روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) جلد ۲

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر)21%

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 51 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16798 / دانلود: 3966
اندازه اندازه اندازه
روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر)

روزشمار تاریخ اسلام (ماه صفر) جلد ۲

نویسنده:
فارسی

سوم صفر سال ۱۲۰ هجرى قمرى

شهادت زيد بن علىعليه‌السلام در كوفه

زيد فرزند امام زين العابدينعليه‌السلام يكى از چهره هاى معروف و درخشان خاندان ولايت و امامت است كه در عصر امويان به مبارزه برخاست و با قيام خود بر ضد خلافت هشام بن عبدالملك، حكومت امويان را به لرزه انداخت.

در اين جا، مواردى چند از اين شهيد سرافراز علوى را به طور گذرا اشاره خواهيم نمود:

الف - شخصيت و منزلت زيد بن علىعليه‌السلام  

شيخ ‌مفيد (متوفاى ۴۱۳ قمرى) در اءلارشاد، درباره شخصيت زيد بن علىعليه‌السلام مى گويد: زيدبن على بن حسينعليه‌السلام پس از برادر بزرگوارش امام محمدباقرعليه‌السلام ، از ساير برادران خود بزرگوارتر و برتر بود. وى، مردى پارسا، پرهيزكار، فقيه، سخاوت مند و دلاور بود، كه شمشير به دست گرفت و با قيام خود امر به معروف و نهى از منكر كرد و از كشندگان امام حسينعليه‌السلام خون خواهى نمود.(۴۲)

هم چنين درباره شخصيت عبادى وى، زيادبن منذر، معروف به ابوجارود گفت: من به مدينه رفته و از هر كسى درباره زيدبن علىعليه‌السلام پرسش كردم، به من گفتند: ذاك حليف القرآن؛ او، حليف (هم سوگند) قرآن است.

هم چنين هشام بن هشام گفت: از خالدبن صفوان كه شخصيت زيدبن علىعليه‌السلام را براى ما تعريف مى كرد، پرسيدم: زيد را در كجا ديدار كردى؟ گفت: در رصافه كوفه.

پرسيدم: او چگونه مردى بود؟

گفت: ما علمتَ يبكى من خشية اللّه حتّى يختلط دموعه بمخاطه؛ همان گونه دانستى، او از خوف خدا آن قدر گريه مى كرد كه اشك هاى وى با آب بينى اش درهم مى آميخت.(۴۳)

گفتنى است كه پس از واقعه كربلا و شهادت اباعبدالله الحسينعليه‌السلام ، گرچه قيام هايى بر ضد امويان از سوى دوستداران اهل بيتعليهم‌السلام براى خون خواهى از شهيدان كربلا و يا براى مقاصد ديگر، به وقوع پيوست و حكومت امويان را با خطر جدى روبرو كرد، مانند قيام توابين و قيام مختاربن ابى عبيده ثقفى، وليكن از علويان تا زمان زيد، قيام و حركت مهمى پديد نيامده بود و قيام زيدبن علىعليه‌السلام ، سرآغاز قيام ها و جنبش هاى علويان بر ضد امويان و پس از آنان، بر ضد عباسيان بود.

اين امر، نشان مى دهد كه در عصر غربت علويان و خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كه كسى را ياراى مخالفت و مبارزه با امويان نبود، اين علوى زاده دلير با تلاش هاى بى دريغ خود بار ديگر دوستان اهل بيتعليهم‌السلام و شيعيان را به حركت درآورد و قيام بزرگى را پايه گذارى كرد.

ب - علل و عوامل قيام زيد

شيخ مفيد، علت اساسى و انگيزه نخستين حركت زيد را خون خواهى از امام حسينعليه‌السلام و ياران شهيد او در واقعه كربلا، دانسته است.(۴۴)

هم چنين زنده كردن سنت نبوى، جهاد با ستم كاران، رفع محروميت ها و ايجاد عدالت اجتماعى را مى توان از جمله علل و عوامل قيام زيد دانست.

زيد بسان تمام علويان مبارز و حق طلبان دلير از روش هاى غير انسانى حاكم مدينه و خلفاى غاصب اموى در جامعه اسلامى و اسلام ستيزى و دنياگرايى زمام داران عصر خويش در رنج بود و دنبال فرصتى مى گشت تا آرزوهاى خويش را محقق سازد و بار ديگر قيامى را به وجود آورد. زيد به خاطر ستم كارى ها و رفتار تبعيض آميز خالد بن عبدالملك، حاكم مدينه به شام رفت تا در نزد هشام بن عبدالملك (نهمين خليفه اموى) از وى دادخواهى كند.

هشام كه سرگرم خوش گذرانى ها و زندگى راحت در ميان درباريان بود، حوصله ملاقات با زيد را نداشت. به همين جهت چندين بار درخواست زيد مبنى بر ملاقات را رد كرد. اما با اصرار و پافشارى زياد زيد، وى را به حضور پذيرفت. وليكن پيش از ورود وى به مجلس نشينان خود دستور داد، طورى بنشينند كه جايى براى نشستن زيد نباشد و او در آغاز ورودش تحقير گردد. زيدبن علىعليه‌السلام كه فردى دلير و زيرك بود، به محض ورود در مجلس هشام، متوجه شد كه هشام براى تحقير و سركوفت او، زمينه را فراهم كرده است. زيد نيز با گفتار و رفتار خود تلاش كرد كه هشام و اطرافيان او را متوجه كردار ناشايست و استكبارى آنان گرداند. بدين جهت، به هشام گفت: إ نّه ليس من عباداللّه احد فوق اءن يوصى بتقوى اللّه، ولا من عبادة احد دون اءن يوصى بتقوى اللّه، و اءنا اوصيك بتقوى اللّه يا اميرالمؤمنين، فاتّقه.(۴۵)

يعنى: مقام هيچ بنده اى بالاتر از آن نيست كه ديگران او را به تقوى سفارش نكنند و مقام هيچ بنده اى فروتر از آن نيست كه ديگران را به تقوا وادار نكند. اينك من تو را به تقوا و بيم از خداى منان، توصيه مى كنم.

هشام كه گمان نمى كرد با چنين سخنى روبرو گردد، درصدد برآمد تا زيد را از راه هاى ديگر شرمسار گرداند. او به زيد گفت: تو خود را شايسته خلافت مى دانى و آرزو دارى كه روزى بر سرير خلافت نشينى، ولى بدان چنين نخواهد شد. چون تو شايسته آن نيستى، زيرا تو كنيززاده اى بيش نيستى!

هشام براى تحقير و كوچك كردن زيد، كنيززاده بودن وى را پيش گرفت. چون مادر زيد، كنيزى بود كه مختاربن ابى عبيده ثقفى به امام سجادعليه‌السلام بخشيد و زيد از او متولد گرديده بود.(۴۶)

زيد به هشام پاسخ داد: موقعيت هيچ فردى در پيشگاه خداى سبحان، برابر با مقام و منزلت آن پيامبرى نمى باشد كه كنيززاده بود. اگر كنيززادگى ايجاب مى كرد كه فرزندان كنيز، موقعيت و مقامى نداشته باشند، اسماعيلعليه‌السلام به پيامبرى برانگيخته نمى شد. زيرا مادر او نيز كنيز حضرت ابراهيمعليه‌السلام بود. اينك از تو مى پرسم: مقام نبوت در پيشگاه خداوند سبحان بالاتر است يا خلافت و زمامدارى؟ كنيززادگى براى كسى كه پدرش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و اميرمؤمنان على بن ابى طالبعليه‌السلام است، ننگى براى او نخواهد بود.

در اين جا ميان هشام و زيد، سخن هاى ديگرى نيز ردوبدل شد و زيد او را در برابر چشمان مجلس نشينان، خوار و زبون كرد و وى را به خاطر غرور، تكبر و رفتار ستم كارانه او و عاملانش در شهرها و مناطق اسلامى، سرزنش كرد.

هشام كه ديگر توان مناظره با زيد را نداشت، به نگهبانان دستور داد كه وى را از مجلس بيرون كرده و سپس از شام اخراجش كنند.

زيد در حالى از شام بيرون مى رفت كه مى گفت: إ نّه لم يكره قوم قطّ حدَّ السيوف إ لّا ذلّوا؛ هيچ ملتى از تيزى شمشير نهراسيد، جز اين كه خوار و زبون گرديد.(۴۷)

زيد پس از بيرون آمدن از شام، يك راست به سوى كوفه رفت تا مقاصد خويش را عملى سازد و يا از شام به مدينه برگشت و پس از مدتى توقف در مدينه، به سوى عراق رهسپار شد و در كوفه اقامت گزيد.

ج - ديدگاه امامان وقت درباره قيام زيد

تا اين جا روشن شد كه علل و عوامل قيام زيدبن علىعليه‌السلام عبارت بودند از: خون خواهى از قاتلان امام حسينعليه‌السلام ، مبارزه با محروميت ها، كوتاه كردن دست ستم كاران و به بيان ديگر، عمل كردن به امر به معروف و نهى از منكر و ايجاد جامعه اسلامى بر اساس عدل علوى.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: روزى عمويم زيدبن علىعليه‌السلام به محضر پدرم امام محمدباقرعليه‌السلام رسيد و به وى گفت: مى خواهم بر ضد اين طاغى (هشام بن عبدالملك) قيام كنم.

امام محمدباقرعليه‌السلام فرمود: اين كار را نكن. چه اين كه هراس دارم، تو را كشته و به دار آويخته در كوفه به بينند! اى زيد، آيا نمى دانى كه پيش از خروج سفيانى (در عصر مهدى موعود) هر كسى از فرزندان فاطمهعليها‌السلام قيام كند، كشته خواهد شد؟(۴۸)

هم چنين، روزى زيد به ديدار برادرش امام محمدباقرعليه‌السلام رفت. آن حضرت فرمود: هذا سيّد من اهل بيته و الطّالب باوتارهم.(۴۹)

جابر روايت كرده است كه از امام محمدباقرعليه‌السلام درباره برادرش زيد پرسيدم. آن حضرت فرمود: از من درباره مردى پرسيدى كه ايمان و دانش او از موهاى سر تا گام هايش را گرفته است. او بزرگ خاندان خويش است.(۵۰)

از اين روايات به دست مى آيد كه شخصيت زيد، مورد قبول امام وقت، حضرت امام محمدباقرعليه‌السلام بود و آن حضرت، رفتار زيد و قيامش را تاءييد مى نمود ولى مى دانست كه كارش به جايى نمى رسد و قيامش با شكست روبرو مى گردد. به همين جهت به وى گوش زد مى كرد كه تو را كشته و به دار آويخته مى بينند.

به هر تقدير، زيدبن علىعليه‌السلام در عصر برادر بزرگوارش امام محمدباقرعليه‌السلام اقدام به مبارزه و قيام نكرد. امام محمدباقرعليه‌السلام در سال ۱۱۴ هجرى قمرى به شهادت رسيد و پس از شش سال از شهادت وى، برادرش زيد قيام كرد و در كوفه به شهادت رسيد.

قيام زيد در عصر امامت امام جعفرصادقعليه‌السلام به وقوع پيوست و آن حضرت نيز به مانند پدر بزرگوارش، قيام زيد را موفق نمى دانست. چون آن بزرگواران مى دانستند كه هنوز آمادگى كامل و زمينه لازم براى يك قيام علوى به وجود نيامده است. در چنين زمانى، جز خويشتن دارى و بردبارى، راه ديگرى در ميان نيست.

