و على حجت خداست . هر كس حق على را شناخت ، رستگار و پاكيزه شد، و هر كس حق و جايگاه على را انكار كرد، به لعنت گرفتار و طرد شد. به عزّت و جلالم قسم ياد مى كنم كه : هر كس على را اطاعت كند او را داخل بهشت مى كنم ، اگر چه مرا معصيت و نافرمانى كرده باشد؛ و به عزّتم قسم كسى كه على را نافرمانى كند به آتش مى افكنم اگر چه اطاعت مرا كرده باشد.
دليل اين همه اهميت پيروى از امامت على عليه السّلام آن است كه حكومت دين خدا در زمين با زعامت على و خاندان على عليه السّلام ممكن و ميسر است ؛ يعنى اگر غير از اين خاندان زعامت و رياست كنند، دين خدا حاكم نيست ، ولو اينكه عبادت خشك و خالى و منهاى زندگى الهى در بين مردم باشد.
حاكم در مستدرك مى گويد: روز جمعه سيزدهم رجب ، على عليه السّلام در كعبه به دنيا آمد و در كعبه احدى غير از على ، نه قبل و نه بعد از آن متولد نشد؛«و لم يولَد فيها اءحدٌ سواهُ قبلُه و لا بعدُه ؛(٤٦٣)»
كنجى شافعى در كفاية الطالب مى گويد:
«و لم يولَد قبلُه و لا بعدُه مولودٌ فى بيت اللّه الحرام سواه ؛(٤٦٤)»
قبل و بعد از على عليه السّلام فرزندى در خانه ى خدا متولد نشد.
صاحب «اُسد الغابة فى معرفة الصّحابة » نقل مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«يا علىّ اءنت بمنزلة الكعبة تؤ تى و لا تاءتى ؛(٤٦٥)»
اى على ، تو به منزله ى كعبه اى ، چنانكه بمانند كعبه نيامده و نخواهد آمد، كسى هم مثل تو در كعبه متولد نخواهد شد.(٤٦٦)
مرحوم علامّه ى حلّى مى گويد:
«فاءحبّه حبّا شديدا و قال : لها (فاطمه بنت اسد) إ جعلى مهدَه قُربُ فِراشى ؛»
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم سى ساله بود كه على عليه السّلام به دنيا آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم على را به شدت دوست مى داشت ، و به مادرش «فاطمه بنت اسد» مى گفت : گهواره ى على را نزديك رختخواب من قرار ده ، و تربيت على را بيشتر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم به عهده داشت ، و در بهداشت و نظافت او همت مى گماشت :
«و يُؤ جِره اللَّبَنَ عند شُربِهِ
و يُحَرِّكُ مهده عند نومِه ،
و يُناغيه فى يقظَتِه ،
و يَحمِلُه عل صدره و رَقَبَته ،
و يَقولُ: هذا اءخى و وليّى ، و ناصرى ، و وصيّى ، و زوجُ كريمَتى ،
و ذُخرى و كَهفى و صِهرى و اءمينى على وصيّتى و خليفَتى ؛(٤٦٧)»
و هنگام نوشيدن شير، او را كمك مى كرد، و گهواره اش را براى استراحت مى جنباند، و در بيدارى كنار گهواره اش با صوت زيبا و قشنگ براى او مى خواند، و او را بر شانه و گردنش سوار مى كرد و مى گرداند، و مى گفت اين كودك برادر من است ، دوست من است ، ياور من است ، وصىّ من است ، شوهر دختر من است ، و ذخيره ى من است براى آينده جهان بشريت ، و پناهگاه من است ، و شاخص اهل بيت من است ، و امين بر وصيت هاى من و جانشين من است .
على عليه السّلام الگو و چهره ى همه برگزيدگان الهى امير المؤ منين على عليه السّلام عصاره و الگوى همه ى برگزيدگان نظام هستى ، غير از پيامبر بزرگوار اسلام ، در تمام زمينه ها و كمالات انسانى نظير علم و اخلاق و زهد و وارستگى است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم در تعريف او فرمود:
«مَن اءراد اءن ينظُرَ إ لى آدم فى علمه ،
و إ لى نوح فى فهمِه ،
و إ لى ابراهيمَ فى حلمِه ،
و إ لى موسى فى هيبتِه ،
و إ لى عيسى فى زُهدِه فَليَنظُر إ لى على بن اءبى طالب ؛(٤٦٨)»
اگر كسى خواست به آدم و علم و دانش او و به نوح و فهم او، و به ابراهيم و حلم او، و به موسى و هيبت و صلابت او، و به عيسى و زهد او بنگرد، به چهره ى على بن ابى طالب عليه السّلام و وجود با عظمت و چند بعدى آن بزرگوار توجّه كند.
خداوندا، به ما توفيق پيروى از راه على ، و ترويج مرام على ، و تقويت خطّ على ، و پياده كردن روش و منش على ، و تعهد و خدا ترسى على ، و زهد و وارستگى على ، و عاطفه و يتيم نوازى على ، و صبر و استقامت على ، و ديندارى و دين خواهى على ، در دنيا و شفاعت على و آل على ، و همسايگى در جوار على و آل على عليه السّلام را در قيامت مرحمت فرما.
