روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) جلد ۲

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر)0%

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر)

نویسنده: سید تقی واردی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 14470
دانلود: 2962

توضیحات:

جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 51 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14470 / دانلود: 2962
اندازه اندازه اندازه
روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر)

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) جلد 2

نویسنده:
فارسی

ماه صفر سال ۱۹۹ هجرى قمرى

وفات مالك بن اءنس، پيشواى مالكيان

ابوعبدالله، مالك بن اءنس بن مالك اصبحى حميرى، پيشواى مذهب مالكيه، از مذاهب چهارگانه اهل سنت، در مدينه منوره ديده به جهان گشود و در همين شهر وفات يافت.(۲۳۴)

درباره تاريخ ولادت، وفات و مدت زندگى اش، اتفاق نظرى در ميان تاريخ ‌نگاران و سيره نويسان نيست.

برخى، ولادتش را سال ۹۵ و وفاتش را چهارده ربيع الاول سال ۱۷۹ قمرى و مدت زندگى اش را ۸۴ سال مى دانند؛(۲۳۵) برخى ديگر وفاتش را سال ۱۷۹ قمرى در ۸۵ سالگى مى دانند.(۲۳۶) در اين صورت، بايد سال تولدش ۹۶ قمرى باشد.

اما محمدبن سعد گفته است كه من تاريخ وفات مالك بن اءنس را با مصعب بن عبدالله زبيرى در ميان گذاشتم. او به من گفت: من درگذشت مالك را بهتر از ديگران در خاطر دارم. وى در ماه صفر سال ۱۹۹ قمرى وفات يافت.(۲۳۷)

ولى تمامى نويسندگان زندگى نامه مالك، اتفاق نظر دارند كه وى در مدينه منوره وفات يافت و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.

عبدالله بن محمدبن ابراهيم عباسى، عامل هارون الرشيد در مدينه بر بدن مالك بن اءنس نماز گذارد.

يكى از ويژگى هاى منحصر به فرد مالك بن اءنس اين بود كه مدت حمل وى در شكم مادرش به مدت سه سال ادامه پيدا كرد.(۲۳۸)

مالك، مراحل رشد و تربيت خود را در مدينه پشت سر گذاشت. وى، آموختن دانش را از ربيعة الراءى، قرائت قرآن را از نافع بن اءبى نعيم و حديث را از زهرى و نافع (مولاى عبدالله بن عمر) آموخت و از اوزاعى نقل حديث كرد.(۲۳۹) وى، فقه را از ليث بن سعد آموخت.(۲۴۰)

مالك، نخستين كسى است كه عمل به راءى را در امت اسلام، بدعت گذاشت. درباره وى گفته شد: هرگاه مى خواست حديثى را روايت كند، وضو مى گرفت و با وقار و هيبت خاصى در صدر مجلس مى نشست و آن گاه نقل حديث مى نمود.

علت اين گونه رفتار را از وى پرسيدند. در پاسخ گفت: دوست دارم گفتار و احاديث پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را با عظمت بيان كنم.

هم چنين درباره ادب وى نسبت به ساحت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفته شد: او با اين كه پير و ناتوان شده بود، هيچ گاه در مدينه منوره، سوار بر مركب نمى شد و مى گفت: چون در اين شهر مقدس (مدينه) بدن مقدس رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله دفن است، سوار شدن بر مركب، روا نيست و من هرگز بر مركبى سوار نمى شوم.

روايت شده است كه وى به خاطر فتوايى كه برخلاف نظر خليفه وقت صادر شده كرده بود، در سال ۱۴۷ قمرى محكوم به هفتاد ضربه تازيانه گرديد.(۲۴۱)

وى از حاكمان و خلفاى وقت، دورى مى جست، ولى كتاب «الموطاء» را كه منبع اصلى فقه مالكيان است، به درخواست منصور دوانقى (دومين خليفه عباسى) تألیف كرد.