معمر بن خيثم گفت: روزى در نزد امام صادقعليه‌السلام نشسته بودم. در همان هنگام عمويش زيدبن علىعليه‌السلام وارد شد. امام صادقعليه‌السلام فرمود: عموجان، پناه مى برم به خدا از اين كه در كناسه كوفه به دار آويخته شوى!

مادر زيد كه در آن جا حاضر بود، گفت: غير از حسادت چيزى تو را وادار نكرد كه چنين پيشگويى از فرزندم نمايى.

امام صادقعليه‌السلام سه بار فرمود: اى كاش از روى حسادت گفته بودم (و كشته شدن عمويم صحت نداشته باشد).

سپس امام صادقعليه‌السلام فرمود: پدرم امام محمدباقرعليه‌السلام از جدم روايت كرده است: مردى از فرزندانم قيام مى كند كه نامش زيد است. او در كوفه به قتل مى رسد و بدنش را پس از نبش قبر و خارج ساختن از گور، به دار مى آويزند. از روح بلند او، درهاى آسمان بازمى گردد و آسمانى ها از عطر روح او به ابتهاج مى افتند و روحش را در طبقى سبز گذاشته و به هر كجاى بهشت كه بخواهند مى برند.(۵۱)

فضيل بن يسار روايت كرده است كه پس از شهادت زيد، از كوفه به مدينه رفتم و پس از آن كه خبر شهادت زيد را به امام صادقعليه‌السلام دادم، آن حضرت گريست، به طورى كه اشك هايش تمام صورت و محاسن او را گرفته بود. امام صادقعليه‌السلام فرمود: واللّه زيد عمّى و اصحابه شهداء مثل ما مضى عليه على بن ابى طالبعليه‌السلام و اصحاب او؛ به خدا سوگند، عمويم زيد و يارانش، شهيدانى هستند همانند جدش على بن ابى طالبعليه‌السلام و اصحاب او.(۵۲)

در روايت ديگر، عبدالله بن سيابه گفت: ما هفت نفر بوديم كه وارد مدينه شده و به محضر امام صادقعليه‌السلام رسيديم و آن حضرت را از شهادت عمويش زيدبن علىعليه‌السلام آگاه كرديم. آن حضرت پس از گريستن بر عمويش، فرمود: همه ما از خداييم و به سوى او بازگشت مى كنيم. از خداى بزرگ اجر مصيبت عمويم زيد را مى طلبم. همانا عمويم، عموى نيكويى بود. او مردى بود براى دنيا و آخرت ما. سوگند به خدا، او شهيد از دنيا رفت همانند آنانى كه با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، امام علىعليه‌السلام ، امام حسن مجتبىعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام به شهادت رسيدند.(۵۳)

اخبار و روايات ديگرى نيز از امام صادقعليه‌السلام و برخى از امامان ديگر وجود دارد كه حكايت از سوگوارى آن بزرگواران در اندوه شهادت زيدبن علىعليه‌السلام و ستودن جوان مردى و قيام ضد استكبارى وى دارد.

به هر تقدير، همان طورى كه بيان كرديم، اظهار ناخوشايندى امام محمدباقرعليه‌السلام و امام جعفرصادقعليه‌السلام از آغاز قيام زيدبن علىعليه‌السلام ، به خاطر اطلاع از شكست قيام و كشته شدن وى بوده است. نه اين كه با اصل مبارزه بر ضد طاغوت زمان، مخالفت كرده باشند.

د - چگونگى قيام

از برخى روايات به دست مى آيد كه شيعيان و دوستداران اهل بيتعليهم‌السلام در كوفه با آگاهى از روحيه مبارزه جويى زيدبن علىعليه‌السلام و مخالفت پنهان و آشكار او با دستگاه خلافت بنى اميه، از او دعوت كردند كه از مدينه به كوفه رفته و رهبريت قيام ضد اموى را بر عهده گيرد.

زيد با برادر بزرگوارش امام محمدباقرعليه‌السلام در اين باره مشورت كرد. امامعليه‌السلام وى را از زود هنگام بودن قيام و بى نتيجه بودن آن، باخبر كرد.(۵۴)

به همين جهت، زيد به احترام نظر امام و برادرش امام محمّد باقرعليه‌السلام در حيات آن حضرت، اقدام به قيام و مبارزه نكرد.

اما چند سال پس از شهادت امام محمدباقرعليه‌السلام ، كه زورگويى ها و رفتارهاى تبعيض آميز عامل خليفه در مدينه غيرقابل تحمل شده بود، زيد به شام رفت تا از دست وى در نزد هشام بن عبدالملك شكايت نمايد. ولى هشام، نه تنها به شكايت هاى زيد اعتنايى نكرد، بلكه او را از شام بيرون نمود.

اين امر سبب گرديد كه زيد، تصميم نهايى خود را بگيرد و به سوى كوفه رهسپار گردد تا در جمع مبارزان اين شهر با دستگاه خلافت به مبارزه و قيام برخيزد.

وى پس از آن كه وارد كوفه شد، مردم اين شهر را به طور پنهانى به مبارزه دعوت كرد و عده اى به او پيوستند ولى زيد تعداد آنان را براى يك مبارزه كافى نمى دانست. به همين جهت پس از چهار ماه اقامت در كوفه، تصميم به خروج از اين شهر گرفت تا به مدينه برگردد. اما مخالفان بنى اميه و شيعيان كه از تصميم او آگاهى يافته بودند، به سراغش رفته و او را در قادسيه يافتند و از وى درخواست كردند كه به كوفه برگردد و آنان او را به طور جدى يارى خواهند داد ونيروى رزمى و تجهيزات جنگى لازم را برايش فراهم خواهندكرد.

زيدبن علىعليه‌السلام دوباره به كوفه برگشت و به مدت ده ماه در اين شهر اقامت نمود و دو ماه از آن را به بصره رفته و مردم اين منطقه را نيز به مبارزه دعوت كرد.

تشكيلات و نيروسازى زيد چنان با برنامه و پنهان كارى پيش مى رفت كه يوسف بن عمر، استاندار كوفه با تمام تلاشى كه به كار مى بست، اطلاعات چندانى از او به دست نمى آورد. تا اين كه هشام، نامه اى به استاندار كوفه نوشت و او را از خطر قريب الوقوع زيد بن علىعليه‌السلام با خبر گردانيد.

يوسف بن عمر از آن زمان، حساس تر شد و با تمام تلاش در پى يافتن زيد برآمد. زيدبن علىعليه‌السلام با ارسال نمايندگانى به برخى از شهرهاى ديگر، مانند مدائن، بصره، واسط، موصل، خراسان، رى و جزيره، شيعيان اين مناطق را به قيام ضد اموى دعوت كرد.

تنها در كوفه پانزده هزار نفر با او بيعت كرده و اعلان آمادگى مبارزه نمودند.

در ميان بيعت كنندگان، فرقه هاى مختلف فقهى و كلامى اهل سنت و پيروان اهل بيتعليهم‌السلام حضور داشتند و همگان در مبارزه بر ضد امويان هم راءى شده بودند.

يوسف بن عمر براى يافتن زيد، اقدام به كارهاى مختلفى نمود و فضاى كوفه را بسيار تيره و تار كرد. همين امر سبب گرديد كه زيدبن علىعليه‌السلام يك هفته زودتر از موعد مقرر قيامش را آغاز نمايد. بدين جهت تعداد كمى از بيعت كنندگان توانستند خود را به زيد رسانيده و در ركاب او حاضر شوند.

زيد در روز اول صفر سال ۱۲۰ قمرى (به روايتى ۱۲۱ و به روايتى ديگر ۱۲۲) با شعار «يا منصور امت امت» كه شعار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در جنگ بدر بود، قيام خود را آغاز كرد. تعداد ياران او از ۲۲۰ تا ۵۰۰ تن تجاوز نمى كرد. آنان كه با سپاهيان يوسف بن عمر و سپاهيانى كه از شام آمده بودند به جنگ و گريز پرداختند. درگيرى ميان طرفين، دو روز ادامه يافت. تعداد زيادى از سپاهيان شامى به دست ياران زيد كشته و زخمى شدند.

با اين كه ياران زيد نسبت به شاميان و سپاهيان يوسف بن عمر بسيار اندك بودند، در عين حال، دو روز مبارزه را با سرافرازى به پيش بردند.

اما در گرماگرم نبرد تيرى به پيشانى زيدبن علىعليه‌السلام اصابت كرد و او را از كار انداخت. يارانش با فرارسيدن شب، پراكنده شده و تعداد اندكى از آنان، بدن نيمه جان وى را در خانه يكى از شيعيان مخفى كرده و براى درمانش پزشكى آوردند. پزشك پس از تلاش زياد، چاره اى جز بيرون آوردن پيكان تير از پيشانى زيد نديد. اما همين كه تير را بيرون آورد، روح شريفش از بدن مفارقت كرد و به لقاءالله پيوست.

ياران و فرزندان او، بدنش را در جويى دفن نموده و بر روى آن آب روان جارى كردند.

از زيدبن علىعليه‌السلام در هنگام شهادتش، چهل و دو سال گذشته بود.(۵۵)

بازماندگان سپاه زيد و فرزندان او، از جمله يحيى بن زيد، پس از دفن بدن وى، پراكنده شده و بسيارى از آنان، توانستند از كوفه گريخته و به شهرهاى ديگر روند.

يوسف بن عمر كه براى پيداكردن جسد زيد، جايزه مهمى تعيين كرده بود، با راهنمايى يكى از آنانى كه شاهد دفن وى بود، مدفن او را پيداكرد و پس از نبش قبر، سرش را از بدن جدا كرد و براى هشام بن عبدالملك در شام فرستاد و بدنش را در محله كناسه كوفه به دار آويخت.

به همراه زيد، بدن برخى از ياران نزديك او چون نصربن خزيمه، معاوية بن اسحاق و زيادبن عبدالله فهرى نيز به دار آويخته شد.

بدين ترتيب، قيامى كه مى رفت ريشه ظلم و تجاوز را در جامعه اسلامى، به ويژه در منطقه عراق به خشكاند و نهال عدالت اسلامى را بارور كند، به دست دژخيمان خليفه اموى به شكست و نابودى كشيده شد.

اين واقعه، به همان صورتى كه امام محمدباقرعليه‌السلام و امام جعفرصادقعليه‌السلام پيش گويى و پيش بينى كرده بودند، واقع گرديد.

به دستور دستگاه خلافت جسد زيد و يارانش بر بالاى چوبه هاى دار باقى مانند و براى پاسدارى از آن ها، چهارصد نفر را مأمور كردند.

پس از گذشت چهار سال كه يحيى فرزند زيد در خراسان قيام كرد و به شهادت رسيد و سرش را نزد وليدبن يزيد (دهمين خليفه امويان) در شام بردند، وى دستور داد تا جسد زيد را آتش زده و خاكسترش را بر باد دهند.(۵۶)

خبر شهادت زيد بن علىعليه‌السلام و يارانش در كوفه، موجب بيدارى مردم و سرآغاز قيام هاى مختلف آنان گرديد. امام صادقعليه‌السلام هنگامى كه از شهادت زيد با خبر شد، بسيار ناراحت و اندوهناك گرديد و در مرگ او بسيار گريست. آن حضرت به مبلغ هزار دينار در ميان خانواده هايى كه در يارى زيد، خسارت ديده و يا كسان خويش را از دست داده بودند، تقسيم كرد. از جمله به خانواده عبدالله بن زبير، برادر فضيل رسّان مبلغ چهار دينار رسيد.(۵۷)

پنجم صفر سال ۶۱ هجرى قمرى

شهادت حضرت رقيه بنت الحسينعليه‌السلام در شام

گرچه اكثر مورخان و سيره نگاران درباره دختران امام حسينعليه‌السلام تنها در سكينه و فاطمهعليهما‌السلام اتفاق نظر دارند و حضور آنان در واقعه كربلا و پس از ماجراى كربلا را بيان كرده اند وليكن برخى از مورخان، دختران ديگرى نيز براى امام حسينعليه‌السلام برشمردند كه معروفترين آنان حضرت رقيهعليها‌السلام است.