فضل و عظمت على عليه السّلام على عليه السّلام بعد از پيامبر مفسر واقعى قرآن كريم است .
يكى از علماى بزرگ اهل سنت كه حنفى مذهب است و سليمان بن ابراهيم قندوزى نام دارد، نقل مى كند كه : على عليه السّلام در منبر مسجد كوفه خطبه اى بى نظير در ابعاد گوناگون ايراد كرد.
او آن چنان سخن گفت كه گويى همه ى اسرار عالم خلقت و دانش و آگاهى نظام هستى و علوم اولين و آخرين نزد اوست ، و او معدن آنهاست . گويى اسرار قرآن در سينه ى او چون اقيانوسى بى كران موج مى زند.
آن گاه «سليمان قندوزى » مطلبى را از «ابن عباس » نقل مى كند كه چنين است :
«اءخَذَ بيدى الامامُ علىُّ بن ابى طالب ليلة فخرج بى إ لى البقيعِ و قال : إ قراء يابن عبّاس ،
فَقَراءتُ بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ، فتكلّمَ فى اءسرار الباء إ لى بُزوغ الفَجر؛(٤٦٩)»
امام على عليه السّلام شبى دست مرا گرفت و با هم به سمت بقيع رفتيم و به من فرمود، پسر عباس ، بخوان . من هم بسم اللّه الرحمن الرحيم را خواندم و آن بزرگوار، در تفسير و اسرار «باء» بسم اللّه شروع كرد به سخن گفتن و آن قدر ادامه داد تا طلوع فجر.
و همين عالم بزرگوار اهل سنت نقل مى كند كه حضرت امام على عليه السّلام در آن خطبه ى مفصل چنين فرمود:
«و اعلَم انَّ جميعَ اءسرارِ اللّه تعالى فى الكُتُب السّماويّة ،
و جميعُ ما فى الكُتُب السّماويّة فى القرآن ،
و جميعُ ما فى القرآن فى الفاتحة ،
و جميعُ ما فى الفاتحة فى البسمِلَة ،
و جميعُ ما فى البسملة فى باء البسملة ،
و جميعُ ما فى باء البسملة ، فى النّقطة اللّتى هى تحتُ الباء؛
قال الامامُ على عليه السّلام : اءنا النُّقطَة اللّتى هىَ تحتُ الباءِ؛(٤٧٠)»
آگاه باشيد كه تمام اسرار الهى در كتابهاى آسمانى است ، و آنچه در كتابهاى آسمانى است در قرآن كريم است و تمام آنچه در قرآن كريم وجود دارد، در «فاتحة الكتاب » يا «سوره ى حمد» آمده است ، و همه ى آنچه در «فاتحة الكتاب » آمده است ، در «بسم اللّه » وجود دارد و آنچه در «بسم اللّه » آمده است ، در «باء» بسم اللّه وجود دارد، و آنچه در «باء» بسم اللّه هست ، در نقطه اى است كه در پايين «باء» قرار دارد، آن گاه امام على عليه السّلام فرمود: و من همان نقطه بسم اللّه هستم .
پاورقي ها ١-آل عمرا/ آيه ى ١٦٤.
٢-بحار/ ٩٦ ج /ص ١٥٧ و ٣٥٨؛ عيون اءخبار الرضا/ ج ١/ص ٢٩٥.
٣-بحار الانوار/ ج ٩٦/ ص ٣٥٦.
٤-بحار الانوار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٦.
٥-اقرب الموارد/ واژه ى «بركت ».
٦-چراغ تجربه /ص ٣٥٢.
٧-چراغ تجربه / ص ٣٩.
٨-چراغ تجربه / ص ٤٣٤ و ٤٤٤.
٩-وظائف ما در ماه رمضان / ص ٢١.
١٠-بحار/ ج ٩٦/ ص ٣٥٦.
١١-خطبه ى شعبانيه ى رسول خدا.
١٢-مروج الذهب / ج /٣ ص ٤٤٦ و ٤٤٧؛ وظائف ما در ماه رمضان / ص ٣٠.
١٣-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٦.
١٤-بحار/ ج /٩٣ /ص ١٧٨.
١٥-بحار/ ج /٢ ص ٢٥.
١٦-خطبه ى شعبانيه پيامبر.
١٧-بحار / ج ٧٨ / ص ١٦٠.
١٨-سفينة البحار/ ج ١ / ص ٥١٧.
١٩-اسراء/ آيه ى ٤٤.
٢٠-مؤ منون / آيه ى ١١٨.
٢١-بحار / ج ٦ / ص ٧.
٢٢-نور/ آيه ى ٥٦.
٢٣-معارج / آيه ى ٢٣.
٢٤-انعام / آيه ى ١٥٥.
٢٥-نمل / آيه ى ٤٦.
٢٦-حجرات / آيه ى ١٠.
٢٧-اعراف / آيه ى ٢٠٤.