تألیفات ديگر وى عبارتند از: الوعظ، المسائل، النّجوم، و تفسير غريب القرآن.(۲۴۲)

در توصيف وى گفته شد: وى، فقيه مدينه بود.

عبدالرحمن بن مهدى، روايت كرد: ما راءيت رجلا احسن عقلا من مالك بن اءنس.(۲۴۳)

هم چنين در مورد ديگر گفت: و لم اءر احدا اعقل من مالك بن اءنس.(۲۴۴)

هم چنين وى گفت: سفيان ثورى، در علم حديث پيشوا بود، ولى در سنت، پيشوايى نداشت. اوزاعى، در سنت، پيشوا بود، ولى در حديث پيشوايى نداشت. امّا مالك بن اءنس، هم در حديث بود و هم در سنّت، مقام پيشوايى داشت.(۲۴۵)

مالك بن اءنس، رابطه خوبى با امام جعفرصادقعليه‌السلام ، پيشواى شيعيان و محبان اهل بيتعليهم‌السلام داشت و از آن حضرت، روايات فراوانى نقل كرد.

وى درباره امام جعفرصادقعليه‌السلام گفت: ما راءت عَين، و لا سمعت اُذن، و لا خطر على قلب بشر، اءفضل من جعفرالصّادق فضلا و علما و عبادةً و ورعا.(۲۴۶)

يعنى: هيچ چشمى نديد، گوشى نشنيد و بر قلب بشرى خطور نكرد كه از جهت فضل، علم، عبادت و وارستگى، كسى به پايه جعفر صادقعليه‌السلام برسد.

مالك بن اءنس درباره رابطه اش با امام جعفرصادقعليه‌السلام گفت: من به ديدار جعفربن محمدعليه‌السلام مى رفتم. آن حضرت هرگاه مرا مى ديد، بالشى برايم قرار مى داد و براى من ارزش و احترامى قائل مى شد و مى فرمود: اى مالك! من تو را دوست دارم. من از اين گفته اش بسيار خوشحال مى شدم و خداى سبحان را سپاس مى گفتم.

آن حضرت، شخصيتى است كه از يكى از سه حالت خالى نيست: يا روزه مى داشت، يا مشغول نماز بود و يا ذكر الهى را زمزمه مى كرد. او از بزرگ عبادت كنندگان و از اءكابر زاهدانى است كه از خداى عزّوجل، خشيت و خوف دارند. وى، احاديث زيادى بيان مى فرمود، خوش مجالست و بسيار فائده رسان بود. هنگامى كه مى خواست روايتى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل كند و نام جدش را بر زبان جارى كند، رنگش سبز و زرد مى شد، به طورى كه او را انسان نمى شناخت.

يك سال با آن حضرت به سفر حج رفتم. هنگامى كه در ميقات محرم شديم و همگان، تلبيه مى گفتند، صداى آن حضرت در گلويش گير كرده بود و نمى توانست تلبيه گويد و حالت خاصى به وى دست داده بود. به وى گفتم: اى پسر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ! تو نيز بايد تلبيه گويى. آن حضرت فرمود: اى ابى عامر! چگونه بر خود جراءت كنم و بگويم: لبيك اللّهم لبيك، در حالى كه مى ترسم خداى سبحان به من بگويد: لا لبيك و لا سعديك.(۲۴۷)

در جاى ديگر، مالك بن اءنس از امام جعفرصادقعليه‌السلام و آن حضرت از پدر و جدش و آن ها از امام علىعليه‌السلام روايت كرده اند: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اذا كان يوم القيامة نصب الصراط على شفير جهنم، فلا يجاوز إ لّا من كان معه برائة بولاية على بن اءبى طالبعليه‌السلام (۲۴۸) .