حضرت رقيهعليها‌السلام دختر اباعبدالله الحسينعليه‌السلام ، چهار يا سه سال پيش از واقعه كربلا (ميان سال هاى ۵۷ و ۵۸ هجرى قمرى) در مدينه منوره ديده به جهان گشود. نام مادرش در منابع تاريخى به درستى بيان نشده است. گويا مادرش «ام الولد» امام حسينعليه‌السلام بوده است.

به هر تقدير، هنگامى كه امام حسينعليه‌السلام از مدينه منوره هجرت كرد و به سوى مكه معظمه و از آن جا به كربلا روان گرديد، اين دختر چهارساله نيز بسان ساير فرزندان آن حضرت، در اين سفر بزرگ حضور داشت و تمام رنج ها و سختى هاى ايام هجرت و دورى از وطن و ناملايمات زندگى را تحمل كرد.

وى پس از شهادت امام حسينعليه‌السلام به همراه ساير بازماندگان واقعه كربلا، به اسارت سپاه يزيد درآمد و از كربلا به كوفه و از كوفه به شام برده شد. پس از چند روز اقامت در شام و مشاهده سنگدلى هاى يزيد و يزيديان، و تحمل سخت ترين ايام اسارت، در دمشق وفات يافت.

از اين كه وفاتش در ماه صفر سال ۶۱ هجرى قمرى واقع شده است، ترديدى در آن نيست. ولى در اين كه چه روزى از ماه صفر بوده است، اطلاع دقيقى به دست نيامده است. تنها برخى از تقويم هاى رايج، پنجم صفر را روز وفات آن حضرت بيان كرده اند.

در اين جا مناسب است آن چه را كه مرحوم شيخ ‌عباس قمى در منتهى الا مال از كتاب «كامل بهايى» درباره اين دختر خردسال امام حسينعليه‌السلام نقل كرده است، بيان كنيم:

زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى، حال مردانى كه در كربلا شهيد شده بودند، بر پسران خود و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هركودكى را وعده مى دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است بازمى آيد، تا ايشان را به خانه يزيد آوردند. دختركى بود چهارساله، شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسينعليه‌السلام كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان بود. زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن لعين در حال گفت كه بروند و سر پدر را بياورند و در كنار او نهند. پس آن سر مقدس را بياوردند و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست؟ گفتند: سر پدر توست!

آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسليم كرد.(۵۸)

معروف است كه حضرت رقيه در خرابه شام از دنيا رفت. مزار اين مخدره در حال حاضر در يك بازارچه قديمى دمشق كمى دور از مسجد اموى قرارگرفته است و عاشقان حرم حسينى به زيارتش مى شتابند.(۵۹)

هفتم صفر سال ۱۲۸ هجرى قمرى

ميلاد مسعود امام موسى كاظمعليه‌السلام ، امام هفتم شيعيان

امام موسى كاظمعليه‌السلام در هفتم صفر سال ۱۲۸ هجرى قمرى در اءبوا (محلى ميان مكه و مدينه) ديده به جهان گشود و با نور خود جهان هستى را روشن كرد.

پدرش امام جعفر صادقعليه‌السلام امام ششم شيعيان، و مادرش حميده بربريه، معروف به حميده مصفاة است.

امام موسى بن جعفرعليه‌السلام ملقب به كاظم، صابر، صالح، امين و عبد صالح است و كنيه شريف او، ابوابراهيم، ابوالحسن و ابوعلى است كه در ميان محدثان به ابوالحسن اوّل معروف است.(۶۰)

امام كاظمعليه‌السلام در مكتب علمى و معنوى پدرش امام جعفرصادقعليه‌السلام پرورش يافت و در ميان علويان كه نخبگان امت اسلام و پاك ترين ريشه هاى انسانى بودند، به بزرگى و شرافت نايل آمد. به طورى كه پس از شهادت پدرش ‍ امام جعفرصادقعليه‌السلام در شوال ۱۴۸ قمرى، به مقام عظماى ولايت و امامت رسيد و اكثر ياران و اصحاب پدرش به امامتش اقرار و اعتراف كردند.

امام كاظمعليه‌السلام در عصر حكومت مروان بن محمداموى (معروف به مروان حمار) كه آخرين خليفه امويان بود، به دنيا آمد و در آن زمان جنبش عظيمى بر ضد امويان، جهان اسلام را فراگرفته بود و سرانجام در محرم سال ۱۳۲ قمرى با كشته شدن مروان حمار، حكومت ۹۸ ساله امويان به پايان آمد و بنى عباس كه شاخه اى از هاشميان بودند، حكومت مسلمانان را به دست گرفتند. آنان گرچه قيام خويش را با عنوان «الرّضا من آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله » آغاز كرده و به پيروزى رسانيده بودند ولى پس از به دست گرفتن قدرت، علويان را كه تنها بازماندگان خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بودند، از سياست و حكومت به كنارى نهادند.

بنى عباس، به ويژه منصوردوانقى (دومين خليفه عباسى) مبارزه بى امانى با سادات حسنى و سادات حسينى در پيش گرفتند و چون آنان را رقيبان اصلى و جدى خود مى دانستند، تلاش كردند تا آنان را به طور كلى ريشه كن نمايند.

امام موسى كاظمعليه‌السلام در مدت عمر شريف خويش، علاوه بر حكومت مروان بن محمداموى، حكومت ستم گرانه پنج تن از عباسيان (يعنى: سفاح، منصور، مهدى، هادى و هارون) را تحمل كرد.

آن حضرت چند بار در عصر مهدى، هادى و هاروى از مدينه به بغداد فراخوانده شد و مورد آزار و شكنجه هاى حكومتى قرارگرفت.

امام موسى كاظمعليه‌السلام در ۲۰ سالگى به امامت رسيد. مدت امامت آن حضرت، ۳۵ سال بود و امامت آن حضرت مصادف بود با خلافت و حكومت هاى پى درپى منصور، مهدى، هادى و هارون الرشيد.

آن حضرت جمعا به مدت ۱۴ سال، به روايتى ۷ سال و به روايت ديگر ۴ سال از عمر شريف خود را در زندان هاى عباسيان گذرانيد.

سرانجام در ۵۵ سالگى، در بيست وپنجم رجب سال ۱۸۳ قمرى در زندان سندى بن شاهك در بغداد، به دستور هارون مسموم گرديد و بر اءثر اين مسموميت به شهادت نايل آمد.

بدن شريف آن حضرت را پس از شهادت، از زندان بيرون آورده و در مقابر قريش در حوالى بغداد، كه هم اكنون معروف به كاظمين است، دفن نمودند.(۶۱)

صاحب كشف الغمه، در توصيف امام هفتم شيعيان چنين آورده است:

او، پيشوايى كبيرالقدر، عظيم الشاءن و كثيرالتهجد بود. در اجتهاد، تلاش فراوان و در عمل كوشش تمام مى نمود. كرامت هايش براى همگان مشهود بود. در عبادت هايش مواظب طاعات بود. در شب، بيدار و به سجده و عبادت مى پرداخت و در روز، روزه دار بود و تصدق مى كرد. به خاطر بردبارى زياد و بخشش از خطاكاران، به كاظم (فروبرنده خشم) معروف گرديد. در برابر بدى ها، نيكى مى كرد و از جنايت جنايت كاران مى گذشت. به خاطر كثرت عبادت، عبدصالح خوانده شد. در عراق به باب الحوائج الى الله معروف گرديد و برآورده شدن نيازها و حاجت هاى توسل جويان به كرامت ها و مقام هاى وى بستگى تمام يافت و عقل در آن امور به حيرت و علم به حيرانى افتاد. به همين جهت، عقل و علم حكم مى كنند كه او در نزد پروردگار داراى مقام و قدم صدق است و اين، هم چنان تداوم دارد.(۶۲)

اَلسّلامُ عَليك يا بابَ الحَوائج الى اللّه، يا حُجّة اللّه عَلى خَلقِه، يا مَولاىَ مُوسَى بن جَعفر (عَلَيه وَ على آبائه الطّاهرين وَ على اءبنائه المَعصُومين آلاف التحية و السّلام) و رحمة الله و بركاته.

مردم با دیدن حالت زار ذریه ی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش،صدا به گریه بلند نمودند . زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زینالعابدینعليه‌السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند، که عده ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامی که خیلی دیر شده بود!!(۱)

۳. روز شهادت حضرت سجّادعليه‌السلام

شهادت امام زین العابدینعليه‌السلام بنابرقولی در این روز(۲) درسال ۹۴ هجری درسن ۵۷ سالگی واقع شده است، و قول دیگر ۲۵ محرم است که خواهد آمد.

۱۳ محرم

۱. اسرای اهل بیتعليه‌السلام در مجلس ابن زیاد(۳)

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسینعليه‌السلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّادعليه‌السلام در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند. در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.(۴)

____________________

۱. مثیر الاحزان: ص۶۶. لهوف: ص۲۰۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۱۴. قمقمام زخّار: ص۵۱۵. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۵.

۲. توضیح المقاصٌد: ص ۳. الدروس: ج۲ ص۱۲. وصول الاختیار: ص۴۲. منتهی الآمال: ج۲ ص۳۸.

۳. امالی صدوق: ص۲۲۹. روضة الواعظین: ص۱۹۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۵۴.

۴.الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۶۳-۶۲. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۵۶.

۲. اسرای اهل بیتعليه‌السلام در زندان کوفه

پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیتعليهم‌السلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.(۱)

۳. خبر شهادت امام حسینعليه‌السلام در مدینه و شام

ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسینعليه‌السلام را منتشر ساخت.(۲)

۴. شهادت عبداللَّه بن عفیف

عبداللَّه بن عفیف ازدی بزرگواری از اصحاب امیر المؤمنینعليه‌السلام بود و در جنگهای جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود. لذا مشغول عبادت بود.

او هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیر المؤمنین و امام حسینعليه‌السلام نسبت کذب می دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش ای پسر مرجانه، دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد. ای دشمن خدا! فرزندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را می کشی و در منابر مؤمنین این چنین سخن می گویی؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت، ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهای او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنی ابن زیاد به شهادت رسید.(۳)

____________________

۱. امالی صدوق: ص۲۲۹. روضة الواعظین: ص۱۹۰. بحارالنوار: ج۴۵ ص۱۵۴. الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۸۹. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۶۳.

۲. لهوف: ص۲۰۷. الوقایع و الحوادث: ج محرم، ص ۹۶. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۶۴.

۳. ارشاد: ج۲ ص۱۱۷. مثیر الاحزان: ص۷۲. لهوف: ص۲۰۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۷. بحار النوار: ج۴۵ ص۱۱۹. سفینة البحار: ج۳ ص۳۴۲. الوقایع و الحوادث: ج ۴، ص ۸۰، ۸۷ - ۸۸. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۵۱.