٢٨-محمد/ آيه ى ٣٤.
٢٩-نساء/ آيه ى ٤٨.
٣٠-منافقون / آيه ى ٦.
٣١-توبه / آيه ى ٤٨.
٣٢-انفال / آيه ى ٢٩.
٣٣-طه / آيه ى ٧٣.
٣٤-احزاب / آيه هاى ٧١-٧٠.
٣٥-انفال / آيه ى ٣٨.
٣٦-قمر/ آيه هاى ٢٠-١٩.
٣٧-مجمع البيان / ج ٥ / ص ١٩٠.
٣٨-ناس / آيه هاى ٥-١.
٣٩-بحار / ج ٥٨ / ص ٢٥٧.
٤٠-بحار / ج ٨٦ / ص ١٠٨.
٤١-مائده / آيه ى ٢٧.
٤٢-پروين اعتصامى .
٤٣-بقره / آيه ى ٢٦٤.
٤٤-توبه / آيه ى ٥٣.
٤٥-توبه / آيه ى ٥٤.
٤٦-مريم / آيه ى ٣-٢.
٤٧-مريم /آيه هاى ٥-٣.
٤٨-انبياء/ آيه هاى ٨٩ - ٩٠.
٤٩-انبياء / آيه هاى ٨٨-٨٧.
٥٠-انفال / آيه ى ١٠.
٥١-قمر/ آيه ى ٩.
٥٢-قمر/ آيه هاى ١٦-١١.
٥٣-نجم / آيه ى ٣٩.
٥٤-بحار / ج ١/ ص ١٨٠.
٥٥-بحار / ج ١ / ص ١٨٢.
٥٦-بحار/ ج ١٤ / ص ١٣.
٥٧-بحار / ج ١ / ص ٢٢٤.
٥٨-طه / آيه ى ١١٤.
٥٩-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٨٨.
٦٠-بحار / ج ٩٣ / ص ٢٨٨.
٦١-بحار / ج ٩٣ / ص ٢٩٥.
٦٢-بحار / ج ٩٣ / ص ٢٨٩.
٦٣-بحار/ ج ٩٣/ ص ٣٧٨.
٦٤-بحار/ج ٤ / ص ١٠٤ و١٠٧.
٦٥-كهف / آيه ٦٦.
٦٦-كهف / آيه ٦٨-٦٧.
٦٧-كهف / آيه ٦٩.
٦٨-كهف / آيه ٧٠.
٦٩-كهف / آيه ٧١.
٧٠-كهف / آيه ى ٧٢
٧١-كهف / آيه ٧٣.
٧٢-كهف آيه ٧٤.
٧٣-كهف / آيه ٧٥.
٧٤-كهف / آيه ٧٦.
٧٥-كهف / آيه ى ٧٧.
٧٦-كهف / آيه ى ٧٨.
٧٧-كهف / آيه ٧٩.
٧٨-كهف / آيه ٨٠.
٧٩-كهف / آيه ٨١.
٨٠-كهف / آيه ٨٢.
٨١-نهج البلاغه / ق ٤٥٦.
٨٢-كهف / آيه ى ٨١.
٨٣-وسائل الشّيعه / ج ١٥ / ص ١٠٢.
٨٤-كهف / آيه ٨٢.
٨٥-بحار/ ج ٩٣ / ص ٣٧٦.
٨٦-غافر / آيه ى ٦٠
٨٧-فاطر / آيه ى ٦.
٨٨-بحار ج ٩٣ ص ٣٧٦.
٨٩-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٥٦.
٩٠-محمّد / آيه ى ٢٩.
٩١-هود / آيه ى ٨٨.
٩٢-بقره / آيه ى ١٨٤.
٩٣-بقره / آيه ى ٤٥.
٩٤-ثواب الاءعمال صدوق / ص ٩٦.
٩٥-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٤٧.
٩٦-بقره / آيه ى ١٦٨.
٩٧-بقره / آيه ى ١٨٤.
٩٨-بحار/ ج ٩٦ / ص ٢٤٧.
٩٩-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٤١.
١٠٠-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٤٧.
١٠١-بحار/ ج ٩٦ / ص ٢٤٩.
١٠٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥١.
١٠٣-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٤٩.
١٠٤-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥٤.
١٠٥-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥٤.
١٠٦-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥٥؛ سفينة البحار / ماده ى صوم .
١٠٧-بحار ج ٩٦ / ص ٢٥٦.
١٠٨-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٦٦ باب الصّاد.
١٠٩-سفينة البحار / ج ٢ / ص ٦٦ باب الصّاد.
١١٠-سفينة البحار / ج ٢ / ص ٦٦ باب الصّاد.
١١١-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥٧.
١١٢-جامع احاديث الشّيعه / ج ٩ / ص ٥.
١١٣-سفينة البحار / ج ٢ / ص ٦٧ باب الصّاد بعد الواو.
١١٤-جامع احاديث الشيعه / ج ٩ / ص ١٠٤.
١١٥-جامع احاديث الشّيعه / ج ٩ / ص ٨.