يعنى: هنگامى كه قيامت برپا شود، بر لبه جهنم پلى نصب مى شود و هيچ كس نمى تواند از آن عبور كند، مگر آن كسى كه برات ولايت على بن ابى طالبعليه‌السلام را داشته باشد.

جاى بسى شگفتى است كه افرادى مانند مالك بن اءنس، داراى چنين اعتقادى مى باشند و رابطه آن چنانى با امام معصومعليهم‌السلام دارند، ولى در عمل، راه ديگرى برمى گزينند و با پشتيبانى حاكمان و خلفاى وقت، بساط مستقلى براى خويش ‍ پهن مى كنند!

ماه صفر سال ۲۵۱ هجرى قمرى

قيام اسماعيل بن يوسف علوى در مكه معظمه، در عصر مستعين عباسى

اسماعيل بن يوسف بن ابراهيم بن موسى بن عبدالله بن حسن بن امام حسن مجتبىعليه‌السلام در ۲۰ سالگى بر ضد مستعين بالله (دوازدهمين خليفه عباسى) در مكه قيام نمود.

وى، پس از آن كه علويان و مخالفان خلافت عباسى را ترغيب و تشويق به قيام عمومى نمود، در صفر سال ۲۵۱ قمرى، موفق گرديد در راءس انقلابيون مكه معظمه، اين شهر مقدس را از دست عباسيان خارج سازد و جعفربن فضل، حاكم عباسيان را از اين شهر اخراج نمايد.

اسماعيل پس از پيروزى، خانه ها و دارايى هاى حاكم قبلى و عباسيان و هواداران خليفه در مكه معظمه را، مصادره كرد و تعدادى از سپاهيان عباسى و اهالى مكه را كه با قيام او مخالفت مى ورزيدند، به قتل آورد.

وى در مكه، ثروت و دارايى هاى فراوانى به دست آورد و از اهالى اين شهر، در حدود دويست هزار درهم به عنوان ماليات اخذ نمود و پس از پنجاه روز اقامت پيروزمندانه در مكه و تجهيز سپاهى توانمند، به سوى مدينه رهسپار گرديد و با سربازان على بن حسين بن اسماعيل، حاكم عباسيان در مدينه به نبرد پرداخت.

حاكم مدينه، چون تاب رويارويى با اسماعيل بن يوسف را نداشت، ناچار از مدينه گريخت و اين شهر مقدس را براى اسماعيل بن يوسف خالى كرد.

اسماعيل بن يوسف، بدون اعتنا به تهديدهاى خليفه عباسى، مدتى بر بخش بزرگى از حجاز، از جمله مكه و مدينه حكومت كرد.

وليكن با تحريكات خليفه عباسى، مردم مكه معظمه بر ضد اسماعيل بن يوسف شوريدند و نماينده اش را از اين شهر بيرون كردند.

اسماعيل بن يوسف، پس از چهار ماه اقامت در مدينه، براى به دست آوردن مجدد مكه، به اين شهر لشكركشى كرد و آن را در محاصره خويش قرار داد. محاصره مكه، مدتى ادامه يافت و در اين مدت بر اهالى اين شهر، بسيار سخت گذشت.

در همان هنگام با سپاهيان خليفه كه از شام به جنگ او آمده بودند، به نبردى سخت پرداخت و پس از تصرف مجدد مكه، به جدّه رفت و اين شهر را نيز به تصرف خويش در آورد.

سرانجام در ۲۲ سالگى بر اثر اصابت طاعون در مدينه وفات يافت و برادرش حسين بن يوسف كه عامل وى در مكه بود، بر اثر اصابت تيرى به قتل رسيد و حكومت دوساله آنان پايان يافت و عباسيان دوباره حجاز را در سيطره خويش ‍ درآوردند.(۲۴۹)

ماه صفر سال ۳۱۴ هجرى قمرى

هجوم سربازان روم شرقى به سرحدات مسلمين واشغال شهر ملطيه

دمستك، امپراتور روم شرقى، هميشه در اين انديشه بود كه از ضعف و پراكندگى مسلمانان سود جسته و مناطق از دست داده خويش را دوباره تصرف كند.