۱۵ محرم

۱. فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

بنابر بعضی اقوال، در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت و طهارتعليهم‌السلام را به سوی شام حرکت دادند.(۱) البته بعداً اهل بیتعليهم‌السلام سرهای مطهر را به بدنها ملحق کردند.(۲)

۱۹ محرم

۱. حرکت کاروان کربلا به سوی شام

در این روز اهل بیت سیّد الشّهداءعليه‌السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند.(۳) زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسینعليه‌السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند.(۴)

۲۰ محرم

۱. دفن بدن جون در کربلا

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری

____________________

۱. ارشاد: ج۲ ص۱۱۸. کشف الغمة: ج۲ ص۶۷. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۸۱. البدایة و النهایة: ج۸ ص۲۰۸. تذکرة الخواص: ص۲۳۴.

۲. امالی صدوق: ص۲۳۲. روضة الواعظین ص۱۹۲. بحار النوار: ج۴۵ ص۱۴۰.

۳.الوقایع و الحوادث: ج ۴، ص ۱۱۴.

۴. ابصار العین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص ۱۳۳.

را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.(۱)

جون کسی بود که امیر المؤمنینعليه‌السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنینعليه‌السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبیعليه‌السلام و سپس به خدمت امام حسینعليه‌السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسینعليه‌السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

جون خود را بر قدمهای مبارک امام حسینعليه‌السلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبداللَّه، لطف فرموده مرا بهشتی نمائید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و روسفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسینعليه‌السلام گریستند و اجازه دادند.

با آنکه جون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد

____________________

۱. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۷۱. وسیلة الدارین: ص۱۱۵. منتخب التواریخ: ص۲۹۱، ۳۱۱.

و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسینعليه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع محمد و آل محمدعليهم‌السلام : بار الها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمتعليهم‌السلام محشورش نما.

از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منّور و بویش معطر بود.(۱)

(وسیله الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص ۱۱۵)

۲۳ محرم

۱. ویران نمودن حرم عسکریینعليهما‌السلام

در روز چهارشنبه ۲۳ محرم ۱۴۲۷ در ساعت ۴۵/۶ یا ۷ صبح، به وقت محلی شهر بغداد عده ای از دشمنان قسم خورده اهل بیتعليهما‌السلام ، حرم عسکریینعليهما‌السلام را خراب کردند. آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد حرم مطهر شدند، اسلحه نگهبانان را گرفته همراه با خدام مرقد شریف - که حدود ۷ تا ۱۰ گفته اند - در یکی از غرفه های صحن مطهر عسکرینعليهما‌السلام با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف حرم شریف و روضه منوره را با مواد منفجره - که نزدیک به ۲۰۰ کیلو گرم می شد- منفجر کردند.

در پی این حادثه عراق و ایران یک هفته عزای عمومی اعلان شد و دروس حوزه های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهر های بزرگ بسته شد و دسته جات

____________________

۱. وسیلة الدارین فی انصار الحسین:عليه‌السلام ص۱۱۵.

عزا از حسینیه ها و مساجد در حاتی که به سر و صورت و سینه می زدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عرض تسلیت نمودند.

عاشقان اهل بیت عصمت و طهارتعليهم‌السلام با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عده زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای تجدید بنای حرم عسکریینعليهما‌السلام اعلان نمودند.

مخفی نماند که حرم مطهر فعلی سامراء منزل شخصی امام هادیعليه‌السلام است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند. این مکان شریف مدفن حضرت هادی و امام حسن عسکریعليهما‌السلام و محل ولادت آقا و مولایمان حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام و مدفن جناب حکیمه خاتون دختر امام جوادعليه‌السلام و حضرت نرجس خاتون همسر امام عسکریعليه‌السلام و والده ماجده امام عصرعليه‌السلام و مدفن سید حسین پسر امام هادیعليه‌السلام است.

این حرم شریف تا این زمان که به دست ناصبیان تخریب شد ۱۳ بار تجدید بنا شده است،(۱) و اکنون که سال ۱۴۲۹ ه است در حال ساخت بنای جدید حرم مطهر می باشند.

۲۵ محرم

۱. شهادت امام سجّادعليه‌السلام

در سال ۹۴ بنابر مشهور یا ۹۵ ه(۲) ، امام زین العابدینعليه‌السلام در سن ۵۷ سالگی با زهری

____________________

۱. تاریخ سامراء: ج۲ ص۳۰۰-۲۹۸.

۲. کافی: ج۱ ص۴۶۶، ۴۶۸. مسار الشیعه: ص ۲۶. العدد القویه: ص ۳۱۵. زاد المعاد: ص ۳۲۸. مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۴. مصباح المتهجد: ص ۷۲۹. عیون المعجزات: ص۶۵. فیض العلام: ص ۱۶۵. بحار الانوار: ج ۵۹، ص ۱۹۹. اختیارات: ص۳۳. تقویم المحسنین: ص۱۵. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۱۵. تذکرة الخواص: ص۲۹۸.

که ولید بن عبدالملک یا هشام لعنهما اللَّه به آن حضرت دادند به شهادت رسیدند. این درحالی بود که ۳۴ یا ۳۵ سال بعد از واقعه کربلا در مصائب جان گداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمه ها و خواهرانش، گریان بودند.

امام باقرعليه‌السلام آن حضرت را تجهیز نمودند و در بقیع کنار قبر عموی مظلومش حضرت مجتبیعليه‌السلام به خاک سپردند. سال شهادت آن حضرت را به خاطر کثرت فوت فقهاء و علماء «سنه الفقهاء » گفتند.

در شهادت آن حضرت اقوال دیگری نیز وجود دارد:۱۲ محرم ،(۱) ۱۸ محرم ،(۲) ۱۹ محرم ،(۳) ۱ صفر.(۴)

۲۶ محرم

۱. شهادت علی بن الحسین المثلث

در سال ۱۴۶ هعلی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی عليه‌السلام ، در سن ۴۵ سالگی در زندان منصور -که شب و روز در آن تشخیص داده نمی شد- در حال سجده و در حالیکه غل و زنجیر بر دست و پایش بود، به شهادت رسید،(۵) و بنا بر قولی شهادت آن بزرگوار در ۲۳ محزم بوده است.(۶)

____________________

۱. توضیح المقاصد: ص۳. الدروس: ج۲ ص۱۲. وصول الاخیار: ص۴۲. منتهی الآمال: ج ۲، ص ۳۸.

۲. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۸۹. اعلام الوری: ج۱ ص۴۸۱. العدد القویة: ص۳۱۶. روضة الواعظین: ص۲۰۱. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۵۴. منتهی الآمال: ج۲ ص۳۸.

۳. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۸۹.

۴. اختیارات: ص۳۳.

۵. مستدرک سفینة البحار: ج۶ ص۲۹۵. منتهی الآمال: ج۱ ص ۲۶۰-۲۵۹. الوقایع و الحوادث: ج۴ ص۲۸۹. مقاتل الطالبیین: ص۱۳۲.

۶. شجره طوبی: ج۱ ص۱۶۲.

۲۸ محرم

۱. وفات حذیفه بن یمان

حذیفه از بزرگان اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از خواص اصحاب امیر المؤمنینعليه‌السلام بود. پدر حذیفه در جنگ احد اشتباهاً به وسیله یکی از مسلمانان کشته شد.(۱)

حذیفه یکی از هفت نفری بود که بر صدیقه طاهره عليها‌السلام نماز خواندند .(۲) او صحابه منافق را می شناخت.(۳) منافقینی که پس از غدیر خم توطئه قتل پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را چیدند و می خواستند در بازگشت از غدیر خم در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط کند و به قتل برسد. اما جبرئیل این نقشه را بسمع مبارک نبوی رسانید.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چون به محل مورد نظر رسیدند، منافقین با چهره های بسته هر کدام ظرفی که داخل آن سنگریزه بود از بالا رها نموده و شروع به داد و فریاد و نعره زدن کردند. اما عمار مهار تاقه را گرفته بود و حذیفه هم در کنار آن حضرت بود و سرانجام نقشه آن کوردلان نقش بر آب شد.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن منافقین را به حذیفه معرفی فرمودند که عبارت بودند تز اولی و دومی و سومی و ابوعبیده و معاذ بن جبل و سالم و معاویه و عمروعاص

____________________

۱. الدرجات الرفیعة: ص۳۰۹-۲۸۳. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۹ -۱۶۲. استیعاب: ج۱ ص۳۵۵-۳۳۴. الکنی و و الالقاب: ج۲ ص۲۳۶-۲۳۴. مستدرک حاکم: ج۳ ص۳۸۱- ۳۷۹. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱-۵۶۶.

۲. الاختصاص: ص۵. بحار الانوار: ج۲۲ ص۳۴۵، ۳۵۱. تفسیر فرات: ص۵۷۰. اختیار معرفة الرجال: ج۱ ص۳۴. درجات الرفیعة: ص۲۰۹. روضة الواعظین: ص۲۸۰. مستدرک سفینة البحار: ج۴ ص۴۲۵.

۳. احتجاج: ج۱ ص۳۸۸. دلائل الامامة: ص۹۷. المسترشد: ص۵۹۱، ۵۹۲. الطرائف: ص۴۷۰. بحار الانوار: ج۲۸ ص۹۹. الکنی و الاقاب: ج۲ ص۲۳۵. الغدیر: ج۶ ص۲۴۱. صحیح البخاری: ج۸ ص۱۰۰. فتح الباری: ج۱۳ ص۳۱، ۶۲. صفة المنافق: ص۶۳. المصنف (ابن ابی شیبة): ج۸ ص۶۳۷. کنز العمال: ج۱ ص۳۶۸. تاریخ دمشق: ج۱۲ ص۲۷۵. سنن بیهقی: ج۸ ص۲۰۰، ج۹ ص۳۳. المحلّی: ج۱۱ ص۲۲۰. اسد الغابة: ج۱ ص۳۹۱.

و طلحه و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه و ابو هریره و اوس بن الحدثان و ابوطلحه و ابو قتاده انصاری و ابو مسعود(۱) ، و حذیفه همه را به خاطر سپرد. به همین دلیل بود که غاصبیم خلافت بعد از آن واقعه از حذیفه می ترسیدند که مبادا آنان را به مردم معرفی کند.

لذا حذیفه بر جنازه هرکس حاضر نمی شد دیگران می فهمیدند که میّت از منافقین بوده است. نکته جالب آنجا بود که حذیفه بر ابوبکر نماز نخواند،(۲) و دومی برای سرپوش گذاشتن بر نفاق خویش و تبرئه خود، از حذیفه می پرسید: «اگر این شخص از منافقین است بگو تا من بر او نماز نخوانم»!(۳)

این بزرگوار چهل روز پس از خلافت ظاهری امیر المؤمنین در مدائن از دنیا رحلت فرمود.(۴) او قبل از رحلت به دو فرزندش صفوان و سعید وصیت کرد که همیشه ملازم امیر المؤمنینعليه‌السلام باشند و ایشان هم به وصیت پدر عمل نمودند تا در جنگ صفین به شهادت رسیدند.(۵)

____________________

۱. کتاب سلیم بن قیس هلالی: ج۲ ص۷۳۰. ارشاد القلوب: ج۲ ص۳۳۲. خصال: ص۴۹۹. الهدایة الکبری: ص۷۹. المستر شد: ص۵۹۷. بحار الانوار: ج۲۱ ص۲۲۳، ج۲۸ ص۱۰۰، ج۳۱ ص۶۳۲، ج۳۷ ص۱۱۹، ج۸۲ ص۲۶۷. الصراط المستقیم: ج۳ ص۴۴. مکاتیب الرسول: ج۱ ص۶۰۲، ۶۰۳، ۶۰۷. درجات الرفیعة: ص۲۹۹. اختیارات: ص۱۷. انوار العلویة: ص۷۴. منتخب التواریخ: ص۶۳. کشف الهاویة: ص۲۸۹.