١١٦-جامع احاديث الشّيعه / ج ٩ / ص ٨.
١١٧-جامع احاديث الشّيعه / ج ٩ / ص ١٦.
١١٨-بحار / ٩٦ / ص ٣٤١.
١١٩-بحار / ج ٩٧ / ص ٤.
١٢٠-«جهنى » يكى از اصحاب رسول خدا بود كه عرض كرد: يا رسو اللّه ، راه من تا مدينه دور است ، پس وقتى را مشخص كنيد كه در آن ساعت وارد مدينه شوم و شما را زيارت كنم و معارف دينى خود را فراگرفته و بهره مند گردم .
رسول خدا شب بيست و سوم ماه رمضان را براى آموزش احكام و عبادت و شب زنده دارى او تعيين كرد، و آن شب ، به شب «جهنى » معروف شد؛ مجمع البحرين ماده ى «جهن ».
١٢١-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٣٩.
١٢٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٦٩.
١٢٣-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٧١.
١٢٤-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٧٥.
١٢٥-علل الشرايع / ج ١ / ص ٢٥٧-٢٥٨؛ بحار / ج ٩٦ / ص ‍ ٣٦٩.
١٢٦-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٨٢-٣٨٢.
١٢٧-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٧.
١٢٨-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٢٠.
١٢٩-بحار / ج ٩٦ / ص ٣١٣.
١٣٠-بحار / ج ٩٦ / ص ٣١٦.
١٣١-بحار / ج ٩٦ / ص ٣١٧.
١٣٢-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٢٠.
١٣٣-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٢٠.
١٣٤-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٢٠.
١٣٥-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٢٠.
١٣٦-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٤٧.
١٣٧-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ١٠٧.
١٣٨-جامع احاديث الشّيعة / ج ٩ / ص ٧.
١٣٩-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٧٧.
١٤٠-جامع احاديث الشّيعة / ج ١٢ / ص ٩.
١٤١-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٩٠.
١٤٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٩١.
١٤٣-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٩٣.
١٤٤-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٩٣.
١٤٥-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٩٣.
١٤٦-بحار / ج ٦ / ص ٣٤٠.
١٤٧-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٥١.
١٤٨-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٥١.
١٤٩-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٥٥.
١٥٠-لحار / ج ٩٦ / ص ٣٤٦.
١٥١-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٤٤.
١٥٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٣٥٠.
١٥٣-شعر، از حسين فولادى از اهل قم .
١٥٤-بقره / آيه ى ١٩٥.
١٥٥-ابراهيم / آيه ى ٣٤.
١٥٦-ملك / آيه ى ١٥.
١٥٧-بهداشت / ص ١١.
١٥٨-بهداشت / ص ١١.
١٥٩-اعراف / آيه ى ١٥٧.
١٦٠-اعراف / آيه ى ٣١.
١٦١-بحار / ج ٦٥ / ص ١٥١.
١٦٢-بقره / آيه ى ١٦٨.
١٦٣-اعراف / آيه ى ٣٢.
١٦٤-سوره ى ص / آيه ى ٤١.
١٦٥-ص / آيه ى ٤٣.
١٦٦-عبس / آيه هاى ٣٢-٢٤.
١٦٧-بحار / ج ٦٢ / ص ٧٢.
١٦٨-بحار / ج ٦٢ / ص ٢٩٠.
١٦٩-بحار / ج ٦٩ / ص ٤٠١ چاپ تهران .
١٧٠-بحار / ج ٧٦ / ص ١٢٦.
١٧١-بحار / ج ٦٣ / ص ١٩٩.
١٧٢-بحار / ج ٧٦ / ص ١٧٥.
١٧٣-بحار / ج ٧٦ / ص ١٢٣.
١٧٤-بحار / ج ٦٦ / ص ٤٠٥.
١٧٥-بهداشت .
١٧٦-بقره / آيه ى ٢٢٢.
١٧٧-مسالك شهيد ثانى .
١٧٨-بقره / آيه ٢٢٣.
١٧٩-لقمان / آيه ى ١٤.
١٨٠-احقاف / آيه ى ١٥.
١٨١-بحار / ج ٦ / ص ٢٩٠.
١٨٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٧٦.
١٨٣-مجموعه ورّام / ج ١ / ص ٧.
١٨٤-جامع احاديث الشيعة / ج ٩ / ص ١٠٦.
١٨٥-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٨٠ / باب الطّاء بعده الباء.
١٨٦-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٨٠ / باب الطّاء بعده الباء.
١٨٧-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٧٩.
١٨٨-بهداشت .
١٨٩-تحف العقول / ص ٤٦٦.
١٩٠-بحار/ ج ٨٠ /ص ٢٣٧.
١٩١-فروع كافى / ج ١ / ص ١٢٢.
١٩٢-خصال صدوق / ص ٧٢.
١٩٣-خصال صدوق / ج ١ / ص ١٧٥.
١٩٤-خصال صدوق / ج ١ / ص ١٧٦.
١٩٥-خصال صدوق / ج ١ / ص ٢٥٣.