در آن ايام كه قرمطى ها (شيعيان اسماعيل مذهب) با جنبش و شورش هاى خود، حكومت مقتدرباللّه (هيجدهمين خليفه عباسى) را با مشكل جدى روبرو كرده و هر روز براى وى دردسر تازه اى پديد مى آوردند و سپاهيان خليفه را به خود مشغول كرده بودند، فرصتى براى امپراتور روم شرقى به وجود آمد تا آرزوهاى خويش را جامه عمل پوشاند.

دمستك در سال ۳۱۴ قمرى به اهالى مناطق ساحلى درياى مديترانه كه در تصرف مسلمانان بود، نامه اى نوشت و از آنان درخواست باج و خراج نمود. مسلمانان و ساحل نشينان مديترانه از پرداخت باج به امپراتور روم شرقى امتناع ورزيدند.

امپراتور به سرحدات مسلمانان هجوم آورد. وى در صفر سال ۳۱۴ قمرى وارد شهر «ملطيه» گرديد و شانزده روز در آن اقامت گزيد. در اين مدت، عده زيادى را به قتل آورد و تعدادى را اسير گردانيد و شهر را به آتش كشيد.

تعدادى از اهالى اين شهر كه موفق به فرار شدند، از چنگ او گريخته و در جمادى الا خر همين سال به بغداد رفتند و از خليفه وقت، يارى خواستند.(۲۵۰)

سپاهيان روم در سال ۳۱۵ قمرى نيز شهر «شميساط» را اشغال كرده و آن را به طور كامل غارت نمودند. آنان در اين شهر، خيمه شاهى امپراتورى برقرار كرده و صداى ناقوس مسيحيان را در مسجد جامع شميساط به صدا درآوردند.

مقتدرعباسى كه از درون و برون كشور، مورد تهاجم دشمنان قرار گرفته بود، ناچار گرديد در دو جبهه با دشمنانش به نبرد پردازد. در جبهه داخلى با فتنه قرمطيان و در سرحدات با تهاجم و لشكركشى هاى امپراتور روم شرقى.

وى، مؤ نس خادم را كه از اميران نظامى و سرداران رزمى خليفه بود، به نبرد با امپراتورى روم مأمور كرد.

مؤ نس، چندان شتابى به تجهيز سپاه نمى داد و همين امر موجب نگرانى خليفه نسبت به وى گرديد و وى را به شدت مورد اعتراض قرار داد.

اما هنگامى كه مؤ نس با خليفه روبرو گرديد و با او گفت وگو كرد، اختلافاتشان حل شد و مؤ نس با بدرقه رسمى درباريان و وزيران خلافت، عازم سرحدات گرديد. اما پيش از رسيدن مؤ نس به جبهه هاى جنگ، خبر آوردند كه مسلمانان سرحدات بر روميان شوريدند و تعداد زيادى از آنان را كشتند و مناطق اشغالى خويش را از دست آنان آزاد كردند.(۲۵۱)

مؤ نس نيز كه از ربيع الا خر سال ۳۱۵ قمرى از بغداد خارج شده بود، به نبرد روميان رفت و آنان را به عقب نشينى وادار كرد و از آنان، اسير زيادى گرفت.(۲۵۲)

منابع

۱ - قرآن كريم

۲ - ابن اثير، على بن اءبى الكرم، اسد الغابة فى معرفة الصّحابة، دار احياء التّراث العربى، بيروت، ۱۳۷۷ ه‍. ق

۳ - ابن اثير، على بن محمد، الكامل فى التاريخ، دار صادر للطّباعة و النّشر، بيروت، ۱۳۵۸ ه‍. ق

۴ - ابن اءبى الحديد، عبدالحميدبن هبة الله، شرح نهج البلاغة، دارإ حياء الكتب العربية، قاهره، ۱۳۷۸ ه‍. ق