۲. اغتیال النبی: ص۷۱، بنقل از مختصر تاریخ دمشق: ج۶ ص۲۵۳، المحلّی (ابن حزم): ج۱۱ ص۲۲۵.

۳. الغدیر: ج۶ ص۲۴۲-۲۴۱. منتهی الآمال: ج۱ ص۱۲۰. اسد الغابة: ج۱ ص۳۹۱. الاعلام زرکلی: ج۲ ص۱۷۱. احیاء العلوم غزالی.

۴. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۶. مستدرک سفینة البحار: ج۵ ص۲۱۲. الوقایع و الحوادث: ج۴ ص۳۰۸. مراقد المعارف: ج۱ ص۲۴۲. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱. تاریخ دمشق: ج۱۲ ص۶۲۱. مستدرک حاکم: ج۳ ص۳۸۰.

۵. درجات الرفیعة: ص۲۸۸. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۶. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱. ج۲ ص۵۷۱. الکنی و الالقاب: ج۲ ص۲۳۶. مروج الذهب: ج۲ ص۳۹۴. استیعاب: ج۱ ص۳۳۵.

۲. تبعید امام جوادعليه‌السلام به بغداد

در سال ۲۲۰ ه امام جوادعليه‌السلام به دستور معتصم از مدینه به بغداد تبعید شدند. (۱)

۳. ورود اسرای اهل بیتعليه‌السلام به بعلبک

بنابرنقلی ورود اسرای اهل بینعليهم‌السلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است،(۲) که حضرت امّ کلثومعليها‌السلام با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند.(۳)

۲۹ محرم

۱. رسیدن کاروان اسرا به شام

در این روز اسرای اهل بیتعليهم‌السلام به حوالی شام رسیدند.(۴) ابراهیم بن طلحه بن عبداللَّه جلو آمد و به امام زین العابدینعليه‌السلام نزدیک شد، و کینه هائی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست؟ حضرت فرمود:اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است .(۵)

____________________

۱. ارشاد: ج ۲، ص ۲۹۵. تاریخ قم: ص۲۰۰. بحار الانوار: ج۵۰ ص۸. شرح احقاق الحق: ج۱۹ ص۵۹۹. ینابیع المودة: ج۳ ص۱۲۷.

۲. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۲-۳۳۱.

۳. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۲۶. عوالم: ص۴۲۷. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۲-۳۳۱. نور العین: ۲۶۳. ینابیع المودة: ج۳ ص۸۹.

۴. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۳۶.

۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۷۷. امالی طوسی: ص۶۷۷. عوالم (ج الامام الحسین): ص۴۱۴. قلائد النحور: ج محرم و صفر: ص۳۳۲-۳۳۱.

تتمه محرم

۱. نوشتن صحیفه ملعونه

در این ماه در سال ۱۱ ه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد و به امضاء منافقین رسید.(۱) محتوای آن چنین بود که نگذارد خلافت و امامت مسلمین بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علی بن ابی طالبعليه‌السلام برسد، و بر اساس آن مقدمات و زمینه های غصب خلافت و گرفتن بیعت از آن حضرت به هر صورت ممکن را فراهم نمودند. با نوشتن آن صحیفه اساس ظلم و ستم به اهل بیتعليهم‌السلام را بنا نهادند، که به فرموده امام صادقعليه‌السلام : «اذا کتب الکتاب قتل الحسینعليه‌السلام »(۲) : «هنگامی که صحیفه ملعونه نوشته شد امام حسین عليه‌السلام به شهادت رسید ».

۲. وفات ام المؤمنین ماریه قبطیه رضوان الله علیها

در ماه محرم سال ۱۵ ه (یا ۱۶ ه) ماریه قبطیه رحلت فرمود.(۳)

ماریه دختر شمعون قبطی بود که همراه با خواهرش شیرین و یک خواجه که برادر ماریه به نام ماپور بود و هزار مثقال طلاو بیست جامه حریر و درازگوشی به نام یعفور و قاطری به نام دلدل، درسال هفتم از سوی پادشاه اسکندریه به رسم هدیه خدمت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاده شد .

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ماریه را به همسری خود برگزید، و در محله «عالیه» که آن را «مشربه ام ابراهیم » می گویند منزلی برای آن حضرت تهیه کرد و خداوند جناب ابراهیمعليه‌السلام را از این بانو به آن حضرت عنایت فرمود.

____________________

۱. ارشاد القلوب: ج۲ ص۳۳۵. بحار الانوار: ج ۲۸، ص ۱۰۴. درجات الرفیعة: ص۳۰۲. الصوارم المهرقة: ص۷۷. انوار العلویة: ص۷۶.

۲. کافی: ج۸ ص۱۷۹. بحار الانوار: ج ۲۴، ص ۳۶۶، ج ۲۸، ص ۱۲۳، ج ۳۱، ص ۶۳۵. تفسیر نور الثقلین: ج ۴، ص ۶۱۶. تأویل الایات: ج ۲، ص ۶۷۲. البرهان: ج۴ ص۸۸۴.

۳. ریاحین الشریعین: ج ۲، ص ۳۴۲. البدایه و النهایه: ج ۵، ص ۳۲۶. طبقات الکبری: ج۸ ص۲۱۶. استیعاب: ج۴ ص۱۹۱۲. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۶۰۳. تاریخ طبری: ج۳ ص۱۴۴. تاریخ دمشق: ج۳ ص۲۳۸.

حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام به خاطر ولادت ابراهیمعليه‌السلام بسیار اظهار سرور می فرمود و به آنان خدمت می نمود، و بدین جهت عایشه از حضرت امیر المؤمنین بسیار ناراحت و ملول بود.(۱)

از عایشه نقل شده که می گفت: «من به ماریه حسد می بردم، چون زنی بسیار زیبا بود(۲) سرانجام این حسادت باعث شد که تهمتی به جناب ماریه زد(۳) و آیه ای در تقبیح این کار عایشه نازل شد، که در تفاسیر شیعه و سنّی به تفصیل توضیح داده شده است. جناب ماریه بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مدینه طیّبه رحلت فرمود.

____________________

۱. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید): ج ۹، ص ۱۹۵.

۲. ریاحین الشریعه: ج ۲، ص ۳۴۲. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۹۵.ازواج النبی بناته: ص۵۷. الطبقات الکبری: ج ۸، ص ۲۱۲. الاصابه: ص ۳۱۱.

۳. بحار الانوار: ج۲۲ ص۱۵۵- ۱۵۳، ۲۴۲، ج۵۲ ص۳۱۵. تفسیر قمی: ج۲ ص۹۹، ۳۱۸. المحاسن: ج۲ ص۳۳۹. علل الشرائع: ج۲ ص۵۸۰. دلائل الامامة: ص۴۸۵. الهدایة الکبری: ص۲۹۶. المحتضر: ص۲۱۳. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۹۶. رسالة حول خبر ماریة (شیخ مفید).

۴. سوره نور: آیه ۱۱.

۲. صفر الخیر

در ماه صفر ثقل حوادث بر دوش سنگینی می کند. ادامه عزای امام حسینعليه‌السلام از یک سو، شهادت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام مجتبی و امام رضاعليهما‌السلام از سوی دیگر، آغاز غصب خلافت از جهت دیگر مصائب پشت سرهمی است که در این ماه باید سوگوار آن باشیم. در روزهای ۱، ۲، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۲۰، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰ این ماه وقایعی رخ داده که در یک نگاه به این صورت قابل تقسیم است:

وقایع مربوط به کربلا، که از وارد کردن سر مطهر امام حسینعليه‌السلام به شام آغاز می شود. در پی آن ورود اهل بیتعليهم‌السلام به شام و سپس مجلس یزید است. شهادت حضرت رقیهعليها‌السلام نیز پیرو آن اتفاق افتاده است. آزادی اهل بیتعليهم‌السلام از زندان شام و بازگشت اهل بیتعليهم‌السلام از شام به کربلا، و ورود جابر در اربعین برای زیارت سیّد الشّهداء و ملحق شدن رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام به بدن مطهر در کربلا وقایع بعدی است.

مصائب معصومین دیگر از بیماری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آغاز می شود. شهادت آن حضرت و آغاز مصائب حضرت زهراء مرحله اول آن است. شهادت امام مجتبیعليه‌السلام و امام رضاعليه‌السلام نیز مصائب بعدی است.

وفات حضرت سلمان، شهادت عمار یاسر، شهادت محمد بن ابی بکر و شهادت زید بن علی بن الحسینعليه‌السلام وقایع دیگری است که در این ماه اتفاق افتاده است.

در کنار این مصائب، ولادت موسی بن جعفرعليه‌السلام خبر خوشی است که در این ماه باعث سرور دوستان اهل بیتعليهم‌السلام می گردد.

درخواست کتف توسط پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تشکیل لشکر اسامه از وقایع آخرین سال عمر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. آغاز امامت امیر المؤمنینعليه‌السلام که در واقع آغاز غصب خلافت آن حضرت است دنباله همان روزهای تلخ است. شروع جنگ صفین، لیله الهریر در پایان جنگ صفین، مسئله حکمین، و سپس جنگ نهروان برگهائی از روزگار خلافت امیر المؤمنینعليه‌السلام است.

۱ صفر

۱. وارد کردن سر مطهر امام حسینعليه‌السلام به شام

بنی امیه این روز را به خاطر ورودسر مطهر امام حسین عليه‌السلام به شام عید قرار دادند.(۱)

۲. ورود اهل بیتعليه‌السلام به شام(۲)

با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیتعليهم‌السلام به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد:

۱. تاجی جواهر نشان و تختی مرصّع به سنگهای قیمتی آماده کنند.

۲. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبائی زینت نمایند.

۳. تمام اهل شهر لباسهای زینتی بپوشند و خود را بیارایند.

۴. همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر تبریک بگویند.

۵. پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند.

۶. جارچیان در شهر جار بزنند: سرهای بریده و اطفال کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده اندولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است.هرکس خلیفه را دوست دارد امروز شادی نماید .

شامیان پست نیز کوتاهی نکرده بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق می رفتند و عده ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که اهل بیت مصیبت زده و داغدار پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که جبرئیل امین پاسبان حریم

____________________

۱. توضیح الماقصد: ص۵. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۶. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۴۱. الوقایع و الحوادث: ج ۵، ص ۵. تقویم المحسنین: ص ۱۵. اختیارات: ص ۳.

۲. معالی السبطین: ج ۲، ص ۱۴۰. مستدرک سفینه البحار: ج ۶، ص ۲۹۴. الوقائع و الحوادث: ج۵ ص ۵.

محترمشان بود همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحموارد دروازه ساعات کردند . آن نابخردان پست همینکه جمع نورانی اسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست.(۱)

۳. شروع جنگ صفین(۲)

پس از بی نتیجه ماندن نامه ها و موعظه های امیر المؤمنینعليه‌السلام به معاویه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال ۳۸ ه لشکر امیر المؤمنین در مقابل لشکر شام صف کشیدند. لشکر حضرت ۹۰ هزار نفر و لشکر معاویه ۸۵ هزار نفر بودند.