١٩٦-خصال صدوق / ج ١ / ص ٣٠.
١٩٧-خصال صدوق / ج ١ / ص ٢٨.
١٩٨-وافى / ج ١١ / ص ٤٦٦ / حديث ١٩٧٧٦.
١٩٩-وافى / ج ١١ / ص ٤٦٦ / حديث ١٩٧٧٨.
٢٠٠-خصال صدوق / ج ١ / ص ٧٣.
٢٠١-خصال صدوق / ج ١ / ص ٢٦٢.
٢٠٢-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٥٥.
٢٠٣-جامع احاديث الشيعه / ج ٩ / ص ١٠٧.
٢٠٤-جامع احاديث الشّيعه / ج ٩ / ص ٩٩.
٢٠٥-بحار/ ج ٩٦ / ص ٢٥٥.
٢٠٦-روزه روش نوين براى درمان بيماريها/ ص ٣-٢.
٢٠٧-بحار/ ج ١٤.
٢٠٨-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٧٨.
٢٠٩-بحار/ ج ١٤.
٢١٠-سفينة البحار/ ج ٢ / باب الطاء بعده الباء.
٢١١-اعراف / آيه ى ٣١.
٢١٢-سفينة البحار / ج ٢ / ص ٧٩.
٢١٣-بهداشت / ص ٢٧.
٢١٤-بهداشت / ص ٢٧.
٢١٥-انعام / آيه ى ٥٦.
٢١٦-بقره / آيه هاى ٦-٢.
٢١٧-بقره / آيه ى ١٨٥.
٢١٨-يونس / آيه ى ٥٧.
٢١٩-اسراء/ آيه ى ٨٢.
٢٢٠-بحار/ ج ٩٢/ص ١٠٣.
٢٢١-بحار/ ج ٩٢ / ص ١٠٣.
٢٢٢-نهج البلاغه / خ ١٥٨.
٢٢٣-بحار/ ج ٩٢ / ص ٢٠٠؛ بحار/ ج ٩١ / ص ٢٠٠.
٢٢٤-بحار / ج ٩٢ / ص ١٨٧.
٢٢٥-بحار / ج ٩٢ / ص ١٨٨ / روايت ١٠.
٢٢٦-بحار/ ج ٣٨ / ص ١٩٦.
٢٢٧-بحار/ ج ١٦ / ص ١٩٢.
٢٢٨-بحار/ ج ٩٢ / ص ٢٠٢.
٢٢٩-بحار/ ج ٩٢ / ص ٢٠٢.
٢٣٠-بحار/ ج ٦٢ / ص ٢٦٢.
٢٣١-بحار/ ج ٩٢ / ص ١٨٦.
٢٣٢-نهج البلاغه / ق ٣٩١.
٢٣٣-بحار/ ج ١٦ / ص ٢١٣ چاپ بيروت .
٢٣٤-بحار / ج ٩٢ / ص ١٨٨.
٢٣٥-بحار / ج ٩٢ / ص ١٨٩.
٢٣٦-بحار/ ج ٩٢ / ص ١٨٨.
٢٣٧-بحار/ ج ٩٢ / ص ٢١٣.
٢٣٨-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٤١.
٢٣٩-بحار / ج ٩٢ / ص ٢٠٥.
٢٤٠-بحار / ج ٩٢ / ص ٢٠٥.
٢٤١-بحار/ ج ٧٧/ ص ١٧٩.
٢٤٢-معانى الاخبار/ ص ٢٢٦.
٢٤٣-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٦.
٢٤٤-مريم / آيه ى ٦٧.
٢٤٥-نهج البلاغه / ق ٤٥٤.
٢٤٦-نهج البلاغه / ق ٢٨٠ ؛ بحار / ج ٧١ / ص ١٨٩.
٢٤٧-اعيان الشيعه / ج ٢ / ص ٤١؛ بحار / ج ٧٨ / ص ٣٦٩.
٢٤٨-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٦.
٢٤٩-وظايف ما در ماه رمضان / ص ١٢٦.
٢٥٠-تفسير صافى / ص ٧٠٨ ؛ بحار/ ج ٩٦ / ص ٦٩.
٢٥١-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٣٢.
٢٥٢-بقره / آيه هاى ٢٦٢-١٦١.
٢٥٣-حديد/ آيه ى ٧.
٢٥٤-نمل / آيه هاى ٩٠-٨٩.
٢٥٥-انفطار / آيه هاى ١٥-١٣.
٢٥٦-آل عمران / آيه ى ٩٢.
٢٥٧-دهر/ آيه هاى ٩-٨.
٢٥٨-مولوى .
٢٥٩-آل عمران / آيه ى ١٨٠.
٢٦٠-بحار / ج ٩٦ / ص ٢٠.
٢٦١-توبه / آيه هاى ٧٦-٧٥.
٢٦٢-آداب النفس / ج ١ / ص ٣٢٥.
٢٦٣-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٣١.
٢٦٤-بحار/ ج ٣ / ص ٢٤٠.