۵ - ابن اسفنديار، بهاءالدين محمد بن حسن، تاريخ طبرستان، پديده، تهران، ۱۳۶۶ ه‍. ش

۶ - ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمدبن اعثم، الفتوح، هند، ۱۳۹۳ ه‍. ق

۷ - ابن جوزى، ابوالفرج عبدالرحمن بن على، المنتظم فى تاريخ الا مم و الملوك، دارالكتب العلمية، بيروت، ۱۴۱۲ ه‍. ق

۸ - ابن حجر عسقلانى، احمدبن على، اءلاصابة فى تميز الصّحابة، دارالكتب العلمية، بيروت.

۹ - ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون (ترجمه العبر)، مترجم: عبدالمحمد آيتى، مؤ سسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، ۱۳۶۳ ه‍. ش

۱۰ - ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، مكتبة المعارف، بيروت، ۱۹۶۶ م

۱۱ - ابن عساكر، على بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۵ ه‍. ق

۱۲ - ابن طاووس، على بن موسى، لهوف سيد بن طاووس، همراه فرجام قاتلان امام حسينعليه‌السلام ، ترجمه، تعريب، تصحيح: عقيقى بخشايشى، دفتر نشر نويد اسلام، قم، ۱۳۷۷، ه‍. ش

۱۳ - ابونعيم اصفهانى، احمد بن عبدالله، حلية الاولياء، دارالكتب العلمية، بيروت، ۱۴۰۹ ه‍. ق

۱۴ - اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة فى معرفة الا ئمّةعليهم‌السلام ، نشر ادب الحوزه، قم، ۱۳۶۴ ه‍. ش

۱۵ - البكرى الاندلسى، عبدالله بن عبدالعزيز، معجم ما استعجم من اءسماءِ البلاد و المواضع، عالم الكتب، بيروت، ۱۴۰۳ ه‍. ق

۱۶ - البلاذرى، احمد بن يحيى، اءنساب الا شراف: ترجمة اءميرالمؤمنينعليه‌السلام ، الشيخ محمد باقر المحمودى، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، قم، ۱۴۱۶ ه‍. ق

۱۷ - البلاذرى، احمدبن على، فتوح البلدان، نقره، تهران، ۱۳۶۷ ه‍. ش

۱۸ - پيشوايى، مهدى، شام سرزمين خاطره ها، سازمان چاپ و انتشار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۶۹ ه‍. ش

۱۹ - تفضّلى، آذر، و مهين فضائلى جوان، فرهنگ بزرگان، آستان قدس رضوى، مشهد، ۱۳۷۲ ه‍. ش

۲۰ - جعفريان، رسول، تاريخ خلفا، نشر الهادى، قم، ۱۳۷۷ ه‍. ش

۲۱ - حسنى، هاشم معروف، سيرة الا ئمّة الإثنى عشرعليهم‌السلام ، دارالقلم، بيروت، ۱۹۸۱ م

۲۲ - حسينى دشتى، سيدمصطفى، معارف و معاريف، اسماعيليان، قم، ۱۳۶۹ ه‍. ش

۲۳ - حسينى عاملى، سيد محسن امين، فى رحاب اءئمّة اهل البيتعليهم‌السلام ، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، ۱۴۰۰ ه‍. ق

۲۴ - الحنبلى، عبدالحىّبن العماد، شذرات الذّهب فى اخبار من ذهب، دارالفكر، بيروت، ۱۴۰۹ ه‍. ق

۲۵ - خالدمحمدخالد، رجال حول الرّسولصلى‌الله‌عليه‌وآله ، دارالكتاب العربى، بيروت، ۱۴۰۷ ه‍. ق

۲۶ - الذّهبى، شمس الدّين محمدبن احمد، سيراءعلام النبلاء، مؤ سسه الرّسالة، بيروت، ۱۴۱۳ ه‍. ق

۲۷ - زيد بن على بن الحسينعليه‌السلام ، مسند زيد بن علىعليه‌السلام ، دارالحياة، بيروت.