لشکر کفر، آب را بر لشکر حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام بستند، ولی پس از گرفتن و باز نمودن آبتوسط امام حسین عليه‌السلام لشکر حضرت مانع از رسیدن آب به لشکر معاویه نشدند.

حضرت پس از شهادت تعدادی از اصحابشان یکباره با ده هزار نفر از طائفه ربیعه به لشکر معاویه حمله کردند و صفوف آنان را بر هم ریختند و تا قبّه معاویه رسیدند و فرمودند: ای معاویه، برای چه مردم را به کشتن می دهی؟بیا با من مبارزه کن تا هر کدام از ما کشته شود خلافت از دیگری باشد !!

عمروعاص به معاویه گفت: علی با تو به انصاف سخن گفت. معاویه گفت: اما تو در این مشورت انصاف ندادی، چه اینکه هر کس به مصاف او بیرون رود به سلامت

____________________

۱. الوقایع و الحوادث: ج ۵، ص ۳۰-۶. از مدینه تا مدینه: ص ۸۹۹-۸۹۶. همچنین اقتباس از ناسخ التواریخ، معالی السبطین: ج۲ ص۱۴۰، عوالم العلوم، مهیج الاحزان، ریاض المصائب، لهوف، امالی صدوق، الدمعه الساکبة.

۲. توضیح المقاصد: ص۵. بحار الانوار: ج۳۲ ص۴۵۸. تتمة المنتهی: ص۲۴. فیض العلام: ص۱۷۶. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۹. وقعة صفین: ص۲۱۴. شرح نهج البلاغة: ج۴ ص۲۹. مروج الذهب: ج۲ ص۳۸۷. فتح الباری: ج۱۳ ص۷۵.

۳. تتمه المنتهی: ص ۲۳.

۴. بحار الانوار: ج۴۴ ص۲۶۶. عوالم (ج الامام الحسین): ص۱۵۰. مدینة المعاجز: ج۳ ص۱۳۹.

باز نگردد! از اینجا بود که معاویه عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد. حضرت همینکه او را شناخت شمشیر را بلند کرد تا او را به درک بفرستد، ولی عمروعاص حیله کرد وعورت خود را مکشوف ساخت . آن حضرت رو از آن بی حیا برگردانید و آن خبیث فرار کرد.(۱)

سرانجام با حیلهچند برگ از قرآن بر سر نیزه کردند ، و ماجرای حکمین پیش آمد.

۲ صفر

۱. مجلس یزید

در این روز بنابرنقلی اسرای آل رسول راوارد مجلس یزید کردند.(۲) جا دارد فکر کنیم چه کسانی را با چه حالتی وارد بر چگونه مجلسی کردند؟

۲. شهادت زید بن علی بن ال حسینعليه‌السلام

در سال ۱۲۱ هزید بن علی بن الحسین عليه‌السلام در کوفه به شهادت رسید.(۳) بنا بر قولی شهادت او در اول صفر(۴) یا سوم صفر(۵) بوده است. خروج او در اول صفر(۶) یا اول محرم

____________________

۱. بحار الانوار: ج۳۲ ص۵۱۲، ۵۸۵، ۵۹۹، ج۳۳ ص۲۳۰. الغدیر: ج۲ ص۱۶۱، ۱۶۹. درجات الرفیعة: ص۱۲۰. انساب الاشراف: ص۳۳۰. وقعة صفین: ص۴۰۷. اخبار الطول: ص۱۷۷ - ۱۷۶. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۹۹، ۳۱۶، ج۸ ص۶۰. استیعاب: ج۱ ص۱۶۲.

۲. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۵۳.

۳. ارشاد: ج۲ ص۱۷۴. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۸۶. سفینة البحار: ج۲ ص۵۲۲. الطبقات الکبری: ج۵ ص۳۲۶. تاریخ طبری: ج۵ ص۴۹۹، ۵۰۳. تاریخ دمشق: ج۱۹ ص۴۵۶، ۴۷۶.

۴. مسار الشیعة: ص۲۶. مصباح المجتهد: ص۷۲۹. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۶. بحار الانوار: ج۴۶ ص۲۰۳، ۲۰۸. تقویم المحسینین: ص۱۵. اختیارات: ص۳.

۵. عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : ج۲ ص۲۲۸. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۷۵.

۶. عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : ج۲ ص۲۲۸. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۷۵. تاریخ طبری: ج۵ ص۴۹۹.

مردم با دیدن حالت زار ذریه ی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش،صدا به گریه بلند نمودند . زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زینالعابدینعليه‌السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند، که عده ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامی که خیلی دیر شده بود!!(۱)

۳. روز شهادت حضرت سجّادعليه‌السلام

شهادت امام زین العابدینعليه‌السلام بنابرقولی در این روز(۲) درسال ۹۴ هجری درسن ۵۷ سالگی واقع شده است، و قول دیگر ۲۵ محرم است که خواهد آمد.

۱۳ محرم

۱. اسرای اهل بیتعليه‌السلام در مجلس ابن زیاد(۳)

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسینعليه‌السلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّادعليه‌السلام در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند. در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.(۴)

____________________

۱. مثیر الاحزان: ص۶۶. لهوف: ص۲۰۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۱۴. قمقمام زخّار: ص۵۱۵. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۵.

۲. توضیح المقاصٌد: ص ۳. الدروس: ج۲ ص۱۲. وصول الاختیار: ص۴۲. منتهی الآمال: ج۲ ص۳۸.

۳. امالی صدوق: ص۲۲۹. روضة الواعظین: ص۱۹۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۵۴.

۴.الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۶۳-۶۲. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۵۶.

۲. اسرای اهل بیتعليه‌السلام در زندان کوفه

پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیتعليهم‌السلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.(۱)

۳. خبر شهادت امام حسینعليه‌السلام در مدینه و شام

ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسینعليه‌السلام را منتشر ساخت.(۲)

۴. شهادت عبداللَّه بن عفیف

عبداللَّه بن عفیف ازدی بزرگواری از اصحاب امیر المؤمنینعليه‌السلام بود و در جنگهای جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود. لذا مشغول عبادت بود.

او هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیر المؤمنین و امام حسینعليه‌السلام نسبت کذب می دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش ای پسر مرجانه، دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد. ای دشمن خدا! فرزندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را می کشی و در منابر مؤمنین این چنین سخن می گویی؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت، ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهای او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنی ابن زیاد به شهادت رسید.(۳)

____________________

۱. امالی صدوق: ص۲۲۹. روضة الواعظین: ص۱۹۰. بحارالنوار: ج۴۵ ص۱۵۴. الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۸۹. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۶۳.

۲. لهوف: ص۲۰۷. الوقایع و الحوادث: ج محرم، ص ۹۶. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۶۴.

۳. ارشاد: ج۲ ص۱۱۷. مثیر الاحزان: ص۷۲. لهوف: ص۲۰۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۷. بحار النوار: ج۴۵ ص۱۱۹. سفینة البحار: ج۳ ص۳۴۲. الوقایع و الحوادث: ج ۴، ص ۸۰، ۸۷ - ۸۸. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۵۱.

۱۵ محرم

۱. فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

بنابر بعضی اقوال، در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت و طهارتعليهم‌السلام را به سوی شام حرکت دادند.(۱) البته بعداً اهل بیتعليهم‌السلام سرهای مطهر را به بدنها ملحق کردند.(۲)

۱۹ محرم

۱. حرکت کاروان کربلا به سوی شام

در این روز اهل بیت سیّد الشّهداءعليه‌السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند.(۳) زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسینعليه‌السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند.(۴)

۲۰ محرم

۱. دفن بدن جون در کربلا

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری

____________________

۱. ارشاد: ج۲ ص۱۱۸. کشف الغمة: ج۲ ص۶۷. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۲۸۱. البدایة و النهایة: ج۸ ص۲۰۸. تذکرة الخواص: ص۲۳۴.

۲. امالی صدوق: ص۲۳۲. روضة الواعظین ص۱۹۲. بحار النوار: ج۴۵ ص۱۴۰.

۳.الوقایع و الحوادث: ج ۴، ص ۱۱۴.

۴. ابصار العین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص ۱۳۳.

را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.(۱)

جون کسی بود که امیر المؤمنینعليه‌السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنینعليه‌السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبیعليه‌السلام و سپس به خدمت امام حسینعليه‌السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسینعليه‌السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

جون خود را بر قدمهای مبارک امام حسینعليه‌السلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبداللَّه، لطف فرموده مرا بهشتی نمائید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و روسفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسینعليه‌السلام گریستند و اجازه دادند.

با آنکه جون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد

____________________

۱. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۷۱. وسیلة الدارین: ص۱۱۵. منتخب التواریخ: ص۲۹۱، ۳۱۱.

و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسینعليه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع محمد و آل محمدعليهم‌السلام : بار الها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمتعليهم‌السلام محشورش نما.

از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منّور و بویش معطر بود.(۱)

(وسیله الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص ۱۱۵)

۲۳ محرم

۱. ویران نمودن حرم عسکریینعليهما‌السلام

در روز چهارشنبه ۲۳ محرم ۱۴۲۷ در ساعت ۴۵/۶ یا ۷ صبح، به وقت محلی شهر بغداد عده ای از دشمنان قسم خورده اهل بیتعليهما‌السلام ، حرم عسکریینعليهما‌السلام را خراب کردند. آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد حرم مطهر شدند، اسلحه نگهبانان را گرفته همراه با خدام مرقد شریف - که حدود ۷ تا ۱۰ گفته اند - در یکی از غرفه های صحن مطهر عسکرینعليهما‌السلام با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف حرم شریف و روضه منوره را با مواد منفجره - که نزدیک به ۲۰۰ کیلو گرم می شد- منفجر کردند.

در پی این حادثه عراق و ایران یک هفته عزای عمومی اعلان شد و دروس حوزه های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهر های بزرگ بسته شد و دسته جات

____________________

۱. وسیلة الدارین فی انصار الحسین:عليه‌السلام ص۱۱۵.

عزا از حسینیه ها و مساجد در حاتی که به سر و صورت و سینه می زدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عرض تسلیت نمودند.

عاشقان اهل بیت عصمت و طهارتعليهم‌السلام با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عده زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای تجدید بنای حرم عسکریینعليهما‌السلام اعلان نمودند.

مخفی نماند که حرم مطهر فعلی سامراء منزل شخصی امام هادیعليه‌السلام است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند. این مکان شریف مدفن حضرت هادی و امام حسن عسکریعليهما‌السلام و محل ولادت آقا و مولایمان حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام و مدفن جناب حکیمه خاتون دختر امام جوادعليه‌السلام و حضرت نرجس خاتون همسر امام عسکریعليه‌السلام و والده ماجده امام عصرعليه‌السلام و مدفن سید حسین پسر امام هادیعليه‌السلام است.

این حرم شریف تا این زمان که به دست ناصبیان تخریب شد ۱۳ بار تجدید بنا شده است،(۱) و اکنون که سال ۱۴۲۹ ه است در حال ساخت بنای جدید حرم مطهر می باشند.

۲۵ محرم

۱. شهادت امام سجّادعليه‌السلام

در سال ۹۴ بنابر مشهور یا ۹۵ ه(۲) ، امام زین العابدینعليه‌السلام در سن ۵۷ سالگی با زهری

____________________

۱. تاریخ سامراء: ج۲ ص۳۰۰-۲۹۸.