٢٦٥-بحار / ج ٩٦ / ص ١١٩.
٢٦٦-بحار/ ج ١٠ / ص ٩٨.
٢٦٧-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٢٥.
٢٦٨-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٢٤.
٢٦٩-بحار/ ج ٩٦ / ص ٢١٤.
٢٧٠-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٢٤.
٢٧١-بحار/ ج ٩٦ / ص ١٢٣.
٢٧٢-بحار / ج ٩٦ / ص ١٣١.
٢٧٣-بحار / ج ٩٦ / ص ١٢٢؛ امالى طوسى / ج ١ / ص ١٨٦.
٢٧٤-بحار / ج ٩٦ / ص ١٢٢.
٢٧٥-اءمالى طوسى / ج ٢ / ص ٧٣.
٢٧٦-بحار / ج ٩٦ / ص ١٧٦؛ اصول كافى / ج ٤ / ص ٦؛ نوادر راوندى / ص ٥٣.
٢٧٧-بحار / ج ٩٦ / ص ١٣٠.
٢٧٨-و پروردگارتان گفت : مرا بخوانيد به شما پاسخ مى دهم . بى گمان كسانى كه از پرستش من تكبر مى ورزند به زودى با خوارى به دوزخ درخواهند آمد. مؤ من / آيه ى ٦٠.
٢٧٩-بگو: بى ترديد پروردگارم [ رزق و ] روزى را براى هر يك از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براى او تنگ مى سازد، و هر چه را [ در راه خدا ] هزينه نماييد، او چيزى را جايگزين آن مى سازد، و او بهترين روزى دهندگان است . سباء / آيه ى ٣٨.
٢٨٠-بحار / ج ٧٩ / ص ١٣٨.
٢٨١-بقره / آيه ى ٢٦٤.
٢٨٢-بحار / ج ٩٦ / ص ١٣٧.
٢٨٣-اختصاص مفيد / ص ٢١٩.
٢٨٤-لحار / ج ٩٦ / ص ١٦٢.
٢٨٥-ديوان امام راحل / ص ١٨٣.
٢٨٦-بحار / ج ٩٦ / ص ١٨٢.
٢٨٧-بحار / ج ٩٦ / ص ١٧٩.
٢٨٨-بحار / ج ٩٦ / ص ١٨٠.
٢٨٩-وسائل / ص ٤٦٦.
٢٩٠-بحار / ج ٧٥ / ص ١٣٧.
٢٩١-إ سراء / آيه ى ٢٣.
٢٩٢-إ سراء / آيه ى ٢٤-٢٥.
٢٩٣-بحار/ ج ٧٤ / ص ٨٣.
٢٩٤-معاد شناسى / ج ١ / ص ؟.
٢٩٥-لقمان / آيه هاى ١٥-١٤.
٢٩٦-تفسير صافى / ج ٢ / ص ٣٧.
٢٩٧-بحار/ ج ٧٤ / ص ٧٤.
٢٩٨-بحار / ج ٧٤ / ص ٧٥.
٢٩٩-بقره / آيه ى ٨٣.
٣٠٠-نهج البلاغه / ق ٣٩٩.
٣٠١-بحار/ ج ٧٤ / ص ٣٣٧.
٣٠٢-بحار/ ج ٨٤ / ص ٢٥٢.
٣٠٣-بقره / آيه ى ١٧٧.
٣٠٤-بحار/ ج ٧٤ / ص ٩٢.
٣٠٥-امالى صدوق / ص ٢٥٣ /؛ بحار / ٧٤ / ص ٨٩.
٣٠٦-بحار/ ج ٧٤ / ص ٩٣ / روايت ٢١.
٣٠٧-رعد/ آيه ى ٣٩.
٣٠٨-بحار/ ج ٧٤ / ص ٩٤ / روايت ٢١.
٣٠٩-بحار/ ج ٧٤ / ص /٩٥ روايت ٢٦.
٣١٠-بحار / ج ٧٤ / ص ٩١.
٣١١-محمد / آيه هاى ٢٣-٢٢.
٣١٢-محمد / آيه ى ٢٣.
٣١٣-بحار/ ج ٧٤ / ص ١٣٨.
٣١٤-بحار/ ج ٧٤ / ص ١٣٤.
٣١٥-بحار/ ج ٦٩ / ص ٢٥.
٣١٦-نور/ آيه ى ٣٠.
٣١٧-نور/ آيه ى ٣١.
٣١٨-وسائل الشيعه / ج ٧ / ص ١٣٨.
٣١٩-وظايف ما در ماه رمضان / ١٨٨.
٣٢٠-وسائل الشيعه / ج ٨ / ص ١٤١.
٣٢١-وسائل الشيعه / ج ٧ / ص ١٣٨.
٣٢٢-معانى الاخبار/ ص ١٤٠.
٣٢٣-مؤ منون / آيه ى ٧٩.
٣٢٤-آل عمران / آيه ى ٦.
٣٢٥-فصلت / آيه هاى ٢١-١٩.
٣٢٦-إ سراء/ آيه ى ٣٧.