۲۸ - سبحانى، جعفر، فرازهايى از تاريخ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، نشر مشعر، تهران، ۱۳۷۷ ه‍. ش

۲۹ - سبحانى، جعفر، فروغ ابديت، نشر دانش اسلامى، قم، ۱۳۶۴ ه‍. ش

۳۰ - السّبيتى، عبدالله، سلمان الفارسى، دارالا نوار للمطبوعات، و دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، ۱۹۷۷ م.

۳۱ - سيدرضى، محمدبن حسين، نهج البلاغه، ترجمه و شرح: سيد على النّقى فيض الاسلام.

۳۲ - سيوطى، جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر، تاريخ الخلفاء، دارالقلم، بيروت، ۱۴۰۶ ه‍. ق

۳۳ - الصّفدى، صلاح الدين خليل بن ايبك، الوافى بالوفيات، دارالنّشر فرانز شتايز، اشتوتگارد (آلمان)، ۱۴۱۱ ه‍. ق

۳۴ - طبرسى، فضل بن حسن، زندگانى چهارده معصومعليهم‌السلام (ترجمه إ علام الورى)، مترجم: عزيزالله عطاردى، اسلاميه، تهران، ۱۳۹۸ ه‍. ق

۳۵ - طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، دارالمعرفة، بيروت، ۱۴۰۸ ه‍. ق

۳۶ - طبرى، محمدبن جرير، تاريخ الطبرى، بيروت، ۱۳۷۸ ه‍. ق

۳۷ - عارف اءحمدعبدالغنى، تاريخ اُمراء المدينة المنورة، نشر اقليم، ۱۴۱۸ ه‍. ق

۳۸ - قمى، شيخ ‌عباس، منتهى الا مال، اسلاميه، تهران، ۱۳۳۸ ه‍. ش

۳۹ - قمى، شيخ ‌عباس، وقايع الايّام، مركز نشر كتاب، قم، ۱۳۷۵ ه‍. ش

۴۰ - كلينى، محمّد بن يعقوب، الكافى، دفتر نشر فرهنگ اهل البيتعليهم‌السلام ، تهران

۴۱ - مجلسى، محمدباقر، بحارالا نوار، دارإ حياء التّراث العربى، بيروت، ۱۴۰۳ ه‍. ق

۴۲ - اءلمِحب الطبرى، ابوجعفراحمد، الريّاض النّظرة فى مناقب العشرة، دارالكتب العلميه، بيروت.

۴۳ - المسعودى، على بن حسين، اءلتّنبيه و الا شراف، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۶۵ه‍. ش

۴۴ - مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، اءلا رشاد، ترجمه باقر ساعدى خراسانى، اسلاميه، تهران، ۱۳۷۶ه‍. ش

۴۵ - المنقرى، نصربن مزاحم، وقعة صفّين، مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى النجفى، قم، ۱۴۰۳ ه‍. ق

۴۶ - موسوى خوانسارى اصفهانى، محمدباقر، روضات الجنّات، دارالمعرفة، بيروت.

۴۷ - النورى الطبرسى، ميرزاحسين، نفس الرّحمن فى فضائل سلمان (رض)، مؤ سسه كوكب، تهران، ۱۳۶۹ ه‍. ش

۴۸ - الواقدى، محمدبن عمر، المغازى للواقدى، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم، ۱۴۱۴ ه‍. ق

۴۹ - يعقوبى، احمدبن اءبى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، مؤ سسه الا علمى، بيروت، ۱۴۱۳ ه‍. ق

۵۰ - يوسف بن عبداللّه، الاستيعاب فى معرفة الا صحاب، نهضة مصر، قاهره.