۲. کافی: ج۱ ص۴۶۶، ۴۶۸. مسار الشیعه: ص ۲۶. العدد القویه: ص ۳۱۵. زاد المعاد: ص ۳۲۸. مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۴. مصباح المتهجد: ص ۷۲۹. عیون المعجزات: ص۶۵. فیض العلام: ص ۱۶۵. بحار الانوار: ج ۵۹، ص ۱۹۹. اختیارات: ص۳۳. تقویم المحسنین: ص۱۵. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۱۵. تذکرة الخواص: ص۲۹۸.

که ولید بن عبدالملک یا هشام لعنهما اللَّه به آن حضرت دادند به شهادت رسیدند. این درحالی بود که ۳۴ یا ۳۵ سال بعد از واقعه کربلا در مصائب جان گداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمه ها و خواهرانش، گریان بودند.

امام باقرعليه‌السلام آن حضرت را تجهیز نمودند و در بقیع کنار قبر عموی مظلومش حضرت مجتبیعليه‌السلام به خاک سپردند. سال شهادت آن حضرت را به خاطر کثرت فوت فقهاء و علماء «سنه الفقهاء » گفتند.

در شهادت آن حضرت اقوال دیگری نیز وجود دارد:۱۲ محرم ،(۱) ۱۸ محرم ،(۲) ۱۹ محرم ،(۳) ۱ صفر.(۴)

۲۶ محرم

۱. شهادت علی بن الحسین المثلث

در سال ۱۴۶ هعلی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی عليه‌السلام ، در سن ۴۵ سالگی در زندان منصور -که شب و روز در آن تشخیص داده نمی شد- در حال سجده و در حالیکه غل و زنجیر بر دست و پایش بود، به شهادت رسید،(۵) و بنا بر قولی شهادت آن بزرگوار در ۲۳ محزم بوده است.(۶)

____________________

۱. توضیح المقاصد: ص۳. الدروس: ج۲ ص۱۲. وصول الاخیار: ص۴۲. منتهی الآمال: ج ۲، ص ۳۸.

۲. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۸۹. اعلام الوری: ج۱ ص۴۸۱. العدد القویة: ص۳۱۶. روضة الواعظین: ص۲۰۱. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۵۴. منتهی الآمال: ج۲ ص۳۸.

۳. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۸۹.

۴. اختیارات: ص۳۳.

۵. مستدرک سفینة البحار: ج۶ ص۲۹۵. منتهی الآمال: ج۱ ص ۲۶۰-۲۵۹. الوقایع و الحوادث: ج۴ ص۲۸۹. مقاتل الطالبیین: ص۱۳۲.

۶. شجره طوبی: ج۱ ص۱۶۲.

۲۸ محرم

۱. وفات حذیفه بن یمان

حذیفه از بزرگان اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از خواص اصحاب امیر المؤمنینعليه‌السلام بود. پدر حذیفه در جنگ احد اشتباهاً به وسیله یکی از مسلمانان کشته شد.(۱)

حذیفه یکی از هفت نفری بود که بر صدیقه طاهره عليها‌السلام نماز خواندند .(۲) او صحابه منافق را می شناخت.(۳) منافقینی که پس از غدیر خم توطئه قتل پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را چیدند و می خواستند در بازگشت از غدیر خم در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط کند و به قتل برسد. اما جبرئیل این نقشه را بسمع مبارک نبوی رسانید.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چون به محل مورد نظر رسیدند، منافقین با چهره های بسته هر کدام ظرفی که داخل آن سنگریزه بود از بالا رها نموده و شروع به داد و فریاد و نعره زدن کردند. اما عمار مهار تاقه را گرفته بود و حذیفه هم در کنار آن حضرت بود و سرانجام نقشه آن کوردلان نقش بر آب شد.

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن منافقین را به حذیفه معرفی فرمودند که عبارت بودند تز اولی و دومی و سومی و ابوعبیده و معاذ بن جبل و سالم و معاویه و عمروعاص

____________________

۱. الدرجات الرفیعة: ص۳۰۹-۲۸۳. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۹ -۱۶۲. استیعاب: ج۱ ص۳۵۵-۳۳۴. الکنی و و الالقاب: ج۲ ص۲۳۶-۲۳۴. مستدرک حاکم: ج۳ ص۳۸۱- ۳۷۹. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱-۵۶۶.

۲. الاختصاص: ص۵. بحار الانوار: ج۲۲ ص۳۴۵، ۳۵۱. تفسیر فرات: ص۵۷۰. اختیار معرفة الرجال: ج۱ ص۳۴. درجات الرفیعة: ص۲۰۹. روضة الواعظین: ص۲۸۰. مستدرک سفینة البحار: ج۴ ص۴۲۵.

۳. احتجاج: ج۱ ص۳۸۸. دلائل الامامة: ص۹۷. المسترشد: ص۵۹۱، ۵۹۲. الطرائف: ص۴۷۰. بحار الانوار: ج۲۸ ص۹۹. الکنی و الاقاب: ج۲ ص۲۳۵. الغدیر: ج۶ ص۲۴۱. صحیح البخاری: ج۸ ص۱۰۰. فتح الباری: ج۱۳ ص۳۱، ۶۲. صفة المنافق: ص۶۳. المصنف (ابن ابی شیبة): ج۸ ص۶۳۷. کنز العمال: ج۱ ص۳۶۸. تاریخ دمشق: ج۱۲ ص۲۷۵. سنن بیهقی: ج۸ ص۲۰۰، ج۹ ص۳۳. المحلّی: ج۱۱ ص۲۲۰. اسد الغابة: ج۱ ص۳۹۱.

و طلحه و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه و ابو هریره و اوس بن الحدثان و ابوطلحه و ابو قتاده انصاری و ابو مسعود(۱) ، و حذیفه همه را به خاطر سپرد. به همین دلیل بود که غاصبیم خلافت بعد از آن واقعه از حذیفه می ترسیدند که مبادا آنان را به مردم معرفی کند.

لذا حذیفه بر جنازه هرکس حاضر نمی شد دیگران می فهمیدند که میّت از منافقین بوده است. نکته جالب آنجا بود که حذیفه بر ابوبکر نماز نخواند،(۲) و دومی برای سرپوش گذاشتن بر نفاق خویش و تبرئه خود، از حذیفه می پرسید: «اگر این شخص از منافقین است بگو تا من بر او نماز نخوانم»!(۳)

این بزرگوار چهل روز پس از خلافت ظاهری امیر المؤمنین در مدائن از دنیا رحلت فرمود.(۴) او قبل از رحلت به دو فرزندش صفوان و سعید وصیت کرد که همیشه ملازم امیر المؤمنینعليه‌السلام باشند و ایشان هم به وصیت پدر عمل نمودند تا در جنگ صفین به شهادت رسیدند.(۵)

____________________

۱. کتاب سلیم بن قیس هلالی: ج۲ ص۷۳۰. ارشاد القلوب: ج۲ ص۳۳۲. خصال: ص۴۹۹. الهدایة الکبری: ص۷۹. المستر شد: ص۵۹۷. بحار الانوار: ج۲۱ ص۲۲۳، ج۲۸ ص۱۰۰، ج۳۱ ص۶۳۲، ج۳۷ ص۱۱۹، ج۸۲ ص۲۶۷. الصراط المستقیم: ج۳ ص۴۴. مکاتیب الرسول: ج۱ ص۶۰۲، ۶۰۳، ۶۰۷. درجات الرفیعة: ص۲۹۹. اختیارات: ص۱۷. انوار العلویة: ص۷۴. منتخب التواریخ: ص۶۳. کشف الهاویة: ص۲۸۹.

۲. اغتیال النبی: ص۷۱، بنقل از مختصر تاریخ دمشق: ج۶ ص۲۵۳، المحلّی (ابن حزم): ج۱۱ ص۲۲۵.

۳. الغدیر: ج۶ ص۲۴۲-۲۴۱. منتهی الآمال: ج۱ ص۱۲۰. اسد الغابة: ج۱ ص۳۹۱. الاعلام زرکلی: ج۲ ص۱۷۱. احیاء العلوم غزالی.

۴. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۶. مستدرک سفینة البحار: ج۵ ص۲۱۲. الوقایع و الحوادث: ج۴ ص۳۰۸. مراقد المعارف: ج۱ ص۲۴۲. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱. تاریخ دمشق: ج۱۲ ص۶۲۱. مستدرک حاکم: ج۳ ص۳۸۰.

۵. درجات الرفیعة: ص۲۸۸. الفوائد الرجالیة: ج۲ ص۱۷۶. سفینة البحار: ج۲ ص۵۷۱. ج۲ ص۵۷۱. الکنی و الالقاب: ج۲ ص۲۳۶. مروج الذهب: ج۲ ص۳۹۴. استیعاب: ج۱ ص۳۳۵.

۲. تبعید امام جوادعليه‌السلام به بغداد

در سال ۲۲۰ ه امام جوادعليه‌السلام به دستور معتصم از مدینه به بغداد تبعید شدند. (۱)

۳. ورود اسرای اهل بیتعليه‌السلام به بعلبک

بنابرنقلی ورود اسرای اهل بینعليهم‌السلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است،(۲) که حضرت امّ کلثومعليها‌السلام با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند.(۳)

۲۹ محرم

۱. رسیدن کاروان اسرا به شام

در این روز اسرای اهل بیتعليهم‌السلام به حوالی شام رسیدند.(۴) ابراهیم بن طلحه بن عبداللَّه جلو آمد و به امام زین العابدینعليه‌السلام نزدیک شد، و کینه هائی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست؟ حضرت فرمود:اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است .(۵)

____________________

۱. ارشاد: ج ۲، ص ۲۹۵. تاریخ قم: ص۲۰۰. بحار الانوار: ج۵۰ ص۸. شرح احقاق الحق: ج۱۹ ص۵۹۹. ینابیع المودة: ج۳ ص۱۲۷.

۲. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۲-۳۳۱.

۳. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۲۶. عوالم: ص۴۲۷. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۲-۳۳۱. نور العین: ۲۶۳. ینابیع المودة: ج۳ ص۸۹.

۴. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۳۶.

۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۷۷. امالی طوسی: ص۶۷۷. عوالم (ج الامام الحسین): ص۴۱۴. قلائد النحور: ج محرم و صفر: ص۳۳۲-۳۳۱.

تتمه محرم

۱. نوشتن صحیفه ملعونه

در این ماه در سال ۱۱ ه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد و به امضاء منافقین رسید.(۱) محتوای آن چنین بود که نگذارد خلافت و امامت مسلمین بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علی بن ابی طالبعليه‌السلام برسد، و بر اساس آن مقدمات و زمینه های غصب خلافت و گرفتن بیعت از آن حضرت به هر صورت ممکن را فراهم نمودند. با نوشتن آن صحیفه اساس ظلم و ستم به اهل بیتعليهم‌السلام را بنا نهادند، که به فرموده امام صادقعليه‌السلام : «اذا کتب الکتاب قتل الحسینعليه‌السلام »(۲) : «هنگامی که صحیفه ملعونه نوشته شد امام حسین عليه‌السلام به شهادت رسید ».

۲. وفات ام المؤمنین ماریه قبطیه رضوان الله علیها

در ماه محرم سال ۱۵ ه (یا ۱۶ ه) ماریه قبطیه رحلت فرمود.(۳)

ماریه دختر شمعون قبطی بود که همراه با خواهرش شیرین و یک خواجه که برادر ماریه به نام ماپور بود و هزار مثقال طلاو بیست جامه حریر و درازگوشی به نام یعفور و قاطری به نام دلدل، درسال هفتم از سوی پادشاه اسکندریه به رسم هدیه خدمت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاده شد .