٣٢٧-محمد خرّمشاهى ميلاد.
٣٢٨-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٤٨.
٣٢٩-حجرات / آيه ى ١٢.
٣٣٠-مجمع البيان / ج ٥ / ص ١٣٧.
٣٣١-بحار / ج ٧٥ / ص ٢٢٩.
٣٣٢-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٤٦.
٣٣٣-مكاسب شيخ انصارى / ج ١ / باب محرمات / ص ٤٦.
٣٣٤-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٣٦.
٣٣٥-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٣٦.
٣٣٦-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٤٩ / ص ٢٥٠؛ ثواب الاعمال / ص ٢٢١.
٣٣٧-كافى / ج /٢ ص ٣٦٩؛ بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٦٨.
٣٣٨-بحار/ ج ٧٥ / ص ٢٦٨.
٣٣٩-فجر/ آيه هاى ١٦-٢٠.
٣٤٠-آل عمران / آيه ى ١٨٢.
٣٤١-بحار/ ج /٥ ص ٣.
٣٤٢-بحار/ ج ٧٥ / ص ٥؛ ثواب الاعمال / ص ١٨١.
٣٤٣-بحار/ ج ٧٥/ ص ٣؛ قرب الاسناد/ ص ٤٥.
٣٤٤-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٧٣٠.
٣٤٥-بحار/ ج ٧٥ / ص ٤.
٣٤٦-نساء/ آيه ى ١٠.
٣٤٧-مجمع البيان /ج ٣ / ص ١٣.
٣٤٨-نساء/ آيه ى ١٠.
٣٤٩-بحار/ ج ٧٥ / ص ٥.
٣٥٠-بحار/ ج ٧٥ / ص ٤.
٣٥١-نور/ آيه ى ٦٣.
٣٥٢-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٣١.
٣٥٣-الحكم الزاهرة / ج ٢ / ص ٢٣٢.
٣٥٤-الحكم الزاهرة / ج ٢ / ص ٢٣٢.
٣٥٥-روضة المتقين / ج ٢ / ص ٤٨٤.
٣٥٦-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٣١.
٣٥٧-معارج / آيه ى ٤.
٣٥٨-لقمان / آيه ى ١٦.
٣٥٩-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٥٥.
٣٦٠-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٥٦.
٣٦١-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٥٣.
٣٦٢-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٣.
٣٦٣-بحار/ ج ٧٣ / ص ٣٥٣؛ امالى طوسى / ج ١ / ص ٢٠٤.
٣٦٤-سعدى شيرازى .
٣٦٥-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٤٦.
٣٦٦-سفينة البحار/ ج ٢ / ص ٤٦.
٣٦٧-ارشاد مفيد/ ج ٢ / ص ٣٢٤.
٣٦٨-جامع احاديث الشّيعة / ج ٧ / ص ١٠٤.
٣٦٩-الحكم الزّاهرة / ج ٢ / ص ٢٢٨.
٣٧٠-الحكم الزّاهرة / ج ٢ / ص ٢٢٩.
٣٧١-سنن ابى داود/ ج ٢ / ص ٦١.
٣٧٢-جامع احاديث الشيعة / ج ٧ / ص ١٢٣.
٣٧٣-الحكم الزّاهرة / ج ٢ / ص ٢٢٨.
٣٧٤-الحكم الزّاهرة / ج ٢ / ص ٢٢٨.
٣٧٥-المحجة البيضاء/ ج ٢ / ص ٣٩٠.
٣٧٦-الفصول المهمه / ص ٤٧٤ ؛ المحجة البيضاء / ج ٢ / ص ٣٩٢.
٣٧٧-روضة المتقين / ج ٢ / ص ٦٨٢.
٣٧٨-المحجة البيضاء/ ج ٢ / ص ٣٩٠.
٣٧٩-اثنى عشريه / ص ١٥؛ الحكم الزّاهرة / ج ١/ ص ١٤٩.
٣٨٠-ذاريات / آيه ى ١٨.
٣٨١-تفسير نور الثقلين / ج ٥ / ص ١٢٣.
٣٨٢-تفسير ابو الفتوح / ج ٣ / ص ٣٧٨؛ روضة المتقين / ج ٢ / ص ‍ ٧٠٤.
٣٨٣-نهج الفصاحة / ج ٢ / ص ٩٥٤؛ المحجة البيضاء/ ج ٢ / ص ‍ ٣٩٠.
٣٨٤-المحجة البيضاء/ ج ٢ / ص ٣٩١.
٣٨٥-غافر/ آيه ى ٦٠.
٣٨٦-نمل / آيه ى ٦٢.
٣٨٧-انشراح / آيه هاى ٨-٧.
٣٨٨-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣٢٥.
٣٨٩-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣٢٥.
٣٩٠-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣٢٤.
٣٩١-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣٢٢.
٣٩٢-بحار/ ج ٨٢ / ص ٣٦٣.
٣٩٣-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣١٨.
٣٩٤-بحار/ ج ٨٥ / ص ٣١٩.