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ماریه را به همسری خود برگزید، و در محله «عالیه» که آن را «مشربه ام ابراهیم » می گویند منزلی برای آن حضرت تهیه کرد و خداوند جناب ابراهیمعليه‌السلام را از این بانو به آن حضرت عنایت فرمود.

____________________

۱. ارشاد القلوب: ج۲ ص۳۳۵. بحار الانوار: ج ۲۸، ص ۱۰۴. درجات الرفیعة: ص۳۰۲. الصوارم المهرقة: ص۷۷. انوار العلویة: ص۷۶.

۲. کافی: ج۸ ص۱۷۹. بحار الانوار: ج ۲۴، ص ۳۶۶، ج ۲۸، ص ۱۲۳، ج ۳۱، ص ۶۳۵. تفسیر نور الثقلین: ج ۴، ص ۶۱۶. تأویل الایات: ج ۲، ص ۶۷۲. البرهان: ج۴ ص۸۸۴.

۳. ریاحین الشریعین: ج ۲، ص ۳۴۲. البدایه و النهایه: ج ۵، ص ۳۲۶. طبقات الکبری: ج۸ ص۲۱۶. استیعاب: ج۴ ص۱۹۱۲. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۶۰۳. تاریخ طبری: ج۳ ص۱۴۴. تاریخ دمشق: ج۳ ص۲۳۸.

حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام به خاطر ولادت ابراهیمعليه‌السلام بسیار اظهار سرور می فرمود و به آنان خدمت می نمود، و بدین جهت عایشه از حضرت امیر المؤمنین بسیار ناراحت و ملول بود.(۱)

از عایشه نقل شده که می گفت: «من به ماریه حسد می بردم، چون زنی بسیار زیبا بود(۲) سرانجام این حسادت باعث شد که تهمتی به جناب ماریه زد(۳) و آیه ای در تقبیح این کار عایشه نازل شد، که در تفاسیر شیعه و سنّی به تفصیل توضیح داده شده است. جناب ماریه بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مدینه طیّبه رحلت فرمود.

____________________

۱. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید): ج ۹، ص ۱۹۵.

۲. ریاحین الشریعه: ج ۲، ص ۳۴۲. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۹۵.ازواج النبی بناته: ص۵۷. الطبقات الکبری: ج ۸، ص ۲۱۲. الاصابه: ص ۳۱۱.

۳. بحار الانوار: ج۲۲ ص۱۵۵- ۱۵۳، ۲۴۲، ج۵۲ ص۳۱۵. تفسیر قمی: ج۲ ص۹۹، ۳۱۸. المحاسن: ج۲ ص۳۳۹. علل الشرائع: ج۲ ص۵۸۰. دلائل الامامة: ص۴۸۵. الهدایة الکبری: ص۲۹۶. المحتضر: ص۲۱۳. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۹۶. رسالة حول خبر ماریة (شیخ مفید).

۴. سوره نور: آیه ۱۱.

۲. صفر الخیر

در ماه صفر ثقل حوادث بر دوش سنگینی می کند. ادامه عزای امام حسینعليه‌السلام از یک سو، شهادت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام مجتبی و امام رضاعليهما‌السلام از سوی دیگر، آغاز غصب خلافت از جهت دیگر مصائب پشت سرهمی است که در این ماه باید سوگوار آن باشیم. در روزهای ۱، ۲، ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۲۰، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰ این ماه وقایعی رخ داده که در یک نگاه به این صورت قابل تقسیم است:

وقایع مربوط به کربلا، که از وارد کردن سر مطهر امام حسینعليه‌السلام به شام آغاز می شود. در پی آن ورود اهل بیتعليهم‌السلام به شام و سپس مجلس یزید است. شهادت حضرت رقیهعليها‌السلام نیز پیرو آن اتفاق افتاده است. آزادی اهل بیتعليهم‌السلام از زندان شام و بازگشت اهل بیتعليهم‌السلام از شام به کربلا، و ورود جابر در اربعین برای زیارت سیّد الشّهداء و ملحق شدن رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام به بدن مطهر در کربلا وقایع بعدی است.

مصائب معصومین دیگر از بیماری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آغاز می شود. شهادت آن حضرت و آغاز مصائب حضرت زهراء مرحله اول آن است. شهادت امام مجتبیعليه‌السلام و امام رضاعليه‌السلام نیز مصائب بعدی است.

وفات حضرت سلمان، شهادت عمار یاسر، شهادت محمد بن ابی بکر و شهادت زید بن علی بن الحسینعليه‌السلام وقایع دیگری است که در این ماه اتفاق افتاده است.

در کنار این مصائب، ولادت موسی بن جعفرعليه‌السلام خبر خوشی است که در این ماه باعث سرور دوستان اهل بیتعليهم‌السلام می گردد.

درخواست کتف توسط پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تشکیل لشکر اسامه از وقایع آخرین سال عمر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. آغاز امامت امیر المؤمنینعليه‌السلام که در واقع آغاز غصب خلافت آن حضرت است دنباله همان روزهای تلخ است. شروع جنگ صفین، لیله الهریر در پایان جنگ صفین، مسئله حکمین، و سپس جنگ نهروان برگهائی از روزگار خلافت امیر المؤمنینعليه‌السلام است.

۱ صفر

۱. وارد کردن سر مطهر امام حسینعليه‌السلام به شام

بنی امیه این روز را به خاطر ورودسر مطهر امام حسین عليه‌السلام به شام عید قرار دادند.(۱)

۲. ورود اهل بیتعليه‌السلام به شام(۲)

با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیتعليهم‌السلام به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد:

۱. تاجی جواهر نشان و تختی مرصّع به سنگهای قیمتی آماده کنند.

۲. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبائی زینت نمایند.

۳. تمام اهل شهر لباسهای زینتی بپوشند و خود را بیارایند.

۴. همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر تبریک بگویند.

۵. پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند.

۶. جارچیان در شهر جار بزنند: سرهای بریده و اطفال کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده اندولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است.هرکس خلیفه را دوست دارد امروز شادی نماید .

شامیان پست نیز کوتاهی نکرده بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق می رفتند و عده ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که اهل بیت مصیبت زده و داغدار پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که جبرئیل امین پاسبان حریم

____________________

۱. توضیح الماقصد: ص۵. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۶. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۴۱. الوقایع و الحوادث: ج ۵، ص ۵. تقویم المحسنین: ص ۱۵. اختیارات: ص ۳.

۲. معالی السبطین: ج ۲، ص ۱۴۰. مستدرک سفینه البحار: ج ۶، ص ۲۹۴. الوقائع و الحوادث: ج۵ ص ۵.

محترمشان بود همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحموارد دروازه ساعات کردند . آن نابخردان پست همینکه جمع نورانی اسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست.(۱)

۳. شروع جنگ صفین(۲)

پس از بی نتیجه ماندن نامه ها و موعظه های امیر المؤمنینعليه‌السلام به معاویه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال ۳۸ ه لشکر امیر المؤمنین در مقابل لشکر شام صف کشیدند. لشکر حضرت ۹۰ هزار نفر و لشکر معاویه ۸۵ هزار نفر بودند.

لشکر کفر، آب را بر لشکر حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام بستند، ولی پس از گرفتن و باز نمودن آبتوسط امام حسین عليه‌السلام لشکر حضرت مانع از رسیدن آب به لشکر معاویه نشدند.

حضرت پس از شهادت تعدادی از اصحابشان یکباره با ده هزار نفر از طائفه ربیعه به لشکر معاویه حمله کردند و صفوف آنان را بر هم ریختند و تا قبّه معاویه رسیدند و فرمودند: ای معاویه، برای چه مردم را به کشتن می دهی؟بیا با من مبارزه کن تا هر کدام از ما کشته شود خلافت از دیگری باشد !!

عمروعاص به معاویه گفت: علی با تو به انصاف سخن گفت. معاویه گفت: اما تو در این مشورت انصاف ندادی، چه اینکه هر کس به مصاف او بیرون رود به سلامت

____________________

۱. الوقایع و الحوادث: ج ۵، ص ۳۰-۶. از مدینه تا مدینه: ص ۸۹۹-۸۹۶. همچنین اقتباس از ناسخ التواریخ، معالی السبطین: ج۲ ص۱۴۰، عوالم العلوم، مهیج الاحزان، ریاض المصائب، لهوف، امالی صدوق، الدمعه الساکبة.

۲. توضیح المقاصد: ص۵. بحار الانوار: ج۳۲ ص۴۵۸. تتمة المنتهی: ص۲۴. فیض العلام: ص۱۷۶. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۹. وقعة صفین: ص۲۱۴. شرح نهج البلاغة: ج۴ ص۲۹. مروج الذهب: ج۲ ص۳۸۷. فتح الباری: ج۱۳ ص۷۵.

۳. تتمه المنتهی: ص ۲۳.

۴. بحار الانوار: ج۴۴ ص۲۶۶. عوالم (ج الامام الحسین): ص۱۵۰. مدینة المعاجز: ج۳ ص۱۳۹.

باز نگردد! از اینجا بود که معاویه عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد. حضرت همینکه او را شناخت شمشیر را بلند کرد تا او را به درک بفرستد، ولی عمروعاص حیله کرد وعورت خود را مکشوف ساخت . آن حضرت رو از آن بی حیا برگردانید و آن خبیث فرار کرد.(۱)

سرانجام با حیلهچند برگ از قرآن بر سر نیزه کردند ، و ماجرای حکمین پیش آمد.

۲ صفر

۱. مجلس یزید

در این روز بنابرنقلی اسرای آل رسول راوارد مجلس یزید کردند.(۲) جا دارد فکر کنیم چه کسانی را با چه حالتی وارد بر چگونه مجلسی کردند؟

۲. شهادت زید بن علی بن ال حسینعليه‌السلام

در سال ۱۲۱ هزید بن علی بن الحسین عليه‌السلام در کوفه به شهادت رسید.(۳) بنا بر قولی شهادت او در اول صفر(۴) یا سوم صفر(۵) بوده است. خروج او در اول صفر(۶) یا اول محرم

____________________

۱. بحار الانوار: ج۳۲ ص۵۱۲، ۵۸۵، ۵۹۹، ج۳۳ ص۲۳۰. الغدیر: ج۲ ص۱۶۱، ۱۶۹. درجات الرفیعة: ص۱۲۰. انساب الاشراف: ص۳۳۰. وقعة صفین: ص۴۰۷. اخبار الطول: ص۱۷۷ - ۱۷۶. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۹۹، ۳۱۶، ج۸ ص۶۰. استیعاب: ج۱ ص۱۶۲.

۲. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص۳۵۳.

۳. ارشاد: ج۲ ص۱۷۴. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۸۶. سفینة البحار: ج۲ ص۵۲۲. الطبقات الکبری: ج۵ ص۳۲۶. تاریخ طبری: ج۵ ص۴۹۹، ۵۰۳. تاریخ دمشق: ج۱۹ ص۴۵۶، ۴۷۶.

۴. مسار الشیعة: ص۲۶. مصباح المجتهد: ص۷۲۹. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۶. بحار الانوار: ج۴۶ ص۲۰۳، ۲۰۸. تقویم المحسینین: ص۱۵. اختیارات: ص۳.

۵. عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : ج۲ ص۲۲۸. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۷۵.

۶. عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : ج۲ ص۲۲۸. بحار الانوار: ج۴۶ ص۱۷۵. تاریخ طبری: ج۵ ص۴۹۹.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14