٣٩٥-تفسير الميزان / ج ٢ / ص ٤١.
٣٩٦-اصول كافى / ج ٢ / ص ٤٦٦.
٣٩٧-رعد/ آيه ى ٢٨.
٣٩٨-فتح / آيه ى ٢٨.
٣٩٩-دعا عامل پيشرفت يا ركود/ ص ٧.
٤٠٠-ارشاد/ ج ٢ / ص ٣٢٤.
٤٠١-ارشاد/ ج ٢ / ص ٣٢٤.
٤٠٢-زمر/ آيه هاى ٥٥-٥٣.
٤٠٣-اعراف / آيه ى ٢٣.
٤٠٤-بقره / آيه ى ٢٨٥-٢٨٦.
٤٠٥-آل عمران / آيه هاى ١٩٣ - ١٩٤.
٤٠٦-آل عمران / آيه ى ٨.
٤٠٧-اعراف / ١٥٥.
٤٠٨-اعراف / ١٥٦.
٤٠٩-بقره / آيه ى ٢٠١.
٤١٠-ابراهيم / آيه ى ٣٩.
٤١١-ابراهيم / آيه ى ٤٠ - ٤١.
٤١٢-حشر/ آيه ى ١٠.
٤١٣-سعدى شيرازى .
٤١٤-توبه / آيه ى ١٠٥.
٤١٥-بحار/ ج ٣ / ص ٧٦ چاپ قديم .
٤١٦-بحار/ ج ٣ / ص ٧ چاپ قديم .
٤١٧-انفال / آيه ى ٣٣.
٤١٨-هود/ آيه ى ٥٢.
٤١٩-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٧٧.
٤٢٠-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٨٠.
٤٢١-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٨٤.
٤٢٢-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٨٤.
٤٢٣-بحار/ ج ٩٣ / ص ٢٨٤.
٤٢٤-تحف العقول / ص ١٣٨؛ نهج البلاغه / ق ٤٤١.
٤٢٥-از ديوان اشعار امام خمينى .
٤٢٦-شعر از سعدى .
٤٢٧-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٧.
٤٢٨-حج / آيه ى ١٨.
٤٢٩-بحار/ ج ٨٥ / ص ١٠٨.
٤٣٠-بحار/ ج ٨٢ / ص ١١٠.
٤٣١-طه / ١٣٢.
٤٣٢-نهج البلاغه / نامه ى ٥٣.
٤٣٣-بحار/ ج ٧ / ص ٢٦٧.
٤٣٤-مائده / آيه ى ٩١.
٤٣٥-نور/ آيه هاى ٣٧-٣٨.
٤٣٦-قيامت / آيه ى ٣١.
٤٣٧-يكصد و چهارده نكته درباره نماز/ ص ٢١.
٤٣٨-نهج البلاغه / نامه ى ٢٧.
٤٣٩-وسائل / ج ٣ / ص ١٩.
٤٤٠-مستدرك الوسائل / ج ١ / ص ١٧١.
٤٤١-مستدرك الوسائل / ج ١ / ص ١٧٢.
٤٤٢-مستدرك الوسائل / ج ١ / ص ١٧٣.
٤٤٣-فاطر/ آيه ى ٢٩.
٤٤٤-توبه / آيه ى ٧١.
٤٤٥-توبه / آيه ى ١١٢.
٤٤٦-اعراف / آيه ٢٩.
٤٤٧-وسائل الشيعه / ج ٣ / ص ٥٥٥.
٤٤٨-بحار/ ج ٨٤ / ص ٢٤٩ / روايت ٤١.
٤٤٩-بابا طاهر عريان .
٤٥٠-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٧.
٤٥١-بحار/ ج ٩٦/ ص ٣١٧.
٤٥٢-بحار/ ج ٩٦/ ص ٣١٦.
٤٥٣-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣١٧.
٤٥٤-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٧.
٤٥٥-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٨-٣٥٧.
٤٥٦-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٨؛ عيون اخبار الرّضا/ ج ١ / ص ٢٩٥.
٤٥٧-بحار/ ج ٩٦ / ص ٣٥٨.
٤٥٨-نهج الحق / ص ٢٣١.
٤٥٩-نهج الحق / ص ٢٣١.
٤٦٠-همان مدرك / ص ٢٣١.
٤٦١-همان / ص ٢٣١.
٤٦٢-نهج الحق / ص ٢٣٢؛ مستدرك حاكم / ج ٣ / ص ١٤١؛ ينابيع المودة / ص ١١.
٤٦٣-مستدرك / ج ٣ / ص ٤٨٣.
٤٦٤-كفاية الطّالب / ص ٤٠٧.
٤٦٥-نهج الحق / ص ٢٣٣.
٤٦٦-اسد الغابة / ج ٤ / ص ٣١.
٤٦٧-نهج الحق / ص ٢٣٣.
٤٦٨-نهج الحق / ص ٢٣٦.
٤٦٩-ينابيع الموده / ص ٤٨٩.
٤٧٠-ينابيع المودة / ص ٤٩٠.

۱۰